بسيج لشکر مخلص خداست. بسيج ميقات پا برهنگان ومعراج انديشه پاک اسلامي است وتربيت يافتگان آن ، نام ونشان در کمنامي وبي نشان گرفته اند. بسيج شجره طيبه و درخت تناور و پر ثمري است که شکوفهاي آن بوي بهار وصل و طروات يقين حديث عشق مي دهد. بسيج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهيدان گمنامي است که پيروانش بر گلدسته هاي رفيع آن اذان شهادت و رشادت سر داده اند. من دست يکايک پيشگامان رهائي را ميبوسم و ميدانم که اگر مسئولين نظام اسلامي از شما غافل شوند به آتش دوزخ الهي خواهند سوخت.... --امام خمینی (ره)--
 

وحدت ملي، نتيجه بلافصل ارتقاي سطح تعاملات انساني ميان اعضاي اجتماع و تحكيم سطح علايق و اعتقادشان به سرنوشت مشترك است كه نه تنها تنسيق امور عمومي را تسهيل مي‌كند بلكه بقاي روابط اجتماعي و اعمال اقتدار عمومي را در چارچوب جامعه سياسي از حيث روابط دروني و بيروني (حاكميت دولت و در دولت) تضمين مي‌كند. در شرايط كنوني جوامع كه تهديدهاي متعدد و مختلفي وضعيت مطلوب و بايسته و حتي موجود روابط جمعي را نشانه رفته‌اند، نه تنها تدقيق در مؤلفه‌هاي وحدت و اتحاد ملي براي جامعه ايراني ضروري است، بلكه حكايت از درايت و تعميق درك نقش اين امر در اقتدار و امنيت ملي دارد.
در هر حال، با تأكيد مقام معظم رهبري بر اهميت محور اتحاد ملي ، هر يك از نهادهاي عمومي بايد سهم خود را در اين خصوص به عمل آورند. به نظر مي‌رسد نيروي مقاومت بسيج به دليل خصيصه عمومي بودن بستر و موضوع كاركردهاي آن، بيش از هر نهاد ديگري مي‌تواند در اين حوزه نقش آفريني كند. در اين مقاله، با تكيه بر تحليل حقوقي نحوه شكل گيري و تعميق همبستگي، وفاق و اتحاد ملي را به ويژه با بهره گيري از عناصر حقوقي دخيل در آن و نقش بسيج در اين رابطه تحليل خواهيم كرد.
واضح است كه از نظر استراتژيك، ايران به عنوان قلب دنيا محسوب مي‌شود؛ زيرا نه تنها برفراز منطقه‌اي به نام خاورميانه؛ يعني محل انباشت سرمايه‌هاي طبيعي و خداداد (سطحي و زيرسطحي) و همچنين محل تقاطع آبراههاي بين‌المللي قرار دارد، بلكه يكي از قديمي‌ترين سرمايه‌هاي فرهنگي و تمدني بشري را نيز در خود جاي داده است. از اين رو، اين ديار در طول تاريخ مورد هجومهاي متعدد بيگانگان واقع شده و همواره چشم طمع متجاوزان به اين مرز و بوم و سرمايه‌هاي آن بوده است. هر وقت توانسته‌اند، ترفندهايشان را براي به راه انداختن چالش و منازعه به منظور كسب سلطه بر بخشهايي از اين كشور پهناور به كار بسته‌اند. در اين ميان، با درنظر گرفتن تحولات در وضعيت معاصر، تهديدهاي نرم افزاري و سخت افزاري عليه امنيت ملي اين سرزمين نيز كم نيست.
به همين دليل، جامعه اسلامي ايران اين روزها بيشتر از هر روزگاري، نيازمند وفاق و اتحاد ملي است تا با تكيه بر آن، تأمين امنيت ملي به صورت اطمينان بخش و فارغ از نگراني نسبت به خصم و خصومتهايشان، جامعه اي امن را براي شهروندان لايق و شايسته اين سرزمين به ارمغان آورد و بيش از گذشته، استحكام و قوام خود را به رخ جهانيان بكشد.
پيش نياز و مقدمة بحث، هويت جمعي است. اين هويت به مجموعه اي از انسانها تعلق دارد كه حول محور اشتراكات مادي و يا معنوي گردهم آمده، اصولاً مجموعه‌اي نرم افزاري به نام ملت را خلق نموده و روابط و مناسبات متقابلشان در جامعه اي متشكل به نام دولت سازمان يافته است. هويت جمعي كه به صورت طبيعي و قهري به اتحاد يا وحدت ملي منتهي مي‌شود، بر اساس مفهوم نوين ملت و حداكثرسازي اشتراكات اعضاي آن با بسط اين اشتراكات به بدنه دستگاه مسئول هدايت و مديريت امور عمومي استوار است.
در مفهوم نوين ملت (در اجتماعات داخلي)، تنها بر اشتراكات ناشي از طبيعت و عناصر بيروني و خارج از اراده انساني نظير زبان، نژاد و سرزمين تكيه نمي‌شود، بلكه اين مؤلفه‌ها تنها مقدماتي براي ورود به عناصري مهم‌تر نظير عناصر رواني و فكري و به ويژه اعتقادي هستند كه بدون زبان و نژاد و بي نياز به وحدت محل اسكان نيز به همبستگي و احساس سرنوشت مشترك مي‌انجامند. البته با تجميع اين دو شاخص كلان، علقه‌هاي احساس مشترك اجتماعي به حداكثر خواهد رسيد. گفتني است كه در آرمان جامعه جهاني كه فرايند "جهاني شدن" آن را تبليغ مي‌كند، مفهوم ملت از مجموعه‌هاي متعدد تشكيل دهنده ساختار جامعه بين‌المللي، مجزا شده و ملت واحد يا جهاني را در پي تكيه بر عناصر ذاتي و مشترك بشري، جستجو مي‌كند.
در اين صورت، شهروندي جهاني پديدار خواهد شد كه همه جمعيت انساني را همنوع و اعضاي يك ملت مي‌شمارد. در چنين آرماني، محور وفاق و همگرايي، "بني آدم" است كه با تكيه بر وحدت جوهر، اين نكته را يادآوري مي‌كنند كه: "بني آدم اعضاي يك يكديگرند - كه در آفرينش ز يك‌گوهرند". باوجود برخي تحولات، هنوز شهروند جهاني واقعيت حقوقي نيافته(گرين، 1378، ص 63) و تا شكل‌گيري ملت واحد جهاني كه انديشه اسلامي نيز آن را در قالب امت واحده مطرح كرده، زمان زيادي باقي است.
به همين دليل، وفاق و اتحاد ملي در شرايط حاضر، شايسته توجه است. عنصر و وصف ملي اين اتحاد، مبين آن است كه چارچوب راهبرد اتحاد ملي، تمركز ويژه بر مؤلفه‌هاي درون اجتماع ايران ضمن توجه به محيط بيروني است.
نظر به مطالعات امنيتي اخير در خصوص قدرت نرم كه مبناي قدرت را در اجتماع از عناصر بيروني و اجبار به عناصر دروني و اقناع ناشي از اعتقاد و ارزشي شدن رابطه مبتني بر تبعيت مي‌داند، چيرگي پندارها و اعتقادات جمعي در شكل گيري هويت مشترك، بيش از ساير عناصر نمود مي‌يابد. به همين تعبير، "پيوند هر اجتماعي بر اساس يك سيستم پندار قرار دارد. مراد از پندار، عقايد ارزش گذاري شده و تصوراتي است كه مردم طبق آنها يا به خاطر آنها زندگي مي‌كنند". (آيور، 1349، ص 7)
در واقع هويت ملي، نوعي احساس تعهد و تعلّق عاطفي نسبت به اجتماع ملي است كه موجب وحدت و انسجام جامعه است و بخشي از هويت فرد را تشكيل مي‌دهد (ولي پورزرومي، 1381، ص 137). ايجاد و تحكيم و ارتقاي وحدت كلمه به عنوان يكي از موارد توصيه شده بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، از جمله نكاتي است كه ضمن ايجاز و اختصار در عبارت پردازي، متضمن پيامي عميق و كامل در حوزه امنيت ملي است. چرا كه وحدت كلمه به دليل تحقق و تجسم بخشي به همگرايي نظري و عملي يا وفاق در سه بُعد هنجاري (ايجاد اشتراك در اعتقادات و باورها)، گفتماني (اشتراك در نظر و گفتمان) و رفتاري (اشتراك در عمل و كردار جمعي) ميان نهادهاي حكومتي و ترسيم رهنمودهاي كلان، گسترش همبستگي در تفكر عمومي، به مثابه يكي از ستون‌هاي شكل‌گيري هويت جمعي و وحدت ملي عمل مي‌نمايد. اين امر در توصيه‌هاي مقام معظم رهبري نيز به ويژه در آستانه آغاز سال 1386 در راستاي تبيين چارچوب كلي برنامه‌ريزي عمومي در اين سال و سالهاي آتي مطرح شده است.
نامگذاري سال1386 به عنوان اتحاد ملي و انسجام اسلامي، مبتني بر ضرورت تحقق و تعميق اين دو محور به عنوان موتور محركه جامعه اسلامي ايران در دستيابي به اهدافي است كه با در نظر گرفتن سياستهاي كلان كشور (به ويژه سند چشم‌انداز) و اوضاع و احوال فعلي محيط داخلي و بين‌المللي، تلاش و مساعي جمعي را ضروري ساخت و در اين راستا، نهادهاي عمومي را به ممارست و برنامه‌ريزي حول آنها فراخوانده است.
در هر حال، با تأكيد مقام معظم رهبري بر اهميت محور اتحاد ملي ، هر يك از نهادهاي عمومي بايد سهم خود را در اين خصوص به عمل آورند. به نظر مي‌رسد نيروي مقاومت بسيج به دليل خصيصه عمومي بودن بستر و موضوع كاركردهاي آن، بيش از هر نهاد ديگر مي‌تواند در اين حوزه نقش آفريني كند. در اين مقاله، با تكيه بر تحليل بافت و ساخت روابط اجتماعي، نحوة شكل‌گيري و تعميق همبستگي، وفاق و اتحاد ملي به ويژه با بهره گيري از عناصر حقوقي دخيل در اين رابطه، نقش بسيج را در اين رابطه تحليل خواهيم كرد.
در اين نوشتار، به تحليل مباني اتحاد ملي در جمهوري اسلامي ايران و نحوة تعميق آن با درنظر گرفتن وضعيت كنوني و دورنماي آينده خواهيم پرداخت. در اين خصوص، مناسبات ميان اتحاد و همبستگي ملي را نيز با تكيه بر موازين و بسترهاي حقوقي كه قانون‌اساسي و ساير منابع فرازين حقوق كشورمان پي ريزي كرده اند، تحليل خواهيم كرد و ضمن تشريح و ترسيم ابزارهاي قانوني دخيل و مؤثر بر روند تعميق اتحاد ملي، بايسته‌هاي اين عرصه را نيز ارائه خواهيم كرد.
 
بند اول: مؤلفه‌هاي ذهني و عيني در تحليل مبادي وحدت ملي
 

تحليل نوع روابط ميان اعضاي اجتماع و نحوه گذار آنها از انديشه و عمل انفرادي تا بينش و رفتار جمعي و منسجمي كه به شكل گيري هويتي واحد ميان آنها منتهي شود، لازمه تدقيق در هر مطالعه قاعده شناختي و دستوري حقوقي است. از اين رو، درك وضعيت كنوني روابط جمعي در جامعه ايراني و اينكه چگونه مي‌توان اين وضعيت را به سمت و سوي اتحاد و وحدت ملي بيشتر حركت داد، مستلزم بيان مختصر علقه‌ها و مؤلفه هايي است كه بيرون و خارج از نظام حقوقي، روابط اجتماعي را تعيين مي‌كنند و سازمان مي‌بخشند و حتي بسترهاي وجود و اجراي هنجارهاي حقوقي نيز تحت الشعاع قرار مي‌دهند.
بي ترديد، ساده ترين عنصر زندگي مشترك انساني، كنش اجتماعي؛ يعني سلسله حركات بارزي است كه يك انسان براي حصول به هدفي نسبت به انسان ديگر صورت مي‌دهد. كنش اجتماعي مستلزم برخورد اجتماعي است كه به نوبه خود، نخستين تأثير عقلي، جسمي يا رواني است كه انساني در انسان ديگر به صورت مستقيم يا غير مستقيم، فوري يا تأخيري، در عرصة اجتماع برجا مي‌گذارد. در نتيجة همين تأثير، تغيير يا واكنشي در ديگري يا ديگران پديد مي‌آيد كه پاسخ نيز اطلاق مي‌شود(برن، 1353 ص 26). گذار انسان از پراكندگي و زيست مجزا به حيات جمعي، واقعيتي تاريخي (وكيو، 1380، ص 134) است كه صدق آن را نه تنها مطالعات نظري، بلكه تجربه و سوابق حيات متحول جمعي نيز به اثبات رسانده‌اند. از نظر جامعه شناختي، قبض و بسط روابط جمعي، مستلزم وجود برهم كنش ميان اعضاي اجتماع است و اساساً روابط اجتماعي با وجود اين برهم‌كنشهاست كه پديدار مي‌شود.
با اين حال، نوع بر هم كنشها و سطح تقابل در رفتارها، الگوي واحدي ندارد، بلكه نه تنها بسته به زمان و مكان، متحول و پوياست بلكه همزمان نيز ممكن است در سطوح و قشربندي خاصي از اجتماع بروز و ظهور يابد. با اين حال، منظور اين نوشتار از روابط متقابل اجتماعي، نه در سطح محدود و گروههاي كوچك، بلكه در عميق‌ترين سطح روابط جمعي؛ يعني "جامعه" است. با اين حال، وضعيت جامعه و سطح نزديك شدن و قرابت اجتماعي اعضاي آن بستگي تام به گروهاي كوچك‌تر و از مراحل اوليه اجتماعي شدن تا مرحله جامعه پذيري است. به همين دليل، براي ايجاد روابط منسجم و همگون در جامعه، بايد ناسازگاري‌هاي اجتماعي را در سطح گروههاي محدود از خانواده تا مدرسه و دوستان و سازمانهاي اجتماعي شكافت و برطرف كرد. با اين حال، اتحاد ملي به منزلة بسط دادن هويت و موجوديت به مجموعه اعضاي اجتماع فراگير است. اين امر مطالعه‌اي كلان مي‌طلبد و فراتر از مطالعات خرد جامعه شناختي، جرم شناختي و امنيتي است.
 
متن کامل در لینک مطلب...




لينک مطلب
 توسط محبوبه براتی در جمعه 29 آبان 1388  ساعت 11:32 PM نظرات 0


  • تعداد صفحات :5
  •    
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  
  • 5