به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.


يکي از مشکلاتي که در نمايشگرهاي LCD مشاهده مي‌شود، بروز ناهماهنگي در پيکسل‌هاي نمايش رنگ‌ است. اين مشکل که به آن پيچيدگي پيکسل نيز گفته مي‌شود، باعث شده تا در نقاطي از نمايشگر رنگ‌هاي خاصي به‌درستي مشاهده نشود.

از آنجا كه اين مشکل به سوختن پيکسل مربوط نمي‌شود، مي‌تواند يک مساله نرم‌افزاري باشد كه با راه‌حل‌هاي نرم‌افزاري رفع مي‌شود.

نرم‌افزارهاي مختلفي براي رفع اين مشکل طراحي شده‌اند اما يکي از بهترين و کامل‌ترين آنها که کاملا رايگان هم هست، Rizone Pixel Repair نام دارد.

اين نرم‌افزار با روش کار بسيار ساده به‌شما امكان مي‌دهد تا به‌راحتي پيچيدگي پيکسل را تشخيص داده و نسبت به رفع آن اقدام کنيد. استفاده از اين نرم‌افزار در طي 3 مرحله ساده خلاصه مي‌شود و شما را قادر مي‌سازد تا در کمتر از چند دقيقه مشکل را رفع کنيد.

همچنين از اين برنامه مي‌توانيد براي تشخيص نقاط کثيف يا لک شده روي صفحه نمايش نيز کمک بگيريد، زيرا برخي از لکه‌ها روي رنگ‌هاي خاصي ديده مي‌شوند و اين نرم‌افزار قادر است کل تصوير نمايشگر رايانه را به رنگ‌هاي مختلفي نمايش دهد تا لکه‌هاي احتمالي روي هر رنگ را ببينيد.

 

Download: pixrepair.zip
Size: 355 KB
Version: 0.5.8.582
Portable: Yes (Run from USB drive)
Platforms: Windows 2000, Windows XP, Windows 2003, Windows Vista, Windows 2008, Windows 7


ادامه مطلب
پنج شنبه 23 دی 1389  - 9:11 AM
شكستن مرزها يكي از ويژگي‌هاي برجسته نوع بشر است كه ما را از ديگر گونه‌ها متمايز مي‌كند. انسان به‌واسطه موهبتي به نام هوش و حافظه مي‌تواند تجربه كسب كند و روش‌ها و عملكردهاي خود را به خاطر سپرده و در عين حال با به ياد آوردن آنها و مقايسه كردن آن با شرايط موجود روش‌هاي خود را بهبود بخشد.

همين مقايسه كردن‌ها است كه باعث مي‌شود انسان دائم ميل به شكستن مرزها پيدا كند و بتواند گام‌هاي جسورانه‌تري براي فتح عرصه‌هاي ناشناخته بردارد.

از قرن‌ها قبل امكان و احتمال سفر به فراسوي حوزه گرانش زمين يكي از آرزوهاي انسان به‌شمار مي‌رفت. زماني كه برادران رايت براي نخستين بار هواپيمايي موتوري را به پرواز درآوردند بسياري روياي سفر به آسمان را دست يافتني‌تر ديدند، همين امر باعث شد تا در كمتر از يك قرن شگفتي‌هاي فراواني در عرصه هوانوردي رخ دهد. انسان در حالي كه اندكي بيش از نيم قرن از پرواز اولين هواپيماي موتوردار مي‌گذشت، توانست خود را از قيد و بند گرانش زمين رها كند و براي نخستين‌بار قدم از جو زمين بيرون بگذارد.

زماني كه براي اولين بار يوري گاگارين توانست مرزهاي فضا را بشكند و به فضا برود، انتظاري طولاني براي انسان به پايان رسيد؛ انتظاري براي آن‌كه بتواند قدم به فضا و دنياي تاريك و اسرارآميز فضا بگذارد. از همان زمان بسياري از نظريه‌پردازان شروع به ايده‌پردازي درباره مرزهاي بعدي فضا كردند. از آن زمان تاكنون اگرچه فناوري فضايي پيشرفت چشمگيري داشته است، ولي هنوز تعداد افرادي كه توانسته‌اند سياره مادري خود را از فضا ببينند، بسيار اندك است و هنوز براي مردم عادي امكان سفر به فضا وجود ندارد، اما ميل به سفر فضا و دستيابي به اين مرز به ظاهر دوردست آنقدر وسوسه‌كننده بوده است كه تعداد انگشت شماري از افراد كه توان مالي بالايي داشتند بتوانند به عنوان گردشگر فضايي به ايستگاه بين‌المللي فضايي سفر كنند. اين افراد با پرداخت هزينه‌اي به آژانس فضايي روسيه و سري كردن دوره آموزشي كوتاه مدتي براي مدت يك هفته به ايستگاه فضايي بين‌المللي رفته و در كنار فضانوردان زندگي مي‌كردند، سفر برخي از آنها تنها جنبه ماجراجويي داشت و برخي ديگر مانند انوشه انصاري در كنار لذت بردن از اقامت در فضا آزمايش‌هاي علمي و برنامه‌هاي ترويجي نيز انجام مي‌دادند.

اما اين سفر دشوار چيزي نيست كه هركسي قادر به انجامش باشند. مردم مي‌خواهند، شرايطي فراهم شود كه بتوانند براحتي به آژانس مسافرتي خود مراجعه و بليت سفر به مدار زمين را تهيه كرده و با سفينه‌اي فضايي به مدار زمين بروند. اين موضوع اگرچه براي بسياري از ما رويايي دور و دراز به‌شمار مي‌رود اما براي آينده‌نگرها داستاني است كه از همين امروز شروع شده است. اولين گام در اين زمينه را يك پروژه رقابتي بزرگ به نام ايكس پرايز برداشت. بنياد ايكس‌پرايز جايزه‌اي 10 ميليون دلاري را براي نخستين فضاپيماي بخش‌خصوصي كه با موفقيت بتواند انسان را به فراسوي مرز فضا كه در ارتفاع 100 كيلومتري زمين واقع است ببرد، اهدا كند. انوشه انصاري و خانواده وي از اين جايزه حمايت كردند و نام جايزه به انصاري ايكس‌پرايز تغيير پيدا كرد و در نهايت يك گروه از طراحان توانستند چنين فضاپيمايي به نام فضاپيماي شماره ـ1 بسازند. اين فضاپيما توانست در فاصله زماني كوتاهي 2 بار اين آزمايش را انجام دهد و با كمك يك رانش‌گر اوليه به نام شواليه سفيد شتاب لازم براي سفر به مدار?زمين را پيدا مي‌كرد.

مسافران چنين پروازي مي‌توانستند براي دقايقي حس بي‌وزني را تجربه كنند و در عين حال نمايي از آسمان تاريك بالاي جو و انحناي زمين را ببينند. زماني كه اين طرح موفق شد جايزه ايكس پرايز را از آن خود كند سرمايه‌گذار مهمي به نام ريچارد برانسون كه مالكيت ده‌ها كمپاني تجاري موفق و از جمله يك خط هواپيمايي بزرگ با نام تجاري ويرجين را برعهده دارد اقدام به خريد اين طرح و تاسيس شركت فضانوردي توريستي ويرجين گالاكتيك كرد؛ شركتي كه براي مسافران طي 2 تا 5 سال آينده امكان سفري واقعي به فضا ـ البته در ارتفاع زير مداري ـ را مهيا مي‌كند. براي اين سفر شما فقط بايد بليت خود را رزرو كنيد و پس از يك آزمون پزشكي ساده به فرودگاه رفته و سوار سفينه فضايي به نام سفينه فضايي شماره 2 شويد. سفينه‌اي كه شما را به مدار زمين مي‌برد و در آنجا براي دقايقي مي‌توانيد از ديدن سياره مادري در زير پاي خود شگفت‌زده شويد و در عين حال، پديد هيجان‌انگيز بي‌وزني را تجربه كنيد.

نكته: مسافران چنين پروازي مي‌توانند براي دقايقي حس بي‌وزني را تجربه كنند و در عين حال نمايي از آسمان تاريك بالاي جو و انحناي زمين را ببينند

اين شركت از هم‌اكنون رقبايي نيز دارد كه از نظر تجاري كمي عقب‌تر از ويرجين گالاگتيك گام برمي‌دارند اما بزودي چنين سفرهايي با رقابتي كه بين بخش خصوصي آغاز خواهد شد به سفرهايي ارزان و آسان بدل خواهد شد. سفرهايي كه همه براحتي مي‌توانند تجربه كنند و هزينه آن نيز گران‌تر از هزينه يك سفر تفريحاتي گران قيمت نخواهد بود.

اما اين هنوز تا روياي ايده‌پردازان فاصله دارد. چيزي كه مرز بعدي را مشخص مي‌كند اقامتي واقعي در فضا است و نه حضوري چند دقيقه‌اي در آن. توريست‌هاي آينده مي‌خواهند همانند چند گردشگري كه تاكنون به فضا رفته‌اند اقامتي طولاني و مثلا يك هفته‌اي را در مدار زمين تجربه كنند و اينجا جايي است كه حداقل در شرايط فعلي تنها ايستگاه بين‌المللي فضايي امكان و پتانسيل آن را دارد و اين ايستگاه نيز با توجه به هزينه‌هاي زيادي كه براي آن شده، پس از تكميل بايد فهرست طولاني از آزمون‌هاي علمي برنامه‌ريزي شده را با خدمه‌اي حرفه‌اي به انجام برساند. به همين دليل از هم‌اكنون سرمايه‌گذاران به دنبال ساخت هتل‌هاي فضايي هستند. چندين شركت بزرگ در اين زمينه مشاركت كرده‌اند و هم‌اكنون نمونه‌هاي اوليه هتل‌هاي فضايي خود را به مدار زمين فرستاده‌اند.

اين هتل‌هاي فضايي هم‌اكنون به نام پرژه جنسيس در مدار زمين قرار دارند و محفظه‌هاي بادي هستند كه فعلا پذيراي مسافران نيستند و براي آزمودن شرايط ايمني در مدار قرار دارند. اين هتل‌هاي بادي اولين گام به سوي مرحله بعدي خواهند بود. مرحله‌اي كه در آن هتل‌هاي بزرگ و داراي امكانات بسياري در مدار زمين جايي در ارتفاع تقريبي 300 تا 400 كيلومتري قرار داده مي‌شوند و مسافران مي‌توانند با هزينه معقول براي مدت يك هفته در آنها اقامت كنند. البته براي رفت‌ و آمد به اين هتل‌ها نسل جديدي از وسايل نقليه مداري نيز لازم است كه رقابت در بخش خصوصي مي‌تواند باعث سرعت در ساخت آنها شود.

اين هتل‌ها مرزهاي جديدي براي توريسم فضايي تعريف خواهند كرد اما مهم‌تر از آن اين مساله است كه ورود بخش خصوصي به فضا خواهد توانست بارديگر شتابي بي‌نظير به اين بخش هيجان‌انگيز از فناوري بدهد، همان پيشرفتي كه وقتي بخش خصوصي وارد بازار IT شد اين بازار آن را تجربه كرد و از قبل آن توانست رشد بي نظير فناوري را شاهد باشد.

شايد روياي سفرهاي ارزان فضايي باعث توسعه دادن مرزهاي دوردست‌تر فضا نيز بشود.

پوريا ناظمي


ادامه مطلب
پنج شنبه 23 دی 1389  - 9:06 AM

اين روزها چهلم شمس آل‌احمد است و به همين مناسبت يادداشتي از شمس آل‌احمد مي‌آيد كه به توصيف رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني (ره) مي‌پردازد. وي در اين يادداشت مي‌گويد:

من تنها كسي نيستم كه از حضرت امام (ره) خاطره‌اي داشته باشم. امروز هر بچه چهارده، پانزده ساله خاطراتي به مراتب زنده‌تر و جاندارتر از آن حضرت دارد؛ اما اين هم اغراق شاعرانه نيست كه ابعاد وجودي حضرت امام خمين(ره) روي تمام اذهان نسل جوان جامعه اين چنين خيمه زده است. من به ايشان به عنوان رهبر و مرجع تقليد و ولايت فقيه آن چنان كه مرسوم است ديده و نگاه ندارم. خميني براي من پدر است؛ سال 40 پدرم از دنيا رفت. ما مانديم همين طور علاف، كلافه و ناراحت. ايام خيلي بدي بود كه با خبر شديم در قم چند مجلس ختم براي مرحوم پدرم گذاشته‌اند. با برادر مرحوم جلال رفتيم، عين دو طفلان مسلم.

مرحوم بروجردي چند ماهي قبل از پدرم (در 10 فروردين 1370) فوت شده بود. هنوز مرجع واحد تقليد شيعيان مشخص نشده بود.
در قم چهار، پنج مجلس رفتيم؛ اما سرانجام اين مجالس، احساس وظيفه بود كه برويم ديدار صاحبان مجالس. صبح بود، سال چهل يا چهل و يك. به نظرم سال چهل رفتيم ديدن آقاي خميني. به محض اينكه وارد شدم، ديدم، پدرم نشسته آنجا! در دو، سه حركت چهره ايشان آن چنان شباهت با پدرم داشت كه من غم و غصه‌ام يادم رفت. بعد از سه سال من پدرم را مجددا ديدم، از آن روز براي من آقاي خميني شدند يك هدف. تمام آن ناسپاسي‌ها كه نسبت به پدرم طي آن پانزده، شانزده سال كرده بودم، فرصتي پيدا كرده بود براي بارز شدن. اين را به عنوان مقدمه گفتم كه بدانيد ديدگاهم چه ديدگاهي هست. اينها از مسائل عواطف آدمي است.

من از جمله چيزهايي را كه نمي‌شناسم خودم هستم. نمي‌دانم، واقعا خودم را هنوز نمي‌توانم بشناسم، ولي ضرورت ديدم كه اين مسئله را بگويم و اشاره بكنم، زيرا كه امروز وظيفه است. يك وظيفه اخلاقي، انقلابي و شرعي است، يعني احترام و حرمت گذاشتن و پاس اين شخص (امام) را داشتن. خلاصه‌اش عشق است و عاشقي؛ اما اميد دارم كه يك روزي بتوانم دينم را نسبت به اين شناخت ادا بكنم.
اولين ديدار برايم خيلي تكان‌دهنده بود. در چنين موقعيتي بود كه برخوردم به اين صحنه؛ آن هم در جو اجتماعي كه هنوز مرجع تشخيص نيست. در آن يك ساعت يا سه ربع ساعت كه من و جلال آنجا نشستيم آقا و برادر داشتند آشنا مي‌شدند و تعارف مي‌كردند و سخن مي‌گفتند كه يك آقايي آمد، به نظرم آقاي (سيد هاشم) رسولي (محلاتي) از محارم دفتر آقاي خميني بود و اطلاع داد كه چند تا بچه آمدند و عجله دارند شما را ببينيد. آقا فرمود، بيايند. سه تا جوان حدود بيست ساله آمدند و فصل، فصل سردي بود، حتي قم نيز سرد بود؛ يعني حتما كت و شلوار لازم بود؛ اما اين جوان با شلوار و يك پيراهن سفيد آستين كوتاه آمده بودند. اين اولين نكته بود كه اين‌ها چه كساني هستند؟ اين بچه‌ها يك پاكت بزرگ باد كرده، ورم كرده دست‌شان بود. آداب رسيدن به محضر يك مرجع را هم بلد نبودند. نشستند و حاصل بيان دو نفرشان كه حرف زدند اين بود كه ما عجله داريم، بليط قطار داريم و بايد برويم. ما ديشب ساعت فلان راه افتاديم، از خوزستان آمده‌ايم و عضو كانون و انجمن مهندسان نفت هستيم. آن نطق شما و صحبت شما نوارش رسيد، ديروز عصر آنجا بحث مي‌كرديم.

في‌المجلس اين مقدار وجه آماده بود. دوستان ما را موظف كردند كه بياييم و اين را تقديم‌تان كنيم؛ اما اين همه توان ما نيست. آدرس ما روي اين پاكت هست. از جهت مادي ما هر چه حقوق داريم، نصف آن را تقديم مي‌كنيم. شما با يك آدمي در افتاديد كه ما مي‌خواهيم او را زمين بزنيم -كه اشاره به شاه بودـ پاكت را آنجا گذاشتند آن وقت اسكناس پنج توماني تازه درآمده بود، رنگ سبز داشت كه من كمتر آن را مي‌ديدم و يك مقدار از لاي پاكت آمده بود بيرون.
من و جلال از آن مجلس بيرون آمديم همان طور حيران. جلال گفت: اخوي، سيد را چطور ديدي؟ من تو ذهن خودم داشتم فكر مي‌كردم كه از اين چهار، پنج نفري كه معروفند و اسم آنها سر زبان‌ها هست، كدام يك عاقب مرجع تقليد مي‌شود؟ توي اين عوالم ذهني خودم برگشتم و گفتم: جلال، سيد برنده است. اخوي گفت: چرا؟ گفتم براي اينكه هر مرجع تقليدي يك توانمندي‌هاي خاص خودش را دارد. اين سيد محبوبيتي دارد كه حتي جوان‌هايي كه صورت‌شان داد مي‌زد كه توده‌اي هستند و كمونيست و بي‌اعتنا به مسائل عقيدتي، از او طرفداري مي‌كنند. اگر آقاي ديگر را بازار تهران يا بازار پاكستان و يا هند و غيره تقويت مي‌كنند؛ ولي اين سيد علاوه بر آنها نسلي را كه اين مسائل برايشان مطرح نيست جذب كرده است. بعد كه آمديم توي ماشين جلال گفت: اخوي اين سيد خيلي ناب است. بايد برويم تهران و ببينيم چه طور مي‌شود او را تقويت كرد.
در سال 1343 جلال كتاب در خدمت و خيانت روشنكفران را نوشت كه يك فصل اين كتاب سخنراني آقاي خميني است، آن هم در دوره‌اي كه خفقان هست و همه روشنكفران خفه شده‌اند.
با اوج‌ گيري انقلاب اسلامي آقاي خميني به ايران آمدند. من در آن ايام مريض بودم و در خانه و بيمارستان بستري. امام در مدرسه (علوي) ساكن شدند. من اخبارش را از روزنامه و راديو و تلويزيون پيگيري مي‌كردم. تشنگي و شوق مردم براي ديدن ايشان وصف‌ناپذير بود. من هم خيلي شايق بودم. در آن زمان گروهي از اعضاي كانون نويسندگان ايران (كه من در اول انقلاب به ديدن مسائلي از آن استعفا كرده بودم) به خدمت آقا رفتند كه خبرش در مطبوعات منعكس شد. در آن جلسه امام به خانم سيمين دانشور عنايت كرده و چند كلمه هم با ايشان صحبت مي‌كنند. در آن روزها به آنهايي كه خدمت امام رفتند حسودي‌ام مي‌شود و خانم دانشور هم به من پز مي‌داد كه من رفتم امام را ديدم و شما نديديد! تا اينكه سال 1359 شد.

احمد آقا يك محبت‌هايي از قديم به ما داشت و به خانه ما مي‌آمد و سر سفره به همراه بچه‌ها لقمه نان و پنيري با هم مي‌خورديم و از خاطرات عراق براي بچه‌هاي ما نقل مي‌كرد كه خيلي جاذبه داشت. روزي تلفن زنگ زد و من گوشي را برداشتم؛ احمد آقا گفت: تو مي‌خواهي آقا را ببيني؟ گفتم: به خدا خيلي دلم مي‌خواهد؛ ولي چطوري! اين پيرمرد، اين همه فشار اين همه ديدار، من چطور... احمد آقا گفت: اصلا خود ايشان احوال شما را مي‌پرسند. مي‌خواهي فردا بيايي؟ گفتم: راست مي‌گويي؟ گفت ماشين بفرستم؟ گفتم: نه! چرا ماشين؟
در آن ديدار خط صحبت امام اين بود كه فرمودند: من پدرت را مي‌شناختم و برادر بزرگت را كه در مدينه كشتندش. جلال را هم مي‌شناختم. آن سال آمد و كتاب خودش را جلوي دست من ديد و گفت: آقا اين پرت و پلاها چيست كه مي‌خوانيد! خودت را هم مي‌شناسم و گاهي اوقات صحبت‌هايت را از تلويزيون شنيده‌ام. برو آنجا (روزنامه اطلاعات) و هر كاري كه مي‌تواني بكن. به تو كسي نمي‌تواند تهمتي بزند. چيزي به تو نمي‌چسبد، برو آنجا و با قدرت و استحكام كارت را بكن.

عرض كردم كه آقا اين مؤسسه حدود هفتصد، هشتصد ميليون سرمايه بيت‌المال است، در حدود پنج هزار كارمند و كارگر دارد، حدود هزار نفر در تهران، چهار هزار نفر در بقيه جاها و از همه گروه‌ها و اقشار، طيف‌هاي مختلف ذوقي و سياسي هستند، از جمله مجاهد، فدايي، توده‌اي و فلان، اما در كارهاي خودشان يك چيزهايي بلدند. از شما تقاضا دارم، اول اينكه اين بچه‌هاي اتحاديه عوض نشوند و دست به تركيب آنها نخورد. چون من اينها را سال‌ها مي‌شناسم و در رأس كار بوده‌اند؛ ولي اگر يك آدم ناشناس بيايد آنجا نمي‌شناسم. با اين موضع‌گيري مي‌روم آنجا يكي هم اينكه اگر توافقي بكنيد 25درصد اين اموال در اختيار ما باشد. فرمودند: مي‌خواهيد چه كنيد؟ گفتم: مي‌خواهم به بچه‌ها بگويم سهام‌گذاري كنند و پخش كنند بين خودشان كه احساس بكنند مالك اينجا هستند. من تا سرم را بر مي‌گردانم، از پشت به من ضربه نزنند و احساس كنند كه دارند براي خودشان كار مي‌كنند.
امام گفتند: برو آقا، ناراحت و نگران نباش و با قدرت كار بكن و اين مسئله را به احمد مي‌گويم. ما آمديم رفتيم خدمت عزيزمان آقاي دعايي و مشغول شديم، البته با مخالفت ايشان مسئله 25 درصد اجرا نشد.
مدتي هم در شوراي سرپرستي صدا و سيما بودم كه مسائلي آنجا مطرح بود. در يكي از جلسات شورا توسط آقاي صادق طباطبايي آقاي حسن حبيبي و آقاي خوئيني‌ها، امام برايم درباره كيهان پيغام دادند و رفتيم روزنامه كيهان هفت، هشت ماه رفتيم، كاري كه از دست‌مان بر مي‌آمد انجام داديم؛ اما حوزه كاري من كار اجرايي نبود. من هميشه كارم معلمي بود.

منبع: ويژه‌نامه دليل آفتاب

ادامه مطلب
پنج شنبه 23 دی 1389  - 8:59 AM

تاثیر صدای انسان بر روی سرعت گرفتن رشد گیاهان امری است که به واسطه مطالعات پیشین به اثبات رسیده است. اکنون مطالعات جدید نشان می‌دهد که تاثیرگذاری صدای زنان بر روی رشد گیاهان بسیار بیشتر از صدای مردان است.
 این یافته بر اساس آزمایشی یک ماهه ارائه شد. طی این آزمایش دانشمندان مشاهده کردند میزان رشد بوته گوجه فرنگی زمانی که در معرض صدای زنانه قرار می‌گیرند دو سانتیمتر بیشتر از زمانی است که در معرض صدای مردانه قرار می‌گیرند.
در این آزمایش بهترین صدایی که بر روی رشد گیاه بیشترین اثر را داشت صدای سارا داروین نواده گیاه شناس افسانه ای چارلز داروین بود. وی متنی را از کتاب منشا گونه ها برای گیاهی خواند و نتایج نشان داد این گیاه نسبت به گیاهی که در معرض صدای مردانه قرار داشته پنج سانتیمتر بیشتر و نسبت به صدای زنی دیگر 1.2 سانتیمتر بیشتر رشد داشته است.
کالین کورسبی مدیر موسسه RHS که انجام این مطالعات را به عهده داشته است اعلام کرد هنوز دلیل این تاثیر بیشتر تعیین نشده است. شاید بتوان این تاثیر را به گسترده بودن دامنه صوتی زنان و تن صدای آنها نسبت داد. شاید امواج صدای آنها پس از برخورد با سطح گیاه تاثیر متفاوتی از خود به جا می‌گذارند.
آزمایشهای این موسسه از ماه آپریل آغاز شده و طی آن قسمتهایی از آثار تاریخی مانند روز تریفیدها اثر جان ویندهام، رویای نیمه شب تابستان ویلیام شکسپیر و منشا گونه های چارلز داروین برای گیاهانی تعیین شده خوانده شد. افرادی با صداهای مختلف برای خواندن متن برای 10 بوته گوجه فرنگی انتخاب شده بودند و طی یک ماه به خواندن متون مختلف برای گیاه خود ادامه دادند.
گیاهان در این آزمایش امواج صدا را از طریق هدفونی که به گلدان آنها اتصال داشت، دریافت می‌کردند. در عین حال شرایط تمامی گیاهان یکسان بوده و به منظور اطمینان از مساوی بودن شرایط برای تمامی گیاهان، دو بوته ناظر مشابه در شرایط سکوت تحت نظر گرفته شدند.
نتایج نشان داد به صورت میانگین زنان به نسبت مردان شاهد رشد 2.5 سانتیمتری گیاه خود بودند. در عین حال برخی مردان شرکت کننده در آزمایش به اندازه ای تاثیر منفی بر روی گیاه گذاشته بودند که گیاه مورد آزمایش رشدی کمتر از گیاه ناظر و رشد داده شده در سکوت داشت.
صدای سارا داروین بیشترین تاثیر را بر روی رشد گیاه از خود نشان داد و وی در واکنش به تاثیر صدای خود بر روی رشد گیاهان از آن به عنوان افتخاری بزرگ یاد کرد.

ادامه مطلب
چهارشنبه 22 دی 1389  - 10:16 PM
-1صدای خنده زنان، آهنگین‌تر از مردان است

-2زنان 126 درصد بیشتر از مردان می‌خندند

-3اولین خنده انسان‌ها در رحم مادر اتفاق می‌افتد

-4کودکان گاهی تا 300 بار در روز و بزرگسالان به طور متوسط 17 بار در روز می‌خندند

-5با یک دقیقه خندیدن از ته دل می‌توانید به اندازه 10 دقیقه پیاده‌روی، کالری بسوزانید

-6اینکه «خنده، خنده می‌آورد» و «شادی مسری است» از یافته‌های جدید محققان است

-7جری لوییس، کمدین سرشناس آمریکایی در روز جهانی خنده امسال به عنوان خوش‌خنده‌ترین چهره هالیوود برگزیده شد


ادامه مطلب
چهارشنبه 22 دی 1389  - 10:10 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 30

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 5912311
تعداد کل پست ها : 30564
تعداد کل نظرات : 1029
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 19 شهریور 1388 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 آذر 1397 

نویسندگان

ابوالفضل اقایی