داستانهای کوتاه جنگ تحمیلی
خوشا آنان که با شهادت رفتند
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 19 اسفند 1393  توسط احمد یوسفی
قائم مقام بنیاد شهید و امور ایثارگران پیشنهاد تشکیل یک جبهه فرهنگی واحد وبلاگ‎نویسان حوزه ایثار و شهادت را مطرح کرد.
پیشنهاد تشکیل جبهه فرهنگی وبلاگ‎نویسان حوزه ایثار و شهادت
 

به گزارش «ایثار» سردار محسن انصاری عصر امروز دوشنبه ۱۸ اسفند در همایش جبهه مجازی وبلاگ نویسان ایثار و شهادت که به همت مرکز روابط عمومی و اطلاع‌رسانی بنیاد در باغ‌موزه دفاع مقدس و در آستانه روز شهید برگزار شد، گفت: اگر بنای حرکت امام راحل را در مبارزه از سال ۴۲ در نظر بگیریم، در طول این ۵۰ سال فرهنگی عاشورایی بازتولید شده که پشتوانه امنیت ملی کشور بوده و این فرهنگ‌‌ همان فرهنگ ایثار و شهادت است.

وی ادامه داد: اگر بخواهیم کشور ما همچنان پایدار و با عزت باشد، باید فرهنگ ایثار و شهادت را زنده نگه داریم و گسترش دهیم. اگر امروز ایران به‌عنوان یک قدرت در سطح جهان و به‌خصوص منطقه مطرح است به دلیل وجود همین فرهنگ است. امروز خط مقاومت در منطقه ایجاد شده است و رژیم صهیونیستی را به‌سوی زوال کشانده و این فرهنگ از تهران تا تل‌آویو جریان دارد.

قائم‌ مقام بنیاد شهید و امور ایثارگران با بیان اینکه ممکن است آفت‌هایی حماسه مبارزات امام خمینی (ره) و دفاع مقدس را تهدید کند، گفت: مانند بسیاری دیگر از جریانات، این حرکت هم ممکن است با سه آفت تحریف، تخریب و فراموشی روبرو شود. همواره افراد دلسوز در پی حفظ این جریان و انتقال آن به نسل‌های آینده هستند و در مقابل، گروهی در پی ایجاد اسلام هراسی و تحریف و تخریب چهره اسلام هستند.

سردار محسن انصاری ادامه داد: برای جلوگیری از این تخریب، تحریف و فراموشی باید از سه روش پایش، پالایش و پویش استفاده کرد. وقتی ما جریان پیام‌آوران ایثار را شروع کردیم، عده‌ای به ما ایراد گرفتند که چطور کسانی که خود در دفاع مقدس حضور نداشتند به روایت درباره آن بپردازند؟ جواب ما این بود که مگر وقتی امروز کسانی که از حماسه عاشورا صحبت می‌کنند، در آنجا حضور داشتند؟

وی افزود: برای بیان هر موضوعی باید از ابزارهای روز استفاده کرد. امام خمینی (ره) خون شهدای ما را در امتداد خون شهدای عاشورا دانسته‌اند. امروز هم کسانی که در عراق و فلسطین و کشورهای دیگر برای مقابله با جریان‌های ضدفرهنگی شهید می‌شوند، در امتداد‌‌ همان مسیر عاشورا حرکت می‌کنند؛ ما باید با تمام ابزارهای موجود در برابر این جریانات و جبهه‌های مخالف بایستیم و مقاومت را نهادینه کنیم.

قائم مقام بنیاد یکی از ابزارهایی که می‌توان در اینترنت برای جلوگیری از فراموشی حماسه‌ها از آن استفاده کرد را وبلاگ دانست و گفت: امروز در کشور ما تعداد وبلاگ‌ها از مرز میلیون گذشته است و ایران جزو ۱۰ کشور بر‌تر دنیا درزمینهٔ وبلاگ نویسی است و باید از این فرصت مناسب برای انجام کار ترویجی استفاده کافی را داشته باشیم. هر وبلاگ نماینده یک فکر است و می‌توانیم از این ظرفیت برای جریان سازی استفاده کنیم. در این مسیر باید به این فرمایش رهبر معظم انقلاب توجه کنیم که فرموده‌اند «نبرد فرهنگی را با مقابله به‌مثل می‌شود پاسخ داد. کار فرهنگی و هجوم فرهنگی را با تفنگ نمی‌شود جواب داد. تفنگ او، قلم است».

دکتر محسن انصاری با طرح پیشنهاد تشکیل جبهه فرهنگی واحد وبلاگنویسان حوزه ایثار و شهادت، گفت: برای حرکت منسجم در این حوزه به چنین طرحی نیازمندیم. وبلاگ نویسان یک هیئت مؤسس را برای تأسیس این جبهه فرهنگی مشخص کنند و در پی ثبت رسمی این گروه باشند و بنیاد هم در پی انجام وظیفه ترویجی خود، از این موضوع حمایت خواهد کرد. شبکه‌های مجازی به‌عنوان بخش بسیار مهمی از شبکه‌های اجتماعی در حوزه ایثار و شهادت می‌توانند از فراموش شدن حماسه‌ها جلوگیری کنند.

گفتنی است، در پایان این مراسم پس از قرائت بیانیه هیئت داوران همایش جبهه مجازی وبلاگ نویسان ایثار و شهادت «اکبر دارابی» از بوشهر با وبلاگ «خاطرات شهدا» به‌عنوان نفر اول، «جواد حسین‌زاده» از تهران با وبلاگ «صالحون» به‌عنوان نفر دوم و «احمد یوسفی» از بروجرد با وبلاگ «سرافرازان» به‌عنوان نفر سوم معرفی و مورد تقدیر قرار گرفتند.

همچنین از «حسین بختیاری» از شهر خرم آباد با وبلاگ «پیروان شهدا»، «رضا حُر ریاحی» از شهر الیگودرز با وبلاگ «آسمانی‌ها»، «مهدی یعقوبی» از نهاوند با وبلاگ «شهدا»، «زینب بختیاری» از خرم آباد با وبلاگ «رفاقت با شهدا» و «محمود جان محمدی» از تهران با وبلاگ «اهل یقین» به‌عنوان منتخبین این همایش تقدیر شد.

استان لرستان هم با ۱۵۰ وبلاگ فعال در حوزه ایثار و شهادت به‌عنوان استان بر‌تر معرفی شد و از «مراد روشنی» مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران این استان تقدیر شد.

سردار محسن انصاری قائم مقام بنیاد شهید و امور ایثارگران نیز به دلیل حمایت از فعالیت‌های حوزه وبلاگ نویسی مورد تقدیر قرار گرفت.

 



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ شنبه 16 اسفند 1393  توسط احمد یوسفی

تپه لیلی احمد یوسفی

او كمی از بچه هایی كه در حال كندن هستند فاصله می گیرد دست تو را می گیرد و با خود به جایی كه بلندتر از دیگر جاهاست می برد ،هر دو می نشینید حاجی كاملا بچه ها را زیر نظر داردمی گوید :

- پسر جان شبهای عملیات چون فرصت نبود شهدا را به عقب منتقل كنیم بعضی از جنازه ها جا می موند بعد ممكن بود اون منطقه به دست عراقیا بیفته رو همین حساب اونا هموجور كه ما رو كشته های اونا خاك می ریختیم  شهدای ما رو خاك می كردن .حالا كسانی كه در اون شبها شاهد شهادت هم رزمای خودشون بودن محل هارو می گن تا ما جنازه هارو ببریم و تحویل خونواده هاشون بدیم .

-اگه شهیدی پیدا نشه چی؟



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 13 اسفند 1393  توسط احمد یوسفی

سرت به بالش است اما فكرت در منطقه سیر می كند نمی دانی كی خوابت می برد .

6556

طوفان ماسه و رمل ، بیابانهای فكه را به هم ریخته . باد ماسه های داغ را به صورتت می كوبد و از شلاق ماسه ها صورتت  كبود شده است . رمه ات به گوشه ای از دشت رمیده و مثل ماهیانی  كه از دریا به دشت افناده باشند از تشنگی در حال جان كندنند. تو از آنها می گریزی و فریاد میزنی.     

گوسفندانت كه جان می دهند و آرام می گیرند طوفان هم فروكش می كند .آقای چراغ به دست را می بینی كه ازكنار تابلو فلزی ،  به تپه مورد علاقه ات نزدیك می شود به تپه كه می رسد خم می شود و جنازه ای را از روی تپه بر می دارد و آن را روی دستانش می گیرد و به سمت تو حركت میكند ، صدای اذان همیشگی شنیده می شود . 

تمام بدنت می لرزد در آن گرما احساس سردی می كنی ، قطره ای عرق سرد ا ز گودی شانه هایت به پایین سرازیر می شود .



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 12 اسفند 1393  توسط احمد یوسفی

جوان هم با تو دست می دهد حاجی دستش را روی سرت می كشد و می گوید:

از اومدن ما ناراحت شدی ؟.

نه.

چرا ، از چهرت معلومه . ما برا پیدا كردن دوستامون اینجا اومدیم ، خدا كنه بتونیم اونارو پیدا كنیم .

-دوستای شما ، ولی اینجا من كسی رو ندیدم .ولی چرا یكی از اونا رو دیدم یه شب وقتی میخواستم از اینجا برم یه نفر با یه فانوس پر نور رو اون تپه، وایساده بود من ترسیدم و زود گله رو جمع كردم  و رفتم .هر وقت دیر تر از غروب آفتاب به خونه برم اونو می بینم. ولی تا نزدیكش می شم

حاجی و سعید لبخندی می زنند . حاجی خنده ش را از تو پنهان می كند و می گوید :

نه پسر جان دوستای ما زنده نیستن. راستی اسمت چیه؟

6546545

عباس 

تپه لیلی احمد یوسفی

سعید قطب نمایی را از جلد بیرون می آورد با قطب نما به درخت كناری كه تو سفره ات را به آن  آویزان كرده ای  نشانه می رود و بعد چیزی روی كاغذ یادداشت می كند در همان حال از تو می پرسد :

عباس جان تا به حال به جنازه ای تو این منطقه برخورد كردی؟.

تو می ترسی ، عرق سردی روی پیشانیت می نشیند با صدای بریده ای می گویی:

نه آقا  ، ج ….جنازه كی ؟!.



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 10 اسفند 1393  توسط احمد یوسفی

تپه لیلی احمد یوسفی

به نام خدا    تپه لیلی نوشته : احمد یوسفی 

امروز چقدر كم حوصله شده ای خودت هم نمی دانی چرا دل و دماغ  روزهای گذشته را نداری ؟ گوسفندانت را در دشت رها كرده ای و گوشه ای نشسته ای. حتی دوست نداری سری به سنگرها ی مخروبه زمان جنگ بزنی. نكند! ناراحتیت از آقای احتشام است چون دیشب دیر به كلاسش حاضر شدی و او را عصبانی كردی ؟

نه از آن موضوع هم چیزی به دل نداری  . كمی دیگر فكر می كنی  تصمیم می گیری برای تسلی دلت سری به تپه ای كه هر روز ظهر از آنجا صدای اذان می شنوی بزنی  عزمت را كه برای رفتن به سوی تپه جزم می كنی گرد و غباری غریب از جاده بلند می شود و قسمتی از آسمان منطقه را می پوشاند .

 



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 6 اسفند 1393  توسط احمد یوسفی

از تبار لاله ها احمد يوسفي

هفتمين مين را که  خنثي کردم و به دست صابر دادم ، سيخک را برداشتم و با عجله شروع به سيخک زدن زمين کردم .هنوز يک متر پيشروي نکرده بوديم که دستي از پشت  شانه ام را نوازش کرد و گفت :

خسته نباشي برادر .

با تعجب سر برگرداندم ، در تاريکي مطلق شب نمي شد او را شناخت .گفتم :

ببخشيد شما ؟!

از نيروهاي تک کننده گردان ميثم هستم .



ادامه مطلب