داستانهای کوتاه جنگ تحمیلی
خوشا آنان که با شهادت رفتند
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 29 اردیبهشت 1394  توسط احمد یوسفی

رقصی میان میدان مین

فقط دعا کنید پدرم شهید بشه!
خشکم زد. گفتم پسرم این چه دعاییه؟
گفت:آخه بابام موجیه!
گفتم خوب انشاالله خوب میشه، چرادعاکنم شهید بشه؟
آخه هروقت موج میگیردش وحال خودشو نمیفهمه شروع

میکنه منو ومادرو خواهرم رو کتک میزنه! ، امامشکل مااین نیست!
گفتم: پسرم پس مشکل چیه؟
گفت: بعداینکه حالش خوب میشه ومتوجه میشه چه کاری کرده.

شروع میکنه دست وپاهای همهمون را ماچ میکنه ومعذرت خواهی

میکنه.حاجی ماطاقت نداریم شرمندگی پدرمون را ببینیم.حاجی

دعاکنید پدرم شهیدبشه وبه رفیقاش ملحق بشه…

رقصی میان میدان مین

 



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394  توسط احمد یوسفی

اگر بابا بفهمد...   نوشته : احمد یوسفی 

مناجات یک جانباز

وقتی دعوت نامه ی روز جانباز را  از خانم دوستی گرفت ، بدنش لرزید . عرق سردی روی پیشانی اش نشست ، با گوشه ی مقنعه ، عرقش را پاک کرد . سعی کرد خودش را شاد نشان دهد . از خانم دوستی خدا حافظی کرد و از دفتر بیرون آمد .

در راه ، نامه را با دستانی لرزان از پاکت بیرون آورد . ابتدای نامه نوشته بود



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ جمعه 4 اردیبهشت 1394  توسط احمد یوسفی

بسمه تعالی

با عرض سلام و خداقوت خدمت کلیه وبلاگ نویسان معززی که در این دوره از مسابقات شرکت کردند.بدینوسیله ضمن عذر خواهی بابت تاخیر در اعلام نتایج به علت حجم مطالب وتعداد شرکت کنندگان، با انتشار بیانیه هیئت داوران ، اسامی برندگان نهایی این مسابقه نیز اعلام میگردد:

احمد یوسفی

هیئت داوران با ابراز صمیمانه ترین مراتب تقدیر و تشکر از حضور شور آفرین وبلاگ نویسان در این مسابقه اعلام میدارد که :داوری این مسابقات در دو بخش محتوایی و تولیدی بودن مطالب به دقت انجام و ملاک های متعددی مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت.هیئت داوران برای هر بخش امتیاز معینی منظور و وبلاگ های برتر در مجموع به عنوان برترین ها شناخته شدند.

بدین ترتیب نتایج به شرح زیر می باشد:



ادامه مطلب