تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1391  | 11:46 AM | نويسنده : بهرامی

 «رسوایی» آری یا نه؟!نقد و تحلیلی بر فیلم رسوایی

«رسوایی» آری یا نه؟!


جشنواره فیلم فجر امسال مشخصاً سه چهار فیلم با محوریت روحانیت داشت که «رسوایی» مسعود ده نمکی،«گهواره ای برای مادر» پناه بر خدا رضایی و «آفتاب، مهتاب، زمین» علی قوی تن شاخص ترین آنها بود.

 

 

بنا داریم در این نوشتار به بررسی و واکاوی تصویر روحانیت در «فیلم رسوایی» بپردازیم.

امیدواریم این نقدها کمک کند تا سینماگران ما با چشمانی باز و افکاری ناب به سراغ این هویت صنفی خطیر و باپشتوانه و اصیل شیعی بروند و تولیدات سینمایی شان راهی باز کند برای بازنمایی هرچه بهتر حقایق و وقایع این حوزه.

رسوایی داستان آشنایی دارد؛ داستانی که در حافظه سینمایی مخاطبان هنر هفتم ایران به ویژه آثار پیش از انقلاب، نمونه هایی -هر چند نازل و بعضا مبتذل- از آن وجود داشته است.

قصه از این قرار است که افسانه دختر بدنام محل که مورد توجه همسایه‌ای است به علت بدهی‌های خود و پدرش تحت فشار و در آستانه فروپاشی کامل اخلاقی است. او پس از ربودن سفته‌های پدرش به هنگام فرار با حاج یوسف روحانی زاهد محل برخورد می‌کند. حاج یوسف در مسیر کمک به افسانه دچار مشکلاتی می‌شود.

اما فیلم رسوایی را از چند منظر باید تحلیل کرد و ضعف و قوت آن را به محک گذاشت.

چرا که فیلم اساسا از چند حیطه مضمونی و فضای روایی برخوردار است که منظومه ای متنوع و متکثر را پدید می آورد.

برای هر یک از این فضاهای مختلف هم به ناچار به نتایجی جداگانه خواهیم رسید چرا که چه در محتوا و اصالت نگاه و چه در تکنیک و فرم از ویژگی های متفاوتی برخوردارند و نمی توان همه آنها را به اصطلاح با یک چوب راند.

در فیلم رسوایی مخاطب با چند کاراکتر و موقعیت انسانی روبروست که شاخصند و نوع نگاهی که فیلم به آنها دارد قابل تحلیل است:

حاج یوسف روحانی با سابقه و پا به سن گذاشته محل.

افسانه دختر بدنام و بدکاره محل.

حاجی بازاری ریاکار و پول پرستی که قصد به چنگ آوردن دختر را با گروکشی سفته های پدرش نزد خود دارد.

در روایت فیلم، دختر بدنام محل طی وقایعی با روحانی عارف مسلک برخورد می کند و در خانه او پناه می گیرد و همین موقعیت سبب مواجهه و همراهی چند روزة این دو در روند مشکلات دختر و کمکهای روحانی به او می شود.

این موقعیت داستانی را هم می توان از منظر تک تک شخصیتها و فضاهای درام سنجید و هم برآیند کلی فیلم را به لحاظ نگاهی که به مبانی عرفان و اخلاق اسلامی و کاراکترهایش دارد تحلیل کرد.

روحانی فیلم؛ تصویری آرمانی از پناهگاه مردم

حاج یوسف را می توان یک تصویر آرمانی دانست از روحانیت و نوع اخلاق و رفتاری که جامعه از این طیف مهم اجتماعی و دینی توقع دارد.

اینکه روحانی بایستی بی هیچ پرده و فاصله و حائلی، مواجهه ای روشن و طبیبانه با مردم- همه قشرهای مردم حتی زنان بدنام و بدکاره- داشته باشد و براستی همان طور که امام(ره) می گفت، بایستی به نوعی عمل کند که مردم با دیدن او یاد رسول الله(ص) بیفتند.

در فیلم رسوایی روحانی قصه در مواجهه با دختر بدنام داستان این ویژگی را دارد و پناهگاهی برای او می شود و دستی برای یاریش و به قول فیلم به دنبال این است که « دستش را بگیرد و نه مچش را»!

اما نکته قابل توجه و تأمل این است که صرف توجه به این وجه آرمانی از روحانی در فیلم رسوایی، بی توجه به سایر ارکان اخلاق اسلامی و اصول رفتار دینی باعث می شود که یک تصویر ابتر و دارای قابلیت انحراف و برداشت های نادرست در داستان شکل بگیرد.

اگر در اخلاق اسلامی طبیب دوار بودن برای جانشینان پیامبر مورد تأکید بوده-به درستی- دوری از مواضع تهمت هم سفارش اکید بوده و اتفاقا در همین منظومه منتظم و متناسب و متوازن است که دنیای اموزه های دینی بر مدار رفتاری کامل و «جامع» و «مانع» شکل می گیرد.

و دقیقا به همین دلیل است که رسوایی علیرغم تصویر «آرمانی» از روحانیش، فیلم «مانع»ی نیست و شاید به هر دلیلی به سایر ارکان اخلاق و آموزه های رفتاری دین توجه کامل و دقیقی نداشته و از همین جهت هم آسیب های جدی در برداشت های مخاطبان و نوع نگاهی که مروج و مبلغ آن است به همراه داشته.

روحانی فلیم رسوایی که انصافا با بازی فوق العاده و نبوغ آسای اکبر عبدی یکی از ماندگارترین تصویرها از روحانی را در فیلمهای سینمای پس از انقلاب به تصویر کشیده، وقتی می توانست در حقیقت امر «آرمانی» باشد که بر مدار همه اصالت ها و شاخص های رفتار دینی عمل کند و نه تنها یک وجه ناقص.

اینکه روحانی پناهگاه مردم است و بایستی طبیب و همراه و یاور همه مردم- از مومن گرفته تا بدنام- باشد بی تردید نکته­ای درست و حتی قله ای در اخلاق اسلامی است اما تمام ماجرا و همه حقیقت نیست و به قول معروف «هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست»!

روحانی فیلم مشخصا از مواضع تهمت دوری نمی کند و خود را در غرقاب اتهامهای عیان مردمان کوچه و بازار قرار می دهد. چرا؟ تنها به خاطر ادامه یافتن درام یا به منظور دیگری؟!

دختر بدنام؛ ضرورت درام یا ابزار فتح گیشه؟!

نکته دیگری که در مورد فیلم رسوایی باید بدان پرداخت نوع حضور شخصیت دختر بدنام و بدکاره در طول فیلم است.

براستی این همه عشوه و جلوه فروشی و رفتارهای سخیف و آرایشهای غلیظ و تابو شکنی های این کاراکتر- بابازی الناز شاکر دوست- با آن دیالوگهای حیرت آور، به چه منظور بوده؟

آیا باید بپذیریم که اینها لازمه روند درام است و ضرورت قصه و شخصیت پردازی است یا فیلمساز نیم نگاهی هم به گیشه داشته و از این عناصر برای جلب و جذب حداکثری مخاطب استفاده کرده است؟!

آیا این میزان عشوه گری و به رخ کشیدن اندام و آرایش زنانه، خود مصداق ترویج و اشاعه فحشا نیست؟

مردم در «رسوایی»؛ مومنین یا رمه ها؟!

اما شاید بتوان گفت مهم ترین نقد جدی به فیلم رسوایی، نوع تصویری است که این فیلم از مردم نمازخوان مومن سنتی جامعه نشان می دهد.

چطور ممکن است مردمی با گرایش های روشن مذهبی که نمادهایی مثل نماز جماعت اول وقت و حضور در مسجد از جدی ترین نشانه های رفتاری آنهاست اینقدر دهن بین، هرهری مسلک و باری به هرجهت باشند که به طرفه العینی، روحانی قدیمی و صمیمی محل از چشمشان بیفتد یا به کوچکترین تحریکی راه بیفتند به سمت خانه دختر بدنام محل و سنگ پرانی کنند و به آتشش بکشند!

بگذریم از ایرادهای فنی و ملاحظات شدیدی که در حوزه «حقیقت» و «واقعیت» در این موقعیتهای فیلم وجود دارد.

شاید بتوان گفت مهم ترین نقدی که بر فیلم رسوایی وارد است نه چهره ای که از روحانی در آن می بینیم و نه نوع تصویری که از دختر بدنام محل با آن همه ویژگی ها که برشمردیم ارائه می شود و نه حتی نوع مراوده ای که روحانی با دختر بدنام دارد، بلکه تصویری است که از مردم در این فیلم روایت می شود.

تصویری که بیشتر گویا و جویای نوع رفتار رمه هاست و نه انعکاس اخلاق و منشی که از مردمان مذهبی نمازخوان با بصیرت سراغ داریم و توقع می رود.

رسوایی؛ آری اما با اصلاح!

و بالاخره اینکه فیلم رسوایی با همه آنچه از ضعف ها و نقایصش گفتیم گویا و نشانگر بخشی هرچند ابتر از آموزه های اخلاقی و عرفانی و البته تصویری آرمانی از وجه پناه بودن روحانیت برای همه مردم جامعه -از هر طیف و قشری- هست اما آنچه عرضه شده بایستی برای هرچه کمتر شدن آن معایب و نواقص بعضا خطرناکش حتما اصلاح شود و آنگاه روانه پرده سینماها.

به امید آنکه جناب ده نمکی و هر کس دیگری که قصد به تصویرکشیدن روحانیت و آموزه های اخلاق دینی و عرفان اسلامی را دارد سعی کند تا با رجوع به منابع اصیل و صاحبان حقیقی این معارف ناب و بدون چشمداشت به فتح گیشه یا جذب مخاطب عام- به هر قیمتی- تصویری هر چه اصیل تر و ناب تر و حقیقی تر از این میدان خطیر و عرصه حساس و البته شیرین و روشن ارائه نماید.

البته گفتنی ها درباره رسوایی بسیار است و حرفهای نگفته و نهفته، فراوان.

حرفهایی که شاید وقتی دیگر مجال و مهلت بازگویی اش فراهم آید!

محمدرضا محقق

منبع :

http://hawzahnews.ir/news/1973/314303/«رسوایی»+آری+یا+نه؟!

 

 


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1391  | 11:12 AM | نويسنده : بهرامی

سینما در نگاه رهبری

مصاحبه‌ای کوتاه با مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه‌ای در کاتالوگ سومین جشنواره فیلم فجر (سال 1363) به چاپ رسید که حاوی دیدگاه‌های رهبر معظم انقلاب درباره سینما بود.

سینما برای تماشاگر است و شکی نیست که نمیتواند از تماشاچی جدا و منقطع باشد؛ اما ضمناً نباید فراموش کرد که نقش هدایتی هم دارد؛ مثل همة کسانی که مستمعی دارند، وجودشان برای مستمع است. پس نمیتوانند نظر مستمع را ندیده بگیرند؛ چون فلسفة وجودی آنها هدایت مستمع است. بین این دو، یک خط مستقیم وجود دارد که میتوان با ظرافت آن خط را تعقیب کرد.

**********************************************************

چه جایگاهی برای سینما در جمهوری اسلامی قائل هستید. بهنظر شما، بود و نبود سینما در جامعه تا چه حد میتواند اهمیت داشته باشد؟

بسماللهالرحمنالرحیم. سینما موضوعی مستقل از کل مسائل هنر نیست. همانطورکه برای همة شاخههای فرهنگ، ارزش فراوانی قائلیم، برای رسیدن به ایدئالهای نظام جمهوری اسلامی، طبیعی است که به هنر، بهعنوان وسیلهای برتر، و به شاخههای هنر، بهعنوان انواع این وسیلهها، و به ارزشهای آنها در حد کارایی توجه داریم. دربارة هر یک از شاخههای هنر که از من سؤال کنید، قاعدتاً پاسخ من این خواهد بود. در موضوع سینما بهطور اختصاصی، آنچه حامل پیام مقبول است و تصدیق و تأیید اسلام و انقلاب را حاصل میکند، با آن خیلی موافقم و آن سینمایی که در جهت ضد این مقصود حرکت میکند، بودن آن را به مصلحت نمیدانم و برای آن هیچ ارزشی قائل نیستم. آنچه حالت خنثی دارد، اگر فرض کنیم حالت خنثایی وجود دارد و از این صرف نظر کنیم که بالأخره هر فیلمی پیام مستقیم یا غیرمستقیمی دارد و کمتر میشود فرض کرد که هیچ پیامی نداشته باشد، ولو بهصورت غیرمستقیم، آن هم حکمش از نوع حکم وافی به مقصود و وافی به ضدمقصود دانسته میشود. بنابراین، سینما اگر سینمای مطلوب باشد، خیلی برای آن ارزش قائلیم؛ از بسیاری از شاخههای دیگر هنر بیشتر ارزش دارد، بهدلیل اینکه چگونگی ابلاغ پیام در آن از بسیاری شاخههای دیگر هنر بهتر و برجستهتر و ارزندهتر است.

با توجه به اینکه بسیاری عقیده دارند وجه سرگرمی را در فیلمهای سینمایی باید در نظر داشت، به گمان شما، جاذبههای فیلم و مسئلة پیام مطرح در آن، چه رابطهای باید با هم داشته باشند؟

البته مسئلة جاذبه در فیلم موضوع اصلی است و نمیتوان آن را ندیده گرفت؛ درحالیکه واژة سرگرمی را، خیلی واژة خوبی نمیدانم و بهتر است به کار نبریم. ما میخواهیم که هیچ چیزی به آن معنی، سرگرمکننده نباشد، بلکه آگاهکننده و هشیارکننده باشد. اگر مجذوبکننده باشد، هیچ منافاتی ندارد که آگاهیبخش و مجذوب هم باشد. بنابراین، حالا کلمة سرگرمی را به کار نمیبریم؛ اما جاذبه در فیلم، عنصر اصلی است؛ یعنی اگر فرض کنیم که فیلمی برترین پیامها را دارد؛ اما جاذبة لازم را ندارد، گویی که هیچ کاری انجام نشده است. مثل اینکه انسان در اتاقی دربسته بنشیند و بهترین مطالب را بهگونهای بیان کند که چندان فهمیدنی نیست. منتها، در ذهن عدهای، اشتباهی وجود دارد که خوب است آن را برطرف کنیم و آن اینکه بعضیها خیال میکنند پیام، که در اینجا مقصود ما و آنچه بهنظر ما محترم و ارزشمند است، پیام انقلاب اسلامی ماست، اگر قرار شد در فیلمی باشد، این فیلم به همان اندازه باید پیه بیجاذبگی را به تنش بمالد؛ گویی خیال کردهاند که جاذبهداشتن فیلمی با پیامداشتن آن منافات دارد؛ یعنی اگر فیلمی اسلامی و انقلابی شد، باید قبول کرد که تااندازهای بیجاذبه است و بهعکس، اگر اسلامی و انقلابی نبود، حتماً باجاذبه است. این معادلة درستی نیست. چنین فرمولی را قبول ندارم. گاهی میشود که خود پیام جاذبه میبخشد؛ یعنی حتی محتوا، گاهی تکنیک را تحتتأثیر قرار میدهد بهاینمعنا که محتوای خیلی خوب، گاهی ضعف تکنیک را هم میپوشاند و بیننده حرفی را که دوست دارد و موضوعی را که برای او دلنشین است، میگیرد و آنقدر برایش جالب و جاذب است که حتی ضعف تکنیک را هم متوجه نیست. بنابراین، به این صورت میخواهم بیان کنم که آنچه برای ما در فیلم و سینما اصل است، پیام است؛ یعنی شما بهعنوان فردی انقلابی اصلاً چرا برای سینما کار میکنید؟ اگر قرار باشد این سینما محتوای انقلابی یا اسلامی نداشته باشد، باز هم برای سینما کار خواهید کرد؟ روشن است که نه. پس کسی که با انقلاب همساز و همدل است، سینما را برای محتوایی میخواهد که از این انقلاب الهام گرفته است؛ در این شکی نیست. در درجة اول، این برای ما مطرح است، منتها میدانیم اگر این سینما بخواهد، این پیام را هم برساند، لازم است که جاذبهای داشته باشد. پس، جاذبه، ابزاری اجتنابناپذیر است و محتوا هدف و مقصد است. چنانچه بهترین مضامین در شعری بد ریخته شود، اثر مطلوب را نخواهد بخشید. پس ما در شعر نمیتوانیم مضمون را درجة دوم بگیریم، بلکه مضمون در درجة اول است. منتها آن مضمون خوبی که بدون تکنیک خوب شعری است، اصلاً امکانپذیر نیست؛ امکانپذیر است، اما فایدهای ندارد و تبلیغ را که کار اساسی هنر است، نمیتوان نفی کرد.

بهنظر شما، چه نوع فیلمی درخور نمایش نیست؟ بهعبارت دیگر، چه عواملی در هر فیلم باعث میشود که درخور نمایش نباشد؟

من فکر میکنم که اگر ما «باید»های فیلمفارسی را بدانیم، «نباید»ها، بهخودیخود، برای ما روشن میشود و ما باید بهمرور در پاسخ به این سؤالات، «باید»های فیلمفارسی را پیدا کنیم. دربارة «نباید»ها میتوانم همین اندازه بگویم هرچیزی که ضدارزشهای سینمای فارسی گذشته را احیا یا تشدید کند، یکی از نبایدهاست و عمل بدی است. هر فیلمی که به معارضه با ارزشهای اسلامی برخیزد، بهنظر من فیلم بدی بهحساب میآید. پس، معارضه با ارزشهای اسلامی و معارضه با فطرت سالم انسانی و معارضه با ارزشهایی که برای مردم و تکامل آنها مفید و لازم است، جزء منفیترین خصوصیات هر سینماست و اینها را قبول نداریم. از اینها که بگذرد، ما به هر سینمایی یک نمرة موافق میدهیم. منتها نگاه میکنیم ببینیم در چه مرحلهای قرار دارد، نمره را با آن حساب میکنیم.

دستاندرکاران قدیمی سینما در ردههای مختلف به دو گروه تقسیم میشوند؛ گروهی که عهدهدار وجه فرهنگی سینما هستند و گروهی که عهدهدار وجه فنی و تکنیکی آن هستند. در گروه اول، تیپهای مختلفی وجود دارد. برخی به فساد شهرت دارند و برخی نه؛ برخی مخالف جمهوری اسلامی هستند و برخی به انقلاب تمکین میکنند، برخی نیز سینما را رها کردهاند.

 

دربارة طرز رفتار با این افراد، گروهی معتقدند به هیچکدام نباید اجازة فعالیت داد. بعضی معتقدند بین آنها باید فرق قائل شد. گروهی هم معتقدند باید با کنترل و نظارت، به همه اجازة فعالیت داد. بهنظر شما، با چنین افرادی چگونه باید رفتار کرد؟

این یکی از مسائل حساس و محل پرسش از اوایل انقلاب بوده است. ملاحظه کنید که اولاً، دربارة دسته دوم که بهتعبیر شما عهدهدار وجه فنی و تکنیکی امور هستند، شما هیچ سؤالی دربارة آنها نکردید. بد نیست که چون در یکیدوسه جملة کوتاه میشود دربارة آنها صحبت کرد، یک چیزی بگویم. حقیقت این است، کسانی که جنبههای فنی و تکنیکی سینما را عهدهدار میشوند، مثل فیلمبردارها یا گریمکنندهها یا متصدیان نور و...، اینها در اوضاع کنونی، درصورتیکه بخواهند به مردم خدمت کنند، از آنچه امروز انجام میدهند، بهتر هم میتوانند کار کنند. میشنویم گاهی در بعضی از فیلمها که برای افرادی که چندان با انقلاب هماهنگ نیستند، دلنشینتر است، آنجاها بهتر مایه میگذارند و از هنر خودشان استفاده میکنند. بنابراین ما این تقسیمبندی شما را روی جنبههای محتوایی و بهقول شما، متصدیان وجه فرهنگی نبریم؛ بلکه متصدیان وجه فنی و تکنیکی فیلم هم بهنظر من میتوانند مفید باشند یا میتوانند مفید نباشند و میتوانند مفیدتر باشند. پس، این سؤال باید مطرح شود که با اینها چه باید بکنیم. شاید پاسخی در پایان بدهم که اینها را هم شامل بشود.

اما دربارة کسانی که وجه فرهنگی سینما را به عهده دارند، سینماگران کنونی ما دو دستهاند؛ عدهای بازیکن و بازیگر هستند که کارشان درجة دو است. درحقیقت، چشم را جذب میکنند؛ اما بیشتر از آنها، وظیفة کارگردان و فیلمنامهنویس و... مهم است و روی آن دسته باید بیشتر مطالعه کرد. اما سؤال شما به قرینة آنچه تا به حال بارها از من سؤال کردهاند، روی هنرپیشهها، روی آن گروه اول است؛ یعنی روی کسانی که در جلوی چشم ظاهر میشوند. من البته خیلی بازیکنهای سینما را نمیشناسم، علت هم این است که در آن رژیم، هیچوقت فیلم تماشا نمیکردیم و حالا هم که فیلمهای خوبی وجود دارد، فرصتی نداریم. مگر اینکه گاهی بهزور ما را پای فیلمی بنشانند تا ببینیم؛ والّا چنین چیزی خیلی کم پیش میآید. لکن اجمالاً کلیاتی میتوانم بگویم. بعضی هستند که هنر فراوانی هم ندارند و شهرت آنها بیشتر جنبة عوامانه و شارلاتانی دارد و درعینحال، در سابقة خود غرقة نمودهای زشتاند. اینها، بیگمان وقتی در فیلم حضور پیدا کردند، بهترین پیامی را که بخواهد از زبانشان خارج شود، ضعیف میکنند. به این توجه کنیم که حالا این را بهعنوان فتوا به استفادهنکردن از اینها نمیگویم. آن جای دیگری دارد که ببینیم در جمعبندی، از اینها استفاده بکنیم یا نکنیم. آن بحث بعدی است؛ اما من همینطوریکه حساب میکنم، میبینم حضور فلان هنرپیشة زن یا مرد که هرچه از او در ذهن مردم هست، چیزهای بد است؛ مناظر بسیار زشت و مستهجن که از یادآوری آن جوان مؤمن یا کسی که دارد در فضای انقلاب تنفس میکند، هر چقدر هم حزباللهی نباشد، هیچگونه احساس احترامی به او دست نمیدهد؛ بلکه احساس انزجار به او دست میدهد. حالا این فرد، چنانچه آمد و قرآن را هم باز کرد و آیهای را هم معنی کرد، شکی نیست که مفهوم آن آیة قرآن و پیام او را ضعیف خواهد کرد؛ یعنی مردم در باورشان درست نمیآید، مگر اینکه چیزهایی به این اضافه شود که حالا روی آن چیزها میشود فکر کرد.

پس، این را بدانیم، بین بازیگرها کسانی هستند که آن سوابق را هم ندارند؛ از لحاظ کار هنری و بازی در فیلم، اگر بهتر از آنها نباشند، کمتر نیستند؛ از اینها باید بیشتر استفاده شود و میدان برای حضور و ظهور جلوههای هنرمندی آنها باز شود و بیشتر از چهرههای جدید استفاده شود. جوانهایی را که استعداد دارند و میتوانند هنرپیشة خوبی باشند، تشویق کنید و در صحنههای هنری بیاورید و از اینها استفاده بکنید؛ زیرا اگر ما به قدیمیها رو آوردیم و صحنهها را با آنها پُر کردیم، جوان انقلابی امروز اصلاً چنین فرصتی را برای خودش مشاهده نمیکند یا شاید ابا کند از اینکه در صحنهای وارد شود، با فلان کسی که بهدلیل آن سوابق به او اعتقادی ندارد، و با او همبازی یا همردیف شود.

پس، اینعوامل و معیارها را در نظر بگیریم؛ معیار تضعیف پیامهای خوب با دهانها و زبانهایی که از نظر مردم آلوده است. دوم، میداندادن به کسانی که این آلودگی را ندارند و از لحاظ هنر هم سطح بالاتری دارند، هرچند که عوامپسند نباشند. سوم و مهمتر از همه، میداندادن به عناصر جوان و جدید و انقلابی و کسانی که فکر میکنند تحول انقلاب، این قدرت را پیدا کرده است که حتی سینما را هم متحول کند و در صحنههای فیلم هم نوعی تحول به وجود آورد و شخصیتها را عوض کند؛ اینها میدان پیدا کنند و بیایند تا ما آیندة بهتری داشته باشیم. بهاعتقاد من، دربارة کارگردانها و سناریستها، بخش اعظم این هنر دست آنهاست. بهاعتقاد من، در بین این عناصر، آن کسانی را که آماده هستند به انقلاب، بهمعنای واقعی کلمه، خدمت کنند، از وجود آنها استفاده کنیم و این خدمت بسیار هوشمندانه باشد و همین توصیه را به آن گروه اول دارم که گروه فنی باشند؛ یعنی رفتار ما باید رفتاری هوشمندانه باشد.

 

فعالیت در زمینة تولید فیلم در کشور به سه طریق میتواند صورت گیرد: 1. فعالیت انحصاری بخش خصوصی؛ 2. فعالیت انحصاری بخش دولتی؛ 3. فعالیت هر دو بخش دولتی و خصوصی. اولاً، کدامیک از سه طریق فوق میتواند مطلوبتر باشد و ثانیاً چه انتظاراتی از بخش دولتی و چه انتظاری از تولیدات بخش خصوصی دارید؟

طبیعی است که از دولت انتظارات بیشتری داریم؛ چون بخش خصوصی به سود خود فکر میکند. به سود تجاری خود و دولت، بهعنوان مسئول، اقدام میکند و این ازجمله عرصههایی است که اگر در آن، فقط سود مادی مدنظر باشد، بیشک منحرف خواهد شد. لذا فکر میکنم در سؤال قبلی، تاحدودی، پاسخ این سؤال داده شد. معتقدم اگر بخش خصوصی بخواهد اصول و معیارها و ضابطههایی را رعایت کند که جمهوری اسلامی برای سینما در نظر میگیرد، شاید فعلاً در اوضاع کنونی، مشوق چندانی برای این کار نداشته باشد.

از نظر کمّی و کیفی، چه تناسبی بین فیلمهای ایرانی و خارجی میتوان قائل شد. بهعبارت دقیقتر، ما در ازای چه نوع فیلم ایرانی، میتوانیم از فیلم خوب خارجی صرفنظر کنیم و برای اینکه فیلم ایرانی به نمایش درآید، تا چه حد میتوانیم در مقابل اشتباهات فیلم ایرانی گذشت کنیم تا فیلم خارجی کمتری نمایش داده شود؟

تصور میشود در این سؤال، فرض بر این بوده است که ما هر فیلم ایرانی که تکنیک مطلوب و حد نصابی ندارد، میبینیم یا به قول شما تحمل میکنیم، حتماً به ازای او، فیلم خارجی خوبی حاضر و آماده هست که اگر این را ما تحمل نکردیم، فوری، آن فیلم خارجی خوب را خواهیم دید. فرض سؤال ظاهراً بر چنین وضعیتی است. من فکر میکنم که اینطور هم نیست که ما هروقت با فیلم نهچندان خوب فارسی وقتمان را میگذرانیم، از فیلم خوب خارجی خودمان را محروم کنیم. اولاً، به شما بگویم که ما با فیلم خارجی خوب مخالفتی نداریم. هرچه فیلم خارجی خوب هست، شما بیاورید؛ اشکالی ندارد. اما فیلم خارجی خوب چقدر هست؟ خوب با معیارهای شما، خوب با معیارهای انقلاب، چقدر دارید؟ فیلمی که در آن بدآموزی نباشد و از نظر محتوا و تکنیک و تصادمنداشتن با ارزشهای اسلامی، فیلمی باشد که از نظر شما پذیرفتنی باشد، چقدر در اختیار شما هست؟ من میگویم هر چقدر دارید، بیاورید و مطرح کنید و نشان بدهید و هیچ فیلم ایرانی را مانع آن قرار ندهید. اما بدانید که اگر همة فیلمهای آنچنانی را بیاورید، باز شما خلئی خواهید داشت که باید آن را با فیلم ایرانی پُر کنید. دربارة فیلم ایرانی، معتقدم که باید ایدئالها، یعنی مطلوب ایدئالها را در حد بالاتری قرار دهیم. اما با توجه به واقعیتهایی که وجود دارد، توقعات کنونی را کم کنیم؛ یعنی فیلم ایرانی که محتوای خوبی دارد، ولو تکنیک ضعیفی دارد، آن را رد نکنیم. امروز مسئلة ما این است که در سینما، میخواهیم محتوای فیلم دربردارندة پیام انقلاب باشد. این برای ما، همانطورکه قبلاً هم گفتم، اصل است. درست است که باید جاذبه داشته باشد، شکی نیست. بگردید جذابترین آنها را پیدا کنید؛ ولی برای ایجاد این جاذبه هم تلاش کنید. تا وقتی که آن جاذبه به وجود نیامد، از آنکه در حد بالای جاذبه نیست، قدری تنازل کنید و قناعت کنید به آنچه جاذبة کمتری دارد. با فیلم خارجی درصورتیکه مطابق با مفهوم فرهنگ ما باشد، هیچ مخالفتی نداریم؛ اما متأسفانه میشنوم آنها حتی خوب نیست. نهفقط از لحاظ محتوا، بلکه از لحاظ تکنیک هم چیزهای بسیار ضعیف و ملالتآور و خستهکنندهای است. فیلم خوبی که محتوای خوب و تکنیک قوی داشته باشد، نمیبینم که بهوفور وجود داشته باشد تا اینکه ما فکر کنیم، اگر وارد کشور شد، بازار فیلم ایرانی را تعطیل میکند.

عملکرد سینمای ایران نشاندهندة رشد تولید فیلم ایرانی است. با توجه به اینکه شش سال از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد، ارزیابی شما از سینمای ایران طی این مدت چیست؟

البته شش فیلم، وقتی در سال61 به شصت فیلم برسد، این رشدی کمّی را نشان میدهد و خوب است. رشد کمّی این سهساله همینطورکه شما ذکر میکنید، خوب بوده است؛ از نظر رشد کیفی من نمیتوانم الآن نظری بدهم، چون درست مطلع نیستم و فیلمهای این چند سال را درست ندیدهام، لکن روی آن حرفهای قبلی تکیه میکنم. من میگویم اگر شما بخواهید سینمای فارسی رشد کند، دو چیز را باید در نظر بگیرید؛ یکی میداندادن به عناصر بااستعداد و به کشور و انقلاب، خودی؛ دوم ایجاد تحول در اصل سینمای فارسی. همانطورکه در ابتدا اشاره کردم، ضدارزشهایی را که در سینمای فارسی نشان داده شده بود، هرطور هست باید اینها را بیرون بکشید. مستمع و بیننده را هم باید عادت بدهید که در فیلم، منتظر سکس و خشونت نباشد. حقیقتاً، هنری حقیقی را در فیلم دنبال کند. دنبال پیامی حقیقی و دلنشین بگردد. اگر این کار انجام گرفت، تحول حقیقی در سینماست.

سینمای کشور تا چه میزان میتواند به استقبال تماشاگر متکی باشد؟

سینما برای تماشاگر است و شکی نیست که نمیتواند از تماشاچی جدا و منقطع باشد؛ اما ضمناً نباید فراموش کرد که نقش هدایتی هم دارد؛ مثل همة کسانی که مستمعی دارند، وجودشان برای مستمع است. پس نمیتوانند نظر مستمع را ندیده بگیرند؛ چون فلسفة وجودی آنها هدایت مستمع است. بین این دو، یک خط مستقیم وجود دارد که میتوان با ظرافت آن خط را تعقیب کرد.

 

بهنظر شما، سوژة فیلم باید صرفاً مسائل اسلامی، جنگی و انقلابی باشد یا میتواند سایر مضامین و مسائل اجتماعی را نیز دربر گیرد و درنهایت، اینکه بهنظر شما، اسلامیبودن فیلم به چه معناست؟

همة موضوعات میتواند اسلامی و غیراسلامی باشد. حتی فیلم محمد، صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم، یعنی شرح زندگی پیغمبر اسلام میتواند طوری ساخته شود که ضداسلامی باشد. پس نام فیلم محمد، صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم، و نقش اول داشتن محمد، صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم، در فیلمی، هرگز بهمعنای اسلامیبودن آن نیست. همة موضوعات میتوانند اسلامی ترتیب داده شوند. ما دربارة اسلامیبودن هر فیلم دو چیز را میخواهیم؛ یکی اینکه ارزشهایی که آن فیلم تلقین میکند، ارزشهای اسلامی باشد. شما ببینید ارزشهای اسلامی چه چیزهایی است و با کاوش مشخص میشود که ارزشهای اسلامی محدودة وسیعی دارد و البته، تعلیم نماز، جزء ارزشهای اسلامی است؛ اما تعلیم راستی و درستکاری و شجاعت و مقاومت هم یکی از ارزشهای اسلامی است. پس هرچه اینها را آموزش دهد، محتوایی اسلامی را، درحقیقت، آموزش داده است. جهت دوم اینکه فیلم با نمودارها و نمادهای غیراسلامی همراه نباشد. گاهی میشود که فیلمی نمازخواندن را نشان میدهد، ولی بازیگران فیلم با رفتارشان، با وضع نامناسب نگاه، ضدارزش اسلامی را درحقیقت متجلی میکنند؛ یعنی این نکته هم بهاندازة نکتة اول اهمیت دارد. یعنی متن فیلم، متن محتوا و حاشیة محتوا، هر دو باید اسلامی باشد.

آثار برگزاری جشنوارة فیلم فجر چه میتواند باشد؟

اینطور جشنوارهها خیلی خوب میتواند باشد، البته، بیشتر تابع این است که شما چه ارزشهایی را بر این جشنواره حاکم کنید و چگونه آن را اداره کنید؛ اما میتواند خیلی خوب باشد. اگر در این جشنوارهها، وسیلهای بیابیم برای تشویق هنرمندان مستعد یا راهی پیدا کنیم برای همکاری و تکمیل اطلاعات یکدیگر بهوسیلة هنرمندان ایرانی، یا وسیلهای پیدا کنیم برای آموختن شگردهای فنی فیلمسازی به عناصر علاقهمند و تازهکار و جوان، یا مطرحکردن و معرفیکردن عناصری که میتوان به آنها تکیه کرد و آنها را معرفی کرد، دراینصورت، این جشنواره طبعاً نتایج خوب خود را دارد و مفید است. البته، در مواجهه با ادارة این جشنوارهها هم بیشک باید هوشمندانه عمل کرد.

گاهی ممکن است فردی را در همین جشنواره بخواهیم چهره کنیم که اصلاً، برخلاف معیارهای جمهوری اسلامی، چهرهکردن و معروفکردن شخص یا جهتگیری یا جریانی جایز نباشد. مجموعاً، با این جشنوارهها من موافقم.

 

جشنوارة فیلم فجر بهتر است بهصورت جشنوارهای داخلی ادامه یابد یا ترجیح میدهید که بهصورت بینالمللی و با حضور فیلمهای خارجی در بخش مسابقه همراه باشد؟

به اعتقاد من، آوردن فیلمهای خارجی بیضرر است، بلکه در وضعیتی میتواند مفید هم باشد؛ یعنی عرضة آن اثرهایی که نشاندادن آنها را به مردم مفید میدانید، در جشنواره چه ایرادی برای شما دارد؟ البته بیشتر روی آن فیلمهایی تکیه شود و فیلمهایی انتخاب شود که جنبة آموزشگری این فستیوال را حفظ کند و واقعاً آموزنده باشد. کلاسی باشد برای کسانی که در آنجا حضور پیدا میکنند. به اعتقاد من، میتوان موضوعاتی از این دست را در آن مطرح کرد.

 

آخرین سؤال؛ اگر ما سینمایی را که باعث انحرافات اخلاقی و اعتقادی باشد و اشاعهدهندة فساد و فحشا و منکرات است و همچنین سینمایی را که ارزشهای اسلامی را مورد تهاجم قرار میدهد، کنار بگذاریم و جلوی امکان نفوذ آن را بگیریم، سینمایی را که باقی میماند میتوان به سه دستة عمده تقسیم کرد:

۱. سینمایی که وجه سرگرمی آن غالب است؛ ۲. سینمایی که در خدمت تفکر اسلامی است؛ ۳. سینمایی که ملهم از تفکر و اعتقادات اسلامی است.

نظر شما دربارة این سه نوع سینما، با توجه به آنچه گفته شد، چیست؟

دومی و سومی، یک چیزند. آنچه ملهم از این تفکر است، با آنچه در خدمت اوست، دو چیز نیست. هر آنچه از تفکر اسلامی الهام گرفته باشد، بیشک در خدمت این تفکر قرار خواهد گرفت. بنابراین، دو نوع خواهیم داشت؛ یکی سینمای سرگرمکنندهای که معنایش«پوچ» خواهد بود؛ هیچ چیزی ندارد جز اینکه ساعتی انسان را مشغول به خود کند و وقت انسان را بکشد؛ فقط این فایده را دارد. نوع دیگری سینما که محتوایی دارد و آن محتوا برای مردم و آرزوها و ایدئالهای آنان است. طبیعی است که دومی را انتخاب میکنم و اولی را رد میکنم. چرا؟ برای اینکه قبلاً شما گفتید، آن سینمایی که احیاکنندة ضدارزشهای اسلامی است، کنار گذاشته میشود. من میخواهم ببینم سینمایی که بیکاری و لغو را عملاً به انسان میآموزد، این در خدمت کدام ارزش اسلامی میتواند باشد؟

آنچه هم کنار گذاشته شده، منظور سینمایی است که بیشتر جنبة سرگرمی داشته باشد.

بله مگر اینکه بگوییم جنبة سرگرمی قوی دارد؛ اما محتوا و پیام اسلامی هم دارد. طبعاً چنین وضعی وجود داشته باشد. ببینید من که در پاسخ سؤال اول، آنجا که دربارة محتوا و جاذبه صحبت کردم، همة حرف خودم را در این زمینه گفتم؛ ما وقتی که اصل و ستون فقرات هر فیلم را محتوای فیلم میدانیم و به پیام آن، دقت و تأکید میکنیم، طبیعی است که جاذبة فیلم، همان چیزی که جنبة سرگرمکننده به فیلم میدهد و آن را دلنشین میکند، با پیام هر دو به هم آمیخته است و تکمیلکنندة هر هنر تمام است.

منبع :

http://www.cinemaresane.ir/magazin/352

ویک فایل صوتی

 


ادامه مطلب
نظرات 0

.: Weblog Themes By Salehon:.