تاريخ : پنج شنبه 16 بهمن 1393 | 9:33 AM |
نويسنده : بهرامی
مینو که به تازگی با موسی ازدواج کرده در حال جابجا کردن جهیزیه خود در خانه جدید است. موسی طی نامه ای باخبر می شود که باید دکل ققنوس در جزیره ی مینو را جمع کنند، اما موسی حاضر نیست این کار را بکند و دوست دارد حالا که جنگ تمام شده او دیگر به خاطراتش برنگردد و برای ماه عسل به اصفهان برود. اما صبح زود حرکت علیرغم میل موسی و به اصرار مینو به جزیره ی مینو می روند و آنجا موسی در خیال به زمانی برمی گردد که با منصور، برادر مینو که شهید شده در حال ساختن دکلی برای شناسائی بهتر دشمن هستند. مینو هم همراه موسی منصور را می بیند و از موسی می خواهد که باز هم در دکل بمانند تا او بیشتر برادرش را ملاقات کند، و لحظه شهادت برادر را هم می بیند، اما تاب نمی آورد و در موقع پائین آمدن از دکل زخمی می شود. و وقتی کمی بهبود می یابد در بیمارستان به دنبال موسی می گردد اما او را در دکل می یابد. مینو و موسی با دیدن چند مأمور که برای باز کردن دکل آمده اند تصمیم می گیرند که طبق قول موسی خودشان دکل را باز کنند.
|Download |

| لینک مستقیم | لینک کمکی|
.: Weblog Themes By Salehon:.