📕📗📘 مرجع شعر📘📗📕

اشعار شعرا را در این وبلاگ دنبال کنید

صفحه اصلی بلاگ راسخون فروشگاه راسخون تماس با من

غزلیات انوری - غزل شمارهٔ ۴۶۷

 

 

 

 

 

 

 

 

توبه کردم ز توبه کردن خام

ببر این جامه و بیار آن جام

چون بپوشیم راز؟ کاوردیم

طبل در کوچه و علم بر بام

پیر ما را چگونه توبه دهد؟

که جوانی نکرده‌ایم تمام

زاهد خام اگر زند طعنی

بگذاریم تا بجوشد خام

نیست از یک دگر پدید هنوز

صالح و فاسق و حلال و حرام

تا نجوشیم در نیاید عشق

تا نکوشیم بر نیاید کام

گر ترا نیست آتشی در دل

از دل اوحدی بخواه به وام

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 16 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات انوری - غزل شمارهٔ ۴۶۸

 

 

 

 

 

 

 

 

قاصرات الطرف فی حجب الخیام

حال ترکانست گویی والسلام

عکس کین و مهر ایشان کفر و دین

رنگ روی و زلف ایشان صبح و شام

هم به معنی زهره را نایب مناب

هم به صورت ماه را قایم مقام

همچو دولت، گاه دشمن، گاه دوست

همچو گردون، گاه تند و گاه رام

بر ثوابت جزع ایشان را ستم

از کواکب اسب ایشان را ستام

کوچ ایشان رحلت صیف و شتا

خوی ایشان جنبش شمس و غمام

روز نرمی همچو سوسن خوش نسیم

وقت تندی همچو توسن بد لگام

تنگ چشمانند، لیکن دوربین

خوبرویانند، لیکن خویش کام

صحن لشکر گاهشان چرخ و نجوم

هیات خرگاهشان رکن و مقام

روی ایشان در کله خورشید و ماه

چشم ایشان در قبا ماهی و دام

رونق بعظاق رنگ آمیز شان

جلوهٔ طاوس را ماند مدام

میل ترکان کن، که یابی برقرار

نزد ترکان رو، که بینی بر دوام

ساقیان بربری از پیش و پس

بادهای کوثری از کاس و جام

دلبران کاسه گیر بوسه ده

دلبران عشقبار نیک نام

گر مرادی هست اینست، ای پسر

ور بهشتی هست اینست،ای غلام

اوحدی را با چنین قوم اوفتاد

راه سلطانیه و دارالسلام

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 16 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات انوری - غزل شمارهٔ ۴۶۹

 

 

 

 

 

 

 

 

غزل شمارهٔ ۴۶۸

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 16 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات انوری - غزل شمارهٔ ۴۷۰

 

 

 

 

 

 

 

 

 

من درین شهر پای بند توام

عاشق قامت بلند توام

مردهٔ آن دهان چون پسته

کشتهٔ آن لب چو قند توام

می‌دوانی و می‌کشی زارم

چون بدیدی که در کمند توام

ای هلاک دلم پسندیده

دولتی باشد از پسند توام

گذری می‌کن، ار طبیب منی

آتشی می‌نه، ار سپند توام

گو: رفیقان سفر کنند که من

نتوانم، که پای بند توام

ز اوحدی باز پرس حال، که من

تا چه غایت نیازمند توام؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 16 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات انوری - غزل شمارهٔ ۴۷۱

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ماهرویا، عاشق آن صورت پاک توام

بندهٔ قد خوش و رفتار چالاک توام

قرص خورشیدی، که چون بر رویت اندازم نظر

روشنایی باز می‌دارد ز ادراک توام

فارغ از حال دل آشفتهٔ‌زار منی

فتنهٔ خال رخ خوب طربناک توام

بر سر کوی تمنای تو از نزدیک و دور

هر کسی را آبرویی هست و من خاک توام

مار زلفت بر دلم هر لحظه نیشی می‌زند

شربتی بفرست از آن لعل چو تریاک توام

سرمه سازم دیدهای پاک بین خویش را

گر به دست آید غبار دامن پاک توام

اوحدی را در کمند آور، چو صیدی میکنی

ورنه من خود روز و شب دربند فتراک توام

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 16 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات انوری - غزل شمارهٔ ۴۷۲

 

 

 

 

 

 

 

 

 

من چو همین حرف الف دیده‌ام

حرف دگر زان نپسندیده‌ام

هر چه نه از پیش الف شد روان

همچو الف بر همه خندیده‌ام

هیچ ندارد الف عاشقان

هیچ ندارم، که نترسیده‌ام

چون ز الف شد همه حرفی پدید

من همه دیدم، چو الف دیده‌ام

چون بهم آمد الفی، راست شد

هر نقطی کز همگان چیده‌ام

پیش الف بسکه فتادم چو با

ها شدم، از بسکه بغلتیده‌ام

ها چو شود راست چه باشد؟ الف

گفته شد آن حرف که پوشیده‌ام

بوسه زدم پای الف را ولی

دست خودم بود که بوسیده‌ام

من الف وصلم و جز نام وصل

هر چه بگفتند بنشنیده‌ام

پر بنوشتند ولی یاد من

هیچ نکردند و نرنجیده‌ام

زان خط و زان نقطه نشان کس نداد

جز الف، از هر که بپرسیده‌ام

پای و سرم در حرکت گم که شد

هم به سکونیست که ورزیده‌ام

چون الف از عشق بگشتم به سر

وز سر این عشق نگردیده‌ام

گر نه غلام الفم، همچو لام

در الف از بهر چه پیچیده‌ام؟

چون الف صدر نشین اوحدیست

بی‌سخن او به چه ارزیده‌ام؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 16 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات انوری - غزل شمارهٔ ۴۷۳

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فاش گشت آن ماجری، کز مرد و زن پوشیده‌ام

سر به سر گفتند آن کو تن به تن پوشیده‌ام

دوست تا احوال ما بشنید رحمت کرد و لطف

خود حدیثی گفتنی بود این که من پوشیده‌ام

چون مرا خاموش بینی از شکیبایی، بدانک

نالهای سر به مهر اندر دهن پوشیده‌ام

قالب و قلبم خیالی در خیالی بیش نیست

خود ندانم بر چه چیز این پیرهن پوشیده‌ام؟

یاد او را بر دل و دل را به جان پیوسته‌ام

مهر او در جان و جان اندر بدن پوشیده‌ام

من که از دشمن سخن گویم، تامل کن که چون

ماجرای دوست را زیر سخن پوشیده‌ام؟

اوحدی، گر دوست خنجر میکشد دستش مگیر

گو: بزن، کز بهر شمشیرش کفن پوشیده‌ام

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 16 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات انوری - غزل شمارهٔ ۴۷۴

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به مسجد ره نمی‌دانم، گرفتار خراباتم

جزین کاری نمی‌دانم که: در کار خراباتم

خراب افتاد کار من، خرابات اختیار من

خراباتیست یار من، از آن یار خراباتم

ز دام زاهدی جستم، به قلاشی کمر بستم

ز بهر آن چنین مستم، که هشیار خراباتم

بگردان باده، ای ساقی، چو اندر خیل عشاقی

به من ده شربت باقی، که بیمار خراباتم

خرد می‌داشت در بندم، پدر می‌داد سوگندم

چو بار از خر بیفگندم، سبکبار خراباتم

تو گر جویای تمکینی، سزد با من که ننشینی

که گر در مسجدم بینی، طلب‌گار خراباتم

به گرد کویش از زاری، چو مستان در شب تاری

به سر می‌گردم از خواری، که پرگار خراباتم

دلم را زین گرانان چه؟ وزین بیهوده خوانان چه؟

مرا از پاسبانان چه؟ که بیدار خراباتم

چو جام بیخودی نوشم، بسان اوحدی جوشم

کنون چون مست و بی‌هوشم، سزاوار خراباتم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 16 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات انوری - غزل شمارهٔ ۴۷۵

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تا دل اندر پیچ آن زلف به تاب انداختم

جان خود در آتش و تن در عذاب انداختم

خود زمانی نیست پیش دیدهٔ من راه خواب

بس که این توفان خون در راه خواب انداختم

تا نپنداری که دیدم تا برفتی روی ماه

یا به مهر دل نظر بر آفتاب انداختم

از شتاب عمر می‌ترسد دل من، خویش را

زان بجست و جوی وصل اندر شتاب انداختم

بود خود در عشق تو هم سینه ریش و دل کباب

دیگر از هجرت نمکها بر کباب انداختم

شکر کردم تا در آتش دیدم این دل را چنین

زانکه می‌پنداشتم کین دل به آب انداختم

چون نه مرد آن دهانم، با لب شیرین تو

اوحدی را در سؤال و در جواب انداختم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 16 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات انوری - غزل شمارهٔ ۴۷۶

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اگر به مجلس قاضی نموده‌اند که: مستم

مرا ازان چه تفاوت؟ که رند بودم و هستم

مرا چه سود ملامت؟ به یاد بادهٔ روشن

که پند کس ننیوشم کنون که توبه شکستم

اگر چه گوشه گرفتم ز خلق و روی نهفتم

گمان مبر که ز دام تو شوخ دیده برستم

گمان مبر که بدوزم نظر ز روی تو هرگز

که من چو صنع ببینم خدای را بپرستم

شکایت تو به دیوار می‌کنم به ضرورت

چو اعتماد ندارم که: قاصدی بفرستم

دلم تعلق اگر با دهان تنگ تو دارد

روا بود که بگویم که: دل به هیچ ببستم

دل ببردی و جانم در اوفتاد به آتش

کناره کردی و من در میان خاک نشستم

هزار بار دلم را شکسته‌ای به جفاها

که هیچ بار نگفتی: دل که بود؟ که خستم

چو محتسب پی رندان رود ز بهر ملامت

مکن حمایت من پیش او، که صوفی و مستم

ستمگرا، چه بر آید ز دست من که نبردی؟

قرار و صبر و دل و دین و هر چه بود به دستم

به اوحدی دل من پای بند بود همیشه

ترا بدیدم و از بند او تمام برستم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ادامه مطلب
[ یک شنبه 16 خرداد 1395  ] [ 10:18 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]
.: تعداد کل صفحات 49 :. 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49

درباره وبلاگ



نویسندگان

  عاشق شعر

آرشیو ماهانه

مرداد 1395
آبان 1395
اردیبهشت 1395
بهمن 1395
خرداد 1395
آذر 1395
اسفند 1395
شهریور 1395
مهر 1395
فروردین 1395
دی 1395
تیر 1395

آرشیو موضوعی

رضی‌الدین آرتیمانی
ابن حسام خوسفی
ابوسعید ابوالخیر
اسدی توسی
اسعد گرگانی
اقبال لاهوری
امیرخسرو دهلوی
انوری
اوحدی
باباافضل کاشانی
باباطاهر
ملک‌الشعرای بهار
بیدل دهلوی
پروین اعتصامی
جامی
عبدالواسع جبلی
حافظ
خاقانی
خلیل‌الله خلیلی
خواجوی کرمانی
خیام نیشابوری
هاتف اصفهانی
رودکی
صائب تبریزی
سعدی
سلمان ساوجی
سنایی غزنوی
سیف فرغانی
شاه نعمت‌الله
شبستری
شهریار
شیخ بهایی
صائب تبریزی
صبوحی
عبید زاکانی
عراقی
عرفی
عطار
فرخی
فردوسی
فروغی
فیض کاشانی
قاآنی
کسایی
محتشم
مسعود سعد
منوچهری
مولوی
مهستی
ناصرخسرو
نصرالله منشی
نظامی
وحشی
هاتف اصفهانی
هجویری
هلالی

آمار وبلاگ

كل بازديدها : 1115746 نفر
كل نظرات : 1 عدد
كل مطالب : 25576 عدد
آخرین بروز رسانی : یک شنبه 21 شهریور 1395 
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 30 اردیبهشت 1395 

دیگر امکانات

  • آردوج
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • خرید زیتون
  • خرید روغن زیتون
  • مای ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه