📕📗📘 مرجع شعر📘📗📕

اشعار شعرا را در این وبلاگ دنبال کنید

صفحه اصلی بلاگ راسخون فروشگاه راسخون تماس با من

غزلیات کرمانی - غزل شمارهٔ ۶۱۲

نوبتی صبح برآمد ببام

نوبت عشاق بگوی ای غلام

مرغ سحر در سخن آمد به ساز

ساز بر آواز خروسان بام

کوکبهٔ قافله سالار صبح

باز رسید این نفس از راه شام

خادم ایوان در خلوت ببند

در حرم خاص مده بار عام

ای صنم سیم زنخدان بیار

از قدح سیم می لعل فام

صوفی اگر صافی ازین خم خورد

رخت تصوف بفروشد تمام

حاجی اگر روی تو بیند مقیم

در حرم کعبه نسازد مقام

زمزم رندان سبو کش میست

بتکده و میکده بیت الحرام

نام جگر سوختگان چیست ننگ

ننگ غم اندوختگان چیست نام

آتش پروانهٔ پر سوخته

نیست به جز پختن سودای خام

خیز و چو خواجو بصبوحی بشوی

جامهٔ جان را بنم چشم جام

 


ادامه مطلب
[ جمعه 15 مرداد 1395  ] [ 6:06 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کرمانی - غزل شمارهٔ ۶۱۳

برآمد بانگ مرغ و نوبت بام

کنون وقت میست و نوبت جام

چو کار پختگان بی باده خامست

بدست پختگان ده باده خام

بهر ایامی این عشرت دهد دست

بگردان باده چون با دست ایام

لبش خواهی بناکامی رضا ده

که کس را بر نیاید زان دهان کام

من شوریده را معذور دارید

که برآتش نشاید کردن آرام

دلم کی در فراق آرام گیرد

بود آرام دل وصل دلارام

منم دور از تو همچون مرغ وحشی

ببوی دانه‌ئی افتاده در دام

ز سرمستی برون از روی و مویت

نه از صبح آگهی دارم نه از شام

قلم در کش چو بینی نام خواجو

که نبود عاشق شوریده را نام

 


ادامه مطلب
[ جمعه 15 مرداد 1395  ] [ 6:06 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کرمانی - غزل شمارهٔ ۶۱۴

آفتابست یا ستارهٔ بام

که پدید آمد از کنارهٔ بام

ماه در عقرب و قصب برماه

شام بر نیمروز و چین در شام

نام خالش مبر که وحشی را

طمع دانه افکند در دام

خیز تا می خوریم و بنشانیم

آتش دل به آب آتش فام

باده پیش آر تا فرو شوئیم

جامهٔ جان به آب دیدهٔ جام

می جوشیده خور که حیف بود

پخته در جوش و ما بدینسان خام

عاقلان سر عشق نشناسند

کاین صفت نبود از خواص و عوام

عشق عامست و عقل خاص ولیک

چکند خاص با تقلب عام

شمع مجلس نشست خیز ندیم

مه فرو رفت می بیار غلام

دشمنانرا بکام دوست مخواه

دوستانرا مدار دشمن کام

چون برآیی ببام پندارند

که سهیلست یا سپیدهٔ بام

با رخت هر که ماه می‌طلبد

نیست در عاشقی هنوز تمام

سرو با اعتدال قامت تو

ناتراشیده‌ئیست بی اندام

نام خواجو مبر که ننگ بود

اگر از عاشقان برآید نام

 


ادامه مطلب
[ جمعه 15 مرداد 1395  ] [ 6:06 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کرمانی - غزل شمارهٔ ۶۱۵

تبت یا ذا الجلال و الا کرام

من جمیع الذنوب و اثام

ای صفاتت برون ز چون و چرا

ذات پاکت بری ز کو و کدام

قاضی حاجت وحوش و طیور

رازق روزی سوام و هوام

گوهر آرای قطره در اصداف

نقش پرداز نطفه در ارحام

پرچم آویز طاسک خورشید

آتش انگیز خنجر بهرام

خاکبوس بساط فرمانت

جم سیمین سریر زرین جام

بست مشاطگان قدرت تو

بر رخ صبح چین گیسوی شام

کرده استاد صنعت از یاقوت

شرف طاق تابخانهٔ بام

یافته از تو نضرت و خضرت

باغ مینو و راغ مینا فام

بدر مشعل فروز آینه دار

بر درش بندهٔ منیرش نام

عنبر هندی آنکه خادم تست

کار او بی‌نسیم لطفت خام

پیش موج محیط احسانت

از حیا در عرق فتاده غمام

کاسه گردان بزم تقدیرت

صبح زرین کلاه سیم اندام

هندوی بارگاه ابداعت

شام زنگی نهاد خون آشام

عندلیب زبان گویا را

گل بستان فروز ذکرت کام

گر کند یاد صدمهٔ قهرت

بگسلد مشرقی مهر زمام

درک خاصان بکنه انعامت

نرسد خاصه عام کالانعام

جان خواجو که مرغ گلشن تست

مگذارش بدام دل مادام

طمع دانه‌اش بدام افکند

باز گیرش ز دست دانه و دام

من که بر یاد زلف و روی بتان

صرف کردم لیالی و ایام

بوده با بادهٔ مغانه مقیم

ساخته در شرابخانه مقام

زده راه خرد بنغمهٔ چنگ

ریخته آب رخ بشرب مدام

نفس خود کامم ار ز راه ببرد

باز گشتم بدرگهت ناکام

چون خطا کرده‌ام کنم هر دم

سجدهٔ سهو تا بروز قیام

گویمت بالعشی والابکار

تبت یا ذوالجلال و الاکرام

 


ادامه مطلب
[ جمعه 15 مرداد 1395  ] [ 6:06 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کرمانی - غزل شمارهٔ ۶۱۶

خوشا به مجلس شوریدگان درد آشام

بیاد لعل لبش نوش کرده جام مدام

چنین شنیده‌ام از مفتی مسائل عشق

که مرد پخته نگردد مگر ز باده خام

جفا و نکبت ایام چون ز حد بگذشت

بیار باده که چون باد می‌رود ایام

خیال زلف و رخت گر معاونت نکند

چگونه شام بصبح آورند و صبح بشام

مرا ز لوح وجود این دو حرف موجودست

دل شکسته چو جیم و قد خمیده چو لام

اگر ببام برآیی که فرق داند کرد

که طلعت تو کدامست و آفتاب کدام

دمی ز وصل تو گفتم مگر به کام رسم

دمم بکام فرو رفت و برنیامد کام

براه بادیه هر کس که خون نکرد حلال

حرام باد مرا و را وصال بیت حرام

اگر بکنیت خواجو رسی قلم درکش

که ننگ باشد ار از عاشقان برآید نام

 


ادامه مطلب
[ جمعه 15 مرداد 1395  ] [ 6:06 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کرمانی - غزل شمارهٔ ۶۱۷

مگر که صبح من امشب اسیر گشت بشام

وگرنه رخ بنمودی ز چرخ آینه فام

مگر ستارهٔ بام از شرف به زیر افتاد

وگرنه پرده برافکندی از دریچهٔ بام

خروس پرده‌سرا امشب از چه دم در بست

اگر چنانکه فرو شد دم سپیده بکام

چو کام من توئی ای آفتاب گرم برآی

ز چرخ اگر چه یقینم که بر نیاید کام

گهی پری رخم از خواب صبح برخیزد

که تیغ غمزهٔ خونریز برکشد ز نیام

چرا ز قید توام روی رستگاری نیست

کسی اسیر نباشد بدام کس مادام

چو دور عیش و نشاطست باده در دور آر

که روشنست که با دست گردش ایام

دمی جدا مشو از جام می که در این دور

کدام یار که همدم بود برون از جام

برو غلام صنوبر قدان شو ای خواجو

که همچو سرو بزادگی برآری نام

 


ادامه مطلب
[ جمعه 15 مرداد 1395  ] [ 6:06 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کرمانی - غزل شمارهٔ ۶۱۸

عارض ترکان نگر در چین جعد مشک فام

تا جمال حور مقصورات بینی فی الخیام

باده پیش آور که هردم باد عنبر بوی صبح

می‌دهد جانرا پیام از روضهٔ دارالسلام

مشعل خورشید فروزان شمع برگیر ای ندیم

باد شبگیری برآمد باده در ده ای غلام

ماه مطرب گو بزیر و بم در آور ساز را

کافتاب خاوری تشریف داد از راه بام

تا ترا در پیش بت رویان درست آید نماز

جامهٔ جانرا نمازی کن به آب چشم جام

عزت دیر مغان از ساکن مسجد مجوی

کافر مکی چه داند حرمت بیت الحرام

عار باشد در طریق عشق بیم از فخر و عار

ننگ باشد در ره مشتاق ترس از ننگ و نام

من ببوی خال مشکین تو گشتم پای بند

مرغ وحشی از هوای دانه می‌افتد به دام

کام دل خواجو بسانی نمی‌آید بدست

رو بنا کامی رضا ده تا رسانندت بکام

 


ادامه مطلب
[ جمعه 15 مرداد 1395  ] [ 6:06 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کرمانی - غزل شمارهٔ ۶۱۹

حن فی روض الهوی قلبی کماناح الحمام

قم بتغرید الحمایم و اسقنی کاس المدام

خون دل تا چند نوشم بادهٔ نوشین بیار

تا بشویم جامهٔ جانرا به آب چشم جام

باح دمعی فی الفیافی و استشبت لوعتی

خیز و آبی بردل پرآتشم ریز ای غلام

از فروغ شمع رخسارم منور کن روان

وز نسیم گلشن وصلم معطر کن مشام

فی ضلوعی توقد النیران من شجر النوی

فی عیونی توجد الطوفان من ماء الغرام

چون برون از بادهٔ یاقوت فامم قوت نیست

قوت جانم ده ز جام بادهٔ یاقوت فام

صبحدم دلرا براح روح پرور زنده دار

کان زمان از عالم جان می‌رسد دلرا پیام

هان فی فرط الاسی مذنبت فی قلبی الاسی

غاب فی طول العنا اذغیب عن عینی المنام

چون شما را هست دلبر در برو دل برقرار

لا تلوموا فی التصابی قلب صلب مستهام

گفتم از لعل لب جانان برآرم کام جان

ضاع فی روم المنی عمری و ما مکث المرام

هر که گردد همچو خواجو کشتهٔ شمشیر عشق

روضهٔ فردوس رضوانش فرستد والسلام

 


ادامه مطلب
[ جمعه 15 مرداد 1395  ] [ 6:06 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کرمانی - غزل شمارهٔ ۶۲۰

گر چه من آب رخ از خاک درت یافته‌ام

گرد خاطر همه از رهگذرت یافته‌ام

چون توانم که دل از مهر رخت برگیرم

زانکه چون صبح به سحرت یافته‌ام

بنشین یکدم و برآتش تیزم منشان

که بدود دل و سوز جگرت یافته‌ام

در شب تیره بسی نوبت مهرت زده‌ام

تا سحرگه رخ همچون قمرت یافته‌ام

خسرو از شکر شیرین بهمه عمر نیافت

آن حلاوت که ز شور شکرت یافته‌ام

بچه مانند کنم نقش دلارای ترا

زانکه هر لحظه برنگی دگرت یافته‌ام

گر چه رفتی و نظر باز گرفتی از من

هر چه من یافته‌ام از نظرت یافته‌ام

ای دل خسته چه حالست که از درد فراق

هردم از بار دگر خسته‌ترت یافته‌ام

تا خبر یافته‌ئی زان بت مهوش خواجو

خبرت هست که من بیخبرت یافته‌ام

 


ادامه مطلب
[ جمعه 15 مرداد 1395  ] [ 6:06 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کرمانی - غزل شمارهٔ ۶۲۱

من ز دست دیده و دل در بلا افتاده‌ام

ای عزیزان چون کنم چون مبتلا افتاده‌ام

هر دم از چشمم چو اشک گرم روراندن که چه

تا چه افتادست کز چشم شما افتاده‌ام

کی بود برگ من آن نسرین بدن را کاین زمان

همچو بلبل در زمستان بینوا افتاده‌ام

گر چه هر کو می خورد از پا در افتد عاقبت

من چو دور افتاده‌ام از می چرا افتاده‌ام

با کسی افتاد کارم کو ز کارم فارغست

بنگرید آخر که از مستی کجا افتاده‌ام

ایکه گفتی گر سر این کارداری پای دار

دست گیر اکنون که از دستت ز پا افتاده‌ام

آتش مهرم چو در جان شعله زد گرمی مکن

گر چون ذره زیر بامت از هوا افتاده‌ام

می‌روی مجموع و من پیوسته همچون گیسویت

از پریشانی که هستم در قفا افتاده‌ام

قاضی ار گوید که خواجو چون درین کار اوفتاد

گو مکن آنکار کز حکم قضا افتاده‌ام

 


ادامه مطلب
[ جمعه 15 مرداد 1395  ] [ 6:06 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]
.: تعداد کل صفحات 43 :. 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >

درباره وبلاگ



نویسندگان

  عاشق شعر

آرشیو ماهانه

فروردین 1395
اردیبهشت 1395
خرداد 1395
تیر 1395
مرداد 1395
شهریور 1395
مهر 1395
آبان 1395
آذر 1395
دی 1395
بهمن 1395
اسفند 1395

آرشیو موضوعی

رضی‌الدین آرتیمانی
ابن حسام خوسفی
ابوسعید ابوالخیر
اسدی توسی
اسعد گرگانی
اقبال لاهوری
امیرخسرو دهلوی
انوری
اوحدی
باباافضل کاشانی
باباطاهر
ملک‌الشعرای بهار
بیدل دهلوی
پروین اعتصامی
جامی
عبدالواسع جبلی
حافظ
خاقانی
خلیل‌الله خلیلی
خواجوی کرمانی
خیام نیشابوری
هاتف اصفهانی
رودکی
صائب تبریزی
سعدی
سلمان ساوجی
سنایی غزنوی
سیف فرغانی
شاه نعمت‌الله
شبستری
شهریار
شیخ بهایی
صائب تبریزی
صبوحی
عبید زاکانی
عراقی
عرفی
عطار
فرخی
فردوسی
فروغی
فیض کاشانی
قاآنی
کسایی
محتشم
مسعود سعد
منوچهری
مولوی
مهستی
ناصرخسرو
نصرالله منشی
نظامی
وحشی
هاتف اصفهانی
هجویری
هلالی

آمار وبلاگ

كل بازديدها : 1114363 نفر
كل نظرات : 1 عدد
كل مطالب : 25576 عدد
آخرین بروز رسانی : یک شنبه 21 شهریور 1395 
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 30 اردیبهشت 1395 

دیگر امکانات

  • آردوج
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • خرید زیتون
  • خرید روغن زیتون
  • مای ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه