📕📗📘 مرجع شعر📘📗📕

اشعار شعرا را در این وبلاگ دنبال کنید

صفحه اصلی بلاگ راسخون فروشگاه راسخون تماس با من

غزلیات سعدی - غزل ۴۵۱

دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران

دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران

نصیحتگوی را از من بگو ای خواجه دم درکش

چو سیل از سر گذشت آن را چه می‌ترسانی از باران

گر آن ساقی که مستان راست هشیاران بدیدندی

ز توبه توبه کردندی چو من بر دست خماران

گرم با صالحان بی دوست فردا در بهشت آرند

همان بهتر که در دوزخ کنندم با گنهکاران

چه بویست این که عقل از من ببرد و صبر و هشیاری

ندانم باغ فردوسست یا بازار عطاران

تو با این مردم کوته نظر در چاه کنعانی

به مصر آ تا پدید آیند یوسف را خریداران

الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را

تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران

گر آن عیار شهرآشوب روزی حال من پرسد

بگو خوابش نمی‌گیرد به شب از دست عیاران

گرت باری گذر باشد نگه با جانب ما کن

نپندارم که بد باشد جزای خوب کرداران

کسان گویند چون سعدی جفا دیدی تحول کن

رها کن تا بمیرم بر سر کوی وفاداران

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 15 شهریور 1395  ] [ 1:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۴۵۲

فراق دوستانش باد و یاران

که ما را دور کرد از دوستداران

دلم دربند تنهایی بفرسود

چو بلبل در قفس روز بهاران

هلاک ما چنان مهمل گرفتند

که قتل مور در پای سواران

به خیل هر که می‌آیم به زنهار

نمی‌بینم به جز زنهارخواران

ندانستم که در پایان صحبت

چنین باشد وفای حق گزاران

به گنج شایگان افتاده بودم

ندانستم که بر گنجند ماران

دلا گر دوستی داری به ناچار

بباید بردنت جور هزاران

خلاف شرط یارانست سعدی

که برگردند روز تیرباران

چه خوش باشد سری در پای یاری

به اخلاص و ارادت جان سپاران

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 15 شهریور 1395  ] [ 1:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۴۵۳

سخت به ذوق می‌دهد باد ز بوستان نشان

صبح دمید و روز شد خیز و چراغ وانشان

گر همه خلق را چو من بی‌دل و مست می‌کنی

روی به صالحان نما خمر به زاهدان چشان

طایفه‌ای سماع را عیب کنند و عشق را

زمزمه‌ای بیار خوش تا بروند ناخوشان

خرقه بگیر و می بده باده بیار و غم ببر

بی‌خبرست عاقل از لذت عیش بیهشان

سوختگان عشق را دود به سقف می‌رود

وقع ندارد این سخن پیش فسرده آتشان

رقص حلال بایدت سنت اهل معرفت

دنیا زیر پای نه دست به آخرت فشان

تیغ به خفیه می‌خورم آه نهفته می‌کنم

گوش کجا که بشنود ناله زار خامشان

چند نصیحتم کنی کز پی نیکوان مرو

چون نروم که بیخودم شوق همی‌برد کشان

من نه به وقت خویشتن پیر و شکسته بوده‌ام

موی سپید می‌کند چشم سیاه اکدشان

بوی بهشت می‌دهد ما به عذاب در گرو

آب حیات می‌رود ما تن خویشتن کشان

باد بهار و بوی گل متفقند سعدیا

چون تو فصیح بلبلی حیف بود ز خامشان

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 15 شهریور 1395  ] [ 1:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۴۵۴

دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان

چندین دل صاحب نظرش دست به دامان

مردست که چون شمع سراپای وجودش

می‌سوزد و آتش نرسیدست به خامان

خون می‌رود از چشم اسیران کمندش

یک بار نپرسد که کیانند و کدامان

گو خلق بدانید که من عاشق و مستم

در کوی خرابات نباشد سر و سامان

در پای رقیبش چه کنم گر ننهم سر

محتاج ملک بوسه دهد دست غلامان

دل می‌تپد اندر بر سعدی چو کبوتر

زین رفتن و بازآمدن کبک خرامان

یا صلح متی یرجع نومی و قراری

انی و علی العاشق هذان حرامان

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 15 شهریور 1395  ] [ 1:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۴۵۵

خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان

کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان

بر عقل من بخندی گر در غمش بگریم

کاین کارهای مشکل افتد به کاردانان

دل داده را ملامت گفتن چه سود دارد

می‌باید این نصیحت کردن به دلستانان

دامن ز پای برگیر ای خوبروی خوش رو

تا دامنت نگیرد دست خدای خوانان

من ترک مهر اینان در خود نمی‌شناسم

بگذار تا بیاید بر من جفای آنان

روشن روان عاشق از تیره شب ننالد

داند که روز گردد روزی شب شبانان

باور مکن که من دست از دامنت بدارم

شمشیر نگسلاند پیوند مهربانان

چشم از تو برنگیرم ور می‌کشد رقیبم

مشتاق گل بسازد با خوی باغبانان

من اختیار خود را تسلیم عشق کردم

همچون زمام اشتر بر دست ساربانان

شکرفروش مصری حال مگس چه داند

این دست شوق بر سر وان آستین فشانان

شاید که آستینت بر سر زنند سعدی

تا چون مگس نگردی گرد شکردهانان

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 15 شهریور 1395  ] [ 1:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۴۵۶

ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن

قوت او می‌کند بر سر ما تاختن

گر دهیم ره به خویش یا نگذاری به پیش

هر دو به دستت درست کشتن و بنواختن

گر تو به شمشیر و تیر حمله بیاری رواست

چاره ما هیچ نیست جز سپر انداختن

کشتی در آب را از دو برون حال نیست

یا همه سود ای حکیم یا همه درباختن

مذهب اگر عاشقیست سنت عشاق چیست

دل که نظرگاه اوست از همه پرداختن

پایه خورشید نیست پیش تو افروختن

یا قد و بالای سرو پیش تو افراختن

هر که چنین روی دید جامه چو سعدی درید

موجب دیوانگیست آفت بشناختن

یا بگدازم چو شمع یا بکشندم به صبح

چاره همین بیش نیست سوختن و ساختن

ما سپر انداختیم با تو که در جنگ دوست

زخم توان خورد و تیغ بر نتوان آختن

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 15 شهریور 1395  ] [ 1:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۴۵۷

چند بشاید به صبر دیده فرودوختن

خرمن ما را نماند حیله به جز سوختن

گر نظر صدق را نام گنه می‌نهند

حاصل ما هیچ نیست جز گنه اندوختن

چند به شب در سماع جامه دریدن ز شوق

روز دگر بامداد پاره بر او دوختن

زهد نخواهد خرید چاره رنجور عشق

شمع و شرابست و شید پیش تو نفروختن

تا به کدام آبروی ذکر وصالت کنیم

شکر خیالت هنوز می‌نتوان توختن

لهجه شیرین من پیش دهان تو چیست

در نظر آفتاب مشعله افروختن

منطق سعدی شنید حاسد و حیران بماند

چاره او خامشیست یا سخن آموختن

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 15 شهریور 1395  ] [ 1:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۴۵۸

گر متصور شدی با تو درآمیختن

حیف نبودی وجود در قدمت ریختن

فکرت من در تو نیست در قلم قدرتیست

کو بتواند چنین صورتی انگیختن

کیست که مرهم نهد بر دل مجروح عشق

کش نه مجال وقوف نه ره بگسیختن

داعیه شوق نیست رفتن و بازآمدن

قاعده مهر نیست بستن و بگسیختن

آب روان سرشک و آتش سوزان آه

پیش تو بادست و خاک بر سر خود بیختن

هر که به شب شمع وار در نظر شاهدیست

باک ندارد به روز کشتن و آویختن

خوی تو با دوستان تلخ سخن گفتنست

چاره سعدی حدیث با شکر آمیختن

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 15 شهریور 1395  ] [ 1:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۴۵۹

نبایستی هم اول مهر بستن

چو در دل داشتی پیمان شکستن

به ناز وصل پروردن یکی را

خطا کردی به تیغ هجر خستن

دگربار از پری رویان جماش

نمی‌باید وفای عهد جستن

اگر کنجی به دست آرم دگربار

منم زین نوبت و تنها نشستن

ولیکن صبر تنهایی محالست

که نتوان در به روی دوست بستن

همی‌گویم بگریم در غمت زار

دگر گویم بخندی بر گرستن

گر آزادم کنی ور بنده خوانی

مرا زین قید ممکن نیست جستن

گرم دشمن شوی ور دوست گیری

نخواهم دستت از دامن گسستن

قیاس آنست سعدی کز کمندش

به جان دادن توانی بازرستن

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 15 شهریور 1395  ] [ 1:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۴۶۰

خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن

نبایستی نمود این روی و دیگربار بنهفتن

گدایی پادشاهی را به شوخی دوست می‌دارد

نه بی او می‌توان بودن نه با او می‌توان گفتن

هزارم درد می‌باشد که می‌گویم نهان دارم

لبم با هم نمی‌آید چو غنچه روز بشکفتن

ز دستم بر نمی‌خیزد که انصاف از تو بستانم

روا داری گناه خویش وان گه بر من آشفتن

که می‌گوید به بالای تو ماند سرو بستانی

بیاور در چمن سروی که بتواند چنین رفتن

چنانت دوست می‌دارم که وصلم دل نمی‌خواهد

کمال دوستی باشد مراد از دوست نگرفتن

مراد خسرو از شیرین کناری بود و آغوشی

محبت کار فرهادست و کوه بیستون سفتن

نصیحت گفتن آسانست سرگردان عاشق را

ولیکن با که می‌گویی که نتواند پذیرفتن

شکایت پیش از این حالت به نزدیکان و غمخواران

ز دست خواب می‌کردم کنون از دست ناخفتن

گر از شمشیر برگردی نه عالی همتی سعدی

تو کز نیشی بیازردی نخواهی انگبین رفتن

 


ادامه مطلب
[ دوشنبه 15 شهریور 1395  ] [ 1:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]
.: تعداد کل صفحات 53 :. 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 >

درباره وبلاگ



نویسندگان

  عاشق شعر

آرشیو ماهانه

مرداد 1395
آبان 1395
اردیبهشت 1395
بهمن 1395
خرداد 1395
آذر 1395
اسفند 1395
شهریور 1395
مهر 1395
فروردین 1395
دی 1395
تیر 1395

آرشیو موضوعی

رضی‌الدین آرتیمانی
ابن حسام خوسفی
ابوسعید ابوالخیر
اسدی توسی
اسعد گرگانی
اقبال لاهوری
امیرخسرو دهلوی
انوری
اوحدی
باباافضل کاشانی
باباطاهر
ملک‌الشعرای بهار
بیدل دهلوی
پروین اعتصامی
جامی
عبدالواسع جبلی
حافظ
خاقانی
خلیل‌الله خلیلی
خواجوی کرمانی
خیام نیشابوری
هاتف اصفهانی
رودکی
صائب تبریزی
سعدی
سلمان ساوجی
سنایی غزنوی
سیف فرغانی
شاه نعمت‌الله
شبستری
شهریار
شیخ بهایی
صائب تبریزی
صبوحی
عبید زاکانی
عراقی
عرفی
عطار
فرخی
فردوسی
فروغی
فیض کاشانی
قاآنی
کسایی
محتشم
مسعود سعد
منوچهری
مولوی
مهستی
ناصرخسرو
نصرالله منشی
نظامی
وحشی
هاتف اصفهانی
هجویری
هلالی

آمار وبلاگ

كل بازديدها : 1115716 نفر
كل نظرات : 1 عدد
كل مطالب : 25576 عدد
آخرین بروز رسانی : یک شنبه 21 شهریور 1395 
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 30 اردیبهشت 1395 

دیگر امکانات

  • آردوج
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • خرید زیتون
  • خرید روغن زیتون
  • مای ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه