📕📗📘 مرجع شعر📘📗📕

اشعار شعرا را در این وبلاگ دنبال کنید

صفحه اصلی بلاگ راسخون فروشگاه راسخون تماس با من

غزلیات سعدی - غزل ۶۰۱

ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی

سرگران از خواب و سرمست از شرابت دیدمی

روز روشن دست دادی در شب تاریک هجر

گر سحرگه روی همچون آفتابت دیدمی

گر مرا عشقت به سختی کشت سهلست این قدر

کاش کاندک مایه نرمی در خطابت دیدمی

در چکانیدی قلم بر نامه دلسوز من

گر امید صلح باری در جوابت دیدمی

راستی خواهی سر از من تافتن بودی صواب

گر چو کژبینان به چشم ناصوابت دیدمی

آه اگر وقتی چو گل در بوستان یا چون سمن

در گلستان یا چو نیلوفر در آبت دیدمی

ور چو خورشیدت نبینم کاشکی همچون هلال

اندکی پیدا و دیگر در نقابت دیدمی

از منت دانم حجابی نیست جز بیم رقیب

کاش پنهان از رقیبان در حجابت دیدمی

سر نیارستی کشید از دست افغانم فلک

گر به خدمت دست سعدی در رکابت دیدمی

این تمنایم به بیداری میسر کی شد

کاشکی خوابم گرفتی تا به خوابت دیدمی

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 18 شهریور 1395  ] [ 2:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۶۰۲

آسوده خاطرم که تو در خاطر منی

گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌زنی

ای چشم عقل خیره در اوصاف روی تو

چون مرغ شب که هیچ نبیند به روشنی

شهری به تیغ غمزه خون خوار و لعل لب

مجروح می‌کنی و نمک می‌پراکنی

ما خوشه چین خرمن اصحاب دولتیم

باری نگه کن ای که خداوند خرمنی

گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من

مهر از دلم چگونه توانی که برکنی

حکم آن توست اگر بکشی بی‌گنه ولیک

عهد وفای دوست نشاید که بشکنی

این عشق را زوال نباشد به حکم آنک

ما پاک دیده‌ایم و تو پاکیزه دامنی

از من گمان مبر که بیاید خلاف دوست

ور متفق شوند جهانی به دشمنی

خواهی که دل به کس ندهی دیده‌ها بدوز

پیکان چرخ را سپری باشد آهنی

با مدعی بگوی که ما خود شکسته‌ایم

محتاج نیست پنجه که با ما درافکنی

سعدی چو سروری نتوان کرد لازمست

با سخت بازوان به ضرورت فروتنی

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 18 شهریور 1395  ] [ 2:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۶۰۳

اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی

من از تو روی نپیچم که مستحب منی

چو سرو در چمنی راست در تصور من

چه جای سرو که مانند روح در بدنی

به صید عالمیانت کمند حاجت نیست

همین بسست که برقع ز روی برفکنی

بیاض ساعد سیمین مپوش در صف جنگ

که بی تکلف شمشیر لشکری بزنی

مبارزان جهان قلب دشمنان شکنند

تو را چه شد که همه قلب دوستان شکنی

عجب در آن نه که آفاق در تو حیرانند

تو هم در آینه حیران حسن خویشتنی

تو را که در نظر آمد جمال طلعت خویش

حقیقتست که دیگر نظر به ما نکنی

کسی در آینه شخصی بدین صفت بیند

کند هرآینه جور و جفا و کبر و منی

در آن دهن که تو داری سخن نمی‌گنجد

من آدمی نشنیدم بدین شکردهنی

شنیده‌ای که مقالات سعدی از شیراز

همی‌برند به عالم چو نافه ختنی

مگر که نام خوشت بر دهان من بگذشت

برفت نام من اندر جهان به خوش سخنی

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 18 شهریور 1395  ] [ 2:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۶۰۴

زنده بی دوست خفته در وطنی

مثل مرده‌ایست در کفنی

عیش را بی تو عیش نتوان گفت

چه بود بی وجود روح تنی

تا صبا می‌رود به بستان‌ها

چون تو سروی نیافت در چمنی

و آفتابی خلاف امکان‌ست

که برآید ز جیب پیرهنی

وان شکن برشکن قبایل زلف

که بلاییست زیر هر شکنی

بر سر کوی عشق بازاریست

که نیارد هزار جان ثمنی

جای آنست اگر ببخشایی

که نبینی فقیرتر ز منی

هفت کشور نمی‌کنند امروز

بی مقالات سعدی انجمنی

از دو بیرون نه یا دلت سنگیست

یا به گوشت نمی‌رسد سخنی

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 18 شهریور 1395  ] [ 2:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۶۰۵

سروقدی میان انجمنی

به که هفتاد سرو در چمنی

جهل باشد فراق صحبت دوست

به تماشای لاله و سمنی

ای که هرگز ندیده‌ای به جمال

جز در آیینه مثل خویشتنی

تو که همتای خویشتن بینی

لاجرم ننگری به مثل منی

در دهانت سخن نمی‌گویم

که نگنجد در آن دهن سخنی

بدنت در میان پیرهنت

همچو روحیست رفته در بدنی

وان که بیند برهنه اندامت

گوید این پرگلست پیرهنی

با وجودت خطا بود که نظر

به ختایی کنند یا ختنی

باد اگر بر من اوفتد ببرد

که نماندست زیر جامه تنی

چاره بیچارگی بود سعدی

چون ندانند چاره‌ای و فنی

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 18 شهریور 1395  ] [ 2:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۶۰۶

کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی

یک نفس از درون من خیمه به در نمی‌زنی

مهرگیاه عهد من تازه‌ترست هر زمان

ور تو درخت دوستی از بن و بیخ برکنی

کس نستاندم به هیچ ار تو برانی از درم

مقبل هر دو عالمم گر تو قبول می‌کنی

چون تو بدیع صورتی بی سبب کدورتی

عهد وفای دوستان حیف بود که بشکنی

صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت

چند مقاومت کند حبه و سنگ صدمنی

از همه کس رمیده‌ام با تو درآرمیده‌ام

جمع نمی‌شود دگر هر چه تو می‌پراکنی

ای دل اگر فراق او و آتش اشتیاق او

در تو اثر نمی‌کند تو نه دلی که آهنی

هم به در تو آمدم از تو که خصم و حاکمی

چاره پای بستگان نیست به جز فروتنی

سعدی اگر جزع کنی ور نکنی چه فایده

سخت کمان چه غم خورد گر تو ضعیف جوشنی

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 18 شهریور 1395  ] [ 2:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۶۰۷

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی

یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

تا ندانند حریفان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

تو همایی و من خسته بیچاره گدای

پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی

بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم

ور جوابم ندهی می‌رسدت کبر و منی

مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی

تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی

مست بی خویشتن از خمر ظلومست و جهول

مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی

تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ

باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی

من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن

غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی

خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند

سعدیا چرب زبانی کن و شیرین سخنی

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 18 شهریور 1395  ] [ 2:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۶۰۸

ای سرو حدیقه معانی

جانی و لطیفه جهانی

پیش تو به اتفاق مردن

خوشتر که پس از تو زندگانی

چشمان تو سحر اولین اند

تو فتنه آخرالزمانی

چون اسم تو در میان نباشد

گویی که به جسم در میانی

آن را که تو از سفر بیایی

حاجت نبود به ارمغانی

گر ز آمدنت خبر بیارند

من جان بدهم به مژدگانی

دفع غم دل نمی‌توان کرد

الا به امید شادمانی

گر صورت خویشتن ببینی

حیران وجود خود بمانی

گر صلح کنی لطیف باشد

در وقت بهار و مهربانی

سعدی خط سبز دوست دارد

پیرامن خد ارغوانی

این پیر نگر که همچنانش

از یاد نمی‌رود جوانی

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 18 شهریور 1395  ] [ 2:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۶۰۹

بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کنم جانی

و زین کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی

امید از بخت می‌دارم بقای عمر چندانی

کز ابر لطف بازآید به خاک تشنه بارانی

میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی

درخت ارغوان روید به جای هر مغیلانی

مگر لیلی نمی‌داند که بی دیدار میمونش

فراخای جهان تنگست بر مجنون چو زندانی

دریغا عهد آسانی که مقدارش ندانستم

ندانی قدر وصل الا که درمانی به هجرانی

نه در زلف پریشانت من تنها گرفتارم

که دل دربند او دارد به هر مویی پریشانی

چه فتنه‌ست این که در چشمت به غارت می‌برد دل‌ها

تویی در عهد ما گر هست در شیراز فتانی

نشاید خون سعدی را به باطل ریختن حقا

بیا سهلست اگر داری به خط خواجه فرمانی

زمان رفته بازآید ولیکن صبر می‌باید

که مستخلص نمی‌گردد بهاری بی زمستانی

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 18 شهریور 1395  ] [ 2:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات سعدی - غزل ۶۱۰

بنده‌ام گر به لطف می‌خوانی

حاکمی گر به قهر می‌رانی

کس نشاید که بر تو بگزینند

که تو صورت به کس نمی‌مانی

ندهیمت به هر که در عالم

ور تو ما را به هیچ نستانی

گفتم این درد عشق پنهان را

به تو گویم که هم تو درمانی

بازگفتم چه حاجتست به قول

که تو خود در دلی و می‌دانی

نفس را عقل تربیت می‌کرد

کز طبیعت عنان بگردانی

عشق دانی چه گفت تقوا را

پنجه با ما مکن که نتوانی

چه خبر دارد از حقیقت عشق

پای بند هوای نفسانی

خودپرستان نظر به شخص کنند

پاک بینان به صنع ربانی

شب قدری بود که دست دهد

عارفان را سماع روحانی

رقص وقتی مسلمت باشد

کستین بر دو عالم افشانی

قصه عشق را نهایت نیست

صبر پیدا و درد پنهانی

سعدیا دیگر این حدیث مگوی

تا نگویند قصه می‌خوانی

 


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 18 شهریور 1395  ] [ 2:21 PM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]
.: تعداد کل صفحات 53 :. 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 >

درباره وبلاگ



نویسندگان

  عاشق شعر

آرشیو ماهانه

فروردین 1395
اردیبهشت 1395
خرداد 1395
تیر 1395
مرداد 1395
شهریور 1395
مهر 1395
آبان 1395
آذر 1395
دی 1395
بهمن 1395
اسفند 1395

آرشیو موضوعی

رضی‌الدین آرتیمانی
ابن حسام خوسفی
ابوسعید ابوالخیر
اسدی توسی
اسعد گرگانی
اقبال لاهوری
امیرخسرو دهلوی
انوری
اوحدی
باباافضل کاشانی
باباطاهر
ملک‌الشعرای بهار
بیدل دهلوی
پروین اعتصامی
جامی
عبدالواسع جبلی
حافظ
خاقانی
خلیل‌الله خلیلی
خواجوی کرمانی
خیام نیشابوری
هاتف اصفهانی
رودکی
صائب تبریزی
سعدی
سلمان ساوجی
سنایی غزنوی
سیف فرغانی
شاه نعمت‌الله
شبستری
شهریار
شیخ بهایی
صائب تبریزی
صبوحی
عبید زاکانی
عراقی
عرفی
عطار
فرخی
فردوسی
فروغی
فیض کاشانی
قاآنی
کسایی
محتشم
مسعود سعد
منوچهری
مولوی
مهستی
ناصرخسرو
نصرالله منشی
نظامی
وحشی
هاتف اصفهانی
هجویری
هلالی

آمار وبلاگ

كل بازديدها : 1114953 نفر
كل نظرات : 1 عدد
كل مطالب : 25576 عدد
آخرین بروز رسانی : یک شنبه 21 شهریور 1395 
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 30 اردیبهشت 1395 

دیگر امکانات

  • آردوج
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • خرید زیتون
  • خرید روغن زیتون
  • مای ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه