📕📗📘 مرجع شعر📘📗📕

اشعار شعرا را در این وبلاگ دنبال کنید

صفحه اصلی بلاگ راسخون فروشگاه راسخون تماس با من

غزلیات کاشانی - غزل شمارهٔ ۷۰۴

بدرد عشق بیدرمان دوای درد من میکن

بانواع بلاها نوبنو درمان من میکن

بخورشید جمالت ذره ذره دین من میسوز

بمژگان سیاهت رخنه در ایمان من میکن

بدان محراب ابرو در نمازم قبله میگردان

مرا حیران خوبش و خلق را حیران من میکن

دل ازمن بردی و جان نیز خواهی هرچه میخواهی

من آن خود نیم آن توام بر جان من میکن

چو قربانت شوم دردم حیاهٔ تازه‌ام بخشی

از آن گوئی تو خود را دم بدم قربان من میکن

سری دارم مهیای نثار خاک پای تو

قدم گر رنجه فرمائی قبول آن من میکن

بهجران امر میفرمائی و دل وصل میخواهد

چو فرمودی دلم را نیز در فرمان من میکن

دلم چون شد اسیر درد بی‌درمان بیدردی

بدرد خود دوای درد بیدرمان من میکن

زبان در کش بکام ای فیض زین گفتار بیهوده

بخاموشی علاج آتش سوزان من میکن

دل و جان و سینه سازم هدف خدنگ او من

که مگر شهید گردم بر هم ز چنگ او من

 


ادامه مطلب
[ شنبه 25 دی 1395  ] [ 2:53 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کاشانی - غزل شمارهٔ ۷۰۵

هر که میخواهد سخن گستر بود در انجمن

اولش باید تامل در سخن آنگه سخن

هر سخن هر جا نتوان گفت با هر مستمع

پاس وقت و جا و گوش و هوش باید داشتن

هر که میخواهد که باشد در شمار عاقلان

لب فرو بندد مگر وقتی که باید دمزدن

گه سخن خالی کن دلهای اندوه پر است

گاه در دلهاست اندوه پشیمانی فکن

گاه میریزد چو باران از سحاب معرفت

تا دلی کان مرده باشد زنده گردد از سخن

گه چو آبی در چهی یا شیر در پستان بود

تا کشش نبود برون ناید ز جای خویشتن

گوش و هوش مستمع چون باز شد بگشای لب

ور به بینی بسته‌اش زنهار نگشائی دهن

گر دری در دل نهان داری برون آر از صدف

ور نداری حرف نیکی لب فروبند از سخن

حاجتی داری بگو یا سائلی را ده جواب

حکمتی داری بیان کن ور نداری دم مزن

حرف بسیار است در عالم ولی نیکش کمست

هر که گوید حرف نیک ای فیض ازو بشنو سخن

 


ادامه مطلب
[ شنبه 25 دی 1395  ] [ 2:53 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کاشانی - غزل شمارهٔ ۷۰۶

در ره دانش بفکر تا بتوان گام زن

تا که بجنبد بجنب ورنه بجنبان بفن

دست ز فکرت مدار تا که بحیرت رسی

دست طلب بعد از آن در کمر ذکر زن

ذکر چو بر دل زند و اله و مذکور شو

چشم و دل و گوش و هوش جمله بدانسو فکن

میبردت فکر و ذکر در ره عرفان و انس

تا که بمحنت کشد کار دل و جان و تن

چون بمحبت رسی جذبه رسد زانطرف

تا کشدت سوی خود تارهی از خویشتن

باز ندانم چها از پس آن رو دهد

گم شودت جان و تن وارهی از ما و من

چونکه گرفتی قرار در کنف لطف یار

گویدت ای پیک من رو سوی دارامحن

باز فرستد ترا جانب دار العنا

تا بتو گردد جدا راهبر از راهزن

لطف پیاپی ز یار می‌نگذارد قرار

در کف او اختیار جلّ و عزّ ذوالمنن

تا کی از اقوال فیض دعوی دانش کنی

در ره احوال نیز یکدوسه گاهی بزن

 


ادامه مطلب
[ شنبه 25 دی 1395  ] [ 2:53 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کاشانی - غزل شمارهٔ ۷۰۷

رنجیده از من میگذشت گفتم چه کردم جان من

گفتا ز پیشم دور شو دیگر بگرد من متن

از ما شکایت می‌کنی سر را حکایت می‌کنی

ما را سعایت میکنی از عشق ما خود دم مزن

تو مرد عشق ما نهٔ جور و جفا را خانهٔ

تو قابل اینها نهٔ دعوی مکن عشق چو من

ز اندوه و غم دم میزنی بر زخم مرهم مینهی

دل میکنی از غم تهی دل از وصال ما بکن

کردند مشتاقان ما در راه ما جانها فدا

تو میگریزی از بلا آسوده شو جانی مکن

گفتم سرت گردم بگو از هرچه من کردم بگو

ای چارهٔ دردم بگو دل کن تهی ز اندوه من

بد کردم و شرمنده‌ام پیش تو سرافکنده‌ام

خوی ترا من بنده‌ام تیغ جفا بر من مزن

ازتوچسان‌بتوان‌گسیخت وزتوچه‌سان بتوان‌گریخت

خون مرا باید چو ریخت اینک سرم گردن بزن

از فیض دامن در مکش از چاکر خود سر مکش

بر لوح جرمش خط بکش بر آتش دل آب زن

گر نگذری از جرم من جان من آن تست و تن

تیغی بکش بر من بزن منت بنه بر جان من

 


ادامه مطلب
[ شنبه 25 دی 1395  ] [ 2:53 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کاشانی - غزل شمارهٔ ۷۰۸

نوش من نیش مکن دورم از خویش من

جگرم ریش مکن دورم از خویش مکن

آرزوی دل من حل همه مشکل من

مقصد حاصل من دورم از خویش مکن

بتو من زنده شدم جان پاینده شدم

شمع پاینده شدم دورم از خویش من

بیتو ای جان کسی بر نیارم نفسی

چون زید بیتو کسی دورم از خویش مکن

ای روان دو جهان آشکارا و نهان

از تو دوری نتوان دورم از خویش مکن

تاج من افسر من سر من سرور من

هادی و رهبر من دورم از خویش مکن

راه من منزل من بحر من ساحل من

آشنای دل من دورم از خویش مکن

یار من یاور من دل من دلبر من

مونس و غمخور من دورم از خویش مکن

گرچه هستند بسی نیست از بهر کسی

جز تو فریاد رسی دورم از خویش مکن

از رخت هستی فیض و ز لبت مستی فیض

وز قدرت پستی فیض دورم از خویش مکن

 


ادامه مطلب
[ شنبه 25 دی 1395  ] [ 2:53 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کاشانی - غزل شمارهٔ ۷۰۹

در حریم قدس جانرا نیست بار از ننگ تن

ننگ تن یا رب بیفکن از روان پاک من

بخیه تا کی بر تن بر حیف خود خواهیم زد

کی بود کز دوش جان افتاده باشد بار تن

نی غلط کردم که بی تن جان نمییابد کمال

چند روزی بهر جان باید کشیدن رنج تن

گر نبودی تن چسان جان علم و فصل اندوختی

گر نبودی تن چسان جان در جنان کردی وطن

آلتی جانرا بود ناچار در کسب و کمال

آلت کسب کمال جانست سر تا پای تن

مرکب جانست تن در راه صعب آخرت

در سفر ناچار باشد پاس مرکب داشتن

گرچه جان آسوده بود از جور تن پیش از سفر

لیک در وی بود پنهان عجب ولاف ما و من

خاکساری دید و عجز و محنت و رنج و شکیب

شد تمام و پخته و دانا و بینا ممتحن

باز در جای قدیم خویش می گیرد قرار

رسته از آزار تن خالص زلاف ما و من

میشود قربان جان ما تن ما عاقبت

فیض چندی صبر کن بر رنج تن ای جان من

 


ادامه مطلب
[ شنبه 25 دی 1395  ] [ 2:53 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کاشانی - غزل شمارهٔ ۷۱۰

در دل هر ذره مهر جان ما دارد وطن

میکشد بهر گل جان خارهای جور تن

اینجهان و آنجهان از جان گریبان چاک کرد

تا دهد جا جان ما را در درون خویشتن

هر که قدر جان پاک ما شناسد چون ملک

سجده آرد جان ما را ز آنکه شد جانرا وطن

خاک ما دارد شرف بر جان ابلیس لعین

ز آنکه این تن داد حق را آن ز حق دزدید تن

نور حق پنهان شد اندر خاک از چشم عدو

نور آتش دید در خود گفت کی باشد چومن

اجر چندین ساله طاعت رفت از دستش برون

چونکه پا بیرون نهاد از انقیاد ذوالمنن

چون حسد برد و تکبر کافر شد رجیم

در پناه حق گریزای فیض زین دو همچو من

سعیها دارد بسی ابلیس در اهلاک ما

تاتوانی سعی میکن در نجات خویشتن

 


ادامه مطلب
[ شنبه 25 دی 1395  ] [ 2:53 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کاشانی - غزل شمارهٔ ۷۱۱

آرامت از تن میرود زین شاهدان سیمتن

یا رب چو مستیها کنی ز آن ساقی جان پیرهن

زین گلرخان بیوفا دل میرود ار جا ترا

گر جور بنماید لقا جانت نگنجد در بدن

از حسن جان لذت بری تا حسن جانت چون کند

از حسن جانان خود مگو کز تو نماند ما و من

ای آنکه داری صد طرب از نشاه نبت العنب

گر تر کنی ز آن باده لب جانت برقصد در بدن

زین آب تلخ ناگوار گر بگذری روزی سه چار

از سلسبیل خوشگوار جان گرددت هر ذره تن

احزای تن چون‌جان شود جان‌تاچه سرمستان شود

مستغرق جانان شود در عالم بی ما و من

این می چو در تن جا کند جانرا چنین شیدا کند

آن می چو با جانها کند چون جان اگر آید بتن

ز الایش تن پاک شو چالاک بر افلاک شو

تا جان ز جانان برخورد نزدیک او گیرد وطن

ای فیض در دنیا بچش از جام عشقش جرعهٔ

در خاک تا مستی کنی تا عشق بازی در کفن

گر دیدهٔ جانرا جلی سازی بانوار علی

نزد حسینت جا دهد بنمایدت روی حسن

 


ادامه مطلب
[ شنبه 25 دی 1395  ] [ 2:53 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کاشانی - غزل شمارهٔ ۷۱۲

ز نهار مکن ای جان این درد مرا درمان

این درد مرا درمان زنهار مکن ای جان

لطف ار کنی و احسان کن درد مرا افزون

کن درد مرا درمان لطف ار کنی و احسان

یکذره غم جانان خوشتر بود از صد جان

خوشتر بود از صد جان یکذره غم جانان

دردم ده و جان بستان ای منبع هر احسان

ای منبع هر احسان دردم ده و جان بستان

جان میکندت قربان آنکس که دلش بردی

آنکس که دلش بردی جان میکندت قربان

میسر کن و بی‌سامان دیوانهٔ عشقت را

دیوانهٔ عشقت را بی سر کن و بی سامان

بر همزن و ویران کن اقلیم وجود فیض

اقلیم وجود فیض بر همزن و کن ویران

 


ادامه مطلب
[ شنبه 25 دی 1395  ] [ 2:53 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]

غزلیات کاشانی - غزل شمارهٔ ۷۱۳

بهار آمد بهار آمد بهار طلعت جانان

نگار آمد نگار آمد نگار شاهد پنهان

بهار آمد بهار آمد بهار دل بهار دل

نگار آمد نگار آمد نگار جان نگار جان

بشب خورشید جان آمد ضیای جاودان آمد

بجان بگشای چشم دل که پیدا گشت هر پنهان

نسیم از کوی یار آمد نسیم مشکبار آمد

معطر کن دماغ دل منور ساز چشم جان

تلافی کن تلافی کن ز بیعت آنچه ضایع شد

ترقی کن ترقی کن درآ در مشهد عرفان

گمان تا کی گمان تا کی یقین آمد یقین آمد

برون آ از حضیض شک برا بر آسمان جان

بیفکن بار تن از جان سبک کن دوش دل از گل

چه ماندی در زمین تن برا بر آسمان جان

سراپا دیده شو ای فیض همچون آب و آئینه

که تا به بینی عیان هر جا جمال طلعت یزدان

بیفشان گرد خود از خود دل و جانرا جلائی ده

جهان بگرفت سرتاسر به بینش ظاهر و پنهان

 


ادامه مطلب
[ شنبه 25 دی 1395  ] [ 2:53 AM ] [ عاشق شعر ] [ نظرات(0) ]
.: تعداد کل صفحات 43 :. 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 >

درباره وبلاگ



نویسندگان

  عاشق شعر

آرشیو ماهانه

فروردین 1395
اردیبهشت 1395
خرداد 1395
تیر 1395
مرداد 1395
شهریور 1395
مهر 1395
آبان 1395
آذر 1395
دی 1395
بهمن 1395
اسفند 1395

آرشیو موضوعی

رضی‌الدین آرتیمانی
ابن حسام خوسفی
ابوسعید ابوالخیر
اسدی توسی
اسعد گرگانی
اقبال لاهوری
امیرخسرو دهلوی
انوری
اوحدی
باباافضل کاشانی
باباطاهر
ملک‌الشعرای بهار
بیدل دهلوی
پروین اعتصامی
جامی
عبدالواسع جبلی
حافظ
خاقانی
خلیل‌الله خلیلی
خواجوی کرمانی
خیام نیشابوری
هاتف اصفهانی
رودکی
صائب تبریزی
سعدی
سلمان ساوجی
سنایی غزنوی
سیف فرغانی
شاه نعمت‌الله
شبستری
شهریار
شیخ بهایی
صائب تبریزی
صبوحی
عبید زاکانی
عراقی
عرفی
عطار
فرخی
فردوسی
فروغی
فیض کاشانی
قاآنی
کسایی
محتشم
مسعود سعد
منوچهری
مولوی
مهستی
ناصرخسرو
نصرالله منشی
نظامی
وحشی
هاتف اصفهانی
هجویری
هلالی

آمار وبلاگ

كل بازديدها : 1115251 نفر
كل نظرات : 1 عدد
كل مطالب : 25576 عدد
آخرین بروز رسانی : یک شنبه 21 شهریور 1395 
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 30 اردیبهشت 1395 

دیگر امکانات

  • آردوج
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • روغن زیتون
  • زیتون
  • خرید زیتون
  • خرید روغن زیتون
  • مای ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه
  • خرید خانه در ترکیه