به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

 

شبی زبان فصاحت ز منهیان خرد

سوال کرد غرض آنکه مدتی است مدید

که بر خلاف طباع زمانه می‌بینم

که حصن ملک حصین است و سد عدل سدید

زوال ظلمت ظلم است از ستاره بدیع

کمال دولت فضل است از زمانه بعید

چه خامه‌ای است که کوتاه می‌کند هر دم

زبان تیغ که بودی دراز در تهدید

چه عادلی است که ز عدل او ممالک را

تنعمی است موفی سعادتی است سعید

چه صاحبی است که اصحاب دین و دولت را

ز تیغ خامه او حاصل است وعده وعید

جواب داد خرد کافتاب دولت و دین

که ماه رایت او خلق راست چون مه عید

هلال غره دولت جمال طلعت ملک

غیاث دین محمد محمدبن رشید

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:33 PM

 

ایا سحاب نوالی که از صریر قلم

به گوش صامعه جز مدحت شما نرسید

به بوی خلق خوشت بح کاروان نسیم

سحرگه از طرف تبت و خطا نرسید

نماند در همه آفاق ذره‌ای که درو

ز آفتاب دلت پرتو عطا نرسید

به گرد گرد سمندت براق جمشیدی

اگر چه بود جهان گرد و باد پا نرسید

قدر ز اطلس سبز فلک قبایی دوخت

ولی به قد بزرگی تو فرا نرسید

خدا یگانا در غیبت آنچه فرمودی

به ما رسید هماندم ولی به ما نرسید

چرا قضیه اسبی که میر با بنده

روانه کرد فرومانده و هیچ جا نرسید

سمند سرکش تند تو از طریق وفا

به من پیاده بی‌دست و به چار پا نرسید

دعای من چون به تو می‌رسد دگر سهل است

اگر من ز تو زنجیری رسید یا نرسید

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:33 PM

 

دیگر آن است که محبوب جهان سقری شاه

آمد از بندگی شاه که می‌فرماید

رو بگو بنده دیرینه ما سلمان را

که بخواه از کرمم هر چه تو را می‌باید

بنده بر حسب اشارت طلبی کردم و شاه

داشت مبذول چنان کز کرم شاه آید

وعده دین است و ز دین من اگر ز انچه کند

ذمت همت خود شاه بری می‌شاید

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:33 PM

 

ای وزیری که دلت همت اگر در بندد

گره عقد ز ابروی فلک بگشاید

قدم همت تو تارک کیوان سپرد

چنبر طاعت تو گردن گردون ساید

در زمان قلمت زهره ندارد بهرام

که زبان و لب شمشیر به خون آلاید

هرچه با عقل در ایام تو کردند رجوع

گفت تا خواجه درین باب چه می‌فرماید

دوش ماه از در خورشید چراغی طلبید

گفت پروانه دستوری او می‌باید

صاحبا رای جهانگیر تو را معلوم است

که جهان هر نفسی حادثه‌ای می‌زاید

تو به لطفی و صفا پاکتر از آب روان

چه عجب باشد اگر پای تو در سنگ آید

که گرفته شود و گاه جهان گیرد شمس

گه زند تیغ و گهی روی زمین آراید

اگر از کسر شدت قتح زیادت چه عجب

مستی غمزه خوبان ز خمار افزاید

موکب عزم همایون تو لاینصرف است

فتح در موضع کسرش اگر آید شاید

بر جهان سایه انصاف تو باقی بادا

تا جهان در کنف عدل تو می‌آساید

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:33 PM

 

ای وزیری که دلت همت اگر در بندد

گره عقد ز ابروی فلک بگشاید

قدم همت تو تارک کیوان سپرد

چنبر طاعت تو گردن گردون ساید

در زمان قلمت زهره ندارد بهرام

که زبان و لب شمشیر به خون آلاید

هرچه با عقل در ایام تو کردند رجوع

گفت تا خواجه درین باب چه می‌فرماید

دوش ماه از در خورشید چراغی طلبید

گفت پروانه دستوری او می‌باید

صاحبا رای جهانگیر تو را معلوم است

که جهان هر نفسی حادثه‌ای می‌زاید

تو به لطفی و صفا پاکتر از آب روان

چه عجب باشد اگر پای تو در سنگ آید

که گرفته شود و گاه جهان گیرد شمس

گه زند تیغ و گهی روی زمین آراید

اگر از کسر شدت قتح زیادت چه عجب

مستی غمزه خوبان ز خمار افزاید

موکب عزم همایون تو لاینصرف است

فتح در موضع کسرش اگر آید شاید

بر جهان سایه انصاف تو باقی بادا

تا جهان در کنف عدل تو می‌آساید

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:33 PM

 

ایا شهی که غبار سپاه منصورت

عذار فتح به خط معنبر آراید

سوار همت تو گوی جاه در میدان

ببردی از خم چوگان چرخ بر باید

اگر محاصره آسمان کند رایت

به یک دو ماهش هر نه حصار بگشاید

شهاز گردش گردون شکایتی است مرا

که ذکر آن به چنین حضرتی نمی‌شاید

منم که مریم فکر مسیح خاصیتم

به مدحت تو همه ساله روح می‌زاید

به فر دولت تو همتی است سلمان را

که نور خواستنش ز آفتاب عار می‌آید

اگر به تشنگیش جان به لب رسد حاشا

که پیش بحر به خواهشگری لب آلاید

چو پای صدر کشد در گلیم درویشی

سر تجرد او ترک آسمان ساید

حطام فانی دنیا بدان می‌ارزد

که طوق منت آن گردنی بفرساید

طمع نمی‌کنم و خود چه سود از آن طمعی

که مرد را ببرد آب و نان نیفزاید

توقع است ز لطف توام که بهتر ازین

به حال من نظر التفات فرماید

بقای عمر تو بادا که بنده را به جهان

به غیر عمر تو چیزی دگر نمی‌باید

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:33 PM

 

ای جوانبختی که در ایام عدلت باد صبح

دختران غنچه را تعلیم مستوری دهد

گر صبای روضه خلقت وزد در بادیه

بعد از آن خار مغیلانش گل سوری دهد

در طبیعت گر نهد از لفظ عذبت خاصیت

نیش زهر افشان عقرب نوش زنبوری دهد

صاحبا یک سال و شش ماه است تا هر دم لبم

زحمت خاک جناب جاه دستوری دهد

قرب این حضرت چو روی کرد ایزد بنده را

خود مباد آن روز کز صدر درت دوری دهد

لیکنم چون شوق دیدار پدر هر ساعتی

بیم آن باشد که جان را جام مهجوری دهد

چشم آن دارم که دستور جهان من بنده را

بهر دیدار پدر یک ماه دستوری دهد

شمع بختت باد روشن تا جهان هر صبحدم

شب نشینان فلک را شمع کافوری دهد

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:33 PM

 

ای وزیری که فلک حلقه به گوش در توست

خود فلک را چه دری بهتر ازین می‌باید

پرتو رای تو را دید خرد گفت مرا

چه مبارک سحری بهتر ازین می‌باید

توامان چون ز غلامان کمر بسته توست

بر میانش کمری بهتر ازین می‌باید

خواست تا جلوه دهد دست تو طاووس ضمیر

لیکنش بال و پری بهتر ازین می‌باید

صاحبا خاطر وقاد قضا قدرت تو

با دعاگو قدری بهتر ازین می‌باید

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:33 PM

 

دیگر از خرج پرو دخل کمش چندی قرض

هست و فرض است که قرض غرما باز دهد

بنده را غیر در شاه دری دیگر نیست

قرض باید که ز انعام شما باز دهد

وجه این قرض که از من غرما می‌خواهند

گر نخواهد ز تو سلمان ز کجا باز دهد؟

ادامه مطلب
پنج شنبه 29 تیر 1396  - 5:33 PM

صفحات سایت

تعداد صفحات : 97

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 4779644
تعداد کل پست ها : 50865
تعداد کل نظرات : 9
تاریخ ایجاد بلاگ : چهارشنبه 29 اردیبهشت 1395 
آخرین بروز رسانی : شنبه 21 مهر 1397 

نویسندگان

مهدی گلشنی

امکانات جانبی

تاریخ شمسی و میلادی

تقویم شمسی


استخاره آنلاین با قرآن کریم

حدیث