مقدم بر همه اسما است الله
چنین گفتیم با یاران آگاه
مسما واحد اسما کثیر
نکو دریاب قول نعمت الله
مقدم بر همه اسما است الله
چنین گفتیم با یاران آگاه
مسما واحد اسما کثیر
نکو دریاب قول نعمت الله
مظهر کامل است عبدالله
بر همه شامل است عبدالله
وصف او را کجا توانم کرد
سید کاملست عبدالله
مصصفا فرمود بقوا او تقوا
باش یک رنگ از دو رنگی فاتقوا
جان و دل را دوست می داری ولی
لن تنالوا البر حتی تنفقوا
مخبر چو نمانده است خبر کو
مؤثر چو نمانده است اثر کو
گفتیم لطیفهٔ بدیعی
چون شمس نمانده است قمر کو
تا تونشوی یگانهٔ او
هرگز نشود یگانه آن دو
باشی تو یگانهٔ دو عالم
آن دم که اثر نماند از تو
دنیی دون دنی از دون مجو
چون رها کن غیر آن بی چون مجو
عشق عاقل را چو مجنون می کند
عاقلی از خدمت مجنون مجو
جامی است جهان نما دل تو
افتاده به دست ما دل تو
بیگانه چه داند این حکایت
من دانم و آشنا دل تو
خنک چشمی که بیند حضرت او
قراری یافته از قربت او
بود دلشاد همچون جان سیّد
مدام از بندگی خدمت او
خوش بگو اللّه و اسم ذات بین
معنیش در صورت و آیات بین
جمله مرآتند ها و هو و هی
یک حقیقت در دو سه مرآت بین
ذکر حق می گو و در خلوت نشین
باش فارغ از چنان و از چنین
حاصل عمر عزیز آن یک دم است
دم به دم در یک دمی با ما نشین