پیش از وجود آدم بودیم با تو همدم
در خلوت یگانه بنشسته هر دو با هم
اندر ظهور غیران گشتیم ور نه عینیم
بشنو ز نعمتاللّه قول خدای فافهم
پیش از وجود آدم بودیم با تو همدم
در خلوت یگانه بنشسته هر دو با هم
اندر ظهور غیران گشتیم ور نه عینیم
بشنو ز نعمتاللّه قول خدای فافهم
بگذر ز وجود و از عدم هم
بگذار حدوث را قدم هم
این جمله هویت است دریاب
اسم و صفت است و جام جم هم
در سراپردهٔ میخانه مقامی دارم
پیش رندان جهان منصب و نامی دارم
گر چه در صومعهٔ زهد ندارم جایی
در خرابات مغان جاه تمامی دارم
رو به خاک راه او بنهاده ام
خاک آن راهم به راه افتاده ام
گر بگوید جان بده آرم روان
بنده فرمان منتظر استاده ام
آن گنج که مخفی بود از عالم و از آدم
پیدا شده است بر من ، من محرم آن گنجم
گنجی که نمی گنجد در مخزن موجودات
در کنج دلم گنجید در کون کجا گنجم
گر بیابی کمال اهل کمار
همچنان باش طالب متعال
چون کمالات ار نهایت نیست
تا ابد می طلب کمال کمال
گر چه دارم ساغر اسما مدام
می ز خم ذات می نوشم به کام
ساقی سرمستم و رند حریف
عاشق و معشوق و عشقم والسلام
گر بیابی کمال اهل کمال
همچنان باش طالب متعال
به گرد نقطه چون پرگار گشتیم
تا ابد می طلب کمال کمال
در آئینهٔ وجود مطلق
خود بیند و خود نماند الحق
مائیم و حباب و آب دریا
زورق بحر است و بحر زورق
در آینهٔ وجود مطلق
خود بیند و خود نماید الحق
مائیم حباب و آب و دریا
زورق بحریست و بحر زورق