سايت هاي مراجع تقليد و علما
سايت هاي مراجع تقليد و علما
سایت های مراجع تقلید |
||
آدرس پايگاه |
نام مرجع تقليد |
زبان هاي سايت |
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی صانعی |
فارسی / عربی /انگليسی / اردو |
|
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی مکارم شيرازی |
فارسی / عربی /انگليسی |
|
پایگاه دفتر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی |
فارسی / عربی /انگليسی |
|
پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی فاضل لنکرانی - ره |
14 زبان رایج |
|
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی سیستانی |
5 زبان زنده |
|
پایگاه اطلاع رسانی دفتر ( قم ) آیت الله العظمی خامنه ای |
6 زبان رایج |
|
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله سید علی محمد دستغیب شیرازی |
فارسی |
|
پایگاه اطلاع رسانی علامه بهلول گنابادی - ره |
فارسی |
|
پایگاه اطلاع رسانی ايت الله العظمي محمدباقر حكمت نيا- ره |
فارسی |
|
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی - ره |
فارسی / عربی / اردو |
|
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی موسوی اردبیلی |
فارسی / عربی /ترکی |
|
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی جناتی |
5 زبان زنده |
|
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی سيد صادق حسینی شیرازی |
16 زبان رایج |
|
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی نوری همدانی |
فارسی / عربی |
|
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی بهجت |
5 زبان زنده |
|
پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بطحائی گلپایگانی |
فارسی / عربی /انگليسی |
ادامه مطلب
احادیث درباره مرگ
حدیث (1) امام صادق عليه السلام :
صِلَةَ الرَّحِمِ تُزَكِّي الْأَعْمَالَ وَ تُنْمِي الْأَمْوَالَ وَ تُيَسِّرُ الْحِسَابَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوَى وَ تَزِيدُ فِي الرِّزْقِ.
صله رحم، اعمال را پاكيزه، اموال را بسيار، حساب (قيامت) را آسان مى كند و بلا را برطرف و و روزی را زیاد می کند.
كافى (ط-الاسلامیه) ج 2، ص 157، ح 33
حدیث (2) امام صادق عليه السلام :
صِلَةُ الرحامِ تُحَسِّنُ الخُلُقَ وَ تُسمِحُ الكَفَّ و َتُطيبُ النَّفسَ و َتَزيدُ فِى الرِّزقِ وَ تُنسِئُ فِى الجَلِ؛
صله رحم، انسان را خوش اخلاق، با سخاوت و پاكيزه جان مى نمايد و روزى را زياد مى كند و مرگ را به تأخير مى اندازد.
كافى (ط-الاسلامیه) ج 2، ص 151، ح 6
حدیث (3) پيامبر صلى الله عليه و آله:
لِيَتَزَوَّدِ العَبدُ مِن دُنياهُ لآِخِرَتِهِ ، وَ مِن حَياتِهِ لِمَوتِهِ وَ مِن شَبابِهِ لِهَرَمِهِ ، فَاِنَّ الدُّنيا خُلِقَت لَكُم وَ اَنتُم خُلِقتُم لِلخِرَةِ ؛
انسان بايد براى آخرتش از دنيا، براى مرگش از زندگى و براى پيرىاش از جوانى، توشه برگيرد، چرا كه دنيا براى شما آفريده شده و شما براى آخرت آفريده شدهايد .
تنبيه الخواطر و نزهه النواظر (معروف به مجموعه ورام) ج 1، ص 131
حدیث (4) امام باقر علیه السلام:
اَلبِرُّ وَ الصَّدَقَةُ يَنفيانِ الفَقرَ وَ يَزيدانِ فِى العُمرِ وَ يَدفَعانِ عَن صاحِبِهِما سَبعينَ ميتَةَ سوءٍ ؛
كار خير و صدقه، فقر را مى بَرند، بر عمر مى افزايند و هفتاد مرگ بد را از صاحب خود دور مى كنند.
من لا یحضر الفقیه ج2 ، ص66 - ثواب الاعمال (ترجمه حسن زاده) ص 688
حدیث (5) پيامبر صلى الله عليه و آله:
فِى الزِّنا سِتُّ خِصالٍ: ثَلاثٌ مِنها فِى الدُّنيا وَ ثلاثٌ فِى الآخِرَةِ، فَاَمّا الَّتى فِى الدُّنيا فَيَذهَبُ بِالبَهاءِ وَ يُعَجِّلُ الفَناءَ وَ يَقطَعُ الرِّزقَ وَ اَمّا الَّتى فِى الآخِرَةِ فَسوءُ الحِسابِ وَ سَخَطُ الرَّحمنِ وَ الخُلودُ فِى النّارِ ؛
زِنا، شش پيامد دارد: سه در دنيا و سه در آخرت. سه پيامد دنيايى اش اين است كه: آبرو را مى بَرد، مرگ را شتاب مى بخشد و روزى را مى بُرد و سه پيامد آخرتى اش: سختى حسابرسى، خشم خداى رحمان و ماندگارى در آتش است.
من لا یحضر الفقیه ج4 ، ص367 - خصال ج 1 ، ص 321، ح 3
حدیث (6) امام على عليه السلام :
اَلمَنِيَّةُ و َلاَ الدَّنِيَّةُ و َالتَّقَلُّلُ و َلاَ التَّوَسُّلُ؛
مرگ آرى امّا پستى و خوارى هرگز، به اندك ساختن آرى امّا دست سوى اين و آن دراز كردن هرگز.
کافی(ط-الاسلامیه) ج8 ، ص21 - نهج البلاغه(صبحی صالح) ص546 ، حكمت 396
حدیث (7) امام صادق عليه السلام :
يَعيشُ النّاسُ بِاِحْسانِهِمْ اَكْثَرَ مِمّا يَعيشونَ بِاَعْمارِهِمْ وَ يَموتون بِذُنوبِهِمْ اَكْثَرَ مِمّا يَموتونَ بِآجالِهِمْ؛
مردم، بيشتر از آنكه با عمر خود زندگى كنند، با احسان و نيكوكارى خود زندگى مى كنند و بيشتر از آنكه با اجل خود بميرند، بر اثر گناهان خود مى ميرند.
دعوات(راوندى) ص 291، ح 33
حدیث (8) امام على عليه السلام :
مَنْ عَطَفَ عَلَيْهِ اللَّيْلُ و َالنَّهارُ اَدَّباهُ وَ اَبلَياهُ وَ اِلَى الْمَنايا اَدْنَياهُ؛
شب و روز بر هر كس بگذرد، او را ادب مى كند، فرسوده اش مى نمايد و به مرگ نزديكش مى سازد.
تصنیف غرر الحکم و دررالکلم ص133
حدیث (9) پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم:
كَفى بالمَوتِ واعِظا؛
مرگ براى اندرز گرفتن بس است.
تحف العقول، ص 35 - کافی(ط-الاسلامیه)ج2 ، ص275
حدیث (10) امام على عليه السلام:
أبلَغُ العِظاتِ الاعتِبارُ بِمَصارِعِ الأمواتِ؛
رساترين پندها، عبرت گرفتن از آرامگاه هاى مردگان است.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج2 ، ص423
حدیث (11) امام صادق عليه السلام :
ذِكرُ المَوتِ يُميتُ الشَّهَواتِ في النَّفسِ ، و يَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَة ِ، و يُقَوّي القلبَ بمَواعِدِ اللّه ، و يُرِقُّ الطَّبعَ ، و يَكسِرُ أعلامَ الهَوى و يُطفِئُ نارَ الحِرصِ ، و يُحَقِّرُ الدُّنيا؛
ياد مرگ، خواهش هاى نفس را مى ميراند و رويشگاه هاى غفلت را ريشه كن مى كند و دل را با وعده هاى خدا نيرو مى بخشد و طبع را نازك مى سازد و پرچم هاى هوس را درهم مى شكند و آتش حرص را خاموش مى سازد و دنيا را در نظر كوچك مى كند.
بحار الأنوار(ط-بیروت) ج6، ص133، ح32 - {شبیه این حدیث در مصباح الشریعه ص171 }
حدیث (12) امام على عليه السلام :
عَجِبتُ لِمَن یَری أنَّه یَنقُصُ کُلَّ یَوم فی نَفسِهِ وَ عُمُرِهِ وَ هو لا یَتاهَّبُ لِلمَوتِ.
در شگفتم از کسی که می بیند هر روز از جان و عمر او کاسته می شوذ، امّا برای مرگ آماده نمی شود.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالحکم ج4 ، ص336 ح6253 - تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص163 ، ح3156
حدیث (13) امام على عليه السلام :
خَلَقَ الآجالَ فأطالَها و قَصَّرَها ، و قدَّمَها و أخَّرَها ، و وصَلَ بالموتِ أسبابَها .
[خداوند ،] اجلها (مدت عمرها) را مشخص ساخته، برخى را كوتاه و برخى را دراز گردانيد وپارهاى را پس وبرخى را پيش انداخت و عوامل آنها را به مرگ ، پيوند داد (موجبات به سرآمدن اجل را فراهم آورد).
نهج البلاغه (صبحی صالح)ص134 ، خطبه 91
حدیث (14) امام على عليه السلام :
لا شيءَ أصدقُ مِن الأجلِ .
چيزى راستتر از اجل (مرگ) نيست.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج6 ، ص382 ، ح10648
حدیث (15) امام على عليه السلام :
نِعْمَ الدَّواءُ الأجلُ .
خوب دارويى است اجل.
شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج6 ، ص160 ، ح9905
حدیث (16) امام على عليه السلام :
نَفَس المَرءِ خُطاهُ إلى أجَلِهِ .
نَفَسهاى آدمى گامهاى او به سوى مرگ است.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص480 ، حکمت 74
حدیث (17) امام على عليه السلام :
كفى بالأجلِ حارِسا .
نگهبانى اجل، كافى است.
نهج البلاغه (صبحی صالح) ص529 ، ح306
حدیث (18) امام على عليه السلام :
الأجَلُ حِصْنٌ حَصِينٌ .
اجل ، دژى استوار است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص161 ، ح 3111 - شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم و دررالکلم ج1 ، ص133 ، ح
ادامه مطلب
احادیث درباره شفاعت
حدیث (1) رسول خدا صلی الله علیه و آله:
لا یَنالُ شَفاعَتی مَن اَخَّرَ الصَّلوةَ بَعدَ وَقتِها؛
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهد رسید.
محاسن ج1 ، ص80 - وسایل الشیعه ج4 ، ص114
حدیث (2) امام باقر عليه السلام :
لا شَفيعَ لِلمَرأَةِ أَنجَحُ عِندَ رَبِّها مِن رِضا زَوجِها؛
هيچ شفيعى براى زن نزد پروردگارش نجات بخش تر از رضايت شوهرش نيست.وسایل الشیعه ج20 ، ص222 - خصال ج2 ص 588
حدیث (3) رسول خدا صلی الله علیه و آله:
اَلرّوحُ وَ الرّاحَةُ وَ الفَلَجُ وَ الفَلاحُ وَ النَّجاحُ وَ البَرَكَةُ وَ العَفوُ وَ العافيَةُ وَ المُعافاةُ وَ البُشرى وَ النَّصرَةُ وَ الرِّضا وَ القُربُ وَ القَرابَةُ وَ النَّصر وَ الظَّـفَرُ وَ التَّمكينُ وَ السُّروُر وَ المَحَبَّةُ مِنَ اللّهِ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلى مَن اَحَبَّ عَلىَّ بنَ اَبى طالِبٍ عليهالسلام وَ والاهُ وَ ائتَمَّ بِهِ وَ اَقَرَّ بِفَضلِهِ وَ تَوَلَّى الأَوصياءَ مِن بَعدِهِ وَ حَقٌ عَلَىَّ اَن اُدخِلَهُم فى شَفاعَتى وَ حَقٌ عَلى رَبّى اَن يَستَجيبَ لى فيهِم وَ هُم اَتباعى وَ مَن تَبِعَنى فَاِنَّهُ مِنّى؛
آسايش و راحتى، كاميابى و رستگارى و پيروزى، بركت و گذشت و تندرستى و عافيت، بشارت و خرّمى و رضايتمندى، قرب و خويشاوندى، يارى و پيروزى و توانمندى، شادى و محبّت، از سوى خداى متعال، بر كسى باد كه على بن ابى طالب را دوست بدارد، ولايت او را بپذيرد، به او اقتدا كند، به برترى او اقرار نمايد، و امامانِ پس از او را به ولايت بپذيرد. بر من است كه آنان را در شفاعتم وارد كنم. بر پروردگار من است كه خواسته مرا درباره آنان اجابت كند. آنان پيروان من هستند و هر كه از من پيروى كند، از من است.
بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 27، ص 92 {شبیه این حدیثدر المحاسن ج1 ، ص152}
حدیث (4) امام صادق علیه السلام فرمودند:
لا یَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاةِ؛
هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
کافی(ط-الاسلامیه) ج3، ص270
حدیث (5) حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند:
إذا حشرت يوم القيامة أرفع هذا إلى يدي و أشفع في عصاة أمّة أبي
آن گاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم،دستم را بلند میکنم گناهكاران امّت پدرم را شفاعت خواهم كرد.
عوالم العلوم و المعارف ج11 ، ص451
ادامه مطلب
امام هادی (ع) و جریان های انحرافی
با شنیدن حرف های آن بزرگ یاد زمان خودمان افتادم که گروه های انحرافی قصد منحرف کردن مسیر انقلاب را دارند.تصمیم گرفتم با نزدیک شدن به شهادت امام هادی ،کمی تحقیق کنم و چکیده ای از مشخصات گروه های انحرافی زمان حضرت هادی و چگونگی رفتار امام را با آنان ذکر کنم.

مکتب های منحرفی که در آن زمان به وجود آمده بودند یا اینکه قدرت پیدا کرده بودند، عبارتند از: غلات، صوفیه، واقفیه،مجسمیّه، باورمندان به رؤیت و … که به تفصیل به توضیح این مکتب ها و رفتار امام با آنها می پردازیم.
غلات
غلات، انسانهایى تندرو، افراطى و بی منطق بودند که درباره ی امامت، مبالغه بیش از اندازه نموده، امام را تا سر حد الوهیت و پرستش بالا میبردند و با بهره گیرى از عقاید انحرافى خویش، بسیارى از واجبات الهى را حرام و بسیارى از گناهان کبیره را بر خود حلال شمرده بودند.
گاه خود را از سوى امام که خدا قلمداد شده بود پیامبر معرفى کرده و بسیارى از موجبات بدنامى شیعه را در عصر گسترش فرهنگها فراهم مىآوردند. آنان سعى داشتند تا وجوهاتى را که مردم ساده و بىآلایش به امام مىپرداختند، به چنگ آورند و با تشریع بدعتهاى مختلف در دین، به امیال نفسانى خود رنگ شرعى و دینى بدهند اما امام به سختى با آنان مبارزه کرده، آنان را طرد مىکرد.
سران این فرقه عبارت بودند از: على بن حسکهی قمى؛ فارس بن حاتم؛ حسن بن محمد مشهور به ابن بابای قمى؛ قاسم یقطینى یا قاسم بن یقطین و محمد بن نصیر نمیرى یا فهرى؛ که هر کدام از این افراد، به گونهاى در تشریعات این گروه سهیم بودند. به عنوان نمونه على بن حسکهی قمى، امام هادى(ع) را پروردگار جهانیان مىدانست و خود را از سوى ایشان پیامبر هدایت انسان ها معرفى کرده بود.
او تمامى واجبات و فروع دینى، مانند زکات، حج، روزه و… را به شدت زیر سؤال برد. محمد بن نصیر نمیرى، بر بدعتهاى على بن حسکه، جواز ازدواج با محارم (مادر، خواهر، دختر)، حلال بودن لواط و اعتقاد به تناسخ (حلول ارواح مردگان در کالبدى غیر از بدن مادى خود فرد) را افزود.
امام با موضعى صریح و جدى، ضمن برائت و دورى جستن از آنان، حتى دستور قتل یکى از آنان را صادر کرد. ایشان براى نمایاندن چهره ی کریه آنان، در پاسخ شیعیانى که از عقاید منحرف على بن حسکه پرسیده بودند، چنین نگاشت:
ابن حسکه که نفرین خدا بر او باد دروغگویى بیش نیست و من او را در شمار دوستان و شیعیان خود نمىپندارم. خدا او را لعنت کند. به خدا سوگند، پروردگار جهانیان، محمد(ص) و پیامبران پیشین او را مگر به آیین یکتا پرستى و دستور به بر پا داشتن نماز و پرداخت زکات و انجام حج و دوستى و ولایت بر خلق نفرستاد.
او نیز مردم را جز به سوى پرستش خداوند دعوت نکرده است. ما جانشینان پیامبر(ص) و بندگان خدا هستیم که هرگز به او شرک نخواهیم ورزید. اگر اطاعتش کنیم، رحمت او شامل حال مان شده و اگر از فرمان او سرپیچى کنیم، گرفتار عذاب دردناک او خواهیم شد.
ما نمىتوانیم براى خدا نشانهاى بیاوریم، ولى خدا براى ما و همه ی آفریدگانش، نشانه و دلیل فرو فرستاده است. من از کسى که چنین سخنانى مىگوید، بیزارى مىجویم و از چنین گفتههایى به خدا پناه مىبرم. شما نیز از آنان برائت و بیزارى جویید و آنان را در فشار قرار دهید.
در ادامه، امام، دستور قتل آنان را صادر مىکند. گفتنى است امام به قتل «فارس بن حاتم» که از سران غلات بود نیز فرمان داد که به محض صدور این فرمان یکى از شیعیان امام، او را از صحنهی روزگار محو و دل امام را شاد کرد.
صوفیه
از دیگر اندیشه هاى منحرفى که با رخنه در جامعه ی اسلامى، سبب بدنامى شیعه و تشویش افکار عمومى جامعه مسلمانان شده بود، تصوف بود. پیروان این مکتب، با نمایاندن چهرهاى زاهد، عارف، خدا پرست، بى میل به دنیا و پاک و منزه از پستىها و آلایشهاى دنیایى، مردم را گمراه مىکردند. آن ها نیز چون غلات، از همگى این عنوانها در راستاى اهداف سودجویانهی خود در زمینههاى گونه گون بهرهمند مىشدند.
آنها در اماکن مقدسى چون مسجد پیامبر(ع) گرد هم مىآمدند و به تلقین اذکار و اوراد با حالتى خاص مىپرداختند، به گونهاى که مردم با دیدن حالت آن ها مىپنداشتند با پرهیزکارترین افراد رو به رو هستند و تحت تأثیر رفتارهاى عوام فریبانه آنان قرار مىگرفتند. امام هادى(ع) نیز با واکنشهایى سریع و به هنگام، این توطئه ی عقیدتى را کشف و خنثى ساخت.
نوشته اند روزى آن حضرت با گروهى از یاران صمیمى خود در مسجد مقدس پیامبر اکرم(ص) نشسته بودند. گروهى از صوفیه وارد مسجد النبى(ص) شده و گوشهاى از مسجد را برگزیده، دور هم حلقه مىزنند و با حالتى ویژه، مشغول تهلیل مىشوند. امام با دیدن اعمال فریبکارانه ی آن ها، به یاران خود فرمود:
به این جماعت حیلهگر و دو رو توجهى نکنید. اینان همنشینان شیاطین و ویران کنندگان پایههاى استوار دینند. براى رسیدن به اهداف تن پرورانه و رفاه طلبانه ی خود، چهرهاى زاهدانه از خود نشان مىدهند و براى به دام انداختن مردم ساده دل، شب زنده دارى مىکنند. به راستى که اینان مدتى را به گرسنگى سر مىکنند تا براى زین کردن، استرى بیابند.
این ها لا اله الا اللّه نمىگویند، مگر این که مردم را گول بزنند و کم نمىخورند مگر این که بتوانند کاسههاى بزرگ خود را پر سازند و دلهاى ابلهان را به سوى خود جذب کنند. با مردم از دیدگاه و سلیقه ی خود درباره دوستى خدا سخن مىگویند و آنان را رفته رفته و نهانى، در چاه گم راهى (که خود کندهاند)مىاندازند.
همه این وردهای شان، سماع و کف زدن شان و ذکرهایى که مىخوانند، آوازخوانى است و جز ابلهان و نابخردان، کسى از آنان پیروى نمىکند و به سوى آنان گرایش نمىیابد. هر کس به دیدار آن ها برود، چه در زمان زندگانى او و چه پس از مرگ او، گویى به زیارت شیطان و همه ی بت پرستان رفته است و هر کس هم به آنان کمک کند، مانند این است که به پلیدانى چون یزید و معاویه و ابوسفیان یارى رسانده است.
وقتى سخنان امام به این جا رسید، یکى از حاضران با انگیزهاى که امام از آن آگاهى داشت پرسشى مطرح کرد که سبب ناراحتى ایشان شد. او پرسید: «آیا این گفتهها در حالى است که آنان به حقوق شما اقرار داشته باشند؟»
امام با تندى به او نگریست و فرمود:
دست بردار از این پرسش! بدان که هر کس به حقوق ما اعتراف داشته باشد، هرگز این چنین مشمول نفرین و طعن و لعن ما نمىشود(آنان که این اعمال را انجام مىدهند و به حقوق ما نیز اعتراف دارند) پستترین طایفه صوفیانند؛ چرا که تمامى صوفیان با ما مخالفند و راه شان نیز از ما جداست. آن ها یهودیان و نصرانیان امت اسلامند. همینها هستند که سعى در خاموش کردن نور الهى دارند، ولى خداوند نورش را بر همگان به طور کامل خواهد تاباند هر چند که کافران ناخشنود باشند.
واقفیه
واقفیه از دیگر فرقههاى دوران امامت امام هادى(ع) بودند که امامت على بن موسى الرضا(ع) را نپذیرفته و پس از شهادت پدر گرامى ایشان، امام موسى بن جعفر (ع)، متوقف در ولایت پذیرى ائمه شده و در امامت و رهبرى جامعه، دچار ایستایى شدند. آنان با انکار امامان، پس از امام کاظم(ع) و موضعگیرى در مقابل امامان، حتى مردم را از پیروى ایشان منع کردند.
امام هادى(ع) نیز براى اثبات جایگاه امامت و پیشوایى خود، با آنان دست به رویارویى فرهنگى زد و آنان را نیز به سان غلات و صوفیان، مشمول لعن و نفرین خود کرد تا آنان را به مردم بشناساند. در این باره «ابراهیم بن عقبة» در نامهاى به امام هادى(ع) مىنویسد: «فدایت شوم! من مىدانم که ممطوره (واقفیه) از حق و حقیقت دورى مىکنند، آیا اجازه دارم در قنوت نمازهایم آنان را نفرین کنم؟» امام با صراحت تمام پاسخ مثبت داد و این گونه بر اندیشههاى گم راه کنندهی آنان خط بطلان کشید.
سرکردگى این گروه را «على بن ابى حمزه بطائنى» بر عهده داشت که از زمان امامت على بن موسى الرضا(ع) از پرداخت مالیاتهاى اسلامى به امام خوددارى کرده، به نشانه ی مخالفت و رد صلاحیت ایشان، به رفتارهایى از این قبیل دست مىزد. آن ها رویّه ی خود را هم چنان تا عصر امام هادى(ع) ادامه دادند.
روزى امام یکى از آنان، به نام «ابوالحسن بصرى» را دید و چون او را قابل هدایت و بیدارى یافت، به او رو کرد و فقط در یک جمله به او فرمود: «آیا زمان آن نرسیده که به خود آیى؟ سخن روح فزاى ایشان در وى اثرى ژرف بر جاى نهاد و سبب تغییر رویه و بیدارى او گردید».
مجسمیّه
این گروه مىپنداشتند خداوند جسم است. آنان برداشتهایى بسیار سطحى و ابتدایى از دین داشتند و از درک مجرّدات و چیزهایى که از سیطره ی جسم و ماده خارج است، بسیار ناتوان بودند. از این رو، همواره بسیارى از حقایق هستى را که خارج از دایرهی ماده بود، انکار مىکردند یا آن را تا عالم مادّه پایین مىکشیدند.
کم کم آن ها و اندیشه هاى بدوى و یکسویهشان در بین شیعیان رسوخ کرد و عقاید آنان را نیز تحت تأثیر سطحى نگرى و کوتهبینى خود قرار داد. خبر به امام هادى(ع) رسید و شیعیان از امام کسب تکلیف کردند. «ابراهیم بن همدانى» در نامهاى، عقاید منحرف آنان را به عرض امام رساند و از ایشان راهنمایى خواست.
او به امام نوشت که در بین شیعیان و دوست داران اهلبیت(ع) افرادى پیدا شدهاند که تحت تأثیر این عقاید پوچ قرار گرفتهاند و مىپندارند که خداوند جسم است. امام در پاسخ او براى روشن شدن پیام مکتب ناب اهل بیت(ع) در این زمینه نگاشت: «پاک و منزه است آن خدایى که هیچ حد و مرزى ندارد! هرگز این گونه توصیف نمىشود، هیچ مثل و مانندى ندارد و او شنواى داناست.»
اورمندان به رؤیت(اشاعره)
اشاعره گروهى بودند که مىپنداشتند خداوند را در روز رستاخیز خواهند دید. حتى آن ها بر این عقیده بودند که خداوند با همین چشم مادى قابل دیدن است. شیعیان دربارهی این گروه به امام نامه نوشته و توضیح خواستند. امام در پاسخ نوشت:
پایبندى به این نظریه به هیچ وجه جایز نیست. مگر نه این است که باید بین چشم شما و شىء انعکاسى صورت گیرد که حامل نور باشد و دیدن صورت پذیرد؟ حال اگر انعکاسى و نورى در میان نباشد و این ارتباط برقرار نشود، چگونه امکان دیدن آن شىء وجود دارد؟
در این نظریه اشتباهى بزرگ وجود دارد زیرا بیننده چیزى را مىتواند با چشم خود ببیند که در جسم بودن، با خود او مساوى باشد و در صورت دیده شدن، هر دو به سان هم (جسم)خواهند بود و لازمه ی آن، جسم دانستن خداست؛ چرا که علتها با معلولهاى خود رابطهاى جدایى ناپذیر دارند. بدین ترتیب، امام تفکر مخدوش و منحرف این گروه را نیز باطل اعلام کرد.
منبع: فرهنگ نیوز
ادامه مطلب
چه کارهایی موجب فقر و تنگدستی میشود؟
برخی از کارهای به ظاهر ساده میتواند موجب فقر و تنگدستی انسان شود.
در روایتی طولانی که از امیر مومنان علی علیه السلام کارهای زیادی عنوان شده که حاصل آن می تواند تنگدستی و فقر باشد. برخی از این موارد در زیر می آید:
سوگند دروغ تهیدستى آورد،
زنا تهیدستى آورد،
حرص ورزیدن تهیدستى آورد،
به خواب رفتن بین نماز مغرب و عشاء تهیدستى آورد،
به خواب رفتن قبل از طلوع آفتاب باعث فقر شود،
عادت به دروغگویى تهیدستى آورد،
زیاد گوش دادن به غناء تهیدستى آورد،
رد کردن فقیرى که در شب ذکر خدا مىگوید موجب تنگدستى شود،
عقل معیشتى نداشتن تهیدستى آورد،
از فامیل بریدن تهیدستى آورد.
(مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار ؛ النص ؛ ص128
ادامه مطلب
ذکر های قدسی
ذکرهای قدسی زیر در وضعیتها و اتفاقات پیش آمده خوش و ناگوار جهت ایجا ارتباط صمیمی باخداوند توصیه شده است پیامبر اسلام(ص) از خداوند تبارک وتعالی در یک حدیث قدسی چنین نقل کرده اند که خداوند فرمود :
آماده ام کرده ام برای :
1- هر هول و هراسی : لا اله الا الله
2-هر هم و غمی: ماشاء الله
3-هرنعمتی: الحمدلله
4-هرحاجتی: الشکر الله
5-هرگناهی: استغفرالله
6-هر مصیبتی: انا لله و انا الیه راجعون
7-هر تنگنایی: حسبی الله
8-هرقضا وقدری: توکلت علی الله
9-هر دشمنی: اعتصمت بالله
10-هر طاعت ومصیبتی : لاحول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
11-هر چیز شگفت آوری: سبحان الله
"ودر هر زمان صلوات بر محمد و آل محمد فراموش نشود"
ادامه مطلب