هیچ کس مانند امیرالمومنین علیه السلام فضیلت به دست نیاورد.
هیچ کس مانند امیرالمومنین علیه السلام فضیلت به دست نیاورد.
محب اهیچ کس مانند امیرالمومنین علیه السلام فضیلت به دست نیاورد.لدین طبرانی و دیگران به روایت از طبرانی صاحب معجم های سه گانه از عمر بن خطاب نقل کرده اند که گفت: رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند:
ما اکتسب مکتسب مثل فضل علیِ یهدی صاحبه الی الهدی و یرده علی الردی
هیچ به دست آورنده ای همانند علی فضیلت به دست نیاورد، او همراهش را به راه راست هدایت کند و از گمراهی برگرداند.
ذخائر العقبی: ص61؛ ریاض النضرة: ج2، ص214؛ ینابیع المودة: ص203؛ ارجح المطالب: ص98؛ وسیلة المآل باکثیر حضرمی: ص110 مخطوط (ملحقات احقاق الحق: ج17، ص29)؛ مناقب سیدنا علی، عینی حیدرآبادی: ص40-41؛
قابل توجه است که ـ بر خلاف نقل و نوشته های قاطعانه نامبردگان که بدون شک از روی یک یا چند نسخه خطی معجم این حدیث را عینا نقل کرده اند ـ متصدی چاپ معجم صغیر طبرانی ص286شماره677 با استفاده از متن تحریفی مجمع الزوائد: ج1، ص121 به جای کلمه علیّ کلمه علم را جایگزین و ثبت نموده است
وجود مقدسی که خود ایشان برای هدایت نیازمند احدی نیست؛ و از سویی اگر کسی بخواهد هدایت شود باید مصاحب ایشان باشد؛ تنها چنین فردی می تواند خلیفه بعد از پیامبر باشد. و تنها از چنین فردی باید تبعیت شود طبق آیه:
أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّي إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (یونس: ۳۵)
آيا کسي که به حق هدايت ميکند، به پيروي کردن از او سزاوارتر است يا کسي که خود از هدايت بيبهره است مگر آن که (توسط ديگري) هدايت شود؛ پس چگونه داوري ميکنيد؟
طبق اعتراف عمر، اولا امیرالمومنین علیه السلام نیازمند هدایت فرد دیگری نیست. ثانیا خود عمر نیازمند هدایت امیرالمومنین علیه السلام است. و طبق آیه قرآن باید فردی که به سوی حق هدایت می کند سزاوارتر است از کس که خود برای هدایت نیازمند فرد دیگری است.
حال اگر کسی خود را مقدم بر این فرد دانست.
اولا خود هدایت نیافته است. چون نیازمند هدایت دیگری بود.
ثانیا نتوانسته دیگران را هدایت کند. چون از هدایت نفس خود هم عاجز است چه رسد به دیگران.
ثالثا دیگران را به گمراهی انداخته است. چون با تقدم بر آنکه می توانست همه را هدایت کند، جلوی هدایت کلیه الهیه را گرفته است.
آن هم آن نوع هدایتی که هر چه انبیا آمده است برای هدایت کلیه الهیه خاتم الانبیا بوده است و این دین آخرین دین است و بناست که همه تا روز قیامت متدین به این دین باشند. پس عمر جلوی هدایت کلیه انسانها را گرفته است. و این برای اثبات کفر او کافی و وافی است.
ادامه مطلب
امیرالمؤمنین علیه السلام همرتبه است با خاتم الانبیاء صلی الله علیه واله وسلم
امیرالمؤمنین علیه السلام همرتبه است با خاتم الانبیاء صلی الله علیه واله وسلم
علامه شیخ ابوالمکارم علاء الدین سمنانی (۷۳۶) در عروة الوثقی پس از نقل حدیث منزلت و حدیت من کنت مولاه و دعای اللهم وال من والاه و اعتراف به اتفاق صحت آنها می نویسد:
فصار علی سید الاولیاء و کان قلبه علی قلب محمد علیه (و اله) التحیة و السلام
سپس می نویسد: به همین سر اشاره دارد سید صدیقین (سید الکاذبین) رفیق غار پیامبر ابوبکر هنگامی که ابوعبیده جراح را برای احضار (امیرالمؤمنین) علی علیه السلام فرستاد (اعتراف کرد) و گفت:
یا ابا عبیده!انت امین هذه الامة ابعثک الی من هو فی مرتبة من فقدناه بالامس نبغی ان تتکلّم عنده بحسن الادب
ای اباعبیده! تو امین امت هستی تو را به دنبال کسی می فرستم که در مرتبه کسی بود که دیروز از دست دادیم (یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم) سزاوار است که با حسن ادب در نزد او سخن بگوئی.
الغدیر: ج۱، ص۲۹۷.
سوال این جاست که:
مقام و مرتبت پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم چیست؟ آیا جز این است که مقام نبوت و رسالت، مقام خلافت الهی، مقام حجت، مقام حبیب اللهی و... را داراست؟ مقام ولایتی که در قرآن فرموده است: النبی اولی بالمؤمنین من انفسکم؛ نبی خدا نسبت به مؤمنین از جانهایشان سزاوارتر است.
حال چه کسی به جانشینی شایسته تر است؟ آیا فردی که به اعتراف ابی بکر همرتبه با پیامبر خداست یا فردی که به اعتراف خودش شیطان بر او سلطه دارد؟ چنانکه وقتی ابی بکر به خلافت رسید در خطبه خود چنین گفت:
«إن ابابکر خطب... أما والله ما أنا بخیرکم و لقد کنت لمقامی هذا کارها و لوددت لو أن فیکم من یکفینی فتظنون أنی أعمل فیکم سنة رسول الله إذا لا اقوم بها إن رسول الله کان یعصم بالوحی و کان معه ملک و إن لی شیطانا یعترینی فاذا غضبت فاجتبونی لا اؤثر فی اشعارکم و لا ابشارکم، الا فراعونی فان استقمتُ فاعینونی و إن زغتُ فقومونی»
«همانا ابی بکر روزی خطبه خواند... (و گفت:) به خدا قسم بدانید من بهترین شما نیستم و همانا من از پذیرش این مقام کراهت داشتم و دوست داشتم که کسی در میان شما بود که مرا کفایت می نمود تا این کار را برعهده نگیرم. پس شما گمان کردید که من در بین شما به سنّت رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم عمل خواهم کرد اما من چنین نخواهم کرد. همانا رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم از طریق وحی عصمت داشتند و مدام ملکی همراه او بود و به تحقیق که همراه من شیطانی است که مرا تا مرز جنون می کشاند پس هنگامی که غضبناک شدم از من پرهیز کنید تا به پوست ها و موهایتان نپرم. همانا مرا مراعات کنید پس اگر به راه مستقیم بودم مرا یاری کنید و اگر کج شدم مرا به راه آورید.»
(عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج11، مجلس العلمی 1403 ق، ص 336، روایت 20701؛ متقی هندی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج5، دارالکتب العلمیه 1424ق، ص236. روایت 14046 ؛ ابن سعد نیز در «طبقات الکبری»، ج3، بیروت 1418، ص212؛ این روایت را ذکر کرده است و همچنین در: تاریخ الخمیس، ج 2، ص 233؛ اسد الغابة، ج 4، ص 295؛ تاریخ ابن عساکر، ج 30، ص112-303؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 279 و 280؛ تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 158؛ تاریخ ابن الاثیر، ج 3، ص 149؛ تاریخ ابن کثیر، ج 6، ص 331 و ... تاريخ طبري:2/440؛ شرح نهج البلاغه: 2/8)
آیا امیرالمومنین که به اعتراف ابی بکر در رتبه رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم است، به خلافت و امامت شایسته تر است یا ابی بکری که به اعتراف خودش شیطان بر او مسلط می شود؟!
واقعا جای ابهامی برای عقلای عالم باقی می ماند؟ و البته این مظلومیت امیرالمومنین علیه السلام است که چنین سوال می پرسیم که ایا امیرالمومنین شایسته تر است یا ابی بکر؟ زیرا خود مولایمان فرمودند: الدهر ینزلنی ثم ینزلنی حتی یقال علی و معاویه، دنیا آنقدر از منزلت عظیم من کاست و مرا پائیین آورد تا گفته شد: علی و معاویه. اما چه راهی دیگر است برای تنبه مخالفین و کسانی که خود را اهل سنت می نامند؟!
نه تنها خلافت بلافصل امیرالمومنین از این روایت به دست می آید بلکه کفر و فسق ابی بکر هم مشخص می شود بدین تقریر که:
اولا: ثابت است که شیطان بر ابی بکر تسلط می یافته است
ثانیا: طبق آیه قرآن شیطان بر موالیان خود و بر مشرکین مسلط است:
وإن عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین و إن جهنّم لموعدهم أجمعین» ( الحجر: 41-43) «(خطاب به شیطان) همانا بر بندگان من هیچ تسلطی نداری مگر آنها که از تو تبعیّت می کنند و از گمراهانند و همانا جهنّم موعد همگی آنها خواهد بود.»
همچنین در سوره مبارکة نحل فرموده است که شیطان تنها بر مشرکین و بر دوستان خودش تسلط دارد: «فإذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم إذ لیس له سلطان علی الذین امنوا و علی ربهم یتوکلون إنما سلطانه علی الذین یتولونه و الذین هم به مشرکون» ( النحل:98-100) «هنگامی که خواستی قرائت قرآن بکنی پس از شیطان رانده شده به خداوند پناه ببر، زیرا شیطان بر مؤمنان و بر افرادی که به پروردگارشان توکل می کنند، تسلّطی ندارد. تنها و تنها تسلط او بر افرادیست که شیطان را مولا و دوست خود گرفته اند و بر افرادیست که به خدا مشرکند.»
ثالثا: خود ابی بکر گفته که امیرالمومنین همرتبه با پیامبر اکرم صلی الله علیه واله سلم است
رابعا: با این وجود باز حق امیرالمومنین را غصب و خود را بر ایشان مقدم داشته یعنی فردی را که ولایت شیطان بر او مسلط است را بر فردی که ولایت الهی را دارد مقدم کرده که این کفر صریح است بلکه سبب گمراهی تمام امت اسلام شده است.
ادامه مطلب
سالروز ولادت امام حسن عسكري عليه السلام
بسم الله الرحمن الرحيم
سالروز ولادت با سعادت امام يازدهم حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) را به تمامى شيعيان جهان تبريك عرض نموده، اميدواريم خداوند متعال توفيق پيروى آن امام همام را به همه ما عنايت فرموده ودر فرج فرزند بزرگوارش حضرت مهدى (عليه السلام) تعجيل فرمايد
حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) در سال 232 هجرى قمرى در روز هشتم ماه ربيع الثانى در شهر مدينه به دنيا آمد، پدر آن حضرت امام بزرگوار حضرت هادى، ومادرش خانمى به نام حديثه بود. نام ايشان حسن، وكنيه آن بزرگوار ابو محمّد واز القاب ايشان زكى و عسكرى است.
آنچه از صفات بزرگ وفضائل كه لازمه امامت است در آن حضرت جمع بود، يعنى: در علم، وزهد، كامل بودن در عقل وخرد، عصمت، شجاعت، كرم وبزرگوارى از تمام مردم زمان خود برتر بود، وعلاوه بر نصوص كه از پيامبر(صلى الله عليه وآله) وامامان گذشته در باره امامت آن حضرت وارد شده بود، حضرت امام هادى (عليه السلام) يعنى پدر بزرگوارشان نيز تصريح به امامت آن جناب فرمودند، ودر روايتى كه مرحوم شيخ مفيد (رحمه الله) در كتاب گرانقدر ارشاد نقل كرده است، حضرت امام هادى (عليه السلام) چهار ماه قبل از شهادت امام عسكرى (عليه السلام) را وصىّ خود قرارداد، وبه امامت آن حضرت تصريح كرده وگروهى از دوستان و شيعيان را بر اين امر گواه گرفت.
آن حضرت در ميان مردم وبزرگان وحتّى افراد مخالف از احترام خاصى برخوردار بود، به حدّى كه حتى ناخواسته آن حضرت را احترام مى كردند. در اينجا به همين مناسبت وبراى آنكه فضل آن بزرگوار براى خواننده عزيز معلوم شود، داستانى را كه مرحوم شيخ مفيد (رحمه الله)در كتاب ارشاد نقل كرده است مى آوريم.
مرحوم شيخ مفيد (رحمه الله) از ابن قولويه نقل كرده است كه: احمد بن عبيدالله بن خاقان متصدى املاك وخراج شهر قم بود كه از طرف بنى عباس به اين كار گماشته شده بود، پس روزى نام علويان و مذهب آنان، در مجلس او برده شد و او مردى بود كه با اهل بيت دشمنى بسيار داشت. در عين حال گفت:
من مردى از علويان مانند حسن بن على «حضرت امام عسكرى» در وقار وآرامش وعفّت وپاكدامنى وبزرگوارى در نزد خاندان خود نديده ونشناخته ام، به طورى كه همه فاميل او را بر سالمندان وبرزگان خود مقدّم مى داشتند، همچنين همه سران لشگر ووزراء وعموم مردم او را بر سايرين مقدم داشته احترام مى كردند.
روزى پدرم براى ديدار با مردم نشسته بود، ومن بالاى سر او ايستاده بودم، ناگاه در بانان آمده وگفتند: ابو محمّد ابن الرضا بر در خانه است، پدرم به آواز بلند گفت: اجازه اش دهيد تا وارد شود.
من از آنچه از ايشان شنيدم واز جرأت آنان كه نام مردى را در حضور پدرم با كنيه نام بردند متعجب شدم، با آنكه جز خليفه يا وليعهد، يا كسى را كه سلطان دستور داده بود نزد پدرم، با كنيه نام نمى بردند.
پس ديدم مردى گندمگون، خوش اندام، خوش صورت، جوان، باجلالت و هيبتى نيكو وارد شد. چون چشم پدرم به او افتاد، از جا برخاست وچند قدم به سوى او رفت، ومن به ياد ندارم با هيچ يك از بنى هاشم و افسران و برزگان چنين رفتارى كرده باشد، چون به او نزديك شد او را در آغوش كشيده صورت وسينه او را بوسيد، و دست او را گرفته بر مسند خود كه روى آن مى نشست نشانيد، و در كنار او نشسته رو به او كرد وبا او به گفتگو پرداخت.
در ضمن سخنان به آن حضرت مى گفت: قربانت شوم، فدايت شوم، ومن همچنان از آنچه مى ديدم در تعجب بودم، در اين هنگام دربانان آمدند، وخبر از ورود «موفق» برادر خليفه دادند، امّا پدرم همچنان سر گرم گفتگو با امام عسكرى (عليه السلام) بود اعتنايى به آنچه دربانان گفته بودند نكرد، تا زمانى كه غلامان ونوكران برادر خليفه آمدند، پدرم در اين حال آن حضرت را بااحترام وعزت هر چه تمام تر بدرقه كرد، وبه طورى كه موفّق آن حضرت را نبيند او را در آغوش كشيده وبا آن حضرت خداحافظى كرده وآن بزرگوار رفتند. من كه همچنان متعجب بودم به نوكران گفتم: واى بر شما اين چه كسى بود كه شما وپدرم او را اين چنين احترام نموديد؟ گفتند: اين شخص مردى علوى است به نام حسن بن على ومعروف به ابن الرضا، من همچنان در تعجب بودم تا آنكه شب شد، ورسم پدرم آن بود كه شبها بعد از نماز گزارش كارهاى روزانه را تنظيم مى كرد، چون نماز را خواند در برابر او نشستم، گفت: اى احمد كارى دارى؟
گفتم: آرى، اگر اجازه دهى پرسش كنم، گفت: اجازه ات دادم، گفتم: پدر جان اين مردى كه امروز به اينجا آمد وتو به او مى گفتى: پدر ومادرم فداى تو، وآنچنان او را احترام كردى كه بود؟
گفت: پسر جان اين امام وپيشواى رافضيان حسن بن على معروف به ابن الرضا است، سپس كمى سكوت كرده ومن نيز ساكت بودم، آنگاه گفت: پسر جان! اگر خلافت و زمامدارى از خاندان بنى العباس بيرون رود، هيچ كس از بنى هاشم غير او شايسته خلافت نيست، واين به خاطر برترى وفضل وپاكدامنى وپارسايى وزهد وعبادت وخوش خلقى وشايستگى اوست، واگر پدرش را ديده بودى مردى بود خردمند وهوشيار ودانشمند.
احمد مى گويد: من كه اين سخنان را از پدرم شنيدم وآن رفتار را باامام عسكرى (عليه السلام) از او ديدم دچار حيرت وخشم وسرگردانى شدم، بعد از آن تصميم گرفتم كه خود در اين باره تحقيق كنم، به دنبال اين تصميم از افراد مختلف راجع به او پرسيدم، از هيچ يك از بنى هاشم، وسركردگان ونويسندگان وقاضيان وفقهاء وديگر مردم نپرسيدم جز آنكه همه به فضل وكمال او اعتراف كرده او را مردى محترم شمردند، از اين رو مقام وشخصيت او در نظرم بزرگ شد، زيرا ديدم دوست ودشمن او را به نيكى ياد كرده تمجيد وستايش مى كنند.
آن بزرگوار همانند پدران گرامى خويش از چنان اخلاق ورفتار والائى برخوردار بود كه دشمنان نيز تحت تأثير اخلاقش قرار مى گرفتند، به عنوان مثال آن حضرت را به زندانبانى به نام على بن اوتاش سپردند، اين شخص به شدّت باخاندان پيامبر دشمنى مىوزريد، وبا آل ابى طالب با شدت وخشونت رفتار مى كرد، وقتى آن حضرت را به زندان او فرستاند به او گفتند: با او چنين وچار رفتار كن، بيش از يك روز نگذشته بود كه آنچنان در مقابل امام (عليه السلام)تواضع مى كرد كه گونه بر خاك مى گذشت، وسر بزير انداخته به آن بزرگوار نگاه نمى كرد، وهنگامى كه آن حضرت از زندان او بيرون رفت اين شخص از بهترين شيعيان شده بود، واين بواسطه جلالت ومهابت واخلاق امام عسكرى (عليه السلام) بود.
آن حضرت همانند پدران بزرگوارش داراى كرامات ومعجزايى نيز بوده اند كه مورخان نقل كرده اند وما در اينجا فقط به ذكر دو مورد مى پردازيم.
اول: شخصى مى گويد: سر راه امام عسكرى (عليه السلام) نشستم، وقتى آن حضرت رسيد از تنگدستى خويش به آن بزرگوار شكايت كردم وقسم خوردم كه نه درهم ودينارى دارم ونه غذاى صبح وشام، آن حضرت فرمود: آيا به دروغ سوگند مى خورى با اينكه دويست دينار در زير خاك پنهان كرده اى، واينكه مى گويم نه براى آن است كه چيزى به تو ندهم، اى غلام آنچه باخود دارى به او بده، غلامش صد دينار به من داد، سپس روى بمن كرده فرمود: تو آن دينارها كه در زير خاك پنهان كرده اى در وقتى كه سخت بدانها نيازمند هستى از آنهامحروم خواهى ماند، وراست فرمود، زيرا آن پول كه حضرت داد خرج كردم، ودرهاى روزى بر من بسته شد، وبه ناچار به سراغ پولى كه در زير خاك پنهان كرده بودم رفتم اما اثرى از آن نيافتم، بعد فهميدام كه پسرم جاى پولها را دانسته، وآنها را برداشته وگريخته است، وبه هيچ چيز از آن پولها دست نيافتم.
دوم: شخصى به نام احمد بن محمد مى گويد: در زمانى كه مهتدى عباسى دست به كشتار مواليان ترك ووابستگان خود زد، من نامه اى به حضرت عسكرى (عليه السلام) نوشتم كه: سپاس خداى را كه او را از ما به خود سرگرم كرد، زيرا من شنيده بودم كه او شما را تهديد به قتل كرده است وگفته است كه: من ايشان را از روى زمين بر مى دارم، حضرت عسكرى (عليه السلام) به من نوشت: عمر او به اين كارها كفاف نخواهد داد، از امروز پنح روز بشمار وروز ششم پس از خوارى وذلتى كه به او برسر گشته خواهد شد، وچنان شد كه آن حضرت فرموده بود.
ودر اينجا بعض از كلمات حكمت آميز حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) ذكر ميكنيم.
1 ـ فرمود جدال مكن ميرود خوبى و حسن تو و مزاح مكن كه جرئت مى كنند ودلير مى شوند بر تو.
2 ـ وفرمود از تو اضح است آنكه سلام كنى بر هر كس كه ميگذرى بر او، وآنكه بنشينى در جائى كه پست تر است از مكان شريف مجلس
3 ـ وفرمود پارساترين مردم كسى است كه توقف كند نزد شبهه، وعابدترين مردم كسى است كه بپا دارد فرائض را، وزاهدترين مردم كسى است كه ترك كند حرام را، واز همه مردم كوشش ومشقّتش بيشتر است كسى كه ترك كند گناهان را.
4 ـ وفرمود مشغول نسازد تورا روزى كه خدا ضامن آن شده از عملى كه بر تو فرض است.
5 ـ وفرمود از ادب دور است ظاهر كردن خوشحالى نزد شخص غمناك.
6 ـ وفرمود: همانا از براى جود وبخشش اندازه ومقدارى است پس هر گاه زياد شده از آنمقدار پس آن اسراف است.
براى خرم واحتياط مقدارى است پس يرگاه زياد شد از آنمقدار پس آن جبن وترس است.
واز براى اقتصاد وميانه روى مقدارى است پس هرگاه زياد شد بر آن پس آن بخل است.
واز براى شجاعت مقدارى است پس هرگاه زياد شد بر آن تهوّر وبى أدبى است.
وكافى است تورا از براى ادب كردن نفست اجتناب كردنت از چيز يكه مكروه وناپسند بيشمارى از غير خودت.
ادامه مطلب
اس ام اس ولادت امام حسن عسگری(ع)
پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا حسن عسکرى (ع)
آینه ی قبله نما یا حسن عسکرى (ع)
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
دست بیفشانید و عود بسوزانید که یازدهمین مسافر بهار، از راه می رسد؛ قدم هایش را شکوفه باران کنید!
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
میلاد یازدهمین حجت خداوند، پیام آور آیینه و روشنی، بر رهروان صدیقش مبارک باد!
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسکری+-------------
آمدی تا آفتاب رویت، قبله آفتاب گردان ها شود.
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
آمدی تا شب های بی ستاره را در ماه غرق کنی و دست های تنها مانده را بگیری و تا خدا بالا بکشی.
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
ولی حق حسن العسکری ای آن که قضا
مجری امر تو و بنده رای تو بود،
نه همین جای تو در سامره تنها باشد
که به دلهای محبان تو جای تو بود
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
جدال مکن که ارزشت مى رود و شوخى مکن که بر تو دلیر شوند.
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
هر که به پایین نشستن در مجلس خشنود باشد، پیوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخیزد.
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» به اسم اعظم خدا، از سیاهى چشم به سفیدىاش نزدیکتر است.
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
از جمله تواضع و فروتنى، سلام کردن بر هر کسى است که بر او مىگذرى، و نشستن در پایین مجلس است.
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
خنده بیجا از نادانى است.
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
خشم و غضب، کلید هر گونه شرّ و بدى است.
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
کینه توز ، ناآرامترینِ مردمان است.
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
قلب احمق در دهان او و دهان حکیم در قلب اوست.
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
امام حسن عسکری(ع) می فرمایند:
دوست نادان، مایه رنج است.
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
آمد؛ سیزدهمین حلقه از منظومه نور، سیزدهمین آیه از سوره عترت و سیزدهمین ساقی میخانه عشق.
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
آن که می آید، شکوه آسمان، عظمت زمین، صداقت ایمان و نجابت آب است.
بهار از نامش شکوفا و عشق از یادش لبریز است!
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.
-------------+اس ام اس ولادت امام حسن عسگری+-------------
بهار تازه و گل تازه و چمن تازه
ستاره یار و فلک یار و دورگردون، یار
هر آن که بر گل رخسار تو گشاید چشم
بهار را چه کند؟ ای به «چهر» رشکِ بهار!
درخت اگر گل سوری، به باغ آورده
نهال قامت تو، آفتاب دارد بار!
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.
ادامه مطلب
قاسم حبیب جابر (از علمای اهل سنت)
قاسم حبیب جابر (از علمای اهل سنت) در اوایل كتابش با عنوان «الاهداء» می نویسد:
«این كتاب را به رهبری تقدیم می كنم كه نرمی و خشونت و رحمت و سخت گیری را جمع كرد... به اسلام عظمت بخشید و راهش را روشن ساخت... به مبادی حق و عدل و نیكی و دوستی پای بند ماند... وبالاخره به امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام ... شهید حق تقدیم می كنم »
ادامه مطلب
شبلی شمیل (دانشمند مسیحی)
«بدون تردید علی بن ابی طالب علیه السلام بزرگ بزرگان و تنها نسخه ای است كه نمونه آن در غرب، شرق، گذشته و حال دیده نشده است »
ادامه مطلب
ولایت امیرالمومنین علی(ع) و سوره قدر
مفضّل بن عمرگويد : در محضر امام صادق (ع) از آيه مباركه إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ (بدرستى كه ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستاديم ) ( سوره قدر آیه 1 )
سخن به ميان آمد ، فرمود: چقدر برترى آن بر سوره هاى ديگر آشكار است! گويد: عرضه داشتم : برترى آن چه میباشد؟ فرمود: در آن شب ولايت امير المؤمنين علی ( عليه السّلام ) نازل شده ، گفتم : در شب قدرى كه ما آن را در ماه رمضان اميد داريم؟ فرمود: آرى شبى كه در آن شب آسمانها و زمين اندازه گيرى شده، و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام در آن تقدير و معيّن شده است. معانی الاخبار جلد 2 صفحه 250
ادامه مطلب
عبد الرحمن سیوطی(از علمای اهل سنت)
«علی رضی الله عنه یكی از ده نفری است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به آنها مژده بهشت داده است و او برادر و داماد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و همسر فاطمه علیها السلام سرور زنان عالم و یكی از پیشقدمان اسلامی و یكی از مشهورترین افراد شجاع و از معروفترین زهاد، و رساترین سخنوران، و یكی از كسانی است كه قرآن را جمع و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عرضه كرد»
ادامه مطلب
علی(ع) در علم است
حضرت محمد (ص) : من شهر علم هستم و علی (ع) در اوست. دروغ گوید هرکه فکر میکند از غیر در به شهر وارد شده و نیز دروغ میگوید هرکه گمان دارد مرا دوست دارد و علی (ع) را دشمن دارد ( و با او دشمنی میکند) اصول کافی جلد 3 صفحه 336
ادامه مطلب
فضایل امیر المومنین علی (ع)
حارث نصرى گويد: از امام صادق (ع) تفسير وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ را پرسيدم، فرمود: نامى است كه خداوند از آسمان اختصاص به علىّ عليه السّلام داده است، زيرا اوست كه از جانب رسول خدا (ص) بيزارى از مشركين را اعلام كرد ، پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله نخست آن را به أبو بكر داده بود، جبرئيل فرود آمد و گفت: اى محمّد خدا بتو میفرمايد: «خودت يا مردى كه از خودت باشد و ديگرى حق ابلاغ آن را از جانب تو ندارد» بعد از آن فرمان بود كه پيغمبر علىّ عليه السّلام را فرستاد، و او به أبو بكر رسيد، و صحيفه را از دستش گرفت و برد، و به ديوار كعبه نصب نمود، از اين جهت خداوند او را أذان ناميد، همانا آن نامى است كه خداوند از آسمان اختصاص به علىّ (ع) داده است. معانی الاخبار جلد 2 صفحه 214
ادامه مطلب