درباره ولادت، كودكي و نوجواني امام صادق ـ عليه السّلام ـ تا دورة امامت آن حضرت توضيح دهيد؟

پرسش :
درباره ولادت، كودكي و نوجواني امام صادق ـ عليه السّلام ـ تا دورة امامت آن حضرت توضيح دهيد؟
پاسخ :
امام صادق ـ عليه السّلام ـ همزمان با سالروز ولادت رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در هفدهم ماه ربيع الاول در شهر «يثرب» (مدينة الرسول) مصادف با سال هشتاد و سه هجري، در دودمان رسالت و نبوت، قدم به عرصة حيات گذاشت.[1] نام پدرش باقر (امام پنجم شيعيان) و مادرش حضرت «امّ فروه» از شيفتگان مقام ولايت و عصمت و يكي از بانوان با فضيلت و باتقوا بود؛[2] فضيلت او در حدي بود كه گاه امام صادق ـ عليه السّلام ـ را با عنوان «ابن المكرمه» (فرزند بانوي بزرگوار) صدا مي كردند.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ قد متوسطي داشتند؛ سرخ رو، سفيد اندام، بيني كشيده و موهاي مجعد مشكي داشتند و بر گونه شان خال سياهي بود.[3]
ايشان در خانواده عصمت و ولايت، در كنار جد (امام سجاد ـ عليه السّلام ـ ) و پدر (امام باقر ـ عليه السّلام ـ ) و در آغوش مادر، بزرگ شد امر تغذيه و شيردهي ايشان را مادرش شخصاً بر عهده گرفت. به ويژه که ايشان در دوران كودكي به سببي ضعيف و لاغر بودند.[4]
اسناد تاريخي نشان مي دهند كه ايشان در دوران كودكي ضعيف الجسم و ضعيف البنيه بوده و بيماري هاي متعددي متحمل شده اند كه هر كدام را در ساية عنايت و دعاي اهل خانواده پشت سر گذاشته اند. از حدود پس از دو سالگي وضع و حال عادي يافته و نيازش به پرستاري و مراقبت كمتر شده است.[5]
امام صادق ـ عليه السّلام ـ 12 تا 15 سال (بنابر اختلاف اقوال) تحت تربيت جدّ بزرگوارش امام سجاد ـ عليه السّلام ـ بودند.[6] ايشان از آغاز طفوليت شاهد و نظاره گر رفت و آمد دانشجويان و فضيلت پژوهان به منزل جد بزرگوارش و پدر گرانقدرش بودند. او در اين رفت و آمدها تماشاگر بحث ها و گفتگوهاي علمي و فقهي آنان در زمينه هاي مختلف علوم اسلامي بود.
آثار تربيت امام سجاد ـ عليه السّلام ـ بعدها در زندگي امام در عبادات و حالات و نماز او، زمزمه و شب زنده داري هايشان مشهود است. و آنقدر خود را در اين مسير به مشقت وا مي دارد (قبل از بلوغ) كه مورد نهي و ممانعت پدر قرار مي گيرد. خود امام در اين باره مي فرمايد: «من نوجواني بودم و در عبادت مستحب بسيار كوشا بودم پدرم به من فرمود: فرزندم با توجه به سنّ کم، از اين عمل كمتر كن، وقتي بنده اي محبوب خدا باشد خدا با عمل كم هم از او راضي مي شود.»[7]
امام صادق ـ عليه السّلام ـ پس از شهادت امام سجاد ـ عليه السّلام ـ در محضر پدرش به فعاليت و تلاش مي پرداخت. ايشان ده سال داشته كه در جلسات بحث جد و بعدها جلسات درس پدر شركت مي كرد، در حالي كه افراد شركت كننده در آن جلسات همه از افراد مسنّ، و يا بزرگسال بودند.[8]
روزي وليد بن عبدالملك بر امام باقر ـ عليه السّلام ـ وارد شد در حالي كه امام سرگرم تدريس بود و امام صادق ـ عليه السّلام ـ نيز كه در سنين كودكي يا آغاز نوجواني بود در آنجا حضور داشت. وليد از ديدن او متعجب شد و پرسيد او با اين سنّ و سال در اينجا چه مي كند؟ پاسخ شنيد كه وي دانشجوي كلاس درس است. سؤالاتي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ كرد و پاسخ هاي شايسته شنيد، و سرانجام چنين گفت كه او در آينده از دانشمندان خواهد شد.[9]
خلاصه آن كه امام صادق ـ عليه السّلام ـ از همان كودكي و نوجواني عاشق كسب علم و فضيلت بود و در محضر علمي پدر شركت مي كرد و از دروس هيئت و جغرافيا بهره مي گرفت و عظمت فكري خود را متجلي مي ساخت و با اين كه كم سنّ بود ميان دانشجويان درخششي فوق العاده داشت.[10]
با اين كه كودكي بيش نبود ولي كارهاي بزرگان را انجام مي داد و سخنان او بزرگ منشانه و حاكي از عظمت فكري و روحي او بود. از تاريخ چنين بر مي آيد كه او هم در كودكي مانند ديگر كودكان بازي مي كرد ولي نوع بازي هايش با ديگران متفاوت و اغلب از نوع بازي هاي فكري بود.
در بين جمع كودكان كه براي بازي گرد آمده بودند او استاد مي شد؛ مثلاً از آنان مي پرسيد اين كدام ميوه است كه در فلان فصل پديد مي آيد و مزه اش شيرين يا ترش است؟ و يا گاهي كلمه اي ذكر مي كرد و از كودكان مي خواست هم وزن و يا مرادف آن كلمه را پيدا كنند و بدين ترتيب او كودكان را به تفكر و كسب علم ترغيب مي كرد[11].
البته در پايان بايد خاطرنشان كرد كه در مورد دوران كودكي و نوجواني و جواني امام بحث زيادي در تاريخ نداريم و به صورت مستقل بدان پرداخته نشده است گرچه شايد بتوان از لابه لاي مباحث تاريخ مباحثي را در اين زمينه استخراج كرد. زندگي و شرايط امام در دوران كودكي و جواني تحت الشعاع حيات جدّ و پدرشان بوده و از اين جهت تاريخ دربارة بسياري از وقايع و جريانات ريز زندگي ايشان تقريباً ساكت است و تنها بعد از امامت ايشان از سال 34 سالگي به بعد است كه تاريخ روي افعال و گفتار ايشان متمركز شده است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ حيات فكري سياسي امامان شيعه، رسول جعفريان.
2ـ زندگي چهارده معصوم، عمادزاده.
------------------------------------------
[1] . شيخ مفيد، الارشاد، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1413ق، ج2، ص179.
[2] . كليني، اصول كافي، مكتبة الصدوق، 1381ق، ج 1، ص 472.
[3] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، قم، انتشارات ذوي القربي، 1421ق، ج4، ص303.
[4] . مركز مطالعات اسلامي استراسبورگ، مغز متفكر شيعه (امام صادق ـ عليه السّلام ـ )، ترجمه ذبيح الله منصوري، انتشارات جاويدان، چاپ هفدهم، ص19.
[5] . مغز متفكر شيعه، همان، ص20 ـ 17.
[6] . اصفهاني، عماد الدين حسين، زندگاني حضرت امام جعفر صادق(ع)، شركت سهامي طبع كتاب، 1380ق، ج 1، ص 18.
[7] . كافي، همان، ج2، ص87ـ86، باب اقتصاد در عبادت.
[8] . اصفهاني، عماد الدين حسين، زندگاني امام جعفر صادق، همان، ج 1، ص 26.
[9] . مغز متفكر شيعه، همان، ص 49 ـ 48.
[10] . همان، ص 24 ـ 23.
[11] . همان، ص 29 ـ 28.
( اندیشه قم )

ادامه مطلب


[ پنج شنبه 23 مرداد 1393  ] [ 1:46 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

لطفاً جريان شهادت امام صادق ـ عليه السّلام ـ را به طور مفصّل توضيح دهيد؟

پرسش :
لطفاً جريان شهادت امام صادق ـ عليه السّلام ـ را به طور مفصّل توضيح دهيد؟

پاسخ :
وقتي منصور دوانقي در سال 136 هجري به خلافت رسيد و حكومت خود را تثبيت كرد، دوران اختناق شديد بر شيعيان شروع شد وي قصد داشت كه همه شخصيت‎هاي برجسته خاندان علي ـ عليه السّلام ـ را از سر راه خود بردارد به همين خاطر، بارها امام صادق ـ عليه السّلام ـ را بحضور طلبيده و او را مورد بازجوئي قرار داد. تا اين‎كه بالاخره در سال 148 هـ ق بوسيله عامل خود در مدينه آن امام را مسموم و به شهادت رسانيد.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ در سال 114 به امامت رسيد. دوران امامت آن حضرت مصادف بود با اواخر حكومت امويان كه در سال 132 به عمر آن پايان داده شد و اوايل حكومت عباسيان كه از اين تاريخ شروع شد.
در ميان ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ عصر امام صادق ـ عليه السّلام ـ منحصر بفرد بوده. زيرا آن دوره از نظر سياسي، دوران ضعف حكومت بني‎اميه و قدرت بني‎عباس بوده است با قدرت گرفتن بني‎عباس، آنها از وجود مبارك امام صادق ـ عليه السّلام ـ بيمناك بودند و در صدد شهادت آن حضرت برآمدند. هنگامي كه ابوالعباس (اولين خليفه عباسي) از دنيا رفت برادرش منصور دوانقي كه مردي ستمگر و خونريز بود به مقام خلافت رسيد. وي پس از اين‎كه به مقام خلافت رسيد از كثرت شيعيان و پيروان امام صادق ـ عليه السّلام ـ اطلاع يافت. منصور بخوبي مي‎دانست كه پيشواي ششم شيعيان، مركز ثقل مبارزات اسلامي، به شمار مي‎روند، لذا چندين مرتبه تصميم به قتل آن حضرت مي‎گيرد ولي هربار بنابه عللي از قتل آن حضرت منصرف مي‎شود. وي همواره از فعاليت امام صادق ـ عليه السّلام ـ سخت نگران بود. محبوبيت عمومي و عظمت علمي امام ـ عليه السّلام ـ بر اين بيم و نگراني مي‎افزود.[1] بعلاوه منصور شيعيان را نيز در مدينه به شدّت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود به طوري كه در مدينه جاسوساني داشت كه گزارش آنها را به او مي‎دادند و كساني را كه با امام صادق ـ عليه السّلام ـ رفت و آمد داشتند، گردن مي‎زدند».[2] امام ـ عليه السّلام ـ نيز ياران خود را از همكاري با دربار خلافت منع مي‎كرد تا كمكي به ستمگران نشود. لذا مي‎فرمود: «من دوست ندارم كه براي آنها (بني‎عباس) گرهي بزنم يا درِ مشكي را ببندم، هر چند در برابر آن پول بسياري بدهند. زيرا كساني كه به ستمگران كمك كنند در روز قيامت در سراپرده‎‎اي از آتش قرار داده مي‎شوند تا خدا ميان بندگان خود حكم كند.»[3] «روزي منصور دوانقي به امام صادق ـ عليه السّلام ـ نوشت: چرا مانند ديگران نزد ما نمي‎آيي؟ امام در پاسخ نوشت: ما (از لحاظ دنيوي) چيزي نداريم كه براي آن از تو بيمناك باشيم و تو نيز از جهات اُخروي چيزي نداري كه به خاطر آن به تو اميدوار گرديم و... منصور نوشت: بياييد ما را نصيحت كنيد. امام پاسخ داد: اگر كسي اهل دنيا باشد تو را نصيحت نمي‎كند واگر هم اهل آخرت باشد نزد تو نمي‎آيد».[4]
به همين علّت، منصور دوانقي به تكريم و احترام ديگران پرداخت تا امام را تحقير كند. «سخنگوي بني‎عباس در شهر مدينه اعلام كرد كه: جز مالك بن انس و ابن ابي ذئب كسي حق ندارد در مسائل اسلامي فتوا بدهد».[5] بدنبال اين جريان حكومت وقت با تمام امكانات خود به طرفداري از مالك و ترويج و تبليغ وي پرداخت تا از اين رهگذر، مردم را از مكتب امام صادق ـ عليه السّلام ـ دور كند. روزي منصور به مالك گفت: اگر زنده بمانم فتاواي تو را مثل قرآن نوشته به تمام شهرها خواهم فرستاد و مردم را وادار خواهم كرد به آنها عمل كنند».[6] مي‎توانيم بگوييم كه دوران منصور يكي از پر اختناق‎ترين دوره‎هاي تاريخ اسلام بود و امام صادق ـ عليه السّلام ـ ده سال از اواخر عمر خود را در چنين دوراني سپري ساخت، منصور بعد از اين‎كه متوجه شد كه نمي‎تواند از نظر علمي و شخصيتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ را مغلوب سازد به فكر حذف و شهادت آن حضرت افتاد، تا اين‎كه بعد از چندين مرتبه كه شبانه به منزل آن حضرت يورش بردند و در دل شب از منزل بيرون كشيدند و به تبعيد مجبور ساختند، بالاخره در سال 148 (بيست و پنجم شوال) بوسيله سمّ آن امام بزرگوار را مسموم و به شهادت رسانيدند».[7]
مرحوم مطفر در كتاب الامام الصادق ـ عليه السّلام ـ بعد از بيان شهادت آن حضرت در سال 148 هـ ق مي‎گويد: «تمام نويسندگان شيعه بر اين عقيده مي‎باشند كه منصور توسط عامل خود در مدينه بوسيله سمّ آن حضرت را به شهادت رسانيد و علاوه برتمام موّرخين، و نويسندگان شيعه عدّه‎اي از بزرگان اهل سنت نيز شهادت آن حضرت را بوسيله سمّ مي‎دانند از جمله آنها صاحب كتاب «نورالابصار»[8] «تذكرة الخواص» و «الصواعق المحرقه» و... را مي‎توان نام برد».[9] (بعلاوه مسعودي در مروج الذهب جلد 2، ص 212، ابن الصباغ مالكي در الفصول المهمه ص 120 و... به موضوع مسموم شدن امام صادق ـ عليه السّلام ـ اشاره كرده‎اند).
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي.
2. دور نمايي از زندگاني امام جعفر صادق(ع)، عقيقي بخشايشي.
3. منتهي الامال، شيخ عباس قمي.
4. الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مجلسي در بحارالانوار، فصل مستقلي را به برخوردهاي ميان امام صادق ـ عليه السّلام ـ و منصور اختصاص داده است. ر.ك: ج47، ص162ـ212.
[2] . طوسي، اختيار معرفة الرجال (معروف به رجال)، تحقيق، حسن مصطفوي، مشهد، دانشگاه مشهد، ص 282.
[3] . حر عاملي، وسائل الشيعه، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج12، ص129.
[4] . مجلسي، بحارالانوار، ج47، ص184.
[5] . ابن خلكان. وفيات الاعيان، تحقيق: دكتر احسان عباس، قم، منشورات الرضي، چاپ 2، ج4، ص135.
[6] . ذهبي، شمس‎الدين محمد، تذكرة الحفاظ، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج1، ص212.
[7] . عقيقي بخشايشي، دورنمائي از زندگاني امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ ، انتشارات نسل جوان، ص 309.
[8] . نورالابصار، شبلنجي، ص 144، ابن حجر هيثمي مكي در الصواعق المحرقه، ص 120.
[9] . مطفري، محمدحسين، الامام صادق ـ عليه السّلام ـ النجف، انتشارات حيدريه، ج2، ص112.


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 23 مرداد 1393  ] [ 1:43 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

آیا كتابی با نام " امام صادق (ع) از دیدگاه دانشمندان جهان امروز....

پرسش :
آیا كتابی با نام " امام صادق (ع) از دیدگاه دانشمندان جهان امروز" نوشته مجموعه ای از دانشمندان وجود دارد؟
پاسخ :
كتاب هائی در این زمینه وجود دارد كه به دو كتاب اشاره می شود.
1)- الامام الصادق (علیه السلام) كما عرفه علماء المغرب (امام صادق آنچنان كه علمای غرب او را معرفی كرده‌اند) كه این كتاب به زبان عربی است و مترجم آن آقای دكتر نورالدین آل علی است. در صورت تمایل می‌توانید متن كتاب مزبور را در آدرس ذیل پیدا كنید.
http://www.14masom.com/14masom/08/mktba8/fehreskotob.htm
2)- مغز متفكر جهان شیعه امام جعفر صادق علیه السلام، كه به زبان فارسی می‌باشد و مركز مطالعات اسلامی استراسبورگ آن را منتشر كرده است.
دانشمندان عضو مجمع تحقیقات استراسبورگ تحقیق وسیعی مربوط به مذهب شیعه دوازده امامی از جمله تحقیق وسیعی مربوط به امام ششم علیه السلام را به انجام رسانیدند كه اسامی آنها عبارت است از:

1)- آقای (آرمان بل) استاد دانشگاه های بروكس و گان، در بلژیك

2)- آقای (ژان – اوبن) استاد دانشگاه گان.

3)- آقای (روبرت برونشویك) استاد دانشگاه پاریس

4)- آقای (كلود كاهن) استاد دانشگاه پاریس

5)- آقای (انریكو جردلی) استاد دانشگاه در ایتالیا و معاون فرهنگستان

6)- آقای (هانری ـ كوربن) استاد دانشگاه و مدیر مطالعات مربوط به علوم مذهب شناسی

7)- آقای (توفیق ـ فحل) استاد دانشگاه استراسبورگ.

8)- آقای (فرانسیكو گابریلی) استاد دانشگاه رم.

9)- پروفسور (ریچاد ـ گرام لیخ) استاد دانشگاه در آلمان غربی

10)- دوشیزه (آن ـ لمبتون) استاد دانشگاه لندن

11)- آقای (ژرار ـ لوكنت) استاد دانشگاه السنه شرقی در پاریس.

12)- آقای (ایوون لنبان ـ دویل فوند) مدیر انستیتوی تحقیقات علمی در پاریس.

13)- آقای (ویلفرید ـ مدلونگ) استاد دانشگاه شیكاگو در آمریكا.

14)- آقای (هانری ماسه) استاد دانشگاه در فرانسه.

15)- آقای (شارل پلا)‌ استاد دانشگاه در پاریس.

16)- آقای (ژورژ ـ وازدا) استاد دانشگاه لیون در فرانسه.

17)- آقای (الیاش) استاد دانشگاه كالیفورنیا

18)- بانو (دورن ـ هینچ كلیف) استاد دانشگاه لندن.

19)- آقای (فریتز مه یر) استاد دانشگاه بال در سوئیس.

20)- آقای (ژوزف ـ مانوز) استاد دانشگاه فری بورگ در آلمان غربی.

21آ)- قای (هانس ـ مولر) استاد دانشگاه فری بورگ در آلمان غربی.

22)- آقای (هانس ـ رومر) استاد دانشگاه در آلمان غربی.[1]
پی نوشت:
[1]مغز متفكر جهان شیعه، ص 6 ـ 7.
منبع: پایگاه حوزه

ادامه مطلب


[ پنج شنبه 23 مرداد 1393  ] [ 1:36 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

مشهور است كه ابوحنيفه، شاگرد امام صادق(ع) بوده است...

پرسش :
مشهور است كه ابوحنيفه، شاگرد امام صادق(ع) بوده است. چگونه چنين اختلافات محسوسي بين دو رسالة‌ شاگرد و استاد، مي توانسته وجود داشته باشد؟

پاسخ :
معناي شاگرد بودن ابوحنيفه براي امام صادق عليه‌السلام اين نيست كه او دائماً در محضر امام صادق(ع) بوده و از علوم مختلف و گسترده ايشان استفاده مي كرده است بلكه به اين معناست كه گاهي مي‌آمد و در جلسات حضرت شركت و استفاده‌هايي مي‌نموده است.
بالاخره چون ابوحنيفه امام صادق(ع) را به عنوان امام معصوم و حجت خداوند نمي‌دانست و چنين اعتقادي نداشت، تا هر چه امام(ع) مي‌گويد براي او حجيت داشته باشد و دستورات ايشان را كاشف از دستورات خداوند و بيان كننده احكام واقعي الهي نمي‌دانست بلكه امام صادق(ع) در نظر او دانشمندي بوده است كه از روي فكر و انديشه بشري خودش و اعتماد بر همين ظواهر و اسباب عادي علم، نظرياتي را ارائه مي‌دهد، بسياري از نظريات ايشان را به نظر خود مقبول نمي‌ديد.
منبع: پايگاه حوزه


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 23 مرداد 1393  ] [ 1:34 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

شبهه: چرا امام صادق ـ علیه السّلام ـ برای رسیدن به خلافت از فرصت‌ها استفاده نکردند؟

پرسش :
شبهه: چرا امام صادق ـ علیه السّلام ـ برای رسیدن به خلافت از فرصت‌ها استفاده نکردند؟
پاسخ :
این شبهه ای است که در زمان آن امام بزرگوار نیز مطرح بوده است و گاهی هم آن را با آن‌حضرت در میان می‌گذاشتند و کسانی که درباره امام صادق ـ علیه السّلام ـ به‌خصوص زندگانی سیاسی آن‌حضرت بحث کرده‌اند، به این نکته پرداخته و جواب‌های هم به آن داده‌اند.
مرحوم علّامه مجلسی در کتاب بحارالانوار نقل می‌کند که : «شخصی بنام «سهل بن حسن خراسانی» خدمت امام صادق ـ علیه السّلام ـ رسید، سلام کرده و نشست. عرض کرد یابن رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ شما رئوف و مهربان هستید، چرا از حق خود دفاع نمی‌کنید؟ چه چیزی مانع این امر است؟ در صورتی‌که بیش از صدهزار شیعه شمشیرزن دارید! حضرت فرمودند: ای مرد خراسانی بنشین، سپس حضرت امرکردند، تا تنور را روشن کنند، وقتی تنور برافروخته شد، حضرت رو به مرد خراسانی نموده و فرمود: بلند شو و داخل تنور شو، در این هنگام مرد خراسانی ترسید و عرض کرد: یابن رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ مرا با آتش سوزان، از من درگذر، ... حضرت فرمودند: تو را بخشیدم، در این هنگام یکی از اصحاب امام صادق ـ علیه السّلام ـ بنام «هارون مکی» وارد شد در حالی‌که یک کفش خود را با انگشت گرفته بود. خدمت آن‌حضرت رسید و سلام کرد. امام ـ علیه السّلام ـ جواب سلام او را داد و فرمود: نعلین را از دست خود بینداز و برو داخل تنور ... هارون مکی، نعلین را انداخت و داخل تنور شد. امام ـ علیه السّلام ـ شروع کرد با مرد خراسانی صحبت کردن و از اوضاع خرسان از او می‌پرسیدن و ... سپس گفت ای خراسانی برو و داخل تنور را نگاه کن. مرد خراسانی بطرف تنور رفت و دید که «هارون مکی» چهار زانو در تنور نشسته است. امام ـ علیه السّلام ـ از مرد خراسانی سئوال کرد: «از این‌ها در خراسان چند نفر پیدا می‌شود؟ مرد خراسانی عرض کرد: بخدا قسم یک‌نفر هم نیست. امام ـ علیه السّلام ـ فرمودند: ما در زمانی که پنج نفر یاور اینچنین نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد. ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر می‌دانیم.[1]
آری رهبری در مبارزات خود پیروز می‌شود که دارای یاران و سربازان فداکاری باشد و بدون داشتن چنین نیروئی شرکت در جنگ و مبارزه، نتیجه‌ای جزء شکست به بار نخواهد آورد. در بررسی زندگی امام صادق ـ علیه السّلام ـ و موقعیت آن‌حضرت بخوبی در می‌یابیم که آن‌حضرت از چنین نیروئی برخوردار نبود و کسانی که آن‌حضرت را به مبارزه دعوت می‌کردند در حقیقت منافع خود را جستجوی می‌کردند.
یکی از کسانی که قصد فریب امام ـ علیه السّلام ـ را داشت، ابومسلم خراسانی «فرمانده مبارزه بر علیه بنی امیه بود.» ابومسلم پس از مرگ «ابراهیم امام» به حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ چنین نوشت: «من مردم را به دوستی اهل بیت دعوت می‌کنم، اگر مایل هستید کسی برای خلافت بهتر از شما نیست؟ امام در پاسخ نوشت: «ما انت من رجالی و لا الزّمانُ زمانی» (نه تو از یاران منی و نه زمانه، زمانه من است»[2]
هم‌چنین «فضل کاتب» می‌گوید: روزی نزد امام صادق ـ علیه السّلام ـ بودم که نامه‌ای از ابومسلم رسید، حضرت به پیک فرمودند: «نامه تو را جوابی نیست از نزد ما بیرون شو»[3]
هم‌چنین آن حضرت بعد از این‌که نامه‌ای از «ابوسلمه خلّان» دریافت کرد و آن‌حضرت را به مبارزه و به دست گرفتن قدرت دعوت می‌کرد. فرمودند: مرا با ابوسلمه که شیعه و پیرو دیگران است چه کار؟ و سپس نامه او را بدون این‌که آن را بخواند در آتش انداخت و آن را سوزانید و بعلاوه به دیگر بزرگان علّوی که چنین نامه‌ای را دریافت کرده بودند هشدار داد که فریب این‌گونه افراد را نخورند و جان خود و جان یاران و فرزندان خود را بی‌جهت به خطر نیندازند»[4]
و بار دیگر که ابوسلمه به آن‌حضرت نامه نوشت و گفت: «هفتاد هزار جنگجو در رکاب ما آماده جنگ هستند، اکنون موضع خود را روشن کن» امام ـ علیه السّلام ـ باز همان جواب قبلی را دادند»[5]
در نظر ابتدائی بنظر می‌رسد که آن ‌حضرت باید به این‌گونه درخواست‌ها جواب مثبت می‌داد و دست به مبارزه و قیام می‌زد ولی باگذشت زمان بخوبی به این نکته می‌رسیم که امام ـ علیه السّلام ـ کاری را انجام داد که شایسته یک رهبر واقعی بود زیرا آن‌حضرت می‌دانست که رهبران قیام، هدفی جز رسیدن به قدرت ندارند و اگر شعار طرفداری از اهل بیت را هم مطرح می‌کنند، صرفاً به منظور جلب حمایت توده‌های شیفته اهل بیت است.
امام ـ علیه السّلام ـ بخوبی می‌دانست که: ابومسلم و ابوسلمه دنبال چهره روشنی از اهل بیت می‌گردند که از وجه و محبوبیت او در دراه رسیدن به اهداف خود، بهره‌برداری کنند و به امامت آن‌حضرت عقیده نداشتند وگرنه معنا نداشت که نامه‌های دیگر به بزرگان علّوی به همین مضمون بنویسند.
امام ـ علیه السّلام ـ که سرچشمه علوم و معدن حکمت بود بخوبی می‌دانست که هدف رهبران قیام علیه بنی‌امیّه استفاده از موقعیت و شخصیت آن‌حضرت می‌باشد و خود شاهد مبارزات زیادی بر علیه بنی‌امیه بود که رهبران آن مبارزات از فرزندان پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بودند. ولی به‌خاطر سست عنصری یاران خود شکست خوردند و به این بهانه جان و مال و ناموس زیادی از شیعیان به هدر رفت.
بنابراین امام صادق ـ علیه السّلام ـ دست به یک فعالیت فرهنگی عمیق زدند و با تربیت شاگردان زیادی، مکتب حقّه اثنی عشریه را برای همیشه بیمه کردند. گذشت زمان نشان می‌دهد که هشیاری و ژرف اندیشی امام صادق ـ علیه السّلام ـ بیشترین ضربه را به دشمنان وارد کرده و در عوض بیشترین خدمت را به دین اسلام انجام داده است. نهایتاً همین فعالیت‌ها باعث شد که دشمنان مکتب شیعه نتوانند آن‌حضرت را تحمّل کنند و آن امام بزرگوار را به‌وسیله سمّ به شهادت رسانیدند.
[1] ـ بحارالانوار، علّامه مجلسی، جلد 47، صفحه 123 و 124.
[2] ـ شهرستانی، الملل و النحل، دارالمعرفه بیروت، 1402 هـ ق، جلد اوّل، ص 154 (به نقل از سیره پیشوایان، استاد مهدی پشوائی).
[3] ـ کلینی، الروضه من الکافی، ط 2، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ص 274 و مجلسی بحارالانوار، تهران، المکتبه الاسلامیه، جلد 47، ص 297، (به نقل از سیره پیشوایان، استاد مهدی پشوائی).
[4] ـ ابن الطقطقی، الفخری، بیروت دارصادر، ص 154، مسعودی مروج الذهب، بیوت، دار الاندلس، جلد 3، ص 253، و 245 (به نقل از سیره پیشوایان، استاد مهدی پشوائی).
[5] ـ مجلسی، بحارالانوار، تهران، المکتبه الاسلامیه، جلد 47، ص 133، (به نقل از سیره پیشوایان از استداد مهدی پشوایی).
www.andisheqom.com

ادامه مطلب


[ پنج شنبه 23 مرداد 1393  ] [ 1:32 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

آیا گرفتن حق واجب نیست! پس چرا امیر المؤمنین على (ع) حق خود را نگرفت؟

پرسش :
آیا گرفتن حق واجب نیست! پس چرا امیر المؤمنین على (ع) حق خود را نگرفت؟
پاسخ :
گرفتن حق واجب است و به قول معروف حق گرفتنى است و علت سکوت و ترک قیام على (ع) چیست در جاهاى مختلف نهج البلاغه فلسفه سکوت بیان شده. على (ع) از طرح دعوى خود و مطالبه آن و از تظلم در هر فرصت مناسب خوددارى نکرده على از این سکوت به تلخى یاد مى کند و آن را جانکاه و حرارت بار مى خواند. در جائى مى فرمایند: خار در چشمم بود و و چشمها را برهم نهادم، استخوان در گلویم گیر کرده بود و نوشیدم، گلویم فشرده مى شد و تلختر از حنظل در کامم ریخته بود و صبر کردم سکوت على سکوتى حساب شده و منطقى بود نه صرفاً ناشى از اضطراب و بیچارگى، یعنى او از میان دو کار بنابه مصلحت یکى را انتخاب کرد که شاق تر و فرساینده تر بود، براى او آسان بود که قیام کند و حداکثر آن بود که بواسطه نداشتن یار و یاور خودش و فرزندانش شهید شوند، شهادت آرزوى على بود و اتفاقاً در همین شرایط است که جمله معروف را ضمن دیگر سخنان خود به ابوسفیان فرمود: به خدا سوگند که پسر ابوطالب مرگ را بیش از طفل پستان مادر را دوست مى دارد، على با این بیان مى فهماند که سکوت از ترس مرگ نیست بلکه به خاطر آن است که قیام و شهادت در این شرایط بر زیان اسلام است نه به نفع آن و در جاى دیگر تصریح مى کند که سکوت من حساب شده بود من از دو راه آن را که به مصلحت نزدیکتر بود انتخاب کردم: در اندیشه فرو رفتم که میان دو راه کدام را برگزینم؟ آیا با کوته دستى قیام کنم یا بر تاریکى کور صبر کنم، تاریکى که بزرگسال در آن فرتوت مى شود و تازه سال پیر مى گردد... دیدم صبر بر همین حالت طاقت فرسا عاقلانه تر است صبر کردم در حالیکه خارى در چشمم و استخوانى در گلویم بود([1])، چرا سکوت کرد؟
چون مسلمین قوت و قدرت خود را که تازه داشتند به جهانیان نشان مى دادند مدیون وحدت صفوف و اتفاق کلمه بودند، موفقیت هاى مجد العقول خود را در سالهاى بعد نیز از برکت همین وحدت کلمه کسب کردند، على القاعدة على به خاطر همین مصلحت، سکوت و مدارا کرد. اما مگر باور کردنى است که جوانى سى و سه ساله دور نگرى و اخلاص را تا آنجا رسانده باشد و تا آن حد بر نفس خویش مسلط و نسبت به اسلام وفادار باشد که به خاطر اسلام راهى را انتخاب کند که پایانش محرومیت و خرد شدن خود اوست؟ و در جاى دیگر مى فرماید: من به خاطر پرهیز از تفرق کلمه مسلمین از حق مسلم خود چشم پوشیدم([2]). و در جاى دیگر مى فرمایند: به خدا سوگند اگر بیم وقوع تفرقه میان مسلمین و بازگشت کفر و تباهى دین نبود رفتار ما طور دیگر بود. در جاى دیگر دارد: دیدم صبر از تفرق کلمه مسلمین و ریختن خونشان بهتر است، مردم تازه مسلمانند و دین مانند مشکى که تکان داده مى شود کوچکترین سستى آن را تباه مى کند و کوچکترین فردى آن را وارونه مى نماید.
وقتى زهراى اطهر در راه احقاق حق مورد اهانت و تعرض واقع مى شود وارد خانه شده و با جمله هائى که کوه را از جا مى کند شوهر غیور خود را مورد عتاب قرار مى دهد و مى گوید: پسر ابوطالب چرا به گوشه خانه خزیده اى؟ تو همانى که شجاعان از بیم تو خواب نداشتند اکنون در برابر مردمى ضعیف سستى نشان مى دهد، ایکاش مرده بودم و چنین روزى را نمى دیدم. على پس از سخنان زهرا با نرمى او را آرام مى کند، که من فرقى نکرده ام، من همانم که بوده ام، مصلحت چیز دیگرى است تا آنجا که زهرا قانع مى شود و مى فرماید([3]): حسبى الله و نعم الوکیل.
ابن ابى الحدید در ذیل خطبه 215 نهج البلاغه این داستن معروف را نقل مى کند: روزى فاطمه سلام الله علیها على (ع) را دعوت به قیام مى کرد، در همین حال فریاد مؤذن بلند شد که اشهد ان محمداً رسول الله على (ع) به زهراى اطهر فرمود آیا دوست دارى این فریاد خاموش شود؟ نه، فرمود سخن من جز این نیست([4]).
علامه طباطبائى مى فرمایند: على (ع) نیز به منظور رعایت مصلحت اسلام و مسلمین و نداشتن نیروى کافى دست به یک قیام خونین نزد، ولى جمعیت معترض از جهت عقیده تسلیم اکثریت نشدند و جانشینى پیغمبر اکرم (ص) و مرجعیت علمى را حق على (ع) مى دانستند و مراجعه علمى و معنوى را تنها به آن حضرت روا مى دیدند و به سوى او دعوت مى کردند([5]).
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ شیعه در اسلام، علامه طباطبائى.
2ـ سیرى در نهج البلاغه، استاد مطهرى.
پاورقی ها:
[1]- استاد شهید مطهرى، سیرى در نهج البلاغه، صفحات 176ـ177.
[2]- استاد شهید مطهرى، سیرى در نهج البلاغه، صفحات 178ـ179.
[3]- استاد شهید مطهرى، سیرى در نهج البلاغه، صفحات 180ـ184.
[4]- استاد شهید مطهرى، سیرى در نهج البلاغه، صفحات 184.
[5]- علامه طباطبائى، شیعه در اسلام، ص30.

ادامه مطلب


[ پنج شنبه 23 مرداد 1393  ] [ 1:30 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

ريشه پيدايش دو مذهب تسنن و تشيع كجاست

پرسش :
ريشه پيدايش دو مذهب تسنن و تشيع كجاست
پاسخ :
تشيع و تسنن، از انشعاب‏هاي فكري و عملي است كه در داخل اسلام پديدار شده است. از همين‏رو بايستي ريشه‏هاي آن را در بطن اسلام جست و جو كرد، نه بيرون از آن. گفتني است كه مباني فكري تشيع، مبتني بر آيات قرآن و روايات است و بدون توجه به آنها، نمي‏توان راه به جايي برد. البته نه اين كه راه ديگري وجود نداشته باشد؛ ولي آنهابه نقطه اطمينان بخشي ختم نمي‏شود.
از جمله اين مسائل و ريشه‏ها، تحليل تاريخ صدر اسلام و علل منتهي شدن آن به حكومت معاويه‏ها است. با اندك تأملي در تاريخ صدر اسلام، اين نكته به ذهن مي‏آيد كه چرا سيره و سنّت پيامبر اكرم(ص) در حكومت و معيشت ـ كه روش پيامبران بود ـ مبدّل به يك نوع اريستوكراسي (Aristocracy) عربي و اشرافيت بي‏حد و مرز شد.
به عبارت ديگر، خاندان ابوسفيان ـ كه از سرسخت‏ترين دشمنان پيامبر خدا(ص) و اسلام بودند و تا آخرين سنگر(فتح مكه) نيز به دشمني خود ادامه دادند ـ چگونه سر از خلافت و حكومت درآوردند و فرزند او معاويه و ديگر وابستگان خاندان اموي، بر اريكه حكومت بر مسلمانان تكيه كردند.
وقتي ريشه اين حوادث را بررسي كنيم، مي‏بينيم كه معاويه از جانب عمر به حكومت شام منصوب گرديد و حتي در برابر انتقاداتي كه صحابه به نحوه حكومت او داشتند، مقاومت كرد و به آنها ترتيب اثر نداد.
پس از عمر نيز عثمان ـ كه توسط شوراي شش نفره به خلافت رسيده بود ـ به تقويت معاويه همت گماشت و علاوه بر آن، پايه‏هاي تسلط بني‏اميه را بر سرنوشت اسلام و مسلمانان پي‏ريزي كرد.
پس از عثمان مردم با رشد سياسي و متنبه شدن نسبت به گذشته‏ها با حضرت علي(ع) بيعت كردند؛ ولي اين پايه‏ها خود را نشان داد و عملاً حكومت حضرت علي(ع) را با مشكل روبه رو ساخت و در نهايت نيز با شهادت اميرالمؤمنين(ع)، آخرين سنگر مقاوم در برابر جريان انحراف رو به خاموشي نهاد.
بايد توجه داشت كه موضوع خلافت، تنها در ابعاد سياسي محصور نبود؛ بلكه موجب تغييرات و ايجاد بدعت‏هاي گسترده‏اي در ديگر ابعاد؛ از جمله در فقه و مسائل عملي بود. در برابر اين جريان‏هاي مختلف انحرافي، تنها حضرت علي(ع) و معدود ياران وفادار آن حضرت بودند كه به مقاومت پرداختند و از اساس اسلام حراست كردند.
شيعه از همان صدر اسلام، به كساني گفته مي‏شود كه از مكتب اهل بيت(ع) پيروي مي‏كردند و مي‏خواستند خود رااز انحرافات پيش آمده، مصون بدارند.
اين گروه، استمرار اسلام محمدي را در امامت علوي مي‏دانستند. خلاصه آن كه بررسي تاريخ و تحليل دقيق آن،مي‏تواند حقانيت تشيع و مواضع آن را تا حدود زيادي روشن سازد.
www.eporsesh.com

ادامه مطلب


[ پنج شنبه 23 مرداد 1393  ] [ 1:29 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

خطرناک ترین زن داعش + تصویر

ام احمد یکی از فرماندهان داعش است رعب و وحشت را به دل سوری ها، به ویژه زنان سوری آورده است. همچنین، یک تبعه سوری در بلژیک به اتهام همکاری با گروه‌های تکفیری دستگیر شد. همچنین، ارتش لبنان و ارتش سوریه برای مبارزه با داعش با هم متحد شدند.

SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، از شریان نیوز ام احمد، زنی با ملیت تونسی و عضو گروهک تروریستی داعش است که به خاطر اعمال مجرمانه و شدت و قساوت در ارتکاب جنایت، به کابوسی برای مردم سوریه به ویژه زنان تبدیل شده است. وی ده ها زن سوریه ای را در شهرهای مختلف این کشور تازیانه زده است.
 
گفته می شود که ام احمد، احکام صادره از دادگاه شرعی داعش را اجرا می کند و برای او اهمیت ندارد که چه حکمی را باید اجرا کند؛ بعضی از اوقات، او زن هایی را که لباس شرعی مورد نظر داعش را نپوشیده اند، تازیانه می زند و گاهی کسانی را که به زنا یا موارد دیگر متهم شده اند، مورد تنبیه قرار می دهد و شدت و قساوت او در اجرای احکام داعش موجب شده است که این زن مایه ترس و وحشت شهروندان سوریه ای شود.




 

از دیگر تحولات سوریه این است که، ارتش سوریه، عملیات خود را در شمال و شرق شهر ملیحه در غوطه شرقی تشدید کرده است.نیروهای ارتش در این منطقه، عرصه را بر شبه‌ نظامیان مسلح تنگ کردند و کنترل کارخانه «اسیل» و مزارع «زبدین» را باز پس گرفتند.نیروهای ارتش سوریه در منطقه تضامن در حومه دمشق نیز حملات شبه‌نظامیان را خنثی کردند و مراکز تجمع آنها را هدف حمله قرار دادند.
 
ارتش سوریه  در چند ماه گذشته در نبرد با تروریستها، به ویژه در منطقه راهبردی قلمون در نزدیکی مرز لبنان، به پیروزی‌های چشمگیری دست یافته استقدرت‌های غربی و متحدان منطقه‌ای آنان به ویژه عربستان، از تروریستها در سوریه حمایت می‌کنند.همچنین، نیروهای ارتش لبنان، شماری از افراد مسلح را در منطقه جرود عرسال نزدیک مرزهای سوریه بازداشت کردند. ارتش سوریه به کمک ارتش لبنان آمده و مواضع گروه‌های مسلح در مرز دو کشور را هدف قرار داده است.
 
بالگردها و توپخانه‌های ارتش سوریه مواضع گروه‌های مسلح در مرز با لبنان را هدف قرار دادند.
در این منطقه ارتش لبنان و افراد مسلح درگیر هستند.در جریان درگیری ستیزه جویان تکفیری با نیروهای ارتش لبنان در مرز سوریه، 11 تن از این افراد به هلاکت رسیدند.ارتش لبنان درباره علت این درگیری گفت: ارتش لبنان یکی از مسئولان جبهه النصره، موسوم به عماد احمد جمعه سوری الاصل را در یکی از ایست و بازرسی های منطقه جرود عرسال دستگیر کرد و این گروه ها برای آزادی وی به این منطقه هجوم آوردند.
 
به گفته نظامیان ارتش لبنان، در این درگیری ها که در یکی از ایست و بازرسی های ارتش روی داد افراد مسلح تروریست، در منطقه وادی حمید در عرسال دو نظامی لبنانی را کشتند و سه دستگاه خودروی نظامی ارتش را به تصرف در آوردند و این ایست و بارزسی را تصرف کردند.
 
ارتش لبنان گفت: ارتش ملی سوریه بعد از درگیری ارتش ملی لبنان با داعش و جبهه النصره در منطقه جرود عرسال با استفاده از جنگنده های نظامی خود اقدام به بمباران تروریست های داعشی در این منطقه کرد.
 
همچنین، چند روز پیش، نیروهای ارتش سوریه در ادامه عملیات خود در حومه لاذقیه، مواضع گروه های مسلح را هدف قرار دادند و تلاش تروریست ها را برای شکستن محاصره الملیحه ناکام گذاشتند.همچنین، یک تبعه 25 ساله سوری که نامش فاش نشد، در بلژیک به اتهام مشارکت در اقدامات تروریستی دستگیر شد.بر اساس اعلام وکیل این شخص، این اتهام در پی کشف ویدئوهایی از وی مطرح شد که در آن، کشتارهای مربوط به یک گروه تکفیری نمایش داده شده، علاوه بر اینها 2 فقره گذرنامه تقلبی فرانسوی نیز در بین وسایل وی پیدا شده است.
 
پلیس بلژیک وی را به اتهام همکاری با جبهه‌النصره، شاخه‌ای از  شبکه تروریستی القاعده که در سوریه فعالیت می‌کند، دستگیر کرده است.همچنین، اکرم سویدانی، سرکرده «فرمانده گروه موسوم به «گردان اسود الاسلام» به دست افراد مسلح در منطقه العسالی در جنوب دمشق خبر داد.
 
منبع: بانکداری الکترونیک


ادامه مطلب


[ یک شنبه 19 مرداد 1393  ] [ 1:28 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

دفن زنده زنده ی شیعیان عراقی توسط داعش / اوج جنایات ضد بشری تکفیری های وهابی

"فاضل الغراوی" گفت: داعش مرتکب جنایت و قتل عام دسته جمعی شده و در استان نینوا برخی از کودکان را به اتهام شیعه بودن با ولدینشان ، زنده دفن کرده است؛ وی در ادامه از جامعه بین المللی خواست از ملت عراق در مقابل جنایات داعش حمایت کنند.

SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، "فاضل الغراوی" عضو کمیسیون حقوق بشر در اظهاراتی گفت: هزار کودک از 300 هزار آواره عراقی در استانهای مختلف به دست داعش کشته شده‌اند.

وی افزود: برخی از کودکان به جرم شیعه بودن به همراه والدینشان، زنده زنده دفن شده اند و در ادامه از جامعه بین المللی خواست از ملت عراق در مقابل جنایات داعش حمایت کنند.

الغراوی در ادامه عنوان داشت: داعش مرتکب جنایت و قتل عام دسته جمعی شده و بر استان نینوا برخی از کودکان را به اتهام شیعه بودن با ولدینشان ، زنده دفن کرده است.

وی از جامعه بین الملل و شورای حقوق بشر در ژنو خواست با تشکیل جلسه ای اضطراری به این جنایات رسیدگی کند و آن را به عنوان نسل کشی دسته جمعی معرفی کند و داعش و دولتهای حامی آنها را در لیست تروریسم بین الملل قرار دهد.


ادامه مطلب


[ یک شنبه 19 مرداد 1393  ] [ 1:27 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

پرچم سیاه داعش بر فراز کاخ سفید: آیا چاقو دسته خود را می برد؟

SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:

به گزارش «شیعه نیوز»، شاید عده ای شک داشته باشند که غربی ها به طور اعم و آمریکائی ها به طور اخص در روند شکل گیری فرقه های تکفیری در عراق و سوریه دست داشته باشند، اما کیست که شک کند همپیمانان عربِ آمریکا در منطقه خاورمیانه در به وجود آوردن این تروریست ها نقش اساسی داشته اند؟

راشاتودی نوشت: حالاکه تروریست های داعش بسیاری از جوامع اقلیت از جمله مسیحیان و ایزدی ها در عراق و سوریه را هدف گرفته اند، در حال ارسال پیام تهدید آمیز به سوی خود آمریکائی ها نیز هستند. داعش در جدیدترین پیام خود به کاخ سفید اعلام کرده ما به سوی شما خواهیم آمد.

ابوموسی سخنگوی خلافت اسلامی عراق و شام که پیشتر دولت اسلامی نامیده می شد به آمریکائی ها گفته است خلافت اسلامی جدید تشکیل شده است، پس ترسو  وبزدل نباشید و به جای فرستادن پهباد و هواپیماهای خود با نیروی زمینی به ما حمله کنید، ما سربازان شما را خواهیم کشت و به یاری خداوند پرچم سیاه خود را روی کاخ سفید به اهتزاز درخواهیم آورد. اشاره ابوموسی به حمله هوایی نیروی هوایی آمریکا به مواضع داعش در اطراف اربیل برای کمک به مسیحیان،کردها و ایزدی های درمحاصره است. ژنرال جان کربی سخنگوی پنتاگون گفته است آمریکا دو جنگنده اف 18 خود را به اربیل فرستاد و 500 پوند بمب روی مواضع متحرک داعش فرو ریخت.

40 هزار ایزدی که از بازماندگان باستانی ادیان زرتشتی، مسیحی و اسلام هستند در محاصره تکفیری ها در کوه های شنگال در اطراف شهر سنجار اند که با کشته شدن بیش از 500 تن از مردانشان، کودکان و سالخوردگان خود را بر اثر تشنگی و گرسنگی از دست می دهند.

همه این جنایات در سایه حمایت های متحدان آمریکا در منطقه یعنی عربستان، قطر و کویت صورت می گیرد. هدایای سخاوتمندانه ای که متحدان عرب آمریکا در خلیج فارس به پای تروریست ها می ریزند  درحقیقت برای ضربه زدن به ایران و هم پیمانانش از سه جبهه سوریه، عراق و لبنان است.

فقط در کویت، اهداکنندگان میلیون ها دلار پول در اختیار تکفیری ها در سوریه گذاشته اند تا در حملات خود در شمال عراق موفق شوند. گزارش موسسه بروکینگز در واشینگتن می گوید کویتی ها میلیون ها دلار از طریق افراد حقیقی و بنیادهای خیریه خود در اختیار تروریست های سوریه قرار داده اند.کشورهای عربی خلیج فارس که بدون گفتگو در حال ارسال سلاح ها و تجهیزات آمریکائی به گروه ارتش آزاد که آنها را گروهی معتدل می خوانند، هستند.

در حقیقت آمریکا با حمایت مستقیم یا غیرمستقیم از گروه های تروریست متصل به القاعده در حال تشکیل گروه های شبه طالبانی است که یادآور اشتباه آنان در تشکیل گروه های مجاهد در افغانستان علیه نیروهای شوروی خواهد بود. گروه هایی که در نهایت با چرخاندن لوله تفنگ به سوی خودآمریکائی ها تمام محاسبات آنان را نقش بر آب کردند.

منبع: شفقنا


ادامه مطلب


[ یک شنبه 19 مرداد 1393  ] [ 1:27 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]