اعلام جلسه دهه اول کربلایی جواد مقدم


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 30 مهر 1393  ] [ 1:15 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

خبر دادن انبيا از شهادت امام حسين عليه السلام

 
29 - صدوق گويد:
از شگفت ترين شگفتيها آن است كه مخالفان ما روايت مى كنند كه عيسى بن مريم عليه السلام به سرزمين كربلا گذشت . آهوانى را ديد كه گرد هم آمده اند. آنها گريه رو به طرف او آوردند.
عيسى عليه السلام نشست و حواريون او هم نشستند. او گريست ، آنان هم گريستند، در حالى كه نمى دانستند آن حضرت چرا نشست و گريست . گفتند: اى روح خدا و كلمه پروردگارا! چرا گريه مى كنى ؟ فرمود: آيا مى دانيد كه چه سرزمينى است ؟ گفتند: نه . فرمود: اينجا سرزمينى است كه فرزند احمد، پيامبر بزرگوار و فرزند دختر پاك او كه همچون مادر من است كشته مى شود و همينجا مدفون مى گردد... (84)
30 - ابن قولويه با سند خويش از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود:
اسماعيلى كه خداوند در قرآن از او ياد كرده و فرموده است : (اسماعيل را در كتاب ياد كن ، او راست وعده بود و پيامبرى مرسل بود، (85)، پس ‍ حضرت ابراهيم نبود، بلكه يكى از پيامبران بود كه خداوند او را به سوى قومش برانگيخت ، او را گرفتند و پوست سر و صورتش را كندند. فرشته اى از سوى خداى متعال نزد او آمد و گفت : خدا مرا فرستاده است هر دستورى بدهى انجام دهم . گفت : من به حسين عليه السلام اقتدا مى كنم و كارى كه با او كردند. (86)


ادامه مطلب


[ سه شنبه 29 مهر 1393  ] [ 8:22 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

خبر دادن خداوند به آدم عليه السلام از شهادت امام حسین ع

 
1 - مجلسى فرموده است :
روايت شده است كه چون آدم عليه السلام به سوى زمين هبوط كرد، حوا را نديد. در جستجوى او در زمين مى گشت تا به كربلا گذر كرد. بيمار و اندوهگين شد و بى جهت دلتنگ گرديد و در همان جا كه حسين عليه السلام كشته شده است بر زمين خورد و از پايش خون جارى شد. سر بر آسمان بلند كرد و گفت : خدايا! آيا خطاى ديگرى از من سر زده كه عقوبتم كردى ؟ من همه جاى زمين را گشتم و چنين ناگوارى كه در اينجا برايم پيش ‍ آمد، تا كنون برايم رخ نداده است . خداوند به وى وحى كرد كه : اى آدم ! از تو گناهى سر نزده است ، ولى فرزندت حسين در همين سرزمين مظلومانه كشته مى شود. خون تو جارى شد تا خون او را همراهى كرده باشد.
آدم پرسيد: پروردگارا! آيا حسين پيغمبر خواهد بود؟ فرمود: نه ، ولى نواده محمد پيامبر است . پرسيد: كشنده او كيست ؟ فرمود: قاتل او يزيد است (لعنت شده آسمانيان و زمينيان ). آدم پرسيد: اى جبرئيل ! پس من چه كنم ؟ گفتن اى آدم ! او را لعنت كن . آدم چهار بار لعنتش كرد و چند گام برداشت و به عرفات رسيد و حوا را آنجا يافت . (46)
2 - صدوق گفته است :
عبدالوحد نيشابورى عطار در شعبان سال 352 روايت كرده است كه محمد بن على نيشابورى از فضل بن شاذان روايت كرده كه شنيدم امام رضا عليه السلام مى فرمود:
چون خداوند متعال به حضرت ابراهيم عليه السلام فرمان داد كه به جان فرزندش اسماعيل ، گوسفندى را قربانى كند كه برايش فرو فرستاد، ابراهيم آرزو كرد كه كاش با دست خود، پسرش اسماعيل را ذبح مى كرد و به ذبح گوسفند به جاى او مامور نمى شد، تا غمى كه با قربانى كردن عزيزترين فرزند با دست خويش بر دل يك پدر مى نشيند، بر دلش فرود آيد و از اين رهگذر، شايسته والاترين درجات اهل ثواب در مصيبت شود. خداى متعال به او وحى كرد: اى ابراهيم ! محبوبترى بندگان من نزد تو كيست ؟ گفت : خدايا محبوبتر از حبيب خودت محمد صلى الله عليه و آله در نظر من هيچ آفريده اى نيست . خداوند به او وحى كرد: اى ابراهيم ! آيا او را بيشتر دوست دارى يا خودت را؟ گفت : او از خودم نزد من محبوبتر است . فرمود: آيا فرزند او در نظر تو محبوبتر است يا فرزند خودت ؟ گفت : فرزند او. فرمود: آيا كشته شدن مظلومانه او به دست دشمنانش براى دل تو درد آورتر است يا قربانى كردن فرزندت به دست خودت در راه اطاعت من ؟ گفت : پروردگارا! كشته شدن او به دست دشمنانش برايم جانكاهتر است . فرمود: اى ابراهيم ! گروهى كه خود را از امت محمد صلى الله عليه و آله مى پندارند، پس از او از روى ستم و تجاوز، فرزندش حسين عليه السلام را خواهند كشته همان گونه كه گوسفند را مى كشند، و با اين كار، مستوجب خشم من مى شوند.
ابراهيم عليه السلام از اين خبر بى تاب شد و دلش به درد آمد و گريان شد. خداوند به او وحى كرد: اى ابراهيم ! همين كه براى كشته شدن حسين عليه السلام بى تابى و گريه كردى ، اين را فديه بى تابى تو بر پسرت اسماعيل - اگر با دستان خود او را قربانى مى كردى - قرار دادم و بالاترين درجه ثواب صابران بر مصيبتها را بر تو واجب ساختم . اين است معناى سخن خداوند كه فرمود: (و فديه اسماعيل قرار داديم قربانى بزرگى را (47) ولا حول ولا قوه الا بالله العلى العظيم . (48)


ادامه مطلب


[ سه شنبه 29 مهر 1393  ] [ 8:18 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

اعتراض بر يزيد

 
6 - عمر بن سبينه گفته است :
يزيد در زمان پدرش به حج رفت . چون به مدينه رسيد به شراب نشست . ابن عباس و حسين عليه السلام براى ديدار با او اذن خواستند. به يزيد گفته شد: اگر ابن عباس بوى شراب از تو يابد آن را مى شناسد. پس به ابن عباس ‍ راه نداد ولى حسين عليه السلام را اجازه داد. چون وارد شد، بوى شراب و عطر يافت . فرمود: به به ، چه بوى خوشى ! اين چيست ؟ يزيد گفت : اى ابا عبدالله ! عطرى است كه در شام مى سازند. سپس باده اى طلبيد و آن را نوشيد. باده اى ديگر طلب كرد و گفت : بنوش يا ابا عبدالله ! حسين عليه السلام فرمود: اى مرد! بوى شراب بر خودت باد! تو در چشم من ارزشى ندارى .
آنگاه يزيد، اشعارى به اين مضمون خواند: اى آن كه فرياد به شگفتى مى زنى !
تو را به دختران و لذتها و شراب و طرب خواندم ، نپذيرفتى .
و به باده بزرگ تاجدارى كه بزرگان عرب بر آن نشسته اند،
و در ميان آنان است دخترى كه دلت را برده است و تو از جانمى جنبى .
حسين عليه السلام پرخاش كنان به او فرمود: بلكه دل تو را برده و آشفته كرده است اى پسر معاويه ! (44)
7 - امام حسين عليه السلام درباره رنجها و سختيهاى روزگار بر خودش ‍ چنين سروده است : اى رنجها و سختيهاى روزگار، بچرخ ، بچرخ !
اگر خواستى كوتاه باش يا بلند،
با هر مشكل ناگوار و بزرگ و با هر بار سنگين و طاقتفرسا مرا هدف قرار دادى !
نخستين غم ، سوك پيامبر بود، آنگاه مادرم بتول پاك و پس از پدر مهربانم و برادرم امام حسن بزرگوار، و خاندانى كه صاحب تاويل و تنزيل است .
بالاترين مصيبت ما از سوى جبرئيل و قطع شدن وحى آسمان است كه مصيبتى بى همتاست .
امروز تو را اى غم از من بازگشتى نيست و در عطا و بخشش خداى رحمان برايم كافى است . (45)


ادامه مطلب


[ سه شنبه 29 مهر 1393  ] [ 8:16 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

مدت عمر و امامتش و خلفاى عصر امام حسین ع


22 - كلينى گفته است :
آن حضرت در حالى كه از دنيا رفته كه 57 سال و چند ماه داشت . (33)
سن آن حضرت هنگام شهادت ، 58 سال بود، هفت سال با جدش رسول خدا صلى الله عليه و آله و تا 37 سالگى با پدرش امير المؤ منين عليه السلام و تا 47 سالگى با برادرش امام مجتبى عليه السلام زيست . پس از برادرش ‍ هم مدت امامت او 11 سال بود. (34)
24 - ابن شهر آشوب گفته است :
آن حضرت شش سال و چند ماه با جدش زيست و عمرش در پنجاه سالگى به كمال رسيد.
نيز گفته مى شود كه سن او 57 سال و پنج ماه بوده است . 58 سال هم گفته مى شود.
مدت خلافت وى 5 سال و چند ماه بود، در اواخر حكومت معاويه و اول پادشاهى يزيد. (35)
25 - اربلى گفته است :
مرحوم كمال الدين گفته است : ولادت آن حضرت در سال چهارم هجرى بود و كوچيدنش به سراى آخرت در سال 61 هجرى . پس عمر شريفش 56 سال و چند ماه مى شود. شش سال و چند ماه از اين مدت را با جدش ‍ رسول خدا صلى الله عليه و آله و 30 سال پس از وفات پيامبر را همراه پدرش امير المؤ منين على بن ابى طالب بود. پس از وفات پدرش 10 سال هم با برادرش امام حسن عليه السلام زيست و بعد از در گذشت برادرش ‍ امام حسن عليه السلام تا هنگام شهادتش 10 سال زندگى كرد.
ابن خشاب گفته است :
حرب با اسناد خود از امام صادق عليه السلام چنين روايت...


ادامه مطلب


[ سه شنبه 29 مهر 1393  ] [ 8:15 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

فرزندان امام حسین ع

فرزندان امام حسین ع
7 - شيخ مفيد گفته است :
امام حسين عليه السلام شش فرزند داشت : 1 - على اكبر كه كنيه اش ابو محمد و مادرش شاه زنان دختر يزدگرد بود 2 - على اصغر كه با پدرش در كربلا به شهادت رسيد، مادرش ليلى دختر ابى مره ثقفى بود 3 - جعفر بن حسين كه از او نسلى نمانده است 4 - عبدالله كه در كودكى همراه پدرش ‍ شهيد شد، در دامن پدرش بود كه تيرى به او خورد و او را كشت 5 - سكينه كه مادرش رباب بود 6 - فاطمه كه مادرش ام اسحاق ، دختر طلحه بن عبيدالله تيمى بود. (19)
8 - ابن طقطقى گفته است :
او را پنج فرزند بود: 1 - على ، امام زين العابدين 2 - على اكبر كه در كربلا شهيد شد 3 - على اصغر كه در كربلا تيرى به او خورد و در گذشت 4 - عبدالله كه در كربلا همراه پدرش شهيد شد 5 - جعفر كه مادرش از قضاعه بود. (20)
9 - ابن شهر آشوب گفته است :
فرزندان آن حضرت عبارتند: از على اكبر شهيد كه مادرش ليلى دختر ابى مره ثقفى است ، على اوسط كه امام است و على اصغر كه اين دو از شهر بانويند و محمد و عبدالله شهيدكه هر دو از يك مادرند كه رباب ، دختر امرء القيس است و جعفر كه مادرش از قضاعه است . دختران آن حضرت نيز عبارتند از: سكينه كه مادرش رباب است ، فاطمه كه مادرش ام اسحاق دختر طلحه است و زينب . نسل امام حسين عليه السلام از يك پسر كه امام زين العابدين است و دو دختر، تداوم يافته است . (21)


ادامه مطلب


[ سه شنبه 29 مهر 1393  ] [ 8:14 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

نقش انگشتر امام حسین ع

نقش انگشتر
5 - صدوق گفته است :
امام صادق عليه السلام از پدرش امام باقر عليه السلام روايت كرده كه فرمود: حسين بن على عليه السلام دوانگشتر داشت . نقش يكى از آنها (لا اله الا الله عده للقاء الله بود و نقش ديگرى (ان الله بالغ امره . نقش انگشتر امام سجاد عليه السلام چنين بود: (خزى و شقى قاتل الحسين بن على ، خوار و بدبخت شد). (17)
6 - از امام صادق عليه السلام روايت است كه بر دو انگشتر امام حسن و امام حسين عليه السلام نوشته شده بود (حسبى الله . (18)


ادامه مطلب


[ سه شنبه 29 مهر 1393  ] [ 8:12 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

نام ، كنيه و لقبهاى امام حسین علیه السلام

نام ، كنيه و لقبهاى امام حسین علیه السلام
3 - ابن شهر آشوب گفته است :
نامش حسين است . در تورات (شبير و در انجيل (طاب است .
كنيه او ابوعبدالله و كنيه خاص او ابو على است .
لقبهاى او عبارت است از: شهيد رستگار، نواده دوم ، پيشواى سوم ، مبارك ، پيرو رضاى الهى ، تحقق بخش صفات خدا، راهنماى ذات پروردگار، برترين اعتماد شده هاى خدايى ، روز و شب پيوسته در طاعت خدا، خود را فدا كننده براى خدا، ياور اولياى الهى ، انتقام گيرنده از دشمنان خدا، پيشواى مظلوم ، اسير محروم ، شهيد آمرزيده ، كشته سنگباران شده ، امام شهيد، ولى رشيد، جانشين بر حق ، مطرود تنها، قهرمان با صلابت ، پاك وفادار، پيشواى پسنديده ، داراى نسب والا، انفاق كننده برخورد دار، ابو عبدالله حسين بن على ، خاستگاه امامان ، شفيع امت ، سرور جوانان بهشتى ، مايه پند هرزن و مردر با ايمان ، صاحب محنت و آزمون بزرگ و حادثه عظيم ، مايه پند مومنان در سراى گرفتارى ، شايسته ترين به پيشوايى ، كشته شده در كربلا، يحياى با تقواى دوم ، فرزند پيامبر شهيد زكريا، حسين بن على مرتضى ، زيور كوشندگان ، چراغ اهل توكل ، افتخار امامان هدايت يافته ، پاره جگر سرور رسولان ، فروغ خاندان فاطمه ، چراغ دودمانهاى علوى ، شرافت نهالهاى خاندانهاى رضوى ، كشته به دست بدترين انسانها، نواده نوادگان ، خونخواه روز قيامت ، گراميترين خاندانها، برترين خانواده ها، پربارترين درخت ، درخشانترين مردم در سرشت ، هوشمندترين ، باوفاترين ، پاك ريشه ترين ، زيباترين و بهترين خلق ، پاره اى از نور، شادمانى دل رسول ، پيراسته از دروغ و ناروا، شكيبا در تحمل رنجها و آزارها، با دلى گشاده ، برگزيده خداى فرمانروا و چيره ، حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام .
ابوالفضل همدانى گفته است : كسى كه پدرش رسول و مادرش بتول است ، گواه او تورات و انجيل و ياور او تاويل و تنزيل است ، و بشارت دهندگان به او جبرئيل و ميكائيلند. دست حق غذايش داده ، در دامن اسلام تربيت شده و از پستان ايمان شير خورده است .
4 - اربلى گفته است :
اكمال الدين گفته است : كنيه اش تنها (ابو عبدالله ليكن لقبهاى او بسيار است : رشيد، طيب ، وفى ، زكى ، مبارك ، تابع رضاى خدا، سبط. همه اين اين لقبها بر او اطلاق مى شد. زكى مشهورترين لقب اوست ولى والاترين لقبش آن است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره او و برادرش ‍ فرموده است كه اين دو سروران جوانان اهل بهشتند. پس ، اين لقب ، گراميترين لقبهاست .
همچنين سبط كه در حديث صحيح از پيامبر خدا آمده است كه فرمود: حسين ، سبطى از سبط هاست . (16)


ادامه مطلب


[ سه شنبه 29 مهر 1393  ] [ 8:09 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

سه شنبه هفتم محرم الحرام 61 هجري



تعداد نظامياني که لباس و سلاح جنگي و حقوق از حکومت غاصب بني اميه گرفته و به جنگ امام حسين (عليه السلام) آمده بودند را، بالغ بر 30 هزار جنگجو نوشته اند .

عمر بن سعد نامه اي بدين مضمون از عبيدالله دريافت کرد که: سپاهيان خود را بين امام حسين (عليه السلام) و اصحابش و آب فرات فاصله بينداز به طوري که حتي قطره اي آب به امام(عليه السلام) نرسد، همانگونه که از دادن آب به عثمان بن عفّان خودداري شد! عمر بن سعد 500 سوار را در کنار شريعه فرات مستقر کرد. يکي از آنها فرياد زد يا حسين! به خدا سوگند که قطره اي از اين آب را نخواهي آشاميد تا از عطش جان دهي!


حضرت فرمود: «خدايا! او را از تشنگي هلاک کن و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده.» حميد بن مسلم مي گويد به چشم خود ديدم که نفرين امام حسين (عليه السلام) تحقق يافت.

امام حسين (عليه السلام) سپاه دشمن را اين چنين نفرين کرد:

بار خدايا! باران آسمان را از اينان دريغ کن، و بر ايشان تنگي و قحطي(همچون سال هاي قحطي يوسف در مصر) پديد آور، و آن غلام ثقي(حجاج بن يوسف) را بر ايشان بگمار تا جام زهر به ايشان بچشاند زيرا آنها به ما دروغ گفتند و ما را خوار ساختند و خداوند(به توسط آن غلام) انتقام من و اصحاب و اهل بيت و شيعيان مرا از اينان بگيرد.


ادامه مطلب


[ سه شنبه 29 مهر 1393  ] [ 1:56 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

دوشنبه ششم محرم الحرام 61 هجري



عمر بن سعد نامه اي را از عبيدالله دريافت مي دارد که مضمون آن چنين است: من از لشکر سواره و پياده چيزي را از تو فرو گذار نکردم، و توجه داشته باش که مأموراني برگزيده ام كه هر روز وضعيت را به من گزارش کنند.

حبيب بن مظاهر از حضرت اجازه مي گيرد تا نزد طايفه اي از بني اسد - که در آن نزديکي ها زندگي مي کردند - رفته و آنان را به ياري فرا خواند، حضرت اجازه دادند. حبيب نزد آنها رفت و گفت: «امروز از من فرمان بريد و به ياري حسين بشتابيد تا شرف دنيا و آخرت از آنِ شما باشد.» تعداد90 نفر بپا خواستند و حرکت کردند، اما در ميان راه با لشکر عمر بن سعد برخورد کردند و چون تاب مقاومت نداشتند، پراکنده شده و برگشتند. حبيب به نزد حضرت رسيد و جريان را تعريف نمود. امام گفت:«لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ.»


نامه امام حسين(عليه السلام) از کربلا به برادرش محمد بن حنفيّه و بني هاشم:

... مثل اين که دنيا اصلاً وجود نداشته(اينگونه دنيا بي ارزش و نابود شدني است) و آخرت هميشگي و دائم بوده و هست.

حضرت "زهير بن قيس" را فرمانده راست سپاه، و حبيب بن مظاهر را فرمانده چپ سپاه گمارد و پرچم را به دست برادرش عباس(عليه السلام) سپرد. گرچه سپاه دشمن به خيمه ها نزديک مي شد، ولي حضرت تيري نينداخت چون مي فرمود: دوست ندارم که آغازگر جنگ با اين گروه باشم.»


ادامه مطلب


[ سه شنبه 29 مهر 1393  ] [ 1:50 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]