ياران امام زمان(علیه السلام) در روايت 313 نفر هستند. پس بقية مردم چه نقشي دارند؟

 

پاسخ :
در برخي روايات تعداد ياران امام زمان(علیه السلام) 313 ذكر شده است.[1] امام صادق(علیه السلام) فرمود: گويا نگرم قائم را بر منبر كوفه و 313 نفر يارانش، كه پيرامونش گرد آمده اند به شمار اهل بدر.[2]
در برخي روايات ديگر تعداد ياران امام زمان(علیه السلام) ده هزار بيان شده است.[3]
از روايات ديگر استفاده مي شودكه مهدي، ميان دوازده تا پانزده هزار ياور قيام خواهد كرد.[4]
روايات ديگر بدون ذكر تعداد ياران امام، به تعداد انبوهي اشاره مي كند.[5] در جمع بين اين روايات مي توان ياران امام زمان(علیه السلام) را به سه گروه تقسيم نمود:
1) تعدادي از ياران افراد خاص و اصحاب ويژه هستند كه 313 نفر هستند. اين تعداد پارسايان، قاطع، دين مدار و ... بوده و فرمانبر ترين افراد هستند.
اين ها در همة زمينه ها ياور امام بوده و هستة مركزي حكومت را تشكيل مي دهند. در برخي انقلاب هاي ديگر نيز در ابتدا افراد ويژه اي وجود دارند كه مشاوران امين رهبري بوده و سياست هاي كلي انقلاب و حكومت را تعيين مي كنند. در ابداي شكل گيري انقلاب اسلامي ايران افراد خاصي وجود داشت كه امام را در شكل گيري انقلاب، سپس در تشكل حكومت ياري كردند.
2) تعداد ديگري از ياران امام را كساني تشكيل مي دهند كه در شكل گيري انقلاب و تشكيل حكومت نقش بنيادي دارند، گرچه اين تعداد شايد مانند 313 نفر تأثير گذار نباشند.
3) دستة سوم تودة مردم هستند كه نقش بنيادي در حكومت عدالت گستر و قانون مند دارند. مردم ستون فقرات نظام را تشكيل مي دهند. امام زمان(علیه السلام) بعد از تشكيل حكومت و پيروزي بر مخالفان با بهره گيري از تودة مردم سياست و استراتژي خويش را اجرا مي كنند. در يك حكومت جهاني همة مردم حضور داشته و هر كدام نقش ايفا مي كند. مردم به عنوان شهروندان در حكومت امام زمان حقوقي دارند كه رعايت آن ها لازم است. البته نقش آفريني سه گروه يكسان نبوده و گروه اوّل نقش بيشتري در پيروزي و تشكيل حكومت دارند، زيرا در ابتدا حضرت با 313 نفر قيام مي كنند بعد ديگران به حضرت مي پيوندند. بعد از تشكيل حكومت جهاني، همة مردم در حكومت نقش آفريني مي كنند.
[1] بحارالأنوار، ج 52، ص 341.
[2] شيخ صدوق، كمال الدين و تمام الغمه، ص 672.
[3] نعماني، الغيبه، ص 307.
[4] سيد بن طاووس، الملاحسن والفتن، ص 65.
[5] بحارالانوار، ج 60، ص 316.
منبع: موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام

ادامه مطلب


[ دوشنبه 28 مهر 1393  ] [ 1:03 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

مطالبي در مورد عشق و ارتباط با امام زمان(علیه السلام) و ياران ظهورش بنويسيد؟

 

پاسخ :
هر كه را جامه زعشقي چاك شد او زحرض و عيب كلي پاك شد
ارتباط دو گونه است: مستقيم و غير مستقيم. ارتباط مستقيم، ملاقات و رؤيت و مشاهدة حسي است كه كليد خزانة آن در ارتباط غير مستقيم است. ارتباط غير مستقيم مقدمة لازم و جدا ناپذير ارتباط مستقيم است و تنها نردباني است كه مي توان با آن از ملك به ملكوت وارد شد و بر آسمان انسانيت قدم گذاشت و از شعاع مهر انگيز خورشيد (بلند ترين آسمان هستي) بهره برد.
ارتباط غير مستقيم، قلبي و عاطفي و علمي و عملي است. به بيان ديگر: گاهي عاملي موجب مي شود كه ما فردي را دوست داشته باشيم مثلاً فردي را در مراتب عالي ايمان، تقوا، عدالت خواهي، و رحمت مي بينيم. فطرتِ حقيقت گرا و كمال طلبِ ما او را به خاطر ويژگي هايش دوست دارد و به سوي او گرايش و پيدا مي كند، بدون آن كه نياز يا و درخواستي از او داشته باشد.
گاهي ويژگي ها و كمالاتِ آن فرد را عالي ترين و محبوب ترين مي پندارد و او را نماد فضيلت يا مي بيند. در نتيجه دلباختة او مي گردد و او را الگو مي داند و مي خواهد به او نزديك شود، با او ارتباط بر قرار كند، با او سخن بگويد و راه هاي رشد و كمال را از او بپرسد و؛ يعني رابطه مراد و مريد.
گاهي شيفتگي و دلباختگي برخاسته از عقل و معرفت، با احساسات و عواطف عالي انساني آميخته مي گردد و به اوج مي رسد و رابطة مريد و مراد به رابطة معشوق و عاشق تبديل مي گردد، در نتيجه عشق و علاقه، وجود عاشق را مسخّر و مطيع بي چون و چراي معشوق مي سازد.
حبّ و علاقه وقتي شدت پيدا كرد و به حد عشق رسيد همانند پيچك، بر جان و روح عاشق مي پيچد و آن را در تسخير معشوق در مي آورد. مرحلة عشق و فنا از دو مرحلة پيش حتي عقل و معرفت برتر است، زيرا مرتبة عقل، رتبة علت خواهي و پرسش گري است، ولي عاشق به رتبه اي از معرفت و شناخت رسيده است كه تسليم محض معشوق مي گردد و حق و عدالت و خوبي و فضيلت را آن مي داند كه معشوق مي گويد و عمل مي كند. جذبه و رابطة برخاسته از عشق را نمي توان با هيچ چيزي مقايسه كرد زيرا در آستان عشق، مطالبي چون سختي، مشكلات و شكست و پيروزي، غم و شادي و ... دگرگون مي شود.
بوسه و دشنام را يك يك بده تا بدانم زان دو شيرين تر كدام حضرت امام خميني(ره) در غزل عارفانه اي كه شايد مخاطبش حضرت ولي عصر(عج) باشد مي گويد:
درد خواهم، دوا نمي خواهم عاشقم، عاشقم، مريض توام من جفايت به جان خريدارم از تو جانا جفا وفا باشد غصه خواهم،نوا نمي خواهم زين مرض من شفا نمي خواهم از تو ترك جفا نمي خواهم پس دگر من وفا نمي خواهم ظرف معرفت عاشق، ذهن و عقل او نيست، بلكه قلب و سراسر وجود او است. ذهن و عقل، ظرف معرفت ره يافتگاني است كه تازه قدم در كوي دوست گذاشته اند و هنوز در شعاع مغناطيس پر قدرت و پر جاذبة عشق وارد نشده اند. عاشق فاني معشوق است چون تصوير در آيينه. او مي خواهد آيينة خواسته هاي محبوب خويش باشد تا بتواند نظر و وَجْه او را به خود معطوف سازد.
پس اگر طالب ارتباط با امام زمان(عج) هستي، عاشقش شو. نخستين گام در عشق، شناخت معشوق و شناخت خواسته ها و مطلوب هاي او است.
كسي كه مي خواهد عاشق امام زمان(علیه السلام) شود تا از اين راه غير مستقيم، به ملاقات حضوري معشوق نايل گردد، بايد امام خويش را بشناسد؛ از راه و روش او آگاه گردد؛ با اخلاق و افكار و عقايد او آشنا شود؛ دوستان و نمايندگان، و دشمنان و موانع ظهورش را بشناسد.
به بيان ديگر: عشق ورزي مانند همة اميال دروني، نيازمند فضاي مناسب براي پرورش و پردازش است تا شكوفه و گل دهد. اگر بستر مناسبي براي ظهور اين ميل مقدس فراهم گردد عاشق به وصال معشوق خواهد رسيد.
حركت در مسير خواسته هاي آن فروغ حيات و معشوق عشاق حقيقت طلب و مخلصان حقيقت گام است، كه فاصله ها را كم مي كند وحصار هجران و دوري را بر مي دارد و عاشق را به وصال معشوق مي رساند. تا زماني كه از خود پرستي و هواپرستي بيرون نيامديم و دل و جان خود را مسخّر مولا نساختيم، به ناحق لاف دوستي مي زنيم.
تا تو در بند خويشتن باشي عشقبازي دورغ زن باشي
عاشق آيينه صفات معشوق و جلوة اخلاق و روش هاي او است. پس چگونه مي توان با گناه و انواع آلودگي ها عاشق آن جان جانان و گل عصمت شد؟
عاشق آن مصلح خود ساخته و مهذّب و مجسمة تقوا و تهجد و بندگي حق تعالي، به فكر اصلاح خويش و تزكية روح خويش است.
به راستي چگونه مي توان ادعاي عشق و محبت آن سمبل زهد و ورع، آن پاك تر از باران بهاري و لطيف تر از شبنم صبحگاهي را داشت، در حالي كه دل و زبان و چشم و گوش ها در تسخير هواي نفس و شيطان است؟!
پاسخ را با پيام آن ماية حيات و روح هستي كه همة جان ها فداي خاك پاي آن جان جانان باد، به پايان مي بريم!
حضرت در نامه اي به شيخ مفيد (ره) مي نويسد: اگر شيعيان ما - كه خداوند آنان را به عبادت و اطاعتشان موفق فرمايد - با دل هاي متحد و قلب هاي هماهنگ، به عهد و پيماني كه با ما دارند وفا مي كردند - از ما اطاعت مي كردند و و فرمان ما را اجرا مي كردند و خود را به گناه و معصيت آلوده نمي ساختند- هرگز از فيض ملاقات ما محروم نمي شدند و غيبت ما اين قدر طولاني نمي شد بلكه سعادت ديدار ما با معرفتي كامل و شناختي راستين، نصيبشان مي شد.(1)
پی نوشت:
1. شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 1، ص 140، ناشر دارالكتب الاسلاميه، چاپ 1390 ق.
منبع: موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام

ادامه مطلب


[ دوشنبه 28 مهر 1393  ] [ 1:02 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

ياران امام زمان علیه السلام چگونه هستند و چه روشي دارند؟

 

پاسخ :
در برخي روايات به بعضي از خصوصيات ياران امام زمان(ع) اشاره شده است كه با بيان برخي احاديث، منش آنان مشخص خواهد شد:
1ـ خداجويي.
خداجويي و توحيد سرلوحة عقايد و خصال ياران مهدي است. آنان خدا را به شايستگي شناخته و همةوجودشان غرق جلوة نور ايزدي است و ايماني خالصانه در سينه دارند كه شك و ترديد با آنان بيگانه است.[1] امام صادق(ع) فرمود: مرداني كه گويا دلهايشان پاره هاي آهن است، غبار ترديد در ذات مقدس خداي، خاطرشان را نمي آلايد ... همانند چراغ هاي فروزانند، گويا دلهايشان نور باران است... براي شهادت دعا مي كنند....[2]

2ـ بصيرت و آگاهي.
يكي از ويژگي هاي ياران امام بصرت و آگاهي است. آنان در فرمانبري از امام و شناخت او و تشخيص حق و باطل دچار مشكل نشده و در فتنه ها هوشيارانه راه جويند. بصيرت آنان سبب ميشود كه در احياي سنت و مبارزه با بدعت درنگ نكنند و در رسالت شرك زدايي به همراه امام خود تبر بردارند و بت شكني كنند. چون فرمان خدا آزمايش را به سر آورد، شمشيرها را در راه حق آختند و بصيرتي را كه در كار دين داشتند، آشكار كردند....[3]

3ـ عبادت و بندگي.
يكي از ويژگي هاي مهم ياران امام زمان(ع) عبادت و بندگي است. ياران مهدي، شيران روز و نيايش گران شب هستند. عبادت از ديدگاه امام، نوعي معامله و داد و ستد نيست، بلكه عبادت آنان، نيايش عارفانه و پاكبازانه، پيوند روح با ابديت، عالي ترين واكنش سپاسگزارانه انسان در برابر خدا و عبادت آزادگان است. آنان چون مادران فرزند مرده مي گيرند.[4] امام باقر(ع) فرمود: گويا قائم و يارانش را در نجف اشرف مي نگرم، توشه هايشان به پايان رسيده و لباسهاي شان مندرس گشته است. جاي سجده بر پيشانيشان نمايان است. شيران روزند و راهبان شب.[5]

4ـ شجاعت.
ياران امام زمان(ع) دلير مردند و جنگ آوران ميدان هاي نبرد. ايمان به هدف، همة وجودشان را تسخير كرده و هر كدام قوّت چهل مرد را دارند.[6] شجاعت بي بديلشان، ترس را بر دل هاي مستكبران چيره ساخته و جانهاشان از خارا محكم تر است. امام باقر(ع) فرمود: گويا آنان را مي نگرم... سيصد و اندي مرد بلند بر بلنداي نجف و كوفه ايستاده اند. دل هايي چون پولاد دارند....[7]

5ـ فرمانبري.
يكي از ويژگي هاي ياران امام زمان(ع) اطاعت و فرمانبري از مولا و مقتداي شان است. آنان عاشقان مولاي خود و فرمانبرترين انسان ها هستند و در انجام دستورهاي امام خويش بر يكديگر پيشي مي گيرند.[8] پيامبر اسلام(ص) فرمود: كدّادون مجدّون في طاعته؛تلاشگر و كوشا در پيروي از او هستند.

6ـ ايثار و از خود گذشتگي.
از خصوصيات بارز ياران مهدي ايثار و مواسات است. وحدت مقصد و اخلاص نيست، دلهايشان را به هم پيوند داده و يار و غمخوار يكديگرند. آنان براي يكديگر خود را به رنج افكنده و در بهره گيري از مواهب الهي، ديگران را بر خود پيش مي دارند. در برخي از روايات از ياران امام زمان(ع) به رفقا ياد شده است كه به معناي دوستان همدل، همراز، با لطف و صفا است، گويا برادران تني اند: كأنّها ربّا هم أبٌ واحداٌو أمٌ واحدةٌ، قلوبهم مجتمعة بالمحبّة و النصيحة؛[9] گويا يك پدر و مادر آنان را پروريده اند. دل هاي آنان از محبت و خيرخواهي به يكديگر آكنده است.

7ـ نظم.
ياران امام زمان(ع) داراي نظم و تشكيلات مناسب با حكومت جهاني اند. با مردم روابط گرم داشته، ولي كارهاي خويش را بر اصولي محكم و روشن پيش مي برند. سپاهيان امام از لباس يكسان استفاده مي كنند و منظم ترين نيروهاي رزمي جهان هستند. امام علي(ع) ياران امام زمان(ع) را اين گونه مي ستايد: گويا آنان را مي نگرم كه زي و هيأتي يكسان، قد و قامت برابر، در جمال و برازندگي همانند وهم لباس اند.[10]

8ـ زهد.
زهد و ساده زيستي زينت ياران مهدي است. آنان خوشكامي و نيك بختي را در آرامش ديگران مي جويند و بستر بهره گيري از مذاهب الهب را براي ديگران فراهم كرده و خود با دنيا گرايي در ستيزند. غذايشان ساده و لباسشان بي پيرايه است. امام صادق(ع) در برابر پافشاري دوستان براي قيامت و شتاب در خروج قائم(ع) فرمود: چرا در خروج قائم شتاب مي ورزيد؟! به خدا سوگند، لباسش درشت و غذايش ناچيز است. زندگي در حكومت او جنگيدن و مرگ در سايه شمشير است.[11]

9ـ عدالت.
يكي از ويژگي هاي ياران امام زمان(ع) عدالت است. عدالت كه در رعايت حقوق ديگران و پرهيز از هر گونه ستم ظهور مي كند، زينت ياران مهدي(ع) است.
يكي از شاخصه هاي مهم حكومت جهاني عدالت است.[12]
كارگزاران و سربازان او نيز بايد عدالت گرا باشند. كساني كه در صدد هستند از ياران امام زمان(ع) باشند بايد با بهره گيري از دستورهاي اسلامي و رعايت واجبات و ترك محرّمات و تقواگرايي، به تقويت ريشة عدالت در وجود خود باشند تا بتوانند قابليت ديدن يار را پيدا كنند كه امام عادل، ياران عادل را مي طلبد.
پی نوشتها:
[1]كمال الدين، ج 2، ص 378.
[2]همان.
[3]نهج البلاغة فيض الاسلام، خطبة 150.
[4]علي يزدي حايري، الزام الناصب، ج 2، ص 20.
[5]بحارالانوار، ج 53، ص 7.
[6]خصال شيخ صدوق، ترجمة كمره اي، ج 2، ص 318.
[7]بحارالانوار، ج 52، ص 310.
[8]عيون اخبار الرضا، ص 63.
[9]الزام الناصب، ج 2، ص 20.
[10]الملاحن و الفتن، ص 148.
[11]نعماني، الغيبه، ص 233.
[12]كنزالعمال، ج 14، ص 264؛ ينابيع الموده، ج 1 ـ 2، ص 469، نعماني، كتابالغيبه، ص 425.
منبع: موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام

ادامه مطلب


[ دوشنبه 28 مهر 1393  ] [ 1:01 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

براي اينكه جز اصحاب امام زمان علیه السلام باشيم، بايد چه راهي را طي كنيم؟

 

پاسخ :
شما بحمدالله هدفي والا را براي زندگي خود برگزيده ايد و از دلمشغولي هاي بيهوده اي كه برخي به آن گرفتاراند آزاد شده ايد .از اين بابت بايستي به شما تبريك گفت ،چرا كه شما از گردنه مهمي عبور كرده ايد و راهي را كه ديگران پس از عمري به آن مي رسند، شما اكنون به آن رسيده ايد.آرمان خواهي شما و كوششتان براي دفاع از اسلام و حق و حقيقت توفيقي الهي است كه نصيب شما شده است و بايد خدا را بر آن بسيار شاكر باشيد و با تقويت دايمي آن درحفظ اين مقام بكوشيد .براي اين كه ان شاالله در زمره اصحاب امام زمان ( عج ) باشيم لازم است دو سير راانجام دهيم : الف ) سير نظري ؛ يعني شناخت صحيح و اساسي دين و پيراستن از آنچه غيردين است . اين كار با تدبير عالمانه در قرآن و روايات ماثور از اهل بيت ( ع ) حاصل مي گردد.هم چنين با مطالعه دقيق و برنامه ريزي شده كتاب هايي كه اهل فن و اسلام شناسان درمورد اسلام نوشته اند ( مانند كتاب هاي شهيد مطهري ، علامه طباطبايي ، علامه حسن زاده آملي و ...). ب ) سير عملي ؛ اين كار با تقيد به احكام ظاهري شريعت و به جا آوردن آداب انجام مي پذيرد .اهتمام به واجبات و پرهيز از محرمات بزرگترين ركن اين حركت است. مراعات تقوا در همه شوون فردي و اجتماعي ، بزرگ ترين عامل قرب انسان به خداوند واولياي او است . خواندن دعاي عهد در هر روز و آماده بودن واقعي براي ظهور امام زمان ( عج ) از جمله موحبات اتصال به آن عروهالوثقي است . مسلماً كسي كه اين چنين شد از اصحاب آن حضرت خواهد بود؛ چرا كه ( ( من احب قوماً فهو منهم ؛ كسي كه دوستدارمردمي باشد از جمله آنان محسوب خواهد شد ) ).
منبع: موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام

ادامه مطلب


[ دوشنبه 28 مهر 1393  ] [ 1:00 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

تعداد ياران امام زمان (علیه السلام)چند نفرند؟ چه تعدادي از آن ها مرد و چند نفر زن هستند؟

سيصد و سيزده , نفر هستهء اوليهء ياران امام زمان (علیه السلام)را تشكيل مي دهند. پنجاه نفر از آنان زن هستند وبقيه مرد مي باشند.(1)
پی نوشت:
1.محمد باقر مجلسي , بحارالانوار, ج 52 ص 223
منبع: موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام

ادامه مطلب


[ دوشنبه 28 مهر 1393  ] [ 12:59 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

ياران امام زمان علیه السلام، چند نفرند و از چه شهرهايي هستند؟

بنابر نقل روايات اصحاب و ياران خاص آن حضرت 313 نفر به تعداد ياران رسول خدا ( ص ) در غزوه بدر خواهدبود كه تعداد آنان از شهرهاي مختلف مشخص است و ما بعضي از آنها را ذكرمي كنيم : 24 نفر از طالقان ، 18 نفر از قم ، 14 نفر از كوفه ، 12 نفر از هرات ، 12نفر از مرو، 3 نفر از سجستان ، 3 نفر از رقه ، ( نزديك مرز سوريه و تركيه است ) ، 12 نفر از گرگان ، 9 نفر از بيروت ، 8 نفر از مداين ، 8 نفر از نيشابور،3 نفر از بصره ، 3 نفر از خابور ( نزديك مرز عراق و سوريه در استان حسكه وديرزور ) ، 7 نفر از ري ، 7 نفر از طبرستان ( مازندران ) ، 6 نفر از يمن ، 5 نفر ازطوس ( مشهد ) ، 3 نفر از دمشق ، 2 نفر از مدينه منوره ، 5 نفر از تفليس ، 4 نفراز همدان ، 4 نفر از ديلم ، 4 نفر از زنجار، 4 نفر از فسطاط ( در كشور عراق ) ، 2نفر از سبزوار و بقيه از ساير شهرها و مناطق خواهند بود .در اين مورد به كتاب ( ( منتخب التواريخ ، ص 1119 ) ) مراجعه كنيد .كتاب هاي ديگر؛ مانند ( ( الزام الناصب ) ) از سوي اهل سنت نيز مطالب فوق را توضيح داده است ) ) .
منبع: موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام

ادامه مطلب


[ دوشنبه 28 مهر 1393  ] [ 12:59 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

چگونه مي توانيم از ياران امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف باشيم؟

 

وجود پر برکت امام زمان علیه السلام از چنان نورانیت و و جاذبه ای برخوردار است که آشنایان کوی سعادت و پیروان مکتب ولایت و دلسوختگان مذهب اهل بیت علیهم السلام همواره با عشق دیدار حضرتش به زندگی خود روشنایی و صفا می دهند، و با انتظار فرج آمادگی خویش را برای حضور در صف یاران آن خورشیدولایت اعلام می دارند و بدین وسیله ثوابی بس بزرگ برای آخرت خود ذخیره می نمایند؛ زیرا کسی که در دوران غیبت امام عصر علیه السلام واقعاً منتظر ظهور آن حضرت باشد مانند کسی است که زیر پرچم آن بزرگوار به شهادت رسیده باشد.
حسین بن ابی حمزه از پدرش نقل می کند که به امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم خیلی پیر شده ام می ترسم پیش از آن که دولت و حکومت شما را درک کنیم بمیرم، حضرت فرمودند: ای اباحمزه شما خیال می کنیدشهید تنها کسی است که کشته شود؟ گفتم: آری فدایت شوم. فرمودند: ای ابا حمزه هر کسی به ما (امامان معصوم) ایمان داشته باشد و سخن ما را بپذیرد و منتظر حکومت ما باشد، مانند کسی است که زیر پرچم امام زمان علیه السلام کشته شده باشد، بلکه مثل کسی است که زیر پرچم خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شهید شده باشد.(1)

برای شیعیان و منتظران واقعی در عصر غیبت وظایفی ذکر شده است:

1- انتظار فرح: یعنی باید همیشه منتظر ظهور آن حضرت باشیم که با ظهور خود زمین را پر از عدل و داد کند.

2- غمگین و محزون شدن از این که چرا از دیدار جمال دل آرای امام خود محروم شده ایم.

3- دعا کردن برای آن حضرت. از جمله خواندن، اللهم کن لولیک الجهْ بن الحسن... که معمولا بعد از نمازمی خوانند و دعای عهد که در مفاتیح الجنان ذکر شده است.

4- صدقه دادن برای سلامتی آن حضرت.

5- انجام حج و طواف خانه خدا به نیابت از حضرت.

6- برخاستن موقع شنیدن اسم مبارک آن حضرت به قصد تعظیم.

7- دعا برای حفظ ایمان خود در زمان غیبت، به ویژه این دعا: اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لماعرف نبیک اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک اللهم عرفنی حجتک فانک ان لمتعرفنی حجتک ضللت عن دینی.

8- کمک خواستن از حضرت در سختی ها و مشکلات.

9- شرکت در مجالسی که به نام آن حضرت بر پا می شود.

10- رسیدگی و کمک به فقرا و بیچارگان از شیعیان آن حضرت.

11- زیارت کردن و سلام دادن به آن حضرت.

12- صلوات فرستادن برای حضرت.

13- زیارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلاله پاکشان به ویژه زیارت امام حسین علیه السلام.

14- خودسازی و تزکیه نفس: مشتاقان حکومت عدل پرور مهدی موعود علیه السلام از طریق انجام واجبات و ترک گناهان که مهمترین وظیفه از وظایفات منتظرات است، در خود آمادگی و شایستگی سربازی امام منتظر را ایجادمی نمایند.(2)

نتیجه:
انسان می تواند با عمل به وظایف خود در عصر غیبت، آماده سربازی برای امام زمان علیه السلام باشد و خود را در دسته یاران آن بزرگوار در آورد و این توفیق بسیار بزرگی است. از خداوند منان خواهانیم که همه ما را موفق به انجام وظیفه عصر غیبت کبری بفرماید.

پی نوشت ها:
1. مصطفی حسین دشتی، معارف و معاریف، ماده مهدی منتظر.
2. آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 636 و عبدالرحمن انصاری. در انتظار خورشید ولایت، ص 128-135.

منبع: موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر علیه السلام

ادامه مطلب


[ دوشنبه 28 مهر 1393  ] [ 12:58 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

آيا ياران امام زمان الان مي دانند جزء ياران امام (علیه السلام)هستند و او را ياري خواهند كرد؟ چگونه ؟

تا جايي كه ما اطلاع داريم در موردي به اين مطلب تصريح نشده است . به حديثي برخورد نكرديم كه به طور واضح آمده باشد ياران امام الان مي دانند جزء ياران حضرت مي باشند, اما آنان اجمالاً مي دانند, زيرا براي ياران حضرت ويگي هايي ذكر شده كه ممكن است ياران حضرت آن را در خود بيابند و از اين طريق به طور سربسته بدانند كه جزء ياران هستند.
ويژگي هاي ياران حضرت عبارت است از:
1 خداجويي آنان خدا را به شايستگي شناخته و همهء وجودشان غرق جلوهء نور ايزدي است .
2 بصيرت و آگاهي شناخت مقصد, چراغ راه است و در دوراهي ها او را از سرگرداني رهايي مي بخشد.
3 عبادت و بندگي آنان مردان عبادت و نيايش اند. شيران روز و نيايش گران شب .
4 حافظان حدود خدا اسلام , دين مرزها است و همه چيز در آن قانون دارد. ياران مهدي مرزبان دين خدايند وحافظان حدود آن .
5 شجاعت دل هايي چون پولاد دارند و از انبوه دشمن هراسي ندارند.
6 فرمان بري ياران مهدي(علیه السلام)عاشقان مولاي خودند و پاك بازان راه اويند.
7 ايثار و مواسات وحدت مقصد و اخلاص نيّت , دلهايشان را با هم پيوند داده و غم خوار يكديگرند و براي ديگران خود را به رنج مي افكنند.
8 زهد و ساده زيستي غذايشان ساده , لباسشان بي پيرايه , زندگيشان از معيشت فراتر نمي رود و با دردهاي جامعه آشنا مي باشند.(1)
9 نظم و نظباط.
كسي كه داراي اين صفات است و در روايات خوانده است ياران مهدي(علیه السلام)اين ويژگي ها را دارند, اجمالاًاحساس مي كند كه از ياران حضرت مي باشد.
پی نوشت:
1. جمعي از نويسندگان , چشم به راه مهدي(علیه السلام) ص 373ـ 383
منبع: موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام

ادامه مطلب


[ دوشنبه 28 مهر 1393  ] [ 12:58 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

چراحضرت علي به خلافت نرسيد؟

 

پاسخ: اين سؤال يكى از مهم‏ترين مسائلى است كه به ذهن هر مسلمانِ محقّق و منصف خطور مى‏كند؛زيرا روايات فراوانى از زبان رسول اكرم(ص) در فضايل حضرت على(ع) آمده است. اين روايات را اهل تسنن هم قبول دارند و كتاب‏هاى روايى آنها مملو از اين احاديث است. حال با وجود اينهمه روايات و تاكيدها علّت رويگرداني بسيارى از مردم از حضرت علي (ع) و در نتيجه به خلافت نرسيدن آنحضرت چه بود؟در جواب مي گوييم علت مى‏تواند چند چيزباشد:
1- حب قدرت و رياست بسيارى از بزرگان مهاجرين و انصار؛ به عنوان نمونه غزالي ، عالم مشهور اهل سنت در باره پيمان شكني عمر بن خطاب مي‌گويد :از خطبه‌هاي رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) خطبه آن حضرت به اتفاق همه مسلمانان در روز عيد غدير خم است كه در آن فرمود : هر كس من مولا و سرپرست او هستم ، علي مولا و سرپرست او است . عمر پس از اين فرمايش رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به علي (عليه السلام) اين گونه تبريك گفت :
«افتخار ، افتخار اي ابوالحسن ، تو اكنون مولا و رهبر من و هر مولاي ديگري هستي .»
اين سخن عمر حكايت از تسليم او در برابر فرمان پيامبر و امامت و رهبري علي (عليه السلام) و نشانه رضايتش از انتخاب علي (عليه السلام) به رهبري امت دارد ؛ اما پس از گذشت آن روز‌ها ، عمر تحت تأثير هواي نفس و علاقه به رياست و رهبري خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلي تغيير داد و با لشكر كشي‌ها ، برافراشتن پرچم‌ها و گشودن سرزمين‌هاي ديگر ، راه امت را به اختلاف و بازگشت به دوران جاهلي هموار كرد و [مصداق اين آيه قرآن شد :] پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن ، بهايى ناچيز به دست آوردند، و چه بد معامله‏اى كردند.( سر العالمين وكشف ما في الدارين ، ابوحامد غزالي ، ج1 ، ص4 ، باب في ترتيب الخلافة والمملكة )
2- وجود نفاق و اختلاف در ميان بزرگان قوم؛ اوج اين اختلافات را در ميان خود اهالي سقيفه براي تعيين خليفه مي توان مشاهده كرد آنجا كه قريشيان به سركردگي ابوبكر و عمر در مقابل انصار به سركردگي سعد به مقابله پرداختند و بالاخره غالب هم شدند.
3- وجود اختلاف و كينه‏هايى از گذشته در بين مسلمانان؛ در اين زمينه نقل شده: شخصي از طايفه بني اسد از امام علي عليه السلام سؤال كرد :چگونه شما را كه از همه سزاوارتر بوديد از مقام خلافت كنار زدند ؟ حضرت در پاسخ فرمود : بدان كه آن ظلم و خودكامگى كه نسبت به خلافت بر ما تحميل شد ، در حالى بود كه ما را نسب برتر و پيوند خويشاوندى با رسول خدا (ص) استوارتر بود ؛ جز خودخواهى و انحصارطلبى چيز ديگرى نبود كه : گروهى بخيلانه به كرسى خلافت چسبيدند ، و گروهى سخاوتمندانه از آن دست كشيدند ، داور خداست ، و بازگشت همه ما به روز قيامت است . (نهج البلاغة ، خطبة 162، نهج البلاغه محمد عبده ، ج2 ،‌ ص64 و شرح ابن أبي الحديد ، ج9 ، ص 241 و علل الشرايع ، ج1 ،‌ ص146 )
4- سست ايمانى تازه مسلمانان؛ بسياري از مسلمانان در سالهاي پاياني و بالاخص سال نهم و دهم هجرت كه به علت همين سيل مسلمان شدن به عام الوفود نيز معروف شد مسلمان شده بودند و طبيعي بود كه با امر رسول خدا به جانشيني اميرالمومنين چندان مانوس نباشند. خود امير المؤمنين در اين رابطه مي فرمايد:
«به خدا سوگند اگر خطر ايجاد اختلاف و شكاف در ميان مسلمانان نبود و بيم آن نمي رفت كه بار ديگر كفر و بت پرستي به سرزمين اسلام باز گردد و اسلام محو و نابود شود. من موضع ديگري در برابر آنان مي گرفتم، «لكنا علي غير ماكنالهم عليه.»(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، ج1، ص 307، چاپ اول قاهره، دارالاحياء الكتب العربيه، 1378 هجري قمري)بديهي است كه از چنين مجموعة كه خطر ارتداد بسيار از آنان موجب سكوت حضرت گرديد، توقعي حمايت و دفاع وايثار نخواهد بود). سيرة پيشوايان، مهديپيشوائي، ص 63 - 72. چاپ دوم، مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ، 1374 هجري قمري،قم(
5- وجود كينه‏ها و دشمنى‏هاى برخى با حضرت على(ع) (زيرا بسيارى ازبستگان نزديك آنان در جنگ‏ها به دست حضرت على كشته شده بودند)؛ امير المؤمنين عليه السلام خودش در اين زمينه مي فرمايد: فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ . (نهج البلاغة ، خطبة 162 ). ابن أبي الحديد سني معتزليهم در اين باره مي‌نويسد :قريش با كينه هاي فروخفته و بيماري حسادت دست در دست يكديگر به جنگ با امير المؤمنين روي آورد همانگونه كه در شروع و آغاز دعوت رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نيز به همين روش و سيره عمل كرده بود .( شرح نهج البلاغة ، ج 16 ، ص 151)
6- نگرانى گروهى ازاشراف از ادامه راه رسول اللّه به وسيله اميرالمؤمنين(ع) و عدالت وى؛ و همين عامل هم باعث شد تا مسلمان نماهايي چون خوارج ايشان را به شهادت برسانند.
7- حيله‏گرى وخدعه برخى از افراد و ايجاد جوّ متشنّج و آلوده بعد از پيامبر(ص) (به عنوان مثال تبليغ مى‏كردند كه ما على را براى جانشينى پيامبر قبول داريم ولى فعلاً جوان است(حدود 33 سال).
8- ريشه كن نشدن رسوم قبيله‏اى و عصبيت جاهلى (برخى از مورّخان براين نكته تأكيد دارند كه مردم با اين كه حرف‏هاى حضرت رسول(ص) را شنيده بودند، ولى باز منتظر آن بودند كه شخصى طبق سنت قبيله‏اى براى خلافت برگزيده شود). عمدة مسلمانان و كساني را كه در كنار پيامبر حضور داشتند، - با توجه به ظهوراسلام در جزيرة العرب - مجموعة اعراب مسلمان مكه و مدينه (مهاجرين و انصار) تشكيل مي دادند. آنان علي رغم گرويدن به اسلام، علقه هاي قومي و فرهنگ قبيله محوري هنوزدر تصميم گيري هاي آنان دخيل بود.
در اولين لحظات بعد از رحلت پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ گروه مهاجرين مكه و در رأس آنان ابوبكر و همفكرانش در برابرقبايل انصار به صف آرايي پرداختند و با اكثريت گروه انصار به پيشوايي سعد بن عباده رئيس خزرجيان،‌ به مقابله بر خواستند و سرانجام نيز با حيله هاي حساب شده و تهديد خليفه دوم، در اين رقابت پيروز گرديدند و قدرت را تصاحب نمودند. (پژوهشي عميق پيرامون زندگي علي ـ عليه السّلام ـ، جعفر سبحاني، ص 201 - 209، چاپ سوم، 1366، انتشارات جهان آراء).
در چنين اوضاع و احوالي كه رگه هاي جاهليت قوم گرائي گل كرده بود و دو طايفة مهاجر و انصار بر سر خلافت پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ به جنگ و ستيز برخواسته بودند، فقط عده اندكي از پيروان راستين پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ و رجال بني هاشم به علي ـ عليه السّلام ـ وفادار ماندند كه اين تعداد نيز بسيار كم و انگشت شمار بودند و در حدي نبودند كه بتوانند حركت جامعه را از وضعيت به وجود آمده تغيير دهند زيرا رنگ نفاق در چهره اكثر مدعيان تقرب پيامبر ـ‌ صلّي الله عليه و آله ـ مشهود بود همان هايي كه بعداً جريان هايي مثل ناكثين و مارقين و ... در برابر حضرت علي ـ عليه السّلام ـ پديد آورند.
البته براى هر يك از موارد هشتگانه شواهد تاريخى و دلايل كافى ديگري نيز وجود دارد كه به جهت اختصار به همين موارد بسنده مي كنيم.
همچنين نظير اين قضايا درقرآن نيز آمده و آن داستان موسى و هارون(ع) و سامرى است. بدين صورت كه پيامبرى موسى(ع)براى بنى اسرائيل ثابت شده بود. عصاى او را ديده و يد بيضاى او را مشاهده كرده بودند. ساحران در مقابل چشمان آنان ايمان آوردند. هم چنين ديدند كه چگونه عصاى موسى نيل را شكافت و خود آنها از آن عبور كردند و فرعون و انصارش غرق شدند و... با اين وجود وقتى موسى(ع)، هارون را به جانشينى خود نصب كرد و به دستور خدا به كوه طور رفت... مردم دوباره بت پرست شدند و جانشينى هارون را قبول نكردند و به نصايح او گوش فرا ندادند و گاوى را كه سامرى با طلا و زيورآلات خود آنها ساخته بود، پرستيدند. اين در حالى بود كه پيامبرشان نمرده بود و فقط چند روز تأخير كرده بود. (براى آگاهى بيشتر ر.ك: سوره طه، آيات 40 – 99). رسول خدا(ص) هم به حضرت على(ع) فرمودند: تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى هستى و اين شباهت درامور متعددى است كه يكى از آنها عدم تبعيت مردم است.

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 27 مهر 1393  ] [ 10:38 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

واقعه غدیر در منابع اهل سنت+آدرس اسناد

منابع و اسناد واقعه غدير يا بخش هايي از آن در کتب اهل سنت
با توجه به اينکه در تمامي منابع معتبر شيعه واقعه غدير به طور کامل همراه با وقايع قبل و اتفاقات بعد از آن ذکر شده است از ذکر منابع شيعه در زمينه سند واقعه غدير خودداري کرده و صرفا منابع اهل سنت را ذکر کرديم.
براي جستجوي بيشتر مي توانيد به کتاب" الغدير" علامه اميني مراجعه کنيد.
اخبار اصفهان: ج1ص107و235.ج2ص227.
اخبارالدول وآثارالاول:ص102.
أربعين الهروي:ص12.
أرجح المطالب:ص36و56 و58 و67 و203 و338 و339 و389 و581-545 و681 .
الارشاد: ص420.
أسباب النزول:ص135.
أسد الغابه:ج1ص308و367.ج2ص233.ج3ص92و93و274و307و321.ج4ص28.ج5ص6و205و208.
الامامه و السياسه:ج1 ص109.
أنساب الاشراف:ج1 ص156.
البدايه و النهايه:ج5 ص208-213و227و228-ج7ص338و344-349.
بلاغات النساء:ص72.
تاريخ بغداد:ج8ص290-ج7ص377-ج12ص343-ج14ص236.
التاريخ الکبير:ج1ص375-ج2قسم2ص194.
تاريخ الخلفاء:ص114و158و179.
تفسير الثعلبي:ص78و104و181و235.
تفسير الطبري:ج3ص428.
تفسير فخر الرازي:ج3ص636.
التمهيد(باقلاني):ص171.
الجمع بين الصحاح:ص458.
حياه الصحابه:ج2ص769.
حليه الاولياء:ج5ص26و363-ج6ص294.
الخصائص:ص4و49و51.
خصائص النسائي:ص21و40و86و88و93و94و95و100و104و124.
الخصائص(السيوطي):ص18.
الخطط والآثار(مقريزي):ص220.
الدر المنثور:ج2ص259و298.
دول الاسلام(ذهبي):ج1ص20.
ذخائرالعقبي:ص67و68.
روضات الجنات(زمجي):ص158.
سر العالمين(غزالي):ص16.
سنن الترمذي:ج5ص591 .
سنن ابن ماجه:ج1 ص43.
سنن النسائي:ج5 ص45.
سنن المصطفي صلي الله عليه و آله:ج1ص45.
السيره النبويه(زيني):ج3 ص3.
شرح نهج البلاغه(ابن أبي الحديد):ج1ص317و362-ج2ص288-ج3ص208-ج4ص221-ج9ص217.
الشرف الموبد(نبهاني):ص58و113.
شواهد التنزيل:ج1ص158و190.
صحيح الترمذي:ج1ص32-ج2ص298-ج5ص633.
صحيح مسلم:ج4ص1873.
الصواعق المحرقه:ص25و26و73و74.
طبقات ابن سعد:ج3ص335.
العقد الفريد:ج5ص317.
عمده الاخبار:ص191.
الفصول المهمه:ص23و24و25و27و74.
الفضائل(ابن حنبل):ج1ص45و59و77و111-ج2ص560و563و569و592و599-ج3ص27و35.
فضائل الصحابه:ج2ص610و682.
الکفايه:ص151.
کفايه الطالب:ص13و17و58 و62 و153و285و286.
کنز العمال:ج1ص48-ج6ص397-405-ج8ص60-ج12ص210-ج15ص209.
الکوکب الدري:ج1ص39.
مجمع الفوائد:ج9ص103-108و163.
مختلف الحديث(ابن قتيبه):ص52و276.
مروج الذهب:ج2ص11.
مستدرک الحاکم:ج3ص109و110و118و371و631.
مسند ابن حنبل:ج1ص84و119و180-ج4ص241و281و368و370و372-ج5ص347و366و370و419-494-ج6ص476.
مسند الطيالسي:ص111.
مصابيح السنه:ج2ص202و275.
معارج النبوه:ج1ص329.
المعارف(ابن قتيبه):ص58.
معالم الايمان(دباغ):ج2ص299.
المعتصرمن المختصر:ج2ص301و332.
معجم البلدان:ج2ص389.
المعجم الصغير:ج1ص64و71.
المعجم الکبير(طبراني):ج1ص149و157و390-ج5ص196.
مقاصد الطالب:ص11.
مقتل الحسينعليه السلام(خوارزمي):ص47.
مقصد الراغب:ص39.
المنار:ج1ص463.
مناقب الائمه(باقلاني):ص98.
المناقب(ابن جوزي):ص29.
المناقب(ابن مغازلي):ص16و18و20و22و23و24و25و224و229.
المناقب(عبدالله شافعي):ص106و107و122.
منتخب کنز العمال:ج5ص30و32و51.
المواقف:ج2ص611.
موده القربي:ص50.
نزهه الناظرين:ص39.
النهايه(ابن الأثير):ج4ص346.
نهايه العقول:ص199.
الوفيات(ابن خلکان):ج1ص60-ج2ص223.
ينابيع الموده:ص29-40و53-55و81و120و129و134و154و155و179-187و206و234و284.
الاصابه:ج1ص372و550-ج2ص257و382و408و509-ج3ص512-ج4ص80.
الاستيعاب:ج2ص460.
أشعه اللمعات في شرح المشکاه:ج4ص89و665و676.
تفريح الأحباب:ص31و32و307و319و367.
التمهيد و البيان(أشعري):ص237.
الفتوح(ابن الأعثم):ج3ص121.
التمهيد البيان(أشعري):ص237.
ثمار القلوب(ثعالبي):ص511.
الأعتقاد(بيهقي):ص182.
تاريخ دمشق:ج1ص370-ج2ص5و85و345-ج5ص321.
الجمع بين الصحاح:ص458.
الشفاء(قاضي عياض):ج2ص41.
أسني المطالب:ص4و221.
انسان العيون:ج3ص274.
الأنوار المحمديه:ص251.
بلوغ الأماني:ج1ص213.
البيان والتعريف:ج2ص36.
التاج الجامع:ج3ص296.
تجهيز الجيش:ص135و292.
ذخائرالعقبي:ص67و68.
الحاوي للفتاوي:ج1ص79و122.
الرياض النضره:ج2ص169و170و217و244و348.
السيره الحلبيه:ج3ص274و283و369.
شرح المقاصد:ج2ص219.
فرائد السمطين:ج1ص56و64و65و67و68و69و72و75و76و77.
العثمانيه:ص145.
مرقاه المفاتيح:ج1ص349-ج11ص341و349.
مصابيح السنه:ج2ص202و275.
المورود في شرح سنن أبي داود:ج1ص214.

 


ادامه مطلب


[ یک شنبه 27 مهر 1393  ] [ 10:38 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]