شیوه عملی منجی
در چنین شرایط آشفته و نابسامان آخرالزمان، منجی ای ظهور خواهد کرد که با اتخاذ شیوه ای خاص، اوضاع را سامان می بخشد، و آن شیوه احیای«هدی» و دمیدن روحی تازه به «قرآن کریم»است.
«هدی»معنای گسترده ای را دربرمی گیرد که به منظور درک بهتر کلام حضرت از توضیحی که مؤلف فی ظلال نهج البلاغه در مورد آن ارائه داده است مدد می جوییم:
مراد از هدی در این جا عقلی است که هر امر نافع برای حیات را نیک می شمارد و هر امر مضر برای حیات را زشت می داند(ج2، ص 297).
بنابراین، «هدی» همان عقل روشنگری است که در وجود آدمی به ودیعت نهاده شده، تا به مدد آن خیر را از شر بازشناسد و در اوضاع پریشان آخرالزمانی، این قوه حیات بخش بشری که اسیر افسار گسیخته خواهش های نفسانی شده است احیا خواهد شد. وجود آن منجی، سبب نورانیتی می شود که در پرتو انوارش، این نیروی رخدادی، جانی تازه می گیرد.
بنابراین، با توجه به این پیش گویی امیرالمؤمنین علی علیه السلام، منجی بزرگ آخرالزمان، زمانی ظهور خواهد کرد که«هدی»- این عقل روشنگر- به رنگ هوس های خام آدمی جامه می پوشد و مردمان کلام وحی را به مریدیِ رأی خویش می گیرند.
منجی در چنین شرایطی بساط این دگرگونی را برخواهد چید، و واژگونی حقیقت را با میزان خویش به سر منزلی امن خواهد رساند؛ و چه سر منزل و سرانجامی نیکوتر از هدایت که حلقه مفقوده اوضاع پیچیده آخرالزمان است، و چه میزان و معیاری اطمینان بخش تر از سخن پروردگار که در پایان دوران زمین و زمینیان به وادی فراموشی سپرده خواهد شد؛ و این شیوه عملی منجی موعود است: مجالی به «هدی » برای بالیدن و دمی مسیحایی به «وحی» که به پوستینی بی جان مبدّل گشته است.
ادامه مطلب
جدال آخرالزمان
خطبه 138 نهج البلاغه از همان آغاز به گونه ای ایراد شده که گویی امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مقام بیان اخباری مربوط به آینده است. استفاده از «إذا» ظرفیه در همان ابتدای خطبه این امر را روشن تر می سازد. خویی در منهاج البراعه بحث گسترده ای در مورد اِعراب بخش ابتدایی کلام حضرت، بیان می کند که«إذا» در این جا به هیچ وجه شرطیه نبوده و در واقع معنای ظرف می دهد.(ج8، ص 347).
خطبه مذکور که سید رضی آن را تحت عنوان «یوُمیءُ فیها إلی ذکْرِ الملاحم»نام گذاری کرده است این گونه آغاز می شود:
یَعْطِفُ الهوی علی الهُدی إذا عَطَفوا الهُدی علی الهوی و یَعْطِفُ الرّأیَ علی القُرآن إذا عطفوا القُرآن علی الرّأی؛
خواهش نفسانی را به هدایت آسمانی باز می گرداند و آن هنگامی است که[ مردم] رستگاری را تابع هوی ساخته اند و رأی آنان را پیرو قرآن کند و آن هنگامی است که قرآن را تابع رأی خود کرده اند.
از دیدگاه شارحان نهج البلاغه، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این عبارات به فضا و شرایط آخرالزمان اشاره نموده و آن را ترسیم کرده اند. بیان حضرت در این فراز به شکلی است که گویی به جدالی آخرالزمانی اشاره می کند؛ به جدالی که در آن«هدایت» دستخوش خیمه شب بازی های «هوی» شده و «قرآن» به تبعیت «رأی» درمی آید، و به نبردی در هنگامه ای سخت اشاره می فرماید که بشر چنان عنان خود را به نفسانیت خویش می سپارد که زمام هدایت از کف می رمد، و «رأی» به چنان جایگاهی دست می یابد که کلام وحی را پیرو خویش می شمارد.
خویی در منهاج البراعه در شرح این عبارت به رویکرد مردمان آخرالزمان نسبت به قرآن اشاره می کند و می نویسد:
آنان قرآن را بنا به مذاهب گوناگون خویش به تأویل می برند... و سؤال از اهل ذکر و رجوع به ولیّ امر را وا می نهند(ج8، ص 349).
در چنین هنگامه پربلایی، به گفته صاحب معارج نهج البلاغه، اگر مردمان به یاری«هدی» اهتمام ورزند، به ناگاه«هوی» را یاری می نمایند و از خواهش های نفس فرمان می گیرند؛ به گونه ای که یارای تمیز میان آن دو را ندارند، همان گونه از تمیز میان «رأی » و «قرآن» ناتوانند.(ص 228)
ادامه مطلب
نشانه های قیام آخرالزمان
اوضاع نابسامان آخرالزمان مقدمات جنگی وحشتناک و ویرانگر را فراهم می سازد؛ نبردی به غایت خونین و هراس انگیز که امیرالمؤمنین علیه السلام این گونه از آن یاد می کنند:
حتی تقوُمَ الحربَ بِکُمْ علی ساقٍ بادیاً نواجِذُها، مملوءَه اخلافُها، حُلوا رَضاعُها، علقماً عاقبَتُها
تا آن که آتش جنگ میان شما افروخته گردد و از شرار آن همه چیز بسوزد و چون شیر خشمگین دندان نماید؛ و چون ماده شتری از این سو و آن سو آید، پستان ها پر از شیر و مکیدن آن شیرین، اما پایان آن تلخ و زهرآگین.
«الساق» را «الشدّه» معنا کرده اند(شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج9، ص 41)، و از دیدگاه مؤلف اختیار مصباح السالکین(ص 298)، و نیز مؤلف الدرّه النجفیه (ص 177)، این واژه کنایه از شدت آن نبرد آخرین دارد. حضرت علی علیه السلام با به کارگیری تعبیر زیبای بادیاً نَواجِذُها وحشت این نبرد خونین را به تمامی به تصویر می کشد. دندان نمایاندن جنگ، به شدت خوفناکی جنگ اشاره دارد؛ چه آن که به قول ابن ابی الحدید همان گونه که «نواجذ» یعنی دورترین دندان ها که در حالت خنده شدید نمایان می شوند، در آن قیام آخرالزمان نیز، جنگ دندان های بُرنده خویش را به رخ می کشد(ج9، ص 41).
دیگر شارحان نهج البلاغه این تعبیر را از اوصاف درندگان به هنگام خشم دانسته اند که به هر ترتیب با تصویرگری زیبای حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام از نبردی وحشت انگیز حکایت می کند( اختیار مصباح السالکین،ص 298؛ الدرّه النجفیه، ص 177).
این آشوب آخرالزمان در آغاز برای فتنه جویان دلچسب و شیرین به نظر می رسد و عبارات مملوءَهٌ اخلافُها و حُلواً رَضاعُها نمایانگر همین امر است، که البته در نهایت با تعبیر علقماً عاقبَتُها معنایی عمیق می یابد؛ چه آن که به قول خویی: طعم شیرین آرزوی پیروزی بر جان ها می نشیند، اما در نهایت چیزی جز کشتار و هلاکت برجای نمی ماند (ج8، ص 335).
از نگاه مؤلف فی ظلال نهج البلاغه نیز در آغاز جنگ، اهل جهالت به شوق می آیند و آفرین می گویند، ولی درنهایت با جنگی ویرانگر روبرو می شوند که همه را می سوزاند(ج2، ص 298). بنابراین، از نگاه حضرت علی علیه السلام در ظلمات این مبارزه دشوار، فرجامی تلخ نصیب آشوبگران خواهد شد و آتش پرشراره اش بسی سوزناک خواهد بود.
ادامه مطلب
اخرالزمان از دیدگاه قران
نویسنده: دکتر علی نصیری(1)
چکیده
آخرالزمان و مجموعه حوادث آن از جمله مباحثی است که در آیات و روایات اسلامی بدان توجه شده و افزون بر تفسیر و حدیث، در حوزه کلام و مهدویت پژوهی اهمیت ویژه ای دارد. در این نوشتار، نخست مفهوم آخرالزمان و تفاوت آن با اشراط الساعه بررسی شده و نگاه قرآن و دیگر ادیان به این مسئله مدنظر قرار گرفته است. آن گاه مهم ترین رخدادهای آخرالزمان بازکاوی شده اند که عبارتند از: ظاهر شدن دود در آسمان، ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، خروج سفیانی، خروج دجّال، فرود آمدن عیسی علیه السلام از آسمان، خروج یأجوج و مأجوج، خروج دابه الارض و رجعت. این رخدادها در قرآن و نیز روایات فریقین مورد تأکید قرار گرفته اند.
واژگان کلیدی
آخرالزمان، اشراط الساعه، فلسفه فرجام هستی، ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، خروج سفیانی.
مفهوم آخرالزمان
به دوران پایانی عمر جهان که از یک سو پایان بخش دوران هستی است و از سوی دیگر آغازگر فروریختن جهان و شروع قیامت است، آخرالزمان گفته می شود. این اصطلاح افزون بر آن که در منابع اسلامی به گونه ای گسترده انعکاس یافته، در منابع و فرهنگ غیر اسلامی نیز راه یافته و امری شناخته شده است.(2)
در منابع اسلامی در کنار اصطلاح آخرالزمان از اصطلاح دیگری به نام «اشراط الساعه= نشانه های قیامت»نیز یاد شده است(3)، اما تاکنون تحقیق جامعی برای بازشناخت عناصر مفهومی این دو اصطلاح و تفاوت های آن ها انجام نگرفته است. از این رو در بیش تر مباحث مربوط و نیز کتاب هایی که به این مسئله پرداخته، درهم آمیختگی آشکاری به چشم می خورد.
با کنکاشی گسترده و عمیق درمی یابیم اصطلاح اشراط الساعه اعم از اصطلاح آخرالزمان بوده و میان آن دو تفاوت هایی از این دست وجود دارد:
1. دامنه مفهومی در اصطلاح اشراط الساعه از دوران بعثت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم آغاز می شود(4) و تا فروریختن نظام عالم شامل فروریختن آسمان ها، زمین، کوه ها و ... استمرار می یابد(5)، در حالی که دامنه مفهومی آخرالزمان تنها به دورانی خاص، یعنی دوره پایانی هستی و پیش از فروریختن نظام عالم، محدود است.
2. از آن جا که آخرالزمان، دورانی ملحق به دنیا محسوب می گردد، مبانی تکلیف شامل آگاهی، اراده و اختیار در این دوران سریان دارد. از این رو مردم در این دوره برای انتخاب دین حق یعنی اسلام- که از سوی مهدی منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف ابلاغ می شود- کاملاً مختار خواهند بود و راه برای توبه و بازگشت کافران و فاسقان هم چنان هموار است، مگر آن که به تیغ قهر آن حضرت گرفتار شوند.
از طرفی به تصریح قرآن با آمدن قیامت و «طلوع خورشید از مغرب» به عنوان تحقق یکی از آیات الهی و آغاز از هم پاشیدن نظام دنیا دوران بازگشت به ایمان و عمل صالح پایان پذیرفته و صف مؤمنان از کافران به صورتی ناخواسته از هم متمایز می شود.(6)این امر نشان می دهد اگر در بخشی از دامنه مفهومی اشراط الساعه، یعنی از دوران رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا دوران آخرالزمان، دامنه تکلیف استمرار دارد، در بخشی دیگر از آن، یعنی پس از دوران آخرالزمان تا ظهور قیامت، عرصه تکلیف رخت برمی بندد.
از طرف دیگر با تکیه بر این نکته می توان مصادیق رخدادهای آخرالزمان را از اشراط الساعه متمایز ساخت. به این بیان که مصادیقی هم چون ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، فرود آمدن عیسی علیه السلام، رجعت و ظاهر شدن دود در آسمان ناظر به رخدادهای آخرالزمان خواهد بود، در حالی که حوادثی هم چون طلوع خورشید از مغرب، شکافتن آسمان و... مربوط به اشراط الساعه است. بر این اساس، ثبات و ماندگاری نظام عالم و استمرار قانون تکلیف از اختصاصات آخرالزمان است، در حالی که با شروع آن دسته از نشانه های قیامت(اشراط الساعه) که پس از آخرالزمان تحقق می یابد، افزون بر آن که دامنه تکلیف برچیده می شود، نظام عالم فرو خواهد ریخت؛ چنان که آخرالزمان و رخدادهای آن را تماماً باید به عنوان یکی از نشانه های قیامت و اشراط الساعه ارزیابی کرد.(7)
آخرالزمان در قرآن
در قرآن کریم از آخرالزمان به روشنی سخن به میان نیامده، اما در لا به لای برخی از آیات به آن اشاره شده است. این آیات را به چند دسته می توان تقسیم کرد:
1. از وقوع برخی از رخدادها خبر داده که از گذشته تا حال تحقق نیافته و از آن جا که در خود این آیات وقوع آن ها به ظهور نشانه های قیامت هم راه است، می توان نتیجه گرفت که ظرف تحقق آن ها آخرالزمان است(8)، چنان که از خروج یأجوج و مأجوج و خرابی سدّ ذوالقرنین خبر داده و این رخداد را نزدیک به قیامت دانسته است.(9) هم چنین نزول عیسی علیه السلام از آسمان را از نشانه های قیامت برشمرده(10)و رجعت گروهی از انسان ها به عنوان رخدادی پیش از وقوع قیامت معرفی شده است.(11)
2.از میراث بری زمین توسط صالحان و مستضعفان و حکومت آنان به عنوان سنت و اراده تخلف ناپذیر الهی خبر داده شده است(12)و از آن جا که میراث بر، اموال و امتیازات صاحبان پیشین را مالک می شود، می توان دریافت چنین میراث بری گسترده ای که تمام زمین را دربرمی گیرد، پس از آخرین سلسله از حکم رانی و سلطه بر زمین توسط زمام داران ناشایسته در فرجام جهان، تحقق می یابد؛ زیرا با فرض هر حکومتی پس از صالحان و مستضعفان، میراث بری آن ها مفهومی نخواهد داشت.
3. چیره شدن اسلام بر همه ادیان و حاکمیت مطلق اسلام بر تمام جهان که در آیاتی از قرآن پیش بینی شده است(13) امری است که تاکنون تحقق نیافته و رخدادی نیست که به صورت طبیعی و بدون استفاده از دعوت علنی و همگانی مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و استفاده از قدرت اعجاز و قهر تحقق پذیر باشد. از این رو باید پذیرفت این وعده الهی در دوران پایانی دنیا هم زمان با ظهور مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف انجام خواهد گرفت(14).
افزون بر قرآن، آخرالزمان و رخدادهای آن به صورتی بس گسترده و با جزئیات بسیار در روایات فریقین انعکاس یافته و صاحبان جوامع روایی این روایات را در کتاب هایی با عناوین الفتن و الملاحم یا الفتن و اشراط الساعه(15)ذکر کرده اند.
فرجام جهان از نگاه ادیان آسمانی
قرآن اعلام داشته که میراث بری زمین توسط صالحان در کتاب زبور نوشته شده(16)، چنان که در آیه «و إن منْ اهلِ الکتابِ إلا لَیُومنَنّ به قَبلَ مَوته»(17)به طور ضمنی از نزول عیسی علیه السلام سخن به میان آورده است. این امر نشان گر آن است که ادیان آسمانی پیشین کم و بیش از فرجام جهان و نشانه های آن خبر داده اند.
در تورات در داستان پیامبرانی چون عاموس، هوشع، اشعیا، میکا، ارمیا و... از روز خدا سخن به میان آمده که در آن پادشاهی از نسل داود- یعنی فرزند انسان- که روح خدا بر او قرار گرفته ظهور خواهد کرد و جهان را از عدل و خیر و برکت پر خواهد ساخت. هم چنین در پیش گویی های حزقیان از هجوم جوج(یأجوج)و هلاکت آن ها و تغییرات کیهانی مانند تاریکی خورشید و ستارگان خبر داده شده است و در نوشته های بین النهرین از هجوم سپاه یأجوج و مأجوج و فتنه مسیحای دروغین(دجّال) و ظهور منجی ای که پسر انسان، پسر خدا و انسان یاد شده، گزارش شده است.
در اناجیل مسیحیان از نزدیک بودن پایان دنیا، رجعت عیسی، ظهور مسیحیان دروغین، شایع شدن قحط سالی، وبا، زلزله های مرگ بار، جنگ ها و بلاهای سخت و نابود شدن سپاه یأجوج و مأجوج گفت و گو شده است.(18)
عیسی علیه السلام در عبارتی چنین می فرماید:« کمرهای خود را بسته، چراغ های خود را افروخته بدارید. مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمی برید پسر انسان می آید...» و اساساً گفته شده که محور و مرکز تعلیمات عیسی علیه السلام بشارت نجات و تحقق ملکوت خداست.(19)
فرجام جهان از نگاه اسلام
از مجموعه آیات و روایات درباره آخرالزمان چنین بهره می گیریم:
1. همان گونه که جهان با آفرینش آدم به عنوان نخستین انسان، آغازی روشن دارد، در پایان نیز فرجامی مشخص و معین خواهد داشت و اول و آخر این کهنه کتاب، چنان که برخی پنداشته اند، نیفتاده است.
2. جهان به سوی حاکمیت ظلم و کفر پیش می رود و با وجود تلاش پیامبران، مردم از مسیر...بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب
حدیث روز/ مرگ قرمز و مرگ سفید چیست؟
اميرالمؤمنين عليه السّلام در یکی از پیشگویی هایشان در مورد حوادث آخرالزمان فرمودند: نزديك ظهور قائم عليه السّلام مرگ قرمز و مرگ سفيد و ملخ هائى در وقت و بى وقت كه به رنگ خون هستند خواهد بود.
اما مرگ قرمز، مرگ با شمشير است ، اما مرگ سفيد همان طاعون است.
و در حديث ديگرى فرمود: نزديك ظهور قائم (عج ) سال هاى خدعه و حيله است كه شخص راستگو دروغ گويد و دروغگو راست گويد و شخص حيله گر نزديك شود.( الغيبة للنعمانى)
ادامه مطلب
قم حجّت مردم در آخرالزمان
نقش شهر قم در آخرالزمان
آن گاه که جامعه بشری به سوی انحطاط و تباهی پیش می رود، روزنه امیدی نمایان می گردد و مردمی پرچمدار نور در دل آن تاریکی ها می گردند؛ شهر قم در آخرالزمان این نقش را به عهده دارد.
روایات بسیاری وجود دارد که این شهر مقدس و انسان های وارسته آن که وجود خود را از چشمه زلال مکتب اهل بیت(ع) سیراب کرده و رسالت ابلاغ پیام را به عهده گرفته اند، می ستاید.
امامان معصوم(ع) سخنان گوناگونی درباره قم و نقش آن در نهضت فرهنگی زمان غیبت امام زمان(ع) دارند که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
قم حرم اهل بیت(ع)
از برخی روایات استفاده می شود که قم و اهل آن رمز و الگوی تشیع و ولایت می باشند.
از این رو هرکس را که می خواستند، دوست دار اهل بیت(ع) و علاقمند به آنان معرفی کنند، او را قمی خطاب می کردند.
گروهی خدمت امام صادق(ع) مشرف شدند و گفتند: ما از مردم ری هستیم. حضرت فرمود: آفرین به برادرانمان از اهل قم. آنان چند بار تکرار کردند ما از ری خدمت شما رسیده ایم و حضرت نیز سخن نخست خود را تکرار کرد. آن گاه فرمود: خداوند حرمی دارد که در مکه است و برای رسول خدا(ص) نیز حرمی است و آن در مدینه است. کوفه حرم امیرالمومنین علی(ع) است و حرم ما اهل بیت(ع) شهر قم است و به زودی دختری از فرزندانم به نام فاطمه، در آن دفن می شود. هرکس او را با معرفت زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود.
راوی می گوید: امام صادق(ع) این سخن را هنگامی بیان کرد که هنوز امام کاظم(ع) متولد نشده بود. از این روایت استفاده می شود که مفهوم قم وسیعتر از محدوده شهر قم است. بلکه منظور پیرو مذهب اهل بیت(ع) است.
صفوان می گوید: روزی نزد ابالحسن امام کاظم(ع) بودم و سخن از مردم قم و علاقه و میل آنان به حضرت مهدی(ع) به میان آمد. امام هفتم فرمود: خداوند آنان را رحمت کند و از آنان خشنود باشد. آن گاه ادامه داد: بهشت هشت در دارد که یکی از آنها برای مردم قم است. در میان شهرها و کشورها، آنان نیکان و نخبگان شیعیان ما هستند. خداوند ولایت و دوستی ما را، با طینت و سرشت آنان آمیخته است.
از این روایت استفاده می شود که ائمه معصومین(ع) شهر قم را پایگاه عاشقان اهل بیت و حضرت مهدی(ع) می دانسته اند و شاید دری از بهشت که به شهر قم اختصاص دارد، باب المجاهدین یا باب الاخیار(درب نیکان) باشد، چنان که در روایت نیز به اهل قم، نیکان شیعه گفته شده است.
شهر قم حجت بر دیگران
خداوند در هر زمان، انسان هایی دارد که بر دیگران حجت می باشند و چون آنان در راه خدا قدم برداشته، برای اعتلای کلمه الله مبارزه می کنند. خداوند یاور آنان خواهد بود و شرّ دشمنان را از آنان دور می کند. در زمان غیبت امام عصر(ع) قم و مردم آن بر دیگر انسان ها حجت هستند.
امام صادق(ع) می فرماید: گرفتاری ها و مشکلات از قم و مردمش به دور است و روزگاری خواهد رسید که قم و مردم آن، حجت بر همه مردمان باشند و آن هنگام در زمان غیبت قائم(ع) ما تا به هنگام ظهور حضرتش می باشد و اگر چنین نبود، زمین اهلش را فرو می برد.
به یقین فرشتگان، گرفتاری ها را از قم و مردمانش دور می کنند و هیچ ستمگری قصد قم را نمی کند، مگر آن که خداوند، کمرش را می شکند و او را گرفتار درد، مصیبت یا دشمن می گرداند. خداوند نام قم و مردم آن را از یاد ستمگران می برد، چنان که آنان خدا را فراموش کرده اند.
منبع: "نشانه هایی از دولت موعود" نوشته حجت الاسلام نجم الدین طبسی
ادامه مطلب
قوانین و عقاید شیطان پرستان
شیطان پرستان دارای یك سری اعتقادات هستند كه در كتاب انجیل شیطانی آمده است و همچنین دارای كلیسای شیطان نیز میباشند كه در 30 آوریل 1966 توسط آنتون لاوی تاسیس شد و در پس از مرگش اداره آن به همسرش بلانش بارتون رسید و در حال حاضر نیز توسط یكی از اعضای قدیمی آن یعنی پیتر گیلمور اداره میشود . این كلیسا تنها مكانی است كه بر اساس قوانینش با استفاده از كمكهای مالی دولتها برقرار نیست و اعضای آن براي ورود به آن باید پول بپردازند در ضمن كودكان نیز تا زمانی كه توانایی درك فلسه آنها را پیدا نكرده اند اجازه ورود به آنجا را ندارند .در ضمن ورود افراد غیرشیطان پرست به آنجا بدون ایراد میباشند.
انجیل شیطانی شامل 4 بخش است : "كتاب شیطان" ،"كتاب لوسیفر"،"كتاب بلیل Book of Belial " و" كتاب لویتان Book of Leviathan" که هر کدام شامل مطالب خاص خود ميباشند فصل اول اين کتاب احکام 9 گانه شيطان پرستي است . خوب است نگاهي به اين 9 حکم بيندازيم :
1. شیطان به جای ریاضت نماینده افراط است.
2. شیطان به جای اینكه نمایاننده توهم های معنوی باشد نماینده زندگی مادی است.
( همه مسائل و تجارب غيرمادي و معنوي از ديد آنها توهم و دروغ و تظاهر خوانده ميشود.)
3. شیطان نشان دهنده عقل پاك است به جای خودفریبی متظاهرانه.
4. شیطان نشانه عشق به افرادی است كه لیاقتش را دارند نه هدر دادن آن براي افراد نمك نشناس .
(درست برعکس مسيحيت و ساير اديان که عشق به انسانها را به انسانها آموزش ميدهد)
5. شیطان به ما انتقام جویی را به جای برگرداندن طرف دیگر صورت نشان میدهد.
(درست برخلاف کلام حضرت عيسي(ع) ؛ در اسلام نيز در برابر ظلم سکوت نميکند اما پاسخ يک سيلي را فقط يک سيلي ميداند و بس!)
6. شيطان به ما مسئوليت در برابر مسئول را به جاي مسئوليت در برابر موجودات ترسناک خيالي را مي آموزد.( يعني اعتقاد به معاد و بهشت و جهنم را تنها عامل انسانيت افراد با ايمان ميداند و همچنين خود را فقط دربرابر کسي مسئول ميداند که در برابرش مسئوليت دارد نه ساير افرادي که ممکن است درگير عملي شوند که او انجام ميدهد.)
7. شيطان ميگويد که انسان حيوان ديگري است، گاه برتر و اکثر مواقع به دليل " روح خدايي و پيشرفت ذهني اش که از او بدطينت ترين حيوان را ساخته است " پست تر است. (دقت کنيد که روح خدايي که به اعتقاد اديان منشاء و دليل بزرگي و خوبي انسانهاست در اين نظريه دليل بدطينت ترين موجود بودن اوست.)
8. شيطان آنچه را که گناه مينامند را عواملي برای ارضاي نيازهاي فيزيکي ، حسي و ذهني ميداند.
( يعني گناهان را برای ارضاء نيازهاي انساني لازم ميداند)
9. شيطان بهترين دوست کليساست زيرا آن را سالها مشغول کرده.
بد نيست برخي قسمتهاي اين کتاب را بخوانيم :
" به نام خدای بزرگ ما ؛ شيطان ؛ به شما فرمان ميدهم که از دنيای سياه بيرون آييد . به نام چهار شهريار سياه جهنم ؛ پيش آييد . شيطان ؛ جام باده لذت را بردار . اين جام پر از اکسير زندگی است ؛ و آنرا با نيروی جادوی سياه انباشته کن . اين نيرو در سراسر عالم کائنات وجود دارد و حامی آن است . آمين "
ای دوست و همدم شب ؛ تو از صدای سگ ها و ريختن خون شاد ميشوی ؛ تو در ميان سايه های قبور ميگردی ؛ تو تشنه خون هستی و بشر را تهديد ميکنی گور گومورو ؛ ماه هزار چهره ؛ به قربانيان ما با نظر مساعد بنگر . دروازه های جهنم را بگشا و بيرون بيا ... "
و در مقایسه با این جملات، لاوی ۹ گناه شیطانی را نیز نام برده است:
حماقت، ادعا و تظاهر، نفس گرایی، انتظار بازپس گرفتن از دیگران،(آنچه به آنها داده اید)، خود را فریب دادن، پیروی از رسوم و عقاید دیگران، روشن بینی نا کافی، فراموش کردن ارتدکسی گذشته (به طور مثال، قبول کردن چیزی قدیمی در بسته بندی جدید، به عنوان نو)، غرور و افتخار بی حاصل (مانند غروری که هدف شخصی را از درون میپوساند) و کمبود محسنات !
لاوی سپس ۱۱ قانون شیطانی را نیز وضع کرد، که در حالی که نظام نامهای اخلاقی نیست، ولی راهنماییهای کلی برای زندگی شیطان پرستی را ارائه کرده است:
۱- هرگز نظراتت را قبل از آنکه از تو بپرسند بازگو نکن.
۲- هرگز مشکلاتت را قبل از آنکه مطمئن شوی دیگران میخواهند آن را بشنوند بازگو نکن.
۳- وقتی مهمان کسی هستی، به او احترام بگذار و در غیر این صورت هرگز آنجا نرو.
۴- اگرمهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و با بیرحمی رفتار کن.
۵- هرگز قبل از آنکه علامتی از طرف مقابلت ندیدهای به او پیشنهاد نزدیکی جنسی نده.
۶- هرگز چیزی را که متعلق به تو نیست برندار، مگر آنکه داشتن آن برای کس دیگری سخت است و از تو میخواهد آن را بگیری.
۷- اگر از جادو به طور موفقیت آمیزی برای کسب خواسته هایت استفاده کردهای قدرت آن را اعتراف کن. اگر پس از بدست آوردن خواسته هایت قدرت جادو را نفی کنی، تمام آنچه بدست آوردی را از دست خواهی داد.
۸- هرگز از چیزی که نمیخواهی در معرض آن باشی شکایت نکن.
۹- کودکان را آزار نده.
۱۰- حیوانات (غیر انسان) را آزار نده مگر آنکه مورد حمله قرار گرفتهای یا برای شکارشان.
۱۱- وقتی در سرزمینی آزاد قدم بر میداری، کسی را آزار نده، اگر کسی تو را مورد آزار قرار داد، از او بخواه که ادامه ندهد. اگر ادامه داد، نابودش کن
ادامه مطلب
نمادهای شیطان پرستان و جایگاه انها
امروزه شیطانگرایی فراتر از حرکتی زودگذر، با داعیه معنویت به میدان آمده است. این مرام برخلاف تصور رایج، جذابیتهایی دارد که فهم و درک آن برای کسانی که تصور روشنی از آموزههای این آیین ندارند، بسیار دشوار است. برای بازخوانی مفهوم شیطانگرایی به تورق کتاب «کاوشی در معنویتهای نوظهور» اثر حجتالاسلام حمزه شریفیدوست پرداختیم که بخش انتهایی آن در ادامه میآید:
*نمادهای شیطانی
در مورد نمادها سه نکته اساسی باید مورد توجه قرار گیرد. غفلت از این سه امر، ممکن است به شناخت و تحلیل ناصواب این فرقه منجر شود و یا باعث ترویج ناخواسته آیین شیطانی شود:
اول اینکه جریان شیطانی، بسیاری از نمادهایی را که در دیگر آیینها و مسلکها ریشه دارد، امروز به سود خویش و در خدمت خود به کار گرفته است. بسیاری از نمادهایی که امروزه به نام شیطانپرستی مشهور شده، متعلق به جریان شیطانی نیست و آنها این نمادها را تصاحب کردهاند. هدف از این تردستی، اثبات ریشهدار بودن آیین شیطانپرستی و تثبیت آن و اعتمادبخشی به یاران شیطان است.
پارهای از این نمادها در تمدنهای باستانی مصر و یونان ریشه دارد و بعضی دیگر متعلق به شرق است؛ چنان که آنتوان لاوی در کتابش «کالی» و «شیوا» را که در میان هندوها و یوگیها جایگاه خاصی دارند و از خدایان هندو به حساب میآیند همان شیطان معرفی میکند. بعضی از نمادهای ماسونها یا کابالا نیز اکنون در خدمت این آیین قرار گرفته است. هر چند جریان شیطانی محصول عرفان یهود و فراماسونری و نتیجه نامشروع این دو جریان است، جریان شیطانی، امروزه خود را آیینی برخوردار از سنتهای منحصر به فرد، نمادهای ویژه، مبانی و مجزا و در یک کلمه، یک «جریان مستقل تاریخی» معرفی میکند.
دوم اینکه نمادها لزوماً معنای واحد ندارند. علت این است که فرهنگهای مختلف از هم دیگر تأثیر پذیرفتهاند و اقوام و ملتها، در تعامل با دیگر فرهنگها، دست به اقتباس زده و به سود خود، تغییراتی در محصولات دیگران - البته به نسبت آرمانها و ارزشهای بومی خود - دادهاند و به مرور، این فرآورده جدید، نماد ارزشها و باورهای ایشان شده است؛ بنابراین نمادها نه ریشه واحد دارند و نه معنای واحد.
نکته سوم اینکه چون نماد ابزاری قوی و نافذ است و چون برخورداری از نمادهای گویا و متنوع، قدرتی بیبدیل محسوب میشود، نسبت به دادن نمادهای دیگر آیینها به شیطانپرستی، تلاش غیرمستقیم برای تبلیغ این مرام انحرافی و کمک ناخواسته به آن است؛ بنابراین منظور ما از نماد در این نوشته، نمادهایی است که امروزه شیطانگرایان به سود خود استخدام کردهاند.
آن چه نباید از آن غفلت شود این است که نمادهایی که امروزه در خدمت این جریان ضددینی و ضدتوحیدی ایفای نقش میکند؛ باید برای انتساب این جریان به عقبه سیاسی خود و فهم ریشهها و مبانی استکباری آن مورد توجه قرار گیرد؛ نه استقلال دادن به این جریان و در نتیجه تبلیغ و تثبیت آن.
نمادهایی که شیطانگرایان برای معرفی خود استخدام کردهاند به این شرح است:
1- بافومت (Baphomet)
این نماد که در عرفان کابالا نیز جایگاهی دارد، بز یا قوچی به نام بافومت (Baphomet) است که هم با جانور شاخدار یوحنا در کتاب مکاشفات یوحنا همانندی دارد و هم در اسطورههای مصری، خدای هوش و دانایی معرفی شده و ...
بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب