امامت علي(ع)


آن علم بي پايان و آن عبادت بي مثال زمينه لياقت امامت و پيشوايي او را فراهم نموده است. رواياتي که بر امامت بلافصل آن مولا در منابع اهل سنّت وجود دارد بيش از آن است که منعکس گردد و از طرفي حديث معروف ثقلين، حديث منزلت، حديث يوم الدّار، حديث غدير و امثال آن که معروفند و متواترند بارها مطرح شده و در منابع فراواني آمده است. آنچه در اين جا بدان اشاره مي‏کنيم برخي رواياتي است که دلالت صريحتري دارند و کمتر در گفته‏ها به آن‏ها اشاره شده است:

1- پيامبر اکرم(ص) به علي(ع) فرمود: انگشتر به دست راست کن تا از مقرّبين باشي،عرض کرد يا رسول اللّه ؟ چه انگشتري بر دست کنم. فرمود: عقيق سرخ پس براستي آن کوه و سنگي است که به وحدانيّت خدا اقرار کرده است: «ولي بالنّبوّة ولک بالوصيّة ولولدک بالامامة...؛(23) و به نبوت من و جانشيني (بلافصل) تو و امامت (يازده نفر) فرزندانت اقرار نموده است.»

2- از ابن بريده...نقل شده است که پيامبر اکرم(ص) فرمود: «لکلّ نبيٍّ وصيّ و وارث و انّ عليّاً وصييي و وارثي؛(24) براي هر پيغمبري جانشين و وارثي است، و براستي علي جانشين و وارث من است.»

3- در روايت مربوط به عبادت آن حضرت اين جمله را داشتيم که خداوند به ملائکه‏اش فرمود: «اشهدکم انّه امام خلقي و مولي بريّتي؛(25) شما را شاهد مي‏گيرم که او (علي) امام مخلوقم و سرپرست آفريده‏هاي من است.»

4- عمروبن ميمون از ابن عباس نقل نموده که رسول خدا(ص) به علي(ع) فرمود: «انت وليّ کلّ مؤمنٍ بعدي؛(26) يا علي! تو بعد از من رهبر و سرپرست تمام مؤمنين هستي.»
در اين حديث با توجّه به کلمه «بعدي» معناي وليّ صراحت در رهبري و امامت دارد، و معني ندارد که پيامبر بفرمايد تو محبوب مؤمنان بعد از من هستي.

راستي بايد گفت پيامبر اکرم(ص) در معرّفي علي(ع) و بيان منزلت‏ها و مقامات اميرمؤمنان (ع) هرگز کوتاهي نکرد و با شيوه‏هاي مختلف محوريت و رهبريت او را به جامعه معرّفي نمود، گاه دست او را بالا برد و فرمود: «اين علي مولا و رهبر مردم است» و گاه مي‏فرمود: «علي مع القرآن و القرآن مع علي لن يفترقا...؛(27) علي با قرآن است و قرآن با علي(ع) است و هرگز آن دو از هم جدا نمي‏شوند.»

و گاه او را محور حق معرّفي نمود، در حديث متواتر اين جمله آمده است که پيغمبر اکرم(ص) فرمود: «عليّ مع الحقّ و الحقّ مع عليّ و لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض يوم القيامة؛(28) علي با حق است و حق با علي است و هرگز آن دو از هم جدا نمي‏شوند تا در روز قيامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.»

در روايت ديگر فرمود: «سيکون من بعدي فتنة، فاذا کان ذلک، فالزموا علي بن ابي طالب، فانّه الفاروق بين الحقّ و الباطل؛(29) بزودي بعد از من فتنه(ها) پيدا مي‏شود، پس همراه علي بن ابي طالب باشيد، زيرا او(معيار) جدا کننده بين حق و باطل است.»
و فرمود: «کسي که از علي جدا شود از من جدا شده، و کسي که از من جدا شود از خدا فاصله گرفته است.»(30)


ادامه مطلب


[ دوشنبه 21 مهر 1393  ] [ 2:52 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

قرآن در شأن علي(ع)


آيات فراواني را علماي اهل سنّت و مفسرين آنها در شأن امام علي(ع) تفسير کرده‏اند و در تأييد آن رواياتي را از پيغمبر اکرم(ص) آورده‏اند به طوري که برخي از آنها مانند ابن حجر، خطيب بغدادي، سيوطي، گنجي شافعي، ابن عساکر، شيخ سليمان قندوزي و... از ابن عباس نقل کرده‏اند که گفت: «نزلت في عليّ ثلاث مأئة آيه؛(31) سيصد آيه در شأن علي(ع) نازل شده است.»

و همين ابن عباس از پيامبر اکرم(ص) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «ما انزل آية فيها «يا ايّها الذين آمنوا» و عليّ رأسها و اميرها؛و آيه‏اي که در آن «يا ايّها الذين آمنوا» آمده، نازل نکرده است خداوند مگر آن که علي در رأس آن قرار دارد.»(32) يعني تمامي اين آيات در ابتدا و قبل از همه در شأن علي و مربوط به آن حضرت است.


ادامه مطلب


[ دوشنبه 21 مهر 1393  ] [ 2:52 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

عبادت علي(ع)

عبادت علي(ع)
عبادت و بندگي مولا امير مؤمنان علي(ع) شهره جهان است، و مرکز ثقل مقامات و منزلت‏هاي علي(ع) در کنار علم خدادادي همان عبادت‏ها و نمازها و ناله‏ها و نيازهاي شبانه اوست، اين مسئله تا آنجا اهميت دارد که خداوند به ملائکه مباهات و فخرفروشي بوسيله عبادت‏هاي اميرمؤمنان مي‏کند.

پيامبر اکرم(ص) مي‏فرمايد: صبحگاهي جبرئيل با شادي و حالت بشارت بر من وارد شد. گفتم حبيب من چه شده تو را خوشحال و بشارت رسان مي‏بينم؟ پس گفت: اي محمد!(ص) چگونه خوشحال نباشم و حال آن که چشمم بخاطر اکرامي که خداوند نسبت به برادرت و جانشينت و امام امتت علي بن ابي طالب روا داشته، روشن شده است، پس پيامبر اکرم(ص) فرمود: چگونه خداوند برادرم و امام امتم را گرامي داشته است؟

«قال: باهي بعبادته البارحة ملائکته و حملة عرشه و قال: ملائکتي انظروا الي حجّتي في ارضي علي عبادي بعد نبيّي، فقد عفر خدّه في التّراب تواضعاً لعظمتي، اشهدکم انّه امام خلقي و مولي بريّتي؛(20)گفت: خداوند با عبادت ديشب علي بر ملائکه و حاملان عرش مباهات نموده است. و فرموده است: ملائکه من نگاه کنيد به حجّتم بر برندگانم در زمين بعد از پيغمبرم، براستي صورت و گونه‏اش بر خاک نهاده است بخاطر تواضع در مقابل عظمت من، شما را شاهد مي‏گيرم که او (علي) پيشواي مخلوقم، و سرپرست مردمان من مي‏باشد.»

در منابع شيعه آن قدر از عبادت اميرمؤمنان(ع) سخن به ميان آمده که نياز به يک کتاب دارد، خالي از لطف نيست که به ترجمه يک روايت اشاره کنيم:

ضراربن ضمره در حضور معاويه درباره علي(ع) چنين گفت: «پس خدا را شاهد مي‏گيرم که او را در بعض جايگاهش ديدم. در وقتي که شب پرده‏هاي تاريکي‏اش را انداخته بود و ستارگان ظاهر شده بودند، در حالي که در محرابش ايستاده بود و محاسن خود را بر دست گرفته و مانند انسان مار گزيده به خود مي‏پيچيد و چون انسان غمديده گريه مي‏کرد... (گويا هنوز آواز او را در گوش جان دارم که مي‏فرمود:) آه آه از کمي توشه، طولاني بودن سفر، وحشت راه و بزرگ بودن جايگاه ورود.»

پس آنگاه اشک معاويه جاري ش دو با آستينش آن را پاک کرد و ديگران هم اشک ريختند سپس معاويه گفت، آري ابوالحسن چنين بود...»(21)

نيمه شب زمزمه‏اي هست بلند / که مرا مي‏گسلد بند از بند
هست جانسوزتر از ناله ني / کرده صد ناله به يک زمزمه طي
چه روان بخش صدايي دارد / سوز عشق است و نوايي دارد
بس که با شور و نوا دمساز است / به سماوات طنين انداز است
آسمان‏ها همه با آن عظمت / رفته زين حال فرو در حيرت
دشت و صحرا همه در بهت و سکوت / که بلند است نواي ملکوت
اين نواي ابديت ازليست / شايد آهنگ مناجات علي است
نيمه شب خلوت و رازي دارد / با خدا راز و نيازي دارد(22)


ادامه مطلب


[ دوشنبه 21 مهر 1393  ] [ 2:52 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

محبت و علاقه پيامبر(ص) به علي(ع)

محبت و علاقه پيامبر(ص) به علي(ع)
هر کس جامع کمالات باشد محبوب دلها نيز هست، پيامبر اکرم(ص) که خود محبوب عالميان و خوبان و پاکان است، عاشق شيداي علي است، چرا که به تصريح آيه مباهله، علي جان پيامبر است «انفسنا» و جان هر کس شيرين و دوست داشتني است.
به همين جهت بارها پيامبر اکرم(ص) مي‏فرمود: «من احبّ عليّاً فقد احبّني...؛(9) هر کس علي را دوست بدارد به من محبّت ورزيده است.» و فرمود: «محبّک محبّي و مبغضک مبغضي؛(10) دوستدار تو دوست من است، و دشمن تو دشمن من.»

شخصي از پيامبر اکرم(ص) پرسيد: «يا رسول اللّه انّک تحبّ عليّاً؟ قال: او ماعلمت انّ عليّاً منّي و انا منه؛(11) اي رسول خدا علي(ع) را دوست مي‏داري؟ فرمود: مگر نمي‏داني که علي از من و من از اويم.»
آيا کسي جان شيرين و پاره تنش را دوست نمي‏دارد؟

مناقب با اسنادش از رسول خدا نقل مي‏کند که آن حضرت فرمود: «انّ اللّه عزّ و جلّ امرني بحبّ اربعةٌ من اصحابي و اخبرني انّه يحبّهم. قلنا: يا رسول اللّه من هم؟ فلکنّا يحبّ ان يکون منهم، فقال: الا انّ عليّاً منهم ثم سکت، ثمّ قال: الا انّ عليّاً منهم ثمّ سکت؛(12) براستي خداي عزيز و جليل مرا امر کرده است به دوستي چهارنفر از اصحاب، و خبر داد مرا که خداوند(نيز) آنها را دوست مي‏دارد، گفتم: اي رسول خدا آنها کيستند؟ پس هر يکي از ماها دوست داريم جزو آنان باشيم. پس فرمود: آگاه باشيد علي از آنهاست، سپس سکوت کرد، دوباره فرمود: به راستي علي از آنهاست و سکوت کرد.»

عايشه مي‏گويد: هنگامي که رسول خدا(ص) به حالت احتضار درآمد فرمود: ادعوا اليّ حبيبي؛ محبوب مرا بخوانيد، من به سراغ ابي بکر رفتم و او را احضار نمودم. وقتي ابابکر بر پيغمبر داخل شد حضرت نظري به سوي او افکند سپس از او روي گردانيد و (براي مرتبه دوم) فرمود: «ادعوا اليّ حبيبي؛ محبوب مرا بخوانيد. آنگاه حفصه عمر را احضار کرد پيغمبر همان گونه که از ابي‏بکر روي گردانيد از عمر نيز روي گرداند. عايشه گويد: من گفتم واي بر شما پيغمبر علي بن ابي طالب(ع) را مي‏خواند، سوگند به پروردگار جز علي را نمي‏خواهد. پس رفتند سراغ علي (ع)، وقتي که پيغمبر علي را ديد، او را محکم به سينه چسبانيد آنگاه در گوش آن حضرت هزار حديث بيان فرمود که هر حديثي راهگشاي هزار حديث بود.»(13)

از ابن عباس نقل شده است که پيامبر اکرم(ص) فرمود: «عليّ منّي مثل رأسي من بدني؛(14) علي نسبت به من مانند سر است نسبت به بدن.»

صد البته که محبّت‏هاي پيامبر اکرم(ص) به علي صرف محبّت عاطفي نيست بلکه بر اساس لياقت‏ها و کمالاتي است که مولا علي(ع) دارا مي‏باشد که به نمونه‏هايي از کمالات و فضائل آن حضرت، از زبان خود پيامبر اکرم(ص) اشاره مي‏شود.


ادامه مطلب


[ دوشنبه 21 مهر 1393  ] [ 2:51 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

علم امیرالمومنین علي(ع)

علم علي(ع)
علم و دانش علي اکتسابي نيست تا استاد برتر از خود و شاگردان و هم دوره‏هايي همسان خود داشته باشد، بلکه علم او «لدني» است و و ريشه در علم الهي و آسماني دارد، به اين جهت علم او برهمه انسان‏هاي معمولي و غير مرتبط با وحي آسماني برتري و امتياز دارد، و به همين جهت است که حتي در منابع اهل سنّت نيز از او به عنوان «اعلم النّاس» ياد شده است که به نمونه‏هايي اشاره مي‏شود:

1- پيامبر اکرم(ص) فرمود: «اعلم امّتي من بعدي عليّ بن ابي طالب عليه السّلام؛(15) داناترين امّت من بعد از من علي بن ابي‏طالب(ع) است.»

2- عبداللّه بن مسعود مي‏گويد، پيامبر اکرم(ص) فرمود: «قُسّمت الحکمة علي عشرة اجزاءٍ فاعطي عليّ تسعة و النّاس جزءً واحداً؛(16) حکمت (و دانش) به ده جزء تقسيم شده است و به علي نه قسمت آن و به (مابقي مردم) يکدهم داده شده است.»

تمامي علوم بشري و پيشرفت‏هاي آن جزء همان يکدهم است، و علم علي(ع) نه برابر دانش تمامي بشريت است. و راز آن هم اين است که ريشه در مهبط وحي الهي يعني پيغمبر اکرم(ص) دارد، که خود فرمود: «انا مدينة العلم و عليٌ بابها، فمن ارادالعلم فيأت الباب؛(17)من شهر علم (الهي و وحياني) هستم و علي دَرِ آن است پس هر کس اراده دانش دارد بايد از درب (شهر) وارد شود&raquo.

3- عايشه درباره علي(ع) مي‏گويد: «هو اعلم النّاس بالسّنة؛(18) او داناترين مردم نسبت به سنّت (پيامبر اکرم(ص)) مي‏باشد.» اي کاش خود عائشه به اين حديث عمل مي‏کرد، و به توصيه‏هاي اميرمؤمنان(ع) توجّه مي‏کرد و جنگ جمل را به وجود نمي‏آورد.»

4- پيامبر اکرم(ص) بعد از تزويج فاطمه به علي(ع) به دختر خود فرمود: «زوّجتک خير اهلي، اعلمهم علماً و افضلهم حلماً و اوّلهم سلماً؛(19) تو را به تزويج بهترين بستگانم و اهلم درآوردم، که از نظر دانش داناترين، و از نظر حلم و بردباري برترين، و از نظر اسلام اوّلين مي‏باشد.»


ادامه مطلب


[ دوشنبه 21 مهر 1393  ] [ 2:51 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

آنچه خوبان دارند تو تنها داري

آنچه خوبان دارند تو تنها داري
علي نه تنها اوصاف خوبان عالم را داراست و «آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد» بلکه اوصاف تمامي پيامبران اولواالعزم را که عصاره هستي هستند بجز پيامبر خاتم در او جمع آمده است.

بيهقي يکي از دانشمندان نامي اهل سنّت چنين روايت نموده که پيامبر اکرم(ص) فرمود: «من احبّ ان ينظر الي آدم في علمه و الي نوحٍ(ع) في تقواه و ابراهيم في حلمه و الي موسي في عبادته فلينظر الي علي بن طالب عليه الصّلوة و السّلام؛(7) هر کسي دوست دارد به علم و دانش آدم بنگرد و مقام تقوا و خودنگهداري نوح را(مشاهده نمايد) و بردباري ابراهيم(نظاره کند) و به عبادت موسي(ع) (پي ببرد) بايد به علي بن ابي طالب(ع) نظر بيندازد.»

مناقب، روايت فوق را در دو مورد به اين صورت نقل نموده است. پيامبر اکرم(ص) فرمود: «من اراد ان ينظر الي آدم في علمه و الي نوح في مهمه و الي يحيي بن زکريّا في زهده، و الي موسي بن عمران في بطشه، فلينظر الي علي بن ابي طالب عليه‏السلام؛(8) هر کس مي‏خواهد دانش آدم را، فهم (ژرف) نوح را، و زهد يحيي را و قاطعيّت موسي بن عمران را بنگرد، به علي بن ابي طالب نظر کند.»


ادامه مطلب


[ دوشنبه 21 مهر 1393  ] [ 2:50 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

فضائل بي‏شمار علی (ع)

فضائل بي‏شمار
کتاب فضل تو را آب بحر کافي نيست / که‏تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم
پيامبري هم که علي را شناخته اعتراف دارد که فضائل او قابل شماره و احصي نيست.

ابن عباس مي‏گويد پيامبر اکرم(ص) فرمود: «لو انّ الفياض(4) اقلام و البحر مدادٌ و الجنّ حسّابٌ و الانس کتابٌ مااحصوا فضائل عليّ بن ابي طالبٍ؛(5) اگر انبوه درختان (و باغها) قلم، و دريا مرکب، و تمام جنّيان حسابگر، و تمام انسان‏ها نويسنده باشند قادر به شمارش فضائل علي بن ابي طالب نخواهند بود»

و در جاي ديگر پيامبر اعظم فرمود: «انّ اللّه تعالي جعل لاخي عليٍّ فضائل لاتحصي کثرة فمن ذکر فضيلةً من فضائله مقرّابها غفر اللّه له ما تقدّم من ذنبه و ماتأخّر؛ براستي خداوند براي برادرم علي(ع) فضائل بي‏شماري قرار داده است که اگر کسي يکي از آن فضايل را از روي اعتقاد و اعتراف بيان نمايد، خداوند گناهان گذشته و آينده او را مي‏بخشد.

و من کتب فضيلةً من فضائله لم تزل الملائکة تستغفرله ما بقي لتلک الکتابه رسم، و من استمع فضيلةً من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتي اکتسبها بالاستماع و من نظر الي کتابٍ من فضائله کفّر اللّه له الذّنوب الّتي اکتسبها بالنّظر،(6)

اگر کسي يکي از فضائل آن حضرت را بنويسد، تا هنگامي که آن نوشته باقي است، ملائکه براي او استغفار مي‏کنند و اگر کسي يکي از فضائل آن حضرت را بشنود، خداوند همه گناهاني را که از راه گوش انجام داده است مي‏بخشد، و اگر کسي به نوشته‏اي درباره فضائل علي(ع) نگاه کند، خداوند تمام گناهاني که از راه چشم کرده است مي‏پوشاند و از آن در مي‏گذرد.»


ادامه مطلب


[ دوشنبه 21 مهر 1393  ] [ 2:49 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

علي را جز خدا و نبي(ص) نشناختند


راستي اين اعجوبه چون کيست که همه در شناخت او در مانده‏اند، عدّه‏اي او را تا سر حدّ خدايي بالا برده‏اند، و عدّه‏اي حتي در بندگي او شک دارند که: در مسجد کوفه شهيدش کردند. گفتند مگر اهل نماز است علي؟! و آن که او را حقيقتاً شناخت خداي او و رسول خدايش بود.

پيامبر اعظم(ص) خطاب به علي(ع) فرمود: «يا علي ما عرف اللّه حق معرفته غيري و غيرک و ما عرفک حق معرفتک غير اللّه و غيري؛(2) اي علي! خداوند متعال را نشناخت به حقيقت شناختش جز من و تو، و تو را نشناخت آن گونه که حق شناخت توست، جز خدا و من.»

و در جاي ديگر فرمود: «يا علي لايعرف اللّه تعالي الّا انا و انت و لايعرفني الّا اللّه و انت و لا يعرفک الّا اللّه و انا؛(3) اي علي! خدا را نشناخت جز من و تو، و مرا نشناخت جز خدا و تو و تو را نشناخت مگر خدا و من.»


ادامه مطلب


[ دوشنبه 21 مهر 1393  ] [ 2:49 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

پرسیده بودی چرا نام علی علیه السلام در قرآن نیامده است؟

پرسیده بودی چرا نام علی علیه السلام در قرآن نیامده است؟
 
این سؤالی است که مردی از امام صادق(ع) پرسید و آن حضرت به او پاسخی به این مضمون دادند.
به آن ها که چنین پرسشی می کنند بگو، خدا فرمان نماز را در قرآن داده است و این پیامبر بودند که چگونگی و منظور از آن را بیان فرمودند، همچنین امر به پرداخت زکات در قرآن آمده است ولی شرح موارد آن و میزان حد نصاب از چیزهای گوناگون را پیامبر فرمودند، هم چنین است فرمان حج و سایر موارد دیگر.
در مورد پرسش تو نیز خدا در قرآن فرموده:"اطیعوا... و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم..."
و اولی الامر را پیامبر به مسلمانان معرفی فرمود.
اعتقاد کلیه مسلمانان جهان بر این است که نمازهای واجب روزانه 17 رکعت است، حال آیا صحیح است بپرسیم اگراین چنین است چرا سخنی از "رکعت" در قرآن نیامده است؟ اکنون می توان ادعا کرد که چون واژه ی رکعت در قرآن نیامده، پس در نماز رکعت معنا ندارد؟!
و نیز همه مسلمانان در عمره هفت بار طواف گرد خانه خدا را واجب می دانند، آیا صحیح است بگوییم چون به این مسأله در قرآن صریحا اشاره نشده، ما آن را نمی پذیریم؟!
آیا می توان ادعا کرد چون اکنون نام کسی به عنوان جانشین پیامبر در قرآن موجود نیست، اصلا پیامبرجانشین نمی خواهد؟
اگر بخواهیم این ادعا را بپذیریم که چون اکنون نام امیرالمؤمنین در قرآن موجود نیست، پس ولایت او مورد نظر نبوده است، ناچار باید بگوییم اساسا انتخاب جانشین برای رسول خدا کاری عبث بوده چون در قرآن سخنی از جانشین رسول نیست و پر واضح است که عقل سلیم چنین ادعایی را نمی پذیرد.
و نیز در پاسخ به آنان که به این بهانه از پذیرش ولایت الهی امیرالمؤمنین سرباز می زنند می پرسیم: "مگر نام کسانی را که ولایت آنان را بر جامعه اسلامی لازم و واجب می دانید، در قرآن آمده است؟
پاسخ دیگر ما به آن ها این سؤال را مطرح می کنند این است که آیا می توان برای اثبات حقانیت حضرت مسیح در مجموعه ای که امروز تورات نام گرفته است به دنبال نام حضرت عیسی باشیم؟ چرا؟
و آیا اگر نام حضرت عیسی را در تورات امروزی نیافتیم، حق داریم منکر نبوت حضرت مسیح شویم؟
پاسخ به این سؤال روشن است یهود در مبارزه با حضرت عیسی تا آن جا که توانستند آثار حقانیت مسیح را در کتاب ها و اخبارشان حذف نموده، از بین بردند حال اگر امروز اثر و یا اشاره ای نسبت به مسیح در تورات دیده شود باید مایه ی تعجب و شگفتی باشد که چگونه از چشم یهود پنهان مانده و آن را حفظ نموده اند؟
این در حالی است که نبودن نام مسیح در تورات با توجه به انچه گذشت ،مورد انتظار است.
بنابر اگر نام علی صریحا در قران بود آنان که با دشمنی ورزیدند قدرت و زمام امر را نیز در دست داشتند،با قرآن چه میکردند؟
مگر نه این است که هم امروز برادران اهل سنت ما از ذکر صفت پروردگار به جهت شباهت ظاهری ان با نام امیر المومنین اجتناب شدید ورزیده،در پایان قرائت قرآن حاضر به گفتن«صدق ا... العلی العظیم»نمی باشد.
 
آیا این که نشان ها ونشانه های علی که هرکدام مثل روز روشن درخشان ونورانی است و در جای جای قران ذکر گردیده است،و بر انان که در دل بیماری نداشته در در جست و جوی چشمه های نور میباشند،به وضوحخود نمایی میکند،خود یکی از راه های حفظ قرآن از تحریف نمیتواند باشد؟

آیا این که قرآن می فرماید سرپرست شما تنها خداست و رسولش و ایمان آورندگانی که نماز به پا می دارند و رکوع به جا می آورند و در حال رکوع ،بخشش می نمایند و در حالی که به شهادت مفسران و تاریخ این تنها علی بود که در چنین شرایطی به مسکین بخشش عنایت فرمود،کافی نیست؟ به نظر شما اگر در این ایه نام حضرت علی صریحا برده می شد ،امروز اثری از این ایه در قران برجای مانده بود؟


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 17 مهر 1393  ] [ 11:39 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

تولد خورشید

 

      صبح روز دوشنبه بود که خورشید از پشت کوه بالا آمد. خورشید آن روز خیلی خوشحال بود؛ وبا تابش نور؛  همه جا را گرم وروشن کرده بود. برکه ای درمیان دشت بود؛ او رو کرد به آسمان وبه خورشید گفت: چه شده این قدر خوشحالی.

خورشید گفت: نمی دانم حال خیلی خوبی دارم؛ احساس می کنم، امروز یک اتفّاق بزرگی خواهد افتاد.

      برکه گفت: اتفاق بزرگی؟!! دراین موقع پرنده ای برای آب خوردن از برکه، برروی تخته سنگی نشست وشروع به آب خوردن کرد. برکه از او پرسید؟ ای پرنده تو از کجا می آیی ؟ گفت: من از سوی مکه می آیم؛ وعده ای زیادی با کاروان خود به سوی شما می آیند.

      برکه گفت: به سوی ما؟! گفت: آری؛ پیامبر خدا- صلی الله علیه وآله و سلم- ؛ بعد از پایان مراسم حج به همه فرمود، از طرف خدا به او دستور داده شد، که به غدیر بروید و جانشین بعد از خودرا؛ که حضرت علی- علیه السلام- است به همه خبر دهید.برکه از او پرسید؟ حالا چند نفری هستند؟ پرنده گفت: صدوبیست هزار نفر. که بسیاری از اهل مکّه نیز همراه کاروان می آیند تا ببینند؛ پیامبر در غدیر چه کار مهمی دارد. دراین کاروان بزرگ امیرالمومنی، حضرت زهرا، وامام حسن وامام حسین- علیهم السلام- هم هستند.

برکه خیلی خوشحال شد واز خورشید پرسید: آیا تو چیزی می بینی؟

      خورشید با تمام خوشحالی درآسمان می درخشید و می گفت: عده ای زیادی را می بینم: که برشتران واسبهای خود هستند وبه سوی ما می آیند. بعد از ساعتی کاروان به غدیر خم رسید. در کنار این برکه بزرگ پنج درخت کهنسال بود که با شاخ وبرگ خود؛ سایبانی برای مسافران درست کرده بودند. پیامبر به مردم دستوردادند؟ که در این غدیر خم پیاده شوند. چون قرار بود سه روز درآنجا بمانند. مردم خمیه زدند وتا ظهر استراحت کردند.

      برکه تا آن روز این قدر جمعیت ندیده بود. دید چند نفری برای گرفتن وضو به سوی برکه می آیند؛ امّا ناگهان یکی از دور آنها را صدا زد و گفت: مقداد به سلمان و ابوذر وعماّر بگو بیایند که در سایه درخت جایگاهی برای پیامبر درست کنند. آنها بعد از گرفتن وضو زیر درختها را تمیز کردند و جای بلندی مثل منبر ساختند؛ سپس روی آنهارا پارچه ای انداختند تا نرم باشد. منبرراجایی درست کردند، که همه مردم آن را ببینند وصدای پیامبر- صلی الله وعلیه و آله و سلم- را بشنوند. برکه رو به خورشید کرد و گفت: من پیامبر را نمی بینم! عده ای زیاد در کنار من ایستاده اند.

      خورشید با لبخندی که بر لب داشت؛ گفت: من پیامبر- صلی الله علیه وآله و سلم- را می بینم که از منبر بالا رفت ودر آخرین پله ایستاد. حضرت علی علیه السلام را صدا زد که بالای منبر بیاد. امّا او یک پله پایین تر از پیامبر ایستاد.

      برکه گفت: من صدای آنان را می شنوم که- پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم- فرمود: خداوند می فرماید: ای پیامبر؛ بعد از خود حضرت- علی علیه السلام- را جانشین خود قرار ده تا رسالت تو کامل شود؛ تا او حرفهای خدا و آنچه حلال وحرام است را به مردم بگوید و آنها را به دستورات قرآن راهنمایی کند.

      در آن موقع پیامبر خدا دست بر کمرعلی- علیه السلام- گذاردند و حضرت علی– علیه السلام- دو دست خود را به سوی آسمان بردند وپیامبر اورا به بالا بلند کردند و فرمودند: «من کنت ُ مولاه فهذا علی مولاه » 

یعنی: هر کس که من مولا ی اویم این علی مولای اوست وهر کس من پیامبر او بوده ام.  علی امام اوست هر کس علی را دوست بدارد من را دوست می دارد وهرکس بااودشمنی کند با من دشمنی کرده است.

      اکنون اورا پایین آورد وبه مردم گفت: دین شما کامل شد و نعمت بر همه شما تمام گشت وخدا از شما راضی و خشنود شد. پیامبر خدا در حدود یک ساعت برای مردم خطبه خواند و امامان بعد از علی- علیه السلام- را تا امام دوازدهم؛ حضرت مهدی- علیه السلام- را برای مردم معرفی کردند. آنگاه پیامبر به مردم فرمودند: ای مرد آنچه درباره علی گفتم:  بگویید؛ شنیدیم و اطاعت کردیم وعلی را به عنوان- امیرالمؤمنین- سلام کنید وتبریک بگویید که خداوند چنین مقامی را به علی بن ابی طالب داده است.

برکه ازخورشید پرسید؟ چرا عده ای از مردم پراکنده شدند.

      خورشنید گفت: پیامبر- صلی الله علیه وآله و سلم- فرمودند: دوخیمه آماده کنید. در یکی از آنها خود او ودر خیمه دیگر حضرت علی- علیه السلام- نشست. مردم گروه؛ گروه ، وارد خیمه پیامبر- صلی الله علیه وآله و سلم- می شدند وبا او بیعت می کردند و می گفتند: آنچه را که شما درباره – علی علیه السلام - فرمودید. اطاعت می کنیم وبا او مخالفت ودشمنی نمی کنیم.

      بعد از آن وارد خیمه علی می شدند ومی گفتند: «السلام علیک یا امیرالمؤمنین» با تو بیعت می کنیم واز دستورات تو اطاعت می کنیم. بعد از گرفتن بیعت از مردها؛ پیامبر- صلی الله علیه وآله و سلم- دستور داد،  زنها به خیمه بیایند. بیشتر زنها نامحرم بودند ونمی توانستند با حضرت علی- علیه السلام- دست بدهند. برای همین تشتی  آب در خیمه گذاشتند واز وسط آن پرده کشیدند؛ در یک طرف حضرت علی- علیه السلام- نشست ودست خود را در آب می گذاشت وطرف دیگر زنها دست خود را در آب می گذاشتند و می گفتند:  ((السلام علیک یا امیرالمومنین ))  ما با تو پیمان بستیم که تو جانشین پیامبر- صلی الله علیه وآله و سلم- هستی.  چون عده مردم خیلی زیاد بودند،  این مراسم سه روز طول کشید.  

      برکه به خورشید گفت: چرا عده ای دور از مردم نشسته اند؛ رفتار آنها با دیگران فرق می کند. خورشید گفت: آنان منافقانی هستند که به دروغ با پیامبر عهد بسته اند و آنها نقشه های شومی را برنامه ریزی می کنند که نه فقط خود به هدفشان برسند؛ بلکه بیشتر مسلمین را از راه صراط مستقیم دوازده جانشین بر حق پیامبر شان منحرف کنند.

برکه رو به خورشید کرد و گفت:  چه شد، چرا عده ای دور پیامبرایستاده اند؟

      او گفت: یک نفر به نام حارث با عده ای از یارانش نزدپیامبر- صلی الله علیه وآله و سلم-آمدند: حارث جلو آمد وبا بی ادبی گفت: آیا آنچه را که در مورد علی گفتی واورا جانشین و امام قرار دادی آیا از طرف خدا بود؟

پیامبر خدا فرمود: آری خداوند فرمان داد تا مقام اورابرایتان بگویم که او ولی و سرپرست شماست.

      حارث با کمال بی ادبی گفت: خدایا! اگر سخنان پیامبر از جانب شماست عذابی بر من بفرست! تا سخن حارث تمام شد. خداوند سنگی از آسمان فرستاد وبر سر اوخورد و بر بدنش فرو رفت وبر زمین افتاد و کشته شد. وقتی مردم این واقعه را دیدند متوجه شدند این یک معجزه ای از طرف خدا بود تا مردم بار دیگر داستان اصحاب فیل را با چشم خود ببینند با دیدن این منظره  پیامبر- صلی الله علیه وآله و سلم- به مردم فرمود: خوشا به حال کسی که ولایت علی ابن ابی طالب را قبول کند! وای به حال کسی که با او دشمنی کند. آنگاه پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم- رو کردند به مردم گفتند: آنچه را که شنیدید ودیدید حاضرین به غایبین و پدران  به پسران  بگویید؛

      بعد از سه روز غدیر که به آن «ایام الولایه» می گویند، کاروانان به سوی شهرهای خود حرکت کردند واین خبر به سرعت درشهرها و کشورها پخش شد آری! روز به ولایت رسیدن علی- علیه السلام- خورشید اسلام متولدشد.


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 17 مهر 1393  ] [ 11:35 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]