ورود به كربلا

 

شیخ مفید گوید: چون صبح شد، امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرود آمد و نماز صبح خواند. دوباره سوار شد و با یاران خود سمت راست را پیش گرفت. می‌خواست یاران خود را از سپاه حر جدا كند، حر نیز می‌آمد و امام و یارانش را مانع می‌شد و می‌خواست آنان را به سمت كوفه برگرداند، آنان هم امتناع می‌كردند. چنین ادامه یافت تا به نینوا رسیدند، جایی كه حسین ـ علیه السّلام ـ آنجا فرود آمد. ناگهان اسب سواری را دیدند. سلاح بر تن و كمان بر دوش كه از كوفه می‌آمد. همه به انتظار ایستادند. چون به آنان رسید، به حر و یارانش سلام كرد، اما به حسین و اصحاب او سلام نداد. نامه‌ای از ابن زیاد برای حر آورده بود، با این مضمون:
اما بعد، چون نامه‌ام به تو رسید و فرستاده‌ام آمد، بر حسین ـ علیه السّلام ـ تنگ بگیر و جز در سرزمین بی‌آب و خشك، فرود نیاورد. به فرستاده‌ام دستور داده‌ام همواره همراه تو باشد تا خبر اجرای فرمان به من برسد. والسلام.
چون حر نامه را خواند، گفت: این نامه امیر عبیدالله است. دستور داده هر جا نامه رسید، بر شما سخت بگیرم. این هم فرستاده اوست و مأمور است كه از من جدا نشود تا آنكه فرمان امیر را درباره شما اجرا كنم. یزید بن مهاجر، از همراهان امام به فرستاده ابن زیاد نگریست، او را شناخت و گفت: مادرت به عزایت بنشیند! چه فرمانی آورده‌ای؟ گفت: مطیع پیشوایم بودم و وفادار به بیعتم. گفت: بلكه پروردگارت را نافرمانی كرده و در هلاك ساختن خویش و كسب ننگ و دوزخ از پیشوای خود اطاعت كرده‌ای. چه بد پیشوایی داری!
خداوند می‌فرماید:« ما آنان را پیشوایانی قرار دادیم كه به دوزخ فرا می‌خوانند، روز قیامت هم یاری نمی‌شوند.»[1] پیشوای تو از آنان است. حر از آنان خواست در همان جای خشك و بی‌آبادی فرود آیند. امام به او فرمود: وای بر تو! بگذار در این آبادی نینوا و غاضریه یا شفیه فرود آییم. گفت: به خدا نمی‌توانم بگذارم. این مرد را بر من جاسوس فرستاده‌اند. زهیر بن قین گفت: ای پسر پیامبر! من چنین می‌بینم كه كار بعداً سخت‌تر خواهد شد. اكنون جنگیدن با این گروه برای ما آسانتر از جنگ با كسانی است كه پس از اینان می‌آیند و ما توان نبرد با آنان كه می‌آیند را نداریم. امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرمود: من آغازگر جنگ نخواهم شد. [2]
سپس فرود آمد. آن روز، پنجشنبه دوم محرم سال 61 هجری بود.

نامهای كربلا
دینوری گوید: زهیر به امام حسین ـ علیه السّلام ـ گفت: نزدیكی ما، كنار رود فرات، روستایی است در دل یك قطعه محكم كه فرات آن را احاطه كرده است، مگر از یك طرف. امام پرسید: نامش چیست؟ گفت: عقُر. فرمود: پناه می‌بریم به خدا از عقر (آتش گداخته). امام حسین ـ علیه السلام ـ به حر گفت: كمی هم برویم آنگاه فرود آییم. با او رفت تا آنكه به كربلا رسیدند. حر و یارانش در مقابل امام حسین ـ علیه السلام ـ ایستادند و از رفتن بازداشتند و حر گفت: همین جا فرود آی. فرات هم به تو نزدیك است. امام پرسید: اسم اینجا چیست؟ گفت: كربلا. فرمود: صاحب رنج و بلا. پدرم هنگام عزیمت به صفین، از اینجا گذشت. من با او بودم. ایستاد و از نامش پرسید نامش را گفتند. فرمود: «اینجا محل فرود آمدنشان و اینجاست محل ریخته شدن خونهایشان». پرسیدند: چه كسانی؟ فرمود: گروهی بزرگ از خاندان محمد اینجا فرود می‌آیند.[3]
بهبهانی به نقل از ابی مخنف نقل می‌كند:
همه حركت كردند تا به سرزمین كربلا رسیدند. روز چهارشنبه بود. اسب امام از حركت باز ایستاد. امام فرود آمد و بر اسب دیگری سوار شد. آن نیز حتی یك گام جلو نرفت. امام، پیوسته اسب عوض كرد، تا هفت اسب همه این گونه بودند. امام با دیدن این امر شگفت، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ گفتند: غاضریه. پرسید: نام دیگری دارد؟ گفتند: نینوا. فرمود: نام دیگر چه؟ گفتند: ساحل فرات. پرسیدم: اسم دیگر هم دارد؟ گفتند: كربلا. آنگاه بود كه نفس عمیقی كشید و فرمود: سرزمین محنت و رنج! فرمود: بایستید و پیش نروید. به خدا كه محل فرود آمدنمان و سرزمین ریخته شدن خونمان همین جاست. اینجاست كه حرمت ما را می‌شكنند، مردانمان و كودكانمان را می‌كشند. قبور ما در همینجا زیارتگاه خواهد شد. جدم رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ همین خاك را به من وعده داده و وعده او خلاف نیست. از اسب فرود آمد...[4]
ابن جوزی گوید: امام پرسید: نام این سرزمین چیست؟ گفتند: كربلا؛ به آن نینوا هم می‌گویند. حضرت گریست و فرمود: رنج و محنت! ام سلمه به من خبر داد كه روزی جبرئیل نزد رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله و سلم ـ بود. تو هم با من بودی. گریه كردی، پیامبر فرمود: فرزندم را رها كن. تو را رها كردم. پیامبر تو را بر دامن خود نشاند. جبرئیل گفت: آیا دوستش داری؟ فرمود: آری. گفت: امت تو او را خواهند كشت. اگر بخواهی سرزمین شهادتش را نشانت دهم. فرمود: آری. جبرئیل بال خود را بر كربلا گشود و آن را به پیامبر نشان داد. چون به حسین ـ علیه السلام ـ گفتند كه نام اینجا كربلاست، آن را بویید و گفت: به خدا این همان سرزمینی است كه جبرئیل به پیامبر خدا خبر داد كه من اینجا كشته خواهم شد. [5]

در روایتی است كه مشتی از خاك آن بر گرفت و بویید...
ابن سعد نقل می‌كند: چون علی ـ علیه اسلام ـ در مسیر صفین از كربلا گذشت و رو به روی روستای نینوا بر كرانه فرات قرار گرفت، ایستاد و خدمتكار خود را گفت كه به ابا عبدالله خبر دهد به این سرزمین چه می‌گویند؟ گفت: كربلا. حضرت گریست تا آنكه زمین از اشكهایش‌تر شد. فرمود: روزی خدمت پیامبر رسیدم كه می‌گریست. سبب گریه را پرسیدم، فرمود: جبرئیل پیش من بود. مرا خبر داد كه فرزندم حسین ـ علیه السلام ـ در كنار فرات در جایی به نام كربلا كشته می‌شود. مشتی از خاك آن را برداشت و داد تا بویش كنم. چشمانم پر از اشك شد.[6]

امام حسین ـ علیه السلام ـ در كربلا
خوارزمی گوید: امام حسین ـ علیه السلام ـ روز چهارشنبه یا پنج شنبه دوم محرم سال 61 وارد كربلا شد، برای یاران خود خطبه‌ای خواند و فرمود:
اما بعد، مردم برده دنیایند، دین بر زبانشان است و در پی آنند، تا وقتی زندگی‌شان بگذرد. هرگاه با بلا آموزده شوند، دینداران اندك می‌شوند. سپس پرسید: آیا اینجا كربلاست؟ گفتند: آری. فرمود: اینجا جای محنت و رنج است؛ اینجاست محل فرود آمدن ما و مركبهایمان و ریخته شدن خونهایمان.
همه فرود آمدند، بارها را كنار فرات گشودند، خیمه‌ای برای حسین ـ علیه السلام ـ و خانواده و فرزندان او افراشته شد. خیمه برادران و عموزادگان را اطراف خیمه او زدند. حسین ـ علیه السلام ـ در خیمه‌اش نشست و به اصلاح شمشیرش پرداخت. چون غلام ابوذر نیز با او بود، حضرت، اشعار «یا دَهرُ افًّ لكِ من خلیلٍ...» را می‌خواند.[7]




[1] . وَ جَعلنا هُم أئمه یَدعونَ الی النار ... (سوره قصص، آیه 41).
[2] . ارشاد، ص226.
[3] . الاخبار الطوال، ص 252.
[4] . المعه الساكبه، ج 4، ص 254.
[5] . تذكره الخواص، ص 225.
[6] . طبقات، ج 47، ص 274.
[7] . مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1، ص 237.

مقتل امام حسين(ع)-ترجمه جواد محدثي، ج2، ص101

ادامه مطلب


[ شنبه 25 مهر 1394  ] [ 3:24 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

اعتبار سند زیارت عاشورا

 

زيارت عاشورا با مجموع درسهاي عقيدتي، سياسي، فكري و انزجار از دشمنان اهل بيت عصمت و طهارت كه در حكم محك و معياري است كه سَره را از ناسره جدا مي كند و تقدم تبرّي است بر تولّي دعا و نيايش به درگاه خداوند و درخواست توفيق انتقام از دشمنان و باز تمنّاي اوست كه هر كدام از آن ارزشهايي را ارائه مي دهد و سر فصلهاي غير قابل ترديدي را فرا راه انسان مي گشايد و مي تواند آدمي را در پيمودن راه راست و رسيدن به حقيقت راسخ و استوار نمايد.
اين زيارتنامه توسط امام باقر ـ عليه السّلام ـ به شيعيان تعليم داده شده است و تنها يك زيارتنامه جهت عرض ادب ظاهري به محضر امام حسين ـ عليه السّلام ـ و ياران ايشان نبوده بلكه خود منشوري است كه از هر جهت نوري از آن جلوه گر است چرا كه اين صحيفه بهانه اي است براي بيان مختصر امّا كامل از اسلام شناسي، معرفت‌شناسي، امام شناسي، جامعه شناسي و انسان شناسي.
زيارت حسين بن علي ـ عليهما السّلام ـ در كتابهاي ادعيه و مزار وارد شده است و در طول سيزده قرن علما و دانشمندان بر خواندن آن در روز عاشورا بلكه در طول سال عنايت خاصّي داشته و همگان را به آن سفارش كرده اند.
اكنون اسناد اين زيارت را كه عمدتاً از نوشتار استاد آيت الله سبحاني است مي آوريم.[1]
1. شيخ طوسي (385 ـ 460 ه‍.ق) در كتاب «مصباح المتهجد و سلاح المتعبد»[2] آن را به سه طريق نقل كرده جز اين كه طريق نخست مربوط به بيان ثواب زيارت امام حسين ـ عليه السّلام ـ مي باشد و ارتباطي به نصّ زيارت معروف ندارد ولي دو سند ديگر مربوط به زيارت رايج است و ما به بررسي اين دو سند بسنده مي كنيم. شيخ در كتاب مصباح المتهجد زيارت عاشورا را با سند ياد شده در زير نقل مي كند كه همه اين مشايخ از ثقات مي باشند. وثاقت آنها مورد پذيرش تمام علماء رجال مي باشد. افرادي كه در سلسله سند شيخ واقع شده اند عبارتند از: محمد بن اسماعيل بن بزيع و او از صالح بن عقبه و سيف بن عميرة و او از علقمه بن محمد حضرمي و او از امام باقر ـ عليه السّلام ـ.
علقمه به امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي گويد: امروز دعايي (مقصود كيفيت زيارت امام حسين ـ عليه السّلام ـ است) ياد من بده كه هر موقع خواستم آن حضرت را از نزديك زيارت كنم آنرا بخوانم و دعايي ياد من بده كه هر موقع خواستم آن حضرت را از دور و از خانه ام زيارت كنم، بخوانم. علقمه مي گويد: امام ـ عليه السّلام ـ به من گفت هر موقع دو ركعت نماز گزاردي ... .
در مورد معتبر و ثقه بودن افرادي كه شيخ طوسي در سند خود از آنها نام برده مي توان به كتب رجالي مراجعه كرد.[3]

سند دوم شيخ طوسي بدين صورت است:
وي روايت را از كتاب محمد بن خالد طيالسي گرفته است. آية الله سبحاني در اين باره مي فرمايد: سند شيخ طوسي به كتاب طيالسي در غايت اتقان و صحت است.[4] چرا كه بزرگان حديث از او نقل روايت نموده و بر او اعتماد كرده اند.[5] و محمد بن خالد طيالسي از سيف بن عميرة و او از صفوان بن مهران جمّال كه هر دوي اينها نيز به تصريح نجاشي ثقه مي‌باشند[6] اين زيارت را نقل كرده اند. با بررسي مختصري كه از اسناد شيخ طوسي به عمل آمد اين نتيجه حاصل شد كه سند زيارت عاشورا كه از طريق شيخ نقل شده كاملاً صحيح و معتبر است.
2. سند دوم زيارت عاشورا سندي است كه در كامل الزيارات[7] جعفر بن محمد بن قولويه (م 367 ه‍.ق) نقل شده‌است.

ابن قولويه به دو سند آنرا نقل كرده كه عبارتند از:
الف ـ حكيم بن داود، كه از مشايخ بلاواسطه ابن قولويه بود و به تصريح وي ثقه است. وي از محمد بن موسي همداني كه جرحي درباره او وارد نشده و سپس او از محمد بن خالد طيالسي و او از سيف بن عميره و او از علقمه بن محمد حضرمي كه قبلاً ثابت شده كه همگي از ثقات اند.
پس نخستين سند كامل الزيارات سند معتبري مي باشد.
ب ـ سند دوم از طريق محمد بن اسماعيل و او از صالح بن عقبه و او از مالك جهني است، دربارة دو شخصيت نخست بيان شد كه اولي از اكابره مشايخ شيعه و دومي از راويان مقبول الرواية است اما درباره مالك جهني هر چند در كتب رجالي توثيق خصوصي وارد نشده است ولي شخصيت هايي مانند: علي بن ابراهيم و يونس بن عبدالرحمان و عبدالله بن مسكان با واسطه يا بي واسطه به نقل روايت از او پرداخته اند و شيخ مفيد در ارشاد ابياتي از او در مدح امام باقر ـ عليه السّلام ـ نقل كرده كه حاكي از ولاء خاص او به خاندان رسالت مي باشد.[8]
با توجه به اين قرائن مي توان او را فرد مقبول الرواية خواند.

از اين بحث نتيجه مي گيريم:
1. سندهاي چهار يا پنچگانه هر يك ديگري را تأييد كرده و ماية اطمينان مي گردند زيرا چه بسا سندي به تنهايي اطمينان آفرين نباشد امّا آنگاه كه در كنار سندهاي ديگر قرار گرفت از قوت بيشتري برخوردار مي شود.
2. مواظبت علماء شيعه بر خواندن زيارت عاشورا در طول اين قرون خود مي تواند ماية قوت حديث گردد زيرا چنين اتفاقي از علما و دانشمندان بدون يك مدرك قطعي امكان پذير نيست و شايد در اين ميان اسانيد ديگري نيز بوده كه به دست ما نرسيده است.
3. مضمون زيارت عاشورا به طور اجمال در ديگر زيارات نيز وارد شده همگي از يك اسلوب و يك نگرش به دشمنان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ حكايت مي كند.
در پايان ياد آوري اين نكته لازم است كه برخي عظمت زيارت عاشورا را در حدّي دانسته اند كه آن را از احاديث قدسيه بر شمرده اند. يكي از علماي معاصر در اين باره نوشته است: در اينكه زيارت عاشورا از احاديث قدسيه بوده و سلسلة اسناد آن به گفتار خدا و (قال الله) منتهي مي گردد شكي در آن نيست و امعان نظر در اين مطلب اهميت زيارت عاشورا را بيش از پيش روشن مي سازد كه كلام خداست و سخن عادي نيست.[9]

منابع بيشتر براي مطالعه:
1. شرح زيارت عاشورا، علي اصغر عزيزي تهراني.
2. حماسة عاشورا به بيان حضرت مهدي (عج)، جلال برنجيان.
3. شرح زيارت عاشورا، ميرزا محمد علي چهاردهي.
-----------------
[1] . ر.ك: سيماي فرزانگان، مؤسسة امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، چ اول، قم، 1380، ج 3، ص 459 به بعد.
[2] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، چ اول، مؤسسة فقه الشيعه، بيروت، 1411 ه‍، ص 772.
[3] . شيخ طوسي، الفهرست، مكتبه المرتضويه، نجف، ص 78 و 85 و 139، نجاشي، رجال نجاشي، دار الاضواء، چ اول، بيروت 1408 ه‍، ج 1، ص 425 و 444 و ج 2 ص 214.
[4] . سيماي فرزانگان، مؤسسة امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، چ اول، قم، 1380، ج 2، ص 501.
[5] . ابوالقاسم خوئي، معجم رجال الحديث، چ سوم، بيروت، 1403 ه‍، ج 16، ص 69.
[6] . نجاشي، همان، ص 425 و 440.
[7] . كامل الزيارات، تحقيق جواد قيومي، مؤسسة نشر الفقاهه، چ اول، قم، 1417 ه‍، ص 325، باب 71.
[8] . الارشاد، تحقيق مؤسسة آل البيت ـ عليهم السّلام ـ ، چ اول، المؤتمر العالمي لألفيه الشيخ المفيد، قم، 1413 ه‍، ج 2، ص 157.
[9] . تهراني، ميرزا ابوالفضل، شفاء الصدور في شرح زيارة العاشورا، تحقيق علي موحد ابطحي، چ سوم، قم، 1407 ه‍، ص 8 و 124 ـ 125.

مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم

ادامه مطلب


[ شنبه 25 مهر 1394  ] [ 3:22 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

آیا حدیثی وجود دارد که اگر کسی نام امام حسین علیه السلام را شنید، باید گریه کند؟

 

پاسخ :
چنین حدیثی را پیدا نکردیم ،‌ اما رواياتي با اين مضمون وجود دارد كه ممكن است افرادي با استفاده از همين روايات نتيجه بگيرند كه بايد با شنيدن نام امام حسين عليه السلام گريه كرد:
1 – رواي مي گويد محضر مبارك امام صادق(ع) بوديم، پس نام‌ امام‌ حسين(عليه السلام) و قاتلش برده شد، حضرت گريستند و ما نيز گريستيم. امام(ع) سر مبارك شان را بلند كرده و فرمودند: «حضرت امام حسين(ع) فرمودند: من كشته اشك هستم، هيچ مؤمنى مرا ياد نمى‌كند مگر آنكه مى‌گريد».[1]
2 - در پیش ائمه(ع) همین که نامی از امام حسین(ع) به میان می­آمد گریه می­کردند: چنانکه هرگز در هيچ روزى نام‌ امام‌ حسين(ع) نزد امام جعفر صادق(ع) برده نمي­شد كه آن حضرت تا شب تبسمى نمايد.
آن بزرگوار مي­فرمود: «امام حسين سبب اشك هر مؤمنى مي­باشد».[2]
3- امام رضا(ع) می­فرماید: «فَعَلَى‌ مِثْلِ‌ الْحُسَيْنِ‌ فَلْيَبْكِ‌ الْبَاكُونَ‌ فَإِنَّ الْبُكَاءَ عَلَيْهِ يَحُطُّ الذُّنُوبَ الْعِظَام»[3]‌ ؛‌ »پس گريه‌كنندگان‌ بايد بر شخصى مثل حسين(ع)‌ گريه كنند، زيرا گريه براى آن حضرت باعث آمرزش گناهان بزرگ خواهد شد».
چنین نیست که هنگام ذکر نام امام حسین(ع) حتماً باید گریه کرد، بلکه منظور این است که نکند کسی گریه کردن بر امام حسین را کاملاً کنار بگذارد، چنانکه برخی که به ظاهر ادّعای روشنفکری دارند، گریه بر امام حسین را کاری بیهوده تلقّی می­کنند، غافل از آن که، گریه بر امام حسین آثار و برکات روحی و معنوی، دنیوی و اُخروی فراوانی دارد که خود را از آن محروم کرده­اند .
در دعای شریف ندبه می­خوانیم: «فَعَلَى الْأَطَائِبِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمَا وَ آلِهِمَا فَلْيَبْكِ الْبَاكُونَ وَ إِيَّاهُمْ فَلْيَنْدُبِ‌ النَّادِبُونَ‌ وَ لِمِثْلِهِمْ فَلْتَدُرَّ الدُّمُوعُ وَ لْيَصْرُخِ الصَّارِخُونَ وَ يَعِجَّ الْعَاجُّون» ‌[4] ؛ «پس باید بر پاکان اهل­بیت محمّد و علی(صلی الله علیهما و آلهما) گریه­کنندگان گریه کنند و برای ایشان ندبه­کنندگان ندبه کنند و برای مثل آن بزرگواران باید اشک از دیدگان بارید و باید فریادزنندگان فریاد زنند و ضجّه­کشان ضجّه کشند».

پی نوشتها:
[1] . ابن قولويه، جعفر ؛ كامل الزيارات، ترجمه :‌ محمد جواد ذهنى تهرانى ، انتشارات پيام حق - تهران، چاپ اول، 1377 ه . ش ،‌ ص355
[2] . مجلسى، محمد باقر؛‌ زندگانى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام (ترجمه جلد 44 بحار الأنوار) ،‌ ترجمه :‌محمد جواد نجفى، اسلاميه، تهران، چاپ دوم، 1362 ه . ش ، ص301
[3] . مجلسي ، محمد باقر ؛ بحار الأنوار،، دار إحياء التراث العربي، بيروت، چاپ دوم، 1403 ه . ق،‌ ج‌44 ، ص284
[4] . بحار الأنوار، پيشين ، ج‌99 ، ص107
منبع: اندیشه قم

ادامه مطلب


[ شنبه 25 مهر 1394  ] [ 3:12 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

شفاعت

شفاعتی که در اسلام خصوصا نسبت به امام حسين ـ عليه السّلام ـ مطرح است چه تفاوتي با بخشيده شدن گناهان بوسیله فدا شدن حضرت مسيح دارد؟

پاسخ :
افراد بشر به خاطر گناه و خطاي كه در مسير مخالف عقايد ديني خودشان مرتكب مي شوند براي رفع آثار سوء آن به اموري مانند «فدیه» «قرباني» «شفاعت» و امثال اين معاني، پناهنده مي گردند.
در تاريخ پرستش ملل و نحل، يك نوع ملازمه اي بين «فدیه» و «رفع گناه» صرف نظر از صور و اشكال مختلف آن ديده مي شود. كه نمونه هاي فراواني در اديان و مذاهب مي توان سراغ گرفت.
بنابراين اعتقاد به مسئله «فدا» اختصاص به مسيحيان نداشته و در اكثر آيين ها، حضوري پر رنگ دارد.
ولي در دين اسلام، قصة فديه ها و ذبايح به اين صورتي كه در آيين هاي عهد كهن و همچنين آيين هاي بشري معاصر و افسانه هاي تاريخي آمده، نيست. بلكه قرآن كريم راه بخشش گناهان و كسب رضايت پروردگار را علاوه بر اموري؛ مانند توبه و استغفار و انجام كارهاي نيك و ترك كبائر، شفاعت شفاعت كنندگان ذكر نموده است، كه روز رستاخيز تجلّي مي يابد.
شفاعت كه مورد اعتقاد ماست، با آنچه كه به عنوان «فدا» در بسياري از آيين ها خصوصاً آيين مسيحيت از آن ياد مي شود، تفاوت ماهوي بسيار دارد.
زيرا، به بيان مرحوم علامه طباطبايي فدا، در حقيقت آن است كه آدمي اثر سوء و بدي را كه به واسطة عمل زشتي ملازم انسان با يكي از متعلّقات او شده با چيز ديگري تعويض و تبديل نمايد. تا به واسطة تعويض، او را از رسيدن اثر سوء و زشت، محافظت نمايد. روشن است كه چنين معنايي در آنچه مربوط به حق تعالي است غير معقول و نادرست است. سپس علامه به تفاوت و امتياز «شفاعت» از «فدا» اشاره نموده و مي گويد: امتياز شفاعت از فدا آن است كه شفاعت، يك نوع آشكار شدن قرب و منزلت شخص شفيع است، نزد كسي كه از او درخواست شفاعت شده، بدون آنكه سلطنتش را سلب نمايد يا به مالكيت او لطمه اي وارد كرده، فرمان او را عليه شخص مجرم باطل سازد، يا اينكه قانون مجازات و پاداش را از ميان بردارد، بلكه در حقيقت شفاعت، دعا و درخواستي است كه شفيع از شخصي كه از او درخواست شفاعت شده (خداوند) تقاضاي عفو آمرزش مي كند، تا با وجود حقّ مسلّمي كه در آن مورد از نظر مجازات دارد، از مجرم گذشته و او را مورد لطف و رحمت خود قرار دهد.[1]
پس با اين تعريف و بر اين مبنا، شفاعت با عدالت پروردگار منافاتي ندارد. و شفاعت بدين معنا نيست كه همه گناهكاران با هر شرايط در هر موقعيتي مورد بخشش قرار گيرند.
از آيات قرآن استفاده مي شود كه شفاعت تنها براي عدة خاصي از بندگان خدا، آن هم پس از اذن و رضايت اوست. پس شفعاء عند الله مي توانند با تمسّك به رحمت و عفو و مغفرت پروردگار و نظر به اضطرار و مسكنت بندة گنهكار، وي را از مصداق حكم جزايي كه شامل حال اوست، بيرون آورند.[2]
اما در مورد شفاعت امام حسين ـ عليه السّلام ـ بنابر رواياتي كه از پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم – درباره شهادت و شفاعت آن حضرت وارد شده است شبهاتي را در اذهان به وجود آمده كه يكي از آن شبهات اينست كه شفاعت امام حسين ـ عليه السّلام ـ به اين معنا است كه حسين براي كفارة گناهان شيعيان شهيد شد و اين همان اعتقاد «فدا» در آيين مسيحيت است.
اين نوع تلقيّات از شهادت امام حسين، علاوه بر آنكه موجب تضييع اصول و قواعد مسلّم و پذيرفته شده اي از متن دين، مانند عدالت پروردگار كه عيني ترين مصداقش كيفر مجرمين است و حكمت خداوند كه مبني بر آزمون بشر براي استكمال و رشد معنوي اوست، مي باشد و متضمّن اشكالات فراوان كلامي نيز هست و عامل ترويج گناه و شیوع منكرات بوده و از ساحت مقدس اين جريان پاك و پاك پرور به دور است؛ خسارات و خطراتي را در پي خواهد داشت كه كمترين آن تضييع اصول مذهب و تحريف حقايق ديني است. چنانكه همين عقايد بي اساس بر سر آيين مسيحيت آن آورد كه مي بينيم، بعضي كار را به جايي رسانده اند كه گناه سوژة مناسبي براي عده اي سود جو و بازاري گشته تا از گناهكاران گناه را خريداري و بخشش خداوند را با نرخ بالايي در اختيار آنان قرار دهند.
بنابراين نپذيريم كه آرايه هاي دروغين و پيرايه هاي جاهلانه، بر سر عاشورا نيز همان آورد كه بعضي بر سر عشاء ربّاني آوردند؛ و نگذاريم حسين را آنگونه به مسلخ برند كه مسيح را بردند.[3]
البته ما معتقديم؛ حسين شفيع آبرومندي است كه در دنيا و آخرت شفاعت مي كند چنانچه عيسي ـ عليه السّلام ـ نيز در اين جهان و جهان ديگر، صاحب شخصيت بوده و از مقرّبان درگاه الهي است[4] و نام و آرمان حسين داراي نورانيت، روشنايي و بركت است؛ چنانچه مسيح نيز ذاتي مبارك و وجودي با بركت است.[5]
حسين براي آدميان همراه و دلداده، «مصونيت در دنيا» به ارمغان مي آورد، قبل از آنكه «معصوميت در آخرت» به آنها ببخشد. گناه سوزي حسين به تاريخ زميني انسان است، بدين معنا كه به انسان براي نجات خويش دنائت ستيزي، ستم سوزي، جهل گريزي و حقيقت پذيري را تعليم و آموزش مي دهد.
با اين تعبير و به اين بيان، ما هم مي پذيريم كه او فداي اسلام شد، اما برداشت ما از «فدا» نجات بشر از بندهاي اسارت و بندگي غير خداست.
حسين «فادي» است، زيرا با روشن كردن راه، قدرت تمييز حق از باطل و تشخيص راه را از بيراهه به ما بخشيد و بدين سبب پشتوانة معنوي همة قيام هاي اصلاحي و راهگشا و مرشد تمامي مصلحان جامعة بشري واقع گشت تا بدينگونه تاريخ را تا قيام منجي عالم، راهنمايي و هدايت نمايد.
شفاعت ائمه و بخصوص شفاعت امام حسين ـ عليه السّلام ـ بواسطة اينكه او عبد صالح خداوند است و به اذن او برخي بندگان را شفاعت مي كند شامل هر کسی نمی شود بلكه صرفاً بنده اي كه معرفت راستين به دين داشته باشد و پيرو واقعي اهل بيت باشد، در برخي از گناهاني كه از او سر زده مشمول شفاعت امام مي شود. روشن است كه اين شفاعت خود احياي مرده است، احياي كسي كه اگر شفيعي واسطة بخشيدنش نشود، به خاطر گناه به بن بست و نا اميدي مي رسد.
پس «شفيع» بودن او به معني «محيي» بودن اوست و «شفاعت» او به معناي «نجات» ما از دوزخ آلودگي و ناپاكي است. چرا كه شفاعت، دگرگون كردن و تغيير دادن است. شخص شفيع به عنوان كانون فضيلت و سرچشمة معنويت با جاذبة خاص خود، هر كه در دايرة شعاع هدايتش قرار گيرد، ا هل حقيقت و صاحب فضيلت مي گرداند و او را شكوه و بزرگي مي بخشد.[6]
حاصل كلام اينكه، فرد و جمعيتي كه به حسين عشق مي ورزد و آرمان هايش را نيز دوست دارد، طبيعتاً با او همراه است و در جهت حركت ا و گام بر مي د ارد و اين يعني «نجات و رستگاري».
ولي در آئين مسيحيت «فدا» شدن به نظرية «كفاره نيابتي معروف است مي گويد: عيسي به عنوان يك نايب و جايگزين، متحمل مجازاتي گرديد كه سزاوار آن گناهكاران بود ولي او به نمايندگي آنان كيفرشان را تحمل نمود.[7]
بنابراين شفاعت مورد اعتقاد ما با آنچه كه در دين مسيحيت «فدا» ناميده مي شود تفاوت بسيار دارد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. مجموعه آثار ج 19 «حماسه حسيني»، استاد شهيد مرتضي مطهري.
2. عيسي پيام آور اسلام، دكتر احمد بهشتي.
3. قيام جاودانه، محمد رضا حكيمي.
4. زندگاني امام حسين ـ عليه السّلام ـ ، سيد هاشم رسولي محلاتي.

پی نوشتها:
[1] . طباطبائي، علامه محمد حسين، الميزان ج 6 ص 183 نشر مؤسسه النشر الاسلامي ج 8 / 1425 ه . ق
[2] . الميزان جلد 1 ص 159 .
[3] . چوبينه، سجاد، نگاهي فلسفي به جريان عاشورا ص 110 ناشر ابرار چ اول 1377.
[4] . آل عمران، 45.
[5] . مريم، 31.
[6] . نگاهي فلسفي به جريان عاشورا ص 115 همان.
[7] . درآمدي بر تاريخ و كلام مسيحيت ص 164 همان.
منبع: اندیشه قم

ادامه مطلب


[ شنبه 25 مهر 1394  ] [ 3:12 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

با توجه به مدارک اهل سنت چرا اهل تسنن روز عاشورا را روزه مي گيرند؟

 

پاسخ :
اهل لغت در تعريف عاشورا گفته اند: عاشورا روز دهم محرم است بلکه روز نهم نيز گفته شده است.[1] به تعبير ديگر: عاشورا و عشوراء با همزه روز دهم محرم است، بنا به قولي نهم محرم است.[2]
اما مشهور نزد شيعه اين است که عاشورا روز دهم محرم است، چنان چه علامه حلي در منتهي المطلب ج 2 ص 611 و محقق قمي در غنايم الايام ج 6 ص 78 و علامه مجلسي در مرآه العقول ج 16 ص 362 به اين مطلب تصريح کرده اند، و اکثر اهل سنت نيز همانند شيعه همين روز را عاشورا مي دانند، ابن حجر عسقلاني مي گويد: اهل شرع در تعيين روز عاشورا اختلاف کرده اند ولي اکثرا قائلند که روز دهم محرم، روز عاشورا است.[3] شوکاني از نووي نقل مي کند که جماهير سلف و خلف عقيده دارند که عاشورا روز دهم محرم است.[4]
به هر صورت قبل از نزول روزه ماه رمضان و تشريع آن، روزه گرفتن در روز عاشورا متداول بوده است به همين دليل علماي شيعه مانند محقق نجفي در جواهر الکلام ج 17 ص 107 و محقق قمي در غنايم الايام ج 6 ص 78 قائل به وجوب شده اند، سيد طباطبايي در مدارک ج 6، ص 264، نيز تمايل به وجوب نشان داده است، اما محقق سبزواري در ذخيره و علامه در تذکره و منتهي به نقل خلاف بسنده کرده اند.
فقهاء اهل سنت مانند ابو حنيفه روزه عاشورا را واجب دانسته است، شافعي در يک قولش آن را واجب و در قول ديگرش آن را مستحب دانسته و مي گويد بعد از نزول روزه رمضان، استحباب جديد پيدا کرده است[5] صنعاني مي گويد: روزه روز عاشورا که نزد جمهور روز دهم محرم است، قبل از وجوب روزه رمضان واجب بوده و بعد از تشريع روزه رمضان مستحب گرديد.[6]
اهل سنت در مورد روز عاشورا دو باور و ديدگاه مختلف دارند:
1. يک دسته کساني هستند که روز عاشورا را روز عيد و زينت و سرور و شادماني مي دانند، و به قصد تبرک و شکرانه کشتن امام حسين ـ عليه السلام ـ نور چشم رسول خدا و سيد جوانان اهل بهشت آن روز را روزه مي گيرند. روايت عمرو بن ابي يوسف مي گويد: من شنيدم که معاويه روي منبر گفت روز عاشورا روز عيد است، هر کس دوست دارد روزه بگيرد و هر کس نمي خواهد روزه نگيرد حرجي بر او نيست.[7]
شريف رضي در اين رابطه مي گويد: مأتم في العراق تعد ها امويه بالشام اعياد ها[8] عزا و ماتمي که در عراق (بخاطر شهادت امام حسين ـ عليه السلام ـ در روز عاشورا) بر پا مي شود امويان شام آن را عيد خود مي شمارند.
مقريزي مي گويد: در دوران حکومت فاطميون در مصر، در روز عاشورا به خاطر شهادت حسين ـ عليه السلام ـ ماتم و سوگواري بر پا مي شد، ولي هنگامي که بني ايوب بحکومت رسيدند، آن ها در روز عاشورا سرور و شادماني بر پا نموده و با ريخت و پاش غذا پخش مي کردند، هم چنين به حمام رفته و تنظيف نموده و به چشم سرمه مي کشيدند آنان اين اعمال را در پيروي از روش و عادت اهل شام که حجاج بن يوسف ثقفي در زمان عبد الملک بن مروان، در مخالفت با شـيـعيان علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ که روز عاشورا را روز اندوه و ماتم مي دانند پيريزي کرده بود، انـجـام مـي­دانند[9]. سقاف مي گويد: اين اخبار زياد و کثير العدد را براي دفن قضيه کربلا آوردند، ليکن قضيه کربلا به عظمت خود باقي ماند و آن ها بيچاره و فشل شدند.[10]
بنابر اين عيد گرفتن، سرمه کشيدن، زينت کردن و برگزاري مراسم شادماني و سرور، ازبدعت هاي پليد شجره خبثيه اموي بوده است، حجاج که از عدم حضورش در کربلا و سهيم نبودنش در ريختن خون سيد جوانان اهل بهشت تأسف مي خورد[11] در احياي سنت سيئه اموي، جديت و تلاش فراوان نشان داد و خوش خدمتي خود را به ارباب و دشمني شديد و بي حسابش نسبت به خاندان رسول خدا، به اثبات رساند، روي اين جهت است که امروزه پيروان آنها حرم مطهر عسکريين را ويران نموده و از صدام در کشتن شيعيان اهل بيت ـ عليه السلام ـ بعنوان قهرمان عرب و خلف صالح وي تمجيد و تحسين مي کنند.
روايت جعفر بن عيسي به خوبي بر صحت مطالب فوق اشاره دارد، وي مي گويد: از امام رضا ـ عليه السلام ـ از روزه روز عاشورا و آن چه مردم درباره آن مي گفتند سئوال کردم، حضرت فرمود: ازروزه ابن مرجانه از من سئوال مي کني؟ روز عاشورا را آل زياد به شکرانه کشتن امام حسين ـ عليه السلام ـ روزه مي گيرند، آن روز براي خاندان محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و اهل اسلام شوم و ناميمون است، در روز شوم براي اهل اسلام روزه جايز و مبارک نيست، روز دوشنبه روز نحسي است که خداوند جان رسولش را در آن روز گرفت، ولي دشمنان ما به روز دوشنبه و عاشورا تبرک مي جويند. روي اين اساس وقتي زراره از امام صادق ـ عليه السلام ـ از روزه عاشورا سئوال کرد حضرت فرمود: هر کس ان روز را روزه بگيرد، نصيب و بهره او از روزه آن روز، نصيب و بهره ابن مرجانه و آل زياد خواهد بود، گفتم نصيب آن ها از اين روز چيست؛ فرمود: نصيب آن ها آتش است.[12]
2. دسته ديگر که اکثريت اهل سنت را تشکيل مي دهند، روز عاشورا را بخاطر فضيلت ماه محرم بخصوص نهم و دهم آن، و ثواب زيادي که براي روزه آن روز، در رواياتي منسوب به رسول خدا در مجامع روائي آن ها، بيان شده است، روزه مي گيرند، سخن جزيري که مي گويد: از جمله روزه هاي مستحب روزه ماه محرم است که افضل روز هاي آن، روز نهم و دهم آن است و حنفي ها و حنبلي ها و مالکي ها و شافعي ها روزه آن را مستحب مي دانند.[13]
براي اين که مطلب بهتر روشن شود به فتاواي فقهاي آن ها اشاره مي شود. علي بن سليمان مرداوي حنبلي روزه روز عاشورا را دومين مستحب از روزه هاي مستحبي شمرده مي گويد: روزه عاشورا کفاره سنه و سال است[14] محي الدين بن شرف نووي شافعي نيز روزه روز عاشورا را دومين مستحب از روزه هاي مستحبي شمرده مي گويد: مستحب است که روز عاشورا را به دليل روايت ابي قتاده (روزه عاشورا کفاره سال است) روزه گرفت[15] محمد بن احمد بن رشد مالکي: روزه عاشورا را در رديف روزه هاي مستحبي ذکر کرده مي گويد: از روز هاي متفق عليه روزه روز عاشورا است، زيرا ثابت شده است که رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ خودش اين روز را روزه گرفته و به روزه گرفتن آن امر نموده است، چون در مورد روزه عاشورا فرموده است: هر کس روز عاشورا را از صبح روزه گرفته است روزه خود را تمام کند، هر کس از صبح روزه نبوده است بايد بقيه روز را روزه بگيرد.[16]
نتيجه و پاسخ: عده کمي که دشمني عميق و شديدي با اهل بيت رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دارند و خودشان را اهل سنت معرفي مي کنند هر چند اهل سنت از آن ها بيزارند، روز عاشورا را به شکرانه کشتن امام حسين ـ عليه السلام ـ نور چشم پيامبر و سيد جوانان اهل بهشت، روزه مي گيرند، اما اکثر اهل سنت روز عاشورا را به خاطر اين که روزه آن ثواب و آثار زيادي دارد و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به روزه گرفتن آن امر نموده است، روزه مي گيرند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
صوم يوم عاشورا بين السنه النبويه و البدعه الامويه، نجم الدين طبسي.
رساله في صوم يوم عاشورا، سيد محمد بن سيد عبد الکريم الطباطبايي.
من احکام ليله عاشورا و يومها، مرکز المصطفي.

پی نوشتها:
[1]. فراهيدي خليل بن احمد، العين، ج1، ص 249، موسسه دار الهجره، 1409.
[2]. ابن منظور محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ص 218.
[3]. طبسي، نجم الدين، صوم عاشوراء بين السنه النبويه و البدعه الامويه، ص 16، منشورات عهد، به نقل از فتح الباري، ج 4، ص 288.
[4]. الشوکاني، محمد بن علي، نيل الاوطار، ج 4، ص 331، دار الجبل بيروت.
[5]. همان، ص 326.
[6]. صنعاني محمد بن اسماعيل، سبل السلام، ج 2، ص 166، شرکه مکتبه المصطفي البابي المجلسي و اولاده بمصر 1379.
[7]. صنعاني، عبد الرزاق، مصنف عبدالرزاق، ج 4، ص 29، ح 7850، منشورات المجلس العلمي.
[8]. طبسي نجم الدين، صوم عاشورا بين السنه الامويه و البدعه الامويه، ص 139، منشورات عهد.
[9]. همان ص 137، به نقل از سير اعلام النبلاء ج 4، ص 343.
[10]. همان، ص 139.
[11]. شيخ طوسي محمد بن حسن، استبصار، ج2، ص 135، دار الکتب الاسلاميه، تهران.
[12]. ، همان.
[13]. جزيري عبد الرحمن، الفقه علي المذاهب الاربعه، ج 1، ص 721، دار الثقلين، بيروت 1419.
[14]. مرداوي علي بن سليمان، الانصاف، ج 3، ص 344، دار احياء التراث العربي، بيروت.
[15]. نووي، محي الدين، المجموع، ج 6، ص 406، دار الفکر للطباعه و النسر و التوزيع بيروت 1417.
[16]. ابن رشد، محمد بن احمد، بدايه المجتهد و نهايه المقتصد، ج1، ص 308، دار المعرفه، بيروت، 1401 هـ .
منبع: اندیشه قم

ادامه مطلب


[ شنبه 25 مهر 1394  ] [ 3:11 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

در خصوص روزه در روز عاشورا و تاسوعا در بين مذاهب اسلامي ما را راهنمائي كنيد؟

 

پاسخ :
روزه روز عاشورا قبل از واجب شدن روزة ماه مبارك رمضان، واجب بوده است.[1] در بين فرق و مذاهب اسلامي از اين جهت اختلافي نيست، تنها شافعي ها اعتقاد دارند كه روزه روز عاشورا قبل از روزه ماه رمضان واجب نبوده است. ولي در مقابل او همه مذاهب اسلامي به واجب بودن آن اعتقاد دارند.[2]
شيعه و علماي شيعه نيز قبل از ماه مبارك رمضان، روزة عاشورا را واجب دانسته ولي در نحوة وجوب آن اختلاف دارند، عده اي اعتقاد به وجوب تطوّعي دارند. به اين معنا كه فقط روزة روز عاشورا واجب نبوده و از هر ماه دو سه روز آن روزه واجب شده بود. و عده اي هم اعتقاد به وجوب عيني آن داشته و مي گويند روزة روز عاشورا اختياري بين فديه و روزه بوده، و روزه افضل بوده است.[3]
پس علماء بر واجب بودن روزة عاشورا قبل از واجب شدن روزة ماه مبارك رمضان اجماع دارند. امّا بعد از واجب شدن روزة ماه رمضان،‌روزة عاشورا حكم استحباب را گرفته است. چون عاشورا يكي از روزهاي مهم در طول تاريخ بوده است. عرب اين روز را روز جشن ملي دانسته و در آن، به جشن مي پرداختند،[4] و قبل از آن هم اتّفاقات مهمّي در اين روز افتاده است. تولد حضرت عيسي و ابراهيم ـ عليه السلام ـ در اين روز بوده و شكافته شدن دريا در مقابل حضرت موسي و هلاكت فرعون،‌قبولي توبه حضرت آدم و به كوه جودي نشستن كشتي حضرت نوح، در اين روز بوده است. از اين رو، روزة اين روز مستحبّ بوده و در روايات آمده است كه پيامبر در اين روز روزه مي گرفته و به ديگران هم سفارش مي كرد. علي ـ عليه السلام ـ روزة اين روز را موجب آمرزش گناهان سال مي دانستند.[5] روز تاسوعا را هم روزه به خاطر اينكه متصل به عاشورا بوده روزه مي گرفتند. ثانياً به خاطر اينكه يهود روزه را فقط در روز دهم يعني عاشورا تعيين كرده بودند، به جهت مخالفت و عدم مشابهت به آنها، مسلمانان تاسوعا را هم روزه گرفته و از طرفي به جهت احتياط در رويت هلال و جهات ديگر، تاسوعا هم روزه گرفته مي شد.[6]
اين وضع ادامه داشت و مسلمين روز تاسوعا و عاشورا را روزه مي گرفتند تا اينكه واقعه غم بار و مصيبت بار عاشورا و حادثه جانسوز شهادت مظلومانه امام حسين ـ عليه السلام ـ در روز عاشورا اتفاق افتاد.
بني اميه به جهت پيروزي ظاهري بر امام ـ عليه السلام ـ اين روز را روز مباركي دانسته و در آن روز به جشن پرداخته و آذوقه سال را به خانه آورده و اين روز را روزه گرفته[7] و جشن و سرور را هر سال تكرار مي كردند.
از اين رو ائمه ـ عليه السلام ـ و به طبع آنها فقهای دورانديش هم، از روزه اين روز نهي كرده و روزه اين روز مكروه شد امام صادق ـ عليه السلام ـ در اين خصوص مي فرمايند:
«روز عاشورا و تاسوعا را روزه نگيريد، چون اين روز مصيبت اسلام و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ است. و اگر كسي در اين روز، روزه بگيرد، با آل زياد محشور مي­شود. و اگر كسي آذوقه به خانه ببرد، بركت از مال او و اهل بيت او برداشته شده شيطان در آن شريك مي شود...»[8]
امام رضا ـ عليه السلام ـ هم مي فرمايد:
«اين روز، روزي است كه بني اميه در آن روز، روزه مي گيرند و در اين روز اسلام و مسلمين عزادار شدند، پس در اين روز، روزه نگيريد. هر كس در اين روز، روزه بگيرد، همچون آل اميه، آتش جهنم نصيبش خواهد شد.»[9]
بنابراين قبل از واقعه عاشورا، اختلاف بين فرق و مذاهب اسلامي در روزة روز عاشورا نبوده است. و بعد از واقعه عاشورا هم تنها اختلاف با بني اميه مي باشد .كه آنها هم دشمني خود را با اسلام و اهل بيت، آشكار كرده و در آتش ابدي، ماندگار هستند.[10]
روزه روز تاسوعا هم بجهت روز عاشورا مطرح مي باشد. و تنها در يك حديث از امام صادق ـ عليه السلام ـ از روزة روز تاسوعا هم نهي شده است.[11] كه متن حديث در بالا ذكر شد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- عاشورا چه روزيست تاليف عماد الدين حسيني اصفهاني.
2- وسائل الشيعه،شیخ حر عاملی ، جلد 7، باب 21.

پی نوشتها:
[1] . صفاتي، زهره، «زيارت در پرتو ولايت»، آيات بيّنات، دوّم، 1383 شمسي، صفحه 156.
[2] . نووي، محيي الدين، المجموع، دارالفكر، بيروت، بي تا، جلد 6، صفحه 212.
[3] . علامه حلّي، منتهي المطلب في تحقيق المذهب، طبع قديم، جلد 2، صفحه 556.
[4] . حسيني اصفهاني، عاشورا چه روز است، شركت سهامي طبع كتاب اوّل 1348 شمسي، صفحه 208.
[5] . خوانساري، حسين، مشارق الشموس في شرح الدروس، مؤسسة ال البيت الاحياء التراث. بيروت، بي تا، جلد 2، صفحه 457.
[6] . المجموع، جلد 6، صفحه 216.
[7] . زيارت در پرتو ولايت ، صفحه 152ـ زيارت عاشورا،‌ يوم تبركت به بنواميه.
[8] . مشارق الشموس، جلد 2، صفحه 458.
[9] . سبزواري، محمد باقر، ذخيرة العباد،مؤسسة ال البيت، بيروت، بي تا، جلد 3، صفحه 520.
[10] . زيارت در پرتو ولايت ، صفحه 60.
[11] . حرّ عاملي، دارالاحياء التراث العربي، بيروت،‌لبنان، اوّل، بي تا، جلد 7، باب 21، صفحه 34.
منبع: اندیشه قم

ادامه مطلب


[ شنبه 25 مهر 1394  ] [ 3:11 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

دیدگاه اهل سنت درباره مسئله عاشورا چیست توضیح دهید؟

 

پاسخ :
پیش از آنکه نظر اهل سنت در باره حادثه عاشورا بیان شود لازم است جایگاه امام حسین (ع) از دیدگاه اهل­سنت مورد بررسی قرار بگیرد.
بدون ترديد امام حسين ـ عليه السلام ـ فرزند رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ يکي از سروران جوانان اهل بهشت و از اهل بيت پيامبر ـ عليه السلام ـ مي باشد[1] که در قرآن کريم محبت و دوستي شان با آيه مودت[2] بر مسلمين واجب گرديده است. وقتی که آیه شریفه « ... قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ » نازل گردید، از رسول خدا(ص) سوال شد این خویشاوندان شما کیست که محبت و دوستی آنان بر ما واجب شده است؟ رسول الله 0ص9 فرمود: علی، فاطمه و دو فرزند او(حسن و حسین).[3]
و نیز احادیثی از رسول خدا(ص) از طريق اهل سنت نقل شده که بر اين محبت و دوستي تاکيد دارند. يکي از اين روايات که مشتمل بر جملات متعددي است با جمله «من مات علي حب آل محمد مات شهيدا» آغاز مي گردد و به جمله «ألا و من مات علي بغض آل محمد مات کافراً و من مات علي بغضهم لم يشم رائحه الجنه» به پايان مي رسد.[4]
در کتابهای معتبر اهل سنت آمده که رسول خدا(ص) فرمود: قسم به آن کسی که جان محمد در دست اوست هیچ کس با ما اهل بیت دشمنی نمی کند مگر اینکه خدا او را وارد جهنم کند.[5]
آلوسی یکی از مفسرین اهل سنت از این حدیث این نتیجه را می گیرد که محبت اهل بیت بر تمام مسلمانان فرض می باشد.[6] و به همین دلیل امام شافعی عقیده خود را در باره اهل بیت اینگونه ابراز می کند:
یا اهل بیت رسول الله حبکم
فرض من الله فی القرآن انزله
کفاکم من عظیم القدر انکم
من لم یصل علیکم لا صلات له[7]
(ای اهل بیت رسول خدا! محبت شما از طرف خداوند در قرآن فرض شده است و این عظمت برای شما کافی است که هر که در نماز بر شما درود نفرستد نمازش باطل است)
مراد شافعی این است که در تشهد نماز های یومیه صلوات فرستادن بر اهل بیت که امام حسین یکی از آنها ست فرض و واجب می باشد و اگر این صلوات فرستاده نشود نماز، نماز نخواهد بود.
و بر طبق حدیث رسول خدا(ص) که در صحیح مسلم از زبان عایشه همسر پیامبر نقل شده است، امام حسین (ع) از مصادیق بارز اهل بیت به شمار می آید. عایشه می گوید: روزی پیامبر اسلام(ص) صبح بین طلوعین جامه ای را که از پشم سیاه بافته شده بود بر خود انداخت در این هنگام حسن بن علی آمد و رسول خدا او را زیر جامه کنار خود برد لحظه ای بعد حسین آمد او نیز زیر جامه کنار رسول خدا رفت و پس از آن فاطمه دختر رسول خدا آمد او هم زیر جامه رفت و سپس علی آمد و با آنان در زیر جامه یکجا شد. در این زمان رسول خدا فرمود: « إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا »(احزاب/33).[8]
در مستدرک حاکم و کتاب های دیگر اهل سنت نیز از زبان ام سلمه همسر دیگر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل شده است که زمانی که این آیه در خانه من بر پیامبر نازل گردید پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ علی، فاطمه، حسن و حسین را در زیر کساء جمع کردند و فرمودند: «اللهم هؤلاء اهل بیتی» ام سلمه می گوید من عرض کردم آیا من از اهل بیت نیستم فرمودند: تو اهل منی و با خیر هستی و اینان اهل بیت من هستند.[9]
فخر رازی می گوید صحت این روایت بین اهل تفسیر و حدیث متفق علیه می­باشد.[10]
از طرف دیگر امام حسین(ع) نه تنها فرزند بلکه پسر رسول خدا (ص) است. امام فخر رازی آیه شریفه مباهله را دلیل قاطع بر این مطلب گرفته که حسن و حسین دو پسر رسول خدا (ص) می باشند؛ زیرا هنگامی که به دستور خدا مأمور شدند که در مباهله پسران شان را دعوت کنند، پیامبر (ص) حسن و حسین را دعوت کرد و با خود آورد. بنابراین واجب است که آن دو پسران پیامبر باشند.[11]
فخر رازي که يکي از علماي برجسته اهل سنت است در باره شدت تعلق اهل بیت با پیامبر اسلام می گوید که شکي در اين نيست که بين فاطمه، علي، حسن و حسين و بين پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تعلق شديدي وجود داشته و واجب است که آنان اولین مصداق آل محمد باشند. و سپس در ذیل آیه مودت می گوید شکی نیست که پیامبر اسلام (ص) فاطمه و علی و حسن و حسین را دوست داشتند بنابراین مثل همین محبت و دوستی با آنان بر همه­ی امت واجب می­باشد و آیات «وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» (اعراف/١٥٨) و «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ» (آل عمران/٣١)و« لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ » (احزاب٢١) دلیل بر این مطلب می­باشد. و در ادامه می گوید دعایی که در پایان تشهد نماز خوانده می شود که عبارت است از «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد و ارحم محمدا و آل محمد» تعظیم بس بزرگی است که در باره احدی غیر از آنان وجود ندارد و تمام اینها دلالت بر این دارد که دوستی و محبت آل محمد واجب است و لذا امام شافعی گفته است که:
ان کان رفضا حب آل محمد فلیشهدان الثقلان أنی رافضی[12]
اینکه پیامبر اسلام(ص) فرزندش امام حسین (ع) را بسیار دوست می داشتند در احادیثی که در کتابهای اهل سنت نقل شده منعکس گردیده است. پیامبر اسلام (ص) امام حسین(ع) را به حدی دوست داشت که مدام دهن او را می­بوسید و می­گفت حسین از من است و من از حسینم.[13] در حدیث دیگری آمده است که روزی حسین با بچه ها بازی می­کرد در این هنگام رسول الله(ص) آمد او را در بغل گرفت و سپس یک دست خود را زیر چانه او گذاشت و با دست دیگر از قفای سر او گرفت و سرش را بلند کرد و دهنش را بر دهن او گذاشت و گفت: حسین از من است و من از حسینم خداوند بیامرزد آن کسی را که حسین را دوست داشته باشد.[14] از طریق ابی هریره و دیگران نقل شده که روزی حسین داخل مسجد شد و خودش را به بغل رسول خدا انداخت و انگشتان خود را داخل محاسن رسول خدا نمود، در این هنگام رسول خدا دهن خود را بر دهن او گذاشت و فرمود: خدایا! من حسین را دوست دارم و تو هم او را و هر که او را دوست دارد دوست بدار. ابو هریره می گوید بعد از این که هر گاه حسین را می دیدم اشک از چشمانم جاری می گردید.[15]
از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: «من احب الحسن و الحسین فقد احبنی و من ابغضهما فقد ابغضنی؛ یعنی هر که حسن و حسین را دوست داشته باشد در حقیقت مرا دوست دارد و هر که با آنان دشمنی کند در حقیقت با من دشمنی کرده است.»[16]
با تمام این روایات و مطالبی که از طریق اهل سنت در باره اهل بیت و بخصوص امام حسین(ع) مبنی بر مقام و جایگاه او در نزد رسول خدا(ص) و محبت و دوستی آن حضرت و وجوب این محبت بر امت اسلامی نقل شده، وقتی به صفحات تاریخ رجوع شود مشاهده می شود که بیشترین و بدترین ظلم بر اهل بیت رسول خدا(ص) روا داشته شده است. از میان این ظلمها ظلمی که از طرف یزید بن معاویه بر فرزند رسول الله(ص) حضرت امام حسین(ع) انجام گرفت در تاریخ بشریت نظیر آن وجود ندارد و در آینده هم چنین ظلمی واقع شدنی نخواهد بود؛ زیرا آنانی که خود را مسلمان می دانستند و از امت رسول خدا(ص) به شمار می آمدند، به نام اسلام، فرزند و پسر پیامبر خود شان را همراه با یاران او به بدترین و بی رحمانه ترین وضع کشتند و اطفال و زنان خانواده­ی پاک پیامبر(ص) را به نام کافر و طاغی اسیر نموده و در شهر ها در منظر مردم گشتانده و در مجالس یزید و عبیدالله بن زیاد آنان را از نظر جسمی و روحی مورد آزار و اذیت قرار دادند.
اين واقعه تاريخي غير قابل انکار مي باشد که امام حسين ـ عليه السلام ـ با ياران اندک خود به مظلومانه ترين وجه توسط يزيد بن معاويه، در راه خدا و حفظ دين اسلام در کربلا و روز عاشورا سال 61 هجري به شهادت رسيده و خانواده پاک او که خانواده پيامبر ـ...


ادامه مطلب


[ شنبه 25 مهر 1394  ] [ 3:09 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

آيا روزه روز عاشورا شيطنتي از بني اميه است ؟

 پاسخ :
روزه يكي از عباداتي است كه از ناحيه خداي متعال واجب شده است و داراي شكل ظاهري، و محتوايي باطني و معنوي است كه گاهي فقط از آن، همين شكل ظاهري يعني نخوردن و نياشاميدن نصيب روزه گیر مي‌شود. ولي گاهي افزون بر آن روزه، باعث قرب به خدا و ايستادگي در برابر سختيها و شياطين دروني و بيروني و استقامت وپايداري مي‌گردد و انسان از اين گونه عبادات احساس نشاط و خرسندي نموده و در آخرت نيز از پاداش آن بهره‌مند خواهد شد. روزه داراي تقسيماتي است كه عبارت است از:
1. واجب: مانند روزه ماه مبارك رمضان، روزه كفاره، روزه قضا، نذر و...
2. مستحب: مانند روزه گرفتن سه روز از هر ماه، ايام بيض، روز غدير، ولايت پيامبر، مبعث.
3. مكروه مانند: روزه گرفتن ميهمان بدون اجازه صاحبخانه و فرزند بدون اجازه پدر.
4. حرام مانند: روزه عيد قربان، عيد فطر، روزه سي ام شعبان به نيّت رمضان، روزه ايام تشريق براي كسي كه در مني است.[1]
روزه در ادیان گذشته با کمیت و کیفیت متفاوت با اسلام ، مرسوم بوده است.

بررسی شبهه
اول: نسخ روزه عاشورا با ماه رمضان
در منابع شيعه روايات متعددي وجود دارد كه نشان دهنده اين مطلب است كه با واجب شدن روزه ماه رمضان ديگر روزه اين روز از وجوب خارج گرديده و ترك روزه آن سزاوارتر است.
محمد بن مسلم و زراره بن أعين از أبا جعفر؛ امام باقر عليه السلام درباره صوم روز عاشوراء سئوال مي‌كنند؟
حضرت در پاسخ مي‌فرمايد: «كان صومه قبل شهر رمضان، فلما نزل شهر رمضان ترك. قبل از وجوب روزه ماه رمضان روزه آن واجب بود؛ اما با نازل شدن وجوب اين ماه، روزه عاشوراء ترك گرديد».[2]

دوم: روزه عاشورا سنتي از بني اميه
روزه عاشورا سنت بني اميه به خاطر شهادت امام حسين (عليه السلام) بوده است ؛ شخصي از امام صادق عليه السلام راجع به روزه گرفتن در روز عاشوراء سئوال مي‌كند ؟
حضرت مي‌فرمايد: «روز عاشورا روز شهادت امام حسين است. اگر مي‌خواهي به حسين شماتت كني (از بلايي كه به آنها وارد شده اظهار خشنودي كني) در روز عاشورا روزه بگير. بني اميه نذر كردند: اگر حسين كشته شود و اشخاصي كه از آنان بر حسين عليه السلام خروج كرده‌اند سالم بمانند و مقام خلافت نصيب آل ابو سفيان شود روز عاشورا را براي خود عيد قرار دهند و آن روز را براى شكرگزارى روزه بگيرند». [3]
حدیثی نیزدرباره مذمت روزه گرفتن نقل شده است.[4]
در حديث ديگري، پاداش روزه داران را در روز عاشورا غضب خداوند می دانند.[5]

سوم: حرمت روزه عاشورا
بعضي از علماي شيعه مانند: مرحوم خوانساري[6] و مرحوم محدث بحراني[7]و مرحوم نراقي [8] در صوم روز عاشوراء حكم به حرمت داده‌اند
اگرچه اكثريت موجود از متأخرين مانند: سيد يزدي صاحب عروه و مرحوم بروجردي و حكيم و امام خميني و غالب شارحان عروه الوثقى، و يا موجودين در زمان حاضر جانب كراهت را اختيار نموده‌اند.[9] و گروه اندكي نيز روزه گرفتن به نيّت حزن و اندوه و نه به نيت تبرك جستن به شكلي كه بني اميّه كردند را تا عصر روز عاشوراء و سپس افطار كردن قبل از غروب را (ترجيحاً با تربت سيدالشهداء عليه السّلام) مستحب دانسته و اين را، راه جمع بين اخبار ناهيه و اخبار وارده در استحباب صوم عاشوراء دانسته‌اند، مانند آن‌چه كه شيخ در استبصار (استبصار، شيخ طوسي، ج2، ص 136) با استفاده از روايت انجام داده است.[10]

چهارم: تناقضات روايي در کتب اهل سنت
با مراجعه به صحاح اهل سنت با مجموعه‌اي از روايات متناقض پيرامون صوم روز عاشوراء مواجه مي‌شويم كه در بسياري از موارد جمع بين آن‌ها غير ممكن مي‌باشد. برای نمونه عايشه مي‌گويد:
«روز عاشوراء را قريش در جاهليت روزه مي‌گرفت، و رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم نيز اين روز را روزه مي‌داشت، و زماني كه حضرت به مدينه آمد هم‌چنان اين روز را روزه مي‌داشت و ديگران را نيز امر به روزه مي‌نمود، تا اين‌كه روزه ماه رمضان واجب گرديد؛ كه از آن به بعد حضرت روزه روز عاشوراء را ترك نمود و دستور داد هر كس مي‌خواهد اين روز را روزه بدارد و هر كس نمي‌خواهد روزه نگيرد».[11]
از جمله روايات ديگري كه در صحيح بخاري آمده و با روايت فوق تضاد و تناقض كامل دارد اين روايت مي‌باشد:
«نبي اكرم صلى الله عليه وآله وسلم به مدينه آمد و يهود را ديد كه روز عاشوراء را روزه گرفته‌اند، فرمود: اين كار براي چيست؟ گفتند: اين روز فرخنده‌اي‌ است كه در آن بني إسرائيل را خداوند از دست دشمنانش نجات بخشيده است؛ لذا موسي و پيروانش اين روز را روزه مي‌دارند. حضرت فرمود: من براي تبعيت از موسي أحق و سزاوارتر هستم. از اين رو حضرت اين روز را روزه گرفت و نيز امر فرمود تا اين روز را روزه بگيرند». [12]
روايت اول مي‌گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله و قريش از زمان جاهليت اين روز را روزه مي‌گرفتند و بعد از اسلام نيز تا سيزده سال كه در مكه بودند روزه گرفتن در اين روز هم‌چنان به قوّه خود باقي بود و بعد از هجرت به مدينه، روزه ماه رمضان تشريع شد و از آن به بعد بود كه روزه روز عاشورا به اختيار خود واگذار شد تا هر كس مي‌خواهد روزه بدارد و هر كس نمي‌خواهد روزه نگيرد.
اما روايت دوم مي‌گويد: رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم زماني كه به مدينه هجرت نمود نه تنها اين روز را روزه نمي‌گرفت چون؛ حتي از روزه اين روز خبر هم نداشت و وقتي يهود را مشاهده نمود كه اين روز را روزه مي‌گيرند با تعجب از علت اين كار سؤال نمود و پاسخ شنيد كه يهود به خاطر خرسندي از نجات حضرت موسي، اين روز را روزه مي‌گيرند؛ از اين جهت رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم فرمود: اگر اين چنين است من به علت نجات خود از دست كفار مكه خود را سزاوارتر از موسي براي روزه گرفتن اين روز مي‌دانم. و از آن به بعد بود كه حضرت نه تنها اين روز را خود روزه مي‌گرفتند،؛ بلكه ديگران را نيز امر به روزه گرفتن مي‌نمودند.
هيثمي در مجمع الزوائد از ابو سعيد خدري روايت مي‌كند:
«ان رسول الله صلى الله عليه وسلم أمر بصوم عاشوراء وكان لا يصومه» ؛ «رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به روزه عاشوراء امر مي‌فرمود و حال آن‌كه خود اين روز را روزه نمي‌گرفت».[13]
به گفته اين روايت هيثمي، اشكال آشكار در روايت صوم روز عاشوراء اين است كه چگونه ممكن است رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به كاري نيك امر كند در حالي كه خود اهل انجام آن نباشد؟!
علاوه بر تناقض احادیث ، پیامبر اسلام را مطیع یهود برشمردند در حالی که در کتاب هایشان وجود نداشت: بخاري در صحيح خود از ابن عباس اين‌گونه آورده است:
«وَكَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم يُحِبُّ مُوَافَقَةَ أَهْلِ الْكِتَابِ فِيمَا لَمْ يُؤْمَرْ فِيهِ بِشَىْ‌ءٍ.... » ؛ «رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم دوست مي‌داشت تا در اموري كه از سوي خداوند امري برايش صادر نشده از اهل كتاب (يهود و نصارا) تبعيت كند...».[14]
و نيز ابن حجر عسقلاني [15]، زين الدين بن رجب بن عبد الرحمن حنبلي (متوفاي 795 هـ ق) [16] به نکته فوق اشاره دارند.

پنجم: پيروي رسول خدا با دشمني مانند يهود
جاي بس شگفتي است كه گفته شود رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم به خاطر تبعيت از يهود روزه روز عاشورا را امر نموده است!!
اولا: بعضي از علماي شيعه و سني (فخر رازي[17]، ابوالحسين بصري[18]، ابن عابدين[19] ) بر اين عقيده هستند كه رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم؛ حتي قبل از بعثت نيز در عبادات خود تابع اديان ديگر نبوده و از آيين يهود و نصارا تبعيت نمي‌كرده است.
ثانياً: روايات متعددي در منابع اهل سنّت حكايت از آن دارد كه رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم ديگران را از تبعيت يهود منع مي‌نمود. از رسول خدا صلّي الله عليه وآله وسلّم روايت نموده‌اند:
«ليس منا من تشبه بغيرنا لا تشبهوا باليهود ولا بالنصارى» ؛ «از ما نيست كسي كه به غير ما از يهود و نصارا تشبّه نمايد.[20]
حال با توجه به اين روايات كه در منابع اهل سنت ذكر شده چگونه مي‌توان پيامبر را در صوم روز عاشورا تابع يهود دانست.

ششم: تاريخ يهود و تفاوت آن با تاريخ اسلام
با مراجعه به تاريخ و اقوال محققان به دست مي‌آيد كه مدار تغيير سال نزد يهود سال قمري نبوده تا بخواهد در بين آنان اين‌گونه سنت شده باشد كه همه ساله روزي كه مطابق با روز عاشوراء مي‌شود روزه بگيرند تا پبامبر اكرم بخواهد در مخالفت و يا متابعت با يهود (بر اساس اختلاف رواياتي كه در بالا ذكر شد) روزه عاشورا را مورد امر و يا نهي قرار دهد.
زيرا روزه يهود در روز دهم از ماه تشرين الاول كه مطابق با آبان‌ماه شمسي و اكتبر ميلادي است بوده، كه آن را روز كيپور «kipur » يعني: روز «كافر» و يا «كفّاره» ناميده‌اند، و آن روزي است كه إسرائيليون با لوح دوم از دين خود آشنا شدند. [21]
پس این سخن که سنت يهود اين بوده است‌كه همه ساله در روز عاشوراء از ماه محرم روزه مي‌داشته است غير قابل توجيه است. اضافه بر آن، روز ورود رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم به مدينه در هجرت از مكه روز دوشنبه دوازدهم ربيع الاول بوده است و نه در ماه محرم.[22] حال با اين تفاصيل چگونه ممكن است روز ورود رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلّم با روز سنّت يهود در روزه گرفتن هم‌زمان شده باشد و مردم را به خاطر نجات خود از كفار مكه امر به روزه اين روز نموده باشد؟!
بنا بر اين سال يهود بر اساس سال شمسي است، يعني: تقريباً هر 36 سال يك بار روز عاشورا با روزي كه مورد نظر يهود براي روزه گرفتن است مقارن مي‌گردد. پس روزه گرفتن در روزي به نام عاشوراء و در ماهي به نام محرم كه بر اساس آن همه سال بخواهند در سال‌روز نجات موسي از چنگال فرعون آن روز را روزه بگيرند و تبديل به سنت يهود شود از امور غريب است.

هفتم: تفاوت کیفیت روزه يهود با روزه مسلمانان
اشكال اساسي ديگر به روايات روزه عاشورا، تفاوت موقعيت زماني روزه يهود با روزه مسلمانان است كه به جاي صبح تا غروب، از غروب آفتاب تا غروب آفتاب روز ديگر است[23]؛
سقّاف كه از خبرگان اين فن است مي‌گويد: در زمان ما هيچ شخص يهودي يافت نمي‌شود كه روز دهم محرم را كه عيد آنان محسوب شود روزه بگيرد، و در مطالب ثبت شده تاريخي نيز چيزي كه دلالت بر اين موضوع نمايد يافت نشد، چون يهود روز دهم از ماه تشرين كه أوّلين ماه از سال آن‌هاست را روزه مي‌گيرند كه اين را روز عاشوراء نمي‌نامند و بلکه عيد كيپور مي‌نامند.[24]

هشتم: روزه عاشورا دست ساخته بني اميه
تعارض مذكور و مطالب عجيب بعضي از اين روايات، اين احتمال را بسيار تقويت مي كند كه اين روايات از محصولات بني اميه است و آنها به خاطر سرور و شادي در عاشورا، استحباب روزه اين روز را جعل كردند و كم كم اين امر به يك سنت در ميان اهل سنت تبديل شد. و اين همان مطلبي است كه در زيارت عاشورا آمده است؛ آنجا كه مي خوانيم: «اللهم ان هذا يوم تبركت به بني اميه» ، و نيز آنجا كه آمده : «هذا يوم فرحت به آل زياد و آل مروان بقتلهم الحسين صلوات الله عليه».
جالب آن است كه در روايات اهل بيت به اين نكته تصريح شده است و به همين دليل شيعيان را توصيه كرده اند اين روز را روزه نگيرند كه بيشتر فقهاي شيعه به استناد همين روايت حكم به كراهت روزه اين روز كرده اند.
در روايتي آمده است كه: از امام رضا (عليه السلام) درباره روزه روز عاشورا سوال كردند؟
حضرت فرمود: «آيا از روزه پسر مرجانه سوال مي كنيد؟ روز عاشورا، روزي است كه ناپاكان از آل زياد به خاطر{سرور و شادي ناشي از} كشتن امام حسين (عليه السلام) آنرا روزه گرفتند».
در حديث ديگري، امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد:
«روز عاشورا، روز روزه نيست بلكه روز حزن و مصيبتي است كه براي اهل آسمان و زمين و همه مومنان وارد شد و روز شادي و سرور پسر مرجانه و آل زياد و اهل آتش است».
بنابر اين ائمه (عليهم السلام) به اين دليل كه بني اميه از روي سرور و شادي عاشورا را روزه مي گرفتند، شيعيان را توصيه كرده اند در اين روز روزه نگيرند و به عزاداري و سوگواري بپردازند و به همين دليل است كه اكثر فقهاي شيعه حكم كرده اند كه روزه گرفتن در روز عاشورا مكروه است.

پی نوشتها:
[1] . حضرت امام خميني، تحرير الوسيله، ج 1، ص 274
[2] . من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 51، ح 224. كافي، ج 4، ص 146، باب صوم عاشوراء و عرفه، حديث 4.
[3] . امالي شيخ طوسي، ص 667، رقم‌1397 / 4.
[4]. الكافي، ج 4، ص147، شماره 6 ـ تهذيب، ج4، ص301، شماره912 ـ الإستبصار، ج2، ص135، شماره 443.
[5] . وسائل الشيعه (آل البيت)، شيخ حر عاملي، ج 10، ص 460.
[6] . جامع المدارك، مرحوم خوانساري، ج 2، ص 226.
[7] . الحدائق الناضره، محقق بحراني، ج 13، ص 376.
[8] . مستند الشيعه، محقق نراقي، ج 10، ص 493.
[9] . العروه الوثقى، سيد يزدي، ج 3، ص 657
[10] . مصباح المتهجد، شيخ طوسي، ص 547.
[11] . صحيح البخاري، ج 2، ص 250، ح 2002، كتاب الصوم، ب 69. باب صِيَامِ يَوْمِ عَاشُورَاءَ. اين روايت به خاطر وجود «هشام بن عروه» در سلسله سند آن اشكال و مناقشة سندي دارد؛ زيرا ابن قطّان در باره او گفته: «أنّه اختلط و تغيّر»، (او تغيير كرد و مطالب نادرست و صحيح را مخلوط نمود) و ذهبي در باره او مي‌گويد: «أنّه نسي بعض محفوظه أو وهم»، (او بعضي محفوظاتش را فراموش مي‌كرد و يا در آن‌ها شك مي‌كرد) و يا از ابن خرّاش در باره او آمده است كه: «كان مالك لا يرضاه نقم عليه حديثه لأهل العراق»، (مالك از وي رضايت نداشت و از احاديث او كه براي اهل عراق نقل مي كرد انتقاد مي‌كرد). ميزان الاعتدال، ج 4، ص 301.
[12] . صحيح بخاري، ج 2، ص 251، شماره حديث 2004.
[13] . مجمع الزوائد، هيثمي، ج 3، ص 186.
[14] . صحيح البخاري، ج 4، ص 269، ح 3558، كتاب المناقب، ب 23، باب صِفَه النَّبِيِّ صلى الله عليه وسلم‌
[15] . فتح الباري، ابن حجر، ج 4، ص 213.
[16] . لطائف المعارف، ص 102.
[17] . المحصول. فخر رازي ( 606 هـ ). ج 3. ص 263
[18] . المعتمد، ابو الحسين بصري، ص 336.
[19] . حاشية رد المحتار. ابن عابدين. ج 1. ص 97.
[20] . سنن ترمذي، ج 4، ص 159
[21] . رک : کتاب مقدس؛ عهد عتيق ، سفر لاوين ، فصل 16 ، آيه 36. و رک: دايره المعارف کتاب مقدس، تاليف و ترجمه : بهرام محمديان و ديگران، تهران ، روزنو، 1380ه.ش، ص 381.
[22] . تاريخ طبري، ج 2، ص 3 - الكامل في التاريخ، ج 2، ص 518 - فتح الباري، ج 4، ص 289
[23]. المفصّل في تاريخ العرب، ج6، ص 339 چاپ دارالملايين - كتاب المقدس، ج 2، ص 2660.
[24]. مجلّه الهادي در 7 جلد، ج 2، ص 37.


ادامه مطلب


[ شنبه 25 مهر 1394  ] [ 3:09 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

كربلاي معلي يعني چه؟ و چرا اين طوري ناميده‌اند؟

 

پاسخ :
كربلا مدفن سيد الشهداء ـ عليه السّلام ـ ، سرزميني كه عظيمترين حماسه خدايي بشر، در عاشوراي سال 61 هجري در آن اتفاق افتاد و موجش سراسر تاريخ و پهنه جهان را فرا گرفت. خاك آن بوي خون مي‌دهد و تربت كربلا مقدس و الهام بخش است و در فضيلت آن روايات بسياري نقل شده است.
كربلا يكي از شهرهاي عراق است كه در كنار رودخانه فرات قرار داشته است اين شهر تا سال 61 هـ بيابان بوده است از آن زمان به بعد بر اثر شهادت امام حسين ـ عليه السّلام ـ رفته رفته، مركز جمعيت گرديد و مورد توجه شيعيان آل علي ـ عليه السّلام ـ قرار گرفت كه امروزه يكي از شهرهاي زيارتي عراق است.
در اينكه «كربلا» يعني چه و ريشه لغوي آن چيست بحثهاي مفصلّي انجام گرفته، طبق برخي نقل‌ها، اين شهر از تركيب «كرب» و «آ‎ل» ساخته شده است يعني حرم الله، «كرب» در لغت سامي به معناي «قرب» در عربي است. اگر «آل» به معني الله باشد، كربلا به معني محلي است كه نزد خدا، مقدس و مقرّب است. يا «حرم خداست».[1] برخي هم آن را تركيب يافته از «كور بابل»دانسته‌اند يعني مجموعه‌اي از رو.ستاها و آبادي‌هاي بابل، موقعيتي كه كربلا در آن قرار دارد در بين النهرين است، اين منطقه در گذشته‌هاي دور مهد حوادث و احياناً تمدن‌ها بوده است. بخش‌هاي گوناگوني از اين منطقه، نام‌هاي مختلفي داشته است. كربلا، كور بابل، نينوا، عمورا، حير، طف، عقلرس، نهر علقمي، ماريه و ... كه بعضي از اينها نام‌ روستا و آبادي‌هايي در اين منطقه وسيع بوده است.[2]
مرحوم شيخ عباس قمي در منتهي الآمال مي‌نويسد: «... و چون امام حسين عليه السلام به آن سرزمين رسيد، پرسيد كه اين زمين چه نام دارد؟ عرض كردند: كربلا مي‌نامندش، چون حضرت نام كربلا را شنيد گفت: اللهم اني اعوذ بك من الكرب و البلاء، پس فرمود: كه اين موضع كرب و بلا و محلّ محنت و عنا است فرود آئيد كه اينجا منزل و محلّ خيام ماست...»[3]
معلي: يعني بلند شده و برافراشته، بلند و رفيع، بزرگ و بزرگ گشته، بزرگ قدر معنا شده است.[4] كه اسم مفعول است، يعني كربلايي كه داراي علوّ و منزلت و بزرگي شرافت است. در پيشگاه خداوند و در پيشگاه اولياء الهي و تمام انبياء و فرشتگان جايگاهي بس بزرگ و رفيع براي كربلا است و بدين جهت است كه به كربلاي معلّي موسوم شده است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. كتاب منتهي الآمال شيخ عباس قمي
2. كتاب حضائض الحسنّه شيخ جعفر شوشتري
3. حيات فكري و سياسي امامان شيعه رسول جعفريان.

پی نوشتها:
[1] . خليلي، جعفر، موسوعة العتبات المقدسه، ج8، بي‌جا، مؤسسة علمي للمطبوعات، 1407، ص 9 و 10.
[2] . محدثي، جواد، فرهنگ عاشورا، چاپ اول، قم، انتشارات الهادي، 1374، ص 369.
[3] . قمي، شيخ عباس، منتهي الامال، ج1، چاپ قم، انتشارات هجرت، بي‌تا،و ص 622.
[4] . دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، چ 13، چاپ اول، تهران، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، سال 1373، ص 18703.
منبع: اندیشه قم

ادامه مطلب


[ شنبه 25 مهر 1394  ] [ 3:08 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

دانشمندان و شخصیت های غیر مسلمان در باره امام حسین(ع) و قیام ایشان چه گفته اند؟

 

پاسخ :
حرکت امام حسین (ع) و واقعه کربلا آنچنان عالمگیر است که بسیاری از اندیشمندان شناخته شده در برابر آن خضوع نموده و و با بازگو نمودن مطالبی بزرگی و ارزشمندی این واقعه را در حد خود در جامعه انعکاس داده اند. در زیر به گزیده‌ای از این اظهارات اشاره می شود :
1. گاندي:
من نهضتم را مديون حسين بن علي (ع) هستم و من چيز تازه اي براي مردم هندوستان به ارمغان نياورده ام.
2. چارلز ديکنز (نويسنده انگليسي):
اگر منظور امام حسين(ع) جنگ در راه خواسته‌هاي دنيايي خود بود، من نمي‌فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند. پس عقل چنين حکم مي کند که او فقط به خاطر اسلام فداکاري کرد.
3. جرجي زيدان، نويسنده لبناني:
پس از رحلت پيامبر(ص)، حب جاه و مال بر فضايل اخلاقي فائق آمد و افکار و آراي آل علي(ع) در ميان چنان مردمي بي اثر ماند. چنانکه مردم کوفه به خاطر جاه و مال بيعتي را که با امام حسين(ع) بسته بودند، در هم شکستند و به اين نيز اکتفا نکرده و او را کشتند.
4. توماس مان، متفکر آلماني:
اگر بين فداکاري مسيح و حسين(ع) مقايسه شود حتماً فداکاري حسين پرمغزتر و باارزش تر جلوه خواهد نمود. زيرا مسيح روزي که آماده براي فدا شدن گرديد زن و فرزند نداشت و در فکر آنان نبوده که بعد از او به چه سرنوشتي دچار خواهند آمد. امام حسين(ع) زن و فرزند داشت و بعضي از آنها کودک خردسال بودند و احتياج به پدر داشتند.
5.کورت فريشلر، مورخ بزرگ آلماني:
امام حسين(ع) در فداکاري قدم را از حدود فدا کردن خود برتر نهاد و فرزندانش را هم فدا کرد... تصميم ثابت حسين(ع) براي فداکاري مطلق نه ناشي از لجاجت بود نه معلول هوا و هوس و او با پيروي از عقل مصمم شده بود که به طور کامل فداکاري کند تا اينکه مجبور نشود بر خلاف عقيده و آرمان والاي خود به وسيله سازشکاري با يزيد بن معاويه و زندگي ادامه دهد. مي دانيم که حسين(ع) خود را براي کشته شدن آماده کرده بود. و او عزم داشت خويش را فدا نمايد چرا توقف نکرد تا به قتلش برسانند و چرا دائم اسب مي تاخت و شمشير مي انداخت... حسين(ع) دست روي دست گذاشتن و توقف براي کشته شدن را دور از مردانگي و جهاد در راه عقيده و آرمان خود مي دانست. در نظر حسين(ع) در همانجا توقف کردن و گردن بر قضا دادن تا اين که ديگران نزديک شوند تا او را به قتل برسانند خودکشي محسوب مي شود. يک مرد دلير و با ايمان خودکشي نميکند.
6. توماس کارلايل، دانشمند بزرگ انگليسي:
بهترين درسي که از تراژدي کربلا مي گيريم اين است که حسين و يارانش ايمان استوار به خدا داشتند. آنان با عمل خود روشن کردند که تفوق عددي در جايي که حق و باطل روبرو مي شوند اهميت ندارد. پيروزي حسين(ع) با وجود اقليتي که داشت موجب شگفتي من است.
تندن انديشمند هندي:
قيام کربلا معدل بشريت را بالا برد و سطح آن را ارتقا بخشيد.
آنتوان بارا (دانشمند مسيحي سوري):
اگر بگويم حسين (ع) چراغ اسلام است کم گفته ام، اگر بگويم که او زره اسلام است کم گفته ام، بهترين جمله اي که مي توانم بگويم اين است که او وجدان تمام اديان در تمام تاريخ است.
واشنگتن ايروينگ(مورخ آمريکايي):
براي امام حســـين ممکن بود که زندگي خود را با تسليم شدن به اراده يزيد نجات بخشد،ليکن مسووليت پيشوايي مسلمين اجازه نمي داد که او يزيد را به عنوان خليفه بشناسد. او به زودي خود را براي قبول هر ناراحتي و فشاري به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بني اميه آماده ساخت، در زير آفتاب سوزان سرزمين خشک و در روي ريگهاي تفتيده…روح حســـين فنا ناپذير است؛اي پهلوان من و اي نمونه شجاعت و اي شهسوار من، حســـــين!
پرفسور ادوارد براون (شرق شناس انگليسي)
آيا قلبي پيدا مي شود که وقتي درباره کربلا سخن مي شنود آغشته به حزن و اندوه نگردد؟
حتي غير مسلمانان نيز نمي توانند پاکي روحي را که اين جنگ اسلامي در تحت لواي آن انجام گرفت انکار کنند… هر کس اندکي حس در نهاد خود داشته باشد نمي تواند از اين غصه غم انگيز متاثر نشود.
موريس دوکبري (انديشمند فرانسوي)
حســـين براي شرف و ناموس مردم و بزرگي مقام مرتبه اسلام از جان و مال و فرزندان گذشت و زير بار استعمار و ماجرا جويي يزيد نرفت، پس بياييد ما هم شيوه او را سر مشق قرار داده از زير دستي يزيديان نوعي رهايي يابيم و مرگ با عزت را بر زندگي با ذلت ترجيح دهيم، زيرا مرگ با عزت و شرافت بهتر از زندگي با ذلت است.
پرفسور ماربين (فيلسوف و خاورشناس آلماني):
من معتقدم که رمز بقا و پيشرفت اسلام و تکامل مسلمانان به خاطر شهيد شدن حســــين و آن رويدادهاي غم انگيز مي باشد و يقين دارم که سياست عاقلانه مسلمانان و اجراي برنامه هاي زندگي ساز آن به واسطه عزاداري حيسني بوده است. مادامي که اين روش و خصلت در ميان مسلمانان وجود دارد هرگز آنها تن به خواري نمي دهند و تحت اسارت کسي نمي روند.
سر پرسي سايکس (خاور شناس انگليسي):
حقيقتا آن شجاعت و دلاوري که اين عده قليل از خود بروز دادند به درجه اي بوده است که در تمام قرون متمادي هر کسي که آن را شنيد بي اختيار زبان به تحسين و آفرين گشود. اين عده مردم دلير غيرتمند، نامي بلند و غير قابل زوال براي خود تا ابد باقي گذاشتند.
کورت فريشلر (مورخ مشهور آلماني و نويسنده کتاب امام حسين و ايران):
تصميم ثابت حســـين براي فداکاري مطلق نه ناشي از لجاجت بود، نه معلول هوي و هوس؛ او با پيروي از عقل مصمم شده بود که به طور کامل فداکاري کند تا مجبور نشود بر خلاف عقيده و آرمان والاي خود با سازش کاري با يزيد بن معاويه به زندگي ادامه دهد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.امام حسین(ع) از دیدگاه بزرگان، اندیشمندان و مستشرقین غیر مسلمان. پدید آورنده : جوزف، رینو متشرق فرانسوی
2.امام حسین (ع) از دیدگاه بزرگان، اندیشمندان و مستشرقین غیر مسلمان - پروردگار. ... علی و حسین دو قهرمان اسلام: گابریل انکری، ترجمه فروغ شهاب.
منبع: اندیشه قم

ادامه مطلب


[ شنبه 25 مهر 1394  ] [ 3:08 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]