کارهاي اطلاعاتي و حفاظتي در واقعه کربلا را توضيح دهيد؟
لطفاً چند مورد از کارهاي اطلاعاتي و حفاظتي در واقعه کربلا را توضيح دهيد؟
مقدمه: پس از ظهور اسلام و تشکيل حکومت اسلامي و گسترش آن، اسلام وارد مرحله جديدي از روابط سياسي، اجتماعي، اقتصادي، اداري و فرهنگي شد. انديشه و قانون اسلامي در بردارنده يک نظام کامل و فراگير براي زندگي است که همه نياز هاي خاص و عام را در تمام زمينه ها در بر مي گيرد. کما اين که تجربه درخشان مسلمانان در برخي دوره ها حاکي از نظم و رشد سرشار اداري، نظامي، سياسي و امنيتي مي باشد و بيانگر آن است که مسلمانان مي توانند با استناد به منابع غني اسلامي خود را از هر جهت بويژه امنيتي تقويت کرده و از راه هاي حلال با حسن تدبير در جهت رشد و تعالي خود و تسلط بر دشمن بکوشند.[1] از زماني که بشر بوده و به صورت جمعي زندگي مي کرد تدبير و انديشيدن و عاقلانه عمل کردن مهم ترين رکن موفقيت بوده و از زماني که دولت ها مستقر شده اند هر حکومتي براي بقا و مغلوب نشدن بر ديگري مجبور است اقداماتي در جهت امنيت و حفاظت در مقابل دشمن انجام دهد. دقت در فهم شرايط موجود و برنامه ريزي دقيق و سريع ، عامل اصلي موفقيت در بحران ها و جنگ ها به شمار مي رود. دين اسلام علاوه بر سفارش بر تقويت قواي جسمي و مادي بر ايمان و باور رزمندگان در نيل به هدف تأکيد زيادي دارد.[2]
غزوات و جنگ هاي زمان رسول گرامي اسلام و سه جنگ بزرگ و مهم حضرت امير المومنين و واقعه کربلا مي تواند اصول مبارزه و جنگ و شيوه هاي پيروزي در آن را براي ما روشن سازد. امام حسين ـ عليه السلام ـ در واقعه عاشورا از نظر تعداد نفرات و ميزان امکانات و سلاح هاي جنگي و موقعيت سوق الجيشي قابل مقايسه با دشمن نبود. 72 نفر در مقابل سي هزار نفر به علاوه اين که دشمن مجهز تر بود و آب فرات را نيز در اختيار داشت. از طرف ديگر وجود زن ها و کودکان موجب نگراني و اضطراب مبارزان مي شود و از قدرت جنگي مي کاهد. در چنين وضعي امام حسين ـ عليه السلام ـ با تدابير امنيتي و حفاظتي بيشترين خسارت ممکن را بر دشمن وارد کرد و گرچه خود و يارانش شهيد شدند ولي چندين برابر نفرات شهدا از دشمن خود هلاک کردند. برخي از امور مدبرانه جهت حفاظت و امنيت عبارتند از:
1. پس از مرگ معاويه، يزيد طي نامه اي از استاندار مدينه مي خواهد که از چهار نفر بزرگان مدينه از جمله امام حسين ـ عليه السلام ـ بصورت خصوصي بيعت بگيرد.[3] و اگر قبول نکردند سرشان را از بدنشان جدا کرده و همراه نامه براي يزيد بفرستد. در اين اوضاع امام حسين ـ عليه السلام ـ هم بايد نظرش را مبني بر عدم بيعت اعلام کند بنابر اين نمي تواند مخفي شود يا فرار کند و هم اين که خود را حفظ کند تا دشمن او را از بين نبرد، لذا فرمودند که جوانانم را جمع مي کنم و با والي مدينه مناظره مي کنم و حقم را طلب مي کنم.[4]
حضرت پس از جمع کردن 30 نفر از جوانان بني هاشم و دوستان و ياران ، پيش وليد (والي مدينه) رفت. پس از سلام و احوال پرسي امام نشستند و وليد خبر مرگ معاويه را داد و دعوت به بيعت با يزيد کرد. امام فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون مصيبت عظيمي است و ما با اين مصيبت فرصت بيعت نداريم. وليد گفت: چاره اي از بيعت نيست. حضرت فرمود: مثل من پنهاني بيعت نمي کند و گمان هم نمي کنم که به بيعت راضي شويد و نتيجه اي ندارد. فردا که همه مردم را براي بيعت دعوت خواهي کرد ما را هم دعوت کن».[5] مروان که از دشمنان شرور و سرسخت اهل بيت بود (و قبلاً به وليد پيشنهاد کرده بود که زود تر گردن حسين ـ عليه السلام ـ را بزن زيرا او بيعت نخواهد کرد) برخاست و گفت: اي امير پيشنهاد حسين را نپذير و اگر الان بيعت نمي کند گردنش را بزن. امام پس از عصبانيت و عتاب مروان ، رو به وليد کرد و فرمود: ما خاندان پيامبر و معدن رسالتيم ... و يزيد مردي گنهکار ، ميگسار ، آدم کش ، خيانت پيشه و بي شرم. مثل من با مثل او بيعت نخواهد کرد. ولي باش تا صبح کنيم و شما نيز صبح کنيد. ما در اين کار دقت مي کنيم شما نيز دقت کنيد که کدام يک از ما سزاوار تر است به خلافت و بيعت». اين را فرمود و از مجلس خارج شد.[6]
با دقت در رفتار امام مي بينيم که حضرت هم حق خود را مطالبه کرده و زير بار بيعت نرفته و هم با ايراد جملات دو پهلو و مبهم، خود را از خطر ترور در گوشه خانه وليد نجات داده است ، زيرا اگر اين برخورد امام نبود مروان پليد نيت شوم خود را عملي مي کرد. (اين موضع حفاظتي امام در تاريخ بي نظير است چون وعده بيعت نداد و فقط فرمود، مثل من در خفا بيعت نمي کند).
2. کوفيان با تبليغات برخي شيعيان و مواليان امام حسين مانند سليمان بن صرد خزاعي و ديگران نامه هايي را مبني بر دعوت امام به کوفه مي فرستادند و گاهي هر نامه را دو يا سه يا چهار نفر امضاء مي کردند و کم کم تعداد نامه ها زياد شد و حتي در يک روز شش صد نامه رسيد ولي امام پاسخي نمي دادند تا اين که 12 هزار نامه از کوفه رسيد.
امام در مدينه به نامه ها پاسخ نداد ـ اين رفتار نيز حفاظتي بود که جلب توجه دشمن نمي کرد تا دشمن پيش از موعد مقرر آن ها را محاصره کند. امام پرسيدند: چه کساني نامه ها را نوشته اند. وقتي نام تعدادي از ياران با وفا و خوب برده شد، حضرت کنار کعبه رفت و نماز خواند و دعا کرد و سپس مسلم را خواست و جواب نامه ها را نوشت و اضافه کردند که پسر عمويم مسلم را مي فرستم تا از وضع موجود و آخرين تصميم شما کوفيان آگاه شوم،[7] يعني حضرت کاملا محتاطانه امور امنيتي و حفاظتي را رعايت کردند و با درايت خويش و با توجه به سابقه بي وفايي و بيعت شکني کوفيان به نامه هاي فراوان آن ها اعتماد فوري نکردند. با متانت و بردباري با برنامه اي حرکت مي کرد که منجر به نتيجه شود.
3. يکي از کار هاي حفاظتي امام در تأسيس نهضت عاشورا اين بود که امام برنامه اي داشت که هيچ کس را از آن آگاه نساخت (قيام بر عليه حکومت) از اول حرکت و ديدار امام با حاکم مدينه، اين برنامه ي امام بود، که بسيار هماهنگ با آن حرکت کرد. در همين راستا از مکه زود تر از موعد مقرر حرکت کردند و حج خود را تبديل به حج مفرده نمود و قبل از اتمام اعمال تمتع از مکه خارج شدند، چون احتمال ترور در مکه و شکستن حريم کعبه را مي دادند از اين روي از اين اتفاق پيش گيري کردند. اين تصميم امام نشان مي دهد که حضرت از يک برنامه منظم و کامل تبعيت مي نمود.
4. از کار هاي حفاظتي در کربلا اين بود که خيمه ها را نزديک هم برپا کردند و به دستور امام طناب هاي خيمه ها متقاطع بود و از لابلاي هم رد مي شدند. اين امر موجب مي شد که اگر دشمن وارد محوطه خيمه ها شد اسب ها براحتي از ميان خيمه ها حرکت نکنند. تا اين که از چند طرف به خيمه ها حمله نشود.»[8]
همچنين امام دستور دادند، دور تا دور خيمه ها بصورت خندقي کنده شود (جز قسمت جلو) تا فقط يک راه از خيمه ها به بيرون باشد و اگر دشمن حمله کرد فقط يک راه ورود داشته باشد. زيرا امکان داشت لشکر انبوه دشمن حمله کرد فقط يک راه ورود داشته باشد. زيرا امکان داشت لشکر انبوه دشمن غافلگيرانه از چند طرف حمله کند تا امام و يارانش را محاصره کرده و فرصت مبارزه را بگيرد. بعلاوه اين که امام دستور داد در خندق کنده شده هيزم ريخته و آتش بزنند تا اين غرض کاملاً حاصل شود.[9]
5. از امور حفاظتي همانا آرايش لشکر است. حضرت سپاه اندک خود را به ميمنه (راست) و ميسره (چپ) و قلب لشکر تقسيم کرد و براي هر يک فرمانده قرار داد که جزئيات آن بصورت مفصل تر در مقاتل آمده است.[10]
البته موارد فراواني را نيز مي توان در سيره امام يافت که از منظر حفاظتي و امنيتي قابل توجه است و ما به اين موارد کلي بسنده مي کنيم اگر طالب هستيد بايد براي نوشتن آن يک قرار داد با گروه داشته باشيد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- قصه کربلا، علي نظري منفرد.
2- در کربلا چه گذشت مرحوم محدث قمي .
پی نوشتها:
[1]. دعموش عاملي، علي، دايره المعارف اطلاعات و امنيت، ترجمه غلامحسين باقري و ...، انتشارات دانشگاه امام حسين ـ عليه السلام ـ ، تهران، 1379، جلد 1، ص 7 - 1.
[2]. همان.
[3]. ابن طاووس، اللهوف علي قتلي الطفوف، ترجمه سيد احمد زنجاني (آهي سوزان به مزار شهيدان)، نشر جهان، تهران، ص 25 - 22.
؛ ابي مخنف، (مقتل الحسين) اولين تاريخ کربلا، انتشارات دار الکتاب، قم، ص 38 - 33.
[4]. لهوف، همان، اولين تاريخ کربلا، همان.
[5]. رک شیخ مفید الارشاد ،ج2،ص33
[6]. لهوف، همان، ابي مخنف، همان.
[7]. لهوف، همان، ص 37.
[8]. قصه کربلا، همان، ص 249، به نقل از انساب الاشراف مسعودي.
[9]. ، همان، ص 249، به نقل از الامام الحسين و اصحابه.
[10]. شيخ مفيد، الارشاد، موسسه آل البيت، قم، ج 2، ص 95.
منبع: اندیشه قم
ادامه مطلب
آيا شريح قاضي فتوا به قتل امام حسین (عليه السلام) داده بود يا نه؟
شريح قاضي
شريح بن حارث كندي، مشهور به شريح قاضي از چهره هاي اجتماعي قضايي و تا حدي سياسي صدر اسلام مي باشد. بنا به نوشته مورخان و نسب شناسان سراسر تاريخ زندگاني اين شخص پر از ابهام و تناقض بود و همين عامل سبب گشته تا برخي از محققان وي را شخصيتي افسانه اي بپندارند.
سال تولد او مشخص نيست ولي سال وفاتش را (78ـ80) هجري ذكر كرده اند و سن او را در هنگام مرگ 110 سالگي دانسته اند با اين حساب سال ولادتش 30 سال قبل از هجرت پيامبر بوده است. ابن مجر تولد او را سال تولد اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ دانسته است.
شريح از تابعين محسوب مي شود او مدتي در عصر بزرگاني از صحابه مانند: اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ، عمر، زيد بن ثابت، عبدالله مسعود علم حديث و غيره آموخته است. در دوره ابوبكر از جمله تازه مسلمانان محسوب شد در دوره ابوبكر چندان شناخته نبود. در دوره خلافت عمر پنج سال در مدينه بود در اين دوره هيچ سمت دولتي نداشت با گسترش دامنه فتوحات زمان خلافت عمر او به منصب قضا منسوب شد، او علاوه بر سواد خواندن و نوشتن در علم انساب و شعر خبره بود. متولي شهر مدينه بود كه به قضاوت انتخاب شد و به خاطر قضاوتش بين عمر و يك مردي كه بر سر اسبي مرافعه داشتند كه عمر پس از آن قضاوت او را به مسند قضاوت كوفه برگزيد. او در هنگام تصدي قضاوت كوفه، سال 18 هجري. مردي چهل ساله بود او بر اساس تعليمات عمر در كوفه قضاوت خويش را آغاز كرد و ماهانه يكصد درهم ، دستمزد دريافت مي نمود. در دوره خلافت عثمان منصب قضاي شريح تثبيت گرديد.
در دوره خلافت اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ به خاطر برخی مصالح اجتماعی در مقام خود ابقاء شد ولي بعدها به خاطر قضاوت هاي نادرست از طرف حضرت مورد مؤاخذه قرار گرفت و بخاطر قضاوتش درباره مرافعه حضرت با يك يهودي بر سر يك زره بود كه به يكي مناطق يهودي نشين تبعيد شد.
در دوره بعد نيز شريح همچنان به كار قضاوت در دستگاه دولت اموي مشغول بود.[1] شواهدی مبنی بر تاييد و تصديق دخالت شريح درقتل امام حسين وجود دارد : سازگاری او باخلفای اموی و عباسی ، تمايلش به قدرت عبيدالله و همکاری با او ، ترس از عبيدالله و ضعف نفس ، همه عواملی است که نقش او را در بسيج مردم عليه امام حسين تاييد می کند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1- دانش نامه جهان اسلام
2- دائره المعارف تشیع.
پی نوشت:
[1] . تاريخ اسلام، فصلنامه تخصصي، سال دوم پائيز 1380، شماره مسلسل 7، ص 99، مقاله سيد علي اكبر خدايي.
منبع: اندیشه قم
ادامه مطلب
آيا «کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا» حديث است؟
از آنجا كه اين كلام «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» ؛ «هر روزي عاشورا و هر مکاني کربلاست» داراي معنايي والا و عالي ميباشد، برخي پنداشتهاند اين عبارت حديث ميباشد؛ ولي تتبّع دقيق اهل حديث اين مطلب را روشن ساخته كه اين كلام حديث نيست. هم چنين بارها و بارها پژوهشگراني با ابزار پيشرفته كامپيوتري و نرم افزاري جستجو كرده و در هيچ يك از منابع اصلي روايي آنرا نيافتهاند و حديث نبودن آن تقريباً قطعي شده است .
ظاهراً اين كلام با اندكي تفاوتي ، اولين بار در شعر يكي از شاعران ارادتمند به ابا عبدالله الحسين ـ عليه السّلام ـ به نام «عبدالحسين اعصم» كه «سيد جواد شبّر» در كتاب «ادب الطف» (شعراء الحسين) نام ايشان را ذكر كرده ، ميباشد.
اين كلام درخشان، براي شيعه پيامي بزرگ دارد كه بايد در هر جا و هر مكان و زمان از كربلا و عاشورا الگو بگيرد، همه جا و هميشه الگوي او كربلا و عاشورا باشد. «امام خميني قدس سره» نيز اين مطلب را چنين بيان ميفرمايند:
«اين كلمه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا، يك كلمة بزرگي است كه اشتباهي از او ميفهمند. آنها خيال ميكنند كه يعني هر روز بايد گريه كرد ، لكن اين محتوايش غير از اين است. كربلا چه كرد ؟! و ارض كربلا در روز عاشورا چه نقشي را بازي كرد؟! عدهاي معدود آمدند كربلا و ايستادند و در مقابل ظلم يزيد و در مقابل دولت جبّآر در مقابل امپراطور زمان ايستادند و فداكاري كردند و كشته شدند ولكن ظلم را قبول نكردند و شكست دادند يزيد را، همه جا بايد اينطور باشد و همه روز هم بايد اينطور باشد همه روز بايد ملت ما اين معنا را دانسته باشد كه امروز عاشورا است و ما بايد مقابل ظلم بايستيم و همين جا هم كربلاست و بايد نقش كربلا را ما پياده كنيم ؛ انحصار به يك زمين ندارد منحصر به يك افراد خاص نميشود قضيه كربلا منحصر به يك جمعيت هفتاد و چند نفري و يك زمين كربلا نبود. همه زمينها بايد اين نقش را ايفا كنند و همه روزها».[1]
پی نوشت:
[1] . موسوي خميني، روح الله ؛ صحيفة نور، ج9، ص202.
منبع: اندیشه قم
ادامه مطلب
چرا خداوند بر قوم امام حسين ـ عليه السّلام ـ عذاب نفرستاد؟
ترديدي نيست تمام پديده هاي جهان هستي، معلول و فعل الله است و افعال الهي نشأت گرفته از حكمت ذات حق و مبتني بر قوانين ثابت، سنّت هاي لايتغيّر و شيوه هاي خاصي است كه خداوند گردش كار را خارج از آن شيوه انجام نمي دهد و از اين گروه از افعال الله در اصطلاح فلسفه به نام نظام جهان و قانون اسباب و مسببات ياد مي شود و در قرآن كريم از آن به نام سنت الهي تعبير شده است[1].
خداوند در نظام تكوين داراي قوانين ثابت و سنت هاي متعددي است كه بر هر كدام ضوابطي خاص از جانب خداوند حاكم است و هيچ سنّتي جز در اثر حصول شرايط آن به وقوع نمي پيوندد. و يكي از سنت ها و قوانين الهي در جهان هستي نسبت به بشر سنّت عذاب الهي است كه در اثر گناه و طغيان بشر دامن گير قومي و گروهي مي شود.
حال طبيعي است كه اين پرسش مطرح مي شود لشكريان يزيد نظر به عمل جنايتكارانه بسيار بزرگي كه انجام دادند و امام حسين را به شهادت رساندند چرا عذاب الهي دامنگير آنان نشد در حالي كه در امت هاي پيشين در برابر گناهان عظيم مانند تكذيب انبياي الهي عذاب نازل مي گرديد. البته اين سئوال اختصاص به شهادت امام حسين ندارد و نسبت به ساير ائمه ـ عليه السّلام ـ نیزكه دستگاه خلافت معمولاً آنان را به شهادت مي رساندند، اين پرسش قابل طرح است.
به منظور پاسخ از اين سئوال لازم است پيشاپيش شرايط وقوع عذاب الهي، انواع و اقسام عذاب الهي و موانع آن را بدانيم:
امر اول: عوامل و شرايط وقوع عذاب الهي:
از آيات متعددي از قرآن كريم استفاده مي شود كه علت وقوع عذاب الهي ظلم و جور است. و با توجه به اينكه در قرآن كريم واژة ظلم هم بر ظلم افراد نسبت به خودشان اطلاق شده است مانند كفر و انجام برخي از معاصي و هم بر ظلم افراد نسبت به ديگران، اطلاق ظلم شامل هر دو قسم مي شود. بنابراين ظلم بر خويشتن و ظلم بر ديگران مي تواند عامل نزول عذاب الهي و انطباق سنّت عذاب بر گروهي و يا فردي شود.
آياتي كه دلالت بر اين معنا دارد متعدد است و ما به ذكر يك آيه شريفه بسنده مي كنيم:
ولقد اهلكنا القرون من قبلكم لما ظلموا و جائتهم رسلهم بالبيّنات و ما كانوا ليومنوا، كذلك نجزي القوم المجرمين (يونس/13) به يقين گروههايي پيش از شما را هنگامي كه ستم كردند هلاك نموديم در حالي كه رسولان الهي دليل هاي روشني براي آنان آوردند ولي هرگز ايمان نياوردند و ما خلافكاران را اين گونه كيفر مي دهيم.
و نزول عذاب الهي در اثر ظلم انسانها بلافاصله پس از وقوع ظلم نيست بلكه بعد از طي دو مرحله اي ديگر است:
1. اتمام حجت: خداوند بعد از آنكه پيامبران و مبلغان دين خود را بسوي گروهي و امتي گسيل داشت و براي آنان ثابت گرديد كه پيامبران و مبلغان رسالت الهي دارند و براي هدايت آنان از جانب خداوند آمده اند مع ذلك راه عناد و لجاج را در پيش گرفتند و سخن مبلغان الهي را نشنيدند، و يك گام بسوي نزول عذاب الهي نزديك مي شوند.
و لوانا اهلكناهم بعذاب من قبله لقالوا ربنا لولا ارسلت إلينا رسولاً فنتبع آياتك (طه /134) بر فرض اگر ما آنان را پيش از فرستادن پيامبر و كتاب الهي عذاب مي كرديم حتماً در قيامت مي گفتند: پروردگارا چرا پيامبري بسوي ما نفرستادي تا از آياتت پيروي مي نموديم.
2. امهال و استدراج: چنانچه گروهي و يا قومي سخن فرستادگان الهي را نپذيرفتند خداوند در مرحلة اول مصائب و گرفتاري هايي همچون زلزله و خشكسالي، بيماري و قحطي را پديد مي آورد تا انسان از خواب غفلت بيدار شود و به خدا نزديك گردد و اگر اين منبّهات كارگر نشد به يكباره نعمتهاي مادي افزايش مي يابد، آسايش و رفاه دامن انسان را فرا مي گيرد تا آنكه بر غفلت او افزوده شود و بيش از پيش از خداي خود فاصله گيرد آنگاه عذاب الهي بر آنان نازل مي گردد.
و آيات 42ـ44 سورة انعام همين معنا را مي رساند. بنابراين سنّت عذاب الهي معلول ظلم انسان است و بعد از اتمام حجت و مهلت دادن لازم واقع مي شود.
امر دوّم: انواع عذاب الهي
عذاب الهي انواع و اقسام گوناگون داردكه برخي از اقسام آن عبارت است از:
1. عذاب استيصال: عذابي است كه در اثر آن تمامي افراد يك گروه و يا يك قوم نابود مي گردد نظير آنچه در امتهاي گذشته اتفاق مي افتاد.
2. عذاب غير استيصال: عذابهايي كه به هلاكت تمامي افراد يك امت منجرنمي شود مثل وقوع اختلاف، جنگ و درگيري
3. عذاب هاي معنوي: عذاب هايي است كه مربوط به بعد معنوي و روح انسان مي شود مانند دور شدن از رحمت الهي، نهاده شدن مهر ضلالت بر دل انسان، سلب توفيق از انجام اعمال عبادي.
4. عذاب هاي جسمي: عذاب هايي است كه مربوط به جسم و تن انسان مي شود مانند غرق شدن و فرو رفتن در زمين[2].
5. عذاب هاي اخروي: عذاب هايي است كه در جهان آخرت دامن انسان را مي گيرد.
اينكه عذاب الهي معلول ظلم است و بعد از اتمام حجت امهال واقع مي شود شامل همة انواع عذاب مي گردد و اما تعيين نوع آن بستگي به شرايط و عوامل ديگر دارد.
امر سوّم: موانع نزول عذاب
1. حضور وجود پيامبر گرامي اسلام ميان مردم: و ما كان الله ليعذّبهم و انت فيهم (انفال 33) در حالي كه تو در ميان آنان هستي خداوند آنان را عذاب نخواهد كرد.
2. استغفار مردم: و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون (انفال 33) خداوند در حالي كه آنان طلب آمرزش مي كنند آنان را عذاب نخواهد كرد.
3. وجود مؤمنين ميان مردم: از امام باقر ـ عليه السّلام ـ روايت شده است: لا يصيب قرية عذاب و فيها سبعة من المؤمنين (اصول كافي، ج 2، ص 247) عذاب الهي در قريه اي كه در آن هفت نفر از مؤمنين وجود داشته باشد نازل نمي شود.
4. دعا: از امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ روايت شده است: الدعاءيدفع البلاء النازل و ما لَم ينزل (اصول كافي، ج 2، ص 469) دعاهاي نازل شده و نازل نشده را دفع مي كند[3].
با توجه به مطالب فوق درمورد قاتلان امام حسين و كساني كه با علم و عمد به جنگ امام رفتند و امام را به شهادت رسانيدند، ترديدي نيست آنان مستحق عقوبت اخروي اند و نيز عذاب هاي دنيوي غير از عذاب استيصال بر آنان نازل گرديد به گونه اي كه در مدت بسيار كوتاهي هلاك شدند و نتوانستند به اهداف و آمال شان برسند.
اما اينكه چرا عذاب استيصال بسان صاعقة آسماني قاتلان امام حسين و لشكريان يزيد را نابود نكرد مي توان به يكي از دو وجه تحليل كرد:
وجه اول: اختصاص عذاب استيصال به كفار:
استاد مصباح يزدي تصريح مي كند: از آيات قرآن بدست مي آيد عذاب استيصال اختصاص به كافران دارد اما عذاب هاي تنبيهي ممكن است بر جامعه كافران و مؤمنان نازل شود
مي توان اين معنا را از آية شريفه ربنا ولاتحمل علينا اصرا كما حملته علي الذين مِن قبلنا (بقره 286) استفاده كرد كه پروردگارا سنگيني بر ما قرار مده آنگونه كه بر امت هاي پيشين قرار دادي پروردگارا آنچه را طاقت نداريم بر ما قرار مده. به قرينه كما حملته علي الذين من قبلنا فهميده مي شود از جمله اموري كه از امت اسلامي رفع شده عذاب استيصال است، و تفسيري كه علامة طباطبايي در الميزان و طبرسي در مجمع البيان از اين آية شريفه ارائه ميدهند مؤيد همين معنا است[4].
به علاوه درصحيح مسلم روايتي آمده است كه از امت اسلامي عذاب استيصال رفع شده، و در تفسير نورالثقلين در ذيل آية شريفة فوق روايتي ذكر شده كه مي توان از آن اين معنا را استفاده كرد[5].
وجه دوّم: وجود مصلحت
بر فرض وجه اول را نپذيريم ولي اين نكته مسلّم است كه نزول عذاب استيصال منوط به يكسري مصالح خفيه اي است كه چه بسا به خاطر عدم آن مصالح واقع نمي شود مانند بودن افراد مؤمن در صلب پدران عصيان گر و گناهكار كه البته بسياري از آن مصالح براي ما روشن نيست. بنابراين عدم وقوع عذاب استيصال الهي بر قاتلان امام حسين ـ عليه السّلام ـ ممكن است به خاطر يكي از اين دو وجه باشد و ممكن است به خاطر يكي از موانع ذكر شده در امر دوم باشد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. امام شناسی ،علامه تهرانی.
2. عقاید اسلامی ،قرائتی
پی نوشتها:
[1] . شهيد مطهري، مجموعه آثار (عدل الهي)، ج 1، ص 138، تهران انتشارات صدرا، دوم 1370.
[2] . عبدالسلام بن نصرالله، سنّة الله في عقاب الامم، ص 35.
[3] . طالب، عبدالرسول، آثار و نتابج اعمال در دنيا، ص 192ـ198، رسالة سطح چهار مركز مديريت، بهار 88.
[4] . علامة طباطبايي، محمد حسين الميزان، ج 2، ص 440، طبع جامعة مدرسين، طبرسي، مجمع البيان ج 2، ص 230، مؤسسة الاعلمي، بيروت، اول 1415.
[5] . صحيع مسلم، كتاب الفتن و اشراط الساعة، ج 4، ص 2215، جويزي، تفسير نورالثقلين، ج 1 ص 307، قم اسماعليان 1412.
منبع: اندیشه قم
ادامه مطلب
آیا جریان عروسى حضرت قاسم (علیه السلام) در کربلا صحّت دارد؟
پاسخ از حضرت آیت اللّه العظمی ناصر مکارم شیرازی (دامت برکاته):
این مطلب در روایات معتبر وارد نشده است.
منبع: makarem.ir
ادامه مطلب
به چه علت حضرت مسلم (ع) به عنوان سفیر خاص امام حسین (ع) انتخاب شد؟
حضرت مسلم بن عقیل (ع) از تبار پاک بنیهاشم و نواده حضرت ابوطالب عموی پیامبر (ص) است، ابوطالبی که تا آخرین ساعات حیات خود دست از حمایت پیامبر (ص) برنداشت و دعوت پیامبر (ص) را اجابت کرد؛ حضرت مسلم (ع) از چنین نسلی است او از خاندانی پاک، شجاع و با فضیلت برخاست و زیر نظر عموی گرامیاش، حضرت علی (ع)، و پسر عموهای خود امام حسن (ع) و امام حسین (ع) پرورش یافت و از علم، تقوی و دیگر فضائل آن بزرگواران بهره مند گردید.[۱] و افتخار دامادی امیر المومنین (ع) را داشت و سالها در کنار امام حسن و امام حسین (ع) به ایشان اقتدا کرده بود با اینکه در آن زمان بسیاری از افراد این بصیرت را نداشتند.
نقش آفرینیهای حضرت مسلم (ع)
پیش از حادثه کربلا، حضرت مسلم (ع) در رکاب امیرالمومنین (ع) رشادتهای زیادی از خود نشان داد از جمله در جنگ صفین و حکومت امیر المومنین (ع) یکی از نقش آفرینان معرکه نبرد بود و جناح راست سپاه امیر المومنین (ع) در دست او بوده است[۲] و اینها همه نشان از شجاعت و مدیریت بالای اوست
نائب خاص امام معصوم (ع)
اگر بخواهیم شخصیت حضرت مسلم بن عقیل (ع) را واکاوی کنیم، باید او را در ردیف شخصیتهای دینی بزرگ اسلام و بالاتر از آنها محسوب کرد، چرا که حضرت مسلم (ع) نماینده خاص امام معصوم (ع) بودهاند؛ هم در زمان امیر المومنین (ع) مورد توجه خاص حضرت بود و هم در دوران امام حسن مجتبی (ع) یار و کمک کار ایشان بودند و از یاران با وفا و بر جسته آن حضرت به شمار میرفتند.[۳] و پس از شهادت امام حسن (ع) همراه امام حسین (ع) رهسپار مکه شد.[۴] و به عنوان نائب خاص و وکیل امام به کوفه اعزام شد و امام این اعتماد خاص را به ایشان داشت که او را به عنوان سفیر و کارشناس امور سیاسی و نظامی به کوفه فرستادند.
علت انتخاب حضرت مسلم (ع) به عنوان سفیر خاص
امانت داری و تعهد حضرت مسلم (ع) و سابقه درخشان و بصیرت بالای او در تبعیت از ولایت و جامعیت علمی و عملی، همه و همه سبب شد که امام (ع) او را به عنوان نماینده خود برگزید و در معرّفی او به مردم کوفه نوشت:
وَ انّی باعِثٌ الیکُم بِاخی وَ ابْنِ عَمّی وَ ثِقَتی مِنْ اهْلی «مُسْلِمِ بن عَقیل» لِیُعْلِمَ لی کُنْهَ امْرِکُمْ وَ یَکْتُبَ الَیَّ به ما یَتَبَیَّنَ لَهُ مِنْ اجْتماعِکُمْ.[۵]
و همانا من برادرم و پسر عمویم و شخص مورد اعتماد اصحابم، یعنی مسلم بن عقیل را به سوی شما (مردم کوفه) میفرستم تا حقیقت امر شما را به من اعلام کند و آنچه از اجتماع شما برای او روشن میشود به من بنویسد.
مردم کوفه نیز به جلالت قدر نماینده امام (ع) واقف بودند، لذا قبل از آمدن «عبیدالله بن زیاد» به کوفه به خوبی از او استقبال کردند و در مورد جایگاه حضرت مسلم (ع) نزد امام حسین (ع)، همین بس که وقتی خبر شهادت او به حضرت (ع) رسید فرمود: «لا خَیْرَ فِی الْحَیاهِ بَعْدَکُمْ» [۶] بعد از شما خیری در زندگی نیست.
جایگاه بلند علمی حضرت مسلم (ع)
از دیگر جنبههای شخصیتی حضرت مسلم (ع)، جایگاه بالای علمی ایشان میباشد هر چند گزارشات کمی در این زمینه بدست ما رسیده است، ولی مواردی را مشاهده میکنیم که این جایگاه را نشان میدهد از باب نمونه رجال نویسان اهل سنت، حضرت مسلم (ع) را محدّثی تابعی شمرده و گفتهاند که صفوان بن موهب از او حدیث نقل کرده است[۷]. وی فقیه و دانشمند بود[۸] و همان جایگاه نیابت خاصهای که نواب اربعه نسبت به امام زمان (عج) داشتند، حضرت مسلم (ع) همان جایگاه را نسبت به امام حسین (ع) داشتند، به علاوه سجایا و شاخصهای دیگری که تنها در وجود ایشان بود.
عامل به سیره نبوی در سخت ترین شرایط
در جریان پیشنهاد ترور عبید الله ابن زیاد در منزل هانی بن عروه با وجود مهیا بودن همه شرایط برای از بین بردن ابن زیاد، حضرت مسلم (ع) از این کار امتناع نمود، زمانی که علت را جویا شدند فرمود: سخن پیامبر (ص) را به یاد آوردم که فرمود: «مؤمن غافلگیرانه نمیکُشد و این عمل خود را مستند کرد به سیره نبوی و این نشان از آگاهی و دانش او نسبت به سیره نبوی و پایبندی و تقوای بالای او در التزام به اصول میباشد.[۹]
پیشتاز حماسه عاشورا
در حادثه عاشورا حضرت مسلم (ع)، پیشتاز حماسه عاشورا بود و حضور او در کوفه موجب آشکار شدن تزویر و ریاکاری امویان شد و غربت او در کوفه یاد آور غربت و مظلومیت خاندان پیامبر در کربلا است.
شجاعت حضرت مسلم (ع)
حضرت مسلم (ع) را شجاعترین فرزند عقیل خواندهاند[۱۰]؛ بعد از استقرار حضرت مسلم (ع) در خانه طوعه، بلال فرزند وی که برای میگساری با دوستان خود بیرون رفته بود، به خانه بازگشت و از حضور حضرت مسلم (ع) در خانه مطلع شد. علی رغم تأکید مادر، موضوع را کتمان نکرد و نزد عبدالرحمن بن اشعث رفت و داستان را با او در میان گذاشت و ابن زیاد نیز از موضوع با خبر شد و در پی آن شصت یا هفتاد و به قولی سیصد تن از سربازان ویژه خود را همراه محمد بن اشعث رهسپار محل اختفای حضرت مسلم (ع) کرد.[۱۱]
جنگ سختی در گرفت و شماری از سربازان ابن زیاد کشته شدند. وقتی خبر به ابن زیاد رسید، به ابن اشعث پیغام داد که من تو را برای دستگیری یک نفر فرستادهام، در حالی که ضربه سختی بر سپاهم وارد شده است. ابن اشعث پاسخ داد: آیا میدانی ما را برای دستگیری شیری دلاور و شمشیری بران که در دست مردی شجاع و با اراده قرار دارد فرستادهای؟ او از خاندان پیامبر (ص) است. ابن زیاد پیغام فرستاد که به او امان دهید زیرا جز این راهی برای دستگیری او نخواهید یافت.[۱۲] حضرت مسلم (ع) گفت: نیازی به امان مکر پیشگان نیست. اینها همه برخاسته از ایمان بالای او و اعتقاد او به ولایت بود.
بصیرت حضرت مسلم (ع)
بسیاری از بنیهاشم با امام(ع) به کربلا نیامدند، البته امام(ع) تکلیف نکرده بودند، ولی او خود همراه امام(ع) آمد و این مسئله ناشی از بصیرت بالای حضرت مسلم (ع) است.
مهمترین پیامهایی که میتوان از سیره حضرت مسلم (ع) گرفت
با همه مدارج علمی و تقوایی او مهمتر از همه بصیرت او و ایثار و پیش قدم شدن برای قیام امام حسین (ع) است و حضور او در کوفه بعدها تاثیر مهمی داشت؛ فعالیتهای حضرت مسلم (ع) در کوفه بعدها موجب قیامهایی در جامعه مسلمین از قبیل قیام توابین و غیر آن و تبعیت مطلق او از امام عصرش شد.
شجاعت در راه حق از دیگر مطالبی است که در سیره حضرت مسلم (ع) قابل مشاهده است. از دیگر ویژگیهای حضرت مسلم (ع) تبعیت او از سنت نبوی است و این در زمانی واقع شد که امویان اسلام را به گوشهای گذاشته و اکثر مردم درانحراف بودند و جریانی در جامعه به وجود آمده بود که مردم را از سیره نبوی دور میکرد و اگر قیام امام (ع) و اخلاص افرادی مثل حضرت مسلم (ع) نبود فضای الان جامعه ما تیره و تار و خط واقعی اسلام گم میشد.
و اگر این الگوها نبودند ارزش های دین از بین میرفتند و حضرت مسلم (ع) و امثال وی الگو و اسوه جامعه هستند و اگر حضرت مسلم (ع) و مانند او نبودند نه از علمی خبری بود و نه از فرهنگ واقعی اسلام اثری مانده بود و اساس مکتب اسلام مدیون این خونها و بصیرتهاست و فرهنگ مقاومت با توجه به این اسوهها و الگوها باقی ماند تا اینکه به دوران طلایی انقلاب اسلامی رسید.
پینوشتها:
1- الشهید مسلم بن عقیل، ص ۸۱ و ۸۳
2- مناقب آل ابیطالب، ج ۳، ص ۱۹۷
3- رجال الطوسی، ص ۷۰
4- الامامه و السیاسه، ج ۲، ص ۲۳۰
5- اخبار الطوال، دینوری، ص ۲۳۰
6- مروج الذّهب، ج ۳، ص ۷۲
7- الثقات، ج ۵، ص ۳۹۱؛ الاعلام، ج ۷، ص ۲۲۲
8- الشهید مسلم بن عقیل، ص ۱۰۹
9- التاریخ الکبیر، ج ۴، ص ۲۶۶.
10- المعارف ج ۷، ص ۲۰۴
11- الکامل فى التاریخ، ج ۴، ص ۳۲
12- الفتوح، ج ۵، ص ۹۲
ادامه مطلب
بین الحرمین ...
لب خشک ونفس خسته مددیا الله
نامه ام را بده در دست اباعبدالله
شب پایانی ماه رمضان امضا کن
اربعین پای پیاده حرم ثارالله
ادامه مطلب
بهتر از حسن و حسين عليهما السلام
رسول اللّه صلى الله عليه و آله: الحَسَنُ وَالحُسَينُ سَيِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ، و أبوهُما خَيرٌ مِنهُما.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: حسن و حسين، سرور جوانان بهشتاند و پدرشان بهتر از آنان است.
منابع:
سنن ابن ماجة: ج 1 ص 44 ح 118،
المستدرك على الصحيحين: ج 3 ص 182 ح 4780 كلاهما عن ابن عمر و ح 4779 عن عبد اللّه،
المعجم الكبير: ج 3 ص 39 ح 2617 عن قرّة،
تاريخ بغداد: ج 1 ص 140 الرقم 2 عن أبان بن تغلب عن الإمام الباقر عن آبائه عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله،
تاريخ دمشق: ج 14 ص 134 ح 3432 عن مالك بن الحويرث و ص 133 ح 3429 و ح 3430 كلاهما عن ابن عمر،
البداية والنهاية: ج 8 ص 35 عن الإمام عليّ عليه السلام عنه صلى الله عليه و آله و أبي سعيد وبريدة؛
الاحتجاج: ج 1 ص 310 ح 53 عن الإمام الصادق عن أبيه عن جدّه عن الإمامعليّ عليهم السلام عنه صلى الله عليه و آله،
مائة منقبة: ص 42 ح 2 عن ابن عبّاس.
"به نقل از: دانش نامه امير المومنين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، محمدى رى شهرى، محمد، - قم، چاپ: سوم، 1389 ش. حديث شماره: 3193"
المعجم الكبير عن حذيفة: رَأَينا في وَجهِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله السُّرورَ يَوما مِنَ الأَيّامِ، فَقُلنا: يا رَسولَ اللّهِ، لَقَد رَأَينا في وَجهِكَ تَباشيرَ السُّرورِ، قالَ: وكَيفَ لا اسَرُّ و قَد أتاني جَبرَئيلُ عليه السلام فَبَشَّرَني أنَّ حَسَنا وحُسَينا سَيِّدا شَبابِ أهلِ الجَنَّةِ، و أبوهُما أفضَلُ مِنهُما.
المعجم الكبير به نقل از حذيفه: روزى از روزها در چهره پيامبر خدا شادمانى ديديم. گفتيم: اى پيامبر خدا! در چهره ات نشانه هاى شادمانى مى بينيم.
فرمود: «چگونه شادمان نباشم، در حالى كه جبرئيل آمد و به من بشارت داد كه حسن و حسين، سروران جوانان اهل بهشتاند و پدرشان برتر از آنان است».
منابع:
المعجم الكبير: ج 3 ص 38 ح 2608،
تاريخ بغداد: ج 10 ص 231 الرقم 5360،
تاريخ دمشق: ج 34 ص 447 ح 7056 وفيه «خير» بدل «أفضل»،
ذخائر العقبى: ص 224،
كفاية الطالب: ص 342.
"به نقل از: دانش نامه امير المومنين عليه السلام بر پايه قرآن، حديث و تاريخ، محمدى رى شهرى، محمد، - قم، چاپ: سوم، 1389 ش. حديث شماره: 3195"
ادامه مطلب
امر به معروف و نهی از منکر
ادامه مطلب
فضیلت نماز فرشتگان برای زوّار امام حسین (علیه السلام)
امام صادق (علیه السلام) فرمود : ( خداوند تعالی هفتاد هزار فرشته ی ژولیده و غبار آلود بر قبر حسین (علیه السلام) گمارد که تا روز قیامت بر آن حضرت گریه می کنند و نزد آن قبر ، نماز می خوانند ، یک نماز از نمازهای یکی از آنها ، برابر هزار نماز از نمازهای آدمیان است که ثواب و اجر نمازشان برای زائر قبر آن حضرت (علیه السلام) می باشد). کامِلُ الزیارات ابن قولویه قمی (رضوان الله تعالی علیه) ترجمه امیر وکیلیان صفحه 273
ادامه مطلب