طولاني شدن غيبت
اين پرسش در واقع، سؤال از علت تداوم و استمرار «غيبت» و «پنهان زيستى» امام مهدى(عج) است ؛ از اين رو بسيارى از مطالبى كه در مورد اسرار و حكمتهاى «غيبت» آن حضرت بيان شده، در مورد تداوم آن نيز صادق است. از طرفى بايد توجه كرد كه :
الف. ثابت و روشن نيست كه بسيارى از اين ابراز علاقهها و دوستىها از جانب ارادتمندان، خالصانه و هميشگى است و در موقع نياز و ضرورت نيز پايدار مىماند!! پس بايد با كمك شاخصها و معيارهايى تداوم و پايدارى اين اظهار ارادت و دوستىها را سنجيد و آن گاه ارزيابى درستى در اين زمينه داشت!
ب. اظهاردوستى ازسوى عده كمى از ارادتمندان كافى نيست ؛ بلكه بايد اين خواست و توجه جهانى شده و بسيارى از مردم خواستار ظهور منجى موعود شوند.
پس از بيان اين مقدمه كوتاه، در پاسخ گفتنى است : بر اساس قانون عرضه و تقاضا (درخواست)، به همان نسبت كه تقاضا وجود دارد، عرضه نيز وجود خواهد داشت. در غير اين صورت نظام زندگى به هم مىخورد و تعادل از ميان مىرود و در نتيجه آشفتگى پديد مىآيد. چنان كه مىدانيم، سالها بود كه پيشوايان اسلام، در دسترس مسلمانان بودند و مردم را، به راه راست و دين حق، دعوت مىكردند. به اعتراف دوست و دشمن، پيشوايان معصوم - از امام على«ع» گرفته تا امام حسن عسكرى«ع» - در تمام صفات برجسته انسانى و فضايل عالى دينى، بهترين افراد امت اسلام و برترين مردم بودهاند. با اين حال، طى دو و نيمقرن بعد از رحلت پيامبر خاتم«ص»، تمام آن رهبران عالى قدر از صحنه سياست اسلام كنار گذاشته شدند، تا آنجا كه هرگاه اقدام به راهنمايى مردم غافل مىنمودند، با شدت عمل و زندان و كشته شدن مواجه مىگشتند. اين موضوع به قدرى روشن است كه ما را از هرگونه توضيح بيشتر، بىنياز مىگرداند. خداوند متعال يازده شخصيت بىنظير را - كه جانشينان شايسته پيامبر اسلام بودند - به منظور رهبرى جامعه انسانى، به جهان عرضه داشت ؛ ولى به هيچ وجه، اين عرضه، هماهنگ با «تقاضا» نبود. روى اين اصل، چه بهتر كه آخرين فرد آنان، براى مدتى طولانى از نظرها غايب گردد و به مردم جهان عرضه نشود تا بدين گونه، حسّ تقاضاى چنين پيشواى عالى مقامى، در مردم گيتى پديد آيد. آن زمان هم كه زمينه مساعد گرديد، خداوند متعال وجود او را، عرضه داشته و در اختيار تقاضا كنندگان بگذارد. نكته جالب اينجا است كه در بسيارى از روايات، از انتظار فرج و آمادگى مردم، براى ظهور امام زمان(عج) سخن به ميان آمده و از كسانى كه پيوسته در انتظار آمدن آن حضرت هستند، ستايش قابل توجهى شده است.
موضوع انتظار فرج، چيزى جز همان تقاضاى عمومى، براى عرضه داشتن آن وجود مقدس نيست و چون اين تقاضا هنوز به طور فراگير وجود ندارد، آن حضرت در غيبت به سر مىبرد و وجود تعداد اندكى علاقهمند و دوستدار - هر چند در جاى خود بايسته و پسنديده است - در اين دنياى پهناور، كفايت نمىكند و تا زمانى كه تعداد اين ياران و خواستاران زياد نشود و تقاضاى ظهور جهانى نگردد، «پنهان زيستى» و «ناپيدايى» آن حضرت ادامه مىيابد.
در ادامه به برخى از عوامل تداوم غيبت و شرايط ظهور اشاره مىشود:
پيامبران گذشته نيز - از نوح، صالح، لوط، شعيب و هود گرفته تا ابراهيم، موسى، زكريا، يحيى و عيسى - همواره از آزار و اذيتهاى دنيا گروان و باطل گرايان در امان نبودند و فشارها و سختىهاى فراوانى تحمّل كردند و اهدافشان به طور كامل تحقق نيافت و از آنجا كه امام مهدى(عج) عصاره فضايل تمامى انبيا و ادامه دهنده راه آنان است. براى تحقق آرمانها و اهداف آنها، نياز به زمان و فرصت مناسب و امكانات و ابزار لازم دارد لذا تا زمانى كه احتمال همان برخوردهاى نادرست قبلى وجود داشته و تعداد ياران و دوستداران اندك باشد، «پنهان زيستى» او نيز ادامه و استمرار خواهد داشت.
بيدارى وجدان بشريت
بسيارى از پيامبران الهى وقتى كه مىديدند با همه سعى و كوششى كه در راه هدايت بشر مبذول مىدارند، وجدان خفته آنان بر اثر طغيان عواطف و سركشى غرايز بيدار نمىگردد و به راهنمايىهاى آنان ترتيب اثر نمىدهند ؛ آخرين چاره را در اين مىديدند كه جامعه را به حال خود واگذارند و مدتى از ميان آنها بيرون بروند ؛ باشد كه توده سركش و مردم هواپرست، با احساس تنهايى و بىسرپرستى، درباره روش و سرنوشت خود تجديد نظر كنند و با فراغت بيشتر و فرصت بهترى، وجدان خفتهشان بيدار شود و در جوّ مناسبى، پى به هدفهاى نورانى پيامبران و مكتب عالى خدا پرستى آنها ببرند ر.ك : جعفر سبحانى، پرسشها و پاسخها، صص 187-197.
.
قرآن مىفرمايد : چون ابراهيم خليل، از راهنمايى قوم بت تراش و بت پرست خود مأيوس گشت و با تهديد و عكس العمل شديد آنها مواجه گرديد، فرمود : «و اَعتَزِلكُم و ما تدعون من دون الله و اُدعوا ربّى»؛ ؛ «من از شما و آنچه از غير خدا مىخوانيد، كناره مىگيرم و خداى خود را مىخوانم».
ابراهيم«ع» با اين منطق از ميان كلدانيان بيرون آمد و به شهر «حرّان» شام رفت. مردم آنجا هم مشرك بودند و آفتاب و ماه و ستاره مىپرستيدند... پس از آن شهر رهسپار فلسطين شد. با رفتن او از آن دو منطقه، مردم به وجدان خفته خود بازگشتند. آن گاه با بيدارى وجدان و فرونشستن طغيان عواطف خويش، به ياد تبليغات و راهنمايىهاى سودمند ابراهيم«ع» افتادند و از همين رهگذر - و در غيبت آن حضرت - تعداد قابل ملاحظهاى به خداى يگانه ايمان آوردند و موحّد شدند.
همچنين در سوره «يونس» آمده است : چون يونس«ع»، قوم سركش خود را دعوت به دين خدا نمود و آنان نپذيرفتند ؛ پس آن را تهديد كرد كه سركشى شما، از طرف خداوند، بدون عكس العمل نمىماند و به زودى عذاب الهى - كه واكنش و نتيجه رفتار ناپسند شما است - مىرسد و همه را فرا مىگيرد. چون باز هم گوش نكردند، از ميان قوم بيرون رفت و آنها را به حال خود گذاشت. با رفتن و ناپديد شدن يونس (غيبت او از ميان مردم)، و ديدن علايم عذاب، قوم او به خود آمدند و سخنان او را به ياد آوردند. پس با بيدارى وجدان، توبه كردند و عذاب هم نازل نگرديد... .
امام صادق«ع» در بخشى از فرمودههاى خود به اين بُعد غيبت امام زمان اشاره كرده، مىفرمايد : «...وجهُ الحكمه فى غيبته وجهُ الحكمة فى غيبات مَن تَقَدَّمَة من حُجَج الله تعالى ذكره...»؛ كمال الدين، ج 2، ص 481، ح 1 ؛ علل الشرايع، ص 345، ح 8 ؛ بحارالانوار، ج 52، ص 91، ح 4. ؛ «...وجه حكمت غيبت، همان حكمت غيبت پيامبران پيشين است».
بر اين اساس غيبت و دورى برخى از پيامبران از جامعه خود - مانند حضرت ادريس، يوسف، موسى، يونس، يحيى، صالح و... - مىتواند توجيه كننده تداوم «پنهان زيستى» امام زمان(عج) باشد.
با توجه به اين بيان، روشن مىشود كه خداوند طى دهها قرن، براى هدايت افكار و بيدارى وجدانهاى بشر و تعديل عواطف و غرايز آنها، رهبرانى شايسته برانگيخت ؛ ولى بشر خيره سر، دست از خود سرىهاى خود بر نداشت. اگر عكس العمل موافقى هم نشان داد، نسبت به زحمتها و تلاشهاى پيامبران و پيشوايان خود، بسيار ناچيز و بىارزش بود. بنابراين بايسته است كه آخرين حجت الهى، مدتى طولانى از دسترس بشر خارج گردد تا همين غيبت طولانى و كنارهگيرى، وجدانها را از خواب گران بيدار كند و در غياب وى، استعداد و آمادگى پيدا كنند. هنگامى كه از هر نظر شايستگى يافتند، آن پيشواى غايب باز مىگردد و جهان را پر از عدل و داد، نورانيت، حكمت و عقلانيت مىكند و ريشه ظلم و ستم و فساد را بر مىكند «يملأ الارض عدلاً و قسطاً و نوراً و برهاناً...»؛ احتجاج، ج 2، ص 291 ؛ بحار الانوار، ج 52، ص 350.. مقصود از آمادگى و بالا رفتن سطح آگاهى، اين است كه انسانها به موقعيت و ارج وجود خود پى ببرند و تحمّل ظلم و فساد را، زندگى ننگين و مرگبارى تلقى كنند كه شايسته مقام انسان نيست آن گاه با ارزيابى شرايط و امكانات خود و ستم قدرتهاى طاغوتى، بذر انقلاب را در سرزمين مستعد و آماده بپاشند و با شيوههاى گوناگون، در آبيارى آن بكوشند.
پس تا زمانى كه در تودهها چنين آگاهى پديد نيايد و انسانها بر ارزش خود واقف نگردند و امكانات خود و طرف را درست نسنجند، «غيبت» ادامه خواهد داشت و سستى و تنبلى مردم، موجب طولانى شدن آن خواهد شد.
البته اين گروه ارادتمند و دوستدار، بايد به صورت منسجم و آماده واقعى عمل كنند و ارتشى مهيا و نيرويى ضربتى كار آمد تشكيل دهند كه پشت سر امام«ع» ايستاده و گوش به فرمان او باشد. اين گروه بايد به نيروى ايمان و تقوا مجهّز گردند و جانباز و فداكار باشند. تربيت و تشكيل چنين افرادى تاكنون ميسّر نبوده و به اين سادگى نيز ممكن نخواهد شد ؛ مگر اينكه همت و تلاشى ويژه صورت گيرد و به اظهار دوستى ساده، ختم نشود!! (مهدويت1، رحيم كارگر، كد: 15/500027)
ادامه مطلب
سرداب مقدس
سرداب مقدس
پيش از بيان پاسخ، ابتدا بايد به معرفى سرداب مقدس پرداخت ؛ آن گاه درستى يا نادرستى اين ادعا را مورد بررسى قرار داد. بيشتر خانهها در مناطق گرمسير عراق، از ديرباز تاكنون به جهت رهايى از گرماى سخت و طاقت فرساى خورشيد، داراى سرداب يا زير زمين بودهاند. خانه امام حسن عسكرى«ع» نيز در شهر سامرا داراى چنين زير زمينى بود كه در تاريخ به «سرداب» مشهور شده است. زمانى كه خانه آن حضرت در حلقه محاصره سپاه خليفه عباسى بود و آنان براى دستگيرى فرزندش مهدى(عج) آنجا را درميان گرفته بودند ؛ از سرداب بيرون آمد و از صف آنان عبور كرد و رفت و يا از محل سرداب ناپديد شد و پس از آن غيبت و پنهان شدن آن حضرت آغاز شد. همين سرداب محل زندگى و عبادت سه امام بوده و الان نيز در جوار مرقد امامان گرانقدر حضرت هادى و عسكرى«ع» در سامرا موجود است. شيعيانى كه براى زيارت آن دو امام، وارد سامرّا مىشوند، بعد از زيارت قبر آن بزرگواران، در محل عبادت آنان نماز خوانده و آنجا را زيارت مىكنند.
تهمت و ادعاى نادرست
حضور و مقدّس شمردن اين سرداب از طرف شيعيان، موجب شده كه دشمنان مغرض و كينه جو، تهمتهاى ناروايى را دراين رابطه مطرح كنند ؛ از جمله :
1. شيعه قائل است مهدى موعود، بعد از تولدش در سردابى مخفى شده و غيبت خود را از آنجا شروع كرده است. تاكنون نيز در آن سرداب به سر مىبرد و ظهورش نيز از همان سرداب خواهد بود!!
2. برخى در كتابهاى خود نوشتهاند: اين سرداب، در شهر حلّه عراق است ؛ برخى آن را در بغداد و عدهاى نيز در سامرا دانستهاند!!
3. شيعيان در بامداد هر جمعه، سوار بر مركبها و مسلّح و آماده پيكار، در مقابل درب اين سرداب اجتماع مىكنند و فرياد مىكشند : سالار ما! بيا! بيا! به نقل از: سيد محمد كاظم قزوينى، امام مهدى از ولادت تا ظهور، ص 317 و 318.
پاسخها
يك. باور شيعه در مورد سرداب
شيعه براى سردابى كه در سامرا است، احترام خاصى قائل است و آنجا را از اماكن مقدسه مىداند و در آنجا به نماز و دعا و زيارت حضرت مهدى(عج) مىپردازد ؛ ولى اين كار نه براى اين است كه امام در آنجا مخفى و پنهان است يا كسى امام را مقيم آنجا مىداند ؛ بلكه براى آن است كه آن محل نواحى آن و حرم عسكريين، منازل و مساكن شريفه و خانهها و محل ولادت آن حضرت و بروز بعضى از معجزات بوده است و تجديد خاطرات آن اعصار و ياد آن زمانهايى است كه امام عصر و پدر و جدّش در آنجا زندگى و عبادت مىكردند و آنجا محل آمد و شد شيعيان و محبّان اهل بيت بوده است.
دو. عدم اعتقاد شيعه به ظهور امام از سرداب
در هيچ يك از آثار روايى و تاريخى شيعى، نيامده كه حضرت مهدى(عج) در سرداب مقدس زندگى مىكند و در آنجا باقى است و از آنجا نيز ظهور خواهد كرد!! چنان كه علامه امينى تصريح دارد : ...شيعه اعتقاد ندارد كه غيبت امام در سرداب است و خودشان را در سرداب مخفى كردهاند و از همانجا نيز ظهور خواهد كرد ؛ بلكه اعتقاد شيعه آن است كه او از مكّه معظمه، مقابل خانه خدا ظهور خواهد كرد و آن سرداب تنها خانه امامان در سامرا بوده است ؛ اين مسئلهاى همگانى است...» الغدير، ج 3، ص 308 و 309..
سه. باور شيعه درباره محل زندگى امام(عج)
به نظر شيعه، حضرت ولىعصر(عج)، همه ساله در مراسم حج شركت مىجويد و قبر اجداد طاهرينش را در مدينه، عراق و طوس زيارت مىكند. پس اساساً شيعه براى حضرت مهدى، محلّ و مكان خاصى قائل نيست تا نوبت به آن رسد كه بگوييم در سرداب است يا غير سرداب؟!
چهار. علت مقدس شمردن سرداب
چنان كه گذشت، شيعيان به دلايل مختلف، آنجا را مقدس و محترم مىشمرند، از جمله :
4-1. آنجا محل زندگى و سكونت سه امام معصوم بوده و از وجود مبارك آنان، شرافت و بركت كسب كرده است.
4-2. آنجا محل عبادت و نيايش و تلاوت قرآن آن سه بزرگوار بوده است.
4-3. سرداب، در جوار مرقد دو تن از امامان معصوم قرار دارد و زائران امام هادى و عسكرى«ع»، آنجا را نيز زيارت مىكنند.
4-4. امام زمان(عج) هر سال براى زيارت قبور شريفه پدر، جدّ، مادر و عمهاش، به آنجا تشريف فرما شده است.
4-5. امام زمان(عج) در آن خانه تولّد يافته از آنجا غايب شده است (نه اينكه در آنجا پنهان شده است).
پس شيعيان معتقدند : مقدّس شمردن سرداب، صرفاً به دلايل ياد شده است و اين تقديس، اختصاص به اين مكان ندارد ؛ بلكه هر كجا كه مشخصاً محل عبادت يكى از امامان معصوم بوده است، بدان تبرك مىجويند و هر كجا بدانند حتى يك بار و يك لحظه حضرت ولى عصر(عج) ديده شده است آنجا را هم زيارت كرده و بدان تبرك مىجويند (همچون مسجد سهله، مسجد كوفه، مسجد جمكران و...) و هرگز به راز ديگرى در آن معتقد نيستند يوم الخلاص، ج 1، ص 288..
نتيجه آنكه اين گونه افترائات و سخنان صد در صد كذب و نادرست، بر اساس انگيزه دشمنى با شيعه و انحراف از اهل بيت و از سوى دشمنان خاندان رسالت بيان شده است.
عجيبتر آن كه به مذهبى كه هزاران نويسنده عالى قدر، آرا و عقايد شان را به صراحت در تأليفات خود نگاشتهاند، نسبتى داده مىشود كه در هيچ عصرى احدى از آنها، احتمال آن را نيز مطرح نكرده است! در موضوع غيبت و مهدويت، كتابهاى فراوانى تأليف و خصوصيات آن ذكر شده است ؛ اما در هيچ كتاب و نوشتهاى، اثرى از اين افترا نيست! هيچ كس نگفته كه امام در سرداب سامرا مخفى است ؛ بلكه روايات و آن همه معجزات و كرامات كه از آن حضرت در غيبت صغرى و كبرى نقل شده و حكايات كسانى كه به حضورش در طول اين مدت مشرف شدهاند، همه اين نسبت را تكذيب مىكنند!! ر.ك : لطف اللَّه صافى گلپايگانى، امامت و مهدويت، ج 2، ص 367. (مهدويت1، رحيم كارگر، كد: 27/500027)
ادامه مطلب
شاه کلید شیخ نخودکی برای خوش بختی
شاه کلید شیخ نخودکی برای خوشبختی
نقل است جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت: سه قفل در زندگیام وجود دارد و سه کلید ازشما میخواهم! قفل اول این است که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم، قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد و قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت به خیر شوم.شیخ نخودکی فرمود: برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم هم نمازت را اول وقت بخوان!جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟!شیخ نخودکی فرمود: نماز اول وقت «شاه کلید» است.
مرحوم آیتالله حسنعلی اصفهانی مشهور به «شیخ نخودکی» در طول 8 دهه عمر پربرکت خود کرامات بسیاریرا رقم زد که مهمترین آنها تشرّف نزد امام علیبن موسیالرضا(ع)است. این کرامتها در سایه انس با قرآن و خواندن نماز اول وقت حاصل شد.در قدیم که شهر مشهد مقدس به گستردگی کنونی نبود، روستای معروفی به نام «نخودک»کنار آن قرار داشت که شهرت خود را مرهون «شیخ حسنعلی اصفهانی»مشهور به شیخ نخودکی است.این عارف، فقیه و فیلسوف بزرگ متولد سال 1241 دراصفهان است و از اساتید مشهور وی میتوان میرزاجهانگیر خان قشقایی را نام برد. آیتالله نخودکی درمقطعی نیز با شهید مدرس همحجرهای بوده است.اما بیشترین شهرت شیخ نخودکی به دلیل کرامات اوست که از جمله آنها میتوان به تشرف نزد حضرت خضر نبی و امام رضا علیهما السلام اشاره کرد. وی همچنین دارای قدرتهای ماورائی از جمله طیالارض، آگاهی از غیب، چشم برزخی، دم مسیحایی و ... بود. او این قدرتهای الهی را با تهجد، توکل، شبزندهداری، خواندن نماز اول وقت و انس باقرآن به دست آورده بود. مرحوم آیتالله کشمیری در اینباره میگوید: مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی تا چهار سال در مشهد مقدس، هر شب تا صبح قرآن را ختم و به امام رضا(ع) هدیه میکرد تا به آن مقامات رسید.از دیگر کرامات شیخ نخودکی این بود که زمان وفات خود را پیشبینی کرد و همانطور که وعده داده بود، در روزیکشنبه هفتم شهریور 1321 در سن هشتاد سالگی به جوار حق شتافت وطبق وصیتی که کرده بود، در صحن عتیق روبروی ایوانطلا در حرم مطهر رضوی تدفین شد.*نماز اول وقت «شاه کلید» است مرحوم شیخ بر خواندن نمازهای روزانه در اول وقت تأکید بسیار داشت و این نخستین وصیت او به فرزندخویش بود. این عارف حقیقی میگفت: اگر آدمی یک اربعین به ریاضت پردازد، اما یک نماز صبح از او قضاشود، نتیجه آن اربعین، «هَبَاء مَّنثُورًا» خواهد شد. (اشاره بهآیه 23 سوره فرقان و به معنای پراکندهشدن ذرات غبار در هوا)جناب شیخ فرزندش را بر تهجد و نماز شب سفارش میکرد ومیگفت: «بدان که در راه حق و سلوک این طریق، اگر به جایی رسیدهام، به برکت بیداری شبها و مراقبت درامور مستحب و ترک مکروهات بوده است، ولی اصل و روح همه این اعمال،خدمت به ذراری (فرزندان)ارجمند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است.»
کپی برداری از این مطلب هدیه به روح علامه طباطبایی(صاحب تفسیر المیزان)نیازی به ذکر منبع ندارد/التماس دعا
ادامه مطلب
چهار حدیث زیبا از امام چهارم
امام سجاد عليه السلام :
المؤمنُ يَصمُتُ لِيَسلَمَ، و يَنطِقُ لِيَغنَمَ؛
مؤمن، خاموشى اختيار میكند تا سالم بماند و سخن مىگويد تا سودى ببرد.1
امام سجاد عليه السلام :
أَنَّ قَسْوَةَ الْبِطْنَةِ وَ فَتْرَةَ الْمَيْلَةِ وَ سُكْرَ الشِّبَعِ وَ غِرَّةَ الْمُلْكِ مِمَّا يُثَبِّطُ وَ يُبْطِئُ عَنِ الْعَمَلِ وَ يُنْسِي الذِّكْر
پرخورى و سستى اراده و مستى سيرى و غفلت حاصل از قدرت، از عوامل بازدارنده و كند كننده در عمل است و ذكر (خدا) را از ياد مى برد.2
امام سجاد علیه السلام:
مَنْ لَمْ يَرْجُ النَّاسَ فِي شَيْءٍ وَ رَدَّ أَمْرَهُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي جَمِيعِ أُمُورِهِ اسْتَجَابَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ فِي كُلِّ شَيْء
هر كس در هيچ كارى به مردم اميد نبندد و همه كارهاى خود را به خداى عز و جل واگذارد، خداوند هر خواسته اى كه او داشته باشد اجابت كند.3
امام سجاد عليه السلام:
اِتَّقُوا الكَذِبَ الصَّغيرَ مِنهُ وَالكَبيرَ، فى كُلِّ جِدٍّ وَهَزلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذا كَذِبَ فِى الصَّغيرِ اجتَرَأَ عَلَى الكَبيرِ؛
از دروغ كوچك و بزرگش، جدّى و شوخيش بپرهيزيد، زيرا انسان هرگاه در چيز كوچك دروغ بگويد، به گفتن دروغ بزرگ نيز جرئت پيدا مى كند.4
شهادت امام سجاد(ع)تسلیت باد/التماس دعا
پی نوشت ها :1:الكافي: جلد 2، صفحه 231، حدیث 3/ميزان الحكمة: جلد 4، صفحه 2863
2:بحارالأنوار (ط-بیروت) جلد 75 ، صفحه 129، حدیث 1
3:كافى (ط-الاسلامیه) جلد 2 ، صفحه 148، حدیث 3
4:(تحف العقول، صفحه 278)
ادامه مطلب
عریضه نویسی
بیش تر لغت شناسان ، عریضه را به عرض حال و در خواست نامه معنی می کنند.1وبرای «عرض» معانی مختلفی بیان می کنند که یکی از آن ها ، بیان مطلبی از طرف فرد کوچک تر به بزرگ تر است.2
در اصطلاح ، عریضه نویسی یکی از شیوه های خاص توسل است که در طول تاریخ ، در فرهنگ اسلامی همواره مورد توجه بوده است.گاهی افراد جامعه با یک سلسله نیاز و گرفتاری ها مواجه می شوند که بر حسب ظاهر ، امکان بر طرف نمودن آن ها از طریق اسباب عادی میسر نیست،یا حداقل بسیار مشکل است.در چنین مواردی به جای ناامید شدن ، از ناحیه ی پیامبر اکرم(ص)و ائمه اطهار (علیهم السلام) توصیه شده است که از اموری نظیر دعا و توسل کمک گرفته شود.آن گاه برای توسل ، شیوه های مختفلی بیان شده است که از جمله ی آن ها نوشتن عریضه است.
عریضه گاهی خطاب به خداوند متعال نوشته می شود و در آن ، فرد نیازمند ضمن اشاره به مشکل و حاجت مورد نظر خود ، و مقام و منزلت یکی از معصومین (علیهم السلام) یا همه ی آن ها در پیشگاه خداوند متوسل می شود ، و یا این که عریضه مستقیما به معصوم (علیه السلام) نوشته می شود تا او به واسطه ی قرب و منزلتی که نزد خداوند متعال دارد ، بر آورده شدن حاجت یا بر طرف گشتن مشکل را در خواست نماید ، یا خود معصوم به واسطه ی ولایت و قدرتی که از ناحیه ی پروردگار به او اعطا شده است ، به اذن خداوند ، این نیاز و گرفتاری را بر طرف سازد.
عریضه نویسی شرایطی دارد:
الف:شرایط نویسنده ی عریضه:پس از معرفت به خداوند و ایمان به منزلت اهل بیت علیهم السلام که واسطه های فیض الهی اند ، ضرورت دارد که نویسنده این شرایط را در خود احراز کند:توبه از گناهان ، هماهنگی خواسته با دل ، اطمینان به قبولی در خواست.3
ب:شرایط حاجت:حاجت او مخالف سنت های جاریه الهی و اراده تکوینی خداوند نباشد ، در خواست او باید امر حلالی باشد یعنی خارج از اراده ی تشریعیه خداوند نباشد.4
پی نوشت ها و منابع:
1.الرائل ، جلد 2 ، صفحه ی 1183 (به نقل از عریضه نویسی ، سید نژاد ، صفحه 15)
2.فرهنگ معین ، جلد 2 ، صفحه ی 2288
3:امام صادق علیه السلام می فرمایند : وقتی دعا می کنی و از خداوند حاجتی را درخواست می کنی ، باید چنان گمان کنی که حاجت تو در پشت در است و منتظر دعای توست ، همین که دعای تو تمام شد آن را به تو اعطا می کنند/منبع حدیث : اصول کافی ، جلد 3 ، باب اقبال الدعاء
4:عریضه نویسی ، سید صادق سید نژاد ، صفحه ی 79
ادامه مطلب
امنيت پیش از ظهور
بر اثر تجاوز قدرت های بزرگ ، امنیت از میان حکومت و ملت ضعیف رخت بر خواهد بست و آزادی و امنیت مفهومی نخواد داشت.رسول خدا(ص)می فرمایند:ظهور مهدی(عج)هنگامی خواهد بود که دنیا آشفته و پر از هرج و مرج گردد و گروهی به گروه دیگر یورش برند.نه بزرگ به کوچک رحم کند و نه نیرومند به ضعیف.(1)
جنایات بسیاری پیش از ظهور حضرت ، در جهان رخ می دهد که اعدام کودکان خرسال ، سوزاندن کودکان ، قطعه قطعه کردن آدم ها با ارّه از جمله ی آن هاست.حضرت علی(ع)می فرمایند:سفیانی گروهی را مامور می کند تا کودکان را در محلی جمع کنند ، آن گاه روغن را برای سوزاندن آنان داغ می کند ، کودکان می گویند:اگر پدران ما با تو مخالفت کردند ، گناه ما چیست که باید سوزانده شویم؟او تن به نام های حسن و حسین را از میان کودکان بیرون می کِشد و به دار می آویزد.پس از آن به سوی کوفه می رود و همان رفتار را با کودکان آن جا انجام می دهد. از آن جا بیرون می رود و باز جنایت می کند و در حالی که در دستش نیزه ای قرار دارد ، زنی باردار را دستگیر می کند و آن را به یکی از یارانش می سپارد و فرمان می دهد که در وسط خیابان به او تجاوز کند.او پس از تجاوز شکم زن را می درد و جنینش را بیرون می آورد و هیچ کس نمی تواند چنین وضعیت هولناکی را تغییر دهد.[مگر منجی عالم بشریت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه](2)
ابو حمزه ی ثمالی می گوید:امام باقر(ع) فرمود:«ای ابا حمزه!حضرت قائم(عج)قیام نمی کند مگر در دورانی که خوف و ترس شدید و مصیبت ها و فتنه ها بر جامعه حاکم باشد...تا جایی که هر آرزو مندی هر شب و روز آرزوی مرگ می کند!(3)»
به اسارت رفتن مسلمانان(4) ، فرو رفتن در زمین ، افزایش مرگ های ناگهانی(5) ، نا امیدی مردم از نجات(6) ، نداشتن دادرس و پناه(7) و جنگ و کشتار(8) از جمله اوضاع پیش از ظهور است.
پ ب:مهدیا!وقتش نرسیده است پرچم البیعت لله بر دوش بیندازی ، ندای انا بقیه الله سر دهی و انتقام گیرنده ی خون مظلومان باشی؟جهان یک خانه تکانی می خواهد...
پی نوشت ها و منابع:
1:بحار الانوار ، جلد 52 ، صفحه ی 380 و 154.
2:عقد الدرر ، صفحه ی 94 / الشیعه و الرجعه ، جلد 1 ، صفحه ی 155.
3:بحار الانوار ، جلد 52 ، صفحه ی 348 / غیبه طوسی ، صفحه ی 274.
4:ملاحم ابن طاووس ، صفحه ی 132. 5:امالی شجری ، جلد 2 ، صفحه ی 277.
6:ینابیع المودّه ، صفحه ی 440. 7:عقد الدرر ، صفحه ی 43.
8:غیبه نعمانی ، صفحه ی 271.
منبع کلی:کتاب موعود نامه/فرهنگ الفبایی مهدویت/تالیف مجتبی تونه ای.کپی برداری با ذکر نام کتاب منبع مانعی ندارد/التماس دعا
ادامه مطلب
مختار وعنوان مهدويت
پاسخ: از آنجا كه مختار ضربات زيادي بر پيكر امويان و عبدالله بن زبير زده و همچنين در برابر اشراف كوفه از موالي - ايرانيان مسلمان شده كه نزد اشراف عرب نسبت به اعراب از جايگاه پايين تري برخوردار بودند- در سپاه خود استفاده كرد لذا مورخين سني مذهب و طرفداران گروه هاي ذكر شده نسبت ها و تهمت هاي ناروائي به مختار زده و رواج مي دادند كه باعث كم فروغ شدن اقدام مختار مي شد. البته اين نسبت ها اغلب بعد از مرگ مختار به او داده شده، اتهاماتي چون ادعاي نبوت، ادعاي مهدويت براي محمد ابن حنفيه و يا تاسيس فرقة كيسانيه و شايعتر از همه دادن لقب «كذاب» به مختار است كه در تمام متون اهل تسنن و دشمنان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و كينه توزان آمده است. (جعفريان، رسول، تاريخ خلفاء، تهران، نشر الهادي، چاپ اول، 1377، ص 531)
با اين حال در منابع تاريخي شيعه در اكثر منابعي كه به واقعة عاشورا و تاريخ زندگاني امام حسين ـ عليه السلام ـ پرداخته به اقدام مختار هم اشاره شده است. نيز به جملاتي كه در تحسين عمل مختار از ائمة معصومين ـ عليهم السلام ـ وارد شده اشاره شده است، كه اين خود شايسته ترين يادي است كه امام معصوم ـ عليه السلام ـ از يك شيعه خالص مي كند. از لابلاي روايات بسياري بر مي آيد كه امامان و پيشوايان مذهبي همواره نسبت به مختار اظهار علاقة فراوان مي كردند و از اقدام او در انتقام گرفتن از قاتلين امام حسين ـ عليه السلام ـ و اصحابش ـ عليهم السلام ـ مسرور بوده اند. امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند: «مختار را بد نگوئيد كه او دشمن ما را كشت و انتقام خون ما را گرفت.» (عالمي، محمدعلي، حسين نفس مطمئنه، تهران، انتشارات هاد، چاپ اول، 1372، ص 39. )در جاي ديگر به پسر مختار مي فرمايد: «خدا پدرت را بيامرزد، حق ما را از هر كه بر او حق داشتيم گرفت.»(مجلسي. بحارالانوار، بيروت، موسسه وفاء، چاپ دوم، 1403، ج 45، ص 351 )و همچنين زماني كه سر عبيدالله بن زياد را به مدينه نزد امام سجاد ـ عليه السلام ـ آوردند امام فرمودند: «كه هيچ كس از بني هاشم نبود مگر اينكه به مختار درود فرستاد و در حق وي دعا كرد و نسبت به وي سخن نيك گفت.» (محمد بن سعد. طبقات الكبري، بيروت، دارالاحياء التراث العربي، 1405، ج5، ص 285 )و يا اينكه ابن عباس در جواب ابن زبير كه مختار را كذاب مي خواند گفت: «او كسي است كه قاتلان ما را كشته، انتقام خون ما را گرفته، دل هاي ما را تسكين داده و پاداش چنين كسي از سوي ما اين نيست كه او را دشنام دهيم.» (بلاذري، انساب الاشراف، بيروت، 1397، ج2، ص 287)
توجه به يك نكته ديگر هم لازم است و آن اينكه هر چند روايات مشكوكي در رد مختار از ناحيه ائمه رسيده است اما بسياري از آن روايات يا جعلي است يا سندش مخدوش مي باشد لذا از درجه اعتبار ساقط است.( براي آگاهي بيشتر مي توانيد به كتاب معجم رجال حديث مرحوم آيه الله العظمي خويي جلد 18 صفحه 101 مراجعه كنيد. ايشان در اين كتاب تمامي روايات مربوط به مختار را نقل و سپس تمامي رواياتي كه در رد مختار است را نقد كرده و آنها را باطل مي داند و در آخر مختار را كاملا تاييد مي نمايد)
ادامه مطلب
آيا انبيا ی اولوالعزم هم جزء ياران امام زمان علیه السلام خواهند بود؟
منبع: موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام
ادامه مطلب
ياران امام زمان(علیه السلام) در روايت 313 نفر هستند. پس بقية مردم چه نقشي دارند؟
در برخي روايات تعداد ياران امام زمان(علیه السلام) 313 ذكر شده است.[1] امام صادق(علیه السلام) فرمود: گويا نگرم قائم را بر منبر كوفه و 313 نفر يارانش، كه پيرامونش گرد آمده اند به شمار اهل بدر.[2]
در برخي روايات ديگر تعداد ياران امام زمان(علیه السلام) ده هزار بيان شده است.[3]
از روايات ديگر استفاده مي شودكه مهدي، ميان دوازده تا پانزده هزار ياور قيام خواهد كرد.[4]
روايات ديگر بدون ذكر تعداد ياران امام، به تعداد انبوهي اشاره مي كند.[5] در جمع بين اين روايات مي توان ياران امام زمان(علیه السلام) را به سه گروه تقسيم نمود:
1) تعدادي از ياران افراد خاص و اصحاب ويژه هستند كه 313 نفر هستند. اين تعداد پارسايان، قاطع، دين مدار و ... بوده و فرمانبر ترين افراد هستند.
اين ها در همة زمينه ها ياور امام بوده و هستة مركزي حكومت را تشكيل مي دهند. در برخي انقلاب هاي ديگر نيز در ابتدا افراد ويژه اي وجود دارند كه مشاوران امين رهبري بوده و سياست هاي كلي انقلاب و حكومت را تعيين مي كنند. در ابداي شكل گيري انقلاب اسلامي ايران افراد خاصي وجود داشت كه امام را در شكل گيري انقلاب، سپس در تشكل حكومت ياري كردند.
2) تعداد ديگري از ياران امام را كساني تشكيل مي دهند كه در شكل گيري انقلاب و تشكيل حكومت نقش بنيادي دارند، گرچه اين تعداد شايد مانند 313 نفر تأثير گذار نباشند.
3) دستة سوم تودة مردم هستند كه نقش بنيادي در حكومت عدالت گستر و قانون مند دارند. مردم ستون فقرات نظام را تشكيل مي دهند. امام زمان(علیه السلام) بعد از تشكيل حكومت و پيروزي بر مخالفان با بهره گيري از تودة مردم سياست و استراتژي خويش را اجرا مي كنند. در يك حكومت جهاني همة مردم حضور داشته و هر كدام نقش ايفا مي كند. مردم به عنوان شهروندان در حكومت امام زمان حقوقي دارند كه رعايت آن ها لازم است. البته نقش آفريني سه گروه يكسان نبوده و گروه اوّل نقش بيشتري در پيروزي و تشكيل حكومت دارند، زيرا در ابتدا حضرت با 313 نفر قيام مي كنند بعد ديگران به حضرت مي پيوندند. بعد از تشكيل حكومت جهاني، همة مردم در حكومت نقش آفريني مي كنند.
[1] بحارالأنوار، ج 52، ص 341.
[2] شيخ صدوق، كمال الدين و تمام الغمه، ص 672.
[3] نعماني، الغيبه، ص 307.
[4] سيد بن طاووس، الملاحسن والفتن، ص 65.
[5] بحارالانوار، ج 60، ص 316.
منبع: موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام
ادامه مطلب
مطالبي در مورد عشق و ارتباط با امام زمان(علیه السلام) و ياران ظهورش بنويسيد؟
هر كه را جامه زعشقي چاك شد او زحرض و عيب كلي پاك شد
ارتباط دو گونه است: مستقيم و غير مستقيم. ارتباط مستقيم، ملاقات و رؤيت و مشاهدة حسي است كه كليد خزانة آن در ارتباط غير مستقيم است. ارتباط غير مستقيم مقدمة لازم و جدا ناپذير ارتباط مستقيم است و تنها نردباني است كه مي توان با آن از ملك به ملكوت وارد شد و بر آسمان انسانيت قدم گذاشت و از شعاع مهر انگيز خورشيد (بلند ترين آسمان هستي) بهره برد.
ارتباط غير مستقيم، قلبي و عاطفي و علمي و عملي است. به بيان ديگر: گاهي عاملي موجب مي شود كه ما فردي را دوست داشته باشيم مثلاً فردي را در مراتب عالي ايمان، تقوا، عدالت خواهي، و رحمت مي بينيم. فطرتِ حقيقت گرا و كمال طلبِ ما او را به خاطر ويژگي هايش دوست دارد و به سوي او گرايش و پيدا مي كند، بدون آن كه نياز يا و درخواستي از او داشته باشد.
گاهي ويژگي ها و كمالاتِ آن فرد را عالي ترين و محبوب ترين مي پندارد و او را نماد فضيلت يا مي بيند. در نتيجه دلباختة او مي گردد و او را الگو مي داند و مي خواهد به او نزديك شود، با او ارتباط بر قرار كند، با او سخن بگويد و راه هاي رشد و كمال را از او بپرسد و؛ يعني رابطه مراد و مريد.
گاهي شيفتگي و دلباختگي برخاسته از عقل و معرفت، با احساسات و عواطف عالي انساني آميخته مي گردد و به اوج مي رسد و رابطة مريد و مراد به رابطة معشوق و عاشق تبديل مي گردد، در نتيجه عشق و علاقه، وجود عاشق را مسخّر و مطيع بي چون و چراي معشوق مي سازد.
حبّ و علاقه وقتي شدت پيدا كرد و به حد عشق رسيد همانند پيچك، بر جان و روح عاشق مي پيچد و آن را در تسخير معشوق در مي آورد. مرحلة عشق و فنا از دو مرحلة پيش حتي عقل و معرفت برتر است، زيرا مرتبة عقل، رتبة علت خواهي و پرسش گري است، ولي عاشق به رتبه اي از معرفت و شناخت رسيده است كه تسليم محض معشوق مي گردد و حق و عدالت و خوبي و فضيلت را آن مي داند كه معشوق مي گويد و عمل مي كند. جذبه و رابطة برخاسته از عشق را نمي توان با هيچ چيزي مقايسه كرد زيرا در آستان عشق، مطالبي چون سختي، مشكلات و شكست و پيروزي، غم و شادي و ... دگرگون مي شود.
بوسه و دشنام را يك يك بده تا بدانم زان دو شيرين تر كدام حضرت امام خميني(ره) در غزل عارفانه اي كه شايد مخاطبش حضرت ولي عصر(عج) باشد مي گويد:
درد خواهم، دوا نمي خواهم عاشقم، عاشقم، مريض توام من جفايت به جان خريدارم از تو جانا جفا وفا باشد غصه خواهم،نوا نمي خواهم زين مرض من شفا نمي خواهم از تو ترك جفا نمي خواهم پس دگر من وفا نمي خواهم ظرف معرفت عاشق، ذهن و عقل او نيست، بلكه قلب و سراسر وجود او است. ذهن و عقل، ظرف معرفت ره يافتگاني است كه تازه قدم در كوي دوست گذاشته اند و هنوز در شعاع مغناطيس پر قدرت و پر جاذبة عشق وارد نشده اند. عاشق فاني معشوق است چون تصوير در آيينه. او مي خواهد آيينة خواسته هاي محبوب خويش باشد تا بتواند نظر و وَجْه او را به خود معطوف سازد.
پس اگر طالب ارتباط با امام زمان(عج) هستي، عاشقش شو. نخستين گام در عشق، شناخت معشوق و شناخت خواسته ها و مطلوب هاي او است.
كسي كه مي خواهد عاشق امام زمان(علیه السلام) شود تا از اين راه غير مستقيم، به ملاقات حضوري معشوق نايل گردد، بايد امام خويش را بشناسد؛ از راه و روش او آگاه گردد؛ با اخلاق و افكار و عقايد او آشنا شود؛ دوستان و نمايندگان، و دشمنان و موانع ظهورش را بشناسد.
به بيان ديگر: عشق ورزي مانند همة اميال دروني، نيازمند فضاي مناسب براي پرورش و پردازش است تا شكوفه و گل دهد. اگر بستر مناسبي براي ظهور اين ميل مقدس فراهم گردد عاشق به وصال معشوق خواهد رسيد.
حركت در مسير خواسته هاي آن فروغ حيات و معشوق عشاق حقيقت طلب و مخلصان حقيقت گام است، كه فاصله ها را كم مي كند وحصار هجران و دوري را بر مي دارد و عاشق را به وصال معشوق مي رساند. تا زماني كه از خود پرستي و هواپرستي بيرون نيامديم و دل و جان خود را مسخّر مولا نساختيم، به ناحق لاف دوستي مي زنيم.
تا تو در بند خويشتن باشي عشقبازي دورغ زن باشي
عاشق آيينه صفات معشوق و جلوة اخلاق و روش هاي او است. پس چگونه مي توان با گناه و انواع آلودگي ها عاشق آن جان جانان و گل عصمت شد؟
عاشق آن مصلح خود ساخته و مهذّب و مجسمة تقوا و تهجد و بندگي حق تعالي، به فكر اصلاح خويش و تزكية روح خويش است.
به راستي چگونه مي توان ادعاي عشق و محبت آن سمبل زهد و ورع، آن پاك تر از باران بهاري و لطيف تر از شبنم صبحگاهي را داشت، در حالي كه دل و زبان و چشم و گوش ها در تسخير هواي نفس و شيطان است؟!
پاسخ را با پيام آن ماية حيات و روح هستي كه همة جان ها فداي خاك پاي آن جان جانان باد، به پايان مي بريم!
حضرت در نامه اي به شيخ مفيد (ره) مي نويسد: اگر شيعيان ما - كه خداوند آنان را به عبادت و اطاعتشان موفق فرمايد - با دل هاي متحد و قلب هاي هماهنگ، به عهد و پيماني كه با ما دارند وفا مي كردند - از ما اطاعت مي كردند و و فرمان ما را اجرا مي كردند و خود را به گناه و معصيت آلوده نمي ساختند- هرگز از فيض ملاقات ما محروم نمي شدند و غيبت ما اين قدر طولاني نمي شد بلكه سعادت ديدار ما با معرفتي كامل و شناختي راستين، نصيبشان مي شد.(1)
پی نوشت:
1. شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج 1، ص 140، ناشر دارالكتب الاسلاميه، چاپ 1390 ق.
منبع: موسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر عليه السلام
ادامه مطلب