دیدگاه انجیل و مسیحیان درباره موعود چیست؟

 

پاسخ :
نام کتاب مقدّس مسیحیان، انجیل است که به دست چهار نفر جمع آوری شده و به نام نویسندگان آن مشهور گشته است. انجیل کنونی مشتمل بر چهار انجیل متّی، مرقس، لوقا و یوحنا است. اینک، متن برخی از آن بشارت ها را که در انجیل آمده است، می آوریم:
الف: متی
و فوراً بعد از مصیبت آن ایام، آفتاب، تاریک گردد و ماه، نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوت های افلاک، متزلزل گردد. آن گاه علامت پسر انسان در آسمان پدیدار گردد و در آن وقت، جمیع طوایف زمین، سینه زنی کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابرهای آسمان، با قوت و جلال عظیمی می آید.(1)

ب: انجیل مرقس
عیسی، خطاب به حواریون گفت: «زنهار کسی شما را گمراه نکند، زیرا که بسیاری به نام من آمده، خواهند گفت که من هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد، امّا چون جنگ ها و اخبار جنگ ها را بشنوید، مضطرب مشوید، زیرا وقوع این حوادث، ضروری است، لیکن انتها، هنوز نیست، زیرا امتی بر امتی و مملکتی بر مملکتی خواهند برخاست و زلزله ها در جای ها، حادث خواهد شد و اغتشاش ها پدید می آید و اینها، ابتدای دردها می باشد، لیکن شما از برای خود احتیاط کنید.
ولی از آن روز و ساعت، غیر از پدر، هیچ کس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم.پس بیدار شده و دعا کنید، زیرا نمی دانید آن وقت کی می شود در شام یا نصف شب یا بانگ خروس یا صبح. مبادا ناگهان آمده، شما را خفته یابد.»(2)

ج: انجیل لوقا
و کمرهای خود را ببندید، چراغ های خود را افروخته بدارید. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد. پس شما نیز مستعد باشید، زیرا در ساعتی که گمان نمی برید، پسر انسان می آید.(3)

د. انجیل یوحنا
و بدو قدرت بخشیده است که داوری هم بکند، زیرا پسر انسان است. از این تعجب نکنید، زیرا، ساعتی می آید که در آن، جمع کسانی که در قبورند، آواز او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد.(4)
لازم ذکر است در انجیل و ملحقات آن، هشتاد بار کلمه «پسر انسان» آمده است که فقط سی مورد آن، با حضرت عیسی مسیح قابل تطبیق است امّا پنجاه مورد دیگر، از نجات دهنده ای سخن می گوید که در آخرالزمان و پایان روزگار ظهور خواهد کرد.(5)

پی‌نوشت‌ها:
1. انجیل متی، باب 24.
2. انجیل مرقس، باب 13.
3. انجیل لوقا، باب 12.
4. انجیل یوحنا، باب 5.
5. مستر هاکس آمریکایی، قاموس کتاب مقدّس، به نقل از کتاب ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) از دیدگاه اسلام و مذاهب و ملل جهان، نوشته سید اسداللّه هاشمی شهیدی.
منبع: حوزه نت

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 5 شهریور 1393  ] [ 12:57 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

اساس و بنیان حرکت و نهضت حضرت مهدی(علیه السلام) آیا بر پایه معجزه است؟

اساس و بنیان حرکت و نهضت حضرت مهدی(علیه السلام) آیا بر پایه معجزه است یا روندی عادی و طبیعی مانند انقلاب‌های دیگر جهان داد؟

پاسخ :
نهضت جهانی امام مهدی(عج) را به دو گونه می توان تفسیر کرد، الف: تفسیری اعجازآمیز و مافوق طبیعی ب: تفسیری عادی و در چارچوب نوامیس طبیعت که از سوی خداوند، بر هستی حکم می راند.
بر اساس تفسیر نخست که گاه از آن، با عنوان «نظریه حصولی بودن ظهور» یاد می شود، نهضت امام مهدی (عج) پدیده ای است که با اراده مستقیم الهی و به کمک عوامل غیبی آغاز می شود و به انجام می رسد و اقبال و ادبار مردم و نیز توجه و تلاش یا غفلت و سستی آن ها، هیچ تأثیری در تقدیم یا تأخیر این حادثه بزرگ ندارد. اما طبق دیدگاه دوم که با عنوان «نظریه تحصیلی بودن ظهور» شناخته می شود، حرکت جهانی آن حضرت، روالی عادی و طبیعی دارد و از این رو نیازمند فراهم شدن بسترها و شرایط، توسط توده مردم است. از میان این دو دیدگاه، دیدگاه دوم، به طریق صواب، نزدیک تر است، چرا که دیدگاه نخست، از اشکالات متعددی برخوردار است که در ادامه، پاره ای از آن ها را به اختصار خواهیم گفت:

1. اعتقاد به اعجازآمیز بودن نهضت امام مهدی(ع) اعتقادی بر خلاف اصل و روال طبیعی است. اصولاً در جهان هستی که جهان اسباب و مسببات است، هیچ پدیده عادی ای را نمی توان نشان کرد که بدون اسباب و علل عادی، تحقق یافته باشد، برای نمونه، برای سیر شدن، باید غذا میل کرد و برای سیراب شدن باید آب نوشید. همچنان که برای تحصیل یک گیاه باید دانه اش را کاشت و نهال آن را پرورش داد و آب و نور کافی را برایش فراهم کرد. این توقع که گرسنگی و تشنگی، بدون خوردن غذا و نوشیدن آب، بر طرف شود یا بدون فراهم کردن شرایط رشد یک نهال، آن نهال به بار نشیند، توقع بی جایی است، چرا که به تعبیر امام صادق(ع):
«أبی اللّه ان یجری الاشیاء الا بأسبابها؛(1) خداوند، ابا دارد از این که پدیده ها را جز به واسطه اسباب، تحقق بخشد.»
بر این اساس، طبیعتاً نهضت امام مهدی(عج) نیز مشمول همین قانون خواهد بود و اگر کسی مدعی باشد که این مهم، با دخالت عوامل فوق طبیعی و بدون فراهم شدن بسترهای عادی، شکل خواهد گرفت، باید بر مدعای خود دلیلی قاطع اقامه کند.

2. این دیدگاه با محتوای پاره ای از آیات قرآن کریم نیز ناسازگار است، برای نمونه آیه شریف: «انّ اللّه لایغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بانفسهم»(2) به روشنی تغییر سرنوشت جوامع را از رهگذر تحوّلاتی می داند که می بایست در درون آن جوامع شکل گیرد. به تعبیر دیگر، سنت الهی بر این است که سرنوشت جوامع، نه با دخالت عوامل غیبی و نامرئی،که بر اساس شایستگی و لیاقت های خود آن ها رقم بخورد. تغییری که در آخر الزمان به دست امام مهدی(عج) در عالم انسانی تحقق خواهد یافت نیز مصداقی از آیه مورد اشاره است؛ از این رو، برای ایجاد چنین تحوّلی که از نظر وسعت و عمق، بی نظیر است، نباید منتظر دخالت عوامل فوق طبیعی نشست، بلکه می بایست در توده مردم، زمینه چنین تحوّلی شکل بگیرد.

3. سومین اشکالی که به دیدگاه نخست وارد است این است که: اگر ما به اعجازی بودن حرکت امام مهدی(عج) معتقد باشیم، برای این سؤال اساسی که چرا غیبت آن حضرت، صدها سال به طول انجامیده است، پاسخی نخواهیم داشت، چون اگر بنا است کار آن بزرگوار، به وسیله اعجاز به سامان برسد، بسیار منطقی است که بپرسیم چرا این اعجاز، صدها سال به تأخیر افتاده است؟! حال که قرار نیست برای ساخته شدن دنیایی سرشار از خوبی ها و تهی از رنج ها و حرمان ها، در مردم تحوّلی به وجود آید و به رشد و بلوغ برسند و این مهم، تنها به یک اشاره خداوند توانا و به امدادهای غیبی، شدنی است، چرا این اشاره خداوندی، قرن ها به تأخیر افتاده است و از همان نخست کارها به سامان نرسید؟!

دیدگاه دوم به سادگی به این سؤال پاسخ می دهد که اگر ظهور، فرایندی است عادی، برای تحققش نیز باید مردم مهیا شوند و شرایط و زمینه های آن را فراهم کنند و چون تاکنون چنین نکرده اند، ظهور نیز به تأخیر افتاده است.

از آنچه گذشت، روشن شد که دیدگاه درست، همان نظریه دوم است؛ البته تذکر این نکته ضروری است که عادی دانستن نهضت امام مهدی(عج) به معنای نفی امدادهای غیبی نیست، چرا که بی گمان، آن حضرت از آغاز تا سرانجام حرکت الهی خود، به وسیله امدادهای ویژه الهی، تأیید و مساعدت خواهند شد و این موضوع، از روایات متعددی به دست می آید.
همچنان که نهضت پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز پدیده ای کاملاً عادی و طبیعی به شمار می رود؛ با وجود آن که دست غیبی خداوند، همواره یاریگر بود. در آیه 124 سوره آل عمران، آمده است: «...الن یکفیکم ان یمدّکم ربّکم بثلاثة آلافٍ من الملائکة منزلین؛ آیا این شما را کفایت نمی کند که خدا، سه هزار فرشته به یاری شما فرو فرستد؟»
لزوم تأیید حرکت های الهی، توسط امدادهای غیبی و عوامل فوق طبیعی خود، یکی از قوانین حاکم بر هستی است. خداوند، اراده کرده است افراد یا اجتماعاتی را که با نیاتی زلال در مسیر کمال، گام بر می دارند، در شرائط بحرانی با نیروهای پیدا و پنهان خود یاری کند، از این رو نمی توان به استناد احادیثی که از تأیید شدن امام مهدی به وسیله فرشتگان و سایر نیروهای فوق طبیعی سخن می گویند، غیر عادی و معجزه آسا بودن نهضت آن حضرت را برداشت کرد؛ چرا که این احادیث، ناظر به موارد خاصی و جزئی اند. تفاوت، بسیار است میان این که نهضت امام مهدی(عج) را از اساس معجزه گر تفسیر کنیم یا این که معتقد باشیم جریان انقلاب جهانی آن حضرت از روال عادی و طبیعی برخوردار است و امدادهای غیبی در موارد خاص، آن را تأیید می کنند.

پی‌نوشت‌ها:
1. شیخ کلینی، کافی، ج 1، ص 183.
2. سوره رعد، آیه 11.
منبع: حوزه نت

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 5 شهریور 1393  ] [ 12:57 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

آیا می توان گفت مهمترین شرط دست یافتنی ظهور برای عموم آمادگی و اقبال عمومی امت می باشد؟

 

پاسخ :
در رابطه با بحث «ظهور» توجه به نکات زیر ضروری است تا نظر دین در این رابطه به دست آید:
ناسوت فروترین مرتبه در سیر نزول است و با توجه به آن که ظهور حق تعالی است عمر آن ازلی و ابدی است و چنین نیست که ناسوت در دوره ای فنا پذیرد . این آدمیان هستند که با تولد به این جهان می آیند و با مرگ از آن می روند. با توجه به ابدی بودن ناسوت، حضرات چهارده معصوم علیهم السلام برترین آفریده های حق تعالی هستند که تنها حضرت حجت آخرین ذخیره ی حق تعالی زنده است. بررسی روایات ظهور حکایت از اقتدار و توان فوق عادی و ماورایی انسان های عادی عصر ظهور دارد . بشر امروز با آن که در فناوری و تکنولوژی رشد داشته است نسبت به بشر عصر ظهور هزاران سال قبل عقب است این گفته با لحاظ شتاب فزاینده تولیدات علمی گفته می شود. بررسی روایات و نیز ادعیه مربوط به عصر ظهور نشان می دهد ظهور تا صدها سال آینده واقع نمی شود بنابراین آمادگی و اقبال عمومی باید برای شکوفایی ولایت در باطن آدمی باشد که زمینه را تا صدها سال دیگر برای ظهور فراهم می آورد. جهاد فرهنگی باید بر شناخت اهل ولایت در فضایل مناقب اهلبیت و علوم و اسرار و حقایق آنان متمرکز شود و مقام خلق نوری و مراتب نورانیت و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و توحید حق محور فعالیت های فرهنگی باشد که روایت نورانیت نمونه ای از آن است.
با توجه به این نکته است که می توان دریافت چرا روایات بر خودسازی توصیه دارد و فعالیت های اجتماعی را در پرتو آن خواستار است.
منبع: پایگاه حضرت آیت الله العظمی نکونام (دامت برکاته)

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 5 شهریور 1393  ] [ 12:56 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

وضعیت سیاسی ـ اجتماعی هنگام ولادت امام زمان علیه السلام چگونه بوده است؟

 

پاسخ :
سال ولادت امام زمان (عج) بنابر نقل اکثر مورخین معتبر و محدثین شیعه و غیر شیعه نیمه شعبان سال 255 (هـ . ق) می باشد.[1]در آن روزگار سامرا پایتخت حکومت عباسی بود و امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ تحت نظارت و مراقبت شدید قرار داشت. امام ـ علیه السّلام ـ در این موقعیت علاوه بر آنکه مسئولیت عام امامت و رهبری جامعه اسلامی به ویژه شیعیان را بر عهده داشت وظیفه سنگین و مهم تر دیگری را نیز عهده دار بود و آن زمینه سازی و مهیا ساختن جامعه اسلامی برای تولد جانشین پس از خود یعنی فرزندش حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ بود البته این امر خطیر باید به صورتی انجام می پذیرفت که نه تنها حکومت عباسی از آن مطلع نشود بلکه دیگران نیز ولو از بستگان امام باشند نباید از آن آگاه گردند چه اینکه اطلاع یافتن از ولادت مساوی یا به خطر افتادن جان امام مهدی ـ علیه السّلام ـ بود. این همه در حالی بود که حکومت از بشارت به تولد چنین فرزندی از امام عسکری ـ علیه السّلام ـ از سالیان قبل اطلاع یافته بود لذا تمام حرکات و سکنات امام عسکری ـ علیه السّلام ـ و خانواده و اطرافیان او را زیر نظر داشت به همین جهت گام اصلی را در این جهت برداشت و ابتداءَ امام ـ علیه السّلام ـ را به زندان و محاصره افکند و سپس با جاسوسان بسیاری بیت و خانواده امام را کنترل می کرد.
به هر حال امام مهدی ـ علیه السّلام ـ در روزگاری پا به عرصه وجود نهاد که وضعیت سیاسی و اجتماعی بسیار تاریک بود و ترس و بیم سایه گستر بود ظلم و جور همه جا را فرا گرفته آشوب ها فراگیر بوده و شورش های داخلی همه جا به چشم می خورد و تمام این ها را می توان ناشی از علت های زیر دانست:
الف. تسلط ترک ها بر اوضاع حکومت و خود سری آن ها در تمام شئوون سیاسی حکومت در حالی که هیچ آگاهی از سیاست و اداره مملکت نداشتند[2]
ب. نادانی و بی خبری سلاطین عباسی و فرو رفتن آن ها در شهوت رانی ها ولخرجی ها و بی اعتنایی به تمام شؤون زندگی رعیت.[3] به عنوان نمونه در تاریخ آمده است هزینه مخارج جشن ختنه کنان عبدالله معتز پسر متوکل بالغ بر هشتاد و شش میلیون درهم شده بود و یا متوکل در هنگامی که قصر «جعفری» خود را تمام کرد مطربان و دلقکان را فراخواند و پس از انجام کارشان به آن ها دو میلیون درهم داد.[4]
برخی از آثار وضعیت یاد شده عبارتنداز:
1.شکنجه علویان به بدترین وضع جسمی[5] و به تنگنا قرار دادن در مسائل مالی و اقتصادی مثلاً در تاریخ این دوره آمده است که حاکمان عباسی از جمله متوکل به ساکنین حجاز دستور داد تا هیچ گونه ارتباطی با علویان بر قرار نسازند و آن ها را از نظر مالی حمایت نکنند و از حداقل احتیاجات محروم بمانند.[6]
2. ظلم و جور وزراء[7].
3. نهضت های داخلی[8]
4. نهضت زنگیان[9].
5. خشونت در جمع آوری مالیات و سوء استفاده عباسیان از اموال دولتی در سال 254 (هـ . ق) شورش جدّی در جنوب عراق صورت گرفت که مدت چهارده سال خطری برای دستگاه خلافت به شمار می رفت این شورش نتیجه دشواری های اجتماعی خاصی بود که تا آن زمان به آن ها توجه نشده بود رهبر این شورش را فردی به نام علی که مدعی بود از اخلاف علی ـ علیه السّلام ـ است بر عهده داشت و مشکلات فراوانی را به وجود آورد افرادی که در این شورش دست داشته گروه زیادی از بردگان سیاه بومی آفریقا بودند که در جنوب عراق به کشاورزی اشتغال داشتند و چون در اوضاع و احوال بسیار بدی می زیستند دست به شورشی زدند و این قیام به قیام صاحب زنج شهرت یافت.[10]
علاوه بر این قبیل آشوب ها که حاکی از ستمگری و ظلم حاکمان عباسی بود فساد دستگاه حکومت نیز وضعیتی را برای جامعه اسلامی به وجود آورده بود که قابل تحمل نبود. جرجی زیدان با بررسی اوضاع این دوران درباره فساد عباسیان می نویسد: «فساد دستگاه عباسیان را فرا گرفته بود وزیران و سرداران برای کسب نفوذ و قدرت و مال با هم مبارزه داشتند و در عین حال از هر راهی که می توانستند پول به دست می آرودند و ذخیره روز مبادا می کردند.»[11]
امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ نیز اوضاع خطیر سیاسی ـ اجتماعی حاکم در این عصر را در قالب دعا ترسیم کرده که خلاصه آن چنین است:
1. گسترش فتنه های وحشتناک میان مسلمانان.
2. خواری و پستی آنان.
3. فرمانروایی جنایت کاران و فرومایه گان، که نتایج و آثار این سیاست را در بارزترین نمونه های آن در امور زیر می توان دید:
الف. تعطیلی احکام خداوند.
ب. تبدیل بیت المال به اموال شخصی حکام و کارگزاران.
ج.صرف بیت المال در راه های باطل.
د.واگذاری مناصب دولتی به اصل ذمّه.
هـ. ولایت فاسقان و فاجران بر مردم مسلمان.[12]
به هر حال امام مهدی ـ علیه السّلام ـ در شرائط و موقعیتی به دنیا آمد که حکومت عباسی با تمام قدرت و توان بر منصب زمامداری مسلمانان تکیه زده و علاوه بر سلطه بر اوضاع سیاسی نظامی و اجتماعی بر امور اقتصادی نیز چنگ انداخته بود و تمام این امور با سیاست گذاری عباسیان و وابستگان ایشان اداره می شد حال با توجه به چنین موقعیتی حضرت مهدی ـ علیه السّلام ـ در چنین خانواده ای به وجود می آید و به خواست خداوند متعال از گزند دشمنان و حوادث در امان می ماند تا روزی که به اذن خداوند ظهور نماید و ریشة ظلم و فساد و تباهی را از بیخ و بن بر کند انشاء الله.

پی نوشتها:
[1] . شیخ مفید، الارشاد، قم، آل البیت، 1413ق، ج 2، ص 339؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، بیروت، دارالاضواء، 1405ق. ج 1، ص 514.
[2] . ر.ک: مسعودی، مرو ج الذهب، بیروت، دارالمعرفه، 1403ق، ج 4، ص 145؛ باقر، شریف قرشی، زندگانی امام حسن عسکری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1371، ص 288.
[3] . جاحظ، البیان و التبیین، ج 3، ص 370 ـ 371.
[4] . ر.ک: پور سید آقایی، مسعود و همکاران، تاریخ عصر غیبت، قم، انتشارات حضور، چاپ دوم، 1383، ص89ـ91 به نقل از: العصر العباسی الثانی، دکتر شوقی ضعیف، ص 67 ـ 69.
[5] . مسعودی، همان، ج 4، ص 180، ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 395.
[6] . جمعی از نویسندگان، تاریخ عصر غیبت، قم، انتشارات حضور، چاپ دوم، 1383، ص 133.
[7] . ر.ک، شریف قرشی، باقر، تحلیلی از زندگانی امام حسن عسکری(ع)، مشهد، آستان قدس رضوی، 1371، ص 258.
[8] . ابن اثیر، الکامل، بیروت، دارصادر، 1385، ج 5، ص 314 ـ 316.
[9] . جمعی از نویسندگان، تاریخ اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1381، ص 87.
[10] . ر.ک: تاریخ اسلام، ص 187 ـ 188، الکامل، ج 7، ص 205 به بعد.
[11] . تاریخ التمدن الاسلامی، بیروت، دار مکتبة الحیاة، ج 4، ص 461.
[12] . سید ابن طاووس، مجمع الدعوات، قم،منشورات دارالذخائه، چاپ اول، 1411 هـ، ص 63 ـ 67.
منبع: اندیشه قم

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 5 شهریور 1393  ] [ 12:56 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

طریق کسب معرفت به حضرت مهدی علیه السلام چیست؟

 

پاسخ :
برای کسب معرفت به امام زمان علیه السلام از راههای زیر می توان بهره برد که هر یک دیگری را کامل می کند:
الف. راه عقل:
اگر انسان کمی اندیشه کند درمی یابد برای رسیدن به سعادت و نیل به هدف از خلقت خود، نیاز به راهنمایی از طرف خداوند دارد. پس باید از طرف خداوند افرادی برای رساندن پیام خداوند(نبوت و رسالت) انتخاب شوند. از این رو، عقل در مییابد نیاز به وحی و بعثت انبیاء دارد.
انسان علاوه بر آن که نیاز به وحی و ابلاغ آن به وسیله انبیاء دارد همچنین به تعلیم و تبیین آن توسط آنها نیز نیازمند است، زیرا از یک طرف، وحی های الهی در بسیاری از موارد حالت کلی دارد و از طرف دیگر عقل بشر محدود بوده و توانایی درک درست و کامل وحیها را ندارد. بر این اساس، انسان نیازمند فرمایشات و توضیحات انبیاء می باشد.
گفتنی است انسان علاوه بر جسم، دارای روح است که شخصیت اصلی او را تشکیل می دهد. روح نیز همچون جسم دارای نیازمندی ها بوده و گرفتار آفت ها و بیماری ها می شود.
روح اگر بخواهد رشد و تعالی پیدا کند باید تحت تربیت قرار گرفته و تزکیه شود، نیازهای معنوی او تامین شود، آفت هایی که به آن دچار شده و یا ممکن است دچار شود شناسایی شده و با آن مبارزه شود. این مهم(رفع نیازها و مبارزه با آفت ها) فقط در سایه تربیت یک مربی پاک امکان دارد. از این رو خداوند تزکیه و طهارت نفوس را وظیفه انبیاء شمرده است و در قرآن می فرماید:
" لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ"(آل عمران،164).
با بعثت آخرین پیامبر و رسول خدا حضرت محمد صلّی الله علیه و آله پیام هایی که باید از طرف خداوند نازل می شد فرستاده شد و در اختیار انسان قرار گرفت که همان قرآن کریم بود. و تا زمانی که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در میان مردم بود به مقدار استعدادها و توانایی های مردم آن زمان دین را برایشان تبیین کرد و به تزکیه نفوس پرداخت. البته تبیین دین پیامبر بر اساس علوم الهی بود که پیامبر در اختیار داشت و به جهت داشتن عصمتی که داشت ارشاد و تزکیه مردم را انجام می داد.
عقل می گوید: بعد از رحلت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نیز باید فردی مانند او (عالم به علم الهی و معصوم از هر خطا) باشد تا وظیفه تبیین دین و تزکیه مردم را به عهده بگیرد. پس باید در هر زمان انسان عالم و معصومی همچون پیامبر باشد تا انسان به واسطه هدایت ها و ارشادات او راه کمال را بپیمایند. اما این که چنین فرد چه کسی می تواند باشد باید از پیامبر پرسید، زیرا ما توانایی شناخت انسان عالم معصوم را نداریم. پس راه نقل(استفاده از گفتار) را باید مورد بررسی قرار دهیم.
ب. راه نقل:
در احادیثی که از پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله (و همچنین از پیشوایان معصوم) به ما رسیده است علاوه بر تاکید بر نیاز انسان به عالم معصوم، افرادی که بعد از پیامبر عهده دار خلافت و جانشینی پیامبر عهدهدار خلافت و جانشینی پیامبر هستند معرفی شده اند، از جمله در حدیث معروف ثقلین پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: من دو شیء گرانبها در میان شما می گذارم یکی کتاب خدا و دیگری اهل بیتم، اگر به این دو تمسک کنید(و از آنها پیروی کنید) هرگز گمراه نمی شوید، این دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در حوض(کوثر در قیامت) بر من وارد شوند.
طبق این حدیث باید همیشه یک نفر از اهل بیت علیهم السلام که عالم کامل و معصوم است در کنار قرآن باشد(چون قرآن دریای علم بوده و از هر خط دور است).
و در حدیث معروف دیگر پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: خلفا و جانشینان من دوازده نفرند.
طبق این حدیث آن اهل بیت علیهم السلام که در کنار قرآن هستند دوازده نفر خواهند بود.
و در احادیث متعدد دیگر خداوند نام این دوازده نفر را ذکر کرده است. به عنوان نمونه، وقتی آیه " أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ" نازل شد، از پیامبر در مورد اولی الامر سؤال شد که که آنان چه کسانی هستند؟ پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله آنان را معرفی کرد که اول آنها علی بن ابیطالب است و سپس نام باقی امامان را تا امام مهدی علیه السلام فرمود.
پس ما به کمک عقل و نقل فهمیدیم که امام زمان علیه السلام که در کنار قرآن قرار دارد و عالم به علم الهی و معصوم است همان امام مهدی علیه السلام است.
البته ما باید با تفکر بیشتر و با استفاده از روایات، ادعیه و زیارات معرفت خود را نسبت به امام و مقام او بیشتر و عمیق تر کنیم.
گفتنی است اگر انسان سعی کند ایمان را در خود تقویت کند و به وظایف دینی عمل کند، خداوند عنایت بیشتری به او کرده و او را در شناخت بهتر و کاملتر امام کمک می کند.
از راههای مختلف می توان فهمید که انسان چه مقدار از معرفت به امام را پیدا کرده است از جمله:
ـ چه مقدار به او محبت دارد و به یاد اوست؛
ـ در مقابل شبهات تا چه اندازه خود را می تواند حفظ کند و عقیده صحیح خود را از دست ندهد.
ـ به وظایف دینی چه مقدار توجه دارد و به آنها عمل می کند.
هر اندازه که محبت و یاد امام بیشتر باشد و توجه به وظایف دینی دقیق تر و کامل تر باشد و انسان در برابر شبهات مقاوم تر باشد به همان اندازه معرفت پیدا کرده است.
منبع: پرسمان

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 5 شهریور 1393  ] [ 12:55 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

آیا چهل بار رفتن به مسجد مقدس جمکران برای قضای حاجت مدرکی دارد؟

 

پاسخ :
درمورد سؤال فوق دلیل خاصی وجود ندارد لکن از سه طریق می توان مشروعیت آن‌را به‌اثبات رسانید.
۱. سیرۀ متشرعۀ از علما و صلحا و اتقیا بر مداومت رفتن چهل‌بار به مسجد مقدس جمکران است. همان گونه که این عمل در مسجد سهله نیز انجام می‌شود.
۲. در روایات بسیاری به این مطلب اشاره شده که هرکس چهل‌ روز خود را برای خدا خالص کند چشمه‌های حکمت از قلبش بر زبانش جاری می‌گردد.(۱)
۳. از مجموعۀ روایات استفاده می‌شود که عدد چهل در شکوفایی قابلیت‌های مادی و معنوی تأثیر بسزایی دارد،از آن جمله:
ـ تأثیر عدد چهل در رشد فرزند در رحم
ـ تأثیر شراب‌خوردن در عدم قبولی نماز تا چهل‌روز.
ـ قبولی توبۀ بهلول نبّاش بعد از چهل روز.
ـ کناره‌گیری پیامبر اکرم(ص) از خدیجه به‌جهت انعقاد نطفۀ حضرت‌زهرا(ع) به‌مدت چهل روز.
ـ چهل روز دعای عهد را خواندن باعث می‌شود انسان از یاران امام‌زمان(ع) باشد.
ـ امام‌زمان(ع) چهل روز تحت تربیت ملائکه بود.
ـ طینت حضرت‌آدم(ع) در چهل روز تخمیر شد.
ـ حضرت‌موسی(ع) تا چهل روز با خداوند در کور طور ملاقات داشت.
ـ پیامبر اکرم(ص) بعد از چهل‌سالگی به‌نبوت مبعوث شد.
ـ عقل انسان تا چهل سال قابل رشد است.
ـ شهادت چهل مؤمن بر میت موجب مغفرت او از جانب خداوند میشود.
ـ حفظ چهل حدیث انسان را در قیامت، فقیه محشور می‌کند.
ـ حدّ همسایه تا چهل خانه است.
ـ حریم مسجد تا چهل خانه است.
و سایر موارد.
از این احادیث و موارد دیگر استفاده می شود که عدد چهل در قابلیت‌ بخشیدن و رساندن انسان به کمالات و شکوفاشدن او تأثیر بسزایی دارد، و لذا می توانیم از این موارد الغای خصوصیت کرده، عدد چهل و چله‌گیری را در تمام موارد کارهای خیر تعمیم دهیم.
سید بحرالعلوم می‌گوید: «ما بالعیان مشاهده کرده‌ایم و به بیان دانسته ایم که برای این رقم از عدد «چهل» خاصیت و تأثیر مخصوصی در ظهور استعدادها و تکمیل ملکات انسانی در طی منازل و پیمودن مراحل است»(۲)
پی‌نوشت‌ها:
۱. کافی، ج۲، ص۱۶؛ عیون‌اخبارالرضا، ص۲۵۸.
۲. رسالۀ سیر و سلوک، ص۲۳.
منبع : پورتال جامع مهدویت

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 5 شهریور 1393  ] [ 12:55 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

چرا اگر امام زمان علیه السلام را نشناسیم، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته ایم؟

 

پاسخ :
اولاً: شکی نیست که معرفت، تأثیر بسزایی در عملکرد انسان دارد، و هرچه معرفت انسان به کسی یا عقیده‌ای بیشتر و راسخ‌تر باشد، تأثیر آن در ناحیۀ عمل بیشتر خواهد بود. . به طور کلی انسان بدون معرفت نمی تواند در ناحیۀ عمل، حق مطلب را ادا کند. لذا علمای کلام از همین طریق و به ملاک لزوم شکر منعم قائل به وجوب معرفت خداوند شده‌اند. امام‌زمان(ع) حجت خدا بر روی زمین است و مطابق نصوصات، اطاعت او واجب است، لذا باید به او در حد امکان معرفت حاصل کنیم، وگرنه با مرگ جاهلی از دنیا رفته‌ایم.
ثانیاً: ما وظیفه داریم امام‌زمان خود را بشناسیم تا دنباله‌رو هر کسی نباشیم. چه کسی را الگوی خود قرار دهیم و دین را از چه کسی اخذ کنیم؟ آیا می‌توان از هر کسی که متاعی از دین را عرضه کرد به سراغش رفته، او را الگو و امام خود قرار دهیم؟
باید در مرحلۀ اول خصوصیات امام را شناخته و مصداق آن را مشخص کنیم، آنگاه به دنبال ایشان رفته و آن حضرت را رهبر خود قرار دهیم. قطعاً باید چنین باشد وگرنه در هنگام مرگ، مرگی با جهالت خواهیم داشت.
منبع: پورتال جامع مهدویت

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 5 شهریور 1393  ] [ 12:54 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

فضايل و کراماتي از امام زمان (عج)


امام زمان (عج) امام دوازدهم شيعيان فرزند امام حسن عسگري ـ عليه السّلام ـ مي باشد، که اکنون در غيبت کبري به سر مي برد؛ ذيلاً به برخي از فضائل و کرامات آن بزرگوار اشاره مي شود:
الف: فضايل:
1. آن حضرت داراي بهترين و شريف ترين نسبهاست از طرف مادر به وصي حضرت عيسي شمعون و از طرف پدر به پيامبر خاتم ـ صلّي الله عليه و آله ـ منسوب مي باشند.
2. از فضايل ديگر آن حضرت اينکه: آن حضرت را در روز ولادتش به سرا پرده عرش بردند و از جانب خداوند به او خطاب شد: مرحبا به تو اي بنده من! براي نصرت دين واظهار امر من و هدايت بندگان من خواهي بود و من قسم خوردم بخاطر تو بيامرزم بندگان گناهکار را و به خاطر تو گناهکاران را عذاب کنم (معيار رحمت و خشم خدائي).[1]
3. امام زمان (عج) بنا به تصريح 48 حديث همنام و هم کنية پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بوده و همچنين شبيه ترين مردم به آن حضرت مي باشند و برکات زمين و آسمان در عصر آن حضرت فراوان مي شود.[2]
4. آيات متعددي از قرآن کريم در رابطه با آن حضرت نازل شده[3] از جمله آيات 55 سورة نور که مي فرمايد: و خدا به کساني که از شما ايمان آورد و نيکوکار گردد وعده فرمود که «در ظهور امام زمان (عج)» در زمين خلافت دهد چنانکه امم صالح پيامبران گذشته جانشين پيشينيان خود شدند و دين پسنديدة آنان را بر همة اديان تمکين عطا کند و به همه مؤمنان پس از خوف و انديشه از دشمنان ايمني کامل دهد که مرا به يگانگي بي‏هيچ شائبه شرک و ريا پرستش کنند و بعد از آن هر که کافر شود به حقيقت همان فاسقان تبهکارند.[4] و همچنين آيه 5 سوره قصص که مي فرمايد: ما اراده کرديم که بر آن طايفه ضعيف ذليل در آن سرزمين منت گذارده و آنها را پيشوايان خلق قرار دهيم و وارث ملک فرعونيان گردانيم.[5]
ب: کرامات:
1. نقل است که حکيمه خاتون (عمه امام حسن عسگري) گفت: وقت ولادت امام زمان (عج) سوره توحيد، قدر و آية الکرسي را بر نرجس خاتون قرائت مي کردم. نوزاد هنوز به دنيا نيامده بود و در شکم مادرش بود که شنيدم بعد از خواندن من سوره هاي مذکور را قرائت نمود و بعد از تولد رو به قبله و در حال سجده پدرش او را برداشت و گفت: باذن خدا بخوان قرآن را و نوزاد آيات 5 و 6 سوره قصص را قرائت نمود و صلوات بر محمد و علي و فاطمه و تک تک ائمه فرستاد در بازوي راستش نوشته شده بود:[6] «جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً»[7] يعني حق آمد و باطل رفت به درستي که باطل از بين رفتني است.
2. نصير، خادم امام حسن عسگري(ع) نقل مي کند: روزي خدمت امام ـ عليه السّلام ـ وارد شدم و حضرت حجت در گهواره بود و شنيدم که مي گفت: من آخرين وصي پيامبر هستم و توسط من خداوند بلاء را از خاندان من و شيعيان من دفع مي کند.[8]
3. از محمد بن ابراهيم بن مهزيار نقل است که گفت: بعد از رحلت امام حسن عسگري ـ عليه السّلام ـ در شناخت امام بعدي به شک افتادم و نزد پدرم اموال (وجوهات) فراواني بود و پدرم آنها را برداشته راهي عراق شد و من هم همراهش بودم که در بين راه پدرم از دنيا رفت و مرا سفارش کرد که اموال را به صاحبش برسانم. من با خود گفتم مي روم بغداد و کسي را خبر نمي کنم اگر امام بحق را شناختم اموال را تحويل مي دهم و اگر نشناختم خودم اموال را صرف خوشگذراني مي کنم و با اين نيت وارد بغداد شدم و خانه اي کرايه کردم بعد از چند روز ناگاه فرستاده اي ديدم که با خود نامه اي همراه خود آورد و تحويلم داد آن را باز کرده خواندم نوشته بود: اي محمد همراه تو اين مقدار از اموال ما وجود دارد و آدرس دقيق آنها را نوشته بود و حتي از قصد و نظر من هم خبر داده بود آنچه را هم نمي دانستم براي من نوشته بود. پس از آن اموال را تسليم نموده و با حال اندوه و غم چند روزي را در بغداد سپري کردم تا اينکه فرستاده اي آمد و نامه اي به من داد که در آن نوشته بود: ما تو را جانشين پدرت نموديم و تو را وکيل در اموال خود نموديم سپس من هم حمد خدا را گفتم و به ولايت خود برگشتم.[9]
4. مردي از اهالي عراق اموال فراواني خدمت امام زمان (عج) برد حضرت قسمتي از آن را برگرداند و فرمود: حق اقوام خود را از آن جدا کرده و پرداخت کن و من هم از بدهي خود نسبت به پسر عموهايم چيزي به کسي نگفته بودم وقتي که مال را مشاهده کردم ديدم همان مقدار است که از اموال پسر عموهايم همراه من بود.[10]
5. از ابوعلي بغدادي نقل است که گفت: من در بخارا بودم شخصي بنام «جاوشير» ده قطعه طلا به من داد تا آنها را خدمت حسين بن روح نائب امام در بغداد برسانم در بين راه يکي از طلاها گم شد و من متوجه نشدم ولي بعد از ورود به بغداد وقتي که خواستم طلاها را آماده کنم تا به خدمت نائب امام بدهم متوجه شدم که يکي از طلاها گم شده است از پول خودم شبيه آن قطعه را خريدم و به ضميمه طلاهاي ديگر خدمت حسين بن روح بردم و همه را تحويل دادم ولي وي همان سکه اي را که خودم خريده بودم به من برگرداند و گفت: سکه اي که گم کرده بودي به دست ما رسيد.[11]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. منتخب الاثر، آيت الله صافي گلپايگاني.
2. سيره پيشوايان، مهدي پيشوائي.
3. منتهي الآمال، شيخ عباس قمي، ج2.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ميرزا حسين طبرسي نوري، نجم الثاقب، قم، جمکران، 1375، ص 143،
[2] . صافي گلپايگاني، لطف الله، امامت و مهدويت، قم، انتشارات حضرت معصومه، 1377ش، ج 3 ، ص 66.
[3] . نعماني، کتاب الغيبة، تحقيق علي اکبر غفاري، تهران، مکتبه صدوق، ص240.
[4] . نور / 55.
[5] . قصص / 5.
[6] . عاملي، علي بن يونس، الصراط المستقيم، تحقيق محمد باقر بهبودي، مکتبة حيدري، ج2، ص 209.
[7] . اسراء / 81.
[8] . عاملي، همان، ص210.
[9] . کليني، اصول کافي، ترجمه سيد جواد مصطفوي، تهران، انتشارات مجد، ج2، ص459.
[10] . همان، ص457.
[11] . شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، قم انتشارات هجرت، 1373ش، ج2، ص798.


ادامه مطلب


[ دوشنبه 3 شهریور 1393  ] [ 2:56 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

تاريخچة مسجد مقدس جمكران


دربارة سابقة تاريخي مسجد مقدس جمكران بهتر است ابتدا خبري را كه از حضرت اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ دربارة اين مكان نقل شده، ذكر كنيم، محمد بن محمد بن هاشم حسيني رضوي قمي متوفي 1179 هـ .ق. در كتاب خلاصه البلدان پيرامون تاريخچة مسجد جمكران از مرحوم شيخ صدوق محدّث و فقيه بزرگوار در كتاب مونس الغرين نقل كرده كه اميرالمومنين ـ عليه السّلام ـ فرمود: «اي پسر يماني در اول ظهور خروج نمايد قائم آل محمد از شهري كه آن‎را قم مي‎گويند و مردم را دعوت كند به حق و همة خلايق از شرق و غرب به آن شهر قصد كنند و اسلام تازه گردد و هركه از خوف اعداء پوشيده و مخفي باشد بيرون آيد، وحوش و طيور در مساكن و اوطان خود ايمن بخوابند و چشمة آب حيات از آن شهر ظاهر شود و آبي كه هر كس بخورد نميرد و آب از چشمه‎ها منفجر شود و از آن موضع رايت و پرچم حق ظاهر شود و ميراث همة انبياء بر پشت زمين در آنجا باشد، اي پسر يماني اين زمين مقدس است كه از تمام بدي‎ها پاك باشد و از خداي تعالي خواسته كه بهترين خلق خود را ساكن او گرداند و دعايش مستجاب شده و حشر و نشر مردم در اين زمين باشد و بر اين زمين بنياد قصري عظيم نمايند پس از اين‎كه قصر مجوس در ملك روم به وجود آمد و از اين زمين گوسفند ابراهيم خليل را آوردند و بر اين زمين هزار بت از اصنام اهل روم شكسته شود و بر اين زمين اثر نور حق ساطع گردد و از اين زمين رائحه و بوي مشك شنوند، حق تعالي بيت‎العتيق را به اين شهر فرستد و بناها و آسياب‎ها بر اين زمين بنا شود و منازل و مواضع زمين‎هاي آن عالي و گران‎بها شود به‎طوري كه به مساحت پوست گاوي به پانصد دينار بدهند و عمارت آن هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد و پرچم وي بر اين كوه سفيد بزنند و به نزد دهي كهن كه در جنب مسجد است و قصري كهن كه قصر مجوس است و آن مسجد را جمكران خوانند. از زير يك منارة آن مسجد بيرون آيد نزديك آنجا كه آتشخانه گبران بوده و حضرت امام سقطي از زر بسته و بر براق سوار گشته و با ملائكة مقرب خداوند و حاملان عرش گردش نمايد و منطق آدم با او باشد و حلم خليل اللّه و حكمت حضرت داود و عصاي موسي و خاتم حضرت سليمان و تاج طالوت و بر سر آن نوشته است نام هر پيامبري و وصي و نام هر مؤمني و موحدي.»[1]اين حديث، شرافت و اهميت مسجد مقدس جمكران را مي‎رساند و دربارة تاريخ بناي ساختمان آن بايد گفت: اين مسجد به دستور امام عصر (عج) بنا گرديده است؛ داستان بناي آن به نحو زير است: شخصي به نام شيخ حسن بن مثله جمكراني مي‎گويد: من شب سه‎شنبة هفدهم ماه مبارك رمضان سال 393 هـ .ق. در خانه خوابيده بودم كه ناگاه جماعتي از مردم به در خانة من آمدند و مرا از خواب بيدار كردند و گفتند برخيز و امام مهدي (عج) ر اجابت كن كه تو را مي‎خواند. آنها مرا به محلي كه اكنون مسجد است آوردند وقتي خوب نگاه كردم تختي ديدم كه فرشي نيكو بر آن گسترانيده شده، جواني سي‎ساله بر فراز آن تخت، تكيه بر بالش كرده و پيرمردي هم پيش او نشسته است كه حضرت خضر ـ عليه السّلام ـ بود، پس آن پيرمرد مرا بنشانيد.
حضرت مهدي (عج) مرا به نام خواند و فرمود: برو به حسن مسلم بگو كه اين زمين شريفي است و حق تعالي آن‎را از زمين‎هاي ديگر برگزيده است و ديگر نبايد در آن كشاورزي كنند. حسن بن مثله عرض كرد: اي مولا و سرورم، لازم است كه من نشانه‎اي داشته باشم تا مردم حرف مرا قبول كنند. حضرت فرمود: نه تو برو و آن رسالت را انجام بده ما خودمان نشانه‎هايي براي آن قرار مي‎دهيم. پيش سيد ابوالحسن برو و به او بگو حسن مسلم را احضار كند و سود چند ساله را كه از زمين به دست آورده است وصول كند و با آن پول مسجد را بنا كند... حسن بن مثله مي‎گويد: چون مقداري راه رفتم دوباره مرا بازخواند و فرمود: بزي در گلة جعفر كاشاني است آن‎را خريداري كن و بياور ذبح كن و بر بيماران انفاق نما بدان‎كه هر مريضي از آن گوشت بخورد حق تعالي او را شفا دهد. وي گويد: من سپس به خانه بازگشتم و تمام شب را در انديشه بودم تا پس از نماز صبح به سراغ«علي منذر» رفتم و ماجراي شب گذشته را براي او نقل كردم و با او به همان موضع و مكان شب قبل رفتيم. وقتي رسيديم، زنجيرهايي را ديديم كه طبق فرمودة امام ـ عليه السّلام ـ حدود بناي مسجد را نشان مي‎داد، سپس به قم نزد سيد ابوالحسن رضا رفتيم چون به خانة او رسيديم خادمان او گفتند كه او پس از نماز صبح تاكنون در انتظار شماست و تو از جمكران هستي؟ گفتم: آري. پس به درون خانه رفتم، پس با احترام زياد گفت: اي حسن بن مثله من در خواب بودم كه شخصي خطاب به من فرمود: حسن بن مثله نامي از جمكران پيش تو مي‎آيد هرچه گويد تصديق كن و به سخنش اعتماد كن كه سخن او سخن ماست تاكنون منتظر تو هستم. حسن نيز ماجراي شب گذشته را تعريف كرد. سيد بلافاصله فرمود تا اسب‎ها را زين كردند و سوار شدند. وقتي به نزديك روستاي جمكران رسيدند گلة جعفر كاشاني را ديدند حسن بن مثله ميان گله رفت و آن بز پيش حسن دويد و جعفر سوگند ياد كرد كه اين بز در گلة من نبود و تاكنون آن‎را نديده بودم. به‎ هرحال آن بز را به مسجد آورده و ذبح كردند و چون بيماري از گوشت آن مي‎خورد با عنايت خداوند و از الطاف بقية اللّه (عج) شفا مي‎يافت. حسن مسلم را احضار كرده و منافع زمين را از او گرفتند و مسجد جمكران را با چوب و ديوار پوشانيدند. سيد زنجيرها و ميخ‎ها را با خود به قم برد و در خانه‎اش گذاشت و هر بيماري كه خود را به آن مي‎ماليد شفاي عاجل پيدا مي‎كرد. ولي پس از فوت سيد ابوالحسن، آن زنجيرها پنهان گشته و ديگر كسي آنها را نديد.[2]
لازم به ذكر است كه اين مسجد پس از پيروزي انقلاب اسلامي تجديد بنا گرديده است و معجزات و كرامات بسياري از اين مسجد و صاحب اصلي آن ظاهر گشته است كه براي مطالعة‌ بيشتر در اين مورد مطالعة كتاب مسجد مقدس جمكران، نوشتة سيد جعفر ميرعظيمي، توصيه مي‌شود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سيد جعفر مير عظيمي، مسجد مقدس جمكران تجليگاه صاحب‎الزمان (عج) ، صص 19 و 20، چاپ هفتم، ناشر مولف.
[2] . شيخ علي يزدي حائري، الزام الناصب، ج 2، ص 58، دار التوحيد بيروت.


ادامه مطلب


[ دوشنبه 3 شهریور 1393  ] [ 2:55 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

آيا نام امام مهدي(علیه السلام) در قرآن آمده است؟

 

پاسخ :
خير نام ايشان در قرآن نيامده است؛ علت اين را ما نمي‌دانيم. البته برخي از بزرگان گفته‌اند شايد يكي از علت‌ها اين باشد كه اگر نام حضرت در قرآن ذكر مي‌شد، دشمنان قرآن را تحريف كرده‌ و تغيير مي‌دادند و ما ديگر نمي‌توانستيم به درستي از قرآن استفاده كنيم. خداوند براي آنكه قرآن دچار دست‌كاري و تغيير نشود، نام ائمه(علیه السلام) را در قرآن ذكر نكرد. البته آيات متعددي از قرآن مربوط به امام زمان(علیه السلام) است؛ از جمله آيه 105 سوره انبياء، آيه 55 سوره نور و آيه 33 سوره توبه.

ادامه مطلب


[ دوشنبه 3 شهریور 1393  ] [ 2:53 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]