چه زنانی با حضرت زهرا محشور می‌شوند؟

 

خداوند بزرگ شناخت حقوق و وظایف زنان را به عرف و عادتی که میان مردم درباره معاشرت و رفتار آنها با یکدیگر وجود دارد محول کرده است، و شیوه عرف بین مردم تابع شرایع و عقاید و آداب و عاداتشان است. پس این جمله میزانی به مرد می‌دهد تا با آن رفتارش را با همسرش در تمام شئون و احوال زندگی بسنجد. بعد از انعقاد عقد نكاح و گره خوردن دو شخصيت زن و مرد با يكديگر و ساختن يك خانواده، تعامل و رفتار متقابل زوجين با يكديگر نقش منحصری در بقا و تكامل و تعالی خانواده ايفا می‌كند.

هيچ ترديدی نيست كه اولين خواسته زن حسن معاشرت شوهر با اوست، يعنی زبان خوش و رفتار خوب. اين حداقل خواسته ای است كه زنان در تعامل زناشويی و همسرداری سخت بدان نيازمند هستند و اسلام نيز بدان اهتمام داشته است. در کنار آن زن نسبت به شوهر خود نیز وظایفی دارد که باید ایفا نماید. در ادامه به بررسی وظایف و حقوق زن نسبت به همسر خود می پردازیم:

اسلام همچنانکه وظایف ومسئولیتهایی برعهده مردان قرارداده، حقوقی نیز برای آنان درنظر گرفته است وبه زنان تذکرداده که برای ادامه زندگی زناشویی ودست یافتن به ثمرات شیرین ازدواج این حقوق را رعایت کنند.

۱-بدون رضایت شوهر کسی را به خانه راه ندهد.

اگر زن بدون رضایت شوهر به افرادی اجازه دهد وارد خانه او شوند، سوءتفاهم هایی پیش می آید و منشا بروز اختلاف و از هم پاشیدن خانواده می گردد.

۲-در زندگی سعی کند که رضایت خاطر شوهر را جلب نمایید.

یعنی معاشرتهای خود را مطابق میل شوهر انجام دهد، بدون رضایت او به هرجایی نرود و هرکاری انجام ندهد و هرگز درصدد آن نباشد که خواسته های خود را بر شوهر تحمیل کرده، او را مطیع خود سازد زیرا مرد به جهت دارا بودن نیروی عقلانی و جسمانی بیشتر، غرور خاصی درخود احساس می کند و انتظار دارد همسرش او را به دیده احترام بنگرد، و خواسته های او را برخواسته های خویش مقدم دارد.

۳-مال و آبروی شوهر را درغیاب او محفوظ داشته، در اموال او خیانت ننماید و بدون اجازه و رضایت او تصرف نکند.

۴-در مشکلات و سختی های زندگی حتی المقدور با اوسازش و مساعدت کند.

زندگی فراز و نشیب فراوانی دارد؛ گاهی انسان در آغوش ناز و نعمت است، گاهی گرفتار مشکلات، گاهی دارا، گاهی فقیر؛ گاهی احساس خوشبختی می کند و گاهی بالعکس ... همانطوری که مرد موظف است در تمام این حالات، نسبت به همسرش وفا دار باشد؛ زن نیز موظف است بر پیمان خود استوار بوده با گرم و سرد زندگی شوهر سازگار باشد.

۵-هرگاه شوهر بخواهد رابطه جنسی برقرار سازد، اگر همسر او عذر موجهی نداشته باشد، باید تمکین نماید.

یکی از اهداف ازدواج و تشکیل خانواده، تامین نیازمندی جنسی و اشباع این غریزه است، و بی گمان روابط زناشویی نقش موثری در دیگر روابط بین زن و شوهر ایفا می کند، و اگر این نیاز طبیعی مرد به طرز صحیحی در خانه اشباع نگردد، ناچار می شود در خارج از بستر زناشویی در آغوش فساد بیفتد.

 در روایات آمده است شخصی از امام صادق (ع) پرسيد: "حق زن بر شوهر چيست؟"

امام در پاسخ فرمود:"لباس و غذای او را تامين کند و با چهره خشن به او نگاه نکند"

سه گروه از زنان هستند که خدا عذاب قبر را از آنها بر می دارد و با حضرت زهرا (س) محشور می شوند:

۱-دست اول زنانی هستند که با تنگدستی شوهرانشان بسازند.

۲-دسته دوم زنانی هستند که با بداخلاقی شوهران شان بسازند.

۳-دسته ی سوم زنانی که مهریه ی خودشان را می بخشند.

(کتاب "وسائل الشیعه"، به نقل از "کتاب ورام")


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ] [ 5:08 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

حضرت فاطمه (سلام الله علیها)

... و انا الکلمه الحسنی

... و من، آن کلمه ی نیکوی خداوندم.


(الفضائل/80)



من فاطمه ام، واژه ی حسنای خداوند

از
ماه نشان دارم و با آینه پیوند

من فاطمه ام،
سرخ تر از خاطره ی سیب

من فاطمه ام،
سبز تر از واژه ی لبخند

 

ادامه مطلب


[ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ] [ 5:07 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

فاطمیه قصه گوی درد هاست…

فاطمیه قصه گوی درد هاست…
 
 
السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده…
 
 
 
 
بابا موهای مادر ،میون شعله سوخته

پهلوی مادرو میخ، انگار به دیوار دوخته

بابا ببین که مادر ،خورده زمین پشت در

پاشیده روی دیوار ،خون از پهلوی مادر

وقتی مادر راه میره، بابا نگاه کن ببین

کنار پای مادر، خون میچکه رو زمین

صدای آه مادر ،میون آتش و دوده

گمون کنم برای ،پهلو شکستنش بوده

یه عمره تو مدینه، بابا خونه نشینی

آخه مادر چرا گفت، یا فضه خذینی

اینجوری که میخ تو ی،پهلوی مادر خورده

گمون کنم که بابا ،دیگه داداشم مرده

زینب دلش میسوزه ،بابا اشکات رو پاک کن

دور از چشای مادر ، داداش محسن رو خاک کن

 


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ] [ 5:06 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

فاطمیه...

ninigram



زیر باران، دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد

سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد وغبار
قبلا این صحنه را...نمی دانم
در من انگار می شود تکرار

آه سردی کشید،حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه

گفت:آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر،گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم

چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد

صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضهء کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در ودیوار خانه ای مشکی است

با خودم فکر می کنم حالا
کوچهء ما چقدر تاریک است
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است...


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ] [ 5:05 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

آوای انتظار فاطمیه مخصوص همراه اول

 

31898              يا زهرا گل ياس
31897          ببین که حیدر اومده
31906             گل حیدر
31907            اشک چشم علی
31908              دعای مادر
31899          فاطمه چراغ خونه
31911             شاخه گل یاس
31910             دستان زهرا
31917             صورت یاس


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ] [ 5:05 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

برخی از القاب حضرت صدیقه طاهزه فاطمه زهرا سلام الله علیها و معانی آن

 

1- سيدة : بانو.
2- انسية حوراء: انسان بهشتى .
3- نورية : موجودى از حقيقت نورى .
4- حانية : دلسوزى فرزندان .
5- عذراء: دوشيزه .
6- كريمة : بزرگوار.
7- رحيمة : با محبت و مهربان .
8- شهيدة : شهيد شده ، گواه .
9- عفيفة : پاكدامن .
10- قانعة : قانع ، كم توقع .
11- رشيدة : به حد رشد رسيده ، كامل .
12- شريفة : شرافتمند.
13- حبيبة : دوست و با محبت .
14- محرمة : گرامى و مورد احترام .
15- صابرة : پايدار.
16- سليمة : سالم ، اهل سازش ، بى عيب و نقص .
17- مكرمة : بزرگوار و گرامى .
18- صفية : برگزيده .
19- عالمة : دانشمند.
20- علمية : دانا.
21- معصومة : نگه داشته شده ، بى گناه .
22- مغصوبة : ربوده شده ، كسى كه حقش غصب شده .
23- مظلومة : ستمديده .
24- ميمونة : خوش يمن و با بركت .
25- منصورة : يارى شده ، خداوند او را يارى كرده است .
26- محتشمة : با حشمت و احترام .
27- جميلة : زيبا.
28- جليلة : بزرگ .
29- معظمة : احترام گذاشته شده ، گرامى .
30- حاملة البلوى بغير شكوى : بلاكش نستوه بى شكوه و شكايت .
31- حليفة العبادة و التقوى : قسم خورده پرستش و پرهيزكارى .
32- حبيبة الله : محبوب خداوند.
33- بنت الصفوة : دختر برگزيده .
34- ركن الهدى : پايه هدايت .
35- آية النبوة : نشان نبوت .
36- شفيعة العصاة : شفاعت كننده گناهكاران .
37- ام الخيرة : مادر نيكوكاران .
38- تفاحة الجنة : سيب بهشتى .
39- مطهرة : پاكيزه شده .
40- سيدة النساء: بزرگ بانوى زنان .
41- بنت المصطفى : دختر حضرت مصطفى .
42- صفوة ربها: برگزيده پروردگار.
43- موطن الهدى : جايگاه هدايت .
44- قرة عين المصطفى : نور چشم پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم )
45- بضعة المصطفى : پاره تن پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )
46- مهجة قلب المصطفى : خون زندگى قلب مصطفى ؛ آخرين قطرات خون كه در قلب موجب ادامه حيات است .
47- بقية المصطفى : بازمانده حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ).
48- حكيمة : با حكمت و داراى فهم و ادراك حكيمانه .
49- فهمية : با فهم .
50- عقلية : خردمند.
51- محزونة : غمگين .
52- مكروبة : دل شكسته .
53- عليلة : بيمار و مريض .
54- عابدة : پرستنده .
55- زاهدة : پارسا.
56- قوامة : شب زنده دار.
57- باكية : گريه كننده .
58- بقية النبوة : بازمانده پيامبرى .
59- صوامة : بسيار روزه گير.
60- عطوفة : با عاطفه و محبت .
61- رئوفة : دلسوز و مهربان .
62- حنانة : غمخوار و با محبت .
63- برة : نيكوكار.
64- شفيقة : دلسوز و مهربان .
65- انانة : دردمند.
66- والدة السبطين : مادر دو نواده پيامبر.
67- دوحة النبى : شاخسار پيامبر.
68- نور سماوى : نور آسمانى .
69- زوجة الوصى : همسر جانشين پيامبر.
70- بدر تمام : ماه شب چهارده .
71- غرة غراء: سپيد روى نورانى
72- روح ابيه : روان پدر بزرگوارش حضرت رسول .
73- درة بيضاء: گوهر تابناك
74- واسطة قلادة الوجود: حلقه اتصال زنجيره هستى .
75- درة بحرالشرف والجود: در درياى شرف و سخاوت .
76- ولية الله : دوست خدا و كسى كه خداوند او را ولى قرار داده است .
77- سرالله : راز نهانى خدا.
78- امينة الوحى : امين وحى الهى .
79- عين الله : ديده خدايى .
80- مكنية فى عالم السماء: دارنده جايگاه در عالم آسمان .
81- جمال الآباء: موجب زيبايى پدران .
82- شرف الابناء: شرافت و بزرگوارى و افتخار براى فرزندان .
83- درة بحرالعلم و الكمال : در درياى دانش و كمال .
84- جوهرة العزة والجلال : گوهر تابناك عزت و بزرگوارى .
85- قطب رحى المفاخر السنية : چرخ آسياى افتخارات والا.
86- مجموعة المآثرالعلية : گردآورنده يادگارهاى برين .
87- مشكوة نورالله : چراغدان نور الهى .
88- زجاجة : شيشه و چراغدان نورانى براى نور الهى .
89- كعبة الآمال لاءهل الحاجة : كعبه آرزوهاى نيازمندان .
90- ليلة القدر: شب قدر؛ مقصود از ((ليلة القدر)) در قرآن ، فاطمه است .
91- ليلة مباركة : شب با بركت ؛ اشاره است به آيه شريفه ((انا انزلناه فى ليلة مباركة ))
92- ابنة من صلت به الملائكة : دختر آن كس كه فرشتگان بر او اقتدا كرده و نماز گزارده اند.
93- قرار قلب امها المعظمة : آسايش بخش دل مادر بزرگوارش .
94- عالیة المحل : بلند جايگاه .
95- سرالعظمة : راز بزرگى و بزرگوارى .
96- مكسورة الضلع : پهلو شكسته .
97- رضيض الصدر: سينه شكسته .
98- مغصوبة الحق : كسى كه حقش غصب شده است .
99- خفى القبر: كسى كه قبرش پنهان است .
100- مجهولة القدر: قدر ناشناخته .
101- ممتحنة : آزمايش شده .
102- المظلوم زوجها: كسى كه همسرش ستم ديده است .
103- المقتول ولدها: فرزند كشته شده .
104- كوثر: صاحب خير فراوان ، صاحب فرزندان بسيار


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 13 اسفند 1393  ] [ 5:04 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

شب اومده میدونم...

شب اومده می دونم

وقتش شده می دونم

حالت بده می دونم، می دونم

این نفس آخر ،گریه نكن مادر

اشك چشات، رنگ نیلوفر

با این بال و پر خونی

امشب دیگه نیمه جونی

حال منو نمیدونی مادر

شب اومده می دونم

وقتش شده می دونم

حالت بده می دونم، می دونم

وای كه شبم تاره

حال دلم زاره

وای كه چقدر داغت دشواره

بابا تابوتو میسازه

قلبم خودشو میبازه

وای از تشییع جنازه مادر

چشم ترت میسوزه

بال و پرت میسوزه

خاكسترت میسوزه میسوزه

شب اومده می دونم

وقتش شده می دونم

حالت بده می دونم، می دونم

خونه چه دلگیره

حالا دیگه دیره

دختر تو داره میمیره

غصه ات حسن و حسینه

حرفات با من و حسینه

حرف كفن حسینه مادر

میفته از پا حسین

من می مونم با حسین

 با من بگو یا حسین مادر

یا حسین یا حسین

دانلود مداحی


ادامه مطلب


[ یک شنبه 10 اسفند 1393  ] [ 6:04 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

اشعار فاطمیه

 

اشعار و مطالب فاطمیه




نگاه سرد مردم بود و آتش

صدا بين صدا گم بود و آتش

بجاي تسليت با دسته ي گل

هجوم قوم هيضم بود و آتش

***

گرفتي از مدينه گفتنت را

دريغ از من نمودي ديدنت را

ولي با من بگو ساعت به ساعت

چرا كردي عوض پيراهنت را

***

كمي از غسل زير پيرهن ماند

كمي از خون خشك بر بدن ماند

كفن را در بغل بگرفت و بو كرد

همان طفلي كه آخر بي كفن ماند
دوبیتی هایی از جواد حيدري
من بودم باب هل اتي را بستند

امكان رسيدن به خدا را بستند

اي كاش بميرم كه خجالت زده ام

من بودم و دست مرتضي را بستند

عمريست رهين منت زهرائيم

مشهور شده به عزت زهرائيم

مُرديم اگر به قبر ما بنويسيد

ماپير غلام حضرت زهرائيم


ادامه مطلب


[ یک شنبه 10 اسفند 1393  ] [ 6:03 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

فهرست غم

فهرست غم
جواد محدثى


باز هم موسم پرپر شدن گل آمد
باز هم فصل فراق گل و بلبل آمد
آسمان دل ما ابرى و بارانى شد
ديده را موسم اشك و گهرافشانى شد
دل بى‏سوز و گداز از غم زهرا دل نيست
دل اگر نشكند از ماتم او، جز گل نيست
خون و اشك از دل و از ديده ما مى‏جوشد
فاطمه صورت خود را ز على مى‏پوشد
عمر كوتاه تو، اى فاطمه فهرست غم است
قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است
رفتى، اما ز تو منظومه غم بر جا ماند
با دل خسته و بشكسته على تنها ماند
اثر دست‏ستم از رخ نيلى نرود
هرگز از ياد على، ضربت‏سيلى نرود
با على راز نگفتى تو زبازوى كبود
باپدرگوى كه بعد از تو چه بود و چه نبود
شهر اگر شهر تو، پس حمله به آن خانه چرا
مرگ جانسوز چرا؟ دفن غريبانه چرا؟
داغ ما آتش و ميخ در و سينه است هنوز
مدفن گمشده در شهر مدينه است هنوز
باغ، تاراج شده، عطر اقاقى مانده است
سنت دفن شبانه ز تو باقى مانده است


ادامه مطلب


[ یک شنبه 10 اسفند 1393  ] [ 6:01 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

نماز و توسل به فاطمه در جبهه

 
يكى از رفقاى بسيجى در جبهه برايم تعريف مى كرد:
در يك عمليات مهم شبانه عليه دشمن متجاوز بعثى ، هنگام پيشروى به ميدانى از مين برخورديم . اين برخورد براى ما بسيار غير منتظره و سنگين بود. چون از طرفى شناسايى نشده بود و شايد هم دشمن آنها را تازه كار گذاشته بود، و از طرف ديگر اگر به موقع به سر قرار نمى رسيديم ، گروهى ديگر از بچه ها به وسيله دشمن قيچى مى شدند.
شرايطى بسيار سخت و جانكاه بود. زمان نيز به كندى مى گذشت . من فشار سنگينى آن لحظات را هنوز هم بر سينه ام حس مى كنم . بالاءخره بنا شد كه بچه ها داوطلبانه روى مين ها بروند.
فرمانده ما، كه هر چه از خوبى ها و دلاورى ها و كاردانى او و ايمان و عشقش به فاطمه زهرا(سلام الله عليها) بگويم ، كم گفته ام ، گفت : بچه ها! چند دقيقه اى صبر كنيد، شايد راه ديگرى هم باشد. همه با ناباورى به او خيره شدند؛ چه راهى ؟!
او اين را گفت و سپس از بچه ها فاصله گرفته و كمى آن طرف تر به نماز ايستاد و دو ركعت نماز خواند؛ آن هم چه نمازى ! يك پارچه شور و عشق .
رفقاى او همه مى دانستند او نماز توسل به فاطمه زهرا(سلام الله عليها) را مى خواند. عجب حالى داشت ، مثل شمع مى سوخت . پس از سلام نماز بر مهر گذاشته و ذكر ((يا فاطمة اغيثنى )) مى گفت و با حالتى پرسوز، فاطمه (سلام الله عليها) را به كمك مى طلبيد. استغاثه ((فاطمه ، فاطمه )) او تمامى بيابان را پر كرده بود. گويا تمامى هستى هم با او هم نوا بود.
شبى فراموش نشدنى بود. هر كدام از بچه ها را كه مى ديدى ، در گوشه اى اشك مى ريختند و دعا مى كردند. كم كم بچه ها متوجه فرمانده شدند و سعى داشتند به او نزديك تر شوند. طولى نكشيد كه همه دور او حلقه زدند. ديگر در آن موقع شب و در سكوت و بهت بيابان ، همراه اشك ماه ، تنها ناله يك نفر به گوش مى رسيد؛ ناله فرمانده ، كه فاطمه (سلام الله عليها) را مدام به كمك مى طلبيد.
كاش بودى و مى ديدى كه چگونه مثل ابر مى باريد و چون شمع مى سوخت . همه به استغاثه هاى او گوش مى دادند و اشك مى ريختند. من جلوتر از همه بودم ديدم گونه اش را بر روى خاك گذاشته و آن قدر اشك ريخته كه تمامى صورتش غرق گل شده . آن چنان غرق در مناجات و توسل بود، كه حضور هيچ كس را حس نمى كرد. گوئى اصلا در اين دنيا نيست . كمى آرام تر شد. آهسته چيزهايى زمزمه مى كرد. ناگهان براى لحظاتى ساكت شد. من نگران شدم كه شايد از حال رفته ، اما هيبتى داشت كه نتوانستم قدرم جلو بگذارم . همه محو نگاه او بوديم . به دلمان افتاده بود كه خبرى مى شود. قبلا هم از توسلات او به فاطمه زهرا(سلام الله عليها)
و حاجت گرفتنش زياد شنيده بوديم . همين طور هم شد. ناگهان سر از سجده برداشت و فرياد زد:
((بچه ها! بياييد، بى بى راه را نشان داد! بى بى راه را نشان داد!!))
بغض هايى كه براى چند دقيقه اى در سينه ها متراكم شده بود، يك دفعه تركيد. همه زدند زير گريه . نمى توانم حالت خود و بچه ها را در آن لحظه بيان كنم . آن قدر مى دانم كه بى درنگ همه به دنبالش حركت كرديم . من پشت سر او بودم . به خدا قسم ، او آنقدر محكم و با صلابت مى دويد كه گوئى روز روشن است و جاده هموار. طولى نكشيد كه از ميان مين ها گذشتيم ، بدون اينكه حتى يك نفر از ما خراشى بردارد.
بعدها هر بار كه از او مى پرسيدم : آن شب چه شد و چه ديدى ؟ از جواب طفره مى رفت ، اما مى گفت :((بچه ها! فاطمه ، فاطمه ))؛ و ديگر اشك مجالش نمى داد

 

منبع.مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن

 


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 25 دی 1393  ] [ 2:08 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]