مدیحه و مولودی کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
ادامه مطلب
مدیحه و مولودی کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها)
ادامه مطلب
رفتن به مسجد براثا و نماز خواندن در آن
رفتن به مسجد براثا و نماز خواندن در آن
مطلب دوّم رفتن به مسجد شريف براثا و نماز كردن در آنست بدانكه مسجد براثا از مساجد معروفه متبرّكه است و واقع شده در بين بغداد و كاظمين در راه زوّار و غالباً از فيض آن محروم و اعتنائى به آن ندارند با همه فضايل و شرافتى كه براى او نقل شده حَمَوىّ كه از مورّخين سنه ششصد است در معجم البلدان گفته براثا محلّه اى بود در طرف بغداد در قبله كرخ و جنوبى باب محول و براى آن مسجد جامعى بوده كه شيعيان در آن نماز مى گذاشتند و خراب شده و گفته كه قبل از زمان راضى باللَّه خليفه عبّاسى شيعيان در آن مسجد جمع مى گشتند و سبّ صحابه مى نمودند راضى بالله امر كرد كه ناگهانى در آن مسجد ريختند و هركه را يافتند بگرفتند و حبس نمودند و مسجد را خراب كرد و با زمين هموار نمود شيعيان اين خبر را به اميرالامراء بغداد بحكم ماكانى رسانيدند بحكم حكم كرد به اعاده بنا و وسعت و احكام آن و نوشت در صدر آن اسم راضى باللَّه را و پيوسته آن مسجد معمور و محلّ اقامه نماز بود تا بعد از سنه چهارصد و پنجاه كه معطّل مانده تا الا ن و براثا پيش از بناى بغداد قريه اى بوده كه گمان مردم آنست كه على عليه السلام مرور كرده به آن در زمانى كه به مقاتله خوارج نهروان مى رفت و در جامع مذكور نماز خوانده و داخل شده در حمّامى كه در آن قريه بوده و به اين براثا منسوب است ابوشعيب براثى عابد و او اوّل كسى است كه در براثا ساكن شد در كوخى يعنى خانه اى كه از نى ساخته بود و عبادت خدا مى كرد در آن تا آنكه گذشت به كوخ او دخترى از اولاد مستوفيان كبار از ابناء روزگار كه تربيت شده بود در قصرها همينكه نظرش به ابوشعيب افتاد و حال او را ديد از آن حال خوشش آمد و جذبه ابوشعيب او را كشيد به حدّى كه اسير او گرديد لاجرم نزد آن عابد زاهد آمد و گفت من اراده كرده ام كه خادم تو باشم گفت تو را قبول مى كنم به شرط اينكه از اين زِىّ و هيئت مجرّد شوى آن سعادتمند قبول نمود و از آنچه مالك بود تجرّد اختيار كرد و متلبّس شد به لباس نُسّاك ابوشعيب او را تزويج نمود همينكه آن دختر داخل كوخ شد قطعه حصيرى ديد كه ابوشعيب براى حفظ از رطوبت زمين آن را در زير بدن خود افكنده گفت من نزد تو نخواهم ماند مگر وقتى كه اين قطعه حصير را از زير خود دور افكنى زيرا كه از تو شنيدم كه مى گفتى زمين مى گويد ((يَابْنَ آدَمَ تَجْعَلُ بَيْنى وَبَيْنَكَ حِجابا وَاَنْتَ غَدا فى بَطْنى )) يعنى اى پسر آدم مابين من و خود حجاب قرار مى دهى و حال آنكه فردا در شكم من خواهى بود پس ابوشعيب آن حصير را دور افكند و آن دختر چند سالى نزد او مكث نمود و با هم به نيكوتر وجهى عبادت مى كردند تا هر دو وفات نمودند.
مؤ لّف گويد كه ما در كتاب هديّة الزّايرين جمله اى از روايات كه در فضيلت اين مسجد شريف است ذكر كرديم و گفتيم كه از مجموع اين اخبار چند فضيلت براى اين مسجد معلوم مى شود كه اگر هركدام از آن در هر مسجدى باشد سزاوار است كه انسان شَدِّ رِحال نمايد و طَىِّ منازل كند تا به فيض نماز و دعاى در آن مستفيض و متبرّك شود :
اوّل مقرّر نمودن حق تعالى كه در آن زمين فرود نيايد رئيسى با لشكرش جز پيغمبر يا وصىّ او
دويّم آنكه خانه حضرت مريم است
سيّم آنكه زمين حضرت عيسى عليه السلام است .
چهارم بودن چشمه در آنجا كه براى مريم ظاهر شده .
پنجم ظاهر كردن حضرت اميرعليه السلام آن چشمه را به اعجاز خود .
ششم بودن سنگ سفيد متبرّك كه مريم حضرت عيسى را بر آن گذاشته در آنجا .
هفتم بيرون آوردن حضرت آن سنگ را از آنجا به اعجاز و نصب نمودن آن را به سمت قبله و نماز كردن به سوى آن .
هشتم نماز كردن حضرت اميرالمؤمنين و دو نوباوه او حضرت مجتبى و سيّد الشّهداءعليهم السلام در آنجا .
نهم توقّف حضرت در آنجا چهار روز بجهت شرافت مكان و مقدّس بودن زمين آن .
دهم نماز كردن پيغمبران خصوص حضرت خليل الرّحمن عليه السلام درآنجا .
يازدهم بودن قبر پيغمبرى در آنجا و شايد آن پيغمبر حضرت يوشع باشد كه شيخ مرحوم فرموده كه قبرش در خارج كاظمين در قبلى مسجد براثا است .
دوازدهم برگشتن آفتاب براى حضرت اميرعليه السلام در آنجا
و با اين شرافت و فضايل و بروز آيات الهيّه و معاجز حيدريّه در آن معلوم نيست از هزار نفر زائر يكى آنجا برود با آنكه در سر راهشان است و مكرّر از آنجا مى گذرند و اگر اتّفاقا كسى بخواهد درك آن فيضها را نمايد چون به آنجا رسد و ببيند در مسجد بسته است از دادن جزئى پولى به جهت بازكردن دَرِ آن مضايقه كند و خود را از اين همه فيوضات عظيمه محروم نمايد و حال آنكه گاه شود براى محض تماشاى بغداد و عمارات جبّارين در آن مصرفها كند چه رسد به مصارف عظيمه قيمت فضول معاش و امتعه نحسه نجسه يهوديان آن كه گرفتن آن از متمّمات زيارت غالب از زوّار است واللَّه المستعان
ادامه مطلب
جهت خواب ديدن پيامبران يا امامان عليهم السلام يا والدين و يا يكى از مردگان
جهت خواب ديدن پيامبران يا امامان عليهم السلام يا والدين و يا يكى از مردگان
شانزدهم شيخ كفعمى در مصباح و محدّث فيض در خلاصة الا ذكار فرموده كه ديدم در بعض كتب اصحاب اماميّه كه هر كس خواسته باشد در خواب ببيند يكى از پيغمبران و امامان عليهم السلام را يا يكى از مردمان يا والدين خود را بخواند سوره شمس و لَيْل و قَدْر و قُلْ يا اَيُّهَا الْكافِرونَ و سوره اخلاص و مُعوّذتين را پس بخواند صد مرتبه سوره اخلاص و صلوات بفرستد بر پيغمبر و آل او صد مرتبه و بخوابد با وضو به جانب راست خواهد ديد هر كه را اراده كرده انشاءاللَّه و تكلّم خواهد كرد با او انشاءاللَّه هر چه بخواهد و در نسخه ديگر ديدم كه اين عمل را بجا آورد در هفت شب بعد از آنكه اين دعا را بخواند:
اَللّهُمَّ اَنْتَ الْحَىُّ الَّذى لايُوصَفُ وَالاْيمانُ
خدايا تويى زنده كه وصفت نشود و ايمان از او
يُعْرَفُ مِنْهُ مِنْكَ بَدَتِ الاَْشْياءُ وَ اِلَيْكَ تَعُودُ فَما اَقْبَلَ مِنْها كُنْتَ مَلْجَاَهُ وَ
شناخته شود از تو شروع شود چيزها و بسوى تو بازگردد پس هريك به تو رو كنند تويى ملجاء و
مَنْجاهُ وَ ما اَدْبَرَ مِنْها لَمْ يَكُنْ لَهُ مَلْجَاءٌ وَلامَنْجامِنْكَ اِلاّ اِلَيْكَ فَاَسْئَلُكَ بِلا اِلهَ
پناهگاهش و هركدام پشت كنند ملجاء و پناهى از تو نيست جز بسوى خودت پس از تو خواهم به كلمه ((لااله
اِلاّ اَنْتَ وَ اَسْئَلُكَ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ وَ بِحَقِّ حبيبِكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ
الاّ انت )) و از تو خواهم به ((بسم اللَّه الرحمن الرحيم )) و به حق حبيب تو محمّد صلى اللَّه
عَلَيْهِ وَ آلِهِ سَيِّدِ النَّبِيّينَ وَ بِحَقِّ عَلىٍّ خَيْرِ الْوَصِيّينَ وَ بِحَقِّ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ
عليه و آله آقاى پيمبران و به حق على بهترين اوصياء و به حق فاطمة بانوى
نِسآءِ الْعالَمينَ وَ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَالْحُسَيْنِ اللَّذَيْنِ جَعَلْتَهُما سَيِّدَىْ شَبابِ اَهْلِ
زنان جهانيان و به حق حسن و حسين كه قرارشان دادى آقاى جوانان اهل
الْجَنَّةِ عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ السَّلامُ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُرِيَنى
بهشت بر همه شان سلام باد كه درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و سپس
مَيِّتى فِى الْحالِ الَّتى هُوَ فيها
مرده ام را در همان حالى كه دارد به من نشان دهى
ادامه مطلب
دجّال ( آنتي كرايست ) در كتاب مقدس
دجّال ( آنتي كرايست ) در كتاب مقدس
مترجم: اسماعيل نعمت اللهي
اشاره:
در تمام اديان ابراهيمي موضوع ظهور دجال در آخرالزمان مطرح شده است. امّا اينكه دجال كيست، چه ويژگيهايي دارد، چگونه ظهور ميكند و... موضوعاتي است كه كمتر در مورد آنها اتفاق نظر وجود دارد. آنچه در پي خواهد آمد ترجمه مطلبي است كه در ذيل مدخل دجال antichrist در دايرة المعارف كاتوليك Catholic Encyclopedia آمده است . اين مقاله اطلاعات جامعي را در زمينه نگاه كتاب مقدس به موضوع دجال به دست ميدهد. با سپاس از مترجم محترم و حجة الاسلام و المسلمين حسين توفيقي كه زحمت مقابله و تصحيح اين ترجمه را پذيرا شدند، توجه شما را به اين مقاله جلب ميكنيم.
پيشوند anti ضد در تركيب معاني متفاوتي دارد: antibasileus به معناي پادشاهي است كه دوران فترتي را پر ميكند؛ antistrategos به معناي كنسول فرماندار ] استان قديم روم [ است؛ antihoupatos در روم قديم به معناي فرماندار كل بوده است؛ در هومر antiheos شخصي است كه از لحاظ نيرو و زيبايي به خدا ميماند، در حالي كه در آثار ديگر نمايانگر خداي ستيزهجو است. اگر صرفاً از قياس پيروي كنيم، ميتوانيم antichristos را به شخصي تفسير كنيم كه از لحاظ سيما و نيرو به مسيح شباهت دارد؛ امّا راه مطمئنتر اين است كه واژه مذكور را طبق كاربرد آن در كتاب مقدس و ] زبان [ كليسايي تعريف كنيم .
الف: معناي اين واژهدر كتاب مقدس
واژه دجّال antichristتنها در رسائل يوحنا وارد شده؛ امّا ادعا شده است كه در مكاشفه يوحنا، رسائل پولس و با صراحت كمتري در اناجيل و كتاب دانيال نيز مترادفهاي اين واژه به كار رفته است .
1. در رسائل يوحنا
يوحناي قديس در رسائلش فرض را بر اين قرار داده كه مسيحيان اوليه با آموزه مربوط به آمدن دجّال آشنا هستند:
شنيدهايد كه دجّال ميآيد رسالة اول يوحنا، 2:18؛ و اين است روح دجّال كه شنيدهايد كه او ميآيد رسالة اول يوحنا، 4:3. اگر چه يوحنا از چندين دجّال سخن ميگويد، ولي بين دجّالان بسيار و يك دجّال اصلي فرق ميگذارد: دجّال ميآيد. الحال هم دجالان بسيار ظاهر شدهاند رسالة اول يوحنا، 2:18. وي همچنين سيرت و رفتار دجّال را شرح ميدهد: از ما بيرون شدند لكن از ما نبودند رسالة اول يوحنا، 2:19؛ دروغگو كيست جز آنكه مسيح بودن عيسي را انكار كند؟ آن دجّال است كه پدر و پسر را انكار مينمايد رسالة اول يوحنا، 2:22؛ و هر روحي كه عيسي مسيحِ مجسم شده را انكار كند از خدا نيست و اين است روح دجال رسالة اول يوحنا، 4:3؛ زيرا گمراه كنندگان بسيار به دنيا بيرون شدند كه عيسي مسيحِ ظاهر شده در جسم را اقرار نميكنند: آن است گمراه كننده و دجال رسالة دوم يوحنا، 7. همچنين يوحنا زمان آمدن دجّال را ساعت آخر تعيين ميكند رسالة اول يوحنا، 2:18؛ علاوه بر اين، وي معتقد است كه او الان هم در جهان است رسالة اول يوحنا، 4:3.
ادامه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب
زراره کیست؟؟
زرارة بن اعين از جمله اصحاب امام باقر و امام صادق عليهما السلام مي باشد که روايات بسياري از آن دو بزرگوار در باب مسائل فقهي و ديگر مسائل نقل کرده است و حقّ بزرگي به گردن شيعه دارد. نجاشي(ره) در ترجمه او ميگويد: «زرارة بن اعين بن سنسن... بزرگ اصحاب ما در زمانش و پيشتاز آنان. او قاري، فقيه، متکلّم، شاعر و اديبي بود، که فضيلت و دين در او جمع شده و در آنچه که روايت ميکرد، صادق بود...».[1] شيخ طوسي(ره)در ترجمه وی ميگويد: «زرارة بن اعين، اسم او عبد ربّه و کينهاش ابوالحسن و و زراره لقب او است. اعين پدرش، بندهاي رومي براي مردي از بني شيبان بود که قرآن را فرا گرفت، سپس او را آزاد کرد... پدرش سنسن راهبي در کشور روم بود...».[2] با مراجعه به کتب تراجم پي ميبريم که زراره از مدح و توثيق بالايي برخوردار است. و روايات فراواني در مدح او از اهل بيت عصمت و طهارتعليهم السلام وارد شده است. كه به برخي از آنها اشاره ميکنيم: 1. امام صادقعليه السلام فرمود: «ما أحد احيي ذکرنا و احاديث ابي الاّ زرارة و أبوبصير وليث المرادي و محمّد بن مسلم و بريد بن معاوية العجلي؛ و لولا هؤلاء ما کان أحد يستنبط هذا، هؤلاء حفّاظ الدين و أمناء أبيعليه السلام علي حلال اللَّه و حرامه، و هم السابقون إلينا في الدنيا و السابقون الينا في الآخرة»؛ [3] کسي ذکر ما و احاديث پدرم را احيا نکرد به جز زراره و ابوبصير ليث مرادي و محمّد بن مسلم و بريد بن معاويه عجلي. و اگر اينان نبودند هرگز کسي اين را استنباط نمينمود. اينان حافظان دين و امينان پدرمعليه السلام بر حلال و حرام خدايند. و آنان سبقت گيران به سوي ما در دنيا و آخرتند. 2. داوود بن سرحان از امام صادقعليه السلام نقل کرده که فرمود: «انّ اصحاب أبي کانوا زيناً احياءً و أمواتاً، أعني زرارة و محمّد بن مسلم و منهم ليث المرادي و بريد العجلي. هؤلاء القوّامون بالقسط، و هؤلاء القوّامون بالصّدق، و هؤلاء السابقون السابقون اولئک المقربون»؛ [4] همانا اصحاب پدرم زينت بودند در حال زنده بودن و مرگشان، مقصودم زراره و محمّد بن مسلم و از آن جمله ليث مرادي و بريد عجلي است. آنان برپاداران قسطند و آنان برپاداران صدقند. و آنان همان سبقت گيرندگان هستند، سبقت گيرندگاني که مقرّب درگاه الهياند. 3. ابوبصير ميگويد: به ابي عبداللَّه عرض کردم: همانا پدرت مرا حديث گفت که ابوذر و مقداد و سلمان فارسي سرهاي خود را تراشيده تا با ابوبکر قتال نمايند. حضرت به من فرمود: «لولا زرارة لظننت انّ احاديث ابي ستذهب»؛[5]اگر زراره نبود گمان ميکردم که احاديث پدرم ضايع شود. 4. و نيز فرمود: «رحم اللَّه زرارة بن اعين، لولا زرارة و نظرائه لاندرست احاديث ابيعليه السلام»؛ [6] خدا زرارة بن اعين را رحمت کند، اگر زراره و امثال او نبود احاديث پدرم مندرس و ضايع شده بود. آيت اللَّه العظمي خوييرحمه الله در کتاب «معجم رجال الحديث»، دهها روايت در مدح زراره از رجال کشّي نقل کرده که برخي از آنها در ترجمه زراره آمده و برخي نيز در ترجمه ابوبصير ليث مرادي نقل شده است. آنگاه در آخر ميگويد: «اين روايات در حدّ استفاضه بوده با وجود آنکه بسياري از آن روايات صحيح السند است».[7] فهرستي از روايات زراره كه از امام باقر و امام صادق عليهما السلام نقل نموده بدین صورت است. 1 - زراره مجموعاً در سند 2097 حديث آمده است. 2 - روايات او از امام باقرعليه السلام 1236 روايت است. 3 - روايات او از امام صادقعليه السلام 449 روايت است. 4 - رواياتي را که از هر دو امام نقل کرده، به صورت «عنهما» 82 مورد است. 5 - رواياتي را که با تعبير «عن احدهما» از يکي از آن دو نقل کرده 156 مورد است. |
ادامه مطلب
تفاوت های مذهب سني و شيعه چيست؟
اگر بخواهيم به تمام تفاوت های شيعه و سنی اعم از فقهی، کلامی، حديثی، تاريخی و...بپردازيم وقت و صفحات فراوانی را به خود اختصاص می دهد که مجال آن نيست. لذا تنها به تفاوتهای اصلی اشاره می شود.
1) اختلاف اساسي شيعه و سني برسر خلافت اسلامي و مرجعيت ديني است. اهل سنت امامت را به عنوان رهبري اجتماع قبول دارند، ولي امامت به معناي مرجعيت ديني و به معني ولايت را نمي پذيرند. اهل تسنن براي هيچ كس حتي براي ابوبكر و عمر و عثمان چنين منصبي را قائل نيستند، از اين رو عصمت را در امام و خليفه لازم نمي دانند، ولي شيعه امامان خود را معصوم از خطا مي دانند. از اين رو استاد مطهري(ره) اختلاف سني و شيعه را در بحث امامت ريشه اي مي داند و مي گويد: "آن چيزي كه شيعه به نام امامت معتقد است، غير از آن چيزي است كه آن ها به نام امامت معتقدند. آن چه اهل تسنن به نام امامت معتقدند، يك شأن دنيايي امامت معتقدند. امام همان حاكم ميان مسلمين، فردي از افرادي مسلمين كه بايد او را براي حكومت انتخاب كنند. آن ها بيش از حكومت بالا نرفتند، ولي امامت در شيعه مسئله اي است تالي تلو نبوت و بلكه از بعضي از درجات نبوت بالاتر است".
در هر صورت امامت نزد سنی يك مسئلة فرعي مثل نماز خواهد بود، اما امامت در شيعه مفهومي است نظير نبوت. در حقيقت ولايت ادامه نبوت است. اين از رو بايد در كنار نبوت به عنوان يكي از اصول و پايه های دين مطرح گردد.
شيعيان پيرو حضرت عليو معتقد به جانشيني بيواسطة آن حضرت بعد از پيامبر گراميو نص و تصريح ولايت آن حضرت در غديرخم از طرف پيامبر اكرمميباشند كه در پي آن پيامبر اسلاممردم را در صحراي گرم و سوزان "خُمْ" متوقف كرد و با بيان خطبهاي از جمله فرمود: "من كنت مولاه فهذا علي مولاه; هر كس من مولا و ولي او بودهام، علي مولا و ولي او است..." و به همين مناسبت آية 62، سورة مائده نازل شد.(الكافي، محمد بن يعقوب كليني;، ج 1، ص 420، دارالكتب الاسلامية، تهران.) و حديث مذكور در منابع و كتابهاي معتبر اهل تسنن نيز نقل شده است.(ر.ك: الدر المنثور، جلال الدين السيوطي، ج 3، ص 98، داراحيأ التراث العربي، بيروت.)
بقیه مطلب در ادامه مطلب...
ادامه مطلب
حکایتی از یکی از علمای بزرگ
بد نيست در اينجا حكايتى را كه يكى از علماى بزرگ و مورد وثوق برايم نقل نموده بگويم . او مى گويد: يكى از افراد مورد اعتماد به من گفت : در زمان كودكى در محل خود دوستى داشتم كه وقتى بزرگ شد شغل عشارى پيشه كرده و مدتى به اين كار اشتغال داشت بعد از مدتى مرد و در گورستان دفن گرديد. در خواب ديدم كه خوشحال بوده و زندگى خوب و راحتى دارد. از او پرسيدم ، چگونه نجات پيدا كردى و چرا وضعت خوب است گفت : بعد از مرگ ، بخاطر كارهاى بدم عذاب مى شدم تا اين كه فلان زن ، همسر فلانى در فلان روز مرد و در اين گورستان بخاك سپرده شده در شبى كه او را دفن كردند امام حسين (عليه السلام ) سه بار از او ديدار كرده و در بار سوم به فرشتگان دستور دادند كه عذاب را از همسايه هاى او بردارند. پس از آن عذاب نشده و وضع ما خوب شده . وقتى از خواب بيدار شدم ، در پى همسر او رفته ، او را يافته و از همسر، مرگ و مكان دفن او را پرسيدم : نشانيهاى او همان بود كه عشار گفته بود. از حالات و كارهاى همسرش پرسيدم و در ميان كارهاى همسرش كه مربوط به امام حسين (عليه السلام ) باشد غير از مداومت بر زيارت عاشورا چيز ديگرى نيافتم .
برادرم ! مهربانى و وفاى او (عليه السلام ) را ببين . چگونه در يك شب سه بار از زنى ديدار كرده و واسطه او مى شود بگونه اى كه همسايگان او و حتى عشار از شفاعت او بهره مند مى شوند. خداوندا! درود و سلامهاى ما را در هر لحظه و تا ابد و باندازه علم و رضايت خود و بطور بى پايان به او برسان .
بعد از اينكه امام (عليه السلام ) را آنگونه كه سزاوار است زيارت نموده و خواست دعا كند - و اگر حال و توفيق او اقتضا مى كرد - دوازده ركعت نماز بجا آورد، در هر ركعت يك بار ((فاتحه اكتاب )) ((آية الكرسى )) و ((قل هو الله احد)) بخواند. پس از آن باندازه اى كه مى تواند قرآن خوانده سپس سجده كرده و بعد از سجود بگويد: ((سبحان من لبس العز...)) و سپس خواسته هاى خود را از خدا بخواهد. اگر حال اين نماز را نداشت ، پيش از اين كه از حرم خارج شود، در زير آسمان دو ركعت نماز خوانده ، آنگاه بازگشته و امام (عليه السلام ) را زيارت كند. و اگر در غير كربلا بود بعد از نماز ظهر و عصر و در زير آسمان اين دو ركعت را بجا آورده و سپس به محل دعاى خود برود. او بايد اين دو ركعت را بخوبى بجا آورد. زيرا بمنزله هديه اى است كه انسان پيش از حضور در پيشگاه بزرگان آن را بعنوان هديه به او تقديم مى كند.
گشودن درهاى دعا از جانب خداى متعال كرامتى است كه هيچ مخلوقى توان چنين كارى را ندارد. درِ دعا درِ بزرگى است كه با تمامى درهاى سعادت برابرى كرده ، آسانتر از تمامى اين درها بوده و در ميان درهاى سعادت درى نيست كه بتوان با آن به تمامى اهداف جزئى و كلى ، دينى و دنيوى و تمامى آرزوها و اهداف رسيد.
شرايط آن مربوط به اصلاح عقيده و معارف است . و ساير شرايط آن كه به اعمال جسمى مربوط مى شود شرايط كمال دعا مى باشد و تمامى آنها آسان و راحت است ، مانند گريه كردن ، انگشترى بدست كردن ، با عجله دعا نكردن ، تمجيد كردن ، حمد كردن ، صلوات فرستادن بر پيامبر و آل او (عليهم السلام )، اعتراف به گناهان ، شريك كردن مؤ منين در دعا و پايان بردن دعا با ((صلوات فرستادن ))، ((ما شاء الله گفتن )) و ((لا قوة الا بالله گفتن )). شرايط معنوى و قلبى آن نيز، در يك كلام داشتن ايمان حقيقى به خدا، صفات و نامهاى اوست . و آنگاه كه قلب بنده به خدا و به قدرت و علم ، عنايت و جود و كرم و راستگويى او، و دعوت بندگان به دعاى خود ايمان آورده و دعا كند بدون شك به خواسته خود يا عوض خواسته خود مى رسد. در هنگام نشستن براى دعا آرامش و وقار داشته و باندازه نشاط خود ذكرهايى را كه قبل از شروع دعا رسيده است بگويد. در ابتدا بطور اجمال به حمد خدا، ((لا اله الا الله )) گفتن و تمجيد و ستايش او پرداخته و آنگاه صدبار تكبير، صدبار ((الحمد لله )) صد بار ((لا اله الا الله )) گفته ، صد بار ((قل هو الله احد)) و سوره ((قدر)) و بنابر روايتى صد بار ((آية الكرسى )) خوانده و صد بار بر پيامبر و آل او صلوات بفرستد. و اگر باين مقدار نشاط نداشت مى تواند، فقط تكبير و ((لا اله الا الله )) و ((الحمد لله )) و ((سبحان الله )) گفته و صلوات بفرستد ولى بايد همراه با حضور قلب ، صدق و اخلاص باشد.
هنگام تكبير گفتن اين فرمايش امام صادق (عليه السلام ) در ((مصباح الشريعه )) را فراموش نكن : ((هنگام تكبير گفتن تمامى موجودات آسمانى و زمينى را در مقابل بزرگى و شوكت خداوند كوچك شمار.
زيرا اگر خداى متعال در حالى كه بنده تكبير مى گويد از قلب او آگاه شده و ببيند قلب او از حقيقت تكبير روى گردان است ، مى فرمايد: دروغگو! مرا فريب مى دهى ! به عزت و جلالم سوگند تو را از شيرينى ذكر خودم محروم نموده و نمى گذارم به قرب من رسيده و از مناجاتم خوشنود شوى . هنگام نماز دلت را بررسى كن ، اگر شيرينى آن را درك كرده ، در خود سرور و شادى آن را احساس نموده ، قلب تو با مناجات او شادمان شده و از گفتگوى با او لذت بردى ، بدان كه در تكبير خود راست گفته اى والا از سلب لذت مناجات و محروم شدن از شيرينى عبادت درياب كه خداوند تو را دروغگو دانسته و از درِ خود رانده است .))
اين مطالب قطعا صحيح و درست است . زيرا تكبير شكل زيبايى دارد كه همان گفتن ((الله اكبر)) بوده و حقيقتى در قلب و عمل دارد كه عبارت است از اين كه خداوند را بزرگتر از هر بزرگى و بزرگتر از اين كه توصيف شود بدانى . علامت اين مطلب هم اين است كه دل ، روح و جسم تو، همگى براى خداى متعال فروتن شود، بگونه اى كه در مقابل هيچ بزرگى چنين تواضعى نداشته و آنقدر مشتاق همنشينى و انس و مناجات با او باشى كه با هيچ بزرگى اين گونه نباشى و آنگاه كه اينگونه شدى ، با ذكر او تبرك ، با خدمت به او شريف ، از همنشينى با او والا مقام و از مناجات و انس با او لذت مى برى ، بيش از آنچه از شخص بزرگ يا شريفى بهره مند گردى . زيرا لذت عقلى بزرگى و شرف شيرينترين لذتهاست .
زمانى كه روح ، دل و عمل تو زبانت را در تكبير، تصديق كرد، خداوند نيز بيش از هر كس ديگرى از تو تشكر مى نمايد، و همانگونه كه در روايت آمده تو را بزرگ داشته و بخوبى پاك مى كند ولى اگر دل ، حقيقت و عملت مخالف زبانت باشند، تكبير تو فريبى بيش نبوده و سزاوار خواهى بود كه خداوند تو را دروغگو شمرده و از در خود طرد نمايد. كه در اين صورت ضرر بزرگى را متحمل خواهى شد.
هنگام گفتن ((لا اله الا الله )) آنچه را كه در تفسير آن ، در ضمن ذكرهاى دهگانه گفتيم بياد آور، همچنين در موقع الحمد لله گفتن خدا را آنگونه كه بايد تنزيه نما؛ كه در هر موردى تنزيه او به يك شكل است . تنزيه او در عبادت اين است كه در عبادت او مخلص بوده ، و تنزيه او در يكتاپرستى اين است كه به حقيقت يكتاپرستى متصف شده و براى او شريكى در اراده ندانى و تنها او را داراى اراده مستقل بدانى همانگونه كه منظور از تسبيح ركوع نيز همين است ؛ و تنها او را داراى وجودى حقيقى و مستقل بدانى ؛ چنانچه مراد از تسبيح سجده نيز همين است كه با نام ((مقام فناء)) و ((حقيقت يكتاپرستى )) از آن تعبير مى شود.
البته اين درجات مراتب كاملين بوده و ما با اين سهل انگارى و عقلها و عملهاى ناقص ، نمى توانيم اينگونه باشيم . ولى حداقل بايد هنگام گفتن اين الفاظ، باندازه فهم خود معانى آن را در نظر داشته و تا آنجا كه مى توانيم مضمون اين الفاظ را در خود بوجود آورده و در هنگام ذكر خداى متعال به ياد كس ديگرى بلكه به ياد دشمن او نباشيم زيرا در اين صورت سزاوار خوارى و محروم شدن از احسان الهى خواهيم شد.
هنگام صلوات فرستادن بر پيامبر و آل او در نظر داشته باش كه خداوند صلوات فرستادن بر او را همراه با صلوات فرستادن بر خود ذكر فرموده و فرمانبردارى او را با فرمانبردارى خود پيوند زده است . مواظب باش مبادا از بركات شناخت احترام او بى بهره بوده و از فوايد صلوات او محروم شوى .
پس از اين اعمال تا آنجا كه سر حال هستى ، دعاهاى وارده را با حضور قلب ، تدبر و فهم آنچه مى گويى ، بخوان . دعاى امام حسين (عليه السلام ) با ملحقاتى كه علامه و سيد بر آن افزوده اند را نيز ترك نكن و با جديت و تلاش در پى فهم معانى آن باش . اين ملحقات گرچه جزو دعاى امام حسين (عليه السلام ) نيست ولى مضامين عالى داشته و برخاسته از انديشه هاى بلندى است . دعاى صحيفه سجاديه را نيز بخوان .
بهتر است دعاى امام صادق (عليه السلام ) را نيز خوانده و آنگاه حوائج خود را بخواه و هنگام دعا براى خود، برادران دينى بخصوص معلمين علوم دينى ، پدر، مادر، و پدران و مادران آنها و ساير ارحام و ذوى الحقوق را مقدم كن . در حال دعا تا آنجا كه مى توانى سعى كن بهترين حالات از قبيل گريستن ، زارى كردن ، خوار شدن ، پوشيدن لباسهاى مويين و بستن دستها را داشته و بهترين سخنان را براى جلب رحمت و عطوفت بكار برى . در روايت آمده است كه خداوند به حضرت موسى ، فرمود: ((آنگاه كه به درگاه من دعا مى كنى ترسان بوده ، صورت خود را خاك آلوده كرده ، و با ايستادن در مقابل من برايم تواضع نما. با ترسى كه ناشى از عظمت من است و برخاسته از قلبى ترسان است با من مناجات كن .)) و نيز روايت شده است كه به حضرت عيسى (عليه السلام ) وحى شد: عيسى ! از چشمهايت براى من اشك ريخته و با دلت برايم تواضع نما. عيسى ! در سختى ها از من كمك بخواه كه من غمزدگان را يارى نموده و نداى درماندگان را اجابت مى كنم . و من مهربانترين مهربانان هستم .
ادامه مطلب
درخت زقّوم چه درختی است؟
درخت زقّوم چه درختی است؟
سخن درباره «شجره زقوم» در قرآن کریم بعد از بیان نعمتهای بهشتی از آیه 62 سوره مبارکه صافات شروع می شود .

جزء بیستم و سوم قرآن کریم که از آیه 28 سوره مبارکه یس آغاز و به آیه 31 سوره مبارکه زمر ختم می شود ، در بردارنده آموزه ها و پیامهای روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آنها را نقل می کند.
بهانه ای برای کمک نکردن
در کمک به نیازمندان و انفاق به مستمندان منطق بسیار عوامانه ای وجود دارد که از سوی افراد خود خواه و خسیس مطرح می شود که وقتی به آنها گفته می شود: از آنچه خدا به شما روزی کرده است در راه او انفاق کنید (وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقَكُمْ اللَّهُ)؛ پاسخ می دهند: آیا ما کسی را اطعام کنیم که اگر خدا میخواست او را سیر میکرد؟! (أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ یَشَاء اللَّهُ أَطْعَمَهُ)
معنای این حرف این است که اگر فلانی فقیر است لابد کاری کرده که خدا می خواهد فقیر بماند و اگر ما غنی هستیم لابد عملی انجام داده ایم که مشمول لطف خدا شده ایم؛ بنابراین نه فقر آنها و نه غنای ما هیچکدام بی حکمت نیست!!
بقیه در ادامه مطلب.....
ادامه مطلب
:.كيفيت نفوذ شيطان.:
وسوسه شيطانى معمولا تدريجى و گام به گام است . او نمى تواند يك باره و ناگهانى بر انسان مسلط شود و او را به دام خود و بدبختى بكشاند. بلكه آرام آرام و گام به گام در او نفوذ مى كند تا بر او تسلط كامل يابد.
قرآن مى فرمايد: ((اى مردم ! از نعمت هاى حلال و پاكيزه خداوند كه در روى زمين است بخوريد و از گام هاى شيطان پيروى نكنيد، كه او دشمن آشكار شما است ))(107)
از اين آيه معلوم مى شود كه ، تسلط افكار شيطان بر انسان تدريجى و لحظه به لحظه است نه دفعى و ناگهانى . تمايلات شيطانى ، مقدماتى دارد كه اسيران شهوت ، كم كم در دامش گرفتار مى آيند، زمزمه هاى دوستان ناباب ، شركت در محافل نامناسب ، ترغيب و تشويق آلودگان ، جملگى از عوامل تدريجى انحراف اند. شيطان ، اول انديشه گناه و نيات سوء خود را ماهرانه و پنهانى به قلب انسان القا مى كند و كارهاى زشت و پليد او را در نظرش زيبا جلوه مى دهد و آواى خود را آرام آرام در گوش جانش سر مى دهد، تا آن كسى را كه آماده است به سراغ مطلوبش ببرد.
از آن جا كه شيطان اغواگرى و فريب است ، بايد زمينه اى مناسب براى نفوذ خويش داشته باشد. و اين زمينه ها مى تواند نقطه ضعف ها، حساسيت ها، محروميت ها، عقده ها و به طور كلى صفات منفى باشد.
اين گونه صفات ، راه فعاليت و نفوذ قطعى را براى شيطان باز مى گذارد و اسباب تسلط را برايش فراهم مى آورد.
بنابر اين ، شهوات سركش ، خود خواهى ها، حب جاه و مقام ، حب مال و منال ، حسادت ها، رقابت ها، شهرت طلبى و افزون خواهى ها، عقده هاى حقارت و خود كم بينى ها، همگى از دام هاى خطرناك شيطان اند. هر كس راه اين امراض روانى را ببندد، به دام شيطان نخواهد افتاد.
وسوسه هاى تدريجى شيطان ، همانند ميكرب هاى بيمارى زا هستند كه در همه جا وجود دارند. اما از نظر ابتلا، تنها آن گروه را مبتلا مى سازند كه بر اثر ضعف بنيه ، قدرت مقاومت در برابر ميكروب را ندارند، قرآن ، استيلا و تسلط شيطان را تنها بر كسانى مى داند كه او را دوست خود گرفته اند و به اغوا و فريب شيطان براى خداى يكتا شرك آورده اند.(108)
انسان در هر مرحله از ايمان ، يا در هر سن و سالى كه باشد، گاه گاه احساس مى كند كه نيروى توانمندى از درون ، او را به سوى گناهى مى خواند، كه اين گونه حالات بيش تر در سالهاى جوانى خود نمايى مى كند. در چنين حالتى ،
آدمى دچار وسوسه هاى شيطانى گرديده و با مختصر غفلتى ، ممكن است دچار لغزش شود. در اين شرايط، تنها راه نجات اين است كه انسان از قدرت پنهان الهى مدد جويد و از درگاه خداوند بخواهد تا در كنف حمايت خود، او را از شر شيطان صفتان يار و دمساز نشود و از شر آنها پيوسته خود را دور نگه دارد.
ادامه مطلب