کشتار ۷۷۰۰۰ ایرانی توسط یهودیان
داستان مردخای یهود ی و دخترعموی فتنه گرش اِستردر دربار خشایارشا، پادشاه ایران(۶۴٨-۵۴۶)،گواه روشنی است ازحضور انبوه یهودیان درقلمرو دولت هخامنشی. دراین داستان، مردخای با حیله، فرمان عزل وشتی، ملکه ایران را که از فرمان شاه (در حالت مستی) مبنی بر برهنه ظاهر شدن در جشن سرپیچی کرده است، میگیرد.سپس استر زیبا، بانیرنگ مردخای، همخوابه خشایارشا میشود ،دل او را میرباید وسپس به ملکه قدرتمند ایران بدل میگردد .دراین زمان تکاپو ی یهودی اندر سراسر ایران چنان آزار دهنده است که هامان،وزیر پادشاه هخامنشی،تصمیم به اخراج ایشان میگیرد.
بقیه در ادامه مطالب
ولی او،که به دروغ در کتاب عهد عتیق”دشمن یهودیان”خوانده شده (در باب دروغگویی و تحریفگری یهودیان در تورات و کتاب مقدس ، همان بس که بارها قرآن آنها را قومی تحریفگر دانسته و آنها را لعن کرده است و گفته مطالبی را به نفع خود می نوشتند و آگاهانه به خدا نسبت می دادند)،بادسیسه استر به دارآویخته میشود. آنگاه، یهودیان، باحمایت استر، به کشتارخونین و وسیع مخالفان خود دست میزنند و مردخای درمقام مرد قدرتمند ایران جای میگیرد .توصیف قساوت آمیز “کتاب مقدس – عهد عتیق – کتاب (سوره) استر” ازقتل عام بزرگان ایرانی به دست این میهمانان نو رسیده در روز سیزدهم ماه ادار حیرت انگیزاست:
ویهودیان بردشمنان خود پیروز شدند ..همه مردم از یهوذیان می ترسیدند و جرات نمی کردند در برابرشان بایستند.تمام حاکمان و استانداران ، مقامات مملکتی و درباریان از ترس مردخای ، به یهودیان کمک می کردند…به این ترتیب یهودیان به دشمنان خود حمله کردند و آنها را از دم شمشیر گذرانده،کشتند.آنها در شهر شوش که پایتخت بود ۵۰۰ نفر را کشتند…ده پسرهامان بن همدانای، دشمن یهود،راکشتند… و [جسد] ده پسر هامان را[درشوش]به دارآویختند… درروزچهاردهم ماه ادارنیز جمع شده سیصدنفر را درشوش کشتند… و سایر یهودیانی که درولایتهای پادشاه بودند…هفتاد و پنج هزارنفر از مبغضان خویش را کشته بودند…درروز چهاردهم ماه آرامی یافتند و آنرا روز بزم و شادمانی نگاه داشتند…
این روز یعنی سالروز قتل عام ۷۷۰۰۰ ایرانی ( باید جمعیت ایران در ۲۶۰۰ سال پیش را در نظر گرفت . با توجه به آنکه جمعیت کم بوده است. این کشتار را می توان یک نسل کشی بحساب آورد) ، هر ساله تحت عنوان عید پوریم توسط یهودیان جشن گرفته می شود و در این روز وقیحانه به جشن و پایکوبی می پردازند.
در حالی که ما ایرانی ها سیزدهم فروردین را نحس دانسته و به یاد قتل عام اجدادمان به کوه و دشت پناه می بریم (تا توسط یهودیان کشته نشویم) آنها باید در جشن نسل کشی آنقدر شراب بنوشند تا تعادل خود را از دست بدهند.
در نقشه خیالی ارض موعود که رژیم جعلی اسرائیل ترسیم کرده علاوه بر پهنه نیل تا فرات استان همدان نیز جزء خاکشان ذکر شده است فقط بخاطر مقبره استر و مردخای ابتدای خیابان شریعتی. باید به ایرانی بودن مسئولان تبریک گفت که نه تنها در هیچ کجا راجع به این واقعه هولناک سخن به میان نمی آورند بلکه برای آنها تابلویی در نظر گرفته می شود تحت عنوان زیارتگاه استر و مردخای!!؟ آیا کلمه زیارتگاه کلمه ای مقدس در فرهنگ شیعی ما نیست؟ آیا ما این واژه مقدس را فقط برای انسان هایی پاک از تبار عشق بکار نمی بریم؟ خواب تا کی؟
منابع
کتاب مقدس، بخش عهد عتیق ، کتاب استر
کتاب زرسالاران یهود، نوشته عبدالله شهبازی، جلد اول ، صفحه ۳۵۳
ادامه مطلب
حکمت...
ادامه مطلب
من تو هستم وتومن
گفتم:خدایا از همه دلگیرم...... گفت :حتی از من؟
گفتم خدایا دلم را ربود................ گفت:پیش از من؟
گفتم خدایا چقدر دوری....................... گفت:تو یا من؟
گفتم :خدایا تنهاترینم……….............…... گفت:پس من؟
گفتم:خدایا کمک خواستم……................ گفت:از غیر از من؟
گفتم:خدایا دوستت دارم..............................گفت:بیشتر از من؟
گفتم:خدایا اینقدر نگو من……............. گفت:من تو هستم و تو من...
ادامه مطلب
عوامل پیروزی در امتحان

هدف از ابتلا رشد و تکامل استعدادهای دمی، ظهور لیاقت ذاتی و شئون باطنی، شکارسازی نقایص و ضعفها و پی بردن به فضایل و کمالات است و درپرتو آن است که اعتراف به ناتوانیها، تضرّع و توبه به درگاه الهی را به همراه می آورد و استحقاق پاداش و یا کیفر مستدل می شود.
در ادامه مباحثی که در مقالات قبلی پیرامون موضوع ابتلا داشتیم در این نوشتار «عوامل پیروزی در آزمایش» و « تفاوت امتحان الهى و امتحان بشری» مورد بررسی قرار می گیرد:
عوامل پیروزی در آزمایش
بدون شک در انجام هرکاری باید عوامل مختلفی دست به دست هم دهند تا فاعل کار با موفقیت کامل، کار را به اتمام برساند. برای پیروزی در امتحان و آزمایش الهی از نگاه قرن کریم عوامل متعددی دخیل است که عبارتند از:
1. صبر
از عوامل ریشه ای و اصیل در موفقیت هر کاری به خصوص پیروزی در آزمایش الهی، صبر و پایداری است که هم عقل صدق آن را تأیید می کند و هم شرع مقدس بر آن تأکید دارد و برای بهره گیری و کمک طلبی از این عامل مهم ارشاد نموده و فرموده است: (وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاة)(بقره/45)
این آیه از نیاز ضروری انسان به برخورداری از صبر در انجام هر کاری خبر می دهد. در خصوص نقش اساسی صبر در آزمایش الهی به یک نمونه از آیات کریمه اشاره می کنیم:
(وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأمُور)(آل عمران/186)
«و اگر استقامت کنید و تقوای الهی پیشه سازید (شایسته تر) است؛ زیرا این ها از کارهای محکم و قابل اطمینان است.»
آیة فوق در مورد زمایش الهی نسبت به اموال و نفوس می باشد که خداوند می فرماید از اهل کتاب و مشرکین سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید. در ادامه آیه مردم را به صبر و داشتن تقوا در این آزمایش فرا می خواند.
امتحان است كه حال هر انسانى را براى خودش معین مىكند تا بداند از اهل كدام خانه است؛ اهل دار ثواب است و یا دار عقاب؟
2. تقوا (خویشتن داری)
در پیروزی از آزمایش الهی وجود تقوا در امتحان شونده ضروری می باشد. چرا که اگر تقوا و خویشتن داری باشد، انسان در برابر آزمایش الهی خودش را حفظ می کند و شکست نمی خورد. فرمود:(لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِیرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الأمُور)(آل عمران/186)«و اگر استقامت کنید و تقوای الهی پیشه سازید شایسته تر است.»
3. تسلیم (فرمان برداری)
شریعت مقدس اسلام دین تسلیم و رضا در برابر خواست خدای متعال است. و هدف همه پیامبران الهی نیز این بوده که جامعه بشری را در برابر فرمان خدا تسلیم کرده، به قضا و قدرش راضی نماید.
امام علی (علیه السلام) در تعریف اسلام می فرماید: الاسلام هو التسلیم؛ «اسلام، تسلیم و گردن نهادن است. (نهج البلاغه، قصار/125)
از داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل این پیام به خوبی فهمیده می شود که عامل مهم موفقیت حضرت ابراهیم (علیه السلام) در امتحان الهی، تسلیم و فرمان برداری او از خداوند بوده است که خداوند به زیبایی ترسیم نموده است. می فرماید: هنگامی که هر دو تسلیم و ماده شدند و ابراهیم جبین او را به خاک نهاد، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! آن چه را در خواب مأموریت یافتی انجام دادی، ما این گونه نیکوکاران را اجر می دهیم. این مسلماً امتحان مهم و شکار بود. (صافات/106-103)
4. توجه به گذرا بودن سختی ها و مشکلات
عامل دیگری در پیروزی از امتحان الهی است که آیه : (إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون)(بقره/156) به آن اشاره دارد.
این که می بینیم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصائب سخت این جمله را با الهام گرفتن از قرآن مجید تکرار می کردند، برای این بوده است که شدت مصائب آن ها را تکان ندهد و در پرتو ایمان به مالکیت خداوند و بازگشت همه موجودات به سوی او، این حوادث را در خود هضم کنند.

5. استمداد از نیروی ایمان و الطاف الهی
عامل مهم دیگری در پیروزی از آزمایش الهی است که در این مورد به یک آیه اشاره می کنیم:
خداوند می فرماید:
(وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى مَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْض)(اعراف/96)
«اگر اهل قریه ها ایمان بیاورند و تقوای الهی را پیشه سازند، ما برکات آسمان ها و زمین را برای آن ها می گشاییم.»
و روشن است که هر که در راه خدا مجاهده نماید و بر بلا و گرفتاری و آزمایشات الهی صبر نماید و ایمان داشته باشد، خداوند او را به راه خودش هدایت می کند تا در انتخاب راه صحیح دچار اشتباه نشود.
6. توجه به عکس العمل پیامبران در برابر آزمایش های
الهی این نیز از عوامل موفقیت و پیروزی در آزمایش الهی است. به تصریح قرآن، خداوند پیامبران را آزمایش نموده است و آن ها عکس العمل مثبت از امتحانات الهی داشته اند و در نتیجه به خاطر عکس العمل خوب از آزمایشات الهی، به مقامات بلندی رسیده اند. از جمله آن پیامبران، حضرت ابراهیم (علیه السلام) است که خداوند به خاطر موفقیت از آزمون های متعدد به او مقام امامت را عنایت فرموده است؛
(وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا)(بقره/124)
«هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود، و او به خوبی از عهده آزمایش برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.»
دمی اگر به آزمایش های الهی پیامبران و عکس العمل آن ها توجه داشته باشد، روح او آماده می شود تا بتواند از امتحانات الهی سرافراز بیرون آید. چه آن که آزمایش برای همة افراد آدمی بوده؛ از گذشته وجود داشته و حال هم وجود دارد و تا روزی که آدمی در دنیا باقی است آزمایش می شود.
عامل مهم موفقیت حضرت ابراهیم (علیه السلام) در امتحان الهی، تسلیم و فرمان برداری او از خداوند بوده است
خداوند برای دلگرمی مۆمنان و دلداری پیامبر اسلام (صلی الله علیه و له) و تقویت روحیه او، توجه آن ها را به تاریخ پیشینیان معطوف نموده و می فرماید: «اگر تو را استهزا می کنند نگران مباش، پیامبران پیشین نیز گرفتار استهزای جاهلان بودند، اما با نیروی استقامت بر آن ها پیروز شدند.» (انعام/10)
7. توجه به حضور خدا
عامل دیگری در پیروزی از امتحانات الهی است. چه آن که این عقیده و بینش به انسان چنان قوتی می بخشد که بتواند به وسیله امتحانات الهی از مسیر صحیح منحرف نشود و تحمل سختی ها و گرفتاری ها بر او آسان شود.
تفاوت امتحان الهى و امتحان بشری
یكی از تفاوتهای كه بین امتحان الهى و امتحانهاى معمول نزد ما انسانها هست این است كه غالبا ما نسبت به باطن حال اشیا جاهلیم و مىخواهیم با امتحان آن حالت از آن موجود را كه براى ما مجهول است روشن و ظاهر سازیم ولى از آنجا كه جهل در خداوند سبحان متصور نیست -چون كلیدهای غیب نزد او است- لذا امتحان او از بندگان براى كشف مجهول نیست بلكه تربیت عامه الهیه است نسبت به انسانها كه او را به سوى حسن عاقبت و سعادت همیشگى دعوت مىكند. از این نظر امتحان است كه حال هر انسانى را براى خودش معین مىكند تا بداند از اهل كدام خانه است؛ اهل دار ثواب است و یا دار عقاب؟ (ترجمه المیزان، ج4، ص: 54)
در ادامه مباحث ابتلا در مقالات بعدی ابعاد گسترده تری از این مقوله مهم را برای شما عزیزان بازگو خواهیم کرد.
فرآوری: آمنه اسفندیاری
بخش اعتقادات شیعه تبیان
منابع:
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ـ دانشنامه موضوعی قرن (مطلبی از عبدالعلی پاكزاد )
سایت مدرسه علمیه الزهراء(خمینی شهر)
سایت پژوهشکده باقرالعلوم
ادامه مطلب
ظاهر وباطن
اگر مقصود شما این است که قرآن علاوه بر نام ظاهری نام باطنی هم دارد و از میان نامهای قرآن کدام ظاهری است وکدام باطنی در این باره اطلاعی نداریم , و اگر مقصود این است آیا کلمه قرآن همان گونه که معنای ظاهری دارد باطن هم دارد پاسخ مثبت است چون تمامی قرآن به حسب آنچه در روایات آمده ظاهر وباطن دارد وخود کلمه قرآن نیز بخشی از قرآن است که در آیات قرآن همین نام برای قرآن آمده است (بل هم قرآن مجید) وقطعا علاوه بر معنای ظاهرش معنای باطنی هم دارد چون تمامی قرآن دارای ظاهر وباطن است .
ادامه مطلب
قرآن وآیات رمزی
هر چه زمان مىگذرد و توانايى علمى انسان افزايش مىيابد، دريچههاى جديدى از معارف قرآنى رو به سوى او گشوده مىشود تا آنجا كه بنا بر بعضى از روايات، آياتى در قرآن مجيد وجود دارد كه تنها مردم آخرالزمان از مفاهيم ژرف آن بهرهمند مىگردند. چنان كه در تفسير الميزان از اصول كافى نقل شده است: امام سجادعليه السلام فرموده است: «اناللَّه عزوجل عَلِمَ ان يكون فى آخرالزمان اقوام متعمقون فانزلاللَّه تعالى: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» والايات من سورة الحديد الى قوله «عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»»؛ «همانا خداوند - عزوجل مىدانست كه در آخرالزمان، مردمى ژرفانديش خواهند بود؛ به همين جهت آيات «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» و آيات سوره حديد تا «عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» را نازل فرمودالميزان، ج 19، ص 154..
اين از ويژگىهاى اعجازآميز قرآن مجيد است كه براى بشر - در دورانهاى مختلف زندگانى او پيام دارد و هيچگاه كهنه نمىشود.فزونى توانايى علمى و افزايش درك بشرى از معارف الهى، ثمره فرآيندى است كه از تكامل علوم انسانى و كشف و پيشرفت در علوم تجربى حاصل شده است. به گونهاى كه بعضى از آيات كه براى مردمان قرنهاى گذشته غيرقابل توجّه بوده است و يا شناخت سطحى درباره آن داشتهاند، امروزه بسيار معنادار شده و اشارات آن براى صاحبان علم و معرفت، بسيار راهگشا و اعجازآميز بوده است. به عنوان نمونه يكى از آياتى كه در ميان برخى از مسلمانان زمانهاى گذشته و حتى امروز، جنبه رمزى به خود گرفته، اينآيه شريفه است كه: «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتِيتُمْمِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً»؛ معارج (70)، آيه 40. ؛ «و درباره روح از تو مىپرسند، بگو: روح از [سنخ ]فرمان پروردگار من است و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است».در صورتى كه برخى ديگر از بزرگان - از جمله علامه طباطبايى چندين صفحه درباره تفسير اين آيه پرداخته است. همچنين با پيشرفت علوم تجربى و گذشت زمان، مطابقت برخى از آيات با واقعيت كشف شده و اعجازعلمى قرآن به اثبات رسيده است؛ مانند آيه شريفه: «رَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ»؛ معارج (70)، آيه 40.؛ «پروردگار خاوران و باختران». اين آيه از تعدد مشرقها و مغربها به مركزيت زمين و وجود كرات ديگر اشاره دارد. همچنين گاهىبا پيشرفت علوم تجربى، معناى برخى از آيات به گونهاى شفافتر آشكار مىگردد. بنابراين از آنجا كه قابليتهاى فزونتر معرفتى و پيشرفتهاى علمى و كشفيات جديد، در رفع بعضى از خرافات و موهومات مؤثر است و در دفع بسيارى از اشكالات و مشكلات تفسيرى به ما كمك مىكند، برخى از بزرگان توصيه كردهاند با فاصله هر چند سال، تفسيرى جديد از قرآن نگاشته شود (به نقل از علامه طباطبايى) و از آنجا كه پيشرفت زمان و تحولات فرهنگى جامعه و اعلام نيازهاى نسل نو، تأثيرات خاصى بر ذهن پژوهشگر و مفسر قرآن مىگذارد، گريزى نيست كه با تلاشى پيگير، معارف عميقترى از قرآن استخراج گردد و با ادبيات روز و قالبى نو عرضه گردد. گاهى از اين روزآمد شدن تفسير و الهامگيرى از تحولات فرهنگى و علمى، به «تفسير عصرى» ياد مىشودسيد محمد على ايازى، قرآن و تفسير عصرى.. البته اين انگيزه بسيار مبارك و پرفايده است؛ به شرط اينكه حوزههاى معرفتشناسى علم و دين باز شناخته شود و از تحميل يافتههاى ذهنى و علم زدگى بر آيات قرآنى، خوددارى گرددبراى آگاهى بيشتر ر.ك:
الف. تفسير الميزان، ج 3، صص 28 - 135؛
ب. مهدى هادوى تهرانى، مبانى كلامى اجتهاد؛
ج. على ربانى گلپايگانى، معرفتشناسى؛
د. هادى معرفت، التمهيد، ج 6؛
ه. محمد على رضايى، تفسير علمى قرآن.. (قرآن شناسي، صالح قنادي با همكاري جمعي از محققان، كد: 12/500005)
ادامه مطلب
خواندن قرآن و نماز به زبان عربي
تاکید بر خواندن نماز وقران به زبان عربی بنا به علل ذیل است ضمن انکه وظیفه همه مسلمانان علاوه بر خواند قران درک مفاهیم وتدبر در آیات الهی نیز هست : 1. ايجاد زبانى مشترك در ميان همه پيروان و در واقع فراهم ساختن نوعى وحدت و پيوند بينالملل دينى، باعث تأكيد بر قرائت و حفظ زبان عربى شده است. 2. روح و محتواى هر پيام و سخنى در قالب زبان خاص خود، عميقتر درك مىشود تا زمانى كه به زبانهاى ديگر برگردانده شود و قرآن كهداراى مضامين بسيار بلند و عالى است، هرگز قابل ترجمه دقيق و كامل به هيچ زبانى نيست. ترجمههاى قرآن معمولاً نارسا و در مواردى داراى غلط است. كافى است اندكى در مباحث مربوط به زبانشناسى، فن ترجمه و تئورىهاى مربوط به آن و نقد ترجمههاى قرآن مطالعه شود، آن گاه روشن مىگردد كه فرق بين قرآن و ترجمههايش، همان فرق بين كتاب الهى و بشرى است. 3. قرآن علاوه بر محتواى مطالب، از لطافت زيبايى و نكات ادبى عجيبى برخوردار است كه خود وجهى از وجوه اعجاز قرآن مىباشد و در قالب هيچ ترجمهاى بيان شدنى نيست.براى آگاهى بيشتر ر.ك: مجله بينات و مجله مترجم (ويژه نامه قرآن). ترديدى نيست كه زبانها از نظر بلاغت و شيوايى مىكنند و نمىتوان تمام معانى و مقاصد قرآن را به زبان ديگر برگرداند. از اين رو «تحدى» قرآن در اثبات ناتوانى انسانها در تهيه متنى همانند قرآن، شامل مجموعه امتيازات لفظى و معانى والاى قرآن است.ر.ك: محمود راميار، تاريخ قرآن، ص 649. 4. تشويق و ترغيب بر استفاده از همان الفاظى كه جبرئيل بر پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله نازل فرموده، يكى از شيوههاى حفظ قرآن از تحريف است؛ چنان كه وقتى مطلبى نزد همگان با يك قرائت معين به اثبات رسيده باشد، تحريف آن مشخص خواهد شد. از اين رو در تاريخ اسلام وقايعى نقل شده است كه مسلمين حتى نسبت به جا به جايى يا حذف يك «واو»، حساسيت نشان مىدادند. 5. در پايان گفتنى است، آنچه بسيار ثواب دارد تلاوت قرآن و نگاه به آيات آن همراه با دقت و تفكر است.
(لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، كد: 1/100108577)
ادامه مطلب
خلود در آتش جهنم
(بسم الله الرحمن الرحیم)
آیات قرآن مجید درباره خلود در آتش جهنم به گروههای زیر اشاره کرده است.
1 کفار (بقره آیه 161) 2 ظالمان و ستمگران (نساء 168) 3 منافقین (توبه آیه 68) 4 متکبرین (سوره نمل آیه 29) 5 مکذبین آیات خدا (تغابن آیه 10) 6 کسانی که عمداً مرتکب قتل می شوند (نساء آیه 93) 7 متجاوزین از حدود الهی (نساء آیه 14) 8 دشمنان خدا و رسول او (توبه آیه 63) 9 کسانی که کردار زشتشان بر آنها احاطه کرده است (بقره آیه 81) 10 ربا خواران (بقره آیه 275) 11 همدستان و همکاران دشمنان اسلام (مائده آیه 80) 12 مشرکین (توبه آیه 17) 13 گناه پیشگان (یونس آیه 17).
ادامه مطلب
چرا خداوند برخى از انسان ها را نابینا یا کر و لال آفرید؟
این پرسش را مى توان به بیان دیگرى نیز مطرح کرد و آن اینکه چگونه شرور ـ و از جمله شرور طبیعى ـ به قلمرو قضاى الهى وارد مى شوند؟ براى پاسخ به این پرسش، توجّه دقیق به نکات ذیل ضرورى است:
یکم. ما معتقدیم که چون خداوند عالم، قادر و خیرخواه مطلق است، نظام جهان هستى را به بهترین وجه خلق کرده است. به بیان دیگر، تمام جهان هایى که خداوند آفریده، شریف ترین و کامل ترین هستند؛ به صورتى که بهتر از آن قابل تصور نیست و نخواهد بود؛ یعنى، هر جزئى از اجزاى جهان آفرینش ، به بهترین وجهى که امکان داشته، خلق شده است و به همین جهت، خداوند را احسن الخالقین مى دانیم.1
دوم. همچنین معتقدیم، خداوند جهان هستى را با یک سلسله نظام ها و قوانین ثابت و پایدار ـ که ذاتىِ جهان هست ـ اداره مى کند. به بیان دیگر، پدیده هاى جهان، محکوم به یک سلسله قوانین ثابت و سنت هاى تغییرناپذیر الهى اند؛ یعنى، خدا در جهان شیوه هاى معینى دارد که گردش کارها را هرگز بیرون از آن شیوه ها انجام نمى دهد.
این قوانین، مانند قوانین موضوعه و از قبیل تعهدات و قراردادهاى اجتماعى و الزامات ذهنى مرسوم در میان انسان ها نیست؛ بلکه یک حقیقت تکوینى است که بر اساس چگونگى جهان و موجودات آن انتزاع شده و به همین دلیل، تبدیل و تغییر براى آن محال است.
سوم. در یک دیدگاه، خداوند متعال سه عالَم (تجرد، مثال و ماده) آفریده که بر اساس سنخیت این عوالم و مرتبه وجودى شان در نظام هستى، هر یک قوانین و سنن مخصوص به خود دارند؛ یعنى، در عالم ماده، احکام و آثارى هست که در عالم مثال نیست و برعکس در عالم مثال، سننى حاکم است که در عالم ماده نیست و همین طور عالم تجرد نسبت به عالم مثال و عالم ماده. آفرینش این سه عالم و حاکمیت آثار و احکام خاص آنها، ناشى از همان نکته دوم است؛ یعنى، قضا و قدر الهى چنین حکم کرده که عالم مجرد و موجودات مجرد، در مجراى خاصى باشند و عالم مثال و موجودات مثالى در طریقى ویژه و عالم ماده و موجودات آن نیز در مسیرى مخصوص به خود.2
چهارم. عالم ماده به دلیل سنخ و ماهیت مخصوص به خود و با توجه به مرتبه وجودى اش در نظام هستى، داراى احکام ویژه خود است که اگر این احکام، قوانین و سنن نباشد، عالم ماده دیگر عالم ماده نخواهد بود. در این عالم تزاحم، تضاد، محدودیت و زوال و بطلان هست. جهان طبیعت آکنده از قطع ها و وصل ها و بریدن ها و پیوند زدن ها است؛ آمیخته با نشاط و غم، شادى و رنج و امید و شکست. تمامى این آثار، لازمه ساختمان مخصوص این عالم است. به هر روى، عالم ماده به دلیل این احکام و سنن، منشأ بلاها، رنج ها، محنت ها، بیمارى ها و... است که ما از آن به «شُرور» یاد مى کنیم و همچنین منشأ خوشوقتى ها، موفقیت ها، شادى ها، پیروزى ها و مانند اینها است که ما آن را «خیرات» مى نامیم.
با توجه به نکات پیش گفته، معلوم مى شود که آنچه شما درباره انسان هاى نابینا، ناشنوا و ... مثال زدید. لازمه و از آثار و احکام جهان طبیعت است و از آن گریزى نیست. عالم ماده، به دلیل وجود تزاحم ها و تضادها، برخى از مسائل و امور را از مجراى صحیح خود خارج مى سازد و فرزندى را نابینا، کودکى را ناشنوا، خردسالى را فلج و ... به جهان مادى عرضه مى دارد. این تفاوت ها که شخصى سالم، شخصى مثلاً فلج باشد، به دلیل قوانین تغییرناپذیر حاکم بر عالم مادى است و ذات عالم مادى به دلیل مرتبه وجودى اش، چنین سننى را اقتضا مى کند........
ادامه مطلب
آموزش نماز خواندن
آموزش نماز-شروع نماز
تکبيرة الاحرام
"نماز" با گفتن "الله اکبر" آغاز مي شود، گفتن "الله اکبر" در آغاز نماز به معناي جدايي از غير خدا و پيوستن به اوست.اعلام بزرگي پروردگار و دوري جستن از تمام قدرتهاي دروغين است.
با اين تکبير به حريم نماز وارد مي شويم و برخي کارها بر ما حرام مي شود.هنگامي که نماز را شروع مي کنيم بايد متوجه باشيم که چه نمازی را مي خوانيم؛ مثلا نماز ظهر است يا عصر و آن را تنها براي اطاعت فرمان خداوند بجا آوريم که اين همان "نيت" است و از اجزای اصلي نماز به شمار مي آيد.
هنگام گفتن "الله اکبر" مستحب است، دستها را تا مقابل گوشها بالا ببريم.پس از گفتن "الله اکبر" سوره حمد را مي خوانيم:
بسم الله الرحمن الرحيم
(الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمـنِ الرَّحِيمِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ اهدِنَــــا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنعَمتَ عَلَيهِمْ غَيرِ المَغضُوبِ عَلَيهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ)
پس از سوره حمد، يک سوره ديگر از قرآن را مي خوانيم به عنوان نمونه، مي توان سوره توحيد را خواند:سوره توحيد
بسم الله الرحمن الرحيم
(قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ )
پسرها و مردها بايد در نماز صبح ، نماز مغرب و نماز عشا، حمد و سوره را (در رکعت اول و دوم) بلند بخوانند ولي دخترها وبانوان، اگر نامحرم صداي آنان را نشنوند مي توانند بلند بخوانند و در نماز ظهر و نمازعصر همه بايد حمد وسوره را آهسته بخوانند.
انسان بايد نماز را ياد بگيرد که غلط نخواند و کسي که اصلا نمي تواند صحيح آن را ياد بگيرد، بايد هر طور که مي تواند بخواند و بهتر آن است که نماز را به جماعت بجا آورد.
رکوع نماز
رکوع نماز-پس از تمام شدن حمد وسوره سر به رکوع خم مي کنيم و دستها را به زانوها مي گذاريم و مي گوييم:
"سبحان ربي العظيم وبحمده"
و يا مي گوييم: "سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله"
سجده نماز
سپس سر از رکوع برداشته (مي ايستيم) و آنگاه به سجده مي رويم و هفت عضو بدن؛ يعني پيشاني، کف دو دست، سر زانوها و نوک انگشتان بزرگ پا را بر زمين گذاشته و مي گوييم:
"سبحان ربي الاعلي وبحمده"
يا "سبحان الله" را سه مرتبه تکرار مي کنيم.
در سجده نماز، بايد پيشاني را روي خاک يا سنگ يا چيزهاي ديگري از زمين بگذاريم.هنگام نماز خواندن سجده بر چيزهايي که از زمين مي رويد و براي خوراک و پوشاک انسان مصرف نمي شود نيز صحيح است.مهر نماز که بيشتر در بين ما معمول است، در حقيقت قطعه خاک پاکيزه اي است که نمازگزار همراه خود دارد تا براي سجده، پيشاني را روي آن بگذارد.
سجده دوم نماز
پس از سجده اول ، مي نشينيم و بار ديگر به سجده رفته و سجده دوم را مانند سجده اول بجا مي آوريم.با تمام شدن سجده دوم، يک رکعت نماز به پايان مي رسد؛ يعني تا بدينجا، رکعت اول نماز را خوانده ايم، بنابراين بطور خلاصه، رکعت اول نماز عبارت است از:
1- تکبيره الاحرام (گفتن "الله اکبر" در آغاز نماز).
2- قرائت (خواندن حمد و سوره).
3- رکوع و ذکر آن.
4- دو سجده و ذکر آنها.
رکعت دوم نماز
پس از تمام شدن رکعت اول نماز....
برای خواندن بیشتر به ادامه مطلب بروید...
ادامه مطلب