آيه شماره 83 از سوره مبارکه اسراء
آيه شماره 83 از سوره مبارکه اسراء
وَإِذَآ أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَؤُوسًا
و هرگاه كه به انسان نعمتى عطا كرديم، روى گرداند و شانهى خودرا (از روى تكبّر) چرخاند و چون (كمترين) گزندى به او رسد (از همه چيز) مأيوس و نوميد شود.
رفاه و آسايش، زمينه ساز غفلت است. «اذا اَنعَمنا، أعرض»
انسان به جاى اينكه نعمت را از خدا بداند و به او بگرود، آن را از فكر، استعداد، نبوغ و كار خود مىپندارد و خدا را رها مىكند. «نأبجانبه»
نعمتها از خداست، ولى شرّ وبدى از عملكرد خودماست. «اَنعمنا، مَسّهالشرّ»
انسان آن قدر ضعيف است كه با نعمتى، گرفتار غفلت شده و با سختى و حادثهى كوچكى، نا اميد مىشود.«اذا اَنعَمنا...أعرض، اذا مَسّه الشرّ كان يؤساً»
ادامه مطلب
آيه شماره 81 از سوره مبارکه اسراء
آيه شماره 81 از سوره مبارکه اسراء
وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا
و بگو: حقّ آمد و باطل نابود شد، همانا باطل، نابود شدنى است.
پيامبر بايد با قاطعيّت، پيروزى نهايى حقّ را به مردم اعلام كند. «قل جاء الحق»
بايد حقّ را به ميدان آورد تا باطل از بين برود. «جاء...زهق»
عاقبت، باطل رفتنى و نابود شدنى است و حقّ، باقى و پايدار. «جاء...زهق» (فعل ماضى نشانه قطعى بودن است.)
از جلوهها و مانورهاى باطل نبايد هراسيد كه دوامى ندارد. «كان زهوقاً»
ادامه مطلب
آيه شماره 82 از سوره مبارکه اسراء
آيه شماره 82 از سوره مبارکه اسراء
آیه: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا
ترجمه:و آنچه از قرآن فرو مىفرستيم، مايهى شفا(ى دل) و رحمتى براى مؤمنان است و ستمگران را جز خسران نمىافزايد.
تفسیر:چون قرآن از جانب خدايى است كه خالق بشر و فطرتِ اوست، قوانين آن نيز با فطرت مطابق و نجات دهندهى اوست. «شفاء»
آنچه از سوى خداى رحمان و رحيم باشد، رحمت است. «رحمة للمؤمنين»
چون كافران به اوامر و نواهى قرآن عمل نمىكنند، نزول هر دستور، جرمشان را بيشتر و خسارتشان را افزونتر مىسازد. «لايزيدالظالمين الا خساراً»
ادامه مطلب
فضیلت خواندن سوره توبه
تفسير نمونه ج : 7 - ص : 274
-------------------------
- فضيلت و سازندگي اين سوره
در روايات اسلامي اهميت خاصي به تلاوت اين سوره و سوره انفال ، داده شده است ، از جمله در روايتي از امام صادق (عليه السلام) مي خوانيم كه فرمود : من قرأ برائة و الانفال في كل شهر لم يدخله نفاق ابدا و كان من شيعة امير المؤمنين حقا : كسي كه سوره برائت و انفال را در هر ماه بخواند روح نفاق در او داخل نمي شود و از پيروان راستين علي (عليه السلام) خواهد بود .
بارها گفته ايم اهميت فوق العاده اي كه در روايات به خواندن سوره هاي مختلف داده شده نه به اين معني است كه خواندن بدون انديشه و عمل سبب ميشود كه به طرز خارق العاده اي اين آثار آشكار شود ، و في المثل كسي كه الفاظ برائت و انفال را بدون كمترين فهم معني آنها بخواند از نفاق بيگانه و در صف شيعيان راستين قرار خواهد گرفت ، بلكه اينها در حقيقت اشاره به محتواي سوره و اثر سازنده آن در تربيت فرد و اجتماع است ، كه آنهم بدون فهم معني و آمادگي براي عمل ممكن نيست ، و از آنجا كه صفوف مؤمنان راستين و منافقان و خطوط اصلي زندگي آنان در اين دو سوره به طرز واضحي مشخص شده ، و براي آنها كه مرد عملند نه سخن ، راه را كاملا روشن ساخته است ، بنابر اين تلاوت آنها به ضميمه فهم محتوا و پياده كردن آن در زندگي ، اين اثر فوق العاده را دارد و آنها كه به قرآن و آيات نورانيش همانند يك افسون مي نگرند در حقيقت از روح اين كتاب تربيتي و انسان ساز بيگانه اند .
تفسير نمونه ج : 7 - ص : 275
-------------------------
اهميت نكات مختلفي كه در اين سوره به آن اشاره شده بقدري زياد است كه از پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) نقل شده كه فرمود سوره برائت و توحيد با هفتاد هزار صف از صفوف ملائكه بر من نازل گرديد و هر كدام اهميت اين دو سوره را توصيه مي كردند !
- يك واقعيت تاريخي كه بعضي سعي دارند آنرا بپوشانند
تقريبا تمام مفسران و مورخان اتفاق نظر دارند كه هنگامي كه اين سوره - يا آيات نخستين آن - نازل شد و پيمانهائي را كه مشركان با پيامبر اسلام (صلي الله عليهوآلهوسلّم) داشتند لغو كرد پيامبر اسلام (صلي الله عليهوآلهوسلّم) براي ابلاغ اين فرمان آنرا به ابو بكر داد تا در موقع حج در مكه براي عموم مردم بخواند سپس آنرا گرفت و به علي (عليه السلام) داد و علي (عليه السلام) مامور ابلاغ آن گرديد و در مراسم حج بهمه مردم ابلاغ كرد گرچه جزئيات و شاخ و برگ آن را متفاوت نقل كرده اند ولي توجه به چند نكته زير مي تواند حقيقتي را براي ما روشن سازد :
- احمد حنبل پيشواي معروف اهل سنت در كتاب مسند خود از ابن عباس چنين نقل مي كند كه پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) فلان شخص را ( منظور ابو بكر است كه از روايات آينده روشن مي شود ) فرستاد و سوره توبه را به او داد ( تا به مردم به هنگام حج ابلاغ كند ) سپس علي (عليه السلام) را به دنبال او فرستاد و آن را از او گرفت و فرمود لا يذهب بها الا رجل مني و انا منه : ابلاغ اين سوره تنها به وسيله كسي بايد باشد كه او از من است و من از اويم .
- و نيز در همان كتاب از انس بن مالك نقل مي كند كه پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) سوره برائت را با ابو بكر فرستاد اما هنگامي كه به ذي الحليفه ( نام ديگرش مسجد شجره است كه در يك فرسخي مدينه قرار دارد ) رسيد فرمود :
تفسير نمونه ج : 7 - ص : 276
-------------------------
لا يبلغها الا انا او رجل من اهل بيتي فبعث بها مع علي : اين سوره را جز خودم يا كسي كه از خاندان من است نبايد ابلاغ كند .
سپس آنرا با علي (عليه السلام) فرستاد .
- و نيز در همان كتاب به سند ديگر از علي (عليه السلام) نقل مي كند كه پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) هنگامي كه سوره برائت را با او فرستاد علي (عليه السلام) عرض كرد اي پيامبر خدا ! من خطيب و سخنور نيستم ، پيامبر فرمود چاره اي جز اين نيست ، كه يا من آنرا بايد ببرم يا تو ، علي (عليه السلام) گفت : اكنون كه چنين است من مي برم ، پيغمبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) فرمود : انطلق فان الله يثبت لسانك و يهدي قلبك : برو كه خداوند زبان تو را ثابت مي دارد و قلب تو را هدايت مي كند سپس پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) دستش را بر دهان علي (عليه السلام) گذارد ( تا به بركت آن زبانش گويا و فصيح گردد ) .
- نسائي پيشواي مشهور اهل سنت در كتاب خصائص از زيد بن سبيع از علي (عليه السلام) چنين نقل مي كند كه پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) سوره برائت را با ابو بكر به سوي اهل مكه فرستاد ، سپس او ( علي (عليه السلام) را به دنبال وي فرستاد و گفت نامه را از او بگير و به سوي مكه برو ، علي (عليه السلام) در راه به ابو بكر رسيد و نامه از او گرفت ، ابو بكر محزون بازگشت و به پيامبر عرض كرد : انزل في شي ؟ آيا در باره من آيه اي نازل شده ؟ ( كه مرا از اين كار عزل كردي ) پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) فرمود نه ، الا اني امرت ان ابلغه انا او رجل من اهل بيتي : من مامور شدم كه يا خودم آنرا ابلاغ كنم يا مردي از خاندانم آنرا ابلاغ كند .
- و نيز به سند ديگر از عبد الله ابن ارقم چنين نقل مي كند كه پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) سوره برائت را با ابو بكر فرستاد ، هنگامي كه قسمتي از راه را پيمود ،
تفسير نمونه ج : 7 - ص : 277
-------------------------
علي را فرستاد و سوره را از او گرفت و آنرا با خود ( به مكه ) برد و ابو بكر در دل يك نوع ناراحتي احساس كرد ( و خدمت پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) آمد ) پيامبر فرمود : لا يؤدي عني الا انا او رجل مني .
- دانشمند معروف ابن كثير در تفسير خود از احمد حنبل از حنش از علي (عليه السلام) چنين نقل مي كند ، هنگامي كه ده آيه از سوره برائت بر پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) نازل شد ، ابو بكر را خواند و او را براي تلاوت اين آيات براي اهل مكه مبعوث نمود ، سپس به دنبال من فرستاد ، و فرمود به دنبال ابو بكر برو و هر كجا به او رسيدي نامه را از او بگير ... ابو بكر به سوي پيامبر بازگشت ، و پرسيد آيا در باره من چيزي نازل شده ، پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) فرمود نه ، و لكن جبرئيل جائني فقال لن يؤدي الا انت او رجل منك .
- عين همين مضمون را ابن كثير از زيد بن يسيغ نقل كرده است .
- و نيز همان دانشمند اهل سنت اين حديث را به سند ديگر از ابو جعفر محمد بن علي بن حسين بن علي ( امام باقر ) (عليه السلام) ، در تفسير خود آورده است .
- علامه ابن اثير دانشمند ديگر اهل سنت در جامع الاصول از ترمذي از انس بن مالك چنين نقل كرده است ، كه پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) سوره برائت را با ابو بكر فرستاد ، سپس او را خواست و فرمود : لا ينبغي لاحد ان يبلغ هذه الا رجل من اهلي ، فدعا عليا فاعطاه اياه : براي هيچ كس سزاوار نيست كه اين سوره را ابلاغ كند مگر مردي از خاندانم ، سپس علي (عليه السلام) را خواست و سوره را به او داد .
تفسير نمونه ج : 7 - ص : 278
-------------------------
- محب الدين طبري اهل سنت در كتاب ذخائر العقبي از ابو سعيد يا ابو هريرة چنين نقل مي كند : رسول الله (صلي الله عليهوآلهوسلّم) ابو بكر را مامور نظارت بر امر حج كرد هنگامي كه به سرزمين ضجنان رسيد ، صداي شتر علي (عليه السلام) را شنيد ، و آنرا شناخت ، و به سراغ او آمده و گفت براي چه آمدي ؟ گفت خير است ، پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) سوره برائت را با من فرستاده است ، هنگامي كه ابو بكر بازگشت ( و از تغيير اين رسالت اظهار نگراني كرد ) پيامبر فرمود : لا يبلغ عني غيري او رجل مني يعني عليا : هيچ كس جز خودم نبايد از طرف من ابلاغ كند ، مگر كسي كه از من است ، منظورش علي (عليه السلام) بود .
در روايات ديگر تصريح شده كه پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) شتر مخصوص خود را به علي سپرد تا بر آن سوار شود و به مكه برود و اين دعوت را ابلاغ كند ، در وسط راه هنگامي كه ابو بكر صداي شتر را شنيد شناخت .
اين حديث با آنچه در بالا ذكر شد ، در واقع يك مطلب را مي رساند ، و آن اينكه شتر ، شتر مخصوص پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) بود كه در آن موقع در اختيار علي (عليه السلام) قرار داده بود ، زيرا ماموريت او ماموريت مهمي بود .
در بسياري ديگر از كتب معروف اهل سنت اين حديث گاهي به صورت مسند ، و گاهي به صورت مرسل نقل شده است ، و از احاديثي است كه هيچ كس در اصل آن ايرادي ندارد .
مطابق بعضي از روايات كه از طرق اهل تسنن وارد شده ابو بكر پس از آنكه از منصب ابلاغ اين آيات عزل شد ، به عنوان امير الحاج به مكه آمد ، و بر امر حج نظارت داشت .
توضيح و بررسي :
اين حديث به روشني فضيلت بزرگي را براي علي (عليه السلام) اثبات مي كند ،
تفسير نمونه ج : 7 - ص : 279
-------------------------
ولي متاسفانه مانند ساير احاديثي كه از اينگونه است ، مورد بي مهري قرار گرفته ، و جمعي تلاش و كوشش مي كنند آنرا يا به كلي از ارزش بياندازند ، و يا از اهميت آن بكاهند ، و براي اين كار راههائي انتخاب كرده اند ! .
- گاهي مانند ، نويسنده المنار از ميان احاديث مربوط به اين قسمت ، تنها آن احاديثي را انتخاب كرده اند كه در باره نظارت ابو بكر بر مراسم حج سخن مي گويد ، ولي در باره گرفتن سوره برائت از او و گفتاري كه پيغمبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) در باره علي (عليه السلام) فرمود سكوت اختيار كرده اند ! .
در حالي كه سكوت قسمتي از احاديث از اين موضوع دليل بر آن نمي شود كه آن همه احاديث را كه در اين باره بحث مي كند ناديده بگيرند ، روش تحقيقي ايجاب مي كند كه همه احاديث را مورد توجه قرار دهند ، هر چند بر خلاف ميل و پيشداوريهاي آنها باشد .
- زمان ديگري به تضعيف سند بعضي از احاديث مانند حديثي كه به سماك و حنش منتهي مي شود ، پرداخته اند .
( همانند همان مفسر مذكور ) .
در حالي كه اين حديث يك طريق و دو طريق ندارد ، و راوي آن منحصر به سماك و حنش نيست ، بلكه به طرق متعدد در كتب معتبر آنان آمده است .
- و زماني به توجيه هاي شگفت انگيزي در باره متن حديث پرداخته اند ، مثل اينكه گفته اند اگر پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) ماموريت ابلاغ سوره را به علي (عليه السلام) داد ، به خاطر اين بوده كه بنا به عادت عرب لغو پيمانها بايد به وسيله خود شخص يا يكي از خاندان او ابلاغ گردد .
در حالي كه اولا در طرق متعددي تصريح شده كه پيغمبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) فرمود جبرئيل براي من اين دستور را آورده ، و يا چنين ماموريتي پيدا كرده ام .
ثانيا در بعضي از طرق اين احاديث كه در بالا ذكر شد مي خوانيم كه پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم)
تفسير نمونه ج : 7 - ص : 280
-------------------------
به علي (عليه السلام) فرمود ، اگر تو اين كار را نكني من خودم بايد اقدام به اين كار كنم مگر عباس عموي پيغمبر يا يكي ديگر از بستگان او در ميان مسلمانان وجود نداشتند كه اگر علي (عليه السلام) نرود بايد شخص پيامبر (صلي الله عليهوآلهوسلّم) اقدام به اين كار كند .
ثالثا براي اصل اين موضوع كه عادت عرب چنين بوده است هيچ گونه مدركي ذكر نكرده اند ، و چنين به نظر مي رسد كه حدس و تخمين و گماني براي توجيه حديث فوق ، طبق ميل خود بوده است .
رابعا در بعضي از طرق معتبر اين حديث جمله لا يذهب بها الا رجل مني و انا منه يا مانند آن آمده است كه نشان مي دهد پيامبر علي (عليه السلام) را همچون خودش و خويش را همچون او مي دانست ( همان مضموني كه در آيه مباهله آمده است ) .
از آنچه در بالا آورديم چنين نتيجه مي گيريم كه اگر تعصبها و پيشداوريها را كنار بگذاريم پيامبر با اين كار برتر بودن مقام علي (عليه السلام) را از همه صحابه مشخص ساخته است ، ان هذا الا بلاغ
ادامه مطلب
فضیلت خواندن سوره الاعراف
تفسير نمونه ج : 6 - ص : 76
-------------------------
بر آنها است و نه غمي دارند ( من الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون ) و اگر در هر جمعه بخواند ، در روز قيامت از كساني مي باشد كه بدون حساب به بهشت مي رود و نيز فرمود : در اين سوره آيات محكمه اي است ، قرائت و تلاوت و قيام به آنها را فراموش نكنيد ، زيرا اينها روز رستاخيز در پيشگاه خدا براي كساني كه آنها را خوانده اند گواهي مي دهند ! نكته اي كه از روايت فوق به خوبي استفاده مي شود ، اين است كه رواياتي كه درباره فضيلت سوره ها آمده است به اين معني نيست كه تنها قرائت اين سوره ها داراي آنهمه نتائج و ثمرات بزرگ است ، بلكه آنچه به اين خواندن ارزش نهائي مي بخشد همان ايمان به مفاد آنها و سپس عمل كردن بر طبق آن است .
و لذا در روايت فوق مي خوانيم قرائتها و تلاوتها و القيام بها ، و نيز در همين روايت مي خوانيم كه فرمود : كسي كه اين سوره را بخواند ، در قيامت مصداق الذين لا خوف عليهم و لا هم يحزنون است و اين در حقيقت اشاره لطيفي به آيه 35 همين سوره است كه مي فرمايد : فمن اتقي و اصلح فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون : آنها كه تقوا پيشه كنند و ( خويش و جامعه را ) اصلاح نمايند ، نه ترسي خواهند داشت و نه غمي .
همانگونه كه ملاحظه مي كنيد ، اين مقام مخصوص كساني است كه تقوا داشته باشند و در مسير اصلاح گام بردارند ، به علاوه اصولا قرآن كتاب عقيده و عمل است ، و قرائت و تلاوت مقدمه اي بر اين موضوع محسوب مي شود .
راغب در كتاب مفردات ، در ذيل ماده تلاوت مي گويد مراد از يتلونه حق تلاوته اين است كه با علم و عمل از آيات قرآن ، پيروي مي كنند يعني تلاوت مفهومي بالاتر از مفهوم قرائت دارد و با يك نوع تدبر و تفكر و عمل همراه است .
ادامه مطلب
فضیلت خواندن سوره نسا،
- فضيلت تلاوت اين سوره
پيامبر اسلام طبق روايتي فرمود : هر كس سوره نساء را بخواند گويا به اندازه هر مسلماني كه طبق مفاد اين سوره ارث ميبرد ، در راه خدا انفاق كرده است و همچنين پاداش كسي را كه برده اي را آزاد كرده به او ميدهند .
بديهي است در اين روايت و در تمام روايات مشابه آن ، منظور تنها خواندن آيات نيست بلكه خواندن ، مقدمه اي است براي فهم و درك ، و آن نيز به نوبه خود مقدمه اي است براي پياده ساختن آن در زندگي فردي و اجتماعي ، و مسلم است كه اگر مسلمانان از مفاد آيات اين سوره در زندگي خود الهام بگيرند همه اين پاداشها را علاوه بر نتائج دنيوي آن خواهند داشت .
ادامه مطلب
فضیلت خواندن سوره بقره
^فضيلت اين سوره
در فضيلت اين سوره روايات پر اهميتي در منابع اسلامي نقل شده است : از جمله مرحوم طبرسي در مجمع البيان از پيامبر اكرم (صلي الله عليهوآلهوسلّم) چنين نقل مي كند كه پرسيدند : اي سورة القرآن افضل ؟ قال : البقرة ، قيل اي آية البقرة افضل ؟ قال آية الكرسي : كداميك از سوره هاي قرآن از همه برتر است ؟ فرمود : سوره بقره ، عرض كردند كدام آيه از آيات سوره بقره افضل است ؟ فرمود : آية الكرسي .
افضليت اين سوره ظاهرا به خاطر جامعيت آنست ، و افضل بودن آية الكرسي به خاطر محتواي توحيدي خاص آن مي باشد كه به خواست خدا در تفسير آن خواهد آمد .
و اين منافات ندارد كه بعضي از سوره هاي ديگر قرآن از جهات ديگري برتري داشته باشند ، چرا كه از ديدگاههاي مختلف به آنها نظر شده است .
و نيز از امام علي بن الحسين (عليهماالسلام) از پيامبر اكرم (صلي الله عليهوآلهوسلّم) چنين نقل شده است كه فرمود : كسي كه چهار آيه از آغاز سوره بقره و آية الكرسي و دو آيه بعد از آن و سه آيه از آخر آن را بخواند هرگز در جان و مال خود ناخوش آيندي نخواهد ديد ، و شيطان به او نزديك نمي شود ، و قرآن را فراموش نخواهد كرد .
در اينجا لازم مي دانيم كه اين حقيقت مهم را تكرار كنيم ، كه ثوابها و فضيلتها و پاداشهاي مهمي كه براي تلاوت قرآن يا سوره ها و آيات خاصي نقل
تفسير نمونه ج : 1 - ص : 60
-------------------------
شده هرگز مفهومش اين نيست كه انسان آنها را به صورت اوراد بخواند و تنها به گردش زبان قناعت كند .
بلكه خواندن قرآن براي فهميدن ، و فهميدن براي انديشيدن ، و انديشيدن براي عمل است .
اتفاقا هر فضيلتي درباره سوره اي يا آيه اي ذكر شده تناسب بسيار زيادي با محتواي آن سوره يا آيه دارد .
مثلا در فضيلت سوره نور چنين مي خوانيم كه هر كس بر آن مداومت كند خداوند او و فرزندانش را از آلودگي به زنا حفظ مي كند .
اين به خاطر آنست كه محتواي سوره نور دستورات مهمي در زمينه مبارزه با انحرافات جنسي دارد : دستور به تسريع ازدواج افراد مجرد ، دستور به حجاب ، دستور به ترك چشم چراني و نگاههاي هوس آلود ، دستور به ترك شايعه پراكني و نسبتهاي ناروا ، و بالاخره دستور به اجراي حد شرعي درباره زنان و مردان زنا كار .
بديهي است اگر محتواي اين سوره در جامعه يا خانواده اي پياده شود آلودگي به زنا نخواهد بود .
همچنين آياتي از سوره بقره كه در بالا اشاره شد و اتفاقا همه در زمينه توحيد و ايمان به غيب ، و خداشناسي و پرهيز از وسوسه هاي شيطاني است ، اگر كسي بخواند و محتواي آنرا در عمق جانش پياده كند ، مسلما آن فضائل را خواهد داشت .
درست است كه خواندن قرآن به هر حال ثواب دارد ، ولي ثواب اصلي و اساس و آثار سازنده هنگامي خواهد بود كه مقدمه اي براي انديشه و عمل باشد .
ادامه مطلب