امامان از نسل اميرمومنان و از نسل امام حسين عليهم السلام هستند+سند روایت

امامان از نسل اميرمومنان و از نسل امام حسين عليهم السلام هستند


شيخ صدوق (متوفاى381هـ) با سند صحيح نقل کرده‌اند كه رسول خدا صلي الله عليه و آله جانشينان خود را معرفي كرد:

حدثني أبي (رضي الله عنه)، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن عيسى، عن الحسين بن سعيد، عن حماد بن عيسى، عن إبراهيم بن عمر اليماني، عن أبي الطفيل، عن أبي جعفر محمد بن علي الباقر (عليهما السلام)، عن آبائه (عليهم السلام)، قال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع): اكْتُبْ مَا أُمْلِي عَلَيْكَ. قَالَ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ أَتَخَافُ عَلَيَّ النِّسْيَانَ؟ فَقَالَ: لَسْتُ أَخَافُ عَلَيْكَ النِّسْيَانَ وَقَدْ دَعَوْتُ اللَّهَ لَكَ أَنْ يُحَفِّظَكَ وَلَا يُنْسِيَكَ وَلَكِنِ اكْتُبْ لِشُرَكَائِكَ.
 

قَالَ: قُلْتُ: وَمَنْ شُرَكَائِي يَا نَبِيَّ اللَّهِ؟ قَالَ: الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِكَ بِهِمْ تُسْقَى أُمَّتِي الْغَيْثَ وَبِهِمْ‏ يُسْتَجَابُ‏ دُعَاؤُهُمْ‏ وَبِهِمْ يَصْرِفُ اللَّهُ عَنْهُمُ الْبَلَاءَ وَبِهِمْ تَنْزِلُ الرَّحْمَةُ مِنَ السَّمَاءِ وَهَذَا أَوَّلُهُمْ.

وَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى الْحَسَنِ (ع) ثُمَّ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى الْحُسَيْنِ(ع) ثُمَّ قَالَ (ص): الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِهِ.


رسول خدا (ص) به امير المؤمنين فرمود آنچه برايت گويم بنويس.

عرض كرد يا رسول اللَّه می ترسى فراموش كنم؟ فرمود از فراموشى بر تو ترسى ندارم؛ چون از خدا خواستم كه تو را حافظه دهد و فراموشت نكند؛ ولى براى هم كاران خود بنويس: اميرمومنان عليه السلام گفت: عرض كردم هم كارانم چه كساني هستند؟ فرمود: امامان از فرزندانت كه امتم به يمن وجود آنان از باران بنوشند و دعايشان مستجاب شود و به وسيله آن‌ها خدا بلا را از امتم دور كند و به وسيله آن‏ ها رحمت از آسمان نازل شود و اين اول آن ها است. با دست خود به حسن اشاره كرد سپس به امام حسين عليه السلام اشاره كرد و فرمود امامان از فرزندان اويند.


الأمالي، ص 485، تحقيق و نشر: قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة: الأولى، 1417هـ.
كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص 206ـ 207، تحقيق: علي اكبر الغفاري، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامي (التابعة) لجماعة المدرسين ـ قم، 1405هـ. (مكتبه اهل بيت)
شيخ طوسي هم امالي خود همين روايت را نقل کرده است
الأمالي، ص 441، للطوسي، الشيخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علي بن الحسن (متوفاى460هـ)، تحقيق: قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم، الطبعة: الأولى، 1414هـ

بررسي سند روايت

علي بن الحسين بن بابويه:
قال النجاشي: شيخ القميين في عصره ومتقدمهم، وفقيههم، وثقتهم...
وقال الشيخ: كان فقيها، جليلا، ثقة.
الموسوي الخوئي، السيد أبو القاسم (متوفاى1411هـ)، معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواة، ج12، ص397ـ 398، الطبعة الخامسة، 1413هـ ـ 1992م
سعد بن عبد الله الأشعري:
قال النجاشي: شيخ هذه الطائفة وفقيهها ووجهها....
وقال الشيخ: جليل القدر، ثقة.
معجم رجال الحديث، ج9، ص78
احمد بن محمد بن عيسي الأشعري:
وقال الشيخ: شيخ قم، ووجيهها، وفقيهها.
معجم رجال الحديث، ج3، ص87
الحسين بن سعيد:
الحسين بن سعيد بن حماد: قال الشيخ: من موالي علي بن الحسين عليه السلام، ثقة. صاحب المصنفات الأهوازي، ثقة ".
معجم رجال الحديث، ج6، ص265 ـ266، رقم: 3424 .
حماد بن عيسي:
قال النجاشي: وكان ثقة في حديثه، صدوقا.
وقال الشيخ : ثقة.
معجم رجال الحديث، ج7، ص236ـ237، رقم: 3972
ابراهيم بن عمر:
إبراهيم بن عمر اليماني... قال النجاشي: شيخ من أصحابنا ثقة.
معجم رجال الحديث، ج1، ص 241، رقم: 228

ابو الطفيل عامر بن واثله:

امام صادق عليه السلام در روايت مشهور ثقلين که از طريق ايشان نقل شده است، او را توثيق کرده است.

قال الوحيد في التعليقة في الخصال - بعد ذكر حديث - قال معروف بن خربوذ، فعرضت هذا الكلام على أبي جعفر (عليه السلام )، فقال (عليه السلام ): صدق أبو الطفيل - رحمه الله -: وفي هذا شهادة على حسن حاله ورجوعه، لو صح كونه كيسانيا (إنتهى ). أقول: الحديث رواه الصدوق - قدس سره - في باب الاثنين، تحت عنوان السؤال عن الثقلين يوم القيامة، وقد رواه بعدة طرق... وبعض طرق الرواية صحيح.
معجم رجال الحديث، ج10، ص 222


اين روايت هم از نظر سند صحيح است و هم از نظر دلالت صريح.

منبع:سایت غدیر خم


ادامه مطلب


[ جمعه 3 آبان 1392  ] [ 4:16 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

مظلومترین امیر

فردی را می شناسیم که از شناختش عاجز هستیم. می دانیم مردی را که شاهکار خالقش هست، بوده و هست ولی نیست، در دسترس عقل.
ما کجا و نوری که تمام انبیاء را یاری فرمود، یکی را آشکارا و مابقی را در خفا
(قال علی علیه السلام: کنت مع الانبیاء سرا و مع الخاتم جهرا)

دوست و دشمن اعتراف کرده اند بر دامنه کوه سربه فلک کشیده ایکه بر قله اش منزل دارد هم نرسیده اند.
پیامبر گرامی و گل سرسبد خلقت فرمود من و علی نور واحدی بودیم در یمین عرش که خداوند تسبیح و تقدیس نمود آن را، از هم جدا نشدیم مگر در صلب عبدالمطلب.

خدای عالی اعلا هم بر این مطلب صحه گذاشت، آنجا که فرمود ... فقل تعالو ندع ابنائنا و ابنائکم ونسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم...( آل عمران /61)

ماجرا از این قرار بود که نصارا نجران درباره حضرت عیسی با رسول گرامی اسلام به مجادله پرداختند و هر چه از هدایت بود نپذیرفتند و قرار مباهله گذاشتند که با این آیه به حضرتش دستور داده شد که بگو آنها پسرانشان را بیاورند و تو نیز حسنین را، آنها زنانشان را بیاورند و تو زهرای مرضیه را، خود آنها به نفوسشان حاضر شوند و تو نیز نفس خود علی بن ابیطالب را با خود ببر؛ منابع زیادی این ماجرا را نقل کرده اند و سند آن به تواتر لفظی رسیده است.

از کدامین بعد این شخصیت منحصر به فرد می توان سخن گفت، مکارم خلقش، فضائل اخلاقش، حسنات اعمالش، لطائف آدابش، ظرائف احساساتش، سابقه در اسلامش، فداکاری هایش، علمش، زهدش، آزادگی اش، قرابت و نسبش، شجاعتش، عدالتش و... از چه سخن بگوئیم؟

همین قدر می دانیم که رسول مکرم فرمود یا علی اگر خوف آنرا نداشتم که مردم درباره تو به اشتباه افتند و آنچه در مورد عیسی گفتند ( ایشان را پسر خدا خواندند)، اتفاق افتد،هر آینه از شأن و جایگاهت مطالبی را بیان می کردند که راه نمی رفتی مگر مردم خاک پایت را به تبرک ببرند و وضو نمی گرفتی مگر در برداشتن قطرات چکیده از آب وضویت مخاصمه کنند.


 

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را



همین قدر می‌دانیم که بعد از زمان حیات پسرعم و برادرش، کینه توزان و عقده‌ اندوختگان، شأن نزول آیات قرآن را نخواستند و تفسیر و تأویلش را جرم دانستند چرا که همگی تبلیغ تو بود، کتابت حدیث را ممنوع کردند چرا که در طول دوران رسالت انگشت اشاره بسوی تو بود.

دیگران هم کم نگذاشتند، معاویه ملعون دستور داده بود بر منابر جماعات و جمعه صبّ (دشنام) تو شود، همان منابری که باید توصیه به تقوا می‌کرد، لعن امام المتقین از برنامه‌های اصلی و قعطی‌اش شد.

دشمنی و عداوت و پوشاندن حق چنان بالا گرفت تا محبین تو هم مجبور به تقیّه شدند.

نیمی از اوصاف تو هم که سینه به سینه در خفا به بعضی دست نوشته‌ها و کتابخانه‌ها رسیده بود همگی به ما نرسید، بعضی در آتش جهل بشر سوخت (به آتش کشیده شدن کتابخانه‌های اسلامی در جنگ‌های مغول و ...) بعضی به تحریف کشیده شد، چه کنیم جز اعتراف به دوری از بلندای مقام تو؟

با همه اینها، وصل اوصاف تو در شرق و غرب عالم پیچید و زمین و زمان پر شد از آوازه‌ات، هرچه باشد عطر بیانت، خطبا را و عمق کلامت، علما را و شیرینی گفتارت، همگان را واله ساخته. نهج البلاغه ‌ات که هست، نفس نفس توحیدت که در خطبه‌هایش دمیده است.


 

می‌ریخت به رگهای قلم عطر دواتش
می‌چید غزل پشت غزل از کلماتش

طاووس به آرایش شعر آمد و می‌خواست
تذهیب کند حاشیه را در صفحاتش

باریده اگر از نفسش نفحه‌ی آیات
پاشیده خدا در رگ او از نفحاتش

تا شهد غزل خوانی او روی زمین ریخت
برخواست گل از قمصر و شد شاخه نباتش

چرخید زمین دور سر کعبه‌ی حسنش
یکپارچه شد نظم زمین در حرکاتش

بارید به گلدسته شب نور اذانش
برخواست سحر پشت سحر از صلواتش
(شعر از : رضا یزدانی)




اعجازت در خطبه‌ی بی الف، قدرت نمایی‌ات در خطبه بی نقطه، برای مثل تویی فضیلت نیست، سر رشته بقا به دست توست، هرچه از عدم بوجود آمده تحت لواء و زیر سایه عبای توست.

دانشمندان به تو رشک می‌برند که تنها یک نفر در عالم را با نام صاحب کرسی "سلونی قبل ان تفقدونی" می‌شناسند و این دعوی حقی است که فقط به تو می‌آید ای آنکه هرچه خدا خواست در وجود نورانیت به ودیعه گذاشت

ای وجه الله ای عین الله ای یدالله ای اسدالله

آیا کسی به این پایه است، آیا کسی مقام نورانیت را درک توان کرد، یافت می نشود جسته‌ایم ما
برای محققین واضح است که بزرگان علمی و اخلاقی عالم همه طفلان ره غلامان تو اند، همانانی که سلمان و ابوذر و مقداد و مالک می‌خوانندشان که مفتخر به خاک نشینی مکتب تو اند، تو کفو عصاره خلقت، جوهره‌ی قدسیه، صدیقه‌ی کبرایی، تو ابا الحسنی، تو ابا الحسینی، تو پدر زینبینی، تو پدر ابا الفضلی. از دست و زبان که برآید، کز عهده‌ی وصفت به درآید وقتی مصطفای خدا فرمود علی جان تورا نشناخت مگر خدا و من

ما را به ظاهر خورشید وجودت هم که راه نیست لااقل شما این طرف‌ها بتاب
این دور افتادگان وادی حیرت و غفلت را نظری فرما
ما را در کتاب خدا ظلوم جهول خوانده اند رحمی فرما
ما را در صف فقرا نشانده‌اند (انتم الفقرا) کرمی فرما
نجفت مایه آرامش و دلگرمی ماست، عنایتی فرما



آنگاه که خود را در قربانگاه لیله المبیت خواباندی ما نبودیم، آنگاه که از آسمان بانگ لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار می‌آمد ما نبودیم، آنگاه که درب قلعه خیر را به قدرت رحمانیه کندی ما نبودیم، آنگاه که دستت روی دست نبی بالا رفت ما نبودیم، آنگاه که خون دل را قطره قطره به چاه می‌ریختی ما نبودیم، آنگاه که مناجات شعباینه و مسجد کوفه‌ را سر می‌دادی ما نبودیم، نبودیم آقا جان
ولی از محصول نخلستانت خورده‌ایم، از بئر علی نوشیده‌ایم، ناد علی را خوانده‌ایم، ترک خانه کعبه را دیده‌ایم، هرچه باشد گِلمان را از زیادی طینت شما پیمانه زده‌اند، محبتت بر جان‌ها نشسته آقا جان و نیک یافته ‌ایم که فردی را می‌شناسیم که از شناختنش عاجزیم.

گردآورتده: محمد مهدی قاسمی

منبع:www.ghadirekhom.com


ادامه مطلب


[ جمعه 3 آبان 1392  ] [ 4:14 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

دعا برای دوستان علی (ع)

خداوند فرماید: «فرمان من دگرگون نخواهد شد.»
 

ghadir


پروردگارا!اکنون به فرمان تو چنین می گویم:خداوندا! دوستداران او را دوست دار و دشمنان او را دشمن دار.پشتیبانان او را پشتیبانی کن. یارانش را یاری نما.خودداری کنندگان از یاری او را به خود رها کن.نا باوران او را از مهرت بران و بر آنان خشم خود را فرود آور.

معبودا! تو خود در هنگام بر پاداشتن او و بیان ولایتش نازل فرمودی که : «امروز آیین شما را به کمال و نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم  و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم.» «و آنکه به جز اسلام دینی را بجوید، از او پذیرفته نبوده، در جهان دیگر در شمار زیانکاران خواهد بود.»

امامت علی (ع)

خداوندا، تو را گواه می گیرم که پیام تو را به مردمان رساندم.

هان مردمان! خداوند عزّوجلّ دین را با امامت علی تکمیل فرمود. اینک آنان که از او و جانشینانش از فرزندان من و از نسل او، تا برپایی رستاخیز و عرضۀ بر خدا،پیروی نکنند، در دو جهان کرده های آنان بیهوده بوده در آتش دوزخ ابدی خواهند بود، به گونه ای که نه از عذاب آن ها کاسته و نه برای آنان فرصتی خواهد بود .

هان مردمان!به راستی که شیطان اغواگر، ادم را با رشک از بهشت رانده. مبادا شما به علی رشک ورزید که کرده های شما نابود و گام هایتان لغزان خواهد شد.ادم به سبب یک اشتباه به زمین هبوط کرد و حال انکه برگزیدۀ خدای عزّوجلّ بود ......

نسل معصومان از علی (ع)

... پس چگونه خواهد بود شما و حال آنکه شما شمایید و دشمنان خدا نیز از میان شمایند.

اگاه باشید! که با علی نمی ستیزد مگر بی سعادت. و سرپرستی او را نمی پذیرد مگر رستگار پرهیزگار، و به او نمی گرود مگر ایمان دار بی الایش.

مردمان!نور از سوی خداوند عزّوجل در جان من، سپس در جان علی بن ابی طالب، انگاه در نسل او تا قائم مهدی، که حق خدا و ما را می ستاند، جای گرفته ؛ چرا که خداوند عزّوجل ما را بر کوتاهی کنندگان، ستیزه گران، ناسازگاران، خائنان و گنهکاران و ستمکاران و غاصبان از تمامی جهانیان دلیل و راهنما حجت اورده است .

منبع : غدیر نامه


ادامه مطلب


[ جمعه 3 آبان 1392  ] [ 4:11 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

پوستر ویژه عید غدیر

 *****

*****

*****

*****

*****

 


ادامه مطلب


[ جمعه 3 آبان 1392  ] [ 3:46 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

غدیر، بزرگترین عید همه ادیان الهی

غدیر، بزرگترین عید همه ادیان الهی

 

"الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا"(1)

 

عید غدیر را که در روایات اسلامی به عید الاکبر (بزرگترین عید) تعبیر شده است، می‌توان به بزرگترین عید تمام ادیان الهی تعبیر کرد، چرا که حاصل زحمات تمام فرستادگان الهی، در این روز به نتیجه رسیده است.

آنگاه که نوح نبی (علیه السلام) بر مردم نازل شد، دین خود را به آنها عرضه داشت و فرمود: "خداوند شما را به این دین فرا خوانده است؛ اما بدانید که بعد از من پیامبری خواهد آمد که آیین او کاملتر است، پس به او بگروید و آگاه باشید که کاملترین دین، نزد آخرین فرستاده خداست." همین طور ابراهیم، موسی و عیسی (علیهم السلام) آمدند و به تدریج، دین خدا را کامل نمودند و وعده به کاملترین دین، یعنی دین آخرین رسول الهی، دادند.

حال اسلام بر مردم نازل شده است و دین به آخرین مرحله کمال رسیده و حاصل تلاش تمامی پیامبران الهی در اسلام متجلی شده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در طول 23 سال با زحمت و تلاش فراوان، آن را به بار نشانده و برابری و برادری را در بین تمام مسلمین جاری نموده است. او اینک برای زیارت خانه معبود رهسپار می‌شود و مسلمین را از هر رنگ و نژاد، برای حجة الوداع که آخرین حج اوست، فرا می‌خواند.

مردم، دوشادوش حضرت، حج بجا‌می‌آورند و آخرین صحبتهای ایشان را از زبانشان می‌شنوند. در راه بازگشت جبرئیل بر حضرت نازل می‌شود: "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک" پیامبر که به نفاق عده‌ای از همراهان خود از طریق وحی الهی(2) آگاه بود، از برخورد آنان بیمناک شد.

در این هنگام جبرئیل امین برای دومین بار نازل شد: "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک" رحمة للعالمین (صلی الله علیه و آله و سلم) هراسناک از دلهای مریض و ایمانهای سست تازه مسلمانان، راه تازه‌ای می‌جست که جبرئیل برای سومین بار نازل شد: "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس"(3)

این چه پیامی است که اگر به مردم ابلاغ نشود، رسالت به انجام نرسیده است؟

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که هم دارای مقام نبوت و هم دارای مقام رسالت می‌باشد، در این آیه با عبارت "یا ایها الرسول" مورد خطاب قرار گرفته‌اند که بیان گر آن است که در اینجا مقام رسالت آن بزرگوار مورد نظر است. از طرفی "فما بلغت رسالته" نشانگر آن است که انجام ندادن این عمل و نرساندن این پیام از طرف خداوند، سبب عدم انجام وظیفه رسالت آن حضرت می‌شود.

در ادامه آیه، خداوند به قلب نورانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اطمینان می‌دهد و می‌فرماید: "و الله یعصمک من الناس" خداوند تو را از آسیب مردم حفظ می‌کند. مراد از آسیب مردم، آسیب جسمی، مالی و... نیست؛ چرا که پیامبر هیچ گاه در میادین جنگ هراسی به دل راه نمی‌داد و زندگانی آن حضرت، سراسر گواه این مطلب است که در تمامی جنگها، رسول اکرم حتی یک قدم هم به عقب بر نداشت. حتی در جنگ احد بعد از این که به ظاهر، مسلمانان شکست خوردند و سپاه اسلام از هم گسست، آن حضرت همچنان در برابر مشرکین می‌جنگید. به علاوه خداوند نه تنها رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بلکه تمامی رسولان خود را این گونه توصیف می‌نماید: "الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله، کسانی که رسالت خداوند را ابلاغ می‌نمایند و از او می‌ترسند و از هیچ کس غیر او نمی‌هراسند."(4) پس هراس آن حضرت به خاطر آسیب دیدن اصل دین، توسط مردم و به خاطر جهل آنان بود و این، بشارت خداوند برای غلبه بر جهل مردم بود؛ همانگونه که به موسی (علیه السلام) نیز فرمود: "لا تخف انک انت الاعلی"(5)

پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در موضع غدیر توقف می‌کنند. آنان که جلوتر رفته بودند را فرا می‌خوانند و صبر می‌کنند تا افرادی که هنوز نیامده‌اند به آنان ملحق شوند. پس به بالای بلندی می‌روند و خطبه‌ای ایراد می‌کنند:

"خدای را سپاس می‌گویم و بر بندگی خود و پروردگاری او اقرار می‌کنم. جبرئیل تا کنون سه بار بر من نازل شده است و از جانب پروردگار مرا امر نموده که در این زمین بر پای بایستم و رسالت او را به پایان برم. آیا من ولی شما بر شما نیستم؟" همگان پاسخ دادند:"آری." و حضرت ادامه داد: "آیا من پیامبر و رهبر شما نیستم؟" و باز همه سر به تعظیم خم می‌کنند. آنگاه حضرت دست علی بن ابیطالب (علیه السلام) را گرفته و بلند می‌کند و می‌فرماید: "من کنت مولاه فهذا علی مولاه، هرکه من ولی و سرپرست اویم، پس علی سرپرست و ولی اوست."

سپس مردم در محل خیمه‌ای که به امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، برپاگشته بود؛ بر علی (علیه السلام) وارد شدند و به ایشان تهنیت گفتند و آن حضرت را امیر المؤمنین خطاب نمودند؛ که مورخین عده آنان را تا 120,000 نفر ذکر کرده‌اند.

در آن هنگام این آیه نازل شد: "الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا، امروز کافران از دین شما مأیوس شدند؛ پس، از آنان نترسید و از من بهراسید. امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خویش را بر شما تمام، و برای شما به اسلام به عنوان دین راضی شدم (راضی شدم که اسلام دین شما باشد)."(6)

در قرآن کریم واژه "الیوم و یومئذ" بیشتر برای معاد به کار برده می‌شود؛ ولی در این آیه در باره ظهور امامت به کار رفته است. از آن جایی که قرآن مطالب مهم را با لفظ "الا و الیوم" آغاز می‌کند، معلوم می‌شود که خبر بسیار مهمی در این آیه وجود دارد که دوبار در آن کلمه الیوم استفاده شده است و آن خبر مهم، همانا تعیین سرپرست برای امت اسلامی، پس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشد.

این اتفاق مهم، باعث مأیوس شدن کفار شد. دشمنان اسلام می‌گفتند: "نتربص به ریب المنون"(7) ما مرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را انتظار می‌کشیم تا با مرگ او بساطش برچیده شود؛ چرا که با کتاب و قانون می‌توان مبارزه کرد و آنرا مطابق میل خود و بر خلاف نظر خداوند، تفسیر نمود؛ اما با این رهبر الهی نمی‌توان به مقابله پرداخت. لذا واقعه غدیر خم که ادامه رهبری امت اسلامی را برای شخصی با داشتن خصائص شجاعت، درایت و صبر و پایداری همانند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اعلام می‌دارد، این تنها امید کافران را نیز به یأس بدل کرد؛ و بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جانشینی الهی از جانب خداوند برای ادامه راه او و سرپرستی مسلمین تعیین نمود.

در قسمت بعدی آیه، از کامل شدن دین و تمام شدن نعمت سخن به میان آمده است. منظور از نعمت در این قسمت آیه، نمی‌تواند نعمتهای مادی باشد؛ چرا که نعمتهای مادی هنوز هم جاری هستند و چیزی نیستند که تمام بشوند و هر روز و هر لحظه، از جانب خداوند، بر مخلوقات نازل می‌شوند و نمی‌توان در باره آنها کلمه تمام کردن نعمت از جانب خداوند را به کار برد. پس نعمتی دیگر (و به مراتب بالاتر و مهمتر از نعمتهای مادی) مورد نظر آیه است. بر طبق واقعه غدیر، همانا آن نعمت، چیزی جز نعمت ولایت و امامت نیست. خداوند نیز در قرآن نعمت رسالت و نعمت امامت را به عنوان برترین نعمتهای خویش ستوده و اصطلاح منت (نعمت سنگین و طاقت فرسا که حمل و هضم آن دشوار است) را برای آن دو نعمت به کار برده است. "لقد مَنّ الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم، همانا خدا بر مؤمنین نعمتی سنگین عطا نمود آن هنگام که از بین آنان رسولی را مبعوث کرد."(8) "و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین، ما اراده کردیم که بر آنانی که در زمین ضعیف شمرده شدند، نعمتی سنگین بدهیم و آنان را امام قرار دهیم و وارثان زمین."(9)

و در نهایت اینکه زحمات تمام پیامبران پیش از اسلام و زحمات 23 ساله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر به بار نشست و حجت خداوند بر انسان تمام شد.

از لحاظ روایی نیز ذکر این نکته ضروری است که در طول تاریخ اسلام، کمتر واقعه‌ای سندی به محکمی سند غدیر دارد. مسعود ابن ناصر سجستانی در کتاب ولایتکده که 17 جلد است این حدیث را از 120 نفر نقل کرده است. محمد ابن جریر طبری در کتاب رد علی الخرقوضیه از 75 طریق، ابن عقده در کتاب ولایت، حدیث را از 125 راوی بیان داشته است. از ابوالمعالی جونی نقل است که او بیان داشته است: "در بغداد در دکان صحاف، کتابی دیدم که روایت غدیر را در آن جمع آوری کرده بود و بر پشتش نوشته شده بود: «جلد 28 از طرق حدیث من کنت مولاه»." سید مرتضی نیز در کتاب شافی بیان داشته است که "ما هیچ فرقه‌ای از فرق اسلامی را ندیده‌ایم که منکر اصل حدیث غدیر باشد." و در نهایت کتاب ارزشمند الغدیر تألیف علامه امینی، جامع‌ترین دائرة المعارف برای اسناد روایت غدیر می‌باشد.

پس بر ماست بزرگداشت این عید بزرگ. در روایتی در صحیح مسلم به نقل از طارق بن شهاب آمده است: جمعی از یهود به خلیفه دوم گفتند: اگر بر ما قوم یهود چنین آیه‌ای نازل می‌شد (الیوم اکملت لکم دینکم و اتتمت علیکم نعمتی) و ما می‌دانستیم که در چه روزی نازل شده است، حتما آن روز را عید قرار می‌دادیم.

 

منابع: الغدیر، تفسیر المیزان، شرح آیت الله جوادی آملی بر ماجرای غدیر، حق الیقین (علامه مجلسی)


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 2 آبان 1392  ] [ 1:44 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

شئوناتی که باید یک خلیفه داشته باشد...

شئوناتی که باید یک خلیفه داشته باشد فقط در حضرت علی و فرزندان او تحقق یافته که به طور اختصار به آن اشاره می شود.

۱) اولین مرد مسلمان است.

۲) اولین عابد خداوند است.

۳) اولین نمازگزار است.

۴) دفاع کننده از رسول خدا (لیله المبیت) است.

۵) یاری کننده دین خداست.

۶) خدا و رسول خدا از او راضی هستند.

۷) هیچ آیه رضایتی در قرآن نیست که برای غیر او نازل شده باشد.

۸) لقب امیرالمومنین خاص اوست.

۹) او عزیزترین مردم نزد پیامبر است.

۱۰) او نزدیک ترین مردم به پیامبر است.

۱۱) او از پیامبر و پیامبر از اوست.

۱۲) سوره هل اتی درباره او نازل شده است.

۱۳) سوره والعصر درباره او نازل شده است.

۱۴) پیروی از او رستگاری ابدی است.

۱۵) او دربردارنده علم است.

۱۶) بشارت دهنده و هدایت کننده است.

۱۷) انتخاب شده از طرف خدا و رسول خداست.

۱۸) او ثقل اصغر است.

منبع:rnn.ir


ادامه مطلب


[ پنج شنبه 2 آبان 1392  ] [ 1:38 AM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

امیرمؤمنان علی(ع)، استمرار رسالت محمدی (ص)

پیامبر(ص) بارها در تعابیر گوناگون جایگاه امیرمؤمنان علی(ع) را در رسالت خویش بیان کرده است و با تعبیر معروف خود بویژه در «حدیث منزلت»، شراکت آن حضرت(ع) را در رسالت اعلام می کند؛ البته اگر بخواهیم تعبیر قرآن را در حق آن حضرت(ع) بیان کنیم تعابیری از این دست بسیار کم اهمیت تر خواهد شد؛ زیرا خداوند در آیه61 سوره آل عمران بصراحت امیرمؤمنان علی(ع) را نفس پیامبر(ص) دانسته است که به یک معنا وحدت و یکتایی و یگانگی وجودی آنان را حتی در مرتبه نفس بیان می کند. اما آنچه در اینجا مورد نظر نویسنده است، تأکید بر خلافت ظاهری ایشان است که البته در ادامه همان یکتایی و یگانگی نفس است.

روز عید غدیر اعلام رسمی و اعلان آشکار یک امر باطنی در قالب ولایت و امارت است و همین مسئله برای ابلیس و شیاطین انسی و جنی بس گران آمده است؛ زیرا تا زمانی که امر باطنی ظهوری نیافته حجت برای بسیاری تمام نشده است و با اظهار علنی آن امر باطنی، هرگونه اعتذار و توجیهی در مخالفت با ولایت امیرمؤمنان علی(ع) به معنای کفر و ارتداد خواهد بود؛ چرا که حجت بالغه الهی به اتمام و اکمال رسیده است و هر نفسی می داند که عذر او بیهوده است.

حقیقت نفس پیامبر بودن

خداوند در آیه 61 سوره آل عمران که به آیه مباهله مشهور است، از حقیقتی پرده برمی دارد که برای بسیاری سنگین و دشوار است. در این آیه بصراحت از امیرمؤمنان علی(ع) به عنوان نفس پیامبر(ص) تعبیر شده است و بیانگر حقیقتی است که خداوند بدان آگاه است و آن را این گونه به انسان ها گوشزد می کند.

واژه نفس به سکون فاء دارای معنای چندی است که از جمله آنها می توان به ذات اشاره کرد. خداوند در آیات 12 و 54 سوره انعام واژه نفس را به همین معنا بر خود اطلاق می کند. از دیگر معانی نفس همان روان آدمی است.[1] به این معنا که وقتی روح و جان در کالبد قرار گیرد، از آن به نفس یعنی روان تعبیر می شود. گاه دیگر به معنای هواهای نفسانی است که بخشی از نفس است؛ زیرا همین حضور در کالبد به آن، دو وجه می بخشد که از آن به بخش خلقی و ملکوتی تعبیر می شود. این جنبه خلقی نفس است که گرایش به مادیات یافته و می کوشد تا به خواسته های غرایز پاسخ دهد. این بخش خلقی نفس را به هوای نفس نیز تعبیر می کنند که بسیاری از مردم به آن بیشتر توجه کرده و اصولا آن را معبود خود قرار داده و می پرستند و نیازها و حوائج آن را به طور دربست برآورده می سازند.[2]

همچنین نفس به معنای شخص انسانی نیز آمده است[3] ، چنانکه به معنای خود جان و روح نیز به کار رفته است[4] از دیگر معانی نفس، می توان به معنای تأکید یعنی خودش و همان اشاره کرد.

طبرسی در مجمع البیان می نویسد: «نفس در کلام بر سه وجه است: 1.به معنای روح، 2.به معنای تأکید، 3.به معنای ذات که این وجه، معنای اصلی نفس است».[5]

کلمه نفس، 140 بار و کلمه نفوس، 2بار و کلمه انفس، 153 بار در قرآن کریم آمده است. در همه این موارد «نفس» به معنای ذات وحقیقت شیء آمده، گرچه مصادیق آن متفاوت است.

واژه انفسنا در آیه مباهله از واژه نفس به سکون فاء گرفته شده است. انفسنا به معنای جانهای ماست که باتوجه به اینکه در روایات تفسیری از اهل سنت و شیعه تنها مصداق آن امیرمؤمنان علی(ع) است، پس خداوند در این آیه امیرمؤمنان علی(ع) را نفس پیامبر(ص) معرفی می کند و این گونه در مقام ستایش اوبرمی آید. از این آیه به دست می آید که امیرمؤمنان علی(ع) در ذات و حقیقت، با پیامبر(ص)، یکتایی و یگانگی دارد؛ چنان که از روایات متواتری که درباره مقام وحدت و اتحاد نور پیامبر(ص) و امیر(ع) آمده این معنا اثبات شده که نور آن دو، یکتا و یگانه است: اول ما خلق الله نوری، ثم فتق منه نور علی فلم نزل نتردد فی النور حتی وصلنا حجاب العظمه فی ثمانین الف الف سنه، ثم خلق الخلائق من نورنا، فنحن صنائع الله و الخلق بعدلنا صنائع؛ اولین چیزی که خدا خلق کرد، نور من بود، آنگاه نورعلی را از آن نور جدا کرد و ما همچنان در نور بودیم تا اینکه در طی هشتاد میلیون سال به حجاب عظمت رسیدیم. آنگاه خداوند خلائق را از نور ما خلق کرد و لذا ما مصنوع خدائیم و خلائق مصنوع ما هستند.[6]

پس حقیقت ذاتی در مقامات نوری و حتی نفس به معنای خلقی آن یکتایی و یگانگی است، هر چند که در مرتبه اخیر از خلقت، آنان از هم جدا شدند ولی یکتایی آنان در همان حقیقت ذات یعنی مقام نوری و روحی، همچنان برقرار است.

اظهار این معنا در کلام الله و نیز کلمات پیامبر(ص) به اشکال گوناگون صورت گرفته است؛ ولی آنچه اساسی است و تأثیر شگرف در موضوع خلافت انسان در زمین دارد، همین وجه خلقی و ظاهری آن است. از این رو پیامبر(ص) بر آن است تا با عناوینی چون اخوت و حدیث منزلت، این یگانگی روحی میان خود و امیرمؤمنان علی(ع) را به گوش مردم برساند.

حدیث منزلت، تبیین شراکت

در رسالت

یکی از مهم ترین اظهارات در این باره را می توان در حدیث منزلت یافت. از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود: أنت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لانبی بعدی؛ تو برای من در مقام و منزلت هارون پشت به موسی هستی جز اینکه بعد از من پیغمبری نخواهد بود.[7]

در آیات قرآن از شراکت هارون نسبت به موسی(ع) در رسالت سخن گفته شده است. به عنوان نمونه در آیات 29 تا 32 سوره طه آمده است: واجعل لی وزیرا من اهلی، هارون اخی، اشدد به ازری و اشرکه فی امری؛ برای من از اهلم وزیری قرار داده! برادرم هارون را که به وسیله او پشتم قوی شود و در امر رسالت شریک من گردان!

این گونه است که خداوند هارون(ع) را شریک در رسالت موسی(ع) قرار می دهد و آن دو مأمور می شوند تا رسالت الهی را به انجام رسانند.[8]

هارون(ع) در مقام خلافت قرار می گیرد و مسئولیت های رسالت را در غیاب حضرت موسی(ع) به عهده می گیرد، هر چند که در برخی از موارد اهل طغیان از قبیل سامری ها، پیشوایی و خلافت را غصب می کنند و مردم را به ارتداد می کشانند و گوساله پرستی را برای امت یهود رقم می زنند و آنان را از دین اسلام دور ساخته و به بت پرستی سوق داده و با گوساله ای زرین، از خداپرستی و اطاعت خلیفه الله باز می دارند.[9]

عید غدیر، اعلان رسمی خلافت امیرمؤمنان(ع)

پیامبر(ص) در طول سال های پیامبری اش بارها و بارها با کلمات و اشارات و تصریحات گوناگون در کلام و عمل و سنت و سیره بر آن است تا مقام و مکانت امیرمؤمنان علی(ع) را تثبیت کند. از این رو بخش بسیاری از مطالب پیامبر(ص) اختصاص به مسئله استمرار رسالت در قالب امامت و ولایت دارد. ایشان بارها می کوشد ضمن تبیین مقام و منزلت امیرمؤمنان علی(ع)، دیگر اولیای الهی و امامان پس از ایشان را به اسم و رسم معرفی کند.

تا زمانی که حقیقت ولایت و خلافت امیرمؤمنان علی(ع) به طور رسمی از سوی خدا و پیامبر(ص) بیان نشده بود، کافران و منافقان امید داشتند تا بتوانند پس از پیامبر(ص) با به عهده گرفتن مسئولیت امت، این مسیر را به نفع خود و رسوم جاهلیت تغییر دهند؛ اما اعلان رسمی و علنی شدن حقیقت وجودی امیرمؤمنان(ع) در شکل حکومت ظاهری و ولایت امری همه امیدها را به یاس تبدیل کرد.

اگر سالیان سال بی نهایت فضیلت درباره حقیقت وجودی امیرمؤمنان گفته می شد که ارتباطی به حکومت ظاهری و خلافت علنی نداشت، هیچ مشکلی پیش نمی آمد؛ زیرا می توانستند آن را به مقامات معنوی آن حضرت استناد دهند و مسئولیت او را با پیامبران(ع) در عصر طالوت(ع) همانند کنند؛ اما با علنی شدن ولایت امری و اعلان رسمی، خلافت باطنی و ظاهری در یک نفر همانند حضرت داود(ع) و حضرت سلیمان(ع) جمع می شد و تمام بافته های منافقان و کافران را پنبه می کرد.

با آنکه پیامبر(ص) بارها در مقام و منزلت معنوی و خلافت باطنی امیرمؤمنان علی(ع) سخن به میان می آورد و هر ازگاهی نیز مسئولیت دنیوی و خلافت ظاهری ایشان را گوشزد می کرد، ولی اعلان رسمی و آشکار این مطلب در میان توده های مردم می توانست خطرساز و مشکل آفرین باشد؛ زیرا توطئه گران تلاش می کردند پیامبر(ص) را بکشند یا توطئه کرده و خلیفه را ترور کنند. البته این ترس بیهوده نبود، زیرا ترور، ترتیب داده شد هر چند که به دلایلی چون صیانت و حفاظت الهی با شکست مواجه شد.[10]

پیامبر(ص) در روز عید غدیر به حکم الهی با آنکه ترس از ترور و قتل وجود داشت، مأموریت یافت تا این استمرار رسالت را در قالب امامت و ولایت امر بیان کند[11] و ایشان با ابلاغ آن در میان هزاران نفر که از حجه الوداع بازمی گشتند، نعمت را به اتمام رسانید و دین و رسالت را اکمال کرد.[12]

مسئولیت ما در قبال غدیر

خداوند در آیه سوم مائده از اتمام نعمت و اکمال دین سخن به میان می آورد؛ زیرا پیامبر(ص) در روز عید غدیر، با اعلان رسمی ولایت امیرمؤمنان علی(ع) استمرار رسالت محمدی را بیان می کند و این گونه جبهه باطل را در برابر عملی قرار می دهد که دیگر نتوانند امیدی به نابودی حق داشته باشند؛ زیرا امامت، استمرار رسالتی است که از آدم(ع) تا خاتم(ص) بوده است. اکنون در شکل جدید این نعمت الهی ادامه خواهد یافت.

اما مسئولیت مسلمان در برابر این اعلان ولایت چیست؟ از آیات قرآنی بویژه آیه8 سوره تکاثر این معنا استفاده می شود که همگان خصوصا مسلمانان از چگونگی تعامل با نعمت ولایت پرسش خواهند شد. به این معنا که در هر زمانی خداوند را ولی است که می بایست از او اطاعت کنند تا به سر منزل مقصود برسند، گاه این ولایت در شکل رسالت و نبوت بود و گاه دیگر در شکل امامت. اکنون که این رسالت به شکل امامت درآمده مسئولیت بیشتری متوجه خلق خواهد شد، زیرا حمایت از ولی الله در هر زمان و در هر شکلی سخت و در زمانی که ارتباط وحی تشریعی قطع شده سخت تر خواهد بود.

در اعمال روز عید غدیر این دعا آمده است که مسلمانان چگونه مسئولیت خود را بشناسند و بدان عمل کند. از جمله این مسئولیت ها پذیرش ولایت و اطاعت از آن در قالب تولای امیرمؤمنان علی(ع) و دیگر اولیای الهی(ع) از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و تبری جستن از طاغوت ها و پیروان آنان از جماعت انس و جن است.

این تولی و تبری می بایست به گونه ای باشد که حکومت حق از حکومت طاغوت بازشناخته شود و مردم به روشنی حق را ابلاغ کرده و به گوش دیگران برساند و رضایت و رضوان الهی را کسب کنند.

بازخوانی دعاها و مناجات این روز برای معرفت یابی به جایگاه آنان و شناخت مسئولیت هر یک از امت در قبال آنان است و خداوند را باید شاکر باشیم که کمال دینش و تمام نعمتش را در ولایت امیرمؤمنان علی(ع) قرار داده و به ما شناسانده و ما را از گروندگان به ولایت او قرار داده است.

پی نوشت:



[1]  اعراف، آیه 189

[2]  نجم، آیه23؛ نازعات، آیه40؛ زخرف، آیه 71؛ حشر، آیه9؛ یوسف، آیه53؛ ق، آیه16)

[3]  نحل، آیه 111

[4]  انعام، آیه 93

[5]  امین الاسلام طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1416ق، افست از نسخه دارالمعرفه، ج1-2، ص133

[6]  مشارق انوار الیقین، ص39

[7]  «فضائل الصحابه»، صحیح البخاری، 3503؛ کتاب المناقب»، سنن الترمذی، حدیث 3724، 3730، 3731؛ کتاب المقدمه»، سنن ابن ماجه، الحدیث 120 و 126؛ مسند، احمد ابن حنبل، 179/1 و 338/3؛ مناقب، ابن حنبل، حلیه الاولیاء، حافظ ابونعیم اصفهانی، 195/7؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، متقی هندی، 1155/12 به بعد.

[8]  طه، آیه43

[9]  اعراف، آیه150

[10]   لمحلی، ابن حزم اندلسی، دارالفکر، ج11، ص224؛ الجرح و التعدیل، الرازی، ج9، ص8؛ میزان الاعتدال، الذهبی، ج4، ص337- دارالمعرفه؛ تهذیب الکمال،ج31، ص36-37- مؤسسه الرساله؛ الشرح الکبیر- عبدالرحمن بن قدامه- ج1-ص390- دارالکتاب العربی و سایر منابع

[11]  مائده، آیه67

[12]  مائده، آیه3

منبع:www.hawzah.net

 


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 1 آبان 1392  ] [ 2:54 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

اسناد حديث غدير از دیدگاه آیت الله سیدعلی حسینی میلانی


حديث غدير با سندهاى بسيارى نقل شده و فراتر از حدّ تواتر است. از اين رو سندهاى اين حديث قابل شمارش نيست. سه شاهد بر اين مطلب مى توان ارائه كرد:
نخست. كتاب هايى كه درباره سندهاى حديث غدير تأليف شده به حدّى زياد است كه اگر بخواهيم به نام آن ها اشاره كرده و نگارندگان آن ها را ـ از علماى بزرگ گذشته ـ معرفى كنيم، سخن به درازا مى كشد و در اين نوشتار نمى گنجد.
دوم. عدّه اى از نگارندگان بزرگ اهل تسنّن، با جمع آورى احاديث متواتر، كتاب هايى در اين زمينه تأليف كرده اند كه «حديث غدير» نيز در بسيارى از آن تأليفات، به عنوان حديثى متواتر ذكر شده است. براى نمونه به ذكر چند مورد اكتفا مى شود:
1 . جلال الدين عبدالرحمان سيوطى كه يكى از بزرگ ترين علماى اهل تسنن در قرن نهم و دهم و داراى تأليفات بسيارى است، چند كتاب جداگانه در احاديث متواتر تأليف نموده و «حديث غدير» را در آن ها آورده است.1
2 . مرتضى زبيدى، نويسنده كتاب تاج العروس كه از معتبرترين كتاب هاى لغوى است، يكى از تأليفاتش را به احاديث متواتر اختصاص داده و «حديث غدير» را در آن ذكر كرده است.2
3 . كتّانى نيز كتابى را در احاديث متواتره نگاشته و «حديث غدير» را در آن آورده است.3
4 . شيخ على متقى هندى، نگارنده كتاب كنز العمّال، كتاب ويژه اى در احاديث متواتر نگاشته و «حديث غدير» را در آن آورده است.
5 . ملاّ على قارى هروى نيز كتابى در خصوص احاديث متواتر تأليف نموده است و «حديث غدير» را در آن ذكر كرده است.
بنا بر اين، «حديث غدير» در كتاب هايى كه به احاديث متواتر اختصاص دارد موجود است.
سوم. عدّه زيادى از محدّثان و حافظان بزرگ اهل تسنن به تواتر حديث غدير تصريح نموده اند كه براى نمونه به ذكر نام سه نفر از آنان اكتفا مى شود:
1 . شمس الدين ذهبى، با تعصّب شديدى كه به عقايد اهل تسنّن دارد مى گويد: حديث غدير متواتر است و من يقين دارم كه رسول خدا صلى اللّه عليه وآله اين سخن را فرموده است.4
2 . ابن كثير دمشقى نيز در كتاب البداية و النّهايه به تواتر «حديث غدير» اعتراف مى كند.5
3 . حافظ كبير شمس الدين جَزَرى نيز در كتاب اَسنى المطالب فى مناقب علىّ بن ابى طالب عليهما السلام، به تواتر «حديث غدير» اعتراف مى نمايد.6
البته ما در اين جا فقط به چهار نكته اساسى اشاره كرديم كه هر كدام از آن ها به تأليف جداگانه اى نياز دارد و از حوصله اين نوشتار بيرون است.

1 . ر.ك: نظم المتناثر من الحديث المتواتر: 195، النصائح الكافيه: 92، نفحات الأزهار: 8 / 319.
2 . ر.ك: ملحقات احقاق الحق: 23 / 10.
3 . نظم المتناثر من الحديث المتواتر: 194 حديث 232.
4 . سير اعلام النبلاء: 8 / 335.
5 . البداية والنهايه: 5 / 213.
6 . أسنى المطالب فى مناقب على بن ابى طالب عليهما السلام: 3 و 4.

منبع:سایت آیت الله سیدعلی حسینی میلانی


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 1 آبان 1392  ] [ 2:52 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

7 کتاب سند روز غدیر خم

اگر چه کتاب براي معرفي در اين زمينه بسيار زياد است ولي در اينجا چند کتاب بعنوان راهنمايي و براي آگاهي از مباحث مربوط به سند حديث غدير معرفي مي‏شود:

1.الطرائف،سيد ابن طاووس:ص .33

2.کشف المهم في طريق خبر غدير خم،سيد هاشم بحراني.

3.بحار الأنوار،علامه مجلسي:ج 37 ص 181 و .182

4.عوالم العلوم،شيخ عبدالله بحراني:ج 15/3 ص 307 تا .327

5.عبقات الأنوار،مير حامد حسين هندي،جلد غدير.

6.الغدير،علامه اميني:ج 1 ص 12 تا 151،و 294 تا .322

7.خلاصه عبقات الأنوار،علامه محقق سيد علي حسيني ميلاني دامت افاضاته،جلد غدير.


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 1 آبان 1392  ] [ 2:49 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]

حدیث غدیر + اسناد

در کتاب ینابیع المودة، امام الحرمین ابوالمعالی جوینی استاد غزالی گفته است: در بغداد بیست و هشتمین جلد کتابی را در دست صحافی دیدم که روایات حدیث غدیر را در لفظ من کنت مولاه فعلی مولاه جمع آورده و در انتهای آن نوشته شده بود: بقیه در جزء بیست و نهم خواهد آمد. علوی الهدار الحداد در کتاب القول الفصل (1/445 به روایت الغدیر، 1/158) آورده است که حافظ ابوالعلاء عطار همدانی گفت: حدیث غدیر را به دویست و پنجاه طریق روایت می کنم.

عید غدیر خم، تعظیم روز غدیر و برگزاری مراسم عید در آن از دیر باز شعار تشیع است. به علاوه چون به موجب بعض احادیث (زادالمعاد مجلسی، حدیث مقلی بن خنیس) روز غدیر مصادف با نوروز بوده شیعیان افغانستان و هند و پاکستان روز اول فروردین را به احترام روز غدیر عید می گیرند (یادداشتهای مأموریت نویسنده در هند و پاکستان) در مصر خلفای فاطمی عید غدیر را رسمیت دادند (المعز لدین الله، حسن ابراهیم و طه شرف، 285)، در ایران نیز از سال 907 ق که شاه اسماعیل صفوی به سلطنت رسید و مذهب تشیع را رسمیت و رواج داد تا امروز عید غدیر از اعیاد رسمی کشوری است. در نجف هر سال در این روز مراسم باشکوهی در صحن علوی منعقد می شود و رجال و علمای شیعه و سفرای بلاد اسلامی در آن حضور یافته خطابه ها و قصاید غدیریه القاء می شود (یادداشتهای مأموریت نویسنده در عراق) در احساء و قطیف که موطن شیعیان اثنی عشری است و در یمن که شیعیان زیدی به سر می برند نیز روز غدیر با جشن و چراغانی برگذار می شود و در مجامع مذهبی حدیث غدیر روایت می گردد؛

ادبیات غدیر و غدیریه ها، واقعه غدیر خم علاوه بر آن که سرفصل کتب تفسیر و حدیث و کلام و فقه و تاریخ شیعه است در ادبیات و هنر و عادات و آداب اجتماعی و سنن ملی شیعه نیز تأثیر سازنده داشته است و مخصوصا در شعر عربی و بعد فارسی جای ممتازی دارد. علاوه بر حسان بن ثابت که نخستین شاعر غدیریه سرا بود سایر صحابه مانند امیرالمؤمنین علی (ع)، عمرو بن العاص و قیس بن سعد بن عباده این حدیث را در اشعار خود جاویدان ساختند. بعد از ایشان فحول شعرای عرب مانند کمیت بن زید اسدی، سید اسماعیل حمیری، ابوتمام، دعبل خزاعی، شریف رضی، شریف مرتضی، مهیار دیلمی، صاحب بن عباد، ابوفراس، حسین بن حجاج، کشاجم، ابن منیر طرابلسی، و صفی الدین حلی... غدیریه های پرمغز و عالی سرودند و این هنر را در ادب عرب و بین شیعیان رایج ساختند. نمونه اشعار ایشان در کتاب اعیان الشیعة و الغدیر به چاپ رسیده است. شرح احوال شاعران شیعی عرب در کتاب اخبار شعراء الشیعة تألیف ابوعبدالله مرزبانی و ادب الطف تألیف سید جواد شبر و سایر تراجم شعراء و تواریخ ادب عرب مسطور است .

در زبان فارسی قدیمی ترین غدیریه از منوچهری دامغانی (م 432 ق) در دست است. از آن پس شاعران شیعی در ایران و سایر بلاد آسیا به غدیریه سازی پرداختند و از عهد صفویه رسم شد که در مجالس رسمی عید غدیر قصائد غدیریه خوانده شود. از مشاهیر شاعران پارسی غدیر باید از ناصر خسرو قبادیانی، سنائی غزنوی، ابن یمین فریومدی، وحشی بافقی، قأآنی شیرازی، شمس الشعراء سروش، ملک الشعراء صبوری، غالب دهلوی، ادیب الممالک فراهانی، شیخ الرئیس حیرت و ملک الشعراء بهار... نام برد (یادنامه علامه امینی، 1/414 تا 430 مقاله دکتر سجادی، تهران 1352 ش) به علاوه مثنویها و حماسه های بسیار در اطراف حدیث غدیر سروده شده و موضوع را از جنبه های مختلف مورد بحث قرار داده اند. مشهورترین مثنویهای عرفانی که به نام ولایت نامه معروف است، اثر طبع هاشم ذهبی، محمد هاشم درویش زنجانی، صدر کاشف دزفولی، ضمیر حلوایی، عبدالواحد ناظم، فارغ گیلانی، آخوند ملا سلطان علی گنابادی و سلیم تونی است. (الذریعة، 25/144 و 145) .

ایرادات بر حدیث غدیر و پاسخ آنها، غالب علمای اهل سنت مانند شیعیان در صحت حدیث غدیر تردید نمی کنند. نام چهل تن از ایشان را امینی در الغدیر (1/294) با اقوال و ترجمه احوالشان ثبت کرده است. ولی به دلایلی که در کتب خود آورده و بیشتر آنها تقلیدی است این حدیث را برای اثبات ولایت مطلقه و خلافت بلافصل کافی نمی دانند برای روشن شدن موارد اختلاف توضیحات ذیل نوشته می شود: 1) از قرن پنجم هجری که تعصبات وصف آرائی های مذهبی شدت یافت بعضی مانند ابن حزم اندلسی (م 438 ق) و بعد از او ابن تیمیه (م 622 ق) به دلیل آنکه حدیث غدیر در صحیح بخاری و صحیح مسلم مذکور نیست و از طرق اهل سنت روایت نشده و جز در مسند ابن حنبل در سایر صحاح نیامده است آن را ضعیف شمردند. ملا سعد تفتازانی و قاضی عضد ایجی و ملا علی قوشچی و میر سید شریف جرجانی و نظایر ایشان نیز همین سخنان را تکرار و برای نظر خود شاهد آوردند که ابوداوود و ابوحاتم سجستانی نیز صحت این حدیث را مورد طعن قرار داده اند. شیعیان در پاسخ ایشان می گویند: اولا) احادیث صحیح به مندرجات دو کتاب بخاری و مسلم منحصر نیست. به همین سبب حاکم نیشابوری (م 405 ق) کتاب المستدرک علی الصحیحین را نوشته بود تا احادیث صحیح از قلم افتاده را در آن جمع کند و حدیث غدیر از آن جمله است؛ ثانیا) حدیث غدیر در صحیح ترمذی و سنن ابن ماجه و سنن دارقطنی و مسند ابن حنبل که هر چهار از اصول موفق اهل سنت به شمار می رود مسطور است (فضائل الخمسه، 349)

 

منبع:www.hawzah.net


ادامه مطلب


[ چهارشنبه 1 آبان 1392  ] [ 2:46 PM ] [ خادم مهدی عج ]
[ نظرات (0) ]