الهه زینال پور

	زندگینامه

الهه زینال پور

زندگینامه

الهه خوبی ها در 19 دیماه سال 1345 در شهر مقدس مشهد دیده به جهان گشود. هوش و ذکاوتش او را زودتر از بقیه به پای درس و مدرسه کشاند. دوران ابتدایی را به خوبی پشت سر گذاشت و وارد دوران راهنمایی شد. ذهن کنجکاو الهه او را وارد مرحله جدیدی از زندگی اش کرد. علاقه به مطالعه کتاب و آشنایی با برخی شخصیت های تاثیر گذار آن دوران باعث شد که الهه در راه هدف والایش مصمم تر شود. 
کتاب ها رو یکی یکی می شمرد و شماره گذاری می کرد. آخرین کتاب رو برداشت که خیالش راحت شد. فقط مونده بود یک اسم خوب برای کتاخانه قشنگش انتتخاب کند. گفت: فاطمه به نظرت چه اسمی بزاریم؟ فاطمه دختر خاله الهه بود ومثل دو خواهر به هم نزدیک بودند. فاطمه گفت: نگاهش کردم. الهه را همیشه بزرگتر از سنش می دیدم. هوش و استعداد خوبی داشت. حالا هم به این فکر بود که یک جوری کتاب های کتابخانه رو به دست بقیه دوستان و همسایه ها برسونه تا آنها هم مطالعه کنند و بی نصیب نمانند. چندتایی اسم انتخاب کردیم و در آخر اسم کتابخانه رو گذاشتیم "کتابخانه شخصیت" کتابخانه ای که به نوعی بر شخصیت خیلی ها به خصوص خود الهه هم تاثیر گذار گذاشت. 
آشنایی با حضرت امام خمینی(ره) و همزمان با روزهای اوج گیری انقلاب، الهه پرشورتر از قبل به فعالیت هایش ادامه می داد. به همراه سایر اعضای خانواده خود از اعلامیه های حضرت امام (ره) چندین نسخه تهیه و در اختیار دیگران قرار می داد. الهه در بین دوستان همسنش از رشد شخصیتی بالایی برخوردار بود. تا اینکه روز پرواز رسید. پرواز تا عرش و الهه بی تاب پرواز بود. 9 دی ماه سال 1357 روز موعود بود . روزی که الهه و ... با شعار"قسم به رهبر زنان فاطمه(س) ندارم از کشته شدن واهمه"در 12 سالگی به عرش پر گشود. امروزمان را مدیون پر از التهاب، زخم و خون و شهادت آنهاییم. 
و باز صدای چکمه دژخیمان می آید و صدای ظلم و ... صدای مظلومانه اما رسای الهه ودیگر دختران ومادران این مرز و بوم می آید. فریادی بر می خیزد و خونی به ناحق ریخته می شود. و ... شهادت معنا می شود. دیگر الهه نیست اما فریاد تکبیر او تا ابد خواهد ماند... ای قلم وضو بگیر! خوب نظاره کن! دست ظلم را ببین! ببین کودکان مظلوم و سرگشته را! می شنوی صدای شیون مادران جوان از دست داده را! ای قلم وضو بگیر و از عشق تا می توانی بنویس که این داستان شهادت ادامه دارد.
دوازده ساله ولی عقل تمام
چونکه نوشید می عشق به جام
ای بسا پیر، ولی کودک ره
ای بسا کودک و در عشق تمام
مزارش در بهشت رضا(ع) قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

قرص ماه زنگنه بیدکرپه

	زندگینامه

قرص ماه زنگنه بیدکرپه

زندگینامه

"آنگاه که در تشخیص راه مستقیم در جاده زندگی در تاریکی ها گرفتار آمده بودم و راه را گم کرده بودم، مردد ماندم، آنگاه که دلتنگی و ناامیدی، روح و جسمم را هدف قرار داده بود، بی دفاع مانده و یاس و ناامیدی ردای بلند روحم را به بند کشیده بود و وسوسه شیطان در دلم لانه کرده بود، ناگاه یک رویا و خواب از غفلت بیدارم کرد، خواب دیدم آرام آرام کسی مرا بیدار کرد چشمهایم را که گشود در هاله ای از نور مردی از تبار رسول الله(ص) را بالای بستر خویش دیدم و خود را در گلستانی که انتهایش ناپیدا بود. 
این مرد همان کسی بود که جهانی را از خواب غفلت بیدار کرد و این بار نیز مرا می خواند: " برخیز هنگام نماز است." من نیز که مدتی بود یاس و نامیدی همه وجودم را گرفته بود، در پاسخش گفتم: نماز نمی خوانم، روح الله با روی باز و لبخندی مهربان فرمودند:" بر خیز و سپس دو برگ سبز رنگ به من دادند." و من از خواب برخواستم. 
از آن روز به بعد زندگی ام عوض شد، امید به خدا، نماز اول وقت، روزی حلال و خلاصه عشق به ائمه (ع) همه وجودم را فراگرفت و این تنها از برکت وجود همسر شهید و پنج فرزند شهیدم می باشد. به خدا قسم بعد از آن خواب فهمیدم که شهدا چراغ هدایت بشریتند و راه آنها راه سعادت و تکامل است راهی که همه چیز را با خود دارد، راهی که همه اش امید و جاودانگی است، راهی که بی شک انسان را به مقصد می رساند و تمامش آرامش است."
"قرص ماه زنی به تمام معنا بود، با همه نداری من می ساخت و هرگز عصبانی نمی شد همه فامیل او را دوست داشتند، بسیار دل رحم و وفاداربود، با آنکه وضع مالی بدی داشتیم ولی هرگز فقرا و مستمندان را فراموش نمی کرد و اگر در خانه چیزی برای خوردن پیدا می شد سعی می کرد آن را با فقرا تقسیم کند. این بانوی نمونه، فرزندانمان را نیز مانند خویش با خدا آشنا می کرد و به آنها ایمان و توحید تعلیم می داد، به آنها سفارش می کرد که نماز بخوانید، روزه بگیرید، به قرآن و حدیث رفتار کنید و از قیامت و حسابش بترسید و بدین وسیله اراده و عزمی پولادین در وجودشان بنا کرده بود." 
ولی افسوس، زمانی که بهار تازه بر طبیعت جامه نو پوشانده بود، دشمن به خوبی فهمیده بود که هرگز نمی تواند بر عقیده و ایمان آنها غلبه یابد لذا این اراده پولادین را مورد هدف قرار داد غافل از اینکه از اسارت تن رهایشان می کند و دروازه پرواز را به رویشان می گشاید. در این پرواز، قرص ماه و طفل هفت ماهه ایی که با خود داشت به همراه چهار فرزند دیگر خود یعنی مریم، معصومه، رضا و حسن سفر آسمانی خود را آغاز کردند. بر روی سنگ مزارش در بهشت شهدای بروجرد نوشتند:
شهید: قرص ماه زنگنه بیدکرپه
متولد: 5 اردیبهشت 1328
شهادت: 5 فروردین 1367
سن: 39 سال
محل شهادت: بروجرد

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

شیرین زنگنه

	زندگینامه

شیرین زنگنه

زندگینامه

سال 1342 زندگی عباس علی شکلی تازه به خود گرفت، تولد شیرین شور و نشاط خاصی را برای او به ارمغان آورد. کودکی را در شهرستان تاکستان استان قزوین سپری کرد و در دامان پاک مادر عفاف و ایمان را آموخت. در سنین جوانی با مردی از اهل ایمان ازدواج نمود و صاحب دو فرزند شد. شیرین بعد از ازدواج در شهر زنجان ساکن گشت و در هشتم بهمن ماه سال 1365 در پی بمباران هوایی زنجان توسط رژیم بعث عراق در حالیکه باردار بود، به همراه دخترش زینب در سن 23 سالگی پرواز به سوی بارگاه حضرت دوست را آغاز کرد و به وصال حق تعالی رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

شهرزاد زندوکیلی

	زندگینامه

شهرزاد زندوکیلی

زندگینامه

کلاس های درس را که پر از هیاهوی دانش آموزان بود، پشت سر هم می گشتم شنیدم در نیمکتی به جای یک شاگرد کلاس اول گل سرخی گذاشته اند و دوستان دلسوخته دفترهایش را به جای او ورق می زنند تا از درس ها عقب نماند اما آن ها نمی دانستند شهرزاد زندوکیلی الفبای عشق را خیلی زود یاد گرفته است. او درس شهادت را زودتر از همه ما آموخته بود. جایش در میان دوستان خالی است. او در سال 1359 در ملایر دیده به هستی گشوده بود و اینک در زمستان 1365 از میان ما رفت. در بيست و هشتم دي ماه 1365 موشک های خفاش های شب قلب آسمان ملاير را شکافت و بر سر خانه شهرزاد 6 ساله و خواهر کوچکش(شهیده شیما) و مادر فداکارشان (شهلا تورث) فرود آمد یادشان در ذهن ها ماندگار و مزارشان پرشقایق گردید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

شیما زندوکیلی

	زندگینامه

شیما زندوکیلی

زندگینامه

در دوازدهمین روز از خردادماه سال 1361 کودکی در ملاير به دنیا آمد که نام او را شیما نهادند. مادر و پدر مسرور از به دنیا آمدن فرزند دوم خانواده و از آنها شادتر شهرزاد کوچولو فرزند اول بود. شهرزاد عجله داشت تا تمام اسباب بازی هایش را به شیمای کوچک نشان دهد. شاید می دانست آنها مدت زیادی در این دنیا نخواهند ماند. روزها گذشت تا اینکه شیما به پنج سالگی رسید، و در شبی از شب های زمستان بیست و هشتم دیماه سال 1365 گلچین سرنوشت این دو غنچه را با شاخه مهرمادر (شهلا تورث) از شهر ملاير برچید و بمب های دشمن کاشانه آنان را برهم زد و هنوز زخم این فراق جگر پدر را می آزارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

تاجی زندلشنی

	زندگینامه

تاجی زندلشنی

زندگینامه

سال 1303 به دنيا آمد. نامش را تاجي گذاشتند و برايش آرزوي سلامتي کردند. او سال‌ها بعد همراه و همسفر خود را يافت. تاجي در زمان جنگ تحميلي ساکن شهر انديمشک بود که هواپيماهاي رژيم بعثي به شهر حمله کردند و او در سن 59 سالگي به آسمان بيکران شهادت بال گشود. زندلشني در تاريخ 22 مرداد 1362 به شهادت رسيد. 
پيکر پاکش را در گلزار شهداي انديمشک (قطعه جديد) به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

سیده طیبه زمانی موسوی

	زندگینامه

سیده طیبه زمانی موسوی

زندگینامه

سيده طیبه زمانی در 9 آبان ماه سال 1334 در خانواده ای کم درآمد و روحانی در روستای گودین از توابع شهرستان کنگاور در استان کرمانشاه دیده به دنیا گشود.
پدرش سید حسین نام داشت و از نزدیکان حاج آقا بزرگ کنگاوری (امام جمعه واعظ معروف) بود. 
او در سنین کودکی نزد پدرش قرآن را آموخت. استعداد سرشارش موجب شد که دوران ابتدایی و متوسطه را با درجه ممتاز پشت سر گذارد. طیبه علاقه فراوانی به مطالعه داشت و در کنار کتاب های درسی کتاب های دیگری را نیز مطالعه می نمود. 
او در دبیرستان منادی حجاب بود و در راه دفاع از حجاب و ارزش های اسلامی بسیار تلاش می کرد. طیبه بعد از اینکه دوران متوسطه را با موفقیت گذراند، در رشته شیمی دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شد.
او در دانشگاه به فعالیت های مذهبی، سیاسی خود ادامه داد.
 در حادثه زلزله طبس در گروه امداد امام به همراه دیگر دانشجویان به طبس رفت و با تمام توانش به مدت یک ماه مشغول خدمت به یتیمان و بی سرپرستان شد.
 او عکاس ماهری بود و عکس هایش که از طبس گرفته شده بیانگر محرومیت و فشار طبقه مستضعف است و طغیانی است علیه رژیم منفور پهلوی.
زمانی که کماندوهای رژیم پهلوی به حریم بیمارستان اطفال مشهد حمله نمودند او به یاری اطفال بی پناه پرداخت.
روز 26 دیماه 13566 که روز آزادی زن اعلام شده بود به همراه دیگر دانشجویان مسلمان در مشهد به تظاهرات پرداخت و از حجاب اسلامی و انقلاب به رهبری امام خمینی (ره) حمایت کرد.
در نتیجه ماموران رژیم منحوس پهلوی آنان را دستگیر نمود که بلافاصله با پیام آیت ا... شیرازی آزاد شدند .
وی سرانجام در تظاهرات روز 17 دیماه 1357 کنگاور شرکت کرد و در سن 233 سالگی به دست دژخیمان رژیم طاغوت به فیض شهادت رسید.
روزنامه اطلاعات به تاریخ 20 دی ماه 1357 نوشت : طیبه زمانی نماینده امام در طبس به گلوله بسته شد. 
 حاج آقا بزرگ کنگاوری در مراسم ختم آن شهید گفت: من معتقدم که خون این سیده جوان رژیم شاه را از ریشه بر خواهد کند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

ملوک زمانی

	زندگینامه

ملوک زمانی

زندگینامه

ملوک زمانی در سال 1338 در شهرستان ایوان متولد شد. شهرستانی که سال ها بعد دستخوش حملات دشمن قرار گرفت و موشک های دشمن بی رحمانه به بمباران مردم بی پناه این شهرستان پرداخت. 
ملوک زمانی از جمله افرادی است که در تاریخ هجدهم خرداد ماه 1364 در سن 26 سالگی مظلومانه به شهادت رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

عصمت زمانی

	زندگینامه

عصمت زمانی

زندگینامه

عصمت زمانی در سال 1320 در شهرستان ایوان متولد شد. شهرستان ایوان در استان ایلام در سال های جنگ تحمیلی مورد هجوم حملات هوایی دشمن بعثی قرار داشت و این حملات افراد بی گناه و مظلوم زیادی را قربانی کرد و بسیاری از کودکان را بی مادر و بسیاری از مادران را بی فرزند گذاشت.
عصمت زمانی از جمله بانوانی بود که دراین بمباران های هوایی مظلومانه در تاریخ هجدهم خرداد ماه 13644 در سن 44 سالگی به شهادت رسید و خونش خاک ايوان را گلگون کرد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

معصومه زمانی

	زندگینامه

معصومه زمانی

زندگینامه

معصومه زمانی ، فرزند محمود ، در روز هفتم خرداد ماه سال 1347 در شهرستان آباده از توابع استان فارس در خانواده ای مذهبی و متوسط به دنیا آمد .
معصومه آخرین فرزند خانواده اش بود . خانواده زمانی در سال 1351 در حالی که معصومه چهار سال بیشتر نداشت به شهر مقدس قم مهاجرت نمود .
او در 7 سالگی به مدرسه « زینبیه » رفت و تا سال پنجم ابتدایی ادامه تحصیل داد .
معصومه در نوجوانی به همراه مادر در منزل خانه داری می کرد . او در سال 1364 به عقد ازدواج یکی از اقوام پدری خود که در شهر قم مشغول به تحصیل بود درآمد و وارد زندگی مشترک خود شد . این زندگی مشترک بیش از یک سال به طول نیانجامید و او در روز بیست و پنجم مرداد ماه سال 1365 در حال مراجعت به منزل خود در جریان عملیات تروریستی( بمب گذاری عناصر ضد انقلاب ) در نزدیکی حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه در شهر مقدس قم به شهادت رسیدند . آن شهیده دانش آموز در زمان شهادت 18 سال داشت و در گلزار شهدای شهر مقدس قم به خاک سپرده شد .

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از