پوران رحمانی

	زندگینامه

پوران رحمانی

زندگینامه

پوران در روز چهاردهم فروردین ماه سال 1336 به دنیا آمد و در مسجد سلیمان بزرگ شد. درس و مدرسه را تا پایان دوره ابتدایی ادامه داد. پس از طی دوران کودکی و نوجوانی ازدواج نمود و صاحب 1 فرزند شد.
از لحاظ اخلاقی خیلی خوش اخلاق و مردم دوست بود. توکل عجیبی به خدا داشت. پوران توسط بمبارانهای رژیم بعثی در مسجد سلیمان مورخ 30 مهر 1362 در سن 26 سالگی شهد شیرین شهادت نوشبد.
مزارش در گلزار شهدای اهواز قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

اقدس رجبی

	زندگینامه

اقدس رجبی

زندگینامه

اقدس در روز پنجم مرداد ماه سال 1337 در شهر همدان به دنیا آمد و به آموختن علم پرداخت. اقدس رجبی فعالیت های فرهنگی بسیاری انجام می داد. وی در تابع بادآباد در روستای بهار معلم بود و کلاس های قرآن نیز برپا می کرد و همچنین نیز در همدان کلاس های دیگری نیز دایر می کردند.
اخلاق شهید اقدس بسیار خوب و نیکو بود به مادرش احترام خاصی قائل بود و با بزرگترها به خوبی رفتار و به آنها نیز احترام می گذاشت. میان دوستان و اقوام زنی نمونه بود و همه از او تعرف می کردند. روزهای دوشنبه و پنج شنبه را روزه می گرفت و به نماز اول وقت اهمیت خاصی می داد.
در یکی از روزهای جمعه وقتی با عجله می خواست به نماز جمعه برود خانواده اش به او می گفتند که کمی صبر کند تا با آنها برود ولی او گفت از راهپیمایی جا می مانم. از خیابان بوعلی همدان راهپیمایی شروع شد او همراه خواهرش به راهپیمایی ادامه داد تا اینکه به استادیوم قدس رسیدند و چون اقدس قد بلندی داشت جلوی صف ایستاد، در همین زمان به خواهرش گفت: خوشا به سعادت کسانی که الان شهید شده اند و ای کاش من نیز پسر بودم و به جبهه می رفتم تا شهید شوم و خدا نیز صدای او را شنید و در سخنرانی امام جمعه بمباران دوباره شروع شد و اقدس در تاریخ 25 تیر 1361 در سن 24 سالگی به شهادت رسید و به پدر شهیدش پیوست.
پیکر پاکش را در باغ بهشت همدان به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

سیمین دخت رای

	زندگینامه

سیمین دخت رای

زندگینامه

سیمین دخت متولد هفدهم مهرماه سال 1333 بود. با پایان تحصیلات در زادگاهش کرمانشاه به عنوان معلم مشغول به کار شد. اما تقدیر بر آن بود که سیمین دخت لباس شهادت بر تن کرده و خونین کفن حق را زیارت کند. رای در تاریخ 20 اسفند 1363 در سن 30 سالگی در منطقه کرمانشاه شهد شیرین شهادت نوشید. 
مزارش در باغ فردوس قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

مرضیه راموشی خان

	زندگینامه

مرضیه راموشی خان

زندگینامه

روز نهم مرداد ماه سال 1348 در کوهدشت به دنیا آمد. شوق نشستن در کلاس، عشق به اول مهر را در چهاردهمین بهار عمرش جشن گرفت. برنیمکت های کلاس درس نشست تا الفبای زندگی را در مقاله گیتی تعریف کند. اخلاق بیاموزد و زمان را با تمام ابعادش با نیکی به خانواده و دوستان و همسایگان و خدمت به خلق معنا کند، طعم اشک را بارها بر گونه های خویش احساس کرده چرا که هر روز پرواز دوستان را بر دستان مردمان شهر شاهد بود که در آتش کینه و حسادت خصم می سوختند. این شقایق خسته که داغ دوستان، تاروپود وجودش را از هم گسیخته بود دیگر تاب ایستادن نداشت.
سرانجام سینه ای که زخمی از بغض بود با کوله باری از اشتیاق آهنگ وصال کرد تا سندی باشد برای مظلومیت مظلوم و ظلم ظالم در خروش رها شدن یک تیر و سرانجام مرضیه در روز پنجم اسفند ماه سال 1362 در کوهدشت، مرضیه شد و معلم کلاس معرفت و انسانیت. 
پیکر پاکش را در بهشت زهرا(س) کوهدشت به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

فروغ راعی

	زندگینامه

فروغ راعی

زندگینامه

فروغ راعی در سال 1300 در میان یک خانواده‌ی متعهّد، مذهبی و زحمتکش در یکی از ییلاقات شهرستان آمل متولّد شد و این‌چنین زندگی یک خانواده با فروغ یک بانوی هدفمند تابیدن گرفت. 
وی در سال 1326 به عقد ازدواج آقای نصرالله عطاریان درآمد که حاصل این ازدواج 5 فرزند گشت. فروغ زنی فهمیده‌بودوعلاقه‌ی‌ زیادی به‌ارزش‌های‌ اسلامی داشت؛ لذا در‌ روز ‌‌شهادت او یعنی 15/7/1357 هنگامی که مؤذن بر فراز گلدسته‌ها حی علی خیر العمل را بانگ می‌داد، وی به هنگام بازگشت از تظاهرات درب منزل را به خاطر پناه دادن به انقلابیون باز گذارد و به همین منظور با ایادی ساواک درگیر شد و هنگامی که مؤذن ندای توحید سر داد و لا اله الا الله را به جان‌ها عرضه می‌کرد، مورد اصابت تیر مستقیم تیره‌دلان واقع شد و در سنّ 57 سالگی چشم بروی فروغ جاودانه حضور و عشق گشود. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

راضیه تقی جواد

	زندگینامه

راضیه تقی جواد

زندگینامه

راضیه تقی جواد در ســـرزمین کربلا در جوار حرم ملکوتی حضرت سیدالشهدا (ع) دیده به جهان گشود. در آغازین روزهای زندگی مادر قیام کربلا را برای او توضیح داد و او زینب (س) را الگوی خود ساخت. سال ها گذشت و تقی جواد به عنوان پزشکیار مشغول به کار شد.
ظلمت و استبداد رژیم بعث عراق از همان کودکی روح او را آزار می داد. وقتی بزرگ شد قیام کرد و ظلم دشمن بعثی را طاقت نیاورد. سرانجام در روز نهم ماه رمضان سال 1400 (1359) مأمورین امنیتی رژیم بعثی عراق راضیه و خواهرش را به جرم عدالت خواهی دستگیر کردند و او را در سازمان امنیت زندانی نمودند. باز تاریخ تکرار شد، زینب (س) در کاخ یزید.
راضیه گمنام باقی ماند و کسی از او خبری به دست نیاورد. خداوند راضی شد که او این گونه غریب به آسمان پر کشید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

توران رادمهر

	زندگینامه

توران رادمهر

زندگینامه

توران در روز هجدهم دی ماه سال 1336 پا به عرصه هستی نهاد. کودکی اش را در آبادان سپری کرد. روزها و ماه ها گذشت تا اینکه در روز بیست و هشتم مردادماه سال 1357 در حادثه سینما رکس آبادان در سن 21 سالگی به شهادت رسید. پیکر پاکش را در بهشت رضا(ع) آبادان به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

جان بی بی رادمنش

	زندگینامه

جان بی بی رادمنش

زندگینامه

دهم فروردین سال 1314 در کوچه ای که طراوت بوستان داشت نوزادی متولد می شود که بر او نام بی بی می نهند و قدوم مبارکش را بر عرصه هستی گرامی می دارند. وی روزها و سال های نشاط انگیز کودکی را در خانواده ای مسلمان و متدین و با صدق و صفای پدر و مادری نیک سرشت و پاک روش می گذراند و خیلی زود دل خداجویش به ذکر و ثنای پروردگار انس و الفت می گیرد.
 بی بی جان که موفق نمی شود با گام نهادن در مدرسه به تحصیل علم و دانش بپردازد و چشمان امیدوارش را به سیمای نشاط انگیز دفتر و کتاب بگشاید در خانه و در جوار مادر به آگاهی هایی دست پیدا می کند و به آینده ای نیک انجام دل می بندد.
 او در یازده سالگی با یکی از بستگانش پیمان ازدواج منعقد می کند و زندگی نو و تازه ای را در جوار همسر خود آغاز می کند و در راه تحکیم و استواری هر چه بیشتر کانون گرم خانوادگی قدرت و قوت روحی و جسمی اش را به کار می گیرد. 
به علت درآمد ناچیز همسرش که به شغل دست فروشی اشتغال داشت برای ادامه زندگی همراه با عزت نفس بی بی جان خود با اراده و عزمی استوار وارد عرصه ی کار و تلاش می شود و به ریسندگی رو می آورد و با بافتن فرش نقش مهمی در اداره ی خانواده برعهده می گیرد.
 بی بی جان نه تنها در اداره ی امور خانه و یاری رساندن به همسرش در تامین هزینه ی زندگی خود را مقید می دانست بلکه در کمک و مساعدت به مردم نیز اعتقادی ژرف داشت و اگر در همسایگی اش بانویی زندگی می کرد و مثلا نوزادی بدنیا می آورد بی درنگ به یاری اش می شتافت و در امر بهداشت و تمیزی خانه و البسه خالصانه به تلاش می پرداخت. 
 محبت و مهربانی او زمانی به اوج می رسد که خداوند بخشنده فرزندانی صالح و صادق به وی عطا می کند و بی بی جان باصفا و صداقت کام جانشان را به رافت و عطوفت سرشار می کند و گلشن سرشت و فطرت پاک آنها را به چشمه سار دین و دیانت، نشاط و شادابی می بخشد و با وقار و متانت و صبر و حوصله ی فراوان هشت فرزند دختر وپسر را در آغوش گرم و پر محبت خود پرورش می دهد و برای ثمردهی درخت آرزوهاشان عاشقانه تلاش می کند. 
 همچنین در سال هایی که مردم رشید و شجاع ایران انقلاب شکوهمند خود را آغاز کردند و استبداد رژیم شاه را فریاد زدند بی بی جان نیز چون دیگر زنان سرافراز میهن خود در راهپیمایی ها شرکت می کرد و شعار استقلال آزادی سر می داد و در شهریور ماه سال 1360 قصد زیارت می کند، و چون گذشته برای برگ و توشه ی سفر و تغذیه ی فرزندانش که در خانه می مانند مقدمات تهیه ی نان را فراهم می کند اما از آنجایی که همسایه اش نیز از وی خواسته بود تا وسیله های نان پزی را در اختیارش قرار دهد بی بی برای اینکه همسایه نیز در روز مقرر موفق به پخت نان شود در سپیده دمان از بستر خواب بر می خیزد و پس از گزاردن نماز در درگاه حق تعالی مشغول به کار می شود. مخالفان و معاندان انقلاب اسلامی در مغازه ای که در پشت منزل جان بی بی در شیراز قرار داشت بمب جای می نهند. 
بی بی جان تلاشی خالصانه را آغاز می کند و از صفای صبح و سپیده جام طراوت بر می گیرد و از شور و شوق زیارت به وجد می آید، زمانی که بمب جاسازی شده منفجر می شود منزل بی بی جان در خاک و خون می نشیند و او در تاریخ 9 شهریور سال 1360 در سن 46 سالگی به شهادت می رسد و در سفری روحانی به دیدار دوست نائل می شود.
 مزارش در دارالرحمه شیراز قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

افسانه ذوالقدری

	زندگینامه
	رویای صادق

افسانه ذوالقدری

زندگینامه

نامش افسانه بود. هشتم آذرماه سال 1349 به دنیا آمد و در شهر میانه بزرگ شد. 7 ساله بود که به مدرسه رفت و تا پایان دوره ابتدایی تحصیل نمود. هنوز دانش آموز مدرسه بود که برات شهادتش را از دست حضرت زینب(س) گرفت. در رویایی صادق بانوی غریب کربلا به او نوید رسیدن به نور داد.
افسانه در روز دوازدهم بهمن ماه سال 1365 در دبیرستان زینبیه بر اثر بمباران هوایی در حالیکه 16 سال بیشتر نداشت به شهادت رسید و در گلزارشهدای میانه آرام گرفت.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

بدریه دیوخار

	زندگینامه

بدریه دیوخار

زندگینامه

بدریه فرزند عبدال و هدیه در تاریخ 3 تیر ماه سال 1329 در ایلام دیده به جهان گشود به علت کمبود امکانات تحصیل در آن زمان نتوانسته بود از نعمت سواد بهره مند شود. وی مادری بسیار مهربان و همسری فداکار برای همسرش بود که ناگهان در تاریخ 25 بهمن ماه سال 1362 بر اثر بمباران وحشیانه دشمن بعثی در شهر ایلام در سن 33 سالگی به دیدار حق شتافت. 
مزارش در گلزارشهدای صالح آباد قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از