رضوان مرادی نجف آبادی

	زندگینامه

رضوان مرادی نجف آبادی

زندگینامه

رضوان اولین شهیده انقلاب در شهرستان نجف آباد بود. او در سی ام خردادماه سال 1351 در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی اش سرشار از شور و شوق بچگی بود و با توجه به سن کم، درک و فهم او نسبت به مسایل پیرامونش زیاد بود. بیشتر با بچه های بزرگتر از خودش بازی و نشست و برخاست می کرد.
گوش به فرمان پدر و مادر بود و همراه آن ها در راهپیمایی ها و تظاهرات علیه شاه شرکت می کرد. وی در سال 1357 در هجدهم دی ماه زمانی که به همراه مادر در تظاهرات شرکت داشت برای نوشیدن آب به طرف شیرآبی که روبه روی مسجدالرسول نجف آباد بود رفت که عوامل دست نشانده رژیم پهلوی گلوله ای به طرفش شلیک کردند. گلوله به سرش اصابت کرد و او را در سن 6 سالگی به شهادت رساند. 
مزارش در جنت الشهداء نجف آباد اصفهان قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

 روبخیر مرادی پور

	زندگینامه

روبخیر مرادی پور

زندگینامه

روبخير مرادي بانويي باتقوا بود که در سال 1328 چشم به جهان گشود. او وجودش را وقف مهرباني و گرمي‌بخش به کانون خانواده کرد و در بيست و يکم مهر 1359 با شليک توپخانه دشمن در انديمشک آسماني شد. پيکر شهيده 31 ساله را در قطعه‌ي قديم گلزار شهداي انديمشک به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

فرنگی مرادی

	زندگینامه

فرنگی مرادی

زندگینامه

فرنگی در سومین روز از دی ماه سال 1336 در روستای ماژین دیده به جهان هستی گشود. روزهای کودکی‌اش در شهرستان ایوان سپری گشت و در عنفوان جوانی همراه و همسفر خود را یافت و صاحب 3 فرزند شد. 
مرادی در زمان جنگ تحمیلی در شهرستان ایوان سکونت داشت؛ که یک‌باره هواپیماهای رژیم بعثی در آسمان شهر ظاهر شدند و در روز هجدهم خرداد ماه سال 1364 شهر را بمباران کردند و فرنگی بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه در سن 28 سالگی به شهادت رسید.
در جریان این حمله همسرش یدالله و دو فرزندش روح الله و نعمت الله نیز به شهادت رسیدند. 
مزار پاک و مطهرش در گلزار شهدای حاجی حاضر ایوان روستای سرتنگ واقع می باشد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

منیره مرادی

	زندگینامه

منیره مرادی

زندگینامه

سال 1357 در تهران بود، سال خون و قیام، سال به ثمر رسیدن حماسه ملّتی بزرگ، سالی که منیره پا به عرصه هستی نهاد تا میراث دار فخرآفرینی هموطنانش باشد.
او پا به دنیا گذارد و از همان نخستین روزهای حیات با واژه های شجاعت، قیام، شهادت و حق طلبی مأنوس شد. سال 1359 از راه رسید و منیره ی 2 ساله، سایه شوم جغد جنگ را بر فراز آسمان کشور حس کرد و این بار با قاموس بی رحم جنگ و تجاوز آشنا گردید. چند سال بعد در هشتمین روز از اسفندماه سال 1366 دشمن متجاوز تهران را مورد تجاوز قرار داد و بمب ها سفیرکشان آسمان شهر را در نوردیدند. 
منیره مرادی به همراه مادر و خواهر و عموی خود آسمانی شدند؛ گرچه او نه سال بیشتر در دنیا زندگی نکرد اما نامش در دفتر شهیدان مظلوم جاودانه شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

 مریم مرادی

	زندگینامه

مریم مرادی

زندگینامه

مریم در سال 1364 در شهر تهران متولد شد؛ پدرش صفرعلی با شنیدن خبر تولد او خدا را سپاس گفت. پدر مرد میدان جنگ بود به همین علت همسر و فرزندانش را به خدا سپرد و خود روانه ی میدان نبرد گردید. مریم هنوز راه رفتن را نیاموخته بود، برادرش حسین که چهار سال بیشتر نداشت؛ دستش را گرفت تا با هم بازی کنند. اما روز بیست و هفتم دی ماه سال 1365 در تهران مریم یک ساله، حسین و پدر بزرگشان با پیکری خونین به آسمان بال گشودند و مادرشان به علت موج گرفتگی برای مدت ها بیمار ماند. وقتی پدر بازگشت از آن آشیانه ی شاداب چیزی جز خاکستر باقی نبود.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

 شوکت مراد

	زندگینامه

شوکت مراد

زندگینامه

مادرم شوکت در سال 1312 در محله جماران تهران به دنیا آمد. صبح روز 21 بهمن ماه سال 1357 بود و شهر تهران چهره ای دیگری به خود گرفته بود در هر گوشه از شهر تظاهرات می کردند. هیچ کس در خانه نمانده بود و همه برای دفاع از مملکت خویش و پیروزیش به خیابان ها آمده بودند و ندای الله اکبر سر می دادند. مادرم آن روز برای انتقال خون به بیمارستان شهدا رفت تا با اهدا کردن خون خود جان بسیاری از مجروحین اسلام را نجات دهد. رژیم شاهنشاهی از ساعت 4 بعد از ظهر اعلام حکومت نظامی کرده بود و سر هر کوچه از خیابان نیاوران سربازان اسلام ایستاده بودند تا جان مردم سالم را نجات دهند و از طرفی نیز رهبر معظم انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) فرموده بود که کسی در خانه نماند و به خیابان ها بروند و ندای الله اکبر سردهند. مادرم وقتی فرمایش امام را شنید سریع به خیابان رفت و در تظاهرات شرکت نمود و راس ساعت 11 شب در اثر گلوله باران کردن مردم بی دفاع اسلام گلوله به قلبش اصابت کرد و در سن 45 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل گردید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

زهره مدینه

	زندگینامه

زهره مدینه

زندگینامه

زهره در روز هفتم تیر ماه سال 1349 به دنیا آمد و در شهر اصفهان بزرگ شد. کودکی را با شادی سپری کرد. دختری شاد و پر انرژی بود قلب همچون آیینه و اندیشه هایش همیشه او را به سکوت وا می داشت تا در خلوت خود با خدا بیشتر راز و نیاز کند. 
زهره در 18 سالگی روز دهم فروردین ماه سال 1367 در خیابان عسگریه اصفهان بر اثر اصابت موشک به محله به شهادت رسید. 
مزارش در گلزار شهدای اصفهان قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

صدیقه مدیری

	زندگینامه

صدیقه مدیری

زندگینامه

صدیقه در سال 1339 در تهران قدم به عرصه هستی نهاد کودکی را با فراز و نشیب های آن سپری نمود و پس از آن به تحصیل پرداخت.او که در آغاز زندگی طعم شادی را چشیده بود از اطرافیان چیزی جز محبت و انصاف سراغ نداشت، در حالیکه دانش آموز سوم دبیرستان بود در حیاط خانه شان در خیابان گرگان آسمان را تماشا می کرد و به پایان یافتن ظلم می اندیشید اما بالگرد رژیم او را هدف گلوله قرار دادند و مظلومانه در هجده سالگی به شهادت رساندند. صدیقه مدیری در نهم مهرماه سال 1357 از این عالم خاکی به ملکوت پرواز کرد و مزار پاک این خواهر شهید در بهشت زهرا قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

زهرا مداح

	زندگینامه

زهرا مداح

زندگینامه

زهرا مداح در خانواده ای مذهبی و متوسط، در یک خانه محقر در تاریخ 18 مهرماه سال 1334 در شهر سمنان متولد گردید. 
وی در حین تحصیلات کلاسیک در مدرسه، جهت آموختن عقاید اسلامی به یک مکتب خانه می رفت. او در دوران تحصیل از شاگردان ممتاز بود. 
ایشان پس از اخذ مدرک دیپلم به کار در آموزش و پرورش مشغول شد و علاقه وافری به منتقل کردن عقاید خود به همنوعان خود داشت و برای بالابردن سطح فرهنگ فرزندان روستایی به روستاهای اطراف می رفت و سختی راه را جهت آموختن دانش به مناطق محروم به جان می خرید. 
به دانش آموزان مستضعف و محروم به صورت ناشناس کمک می کرد. در مراسم دینی و مذهبی و سیاسی شرکت فعال داشت و پیرو خط امام و ولایت فقیه و رهرو اندیشه های دکتر بهشتی بود. 
در زمان مبارزات علیه رژیم ستمشاهی، با حضور فعال در راهپیمایی و تظاهرات خشم خود را از آن رژیم بروز می داد. 
در زمان جنگ تحمیلی در ستادهای پشتیبانی جبهه ها حضور فعال داشت در دوران انقلاب و پیش از آن با نسل جوان با عطوفت و ملامت برخورد می کرد و عامل ارشاد نوجوانان و جوانان بود. 
به عنوان اسوه اخلاقی بین دانش آموزان و مشاوری مهربان بین همکاران مطرح بود و با صلابت و مدیریت خاصی که داشت مشکلات آنان را برطرف می نمود. 
همواره در طول زندگی، حضرت زهرا(س) را اسوه و الگو قرار می داد و در بین اقوام و دوستان زبانزد مهر و صمیمیت بود. به شرکت در نماز جماعت اهمیت بسیار می داد. 
جهت مشرف شدن به خانه خدا روزشماری می کرد و هنگام خداحافظی از دوستان و بستگان گویی در جایی غیر اززمین پرواز می کرد. قبل از رفتن فرزندانش را نصیحت کرده و آنان را به صبوری سفارش کرده و با دختر بزرگش که در آن زمان 11 ساله بود مانند یک دوست رفتار می کرد و به او سفارش کرده بود که در زمانیکه من نیستم مسئولیت اداره خانه با شماست و او را طوری تربیت کرده بود که با این سن کم تحمل بالایی داشت. 
در سفر حج روزی یک مسلمان سیاهپوست ناشناس آفریقایی از طریق اشاره به ایشان تفهیم کرد که خواهان کمک به جبهه های جنگ می باشد و مبلغ 20 ریال سعودی را به او اهدا کرده بود. 
در این سفر بارها به دوستانش گفته بود آروز دارد خادمه حضرت زهرا(س) شود و در محل اقامت مکه از هر نوع کمکی به زائرین اعم از شستن ظروف و خدمات دیگر دریغ نمی نمود. 
تا اینکه در تاریخ 9 مردادماه سال 1366 در راهپیمایی برائت از مشکرین در مکه معظمه توسط عمال سعودی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و در پی اصابت باتوم به سر و مسمومیت ناشی از گاز شیمیایی در سن 32 سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. 
مراسم تشییع شهیده در نماز جمعه تهران برگزار شد. سپس پیکر پاکش جهت دفن در امامزاده یحیی(ع) به سمنان منتقل شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

 آمنه مختاری

	زندگینامه

آمنه مختاری

زندگینامه

آمنه در سال 1360 در خانه ی علی در تهران به دنیا آمد؛ سالهای آغازین زندگی او در هاله ای از اضطراب و جنگ سپری شد. 7 ساله بود که جغد شوم جنگ زیبائی زندگی را از او گرفت. آمنه به همراه برادرش مرتضی در خیابان شوش تهران بود که حمله ی موشکی رژیم بعث آغاز شد و آن دو در تاریخ 22 فروردین ماه سال 1367 خزان زندگی را تجربه کردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از