شهناز محمدی زاده

	زندگینامه

شهناز محمدی زاده

زندگینامه

سال 1339 بود؛ روزهای کودکی اش را در خرمشهر گذراند و در سایه ی زحمات پدر و مادری صبور و متدیّن رشد نمود. 
شهناز درعنفوان جوانی در درگیری تن به تن در خرمشهر نقش گسترده ای داشت؛ به طوری که وظیفه ی خود می دانست که هر جا نیاز به امداد و کمک باشد، حاضر شود. او که می توانست خود را از معرکه ی نبرد برهاند، مردانه ایستاد و مقاومت کرد و درس شجاعت و زندگی را به همه آموخت. 
قبل از شهادتش به یکی از خواهران رزمنده گفته بود: «ما فردا همه شهید می شویم چون دیشب خواب دیدم که لباس سفیدی پوشیده ام.» بالاخره در تاریخ 8 مهر 1359 حوالی چهار راه گل فروشی خرمشهر در سنّ 20 سالگی بر اثر اصابت گلوله، جان به جان آفرین تسلیم کرد. 
هنگام انتقال به بیمارستان به دوستانش گفت: «سلام مرا به پدر و مادرم برسانید و بگویید که مرا ببخشند و از راهی که انتخاب کرده ام، راضی و خشنود باشند و من هم خوشحالم که در راه دین به شهادت می رسم.» 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

 سکینه محمدی ذلانی

	زندگینامه

سکینه محمدی ذلانی

زندگینامه

پدر و مادرش چه قدر خوشحال بودند که خداوند دختری زیبا به آن ها عنایت کرده است؛ درست در دهم اسفند ماه سال 1347 در روستای زلان سفلی شهرستان ایوان با آمدن سکینه شادی را احساس نمودند. او در کنار خانواده و در آغوش پرمهر پدر و مادر بزرگ شد، خواندن و نوشتن نمی دانست، خانه دار بود سال 1359 ازدواج نمود و صاحب یک دختر شد.حالا سکینه نوجوانی 17 ساله بود که حضورش پررنگ تر از همیشه احساس می شد. 
اما رژیم بعثی عراق نگذاشت این شادی دوام داشته باشد. سکینه در بیست و یکم خرداد ماه 1364 در شهرستان ایوان بر اثر بمباران هوایی و اصابت ترکش به گردن به شهادت رسید. 
مزار پاک ومطهرش در گلزارشهدای حاجی حاضر ایوان واقع است.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

زهرا محمدی خرزوقی

	زندگینامه

زهرا محمدی خرزوقی

زندگینامه

زهرا در روز دهم اردیبهشت ماه سال 1362 به دنیا آمد. پدر و مادرش اصفهانی بودند و او در این شهر بزرگ شد.
هنوز پنج سال بیشتر نداشت که جغد شوم نفرت صدامیان بر آسمان اصفهان سایه افکند. خیابان مدرس بمباران شد. خانه آقای محمدی ویران گشت و زهرا زیرآوار ماند. خواهرش به سختی او را از زیر آوار بیرون کشید اما زهرا تا بیمارستان تاب نیاورد و در روز بیست و نهم فرودین ماه سال 1367 به آسمان دست یافت. 
مزارش در گلزار شهدای اصفهان قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

عصمت محمدی بندرریگی

	زندگینامه

عصمت محمدی بندرریگی

زندگینامه

عصمت در روز هجدهم دی ماه سال 1338 پا به عرصه هستی نهاد. کودکی اش را در شهر بوشهر گذراند سال ها بعد از اتمام دوره تحصیل به عنوان معلم به تعلیم و تربیت کودکان دیارش مشغول شد. 
سال ها بعد او در تاریخ 28 مردادماه سال 1357 در سن 19 سالگی در آبادان طی حوادث انقلاب به شهادت رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

 راضیه محمدی

	زندگینامه

راضیه محمدی

زندگینامه

راضیه در روز ششم اردیبهشت ماه سال 1351 به دنیا آمد. اهل شهر میانه بود. 
صبح روز12 بهمن آماده رفتن به مدرسه شد. مادرش ابتدا به او اجازه رفتن نمی داد، ولی راضیه با گریه و التماس و اصرار می گوید؛ در مدرسه جشن داریم و مادرش به او اجازه می دهد، به شرط آن که زود برگردد ولی دیگر هرگز برنگشت. 
راضیه در روز دوازدهم بهمن ماه سال 1365 در سن 14 سالگی در میانه به شهادت رسید. 
مزارش در گلزار شهدای میانه قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

آغابیگم محمدی

	زندگینامه

آغابیگم محمدی

زندگینامه

آغابیگم در روز بیستم بهمن ماه سال 1326 در شهرستان چادگان به دنیا آمد. 
و پس از رسیدن به سن جوانی ازدواج نمود و صاحب 7 فرزند شد. 
سواد خواندن و نوشتن نداشت ولی هر روز بعد از نماز، قرآن را باز می کرد و با نگاه کردن به آن، آیه هایی را از حفظ می خواند و با خدای خود راز و نیاز می کرد. هیچ گاه اهل غیبت نبود. بشتر اوقات ذکر صلوات و آیه الکرسی را بر زبان داشت. 
روز بیست و ششم اسفندماه سال 1366 ساعت9:45 دقیقه صبح روز چهارشنبه بر اثر بمباران هوایی زادگاهش در سن 40 سالگی به شهادت رسید . 
مزارش در گلزار شهدای چادگان قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

 خدیجه محمدی

	زندگینامه

خدیجه محمدی

زندگینامه

خدیجه در روز دوم فروردین ماه سال 1339 در روستای سروله به دنیا آمد. به دلایلی از نعمت سواد بی بهره بود. نماز و روزه و فرایض دینی را به خوبی به جا می آورد. 
خدیجه در سن 20 سالگی در مورخ 15 اردیبهشت ماه سال 1359 توسط گروهک های ضد انقلاب در سنندج به شهادت رسید. 
پیکر پاکش را در گلزار شهدای پیرمحمد سنندج به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

 مهرماه محمدی

	زندگینامه

مهرماه محمدی

زندگینامه

مهر ماه در روز اول بهار سال 1295 در بروجرد پا به عرصه هستی نهاد. گاه و بی گاه که انسان دلتنگ می شود ناخودآگاه بر سينه مادر سر می گذارد و تمام عقده دلش را خالی می کند ولی امان از زمانی که عقده گشای دردهايش سنگ مزار مادر باشد، باز هم می خواهم از مادر بگويم، مادری که در دامان او فرزندانی پاک و مطهر با لبخند شکوفا شده اند، مادری که هر جا او بود زندگی جاری بود، حضور پر از شور و احساسش طراوتی لطيف به زندگی می بخشيد و حضور معنوی او با جلسات مذهبی و نمازهای مساجد همراه بود مادری که رنگ سفيد را دوست می داشت زيرا به سفيدی چادر نمازش پاک بود و بی آلايش به هنگام شهادت نيز پلاک او چادر نمازش بود که جسم خونينش را کفن کرده بود، مادری که دست های مهربانش شکسته بند دردهای بيماران زحمتکش روستايی بود، مادری که پرواز روحش را در نقش های قالی حک می کرد و زندگی را آيه آيه بر صفحه قالی های دستبافش طراحی می کرد و شعر دار قالی اش برای همگان دعای خير بود. 
مادری که مهرماه نام داشت و خود چون ماه شب چهارده در آسمان زندگی فرزندانش نورافشانی می کرد و اکنون نيز بعد از عروج ملکوتيش همچنان چراغ راهشان می باشد، اميد است که بانو، مهرماه محمدی ما را نيز از برکت نور خويش بهره مند سازد. 
او در تاریخ 21 دی ماه سال 1365 در سن 70 سالگی در بمباران شهر بروجرد به شهادت رسید. 
پیکر پاکش را در بهشت شهداء به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

گوهر محمدی

	زندگینامه

گوهر محمدی

زندگینامه

دهم مهر ماه سال 1336 به دنیا آمد و گوهر نام گرفت. در پانزدهم خرداد سال 1342 نهالی غرس شد که در سال 1357 به ثمر نشست و در سال های بعد از آن شاخ و برگ گسترد و چون چتری بر سر همه مستضعفان سایه افکند. مردم مسلمان شهرستان بانه در سالگشت حماسه ی خونین 15 خرداد سال 1342 دور هم جمع شده بودند تا بار دیگر فریاد دفاع از غیرت و آبرو و حق طلبی مردم مسلمان ایران را به گوش جهانیان برسانند و به شهدای غیور 15 خرداد 1342 بگویند که شما در جوار رحمت حق آسوده خاطر باشید که همسنگران و رهروان شما راهتان را ادامه خواهند داد. دست تقدیر این چنین خواست که در این روز پانزده خرداد دیگری برای ملت ما در تاریخ پرافتخار انقلابمان ثبت شود. 
آری حادثه خرداد دوباره تکرار شد اما این بار بعثیان به نیابت از آمریکای خونخوار این جنایت هولناک را مرتکب شدند. ناظران واقعی این واقعه می گویند: 
در این روز مردم برای شرکت در مراسم سالگشت 15 خرداد در محل پارک شهر بانه (پارک 15 خرداد) اجتماع کرده بودند، ساعت 30و10 دقیقه هواپیماهای رژیم جنایت پیشه سیاه و نفرت بار خود را بر آسمان صاف و فضای بی آلایش شهر بانه افکندند. در مدت چند ثانیه گویی آسمان و زمین به هم برخورد کردند همه جا تاریک شد، بارانی از بمب های آتش زا و گلوله و راکد بر سرمردم بی دفاع بانه باریدن گرفت. 
فغان و آه و ناله کودکان و زنان به آسمان برخاست، سراسر شهر را توده ای از دود فرا گرفته بود، اجساد مطهر شهدا به هوا پرتاب می شد، تکه های متلاشی شده اجساد بر شاخه های درختان مشاهده می گشت، قیامتی برپا شده بود همه دنبال گم گشتگان خود بودند، مادران فرزند در بغل تکه تکه شده بودند. جوانان و نونهالان پرپر شده بودند تعداد شهدا به حدی بود که امکان دفن سریع آنها وجود نداشت لذا هر خانواده مشغول شهیدش بود. با اینکه بمب به سر خواهرم اصابت کرده بود و فقط قسمتی از گردنش مانده بود به اندازه ی 5 الی 6 متر با همان حالت بدون سر، دستش در دست خواهر دیگرم بود و بعد بر زمین افتاده بود. 
گوهر در تاریخ 15 خرداد 1363 با زبان روزه مورد اصابت ترکش توپ بعثیان قرار گرفت و در روستای نی در سن 27 سالگی به شهادت رسید. 
پیکر پاکش را در روستای کوپیچ به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

آذر محمدی

	زندگینامه

آذر محمدی

زندگینامه

آذر در دهمین روز از اردیبهشت ماه سال 1349 در شهر تهران دیده به جهان گشود. ایام کودکی را در دامان پدر و مادری مهربان سپری کرد. 
با رسیدن به سن 7 سالگی راهی دبستان شد و پس از آن تحصیلات خود را تا سال دوم راهنمایی ادامه داد. در ایام مبارزات انقلابی مردم ایران علیه رژیم ستم شاهی او نیز به موج خروشان تظاهرکنندگان پیوست و همراه با مادر فریاد عدالت طلبی سر داد و در بهمن ماه سال 1357 پیروزی انقلاب را به سرور نشست و سرانجام در ششمین روز از فروردین ماه سال 1364 حمله موشکی دشمن بعثی به شهر تهران او را به همراه مادر و دو خواهرش و برادرش به خاک و خون کشید.
آذر در 14 سالگی میهمان اعلی علیین گشت و عالم فانی را به سوی جهان باقی ترک گفت. 
روحش شاد

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از