حدیثه ملکی کچانک

	زندگینامه

حدیثه ملکی کچانک

زندگینامه

حدیثه در سال 1360 در آغوش مادر جای گرفت. پدرش افسر نیروی هوایی بود و زمانی که او به دنیا آمد، آن ها به دلیل شغل پدر در استان هرمزگان زندگی می کردند. دو سال گذشت؛ پدر این بار مأموریت یافت به شهر همدان و پادگان هوایی نوژه برود. چندی بعد خدا هدیه ای دیگر را به پدر و مادرش ارزانی داشت؛ شور و نشاط مهمان روز و شب های خانواده ی ملکی بود. 
حدیثه تشنه بود برای نوشیدن آب به آشپزخانه رفت. همان لحظه بمباران هوایی رژیم بعث آغاز شد؛ مادر هراسان هادی را در آغوش گرفت و حدیثه را صدا زد اما اجل مهلت نداد. تمام آن ساختمان ویران شد و حدیثه، مادرش حبیبه و برادرش هادی در سال 1366 زمانی که او 6 ساله بود، به شهادت رسیدند. 
و در گلزار شهدای شیرود تنکابن آرام گرفت. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

  فرخنده ملکی

	زندگینامه

فرخنده ملکی

زندگینامه

فرخنده ملکي متولد اول تير ماه سال 1353 کودکي معصوم بود که تنها 6 بهار از زندگيش مي‌گذشت اما حمله‌ي هوايي هواپيماهاي دشمن بعثي به شهر اهواز فرصت بودن و زندگي کردن را از او گرفت و فرخنده در هفدهم مهر 1359 خونين پيکر در قطعه قديم گلزار شهداي انديمشک آرميد تا پيکر کوچک در هم شکسته‌اش سندي باشد بر جنايات درخشان بعثي.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

فرشاد ملکی

	زندگینامه

فرشاد ملکی

زندگینامه

فرشاد ملکي متولد روز بيستم اسفند ماه سال 1358 بود. هنوز اولين بهار عمر را سپري نکرده بود که هجوم هواپيماهاي دشمن بعثي در هفدهم مهر 1359 آسمان اهواز را در هم پيچيد. فرشاد در يک سالگي به شهادت رسيد. 
پيکر پاکش را در قطعه‌ي قديم گلزار شهداي انديمشک به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

طیبه ملکوتی خواه

	زندگینامه

طیبه ملکوتی خواه

زندگینامه

طیبه در روز سی ام شهریور ماه سال 1356 به دنیا آمد. اهل شهر اصفهان بود. از همان کودکی در راهپیمایی ها همراه مادرش شرکت می کرد. در سه سالگی بانوان را به حجاب اسلامی سفارش می کرد، با این که خیلی کوچک بود همیشه می گفت دوست دارم شهید شوم و پیش عمو حجت الله من را خاک کنید.
پنجم اسفند ماه سال 1363 در جریان بمباران هوایی شهر اصفهان راکتی به خانه شان اصابت کرد و او به علت اصابت ترکش به گردن و قلب در سن 7 سالگی به شهادت رسید. تشییع پیکرش همزمان بود با تشییع آیت الله خادمی در اصفهان. 
مزارش در گلستان شهدای اصفهان قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

زندگی نامه شهیدپناه قلی

توجه شهیدپناه قلی بیشتر در جذب افراد متدین و پخش اعلامیه های حضرت امام (ره)درسطح شهر، آن هم در دل شب ها بود.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگیباشگاه خبرنگاران جوان؛پاسدارشهید حسن پناه قلی سال 13411 در شهرستان خوی به دنیا آمد و درسال1353 تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان نواب صفوی محله امامزاده به اتمام رساند و قدم به دوره راهنمایی گذاشت که این دوره را نیز با موفقیت کامل ، همراه با فراگیری قرآن تمام کرد.

با توجه به اینکه در حین تحصیلات دوره راهنمایی پدر گرامیش را از دست داد اما با آن استعدادی که داشت لطمه ای به درس وارد نشد شهید بعد از وفات پدرش  زندگی جدیدی را به سرپرستی برادر بزرگش آغاز نمود و به دوره متوسطه قدم نمود از طرفی چون شهید در دوران نوجوانیش سنگینی زندگی را احساس می کرد ،به همین خاطر درتعطیلات تابستانی به شغل شریف کارگری مشغول بود تا گوشه ای از سنگینی مخارج تحصیلی را از گردن برادرش سبک کند.

شهیدعلاقه ای که به اسلام و قرآن داشت در حین کارگری شروع به یادگیری قرآن کردکه با نمرات عالی موفق به اخذ سه گواهینامه تجوید قرآن شد. هنوز 99 سال از تحصیل دبیرستانی شهید نگذشته بود دوران شکوفایی انقلاب اسلامی شروع شد ،شروع به فعالیت های سیاسی و مذهبی در خط امام(ره) کرد .توجه شهید بیشتر در جذب افراد متدین و پخش اعلامیه های حضرت امام (ره)درسطح شهر، آن هم در دل شب ها بود با توجه به اینکه از طرف ساواک شکنجه شداما دست از فعالیت سیاسی ومذهبی خود دست بر نمی داشت و شدت علاقه ای که به امام امت داشت همیشه عکس امام(ره) را در روی قلب خود نگه می داشت و همیشه اظهار میکرد که من از این الهام می گیرم.

شهید بعد از ورود به سپاه  قانع نشد و همواره به مسئولان سپاه فشار می آورد که بهجبهه اعزام شود ولی با توجه به اینکه شهید در سپاه مسئولیت حساسی داشت لذا  مسئولان از اعزام ایشان ممانعت به عمل آوردند تا بالاخره شهید تصمیم می گیرد که به جبهه فرار کند اما با اطلاع مسئولان سپاه از تبریز برگردانده می شود بالاخره شهید با فشارهای خود به مسئولین موفق به جلب موافقت مسئول خود می نماید و در سال 1360به جبهه اعزام شد ودر عملیات والفجر 3 از ناحیه کتف مجروح و به بیمارستان منتقل می شود ولی چون شهید از جهاد فی سبیل الله سیر نمی شود لذا  با بهبودی نسبی دوباره به جبهه اعزام می گردد و خود را به لشکر عاشورا معرفی می کند اماشهید ضمن شرکت در جهاد جبهه های در کنکور هم قبول می شود ولی به دانشگاه بر نمی گردد چراکه نزدیک بود عملیات والفجر چهار شروع می شود.

شهیدحسن پناه قلی همواره بی قرار و عاشقانه شهادت می طلبید که عاقبت در عملیات ظفرمندانه والفجر چهار به آرزوی دیرینه اش شهادت رسید.

انتهای پیام/

خدیجه ملک پور

	زندگینامه

خدیجه ملک پور

زندگینامه

در اول بهمن ماه سال 1359 در خانواده مذهبی ملک پور دختری متولد شد، که نام خدیجه شایسته اش بود. 
در سایه پرمهر و محبت خانواده غرق در شور و شعف و شادی بود و در آرزوهایش بزرگ شدن را آرزو می کرد. آری روح او هم بزرگ بود آن چنان که در آسمان عشق با شهدا همسفر شد. آری او هم از قافله شهدای ملک پور عقب نماند و بار سفر عشق را بست. 
در بیسست و هفتم مهرماه سال 1363 در سن 4 سالگی در شهرستان صالح آباد پر پرواز یافت، و در گلزار شهدای همین شهر آرام گرفت.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

 پیمانه مکوندی پایر

	زندگینامه

پیمانه مکوندی پایر

زندگینامه

پیمانه در روز ششم اسفندماه سال 1355 پا بر خاکدان هستی نهاد.
کودکی اش را در اهواز سپری کرد. پدر و مادر هم در تربیت دینی اش بسیار کوشا بودند. با این که از لحاظ سنی در دوران کودکی به سر می برد، اما در ایام ماه مبارک رمضان سعی می کرد روزه هایش را هر چند کوتاه بگیرد. 
پیمانه بر اثر بمباران هوایی در اهواز مورخ 15 آبان ماه سال 1364 در سن 9 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد، و در بهشت رضا(ع) آبادان آرام گرفت.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

سودابه مکوندی پاپر

	زندگینامه

سودابه مکوندی پاپر

زندگینامه

سودابه در روز هفتم مرداد ماه سال 1359 به دنیا آمد و در شهر اهواز بزرگ شد. هنوز پنج سال بیشتر نداشت که شهر اهواز بمباران شد و روز پانزدهم آبان ماه سال 1364 آسمانی شد و در گلزار شهدای اهواز به خاک سپرده شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

سحر مقدسی

	زندگینامه

سحر مقدسی

زندگینامه

سحر در روز سی ام شهریور ماه سال 1360 در بروجرد چشم بر خاکدان دنیا نهاد. وقتی هم که به آسمان بال گشود، 5 سال بیشتر نداشت. سپيده و سحر کوچک که عمرشان سپيده ای بيش نبود روح مقدسشان هرگز زمينی آفريده نشده بود، هنوز لباس فرشتگان را به تن داشتند و تنها همدمشان عروسکان مو طلايي شان و تنها آوازشان لالايي برای عروسک هايشان بود، نمي دانم جسم کوچکشان چقدر عرصه را بر جغرافيای وجود تاريک دلان وحشی تنگ کرده بود که تاب تحمل وجودشان را نداشتند. نازنين فرشتگانی که عمر کوتاهشان را در جنگ و صدای غرش هواپيماها و بمب ها سپری کرده بودند در حاليکه فقط می ديدند و می شنيدند و هيچ دخالتی در سياست های خشن دولت های شرق و غرب نداشتند لذا روح بزرگشان هرگز تاب تحمل اين خشونت ها و بی عدالتي ها را نداشت و سرانجام در روز بیست و دوم دی ماه سال 1365 در بروجرد همراه با معصومه خواهر يازده ساله شان عاشقانه دست در دست هم پرواز آسمانی شان را آغاز کردند در حاليکه پدر و مادرشان نيز دوشادوششان کهکشان ها را درنورديدند. 
پیکر پاکشان در بهشت شهدای بروجرد به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

سپیده مقدسی

	زندگینامه

سپیده مقدسی

زندگینامه

سپیده در روز سی ام شهریور ماه سال 1363 در بروجرد به دنیا آمد. سپيده و سحر کوچک که عمرشان سپيده ای بيش نبود روح مقدسشان هرگز زمينی آفريده نشده بود، هنوز لباس فرشتگان را به تن داشتند و تنها همدمشان عروسکان مو طلايي شان و تنها آوازشان لالايي برای عروسک هايشان بود، نمي دانم جسم کوچکشان چقدر عرصه را بر جغرافيای وجود تاريک دلان وحشی تنگ کرده بود که تاب تحمل وجودشان را نداشتند. نازنين فرشتگانی که عمر کوتاهشان را در جنگ و صدای غرش هواپيماها و بمب ها سپری کرده بودند در حاليکه فقط می ديدند و می شنيدند و هيچ دخالتی در سياست های خشن دولت های شرق و غرب نداشتند لذا روح بزرگشان هرگز تاب تحمل اين خشونت ها و بی عدالتي ها را نداشت و سرانجام در روز بیست و دوم دی ماه سال 1365 در بروجرد همراه با معصومه خواهر يازده ساله شان عاشقانه دست در دست هم پرواز آسمانی شان را آغاز کردند در حاليکه پدر و مادرشان نيز دوشادوششان کهکشان ها را درنورديدند. 
سپیده 2 ساله را در بهشت شهدای بروجرد به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از