احمد باقری
احمد باقری
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1336/11/00 |
محل تولد: ایران - اصفهان - اصفهان | تاریخ شهادت: 1367/01/08 |
محل شهادت: جاده ایرانشهر_ چابهار | طول مدت حیات: 31 سال |
مزار شهید: مزار شهدای اصفهان |
زندگینامه
احمد باقری در بهمن ماه سال 1336 در شهر اصفهان چشم به جهان گشود و از همان کودکی فقر را با تمام وجود احساس کرد. او در سال دوم دبیرستان به علت بیماری سخت پدر از ادامه تحصیل انصراف داد و مشغول به کار شد. احمد در سال 1355 به خدمت سربازی رفت و در قسمت گارد شاهنشاهی پذیرفته شد.
همزمان با اوج گیری انقلاب اسلامی در صف سربازان روح الله (ره) قرار گرفت و به پخش اعلامیه و عکس های امام (ره) مشغول گشت. در هرج و مرج آن ایام وی به مدت سه ماه در مسجد محل، اجناس مورد نیاز مردم را بین آنها توزیع می کرد. پس از پیروزی انقلاب در مردادماه سال 1358 به فرمان امام (ره) برای شکستن محاصره پاوه به کردستان رفت و در اواخر همان ماه به زاهدان اعزام شد و به عنوان راننده سپاه ایرانشهر کارش را آغاز نمود. چند ماه بعد معاونت واحد موتوری را به او سپردند تا اینکه در سال 1359 مسئولیت تدارکات سپاه ایرانشهر را بر عهده گرفت و در مبارزه با اشرار به سختی مجروح شد.
وی در سال 1360 با دوشیزه ای مومنه ازدواج کرد و دو ماه بعد به جبهه های حق علیه باطل رفت و در عملیاتهای بسیاری شرکت نمود. باقری با سمت فرمانده عملیات سپاه ایرانشهر و فرماندهی سپاه ایرانشهر به مبارزه با اشرار و قاچاقچیان پرداخت و در سال 1361 به زیارت بیت الله الحرام مشرف گشت و در پایان سال 1362 فرماندهی منطقه نیک شهر را پذیرفت.
او در طول دوران خدمتش اقدامات گسترده ای انجام داد که این اقدامات عبارتند از: برقراری امنیت جاده ها، گسترش بسیج عشایر و شرکت آنان در مانورها و عملیاتها، مبارزه با اشرار، پخش اسلحه میان روستاییان متعهد و تعیین حقوق برای روستاییان. چندی بعد مسئولین، فرماندهی سپاه چابهار را به حاج احمد سپردند و او با ایجاد چند قرارگاه مهم در ناحیه، ناامنی جاده ایرانشهر- چابهار را کاهش داد. با تاسیس پایگاه دریایی چابهار در سال 1366 مسئولیت این پایگاه نیز به او سپرده شد و او توانست یکی از دستگاه های چاپ اسکناس را در 100 کیلومتری مرز پاکستان منهدم سازد و با استفاده از قایق های تندرو امنیت دریایی ایجاد نماید.
سرانجام فرمانده دلاور سپاه چابهار هنگام بازگشت از جلسه فرماندهان استان در جاده ایرانشهر- چابهار در سن 31 سالگی توسط منافقان مورد اصابت گلوله قرار گرفت. روز هشتم فروردین ماه سال 1367 برای همیشه در خاطر مردم استان سیستان و بلوچستان ثبت شد و خمینی کبیر بار دیگر خدمتگزاری لایق و نیرویی مخلص را از دست داد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب عبور از مرز آفتاب، صفحه:23، تاریخ: |
ادامه مطلب
علی اکبر باغبان
علی اکبر باغبان
نام پدر: علی اصغر | تاریخ تولد: 1340/11/01 |
محل تولد: ایران - خراسان - مشهد | تاریخ شهادت: 1360/07/20 |
محل شهادت: مشهد | طول مدت حیات: 20 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای خواجه ربیع-خراسان |
زندگینامه
علی اکبر باغبان در اولین روز از بهمن ماه سال ۱۳۴۰ در یک خانواده مذهبی در مشهد متولد شد. بعد از تحصیلات ابتدایی و راهنمایی وارد دبیرستان شد و دوران دبیرستان وی مقارن بود با اوج گیری انقلاب اسلامی. وی از همان ابتدا در راهپیمایی ها شرکت فعالانه ای داشت تا این که انقلاب عظیم ملتمان به رهبری امام خمینی به پیروزی رسید و او پس از باز شدن مدارس برای حفظ دست آوردهای انقلاب، بسیج و انجمن اسلامی مدرسه را تشکیل داد. از خصوصیات بارز وی تواضع و احساس مسئولیت و دلسوزی در انجام وظیفه را می توان نام برد. از همان اوائل زندگی روحی سرشار از عاطفه و گذشت داشت. لذت های زودگذر دنیا هیچگاه در او اثری نگذاشت. رفتارش در خانه الگویی برای سایرین بود. اوقات فراغت خود را به مطالعه کتب مذهبی می گذراند. از این که وارد ستاد گشت شده بود خوشحالی زایدالوصفی داشت. او همیشه شهادت را می طلبید و بالاخره در روز 20 مهر 1360 در مشهد به دست منافقین کوردل در سن 20 سالگی به درجه رفیع شهادت رسید.
پیکر پاک و مطهرش را در گلزار شهدای خواجه ربیع به خاک سپردند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
فرشته باخویش
فرشته باخویش
نام پدر: محمد | تاریخ تولد: 1329/03/04 |
محل تولد: ایران - کردستان - مریوان - خشکین | تاریخ شهادت: 1366/05/31 |
محل شهادت: روستای مرگ | طول مدت حیات: 37 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای روستای مرگ-کردستان |
زندگینامه
روز چهارم خردادماه سال 1329 در یکی از روستاهای شهرستان مریوان به نام(خشکین) در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. آموختن علم را در 7 سالگی آغاز کرد و تا پایان دوره ابتدایی درس خواند.
پدرش حاج محمد و مادرش آفتاب نام داشت. دوران کودکی و نوجوانی را با پدر و مادری عارف و دانا به پایان می رساند تا به سن ازدواج می رسد. با یک روحانی با تقوا ازدواج می کند ثمره این ازدواج 2 دختر و 3 پسر می باشد. آنان زندگی مشتر ک خود را با متواضعیت زیاد در مریوان ادامه می دهند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی با پیشنهاد سپاه و اطلاعات همراه با خانواده به عراق مهاجرت می کنند و فعالیت های سیاسی خود را در حدود چهار سال در عراق ادامه میدهند. همسرش اخبار و اطلاعات را توسط یک درجه دار عراقی که اهل تشیع و از طرفداران حضرت امام خمینی(ره) بود، جمع آوری می کرد. به ایشان می رساند که موقعیت شما در خطر است و اگر به ایران باز نگردید، حتما توسط رژیم بعثی دستگیر می شوید و بعد از شنیدن این موضوع در سال 1363 به ایران برمی گردند. و در شهرستان مریوان اقامت می کنند. بعد از اینکه شهرستان مریوان توسط هواپیماهای رژیم بعثی بمباران می شود به یکی از روستاها در نزدیکی سه راه حزب الله آواره می شوند.
همسرشان در آنجا مغازه الکتریکی باز می کند و توسط مردم به عنوان امام جمعه ی آن محل انتخاب می شود. فرشته نیز در کنار شغل مقدس مادری و همسرداری به مردم محروم و آواره که در اثر بمباران دشمن مصدوم شده اند، کمک های اولیه را انجام می دهد و خودش به بیمارستان می برد. و با وجود آوارگی دست از فعالیت های سیاسی خود برنداشته و به انقلاب کمک می کرد.
اغلب برادران رزمنده گروهای ضربت را به خانه دعوت و همسرش نیز در خطبه های نماز جمعه مردم را با نظام جمهوری اسلامی و ویژگی هایش آشنا می کرد و آنان را از پیوستن به گروهک های فاسد و کمونیست برحذر می دارد.
رفتار این زن و شوهر باعث کینه و برافروختن آتش خشم منافقین کوردل می شود. فعالیت های او را به گروهک ملحد کومله گزارش می کنند. تا اینکه یک شب مورخه 31مردادماه سال 1366 ساعت 11/5 شب شخصی در خانه شان را به صدا در می آورد و از آنان درخواست کمک می کند و خانواده فکر می کنند که از اهالی روستا است که از آنان کمک می خواهد. فرشته در را می گشاید و با دو نفر مرد مسلح مواجه می شود و به ایشان می گویند: منزل ملا احمد مردوخی این جاست؟ که وی جواب می دهد بله! چه کارش دارید؟ می گویند: شوهرت را صدا کن کارش داریم. و ایشان همسرش را بیدار می کند و گروهک ها شروع به فحش دادن و ناسزا گفتن به فرشته می کنند و می گویند که شماها سینه تان را برای جمهوری اسلامی سپر بلا کرده اید و مانند دو کوه بزرگ سد راه ما شده اید و بعد از آن فرشته و همسرش را از منزل خارج کرده و فرزندانش را تهدید به مرگ پدر و مادرشان می کنند، و آنها را می برند.
خادم مسجد هم فردای آن شب پیکر پاک فرشته را نزدیک منزلش پیدا می کند که قلب پاکش را هدف گلوله قرار داده بود و حکم اعدام ایشان را به پیراهنش سنجاق کرده بودند. و همسرش نیز چندماهی در اسارت ضد انقلاب بود.
با پرداخت جریمه نقدی 500000 ریال آزاد کردند. و فرشته در سن 37 سالگی آسمانی شد و هم اکنون پیکر پاکش را در روستای(مرگ) در نزدیکی سه راه حزب الله در خاک آرمیده است.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
حسین بابایی
حسین بابایی
نام پدر: رضا | تاریخ تولد: 1332/06/20 |
محل تولد: ایران - قم - قم | تاریخ شهادت: 1360/05/23 |
محل شهادت: کوی نصر-تهران | طول مدت حیات: 28 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف90-تهران |
زندگینامه
در خانواده ای مسلمان و متدین از اهالی شهر خون و قیام (قم) در روز بیستم شهریور ماه سال 1332 فرزند ذکوری پا به عرصه زندگی گذاشت که او را حسین نامیدند. وی سالهای اول دبستان را در مدارس اسلامی گذراند و در سیزده سالگی با استعداد و علاقه فراوان به انجام فعالیت های ورزشی روی آورد و تمرینات ورزشی خود را در رشته والیبال آغاز نمود.
بابایی در سال 1355 تحصیلات خود را در کلاس ششم متوسطه نیمه کاره گذاشت و به سربازی رفت. وی دوره آموزشی سربازی را در کرمان طی نمود و پس از آن بقیه دوران خدمت را در تهران پشت سر گذاشت.
پایان ایام خدمت سربازی وی همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی بود و او هم مانند سایر فرزندان میهن اسلامی در اثر تحول عظیمی که در اقشار مختلف جامعه ایجاد شده بود پای به عرصه فعالیت های علنی علیه رژیم خودکامه و حکومت وابسته شاه گذارد و هنگامی که غنچه های به خون نشسته انقلاب به گل نشستند و یوم الله 22 بهمن فرا رسید دوشادوش جوانان دیگر سلاح به کف در کوچه و خیابان به پاسداری از حریم امن هموطنان خویش پرداخت.
بابایی در سال 1358، یک سال باقیمانده از تحصیلات دوره متوسطه خود را امتحان داد و موفق به دریافت دیپلم در رشته ریاضی گردید و به دنبال آن در یکی از فروشگاه های لوازم اتومبیل واقع در خیابان چراغ برق (امیرکبیر) مشغول کار شد و در کنار آن به طور منظم به انجام تمرینات ورزشی خود در رشته والیبال ادامه داد. او ورزش را به عنوان وسیله ای برای تقویت روحیه و اراده خویش دنبال می کرد و خود نمونه یک ورزشکار صمیمی، شجاع و متعهد به انقلاب اسلامی بود.
با شروع جنگ تحمیلی وی آمادگی خود را جهت اعزام به جبهه نبرد با دشمن متجاوز اعلام نمود ولی تا پایان عمر نتوانست به این خواست قلبی خود دست یابد.
سرانجام روز جمعه مورخ 23 مرداد ماه سال 1360 وقتی برادر بابایی از سالن ورزشی دانشگاه تهران پس از ساعت ها تمرین به منزل بازمی گشت ناگهان در حوالی خانه هدف گلوله های منافقین کوردل که وحشیانه به قصد ترور فرد دیگری اقدام به تیراندازی کرده بودند، قرار گرفت و به شهادت رسید.
جریان از آنجا آغاز شد که سه تن از منافقین تروریست در حالی که سوار بر اتومبیل از کوی نصر می گذشتند با مشاهده یکی از اعضای انجمن اسلامی مدرسه خودشان که با موتور سیکلت در حال عبور بود اقدام به ترور می نمایند که در نتیجه تیراندازی وحشیانه اشان گلوله ای هم از پشت به بابایی که از محل حادثه عبور می کرد، اصابت می کند و او در سن 28 سالگی به شهادت می رسد.
مزارش در بهشت زهرا(س) قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
کتاب پیروان حق و باطل، صفحه:102، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
علی ایرانمنش(حجت الاسلام)
علی ایرانمنش(حجت الاسلام)
نام پدر: - | تاریخ تولد: 0000/00/00 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1365/11/27 |
محل شهادت: - | طول مدت حیات: - |
مزار شهید: - |
زندگینامه
حجت الاسلام شیخ علی ایرانمنش در خانواده ای تهدیست اما منیع الطبع و بی اعتنا به مال دنیا پرورش یافت. پدرش با شغل رنگرزی روزگار می گذراند و علی در دامن پدری زحمتکش و مادری متدیّن و خداترس، الفبای طلبگی آموخت. از وقتی خود را شناخت، محمدجواد باهنر را نیز شناخت. آن ها پسر عمو، پسر دایی و از همان کودکی دوست و همراه هم بودند و در سال 1323وارد مدرسه ی معصومیه کرمان شدند.
در سال 1331 به قم عزیمت نمودند و 8 سال از محضر اساتیدی چون آیت الله بروجردی، امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی بهره بردند. در سال 1337 وارد دانشگاه الهیات دانشگاه تهران شدند و بعد از آن شیخ علی با لباس روحانیت وارد آموزش و پرورش کرمان شد. وی هم گام با انقلاب اسلامی با افشای چهره ی پلید رژیم پهلوی به روشنگری پرداخت و با پیروزی انقلاب اسلامی، از طرف شهید باهنر ( وزیر آموزش و پرورش وقت ) به مدیر کلی آموزش و پرورش استان کرمان منصوب شد.
شیخ علی ایرانمنش در 27/11/1365 به دست منافقین کوردل به شرف شهادت نایل آمد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
مجله شمیم عشق، صفحه:32، شماره مجله:31، تاریخ:1388/7 |
ادامه مطلب
نورالله ایران دوست
نورالله ایران دوست
نام پدر: عزت الله | تاریخ تولد: 1321/01/09 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1364/03/27 |
محل شهادت: تاکستان-قزوین | طول مدت حیات: 43 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای احمدآباد-قزوین |
زندگینامه
نورالله ایران دوست متولد 9 فروردین ماه سال 1321 یکی از نیروهای متعهد به نظام مقدس جمهوری اسلامی بود، که در تاریخ 27 خرداد ماه سال 1364 هنگام صرف سحری در محل کارشان در تاکستان قزوین، توسط فردی از عوامل نفوذی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با رگبار گلوله در سن 43 سالگی به شهادت می رسند.
مزار پاک و مطهرش در احمد آباد قزوین واقع می باشد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
پرویز انکشافی
پرویز انکشافی
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1314/00/00 |
محل تولد: ایران - گیلان - رشت | تاریخ شهادت: 1358/01/01 |
محل شهادت: تهران_ خیابان امیریه | طول مدت حیات: 44 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
پرویز انکشافی در سال 1314 در شهر رشت متولد گشت پدرش استاد موسیقی بود و در تنظیم آهنگ های گیلکی مهارت داشت اما به دلیل مخالفت با رژیم پهلوی هیچ گاه برای مردم شناخته نشد. پرویز کودکی را با شادی و نشاط پشت سر نهاد و تحصیلات خود را تا سال سوم متوسطه در رشت ادامه داد ذهن پویا و روح تشنه او همواره حقیقت را جستجو می کرد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذارنبود. لذا فعالانه در تظاهرات شرکت می نمود. او که از اعضای فعال جبهه ملی بود، در جریان کودتای سال 1332 دستگیر شد اما به یاری خداوند متعال با کمک مردم آزاد گشت و به تهران رفت. پرویز پس از اخذ دیپلم جهت ادامه ی تحصیل عازم کشور آلمان شد. او در آنجا با عضویت در کنفدراسیون دانشجویان خارج کشور به مبارزه با رژیم شاه پرداخت. انکشافی در سال 1354 پس از اتمام رشته بیولوژیک (میکروب شناسی) به ایران بازگشت. و در دانشگاه تهران به عنوان استادیار و عضو هیئت علمی مشغول به کار شد و با درایت به روشنگری در میان قشر دانشجو پرداخت. آن روزها ساواک باید به افرادی که قصد استخدام در مراکز دولتی را داشتند تأییدیه می داد و پرویز نتوانست این تأییدیه را بگیرد به ناچار از دانشگاه اخراج شد اما چون آنان مدرکی برای مبارزات وی نداشتند مجدداً به تدریس در دانشگاه ادامه داد و یک سال بعد به دانشگاه علوم و فنون و سپس به دانشگاه رشت انتقال یافت. استادیار دانشگاه گیلان شهریورماه سال 1357 بورس تحصیلی گرفت و برای مدتی کوتاه به آلمان رفت سپس جهت تکمیل تحقیقات به سوئیس سفر نمود و پس از پیروزی انقلاب در بیست و هفتم اسفندماه همان سال به ایران بازگشت. چند روز بعد در اول فروردین 1358 منافقین کوردل فاجعه ای دیگر آفریدند و با اصابت گلوله بر پیکر پرویز او را بر خاک انداختند. پرویز انکشافی استادیار دانشگاه گیلان در سن 44 سالگی در خیابان امیریه تهران به شهادت رسید و چون شقایقی سرخ پرپر گشت. اما مازیار، پسر کوچکش سلاح علم و ایمان را در دست می گیرد و در لحظه های سپید آینده به مبارزه با طاغوتیان ادامه خواهد داد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
روزنامه کثیرالانتشار، تاریخ: |
ادامه مطلب
حسین انصاری رامندی
حسین انصاری رامندی
نام پدر: اسدالله | تاریخ تولد: 1332/10/04 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1364/03/27 |
محل شهادت: تاکستان-قزوین | طول مدت حیات: 32 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای دانسفهان3-قزوین |
زندگینامه
حسین انصاری رامندی در چهارمین روز از آبان ماه سال 1332 دیده به جهان گشود، وی یکی از نیروهای متعهد به نظام مقدس جمهوری اسلامی بودند که در تاریخ بیست و هفتم خرداد ماه سال 1364 هنگام صرف سحری در محل کارشان در تاکستان قزوین، توسط فردی از عوامل نفوذی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با رگبار گلوله در سن 32 سالگی به شهادت می رسند.
مزار پاک و مطهرش در دانسفهان قزوین قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
علی انصاری
علی انصاری
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1323/00/00 |
محل تولد: ایران - گیلان - رودسر | تاریخ شهادت: 1360/04/15 |
محل شهادت: رشت | طول مدت حیات: 37 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
سال 1323 فرزندی از تبار دلاور مردان عرصه های ایثار در دستان مادری از زنان پاک و مؤمن شهرستان رودسر جای گرفت که نامش را علی نهادند. او دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و در دوره جوانی برای ادامه تحصیل در دبیرستان نظام رهسپار شهر تهران شد ولی در خرداد ماه سال 1342 از دبیرستان اخراج گردید. وی پس از اخذ دیپلم در رشته «اقتصاد» دانشگاه تهران پذیرفته شد اما پس از یک سال انصراف داد و به دلیل نبوغ سرشار تحصیلات خود را در رشته «ریاضی» دانشگاه تهران آغاز کرد. او در این دوره چندین مرتبه توسط ساواک بازداشت و به زندان رفت. انصاری که پیرو اهل بیت (ع) بود, سنت پیامبر (ص) را ارج نهاد و با دوشیزه ای مؤمن و متعهد ازدواج نمود. وی پس از اتمام دوره کارشناسی بدلیل اینکه ساواک با ادامه تحصیلش در ایران مخالف بود به توصیه پدر بزرگوارش با اسم مستعار به امریکا رفت و در دو رشته «صنایع» و «ریاضی» به طور همزمان تحصیلاتش را ادامه داد و در رشته ریاضی موفق به اخذ مدرک دکترا شد. او در زمان حضورش در امریکا دبیر انتشارات انجمن اسلامی بود و در زمینه انتشار کتب با روحانیون مبارز رابطه بسیار نزدیکی داشت و همچنین به عنوان استاد در دانشگاه تدریس می نمود که پس از دو ترم به جرم تبلیغ در هنگام تحصیل, از تدریس در کلیه دانشگا ه های امریکا منع شد ولی پس از مدتی مسئولیت برگزاری مجالس و تظاهرات را در امریکا به عهده گرفت. انصاری به دلیل دوستی با دکتر چمران چندین مرتبه به لبنان رفت و پس از پیروزی انقلاب به ایران بازگشت و ابتدا به عنوان معاون استاندار خراسان و سپس در جایگاه استاندار گیلان به خدمت پرداخت و در همان زمان ریاست دانشکده فنی گیلان و عضویت هیأت علمی دانشگاه تهران را بر عهده گرفت. سرانجام عاشق وارسته اسلام در تاریخ 15/4/1360 یک هفته پس از انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری توسط منافقین کوردل در شهر رشت در حالیکه یازده زخم عشق را به جان خرید آرام و مطمئن ندای حق را لبیک گفت.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پرونده شهید در کنگره شهدای استان گیلان، تاریخ: |
روزنامه جمهوری اسلامی، تاریخ: |
روزنامه جمهوری اسلامی، تاریخ:1383/4/15 |
روزنامه کیهان، تاریخ: |
کتاب با امیران دلها، تاریخ: |
ماهنامه ستارگان درخشان، شماره مجله:4، تاریخ: |
ادامه مطلب
مسعود امیری مقدم
مسعود امیری مقدم
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1338/00/00 |
محل تولد: ایران - خراسان - مشهد | تاریخ شهادت: 1360/06/04 |
محل شهادت: خیابان بهار _ تهران | طول مدت حیات: 22 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
سال 1338 بود که مسعود در جوار حرم ملکوتی حضرت علی بن موسی الرضا (ع) به دنیا آمد. هنوز کودک بود که مادر او را به مکتب فرستاد تا فرایض دین اسلام را بیاموزد.
مسعود نیز قبل از رسیدن به سنّ تکلیف به انجام واجبات همّت گماشت. آموختن علم را نیز از سن 7 سالگی آغاز کرد و در رشته های ریاضی و تجربی دیپلم گرفت. سپس در آزمون سراسری دانشگاه ها شرکت کرد و در رشته جامعه شناسی قبول شد.
وی قبل از پیروزی انقلاب در جرگه یاران امام (ره) قرار گرفت و با شرکت در تظاهرات، از رژیم شاه بیزاری جست. در زمان کشف لانه جاسوسی آمریکا، در جرگه دانشجویان پیرو خط امام (ره) در سفارت آمریکا حاضر بود. چندی بعد لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن کرد و با ضدّ انقلاب و منافقین مبارزه نمود. وی همچنین فرماندهی سپاه را در منطقه حساس مهاباد بر عهده داشت. روز چهارم شهریورماه سال1360 مسعود جهت انجام مأموریت به تهران رفت و آن جا توسط تروریست ها شناسایی شد و در خیابان بهار از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
او را به بیمارستان انتقال دادند. مسعود در آخرین دقایق زیر لب زمزمه کرد: « کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا » و برای همیشه چشم از جهان فرو بست.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
مطالب ارسالی از دانشگاه تهران، تاریخ: |
ادامه مطلب