علی اکبر حسین بیگی
علی اکبر حسین بیگی
نام پدر: محمد | تاریخ تولد: 1341/04/05 |
محل تولد: ایران - تهران - کن | تاریخ شهادت: 1360/07/04 |
محل شهادت: بزرگراه آیت الله کاشانی | طول مدت حیات: 19 سال |
مزار شهید: امامزاده کابل حسین-کن-تهران |
زندگینامه
در روز پنجم تیر ماه سال 1341 در خانواده ای مومن و متعهد در کن دیده به جهان گشود و در دامان آنها پرورش یافت.
تحصیلات ابتدایی را با موفقیت پشت سر نهاد و به دبیرستان راه یافت و شاگردی کوشا و مصمم بود. از اوایل زندگی به فرا گرفتن علوم و مسائل مذهبی علاقه ای بسزا داشت. وجودش انباشته از ایمان، مهربانی و اخلاص بود. به دلجوئی از بیماران و دستگیری از محرومین اهمیتی فراوان می داد و از هر فرصتی برای عیادت بیماران و یا کمک به خانواده های محروم استفاده می کرد.
به شعائر اسلامی مقید و پایبند بود و در جلسات مذهبی شرکت می جست و تا آنجا که امکان داشت نماز را به جماعت می خواند. در دوران پیروزی انقلاب اسلامی همچون دیگر جوانان حزب اللهی در تظاهرات و راهپیمایی ها فعالانه شرکت جست و سهم بسزائی در برانگیختن دوستانش به عهده داشت و در هدایت آنها می کوشید.
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در حین ادامه تحصیل بر فعالیت های مذهبی اش افزود و با خلوص نیت در دعای کمیل و نماز جمعه شرکت می کرد. در لبیک به فرمان امام بزرگوار به بسیج پیوست و به حراست از ثمرات انقلاب پرداخت. از جمله آرزوهای او آن بود که شبی را به نگهبانی از بیت امام به صبح رساند و بالاخره به این آرزو نیز رسید.
پس از آغاز جنگ تحمیلی برای شرکت در این جهاد مقدس اشتیاقی فراوان داشت و از همین رو در ستاد جنگ های نامنظم شهید چمران ثبت نام کرد و شروع به فراگیری تعلیمات لازم را نمود و در همین دوران با صرفه جویی و تلاش فراوان مقارن انتخابات ریاست جمهوری، حسین بیگی به اتفاق دو تن از برادران دینی اش جهت تداوم بخشیدن به حاکمیت نیروهای خط امام به نصب پوسترهای تبلیغاتی ریاست جمهوری اسلامی حجة الاسلام خامنه ای پرداختند.
در روز جمعه 3 مهر 1360 این سه در حالی که مشغول نصب پوسترهای فوق بودند، هدف رگبار گلوله های سه نفر از تروریست های منافق قرار گرفتند و در عنفوان جوانی در خون پاک خویش در غلطیدند. در این جنایت، علی اکبر حسین بیگی 19 ساله، شهید ابوالفضل علی اکبری 17 ساله و شهید محمدرضا الله داد 18 ساله به فیض عظیم شهادت نائل آمدند و همانگونه که در زندگی کوتاه اما پرثمرشان در کنار یکدیگر راه اسلام را پوئیده بودند، در کنار هم به ملکوت اعلی پیوستند.
پیکر پاک علی اکبر را در امامزاده کابل حسین کن به خاک سپردند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
کتاب پیروان حق و باطل، صفحه:104، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
سیدمحسن حسینی
سیدمحسن حسینی
نام پدر: سیدهاشم | تاریخ تولد: 1337/02/01 |
محل تولد: ایران - قم - قم | تاریخ شهادت: 1360/11/26 |
محل شهادت: بین خیابان دامپزشکی و خیابان هاشمی-تهران | طول مدت حیات: 23 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف104-شماره40-تهران |
زندگینامه
سیدمحسن حسینی در اول اردیبهشت ماه سال 1337 در شهر مقدس قم، شهر خون و قیام، در دامان خانواده ای روحانی دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش آغاز نمود و تحت توجهات پدر گرامیش که از روحانیون ارجمند حوزه علمیه قم بودند با مسائل شرعی و مذهبی آشنا شد و عشق به اسلام و فداکاری در راه دین در دل و جانش ریشه گرفت. از نوجوانی با مجله " مکتب اسلام " همکاری نزدیک داشت و اوقات خود را به مطالعه کتب مذهبی می گذراند. پس از مدتی به همراه پدر به تهران عزیمت نمود و در غرب تهران ساکن گردید.
پدر بزرگوارش در یکی از مساجد غرب تهران به سمت امام جماعت در خدمت مسلمین بود و او نیز به همراه پدر در مسجد فعالیت می نمود و در همین حال تحصیلات متوسطه خویش را در دبیرستان های ستارخان و دکتر هوشیار ادامه می داد. پس از اتمام تحصیلات متوسطه به سربازی رفت و به هنگام اوج گیری نهضت شکوهمند اسلامی و به فرمان پیشوایش امام خمینی، پادگان را ترک و به صفوف خروشان انقلاب پیوست و همگام با سایر امت مسلمان در راهپیمایی ها و تظاهرات فعالانه شرکت جست.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همانند سایر جوانان مومن و متعهد به پاسداری در مساجد پرداخت و خلوص نیت همه وجودش را در خدمت اسلام قرار داد. به امام امت عشقی وافر داشت و مقلدی صدیق بود. در اواخر شهریور 1360 جهت خدمت در پلیس قضایی، این میراث ارزنده شهید بهشتی، یک دوره 3 ماهه رزمی-ایدئولوژیکی را گذراند و در دادگستری به عنوان عضو پلیس قضایی به خدمت مشغول شد. مهربان، با محبت، متین و افتاده بود و بخوبی از ارزش عهدی که با خدای خویش بسته بود آگاهی داشت و می دانست در راهی قدم گذاشته است که فداکاری و ایثار و از خودگذشتگی طلب می کند و آماده بود تا هرآنچه دارد را در طبق اخلاص قرار دهد.
در صبحگاه روز بیست و ششم بهمن 1360 حسینی طبق معمول هر روزه جهت رفتن به محل کار از منزل خارج می گردد و سوار بر موتورسیکلت چندصد متری از منزل دور می شود. دو نفر از تروریست های منافق که ملبس به لباس پاسداری بودند، با همین پوشش به وی ایست می دهند و از او کارت شناسایی می خواهند. او کارت عضویت در پلیس قضایی را نشان می دهد و لحظه ای بعد توسط گلوله منافقین جنایتکار در خون پاک خویش غوطه می خورد و گل سرخ دیگری از بوستان اسلام پرپر می شود.
وی در سن 23 سالگی آسمانی شد و در بهشت زهرا(س) آرام گرفت.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
کتاب پیروان حق و باطل، صفحه:62، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
مجتبی حسینی
مجتبی حسینی
نام پدر: احمد | تاریخ تولد: 1330/03/07 |
محل تولد: ایران - مرکزی - خمین - ریحان | تاریخ شهادت: 1358/07/19 |
محل شهادت: خمین | طول مدت حیات: 28 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
سیدمجتبی حسینی در روز هفتم خردادماه سال 1330 در خانواده ای فقیر و متدیّن در روستای ریحان از توابع شهرستان خمین به دنیا آمد. از همان دوران نوجوانی و جوانی ضمن رعایت اصول اخلاقی، نسبت به حقوق دیگران و برپایی نماز بسیار مقید و جدی بود. بعد از گذراندن دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان در رشته ی علوم تجربی به خدمت سربازی رفت و به علت فعالیت های سیاسی و ضد رژیم دستگیر و پس از مدتی آزاد شد و بعد از خدمت سربازی ابتدا به استخدام آموزش و پرورش و پس از مدتی به استخدام پست شهرستان خمین درآمد. در این زمان به علت فعالیت های سیاسی مورد تعقیب قرار گرفت و پس از آن که مدتی متواری بود، دستگیر و زندانی شد و بعد از مدتی آزاد شد.
با اوج گرفتن انقلاب شکوهنمد اسلامی، با تمام توان به میدان آمد و از هیچ کوششی برای پیروزی انقلاب اسلامی دریغ نکرد و بعد از به ثمر رسیدن درخت اسلام نسبت به تشکیل کمیته ی انقلاب اسلامی و سپس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به اتفاق تعدادی از افراد متعهّد اقدام کرد و به جهت درک دقیق و فهم عمیقی که داشت، از همان اول با گروهک ملحد منافقان به مخالفت پرخاست و با آنان – شدیداً – برخورد پیدا کرد.
بارها به وسیله ی نامه و تلفن از ناحیه ی منافقان تهدید شد؛ حتی با آن ها به برخوردهای رو در رو رسید. اما هیچ گاه توجهی به این تهدیدات و برخوردها نکرد. تا این که بالاخره با یک توطئه ی حساب شده در زمان برگزاری انتخابات شورای اسلامی، در تاریخ 19/7/1358 قلب مالامال از عشق به خدای او آماج تیرهای ناجوانمردانه ی این از خدا بی خبران مزدور قرار گرفت و در سنّ 28 سالگی در خمین به شهادت رسید.
از او دو یادگار – یک دختر و یک پسر – باقی مانده است.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب منظومه ملکوت جلد 2، صفحه:69، تاریخ: |
ادامه مطلب
حسین حسینیان
حسین حسینیان
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1342/00/00 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1361/01/17 |
محل شهادت: خیابان جمهوری اسلامی | طول مدت حیات: 19 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
در سال 1342 در خانواده ای مستضعف و متدیّن چشم به جهان گشود. از کودکی با عشق و علاقه ای که به سرور شهیدان حسین ابن علی (ع) داشت، چون دیگر مومنین در تمام مراسم عزاداری خدمت می کرد و برای فرا گرفتن علوم اسلامی عاشقانه قدم برمی داشت. تحصیلات ابتدایی را علی رغم محدودیت های ناشی از فقر مادی با موفقیت پشت سر گذاشت و شاگردی کوشا و بااستعداد بود. نهضت توفنده ی امت مسلمان او را نیز هم چون سایر جوانان و نوجوانان متعهد به سوی خود کشید و فعالانه به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی رو آورد.
در اردیبهشت 1357 هنگام پخش اعلامیه های امام توسط ساواک دستگیر و زندانی شد اما توانست با مهارت خاصی عمال رژیم شاه را فریب داده و از زندان خارج شود و به مبارزه ی خود با شدتی بیشتر ادامه دهد. او که راهش را یافته بود، بدون ترس و بیم، اکثر شب ها را تا صبح به مقابله با گارد مزدور سلطنتی می گذراند و برای پیروزی انقلاب جانفشانی می کرد. با پیروزی انقلاب فعالیت خود را در ابعاد گسترده تری ادامه داد و از جمله نخستین کسانی بود که بسیج مستضعفین مسجد شریفیه را شکل داد و به منظور حراست از دستاوردهای خون شهیدان شب ها در مناطق مختلف پاسداری می داد. به آموزش های عقیدتی اهمیتی فراوان می داد و در تشکیل کلاس های عقیدتی در مسجد اصرار داشت و خود نیز هیچ گاه از حضور در آن ها غفلت نمی ورزید.
آرزو داشت که به خدمت در یکی از نهادهای انقلاب بپردازد و لذا به عضویت کمیته ی مرکزی انقلاب اسلامی درآمد و در این نهاد با تمام وجود به فعالیت پرداخت. اخلاق و رفتاری اسلامی و نیکو و برگزیده از قرآن و سنت داشت و لبخند هرگز از لبانش دور نمی شد و با پدر و مادر همواره با احترام رفتار می کرد. حسینیان شهادت را سعادتی بزرگ می دانست در آرزوی رسیدن به آن روزشماری می کرد و هر بار که از منزل خارج می شد، از پدرش حلالیت می طلبید و مخصوصاً آخرین روزی که برای همیشه از خانه خارج شد تا در ملکوت اعلی جای گیرد، بارها حلالیت طلبیده بود. در این روز یعنی هفدهم فروردین 1361 حسینیان که در آن زمان جزو پاسداران محافظ حجت الاسلام باقری کنی سرپرست کمیته های انقلاب اسلامی تهران بود، در حمله ی ددمنشانه ای که تروریست های منافق به قصد ترور برادر باقری کنی به اتومبیل حامل ایشان در خیابان جمهوری اسلامی حمله می نمایند و او در سنّ 19 سالگی در راه انجام وظیفه بر اثر اصابت گلوله به جمجمه به آرزوی دیرینه اش دست می یابد و به کاروان پرشکوه شهیدان می پیوندد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
جمع آوری شده توسط گروه فرهنگی هاتف، تاریخ: |
ادامه مطلب
سیدشمس الدین حسینی نائینی
سیدشمس الدین حسینی نائینی
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1312/00/00 |
محل تولد: ایران - اصفهان - نائین - سلطان نصیر | تاریخ شهادت: 1360/04/07 |
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی | طول مدت حیات: 48 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
شمس الدین حسینی نائینی در سال 1312 در سلطان نصیر نائین (اصفهان) به دنیا آمد. چهار ساله بود که پدرش را از دست داد و نزد مادربزرگش بزرگ شد. کودکی او در هاله ای از غم و اندوه گذشت و او با رنج و درد مردم از نزدیک آشنا شد. تحصیلاتش را در اصفهان گذراند و در مدرسه صدر به کسب معارف اسلامی پرداخت. او از محضر آیت الله زنجانی، حاج شیخ محمد حسین عالم نجف آبادی، مرحوم راشد، حاج میرزا علی شیرازی، آیت الله طالقانی، آیت الله حائری و استاد مطهری به کسب فیض پرداخت و در مدرسه عالی شهید مطهری و حوزه علمیه قم و تهران تحصیل نمود. چندی بعد از دانشکده الهیات و معارف اسلامی مدرک کارشناسی دریافت نمود و در همان دانشگاه دوره کارشناسی ارشد را به پایان رساند و پایان نامه خود را با موضوع «جهاد در راه اسلام» نگاشت. وی جهت تکمیل معلومات خود بار سفر بست و در کشور هندوستان در دانشگاه اسلامی علیگره که از بزرگترین دانشگاههای اسلامی جهان است، رساله دکترای خود را با عنوان «فلسفه دعا و مقایسه دعای اسلام با سایر ادیان» تحت نظارت استاد «کلب عابد» نوشت. حسینی ضمن تحقیق به تدریس دانش آموزان نیز در مدارس مشغول بود و در دبیرستان قدس با آقای محمد علی رجایی و استاد جلال الدین فارسی همکار بود و این دوستی سال ها بعد در دبیرستان میرداماد با آقای رجایی ادامه پیدا کرد. از جمله فعالیت های وی همکاری با مؤسسه رفاه* و همکاری با دکتر بهشتی و دکتر باهنر در سازمان تحقیقات و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش بود. حسینی در دانشگاه نیز علوم اسلامی را تدریس می کرد و ضمن آن با مؤسسه خیریه ولی عصر (عج) و صندوق ذخیره جاوید همکاری داشت. سید چند مرتبه به علت انجام این گونه فعالیت ها توسط ساواک دستگیر و شکنجه شد. پس از پیروزی انقلاب به عنوان کارشناس مسئول امور دینی و امور تربیتی در اداره کل امور تربیتی وزارت آموزش و پرورش مشغول کار شد و از طرف حزب جمهوری اسلامی برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی ترغیب گشت و از طرف مردم شهر نائین به مجلس راه یافت و در روز هفتم تیرماه سال 1360 در سن 48 سالگی در ساختمان حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین به شهادت رسید. از او 3 فرزند به یادگار ماند. *اولین محل امامت امام پس از بازگشت به وطن
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
روزنامه کثیرالانتشار، تاریخ: |
کتاب پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، صفحه:91، تاریخ: |
ادامه مطلب
سیدمحمدباقر حسینی لواسانی
سیدمحمدباقر حسینی لواسانی
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1322/11/22 |
محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 1360/04/07 |
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی | طول مدت حیات: 38 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
در روز بیست و دوم بهمن ماه سال 1322 در محله سنگلج، از محلات قدیمی تهران، در کوچه" شهید فضل الله نوری" کودکی به دنیا آمد که پدر نامش را محمد باقر گذارد و مادر او را حسین نامید. آموختن علم را در سن 7 سالگی آغاز کرد و موفق به اخذ مدرک دیپلم از دبیرستان دارالفنون گشت. حسینی ضمن آموختن علوم جدید از تحصیل علوم دینی نیز غافل نشد. او 10 سال در رشته های فقه، اصول، زبان عربی، فلسفه اسلامی در مدرسه محمدیه واقع در بازار تهران تحصیل نمود. در سال 1341 پس از اخذ دیپلم تجربی به دانشکده پزشکی تهران راه یافت. در همان سال در کلاس های یک ساله دوره تربیت معلم شرکت کرد و در سال 1342 معلم مدرسه علوی رستم آباد شد. وی در این روستا کلاس تفسیر قرآن و در دانشکده پزشکی ،انجمن اسلامی و کتابخانه تأسیس نمود. سال 1348 با وجودیکه هنوز درسش به پایان نرسیده بود در سالن ابن سینای دانشگاه تهران در موضوع سیر تحول فلسفه از ارسطو تا ملاصدرا سخنرانی کرد به طوریکه بعد از اتمام سخنرانی وی دکتر شریعتی گفت: «بعد از سخنرانی بسیار جامع و جالب دکتر لواسانی من مطلب مهمی برای گفتن ندارم.» جلسات سخنرانی مذهبی لواسانی در دانشگاه با مخالفت دستگاه حاکم لغو شد. با اتمام دوره پزشکی عمومی به روستای آستانه اراک رفت و به درمان روستائیان پرداخت. در سال 1350 دوره تخصصی جراحی گوش، حلق و بینی را شروع کرد که 3 سال بعد متخصص این رشته شد. در سال 1353 پس از انحلال مدارس جامعه تعلیمات اسلامی، به بهداری آموزشگاه های شمیران منتقل شد و چون به تبلیغ مسائل اسلامی روی آورد پس از چند ماه توسط مسئول این بهداری که از وابستگان رژیم بود از کار برکنار شد و توسط دادگاه تا زمان انقلاب از کار معلق گردید. ساواک بارها به منزلش یورش آورد و مقالات و نوشته هایش را ضبط نمود اما با عنایت حق دلیلی برای دستگیری او پیدا نکرد. روز جمعه سیاه (17 شهریور) در منزل مرحوم "دکتر واعظی" به درمان مجروحین همت گماشت. روز بیست و یکم بهمن به منظور تسخیر کلانتری قلهک حاضر شد و همان شب تا نزدیکی صبح در پی درخواست بیمارستان رسالت به پزشک جراح به درمان مجروحین پرداخت. در فروردین ماه سال 1358 دکتر لواسانی به ریاست مدرسه عالی بهداشت برگزیده شد. پس از پیروزی انقلاب به اتفاق چند تن از پزشکان متعهد پایه واحد پزشکی حزب جمهوری اسلامی را بنیان نهاد و در جلسات مستمر هتفگی آن شرکت کرد. در آبان ماه سال 1358 مسئولیت وزارت بهداری توسط شورای انقلاب به پزشکان حزب جمهوری اسلامی واگذار شد و ایشان معاونت بهزیستی وزارت بهداری را پذیرفت. چندی بعد طرح سازمان بهزیستی کشور را با همکاری" شهید فیاض بخش" به شورای انقلاب ارائه کرد. دکتر در اواخر سال 1358 بنا به درخواست حزب جمهوری اسلامی کاندید نمایندگی مجلس شورای اسلامی از تهران شد و از طرف مردم انتخاب گردید. او همیشه می گفت: «من از نظر جسمی توانایی و استعداد اسلحه به دست گرفتن و در خط مقدم جبهه جنگیدن و از سنگری به سنگر دیگر رفتن را ندارم ولی شهادت را از خدا می طلبم». و سرانجام در روز یکشنبه هفتم تیرماه سال 1360 دقایقی قبل از ساعت 9 شب در دفتر حزب جمهوری اسلامی در سن 38 سالگی توسط منافقین به شهادت رسید. تنها فرزندش در زمان شهادت او چهار ماه بیشتر نداشت.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
روزنامه کثیرالانتشار، تاریخ: |
کتاب پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، صفحه:85، تاریخ: |
ادامه مطلب
سیدمحمدتقی حسینی طباطبایی(حجت الاسلام)
سیدمحمدتقی حسینی طباطبایی(حجت الاسلام)
نام پدر: سیدعلی | تاریخ تولد: 1307/00/00 |
محل تولد: ایران - سیستان و بلوچستان - زابل - چلنگ | تاریخ شهادت: 1360/04/07 |
محل شهادت: حزب جمهوری اسلامی | طول مدت حیات: 53 سال |
مزار شهید: گلزار شهدای زابل |
زندگینامه
سیدمحمدتقی در یکی از روزهای زیبای سال 1307 در روستای چلنگ از توابع شهر زابل استان سیستان و بلوچستان در خانواده ای روحانی و متدین و کشاورز متولد شد. پدر بزرگش" سید حسن" از روحانیون مبارز شهر بود که به علت سخنرانی های کوبنده بر علیه رضاخان به بیرجند تبعید شد و پدرش نیز مردی متقی و پرهیزگار و از معتمدین شهر بود.محمد تقی تحصیلات دینی را از شهر خود آغاز کرد او با هوش سرشار و استعداد زیادی که داشت برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و از محضر علمای بزرگی همچون "آیت الله شیخ کاظم دامغانی"، "شیخ هاشم قزوینی" و "میرزاجواد آقا تهرانی" و "آیت الله میلانی " بهره ها برد و تألیفاتی از همین دوران تحصیل از ایشان به جا مانده است.سال 1340 به پیروی از سنت پیامبر(ص) ازدواج کرد که ثمره آن 3 پسر و 6 فرزند دختر می باشد. پس از پایان تحصیلات سید محمد تقی تصمیم داشت که در مشهد بماند اما با توجه به نیاز مردم محروم زابل به روحانی و تقاضای آنان از آیت الله میلانی بار سفر بست و به زادگاه خویش بازگشت و به عنوان امام جماعت و نماینده" آیت الله حکیم "به ارشاد مردم پرداخت و مسجد و کتابخانه ای در مشهد به نام ایشان تأسیس کرد. پس از قیام خونین 15 خرداد 1342 و فوت آیت الله حکیم زندگی سیاسی "حجه الاسلام طباطبائی " وارد مرحله جدیدی شد.ایشان که به عنوان نماینده مردم در شهر زابل انتخاب شده بودند در پناه دادن و کمک به خرج انقلابیون و مبارزین از کشور به خصوص در مزار "شهید اندرزگو "نقش اساسی داشت خانه او پناه دردمندان و تبعیدشدگان به زابل بود که به همین جهت مورد تعقیب ساواک قرار گرفت و مدتها در زندان قصر تهران زندانی شد. حضور در زندان ایشان را با مبارزین انقلاب اسلامی همچون مرحوم "آیت الله غفاری " و "حجه الاسلام معادیخواه" و " شیخ جعفر شجونی" آشنا ساخت. تهدیدها و شکنجه های ساواک هرگز خللی در اراده پولادین این یار دیرین انقلاب وارد نیاورد و بدون اینکه ساواک به نتیجه خوبی رسیده باشد ایشان را آزاد کرد. در سال های 1356،1355 که مبارزات مردم به اوج خود رسیده بود و" حجه الاسلام حسینی "به ساماندهی نیروها و تهیه اسلحه پرداخت و همیشه سعی می کرد که بین شیعه و سنی اختلافی ایجاد نشود و برادرانه به مبارزات خود ادامه دهند. پس از پیروزی انقلاب مدتی به عنوان حاکم شروع و مسئول کمیته انقلاب در شهر زابل به خدمت پرداخت و بعد از انتخابات مجلس به عنوان نماینده مردم سیستان انتخاب شد. سرانجام پس از عمری مبارزه در راه احیای حق و مبارزه در سن 53 سالگی در برابر منافقین و زورگویان روز هفتم تیرماه سال 1360 به همراه 72 کبوتر خونین بال دیگر در حادثه انفجار حزب جمهوری عاشقانه به سوی معبود ازلی پر گشود. پیکر پاکش را در زادگاهش به خاک سپردند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
روزنامه کثیرالانتشار، تاریخ: |
کتاب پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، تاریخ: |
کتاب کبوتران بهشتی جلد1، صفحه:183، تاریخ: |
ادامه مطلب
سیدقاسم حسینی
سیدقاسم حسینی
نام پدر: سیدحسین | تاریخ تولد: 1333/00/00 |
محل تولد: ایران - خراسان - تربت حیدریه - دوغ آبادمحولات | تاریخ شهادت: 1360/00/00 |
محل شهادت: مشهد | طول مدت حیات: 27 سال |
مزار شهید: - |
زندگینامه
سیدقاسم در سال 1333 در روستای دوغ آباد محولات از توابع شهرستان تربت حیدریه دیده به جهان گشود.
وضع مالی خانواده مناسب نبود و او به سختی بزرگ شد. 10 ساله بود که به مشهد مهاجرت کرد و 3 سال نزد برادر به خیاطی مشغول شد آنگاه در تهران در یک کارگاه تراشکاری کارش را ادامه داد. در این زمان با تلاش بسیار توانست تمام کارگران کارگاه را بیمه کند اما مسؤول کارگاه او را به خاطر این سعی وافر اخراج کرد. سید به شاهرود و چند شهر دیگر سفر کرد تا کاری پیدا کند اما نتوانست لذا مجدداً به تهران بازگشت و در کارخانه زاگرس فعالیتش را آغاز کرد. در آنجا متوجه شد مسئول کارخانه حقوق کارگران را به آن ها نمی دهد و باز هم برای احقاق حق مظلوم تلاش کرد. قاسم صندوق قرض الحسنه ای به نام صندوق پشتوانه کارگری تشکیل داد که صندوق داری آن ها به خواست خود کارگران به ایشان واگذار گردید. وی مدتی بعد به عنوان کارگر فنی در کارخانه ایران ناسیونال به خدمت پرداخت و به عنوان نماینده کارگران معرفی شد. در جریان انقلاب اسلامی و مبارزات امام امت در اکثر تظاهرات ها شرکت نمود و چند مرتبه به زیارت امام (ره) مشرف شد. و دست ایشان را بوسید.
در اوایل سال 1358 با تلاش سید انجمن اسلامی کارخانه ایران ناسیونال آغاز به کار کرد و در اوایل شهریورماه سال 1360 از طرف وزارت کار مأموریت یافت تا آئین نامه جدید شوراهای اسلامی را در سطح کارخانجات پیاده کند.
حسینی اولین شورای اسلامی را در کارخانه سیم الکتریک تشکیل داد و به عنوان نماینده کارگران در سمینارهای مختلف کارگران که در شهرهای ایران برگزار می شد شرکت می کرد. سید همچنین شرکت تعاونی مسکن کارگران را بنیان نهاد و به عنوان مدیرعامل شرکت معرفی شد و توانست برای کارگران زمین بگیرد.
سرانجام سیدقاسم حسینی مسئول شوراها و انجمن های اسلامی و هماهنگ کننده کارها و مسئول بخش کارگری حزب جمهوری اسلامی در مشهد در سال 1360 در سن 27 سالگی بر اثر اصابت گلوله توسط منافقین به شهادت رسید.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
روزنامه کثیرالانتشار، تاریخ: |
کتاب ستارگان صنعت خراسان رضوی، تاریخ: |
ادامه مطلب
سیدفرج الله حسینی خراسانی
سیدفرج الله حسینی خراسانی
نام پدر: سیدعبدالکریم | تاریخ تولد: 1319/05/10 |
محل تولد: ایران - خراسان - مشهد | تاریخ شهادت: 1361/02/25 |
محل شهادت: میدان رشیدیه | طول مدت حیات: 42 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-تهران |
زندگینامه
سیدفرجالله حسينيخراساني، در دهم مرداد ماه سال 1319، در شهرستان مشهد، متولد شد.
دوران کودکي را در روستاي احمدآباد، اطراف شهرستان مشهد، گذراند. در 12 سالگي، وارد حوزهي علميهي مشهد شد و در مدرسهي نواب، به تحصيل پرداخت. پس از طي مدارج تحصيلي، به تهران عزيمت کرد.
ثمرهي ازدواج او، 5 فرزند بود.
او خطيبي برجسته بود. در دوران طاغوت به افشاگري مظالم رژيم و استکبار جهاني پرداخت. راه مبارزه را به مسلمانان ميآموخت.
ارادت خاصي به حضرت امام داشت. به همين خاطر، زماني که در تبعيد به سر ميبردند، براي کسب فيض، چند بار ايشان را ملاقات کرد و با دريافت رهنمودهاي ايشان، براي اجراي دستور، به ايران بازميگشت. فعاليتهاي گسترده و موضعگيريهاي علني او عليه رژيم، باعث شد تا تحت تعقيب ساواک قرار گيرد و چندين بار دستگير و شکنجه گردد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، بر فعاليتهاي اجتماعي، سياسي و مذهبي خود افزود و در همهي صحنههاي انقلاب، حضوري فعال داشت.
سیدفرجالله حسينيخراساني، در 25 ارديبهشت 1361، به همراه يکي ديگر از روحانيون، حجةالاسلام کافي، براي تشييع جنازهي فرزند حجةالاسلام مهدي خراساني، از منزل خارج شدند که منافقين به خودروي آنان نزديک شده و آنان را به گلوله بستند.
حجةالاسلام حسيني، در همان لحظه در 42 سالگي در میدان رشیدیه به شهادت رسيد و همراهش؛ حجةالاسلام کافي، به شدت مجروح گرديد.
پیکر پاکش را در بهشت زهرا(س) به خاک سپردند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
کتاب اسوه های فضیلت جلد1 (شهدای روحانی خراسان رضوی)، صفحه:462، تاریخ: - / - / - |
ماهنامه فکه (ويژه نامه شهداي روحاني و ايثارگر تهران)، صفحه:133، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
سِداسماعیل حسینی
سِداسماعیل حسینی
نام پدر: سیدمحمد | تاریخ تولد: 1340/04/01 |
محل تولد: ایران - خراسان - نیشابور - درود | تاریخ شهادت: 1358/08/12 |
محل شهادت: ميدان شهدا درود | طول مدت حیات: 18 سال |
مزار شهید: گلزارشهداي روستاي درود-نیشابور |
زندگينامه
در اولين روز از تابستان سال 1340 در روستاي درود به دنيا آمد. کودکي او مصادف با فرياد عدالتطلبي روحالله کبير بود و او از همان زمان مريد و مرادش را يافت.
به دبستان رفت و تا اخذ مدرک ديپلم به تحصيل ادامه داد. سال 1358 سالهاي شکوه پيروزي و حمايت مردمي از آرمانهاي انقلاب اسلامي بود. سيداسماعيل در تظاهراتي که در تاريخ 12 آبان 1358 در ميدان شهداي درود که به منظور دفاع از آرمانهاي انقلاب بر پا شده بود به دست منافقان کوردل به شهادت رسيد و در 18 سالگي در گلزار شهداي روستاي درود آرميد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب ملکوتيان شاهد جلد 1 (شهداي شهرستان نيشابور)، صفحه:331، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب