ایرج عبادی فر

ایرج عبادی فر

زندگینامه

ایرج عبادی فر از میان غیورمردان لشکر اسلام است. او با پیروزی انقلاب به عضویت سپاه پاسداران درآمد و مسئولیت عملیات ستاد شهری در بهداری را پذیرفت اما گویی تقدیر بر آن بود که او به سوی نور پرواز کند. 
عبادی فر در روز نهم شهریور ماه سال 1366 در منطقه ی اشنویه توسط منافقین کوردل به شهادت رسید و در عرش اعلی سکنی گزید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

سن عباس پور

حسن عباس پور

زندگینامه

درسال 1323 درشهر تهران چشم به جهان گشود. او دوران کودکی را در میان مردم پرمحبت زادگاهش سپری کرد و همراه دوستان کوچکش قدم به وادی علم نهاد. وی پس از اخذ مدرک دیپلم وارد دانشکده فنی و مهندسی شد. حسن مبارزات سیاسی و مذهبی خود را از همین دوران آغاز کرد. ارتباط با گروه های مختلف مسلمان و مبارز، باعث آشنایی او و دکتر قندی و مهندس صادق شد. حسن در سال 1346 موفق به اخد مدرک فوق لیسانس در رشته الکترومکانیک گشت و به پیشنهاد دولت به جای خدمت سربازی در دانشگاه تازه تأسیس صنعتی شریف به تدریس پرداخت. وی در زمان دولت آموزگار به همراه چند تن از استادان هسته اولیه سازمان ملی دانشجویان را تأسیس کرد و به این وسیله ضربات محکمی بر پیکر رژیم وارد آورد. چندی بعد جامعه اسلامی دانشجویان را به همراه دوستان و شاگردانش به راه انداخت. عباس پور در اکثر تحصن ها شرکت داشت، تا این که توسط دولت به انگلستان اعزام شد و توانست مدرک دکترای خود را از آن جا دریافت نماید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حزب جمهوری اسلامی مشغول خدمت شد و در تاریخ 1/9/1358 به وسیله شورای انقلاب به سمت وزیر نیرو منصوب گردید. مدیریت صحیح و انقلابی او باعث گردید ظرف مدت کوتاهی فعالیت های چشم گیری به وسیله وزارت نیرو در جهت خدمت به مستضعفین انجام شود. سرانجام وزیر کابینه شهید رجائی در روز هفتم تیرماه سال 1360 در سن 37 سالگی بر اثر بمب گذاری منافقین کوردل در محل حزب جمهوری اسلامی به همراه 71 تن از عاشقان پاکباخته منایی دیگر را به تصویر کشیدند تا به جهانیان ثابت نمایند، خمینی (ره) هزاران قربانی دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

رضا عباسی

رضا عباسی

زندگینامه

رضا در اولین روز از تیر ماه سال ۱۳۱۴ در یکی از روستاهای توابع شهرستان خمین به دنیا آمد و در زادگاهش به فراگیری خواندن و نوشتن پرداخت. در جوانی زادگاهش را ترک کرد و به تهران عزیمت نمود و در شهرداری به کار پرداخت. پس از پایان دوران سربازی به استخدام شهربانی درآمد. اگر چه محیط شهربانی زیر سلطه حکومت فاسد طاغوت بود لیکن هیچ وقت اجازه نداد شخصیتش در این محیط آلوده شود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی از شهربانی استعفا داد و به همکاری با کمیته امداد امام خمینی (ره) پرداخت. پس از مدتی مسئولیت تعاونی را به وی دادند. 
منافقین تعاونی محل کار وی را جهت انجام جنایت شناسایی و انتخاب نمودند. ساعت ۶:۳۰ بعد از ظهر ۱۵ شهریور ۱۳۶۱ دو تن از تروریست ها به تعاونی حمله می کنند و بی مقدمه عباسی را هدف قرار می دهند و وی را در سن 47 سالگی به شهادت می رسانند. بعد از خروج از تعاونی یک بمب دستی قوی را به داخل تعاونی پرتاب و آن جا را منفجر کردند. 
مزار پاکش در بهشت زهرا (س) قرار دارد. از او 6 فرزند به یادگار مانده است.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

 مجید عباسیان

مجید عباسیان

زندگینامه

مجید عباسیان در اول مرداد ماه 1341 به دنیا آمد. وی پس از اتمام دوره راهنمایی مشغول به خدمت در سپاه پاسداران گردید. 
مجید متأهل، دارای یک فرزند، و در تهران سکونت داشت. وی سرانجام در دوازدهم خرداد ماه سال 1361 در خیابان سهروردی تهران توسط عناصر تروریستی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) مورد سوء قصد واقع شد و در سن 20 سالگی به شهادت رسید. 
مزار پاک و مطهرش در بهشت زهرا(س) واقع می باشد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

محمد عادل

محمد عادل

زندگینامه

محمد، جوانی پاک و معصوم بود که دلش برای شهادت و لقاءالله می تپید. او همیشه کتاب های مطهری، مفتح و ... را مطالعه می کرد. یک سرباز ساده و عاشق بود؛ یک پاسدار اسلام، پاسداری که لباس مسئولیت هیچ گاه از او جدا نمی شد. او بارها بنی صدر را در جبهه دیده بود ولی همیشه با نگاهی پرکینه او را بدرقه می کرد که بالاخره انتقام خون عزیزان بی گناهی که بنی صدر خائن در طول یک سال فرماندهی خود به زمین ریخته بود، از او خواهم گرفت. 
روز پنجم مهرماه سال 1360 قصد داشت به مشهد برود و برای فرزندی که منتظر تولّدش بود، پلاکی بخرد. اما منافقین کوردل در خیابان تهران چند گلوله به سر و سینه ی او شلیک کردند و او خونین کفن به لقاء حق نایل شد. 
تنها فرزندش بعد از شهادت پدر به دنیا آمد و محمد نام گرفت. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از

 ابوالقاسم عابدینی

ابوالقاسم عابدینی

زندگینامه

در اولين روز از فروردين ماه سال 1310 در يکي از قصبات شهرستان دماوند ديده به جهان گشود و دوره تحصيلات ابتدايي را پشت سر گذاشت و از نوجواني با تعاليم عاليه اسلام آشنا شد. در سال 1342 به هيأت‌هاي مؤتلفه اسلامي پيوست و از سخنراني‌هاي شهيد مظلوم دکتربهشتي(ره) بهره برد و اقدام به پخش اعلاميه‌هاي حضرت امام خميني(ره) کرد. پس از چندي او به تحصيل علوم و معارف اسلامي پرداخت. 
او در قيام خونبار 15 خرداد 1342 حضوري فعال و شايسته داشت و پس از تبعيد امام خميني به وسيله طاغوت از فعاليت‌ علني‌اش کاست ولي هموراه در صف مريدان مخلص او بود. هم زمان با اوج‌گيري مجدد نهضت اسلامي در تظاهرات و راهپيمايي حضور داشت. بعد از انقلاب براي تداوم خدمت و مبارزه با معاندين و دشمنان کوردل به دادستاني انقلاب اسلامي پيوست. عابديني انساني والا، بي‌ادعا و سخت‌کوش بود و به سبب خدمات شايسته در محل کار و زندگي زبانزد همه بود. همين امر سبب شد منافقين سيه‌روي وي را شناسايي و نقشه ترور او را بريزند. 
سرانجام در 50 سالگي در بعد از ظهر روز هفتم دي سال 1360 توسط دو نفر تروريست به شهادت رسيد و در بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد. 
او از جمله شهيداني بود که به حکم شرع و به نداي وجدان و با آگاهي مسئوليتي را پذيرا گشت که غايت آن را مي‌دانست و عاقبت جان خويش را بر سر پيمان خود نهاد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

 محمدحسن طیبی(حجت الاسلام)

محمدحسن طیبی(حجت الاسلام)

زندگینامه

محمدحسن طیبی در سال 1310 در روستای روئین شهرستان اسفراین (خراسان) دیده به جهان گشود. قرآن کریم و احکام اسلام را در محضر پدرش ملارحمانی فرا گرفت. 10 ساله بود که از نعمت داشتن پدر محروم شد. در همین سال ها به منظور آموختن علوم دینی روانه ی مشهد مقدس گردید و دوره ی سطح را نزد مرحوم ادیب و مدرس به پایان رساند. در سن 35 سالگی ازدواج کرد و به منظور تبلیغ دین مبین اسلام به زادگاهش بازگشت.
اخلاق حسنه، ساده زیستی، و صبر و بردباری حجت الاسلام طیبی میان مردم اسفراین زبانزد بود چرا که او بعد از ورود به زادگاهش شغل کشاورزی را برگزید.
در سال 1350 به مکه رفت و بیت الله الحرام را زیارت نمود. او هیچ گاه از افشای جنایات طاغوتیان غافل نشد. مبارزات طیبی بعد از سال 1356 گسترش یافت. با پیروزی انقلاب به عنوان نماینده ی مردم اسفراین به مجلس شورای اسلامی راه یافت. تا این که در تاریخ 7/4/1360 در سن 50 سالگی در حادثه ی بمب گذاری ساختمان حزب جمهوری اسلامی همراه 72 یار وفادار امام (ره) به دیدار حق شتافت. پیکرش را در روستای روئین به خاک سپردند. از او 6 فرزند به یادگار ماند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

حمیدرضا طیاری

حمیدرضا طیاری

زندگینامه

حمیدرضا در روز اول بهار سال 1338 در مشهد به دنیا آمد. کودکی اش در جوار مطهر امام رضا(ع) سپری شد. 7 ساله بود که به مدرسه رفت و تا اخذ مدرک دیپلم درس خواند. در دوران تحصیل در دبیرستان با وجود تمام اختناق ها و جلوگیری از آگاهی دانش آموزان،او در خیل مبارزان قرار گرفت. به خاطر همین مسائل و فعالیت های سیاسی یک سال از مدرسه اخراج شد. اما عشق او به امام و اسلام آن قدر زیاد بود که این مسائل برای او تنبیه نبود، بلکه تشویقی نیز برای ادامه کارش بود. با پیروزی انقلاب لباس سپاه را بر تن کرد، در زمان درگیری های داخلی کردستان و فعالیت کردهای معاند، در آن دیار حضور داشت. مدتی هم در زمان مبارزه با منافقان و قاچاقچیان اسلحه و مواد مخدر، در مرز افغانستان به مبارزه مشغول بود. یک بار هم برای تعلیم و آشنا کردن مبارزان افغانستان با وسایل نظامی، به آن دیار سفر کرد. با آغاز جنگ بارها به جبهه رفت و در سال 1359 به خاطر رشادت و انجام وظایف به بهترین نحو، از جمله خنثی کردن میدان مین و تعلیم در اهواز،تقدیرنامه دریافت کرد. اما با شنیدن خبر شهادت دوستش تقدیرنامه را پاره کرد. در شهریورماه سال 1359 ازدواج نمود و صاحب یک فرزند به نام سمانه گشت. او فرزندش را 9 یا 10 روز بیشتر ندید. اما بارها گفت:او را دوست دارم اما نه بیشتر از اسلام و انقلاب و امام و آقایم که بتواند مرا از مسیر حرکت و تلاشم برای انقلاب و دفاع از اسلام و لبیک گویی به ولی و مولایم دور کند. 
سرانجام 16 روز پس از تولد فرزندش مورخ 21 شهریورماه سال 1360 در مسیر پادگان مشهد با قلبی پر شور و قدم هایی استوار به طرف شهادت رفت و به آنانی پیوست که به آنها عشق می ورزید. 
او در سن 22 سالگی توسط منافقین به شهادت رسید. پیکر پاکش را در بهشت رضا(ع) به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

حمید طهماسبی

حمید طهماسبی

زندگینامه

حميد طهماسبي در چهارم شهريور 1341 در محله وحيديه تهران به دنيا آمد و دوران کودکي را در محيطي سرشار از تعليمات مذهبي و در پيوند با مسجد گذراند و با قرآن انس گرفت. 15 ساله بود که در زمينه آموزش قرآن و ايدئولوژي اسلامي به نوجوانان 10 تا 12 ساله همت گماشت و يادگارهاي شايسته‌اي از خود به جا گذاشت. 
در دوران مبارزات امت اسلامي قبل از پيروزي انقلاب سهم شايسته‌اي در برپايي تظاهرات و راهپيمايي‌هاي ضدرژيم طاغوت در محل زندگي‌اش داشت. در روزهاي شورآفرين 21 و 22 بهمن نقش فعالي ايفا و از اولين کساني بود که به انبار مهمات پادگان حشمتيه دست يافت و مسلح شد و از آن زمان که مسلسل را در آغوش کشيد و به روي دشمنان اسلام آتش گشود، ديگر سر از پا نمي‌شناخت و با تلاش و کوشش تحصيلات متوسطه را به پايان رساند و زماني که فرمان امام امت در رابطه با خنثي‌سازي دسائس استکبار جهاني در کردستان صادر شد، بدون درنگ به کردستان شتافت و مدتي را در پاسداري از دستاوردهاي انقلاب شکوهمند اسلامي در اين منطقه گذرانيد. پس از بازگشت به تهران در بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به خدمت مشغول شد و دوره‌هاي مختلف نظامي را در پادگان‌هاي سپاه و ارتش طي کرد. با شروع جنگ تحميلي به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل شتافت و به مبارزه با صداميان کافر پرداخت و از خود رشادت‌هاي فراواني نشان داد. 
پس از بازگشت از جبهه، مأمور پدافند ضدهوايي فرودگاه مهرآباد شد و همان حال در ستاد بسيج اقتصادي منطقه 16 تهران در پخش عادلانه ارزاق عمومي فعاليت مي‌کرد و شب‌ها را نيز به پاسداري مي‌گذراند. فعاليت‌هاي گسترده او در زمينه‌هاي فرهنگي نيز چشمگير بود و در انجمن فرهنگي مسجد جامع فاطميه با تشکيل کلاس‌هاي ايدئولوژي، نمايشگاه‌هاي مختلف، نمايش‌نامه و فيلم و نمايشگاه کتاب تلاش مي‌نمود. 
زندگي‌اش را يکسره وقف اسلام و تحقق همه آرمان‌هاي انقلاب اسلامي کرده بود و در شبانه ‌روز حداکثر 4 ساعت را به استراحت در منزل و انجام کارهاي شخصي اختصاص داده و باقي را در اختيار انقلاب نهاده بود. 
در روز هيجدهم شهريور 1360، شب تولد حضرت رضا(ع) طهماسبي هنگامي که به دنبال انجام وظايف روزمره‌اش بود در خيابان وليعصر با مشتي از تروريست‌هاي آمريکايي مواجه شد و جنايات آن‌ها را از نزديک مشاهده کرد. او که زندگيش وقف اسلام بود، طاقت نياورد و يک تنه به مبارزه عليه منافقين برخاست. مزدوران آمريکا که وظيفه‌اي مگر کشتار امت حزب‌الله نداشتند، اين بسيجي پرشور را هدف رگبار گلوله قرار دادند و جنايتي ديگر آفريدند. حميد 19 ساله با قلبي آکنده از عشق امام و امت حسين‌وار به قلب يزيديان زمان حمله کرد و با پيکري گلگون بر خاک افتاد و عروجي خونين را به ملکوت اعلي آغاز کرد. 
پيکر پاکش را در بهشت زهرا(س) قطعه 24 رديف 93 شماره 41 به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

شاهرخ طهماسبی

شاهرخ طهماسبی

زندگینامه

شاهرخ در سال 1335 در شهر تبریز به دنیا آمد. خانواده با تولد او شور و شعفی خاص پیدا کردند. 
تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان رازی و دوره دبیرستان را در مدرسه طباطبایی تهران به پایان رساند و آموختن علم را در رشته علوم آزمایشگاهی ادامه داد. 
او به کتب مذهبی و از جمله کتاب های استاد (مطهری) علاقه فراوانی داشت. همزمان با شروع اولین نغمه های انقلاب به خیل تظاهر کنندگان پیوست. با پیروزی انقلاب در تشکیل کمیته ی مرکزی نقش بسزایی ایفا نمود. 
طهماسبی سپس به استخدام اداره پست درآمد و ریاست دفتر مدیر عامل را پذیرفت و سرانجام در مرداد ماه سال 1361 توسط منافقین کوردل ربوده شد و در بیست و یکم همان ماه توسط آنان به شهادت رسید. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از