مرتبه
تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 

موسی سلیمانی

موسی سلیمانی

 

نام پدر: مرادعلی تاریخ تولد: 1346/00/00
محل تولد: ایران - ایلام - ایوان - سرتنگ تاریخ شهادت: 1367/03/26
محل شهادت: مهران طول مدت حیات: 21 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

موسی سلیمانی در سال 1346 در خانواده ای مؤمن و مذهبی در روستای سرتنگ از توابع بخش ایوان دیده به جهان گشود. بعد از دوران ابتدایی وارد مدرسه شد و خود را برای یاد گرفتن علم و دانش آماده کرد. او از همان ابتدای زندگی فردی مظلوم و با ایمان و مؤمن بود و با قرآن انسی عجیب گرفته بود. موسی یکی از قاریان خوب قرآن در مدارس بود. بعد از دوران ابتدایی وارد دوره ی راهنمایی شد و در مدرسه شهید رستمی بخش زرنه تحصیلاتش را ادامه داد و این دوره را با موفقیت به پایان رساند. شهید سلیمانی بعد از اتمام تحصیلاتش برای گذراندن خدمت مقدس سربازی وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گردید و پس از گذراندن یک دوره آموزش کوتاه مدت راهی جبهه شد که حدود 20 ماه در جبهه ها دلاورانه جنگید. او در چندین عملیات شرکت نمود تا این که سرانجام در تاریخ 26/3/1367 در جبهه مهران توسط منافقین در سن 21 سالگی به شهادت رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

کتاب ملکوتیان، صفحه:54، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 

 بیژن سلمانی آرمیده

بیژن سلمانی آرمیده

 

نام پدر: عباس تاریخ تولد: 1333/00/00
محل تولد: ایران - گیلان - رشت تاریخ شهادت: 1360/11/26
محل شهادت: تهران_ کمیته انقلاب اسلامی طول مدت حیات: 27 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

بیژن در سال 1333 در شهرستان رشت دیده به جهان هستی گشود. کودکی او در سایه ی زحمات بی دریغ خانواده بزرگ شد و به مدرسه رفت. آموختن علم را با شوقی وصف ناشدنی تا پایان دوره ی دبیرستان ادامه داد و در رشته ی کشاورزی دانشگاه آمریکا به تحصیل پرداخت. آرمیده دارای استعداد فراوانی در فراگیری علم بود و به هنگام جوانی در کنار آموختن دروس مدرسه، مطالعات دینی و مذهبی را نیز پی گرفت. 
بیژن که او را جواد صدا می زدند، فعالیت های ضد شاهی خود را به اتفاق سایر هم کیشان خود در مسجد نبی واقع در محله ی صفاری رشت پایه ریزی کردند. جواد علاقه ی زیادی به شهید مطهری و دیگر علما داشت و الگوهای رفتاری و عقیدتی خود را بر مبنای عقاید آن بزرگان پی ریزی نمودند. 
سرانجام نیز در بیست و ششم بهمن ماه سال 1360 در سنّ 27 سالگی در تهران به دست منافقیت کوردل به شهادت رسید. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

کتاب سرخ سیمایان سبز، صفحه:125، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 

رحمت الله سلطان آهی

رحمت الله سلطان آهی

 

نام پدر: رسول تاریخ تولد: 1337/05/05
محل تولد: - تاریخ شهادت: 1360/06/09
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 23 سال
مزار شهید: گلزارشهدای روستای آبعلی-تهران


 

زندگینامه

رحمت الله سلطان آهی در پنجم مرداد ماه 1337 به دنیا آمد. وی دارای تحصیلات ابتدایی و پاسدار بود. رحمت الله متأهل، دارای سه فرزند، و در تهران سکونت داشت. وی سرانجام در نهم شهریور ماه 1360 در تهران توسط عناصر تروریستی سازمان مجاهدین خلق مورد سوء قصد واقع شد و در سن 23 سالگی به شهادت رسید.
مزار پاکش در گلزار شهدای روستای آبعلی قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 

سعید سلطانی



سعید سلطانی

 

نام پدر: علی اصغر تاریخ تولد: 1335/07/20
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1360/07/14
محل شهادت: بیمارستان 17شهریور-تهران طول مدت حیات: 25 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف100-شماره8-تهران


 

زندگینامه

سعيد سلطاني در بيستم مهر ماه 1335 در تهران ديده به جهان گشود. پس از تحصيلات ابتدايي وارد دبيرستان شد و به علت بيماري پدر و نيازهاي خانواده مجبور گرديد علاوه بر تحصيل به کار نيز بپردازد تا معاش خانواده تأمين شود و به همين دليل در آهنگري به کار مشغول گرديد. پس از مدتي در سازمان آب به کار موقت مشغول و شب‌ها به تحصيل ادامه مي‌داد تا آن که مشکلات زندگي مانع از ادامه تحصيلش گرديد. به مسجد و هيئت‌هاي عزاداري ارادتي خاص داشت و با درآمد مختصرش صندوق قرض‌الحسنه‌اي در هيئت دائر کرده بود و مخارج ايام عزاداري سيدالشهدا و کمک به خانواده‌هاي بي‌بضاعت را تأمين مي‌کرد. در سال 1356 به خدمت سربازي فرا خوانده شد و از آن جايي که علاقه‌اي مفرط به اسلام و تعهدي خلل‌ناپذير به اهداف انقلاب اسلامي داشت از هر فرصتي براي شرکت در تظاهرات و راهپيمايي‌هاي امت مسلمان شرکت مي‌کرد. به دنبال صدور فرمان امام مبني بر ترک پادگان‌ها، از پادگان محل خدمت گريخت و با لباس مبدل به خانه بازگشت و از آن لحظه تمام وقت نيروي خود را صرف پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي نمود. پس از پيروزي انقلاب بنا به دستور رهبر عزيز انقلاب مجدداً خود را به پادگان معرفي کرد و با گرفتن برگه پايان خدمت به فعاليت‌هاي گسترده سياسي _ مذهبي رو آورد و روزها به داير کردن کلاس‌هاي عقيدتي _ سياسي مي‌پرداخت و شب‌ها را به پاسداري گذراند. با شروع دسائس گروهک‌ها در کردستان داوطلب عزيمت به آن منطقه شد و حتي تا فرودگاه نيز رفت که به سبب کفايت نيرو موفق نگرديد. 
سعيد پس از گذشت مدتي در آزمون ورودي راه‌آهن جهت شغل لوکوموتيوراني قبول شد و دوره آموزشي را آغاز کرد و براي اعزام به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل نيز ثبت‌نام نمود. مؤمني وارسته و مخلص بود و به حضور در نماز جمعه و دعاي کميل عشق مي‌ورزيد و قبل از شهادت با خانواده‌اي متدين وصلت کرد و قصد داشت زندگي زناشويي را آغاز کند که ندايي ديگر او را فراخواند. 
سلطاني صبح روز 5 مهر 1360 پس از نماز عازم سازمان آب در بلوار کشاورز گرديد تا سابقه کار خود را بگيرد. با شروع بلواي تروريست‌هاي منافق و بلند شدن صداي تيراندازي سعيد با عجله خود را به محل درگيري رساند تا آن‌چه از دستش برمي‌آيد انجام دهد. در ميان جمعيت متوجه پيرزني گرديد که در تيررس تروريست‌ها قرار داشت و مي‌رفت تا به دست اين کوردلان به شهادت برسد. سعيد دست از جان شست و به کمک آن پيرزن شتافت که در راه هدف گلوله‌هاي مزدوران آمريکا قرار گرفت. گلوله سينه‌اش را شکافت و موجب قطع نخاعش شد. امت حزب‌الله و اورژانس پيکر مجروح او را به بيمارستان 17 شهريور رساندند و پزشکان براي نجات جان او که از کمر به پايين فلج شده بود مي‌کوشيدند، اما معالجات مؤثر واقع نشد و او پس از 9 روز در چهاردهم مهر 1360 در 25 سالگي جهان فاني را به سوي جهان باقي ترک گفت. پيکرش را در بهشت زهرا(س) قطعه 24 رديف 100 شماره 8 به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
کتاب پيروان حق و باطل جلد7 ، صفحه:30، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 

 محمد سلطان خوزان

محمد سلطان خوزان

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1335/00/00
محل تولد: ایران - آذربایجان غربی - مهاباد - گول موزینگ تاریخ شهادت: 1359/11/01
محل شهادت: روستای گول موزینگ طول مدت حیات: 24 سال
مزار شهید: گلزار شهدای گول موزینگ


 

زندگینامه

محمد در یکی از روزهای سال 1335 در جمع پر مهر خانواده ای متدین و مذهبی پا به عرصه هستی نهاد.پدر با شوق فراوان فرزند را در آغوش گرفت و از خداوند متعال خواست او را در تربیت فرزندش یاری رساند. ایمان، اعتقاد به خداوند و توسل به ائمه اطهار (ع) از همان کودکی با جانش آمیخت و او را فردی متعهد به فرامین دین مبین اسلام ساخت.
محمدسلطان بعد از اتمام دوره دبستان مشغول به کار شد و سال ها بعد در صدا و سیما مرکز مهاباد استخدام شد. تا این که غائله کردستان او را به مبارزه با ضد انقلاب فرا خواند. خوزان در هنگام حفاظت از مرکز صدا و سیما در شب اول بهمن ماه سال 1359 توسط گروهک منافق مورد هدف قرار گرفت و در سن 24 سالگی از خاک به افلاک پر کشید. از او یک فرزند به یادگار ماند.پیکر پاکش را در روستای گول موزینگ به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پرونده شهید در شورای ایثارگران سازمان صدا و سیما، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 

محمد سقایی

محمد سقایی

 

نام پدر: ملخ تاریخ تولد: 1342/09/15
محل تولد: ایران تاریخ شهادت: 1360/02/20
محل شهادت: - طول مدت حیات: 18 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

محمد در نیمه ی آذرماه سال 1342 در آغوش پر مهر مادر جای گرفت. او اولین فرزند خانواده بود و پدر با شوق به تربیت اسلامی او همت گماشت. هنوز کودکی خردسال بود که به مسجد سجادیه مدنی راه یافت. انقلاب اسلامی که به اوج خود رسید محمد به همراه دوستانش (شهیدان) یوسف دقت، باران دژواخ، حسین دامن باغ، صمد شمشیری و احمد مجرد، به مبارزه علیه شاه برخاست. علاقه وافری به آموختن قرائت قرآن داشت.
تحصیلاتش را تا مقطع راهنمایی ادامه داد او بعد از پیروزی انقلاب فنون نظامی را به خواهران و برادران مسلمان در مساجد آموزش می داد. چندی بعد به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد و در واحد نیروی ضربت مبارزه با مواد مخدر مشغول به کار شد. پاکسازی شهر از لوث وجود ضدانقلاب از دیگر اقدامات او بود. سقایی 6 ماه در دادگاه انقلاب بندرعباس خدمت کرد و سرانجام در روز بیستم اردیبهشت ماه سال 1360 در سن 18 سالگی ردای سرخ شهادت را بر تن نمود و همراه شهید صمد شمشیری در هنگام بازگشت از مأموریت توسط منافقین به شهادت رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

کتاب پرستوهای عاشق، صفحه:32، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1396 

حسین سعادتی(حجت الاسلام)

حسین سعادتی(حجت الاسلام)

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1335/00/00
محل تولد: ایران - خراسان - نیشابور تاریخ شهادت: 1360/04/07
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 25 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

حسین سعادتی در سال 1335 در یک خانواده روحانی در ابوسعدی نیشابور از توابع استان خراسان چشم به جهان گشود. او از همان آغاز جویای حقیقت بود و به علوم دینی علاقه خاصی داشت. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی وارد حوزه علمیه نیشابور شد تا روحش را از چشمه معارف اسلامی سیراب نماید. پس از دو سال تحصیل در آن جا در سال 1350 برای ادامه تحصیل عازم مشهد شد و سه سال بعد رهسپار قم گشت. سعادتی در طول سال های اقامت خویش در مشهد و قم علاوه بر تحصیل علوم دینی به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت و یک بار توسط مأموران دستگیر و مدتی زندانی شد. وی در مهرماه سال 1356 در تهران با دوشیزه ای مؤمن ازدواج کرد، که ثمره این ازدواج دو فرزند به نام های جابر و یاسر می باشند. او با حضور در کمیته استقبال از امام(ره) خدمات ارزنده ای را ارائه داد. پس از پیروزی انقلاب از سال 1358 در دفتر مرکزی حزب مشغول شد و به عنوان مسئول در بخش شهرستان ها خدمات شایسته ای را در زمینه آموزشی ارائه داد و با برگزاری کلاس های آموزشی برای طلبه های جوان آن ها را برای تبلیغ دین در شهرها و روستاها آماده نمود. حجة الاسلام سعادتی در دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال 1359 به همراه هیاتی عازم کشورهای مالزی و فیلیپین شد تا در آن جا به تبلیغ اسلام و معرفی انقلاب بپردازد. او که چیزی جز خدمت به اسلام برایش مطرح نبود سرانجام در شامگاه هفتم تیرماه سال 1360 در سن 25سالگی هنگامی که به علت علاقه شدیدی که به دکتر بهشتی داشت در اولین ردیف سالن اجتماعات و روبه روی دکتر بهشتی نشسته بود خصم کینه توز لذت لقاء را برایش به ارمغان آورد و او همراه دیگر تک سواران عاشق به دیدار معبود شتافت.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

روزنامه کثیرالانتشار، تاریخ:
کتاب پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، صفحه:293، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1396 

 محمد سررشته ایزدموسی

محمد سررشته ایزدموسی

 

نام پدر: ایوب تاریخ تولد: 1342/09/14
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1360/12/08
محل شهادت: خیابان قزوین-تهران طول مدت حیات: 18 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف106-شماره48-تهران


 

زندگینامه

محمد سررشته‌ايزدموسي در روز چهاردهم آذر ماه سال 1342، سال قيام خونبار امت مسلمان به رهبري امام خميني، در خانواده‌اي مذهبي در تهران چشم به جهان گشود. از کودکي در دامان پرمهر مادر طيبه و مؤمنه با تعاليم مذهبي آشنا شد و عشق به قرآن و اسلام در دلش ريشه گرفت. در کودکي به همراه مادرش به مسجد مي‌رفت و نماز به پا مي‌داشت و هر چه بزرگ‌تر مي‌شد بر تعهد و ايمانش افزوده مي‌گشت. تحصيلات ابتدايي را به پايان رسانده بود که با دستگيري برادر بزرگ‌ترش به دست عمال رژيم منحوس پهلوي به صحنه مبارزه عليه اين رژيم وابسته قدم گذاشت و در دوران تحصيلات راهنمايي مبارزه‌اي فعال را آغاز نمود و شبانه عکس‌هاي خاندان منحوس پهلوي را در خيابان‌ها پاره مي‌کرد و در هر اجتماعي نداي حق‌طلبي و عدالت‌خواهي را سر مي‌داد. 
هم‌زمان با اوج‌گيري نهضت اسلامي فعالانه در آن شرکت جست و به پخش اعلاميه‌هاي حضرت امام مبادرت ورزيد. در دبيرستان شاگردي کوشا و نمونه بود و با اخلاقي ستوده، قلبي مملو از عشق و ايمان سرمشق همکلاسي‌‌ها و مورد احترام معلمان و اولياء مدرسه بود. به منظور شرکت در راهپيمايي‌هاي امت مسلمان کلاس‌هاي درس را تعطيل مي‌کرد و پيشاپيش ساير دانش‌آموزان به صفوف تظاهرات مي‌پيوست و با شعارهايي کوبنده پيام انقلاب را به گوش همگان مي‌رساند. 
پس از پيروزي انقلاب اسلامي بر فعاليت‌هايش افزود و اکثر اوقاتش را در مساجد، حسينيه‌ها و هيئت‌ها و جلسات قرآن مي‌گذراند و از اين مجالس روحاني روح حق‌جو و تشنه‌اش را سيراب مي‌کرد. در مدرسه با پشتکاري خستگي‌ناپذير در زمينه‌هاي فرهنگي و تبليغ تعاليم عاليه اسلام مي‌کوشيد و با تهيه نشريات و اعلاميه‌هاي گوناگون و متعدد محيط تحصيلي خود را دگرگون مي‌ساخت. به هنگام آغاز جنگ تحميلي اشتياقي شديد براي شرکت در اين دفاع مقدس داشت ليکن به سبب کمي سن نتوانست به آرزوي بزرگش برسد و در نتيجه در پشت جبهه با تلاشي وقفه‌ناپذير مي کوشيد تا عدم حضورش را در خط مقدم جبهه جبران نمايد. از اعضاء پرشور و پرکار بسيج مسجد صاحب‌الزمان(عج) بود و حضور در اين نهاد الهي را افتخاري بزرگ مي‌دانست و آماده بود تا در اين راه از جان بگذرد. 
فعاليت‌هاي چشم‌گير سررشته ايزدموسي با ايمان و تلاش خلل‌ناپذير اين فرزند راستين اسلام، کينه مزدوران استکبار جهاني و به خصوص منافقين کوردل را برانگيخته بود و اين جانيان بارها به عبث کوشيدند تا با توسل به تهديد و ارعاب، وي را از پيمودن راه مقدسش بازدارند، ليکن او چون کوهي استوار، ثابت‌قدم باقي ماند. عاقبت در شامگاه هشتم اسفند ماه 1360، سررشته‌ايزدموسي در حالي که مسجد را به قصد منزل در خیابان قزوین تهران ترک کرده بود، به اعتبار لباس بسيجي که بر تن داشت مورد شناسايي تروريست‌ها قرار مي‌گيرد. تروريست‌ها نخست او را بازپرسي بدني کرده و پس از دست‌يابي به کارت عضويتش در بسيج، وي را در 18 سالگي بي‌رحمانه هدف گلوله قرار مي‌دهند و با استفاده از تاريکي شب مي‌گريزند. 
پيکر پاکش را در بهشت زهرا(س) به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
کتاب پیروان حق و باطل، صفحه:82، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1396 

جواد سرحدی

جواد سرحدی

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1317/00/00
محل تولد: ایران - کرمانشاه - سنقر تاریخ شهادت: 1360/04/07
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 43 سال
مزار شهید: بهشت زهرا (س) گلزار شهدای هفتاد ودو تن


 

زندگینامه

شهر کوچک سنقر از توابع استان کرمانشاه در سال 1317 میزبان قدوم کودکی به نام جواد گشت، او سال ها به لطف پروردگار در کنار خانواده پرورش یافت و پس از اتمام تحصیلات خود روانه ی بازار گشت تا شغلی را برای خود انتخاب کند، وی در بازار به همراه دوستانش سعی در منسجم کردن نیروهای مذهبی داشت. جواد مدتی بعد به علت تهدید های سازمان امنیت رهسپار کشور آمریکا شد و موفق به اخذ مدرک کارشناسی اقتصاد از دانشگاه هوستون گشت. مبارزه با استکبار را حتی در خارج از ایران ادامه داد. به طوری که چندین مرتبه از طرف مأموران [فاشیست] آمریکا تهدید به مرگ شد، و اموال و دارایی اش را دولت ضبط نمود. سرحدی تحصیلات دینی خود را با شرکت در کنفراس های مذهبی و مطالعه ی کتاب های عربی و... به صورت گسترده ادامه داد، و زبان عربی را به طور کامل آموخت. پس از پیروزی انقلاب مسئول بخش دانشجویی کنسولگری ایران در هوستون و پس از آن امین دولت جمهوری اسلامی ایران در کنسولگری شد. سپس به ایران بازگشت و به مدت یک سال در کمیته ی انقلابی و نهادهای انقلابی مشغول انجام وظیفه شد، و خدمات ارزنده ای از جمله : دستگیری طاغوتیان و ددمنشان رژیم گذشته و جمع آوری اموال مصادره شده از طرف حکومت پهلوی را انجام داد. پس از انتصاب محمدعلی رجائی به سمت ریاست جمهوری سرحدی از طرف ایشان به عنوان مدیرعامل سازمان تعاون شهر و روستا انتخاب گشت، و خالصانه در این سمت فعالیت نمود. سرانجام مبارز فداکار و دلاور دولت عشق در هفتم تیرماه سال 1360 در فاجعه ی بمب گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین کوردل در سن 43 سالگی به شهادت رسید. مزار پاکش در بهشت زهرای تهران، قطعه ی هفتاد و دو تن قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

روزنامه کثیرالانتشار، تاریخ:
کتاب پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، صفحه:197، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : دوشنبه 13 آذر 1396 

جواد سرافراز

جواد سرافراز

 

نام پدر: ابوالفضل تاریخ تولد: 1332/07/15
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1360/04/07
محل شهادت: ساختمان حزب جمهوری اسلامی طول مدت حیات: 28 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

روز پانزدهم مهر سال 1332 تهران میزبان کودکی از پیروان امیرمؤمنان (ع) بود، پدرش حجة الاسلام حاج شیخ ابوالفضل سرافراز از مروجین مکتب اهل بیت (ع) و از وعاظ به نام تهران بود که غیر از سمت وعظ و تبلیغ، مؤسس دو باب مدرسه ی اسلامی به نام دبستان ولی عصر (عج) و دبیرستان جهان آرا در قلهک نیز بود. جواد نزد پدر با اصول مبارزه با کفر و استبداد آشنا شد. تحصیلاتش را در دبستان ولیعصر (عج) قم سپری کرد چرا که پدر در محضر امام (ره) مشغول تحصیل بود. با تبعید رهبر کبیر انقلاب به محله ی قلهک تهران مهاجرت نمود و در دبیرستان های شهریار و قلهک مدرک ریاضی خود را دریافت کرد. سرافراز بعد از انجام خدمت نظام وظیفه به انگلستان عزیمت کرد، اما فساد حاکم بر این کشور باعث شد به هندوستان سفر کند و در بنگلور در رشته ی جامعه شناسی تحصیلاتش را ادامه دهد. وی پس از ورود به هندوستان بلافاصله اقدام به تشکیل جلسات مشاوره ی دینی مخفی کرد. پس از گذشت سه ماه با همکاری متعهدانه جمعی از دانشجویان مسلمان در روز میلاد امام حسن عسکری (ع) ضمن دعوت از دانشجویان ایرانی سراسر هند، انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی مقیم هند و بنگلور را تشکیل داد. گرچه ایادی شاه سعی در از هم گسستن اعضای این گروه داشتند، اما قاطعیت کلام جواد که هر بار سخنش را با این آیه از کلام الله مجید شروع می کرد:« قل یا ایها الکافرون...»، یأس اعضای انجمن را به امید تبدیل می کرد. هر یک شنبه نیز به یتیم خانه شهر بنگلور می رفت و هزینه ی غذای یک روز بچه های انجمن را که روزه گرفته بودند به آن ها می داد. سرافراز در هندوستان بانام عباس صدر فعالیت داشت. وی چندی بعد به عنوان نماینده ی انجمن به پاریس رفت و شرح حرکت اسلامی در هند و اعلام آمادگی دانشجویان مسلمانان آن جا را به امام عرض نمود. وی در هندوستان با رودابه حسنی ازدواج کرد و صاحب 1 دختر شد. اوایل بهمن ماه سال 1357 به ایران بازگشت و مبارزات مسلحانه ی خود را آغاز کرد، جواد نظامی ارتشی را که در پشت مسلسل تانک مردم بی گناه را به شهادت می رساند، هدف قرار داد و او را از پای درآورد و خود نیز مجروح گشت. پس از پیروزی انقلاب در حزب جمهوری اسلامی در کنار شهید بهشتی فعالیت نمود. تا آن جا که دکتر بهشتی بارها در مورد او افزود :«سرافراز، بازوی من است». جواد به عنوان عضو شورای مرکزی حزب :،رئیس دفتر دکتر بهشتی و مدیر آموزش و سرپرست منطقه ی 11 حزب جمهوری اسلامی به خدمت پرداخت و ضمن آن با سمت مدیر روابط عمومی شرکت ایزایران وابسته به وزارت دفاع و مدیر مسؤول رایانه نیز خدمات شایانی انجام داد. وی سرانجام در روز هفتم تیرماه سال 1360 در سن 28 سالگی در حادثه ی بمب گذاری دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی توسط منافقین شاهد بزمگاه عشق حق گردید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

روزنامه کثیرالانتشار، تاریخ:
کتاب پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، صفحه:289، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
(تعداد کل صفحات:81)      [<>   [40]   [41]   [42]   [43]   [44]   [45]   [46]   [47]   [48]   [49]   [>]  

آرشيو مطالب
پیوندها
طراح قالب

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ