مرتبه
تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 

 علی رحمانی

علی رحمانی

 

نام پدر: خداداد تاریخ تولد: 1331/04/22
محل تولد: ایران - همدان - تویسرکان تاریخ شهادت: 1361/02/21
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 30 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه26-ردیف18-شماره48-تهران


 

زندگینامه

علی در بیست و دوم تیر ماه سال ۱۳۳۱ در خانواده مستضعف در شهرستان تویسرکان دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را تا کلاس ششم در زادگاهش گذراند. اما به سبب تنگدستی مالی بیش از این نتوانست به تحصیل ادامه دهد و در جستجوی کار راهی تهران شد. پس از ورود به تهران در میدان امام حسین (ع) به کار دست فروشی پرداخت. با مشقت تمام علی رغم تمام مشکلات توانست زندگی محقری را تشکیل دهد. با اوج گیری انقلاب اسلامی در صفوف مقدم انقلاب قرار گرفت. 
در روزهای تاریخ ساز ۲۱ و ۲۲ بهمن حماسه ای از شور و ایمان آفرید. به هنگام بازگشت پیروزمندانه حضرت امام خمینی (ره) به همراه سایر برادرانش مسئولیت انتظامات بهشت زهرا را بر عهده گرفت. 
پس از پیروزی انقلاب به منظور حراست از ثمرات خون شهیدان به کمیته های انقلاب اسلامی پیوست. 
به دنبال آغاز جنگ تحمیلی اگرچه مشتاق آن بود که به خط مقدم نبرد علیه متجاوزین بعثی برود لیکن به حکم وظیفه ای که بر عهده اش گذاشته بودند از طریق کمیته مستقر در دادگستری مسئولیت رسیدگی به شهدای جنگ تحمیلی در پزشکی قانونی را بر عهده گرفت و در این سمت نیز همچون گذشته منشاء خدمات شایسته ای به خانواده معظم شهدا گردید. او علاوه بر خدمت در کمیته های انقلاب اسلامی با شرکت در مسجد الزهرا(س) مسئولیت شورای محل و مساجد اسلام آباد و افسریه را نیز بر عهده داشت و در جهت رفاه مستضعفان محل خدمات ارزنده ای را انجام می داد. از دیگر خدماتی که او عهده دار شد مسئولیت کمیته ۱۳ آبان بود که در این سمت نیز مبارزی پیگیر با سوداگران مرگ و قاچاقچیان بین المللی و عوامل استکبار جهانی بود. او از مال دنیا برای خود هیچ نمی خواست زیرا آن گونه می زیست که شایسته یک مسلمان واقعی بود و تا پایان عمر محقر و ساده زیست. 
در روز بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۶۱ که طبق معمول برای خدمت عازم انجام وظیفه بود به اعتبار لباسی که بر تن داشت مورد شناسایی سه نفر از تروریست های منافق قرار گرفت. تروریست هایی که خود را به عنوان اعضای سپاه معرفی کرده بودند پس از متوقف کردن موتور سیکلت علی و بازرسی بدنی، بیرحمانه وی را آماج گلوله های مسلسل قرار دادند و از صحنه گریختند.
مزار پاک و مطهر علی 30 ساله در بهشت زهرا (س) واقع می باشد. از وی سه فرزند به یادگار مانده است.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 

نعمت الله رحمان نژاد

نعمت الله رحمان نژاد

 

نام پدر: زکریا تاریخ تولد: 1322/00/00
محل تولد: ایران - گلستان تاریخ شهادت: 1360/05/20
محل شهادت: خیابان امام روبروی نعلبندان طول مدت حیات: 38 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

نعمت الله رحمان نژاد فرزند زکریا در سال 1322 دیده به جهان گشود و در سایه ی مکتب اسلام رشد و پرورش یافت. کودکی او در سایه ی پر مهر پدر و مادر جای گرفت او سرانجام در راه دفاع از انقلاب و مبارزه با منافقین کوردل در تاریخ 20/5/60 در سن 38 سالگی در محل کارخانه در خیابان امام روبه روی نعلبندان بر اثر اصابت تیر به جمجمه به شهادت رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 

زهرا رحمانی

زهرا رحمانی

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1358/03/20
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1366/03/09
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 8 سال
مزار شهید: امامزاده عقیل (ع)_ اسلامشهر


 

زندگینامه

زهرا این غنچه نوشکفته در تاریخ 20/3/1358 در یک خانواده مذهبی و انقلابی در تهران چشم به جهان گشود، و از همان کودکی وجود از گل پاک ترش در دامن پر مهر پدر و مادری پارسا و متعهد با نسیم عشق و ایثار و فداکاری شکوفا شد. زهرا فرزند سوم خانواده رحمانی بود. او به خاطر رفتار پسندیده ای که داشت در بین معلمان و دانش آموزان از محبوبیت به سزایی برخوردار بود به طوری که این عزیزان نیز همچون مادر مقاوم و شهید پرورش به او عشق می ورزیدند، او از همان کودکی به امام خمینی علاقه خاصی داشت و سرانجام در شب نهم خردادماه سال 1366 مصادف با دوم شوال منافقین کوردل او را از در خانه ربودند و در سن 8 سالگی به شهادت رساندند. پیکر پاکش پس از تشییع بر روی دستان گرم مردم در گلزار شهدای امامزاده عقیل (ع) اسلامشهر به خاک سپرده شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

نشریه رهرو ولایت پایگاه شهید شیری، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 

محمدامین رحمانی

محمدامین رحمانی

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1331/00/00
محل تولد: ایران - کردستان - سنندج - کلاته تاریخ شهادت: 1363/04/07
محل شهادت: - طول مدت حیات: 32 سال
مزار شهید: گلزار شهدای سنندج (بهشت محمدی)


 

زندگینامه

محمدامین در سال 1331 در روستای کلاته شهرستان سنندج دیده به جهان گشود. روزها گذشت و او در کنار مردم مهربان زادگاهش پرورش یافت. تحصیلاتش را تا پایان مقطع ابتدایی به پایان رساند. در سال 1345 مشغول کار کشاورزی شد تا این که در سن 17 سالگی (سال 1348) سنت رسول اکرم (ص) را ارج نهاد و با دوشیزه ای پارسا ازدواج نمود. در همین زمان به خدمت سربازی فرا خوانده شد وبه علت انزجار از رژیم پهلوی بعد از چند ماه از پادگان فرار نمود. بعد از پیروزی انقلاب و پیدایش گروهک ها به مبارزه با آنان برخاست و اجازه نداد که اهالی روستای کلاته مورد اذیت و آزار قرار بگیرند. در سال 1359 بعد از مهاجرت به شهر سنندج لباس سبز سپاه پاسداران را بر تن نمود. چهارماه در پاسگاه فیض آباد سنندج ماندT سپس به گردان ضربت حضرت رسول (ص) انتقال یافت. چندی بعد فرماندهی گردان را بر عهده گرفت و یک مرتبه در سال 1361 توسط ضدانقلاب طی یک سوءقصد از ناحیه پای چپ مجروح گردید.
رحمانی که مردم منطقه او را به نام «حامه مین که لاتی» می شناختند سرانجام در تاریخ 7/4/1363 در سن 32 سالگی توسط سه موتورسوار در مقابل خانه اش به شهادت رسید. مزار مطهر او در گلزار شهدای شهرستان سنندج (بهشت محمدی) قرار دارد. از او 7 فرزند به یادگار ماند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

کتاب اسوه های استقامت، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 

 علی محمد رحمتی

علی محمد رحمتی

 

نام پدر: اسماعیل تاریخ تولد: 1338/00/00
محل تولد: ایران - خراسان - بیرجند - میریک تاریخ شهادت: 1362/09/04
محل شهادت: میاندوآب طول مدت حیات: 24 سال
مزار شهید: روستای میریک از توابع شهرستان بیرجند


 

زندگینامه

علی محمد رحمتی فرزند اسماعیل در سال 1338 در روستای میریک به دنیا آمد در هفت سالگی وارد مکتب شد و پس از چند ماه به تحصیل در دبستان میریک پرداخت.تا سال چهارم درس خواند و چون امکان تحصیل در مقاطع بالاتر در روستا نبود به کشاورزی و دامداری پرداخت.پانزده ساله بود که به مشهد رفت، در بستنی فروشی شروع به کار کرد تا اندکی از مخارج خانواده اش را تامین کند و کمکی برای پدرش باشد.
در زمان طاغوت به خدمت سربازی نرفت چون اولین جرقه های انقلاب زده شد امید داشت تا پس از پیروزی به خدمت سربازی برود در راهپیمایی های مشهد شرکت می کرد و چون خط زیبایی داشت بر روی دیوارها شعارهای انقلابی می نوشت. او یک بار از مشهد به زادگاهش آمد.شبانه با موتور به روستاهای مجاور رفت و بر روی دیوارها با خط زیبا شعارهای انقلابی نوشت، پوسترها را در مساجد تقسیم کرد و برگشت. سپس به خدمت مقدس سربازی رفت تا به اسلام و انقلاب خدمت کند. وی زمانی که همراه دیگر همرزمانش عازم خط مقدم بود در منطقه ی میاندوآب به کمین منافقین برخورد کرد. علی محمد رحمتی در بین آن گروه از همه بزرگ تر بود و به همین جهت منافقین به گمان این که او فرمانده ی آن هاست پس از شکنجه بسیار در چهارم آذرماه سال شصت و دو در سن 24 سالگی وی را به شهادت رساندند. پیکر پاک شهید پس از تشییع در شهرستان بیرجند به زادگاهش منتقل و به خاک سپرده شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

کتاب فرهنگنامه شهدای شهرستان بیرجند جلد1، صفحه:328، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 

مهدی رجب بیگی

مهدی رجب بیگی

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1336/00/00
محل تولد: ایران - سمنان - دامغان تاریخ شهادت: 1360/07/05
محل شهادت: سه راه جمهوری_ تهران طول مدت حیات: 24 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

مهدی درسال 1336 در شهر دامغان به دنیا آمد و کودکی و نوجوانی اش را به همراه خانواده در تهران سپری کرد. او از همان ابتدا علاقه زیادی به مطالعه و تفکر داشت، از این رو تا قبل از پایان تحصیلات متوسطه، با کتب مذهبی بسیاری آشنا گردید. در سال 1354 وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد و در رشته مهندسی راه و ساختمان مشغول به تحصیل گشت. با ورود به دانشگاه، همراه دیگر برادران مسلمان خود به فعالیت های صنفی- سیاسی روی آورد و با وجود خفقان شدید آن دوران، با پخش اعلامیه و شر کت در تظاهرات و اداره فعالیت های مبارزاتی دانشگاه، مسئولیت خود را در قبال اسلام، به خوبی به انجام رساند. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و ادامه کار دانشگاه ها، مهدی انتشار نشریه دانش آموزی «هجرت» را به عهده گرفت. او جریانات سیاسی و داخلی را با تسلط و قدرتی کم نظیر تحلیل می کرد و مقالات او از بهترین کارهای مطبوعاتی و فرهنگی روزنامه های معتبر کشور بود. و آن گاه که جنایتکاران منافق با اسلحه در تهرا ن به مردم و پاسداران انقلاب حمله بردند، او قهرمانانه به مقابله با آنان پرداخته و در راه دفاع از آرمان های اسلامی ملت خویش، به سر منزل مقصود شتافت.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

کتاب از ستاره تا خورشیدجلد2، صفحه:113، تاریخ:
کتاب می رویم تا خط امام بماند، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 

محمدعلی رجایی

محمدعلی رجایی

 

نام پدر: حسین تاریخ تولد: 1316/10/13
محل تولد: ایران - خراسان - قوچان - شورچه تاریخ شهادت: 1360/07/03
محل شهادت: اداره پست تایباد طول مدت حیات: 44 سال
مزار شهید: بهشت رضا(ع)-قطعه4-ردیف19-خراسان


 

زندگینامه

محمدعلي رجايي در 13 دي ماه سال 1316 در روستاي شورچه از توابع قوچان، در خانواده‌اي مستضعف به دنيا آمد. 
شغل پدرش چوپاني بود و بر اثر فقري که بر خانواده حاکم بود، هيچ‌گاه فرصت نيافت که به مدرسه برود و از سن 6 سالگي همراه پدر به کوه مي‌رفت. 
رجايي در همان سنين طفوليت پدرش را از دست داد و در سن 16 سالگي به تايباد رفت و به شغل خياطي پرداخت. 
محمدعلي، هم‌گام با آغاز انقلاب اسلامي حرکت خود را شروع کرد و با اين که امکان هيچ‌گونه راهپيمايي و تظاهراتي در تايباد نبود، ولي هرگاه اطلاع مي‌يافت که در مشهد تظاهرات برپاست، خود را فوراً به مشهد مي‌رساند و در مراسم شرکت مي‌کرد. 
بعد از انقلاب از همان روز اول در کميته‌هاي مردمي شروع به فعاليت کرد و سپس به سپاه پاسداران پيوست. 
او عاشق شهادت بود و بارها به خانواده‌اش گفته بود، وقتي اين بچه‌هاي يتيم را مي‌بينم، آرزوي شهادت مي‌کنم تا اين که شامگاه 3 مهر ماه سال 1360، زماني که نمايشگاهي به مناسبت سالگرد آغاز دفاع مقدس و تجاوز صدام به ايران در محل اداره پست تايباد برگزار شده بود، هدف گلوله منافقين مزدور صدام قرار گرفت و به همراه همرزمش عباس ملکي در سن 44 سالگي به شهادت رسيد. 
پيکر پاکش را در بهشت رضا(ع) به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 

محمدعلی رجایی



محمدعلی رجایی

 

نام پدر: عبدالصمد تاریخ تولد: 1312/00/00
محل تولد: ایران - قزوین - قزوین تاریخ شهادت: 1360/06/08
محل شهادت: دفتر نخست وزیری طول مدت حیات: 48 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)_ تهران


 

زندگینامه

محمد علی رجایی در سال 1312 در خانواده ای متوسط و مذهبی در شهر قزوین به دنیا آمد. در چهار سالگی از نعمت داشتن پدر محروم شد. چندی بعد به اتفاق خانواده به تهران آمدند. محمد علی برای گذراندن زندگی و امرار معاش خانواده مجبور به ترک تحصیل شد و در خیابان های تهران به دست فروشی پرداخت. بعد از مدتی وارد ارتش شد و با اخذ دیپلم ریاضی تحصیلات خود را در مقطع متوسطه به پایان رساند و به دلیل علایق مذهبی از ارتش خارج شد. به جهت علاقه زیادی که به تدریس داشت به معلمی پرداخت اما در همان حال از ادامه تحصیل دست برنداشت و در نهایت در رشته آمار در مقطع کارشناسی ارشد فارغ التحصیل شد. او در سال 1341 ازدواج کرد و ثمره این ازدواج سه فرزند بود. در دوران مبارزه با رژیم پهلوی در کار جهاد بسیار فعال بود. او دو بار به زندان افتاد. بار دوم، دو سال در بند بود و در تمام این مدت شکنجه و آزار دید که این بیشترین مدت شکنجه در بین زندانیان قبل از انقلاب بود. پس از پیروزی انقلاب و با شکل گیری حکومت، رجایی به نخست وزیری رسید. او نخست وزیری مردمی و بسیار ساده زیست بود و زندگی اش با مردم عادی هیچ تفاوتی نداشت. به همین دلیل مردم نخست وزیر محبوب خود را در سال 1360 به ریاست جمهوری برگزیدند. در سفری به سازمان ملل فریادگر حقانیت و مظلومیت مردم ایران شد. منافقین کوردل نتوانستند خار چشم خود را تحمل کنند و او را در شهریور سال 1360 وقتی که تنها 20 روز از ریاست جمهوری او می گذشت به همراه یار دیرینش محمد جواد باهنر به شهادت رساندند.
اینچنین بود که شقایقی از یادش در دل ها رویید و جاودان ماند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

روزنامه کثیرالانتشار، تاریخ:
کتاب چهره های ماندگار، تاریخ:
کتاب دولت عشق، تاریخ:
ویژه نامه دولت عشق، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 

هانی ربیعی

هانی ربیعی

 

نام پدر: سالم تاریخ تولد: 1339/00/00
محل تولد: ایران - خوزستان - آبادان تاریخ شهادت: 1359/04/03
محل شهادت: خیابان امام خمینی (ره) اهواز طول مدت حیات: 20 سال
مزار شهید: گلزارشهدای بنک


 

زندگینامه

هوا گرم است؛ پشه ها راحتم نمی گذارند. دوباره آمده ام اروندکنار. دوباره خاطرات تو هجوم آورده اند. خیلی وقت است که ذهنم زیر فشار نبودنت است. سال 1339 بود که تو در اروندکنار به دنیا آمدی. یاد لحظه ی تولّدت که می افتم، شوقی خاص سراسر وجودم را فرا می گیرد. 
تصور کودکی زیبا و کوچک مرا در خلسه ای عمیق فرو می برد. اسمت را « هانی » گذاشتند. پا به پای تو بزرگ می شدم. مدرسه می رفتی و من شوق پیشرفتت را داشتم. دیپلم گرفتی. جنگ شروع شد؛ دوستت داشتم، اما نمی توانستم جلویت را بگیرم. نمی توانستم بگویم نرو، می دانستم که می گویی پس کشورم چی؟
شاید به خاطر دل من بود که در بیمارستان اهواز بهیار شدی. اما چه می شود کرد؟ خدا می خواست تو را زودتر پیش خودش ببرد. سومین روز از تیرماه سال 1359 بود. هیچ کس نمی دانست اما صدای مهیب انفجار همه را به داخل خیابان کشانید؛ خیابان امام خمینی (ره) اهواز را بمب گذاری کرده بودند و تو آن جا بودی ... 
همه ی ماجرا همین بود. همه ی ماجرایی که خیلی سال است قلبم را می سوزاند. حالا مزار جوان 20 ساله ی من در " بنک " است و من هر پنج شنبه درد دل هایم را آن جا می کنم، هر چند که تو رفته ای اما من خوشحالم؛ خوشحال از این که آن دنیا شفاعتم را می کنی. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

کتاب همنشینان آفتاب، صفحه:41، تاریخ:
ماهنامه عرشیان، شماره مجله:26، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : شنبه 27 آبان 1396 

فریبرز رادافزون

فریبرز رادافزون

 

نام پدر: عطاالله تاریخ تولد: 1337/03/01
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1360/07/19
محل شهادت: خیابان فاطمی-تهران طول مدت حیات: 23 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف103-تهران


 

زندگینامه

روز اول خرداد ماه سال 1337 در تهران بدنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شیراز گذراند. در نوجوانی با تعالیم اسلامی از طریق مطالعه کتب استاد شهید مطهری آشنا شد و بذر ایمانی مستحکم در قلبش ریشه گرفت. پس از پایان تحصیلات متوسطه به سربازی رفت و گرچه بین 400 نفر شرکت کنندگان در امتحان سپاهی دانش رتبه اول را حائز شده بود و می توانست در تهران بماند، به انتخاب خودش به یکی از روستاهای محروم سیستان و بلوچستان به نام «ساراوان» رفت. 
در آنجا با رنج و استضعاف از نزدیک آشنا شد و به مبارزه با مظاهر پلید نظام ستم شاهی پرداخت. با شکوفایی نهضت اسلامی فعالانه در آن شرکت جست و به پخش اعلامیه های حضرت امام و شرکت در راهپیمایی ها و تظاهرات پرشکوه امت رو آورد و در لبیک به فرمان رهبر انقلاب اسلامی سربازی را ترک نمود. 
پس از پیروزی انقلاب مجدداً مدتی به ساراوان بازگشت و سپس در ساوه به کار پرداخت. با شروع جنگ تحمیلی کار را رها و به عضویت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منطقه 3 تهران درآمد و مشتاقانه عازم جبهه های نبرد نورعلیه ظلمت گشت و در آنجا با شجاعت به حراست از حریم اسلام پرداخت. 
پس از بازگشت از جبهه به سبب علاقه خاصی که به کودکان داشت و اهمیتی که برای پرورش غنچه های نوشکفته اسلام داشت درصدد بود آموزگاری را پیشه خود سازد. رفتار و اخلاقش نمونه یک مسلمان واقعی بود و در خط راستین اسلام از استکبار جهانی و عوامل داخلی اش بیزار بود و از بذل جان در راه آرمان مقدسش دریغ نداشت. 
ساعت یک بعد از ظهر روز نوزدهم مهر ماه سال 1360، شهید رادافزون در حوالی منزل مسکونیشان در یوسف آباد توسط دو تن از تروریست های منافق به علت لباس بسیجی اش شناسایی می شود. تروریست ها که تظاهر به عضویت در نهادهای انتظامی می کردند او را ابتدا در یکی از کوچه های فرعی متوقف می کنند و پس بازرسی بدنی، معرفی نامه ای به امضاء سپاه از وی به دست میاورند. منافقین در برخورد اول توجه چندانی به امضاء نمی کنند و لذا رادافزون به راهش ادامه داده و به منزل می رود. 
تروریست های کوردل پس از چند دقیقه بیاد میاورند که نامه به امضاء سپاه پاسداران بوده و لذا جهت ارتکاب جنایت به درب منزل شهید مراجعه و بلافاصله پس از آنکه وی در آستانه در ظاهر می شود با چند گلوله او را به شهادت می رسانند و از صحنه جنایت می گریزند. 
فریبرز در 23 سالگی آسمانی گشت. 
مزارش در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) قرار دارد. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
کتاب پیروان حق و باطل، صفحه:124، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
(تعداد کل صفحات:81)      [<>   [40]   [41]   [42]   [43]   [44]   [45]   [46]   [47]   [48]   [49]   [>]  

آرشيو مطالب
پیوندها
طراح قالب

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ