مرتبه
تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 

رشید حاج آغمیونی

رشید حاج آغمیونی

 

نام پدر: محمد تاریخ تولد: 1344/06/00
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1361/06/03
محل شهادت: نارمک_ سه راه گلستان طول مدت حیات: 17 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

در شهریور 1344 در تهران به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه ی خواجه نصیرالدین طوسی به پایان رساند و در محیط گرم خانواده با تعالیم عالیه ی اسلام آشنایی پیدا کرد به طوری که در هفت سالگی قرآن و نماز را خیلی خوب می خواند. در مدرسه دانش آموزی کنجکاو و جستجوگر بود و با تیزهوشی همه ی مسایل را به دقت فرا می گرفت و هم چنین نسبت به دیگران رفتاری آمیخته با مهربانی و عطوفت داشت و این خصوصیت برجسته در تمام طول عمر کوتاه اما پربارش با وی همراه بود. 
در انقلاب اسلامی ایران هم چون دیگر جوانان متعهّد و مومن فعالانه شرکت داشت و چه در تظاهرات و راهپیمایی ها و چه در پخش اعلامیه و درگیری شبانه با مزدوران گارد، حضوری خلاق داشت و در میان امواج خروشان امت شهیدپرور آبدیده تر گردید. فعالیت مبارزاتی خود را پس از پیروزی انقلاب اسلامی با پیوستن به بسیج مستضعفین، ابعادی نوین بخشید و دوره ی آموزش نظامی بسیج را در اردوگاه شهید باهنر به پایان رساند. روزها در کلاس درس حاضر می گشت و شب ها در مسجد امام رضا (ع) به پاسداری از انقلاب می پرداخت و از این فعالیت شبانه روزی به هیچ وجه احساس کوچک ترین خستگی نمی نمود. در مراسم عبادی سیاسی نمازجمعه حضور دایم داشت و در اکثر مواقع نمازهای یومیه را به جماعت می خواند و در دعاهای کمیل، عاشقانه با پروردگارش راز و نیاز می کرد. به سالار شهیدان کربلا، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) ارادتی و عشقی عجیب داشت. 
پس از چندی جزو نیروهای ذخیره ی کمیته انقلاب اسلامی به همکاری با این نهاد مردمی پرداخت و فعالیت خود در مبارزه با ضد انقلاب، فحشا و منکرات ادامه داد. آن قدر شیفته ی خدمت به اسلام بود که حرفه ی مورد علاقه اش، تراشکاری را رها و به صورت تمام وقت به خدمت کمیته ی انقلاب اسلامی درآمد و لباس مقدس پاسداری را بر تن کرد تا در اقتدا به مولایش حسین (ع) به پیشواز مرگی سرخ بشتابد. 
در شامگاه روز سوم شهریور 1361 صدای رگبار مسلسلی سکوت ملکوتی قبل از اذان مغرب را در هم شکست و دست آمریکا از آستین تروریست های منافق خارج شد تا جنایتی دیگر شکل گیرد. دو نفر از تروریست های منافق برای خوش خدمتی به ابرقدرت های شرق و غرب در آن ساعت روحانی، آغمیونی و برادر جلیل کریمی، اعضای کمیته ی انقلاب اسلامی منطقه ی 5 را در حالی که در سه راه گلستان عازم مأموریت بودند، هدف گلوله قرار می دهند و پس از فرار از صحنه ی این جنایت ددمنشانه، پیکرهای غرقه به خون این عزیزان را بر جا می گذارند. 
رشید در سنّ 17 سالگی بر اثر اصابت گلوله به سینه، صورت و دست به آسمان بیکران شهادت بال گشود. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

جمع آوری شده توسط گروه فرهنگی هاتف، تاریخ:




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 

محسن حاجی هاشم

محسن حاجی هاشم

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1327/00/00
محل تولد: ایران - تهران - تهران - کن تاریخ شهادت: 1363/12/25
محل شهادت: دانشگاه تهران طول مدت حیات: 36 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

در سال 1327 در خانواده ای مذهبی و کشاورزی در قریه ی کن فرزندی دیده به جهان گشود و نامش را "محسن" گذاشتند.
پس از گذشت 7 سال وارد دبستان گردید و دوره ی ابتدایی را با موفقیت به پایان رسانید و برای ادامه ی تحصیل پا به دبیرستان گذاشت. پس از شش سال از دبیرستان دکتر هوشیار تهران فارغ التحصیل و در سال 1347 به استخدام نیروی هوایی درآمد.
پس از گذراندن دوره ی آموزشی برای طی دوره ی تخصصی راهی آمریکا شد و پس از اتمام دوره به ایران بازگشت. هم چنان که در دوران اقامت در ایران در انجام فرایض دینی قصوری به خود راه نمی داد، درین کشور خارجی هم که مهد بی بند و باری بود از انجام این امور مهم دست بر نمی داشت. 
در سال 1351 ازدواج نمود که حاصل این پیوند الهی سه فرزند گردید. حاجی هاشم در طول زندگی پر بار خود همیشه رفتارش با والدین و همسر و دوستان و آشنایان بسیار مطلوب بود. در محیط کار انسانی تلاشگر و مقاوم بود و یکی از متخصصین ورزیده ی اسلحه هواپیما به شمار می رفت. در سال 1355 به عنوان استاد اسلحه هواپیما در فرماندهی آموزش ها مشغول انجام وظیفه گردید و پس از مدتی جزو استادان نمونه در سال 1356 معرفی و مورد تشویق قرار گرفت. در سال 1356-1357 جزو افرادی بود که در حد نهایت مخالفت خود را با رژیم ستم شاهی ابراز و در اعتصابات، تحریم صبحگاه، اعتصاب غذا در نیروی هوایی و خصوصاً در کنار امت حزب الله در راهپیمایی های میلیونی شرکت و جزو بیعت کنندگان با امام امت در روز تاریخی 19 بهمن 1357 بود. 
در طی روزهای پرجوش و خروش انقلاب در تمام سنگرها حاضر و بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران سه سال از آخرین سال های پر بار زندگی خود را به عنوان رئیس هیئت مقدماتی مرکز آموزش نگهداری هواپیما سپری کرد. طبق معمول همه هفته در روز جمعه 24 ر 12 ر 3 با عبادتگاه همیشگی و میعادگاه عاشقان الله دانشگاه تهران رفت و دست آمریکا از آستین منافقین برای چندمین بار بیرون آمد و با انفجار بمب ایشان مجروح گردید و در سنّ 36 سالگی در تاریخ 25/12/1363 به لقاءالله پیوست. 
روحش شادو راهش پررهرو باد. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

مجله صف، صفحه:49، تاریخ:1364/8




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 

حسین حاجی زاده

حسین حاجی زاده

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 0000/00/00
محل تولد: - تاریخ شهادت: 1364/03/27
محل شهادت: تاکستان-قزوین طول مدت حیات: -
مزار شهید: -


 

زندگینامه

حسین حاجی زاده یکی از نیروهای متعهد به نظام مقدس جمهوری اسلامی بودند، که در تاریخ 27 خرداد ماه سال 1364 هنگام صرف سحری در محل کارشان در تاکستان قزوین، توسط فردی از عوامل نفوذی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) با رگبار گلوله به شهادت می رسند. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 

 محمدعلی حاجی علی محمدزرگر

محمدعلی حاجی علی محمدزرگر

 

نام پدر: محمدرضا تاریخ تولد: 1324/08/30
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1360/07/05
محل شهادت: خیابان طالقانی-تهران طول مدت حیات: 36 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف97-شماره1-تهران


 

زندگینامه

محمدعلی در سی ام آبان ماه سال ۱۳۲۴ در خانواده ای مستضعف در جنوب شهر تهران به دنیا آمد و در دامان پر مهر پدر و مادری دلسوز پرورش یافت و از کودکی با تعالیم عالیه اسلام آشنا گشت. پدرش کارگر راه آهن بود و او پس از طی سنین نوجوانی به استخدام اداره حفاظت شرکت نفت درآمد. 
آزاده بود و آزادگی را در مکتب سرور و سالارش اباعبدالله الحسین (ع) آموخته بود و لذا نمی توانست زیر بار زور برود، از همین رو نیز نتوانست ظلم ها و اجحاف هایی را که در شرکت نفت مشاهده می کرد تحمل کند و پس از درگیری با یکی از سرهنگان مزدور حفاظت، به دستور پسرخاله شاه معدوم به عنوان عنصر بی انضباط از شرکت نفت اخراج شد. پس از مدتی توانست به عنوان بازبین موقت مجدداً در بخش دیگری از شرکت نفت استخدام شود و در آنجا نیز دست از فعالیت های افشاگرانه اش برنداشت. 
با مسجد پیوندی ناگسستنی داشت و در همه امور خیر پیش قدم بود. در سال های ۱۳۵۶ و 1357 از هر فرصتی برای پخش اعلامیه های امام و تکثیر مخفیانه آن ها استفاده می کرد و در به حرکت در آوردن کارکنان تأسیسات نازی آباد پیش قدم بود. در یکی از همین تظاهرات ها قبل از همه تصویر بزرگی از امام را به دست گرفت و با حالت خاصی در محوطه ایستاد و با نگاه خود همکارانش را به مبارزه دعوت کرد و پس از جمع شدن تدریجی کارکنان، به راهپیمایی در اعتراض به حضور ارتش در انبار شرکت نفت پرداخت و باعث شد تا مزدوران گارد آن منطقه را ترک کنند. 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در همه صحنه ها حاضر بود. از جهادسازندگی تا کمک رسانی مستمر به جبهه ها در طول جنگ تحمیلی، پس از آن که یکی از مخازن جزیره خارک دچار حریق شد، اولین کسی که داوطلب اعزام به آن محل گردید او بود و توانست به اتفاق همکارانش در زیر بمباران مداوم هواپیماهای بعثی حریق فوق را اطفاء نماید. 
بچه های خوب نازی آباد او را به یاد دارند که هر روز صبح زود در مسجد سیدالشهداء حاضر می شد و به آنان تمرینات رزمی می داد و برایشان کلاس های ایدئولوژی و اصول و احکام برپا می کرد. به همت او گروه سرودی از نوجوانان این مسجد تشکیل شد که به هنگام تسخیر لانه جاسوسی بارها با لباس متحد الشکل و با نظمی خاص سرودهای مذهبی و انقلابی اجرا نمودند.
از اعضاء فعال انجمن اسلامی شرکت نفت بود و اکثر کلاس های آموزش فنون نظامی این انجمن را اداره می کرد و علاوه بر آن در تأسیس کتابخانه انجمن نیز فعالیتی چشمگیر داشت. شهادت را فوزی عظیم می دانست. 
سرانجام حدود ساعت ۱۰ صبح روز ۵ مهر ۱۳۶۰ منافقین در بلوای شومی که به منظور بر هم زدن نظم جامعه به راه انداخته بودند، در حوالی خیابان آیت الله طالقانی اتوبوسی را به آتش کشیده و به عابرین بیگناه حمله ور شده بودند. 
زرگر که در آن روز برای انجام کار اداری به اداره شرکت نفت رفته بود با مشاهده این صحنه با مشت های گره کرده به مقابله با منافقین جنایتکار می پردازد تا آنان را از ارتکاب این فجایع بازدارد. منافقین کوردل او را همچون شمار دیگری از امت حزب الله هدف گلوله قرار می دهند و این سرباز گمنام اسلام با پیکری غرقه به خون به لقاالله می پیوندد.
پیکر پاک شهید زرگر 36 ساله در میان انبوه جمعیت سوگوار از مقابل تأسیسات نفت نازی آباد تهران تا مسجد سیدالشهداء در خیابان یادآوران تشییع، و در بهشت زهرا(س)-قطعه ۲۴ - ردیف ۹۷- شماره ۱ به خاک سپرده شد. 
از او دو فرزند به یادگار مانده است.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 

محمدتقی حاج حیدری

محمدتقی حاج حیدری

 

نام پدر: حسین علی تاریخ تولد: 1310/07/03
محل تولد: ایران - اصفهان - خمینی شهر تاریخ شهادت: 1361/06/14
محل شهادت: نارمک-تهران طول مدت حیات: 51 سال
مزار شهید: گلزارشهدای سیدمحمد-اصفهان


 

زندگینامه

محمدتقی در سوم مهرماه سال 1310 در خمينی شهر اصفهان ديده به جهان گشود. 3 ساله بود که پدرش را از دست داد. به خاطر تنگدستی امکان ادامه تحصيل برايش ميسر نبود بنابراين مشغول به کار شد. در سال 1345 عازم تهران گرديد و در محله نارمک اقدام به تأسيس يک مغازه نمود. با اوج گيری نهضت اسلامي از اولين کساني بود که عليرغم تهديدات عمال رژيم طاغوت عکس های حضرت امام را بر روی شيشه مغازه اش نصب نمود. پس از پيروزی انقلاب در همه صحنه های سياسي _ عبادی حضوری فعال داشت و به خصوص با آگاهي از ماهيت بني صدر خائن و منافقين کوردل، در دفاع از روحانيت مبارز و ياران امام فعالانه مي کوشيد. 
پس از شروع جنگ تحميلي مشتاق عزيمت به جبهه های نبرد حق عليه باطل بود ليکن به سبب مشکلات زندگي و سرپرستي خانواده نتوانست به اين آرزو برسد و لذا توان خود را صرف خدمت به رزمندگان اسلام در پشت جبهه مي نمود و از اين طريق دين خود را به اسلام ادا مي کرد. مبارزه پيگير وی عليه منافقين و ديگر دشمنان اسلام باعث شد که بارها توسط اين کوردلان مورد تهديد و حمله قرار گيرد. بطوري که دوبار در تاريخ 26 تیر 1360 و 8 شهریور 1360 مغازه اش توسط منافقين به آتش کشيده شود که با هوشياری مردم مهار گرديد. همچنين منافقين بمبي را در مغازه ايشان کار گذاشتند که آن هم به ياری خدا خنثي گرديد. اما هيچ يک از اين تهديدها و فشارها نتوانست وی را از ادامه راهي که برگزيده بود منصرف کند و او تا آخرين لحظه زندگي ثابت قدم و متعهد باقي ماند. 
عاقبت در روز دوشنبه 14 شهریور 1361 مرگ سرخي را که مي جست يافت. صبح آن روز در حالي که در پياده رو مقابل مغازه اش ايستاده بود مورد حمله يکي از واحدهای تروريستي منافقين قرار گرفت و در حالي که ندای الله اکبر از زبانش برمي خاست در سن 51 سالگی به لقاءالله پیوست. 
مزار پاک و مطهرش در گلزار شهدای سیدمحمد اصفهان واقع می باشد. از او 7 فرزند به یادگار مانده است.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 

 ابوالفضل حاج رضایی حلوایی



ابوالفضل حاج رضایی حلوایی

 

نام پدر: حبیب تاریخ تولد: 1338/06/28
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1360/06/18
محل شهادت: خیابان آذربایجان-بین خوش و رودکی-تهران طول مدت حیات: 22 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف93-شماره37-تهران


 

زندگینامه

حاج‌رضايي‌حلوايي در روز 28 شهريور 1338 در يکي از محلات فقيرنشين تهران در خانواده‌اي مذهبي به دنيا آمد. در هفت سالگي پا به دبستان گذاشت و ده ساله بود که با شرکت در جلسات قرآن با کلام‌الله پيوند گرفت و اين پيوند مقدس تا لحظه شهادت استوار و مستحکم باقي ماند. در سيزده سالگي مطالعه کتب سياسي _ مذهبي را آغاز کرد و با اعلاميه‌هاي حضرت امام و نوارهاي ايشان آشنا شد و نور حق در چشمانش درخشيدن گرفت و مسير زندگيش جلايي ديگر گرفت. 
تحصيلات دبيرستاني را در دبيرستان نقش‌جهان شروع کرد و در تمام طول تحصيل شاگردي کوشا و ممتاز بود. در سال سوم دبيرستان به سبب علاقه فراواني که به اسلام و کسب علوم و معارف اسلامي داشت ضمن مشورت با خانواده تصميم گرفت تا پس از اخذ ديپلم متوسطه به حوزه علميه قم وارد شود و لباس مقدس روحانيت را بر تن کند. 
در زندگي روزمره، انساني قانع و سخت‌کوش بود. براي استراحت از رختخواب استفاده نمي‌کرد و مي‌گفت بايد بدنم را براي سختي‌هاي آينده آماده کنم و از اسراف به شدت پرهيز مي‌نمود. 
هم زمان با اوج‌گيري انقلاب اسلامي در راهپيمايي‌ها حضوري فعال و سازنده داشت و به ويژه در مبارزاتي که از مسجد اميرالمؤمنين منشاء مي‌گرفت نقشي شايسته ايفا مي‌نمود. در تحصن پرشکوه روحانيون در دانشگاه تهران حضور داشت و در يوم‌الله 17 شهريور، در ميدان شهدا به نيت شهادت سينه‌اش را سپر گلوله‌هاي مزدوران گارد سلطنتي کرد. در شب‌هاي حکومت نظامي به اتفاق برادرش مواد منفجره تهيه کرده بود با عمال رژيم شاه مبارزه مسلحانه مي‌کرد و براي پيروزي انقلاب اسلامي مي‌کوشيد. 
پس از پيروزي انقلاب اسلامي در کميته انقلاب اسلامي به خدمت مشغول شد و حراست از ثمره خون شهيدان را بر عهده گرفت و سپس به خدمت سربازي اعزام گرديد. هشت ماه قبل از اتمام خدمت سربازي به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و به فعاليت‌هاي خود در اين لباس مقدس ادامه داد. در منزل اوقات خود را اکثراً به مطالعه کتب سياسي _ مذهبي مي‌گذراند و اطرافيان را نيز ارشاد مي‌نمود. با لبيک به پيام آيت‌الله‌العظمي منتظري مراسم ازدواجش را به سادگي برگزار کرد و روي کيک عروسي‌اش آيه شريفه "کلوا و اشربوا و لاتسرفوا" را نوشت. 
با شروع جنگ تحميلي در جهت دفاع از کيان اسلام به جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل عزيمت نمود و پس از طي دوره آموزشي سلاح‌هاي سنگين، مدت يک ماه در جبهه آبادان با متجاوزين بعثي مبارزه نمود. علاقه‌اي وافر به حضرت امام و روحانيت داشت و در اکثر نمازهاي جمعه و دعاهاي کميل شرکت مي‌جست و در حالت نماز از خود بي‌خود مي‌شد و هميشه سفارش مي‌کرد که "اميدوارم نماز را به پا داريد، نه اين که فقط بخوانيد." 
عاشقان شهادت عاقبت معشوق را در آغوش خواهند کشيد و ابوالفضل نيز عاشقي شوريده بود. شب قبل از شهادت خواب ديد که شهيد خواهد شد و همان روز به برادرش گفت: "من امروز ديگر برنمي‌گردم." و اين گفته‌اي بود که تحقق پذيرفت. در 18 شهريور 1360، منافقين کوردل به منظور ايجاد رعب و وحشت و خارج کردن امت حزب‌الله از صحنه مبارزه با استکبار جهاني و عوامل داخليش دست به اغتشاش مسلحانه زدند و در اين توطئه شوم جمعي از مردم خداجو را به خاک و خون کشاندند. ابوالفضل حاج‌رضايي در زمره اين مردم بود. منافقين سينه ستبر او را آماج گلوله‌هاي آمريکايي خود ساختند تا مگر شعله حق را خاموش سازند و به اهداف پليدشان دست يابند. او در خيابان آذربايجان تهران بين خوش و رودکي به شهادت رسيد. 
پيکر شهيد 22 ساله را در بهشت زهرا(س) قطعه 24 رديف 93 شماره 37 به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
کتاب پيروان حق و باطل جلد6 ، صفحه:44، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 

رضا حاتمی

رضا حاتمی

 

نام پدر: محمود تاریخ تولد: 1344/12/15
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1360/06/18
محل شهادت: نارمک-تهران طول مدت حیات: 16 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف93-شماره47-تهران


 

زندگینامه

رضا حاتمي در پانزدهم اسفند 1344 در تهران ديده به جهان گشود. از اوان طفوليت روحي لطيف و سرشار از محبت داشت. علاقه‌اي شديد نسبت به اسلام ابراز مي‌کرد. از کودکي در کلاس‌هاي قرآن مسجد امام حسن(ع) شرکت مي‌کرد و به سبب شور و شوق و علاقه‌اي که نسبت به فراگيري قرآن از خود نشان مي‌داد بارها مورد تشويق قرار گرفت و چند جلد کلام‌الله مجيد و مفاتيح‌الجنان جايزه گرفت. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت به پايان رساند و سپس به هنرستان صنعتي راه يافت و يکي از شاگردان ممتاز آن گرديد و هم‌چنين به عنوان يکي از اعضاء فعال انجمن اسلامي هنرستان فعاليت مي‌نمود. 
در دوران اوج‌گيري انقلاب اسلامي، رضا يکي از پيشگامان صفوف تظاهرات و راهپيمايي‌ها بود و به خصوص در روزهاي خون و شهادت، 21 و 22 بهمن، با ساختن کوکتل و رساندن آن به سنگرهاي رزمندگان اسلام با نيروي کفر مبارزه کرد و سهمي شايسته در پيروزي انقلاب بر عهده گرفت. 
پس از پيروزي انقلاب و تأسيس حزب جمهوري اسلامي به اين حزب پيوست و با شرکت در کلاس‌هاي مختلف آن به خودسازي پرداخت و در عين حال در جهت تحقق اهداف والايش در بخش دانش‌آموزي حزب شرکت جست. 
پس از فرمان تاريخي امام امت مبني بر تشکيل ارتش بيست ميليوني در اويل دي ماه 1359 به بسيج مستضعفين ملحق گرديد و پس از مدتي نيز به عضويت ذخيره سپاه پاسداران درآمد و در کنار فعاليت‌هايش در کانون تبليغات اسلامي طه به کار گسترده فرهنگي _ عقيدتي پرداخت. مؤمن، پرهيزکار و صادق بود و همواره به کساني که شهد شهادت را نوشيده بودند غبطه مي‌خورد و آرزو داشت تا روزي اين سعادت نصيب او نيز شود. 
او سرانجام در هجدهم شهريور 1360 در حالي که در جريان حمله‌ي منافقين کوردل به قصر حزب جمهوري اسلامي در 30 متري نارمک تهران مشغول دفاع از اين قصر بود با 16 سال سن بر اثر اصابت گلوله به شکم و گردن به شهادت رسيد و در مزار شماره 47 در رديف 93 قطعه 24 بهشت زهرا(س) آرميد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
کتاب پيروان حق و باطل جلد6 ، صفحه:38، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 

 اصغر حاتمی

اصغر حاتمی

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1316/00/00
محل تولد: - تاریخ شهادت: 1360/06/00
محل شهادت: اتاق جنگ_ لشکر28 کردستان طول مدت حیات: 44 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

اصغر در سال 1316 متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در شهرستان ملایر گذراند. پس از اخذ دیپلم از طریق کنکور وارد دانشکده افسری نیروی زمینی ارتش شد و در شهرهای مختلف به خدمت مشغول شد. در دوران انقلاب جز اولین افسرانی بود که وفاداری خود را به امام و انقلاب اعلام کرد. در سال 1358 به دستور سرلشکر شهید فلاحی به کردستان اعزام شد و در آرام کردن کردستان نقش مؤثری داشت، سپس به حکم فرماندهی کل نیروهای مسلح به عنوان فرماندهی ستاد پشتیبانی لشگر 28 کردستان منصوب شد و سرانجام در شهریور ماه سال 1360 در اثر انفجار بمب منافقین در اتاق جنگ این لشگردر سن 44 سالگی به شهادت نائل گردید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

روزنامه جمهوری اسلامی، تاریخ:1380/4




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 

داود چهاردوری

داود چهاردوری

 

نام پدر: - تاریخ تولد: 1338/10/08
محل تولد: ایران - - - سعیدآباد تاریخ شهادت: 1360/09/01
محل شهادت: خیابان ستارخان-تهران طول مدت حیات: 22 سال
مزار شهید: -


 

زندگینامه

داود چهاردوری در هشتم دی سال ۱۳۳۸ در روستای سعیدآباد در خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. سال ۱۳۴۵ به منظور تحصیل وارد دبستان ابتدایی سعیدآباد گردید، و سال ۱۳۵۰ برای ادامه تحصیل در مدرسه راهنمایی نیکزاد مهرانشهر ثبت نام نمود، ولی متأسفانه در همان سال به دلیل مشکلات خانوادگی موفق به ادامه تحصیل نشد و برای تأمین مخارج زندگی مشغول به کار شد. 
سال ۱۳۵۶ همزمان با شروع انقلاب اسلامی او پیشتازانه در صف مقدم مبارزه با ظلم و فساد خاندان پهلوی قرار گرفت و همواره به ارشاد اهالی روستا پرداخت و در برپایی مراسم بزرگداشت شهادت حاج آقا مصطفی خمینی شرکت فعالانه داشت، و سال ۱۳۵۷ با اوجگیری مبارزات امت مسلمان پابه پای امت پیش رفت و در پخش اعلامیه های امام تلاش بسیار نمود. علاقه خاصی به رهبر انقلاب داشت و برای اثبات این علاقه در شب های سیاه خفقان بار دوران پهلوی به زدن کلیشه عکس امام و دیوار نویسی می پرداخت و پیوسته در تظاهرات خیابانی در تهران و سعیدآباد شرکت فعال داشت. 
تا اینکه سرانجام این مبارزات به نتیجه رسید و امت مسلمان در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن سال 1357 انقلاب توانست تخت ظلم و فساد را به زیر بکشد. او که همواره جانش را در راه انقلاب اسلامی گذاشته بود در کنار امت به تسخیر پادگان های نظامی پرداخت ودر تسخیر پادگان باغشاه تلاش فراوان نمود و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته حفاظت از پارک ارم مشغول به پاسداری گشت . 
در اواخر سال ۱۳۵۸ به منظور پاسداری و حراست از انقلاب اسلامی و مبارزه پیگیر با منافقین و دشمنان داخلی وارد کمیته انقلاب اسلامی منطقه دو تهران گشت ودر این مدت تلاش های بسیار و خدمات سرشاری به انقلاب اسلامی نمود. در کشف و انهدام چندین خانه تیمی از منافقین آمریکایی کوشش فراوان نمود و سرانجام جانش را در این راه گذاشت و منافقین ضدخلق که همواره با او دشمنی دیرینه داشتند، او را در تاریخ 1 آذر ماه 1360 در سن 22 سالگی در خیابان ستارخان مقابل برق آلستوم تهران همراه سه تن از برادران پاسدار به رگبار بستند که در این حادثه او و یکی از دوستانش برادر ابوالقاسم بذرانبار به درجه رفیع شهادت نائل گشتند و به ندای هل من ناصر ینصری حسین(ع) زمان خود امام خمینی (ره) لبیک گفتند و دو تن دیگر از دوستانش به شدت مجروح گشتند. او همیشه عاشق شهادت بود و بارها گفته بود که اولین شهید سعیدآباد من هستم.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
مرتبه
تاريخ : سه شنبه 16 آبان 1396 

علی چوپانی جمجردی

علی چوپانی جمجردی

 

نام پدر: اباصلت تاریخ تولد: 1335/07/05
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1361/01/08
محل شهادت: تهران طول مدت حیات: 26 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف120-شماره36-تهران


 

زندگینامه

علی در پنجم مهرماه سال ۱۳۳۵ در خانواده مذهبی در تهران به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا پنجم متوسطه ادامه داد و سپس به خدمت سربازی رفت. 
این دوران مصادف با اوج انقلاب مردم ایران بود، او به محض شنیدن فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر خروج سربازان از پادگان ها و ترک خدمت، از پادگان محل خدمتش در اصفهان گریخت.
پس از آن به صورت فعالانه در جریان انقلاب شرکت داشت و در راهپیمایی ها و تظاهرات و همچنین تسخیر مراکز انتظامی و نظامی رژیم پهلوی نقشی شایسته ایفاء نمود.
پس از پیروزی انقلاب روزها به لوله کشی که حرفه اش بود پرداخت و شب ها به صورت افتخاری در کمیته به برقراری نظم در محلات کمک می کرد و پس از آن به صورت رسمی به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد و از جانب این کمیته مأمور به خدمت در کلانتری نارمک شد.
در روز هشتم فروردین ۱۳۶۱ در حالیکه در معیت سه تن از دوستانش در تهران با یکی از واحدهای تروریستی مواجه گردید، تروریست ها به محض مشاهده خودروی حامل این برادران به سمت آنان آتش می گشایند و در جنایتی ناجوانمردانه و ددمنشانه علی چوپانی و دوستانش را ترور می کنند. او بر اثر اصابت گلوله ای به جمجمه و شش گلوله در بازو و مچ در سن 26 سالگی به شهادت می رسد. 
مزار پاک و مطهرش در بهشت زهرا(س) قرار دارد. 
از وی یک فرزند به یادگار مانده است.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / -
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / -




ادامه مطلب
 

ارسال توسط مهدی گلشنی
(تعداد کل صفحات:81)      [<>   [50]   [51]   [52]   [53]   [54]   [55]   [56]   [57]   [58]   [59]   [>]  

آرشيو مطالب
پیوندها
طراح قالب

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ