حسین جاویداسدزاده
حسین جاویداسدزاده
نام پدر: علی اکبر | تاریخ تولد: 1313/04/04 |
محل تولد: ایران - خراسان - مشهد | تاریخ شهادت: 1360/06/27 |
محل شهادت: خیابان گاز-مشهد | طول مدت حیات: 47 سال |
مزار شهید: بهشت رضا(ع)-قطعه3-شماره12-خراسان |
زندگینامه
حسین جاویداسدزاده در چهارمین روز از تیر ماه سال ۱۳۱۳ در شهر مشهد به دنیا آمد. هنوز مدتی از عمرش نگذشته بود که پدرش را از دست داد و در دامان پرمهر مادر پرورش یافت، مادری که هم و غمش بزرگ کردن و تربیت حسین بود.
او به خاطر مشکلات مالی مجبور بود که روزها کار کند و شب ها درس بخواند. در همین سال ها حسین ازدواج کرد و در طول سال ها خداوند ۶ فرزند به او داد.
بعد از ازدواج در شرکت اتوبوسرانی استخدام و به عنوان کمک راننده مشغول به کار شد.
بعد از ۱۳ سال خدمت در اتوبوسرانی به خاطر مریضی و با تأیید پزشک بازنشست شد که هم زمان با شروع انقلاب بود، لذا فرصت مناسبی پیدا کرد تا در تظاهرات و راهپیمایی ها حضور فعال داشته باشد.
با شروع جنگ تحمیلی، به خاطر آسیبی که از ناحیه پا دیده بود، برای مدتی از حضور در جبهه محروم شد، لذا بیشتر وقتش را در مسجد و پایگاه بسیج می گذراند.
در شهریور ماه ۱۳۶۰ به مناسبت دومین سال آغاز جنگ مراسمی برگزار شد و یک نمایشگاه در خیابان گاز مشهد دایر گردید، ایشان نیز در این نمایشگاه حضور فعالی داشت.
تا این که در یکی از روزهای هفته دفاع مقدس که نمایشگاه دایر بود ساعت ۶ بعد ازظهر بیست و هفتم شهریور ماه سال 1360 در سن 47 سالگی به دست منافقین کوردل به همراه دو نفر از کارکنان حاضر در نمایشگاه و یک دختربچه ۶ ساله که زوّار امام رضا(ع) بود به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
مزار پاکش در بهشت رضا(ع) واقع می باشد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
سیدسعید جامعی
سیدسعید جامعی
نام پدر: ابراهیم | تاریخ تولد: 1337/04/01 |
محل تولد: ایران - تهران - تهران | تاریخ شهادت: 1360/12/24 |
محل شهادت: خیابان طالقانی-تهران | طول مدت حیات: 23 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف109-تهران |
زندگینامه
در روز اول تیرماه سال 1337 در شهر تهران و در خانواده ای مستضعف چشم به جهان گشود. پدرش کارگر بنا بود و با مشقت تمام زندگی خانواده اش را تامین می کرد. 11 ساله بود که به سبب فوت مادر، از این دامان پر مهر محروم شد و تحت سرپرستی مادربزرگش قرار گرفت. تحصیلات ابتدایی را با سعی و کوشش فراوان در سال 1349 به پایان رساند و تحصیلات دبیرستانی را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد.
در سال 1356 پدرش به علت سقوط از بلندی در محل کار زمین گیر شد و بار سنگین تامین زندگانی خانواده بر دوش او که در سنین نوجوانی بود قرار داشت نیز افزوده شد و مجبور شد همزمان با تحصیل به کار نیز بپردازد و تابستان ها را نیز اکثرا در کارخانه هایی چون سنگ بری، آبلیموگیری و دستمال کاغذی کار می کرد و بدین ترتیب موفق شد تا در سال 1358 تحصیلات متوسطه اش را نیز به پایان رساند. پس از اخذ دیپلم در قسمت مکانیکی شرکت حمل و نقل بزرگ ایران با حقوقی ناچیز به کار پرداخت و همزمان در مساجد نیز حضوری فعال داشت. انقلاب شکوهمند اسلامی در زندگی او، که روحی سرشار از ایمان و تعهد داشت، تحولی بزرگ و شگرف بوجود آورد و مسیر زندگانیش را بکلی تغییر داد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بخصوص همزمان با آغاز جنگ تحمیلی برای خدمت به اسلام از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید. به منظور پیوستن به رزمندگان اسلام و شرکت در جبهه های نبرد حق علیه باطل، گرچه مخارج زندگی برادر و خواهرش را برعهده داشت، شغلش را ترک و نخست بمدت 3 ماه از طریق فدائیان اسلام به جبهه آبادان عزیمت نمود. شور و ایمان حاکم بر جبهه های نبرد، عزم او را در خدمت به اسلام راسخ تر نمود و پس از بازگشت از جبهه، برای برگشتن به این دیارعاشقان به فعالیت پرداخت و موفق گردید تا از طریق بسیج مستضعفین مجددا به مدت سه ماه به جبهه اعزام شود.
او همیشه می گفت:" در این زمان اسلام و میهن احتیاج مبرمی به ما جوان ها دارد و من خود را شرمنده می بینم". عاشق شهادت بود و نامه هایی که از جبهه می نوشت گویای عشق و ایمان او به اسلام و گواه فداکاریش در راه تحقق احکام الهی بود. او در یکی از نامه هایش چنین می نوشت:" راهی را که من انتخاب کردم راه انبیاء و راه رهبر عظیم الشان است و همه راه ها به آنجا ختم می شود و شماها باید افتخار کنید که من در این راه و در راه اسلام و دینم و وطنم جان ناقابل خود را عطا کنم، اگر مورد قبول باشد اگر بیش از یک جان هم داشتم همه را در راه اسلام و قرآن اهداء می کردم".
شهید سعید جامعی بعد از اتمام دوره ماموریتش در جبهه، مشتاقانه آرزوی آن را داشت که در اولین فرصت مجددا به صفوف رزمندگان اسلام بپیوندد و دین خود را ادا نماید. با وجود آن که فقط چند روزی بود که از جبهه برگشته بود بمحض شنیدن خبر حمله قریب الوقوع سپاهیان اسلام، پرو بالی دیگر گشود و ضمن رجوع به بسیج مهیای بازگشت به جبهه های نبرد شد.
روز دوشنبه بیست و چهارم اسفند 1360، شهید جامعی به اتفاق یکی از یارانش جهت عیادت از یکی از همرزمان مجروحشان عازم بیمارستان فیروزگر می شوند. در راه دو نفر از تروریست های منافق که بقصد کشتار امت حزب الله در خیابان ها تردد داشتند به اعتبار ظاهر حزب الهی این برادران به موتور سیکلت حامل آنها نزدیک شده و با شقاوتی وصف ناپذیر پیکرهای پاک این عزیزان را به رگبار می بندند. بدن مجروح جامعی و هم رزمش توسط مردم به بیمارستان منتقل می شود، لیکن معالجات موثر نیفتاده و پس از دو ساعت سعید با قلبی مالامال از عشق به اسلام و شوق دیدار رزمندگان اسلام در سن 23 سالگی به ملکوت اعلی می شتابد.
مزارش در بهشت زهرا(س) قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
کتاب پیروان حق و باطل، صفحه:140، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
ابوالقاسم جابرزاده
ابوالقاسم جابرزاده
نام پدر: علی اصغر | تاریخ تولد: 1321/01/02 |
محل تولد: ایران - سمنان - دامغان - حسین آباد | تاریخ شهادت: 1361/06/15 |
محل شهادت: تهران | طول مدت حیات: 40 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای روستای حسین آباد-سمنان |
زندگینامه
ابوالقاسم جابرزاده در دومین روز از بهار سال ۱۳۲۱ در روستای حسین آباد دامغان دیده به جهان گشود. چهار ساله بود که پدرش را از دست داد. پس از فوت پدرش به همراه مادر و دو برادرش به تهران آمدند. برادرش پیشه مسگری داشت پس از اندکی با برادرش به مسگری پرداخت و اندکی بعد به کفاشی روی آورد. فقر مالی مانع از آن شد که به مدرسه برود. پس از سربازی تشکیل خانواده داد.
از آنجا که خود نیز مزه یتیمی را چشیده بود به دستگیری از ایتام توجهی خاص می نمود و چندین خانواده محتاج را در یزد و تهران تحت تکلف خود داشت.
با آغاز اعتراضات مردم و طلیعه انقلاب، شرکت گسترده ای در راهپیمایی ها و تظاهرات ها داشت و به خاطر این فعالیت ها در محل زادگاهش مورد ضرب و شتم ایادی ساواک قرار گرفت و در روزهای ۲۱ و ۲۲ بهمن در تسخیر مراکز نظامی و انتظامی رژیم پهلوی شجاعانه شرکت داشت.
سرانجام در روز پانزدهم شهریور ۱۳۶۱ دوتن از تروریست های منافق وارد محل کار جابرزاده در تهران می شوند و او را در حالی که سرگرم کار بود در سن 40 سالگی مورد آماج گلوله های خود قرار می دهند.
مزار پاک و مطهرش در روستای حسین آباد سمنان قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
غلام رضا ثمرقندی
غلام رضا ثمرقندی
نام پدر: عباس | تاریخ تولد: 1308/11/25 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1361/02/08 |
محل شهادت: تهران | طول مدت حیات: 53 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س) |
زندگینامه
ما شش نفر بودیم؛ دو دختر و چهار پسر. مادرم با پدرم غلام رضا ثمرقندی، دختر عمو و پسر عمو بودند و در سنین کم با هم ازدواج کردند. پدربزرگم از علمای نجف بود و نزد پدرش درس خوانده بود. پدرم هم مثل پدربزرگم به منبر می رفت؛ پیشنماز مسجد بود و روضه می خواند. صدای خوش او همیشه در گوشم ماندگار است.
روزی که جنازه اش را آوردند، از یک ساعت نمی گذشت که منبر رفته بود و من پایین منبر ایستاده بودم و به حرف ها و صدایش گوش می دادم. بارها شنیده بودم که پدرم در بین منافقین دشمنان زیادی دارد. یک بار که علتش را از مادرم پرسیدم، گفت که پدرم در زمان انقلاب کمک می کرده تا خانه های تیمی منافقین شناسایی شود و دستگیر شوند. پدرم از دشمنانش واهمه و ترسی نداشت و هر گاه مادرم ابراز نگرانی می کرد، با شوخی و خنده حرف را عوض و سر او را گرم می کرد.
حالا درک می کنم که او واقعاً سری نترس و دلی شجاع داشت. روز حادثه، پدرم که پیشنماز مسجد هم بود، بعد از نماز به منبر رفت. مدت ها بود که می خواست به جبهه برود و حالا وقتش رسیده بود. وقت را غنیمت شمرد تا رفتنش به جبهه را به اهل مسجد خبر دهد و خداحافظی کند و حلالیت بطلبد. یادم هست که چه قدر شاد بود؛ منافقین در تاریکی به کمینش بودند. پدرم راهی خانه شد، در حالی که چند نفر همراهی اش می کردند، به سوی او و همراهانش شلیک می کنند.
یکی از پاسدارانی که همراه پدرم بود، شهید می شود. مرد و زنی رهگذر هم هدف گلوله های تروریست ها قرار می گیرند و به شهادت می رسند. در میان این صحنه ی فجیع، که خون و درد و شلیک گلوله ها کوچه را پر کرده بود، گلوله ای به سر و گلوله ی دیگری به قلب پدرم اصابت می کند. نمی دانم که آیا در آن دم دردی حس کرده بود یا نه، نمی دانم که آیا در آن هنگام چهره ی پلید کسانی را که به سویش شلیک کرده بودند، دیده است یا نه. اما می دانم که مرگ در روز هشتم اردیبهشت سال 1361 پایان زندگی برای پدرم نبوده است، بلکه شروع زندگانی معنوی دیگری بوده است که با شهادت او آغاز شده است.
روی سنگ مزارش در بهشت زهرا (س) نوشتند: « غلام رضا ثمرقندی متولّد 25/11/1308 در سنّ 53 سالگی به شهادت رسید.»
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب حیات جاوید جلد 1، صفحه:223، تاریخ: |
ادامه مطلب
رسول ثانوی گروسی
رسول ثانوی گروسی
نام پدر: محمدشریف | تاریخ تولد: 1320/04/19 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1365/04/22 |
محل شهادت: چهارراه شهیدمدرس-مشهد | طول مدت حیات: 45 سال |
مزار شهید: بهشت رضا(ع)-قطعه43-شماره15-خراسان |
زندگینامه
ساعت ۳ بعد از ظهر، در گرمای تیر ماه، خانواده ناباورانه از دست دادن پدری خوب را به چشم خود دید.
زهره دختر رسول که آن موقع بیش از ۱۴ سال نداشت با صدای زنگ درب حیاط به پشت درب منزل رفته و با صدای ناآشنایی که سراغ پدر را می گیرد مواجه می شود، پدر که از مغازه بزازی به خانه آمده و در حال استراحت بود برای کاری که لابد احساس می کرده است مربوط به دوستان و یا همکارانش باشد راهی راه بی بازگشت می شود.
خانم اسماعیل زاده، همسر حاج رسول متوجه غیر عادی بودن آنچه می گذرد شده و در پی همسر روان می شود، تنها صدایی را می شنود که می پرسد شما آقای ثانوی هستید.
و دقایقی بعد صدای سه تیر پیاپی، اهل خانه را هشیار می سازد و البته طولی نمی کشد که پیکر غرق در خون پدرشان را می بینند.
سه گلوله به پیشانی، صورت و گردن ثانوی اصابت کرده بود و ثانوی در تاریخ بیست و دوم تیر ماه سال 1365 در سن 45 سالگی در چهارراه شهید مدرس-مشهد توسط منافقین کوردل به شهادت می رسد.
مزار پاک و مطهرش در بهشت رضا(ع) واقع می باشد.
بر روی سنگ مزارش نوشتند حاج رسول ثانوی گروسی ولادت: 19 تیر 1320، شهادت: 1365
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
ناصر ثانوی دباغیان
ناصر ثانوی دباغیان
نام پدر: حسين | تاریخ تولد: 1351/00/00 |
محل تولد: ایران - خراسان - نیشابور | تاریخ شهادت: 1361/06/07 |
محل شهادت: تهران | طول مدت حیات: 10 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-تهران |
زندگینامه
ناصر در سال 1351 به دنيا آمد و در شهر نيشابور بزرگ شد. 7 ساله بود که به مدرسه رفت و تا پايان دورهي ابتدايي درس خواند. ناصر در کنار مردم پيروزي شکوهمند انقلاب اسلامي را به نظاره نشست و با آن که سن کمي داشت دل در گرو انقلاب و پير جماران سپرد.
سرانجام نيز در تاريخ 7 شهریور 1361 در سن 10 سالگي توسط منافقين کوردل در تهران به شهادت رسيد.
پيکر پاکش را در بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپردند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب ملکوتيان شاهد جلد 1 (شهداي شهرستان نيشابور)، صفحه:280، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
ابراهیم تیما
ابراهیم تیما
نام پدر: دولت علی | تاریخ تولد: 1339/01/20 |
محل تولد: - | تاریخ شهادت: 1360/07/16 |
محل شهادت: خیابان شهرآرا | طول مدت حیات: 21 سال |
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف102-شماره6-تهران |
زندگینامه
ابراهیم در روز بیستم فروردین ماه سال 1339 به دنیا آمد. کودکی را با شادی سپری کرد و در سایه دستان نوازشگر والدینش بزرگ شد.
سالها گذشت، او نسبت به امام امت(ره) عشق می ورزید و یک کارگر حزب اللهی و بسیجی ایثارگر شناخته می شد.
ابراهیم سرانجام در تاریخ شانزدهم مهر ماه سال 1360 حدود ساعت 9 صبح در حالیکه به فعالیت ها و کارهای روزانه خود مشغول بود در یکی از خیابان های فرعی شهرآرا مورد سوء قضد قرار گرفت، آنها فقط به خاطر صورت ظاهری او و با سوء استفاده از خلوتی محل به ادعای آن که از نیروهای انتظامی هستند او را مورد بازرسی بدنی قرار می دهند. آنها کارت شناسایی اش را گرفته و با اصابت یک گلوله بر جمجمه اش او را در سن 21 سالگی به شهادت رساندند.
مزارش در بهشت زهرا(س) قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
کتاب پیروان حق و باطل، صفحه:119، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
نسرین تیمساری
نسرین تیمساری
نام پدر: صادق | تاریخ تولد: 1346/04/15 |
محل تولد: ایران - لرستان - بروجرد - قلعه میرزاعلی | تاریخ شهادت: 1366/12/20 |
محل شهادت: بروجرد | طول مدت حیات: 20 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای روستای قلعه میرزاعلی-لرستان |
زندگینامه
پانزدهم تیرماه سال 1346 در روستای قلعه میرزاعلی از توابع شهرستان بروجرد در میان خانواده ای مسلمان و متدین به دنیا آمد. درس را تا پایان دوره ابتدایی ادامه داد.
بانوی عزیز و فهمیده نسرین تیمساری دیروز خویش را در آینه صداقت و ایمان می نگریست و آرام و بدون دغدغه و افکار که هرگز روحش در پشت میله های جسمش زندانی نبوده است مسیر پر پیچ و خم این فانی گذرا را پشت سر می گذاشت. مادری که با اشاره چشمانش همه اصول زندگی از جمله دوستیابی و راه سعادت و تکامل را به فرزندان خویش آموخت.
در حالی که نسرین همچون شمعی در میان کانون گرم خانواده نورافشانی می کرد. زمستان سخت، سوز سرمای خود را بر چهره شهر گسترده بود، که ناگهان در تاریخ 20 اسفندماه سال 1366 انفجار خبیث و عقده ای سکوت سنگین شهر بروجرد را در هم شکست و این بار بالهای پرواز نسرین در 20 سالگی سینه آینه صداقت را شکافت و به پرواز درآمد و به همراه همسر و دو تن از پسرانش که تنها 2 یا 3 ساله بودند به خیل عاشقان حق پیوست. جسم او را در گلزار شهدای روستای قلعه میرزاعلی خاک سپرده شد در حالیکه هنوز هم پاسبان ایمان و صداقت است. بعد از شهادت 2 فرزندش 1 فرزند از او به یادگار ماند.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده کنگره ملی شهدای زن، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
یعقوب تیلانی داغلی
یعقوب تیلانی داغلی
نام پدر: قربان علی | تاریخ تولد: 1339/10/16 |
محل تولد: ایران - گلستان - آزادشهر - تیلان | تاریخ شهادت: 1361/09/05 |
محل شهادت: گرگان | طول مدت حیات: 22 سال |
مزار شهید: گلزارشهدای روستای تیلان-گلستان |
زندگینامه
تیلانی در شانزدهمین روز از دی ماه سال 1339 و در روستای تیلان از توابع شهرستان آزادشهر و در خانواده ای مومن و متدین به دنیا آمد و در همین شهرستان دوران کودکی و نوجوانی خود را سپری نمود.
تحصیلاتش را تا دوره متوسطه در رشته ادبیات و علوم انسانی در مدرسه ایثارگران سپاه ادامه داد.
سپس به مدت هشت ماه بعنوان محافظ آیت الله نورمفیدی امام جمعه شهر گرگان فعالیت داشت.
در تاریخ ۵ آذرماه سال ۱۳۶۱ در جریان درگیری با تروریست های منافقین در یک خانه تیمی در شهر گرگان و بر اثر اصابت گلوله مستقیم به قلب پاک و سلیمش در سن 22 سالگی به شهادت رسید و پیکر پاکش در گلزار شهدای روستای تیلان آرام گرفت.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / - |
پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان، تاریخ: - / - / - |
لوح فشرده هابیلیان(خانواده شهدای ترور کشور)، تاریخ: - / - / - |
ادامه مطلب
سعید توفیقی
سعید توفیقی
نام پدر: - | تاریخ تولد: 1327/00/00 |
محل تولد: ایران - کردستان - سنندج - اشکفتان | تاریخ شهادت: 1369/07/07 |
محل شهادت: - | طول مدت حیات: 42 سال |
مزار شهید: گلزار شهدای شهر سنندج(بهشت محمدی) |
زندگینامه
سعید توفیقی در سال 1327 در روستای اشکفتان از توابع بخش نزان سنندج متولد شد.آغازین روزهای حیاتش مصادف با ظلم و جور رژیم ستمشاهی بود و او در خفقان حاکم بر جامعه رشد نمود. دوران دبستان را که به پایان رساند به ناچار به علت فوت پدر به کار مشغول شد. سالهای زیبای نوجوانی او با کار و تلاش سپری گشت و او در شورای روحانیت شعبه شهرستان سنندج به فراگیری علوم اسلامی پرداخت و تا پایان دوره ی سطح معادل با دیپلم تحصیل نمود.
شوق او به دفاع از کشور و فعالیتهای نظامی باعث شد همراه ارتشیان غیور ایران آماده رزم گردد اما ظلم دستگاه پهلوی او را بر آن داشت به کشور عراق پناهنده شود لکن دولت عراق از پذیرفتن او خودداری کرد و او را تحویل مقامات دولت ایران داد. سعید 4 سال در زندان به سر برد و با پیروزی انقلاب و پیدایش گروهکهای ضدانقلاب در سنندج به حمایت از دستاوردهای این نهضت عظیم مردمی پرداخت.
بعد از تاسیس سازمان پیشمرگان مسلمان کرد شاخه سنندج، مسئولیت اطلاعات این سازمان را پذیرفت. سال 1361 مسئولیت بسیج بازار شهرستان سنندج را برعهده گرفت در سال 1363 به مبارزه مسلحانه با نیروهای ضدانقلاب این شهر روی آورد.
در سال 1366 به سمت فرماندهی گردان ضربت حضرت رسول (ص) منصوب شد. در سال 1368 با توجه به وفور تجارب کاری و ارتباط معنوی با مردم از طرف سپاه پاسداران رسیدگی به شکایات مردم در فرمانداری شهر سنندج به او واگذار گردید.
سرانجام در هفتمین روز از مهرماه سال 1369 هنگامیکه از فرمانداری برمی گشت در مقابل منزل خود توسط نیروهای ضدانقلاب در سن 42 سالگی به شهادت رسید. از او دو فرزند به یادگار ماند.
مزار مطهر شهید در گلزار شهدای شهرستان سنندج (بهشت محمدی) قرار دارد.
تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از
کتاب اسوه های شهادت، تاریخ: |
ادامه مطلب