احمد بلندقامت پور

احمد بلندقامت پور

زندگینامه

در اول ارديبهشت 1335 در تهران متولد گرديد. خانواده مذهبي و متدين او براي تربيتش از هيچ کوششي فروگذار نکردند. احمد در سال 1356 پس از اخذ ديپلم به سربازي اعزام گرديد. 
در دوران سربازي با سيستم ضداسلامي حاکم بر ارتش و نظام سرکوب آن آشنا شد و از کشتار مردم مسلمان توسط سرسپردگان خائن آگاهي پيدا کرد. بدين سبب با ياري گرفتن از همراهان انقلابي و خانواده‌اش سعي در تنوير افکار سربازان و روشن کردن اذهان آنان نمود تا مبادا دست آنان به خون بي‌گناهان آلوده شود. با اوج‌گيري انقلاب فرار از خدمت را برگزيد و همراه سيل خروشان مردم به ياري انقلاب و بنيان‌گذار جمهوري اسلامي ايران امام خميني(ره) پرداخت و در بحث‌ها و مشاجراتي که در اوان پيروزي توسط منافقين و معاندين مطرح مي‌گرديد به طرفداري از روحانيت و ولايت فقيه پرداخت خصوصاً به طرفداري شهيد مظلوم دکتر بهشتي شهره بود. 
با تشکيل کميته انقلاب داوطلبانه به همکاري با آن نهاد پرداخته و با تشکيل بسيج جزو نيروهاي پرکار مسجد انصارالحسين(ع) گرديد و در سال 1359 جذب دادستاني انقلاب شد. 
حادثه انفجار دفتر دادستاني و شهادت حضرت آيت‌الله قدوسي(ره) از تلخ‌ترين وقايعي بود که وي هميشه از آن نام مي‌برد. 
احمد به خلوص و صداقت، راست‌گويي، دلسوزي و تعصب خاص نسبت به انجام وظايف ديني مي‌توان اشاره کرد. 
سرانجام پس از چندين بار تهديد توسط مزدوران نفاق در تاريخ 14 آذر ماه سال 1360 در تهران توسط منافقين ناجوان‌مرد ترور شد و در 35 سالگي با خون مطهرش شجره طيبه انقلاب را بارورتر نمود. 
پيکر پاکش را در بهشت زهرا(س) قطعه 24 رديف 113 شماره 24 به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

محمدتقی بشارت

محمدتقی بشارت

زندگینامه

محمدتقی بشارت در سال 1324در دهاقان مرکز سمیرم از توابع استان اصفهان دیده به جهان گشود.تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در زادگاهش گذراند و سپس جهت فراگیری معارف اسلامی به شهرهای اصفهان، مشهد و قم مهاجرت کرد و در محضر اساتید حوزه های علمیه این شهر تلمذ نمود و تحصیلات خود را تا سطوح عالی فقه و اصول دنبال کرد. در جریان مبارزات انقلابی مردم ایران روشنگریهای بی باکانه و افشاگریهای او بر علیه رژیم پهلوی منجر به دستگیری وی توسط ساواک و ممنوع المنبر شدن او گردید اما ظلم شاهان دیری نپایید و آفتاب انقلاب از پس ابرهای اختناق بیرون آمد و جان خستگان را گرما بخشید.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی شهید بشارت با سمت های نمایندگی امام در گچساران، نمایندگی امام در جهادسازندگی و سرپرستی کمیته و بنیاد شهید انقلاب اسلامی به انجام وظیفه پرداخت و به عنوان نماینده مردم استان کهکیلویه و بویراحمد در مجلس خبرگان حاضر شد و سرانجام با اخذ رای موافق 5/62 درصد از اهالی شهرستان سمیرم نمایندگی مردم این شهرستان در مجلس شورای اسلامی را بر عهده گرفت.
نقش موثر بشارت در نشست های دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، حضور او در کمیسیون امور داخلی مجلس و تحقیق مجلس شورای اسلامی وی را به خارچشم دشمنان مبدل ساخت و سرانجام این یار وفادار خمینی کبیر (ره) که غم غیبت در فاجعه هفتم تیر و محرومیت از فوز شهادت جانش را می خست در خیابان صبای جنوب شهر تهران توسط سه منافق مسلح مورد حمله قرار گرفت و در تاریخ 7/10/1360 در حالی که 36 سال داشت به آسمان پر گشود و در گلزار قبرستان شیخان قم به خاک سپرده شد. در حالیکه آثار و تالیفات خود را در میان ما به یادگار نهاد. از او 4 فرزند به یادگار مانده است.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

عباس برغمدی

عباس برغمدی

زندگینامه

عباس برغمدی فرزند حسین در روز 16 مهر ماه سال ۱۳۳۰ در روستای برغمد سبزوار دیده به جهان گشود هنوز کودکی بیش نبود که پدرش از دنیا رفت و به تنهایی سکان زندگی خانواده را به دست گرفت برای همین به مدرسه نرفت و درس نخواند. به همراه مادر و خواهرش به شهر آمد و مشغول کار نقاشی ساختمان شد. با اینکه درس نخوانده بود اما درک و فرهنگ بالایی داشت.
عباس نوجوانی اش با کار عجین شده بود اخلاق بسیار پسندیده و نیکویی داشت چنانکه همه دوستان از ایشان راضی بودند. او با همه به خصوص خانواده اش بسیار مهربان بود هیچ گاه راز و نیاز و عبادتش با خدا قطع نمی شد. اهمیت زیادی به انجام فرائض دینی قائل بود و به همه احترام می گذاشت و اگر مجال کمک به دیگران می یافت از سر شوق مددکار ایشان می شد با آنکه ازدواج کرده بود و یک پسر و سه دختر داشت اما هیچ گاه خواهر و مادرش را فراموش نکرد و همیشه کمک حالشان بود. اوقات فراغت شهید کمک به زیر دستان و همسایگان و همکاری و فعالیت در مسجد و نهادهای انقلابی شده بود. 
بعد از پیروزی انقلاب به دلیل علاقه به انقلاب و روحیه انقلابی و مذهبی خوبی که داشت به عضویت کمیته ی انقلاب در آمد در آن زمان مدت شش ماه بود که منافقین و ضد انقلاب ها در خانه ی تیمی علیه انقلاب و نظام مشغول به فعالیت شده بودند و عباس را سدی بزرگ و مانع اهداف پلیدشان می دانستند از این رو همیشه عباس را تعقیب می کردند. حتی یکبار هم به او چاقو زدند عباس به منطقه جنگ اعزام نشد اما همیشه در حال مبارزه با منافقین و گروهک های ضد انقلابی بود . تمام وجودش مبارزه با ضد انقلابی ها بود و سرانجام توسط منافقین در روز ۷ شهریور سال ۱۳۶۰ ساعت ۳ بعدازظهر در محله ی چهار راه فرودگاه هنگامی که در حال رنگ کردن ساختمان بود با شلیک پنچ گلوله به قلب و پهلویش در سن 30 سالگی شهد شهادت را به کام این شهید بزرگوار نشاندند. 
پیکر پاک و مطهرش را در گلزار شهدای مرکزی سبزوار به خاک سپردند. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

جواد برج علی

جواد برج علی

زندگینامه

جواد برج علی در خانواده ای مذهبی به سال 1330 در منطقه ی وردآورد دیده به جهان گشود. با مسجد و مجالس مذهبی و شعائر دینی انس گرفت. هیأتی به نام محبان امام زمان (عج) تشکیل داد؛ علاوه بر این که به آموزش قرآن می پرداخت، مراسم سوگواری سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام ) را با شکوه برپا می داشت. در کلیه ی راهپیمایی ها حضوری فعال داشت. پس از مدتی به جهادسازندگی رفت و در بخش فرهنگی این نهاد مقدس مشغول به کار شد و در خدمت به محرومین تلاش می کرد. جواد در آرزوی شهادت بود و سرانجام در صبح یکی از روزهای سرد زمستان در بیست و سوم اسفندماه سال 1360 درحالی که 30 سال داشت در یوسف آباد تهران به همراه شهید مرتضی یزدی و حجت الاسلام هوسی در میان شعله ای که پیکر پاکشان را می سوزاند، لباس شهادت بر تن کردند و در این روز اتومبیل حامل آن ها طعمه ی مزدوران خود فروخته ی استکبار جهانی شد و تروریست های منافق و از خدا بی خبر پس از این که آن ها را به رگبار گلوله بستند، اجساد مطهرشان را به وسیله ی بمب های آتش زا سوزاندند و رقمی دیگر به کارنامه ی سرتاسر سیاه خود افزودند. 
لعنت خدا بر منافقان روسیاه و حامیان آن ها و درود خداوند بر شهدا و حافظان راه آن ها. 

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

رحیم برجی آهنگرمحله

رحیم برجی آهنگرمحله

زندگینامه

پاسدار رحیم(امیر) برجی در نوزدهمین روز از ماه مبارک رمضان مصادف با بیست و ششم بهمن ماه سال 1341 در خانه ای از خانه های شهرستان انزلی در دامن مادری مومن و زحمت کش و پدری ماهیگیر، قدم به وادی امتحان نهاد.
پدر و مادر نام امیر را بر وی نهادند. 
از دوران کودکی با تربیت معنوی و مذهبی محور خانواده اش با اسلام انس گرفت، فلذا روح پاک و آماده اش با قرآن عجین گردید و با صوتی زیبا قرآن تلاوت می نمود و حلاوت صدای کودکانه اش گوش جان شنونده را به تسخیر خود می گرفت. 
رحیم که کودکی مسئول و متعهد بود با آگاهی از شرایط سخت مالی، حاکم برخانواده و رنجی که توان را از پدر زدوده بود، گام های کودکانه اش را به کمک بازوان پدر گرفت و در ایام فراغت و تعطیلات تابستان به کارگری می پرداخت. اما از آن جا که کار در ایام تابستان بار چندانی از خانواده کم نمی کرد، به ناچار شب ها درس می خواند و تمام روز را در شیلات کارگری می کرد. 
او از نوجوانی موذن مسجد امام زاده صالح انزلی هم بود. 
امیر علاقه وافری به حضرت امام(ره) داشت و معتقد بود همه باید به اصل ولایت فقیه ایمان کامل داشته باشد که سعادت دنیا و آخرت نیز در آن است و دشمنان اسلام به شدت از این ایمان و وحدت می ترسند. 
با اولین جرقه های انقلاب در صفوف مبارزان حاضر گردید و برای به ثمر رسیدن این نهضت الهی بسیار فعالیت نمود. 
پس از نصرت و پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران ضرورت داشت برای حراست و پاسداری از نظام وارد سپاه شود. فلذا از کار در شیلات و مزایای آن دست کشید و به حقوق اندک سپاه قانع بود زیرا پشتیبانی از انقلاب و نهادهای بر خواسته از آن را بر خود تکلیف می دانست و از هیچ کوششی فرو گذار نبود و از این که پاسدار انقلاب بود افتخار می نمود. 
سرانجام این جوان متدین در تاریخ بیست و چهارم مهر ماه سال 1358 به دست مزدوران ضدخلق وابسته به استکبار جهانی شرق و غرب با هدف گرفتن اصابت تیر گلوله از ناحیه سر و دست و شکم در سن 17 سالگی به فیض عظمای شهادت نائل آمد. 
مزارش در گلزار شهدای بندرانزلی قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

ابوالقاسم بذرانبار

ابوالقاسم بذرانبار

زندگینامه

ابوالقاسم در روز 15 شهریور ماه سال 1328 در تهران پا به جهان هستی نهاد. او دوران کودکی و نوجوانی را پشت سر نهاد و در جوانی با دوشیزه‌ای پاکدامن ازدواج نمود که ثمره این پیوند آسمانی 1 فرزند دختر و 1 فرزند پسر بود. پس از اینکه مردم ایران علیه حکومت پهلوی به مبارزه برخاستند، انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست. اما پس از آن در زمان جنگ تحمیلی، گروهک منافقین طی اعمال جنایتکارانه‌ی خود هیچ برگی از تقویم انقلاب اسلامی را از کشتار و خونریزی خالی نگذاشتند؛ در همین راستا، اقدام به ترور 20 ایرانی مظلوم و بی‌گناه نمودند که در تاریخ 1 آذر ماه سال 1360 در تهران دست به این ترور وحشیانه زده، ابوالقاسم نیز که عضو سپاه پاسداران بود و تنها 32 سال داشت در همان روز به شهادت رسید. 
پیکر غرق به خونش را در گلزار شهدای امامزاده قاسم (ع) واقع در منطقه کن تهران به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

عزت بخشی

عزت بخشی

زندگینامه

عزت بخشی در پانزدهم شهریورماه سال 1329 در شهر برازجان به دنیا آمد. و در کنار بقیه اعضاء خانواده خود دوران کودکی را سپری نمود. و مقاطع تحصیلی دبستان و متوسطه را با موفقیت تا مرحله دیپلم طی نمود. 
در سال 1349 با شهید اسماعیل ارجمند زیارتی ازدواج نموده و برای سکونت راهی آبادان گردید. ثمره این ازدواج سه دختر و یک پسر بود تا این که حمله وحشیانه کفار بعثی در سال 1359 به کشور عزیزمان از شهر آبادان کوچ نمودند و در شهر برازجان سکنا گزید. 
در مردادماه سال 1365 جهت ادای نذر فرزندش علیرضا همراه با شهید ماشا ارجمند زیارتی و همسرش عزم زیارت حرم مطهر امام رضا(ع) کردند. 
در روز 28 مردادماه سال 1365 در تهران بر اثر انفجار بمبی که بدست منافقین در میدان فردوسی کار گذاشته بودند خود و همسر و فرزندانش شهید علیرضا و ماشا در سن 36 سالگی به درجه رفیع شهادت رسیدند. از این شهید دو فرزند به نامهای متین و مهردخت به یادگار مانده است.
پیکر پاکش را در بهشت سجاد(ع) به خاک سپردند.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

امیرعباس بخشی مؤخر

امیرعباس بخشی مؤخر

زندگینامه

امیرعباس در اولین روز از شهریور ماه سال ۱۳۴۰ در خانواده ای مذهبی و متوسط در تهران متولد شد. از نوجوانی استعداد و هوش خود را با پرداختن به کارهایی از قبیل نجاری و دوزندگی ابراز نمود و پس از دوران راهنمایی به هنرستان راه یافت و در جهت ادامه تحصیلات خود تلاش نمود. وی هم زمان با اوج گیری مجدد نهضت اسلامی همراه با سایر دانش آموزان پرشور و آگاه به صفوف متحد و یکپارچه مردم مسلمان و بپاخاسته کشانده شد و در همین دوران در جریان برگزاری یکی از راهپیمایی های ضدطاغوتی از ناحیه پا مورد اصابت گلوله دژخیمان قرار گرفت و مجروح شد، ولی بلافاصله پس از بهبودی همچنان به مبارزه با رژیم منفور و وابسته ستم شاهی ادامه داد. 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در حالی که برادر بخشی موفق به اخذ مدرک دیپلم فنی شده بود، داوطلبانه و مشتقانه به خدمت کمیته انقلاب اسلامی منطقه ۴ در آمد و به حفظ دستاوردهای انقلاب و پاسداری از ارزش های والای آن پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی با دشمن بعثی - صهیونیستی، برادر کوچکتر وی همراه با نیروهای بسیج به جبهه نبرد نور علیه ظلمت شتافت و پس از مدتی به شرف شهادت نائل گردید که این خود نقطه عطفی در زندگی او به شمار آمد و تحول شگرفی را در روحیه اش ایجاد نمود. 
دوم مرداد ماه سال 1360 هم زمان با روز برگزاری انتخابات دومین دوره ریاست جمهوری اسلامی، امیر عباس بخشی مؤخر و ۲ تن دیگر از برادران پاسدار به منظور حفظ انتظامات شهر به گشت اعزام می شود که در حوالی خیابان شهید دستجردی مورد سوء قصد ناجوانمردانه منافقین تروریست قرار گرفته و در جریان توطئه به رگبار بسته شدن واحد گشت از پشت سر، مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و در سن 20 سالگی به شهادت می رسد.
مزار پاک و مطهرش در بهشت زهرا(س) قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

حسن بخشایش

حسن بخشایش

زندگینامه

در سال 1336 در تهران و در خانواده ای مذهبی و مستضعف به دنیا آمد. دوران کودکی را در انبوه مشکلات خانواده سپری کرد از زمانیکه وارد مدرسه شد اوقات فراغت خود را در کنار پدر به کار پرداخت. مدتی بعد در رشته ریاضی دبیرستان ادامه تحصیل داد و از همان زمان مبارزات سیاسی خود را آغاز نمود. او در سال 1355 در دانشکده علوم دانشگاه تبریز پذیرفته شد و با اوجگیری قیام مردم به پخش و تکثیر اعلامیه های امام (ره) پرداخت. در سال 1357 بخشایش به همراه چند تن از دوستانش اسلحه ای تهیه کرد و مقدمات یک حرکت مسلحانه را فراهم آورد. هنگام ورود امام (ره) به ایران برای آگاه نمودن مردم به یاری دوستانش تظاهراتی را به راه انداخت. و توسط عوامل رژیم به زندان افتاد. اما خیلی زود آزاد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشائی دانشگاه کانون نهضت اسلامی را در تبریز بنیان نهاد. درسال 1358 مبارزات خود را علیه حزب خلق مسلمان ادامه داد در سال 1359 به تهران بازگشت و پس از چند ماه فعالیت پراکنده در بسیج به عضویت دفتر سیاسی حزب جمهوری اسلامی و روزنامه جمهوری اسلامی درآمد .وی بنا به درخواست برادر موسی کلانتری پروژه بنادر سه گانه را تحقیق نمود و برای بازسازی شهرزلزله زده کرمان کمک های نقدی را جمع آوری کرد.سرانجام این عاشق پاکباخته در تاریخ 7/4/1360 توسط منافقین کوردل به وسیله بمب در ساختمان حزب به شهادت رسید.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

عبدالکریم بخردیان(حجت الاسلام)

عبدالکریم بخردیان(حجت الاسلام)

زندگینامه

عبدالکریم بخردیان در سال 1317 در شهرستان بهبهان از توابع استان خوزستان در خانواده ای متدین و مذهبی پا به عرصه هستی نهاد. دوران کودکی را در زادگاهش سپری نمود و جهت آموختن علوم دینی حدود 16 سال از تعالیم اساتیدی چون «حجة اسلام سید محمد مرتضوی» ، «حجة الاسلام سید فرج الله مصطفوی» و حضرت امام خمینی (ره) در نجف و عراق بهره جست و پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی بنیاد مستضعفین و بنیاد شهید بهبهان را بر عهده گرفت. او در کنار مسئولیتهای مهم اجرایی و ایدئولوژیکی به پژوهش، تحقیق و اختراع نیز می پرداخت و در راه پیشرفت علوم فنی گامهای بسیار مهمی برمی داشت. از جمله اختراع نوع خاصی از «موتور پمپ آبی»، «آبگرمکن» و «اجاق گاز». او که به انجام فرائض دینی بسیار پایبند بود سرانجام پس از ادای نماز ظهر و عصر در مسجد سبزپوشان بهبهان موردتهاجم دو نفر از منافقین قرار گرفت. حجت الاسلام بخردیان در تاریخ 12/5/1360 در سن 43 سالگی به آسمان پر گشود و جاودانی شد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از