مرتبه
تاريخ : چهارشنبه 10 آبان 1396 

سیدسعید جامعی

 

سیدسعید جامعی

 

نام پدر: ابراهیم تاریخ تولد: 1337/04/01
محل تولد: ایران - تهران - تهران تاریخ شهادت: 1360/12/24
محل شهادت: خیابان طالقانی-تهران طول مدت حیات: 23 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-قطعه24-ردیف109-تهران


 

زندگینامه

در روز اول تیرماه سال 1337 در شهر تهران و در خانواده ای مستضعف چشم به جهان گشود. پدرش کارگر بنا بود و با مشقت تمام زندگی خانواده اش را تامین می کرد. 11 ساله بود که به سبب فوت مادر، از این دامان پر مهر محروم شد و تحت سرپرستی مادربزرگش قرار گرفت. تحصیلات ابتدایی را با سعی و کوشش فراوان در سال 1349 به پایان رساند و تحصیلات دبیرستانی را در دبیرستان دارالفنون آغاز کرد. 
در سال 1356 پدرش به علت سقوط از بلندی در محل کار زمین گیر شد و بار سنگین تامین زندگانی خانواده بر دوش او که در سنین نوجوانی بود قرار داشت نیز افزوده شد و مجبور شد همزمان با تحصیل به کار نیز بپردازد و تابستان ها را نیز اکثرا در کارخانه هایی چون سنگ بری، آبلیموگیری و دستمال کاغذی کار می کرد و بدین ترتیب موفق شد تا در سال 1358 تحصیلات متوسطه اش را نیز به پایان رساند. پس از اخذ دیپلم در قسمت مکانیکی شرکت حمل و نقل بزرگ ایران با حقوقی ناچیز به کار پرداخت و همزمان در مساجد نیز حضوری فعال داشت. انقلاب شکوهمند اسلامی در زندگی او، که روحی سرشار از ایمان و تعهد داشت، تحولی بزرگ و شگرف بوجود آورد و مسیر زندگانیش را بکلی تغییر داد. 
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بخصوص همزمان با آغاز جنگ تحمیلی برای خدمت به اسلام از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید. به منظور پیوستن به رزمندگان اسلام و شرکت در جبهه های نبرد حق علیه باطل، گرچه مخارج زندگی برادر و خواهرش را برعهده داشت، شغلش را ترک و نخست بمدت 3 ماه از طریق فدائیان اسلام به جبهه آبادان عزیمت نمود. شور و ایمان حاکم بر جبهه های نبرد، عزم او را در خدمت به اسلام راسخ تر نمود و پس از بازگشت از جبهه، برای برگشتن به این دیارعاشقان به فعالیت پرداخت و موفق گردید تا از طریق بسیج مستضعفین مجددا به مدت سه ماه به جبهه اعزام شود. 
او همیشه می گفت:" در این زمان اسلام و میهن احتیاج مبرمی به ما جوان ها دارد و من خود را شرمنده می بینم". عاشق شهادت بود و نامه هایی که از جبهه می نوشت گویای عشق و ایمان او به اسلام و گواه فداکاریش در راه تحقق احکام الهی بود. او در یکی از نامه هایش چنین می نوشت:" راهی را که من انتخاب کردم راه انبیاء و راه رهبر عظیم الشان است و همه راه ها به آنجا ختم می شود و شماها باید افتخار کنید که من در این راه و در راه اسلام و دینم و وطنم جان ناقابل خود را عطا کنم، اگر مورد قبول باشد اگر بیش از یک جان هم داشتم همه را در راه اسلام و قرآن اهداء می کردم".
شهید سعید جامعی بعد از اتمام دوره ماموریتش در جبهه، مشتاقانه آرزوی آن را داشت که در اولین فرصت مجددا به صفوف رزمندگان اسلام بپیوندد و دین خود را ادا نماید. با وجود آن که فقط چند روزی بود که از جبهه برگشته بود بمحض شنیدن خبر حمله قریب الوقوع سپاهیان اسلام، پرو بالی دیگر گشود و ضمن رجوع به بسیج مهیای بازگشت به جبهه های نبرد شد. 
روز دوشنبه بیست و چهارم اسفند 1360، شهید جامعی به اتفاق یکی از یارانش جهت عیادت از یکی از همرزمان مجروحشان عازم بیمارستان فیروزگر می شوند. در راه دو نفر از تروریست های منافق که بقصد کشتار امت حزب الله در خیابان ها تردد داشتند به اعتبار ظاهر حزب الهی این برادران به موتور سیکلت حامل آنها نزدیک شده و با شقاوتی وصف ناپذیر پیکرهای پاک این عزیزان را به رگبار می بندند. بدن مجروح جامعی و هم رزمش توسط مردم به بیمارستان منتقل می شود، لیکن معالجات موثر نیفتاده و پس از دو ساعت سعید با قلبی مالامال از عشق به اسلام و شوق دیدار رزمندگان اسلام در سن 23 سالگی به ملکوت اعلی می شتابد. 
مزارش در بهشت زهرا(س) قرار دارد.

تدوین و تنظیم توسط گروه فرهنگی هاتف (سایت صبح)
برگرفته از 

پایگاه اطلاع رسانی ایثار، تاریخ: - / - / -
کتاب پیروان حق و باطل، صفحه:140، تاریخ: - / - / -





 

ارسال توسط مهدی گلشنی
آرشيو مطالب
پیوندها
طراح قالب

ابزار وبلاگ

قالب وبلاگ