تاريخ : یک شنبه 9 اسفند 1394  | 7:10 PM | نويسنده : سعیدی-بحرینی

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

الم (1)

روميان مغلوب شدند! (2)

(و اين شكست) در سرزمين نزديكى رخ داد؛ اما آنان پس از (اين) مغلوبيت بزودى غلبه خواهند كرد... (3)

در چند سال همه كارها از آن خداست؛ چه قبل و چه بعد (از اين شكست و پيروزى)؛ و در آن روز، مؤمنان (بخاطر پيروزى ديگرى) خوشحال خواهند شد... (4)

به سبب يارى خداوند؛ و او هر كس را بخواهد يارى مى‏دهد؛ و او صاحب قدرت و رحيم است! (5)

اين وعده‏اى است كه خدا كرده؛ و خداوند هرگز از وعده‏اش تخلف نمى‏كند؛ ولى بيشتر مردم نمى‏دانند! (6)

آنها فقط ظاهرى از زندگى دنيا را مى‏دانند، و از آخرت (و پايان كار) غافلند! (7)

آيا آنان با خود نينديشيدند كه خداوند، آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است جز بحق و براى زمان معينى نيافريده است؟! ولى بسيارى از مردم (رستاخيز و) لقاى پروردگارشان را منكرند! (8)

آيا در زمين گردش نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه قبل از آنان بودند چگونه بود؟! آنها نيرومندتر از اينان بودند، و زمين را (براى زراعت و آبادى)بيش از اينان دگرگون ساختند و آباد كردند، و پيامبرانشان با دلايل روشن به‏سراغشان آمدند (اما آنها انكار كردند و كيفر خود را ديدند)؛ خداوند هرگز به آنان ستم نكرد، آنها به خودشان ستم مى‏كردند! (9)

سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند! (10)

خداوند آفرينش را آغاز مى‏كند، سپس آن را بازمى‏گرداند، سپس شما را بسوى او باز مى‏گردانند! (11)

آن روز كه قيامت برپا مى‏شود، مجرمان در نوميدى و غم و اندوه فرو مى‏روند! (12)

و براى آنان شفيعانى از معبودانشان نخواهد بود، و نسبت به معبودهايى كه آنها را همتاى خدا قرار داده بودند كافر مى‏شوند! (13)

آن روز كه قيامت برپا مى‏گردد، (مردم) از هم جدا مى‏شوند؛ (14)

اما آنان كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادند، در باغى از بهشت شاد و مسرور خواهند بود. (15)

و اما آنان كه به آيات ما و لقاى آخرت كافر شدند، در عذاب الهى احضار مى‏شوند. (16)

منزه است خداوند به هنگامى كه شام مى‏كنيد و صبح مى‏كنيد؛ (17)

و حمد و ستايش مخصوص اوست در آسمان و زمين، و به هنگام عصر و هنگامى كه ظهر مى‏كنيد. (18)

او زنده را از مرده بيرون مى‏آورد، و مرده رااز زنده، و زمين را پس از مردنش حيات مى‏بخشد، و به همين گونه روز قيامت (از گورها) بيرون آورده مى‏شويد! (19)

از نشانه‏هاى او اين است كه شما را از خاك آفريد، سپس بناگاه انسانهايى شديد و در روى زمين گسترش يافتيد! (20)

و از نشانه‏هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در اين نشانه‏هايى است براى گروهى كه تفكر مى‏كنند! (21)

و از آيات او آفرينش آسمانها و زمين، و تفاوت زبانها و رنگهاى شماست؛ در اين نشانه‏هايى است براى عالمان! (22)

و از نشانه‏هاى او خواب شما در شب و روز است و تلاش و كوششتان براى بهره‏گيرى از فضل پروردگار (و تامين معاش)؛ در اين امور نشانه‏هايى است براى آنان كه گوش شنوا دارند! (23)

و از آيات او اين است كه برق و رعد را به شما نشان مى‏دهد كه هم مايه ترس و هم اميد است (ترس از صاعقه، و اميد به نزول باران)، و از آسمان آبى فرو مى‏فرستد كه زمين را بعد از مردنش بوسيله آن زنده مى‏كند؛ در اين نشانه‏هايى است براى جمعيتى كه مى‏انديشند! (24)

و از آيات او اين است كه آسمان و زمين به فرمان او برپاست؛ سپس هنگامى كه شما را (در قيامت) از زمين فراخواند، ناگهان همه خارج مى‏شويد (و در صحنه محشر حضور مى‏يابيد)! (25)

و از آن اوست تمام كسانى كه در آسمانها و زمين‏اند و همگى در برابر او خاضع و مطيع‏اند! (26)

او كسى است كه آفرينش را آغاز مى‏كند، سپس آن را بازمى‏گرداند، و اين كار براى او آسانتر مى‏باشد؛ و براى اوست توصيف برتر در آسمانها و زمين؛ و اوست توانمند و حكيم! (27)

خداوند مثالى از خودتان، براى شما زده است: آيا (اگر مملوك و برده‏اى داشته باشيد)، اين برده‏هاى شما هرگز در روزيهايى كه به شما داده‏ايم شريك شما مى‏باشند؛ آنچنان كه هر دو مساوى بوده و از تصرف مستقل و بدون اجازه آنان بيم داشته باشيد، آن گونه كه در مورد شركاى آزاد خود بيم داريد؟! اينچنين آيات خود را براى كسانى كه تعقل مى‏كنند شرح مى‏دهيم. (28)

ولى ظالمان بدون علم و آگاهى، از هوى و هوسهاى خود پيروى كردند! پس چه كسى مى‏تواند آنان را كه خدا گمراه كرده است هدايت كند؟! و براى آنها هيچ ياورى نخواهد بود! (29)

پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند،انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولى اكثر مردم نمى‏دانند! (30)

اين بايد در حالى باشد كه شما بسوى او بازگشت مى‏كنيد و از (مخالفت فرمان) او بپرهيزيد، نماز را برپا داريد و از مشركان نباشيد... (31)

از كسانى كه دين خود را پراكنده ساختند و به دسته‏ها و گروه‏ها تقسيم شدند! و (عجب اينكه) هر گروهى به آنچه نزد آنهاست (دلبسته و) خوشحالند! (32)

هنگامى كه رنج و زيانى به مردم برسد، پروردگار خود را مى‏خوانند و توبه‏كنان بسوى او بازمى‏گردند؛ اما همين كه رحمتى از خودش به آنان بچشاند، بناگاه گروهى از آنان نسبت به پروردگارشان مشرك مى‏شوند. (33)

(بگذار) نعمتهايى را كه ما به آنها داده‏ايم كفران كنند! و (از نعمتهاى زودگذر دنيا هر چه مى‏توانيد) بهره گيريد؛ اما بزودى خواهيد دانست (كه نتيجه كفران و كامجوييهاى بى حساب شما چه بوده است)! (34)

آيا ما دليل محكمى بر آنان فرستاديم كه از شركشان سخن مى‏گويد (و آن را موجه مى‏شمارد)؟ ! (35)

و هنگامى كه رحمتى به مردم بچشانيم، از آن خوشحال مى‏شوند؛ و هرگاه رنج و مصيبتى بخاطر اعمالى كه انجام داده‏اند به آنان رسد، ناگهان مايوس مى‏شوند! (36)

آيا نديدند كه خداوند روزى را براى هر كس بخواهد گسترده يا تنگ مى‏سازد؟!در اين نشانه‏هايى است براى گروهى كه ايمان مى‏آورند. (37)

پس حق نزديكان و مسكينان و در راه‏ماندگان را ادا كن! اين براى آنها كه رضاى خدا را مى‏طلبند بهتر است، و چنين كسانى رستگارانند. (38)

آنچه بعنوان ربا مى‏پردازيد تا در اموال مردم فزونى يابد، نزد خدا فزونى نخواهد يافت؛ و آنچه را بعنوان زكات مى‏پردازيد و تنها رضاى خدا را مى‏طلبيد (مايه بركت است؛ و) كسانى كه چنين مى‏كنند داراى پاداش مضاعفند. (39)

خداوند همان كسى است كه شما را آفريد، سپس روزى داد، بعد مى‏ميراند، سپس زنده مى‏كند؛ آيا هيچ يك از همتايانى كه براى خدا قرار داده‏ايد چيزى از اين كارها را مى‏توانند انجام دهند؟! او منزه و برتر است از آنچه همتاى او قرار مى‏دهند. (40)

فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام داده‏اند آشكار شده است؛ خدا مى‏خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق)بازگردند! (41)

بگو: «در زمين سير كنيد و بنگريد عاقبت كسانى كه قبل از شما بودند چگونه بود؟ بيشتر آنها مشرك بودند! (42)

روى خود را بسوى آيين مستقيم و پايدار بدار، پيش از آنكه روزى فرا رسد كه هيچ كس نمى‏تواند آن را از خدا بازگرداند؛ در آن روز مردم به گروه‏هايى تقسيم مى‏شوند: (43)

هر كس كافر شود، كفرش بر زيان خود اوست؛ و آنها كه كار شايسته انجام دهند، به سود خودشان آماده مى‏سازند. (44)

اين براى آن است كه خداوند كسانى را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، از فضلش پاداش دهد؛ او كافران را دوست نمى‏دارد! (45)

و از آيات (عظمت) خدا اين است كه بادها را بعنوان بشارتگرانى مى‏فرستد تا شما را از رحمتش بچشاند (و سيراب كند) و كشتيها بفرمانش حركت كنند و از فضل او بهره گيريد؛ شايد شكرگزارى كنيد. (46)

و پيش از تو پيامبرانى را بسوى قومشان فرستاديم؛ آنها با دلايل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولى (هنگامى كه اندرزها سودى نداد) از مجرمان انتقام گرفتيم (و مؤمنان را يارى كرديم)؛ و يارى مؤمنان، همواره حقى است بر عهده ما! (47)

خداوند همان كسى است كه بادها را مى‏فرستد تا ابرهايى را به حركت در آورند، سپس آنها را در پهنه آسمان آن گونه كه بخواهد مى‏گستراند و متراكم مى‏سازد؛ در اين هنگام دانه‏هاى باران را مى‏بينى كه از لا به لاى آن خارج مى‏شود،هنگامى كه اين (باران حياتبخش) را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مى‏رساند، ناگهان خوشحال مى‏شوند... (48)

و قطعا پيش از آنكه بر آنان نازل شود مايوس بودند! (49)

به آثار رحمت الهى بنگر كه چگونه زمين را بعد از مردنش زنده مى‏كند؛ چنين كسى (كه زمين مرده را زنده كرد) زنده‏كننده مردگان (در قيامت) است؛ و او بر همه چيز تواناست! (50)

و اگر ما بادى بفرستيم (داغ و سوزان)، و بر اثر آن زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببينند، (مايوس شده و) پس از آن راه كفران پيش مى‏گيرند! (51)

تو نمى‏توانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و نه سخنت را به گوش كران هنگامى كه روى برگردانند و دور شوند! (52)

و (نيز) نمى‏توانى نابينايان را از گمراهيشان هدايت كنى؛ تو تنها سخنت را به گوش كسانى مى‏رسانى كه ايمان به آيات ما مى‏آورند و در برابر حق تسليمند! (53)

خدا همان كسى است كه شما را آفريد در حالى كه ضعيف بوديد؛ سپس بعد از ناتوانى ، قوت بخشيد و باز بعد از قوت، ضعف و پيرى قرار داد؛ او هر چه بخواهد مى‏آفريند، و دانا و تواناست. (54)

و روزى كه قيامت برپا شود، مجرمان سوگند ياد مى‏كنند كه جز ساعتى (در عالم برزخ) درنگ نكردند! اينچنين از درك حقيقت بازگردانده مى‏شوند. (55)

ولى كسانى كه علم و ايمان به آنان داده شده مى‏گويند: «شما بفرمان خدا تا روز قيامت (در عالم برزخ) درنگ كرديد، و اكنون روز رستاخيز است، اما شما نمى‏دانستيد!» (56)

آن روز عذرخواهى ظالمان سودى به حالشان ندارد، و توبه آنان پذيرفته نمى‏شود. (57)

ما براى مردم در اين قرآن از هر گونه مثال و مطلبى بيان كرديم؛ و اگر آيه‏اى براى آنان بياورى، كافران مى‏گويند: «شما اهل باطليد (و اينها سحر و جادو است)!» (58)

اين گونه خداوند بر دلهاى آنان كه آگاهى ندارند مهر مى‏نهد! (59)

اكنون كه چنين است صبر پيشه كن كه وعده خدا حق است؛ و هرگز كسانى كه ايمان ندارند تو را خشمگين نسازند (و از راه خود منحرف نكنند)! (60)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 9 اسفند 1394  | 7:10 PM | نويسنده : سعیدی-بحرینی

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

الم (1)

آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم‏»، به حال خود رها مى‏شوند و آزمايش نخواهند شد؟! (2)

ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم (و اينها را نيز امتحان مى‏كنيم)؛ بايد علم خدا درباره كسانى كه راست مى‏گويند و كسانى كه دروغ مى‏گويند تحقق يابد! (3)

آيا كسانى كه اعمال بد انجام مى‏دهند گمان كردند بر قدرت ما چيره خواهند شد؟! چه بد داورى مى‏كنند! (4)

كسى كه اميد به لقاء الله (و رستاخيز) دارد (بايد در اطاعت فرمان او بكوشد!) زيرا سرآمدى را كه خدا تعيين كرده فرامى‏رسد؛ و او شنوا و داناست! (5)

كسى كه جهاد و تلاش كند، براى خود جهاد مى‏كند؛ چرا كه خداوند از همه جهانيان بى نياز است. (6)

و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، گناهان آنان را مى‏پوشانيم (و مى‏بخشيم) و آنان را به بهترين اعمالى كه انجام مى‏دادند پاداش مى‏دهيم. (7)

ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، و اگر آن دو (مشرك باشند و) تلاش كنند كه براى من همتايى قائل شوى كه به آن علم ندارى، از آنها پيروى مكن! بازگشت شما به سوى من است، و شما را از آنچه انجام مى‏داديد با خبر خواهم ساخت! (8)

و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، آنها را در زمره صالحان وارد خواهيم كرد! (9)

و از مردم كسانى هستند كه مى‏گويند: «به خدا ايمان آورده‏ايم!» اما هنگامى كه در راه خدا شكنجه و آزار مى‏بينند، آزار مردم را همچون عذاب الهى مى‏شمارند (و از آن سخت وحشت مى‏كنند)؛ ولى هنگامى كه پيروزى از سوى پروردگارت (براى شما) بيايد، مى‏گويند: «ما هم با شما بوديم (و در اين پيروزى شريكيم)»!! آيا خداوند به آنچه در سينه‏هاى جهانيان است آگاه‏تر نيست؟! (10)

مسلما خداوند مؤمنان را مى‏شناسد، و به يقين منافقان را (نيز) مى‏شناسد. (11)

و كافران به مؤمنان گفتند: «شما از راه ما پيروى كنيد، (و اگر گناهى دارد) ما گناهانتان را بر عهده خواهيم گرفت!» آنان هرگز چيزى از گناهان اينها را بر دوش نخواهند گرفت؛ آنان به يقين دروغگو هستند! (12)

آنها بار سنگين (گناهان) خويش را بر دوش مى‏كشند، و (همچنين) بارهاى سنگين ديگرى را اضافه بر بارهاى سنگين خود؛ و روز قيامت به يقين از تهمتهائى كه مى‏بستند سؤال خواهند شد! (13)

و ما نوح را بسوى قومش فرستاديم؛ و او را در ميان آنان هزار سال مگر پنجاه سال، درنگ كرد؛ اما سرانجام طوفان و سيلاب آنان را فراگرفت در حالى كه ظالم بودند. (14)

ما او و سرنشينان كشتى را رهايى بخشيديم، و آن را آيتى براى جهانيان قرار داديم! (15)

ما ابراهيم را (نيز) فرستاديم، هنگامى كه به قومش گفت: «خدا را پرستش كنيد و از (عذاب) او بپرهيزيد كه اين براى شما بهتر است اگر بدانيد! (16)

شما غير از خدا فقط بتهايى (از سنگ و چوب) را مى‏پرستيد و دروغى به هم مى‏بافيد؛ آنهايى را كه غير از خدا پرستش مى‏كنيد، مالك هيچ رزقى براى شما نيستند؛ روزى را تنها نزد خدا بطلبيد و او را پرستش كنيد و شكر او را بجا آوريد كه بسوى او بازگشت داده مى‏شويد! (17)

اگر شما (مرا) تكذيب كنيد (جاى تعجب نيست)، امتهايى پيش از شما نيز (پيامبرانشان را) تكذيب كردند؛ وظيفه فرستاده (خدا) جز ابلاغ آشكار نيست‏». (18)

آيا آنان نديدند چگونه خداوند آفرينش را آغاز مى‏كند، سپس بازمى‏گرداند؟! اين كار براى خدا آسان است! (19)

بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد خداوند چگونه آفرينش را آغاز كرده است؟ سپس خداوند (به همين‏گونه) جهان آخرت را ايجاد مى‏كند؛ يقينا خدا بر هر چيز توانا است! (20)

هر كس را بخواهد (و مستحق بداند) مجازات مى‏كند، و هر كس را بخواهد مورد رحمت قرارمى‏دهد؛ و شما را به سوى او بازمى‏گردانند. (21)

شما هرگز نمى‏توانيد بر اراده خدا چيره شويد و از حوزه قدرت او در زمين و آسمان بگريزيد؛ و براى شما جز خدا، ولى و ياورى نيست!» (22)

كسانى كه به آيات خدا و ديدار او كافر شدند، از رحمت من مايوسند؛ و براى آنها عذاب دردناكى است! (23)

اما جواب قوم او ( ابراهيم) جز اين نبود كه گفتند: «او را بكشيد يا بسوزانيد!» ولى خداوند او را از آتش رهايى بخشيد؛ در اين ماجرا نشانه‏هايى است براى كسانى كه ايمان مى‏آورند. (24)

(ابراهيم) گفت: «شما غير از خدا بتهايى براى خود انتخاب كرده‏ايد كه مايه دوستى و محبت ميان شما در زندگى دنيا باشد؛ سپس روز قيامت از يكديگر بيزارى مى‏جوييد و يكديگر را لعن مى‏كنيد؛ و جايگاه (همه) شما آتش است و هيچ يار و ياورى براى شما نخواهد بود!» (25)

و لوط به او ( ابراهيم) ايمان آورد، و (ابراهيم) گفت: «من بسوى پروردگارم هجرت مى‏كنم كه او صاحب قدرت و حكيم است!» (26)

و (در اواخر عمر،) اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم و نبوت و كتاب آسمانى را در دودمانش قرار داديم و پاداش او را در دنيا داديم و او در آخرت از صالحان است! (27)

و لوط را فرستاديم هنگامى كه به قوم خود گفت: «شما عمل بسيار زشتى انجام مى‏دهيد كه هيچ يك از مردم جهان پيش از شما آن را انجام نداده است! (28)

آيا شما به سراغ مردان مى‏رويد و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مى‏كنيد و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مى‏دهيد؟! «اما پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند:» اگر راست مى‏گويى عذاب الهى را براى ما بياور! (29)

(لوط) عرض كرد: «پروردگارا! مرا در برابر اين قوم تبهكار يارى فرما!» (30)

و هنگامى كه فرستادگان ما (از فرشتگان) بشارت (تولد فرزند) براى ابراهيم آوردند، گفتند: س‏خ‏للّهما اهل اين شهر و آبادى را (و به شهرهاى قوم لوط اشاره كردند) هلاك خواهيم كرد، چرا كه اهل آن ستمگرند!» (31)

(ابراهيم) گفت: «در اين آبادى لوط است!» گفتند: «ما به كسانى كه در آن هستند آگاهتريم! او و خانواده‏اش را نجات مى‏دهيم؛ جز همسرش كه در ميان قوم (گنهكار) باقى خواهد ماند.» (32)

هنگامى كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از ديدن آنها بدحال و دلتنگ شد؛ گفتند:«نترس و غمگين مباش، ما تو و خانواده‏ات را نجات خواهيم داد، جز همسرت كه در ميان قوم باقى مى‏ماند. (33)

ما بر اهل اين شهر و آبادى به خاطر گناهانشان، عذابى از آسمان فرو خواهيم ريخت!» (34)

و از اين آبادى نشانه روشنى (و درس عبرتى) براى كسانى كه مى‏انديشند باقى گذارديم! (35)

و ما بسوى «مدين‏»، برادرشان «شعيب‏» را فرستاديم؛ گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستيد، و به روز بازپسين اميدوار باشيد، و در زمين فساد نكنيد!» (36)

(ولى) آنها او را تكذيب كردند، و به اين سبب زلزله آنان را فراگرفت، و بامدادان در خانه‏هاى خود به رو در افتاده و مرده بودند! (37)

ما طايفه «عاد» و «ثمود» را نيز (هلاك كرديم)، و مساكن (ويران شده) آنان براى شما آشكار است؛ شيطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود، از اين رو آنان را از راه (خدا) بازداشت در حالى كه بينا بودند. (38)

و «قارون‏» و «فرعون‏» و «هامان‏» را نيز هلاك كرديم؛ موسى با دلايل روشن به سراغشان آمد، اما آنان در زمين برترى جويى كردند، ولى نتوانستند بر خدا پيشى گيرند! (39)

ما هر يك از آنان را به گناهانشان گرفتيم، بر بعضى از آنها طوفانى از سنگريزه فرستاديم، و بعضى از آنان را صيحه آسمانى فروگرفت، و بعضى ديگر را در زمين فرو برديم، و بعضى را غرق كرديم؛ خداوند هرگز به آنها ستم نكرد، ولى آنها خودشان بر خود ستم مى‏كردند! (40)

مثل كسانى كه غير از خدا را اولياى خود برگزيدند، مثل عنكبوت است كه خانه‏اى براى خود انتخاب كرده؛ در حالى كه سست‏ترين خانه‏هاى خانه عنكبوت است اگر مى‏دانستند! (41)

خداوند آنچه را غير از او مى‏خوانند مى‏داند، و او شكست‏ناپذير و حكيم است. (42)

اينها مثالهايى است كه ما براى مردم مى‏زنيم، و جز دانايان آن را درك نمى‏كنند. (43)

خداوند، آسمانها و زمين را بحق آفريد؛ و در اين آيتى است براى مؤمنان. (44)

آنچه را از كتاب (آسمانى) به تو وحى شده تلاوت كن، و نماز را برپا دار، كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه بازمى‏دارد، و ياد خدا بزرگتر است؛ و خداوند مى‏داند شما چه كارهايى انجام مى‏دهيد! (45)

با اهل كتاب جز به روشى كه از همه نيكوتر است مجادله نكنيد، مگر كسانى از آنان كه ستم كردند؛ و (به آنها) بگوييد: «ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده ايمان آورده‏ايم، و معبود ما و شما يكى است، و ما در برابراو تسليم هستيم!» (46)

و اين گونه، كتاب ( قرآن) را بر تو نازل كرديم، كسانى كه كتاب (آسمانى)به آنها داده‏ايم به اين كتاب ايمان مى‏آورند؛ و بعضى از اين گروه ( مشركان) نيز به آن مؤمن مى‏شوند؛ و آيات ما را جز كافران انكار نمى‏كنند. (47)

تو هرگز پيش از اين كتابى نمى‏خواندى، و با دست خود چيزى نمى‏نوشتى، مبادا كسانى كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند! (48)

ولى اين آيات روشنى است كه در سينه دانشوران جاى دارد؛ و آيات ما را جز ستمگران انكار نمى‏كنند! (49)

گفتند: «چرا معجزاتى از سوى پروردگارش بر او نازل نشده؟!» بگو: «معجزات همه نزد خداست (و به فرمان او نازل مى‏شود، نه به ميل من و شما)؛ من تنها بيم دهنده‏اى آشكارم! (50)

آيا براى آنان كافى نيست كه اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه پيوسته بر آنها تلاوت مى‏شود؟! در اين، رحمت و تذكرى است براى كسانى كه ايمان مى‏آورند (و اين معجزه بسيار واضحى است) . (51)

بگو: «همين بس كه خدا ميان من و شما گواه است؛ آنچه را در آسمانها و زمين است مى‏داند؛ و كسانى كه به باطل ايمان آوردند و به خدا كافر شدند زيانكاران واقعى هستند! (52)

آنان با شتاب از تو عذاب را مى‏طلبند؛ و اگر موعد مقررى تعيين نشده بود، عذاب (الهى) به سراغ آنان مى‏آمد؛ و سرانجام اين عذاب بطور ناگهانى بر آنها نازل مى‏شود در حالى كه نمى‏دانند (و غافلند). (53)

آنان با عجله از تو عذاب مى‏طلبند، در حالى كه جهنم به كافران احاطه دارد! (54)

آن روز كه عذاب (الهى) آنها را از بالاى سر و پايين پايشان فرامى‏گيرد و به آنها يد: «بچشيد آنچه را عمل مى‏كرديد» (روز سخت و دردناكى براى آنهاست!) (55)

اى بندگان من كه ايمان آورده‏ايد! زمين من وسيع است، پس تنها مرا بپرستيد (و در برابر فشارهاى دشمنان تسليم نشويد)! (56)

هر انسانى مرگ را مى‏چشد، سپس شما را بسوى ما بازمى‏گردانند. (57)

و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، آنان را در غرفه‏هايى از بهشت جاى مى‏دهيم كه نهرها در زير آن جارى است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ چه خوب است پاداش عمل‏كنندگان! (58)

همانها كه (در برابر مشكلات) صبر (و استقامت) كردند و بر پروردگارشان توكل مى‏كنند. (59)

چه بسا جنبنده‏اى كه قدرت حمل روزى خود را ندارد، خداوند او و شما را روزى مى‏دهد؛ و او شنوا و داناست. (60)

و هر گاه از آنان بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده، و خورشيد و ماه را مسخر كرده است؟» مى‏گويند: «الله‏»! پس با اين حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف مى‏سازند؟! (61)

خداوند روزى را براى هر كس از بندگانش بخواهد گسترده مى‏كند، و براى هر كس بخواهد محدود مى‏سازد؛ خداوند به همه چيز داناست! (62)

و اگر از آنان بپرسى: «چه كسى از آسمان آبى فرستاد و بوسيله آن زمين را پس از مردنش زنده كرد؟ مى‏گويند: «الله‏»! بگو: «حمد و ستايش مخصوص خداست!»اما بيشتر آنها نمى‏دانند. (63)

اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست؛ و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مى‏دانستند! (64)

هنگامى كه بر سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص مى‏خوانند (و غير او را فراموش مى‏كنند)؛ اما هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك مى‏شوند! (65)

(بگذار) آنچه را (از آيات) به آنها داده‏ايم انكار كنند و از لذات زودگذر زندگى بهره گيرند؛ اما بزودى خواهند فهميد! (66)

آيا نديدند كه ما حرم امنى (براى آنها) قرار داديم در حالى كه مردم را در اطراف آنان (در بيرون اين حرم) مى‏ربايند؟! آيا به باطل ايمان مى‏آورند و نعمت خدا را كفران مى‏كنند؟! (67)

چه كسى ستمكارتر از آن كس است كه بر خدا دروغ بسته يا حق را پس از آنكه به سراغش آمده تكذيب نمايد؟! آيا جايگاه كافران در دوزخ نيست؟! (68)

و آنها كه در راه ما (با خلوص نيت) جهاد كنند، قطعا به راه‏هاى خود، هدايتشان خواهيم كرد؛ و خداوند با نيكوكاران است. (69)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 9 اسفند 1394  | 7:09 PM | نويسنده : سعیدی-بحرینی

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

طسم! (1)

اينها از آيات كتاب مبين است! (2)

ما از داستان موسى و فرعون بحق بر تو مى‏خوانيم، براى گروهى كه (طالب حقند و) ايمان مى‏آورند! (3)

فرعون در زمين برترى‏جويى كرد، و اهل آن را به گروه‏هاى مختلفى تقسيم نمود؛ گروهى را به ضعف و ناتوانى مى‏كشاند، پسرانشان را سر مى‏بريد و زنانشان را (براى كنيزى و خدمت) زنده نگه مى‏داشت؛ او به يقين از مفسدان بود! (4)

ما مى‏خواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم! (5)

و حكومتشان را در زمين پابرجا سازيم؛ و به فرعون و هامان و لشكريانشان، آنچه را از آنها ( بنى اسرائيل) بيم داشتند نشان دهيم! (6)

ما به مادر موسى الهام كرديم كه: «او را شير ده؛ و هنگامى كه بر او ترسيدى، وى را در دريا(ى نيل) بيفكن؛ و نترس و غمگين مباش، كه ما او را به تو بازمى‏گردانيم، و او را از رسولان قرار مى‏دهيم!» (7)

(هنگامى كه مادر بفرمان خدا او را به دريا افكند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مايه اندوهشان گردد! مسلما فرعون و هامان و لشكريانشان خطاكار بودند.(8)

همسر فرعون (چون ديد آنها قصد كشتن كودك را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نكشيد شايد براى ما مفيد باشد، يا او را بعنوان پسر خود برگزينيم!» و آنها نمى‏فهميدند (كه دشمن اصلى خود را در آغوش خويش مى‏پرورانند)! (9)

(سرانجام) قلب مادر موسى از همه چيز (جز ياد فرزندش) تهى گشت؛ و اگر دل او را (بوسيله ايمان و اميد) محكم نكرده بوديم، نزديك بود مطلب را افشا كند! (10)

و (مادر موسى) به خواهر او گفت: «وضع حال او را پيگيرى كن!» او نيز از دور ماجرا را مشاهده كرد در حالى كه آنان بى‏خبر بودند. (11)

ما همه زنان شيرده را از پيش بر او حرام كرديم (تا تنها به آغوش مادر بازگردد)؛ و خواهرش (كه بيتابى ماموران را براى پيدا كردن دايه مشاهده كرد) گفت: «آيا شما را به خانواده‏اى راهنمايى كنم كه مى‏توانند اين نوزاد را براى شما كفالت كنند و خيرخواه او باشند؟!» (12)

ما او را به مادرش بازگردانديم تا چشمش روشن شود و غمگين نباشد و بداند كه وعده الهى حق است؛ ولى بيشتر آنان نمى‏دانند! (13)

و هنگامى كه (موسى) نيرومند و كامل شد، حكمت و دانش به او داديم؛ و اين گونه نيكوكاران را جزا مى‏دهيم! (14)

او به هنگامى كه اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند؛ يكى از پيروان او بود (و از بنى اسرائيل)، و ديگرى از دشمنانش، آن كه از پيروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى كمك نمود؛ موسى مشت محكمى بر سينه او زد و كار او را ساخت (و بر زمين افتاد و مرد)؛ موسى گفت: «اين (نزاع شما) از عمل شيطان بود، كه او دشمن و گمراه‏كننده آشكارى است‏» (15)

(سپس) عرض كرد: «پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم؛ مرا ببخش!» خداوند او را بخشيد، كه او غفور و رحيم است! (16)

عرض كرد: «پروردگارا! بشكرانه نعمتى كه به من دادى، هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود! س‏ذللّه (17)

موسى در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‏اى (و در جستجوى اخبار)؛ ناگهان ديد همان كسى كه ديروز از او يارى طلبيده بود فرياد مى‏زند و از او كمك مى‏خواهد، موسى به او گفت: «تو آشكارا انسان (ماجراجو و) گمراهى هستى!» (18)

و هنگامى كه خواست با كسى كه دشمن هر دوى آنها بود درگير شود و با قدرت مانع او گردد، (فريادش بلند شد،) گفت: «اى موسى مى‏خواهى! مرا بكشى همان گونه كه ديروز انسانى را كشتى؟! تو فقط مى‏خواهى جبارى در روى زمين باشى، و نمى‏خواهى از مصلحان باشى!» (19)

(در اين هنگام) مردى با سرعت از دورترين نقطه شهر ( مركز فرعونيان) آمد و گفت: «اى موسى! اين جمعيت براى كشتن تو به مشورت نشسته‏اند؛ فورا از شهر خارج شو، كه من از خيرخواهان توام!» (20)

موسى از شهر خارج شد در حالى كه ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‏اى؛ عرض كرد: س‏خ‏للّهپروردگارا! مرا از اين قوم ظالم رهايى بخش!» (21)

و هنگامى كه متوجه جانب مدين شد گفت: «اميدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند! س‏ذللّه (22)

و هنگامى كه به (چاه) آب مدين رسيد، گروهى از مردم را در آنجا ديد كه چهارپايان خود را سيراب مى‏كنند؛ و در كنار آنان دو زن را ديد كه مراقب گوسفندان خويشند (و به چاه نزديك نمى‏شوند؛ موسى) به آن دو گفت: «كار شما چيست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمى‏دهيد؟!) س‏ذللّه گفتند: «ما آنها را آب نمى‏دهيم تا چوپانها همگى خارج شوند؛ و پدر ما پيرمرد كهنسالى است (و قادر بر اين كارها نيست.)!» (23)

موسى براى (گوسفندان) آن دو آب كشيد؛ سپس رو به سايه آورد و عرض كرد: «پروردگارا! هر خير و نيكى بر من فرستى، به آن نيازمندم!» (24)

ناگهان يكى از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالى كه با نهايت حيا گام برمى‏داشت، گفت: س‏خ‏للّهپدرم از تو دعوت مى‏كند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را كه براى ما انجام دادى به تو بپردازد.» هنگامى كه موسى نزد او ( شعيب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات يافتى!» (25)

يكى از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام كن، زيرا بهترين كسى را كه مى‏توانى استخدام كنى آن كسى است كه قوى و امين باشد (و او همين مرد است)!» (26)

(شعيب) گفت: «من مى‏خواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى؛ و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى، محبتى از ناحيه توست؛ من نمى‏خواهم كار سنگينى بر دوش تو بگذارم؛ و ان شاء الله مرا از صالحان خواهى يافت‏» (27)

(موسى) گفت: «(مانعى ندارد،) اين قراردادى ميان من و تو باشد؛ البته هر كدام از اين دو مدت را انجام دهم ستمى بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما مى‏گوييم گواه است!» (28)

هنگامى كه موسى مدت خود را به پايان رسانيد و همراه خانواده‏اش (از مدين به سوى مصر) حركت كرد، از جانب طور آتشى ديد! به خانواده‏اش گفت: «درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! (مى‏روم) شايد خبرى از آن براى شما بياورم، يا شعله‏اى از آتش تا با آن گرم شويد!» (29)

هنگامى كه به سراغ آتش آمد، از كرانه راست دره، در آن سرزمين پر بركت، از ميان يك درخت ندا داده شد كه: «اى موسى! منم خداوند، پروردگار جهانيان! (30)

عصايت را بيفكن!» هنگامى كه (عصا را افكند و) ديد همچون مارى با سرعت حركت مى‏كند، ترسيد و به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد! ندا آمد: «برگرد و نترس، تو در امان هستى! (31)

دستت را در گريبان خود فروبر، هنگامى كه خارج مى‏شود سفيد و درخشنده است بدون عيب و نقص؛ و دستهايت را بر سينه‏ات بگذار، تا ترس و وحشت از تو دور شود! اين دو ( معجزه عصا و يد بيضا) برهان روشن از پروردگارت بسوى فرعون و اطرافيان اوست، كه آنان قوم فاسقى هستند!» (32)

عرض كرد: «پروردگارا! من يك تن از آنان را كشته‏ام؛ مى‏ترسم مرا به قتل برسانند! (33)

و برادرم هارون زبانش از من فصيحتر است؛ او را همراه من بفرست تا ياور من باشد و مرا تصديق كند؛ مى‏ترسم مرا تكذيب كنند!» (34)

فرمود: «بزودى بازوان تو را بوسيله برادرت محكم (و نيرومند) مى‏كنيم، و براى شما سلطه و برترى قرارمى‏دهيم؛ و به بركت آيات ما، بر شما دست نمى‏يابند؛ شما و پيروانتان پيروزيد!» (35)

هنگامى كه موسى معجزات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: «اين چيزى جز سحر نيست كه بدروغ به خدا بسته شده؛ ما هرگز چنين چيزى را در نياكان خود نشنيده‏ايم!» (36)

موسى گفت: «پروردگارم از حال كسانى كه هدايت را از نزد او آورده‏اند، و كسانى كه عاقبت نيك سرا(ى دنيا و آخرت) از آن آنهاست آگاهتر است! مسلما ظالمان رستگار نخواهند شد! س‏ذللّه (37)

فرعون گفت: «اى جمعيت اشراف! من خدايى جز خودم براى شما سراغ ندارم. (اما براى تحقيق بيشتر،) اى هامان، برايم آتشى بر گل بيفروز (و آجرهاى محكم بساز)، و براى من برج بلندى ترتيب ده تا از خداى موسى خبر گيرم؛ هر چند من گمان مى‏كنم او از دروغگويان است!» (38)

(سرانجام) فرعون و لشكريانش بدون حق در زمين استكبار كردند، و پنداشتند بسوى ما بازگردانده نمى‏شوند! (39)

ما نيز او و لشكريانش را گرفتيم و به دريا افكنديم؛ اكنون بنگر پايان كار ظالمان چگونه بود! (40)

و آنان ( فرعونيان) را پيشوايانى قرار داديم كه به آتش (دوزخ) دعوت مى‏كنند؛ وروز رستاخيز يارى نخواهند شد! (41)

و در اين دنيا نيز لعنتى بدنبال آنان قرار داديم؛ و روز قيامت از زشت‏رويانند! (42)

و ما به موسى كتاب آسمانى داديم بعد از آنكه اقوام قرون نخستين را هلاك نموديم؛ كتابى كه براى مردم بصيرت‏آفرين بود، و مايه هدايت و رحمت؛ شايد متذكر شوند! (43)

تو در جانب غربى نبودى هنگامى كه ما فرمان نبوت را به موسى داديم؛ و تو از شاهدان نبودى (در آن هنگام كه معجزات را در اختيار موسى گذارديم)! (44)

ولى ما اقوامى را در اعصار مختلف خلق كرديم، و زمانهاى طولانى بر آنها گذشت (كه آثار انبيا از دلهايشان محو شد؛ پس تو را با كتاب آسمانيت فرستاديم)! تو هرگز در ميان مردم مدين اقامت نداشتى تا (از وضع آنان آگاه باشى و) آيات ما را براى آنها ( مشركان مكه) بخوانى، ولى ما بوديم كه تو را فرستاديم (و اين آيات را در اختيارت قرار داديم)! (45)

تو در كنار طور نبودى زمانى كه ما ندا داديم؛ ولى اين رحمتى از سوى پروردگارت بود (كه اين اخبار را در اختيار تو نهاد) تا بوسيله آن قومى را انذار كنى كه پيش از تو هيچ انذاركننده‏اى براى آنان نيامده است؛ شايد متذكر شوند! (46)

هرگاه(پيش از فرستادن پيامبرى) مجازات و مصيبتى بر اثر اعمالشان به آنان مى‏رسيد، مى‏گفتند: «پروردگارا! چرا رسولى براى ما نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم؟!» (47)

ولى هنگامى كه حق از نزد ما براى آنها آمد گفتند: «چرا مثل همان چيزى كه به موسى داده شد به اين پيامبر داده نشده است؟!» مگر بهانه‏جويانى همانند آنان، معجزاتى را كه در گذشته به موسى داده شد، انكار نكردند و گفتند: «اين دو نفر ( موسى و هارون) دو ساحرند كه دست به دست هم داده‏اند (تا ما را گمراه كنند) و ما به هر دو كافريم‏»؟! (48)

بگو: «اگر راست مى‏گوييد (كه تورات و قرآن از سوى خدا نيست)، كتابى هدايت‏بخش‏تر از اين دو از نزد خدا بياوريد، تا من از آن پيروى كنم!» (49)

اگر اين پيشنهاد تو را نپذيرند، بدان كه آنان تنها از هوسهاى خود پيروى مى‏كنند! و آيا گمراهتر از آن كس كه پيروى هواى نفس خويش كرده و هيچ هدايت الهى را نپذيرفته، كسى پيدا مى‏شود؟! مسلما خداوند قوم ستمگر را هدايت نمى‏كند! (50)

ما آيات قرآن را يكى پس از ديگرى براى آنان آورديم شايد متذكر شوند! (51)

كسانى كه قبلا كتاب آسمانى به آنان داده‏ايم به آن ( قرآن) ايمان مى‏آورند! (52)

و هنگامى كه بر آنان خوانده شود مى‏گويند: «به آن ايمان آورديم؛ اينها همه حق است و از سوى پروردگار ماست؛ ما پيش از اين هم مسلمان بوديم!» (53)

آنها كسانى هستند كه بخاطر شكيباييشان، اجر و پادششان را دو بار دريافت مى‏دارند؛ و بوسيله نيكيها بديها را دفع مى‏كنند؛ و از آنچه به آنان روزى داده‏ايم انفاق مى‏نمايند؛ (54)

و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روى مى‏گردانند و مى‏گويند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان؛ سلام بر شما (سلام وداع)؛ ما خواهان جاهلان نيستيم!» (55)

تو نمى‏توانى كسى را كه دوست دارى هدايت كنى؛ ولى خداوند هر كس را بخواهد هدايت مى‏كند؛ و او به هدايت يافتگان آگاهتر است! (56)

آنها گفتند: «ما اگر هدايت را همراه تو پذيرا شويم، ما را از سرزمينمان مى‏ربايند!» آيا ما حرم امنى در اختيار آنها قرار نداديم كه ثمرات هر چيزى (از هر شهر و ديارى) بسوى آن آورده مى‏شود؟! رزقى است از جانب ما؛ ولى بيشتر آنان نمى‏دانند! (57)

و چه بسيار از شهرها و آباديهايى را كه بر اثر فراوانى نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاك كرديم! اين خانه‏هاى آنهاست (كه‏ويران شده)، و بعد از آنان جز اندكى كسى در آنها سكونت نكرد؛ و ما وارث آنان بوديم! (58)

و پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاك نمى‏كرد تا اينكه در كانون آنها پيامبرى مبعوث كند كه آيات ما را بر آنان بخواند؛ و ما هرگز آباديها و شهرها را هلاك نكرديم مگر آنكه اهلش ظالم بودند! (59)

آنچه به شما داده شده، متاع زندگى دنيا و زينت آن است؛ و آنچه نزد خداست بهتر و پايدارتر است؛ آيا انديشه نمى‏كنيد؟! (60)

آيا كسى كه به او وعده نيكو داده‏ايم و به آن خواهد رسيد، همانند كسى است كه متاع زندگى دنيا به او داده‏ايم سپس روز قيامت (براى حساب و جزا) از احضارشدگان خواهد بود؟! (61)

روزى را (به خاطر بياوريد) كه خداوند آنان را ندا ميدهد و ميگويد: «كجا هستند همتايانى كه براى من مى‏پنداشتيد؟!» (62)

گروهى (از معبودان) كه فرمان عذاب درباره آنها مسلم شده است ميگويند: «پروردگارا! ما اينها ( عابدان) را گمراه كرديم؛ (آرى) ما آنها را گمراه كرديم همان‏گونه كه خودمان گمراه شديم؛ ما از آنان به سوى تو بيزارى مى‏جوييم؛ آنان در حقيقت ما را نمى‏پرستيدند (بلكه هواى نفس خود را پرستش مى‏كردند)!» (63)

و به آنها ( عابدان) گفته مى‏شود: «معبودهايتان را كه همتاى خدا مى‏پنداشتيد بخوانيد (تا شما را يارى كنند)!» معبودهايشان را مى‏خوانند، ولى جوابى به آنان نمى‏دهند! و (در اين هنگام) عذاب الهى را (با چشم خود) مى‏بينند، و آرزو مى‏كنند اى كاش هدايت يافته بودند! (64)

(به خاطر آوريد) روزى را كه خداوند آنان را ندا مى‏دهد و مى‏گويد: «چه پاسخى به پيامبران (من) گفتيد؟!» (65)

در آن روز، همه اخبار به آنان پوشيده مى‏ماند، (حتى نمى‏توانند) از يكديگر سؤالى كنند! (66)

اما كسى كه توبه كند، و ايمان آورد و عمل صالحى انجام دهد، اميد است از رستگاران باشد! (67)

پروردگار تو هر چه بخواهد مى‏آفريند، و هر چه بخواهد برمى‏گزيند؛ آنان (در برابر او) اختيارى ندارند؛ منزه است خداوند، و برتر است از همتايانى كه براى او قائل مى‏شوند! (68)

و پروردگار تو مى‏داند آنچه را كه سينه‏هايشان پنهان مى‏دارد و آنچه را آشكار مى‏سازند! (69)

و او خدايى است كه معبودى جز او نيست؛ ستايش براى اوست در اين جهان و در جهان ديگر؛ حاكميت (نيز) از آن اوست؛ و همه شما به سوى او بازگردانده مى‏شويد! (70)

بگو: «به من خبر دهيد اگر خداوند شب را تا قيامت بر شما جاودان سازد، آيا معبودى جز خدا مى‏تواند روشنايى براى شما بياورد؟! آيا نمى‏شنويد؟!» (71)

بگو: «به من خبر دهيد اگر خداوند روز را تا قيامت بر شما جاودان كند، كدام معبود غير از خداست كه شبى براى شما بياورد تا در آن آرامش يابيد؟ آيا نمى‏بينيد؟!» (72)

و از رحمت اوست كه براى شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشيد و هم براى بهره‏گيرى از فضل خدا تلاش كنيد، و شايد شكر نعمت او را بجا آوريد! (73)

(به خاطر آوريد) روزى را كه آنها را ندا مى‏دهد و مى‏گويد: «كجايند همتايانى كه براى من مى‏پنداشتيد؟!» (74)

(در آن روز) از هر امتى گواهى برمى‏گزينيم و (به مشركان) مى‏گوييم: «دليل خود را بياوريد! س‏ذللّه اما آنها مى‏دانند كه حق از آن خداست، و تمام آنچه را افترا مى‏بستند از (نظر) آنها گم خواهد شد! (75)

قارون از قوم موسى بود، اما بر آنان ستم كرد؛ ما آنقدر از گنجها به او داده بوديم كه حمل كليدهاى آن براى يك گروه زورمند مشكل بود! (به خاطر آوريد) هنگامى را كه قومش به او گفتند: «اين همه شادى مغرورانه مكن، كه خداوند شادى‏كنندگان مغرور را دوست نمى‏دارد! (76)

و درآنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب؛ و بهره‏ات را از دنيا فراموش مكن؛ و همان‏گونه كه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن؛ و هرگز در زمين در جستجوى فساد مباش، كه خدا مفسدان را دوست ندارد! (77)

(قارون) گفت: «اين ثروت را بوسيله دانشى كه نزد من است به دست آورده‏ام!» آيا او نمى‏دانست كه خداوند اقوامى را پيش از او هلاك كرد كه نيرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامى كه عذاب الهى فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمى‏شوند. (78)

(روزى قارون) با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: «اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! به راستى كه او بهره عظيمى دارد!» (79)

اما كسانى كه علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: «واى بر شما ثواب الهى براى كسانى كه ايمان آورده‏اند و عمل صالح انجام مى‏دهند بهتر است، اما جز صابران آن را دريافت نمى‏كنند. س‏ذللّه (80)

سپس ما، او و خانه‏اش را در زمين فرو برديم، و گروهى نداشت كه او را در برابر عذاب الهى يارى كنند، و خود نيز نمى‏توانست خويشتن را يارى دهد. (81)

و آنها كه ديروز آرزو مى‏كردند بجاى او باشند (هنگامى كه اين صحنه را ديدند) گفتند: «واى بر ما! گويى خدا روزى را بر هر كس از بندگانش بخواهد گسترش مى‏دهد يا تنگ مى‏گيرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نيز به قعر زمين فرو مى برد! اى واى گويى كافران هرگز رستگار نمى‏شوند! (82)

(آرى،) اين سراى آخر تو را (تنها) براى كسانى قرارمى‏دهيم كه اراده برترى‏جويى در زمين و فساد را ندارند؛ و عاقبت نيك براى پرهيزگاران است! (83)

كسى كه كار نيكى انجام دهد، براى او پاداشى بهتر از آن است؛ و به كسانى كه كارهاى بد انجام دهند، مجازات بدكاران جز (به مقدار) اعمالشان نخواهد بود. (84)

آن كس كه قرآن را بر تو فرض كرد، تو را به جايگاهت ( زادگاهت) بازمى‏گرداند! بگو: «پروردگار من از همه بهتر مى‏داند چه كسى (برنامه) هدايت آورده، و چه كسى در گمراهى آشكار است! س‏ذللّه (85)

و تو هرگز اميد نداشتى كه اين كتاب آسمانى به تو القا گردد؛ ولى رحمت پروردگارت چنين ايجاب كرد! اكنون كه چنين است، هرگز از كافران پشتيبانى مكن! (86)

و هرگز (آنها) تو را از آيات خداوند، بعد از آنكه بر تو نازل گشت، بازندارند! و بسوى پروردگارت دعوت كن، و هرگز از مشركان مباش! (87)

معبود ديگرى را با خدا مخوان، كه هيچ معبودى جز او نيست؛ همه چيز جز ذات (پاك) او فانى مى‏شود؛ حاكميت تنها از آن اوست؛ و همه بسوى او بازگردانده مى شويد! (88)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 9 اسفند 1394  | 7:08 PM | نويسنده : سعیدی-بحرینی

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

طس - اين آيات قرآن و كتاب مبين است، (1)

وسيله هدايت و بشارت براى مؤمنان است؛ (2)

همان كسانى كه نماز را برپا مى‏دارند، و زكات را ادا مى‏كنند، و آنان به آخرت يقين دارند. (3)

كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، اعمال (بد)شان را براى آنان زينت مى‏دهيم بطورى كه سرگردان مى‏شوند. (4)

آنان كسانى هستند كه عذاب بد (و دردناك) براى آنهاست؛ و آنها در آخرت، زيانكارترين مردمند! (5)

به يقين اين قرآن از سوى حكيم و دانايى بر تو القا مى‏شود. (6)

(به خاطر بياور) هنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت: «من آتشى از دور ديدم؛ (همين جا توقف كنيد؛) بزودى خبرى از آن براى شما مى‏آورم، يا شعله آتشى تا گرم شويد.» (7)

هنگامى كه نزد آتش آمد، ندايى برخاست كه: «مبارك باد آن كس كه در آتش است و كسى كه در اطراف آن است ( فرشتگان و موسى) و منزه است خداوندى كه پروردگار جهانيان است! (8)

اى موسى! من خداوند عزيز و حكيمم! (9)

و عصايت را بيفكن! -هنگامى كه (موسى) به آن نگاه كرد، ديد (با سرعت) همچون مارى به هر سو مى‏دود (ترسيد و) به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد- اى موسى! نترس، كه رسولان در نزد من نمى‏ترسند! (10)

مگر كسى كه ستم كند؛ سپس بدى را به نيكى تبديل نمايد، كه (توبه او را مى‏پذيرم، و) من غفور و رحيمم! (11)

و دستت را در گريبانت داخل كن؛ هنگامى كه خارج مى‏شود، سفيد و درخشنده است بى آنكه عيبى در آن باشد؛ اين در زمره معجزات نه‏گانه‏اى است كه تو با آنها بسوى فرعون و قومش فرستاده مى‏شوى؛ آنان قومى فاسق و طغيانگرند!» (12)

و هنگامى كه آيات روشنى‏بخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: «اين سحرى است آشكار!» (13)

و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهكاران (و مفسدان) چگونه بود! (14)

و ما به داوود و سليمان، دانشى عظيم داديم؛ و آنان گفتند: «ستايش از آن خداوندى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيد.» (15)

و سليمان وارث داوود شد، و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده؛ اين فضيلت آشكارى است.» (16)

لشكريان سليمان، از جن و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند؛ آنقدر زياد بودند كه بايد توقف مى‏كردند تا به‏هم ملحق شوند! (17)

(آنها حركت كردند) تا به سرزمين مورچگان رسيدند؛ مورچه‏اى گفت: «به لانه‏هاى خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالى كه نمى‏فهمند!» (18)

سليمان از سخن او تبسمى كرد و خنديد و گفت: «پروردگارا! شكر نعمتهايى را كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته‏اى به من الهام كن، و توفيق ده تا عمل صالحى كه موجب رضاى توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد كن!» (19)

(سليمان) در جستجوى آن پرنده ( هدهد) برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمى‏بينم، يا اينكه او از غايبان است؟! (20)

قطعا او را كيفر شديدى خواهم داد، يا او را ذبح مى‏كنم، يا بايد دليل روشنى (براى غيبتش) براى من بياورد! (21)

چندان درنگ نكرد (كه هدهد آمد و) گفت: «من بر چيزى آگاهى يافتم كه تو بر آن آگاهى نيافتى؛ من از سرزمين «سبا» يك خبر قطعى براى تو آورده‏ام! (22)

من زنى را ديدم كه بر آنان حكومت مى‏كند، و همه چيز در اختيار دارد، و (به خصوص) تخت عظيمى دارد! (23)

او و قومش را ديدم كه براى غير خدا -خورشيد- سجده مى‏كنند؛ و شيطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته؛ و از اين رو هدايت نمى‏شوند!» (24)

چرا براى خداوندى سجده نمى‏كنند كه آنچه را در آسمانها و زمين پنهان است خارج (و آشكار) مى‏سازد، و آنچه را پنهان مى‏داريد يا آشكار مى‏كنيد مى‏داند؟! (25)

خداوندى كه معبودى جز او نيست، و پروردگار عرش عظيم است! (26)

(سليمان) گفت: «ما تحقيق مى‏كنيم ببينيم راست گفتى يا از دروغگويان هستى؟ (27)

اين نامه مرا ببر و بر آنان بيفكن؛ سپس برگرد (و در گوشه‏اى توقف كن) ببين آنها چه عكس العملى نشان مى‏دهند! (28)

(ملكه سبا) گفت: «اى اشراف! نامه پرارزشى به سوى من افكنده شده! (29)

اين نامه از سليمان است، و چنين مى‏باشد: به نام خداوند بخشنده مهربان (30)

توصيه من اين است كه نسبت به من برترى‏جويى نكنيد، و بسوى من آييد در حالى كه تسليم حق هستيد!» (31)

(سپس) گفت: «اى اشراف (و اى بزرگان)! نظر خود را در اين امر مهم به من بازگو كنيد، كه من هيچ كار مهمى را بدون حضور (و مشورت) شما انجام نداده‏ام! (32)

گفتند: «ما داراى نيروى كافى و قدرت جنگى فراوان هستيم، ولى تصميم نهايى با توست؛ ببين چه دستور مى‏دهى!» (33)

گفت: پادشاهان هنگامى كه وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مى‏كشند، و عزيزان آنجا را ذليل مى‏كنند؛ (آرى) كار آنان همين‏گونه است! (34)

و من (اكنون جنگ را صلاح نمى‏بينم،) هديه گرانبهايى براى آنان مى‏فرستم تا ببينم فرستادگان من چه خبر مى‏آورند (و از اين طريق آنها را بيازمايم)!» (35)

هنگامى كه (فرستاده ملكه سبا)ا نزد سليمان آمد، گفت: «مى‏خواهيد مرا با مال كمك كنيد (و فريب دهيد)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است؛ بلكه شما هستيد كه به هديه‏هايتان خوشحال مى‏شويد! (36)

بسوى آنان بازگرد (و اعلام كن) با لشكريانى به سراغ آنان مى‏آييم كه قدرت مقابله با آن را نداشته باشند؛ و آنان را از آن (سرزمين آباد) با ذلت و خوارى بيرون مى‏رانيم!» (37)

(سليمان) گفت: «اى بزرگان! كدام يك از شما تخت او را براى من مى‏آورد پيش از آنكه به حال تسليم نزد من آيند؟» (38)

عفريتى از جن گفت: «من آن را نزد تو مى‏آورم پيش از آنكه از مجلست برخيزى و من نسبت به اين امر، توانا و امينم!» (39)

(اما) كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) داشت گفت: «پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى كه(سليمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را بجا مى‏آورم يا كفران مى‏كنم؟! و هر كس شكر كند، به نفع خود شكر مى‏كند؛ و هر كس كفران نمايد (بزيان خويش نموده است، كه) پروردگار من، غنى و كريم است!» (40)

(سليمان) گفت: «تخت او را برايش ناشناس سازيد؛ ببينم آيا متوجه مى‏شود يا از كسانى است كه هدايت نخواهند شد؟! (41)

هنگامى كه آمد، به او گفته شد: «آيا تخت تو اين گونه است؟» گفت: گويا خود آن است! و ما پيش از اين هم آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم!» (42)

و او را از آنچه غير از خدا ميپرستيد بازداشت، كه او ( ملكه سبا) از قوم كافران بود. (43)

به او گفته شد: «داخل حياط (قصر) شو!» هنگامى كه نظر به آن افكند، پنداشت نهر آبى است و ساق پاهاى خود را برهنه كرد (تا از آب بگذرد؛ اما سليمان) گفت: «(اين آب نيست،) بلكه قصرى است از بلور صاف!» (ملكه سبا) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم كردم؛ و (اينك) با سليمان براى خداوندى كه پروردگار عالميان است اسلام آوردم!» (44)

ما به سوى «ثمود»، برادرشان «صالح‏» را فرستاديم كه: خداى يگانه‏را بپرستيد! اما آنان به دو گروه تقسيم شدند كه به مخاصمه پرداختند. (45)

(صالح) گفت: «اى قوم من! چرا براى بدى قبل از نيكى عجله مى‏كنيد (و عذاب الهى را مى‏طلبيد نه رحمت او را)؟! چرا از خداوند تقاضاى آمرزش نمى‏كنيد تا شايد مشمول رحمت (او) شويد؟!» (46)

آنها گفتند: «ما تو را و كسانى كه با تو هستند به فال بد گرفتيم!» (صالح) گفت: «فال (نيك و) بد شما نزد خداست (و همه مقدرات به قدرت او تعيين مى‏گردد)؛ بلكه شما گروهى هستيد فريب‏خورده! (47)

و در آن شهر، نه گروهك بودند كه در زمين فساد مى‏كردند و اصلاح نمى‏كردند. (48)

آنها گفتند: «بياييد قسم ياد كنيد به خدا كه بر او ( صالح) و خانواده اش شبيخون مى زنيم (و آنها را به قتل مى‏رسانيم؛) سپس به ولى دم او مى‏گوييم: ما هرگز از هلاكت خانواده او خبر نداشتيم و در اين گفتار خود صادق هستيم!» (49)

آنها نقشه مهمى كشيدند، و ما هم نقشه مهمى؛ در حالى كه آنها درك نمى‏كردند! (50)

بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، كه ما آنها و قومشان همگى را نابود كرديم؛ (51)

اين خانه‏هاى آنهاست كه بخاطر ظلم و ستمشان خالى مانده؛ و در اين نشانه روشنى است براى كسانى كه آگاهند! (52)

و كسانى را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند نجات داديم! (53)

و لوط را (به ياد آور) هنگامى كه به قومش گفت: «آيا شما به سراغ كار بسيار زشتى مى‏رويد در حالى كه (نتايج شوم آن را) مى‏بينيد؟! (54)

آيا شما بجاى زنان، از روى شهوت به سراغ مردان مى‏رويد؟! شما قومى نادانيد!» (55)

آنها پاسخى جز اين نداشتند كه (به يكديگر) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و ديار خود بيرون كنيد، كه اينها افرادى پاكدامن هستند!» (56)

ما او و خانواده‏اش را نجات داديم، بجز همسرش كه مقدر كرديم جزء باقى‏ماندگان (در آن شهر) باشد! (57)

سپس بارانى (از سنگ) بر سر آنها بارانديم (و همگى زير آن مدفون شدند)؛ و چه بد است باران انذارشدگان! (58)

بگو: «حمد مخصوص خداست؛ و سلام بر بندگان برگزيده‏اش!» آيا خداوند بهتر است يا بتهايى كه همتاى او قرارمى‏دهند؟! (59)

(آيا بتهايى كه معبود شما هستند بهترند) يا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده؟! و براى شما از آسمان، آبى فرستاد كه با آن، باغهايى زيبا و سرورانگيز رويانديم؛ شما هرگز قدرت نداشتيد درختان آن را برويانيد! آيا معبود ديگرى با خداست؟! نه، بلكه آنها گروهى هستند كه (از روى نادانى، مخلوقات را) همطراز (پروردگارشان) قرار مى‏دهند! (60)

يا كسى كه زمين را مستقر و آرام قرار داد، و ميان آن نهرهايى روان ساخت، و براى آن كوه‏هاى ثابت و پابرجا ايجاد كرد، و ميان دو دريا مانعى قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند؛ با اين حال) آيا معبودى با خداست؟! نه، بلكه بيشتر آنان نمى‏دانند (و جاهلند)! (61)

يا كسى كه دعاى مضطر را اجابت مى‏كند و گرفتارى را برطرف مى‏سازد، و شما را خلفاى زمين قرارمى‏دهد؛ آيا معبودى با خداست؟! كمتر متذكر مى‏شويد! (62)

يا كسى كه شما را در تاريكيهاى صحرا و دريا هدايت مى‏كند، و كسى كه بادها را بعنوان بشارت پيش از نزول رحمتش مى‏فرستد؛ آيا معبودى با خداست؟! خداوند برتر است از آنچه براى او شريك قرارمى‏دهند! (63)

يا كسى كه آفرينش را آغاز كرد، سپس آن را تجديد مى‏كند، و كسى كه شما را از آسمان و زمين روزى مى‏دهد؛ آيا معبودى با خداست؟! بگو: «دليلتان را بياوريد اگر راست مى‏گوييد! س‏ذللّه (64)

بگو: «كسانى كه در آسمانها و زمين هستند غيب نمى‏دانند جز خدا، و نمى‏دانند كى برانگيخته مى‏شوند!» (65)

آنها ( مشركان) اطلاع صحيحى درباره آخرت ندارند؛ بلكه در اصل آن شك دارند؛ بلكه نسبت به آن نابينايند! (66)

و كافران گفتند: «آيا هنگامى كه ما و پدرانمان خاك شديم، (زنده مى‏شويم و) از دل خاك بيرون مى‏آييم؟! (67)

اين وعده‏اى است كه به ما و پدرانمان از پيش داده شده؛ اينها همان افسانه‏هاى خرافى پيشينيان است!» (68)

بگو: «در روى زمين سير كنيد و ببينيد عاقبت كار مجرمان به كجا رسيد!» (69)

از (تكذيب و انكار) آنان غمگين مباش، و سينه‏ات از توطئه آنان تنگ نشود! (70)

آنها مى‏گويند: «اين وعده (عذاب كه به ما مى‏دهيد) كى خواهد آمد اگر راست مى‏گوييد؟!» (71)

بگو: «شايد پاره‏اى از آنچه درباره آن شتاب مى‏كنيد، نزديك و در كنار شما باشد!» (72)

مسلما پروردگار تو نسبت به مردم، فضل (و رحمت) دارد؛ ولى بيشترشان شكرگزار نيستند! (73)

و پروردگارت آنچه را در سينه‏هايشان پنهان مى‏دارند و آنچه را آشكار مى‏كنند بخوبى مى‏داند! (74)

و هيچ موجود پنهانى در آسمان و زمين نيست مگر اينكه در كتاب مبين (در لوح محفوظ و علم بى‏پايان پروردگار) ثبت است! (75)

اين قرآن اكثر چيزهايى را كه بنى اسرائيل در آن اختلاف دارند براى آنان بيان مى‏كند؛ (76)

و مايه هدايت و رحمت براى مؤمنان است! (77)

پروردگار تو ميان آنها در قيامت به حكم خود داورى مى‏كند؛ و اوست قادر دانا. (78)

پس بر خدا توكل كن، كه تو بر حق آشكار هستى! (79)

مسلما تو نمى‏توانى سخنت را به گوش مردگان برسانى، و نمى‏توانى كران را هنگامى كه روى برمى‏گردانند و پشت مى‏كنند فراخوانى! (80)

و نيز نمى‏توانى كوران را از گمراهيشان برهانى؛ تو فقط ميتوانى سخن خود را به گوش كسانى برسانى كه آماده پذيرش ايمان به آيات ما هستند و در برابر حق تسليمند! (81)

و هنگامى كه فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخيز قرار گيرند)، جنبنده‏اى را از زمين براى آنها خارج مى‏كنيم كه با آنان تكلم مى‏كند (و مى‏گويد) كه مردم به آيات ما ايمان نمى‏آوردند. (82)

(به خاطر آور) روزى را كه ما از هر امتى، گروهى را از كسانى كه آيات ما را تكذيب مى‏كردند محشور مى‏كنيم؛ و آنها را نگه مى‏داريم تا به يكديگر ملحق شوند! (83)

تا زمانى كه (به پاى حساب) مى‏آيند، (به آنان) مى‏گويد: «آيا آيات مرا تكذيب كرديد و در صدد تحقيق برنيامديد؟! شما چه اعمالى انجام مى‏داديد؟!» (84)

دراين هنگام، فرمان عذاب بخاطر ظلمشان بر آنها واقع مى‏شود، و آنها سخنى ندارند كه بگويند! (85)

يا نديدند كه ما شب را براى آرامش آنها قرار داديم و روز را روشنى‏بخش؟! در اين امور نشانه‏هاى روشنى است براى كسانى كه ايمان مى‏آورند (و آماده قبول حقند). (86)

و (به خاطر آوريد) روزى را كه در «صور» دميده مى‏شود، و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند در وحشت فرو مى‏روند، جز كسانى كه خدا خواسته؛ و همگى با خضوع در پيشگاه او حاضر مى‏شوند! (87)

كوه‏ها را مى‏بينى، و آنها را ساكن و جامد مى‏پندارى، در حالى كه مانند ابر در حركتند؛ اين صنع و آفرينش خداوندى است كه همه چيز را متقن آفريده؛ او از كارهايى كه شما انجام مى‏دهيد مسلما آگاه است! (88)

كسانى كه كار نيكى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت؛ و آنان از وحشت آن روز درامانند! (89)

و آنها كه اعمال بدى انجام دهند، به صورت در آتش افكنده مى‏شوند؛ آيا جزايى جز آنچه عمل مى‏كرديد خواهيد داشت؟! (90)

(بگو:) من مامورم پروردگار اين شهر (مقدس مكه) را عبادت كنم، همان كسى كه اين شهر را حرمت بخشيده؛ در حالى كه همه چيز از آن اوست! و من مامورم كه از مسلمين باشم؛ (91)

و اينكه قرآن را تلاوت كنم! هر كس هدايت شود بسود خود هدايت شده؛ و هر كس گمراه گردد (زيانش متوجه خود اوست؛) بگو: «من فقط از انذاركنندگانم!» (92)

بگو: «حمد و ستايش مخصوص ذات خداست؛ بزودى آياتش را به شما نشان مى‏دهد تا آن را بشناسيد؛ و پروردگار تو از آنچه انجام مى‏دهيد غافل نيست! (93)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 9 اسفند 1394  | 7:08 PM | نويسنده : سعیدی-بحرینی

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

طسم (1)

اين آيات كتاب روشنگر است. (2)

گويى مى‏خواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى بخاطر اينكه آنها ايمان نمى‏آورند! (3)

اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيه‏اى نازل مى‏كنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد! (4)

و هيچ ذكر تازه‏اى از سوى خداوند مهربان براى آنها نمى‏آيد مگر اينكه از آن روى‏گردان مى‏شوند! (5)

آنان تكذيب كردند؛ اما بزودى اخبار (كيفر) آنچه را استهزا مى‏كردند به آنان مى‏رسد! (6)

آيا آنان به زمين نگاه نكردند كه چقدر از انواع گياهان پرارزش در آن رويانديم؟! (7)

در اين، نشانه روشنى است (بر وجود خدا)؛ ولى بيشترشان هرگز مؤمن نبوده‏اند! (8)

و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (9)

(به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا داد كه به سراغ قوم ستمگر برو... (10)

قوم فرعون، آيا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهيز نمى‏كنند؟! (11)

(موسى) عرض كرد: «پروردگارا! از آن بيم دارم كه مرا تكذيب كنند، (12)

و سينه‏ام تنگ شود، و زبانم بقدر كافى گويا نيست؛ (برادرم) هارون را نيز رسالت ده (تا مرا يارى كند)! (13)

و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهى دارند؛ مى‏ترسم مرا بكشند (و اين رسالت به پايان نرسد)! (14)

فرمود: «چنين نيست، (آنان كارى نمى‏توانند انجام دهند)! شما هر دو با آيات ما (براى هدايتشان) برويد؛ ما با شما هستيم و (سخنانتان را) مى‏شنويم! (15)

به سراغ فرعون برويد و بگوييد: ما فرستاده پروردگار جهانيان هستيم؛ (16)

بنى اسرائيل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند)؛ (17)

(فرعون) گفت: «آيا ما تو را در كودكى در ميان خود پرورش نداديم، و سالهايى از زندگيت را در ميان ما نبودى؟! (18)

و سرانجام، آن كارت را (كه نمى‏بايست انجام دهى) انجام دادى (و يك نفر از ما را كشتى)، و تو از ناسپاسانى!» (19)

(موسى) گفت: «من آن كار را انجام دادم در حالى كه از بى‏خبران بودم! (20)

پس هنگامى كه از شما ترسيدم فرار كردم؛ و پروردگارم به من حكمت و دانش بخشيد، و مرا از پيامبران قرار داد! (21)

آيا اين منتى است كه تو بر من مى‏گذارى كه بنى اسرائيل را برده خود ساخته‏اى؟!» (22)

فرعون گفت: «پروردگار عالميان چيست؟!» (23)

(موسى) گفت: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، اگر اهل يقين هستيد!». (24)

(فرعون) به اطرافيانش گفت: «آيا نمى‏شنويد (اين مرد چه مى‏گويد)؟!» (25)

(موسى) گفت: «او پروردگار شما و پروردگار نياكان شماست!» (26)

(فرعون) گفت: «پيامبرى كه بسوى شما فرستاده شده مسلما ديوانه است!» (27)

(موسى) گفت: «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آن دو است مى‏باشد، اگر شما عقل و انديشه خود را به كار مى‏گرفتيد!» (28)

(فرعون خشمگين شد و) گفت: «اگر معبودى غير از من برگزينى، تو را از زندانيان قرار خواهم داد!» (29)

(موسى) گفت: «حتى اگر نشانه آشكارى براى تو بياورم (باز ايمان نمى‏آورى)؟!» (30)

گفت: «اگر راست مى‏گويى آن را بياور!» (31)

در اين هنگام موسى عصاى خود را افكند، و ناگهان مار عظيم و آشكارى شد؛ (32)

و دست خود را (در گريبان فرو برد و) بيرون آورد، و در برابر بينندگان سفيد و روشن بود. (33)

(فرعون) به گروهى كه اطراف او بودند گفت: «اين ساحر آگاه و ماهرى است! (34)

او مى‏خواهد با سحرش شما را از سرزمينتان بيرون كند! شما چه نظر مى‏دهيد؟» (35)

گفتند: «او و برادرش را مهلت ده؛ و ماموران را براى بسيج به تمام شهرها اعزام كن، (36)

تا هر ساحر ماهر و دانايى را نزد تو آورند!» (37)

سرانجام ساحران براى وعده‏گاه روز معينى جمع‏آورى شدند. (38)

و به مردم گفته شد: «آيا شما نيز (در اين صحنه) اجتماع مى‏كنيد... (39)

تا اگر ساحران پيروز شوند، از آنان پيروى كنيم؟!» (40)

هنگامى كه ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آيا اگر ما پيروز شويم، پاداش مهمى خواهيم داشت؟» (41)

گفت: «(آرى،) و در آن صورت شما از مقربان خواهيد بود!» (42)

(روز موعود فرا رسيد و همگى جمع شدند؛) موسى به ساحران گفت: «آنچه را مى‏خواهيد بيفكنيد، بيفكنيد!» (43)

آنها طنابها و عصاهاى خود را افكندند و گفتند: «به عزت فرعون، ما قطعا پيروزيم!» (44)

سپس موسى عصايش را افكند، ناگهان تمام وسايل دروغين آنها را بلعيد! (45)

فورا همه ساحران به سجده افتادند. (46)

گفتند: «ما به پروردگار عالميان ايمان آورديم، (47)

پروردگار موسى و هارون!» (48)

(فرعون) گفت: «آيا پيش از اينكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ و استاد شماست كه به شما سحرآموخته (و اين يك توطئه است)! اما بزودى خواهيد دانست! دستها و پاهاى شما را بعكس يكديگر قطع مى‏كنم، و همه شما را به دار مى‏آويزم!» (49)

گفتند: «مهم نيست، (هر كارى از دستت ساخته است بكن)! ما بسوى پروردگارمان بازمى‏گرديم! (50)

ما اميدواريم كه پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد، چرا كه ما نخستين ايمان‏آورندگان بوديم!؛ س‏ذللّه (51)

و به موسى وحى كرديم كه شبانه بندگانم را (از مصر) كوچ ده، زيرا شما مورد تعقيب هستيد! س‏ذللّه (52)

فرعون (از اين ماجرا آگاه شد و) ماموران بسيج نيرو را به شهرها فرستاد، (53)

(و گفت:) اينها مسلما گروهى اندكند؛ (54)

و اينها ما را به خشم آورده‏اند؛ (55)

و ما همگى آماده پيكاريم!» (56)

(سرانجام فرعونيان مغلوب شدند،) و ما آنها را از باغها و چشمه‏ها بيرون رانديم، (57)

و از گنجها و قصرهاى مجلل! (58)

(آرى،) اينچنين كرديم! و بنى اسرائيل را وارث آنها ساختيم! (59)

آنان به تعقيب بنى اسرائيل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسيدند. (60)

هنگامى كه دو گروه يكديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما در چنگال فرعونيان گرفتار شديم!» (61)

(موسى) گفت: «چنين نيست! يقينا پروردگارم با من است، بزودى مرا هدايت خواهد كرد!» (62)

و بدنبال آن به موسى وحى كرديم: «عصايت را به دريا بزن!» (عصايش را به دريا زد،) و دريا از هم شكافته شد، و هر بخشى همچون كوه عظيمى بود! (63)

و در آنجا ديگران ( لشكر فرعون) را نيز (به دريا) نزديك ساختيم! (64)

و موسى و تمام كسانى را كه با او بودند نجات داديم! (65)

سپس ديگران را غرق كرديم! (66)

در اين جريان، نشانه روشنى است ولى بيشترشان ايمان نياوردند! (چرا كه طالب حق نبودند) (67)

و پروردگارت شكست‏ناپذير و مهربان است! (68)

و بر آنان خبر ابراهيم را بخوان، (69)

هنگامى كه به پدر و قومش گفت: «چه چيز را مى‏پرستيد؟!» (70)

گفتند: «بتهايى را مى‏پرستيم، و همه روز ملازم عبادت آنهاييم.» (71)

گفت: «آيا هنگامى كه آنها را مى‏خوانيد صداى شما را مى‏شنوند؟! (72)

يا سود و زيانى به شما مى‏رسانند؟!» (73)

گفتند: «ما فقط نياكان خود را يافتيم كه چنين مى‏كنند.» (74)

گفت: «آيا ديديد (اين) چيزهايى را كه پيوسته پرستش مى‏كرديد... (75)

شما و پدران پيشين شما، (76)

همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار عالميان! (77)

همان كسى كه مرا آفريد، و پيوسته راهنمائيم مى‏كند، (78)

و كسى كه مرا غذا مى‏دهد و سيراب مى‏نمايد، (79)

و هنگامى كه بيمار شوم مرا شفا مى‏دهد، (80)

و كسى كه مرا مى‏ميراند و سپس زنده مى‏كند، (81)

و كسى كه اميد دارم گناهم را در روز جزا ببخشد! (82)

پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق كن! (83)

و براى من در ميان امتهاى آينده، زبان صدق (و ذكر خيرى) قرار ده! (84)

و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان! (85)

و پدرم ( عمويم) را بيامرز، كه او از گمراهان بود! (86)

و در آن روز كه مردم برانگيخته مى‏شوند، مرا شرمنده و رسوا مكن! (87)

در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمى‏بخشد، (88)

مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد!» (89)

(در آن روز،) بهشت براى پرهيزكاران نزديك مى‏شود، (90)

و دوزخ براى گمراهان آشكار مى‏گردد، (91)

و به آنان گفته مى‏شود: «كجا هستند معبودانى كه آنها را پرستش مى‏كرديد... (92)

معبودهايى غير از خدا؟! آيا آنها شمارا يارى مى‏كنند، يا كسى به يارى آنها مى‏آيد؟!» (93)

در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افكنده مى‏شوند؛ (94)

و همچنين همگى لشكريان ابليس! (95)

آنها در آنجا در حالى كه به مخاصمه برخاسته‏اند مى‏گويند: (96)

«به خدا سوگند كه ما در گمراهى آشكارى بوديم، (97)

چون شما را با پروردگار عالميان برابر مى‏شمرديم! (98)

اما كسى جز مجرمان ما را گمراه نكرد! (99)

(افسوس كه امروز) شفاعت‏كنندگانى براى ما وجود ندارد، (100)

و نه دوست گرم و پرمحبتى! (101)

اى كاش بار ديگر (به دنيا) بازگرديم و از مؤمنان باشيم!» (102)

در اين ماجرا، نشانه (و عبرتى) است؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند! (103)

و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (104)

قوم نوح رسولان را تكذيب كردند، (105)

هنگامى كه برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‏كنيد؟! (106)

مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم! (107)

تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (108)

من براى اين دعوت، هيچ مزدى از شما نمى‏طلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالميان است! (109)

پس، تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!» (110)

گفتند: «آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالى كه افراد پست و بى‏ارزش از تو پيروى كرده‏اند؟!» (111)

(نوح) گفت: «من چه مى‏دانم آنها چه كارى داشته‏اند! (112)

حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما مى‏فهميديد! (113)

و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم كرد. (114)

من تنها انذاركننده‏اى آشكارم.» (115)

گفتند: «اى نوح! اگر (از حرفهايت) دست برندارى، سنگباران خواهى شد!» (116)

گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تكذيب كردند! (117)

اكنون ميان من و آنها جدايى بيفكن؛ و مرا و مؤمنانى را كه با من هستند رهايى بخش!» (118)

ما، او و كسانى را كه با او بودند، در آن كشتى كه پر (از انسان و انواع حيوانات) بود، رهايى بخشيديم! (119)

سپس بقيه را غرق كرديم! (120)

در اين ماجرا نشانه روشنى است؛ اما بيشتر آنان مؤمن نبودند. (121)

و پروردگار تو عزيز و رحيم است. (122)

قوم عاد (نيز) رسولان (خدا) را تكذيب كردند، (123)

هنگامى كه برادرشان هود گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‏كنيد؟! (124)

مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم. (125)

پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (126)

من در برابر اين دعوت، هيچ اجر و پاداشى از شما نمى‏طلبم؛ اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است. (127)

آيا شما بر هر مكان مرتفعى نشانه‏اى از روى هوا و هوس مى‏سازيد؟! (128)

و قصرها و قلعه‏هاى زيبا و محكم بنا مى‏كنيد شايد در دنيا جاودانه بمانيد؟! (129)

و هنگامى كه كسى را مجازات مى‏كنيد همچون جباران كيفر مى‏دهيد! (130)

پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (131)

و از (نافرمانى) خدايى بپرهيزيد كه شما را به نعمتهايى كه مى‏دانيد امداد كرده؛ (132)

شما را به چهارپايان و نيز پسران (لايق و برومند) امداد فرموده؛ (133)

همچنين به باغها و چشمه‏ها! (134)

(اگر كفران كنيد،) من بر شما از عذاب روزى بزرگ مى‏ترسم!» (135)

آنها ( قوم عاد) گفتند: «براى ما تفاوت نمى‏كند، چه ما را انذار كنى يا نكنى؛ (بيهوده خود را خسته مكن)! (136)

اين همان روش (و افسانه‏هاى) پيشينيان است! (137)

و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!» (138)

آنان هود را تكذيب كردند، ما هم نابودشان كرديم؛ و در اين، آيت‏و نشانه‏اى است (براى آگاهان) ؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند! (139)

و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (140)

قوم ثمود رسولان (خدا) را تكذيب كردند، (141)

هنگامى كه صالح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‏كنيد؟! (142)

من براى شما پيامبرى امين هستم! (143)

پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (144)

من در برابر اين دعوت، اجر و پاداشى از شما نمى‏طلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالميان است! (145)

آيا شما تصور مى‏كنيد هميشه در نهايت امنيت در نعمتهايى كه اينجاست مى‏مانيد، (146)

در اين باغها و چشمه‏ها، (147)

در اين زراعتها و نخلهايى كه ميوه‏هايش شيرين و رسيده است؟! (148)

و از كوه‏ها خانه‏هايى مى‏تراشيد، و در آن به عيش و نوش مى‏پردازيد! (149)

پس از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد! (150)

و فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد! (151)

همانها كه در زمين فساد مى‏كنند و اصلاح نمى‏كنند!» (152)

گفتند: «(اى صالح!) تو از افسون شدگانى (و عقل خود را از دست داده‏اى!) (153)

تو فقط بشرى همچون مائى؛ اگر راست مى‏گويى آيت و نشانه‏اى بياور!» (154)

گفت: «اين ناقه‏اى است (كه آيت الهى است) براى او سهمى (از آب قريه)، و براى شما سهم روز معينى است! (155)

كمترين آزارى به آن نرسانيد، كه عذاب روزى بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!» (156)

سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پى‏» كردند؛ (و هلاك نمودند) سپس از كرده خود پشيمان شدند! (157)

و عذاب الهى آنان را فرا گرفت؛ در اين، آيت و نشانه‏اى است؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند! (158)

و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (159)

قوم لوط فرستادگان (خدا) را تكذيب كردند، (160)

هنگامى كه برادرشان لوط به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‏كنيد؟! (161)

من براى شما پيامبرى امين هستم! (162)

پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (163)

من در برابر اين دعوت، اجرى از شما نمى‏طلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالميان است! (164)

آيا در ميان جهانيان، شما به سراغ جنس ذكور مى‏رويد (و همجنس بازى مى‏كنيد، آيا اين زشت و ننگين نيست؟!) (165)

و همسرانى را كه پروردگارتان براى شما آفريده است رها مى‏كنيد؟! (حقا) شما قوم تجاوزگرى هستيد!» (166)

گفتند: «اى لوط! اگر (از اين سخنان) دست برندارى، به يقين از اخراج شدگان خواهى بود!» (167)

گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم! (168)

پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اينها انجام مى‏دهند رهايى بخش!» (169)

ما او و تمامى خاندانش را نجات داديم، (170)

جز پيرزنى كه در ميان بازماندگان بود! (171)

سپس ديگران را هلاك كرديم! (172)

و بارانى (از سنگ) بر آنها فرستاديم؛ چه باران بدى بود باران انذارشدگان! (173)

در اين (ماجراى قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آيتى است؛ اما بيشترشان مؤمن نبودند. (174)

و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (175)

اصحاب ايكه ( شهرى نزديك مدين) رسولان (خدا) را تكذيب كردند، (176)

هنگامى كه شعيب به آنها گفت: «آيا تقوا پيشه نمى‏كنيد؟! (177)

مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم! (178)

پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (179)

من در برابر اين دعوت، پاداشى از شما نمى‏طلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالميان است! (180)

حق پيمانه را ادا كنيد (و كم فروشى نكنيد)، و ديگران را به خسارت نيفكنيد! (181)

و با ترازوى صحيح وزن كنيد! (182)

و حق مردم را كم نگذاريد، و در زمين تلاش براى فساد نكنيد! (183)

و از (نافرمانى) كسى كه شما و اقوام پيشين را آفريد بپرهيزيد!» (184)

آنها گفتند: «تو فقط از افسون‏شدگانى! (185)

تو بشرى همچون مائى، تنها گمانى كه درباره تو داريم اين است كه از دروغگويانى! (186)

اگر راست مى‏گويى، سنگهايى از آسمان بر سر ما بباران!» (187)

(شعيب) گفت: «پروردگار من به اعمالى كه شما انجام مى‏دهيد داناتر است!» (188)

سرانجام او را تكذيب كردند، و عذاب روز سايبان (سايبانى از ابر صاعقه‏خيز) آنها را فراگرفت؛ يقينا آن عذاب روز بزرگى بود! (189)

در اين ماجرا، آيت و نشانه‏اى است؛ ولى بيشتر آنها مؤمن نبودند. (190)

و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (191)

مسلما اين (قرآن) از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است! (192)

روح الامين آن را نازل كرده است... (193)

بر قلب (پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشى! (194)

آن را به زبان عربى آشكار (نازل كرد)! (195)

و توصيف آن در كتابهاى پيشينيان نيز آمده است! (196)

آيا همين نشانه براى آنها كافى نيست كه علماى بنى اسرائيل بخوبى از آن آگاهند؟! (197)

هرگاه ما آن را بر بعضى از عجم ( غير عرب)ها نازل مى‏كرديم... (198)

و او آن را بر ايشان مى‏خواند، به آن ايمان نمى‏آورند! (199)

(آرى،) اين گونه (با بيانى رسا) قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مى‏كنيم! (200)

(اما) به آن ايمان نمى‏آورند تا عذاب دردناك را با چشم خود ببينند! (201)

ناگهان به سراغشان مى‏آيد، در حالى كه توجه ندارند! (202)

و (در آن هنگام) مى‏گويند: «آيا به ما مهلتى داده خواهد شد؟!» (203)

آيا براى عذاب ما عجله مى‏كنند؟! (204)

به ما خبر ده، اگر (باز هم) ساليانى آنها را از اين زندگى بهره‏مند سازيم... (205)

سپس عذابى كه به آنها وعده داده شده به سراغشان بيايد... (206)

اين تمتع و بهره‏گيرى از دنيا براى آنها سودى نخواهد داشت! (207)

ما هيچ شهر و ديارى را هلاك نكرديم مگر اينكه انذاركنندگانى (از پيامبران الهى) داشتند. (208)

تا متذكر شوند؛ و ما هرگز ستمكار نبوديم! (كه بدون اتمام حجت مجازات كنيم) (209)

شياطين و جنيان (هرگز) اين آيات را نازل نكردند! (210)

و براى آنها سزاوار نيست؛ و قدرت ندارند! (211)

آنها از استراق سمع (و شنيدن اخبار آسمانها) بركنارند! (212)

(اى پيامبر!) هيچ معبودى را با خداوند مخوان، كه از معذبين خواهى بود! (213)

و خويشاوندان نزديكت را انذار كن! (214)

و بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مى‏كنند بگستر! (215)

اگر تو را نافرمانى كنند بگو: «من از آنچه شما انجام مى‏دهيد بيزارم!» (216)

و بر خداوند عزيز و رحيم توكل كن! (217)

همان كسى كه تو را به هنگامى كه (براى عبادت) برمى‏خيزى مى‏بيند؛ (218)

و (نيز) حركت تو را در ميان سجده‏كنندگان! (219)

اوست خداى شنوا و دانا. (220)

آيا به شما خبر دهم كه شياطين بر چه كسى نازل مى‏شوند؟! (221)

آنها بر هر دروغگوى گنهكار نازل مى‏گردند؛ (222)

آنچه را مى‏شنوند (به ديگران) القا مى‏كنند؛ و بيشترشان دروغگو هستند! (223)

(پيامبر اسلام شاعر نيست؛) شاعران كسانى هستند كه گمراهان از آنان پيروى مى‏كنند. (224)

آيا نمى‏بينى آنها در هر وادى سرگردانند؟ (225)

و سخنانى مى‏گويند كه (به آنها) عمل نمى‏كنند؟! (226)

مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام مى‏دهند و خدا را بسيار ياد مى كنند، و به هنگامى كه مورد ستم واقع مى‏شوند به دفاع از خويشتن (و مؤمنان) برمى‏خيزند (و از شعر در اين راه كمك مى‏گيرند)؛ آنها كه ستم كردند به زودى مى‏دانند كه بازگشتشان به كجاست! (227)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 9 اسفند 1394  | 7:07 PM | نويسنده : سعیدی-بحرینی

به نام خداوند بخشاينده و بخشايشگر

زوال ناپذير و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بنده‏اش نازل كرد تا بيم‏دهنده جهانيان باشد. (1)

خداوندى كه حكومت آسمانها و زمين از آن اوست، و فرزندى براى خود انتخاب نكرد، و همتايى در حكومت و مالكيت ندارد، و همه چيز را آفريد، و به دقت اندازه‏گيرى نمود! (2)

آنان غير از خداوند معبودانى براى خود برگزيدند؛ معبودانى كه چيزى را نمى‏آفرينند، بلكه خودشان مخلوقند، و مالك زيان و سود خويش نيستند، و نه مالك مرگ و حيات و رستاخيز خويشند. (3)

و كافران گفتند: «اين فقط دروغى است كه او ساخته، و گروهى ديگر او را بر اين كار يارى داده‏اند.» آنها (با اين سخن،) ظلم و دروغ بزرگى را مرتكب شدند. (4)

و گفتند: «اين همان افسانه‏هاى پيشينيان است كه وى آن را رونويس كرده، و هر صبح و شام بر او املا مى‏شود.» (5)

بگو: «كسى آن را نازل كرده كه اسرار آسمانها و زمين را مى‏داند؛ او (هميشه) آمرزنده و مهربان بوده است!» (6)

و گفتند: «چرا اين پيامبر غذا مى‏خورد و در بازارها راه مى‏رود؟! (نه سنت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را!) چرا فرشته‏اى بر او نازل نشده كه همراه‏وى مردم را انذار كند (و گواه صدق دعوى او باشد)؟! (7)

يا گنجى (از آسمان) براى او فرستاده شود، يا باغى داشته باشد كه از (ميوه) آن بخورد (و امرار معاش كند)؟!» و ستمگران گفتند: «شما تنها از مردى مجنون پيروى مى‏كنيد!» (8)

ببين چگونه براى تو مثلها زدند و گمراه شدند، آن گونه كه قدرت پيدا كردن راه را ندارند! (9)

زوال ناپذير و بزرگ است خدايى كه اگر بخواهد براى تو بهتر از اين قرار مى‏دهد: باغهايى كه نهرها از زير درختانش جارى است، و (اگر بخواهد) براى تو كاخهايى مجلل قرارمى‏دهد. (10)

(اينها همه بهانه است) بلكه آنان قيامت را تكذيب كرده‏اند؛ و ما براى كسى كه قيامت را تكذيب كند، آتشى شعله‏ور و سوزان فراهم كرده‏ايم! (11)

هنگامى كه اين آتش آنان را از مكانى دور ببيند، صداى وحشتناك و خشم آلودش را كه با نفس‏زدن شديد همراه است مى‏شنوند. (12)

و هنگامى كه در جاى تنگ و محدودى از آن افكنده شوند در حالى كه در غل و زنجيرند، فرياد واويلاى آنان بلند مى‏شود! (13)

(به آنان گفته مى‏شود:) امروز يك بار واويلا نگوييد، بلكه بسيار واويلا بگوييد! (14)

(اى پيامبر!) بگو: «آيا اين بهتر است يا بهشت جاويدانى كه به پرهيزگاران وعده داده شده؟! بهشتى كه پاداش اعمال آنها، و قرارگاهشان است.» (15)

هر چه بخواهند در آنجا برايشان فراهم است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ اين وعده‏اى است مسلم كه پروردگارت بر عهده گرفته است! (16)

(به خاطر بياور) روزى را كه همه آنان و معبودهايى را كه غير از خدا مى‏پرستند جمع مى‏كند، آنگاه به آنها مى‏گويد: «آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد يا خود آنان راه را گم كردند؟!» (17)

(در پاسخ) مى‏گويند: «منزهى تو! براى ما شايسته نبود كه غير از تو اوليايى برگزينيم، ولى آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودى تا اينكه (به جاى شكر نعمت) ياد تو را فراموش كردند و تباه و هلاك شدند.» (18)

(خداوند به آنان مى‏گويد: ببينيد) اين معبودان، شما را در آنچه مى‏گوييد تكذيب كردند! اكنون نمى‏توانيد عذاب الهى را برطرف بسازيد، يا از كسى يارى بطلبيد! و هر كس از شما ستم كند، عذاب شديدى به او مى‏چشانيم! (19)

ما هيچ يك از رسولان را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه غذا مى‏خوردند و در بازارها راه مى‏رفتند؛ و بعضى از شما را وسيله امتحان بعضى ديگر قرارداديم، آيا صبر و شكيبايى مى‏كنيد (و از عهده امتحان برمى‏آييد)؟! و پروردگار تو همواره بصير و بينا بوده است. (20)

و كسانى كه اميدى به ديدار ما ندارند (و رستاخيز را انكار مى‏كنند) گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و يا پروردگارمان را با چشم خود نمى‏بينيم؟!» آنها درباره خود تكبر ورزيدند و طغيان بزرگى كردند! (21)

(آنها به آرزوى خود مى‏رسند،) اما روزى كه فرشتگان را مى‏بينند، روز بشارت براى مجرمان نخواهد بود (بلكه روز مجازات و كيفر آنان است)! و مى‏گويند: «ما را امان دهيد، ما را معاف داريد!» (اما سودى ندارد!) (22)

و ما به سراغ اعمالى كه انجام داده‏اند مى‏رويم، و همه را همچون ذرات غبار پراكنده در هوا قرار مى‏دهيم! (23)

بهشتيان در آن روز قرارگاهشان از همه بهتر، و استراحتگاهشان نيكوتر است! (24)

و (بخاطر آور) روزى را كه آسمان با ابرها شكافته مى‏شود، و فرشتگان نازل مى‏گردند. (25)

حكومت در آن روز از آن خداوند رحمان است؛ و آن روز، روز سختى براى كافران خواهد بود! (26)

و (به خاطر آور) روزى را كه ستمكار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان مى‏گزد و مى‏گويد: «اى كاش با رسول (خدا) راهى برگزيده بودم! (27)

اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم! (28)

او مرا از يادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آنكه (ياد حق) به سراغ من آمده بود!» و شيطان هميشه خواركنند× انسان بوده است! (29)

و پيامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها كردند». (30)

(آرى،) اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از مجرمان قرار داديم؛ اما (براى تو) همين بس كه پروردگارت هادى و ياور (تو) باشد! (31)

و كافران گفتند: «چرا قرآن يكجا بر او نازل نمى‏شود؟!» اين بخاطر آن است كه قلب تو را بوسيله آن محكم داريم، و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم. (32)

آنان هيچ مثلى براى تو نمى‏آورند مگر اينكه ما حق را براى تو مى‏آوريم، و تفسيرى بهتر (و پاسخى دندان شكن كه در برابر آن ناتوان شوند)! (33)

(تو گمراه نيستى،) آنان كه بر صورتهايشان بسوى جهنم محشور مى‏شوند، بدترين محل را دارند و گمراه‏ترين افرادند! (34)

و ما به موسى كتاب (آسمانى) داديم؛ و برادرش هارون را ياور او قرار داديم؛ (35)

و گفتيم: «به سوى اين قوم كه آيات ما را تكذيب كردند برويد!» (اما آن مردم به مخالفت برخاستند) و ما به شدت آنان را درهم كوبيديم! (36)

و قوم نوح را هنگامى كه رسولان (ما) را تكذيب كردند غرق نموديم، و آنان را درس عبرتى براى مردم قرار داديم؛ و براى ستمگران عذاب دردناكى فراهم ساخته‏ايم! (37)

(همچنين) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس ( گروهى كه درختان صنوبر را مى‏پرستيدند) و اقوام بسيار ديگرى را كه در اين ميان بودند، هلاك كرديم! (38)

و براى هر يك از آنها مثلها زديم؛ و (چون سودى نداد،) همگى را نابود كرديم! (39)

آنها ( مشركان مكه) از كنار شهرى كه باران شر ( بارانى از سنگهاى آسمانى) بر آن باريده بود ( ديار قوم لوط) گذشتند؛ آيا آن را نمى‏ديدند؟! (آرى، مى‏ديدند) ولى به رستاخيز ايمان نداشتند! (40)

و هنگامى كه تو را مى‏بينند، تنها به باد استهزايت مى‏گيرند (و مى‏گويند:) آيا اين همان كسى است كه خدا او را بعنوان پيامبر برانگيخته است؟! (41)

اگر ما بر پرستش خدايانمان استقامت نمى‏كرديم، بيم آن مى‏رفت كه ما را گمراه سازد! اما هنگامى كه عذاب الهى را ببينند، بزودى مى‏فهمند چه كسى گمراهتر بوده است! (42)

آيا ديدى كسى را كه هواى نفسش را معبود خود برگزيده است؟! آيا تو مى‏توانى‏او را هدايت كنى (يا به دفاع از او برخيزى)؟! (43)

آيا گمان مى‏برى بيشتر آنان مى‏شنوند يا مى‏فهمند؟! آنان فقط همچون چهارپايانند، بلكه گمراهترند! (44)

آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟! و اگر مى‏خواست آن را ساكن قرار مى‏داد؛ سپس خورشيد را بر وجود آن دليل قرار داديم! (45)

سپس آن را آهسته جمع مى‏كنيم (و نظام سايه و آفتاب را حاكم مى‏سازيم)! (46)

او كسى است كه شب را براى شما لباس قرار داد، و خواب را مايه استراحت، و روز را وسيله حركت و حيات! (47)

او كسى است كه بادها را بشارتگرانى پيش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبى پاك‏كننده نازل كرديم... (48)

تا بوسيله آن، سرزمين مرده‏اى را زنده كنيم؛ و آن را به مخلوقاتى كه آفريده‏ايم -چهارپايان و انسانهاى بسيار- مى‏نوشانيم. (49)

ما اين آيات را بصورتهاى گوناگون براى آنان بيان كرديم تا متذكر شوند، ولى بيشتر مردم از هر كارى جز انكار و كفر ابا دارند. (50)

و اگر مى‏خواستيم، در هر شهر و ديارى بيم‏دهنده‏اى برمى‏انگيختيم (ولى اين كار لزومى نداشت). (51)

بنابر اين از كافران اطاعت مكن، و بوسيله آن ( قرآن) با آنان جهاد بزرگى بنما! (52)

او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد؛ يكى گوارا و شيرين، و ديگر شور و تلخ؛ و در ميان آنها برزخى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گويى هر يك به ديگرى مى‏گويد:) دور باش و نزديك نيا! (53)

او كسى است كه از آب، انسانى را آفريد؛ سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد)؛ و پروردگار تو همواره توانا بوده است. (54)

آنان جز خدا چيزهايى را مى‏پرستند كه نه به آنان سودى مى‏رساند و نه زيانى؛ و كافران هميشه در برابر پروردگارشان (در طريق كفر) پشتيبان يكديگرند. (55)

(اى پيامبر!) ما تو را جز بعنوان بشارت دهنده و انذار كننده نفرستاديم! (56)

بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آيين خدا) هيچ گونه پاداشى از شما نمى‏طلبم؛ مگر كسى كه بخواهد راهى بسوى پروردگارش برگزيند (اين پاداش من است.)» (57)

و توكل كن بر آن زنده‏اى كه هرگز نمى‏ميرد؛ و تسبيح و حمد او را بجا آور؛ و همين بس كه او از گناهان بندگانش آگاه است! (58)

همان (خدايى) كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو وجود دارد، در شش روز ( شش دوران) آفريد؛ سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت (وبه تدبير جهان پرداخت، او خداوند) رحمان است؛ از او بخواه كه از همه چيز آگاه است! (59)

و هنگامى كه به آنان گفته شود: «براى خداوند رحمان سجده كنيد!» مى‏گويند:«رحمان چيست؟ ! (ما اصلا رحمان را نمى‏شناسيم!) آيا براى چيزى سجده كنيم كه تو به ما دستور مى‏دهى؟! س‏ذللّه (اين سخن را مى‏گويند) و بر نفرتشان افزوده مى‏شود! (60)

جاودان و پربركت است آن (خدايى) كه در آسمان منزلگاه‏هائى براى ستارگان قرار داد؛ و در ميان آن، چراغ روشن و ماه تابانى آفريد! (61)

و او همان كسى است كه شب و روز را جانشين يكديگر قرار داد براى كسى كه بخواهد متذكر شود يا شكرگزارى كند (و آنچه را در روز كوتاهى كرده در شب انجام دهد و به عكس). (62)

بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى‏تكبر بر زمين راه مى‏روند؛ و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى‏گويند (و با بى‏اعتنايى و بزرگوارى مى‏گذرند)؛ (63)

كسانى كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مى‏كنند؛ (64)

و كسانى كه مى‏گويند: «پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، كه عذابش سخت و پر دوام است! (65)

مسلما آن (جهنم)، بد جايگاه و بد محل اقامتى است!» (66)

و كسانى كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف مى‏نمايند و نه سخت‏گيرى؛ بلكه در ميان اين دو، حد اعتدالى دارند. (67)

و كسانى كه معبود ديگرى را با خداوند نمى‏خوانند؛ و انسانى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمى‏كشند؛ و زنا نمى‏كنند؛ و هر كس چنين كند، مجازات سختى خواهد ديد! (68)

عذاب او در قيامت مضاعف مى‏گردد، و هميشه با خوارى در آن خواهد ماند! (69)

مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل مى‏كند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است! (70)

و كسى كه توبه كند و عمل صالح انجام دهد، بسوى خدا بازگشت مى‏كند (و پاداش خود را از او مى‏گيرد.) (71)

و كسانى كه شهادت به باطل نمى‏دهند (و در مجالس باطل شركت نمى‏كنند)؛ و هنگامى كه با لغو و بيهودگى برخورد كنند، بزرگوارانه از آن مى‏گذرند. (72)

و كسانى كه هرگاه آيات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، كر و كور روى آن نمى افتند. (73)

و كسانى كه مى‏گويند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مايه روشنى چشم ما قرارده، و ما را براى پرهيزگاران پيشوا گردان!» (74)

(آرى،) آنها هستند كه درجات عالى بهشت در برابر شكيباييشان به آنان پاداش داده مى‏شود؛ و در آن، با تحيت و سلام روبه‏رو مى‏شوند. (75)

در حالى كه جاودانه در آن خواهند ماند؛ چه قرارگاه و محل اقامت خوبى! (76)

بگو: «پروردگارم براى شما ارجى قائل نيست اگر دعاى شما نباشد؛ شما (آيات خدا و پيامبران را) تكذيب كرديد، و (اين عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد!»خ (77)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 9 اسفند 1394  | 7:06 PM | نويسنده : سعیدی-بحرینی

به نام خداوند بخشنده و بخشايشگر

(اين) سوره‏اى است كه آن را فرو فرستاديم، و (عمل به آن را) واجب نموديم، و در آن آيات روشنى نازل كرديم، شايد شما متذكر شويد! (1)

هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد؛ و نبايد رافت (و محبت كاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حكم الهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد! و بايد گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده كنند! (2)

مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نمى‏كند؛ و زن زناكار را، جز مرد زناكار يا مشرك، به ازدواج خود درنمى‏آورد؛ و اين كار بر مؤمنان حرام شده است! (3)

و كسانى كه آنان پاكدامن را متهم مى‏كنند، سپس چهار شاهد (بر مدعاى خود) نمى‏آورند ، آنها را هشتاد تازيانه بزنيد و شهادتشان را هرگز نپذيريد؛ و آنها همان فاسقانند! (4)

مگر كسانى كه بعد از آن توبه كنند و جبران نمايند (كه خداوند آنها را مى‏بخشد) زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است. (5)

و كسانى كه همسران خود را (به عمل منافى عفت) متهم مى‏كنند، و گواهانى جز خودشان ندارند، هر يك از آنها بايد چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد كه از راستگويان است؛ (6)

و در پنجمين بار بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد. (7)

آن زن نيز مى‏تواند كيفر (زنا) را از خود دور كند، به اين طريق كه چهار بار خدا را به شهادت طلبد كه آن مرد (در اين نسبتى كه به او مى‏دهد) از دروغگويان است. (8)

و بار پنجم بگويد كه غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگويان باشد. (9)

و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود و اينكه او توبه‏پذير و حكيم است (بسيارى از شما گرفتار مجازات سخت الهى مى‏شديد)! (10)

مسلما كسانى كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند گروهى (متشكل و توطئه‏گر) از شما بودند؛ اما گمان نكنيد اين ماجرا براى شما بد است، بلكه خير شما در آن است؛ آنها هر كدام سهم خود را از اين گناهى كه مرتكب شدند دارند؛ و از آنان كسى كه بخش مهم آن را بر عهده داشت عذاب عظيمى براى اوست! (11)

چرا هنگامى كه اين (تهمت) را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و كسى كه همچون خود آنها بود) گمان خير نبردند و نگفتند اين دروغى بزرگ و آشكار است؟! (12)

چرا چهار شاهد براى آن نياوردند؟! اكنون كه اين گواهان را نياوردند، آنان در پيشگاه خدا دروغگويانند! (13)

و اگر فضل و رحمت الهى در دنيا و آخرت شامل شما نمى‏شد، بخاطر اين گناهى كه كرديد عذاب سختى به شما مى‏رسيد! (14)

به خاطر بياوريد زمانى را كه اين شايعه را از زبان يكديگر مى‏گرفتيد، و با دهان خود سخنى مى‏گفتيد كه به آن يقين نداشتيد؛ و آن را كوچك مى‏پنداشتيد در حالى كه نزد خدا بزرگ است! (15)

چرا هنگامى كه آن را شنيديد نگفتيد: «ما حق نداريم كه به اين سخن تكلم كنيم؛ خداوندا منزهى تو، اين بهتان بزرگى است‏»؟! (16)

خداوند شما را اندرز مى‏دهد كه هرگز چنين كارى را تكرار نكنيد اگر ايمان داريد! (17)

و خداوند آيات را براى شما بيان مى‏كند، و خدا دانا و حكيم است. (18)

كسانى كه دوست دارند زشتيها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكى براى آنان در دنيا و آخرت است؛ و خداوند مى‏داند و شما نمى‏دانيد! (19)

و اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نبود و اينكه خدا مهربان و رحيم است (مجازات سختى دامانتان را مى‏گرفت)! (20)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از گامهاى شيطان پيروى نكنيد! هر كس پيرو شيطان شود (گمراهش مى‏سازد، زيرا) او به فحشا و منكر فرمان مى‏دهد! و اگر فضل و رحمت الهى بر شمانبود، هرگز احدى از شما پاك نمى‏شد؛ ولى خداوند هر كه را بخواهد تزكيه مى‏كند، و خدا شنوا و داناست! (21)

آنها كه از ميان شما داراى برترى (مالى) و وسعت زندگى هستند نبايد سوگند ياد كنند كه از انفاق نسبت به نزديكان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دريغ نمايند؛ آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند؛ آيا دوست نمى‏داريد خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است! (22)

كسانى كه زنان پاكدامن و بى‏خبر (از هرگونه آلودگى) و مؤمن را متهم مى‏سازند، در دنيا و آخرت از رحمت الهى بدورند و عذاب بزرگى براى آنهاست. (23)

در آن روز زبانها و دستها و پاهايشان بر ضد آنها به اعمالى كه مرتكب مى‏شدند گواهى مى‏دهد! (24)

آن روز، خداوند جزاى واقعى آنان را بى‏كم و كاست مى‏دهد؛ و مى‏دانند كه خداوند حق آشكار است! (25)

زنان ناپاك از آن مردان ناپاكند، و مردان ناپاك نيز به زنان ناپاك تعلق دارند؛ و زنان پاك از آن مردان پاك، و مردان پاك از آن زنان پاكند! اينان از نسبتهاى ناروايى كه (ناپاكان) به آنان مى‏دهند مبرا هستند؛ و براى آنان آمرزش (الهى) و روزى پرارزشى است! (26)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! در خانه‏هايى غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد؛ اين براى شما بهتر است؛ شايد متذكر شويد! (27)

و اگر كسى را در آن نيافتيد، وارد نشويد تا به شما اجازه داده شود؛ و اگر گفته شد: «بازگرديد! س‏ذللّه بازگرديد؛ اين براى شما پاكيزه‏تر است؛ و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است! (28)

(ولى) گناهى بر شما نيست كه وارد خانه‏هاى غير مسكونى بشويد كه در آن متاعى متعلق به شما وجود دارد؛ و خدا آنچه را آشكار مى‏كنيد و آنچه را پنهان مى‏داريد، مى‏داند! (29)

به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگيرند، و عفاف خود را حفظ كنند؛ اين براى آنان پاكيزه‏تر است؛ خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است! (30)

و به آنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس‏آلود) فروگيرند، و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را -جز آن مقدار كه نمايان است- آشكار ننمايند و (اطراف) روسرى‏هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدر شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران همسرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم‏كيششان، يا بردگانشان (كنيزانشان)، يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند، يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند؛ و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود (و صداى خلخال كه برپا دارند به گوش رسد). و همگى بسوى خدا بازگرديد اى مؤمنان، تا رستگار شويد! (31)

مردان و زنان بى‏همسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بى‏نياز مى‏سازد؛ خداوند گشايش‏دهنده و آگاه است! (32)

و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمى‏يابند، بايد پاكدامنى پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بى‏نياز گرداند! و آن بردگانتان كه خواستار مكاتبه (قرار داد مخصوص براى آزاد شدن) هستند، با آنان قرار داد ببنديد اگر رشد و صلاح در آنان احساس مى‏كنيد (كه بعد از آزادى، توانايى زندگى مستقل را دارند)؛ و چيزى از مال خدا را كه به شما داده است به آنان بدهيد! و كنيزان خود را براى دستيابى متاع ناپايدار زندگى دنيا مجبور به خود فروشى نكنيد اگر خودشان مى‏خواهند پاك بمانند! و هر كس آنهارا (بر اين كار) اجبار كند، (سپس پشيمان گردد، ) خداوند بعد از اين اجبار آنها غفور و رحيم است! (توبه كنيد و بازگرديد، تا خدا شما را ببخشد! ) (33)

ما بر شما آياتى فرستاديم كه حقايق بسيارى را تبيين مى‏كند، و اخبارى از كسانى كه پيش از شما بودند، و موعظه و اندرزى براى پرهيزگاران! (34)

خداوند نور آسمانها و زمين است؛ مثل نور خداوند همانند چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان، اين چراغ با روغنى افروخته مى‏شود كه از درخت پربركت زيتونى گرفته شده كه نه شرقى است و نه غربى؛ (روغنش آنچنان صاف و خالص است كه) نزديك است بدون تماس با آتش شعله‏ور شود؛ نورى است بر فراز نورى؛ و خدا هر كس را بخواهد به نور خود هدايت مى‏كند، و خداوند به هر چيزى داناست. (35)

(اين چراغ پرفروغ) در خانه‏هايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد)؛ خانه‏هايى كه نام خدا در آنها برده مى‏شود، و صبح و شام در آنها تسبيح او مى‏گويند... (36)

مردانى كه نه تجارت و نه معامله‏اى آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و اداى زكات غافل نمى‏كند؛ آنها از روزى مى‏ترسند كه در آن، دلها و چشمها زير و رو مى‏شود. (37)

(آنها به سراغ اين كارها مى‏روند) تا خداوند آنان را به بهترين اعمالى كه انجام داده‏اند پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداششان بيفزايد؛ و خداوند به هر كس بخواهد بى حساب روزى مى‏دهد (و از مواهب بى‏انتهاى خويش بهره‏مند مى‏سازد). (38)

كسانى كه كافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در يك كوير كه انسان تشنه از دور آن را آب مى‏پندارد؛ اما هنگامى كه به سراغ آن مى‏آيد چيزى نمى‏يابد، و خدا را نزد آن مى‏يابد كه حساب او را بطور كامل مى‏دهد؛ و خداوند سريع الحساب است! (39)

يا همچون ظلماتى در يك درياى عميق و پهناور كه موج آن را پوشانده، و بر فراز آن موج ديگرى، و بر فراز آن ابرى تاريك است؛ ظلمتهايى است يكى بر فراز ديگرى، آن گونه كه هر گاه دست خود را خارج كند ممكن نيست آن را ببيند! و كسى كه خدا نورى براى او قرار نداده، نورى براى او نيست! (40)

آيا نديدى تمام آنان كه در آسمانها و زمينند براى خدا تسبيح مى‏كنند، و همچنين پرندگان به هنگامى كه بر فراز آسمان بال گسترده‏اند؟! هر يك از آنها نماز و تسبيح خود را مى‏داند؛ و خداوند به آنچه انجام ميدهند داناست! (41)

و از براى خداست حكومت و مالكيت آسمانها و زمين؛ و بازگشت (تمامى موجودات) بسوى اوست! (42)

آيا نديدى كه خداوند ابرهايى را به آرامى مى‏راند، سپس ميان آنها پيوند مى‏دهد، و بعد آن را متراكم مى‏سازد؟! در اين حال، دانه‏هاى باران را مى‏بينى كه از لابه‏لاى آن خارج مى‏شود؛ و از آسمان -از كوه‏هايى كه در آن است (ابرهايى كه همچون كوه‏ها انباشته شده‏اند)- دانه‏هاى تگرگ نازل مى‏كند، و هر كس را بخواهد بوسيله آن زيان مى‏رساند، و از هر كس بخواهد اين زيان را برطرف مى‏كند؛ نزديك است درخشندگى برق آن (ابرها) چشمها را ببرد! (43)

خداوند شب و روز را دگرگون مى‏سازد؛ در اين عبرتى است براى صاحبان بصيرت! (44)

و خداوند هر جنبنده‏اى را از آبى آفريد؛ گروهى از آنها بر شكم خود راه مى‏روند، و گروهى بر دو پاى خود، و گروهى بر چهار پا راه مى‏روند؛ خداوند هر چه را بخواهد مى‏آفريند، زيرا خدا بر همه چيز تواناست! (45)

ما آيات روشنگرى نازل كرديم؛ و خدا هر كه را بخواهد به صراط مستقيم هدايت مى‏كند! (46)

آنها مى‏گويند: «به خدا و پيامبر ايمان داريم و اطاعت مى‏كنيم!» ولى بعد از اين ادعا، گروهى از آنان رويگردان مى‏شوند؛ آنها (در حقيقت) مؤمن نيستند! (47)

و هنگامى كه از آنان دعوت شود كه بسوى خدا و پيامبرش بيايند تا در ميانشان داورى كند، ناگهان گروهى از آنان رويگردان مى‏شوند! (48)

ولى اگر حق داشته باشند (و داورى به نفع آنان شود) با سرعت و تسليم بسوى او مى‏آيند! (49)

آيا در دلهاى آنان بيمارى است، يا شك و ترديد دارند، يا مى‏ترسند خدا و رسولش بر آنان ستم كنند؟! نه، بلكه آنها خودشان ستمگرند! (50)

سخن مؤمنان، هنگامى كه بسوى خدا و رسولش دعوت شوند تا ميان آنان داورى كند، تنها اين است كه مى‏گويند: «شنيديم و اطاعت كرديم!» و اينها همان رستگاران واقعى هستند. (51)

و هر كس خدا و پيامبرش را اطاعت كند، و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهيزد، چنين كسانى همان پيروزمندان واقعى هستند! (52)

آنها با نهايت تاكيد سوگند ياد كردند كه اگر به آنان فرمان دهى، (از خانه و اموال خود) بيرون مى‏روند (و جان را در طبق اخلاص گذارده تقديم مى‏كنند)؛ بگو: «سوگند ياد نكنيد؛ شما طاعت خالصانه نشان دهيد كه خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است!» (53)

بگو: «خدا را اطاعت كنيد، و از پيامبرش فرمان بريد! و اگر سرپيچى نماييد، پيامبر مسؤول اعمال خويش است و شما مسؤول اعمال خود! اما اگر از او اطاعت كنيد، هدايت خواهيد شد؛ و بر پيامبر چيزى جز رساندن آشكار نيست!» (54)

خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند وعده مى‏دهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد؛ و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشه‏دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل مى‏كند، آنچنان كه تنها مرا مى پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت. و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند. (55)

و نماز را برپا داريد، و زكات را بدهيد، و رسول (خدا) را اطاعت كنيد تا مشمول رحمت (او) شويد. (56)

گمان مبر كافران مى‏توانند از چنگال مجازات الهى در زمين فرار كنند! جايگاه آنان آتش است، و چه بد جايگاهى است! (57)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! بردگان شما، و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيده‏اند، در سه وقت بايد از شما اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح، و نيمروز هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مى‏آوريد، و بعد از نماز عشا؛ اين سه وقت خصوصى براى شماست؛ اما بعد از اين سه وقت، گناهى بر شما و بر آنان نيست (كه بدون اذن وارد شوند) و بر گرد يكديگر بگرديد (و با صفا و صميميت به يكديگر خدمت نماييد). اين گونه خداوند آيات را براى شما بيان مى‏كند، و خداوند دانا و حكيم است! (58)

و هنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ رسند بايد اجازه بگيرند، همان گونه كه اشخاصى كه پيش از آنان بودند اجازه مى‏گرفتند؛ اينچنين خداوند آياتش را براى شما بيان مى‏كند، و خدا دانا و حكيم است! (59)

و زنان از كارافتاده‏اى كه اميد به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نيست كه لباسهاى (رويين) خود را بر زمين بگذارند، بشرط اينكه در برابر مردم خودآرايى نكنند؛ و اگر خود را بپوشانند براى آنان بهتر است؛ و خداوند شنوا و داناست. (60)

بر نابينا و افراد لنگ و بيمار گناهى نيست (كه با شما هم غذا شوند)، و بر شما نيز گناهى نيست كه از خانه‏هاى خودتان (خانه‏هاى فرزندان يا همسرانتان كه خانه خود شما محسوب مى‏شود بدون اجازه خاصى) غذا بخوريد؛ و همچنين خانه‏هاى پدرانتان، يا خانه‏هاى مادرانتان، يا خانه‏هاى برادرانتان،يا خانه‏هاى خواهرانتان، يا خانه‏هاى عموهايتان، يا خانه‏هاى عمه‏هايتان، يا خانه‏هاى داييهايتان، يا خانه‏هاى خاله‏هايتان، يا خانه‏اى كه كليدش در اختيار شماست، يا خانه‏هاى دوستانتان، بر شما گناهى نيست كه بطور دسته‏جمعى يا جداگانه غذا بخوريد؛ و هنگامى كه داخل خانه‏اى شديد، بر خويشتن سلام كنيد، سلام و تحيتى از سوى خداوند، سلامى پربركت و پاكيزه! اين گونه خداوند آيات را براى شما روشن مى‏كند، باشد كه بينديشيد! (61)

مؤمنان واقعى كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آورده‏اند و هنگامى كه در كار مهمى با او باشند، بى‏اجازه او جايى نمى‏روند؛ كسانى كه از تو اجازه مى‏گيرند، براستى به خدا و پيامبرش ايمان آورده‏اند! در اين صورت، هر گاه براى بعضى كارهاى مهم خود از تو اجازه بخواهند، به هر يك از آنان كه مى‏خواهى (و صلاح مى‏بينى) اجازه ده، و برايشان از خدا آمرزش بخواه كه خداوند آمرزنده و مهربان است! (62)

صدا كردن پيامبر را در ميان خود، مانند صدا كردن يكديگر قرار ندهى؛ خداوند كسانى از شما را كه پشت سر ديگران پنهان مى‏شوند، و يكى پس از ديگرى فرار مى‏كنند مى‏داند! پس آنان كه فرمان او را مخالفت مى‏كنند، بايد بترسند از اينكه فتنه‏اى دامنشان را بگيرد، يا عذابى دردناك به آنها برسد! (63)

آگاه باشيد كه براى خداست آنچه در آسمانها و زمين است؛ او مى‏داند آنچه را كه شما بر آن هستيد، و (مى‏داند) روزى را كه بسوى او بازمى‏گردند؛ و (در آن روز) آنها را از اعمالى كه انجام دادند آگاه مى‏سازد؛ و خداوند به هر چيزى داناست! (64)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 9 اسفند 1394  | 7:05 PM | نويسنده : سعیدی-بحرینی

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

مؤمنان رستگار شدند؛ (1)

آنها كه در نمازشان خشوع دارند؛ (2)

و آنها كه از لغو و بيهودگى روى‏گردانند؛ (3)

و آنها كه زكات را انجام مى‏دهند؛ (4)

و آنها كه دامان خود را (از آلوده‏شدن به بى‏عفتى) حفظ مى‏كنند؛ (5)

تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند، كه در بهره‏گيرى از آنان ملامت نمى‏شوند؛ (6)

و كسانى كه غير از اين طريق را طلب كنند، تجاوزگرند! (7)

و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مى‏كنند؛ (8)

و آنها كه بر نمازهايشان مواظبت مى‏نمايند؛ (9)

(آرى،) آنها وارثانند! (10)

(وارثانى) كه بهشت برين را ارث مى‏برند، و جاودانه در آن خواهند ماند! (11)

و ما انسان را از عصاره‏اى از گل آفريديم؛ (12)

سپس او را نطفه‏اى در قرارگاه مطمئن ( رحم) قرار داديم؛ (13)

سپس نطفه را بصورت علقه ( خون بسته)، و علقه را بصورت مضغه ( چيزى شبيه گوشت جويده شده)، و مضغه را بصورت استخوانهايى درآورديم؛ و بر استخوانها گوشت پوشانديم؛ سپس آن را آفرينش تازه‏اى داديم؛ پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است! (14)

سپس شما بعد از آن مى‏ميريد؛ (15)

سپس در روز قيامت برانگيخته مى‏شويد! (16)

ما بر بالاى سر شما هفت راه ( طبقات هفتگانه آسمان) قرار داديم؛ و ما (هرگز) از خلق (خود) غافل نبوده‏ايم! (17)

و از آسمان، آبى به اندازه معين نازل كرديم؛ و آن را در زمين (در جايگاه مخصوصى) ساكن نموديم؛ و ما بر از بين بردن آن كاملا قادريم! (18)

سپس بوسيله آن باغهايى از درختان نخل و انگور براى شما ايجاد كرديم؛ باغهايى كه در آن ميوه‏هاى بسيار است؛ و از آن ميخوريد! (19)

و (نيز) درختى را كه از طور سينا مى‏رويد ( درخت زيتون)، و از آن روغن و «نان خورش‏» براى خورندگان فراهم مى‏گردد (آفريديم)! (20)

و براى شما در چهارپايان عبرتى است؛ از آنچه در درون آنهاست ( از شير) شما را سيراب مى‏كنيم؛ و براى شما در آنها منافع بسيارى است؛ و از گوشت آنها مى‏خوريد؛ (21)

و بر آنها و بر كشتيها سوار مى‏شويد! (22)

و ما نوح را بسوى قومش فرستاديم؛ او به آنها گفت: «اى قوم من! خداوند يكتا را بپرستيد، كه جز او معبودى براى شما نيست! آيا (از پرستش بتها) پرهيز نمى‏كنيد؟! (23)

جمعيت اشرافى (و مغرور) از قوم نوح كه كافر بودند گفتند: «اين مرد جز بشرى همچون شما نيست، كه مى‏خواهد بر شما برترى جويد! اگر خدا مى‏خواست (پيامبرى بفرستد) فرشتگانى نازل مى‏كرد؛ ما چنين چيزى را هرگز در نياكان خود نشنيده‏ايم! (24)

او فقط مردى است كه به نوعى جنون مبتلاست! پس مدتى درباره او صبر كنيد (تا مرگش فرا رسد، يا از اين بيمارى رهايى يابد!)» (25)

(نوح) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تكذيبهاى آنان يارى كن!» (26)

ما به نوح وحى كرديم كه: «كشتى را در حضور ما، و مطابق وحى ما بساز. و هنگامى كه فرمان ما (براى غرق آنان) فرا رسد، و آب از تنور بجوشد (كه نشانه فرا رسيدن طوفان است)، از هر يك از انواع حيوانات يك جفت در كشتى سوار كن؛ و همچنين خانواده‏ات را، مگر آنانى كه قبلا وعده هلاكشان داده شده ( همسر و فرزند كافرت)؛ و ديگر درباره ستمگران با من سخن مگو، كه آنان همگى هلاك خواهند شد. (27)

و هنگامى كه تو و همه كسانى كه با تو هستند بر كشتى سوار شديد، بگو: «ستايش براى خدايى است كه ما را از قوم ستمگر نجات بخشيد!» (28)

و بگو: «پروردگارا! ما را در منزلگاهى پربركت فرود آر، و تو بهترين فرودآورندگانى!» (29)

(آرى،) در اين ماجرا (براى صاحبان عقل و انديشه) آيات و نشانه‏هايى است؛ و ما مسلما همگان را آزمايش مى‏كنيم! (30)

سپس جمعيت ديگرى را بعد از آنها به وجود آورديم. (31)

و در ميان آنان رسولى از خودشان فرستاديم كه: «خدا را بپرستيد؛ جز او معبودى براى شما نيست؛ آيا (با اين همه، از شرك و بت پرستى) پرهيز نمى‏كنيد؟!» (32)

ولى اشرافيان (خودخواه) از قوم او كه كافر بودند، و ديدار آخرت را تكذيب مى‏كردند، و در زندگى دنيا به آنان ناز و نعمت داده بوديم، گفتند: «اين بشرى است مثل شما؛ از آنچه مى‏خوريد مى‏خورد؛ و از آنچه مى‏نوشيد مى‏نوشد! (پس چگونه مى‏تواند پيامبر باشد؟!) (33)

و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت كنيد، مسلما زيانكاريد. (34)

آيا او به شما وعده مى‏دهد هنگامى كه مرديد و خاك و استخوانهايى (پوسيده) شديد، بار ديگر (از قبرها) بيرون آورده مى‏شويد؟! (35)

هيهات، هيهات از اين وعده‏هايى كه به شما داده مى‏شود! (36)

مسلما غير از اين زندگى دنياى ما، چيزى در كار نيست؛ پيوسته گروهى از ما مى‏ميريم، و نسل ديگرى جاى ما را مى‏گيرد؛ و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد! (37)

او فقط مردى دروغگوست كه بر خداافترا بسته؛ و ما هرگز به او ايمان نخواهيم آورد!» (38)

(پيامبرشان) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تكذيبهاى آنان يارى كن!» (39)

خداوند) فرمود: «بزودى از كار خود پشيمان خواهند شد! (اما زمانى كه ديگر سودى به حالشان ندارد.)» (40)

سرانجام صيحه آسمانى آنها را بحق فرو گرفت؛ و ما آنها را همچون خاشاكى بر سيلاب قرار داديم؛ دور باد قوم ستمگر (از رحمت خدا)! (41)

سپس اقوام ديگرى را پس از آنها پديد آورديم. (42)

هيچ امتى بر اجل و سر رسيد حتمى خود پيشى نمى‏گيرد، و از آن تاخير نيز نمى‏كند. (43)

سپس رسولان خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم؛ هر زمان رسولى براى (هدايت) قومى مى‏آمد، او را تكذيب مى‏كردند؛ ولى ما اين امتهاى سركش را يكى پس از ديگرى هلاك نموديم، و آنها را احاديثى قرار داديم (چنان محو شدند كه تنها نام و گفتگويى از آنان باقى ماند.) دور باد (از رحمت خدا) قومى كه ايمان نمى‏آورند! (44)

سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و دليلى روشن فرستاديم... (45)

بسوى فرعون و اطرافيان اشرافى او؛ اما آنها تكبر كردند، و آنها مردمى برترى‏جوى بودند. (46)

آنها گفتند: «آيا ما به دو انسان همانند خودمان ايمان بياوريم، در حالى كه قوم آنها بردگان ما هستند؟!» (47)

(آرى،) آنها اين دو را تكذيب كردند؛ و سرانجام همگى هلاك شدند. (48)

و ما به موسى كتاب (آسمانى) داديم؛ شايد آنان ( بنى اسرائيل) هدايت شوند. (49)

و ما فرزند مريم ( عيسى) و مادرش را آيت و نشانه‏اى قرار داديم؛ و آنها را در سرزمين مرتفعى كه داراى امنيت و آب جارى بود جاى داديم. (50)

اى پيامبران! از غذاهاى پاكيزه بخوريد، و عمل صالح انجام دهيد، كه من به آنچه انجام مى‏دهيد آگاهم. (51)

و اين امت شما امت واحدى است؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس، از مخالفت فرمان من بپرهيزيد! (52)

اما آنها كارهاى خود را در ميان خويش به پراكندگى كشاندند، و هر گروهى به راهى رفتند؛ (و عجب اينكه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند! (53)

آنها را در جهل و غفلتشان بگذار تا زمانى (كه مرگشان فرا رسد يا گرفتار عذاب الهى شوند). (54)

آنها گمان مى‏كنند اموال و فرزندانى كه بعنوان كمك به آنان مى‏دهيم... (55)

براى اين است كه درهاى خيرات را با شتاب به روى آنها بگشاييم!! (چنين نيست) بلكه آنها نمى‏فهمند (كه اين وسيله امتحانشان است). (56)

مسلما كسانى كه از خوف پروردگارشان بيمناكند، (57)

و آنان كه به آيات پروردگارشان ايمان مى‏آورند، (58)

و آنها كه به پروردگارشان شرك نمى‏ورزند، (59)

و آنها كه نهايت كوشش را در انجام طاعات به خرج مى‏دهند و با اين حال، دلهايشان هراسناك است از اينكه سرانجام بسوى پروردگارشان بازمى‏گردند، (60)

(آرى) چنين كسانى در خيرات سرعت مى‏كنند و از ديگران پيشى مى‏گيرند (و مشمول عنايات ما هستند). (61)

و ما هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمى‏كنيم؛ و نزد ما كتابى است كه (تمام اعمال بندگان را ثبت كرده و) بحق سخن مى‏گويد؛ و به آنان هيچ ستمى نمى‏شود. (62)

ولى دلهاى آنها از اين نامه اعمال (و روز حساب و آيات قرآن) در بى‏خبرى فرورفته؛ و اعمال (زشت) ديگرى جز اين دارند كه پيوسته آن را انجام مى‏دهند... (63)

تا زمانى كه متنعمان مغرور آنها را در چنگال عذاب گرفتار سازيم؛ در اين هنگام، ناله‏هاى دردناك و استغاثه‏آميز سرمى‏دهند! (64)

(اما به آنها گفته مى‏شود:) امروز فرياد نكنيد، زيرا از سوى ما يارى نخواهيد شد! (65)

(آيا فراموش كرده‏ايد كه) در گذشته آيات من پيوسته بر شما خوانده مى‏شد؛ اما شما اعراض كرده به عقب بازمى‏گشتيد؟! (66)

در حالى كه در برابر او (پيامبر) استكبار مى‏كرديد، و شبها در جلسات خود به بدگويى مى‏پرداختيد؟! (67)

آيا آنها در اين گفتار نينديشيدند، يا اينكه چيزى براى آنان آمده كه براى نياكانشان نيامده است؟! (68)

يا اينكه پيامبرشان را نشناختند (و از سوابق او آگاه نيستند)، از اين رو او را انكار مى‏كنند؟! (69)

يا مى‏گويند او ديوانه است؟! ولى او حق را براى آنان آورده؛ اما بيشترشان از حق كراهت دارند (و گريزانند). (70)

و اگر حق از هوسهاى آنها پيروى كند، آسمانها و زمين و همه كسانى كه در آنها هستند تباه مى‏شوند! ولى ما قرآنى به آنها داديم كه مايه يادآورى (و عزت و شرف) براى آنهاست، اما آنان از (آنچه مايه) يادآوريشان (است) رويگردانند! (71)

يا اينكه تو از آنها مزد و هزينه‏اى (در برابر دعوتت) مى‏خواهى؟ با اينكه مزد پروردگارت بهتر، و او بهترين روزى دهندگان است! (72)

بطور قطع و يقين، تو آنان را به راه راست دعوت مى‏كنى. (73)

اما كسانى كه به آخرت ايمان ندارند از اين راه منحرفند! (74)

و اگر به آنان رحم كنيد و گرفتاريها و مشكلاتشان را برطرف سازيم، (نه تنها بيدار نمى‏شوند، بلكه) در طغيانشان لجاجت مى‏ورزند و (در اين وادى) سرگردان مى‏مانند! (75)

ما آنها را به عذاب و بلا گرفتار ساختيم (تا بيدار شوند)، اما آنان نه در برابر پروردگارشان تواضع كردند، و نه به درگاهش تضرع مى‏كنند! (76)

(اين وضع همچنان ادامه مى‏يابد) تا زمانى كه درى از عذاب شديد به روى آنان بگشاييم، (و چنان گرفتار مى‏شوند كه) ناگهان بكلى مايوس گردند. (77)

و او كسى است كه براى شما گوش و چشم و قلب (عقل) ايجاد كرد؛ اما كمتر شكر او را بجا مى‏آوريد. (78)

و او كسى است كه شما را در زمين آفريد؛ و به سوى او محشور مى‏شويد! (79)

و او كسى است كه زنده مى‏كند و مى‏ميراند؛ و رفت و آمد شب و روز از آن اوست؛ آيا انديشه نمى‏كنيد؟! (80)

(نه،) بلكه آنان نيز مثل آنچه پيشينيان گفته بودند گفتند. (81)

آنها گفتند: «آيا هنگامى كه مرديم و خاك و استخوانهايى (پوسيده) شديم، آيا بار ديگر برانگيخته خواهيم شد؟! (82)

اين وعده به ما و پدرانمان از قبل داده شده؛ اين فقط افسانه‏هاى پيشينيان است!» (83)

بگو: «زمين و كسانى كه در آن هستند از آن كيست، اگر شما مى‏دانيد؟!» (84)

بزودى (در پاسخ تو) مى‏گويند: «همه از آن خداست!» بگو: «آيا متذكر نمى‏شويد؟!» (85)

بگو: «چه كسى پروردگار آسمانهاى هفتگانه، و پروردگار عرش عظيم است؟» (86)

بزودى خواهند گفت: «همه اينها از آن خداست!» بگو: «آيا تقوا پيشه نمى‏كنيد (و از خدا نمى‏ترسيد و دست از شرك برنمى‏داريد)؟!» (87)

بگو: «اگر مى‏دانيد، چه كسى حكومت همه موجودات را در دست دارد، و به بى پناهان پناه مى‏دهد، و نياز به پناه‏دادن ندارد؟!» (88)

خواهند گفت: «(همه اينها) از آن خداست‏» بگو: «با اين حال چگونه مى‏گوييد سحر شده‏ايد (و اين سخنان سحر و افسون است)؟!» (89)

نه، (واقع اين است كه) ما حق را براى آنها آورديم؛ و آنان دروغ مى‏گويند! (90)

خدا هرگز فرزندى براى خود انتخاب نكرده؛ و معبود ديگرى با او نيست؛ كه اگر چنين مى‏شد، هر يك از خدايان مخلوقات خود را تدبير و اداره مى‏كردند و بعضى بر بعضى ديگر برترى مى‏جستند (و جهان هستى به تباهى كشيده مى‏شد)؛ منزه است خدا از آنچه آنان توصيف مى‏كنند! (91)

او داناى نهان و آشكار است؛ پس برتر است از آنچه براى او همتا قرار مى‏دهند! (92)

بگو: «پروردگار من! اگر عذابهايى را كه به آنان وعده داده مى‏شود به من نشان دهى (و در زندگيم آن را ببينم)... (93)

پروردگار من! مرا (در اين عذابها) با گروه ستمگران قرار مده!» (94)

و ما تواناييم كه آنچه را به آنها وعده مى‏دهيم به تو نشان دهيم! (95)

بدى را به بهترين راه و روش دفع كن (و پاسخ بدى را به نيكى ده)! ما به آنچه توصيف مى‏كنند آگاهتريم! (96)

و بگو: «پروردگارا! از وسوسه‏هاى شياطين به تو پناه مى‏برم! (97)

و از اينكه آنان نزد من حاضر شوند (نيز) -اى پروردگار من- به تو پناه مى‏برم!» (98)

(آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مى‏دهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرارسد، مى‏گويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد! (99)

شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مى‏گويند:) چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مى‏گويد (و اگر بازگردد، كارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند! (100)

هنگامى كه در «صور» دميده شود، هيچ يك از پيوندهاى خويشاوندى ميان آنها در آن روز نخواهد بود؛ و از يكديگر تقاضاى كمك نمى‏كنند (چون كارى از كسى ساخته نيست)! (101)

و كسانى كه وزنه اعمالشان سنگين است، همان رستگارانند! (102)

و آنان كه وزنه اعمالشان سبك باشد، كسانى هستند كه سرمايه وجود خود را از دست داده، در جهنم جاودانه خواهند ماند! (103)

شعله‏هاى سوزان آتش همچون شمشير به صورتهايشان نواخته مى‏شود؛ و در دوزخ چهره‏اى عبوس دارند. (104)

(به آنها گفته مى‏شود:) آيا آيات من بر شما خوانده نمى‏شد، پس آن را تكذيب مى‏كرديد؟! (105)

مى‏گويند: «پروردگارا! بدبختى ما بر ما چيره شد، و ما قوم گمراهى بوديم! (106)

پروردگارا! ما را از اين (دوزخ) بيرون آر، اگر بار ديگر تكرار كرديم قطعا ستمگريم (و مستحق عذاب)!» (107)

(خداوند) مى‏گويد: «دور شويد در دوزخ، و با من سخن مگوييد! (108)

(فراموش كرده‏ايد) گروهى از بندگانم مى‏گفتند: پروردگارا! ما ايمان آورديم؛ ما را ببخش و بر ما رحم كن؛ و تو بهترين رحم كنندگانى! (109)

اما شما آنها را به باد مسخره گرفتيد تا شما را از ياد من غافل كردند؛ و شما به آنان مى‏خنديديد! (110)

ولى من امروز آنها را بخاطر صبر و استقامتشان پاداش دادم؛ آنها پيروز و رستگارند!» (111)

(خداوند) مى‏گويد: «چند سال در روى زمين توقف كرديد؟» (112)

(در پاسخ) مى‏گويند: «تنها به اندازه يك روز، يا قسمتى از يك روز! از آنها كه مى‏توانند بشمارند بپرس!» (113)

مى‏گويد: «(آرى،) شما مقدار كمى توقف نموديد اگر مى‏دانستيد!» (114)

آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده‏ايم، و بسوى ما باز نمى‏گرديد؟ (115)

پس برتر است خداوندى كه فرمانرواى حق است (از اينكه شما را بى‏هدف آفريده باشد)! معبودى جز او نيست؛ و او پروردگار عرش كريم است! (116)

و هر كس معبود ديگرى را با خدا بخواند -و مسلما هيچ دليلى بر آن نخواهد داشت- حساب او نزد پروردگارش خواهد بود؛ يقينا كافران رستگار نخواهند شد! (117)

و بگو: «پروردگارا! مرا ببخش و رحمت كن؛ و تو بهترين رحم كنندگانى! (118)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 9 اسفند 1394  | 7:04 PM | نويسنده : سعیدی-بحرینی

اى مردم! از (عذاب) پروردگارتان بترسيد، كه زلزله رستاخيز امر عظيمى است! (1)

روزى كه آن را مى‏بينيد، (آنچنان وحشت سراپاى همه را فرامى‏گيرد كه) هر مادر شيردهى، كودك شيرخوارش را فراموش مى‏كند؛ و هر باردارى جنين خود را بر زمين مى‏نهد؛ و مردم را مست مى‏بينى، در حالى كه مست نيستند؛ ولى عذاب خدا شديد است! (2)

گروهى از مردم، بدون هيچ علم و دانشى، به مجادله درباره خدا برمى‏خيزند؛ و از هر شيطان سركشى پيروى مى‏كنند. (3)

بر او نوشته شده كه هر كس ولايتش را بر گردن نهد، بطور مسلم گمراهش مى‏سازد، و به آتش سوزان راهنماييش مى‏كند! (4)

اى مردم! اگر در رستاخيز شك داريد، (به اين نكته توجه كنيد كه:) ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه‏» ( چيزى شبيه گوشت جويده شده)، كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل؛ تا براى شما روشن سازيم (كه بر هر چيز قادريم)! و جنين‏هايى را كه بخواهيم تا مدت معينى در رحم (مادران) قرارمى‏دهيم؛ (و آنچه را بخواهيم ساقظ مى‏كنيم؛)بعد شما را بصورت طفل بيرون مى‏آوريم؛ سپس هدف اين است كه به حد رشد وبلوغ خويش برسيد. در اين ميان بعضى از شما مى‏ميرند؛ و بعضى آن قدر عمر مى‏كنند كه به بدترين مرحله زندگى (و پيرى) مى‏رسند؛ آنچنان كه بعد از علم و آگاهى، چيزى نمى‏دانند! (از سوى ديگر،) زمين را (در فصل زمستان) خشك و مرده مى‏بينى، اما هنگامى كه آب باران بر آن فرو مى‏فرستيم، به حركت درمى‏آيد و مى‏رويد؛ و از هر نوع گياهان زيبا مى‏روياند! (5)

اين بخاطر آن است كه (بدانيد) خداوند حق است؛ و اوست كه مردگان را زنده مى‏كند؛ و بر هر چيزى تواناست. (6)

و اينكه رستاخيز آمدنى است، و شكى در آن نيست؛ و خداوند تمام كسانى را كه در قبرها هستند زنده مى‏كند. (7)

و گروهى از مردم، بدون هيچ دانش و هيچ هدايت و كتاب روشنى بخشى، درباره خدا مجادله مى‏كنند! (8)

آنها با تكبر و بى‏اعتنايى (نسبت به سخنان الهى)، مى‏خواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند! براى آنان در دنيا رسوايى است؛ و در قيامت، عذاب سوزان به آنها مى‏چشانيم! (9)

(و به آنان مى‏گوييم:) اين در برابر چيزى است كه دستهايتان از پيش براى شما فرستاده؛ و خداوند هرگز به بندگان ظلم نمى‏كند! (10)

بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى‏پرستند (و ايمان قلبيشان بسيار ضعيف است)؛ همين كه (دنيا به آنها رو كند و نفع و) خيرى به آنان برسد، حالت اطمينان پيدا مى‏كنند؛ اما اگر مصيبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مى‏شوند (و به كفر رومى‏آورند)! (به اين ترتيب) هم دنيا را از دست داده‏اند، و هم آخرت را؛ و اين همان خسران و زيان آشكار است! (11)

او جز خدا كسى را مى‏خواند كه نه زيانى به او مى‏رساند، و نه سودى؛ اين همان گمراهى بسيار عميق است. (12)

او كسى را مى‏خواند كه زيانش از نفعش نزديكتر است؛ چه بد مولا و ياورى، و چه بد مونس و معاشرى! (13)

خداوند كسانى را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، در باغهايى از بهشت وارد مى‏كند كه نهرها زير درختانش جارى است؛ (آرى،) خدا هر چه را اراده كند انجام مى‏دهد! (14)

هر كس گمان مى‏كند كه خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت يارى نخواهد كرد (و از اين نظر عصبانى است، هر كارى از دستش ساخته است بكند)، ريسمانى به سقف خانه خود بياويزد، و خود را حلق آويز و نفس خود را قطع كند (و تا لبه پرتگاه مرگ پيش رود)؛ ببيند آيا اين كار خشم او را فرو مى‏نشاند؟! (15)

اين گونه ما آن ( قرآن) را بصورت آيات روشنى نازل كرديم؛ و خداوند هر كس را بخواهد هدايت مى‏كند. (16)

مسلما كسانى كه ايمان آورده‏اند، و يهود و صابئان ( ستاره‏پرستان) و نصارى و مجوس و مشركان، خداوند در ميان آنان روز قيامت داورى مى‏كند؛ (و حق را از باطل جدا مى‏سازد؛) خداوند بر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است. (17)

آيا نديدى كه تمام كسانى كه در آسمانها و كسانى كه در زمينند براى خدا سجده مى‏كنند؟! و (همچنين) خورشيد و ماه و ستارگان و كوه‏ها و درختان و جنبندگان، و بسيارى از مردم! اما بسيارى (ابا دارند، و) فرمان عذاب درباره آنان حتمى است؛ و هر كس را خدا خوار كند، كسى او را گرامى نخواهد داشت! خداوند هر كار را بخواهد (و صلاح بداند) انجام مى‏دهد! (18)

اينان دو گروهند كه درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند؛ كسانى كه كافر شدند، لباسهايى از آتش براى آنها بريده شده، و مايع سوزان و جوشان بر سرشان ريخته مى‏شود؛ (19)

آنچنان كه هم درونشان با آن آب مى‏شود، و هم پوستهايشان. (20)

و براى آنان گرزهايى از آهن (سوزان) است. (21)

هر گاه بخواهند از غم و اندوه‏هاى دوزخ خارج شوند، آنها را به آن بازمى‏گردانند؛ و (به آنان گفته مى‏شود:) بچشيد عذاب سوزان را! (22)

خداوند كسانى را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، در باغهايى از بهشت وارد مى‏كند كه از زير درختانش نهرها جارى است؛ آنان با دستبندهايى از طلا و مرواريد زينت مى‏شوند؛ و در آنجا لباسهايشان از حرير است. (23)

و بسوى سخنان پاكيزه هدايت مى‏شوند، و به راه خداوند شايسته ستايش، راهنمايى مى‏گردند. (24)

كسانى كه كافر شدند، و مؤمنان را از راه خدا بازداشتند، و (همچنين) از مسجد الحرام، كه آن را براى همه مردم، برابر قرار داديم، چه كسانى كه در آنجا زندگى مى‏كنند يا از نقاط دور وارد مى‏شوند (،مستحق عذابى دردناكند)؛ و هر كس بخواهد در اين سرزمين از راه حق منحرف گردد و دست به ستم زند، ما از عذابى دردناك به او مى‏چشانيم! (25)

(به خاطر بياور) زمانى را كه جاى خانه (كعبه) را براى ابراهيم آماده ساختيم (تا خانه را بنا كند؛ و به او گفتيم:) چيزى را همتاى من قرار مده! و خانه‏ام را براى طواف‏كنندگان و قيام‏كنندگان و ركوع‏كنندگان و سجودكنندگان (از آلودگى بتها و از هر گونه آلودگى) پاك ساز! (26)

و مردم را دعوت عمومى به حج كن؛ تا پياده و سواره بر مركبهاى لاغر از هر راه دورى بسوى تو بيايند... (27)

تا شاهد منافع گوناگون خويش (در اين برنامه حياتبخش) باشند؛ و در ايام معينى نام خدا را، بر چهارپايانى كه به آنان داده است، (به هنگام قربانى‏كردن) ببرند؛ پس از گوشت آنها بخوريد؛ و بينواى فقير را نيز اطعام نماييد! (28)

سپس، بايد آلودگيهايشان را برطرف سازند؛ و به نذرهاى خود وفا كنند؛ و بر گرد خانه گرامى كعبه، طواف كنند. (29)

(مناسك حج) اين است! و هر كس برنامه‏هاى الهى را بزرگ دارد، نزد پروردگارش براى او بهتر است! و چهارپايان براى شما حلال شده، مگر آنچه (ممنوع بودنش) بر شما خوانده مى‏شود. از پليديهاى بتها اجتناب كنيد! و از سخن باطل بپرهيزيد! (30)

(برنامه و مناسك حج را انجام دهيد) در حالى كه همگى خالص براى خدا باشد!هيچ گونه همتايى براى او قائل نشويد! و هر كس همتايى براى خدا قرار دهد، گويى از آسمان سقوب كرده، و پرندگان (در وسط هوا) او را مى‏ربايند؛ و يا تندباد او را به جاى دوردستى پرتاب مى‏كند! (31)

اين است (مناسك حج)! و هر كس شعائر الهى را بزرگ دارد، اين كار نشانه تقواى دلهاست. (32)

در آن (حيوانات قربانى)، منافعى براى شماست تا زمان معينى( روز ذبح آنها) سپس محل آن، خانه قديمى و گرامى (كعبه) است. (33)

براى هر امتى قربانگاهى قرار داديم، تا نام خدا را (به هنگام قربانى) بر چهارپايانى كه به آنان روزى داده‏ايم ببرند، و خداى شما معبود واحدى است؛ در برابر (فرمان) او تسليم شويد و بشارت ده متواضعان و تسليم‏شوندگان را. (34)

همانها كه چون نام خدا برده مى‏شود، دلهايشان پر از خوف (پروردگار) مى‏گردد؛ و شكيبايان در برابر مصيبتهايى كه به آنان مى‏رسد؛ و آنها كه نماز را برپا مى‏دارند، و از آنچه به آنان روزى داده‏ايم انفاق مى‏كنند. (35)

و شترهاى چاق و فربه را (در مراسم حج) براى شما از شعائر الهى قرار داديم؛ در آنها براى شما خير و بركت است؛ نام خدا را (هنگام قربانى كردن) در حالى كه به صف ايستاده‏اند بر آنها ببريد؛ و هنگامى كه پهلوهايشان آرام گرفت (و جان دادند)، از گوشت آنها بخوريد، و مستمندان قانع و فقيران را نيز از آن اطعام كنيد! اين گونه ما آنها را مسخرتان ساختيم، تا شكر خدا را بجا آوريد. (36)

نه گوشتها و نه خونهاى آنها، هرگز به خدا نمى‏رسد. آنچه به او مى‏رسد، تقوا و پرهيزگارى شماست. اين گونه خداوند آنها را مسخر شما ساخته، تا او را بخاطر آنكه شما را هدايت كرده است بزرگ بشمريد؛ و بشارت ده نيكوكاران را! (37)

خداوند از كسانى كه ايمان آورده‏اند دفاع مى‏كند؛ خداوند هيچ خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد! (38)

به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا كه مورد ستم قرار گرفته‏اند؛ و خدا بر يارى آنها تواناست. (39)

همانها كه از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اينكه مى‏گفتند: «پروردگار ما، خداى يكتاست!» و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسيله بعضى ديگر دفع نكند، ديرها و صومعه‏ها، و معابد يهود و نصارا، و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مى‏شود، ويران مى‏گردد! و خداوند كسانى را كه يارى او كنند (و از آيينش دفاع نمايند) يارى مى‏كند؛ خداوند قوى و شكست ناپذير است. (40)

همان كسانى كه هر گاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مى‏دارند، و زكات مى‏دهند، و امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنند، و پايان همه كارها از آن خداست! (41)

اگر تو را تكذيب كنند، (امر تازه‏اى نيست؛) پيش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود (پيامبرانشان را) تكذيب كردند. (42)

و همچنين قوم ابراهيم و قوم لوط؛ (43)

و اصحاب مدين (قوم شعيب)؛ و نيز موسى (از سوى فرعونيان) تكذيب شد؛ اما من به كافران مهلت دادم، سپس آنها را مجازات كردم. ديدى چگونه (عمل آنها را)انكار نمودم (و چگونه به آنان پاسخ گفتم)؟! (44)

چه بسيار شهرها و آباديهايى كه آنها را نابود و هلاك كرديم در حالى كه (مردمش) ستمگر بودند، بگونه‏اى كه بر سقفهاى خود فروريخت! (نخست سقفها ويران گشت؛ و بعد ديوارها بر روى سقفها!) و چه بسيار چاه پر آب كه بى‏صاحب ماند؛ و چه بسيار قصرهاى محكم و مرتفع! (45)

آيا آنان در زمين سير نكردند، تا دلهايى داشته باشند كه حقيقت را با آن درك كنند؛ يا گوشهاى شنوايى كه با آن (نداى حق را) بشنوند؟! چرا كه چشمهاى ظاهر نابينا نمى‏شود، بلكه دلهايى كه در سينه‏هاست كور مى‏شود. (46)

آنان از تو تقاضاى شتاب در عذاب مى‏كنند؛ در حالى كه خداوند هرگز از وعده خود تخلف نخواهد كرد! و يك روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهايى است كه شما مى‏شمريد! (47)

و چه بسيار شهرها و آباديهايى كه به آنها مهلت دادم، در حالى كه ستمگر بودند؛ (اما از اين مهلت براى اصلاح خويش استفاده نكردند.) سپس آنها را مجازات كردم؛ و بازگشت، تنها بسوى من است! (48)

بگو: «اى مردم! من براى شما بيم‏دهنده آشكارى هستم! (49)

آنها كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، آمرزش و روزى پر ارزشى براى آنهاست! (50)

و آنها كه در (محو) آيات ما تلاش كردند، و چنين مى‏پنداشتند كه مى‏توانند بر اراده حتمى ما غالب شوند، اصحاب دوزخند!» (51)

هيچ پيامبرى را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه هرگاه آرزو مى‏كرد (و طرحى براى پيشبرد اهداف الهى خود مى‏ريخت)، شيطان القائاتى در آن مى‏كرد؛ اما خداوند القائات شيطان را از ميان مى‏برد، سپس آيات خود را استحكام مى‏بخشيد؛ و خداوند عليم و حكيم است. (52)

هدف اين بود كه خداوند القاى شيطان را آزمونى قرار دهد براى آنها كه در دلهايشان بيمارى است، و آنها كه سنگدلند؛ و ظالمان در عداوت شديد دور از حق قرار گرفته‏اند! (53)

و (نيز) هدف اين بود كه آگاهان بدانند اين حقى است از سوى پروردگارت، و در نتيجه به آن ايمان بياورند، و دلهايشان در برابر آن خاضع گردد؛ و خداوند كسانى را كه ايمان آوردند، بسوى صراط مستقيم هدايت مى‏كند. (54)

كافران همواره در باره قرآن در شك هستند، تا آنكه روز قيامت بطور ناگهانى فرارسد، يا عذاب روز عقيم ( روزى كه قادر بر جبران گذشته نيستند) به سراغشان آيد! (55)

حكومت و فرمانروايى در آن روز از آن خداست؛ و ميان آنها داورى مى‏كند: كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، در باغهاى پرنعمت بهشتند؛ (56)

و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، عذاب خواركننده‏اى براى آنهاست! (57)

و كسانى كه در راه خدا هجرت كردند، سپس كشته شدند يا به مرگ طبيعى از دنيا رفتند، خداوند به آنها روزى نيكويى مى‏دهد؛ كه او بهترين روزى‏دهندگان است! (58)

خداوند آنان را در محلى وارد مى‏كند كه از آن خشنود خواهند بود؛ و خداوند دانا و بردبار است. (59)

(آرى،) مطلب چنين است! و هر كس به همان مقدار كه به او ستم شده مجازات كند، سپس مورد تعدى قرار گيرد، خدا او را يارى خواهد كرد؛ يقينا خداوند بخشنده و آمرزنده است! (60)

اين (وعده نصرت الهى) بخاطر آن است (كه او بر هر چيز قادر است؛ خداوندى) كه شب را در روز، و روز را در شب داخل مى‏كند؛ و خداوند شنوا و بيناست! (61)

اين بخاطر آن است كه خداوند حق است؛ و آنچه را غير از او مى‏خوانند باطل است؛ و خداوند بلندمقام و بزرگ است! (62)

آيا نديدى خداوند از آسمان، آبى فرستاد، و زمين (بر اثر آن) سرسبز و خرم مى‏گردد؟! و خداوند لطيف و آگاه است. (63)

آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست؛ و خداوند بى‏نياز، و شايسته هر گونه ستايش است! (64)

آيا نديدى كه خداوند آنچه را در زمين است مسخر شما كرد؛ و (نيز) كشتيهايى را كه به فرمان او بر صفحه اقيانوسها حركت مى‏كنند؛ و آسمان ( كرات و سنگهاى آسمانى) را نگه مى‏دارد، تا جز بفرمان او، بر زمين فرو نيفتند؟ خداوند نسبت به مردم رحيم و مهربان است! (65)

و او كسى است كه شما را زنده كرد، سپس مى‏ميراند، بار ديگر زنده مى‏كند، اما اين انسان بسيار ناسپاس است. (66)

براى هر امتى عبادتى قرار داديم، تا آن عبادت را (در پيشگاه خدا) انجام دهند؛ پس نبايد در اين امر با تو به نزاع برخيزند! بسوى پروردگارت دعوت كن، كه بر هدايت مستقيم قرار دارى (و راه راست همين است كه تو مى‏پويى). (67)

و اگر آنان با تو به جدال برخيزند، بگو: «خدا از كارهايى كه شما انجام مى‏دهيد آگاهتر است! (68)

و خداوند در روز قيامت، ميان شما در آنچه اختلاف مى‏كرديد، داورى مى‏كند!» (69)

آيا نمى‏دانستى خداوند آنچه را در آسمان و زمين است مى‏داند؟! همه اينها در كتابى ثبت است (همان كتاب علم بى‏پايان پروردگار)؛ و اين بر خداوند آسان است! (70)

آنها غير از خداوند، چيزهايى را مى‏پرستند كه او هيچ گونه دليلى بر آن نازل نكرده است، و چيزهايى را كه علم و آگاهى به آن ندارند! و براى ستمگران، ياور و راهنمايى نيست! (71)

و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مى‏شود، در چهره كافران آثار انكار مشاهده مى‏كنى، آنچنان كه نزديك است برخيزند و با مشت به كسانى كه آيات ما را بر آنها ميخوانند حمله كنند! بگو: «آيا شما را به بدتر از اين خبر دهم؟ همان آتش سوزنده ( دوزخ) كه خدا به كافران وعده داده؛ و بد سرانجامى است!» (72)

اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهيد: كسانى را كه غير از خدا مى‏خوانيد، هرگز نمى‏توانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند! و هرگاه مگس چيزى از آنها بربايد، نمى‏توانند آن را باز پس گيرند! هم اين طلب‏كنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان (هم اين عابدان، و هم آن معبودان)! (73)

خدا را آن گونه كه بايد بشناسند نشناختند؛ خداوند قوى و شكست‏ناپذير است!(74)

خداوند از فرشتگان رسولانى برمى‏گزيند، و همچنين از مردم؛ خداوند شنوا و بيناست! (75)

آنچه را در پيش روى آنها و پشت سر آنهاست مى‏داند؛ و همه امور بسوى خدا بازمى‏گردد. (76)

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! ركوع كنيد، و سجود بجا آوريد، و پروردگارتان را عبادت كنيد، و كار نيك انجام دهيد، شايد رستگار شويد! (77)

و در راه خدا جهاد كنيد، و حق جهادش را ادا نماييد! او شما را برگزيد، و در دين (اسلام) كار سنگين و سختى بر شما قرار ندارد؛ از آيين پدرتان ابراهيم پيروى كنيد؛ خداوند شما را در كتابهاى پيشين و در اين كتاب آسمانى «مسلمان‏» ناميد، تا پيامبر گواه بر شما باشد، و شما گواهان بر مردم! پس نماز را برپا داريد، و زكات را بدهيد، و به خدا تمسك جوييد، كه او مولا و سرپرست شماست! چه مولاى خوب، و چه ياور شايسته‏اى! (78)


ادامه مطلب
نظرات 0
تاريخ : یک شنبه 9 اسفند 1394  | 7:03 PM | نويسنده : سعیدی-بحرینی

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

حساب مردم به آنان نزديك شده، در حالى كه در غفلتند و روى گردانند! (1)

هيچ يادآورى تازه‏اى از طرف پروردگارشان براى آنها نمى‏آيد، مگر آنكه با بازى (و شوخى) به آن گوش مى‏دهند! (2)

اين در حالى است كه دلهايشان در لهو و بى‏خبرى فرو رفته است! و ستمگران پنهانى نجوا كردند (و گفتند): «آيا جز اين است كه او بشرى همانند شماست؟! آيا به سراغ سحر مى‏رويد، با اينكه (چشم داريد و) مى‏بينيد؟! (3)

(پيامبر) گفت: «پروردگارم همه سخنان را، چه در آسمان باشد و چه در زمين، مى‏داند؛ و او شنوا و داناست!» (4)

آنها گفتند: «(آنچه محمد (ص) آورده وحى نيست؛) بلكه خوابهايى آشفته است! اصلا آن را بدروغ به خدا بسته؛ نه، بلكه او يك شاعر است! (اگر راست مى‏گويد) بايد معجزه‏اى براى ما بياورد؛ همان گونه كه پيامبران پيشين (با معجزات) فرستاده شدند!» (5)

تمام آباديهايى كه پيش از اينها هلاك كرديم (تقاضاى معجزات گوناگون كردند،و خواسته آنان عملى شد، ولى) هرگز ايمان نياوردند؛ آيا اينها ايمان مى‏آورند؟! (6)

ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحى مى‏كرديم، نفرستاديم! (همه انسان‏بودند، و از جنس بشر!) اگر نمى‏دانيد، از آگاهان بپرسيد. (7)

آنان را پيكرهايى كه غذا نخورند قرار نداديم! عمر جاويدان هم نداشتند! (8)

سپس وعده‏اى را كه به آنان داده بوديم، وفا كرديم! آنها و هر كس را كه مى‏خواستيم (از چنگ دشمنانشان) نجات داديم؛ و مسرفان را هلاك نموديم! (9)

ما بر شما كتابى نازل كرديم كه وسيله تذكر (و بيدارى) شما در آن است! آيا نمى‏فهميد؟! (10)

چه بسيار آباديهاى ستمگرى را در هم شكستيم؛ و بعد از آنها، قوم ديگرى روى كار آورديم! (11)

هنگامى كه عذاب ما را احساس كردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند! (12)

(گفتيم:) فرار نكنيد؛ و به زندگى پر ناز و نعمت، و به مسكنهاى پر زرق و برقتان بازگرديد! شايد (سائلان بيايند و) از شما تقاضا كنند (شما هم آنان را محروم بازگردانيد)! (13)

گفتند: «اى واى بر ما! به يقين ما ستمگر بوديم!» (14)

و همچنان اين سخن را تكرار مى‏كردند، تا آنها را درو كرده و خاموش ساختيم! (15)

ما آسمان و زمين، و آنچه را در ميان آنهاست از روى بازى نيافريديم! (16)

(بفرض محال) اگر مى‏خواستيم سرگرمى انتخاب كنيم، چيزى متناسب خود انتخاب‏مى‏كرديم! (17)

بلكه ما حق را بر سر باطل مى‏كوبيم تا آن را هلاك سازد؛ و اين گونه، باطل محو و نابود مى‏شود! اما واى بر شما از توصيفى كه (درباره خدا و هدف آفرينش)مى‏كنيد! (18)

از آن اوست آنان كه در آسمانها و زمينند! و آنها كه نزد اويند ( فرشتگان) هيچ گاه از عبادتش استكبار نمى‏ورزند، و هرگز خسته نمى‏شوند. (19)

(تمام) شب و روز را تسبيح مى‏گويند؛ و سست نمى‏گردند. (20)

آيا آنها خدايانى از زمين برگزيدند كه (خلق مى‏كنند و) منتشر مى‏سازند؟! (21)

اگر در آسمان و زمين، جز «الله‏» خدايان ديگرى بود، فاسد مى‏شدند (و نظام جهان به هم مى‏خورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصيفى كه آنها مى‏كنند! (22)

هيچ كس نمى‏تواند بر كار او خرده بگيرد؛ ولى در كارهاى آنها، جاى سؤال و ايراد است! (23)

آيا آنها معبودانى جز خدا برگزيدند؟! بگو: «دليلتان را بياوريد! اين سخن كسانى است كه با من هستند، و سخن كسانى ( پيامبرانى) است كه پيش از من بودند!» اما بيشتر آنها حق را نمى‏دانند؛ و به همين دليل (از آن) روى گردانند. (24)

ما پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر اينكه به او وحى كرديم كه: «معبودى جز من نيست؛ پس تنها مرا پرستش كنيد.» (25)

آنها گفتند: «خداوند رحمان فرزندى براى خود انتخاب كرده است‏»! او منزه است (از اين عيب و نقص)؛ آنها ( فرشتگان) بندگان شايسته اويند. (26)

هرگز در سخن بر او پيشى نمى‏گيرند؛ و (پيوسته) به فرمان او عمل مى‏كنند. (27)

او اعمال امروز و آينده و اعمال گذشته آنها را مى‏داند؛ و آنها جز براى كسى كه خدا راضى (به شفاعت براى او) است شفاعت نمى‏كنند؛ و از ترس او بيمناكند. (28)

و هر كس از آنها بگويد: «من جز خدا، معبودى ديگرم‏»، كيفر او را جهنم مى‏دهيم! و ستمگران را اين گونه كيفر خواهيم داد. (29)

آيا كافران نديدند كه آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند، و ما آنها را از يكديگر باز كرديم؛ و هر چيز زنده‏اى را از آب قرار داديم؟! آيا ايمان نمى‏آورند؟! (30)

و در زمين، كوه‏هاى ثابت و پابرجايى قرار داديم، مبادا آنها را بلرزاند! و در آن، دره‏ها و راه‏هايى قرار داديم تا هدايت شوند! (31)

و آسمان را سقف محفوظى قرار داديم؛ ولى آنها از آيات آن روى‏گردانند. (32)

و اوست خدائیکه شب و روز و خورشید و ماه را به قدرت کامل آفرید که هریک در مدار معینی سیر می کنند(33)

پيش از تو (نيز) براى هيچ انسانى جاودانگى قرار نداديم؛ (وانگهى آنها كه انتظار مرگ تو را مى‏كشند،) آيا اگر تو بميرى، آنان جاويد خواهند بود؟! (34)

هر انسانى طعم مرگ را مى‏چشد! و شما را با بديها و خوبيها آزمايش مى‏كنيم؛ و سرانجام بسوى ما بازگردانده مى‏شويد! (35)

هنگامى كه كافران تو را مى‏بينند، كارى جز استهزا كردن تو ندارند؛ (و مى‏گويند:) آيا اين همان كسى است كه سخن از خدايان شما مى‏گويد؟! در حالى كه خودشان ذكر خداوند رحمان را انكار مى‏كنند. (36)

(آرى،) انسان از عجله آفريده شده؛ ولى عجله نكنيد؛ بزودى آياتم را به شما نشان خواهم داد! (37)

آنها مى‏گويند: «اگر راست ميگوييد، اين وعده (قيامت) كى فرا مى‏رسد؟!» (38)

ولى اگر كافران مى‏دانستند زمانى كه (فرا مى‏رسد) نمى‏توانند شعله‏هاى آتش را از صورت و از پشتهاى خود دور كنند، و هيچ كس آنان را يارى نمى‏كند (اين قدر درباره قيامت شتاب نمى‏كردند)! (39)

(آرى، اين مجازات الهى) بطور ناگهانى به سراغشان مى‏آيد و مبهوتشان مى‏كند؛ آنچنان كه توانايى دفع آن را ندارند، و به آنها مهلت داده نمى‏شود! (40)

(اگر تو را استهزا كنند نگران نباش،) پيامبران پيش از تو را (نيز) استهزا كردند؛ اما سرانجام، آنچه را استهزا مى‏كردند دامان مسخره‏كنندگان را گرفت (و مجازات الهى آنها را در هم كوبيد)! (41)

بگو: «چه كسى شما را در شب و روز از (مجازات) خداوند بخشنده نگاه مى‏دارد؟!» ولى آنان از ياد پروردگارشان روى‏گردانند! (42)

آيا آنها خدايانى دارند كه مى‏توانند در برابر ما از آنان دفاع كنند؟! (اين خدايان ساختگى، حتى) نمى‏توانند خودشان را يارى دهند (تا چه رسد به ديگران)؛ و نه از ناحيه ما با نيرويى يارى مى‏شوند! (43)

ما آنها و پدرانشان را (از نعمتها) بهره‏مند ساختيم، تا آنجا كه عمر طولانى پيدا كردند (و مايه غرور و طغيانشان شد)؛ آيا نمى‏بينند كه ما پيوسته به سراغ زمين آمده، و از آن (و اهلش) مى‏كاهيم؟! آيا آنها غالبند (يا ما)؟! (44)

بگو: «من تنها بوسيله وحى شما را انذار مى‏كنم!» ولى آنها كه گوشهايشان كر است، هنگامى كه انذار مى‏شوند، سخنان را نمى‏شنوند! (45)

اگر كمترين عذاب پروردگارت به آنان برسد، فريادشان بلند مى‏شود كه: «اى واى بر ما! ما همگى ستمگر بوديم!» (46)

ما ترازوهاى عدل را در روز قيامت برپا مى‏كنيم؛ پس به هيچ كس كمترين ستمى نمى‏شود؛ و اگر بمقدار سنگينى يك دانه خردل (كار نيك و بدى) باشد، ما آن را حاضر مى‏كنيم؛ و كافى است كه ما حساب‏كننده باشيم! (47)

ما به موسى و هارون، «فرقان‏» ( وسيله جدا كردن حق از باطل) و نور، و آنچه مايه يادآورى براى پرهيزگاران است، داديم. (48)

همانان كه از پروردگارشان در نهان مى‏ترسند، و از قيامت بيم دارند! (49)

و اين (قرآن) ذكر مباركى است كه (بر شما) نازل كرديم؛ آيا شما آن را انكار مى‏كنيد؟! (50)

ما وسيله رشد ابراهيم را از قبل به او داديم؛ و از (شايستگى) او آگاه بوديم... (51)

آن هنگام كه به پدرش (آزر) و قوم او گفت: «اين مجسمه‏هاى بى‏روح چيست كه شما همواره آنها را پرستش مى‏كنيد؟!» (52)

گفتند: «ما پدران خود را ديديم كه آنها را عبادت مى‏كنند.» (53)

گفت: «مسلما هم شما و هم پدرانتان، در گمراهى آشكارى بوده‏ايد!» (54)

گفتند: «آيا مطلب حقى براى ما آورده‏اى، يا شوخى مى‏كنى؟!» (55)

گفت: «(كاملا حق آورده‏ام) پروردگار شما همان پروردگار آسمانها و زمين است كه آنها را ايجاد كرده؛ و من بر اين امر، از گواهانم! (56)

و به خدا سوگند، در غياب شما، نقشه‏اى براى نابودى بتهايتان مى‏كشم!» (57)

سرانجام (با استفاده از يك فرصت مناسب)، همه آنها -جز بت بزرگشان- را قطعه قطعه كرد؛ شايد سراغ او بيايند (و او حقايق را بازگو كند)! (58)

(هنگامى كه منظره بتها را ديدند،) گفتند: «هر كس با خدايان ما چنين كرده، قطعا از ستمگران است (و بايد كيفر سخت ببيند)!» (59)

(گروهى) گفتند: «شنيديم نوجوانى از (مخالفت با) بتها سخن مى‏گفت كه او را ابراهيم مى‏گويند.» (60)

(جمعيت) گفتند: «او را در برابر ديدگان مردم بياوريد، تا گواهى دهند!» (61)

(هنگامى كه ابراهيم را حاضر كردند،) گفتند: «تو اين كار را با خدايان ما كرده‏اى، اى ابراهيم؟! س‏ذللّه (62)

گفت: «بلكه اين كار را بزرگشان كرده است! از آنها بپرسيد اگر سخن مى‏گويند!» (63)

آنها به وجدان خويش بازگشتند؛ و (به خود) گفتند: «حقا كه شما ستمگريد!» (64)

سپس بر سرهايشان واژگونه شدند؛ (و حكم وجدان را بكلى فراموش كردند و گفتند:) تو مى‏دانى كه اينها سخن نمى‏گويند! (65)

(ابراهيم) گفت: «آيا جز خدا چيزى را مى‏پرستيد كه نه كمترين سودى براى شما دارد، و نه زيانى به شما مى‏رساند! (نه اميدى به سودشان داريد، و نه ترسى از زيانشان!) (66)

اف بر شما و بر آنچه جز خدا مى‏پرستيد! آيا انديشه نمى‏كنيد (و عقل نداريد)؟! (67)

گفتند: «او را بسوزانيد و خدايان خود را يارى كنيد، اگر كارى از شما ساخته است!» (68)

(سرانجام او را به آتش افكندند؛ ولى ما) گفتيم: «اى آتش! بر ابراهيم سرد و سالم باش!» (69)

آنها مى‏خواستند ابراهيم را با اين نقشه نابود كنند؛ ولى ما آنها را زيانكارترين مردم قرار داديم! (70)

و او و لوط را به سرزمين (شام) -كه آن را براى همه جهانيان پربركت ساختيم- نجات داديم! (71)

و اسحاق، و علاوه بر او، يعقوب را به وى بخشيديم؛ و همه آنان را مردانى صالح قرار داديم! (72)

و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) هدايت مى‏كردند؛ و انجام كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم؛ و تنها ما را عبادت مى‏كردند. (73)

و لوط را (به ياد آور) كه به او حكومت و علم داديم؛ و از شهرى كه اعمال زشت و كثيف انجام مى‏دادند، رهايى بخشيديم؛ چرا كه آنها مردم بد و فاسقى بودند! (74)

و او را در رحمت خود داخل كرديم؛ و او از صالحان بود. (75)

و نوح را (به ياد آور) هنگامى كه پيش از آن (زمان، پروردگار خود را) خواند! ما دعاى او را مستجاب كرديم؛ و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات داديم؛ (76)

و او را در برابر جمعيتى كه آيات ما را تكذيب كرده بودند يارى داديم؛ چرا كه قوم بدى بودند؛ از اين رو همه آنها را غرق كرديم! (77)

و داوود و سليمان را (به خاطر بياور) هنگامى كه درباره كشتزارى كه گوسفندان بى شبان قوم، شبانگاه در آن چريده (و آن را تباه كرده) بودند، داورى مى‏كردند؛ و ما بر حكم آنان شاهد بوديم. (78)

ما (حكم واقعى) آن را به سليمان فهمانديم؛ و به هر يك از آنان (شايستگى) داورى، و علم فراوانى داديم؛ و كوه‏ها و پرندگان را با داوود مسخر ساختيم، كه (همراه او) تسبيح (خدا) مى‏گفتند؛ و ما اين كار را انجام داديم! (79)

و ساختن زره را بخاطر شما به او تعليم داديم، تا شما را در جنگهايتان حفظ كند؛ آيا شكرگزار (اين نعمتهاى خدا) هستيد؟ (80)

و تندباد را مسخر سليمان ساختيم، كه بفرمان او بسوى سرزمينى كه آن را پربركت كرده بوديم جريان مى‏يافت؛ و ما از همه چيز آگاه بوده‏ايم. (81)

و گروهى از شياطين (را نيز مسخر او قرار داديم، كه در دريا) برايش غواصى مى‏كردند؛ و كارهايى غير از اين (نيز) براى او انجام مى‏دادند؛ و ما آنها را (از سركشى) حفظ مى‏كرديم! (82)

و ايوب را (به ياد آور) هنگامى كه پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): «بدحالى و مشكلات به من روى آورده؛ و تو مهربانترين مهربانانى!» (83)

ما دعاى او را مستجاب كرديم؛ و ناراحتيهايى را كه داشت برطرف ساختيم؛ و خاندانش را به او بازگردانديم؛ و همانندشان را بر آنها افزوديم؛ تا رحمتى از سوى ما و تذكرى براى عبادت‏كنندگان باشد. (84)

و اسماعيل و ادريس و ذاالكفل را (به ياد آور) كه همه از صابران بودند. (85)

و ما آنان را در رحمت خود وارد ساختيم؛ چرا كه آنها از صالحان بودند. (86)

و ذاالنون ( يونس) را (به ياد آور) در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت؛ و چنين مى‏پنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت؛ (اما موقعى كه در كام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ى متراكم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نيست! منزهى تو! من از ستمكاران بودم! » (87)

ما دعاى او را به اجابت رسانديم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشيديم؛ و اين گونه مؤمنان را نجات مى‏دهيم! (88)

و زكريا را (به ياد آور) در آن هنگام كه پروردگارش را خواند (و عرض كرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندى به من عطا كن)؛ و تو بهترين وارثانى!» (89)

ما هم دعاى او را پذيرفتيم، و يحيى را به او بخشيديم؛ و همسرش را (كه نازا بود) برايش آماده (باردارى) كرديم؛ چرا كه آنان (خاندانى بودند كه) همواره در كارهاى خير بسرعت اقدام مى‏كردند؛ و در حال بيم و اميد ما را مى‏خواندند؛ و پيوسته براى ما (خاضع و) خاشع بودند. (90)

و به ياد آور زنى را كه دامان خود را پاك نگه داشت؛ و ما از روح خود در او دميديم؛ و او و فرزندش ( مسيح) را نشانه بزرگى براى جهانيان قرار داديم! (91)

اين (پيامبران بزرگ و پيروانشان) همه امت واحدى بودند (و پيرو يك هدف)؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس مرا پرستش كنيد! (92)

(گروهى از پيروان ناآگاه آنها) كار خود را به تفرقه در ميان خود كشاندند؛ (ولى سرانجام) همگى بسوى ما بازمى‏گردند! (93)

و هر كس چيزى از اعمال شايسته بجا آورد، در حالى كه ايمان داشته باشد، كوشش او ناسپاسى نخواهد شد؛ و ما تمام اعمال او را (براى پاداش) مى‏نويسيم. (94)

و حرام است بر شهرها و آباديهايى كه (بر اثر گناه) نابودشان كرديم (كه به دنيا بازگردند؛) آنها هرگز باز نخواهند گشت! (95)

تا آن زمان كه «ياجوج‏» و «ماجوج‏» گشوده شوند؛ و آنها از هر محل مرتفعى بسرعت عبور مى‏كنند. (96)

و وعده حق ( قيامت) نزديك مى‏شود؛ در آن هنگام چشمهاى كافران از وحشت از حركت بازمى‏ماند؛ (مى‏گويند:) اى واى بر ما كه از اين (جريان) در غفلت بوديم؛ بلكه ما ستمكار بوديم! (97)

شما و آنچه غير خدا مى‏پرستيد، هيزم جهنم خواهيد بود؛ و همگى در آن وارد مى‏شويد. (98)

اگر اينها خدايانى بودند، هرگز وارد آن نمى‏شدند! در حالى كه همگى در آن جاودانه خواهند بود. (99)

براى آنان در آن ( دوزخ) ناله‏هاى دردناكى است و چيزى نمى‏شنوند. (100)

(اما) كسانى كه از قبل، وعده نيك از سوى ما به آنها داده شده ( مؤمنان صالح) از آن دور نگاهداشته مى‏شوند. (101)

آنها صداى آتش دوزخ را نمى‏شوند؛ و در آنچه دلشان بخواهد، جاودانه متنعم هستند. (102)

وحشت بزرگ، آنها را اندوهگين نمى‏كند؛ و فرشتگان به استقبالشان مى‏آيند، (و مى‏گويند:) اين همان روزى است كه به شما وعده داده مى‏شد! (103)

در آن روز كه آسمان را چون طومارى در هم مى‏پيچيم، (سپس) همان گونه كه آفرينش را آغاز كرديم، آن را بازمى‏گردانيم؛ اين وعده‏اى است بر ما، و قطعا آن را انجام خواهيم داد. (104)

در «زبور» بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايسته‏ام وارث (حكومت) زمين خواهند شد! س‏ذللّه (105)

در اين، ابلاغ روشنى است براى جمعيت عبادت‏كنندگان! (106)

ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم. (107)

بگو: «تنها چيزى كه به من وحى مى‏شود اين است كه معبود شما خداى يگانه است؛ آيا (با اين حال) تسليم (حق) مى‏شويد؟ (و بتها را كنار مى‏گذاريد؟)» (108)

اگر باز (روى گردان شوند، بگو: «من به همه شما يكسان اعلام خطر مى‏كنم؛ و نمى‏دانم آيا وعده (عذاب خدا) كه به شما داده مى‏شود نزديك است يا دور! (109)

او سخنان آشكار را مى‏داند، و آنچه را كتمان مى‏كنيد (نيز) مى‏داند (و چيزى بر او پوشيده نيست)! (110)

و من نمى‏دانم شايد اين آزمايشى براى شماست؛ و مايه بهره‏گيرى تا مدتى (معين)! (111)

(و پيامبر) گفت: «پروردگارا! بحق داورى فرما (و اين طغيانگران را كيفر ده)! و پروردگار ما (خداوند) رحمان است كه در برابر نسبتهاى نارواى شما، از او استمداد مى‏طلبم!»(112)


ادامه مطلب
نظرات 0

تعداد کل صفحات : :: 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 >