به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
الم (1)
روميان مغلوب شدند! (2)
(و اين شكست) در سرزمين نزديكى رخ داد؛ اما آنان پس از (اين) مغلوبيت بزودى غلبه خواهند كرد... (3)
در چند سال همه كارها از آن خداست؛ چه قبل و چه بعد (از اين شكست و پيروزى)؛ و در آن روز، مؤمنان (بخاطر پيروزى ديگرى) خوشحال خواهند شد... (4)
به سبب يارى خداوند؛ و او هر كس را بخواهد يارى مىدهد؛ و او صاحب قدرت و رحيم است! (5)
اين وعدهاى است كه خدا كرده؛ و خداوند هرگز از وعدهاش تخلف نمىكند؛ ولى بيشتر مردم نمىدانند! (6)
آنها فقط ظاهرى از زندگى دنيا را مىدانند، و از آخرت (و پايان كار) غافلند! (7)
آيا آنان با خود نينديشيدند كه خداوند، آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است جز بحق و براى زمان معينى نيافريده است؟! ولى بسيارى از مردم (رستاخيز و) لقاى پروردگارشان را منكرند! (8)
آيا در زمين گردش نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه قبل از آنان بودند چگونه بود؟! آنها نيرومندتر از اينان بودند، و زمين را (براى زراعت و آبادى)بيش از اينان دگرگون ساختند و آباد كردند، و پيامبرانشان با دلايل روشن بهسراغشان آمدند (اما آنها انكار كردند و كيفر خود را ديدند)؛ خداوند هرگز به آنان ستم نكرد، آنها به خودشان ستم مىكردند! (9)
سپس سرانجام كسانى كه اعمال بد مرتكب شدند به جايى رسيد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آن را به مسخره گرفتند! (10)
خداوند آفرينش را آغاز مىكند، سپس آن را بازمىگرداند، سپس شما را بسوى او باز مىگردانند! (11)
آن روز كه قيامت برپا مىشود، مجرمان در نوميدى و غم و اندوه فرو مىروند! (12)
و براى آنان شفيعانى از معبودانشان نخواهد بود، و نسبت به معبودهايى كه آنها را همتاى خدا قرار داده بودند كافر مىشوند! (13)
آن روز كه قيامت برپا مىگردد، (مردم) از هم جدا مىشوند؛ (14)
اما آنان كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادند، در باغى از بهشت شاد و مسرور خواهند بود. (15)
و اما آنان كه به آيات ما و لقاى آخرت كافر شدند، در عذاب الهى احضار مىشوند. (16)
منزه است خداوند به هنگامى كه شام مىكنيد و صبح مىكنيد؛ (17)
و حمد و ستايش مخصوص اوست در آسمان و زمين، و به هنگام عصر و هنگامى كه ظهر مىكنيد. (18)
او زنده را از مرده بيرون مىآورد، و مرده رااز زنده، و زمين را پس از مردنش حيات مىبخشد، و به همين گونه روز قيامت (از گورها) بيرون آورده مىشويد! (19)
از نشانههاى او اين است كه شما را از خاك آفريد، سپس بناگاه انسانهايى شديد و در روى زمين گسترش يافتيد! (20)
و از نشانههاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در اين نشانههايى است براى گروهى كه تفكر مىكنند! (21)
و از آيات او آفرينش آسمانها و زمين، و تفاوت زبانها و رنگهاى شماست؛ در اين نشانههايى است براى عالمان! (22)
و از نشانههاى او خواب شما در شب و روز است و تلاش و كوششتان براى بهرهگيرى از فضل پروردگار (و تامين معاش)؛ در اين امور نشانههايى است براى آنان كه گوش شنوا دارند! (23)
و از آيات او اين است كه برق و رعد را به شما نشان مىدهد كه هم مايه ترس و هم اميد است (ترس از صاعقه، و اميد به نزول باران)، و از آسمان آبى فرو مىفرستد كه زمين را بعد از مردنش بوسيله آن زنده مىكند؛ در اين نشانههايى است براى جمعيتى كه مىانديشند! (24)
و از آيات او اين است كه آسمان و زمين به فرمان او برپاست؛ سپس هنگامى كه شما را (در قيامت) از زمين فراخواند، ناگهان همه خارج مىشويد (و در صحنه محشر حضور مىيابيد)! (25)
و از آن اوست تمام كسانى كه در آسمانها و زميناند و همگى در برابر او خاضع و مطيعاند! (26)
او كسى است كه آفرينش را آغاز مىكند، سپس آن را بازمىگرداند، و اين كار براى او آسانتر مىباشد؛ و براى اوست توصيف برتر در آسمانها و زمين؛ و اوست توانمند و حكيم! (27)
خداوند مثالى از خودتان، براى شما زده است: آيا (اگر مملوك و بردهاى داشته باشيد)، اين بردههاى شما هرگز در روزيهايى كه به شما دادهايم شريك شما مىباشند؛ آنچنان كه هر دو مساوى بوده و از تصرف مستقل و بدون اجازه آنان بيم داشته باشيد، آن گونه كه در مورد شركاى آزاد خود بيم داريد؟! اينچنين آيات خود را براى كسانى كه تعقل مىكنند شرح مىدهيم. (28)
ولى ظالمان بدون علم و آگاهى، از هوى و هوسهاى خود پيروى كردند! پس چه كسى مىتواند آنان را كه خدا گمراه كرده است هدايت كند؟! و براى آنها هيچ ياورى نخواهد بود! (29)
پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند،انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست؛ اين است آيين استوار؛ ولى اكثر مردم نمىدانند! (30)
اين بايد در حالى باشد كه شما بسوى او بازگشت مىكنيد و از (مخالفت فرمان) او بپرهيزيد، نماز را برپا داريد و از مشركان نباشيد... (31)
از كسانى كه دين خود را پراكنده ساختند و به دستهها و گروهها تقسيم شدند! و (عجب اينكه) هر گروهى به آنچه نزد آنهاست (دلبسته و) خوشحالند! (32)
هنگامى كه رنج و زيانى به مردم برسد، پروردگار خود را مىخوانند و توبهكنان بسوى او بازمىگردند؛ اما همين كه رحمتى از خودش به آنان بچشاند، بناگاه گروهى از آنان نسبت به پروردگارشان مشرك مىشوند. (33)
(بگذار) نعمتهايى را كه ما به آنها دادهايم كفران كنند! و (از نعمتهاى زودگذر دنيا هر چه مىتوانيد) بهره گيريد؛ اما بزودى خواهيد دانست (كه نتيجه كفران و كامجوييهاى بى حساب شما چه بوده است)! (34)
آيا ما دليل محكمى بر آنان فرستاديم كه از شركشان سخن مىگويد (و آن را موجه مىشمارد)؟ ! (35)
و هنگامى كه رحمتى به مردم بچشانيم، از آن خوشحال مىشوند؛ و هرگاه رنج و مصيبتى بخاطر اعمالى كه انجام دادهاند به آنان رسد، ناگهان مايوس مىشوند! (36)
آيا نديدند كه خداوند روزى را براى هر كس بخواهد گسترده يا تنگ مىسازد؟!در اين نشانههايى است براى گروهى كه ايمان مىآورند. (37)
پس حق نزديكان و مسكينان و در راهماندگان را ادا كن! اين براى آنها كه رضاى خدا را مىطلبند بهتر است، و چنين كسانى رستگارانند. (38)
آنچه بعنوان ربا مىپردازيد تا در اموال مردم فزونى يابد، نزد خدا فزونى نخواهد يافت؛ و آنچه را بعنوان زكات مىپردازيد و تنها رضاى خدا را مىطلبيد (مايه بركت است؛ و) كسانى كه چنين مىكنند داراى پاداش مضاعفند. (39)
خداوند همان كسى است كه شما را آفريد، سپس روزى داد، بعد مىميراند، سپس زنده مىكند؛ آيا هيچ يك از همتايانى كه براى خدا قرار دادهايد چيزى از اين كارها را مىتوانند انجام دهند؟! او منزه و برتر است از آنچه همتاى او قرار مىدهند. (40)
فساد، در خشكى و دريا بخاطر كارهايى كه مردم انجام دادهاند آشكار شده است؛ خدا مىخواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق)بازگردند! (41)
بگو: «در زمين سير كنيد و بنگريد عاقبت كسانى كه قبل از شما بودند چگونه بود؟ بيشتر آنها مشرك بودند! (42)
روى خود را بسوى آيين مستقيم و پايدار بدار، پيش از آنكه روزى فرا رسد كه هيچ كس نمىتواند آن را از خدا بازگرداند؛ در آن روز مردم به گروههايى تقسيم مىشوند: (43)
هر كس كافر شود، كفرش بر زيان خود اوست؛ و آنها كه كار شايسته انجام دهند، به سود خودشان آماده مىسازند. (44)
اين براى آن است كه خداوند كسانى را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، از فضلش پاداش دهد؛ او كافران را دوست نمىدارد! (45)
و از آيات (عظمت) خدا اين است كه بادها را بعنوان بشارتگرانى مىفرستد تا شما را از رحمتش بچشاند (و سيراب كند) و كشتيها بفرمانش حركت كنند و از فضل او بهره گيريد؛ شايد شكرگزارى كنيد. (46)
و پيش از تو پيامبرانى را بسوى قومشان فرستاديم؛ آنها با دلايل روشن به سراغ قوم خود رفتند، ولى (هنگامى كه اندرزها سودى نداد) از مجرمان انتقام گرفتيم (و مؤمنان را يارى كرديم)؛ و يارى مؤمنان، همواره حقى است بر عهده ما! (47)
خداوند همان كسى است كه بادها را مىفرستد تا ابرهايى را به حركت در آورند، سپس آنها را در پهنه آسمان آن گونه كه بخواهد مىگستراند و متراكم مىسازد؛ در اين هنگام دانههاى باران را مىبينى كه از لا به لاى آن خارج مىشود،هنگامى كه اين (باران حياتبخش) را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مىرساند، ناگهان خوشحال مىشوند... (48)
و قطعا پيش از آنكه بر آنان نازل شود مايوس بودند! (49)
به آثار رحمت الهى بنگر كه چگونه زمين را بعد از مردنش زنده مىكند؛ چنين كسى (كه زمين مرده را زنده كرد) زندهكننده مردگان (در قيامت) است؛ و او بر همه چيز تواناست! (50)
و اگر ما بادى بفرستيم (داغ و سوزان)، و بر اثر آن زراعت و باغ خود را زرد و پژمرده ببينند، (مايوس شده و) پس از آن راه كفران پيش مىگيرند! (51)
تو نمىتوانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى، و نه سخنت را به گوش كران هنگامى كه روى برگردانند و دور شوند! (52)
و (نيز) نمىتوانى نابينايان را از گمراهيشان هدايت كنى؛ تو تنها سخنت را به گوش كسانى مىرسانى كه ايمان به آيات ما مىآورند و در برابر حق تسليمند! (53)
خدا همان كسى است كه شما را آفريد در حالى كه ضعيف بوديد؛ سپس بعد از ناتوانى ، قوت بخشيد و باز بعد از قوت، ضعف و پيرى قرار داد؛ او هر چه بخواهد مىآفريند، و دانا و تواناست. (54)
و روزى كه قيامت برپا شود، مجرمان سوگند ياد مىكنند كه جز ساعتى (در عالم برزخ) درنگ نكردند! اينچنين از درك حقيقت بازگردانده مىشوند. (55)
ولى كسانى كه علم و ايمان به آنان داده شده مىگويند: «شما بفرمان خدا تا روز قيامت (در عالم برزخ) درنگ كرديد، و اكنون روز رستاخيز است، اما شما نمىدانستيد!» (56)
آن روز عذرخواهى ظالمان سودى به حالشان ندارد، و توبه آنان پذيرفته نمىشود. (57)
ما براى مردم در اين قرآن از هر گونه مثال و مطلبى بيان كرديم؛ و اگر آيهاى براى آنان بياورى، كافران مىگويند: «شما اهل باطليد (و اينها سحر و جادو است)!» (58)
اين گونه خداوند بر دلهاى آنان كه آگاهى ندارند مهر مىنهد! (59)
اكنون كه چنين است صبر پيشه كن كه وعده خدا حق است؛ و هرگز كسانى كه ايمان ندارند تو را خشمگين نسازند (و از راه خود منحرف نكنند)! (60)
ادامه مطلب
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
الم (1)
آيا مردم گمان كردند همين كه بگويند: «ايمان آورديم»، به حال خود رها مىشوند و آزمايش نخواهند شد؟! (2)
ما كسانى را كه پيش از آنان بودند آزموديم (و اينها را نيز امتحان مىكنيم)؛ بايد علم خدا درباره كسانى كه راست مىگويند و كسانى كه دروغ مىگويند تحقق يابد! (3)
آيا كسانى كه اعمال بد انجام مىدهند گمان كردند بر قدرت ما چيره خواهند شد؟! چه بد داورى مىكنند! (4)
كسى كه اميد به لقاء الله (و رستاخيز) دارد (بايد در اطاعت فرمان او بكوشد!) زيرا سرآمدى را كه خدا تعيين كرده فرامىرسد؛ و او شنوا و داناست! (5)
كسى كه جهاد و تلاش كند، براى خود جهاد مىكند؛ چرا كه خداوند از همه جهانيان بى نياز است. (6)
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، گناهان آنان را مىپوشانيم (و مىبخشيم) و آنان را به بهترين اعمالى كه انجام مىدادند پاداش مىدهيم. (7)
ما به انسان توصيه كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند، و اگر آن دو (مشرك باشند و) تلاش كنند كه براى من همتايى قائل شوى كه به آن علم ندارى، از آنها پيروى مكن! بازگشت شما به سوى من است، و شما را از آنچه انجام مىداديد با خبر خواهم ساخت! (8)
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، آنها را در زمره صالحان وارد خواهيم كرد! (9)
و از مردم كسانى هستند كه مىگويند: «به خدا ايمان آوردهايم!» اما هنگامى كه در راه خدا شكنجه و آزار مىبينند، آزار مردم را همچون عذاب الهى مىشمارند (و از آن سخت وحشت مىكنند)؛ ولى هنگامى كه پيروزى از سوى پروردگارت (براى شما) بيايد، مىگويند: «ما هم با شما بوديم (و در اين پيروزى شريكيم)»!! آيا خداوند به آنچه در سينههاى جهانيان است آگاهتر نيست؟! (10)
مسلما خداوند مؤمنان را مىشناسد، و به يقين منافقان را (نيز) مىشناسد. (11)
و كافران به مؤمنان گفتند: «شما از راه ما پيروى كنيد، (و اگر گناهى دارد) ما گناهانتان را بر عهده خواهيم گرفت!» آنان هرگز چيزى از گناهان اينها را بر دوش نخواهند گرفت؛ آنان به يقين دروغگو هستند! (12)
آنها بار سنگين (گناهان) خويش را بر دوش مىكشند، و (همچنين) بارهاى سنگين ديگرى را اضافه بر بارهاى سنگين خود؛ و روز قيامت به يقين از تهمتهائى كه مىبستند سؤال خواهند شد! (13)
و ما نوح را بسوى قومش فرستاديم؛ و او را در ميان آنان هزار سال مگر پنجاه سال، درنگ كرد؛ اما سرانجام طوفان و سيلاب آنان را فراگرفت در حالى كه ظالم بودند. (14)
ما او و سرنشينان كشتى را رهايى بخشيديم، و آن را آيتى براى جهانيان قرار داديم! (15)
ما ابراهيم را (نيز) فرستاديم، هنگامى كه به قومش گفت: «خدا را پرستش كنيد و از (عذاب) او بپرهيزيد كه اين براى شما بهتر است اگر بدانيد! (16)
شما غير از خدا فقط بتهايى (از سنگ و چوب) را مىپرستيد و دروغى به هم مىبافيد؛ آنهايى را كه غير از خدا پرستش مىكنيد، مالك هيچ رزقى براى شما نيستند؛ روزى را تنها نزد خدا بطلبيد و او را پرستش كنيد و شكر او را بجا آوريد كه بسوى او بازگشت داده مىشويد! (17)
اگر شما (مرا) تكذيب كنيد (جاى تعجب نيست)، امتهايى پيش از شما نيز (پيامبرانشان را) تكذيب كردند؛ وظيفه فرستاده (خدا) جز ابلاغ آشكار نيست». (18)
آيا آنان نديدند چگونه خداوند آفرينش را آغاز مىكند، سپس بازمىگرداند؟! اين كار براى خدا آسان است! (19)
بگو: «در زمين بگرديد و بنگريد خداوند چگونه آفرينش را آغاز كرده است؟ سپس خداوند (به همينگونه) جهان آخرت را ايجاد مىكند؛ يقينا خدا بر هر چيز توانا است! (20)
هر كس را بخواهد (و مستحق بداند) مجازات مىكند، و هر كس را بخواهد مورد رحمت قرارمىدهد؛ و شما را به سوى او بازمىگردانند. (21)
شما هرگز نمىتوانيد بر اراده خدا چيره شويد و از حوزه قدرت او در زمين و آسمان بگريزيد؛ و براى شما جز خدا، ولى و ياورى نيست!» (22)
كسانى كه به آيات خدا و ديدار او كافر شدند، از رحمت من مايوسند؛ و براى آنها عذاب دردناكى است! (23)
اما جواب قوم او ( ابراهيم) جز اين نبود كه گفتند: «او را بكشيد يا بسوزانيد!» ولى خداوند او را از آتش رهايى بخشيد؛ در اين ماجرا نشانههايى است براى كسانى كه ايمان مىآورند. (24)
(ابراهيم) گفت: «شما غير از خدا بتهايى براى خود انتخاب كردهايد كه مايه دوستى و محبت ميان شما در زندگى دنيا باشد؛ سپس روز قيامت از يكديگر بيزارى مىجوييد و يكديگر را لعن مىكنيد؛ و جايگاه (همه) شما آتش است و هيچ يار و ياورى براى شما نخواهد بود!» (25)
و لوط به او ( ابراهيم) ايمان آورد، و (ابراهيم) گفت: «من بسوى پروردگارم هجرت مىكنم كه او صاحب قدرت و حكيم است!» (26)
و (در اواخر عمر،) اسحاق و يعقوب را به او بخشيديم و نبوت و كتاب آسمانى را در دودمانش قرار داديم و پاداش او را در دنيا داديم و او در آخرت از صالحان است! (27)
و لوط را فرستاديم هنگامى كه به قوم خود گفت: «شما عمل بسيار زشتى انجام مىدهيد كه هيچ يك از مردم جهان پيش از شما آن را انجام نداده است! (28)
آيا شما به سراغ مردان مىرويد و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مىكنيد و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مىدهيد؟! «اما پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند:» اگر راست مىگويى عذاب الهى را براى ما بياور! (29)
(لوط) عرض كرد: «پروردگارا! مرا در برابر اين قوم تبهكار يارى فرما!» (30)
و هنگامى كه فرستادگان ما (از فرشتگان) بشارت (تولد فرزند) براى ابراهيم آوردند، گفتند: سخللّهما اهل اين شهر و آبادى را (و به شهرهاى قوم لوط اشاره كردند) هلاك خواهيم كرد، چرا كه اهل آن ستمگرند!» (31)
(ابراهيم) گفت: «در اين آبادى لوط است!» گفتند: «ما به كسانى كه در آن هستند آگاهتريم! او و خانوادهاش را نجات مىدهيم؛ جز همسرش كه در ميان قوم (گنهكار) باقى خواهد ماند.» (32)
هنگامى كه فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از ديدن آنها بدحال و دلتنگ شد؛ گفتند:«نترس و غمگين مباش، ما تو و خانوادهات را نجات خواهيم داد، جز همسرت كه در ميان قوم باقى مىماند. (33)
ما بر اهل اين شهر و آبادى به خاطر گناهانشان، عذابى از آسمان فرو خواهيم ريخت!» (34)
و از اين آبادى نشانه روشنى (و درس عبرتى) براى كسانى كه مىانديشند باقى گذارديم! (35)
و ما بسوى «مدين»، برادرشان «شعيب» را فرستاديم؛ گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستيد، و به روز بازپسين اميدوار باشيد، و در زمين فساد نكنيد!» (36)
(ولى) آنها او را تكذيب كردند، و به اين سبب زلزله آنان را فراگرفت، و بامدادان در خانههاى خود به رو در افتاده و مرده بودند! (37)
ما طايفه «عاد» و «ثمود» را نيز (هلاك كرديم)، و مساكن (ويران شده) آنان براى شما آشكار است؛ شيطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود، از اين رو آنان را از راه (خدا) بازداشت در حالى كه بينا بودند. (38)
و «قارون» و «فرعون» و «هامان» را نيز هلاك كرديم؛ موسى با دلايل روشن به سراغشان آمد، اما آنان در زمين برترى جويى كردند، ولى نتوانستند بر خدا پيشى گيرند! (39)
ما هر يك از آنان را به گناهانشان گرفتيم، بر بعضى از آنها طوفانى از سنگريزه فرستاديم، و بعضى از آنان را صيحه آسمانى فروگرفت، و بعضى ديگر را در زمين فرو برديم، و بعضى را غرق كرديم؛ خداوند هرگز به آنها ستم نكرد، ولى آنها خودشان بر خود ستم مىكردند! (40)
مثل كسانى كه غير از خدا را اولياى خود برگزيدند، مثل عنكبوت است كه خانهاى براى خود انتخاب كرده؛ در حالى كه سستترين خانههاى خانه عنكبوت است اگر مىدانستند! (41)
خداوند آنچه را غير از او مىخوانند مىداند، و او شكستناپذير و حكيم است. (42)
اينها مثالهايى است كه ما براى مردم مىزنيم، و جز دانايان آن را درك نمىكنند. (43)
خداوند، آسمانها و زمين را بحق آفريد؛ و در اين آيتى است براى مؤمنان. (44)
آنچه را از كتاب (آسمانى) به تو وحى شده تلاوت كن، و نماز را برپا دار، كه نماز (انسان را) از زشتيها و گناه بازمىدارد، و ياد خدا بزرگتر است؛ و خداوند مىداند شما چه كارهايى انجام مىدهيد! (45)
با اهل كتاب جز به روشى كه از همه نيكوتر است مجادله نكنيد، مگر كسانى از آنان كه ستم كردند؛ و (به آنها) بگوييد: «ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده ايمان آوردهايم، و معبود ما و شما يكى است، و ما در برابراو تسليم هستيم!» (46)
و اين گونه، كتاب ( قرآن) را بر تو نازل كرديم، كسانى كه كتاب (آسمانى)به آنها دادهايم به اين كتاب ايمان مىآورند؛ و بعضى از اين گروه ( مشركان) نيز به آن مؤمن مىشوند؛ و آيات ما را جز كافران انكار نمىكنند. (47)
تو هرگز پيش از اين كتابى نمىخواندى، و با دست خود چيزى نمىنوشتى، مبادا كسانى كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند! (48)
ولى اين آيات روشنى است كه در سينه دانشوران جاى دارد؛ و آيات ما را جز ستمگران انكار نمىكنند! (49)
گفتند: «چرا معجزاتى از سوى پروردگارش بر او نازل نشده؟!» بگو: «معجزات همه نزد خداست (و به فرمان او نازل مىشود، نه به ميل من و شما)؛ من تنها بيم دهندهاى آشكارم! (50)
آيا براى آنان كافى نيست كه اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه پيوسته بر آنها تلاوت مىشود؟! در اين، رحمت و تذكرى است براى كسانى كه ايمان مىآورند (و اين معجزه بسيار واضحى است) . (51)
بگو: «همين بس كه خدا ميان من و شما گواه است؛ آنچه را در آسمانها و زمين است مىداند؛ و كسانى كه به باطل ايمان آوردند و به خدا كافر شدند زيانكاران واقعى هستند! (52)
آنان با شتاب از تو عذاب را مىطلبند؛ و اگر موعد مقررى تعيين نشده بود، عذاب (الهى) به سراغ آنان مىآمد؛ و سرانجام اين عذاب بطور ناگهانى بر آنها نازل مىشود در حالى كه نمىدانند (و غافلند). (53)
آنان با عجله از تو عذاب مىطلبند، در حالى كه جهنم به كافران احاطه دارد! (54)
آن روز كه عذاب (الهى) آنها را از بالاى سر و پايين پايشان فرامىگيرد و به آنها يد: «بچشيد آنچه را عمل مىكرديد» (روز سخت و دردناكى براى آنهاست!) (55)
اى بندگان من كه ايمان آوردهايد! زمين من وسيع است، پس تنها مرا بپرستيد (و در برابر فشارهاى دشمنان تسليم نشويد)! (56)
هر انسانى مرگ را مىچشد، سپس شما را بسوى ما بازمىگردانند. (57)
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادند، آنان را در غرفههايى از بهشت جاى مىدهيم كه نهرها در زير آن جارى است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ چه خوب است پاداش عملكنندگان! (58)
همانها كه (در برابر مشكلات) صبر (و استقامت) كردند و بر پروردگارشان توكل مىكنند. (59)
چه بسا جنبندهاى كه قدرت حمل روزى خود را ندارد، خداوند او و شما را روزى مىدهد؛ و او شنوا و داناست. (60)
و هر گاه از آنان بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده، و خورشيد و ماه را مسخر كرده است؟» مىگويند: «الله»! پس با اين حال چگونه آنان را (از عبادت خدا) منحرف مىسازند؟! (61)
خداوند روزى را براى هر كس از بندگانش بخواهد گسترده مىكند، و براى هر كس بخواهد محدود مىسازد؛ خداوند به همه چيز داناست! (62)
و اگر از آنان بپرسى: «چه كسى از آسمان آبى فرستاد و بوسيله آن زمين را پس از مردنش زنده كرد؟ مىگويند: «الله»! بگو: «حمد و ستايش مخصوص خداست!»اما بيشتر آنها نمىدانند. (63)
اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست؛ و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مىدانستند! (64)
هنگامى كه بر سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص مىخوانند (و غير او را فراموش مىكنند)؛ اما هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك مىشوند! (65)
(بگذار) آنچه را (از آيات) به آنها دادهايم انكار كنند و از لذات زودگذر زندگى بهره گيرند؛ اما بزودى خواهند فهميد! (66)
آيا نديدند كه ما حرم امنى (براى آنها) قرار داديم در حالى كه مردم را در اطراف آنان (در بيرون اين حرم) مىربايند؟! آيا به باطل ايمان مىآورند و نعمت خدا را كفران مىكنند؟! (67)
چه كسى ستمكارتر از آن كس است كه بر خدا دروغ بسته يا حق را پس از آنكه به سراغش آمده تكذيب نمايد؟! آيا جايگاه كافران در دوزخ نيست؟! (68)
و آنها كه در راه ما (با خلوص نيت) جهاد كنند، قطعا به راههاى خود، هدايتشان خواهيم كرد؛ و خداوند با نيكوكاران است. (69)
ادامه مطلب
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
طسم! (1)
اينها از آيات كتاب مبين است! (2)
ما از داستان موسى و فرعون بحق بر تو مىخوانيم، براى گروهى كه (طالب حقند و) ايمان مىآورند! (3)
فرعون در زمين برترىجويى كرد، و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسيم نمود؛ گروهى را به ضعف و ناتوانى مىكشاند، پسرانشان را سر مىبريد و زنانشان را (براى كنيزى و خدمت) زنده نگه مىداشت؛ او به يقين از مفسدان بود! (4)
ما مىخواهيم بر مستضعفان زمين منت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم! (5)
و حكومتشان را در زمين پابرجا سازيم؛ و به فرعون و هامان و لشكريانشان، آنچه را از آنها ( بنى اسرائيل) بيم داشتند نشان دهيم! (6)
ما به مادر موسى الهام كرديم كه: «او را شير ده؛ و هنگامى كه بر او ترسيدى، وى را در دريا(ى نيل) بيفكن؛ و نترس و غمگين مباش، كه ما او را به تو بازمىگردانيم، و او را از رسولان قرار مىدهيم!» (7)
(هنگامى كه مادر بفرمان خدا او را به دريا افكند) خاندان فرعون او را از آب گرفتند، تا سرانجام دشمن آنان و مايه اندوهشان گردد! مسلما فرعون و هامان و لشكريانشان خطاكار بودند.(8)
همسر فرعون (چون ديد آنها قصد كشتن كودك را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نكشيد شايد براى ما مفيد باشد، يا او را بعنوان پسر خود برگزينيم!» و آنها نمىفهميدند (كه دشمن اصلى خود را در آغوش خويش مىپرورانند)! (9)
(سرانجام) قلب مادر موسى از همه چيز (جز ياد فرزندش) تهى گشت؛ و اگر دل او را (بوسيله ايمان و اميد) محكم نكرده بوديم، نزديك بود مطلب را افشا كند! (10)
و (مادر موسى) به خواهر او گفت: «وضع حال او را پيگيرى كن!» او نيز از دور ماجرا را مشاهده كرد در حالى كه آنان بىخبر بودند. (11)
ما همه زنان شيرده را از پيش بر او حرام كرديم (تا تنها به آغوش مادر بازگردد)؛ و خواهرش (كه بيتابى ماموران را براى پيدا كردن دايه مشاهده كرد) گفت: «آيا شما را به خانوادهاى راهنمايى كنم كه مىتوانند اين نوزاد را براى شما كفالت كنند و خيرخواه او باشند؟!» (12)
ما او را به مادرش بازگردانديم تا چشمش روشن شود و غمگين نباشد و بداند كه وعده الهى حق است؛ ولى بيشتر آنان نمىدانند! (13)
و هنگامى كه (موسى) نيرومند و كامل شد، حكمت و دانش به او داديم؛ و اين گونه نيكوكاران را جزا مىدهيم! (14)
او به هنگامى كه اهل شهر در غفلت بودند وارد شهر شد؛ ناگهان دو مرد را ديد كه به جنگ و نزاع مشغولند؛ يكى از پيروان او بود (و از بنى اسرائيل)، و ديگرى از دشمنانش، آن كه از پيروان او بود در برابر دشمنش از وى تقاضاى كمك نمود؛ موسى مشت محكمى بر سينه او زد و كار او را ساخت (و بر زمين افتاد و مرد)؛ موسى گفت: «اين (نزاع شما) از عمل شيطان بود، كه او دشمن و گمراهكننده آشكارى است» (15)
(سپس) عرض كرد: «پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم؛ مرا ببخش!» خداوند او را بخشيد، كه او غفور و رحيم است! (16)
عرض كرد: «پروردگارا! بشكرانه نعمتى كه به من دادى، هرگز پشتيبان مجرمان نخواهم بود! سذللّه (17)
موسى در شهر ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى (و در جستجوى اخبار)؛ ناگهان ديد همان كسى كه ديروز از او يارى طلبيده بود فرياد مىزند و از او كمك مىخواهد، موسى به او گفت: «تو آشكارا انسان (ماجراجو و) گمراهى هستى!» (18)
و هنگامى كه خواست با كسى كه دشمن هر دوى آنها بود درگير شود و با قدرت مانع او گردد، (فريادش بلند شد،) گفت: «اى موسى مىخواهى! مرا بكشى همان گونه كه ديروز انسانى را كشتى؟! تو فقط مىخواهى جبارى در روى زمين باشى، و نمىخواهى از مصلحان باشى!» (19)
(در اين هنگام) مردى با سرعت از دورترين نقطه شهر ( مركز فرعونيان) آمد و گفت: «اى موسى! اين جمعيت براى كشتن تو به مشورت نشستهاند؛ فورا از شهر خارج شو، كه من از خيرخواهان توام!» (20)
موسى از شهر خارج شد در حالى كه ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثهاى؛ عرض كرد: سخللّهپروردگارا! مرا از اين قوم ظالم رهايى بخش!» (21)
و هنگامى كه متوجه جانب مدين شد گفت: «اميدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدايت كند! سذللّه (22)
و هنگامى كه به (چاه) آب مدين رسيد، گروهى از مردم را در آنجا ديد كه چهارپايان خود را سيراب مىكنند؛ و در كنار آنان دو زن را ديد كه مراقب گوسفندان خويشند (و به چاه نزديك نمىشوند؛ موسى) به آن دو گفت: «كار شما چيست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمىدهيد؟!) سذللّه گفتند: «ما آنها را آب نمىدهيم تا چوپانها همگى خارج شوند؛ و پدر ما پيرمرد كهنسالى است (و قادر بر اين كارها نيست.)!» (23)
موسى براى (گوسفندان) آن دو آب كشيد؛ سپس رو به سايه آورد و عرض كرد: «پروردگارا! هر خير و نيكى بر من فرستى، به آن نيازمندم!» (24)
ناگهان يكى از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالى كه با نهايت حيا گام برمىداشت، گفت: سخللّهپدرم از تو دعوت مىكند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را كه براى ما انجام دادى به تو بپردازد.» هنگامى كه موسى نزد او ( شعيب) آمد و سرگذشت خود را شرح داد، گفت: «نترس، از قوم ظالم نجات يافتى!» (25)
يكى از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام كن، زيرا بهترين كسى را كه مىتوانى استخدام كنى آن كسى است كه قوى و امين باشد (و او همين مرد است)!» (26)
(شعيب) گفت: «من مىخواهم يكى از اين دو دخترم را به همسرى تو درآورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى؛ و اگر آن را تا ده سال افزايش دهى، محبتى از ناحيه توست؛ من نمىخواهم كار سنگينى بر دوش تو بگذارم؛ و ان شاء الله مرا از صالحان خواهى يافت» (27)
(موسى) گفت: «(مانعى ندارد،) اين قراردادى ميان من و تو باشد؛ البته هر كدام از اين دو مدت را انجام دهم ستمى بر من نخواهد بود (و من در انتخاب آن آزادم)! و خدا بر آنچه ما مىگوييم گواه است!» (28)
هنگامى كه موسى مدت خود را به پايان رسانيد و همراه خانوادهاش (از مدين به سوى مصر) حركت كرد، از جانب طور آتشى ديد! به خانوادهاش گفت: «درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! (مىروم) شايد خبرى از آن براى شما بياورم، يا شعلهاى از آتش تا با آن گرم شويد!» (29)
هنگامى كه به سراغ آتش آمد، از كرانه راست دره، در آن سرزمين پر بركت، از ميان يك درخت ندا داده شد كه: «اى موسى! منم خداوند، پروردگار جهانيان! (30)
عصايت را بيفكن!» هنگامى كه (عصا را افكند و) ديد همچون مارى با سرعت حركت مىكند، ترسيد و به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد! ندا آمد: «برگرد و نترس، تو در امان هستى! (31)
دستت را در گريبان خود فروبر، هنگامى كه خارج مىشود سفيد و درخشنده است بدون عيب و نقص؛ و دستهايت را بر سينهات بگذار، تا ترس و وحشت از تو دور شود! اين دو ( معجزه عصا و يد بيضا) برهان روشن از پروردگارت بسوى فرعون و اطرافيان اوست، كه آنان قوم فاسقى هستند!» (32)
عرض كرد: «پروردگارا! من يك تن از آنان را كشتهام؛ مىترسم مرا به قتل برسانند! (33)
و برادرم هارون زبانش از من فصيحتر است؛ او را همراه من بفرست تا ياور من باشد و مرا تصديق كند؛ مىترسم مرا تكذيب كنند!» (34)
فرمود: «بزودى بازوان تو را بوسيله برادرت محكم (و نيرومند) مىكنيم، و براى شما سلطه و برترى قرارمىدهيم؛ و به بركت آيات ما، بر شما دست نمىيابند؛ شما و پيروانتان پيروزيد!» (35)
هنگامى كه موسى معجزات روشن ما را براى آنان آورد، گفتند: «اين چيزى جز سحر نيست كه بدروغ به خدا بسته شده؛ ما هرگز چنين چيزى را در نياكان خود نشنيدهايم!» (36)
موسى گفت: «پروردگارم از حال كسانى كه هدايت را از نزد او آوردهاند، و كسانى كه عاقبت نيك سرا(ى دنيا و آخرت) از آن آنهاست آگاهتر است! مسلما ظالمان رستگار نخواهند شد! سذللّه (37)
فرعون گفت: «اى جمعيت اشراف! من خدايى جز خودم براى شما سراغ ندارم. (اما براى تحقيق بيشتر،) اى هامان، برايم آتشى بر گل بيفروز (و آجرهاى محكم بساز)، و براى من برج بلندى ترتيب ده تا از خداى موسى خبر گيرم؛ هر چند من گمان مىكنم او از دروغگويان است!» (38)
(سرانجام) فرعون و لشكريانش بدون حق در زمين استكبار كردند، و پنداشتند بسوى ما بازگردانده نمىشوند! (39)
ما نيز او و لشكريانش را گرفتيم و به دريا افكنديم؛ اكنون بنگر پايان كار ظالمان چگونه بود! (40)
و آنان ( فرعونيان) را پيشوايانى قرار داديم كه به آتش (دوزخ) دعوت مىكنند؛ وروز رستاخيز يارى نخواهند شد! (41)
و در اين دنيا نيز لعنتى بدنبال آنان قرار داديم؛ و روز قيامت از زشترويانند! (42)
و ما به موسى كتاب آسمانى داديم بعد از آنكه اقوام قرون نخستين را هلاك نموديم؛ كتابى كه براى مردم بصيرتآفرين بود، و مايه هدايت و رحمت؛ شايد متذكر شوند! (43)
تو در جانب غربى نبودى هنگامى كه ما فرمان نبوت را به موسى داديم؛ و تو از شاهدان نبودى (در آن هنگام كه معجزات را در اختيار موسى گذارديم)! (44)
ولى ما اقوامى را در اعصار مختلف خلق كرديم، و زمانهاى طولانى بر آنها گذشت (كه آثار انبيا از دلهايشان محو شد؛ پس تو را با كتاب آسمانيت فرستاديم)! تو هرگز در ميان مردم مدين اقامت نداشتى تا (از وضع آنان آگاه باشى و) آيات ما را براى آنها ( مشركان مكه) بخوانى، ولى ما بوديم كه تو را فرستاديم (و اين آيات را در اختيارت قرار داديم)! (45)
تو در كنار طور نبودى زمانى كه ما ندا داديم؛ ولى اين رحمتى از سوى پروردگارت بود (كه اين اخبار را در اختيار تو نهاد) تا بوسيله آن قومى را انذار كنى كه پيش از تو هيچ انذاركنندهاى براى آنان نيامده است؛ شايد متذكر شوند! (46)
هرگاه(پيش از فرستادن پيامبرى) مجازات و مصيبتى بر اثر اعمالشان به آنان مىرسيد، مىگفتند: «پروردگارا! چرا رسولى براى ما نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم و از مؤمنان باشيم؟!» (47)
ولى هنگامى كه حق از نزد ما براى آنها آمد گفتند: «چرا مثل همان چيزى كه به موسى داده شد به اين پيامبر داده نشده است؟!» مگر بهانهجويانى همانند آنان، معجزاتى را كه در گذشته به موسى داده شد، انكار نكردند و گفتند: «اين دو نفر ( موسى و هارون) دو ساحرند كه دست به دست هم دادهاند (تا ما را گمراه كنند) و ما به هر دو كافريم»؟! (48)
بگو: «اگر راست مىگوييد (كه تورات و قرآن از سوى خدا نيست)، كتابى هدايتبخشتر از اين دو از نزد خدا بياوريد، تا من از آن پيروى كنم!» (49)
اگر اين پيشنهاد تو را نپذيرند، بدان كه آنان تنها از هوسهاى خود پيروى مىكنند! و آيا گمراهتر از آن كس كه پيروى هواى نفس خويش كرده و هيچ هدايت الهى را نپذيرفته، كسى پيدا مىشود؟! مسلما خداوند قوم ستمگر را هدايت نمىكند! (50)
ما آيات قرآن را يكى پس از ديگرى براى آنان آورديم شايد متذكر شوند! (51)
كسانى كه قبلا كتاب آسمانى به آنان دادهايم به آن ( قرآن) ايمان مىآورند! (52)
و هنگامى كه بر آنان خوانده شود مىگويند: «به آن ايمان آورديم؛ اينها همه حق است و از سوى پروردگار ماست؛ ما پيش از اين هم مسلمان بوديم!» (53)
آنها كسانى هستند كه بخاطر شكيباييشان، اجر و پادششان را دو بار دريافت مىدارند؛ و بوسيله نيكيها بديها را دفع مىكنند؛ و از آنچه به آنان روزى دادهايم انفاق مىنمايند؛ (54)
و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند، از آن روى مىگردانند و مىگويند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان؛ سلام بر شما (سلام وداع)؛ ما خواهان جاهلان نيستيم!» (55)
تو نمىتوانى كسى را كه دوست دارى هدايت كنى؛ ولى خداوند هر كس را بخواهد هدايت مىكند؛ و او به هدايت يافتگان آگاهتر است! (56)
آنها گفتند: «ما اگر هدايت را همراه تو پذيرا شويم، ما را از سرزمينمان مىربايند!» آيا ما حرم امنى در اختيار آنها قرار نداديم كه ثمرات هر چيزى (از هر شهر و ديارى) بسوى آن آورده مىشود؟! رزقى است از جانب ما؛ ولى بيشتر آنان نمىدانند! (57)
و چه بسيار از شهرها و آباديهايى را كه بر اثر فراوانى نعمت، مست و مغرور شده بودند هلاك كرديم! اين خانههاى آنهاست (كهويران شده)، و بعد از آنان جز اندكى كسى در آنها سكونت نكرد؛ و ما وارث آنان بوديم! (58)
و پروردگار تو هرگز شهرها و آباديها را هلاك نمىكرد تا اينكه در كانون آنها پيامبرى مبعوث كند كه آيات ما را بر آنان بخواند؛ و ما هرگز آباديها و شهرها را هلاك نكرديم مگر آنكه اهلش ظالم بودند! (59)
آنچه به شما داده شده، متاع زندگى دنيا و زينت آن است؛ و آنچه نزد خداست بهتر و پايدارتر است؛ آيا انديشه نمىكنيد؟! (60)
آيا كسى كه به او وعده نيكو دادهايم و به آن خواهد رسيد، همانند كسى است كه متاع زندگى دنيا به او دادهايم سپس روز قيامت (براى حساب و جزا) از احضارشدگان خواهد بود؟! (61)
روزى را (به خاطر بياوريد) كه خداوند آنان را ندا ميدهد و ميگويد: «كجا هستند همتايانى كه براى من مىپنداشتيد؟!» (62)
گروهى (از معبودان) كه فرمان عذاب درباره آنها مسلم شده است ميگويند: «پروردگارا! ما اينها ( عابدان) را گمراه كرديم؛ (آرى) ما آنها را گمراه كرديم همانگونه كه خودمان گمراه شديم؛ ما از آنان به سوى تو بيزارى مىجوييم؛ آنان در حقيقت ما را نمىپرستيدند (بلكه هواى نفس خود را پرستش مىكردند)!» (63)
و به آنها ( عابدان) گفته مىشود: «معبودهايتان را كه همتاى خدا مىپنداشتيد بخوانيد (تا شما را يارى كنند)!» معبودهايشان را مىخوانند، ولى جوابى به آنان نمىدهند! و (در اين هنگام) عذاب الهى را (با چشم خود) مىبينند، و آرزو مىكنند اى كاش هدايت يافته بودند! (64)
(به خاطر آوريد) روزى را كه خداوند آنان را ندا مىدهد و مىگويد: «چه پاسخى به پيامبران (من) گفتيد؟!» (65)
در آن روز، همه اخبار به آنان پوشيده مىماند، (حتى نمىتوانند) از يكديگر سؤالى كنند! (66)
اما كسى كه توبه كند، و ايمان آورد و عمل صالحى انجام دهد، اميد است از رستگاران باشد! (67)
پروردگار تو هر چه بخواهد مىآفريند، و هر چه بخواهد برمىگزيند؛ آنان (در برابر او) اختيارى ندارند؛ منزه است خداوند، و برتر است از همتايانى كه براى او قائل مىشوند! (68)
و پروردگار تو مىداند آنچه را كه سينههايشان پنهان مىدارد و آنچه را آشكار مىسازند! (69)
و او خدايى است كه معبودى جز او نيست؛ ستايش براى اوست در اين جهان و در جهان ديگر؛ حاكميت (نيز) از آن اوست؛ و همه شما به سوى او بازگردانده مىشويد! (70)
بگو: «به من خبر دهيد اگر خداوند شب را تا قيامت بر شما جاودان سازد، آيا معبودى جز خدا مىتواند روشنايى براى شما بياورد؟! آيا نمىشنويد؟!» (71)
بگو: «به من خبر دهيد اگر خداوند روز را تا قيامت بر شما جاودان كند، كدام معبود غير از خداست كه شبى براى شما بياورد تا در آن آرامش يابيد؟ آيا نمىبينيد؟!» (72)
و از رحمت اوست كه براى شما شب و روز قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشيد و هم براى بهرهگيرى از فضل خدا تلاش كنيد، و شايد شكر نعمت او را بجا آوريد! (73)
(به خاطر آوريد) روزى را كه آنها را ندا مىدهد و مىگويد: «كجايند همتايانى كه براى من مىپنداشتيد؟!» (74)
(در آن روز) از هر امتى گواهى برمىگزينيم و (به مشركان) مىگوييم: «دليل خود را بياوريد! سذللّه اما آنها مىدانند كه حق از آن خداست، و تمام آنچه را افترا مىبستند از (نظر) آنها گم خواهد شد! (75)
قارون از قوم موسى بود، اما بر آنان ستم كرد؛ ما آنقدر از گنجها به او داده بوديم كه حمل كليدهاى آن براى يك گروه زورمند مشكل بود! (به خاطر آوريد) هنگامى را كه قومش به او گفتند: «اين همه شادى مغرورانه مكن، كه خداوند شادىكنندگان مغرور را دوست نمىدارد! (76)
و درآنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب؛ و بهرهات را از دنيا فراموش مكن؛ و همانگونه كه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن؛ و هرگز در زمين در جستجوى فساد مباش، كه خدا مفسدان را دوست ندارد! (77)
(قارون) گفت: «اين ثروت را بوسيله دانشى كه نزد من است به دست آوردهام!» آيا او نمىدانست كه خداوند اقوامى را پيش از او هلاك كرد كه نيرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! (و هنگامى كه عذاب الهى فرا رسد،) مجرمان از گناهانشان سؤال نمىشوند. (78)
(روزى قارون) با تمام زينت خود در برابر قومش ظاهر شد، آنها كه خواهان زندگى دنيا بودند گفتند: «اى كاش همانند آنچه به قارون داده شده است ما نيز داشتيم! به راستى كه او بهره عظيمى دارد!» (79)
اما كسانى كه علم و دانش به آنها داده شده بود گفتند: «واى بر شما ثواب الهى براى كسانى كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام مىدهند بهتر است، اما جز صابران آن را دريافت نمىكنند. سذللّه (80)
سپس ما، او و خانهاش را در زمين فرو برديم، و گروهى نداشت كه او را در برابر عذاب الهى يارى كنند، و خود نيز نمىتوانست خويشتن را يارى دهد. (81)
و آنها كه ديروز آرزو مىكردند بجاى او باشند (هنگامى كه اين صحنه را ديدند) گفتند: «واى بر ما! گويى خدا روزى را بر هر كس از بندگانش بخواهد گسترش مىدهد يا تنگ مىگيرد! اگر خدا بر ما منت ننهاده بود، ما را نيز به قعر زمين فرو مى برد! اى واى گويى كافران هرگز رستگار نمىشوند! (82)
(آرى،) اين سراى آخر تو را (تنها) براى كسانى قرارمىدهيم كه اراده برترىجويى در زمين و فساد را ندارند؛ و عاقبت نيك براى پرهيزگاران است! (83)
كسى كه كار نيكى انجام دهد، براى او پاداشى بهتر از آن است؛ و به كسانى كه كارهاى بد انجام دهند، مجازات بدكاران جز (به مقدار) اعمالشان نخواهد بود. (84)
آن كس كه قرآن را بر تو فرض كرد، تو را به جايگاهت ( زادگاهت) بازمىگرداند! بگو: «پروردگار من از همه بهتر مىداند چه كسى (برنامه) هدايت آورده، و چه كسى در گمراهى آشكار است! سذللّه (85)
و تو هرگز اميد نداشتى كه اين كتاب آسمانى به تو القا گردد؛ ولى رحمت پروردگارت چنين ايجاب كرد! اكنون كه چنين است، هرگز از كافران پشتيبانى مكن! (86)
و هرگز (آنها) تو را از آيات خداوند، بعد از آنكه بر تو نازل گشت، بازندارند! و بسوى پروردگارت دعوت كن، و هرگز از مشركان مباش! (87)
معبود ديگرى را با خدا مخوان، كه هيچ معبودى جز او نيست؛ همه چيز جز ذات (پاك) او فانى مىشود؛ حاكميت تنها از آن اوست؛ و همه بسوى او بازگردانده مى شويد! (88)
ادامه مطلب
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
طس - اين آيات قرآن و كتاب مبين است، (1)
وسيله هدايت و بشارت براى مؤمنان است؛ (2)
همان كسانى كه نماز را برپا مىدارند، و زكات را ادا مىكنند، و آنان به آخرت يقين دارند. (3)
كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، اعمال (بد)شان را براى آنان زينت مىدهيم بطورى كه سرگردان مىشوند. (4)
آنان كسانى هستند كه عذاب بد (و دردناك) براى آنهاست؛ و آنها در آخرت، زيانكارترين مردمند! (5)
به يقين اين قرآن از سوى حكيم و دانايى بر تو القا مىشود. (6)
(به خاطر بياور) هنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت: «من آتشى از دور ديدم؛ (همين جا توقف كنيد؛) بزودى خبرى از آن براى شما مىآورم، يا شعله آتشى تا گرم شويد.» (7)
هنگامى كه نزد آتش آمد، ندايى برخاست كه: «مبارك باد آن كس كه در آتش است و كسى كه در اطراف آن است ( فرشتگان و موسى) و منزه است خداوندى كه پروردگار جهانيان است! (8)
اى موسى! من خداوند عزيز و حكيمم! (9)
و عصايت را بيفكن! -هنگامى كه (موسى) به آن نگاه كرد، ديد (با سرعت) همچون مارى به هر سو مىدود (ترسيد و) به عقب برگشت، و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد- اى موسى! نترس، كه رسولان در نزد من نمىترسند! (10)
مگر كسى كه ستم كند؛ سپس بدى را به نيكى تبديل نمايد، كه (توبه او را مىپذيرم، و) من غفور و رحيمم! (11)
و دستت را در گريبانت داخل كن؛ هنگامى كه خارج مىشود، سفيد و درخشنده است بى آنكه عيبى در آن باشد؛ اين در زمره معجزات نهگانهاى است كه تو با آنها بسوى فرعون و قومش فرستاده مىشوى؛ آنان قومى فاسق و طغيانگرند!» (12)
و هنگامى كه آيات روشنىبخش ما به سراغ آنها آمد گفتند: «اين سحرى است آشكار!» (13)
و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهكاران (و مفسدان) چگونه بود! (14)
و ما به داوود و سليمان، دانشى عظيم داديم؛ و آنان گفتند: «ستايش از آن خداوندى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيد.» (15)
و سليمان وارث داوود شد، و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هر چيز به ما عطا گرديده؛ اين فضيلت آشكارى است.» (16)
لشكريان سليمان، از جن و انس و پرندگان، نزد او جمع شدند؛ آنقدر زياد بودند كه بايد توقف مىكردند تا بههم ملحق شوند! (17)
(آنها حركت كردند) تا به سرزمين مورچگان رسيدند؛ مورچهاى گفت: «به لانههاى خود برويد تا سليمان و لشكرش شما را پايمال نكنند در حالى كه نمىفهمند!» (18)
سليمان از سخن او تبسمى كرد و خنديد و گفت: «پروردگارا! شكر نعمتهايى را كه بر من و پدر و مادرم ارزانى داشتهاى به من الهام كن، و توفيق ده تا عمل صالحى كه موجب رضاى توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد كن!» (19)
(سليمان) در جستجوى آن پرنده ( هدهد) برآمد و گفت: «چرا هدهد را نمىبينم، يا اينكه او از غايبان است؟! (20)
قطعا او را كيفر شديدى خواهم داد، يا او را ذبح مىكنم، يا بايد دليل روشنى (براى غيبتش) براى من بياورد! (21)
چندان درنگ نكرد (كه هدهد آمد و) گفت: «من بر چيزى آگاهى يافتم كه تو بر آن آگاهى نيافتى؛ من از سرزمين «سبا» يك خبر قطعى براى تو آوردهام! (22)
من زنى را ديدم كه بر آنان حكومت مىكند، و همه چيز در اختيار دارد، و (به خصوص) تخت عظيمى دارد! (23)
او و قومش را ديدم كه براى غير خدا -خورشيد- سجده مىكنند؛ و شيطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آنها را از راه بازداشته؛ و از اين رو هدايت نمىشوند!» (24)
چرا براى خداوندى سجده نمىكنند كه آنچه را در آسمانها و زمين پنهان است خارج (و آشكار) مىسازد، و آنچه را پنهان مىداريد يا آشكار مىكنيد مىداند؟! (25)
خداوندى كه معبودى جز او نيست، و پروردگار عرش عظيم است! (26)
(سليمان) گفت: «ما تحقيق مىكنيم ببينيم راست گفتى يا از دروغگويان هستى؟ (27)
اين نامه مرا ببر و بر آنان بيفكن؛ سپس برگرد (و در گوشهاى توقف كن) ببين آنها چه عكس العملى نشان مىدهند! (28)
(ملكه سبا) گفت: «اى اشراف! نامه پرارزشى به سوى من افكنده شده! (29)
اين نامه از سليمان است، و چنين مىباشد: به نام خداوند بخشنده مهربان (30)
توصيه من اين است كه نسبت به من برترىجويى نكنيد، و بسوى من آييد در حالى كه تسليم حق هستيد!» (31)
(سپس) گفت: «اى اشراف (و اى بزرگان)! نظر خود را در اين امر مهم به من بازگو كنيد، كه من هيچ كار مهمى را بدون حضور (و مشورت) شما انجام ندادهام! (32)
گفتند: «ما داراى نيروى كافى و قدرت جنگى فراوان هستيم، ولى تصميم نهايى با توست؛ ببين چه دستور مىدهى!» (33)
گفت: پادشاهان هنگامى كه وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مىكشند، و عزيزان آنجا را ذليل مىكنند؛ (آرى) كار آنان همينگونه است! (34)
و من (اكنون جنگ را صلاح نمىبينم،) هديه گرانبهايى براى آنان مىفرستم تا ببينم فرستادگان من چه خبر مىآورند (و از اين طريق آنها را بيازمايم)!» (35)
هنگامى كه (فرستاده ملكه سبا)ا نزد سليمان آمد، گفت: «مىخواهيد مرا با مال كمك كنيد (و فريب دهيد)؟! آنچه خدا به من داده، بهتر است از آنچه به شما داده است؛ بلكه شما هستيد كه به هديههايتان خوشحال مىشويد! (36)
بسوى آنان بازگرد (و اعلام كن) با لشكريانى به سراغ آنان مىآييم كه قدرت مقابله با آن را نداشته باشند؛ و آنان را از آن (سرزمين آباد) با ذلت و خوارى بيرون مىرانيم!» (37)
(سليمان) گفت: «اى بزرگان! كدام يك از شما تخت او را براى من مىآورد پيش از آنكه به حال تسليم نزد من آيند؟» (38)
عفريتى از جن گفت: «من آن را نزد تو مىآورم پيش از آنكه از مجلست برخيزى و من نسبت به اين امر، توانا و امينم!» (39)
(اما) كسى كه دانشى از كتاب (آسمانى) داشت گفت: «پيش از آنكه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى كه(سليمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا ديد گفت: «اين از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را بجا مىآورم يا كفران مىكنم؟! و هر كس شكر كند، به نفع خود شكر مىكند؛ و هر كس كفران نمايد (بزيان خويش نموده است، كه) پروردگار من، غنى و كريم است!» (40)
(سليمان) گفت: «تخت او را برايش ناشناس سازيد؛ ببينم آيا متوجه مىشود يا از كسانى است كه هدايت نخواهند شد؟! (41)
هنگامى كه آمد، به او گفته شد: «آيا تخت تو اين گونه است؟» گفت: گويا خود آن است! و ما پيش از اين هم آگاه بوديم و اسلام آورده بوديم!» (42)
و او را از آنچه غير از خدا ميپرستيد بازداشت، كه او ( ملكه سبا) از قوم كافران بود. (43)
به او گفته شد: «داخل حياط (قصر) شو!» هنگامى كه نظر به آن افكند، پنداشت نهر آبى است و ساق پاهاى خود را برهنه كرد (تا از آب بگذرد؛ اما سليمان) گفت: «(اين آب نيست،) بلكه قصرى است از بلور صاف!» (ملكه سبا) گفت: «پروردگارا! من به خود ستم كردم؛ و (اينك) با سليمان براى خداوندى كه پروردگار عالميان است اسلام آوردم!» (44)
ما به سوى «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستاديم كه: خداى يگانهرا بپرستيد! اما آنان به دو گروه تقسيم شدند كه به مخاصمه پرداختند. (45)
(صالح) گفت: «اى قوم من! چرا براى بدى قبل از نيكى عجله مىكنيد (و عذاب الهى را مىطلبيد نه رحمت او را)؟! چرا از خداوند تقاضاى آمرزش نمىكنيد تا شايد مشمول رحمت (او) شويد؟!» (46)
آنها گفتند: «ما تو را و كسانى كه با تو هستند به فال بد گرفتيم!» (صالح) گفت: «فال (نيك و) بد شما نزد خداست (و همه مقدرات به قدرت او تعيين مىگردد)؛ بلكه شما گروهى هستيد فريبخورده! (47)
و در آن شهر، نه گروهك بودند كه در زمين فساد مىكردند و اصلاح نمىكردند. (48)
آنها گفتند: «بياييد قسم ياد كنيد به خدا كه بر او ( صالح) و خانواده اش شبيخون مى زنيم (و آنها را به قتل مىرسانيم؛) سپس به ولى دم او مىگوييم: ما هرگز از هلاكت خانواده او خبر نداشتيم و در اين گفتار خود صادق هستيم!» (49)
آنها نقشه مهمى كشيدند، و ما هم نقشه مهمى؛ در حالى كه آنها درك نمىكردند! (50)
بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد، كه ما آنها و قومشان همگى را نابود كرديم؛ (51)
اين خانههاى آنهاست كه بخاطر ظلم و ستمشان خالى مانده؛ و در اين نشانه روشنى است براى كسانى كه آگاهند! (52)
و كسانى را كه ايمان آورده و تقوا پيشه كرده بودند نجات داديم! (53)
و لوط را (به ياد آور) هنگامى كه به قومش گفت: «آيا شما به سراغ كار بسيار زشتى مىرويد در حالى كه (نتايج شوم آن را) مىبينيد؟! (54)
آيا شما بجاى زنان، از روى شهوت به سراغ مردان مىرويد؟! شما قومى نادانيد!» (55)
آنها پاسخى جز اين نداشتند كه (به يكديگر) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و ديار خود بيرون كنيد، كه اينها افرادى پاكدامن هستند!» (56)
ما او و خانوادهاش را نجات داديم، بجز همسرش كه مقدر كرديم جزء باقىماندگان (در آن شهر) باشد! (57)
سپس بارانى (از سنگ) بر سر آنها بارانديم (و همگى زير آن مدفون شدند)؛ و چه بد است باران انذارشدگان! (58)
بگو: «حمد مخصوص خداست؛ و سلام بر بندگان برگزيدهاش!» آيا خداوند بهتر است يا بتهايى كه همتاى او قرارمىدهند؟! (59)
(آيا بتهايى كه معبود شما هستند بهترند) يا كسى كه آسمانها و زمين را آفريده؟! و براى شما از آسمان، آبى فرستاد كه با آن، باغهايى زيبا و سرورانگيز رويانديم؛ شما هرگز قدرت نداشتيد درختان آن را برويانيد! آيا معبود ديگرى با خداست؟! نه، بلكه آنها گروهى هستند كه (از روى نادانى، مخلوقات را) همطراز (پروردگارشان) قرار مىدهند! (60)
يا كسى كه زمين را مستقر و آرام قرار داد، و ميان آن نهرهايى روان ساخت، و براى آن كوههاى ثابت و پابرجا ايجاد كرد، و ميان دو دريا مانعى قرار داد (تا با هم مخلوط نشوند؛ با اين حال) آيا معبودى با خداست؟! نه، بلكه بيشتر آنان نمىدانند (و جاهلند)! (61)
يا كسى كه دعاى مضطر را اجابت مىكند و گرفتارى را برطرف مىسازد، و شما را خلفاى زمين قرارمىدهد؛ آيا معبودى با خداست؟! كمتر متذكر مىشويد! (62)
يا كسى كه شما را در تاريكيهاى صحرا و دريا هدايت مىكند، و كسى كه بادها را بعنوان بشارت پيش از نزول رحمتش مىفرستد؛ آيا معبودى با خداست؟! خداوند برتر است از آنچه براى او شريك قرارمىدهند! (63)
يا كسى كه آفرينش را آغاز كرد، سپس آن را تجديد مىكند، و كسى كه شما را از آسمان و زمين روزى مىدهد؛ آيا معبودى با خداست؟! بگو: «دليلتان را بياوريد اگر راست مىگوييد! سذللّه (64)
بگو: «كسانى كه در آسمانها و زمين هستند غيب نمىدانند جز خدا، و نمىدانند كى برانگيخته مىشوند!» (65)
آنها ( مشركان) اطلاع صحيحى درباره آخرت ندارند؛ بلكه در اصل آن شك دارند؛ بلكه نسبت به آن نابينايند! (66)
و كافران گفتند: «آيا هنگامى كه ما و پدرانمان خاك شديم، (زنده مىشويم و) از دل خاك بيرون مىآييم؟! (67)
اين وعدهاى است كه به ما و پدرانمان از پيش داده شده؛ اينها همان افسانههاى خرافى پيشينيان است!» (68)
بگو: «در روى زمين سير كنيد و ببينيد عاقبت كار مجرمان به كجا رسيد!» (69)
از (تكذيب و انكار) آنان غمگين مباش، و سينهات از توطئه آنان تنگ نشود! (70)
آنها مىگويند: «اين وعده (عذاب كه به ما مىدهيد) كى خواهد آمد اگر راست مىگوييد؟!» (71)
بگو: «شايد پارهاى از آنچه درباره آن شتاب مىكنيد، نزديك و در كنار شما باشد!» (72)
مسلما پروردگار تو نسبت به مردم، فضل (و رحمت) دارد؛ ولى بيشترشان شكرگزار نيستند! (73)
و پروردگارت آنچه را در سينههايشان پنهان مىدارند و آنچه را آشكار مىكنند بخوبى مىداند! (74)
و هيچ موجود پنهانى در آسمان و زمين نيست مگر اينكه در كتاب مبين (در لوح محفوظ و علم بىپايان پروردگار) ثبت است! (75)
اين قرآن اكثر چيزهايى را كه بنى اسرائيل در آن اختلاف دارند براى آنان بيان مىكند؛ (76)
و مايه هدايت و رحمت براى مؤمنان است! (77)
پروردگار تو ميان آنها در قيامت به حكم خود داورى مىكند؛ و اوست قادر دانا. (78)
پس بر خدا توكل كن، كه تو بر حق آشكار هستى! (79)
مسلما تو نمىتوانى سخنت را به گوش مردگان برسانى، و نمىتوانى كران را هنگامى كه روى برمىگردانند و پشت مىكنند فراخوانى! (80)
و نيز نمىتوانى كوران را از گمراهيشان برهانى؛ تو فقط ميتوانى سخن خود را به گوش كسانى برسانى كه آماده پذيرش ايمان به آيات ما هستند و در برابر حق تسليمند! (81)
و هنگامى كه فرمان عذاب آنها رسد (و در آستانه رستاخيز قرار گيرند)، جنبندهاى را از زمين براى آنها خارج مىكنيم كه با آنان تكلم مىكند (و مىگويد) كه مردم به آيات ما ايمان نمىآوردند. (82)
(به خاطر آور) روزى را كه ما از هر امتى، گروهى را از كسانى كه آيات ما را تكذيب مىكردند محشور مىكنيم؛ و آنها را نگه مىداريم تا به يكديگر ملحق شوند! (83)
تا زمانى كه (به پاى حساب) مىآيند، (به آنان) مىگويد: «آيا آيات مرا تكذيب كرديد و در صدد تحقيق برنيامديد؟! شما چه اعمالى انجام مىداديد؟!» (84)
دراين هنگام، فرمان عذاب بخاطر ظلمشان بر آنها واقع مىشود، و آنها سخنى ندارند كه بگويند! (85)
يا نديدند كه ما شب را براى آرامش آنها قرار داديم و روز را روشنىبخش؟! در اين امور نشانههاى روشنى است براى كسانى كه ايمان مىآورند (و آماده قبول حقند). (86)
و (به خاطر آوريد) روزى را كه در «صور» دميده مىشود، و تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند در وحشت فرو مىروند، جز كسانى كه خدا خواسته؛ و همگى با خضوع در پيشگاه او حاضر مىشوند! (87)
كوهها را مىبينى، و آنها را ساكن و جامد مىپندارى، در حالى كه مانند ابر در حركتند؛ اين صنع و آفرينش خداوندى است كه همه چيز را متقن آفريده؛ او از كارهايى كه شما انجام مىدهيد مسلما آگاه است! (88)
كسانى كه كار نيكى انجام دهند پاداشى بهتر از آن خواهند داشت؛ و آنان از وحشت آن روز درامانند! (89)
و آنها كه اعمال بدى انجام دهند، به صورت در آتش افكنده مىشوند؛ آيا جزايى جز آنچه عمل مىكرديد خواهيد داشت؟! (90)
(بگو:) من مامورم پروردگار اين شهر (مقدس مكه) را عبادت كنم، همان كسى كه اين شهر را حرمت بخشيده؛ در حالى كه همه چيز از آن اوست! و من مامورم كه از مسلمين باشم؛ (91)
و اينكه قرآن را تلاوت كنم! هر كس هدايت شود بسود خود هدايت شده؛ و هر كس گمراه گردد (زيانش متوجه خود اوست؛) بگو: «من فقط از انذاركنندگانم!» (92)
بگو: «حمد و ستايش مخصوص ذات خداست؛ بزودى آياتش را به شما نشان مىدهد تا آن را بشناسيد؛ و پروردگار تو از آنچه انجام مىدهيد غافل نيست! (93)
ادامه مطلب
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
طسم (1)
اين آيات كتاب روشنگر است. (2)
گويى مىخواهى جان خود را از شدت اندوه از دست دهى بخاطر اينكه آنها ايمان نمىآورند! (3)
اگر ما اراده كنيم، از آسمان بر آنان آيهاى نازل مىكنيم كه گردنهايشان در برابر آن خاضع گردد! (4)
و هيچ ذكر تازهاى از سوى خداوند مهربان براى آنها نمىآيد مگر اينكه از آن روىگردان مىشوند! (5)
آنان تكذيب كردند؛ اما بزودى اخبار (كيفر) آنچه را استهزا مىكردند به آنان مىرسد! (6)
آيا آنان به زمين نگاه نكردند كه چقدر از انواع گياهان پرارزش در آن رويانديم؟! (7)
در اين، نشانه روشنى است (بر وجود خدا)؛ ولى بيشترشان هرگز مؤمن نبودهاند! (8)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (9)
(به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا داد كه به سراغ قوم ستمگر برو... (10)
قوم فرعون، آيا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهيز نمىكنند؟! (11)
(موسى) عرض كرد: «پروردگارا! از آن بيم دارم كه مرا تكذيب كنند، (12)
و سينهام تنگ شود، و زبانم بقدر كافى گويا نيست؛ (برادرم) هارون را نيز رسالت ده (تا مرا يارى كند)! (13)
و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهى دارند؛ مىترسم مرا بكشند (و اين رسالت به پايان نرسد)! (14)
فرمود: «چنين نيست، (آنان كارى نمىتوانند انجام دهند)! شما هر دو با آيات ما (براى هدايتشان) برويد؛ ما با شما هستيم و (سخنانتان را) مىشنويم! (15)
به سراغ فرعون برويد و بگوييد: ما فرستاده پروردگار جهانيان هستيم؛ (16)
بنى اسرائيل را با ما بفرست!» (آنها به سراغ فرعون آمدند)؛ (17)
(فرعون) گفت: «آيا ما تو را در كودكى در ميان خود پرورش نداديم، و سالهايى از زندگيت را در ميان ما نبودى؟! (18)
و سرانجام، آن كارت را (كه نمىبايست انجام دهى) انجام دادى (و يك نفر از ما را كشتى)، و تو از ناسپاسانى!» (19)
(موسى) گفت: «من آن كار را انجام دادم در حالى كه از بىخبران بودم! (20)
پس هنگامى كه از شما ترسيدم فرار كردم؛ و پروردگارم به من حكمت و دانش بخشيد، و مرا از پيامبران قرار داد! (21)
آيا اين منتى است كه تو بر من مىگذارى كه بنى اسرائيل را برده خود ساختهاى؟!» (22)
فرعون گفت: «پروردگار عالميان چيست؟!» (23)
(موسى) گفت: «پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، اگر اهل يقين هستيد!». (24)
(فرعون) به اطرافيانش گفت: «آيا نمىشنويد (اين مرد چه مىگويد)؟!» (25)
(موسى) گفت: «او پروردگار شما و پروردگار نياكان شماست!» (26)
(فرعون) گفت: «پيامبرى كه بسوى شما فرستاده شده مسلما ديوانه است!» (27)
(موسى) گفت: «او پروردگار مشرق و مغرب و آنچه ميان آن دو است مىباشد، اگر شما عقل و انديشه خود را به كار مىگرفتيد!» (28)
(فرعون خشمگين شد و) گفت: «اگر معبودى غير از من برگزينى، تو را از زندانيان قرار خواهم داد!» (29)
(موسى) گفت: «حتى اگر نشانه آشكارى براى تو بياورم (باز ايمان نمىآورى)؟!» (30)
گفت: «اگر راست مىگويى آن را بياور!» (31)
در اين هنگام موسى عصاى خود را افكند، و ناگهان مار عظيم و آشكارى شد؛ (32)
و دست خود را (در گريبان فرو برد و) بيرون آورد، و در برابر بينندگان سفيد و روشن بود. (33)
(فرعون) به گروهى كه اطراف او بودند گفت: «اين ساحر آگاه و ماهرى است! (34)
او مىخواهد با سحرش شما را از سرزمينتان بيرون كند! شما چه نظر مىدهيد؟» (35)
گفتند: «او و برادرش را مهلت ده؛ و ماموران را براى بسيج به تمام شهرها اعزام كن، (36)
تا هر ساحر ماهر و دانايى را نزد تو آورند!» (37)
سرانجام ساحران براى وعدهگاه روز معينى جمعآورى شدند. (38)
و به مردم گفته شد: «آيا شما نيز (در اين صحنه) اجتماع مىكنيد... (39)
تا اگر ساحران پيروز شوند، از آنان پيروى كنيم؟!» (40)
هنگامى كه ساحران آمدند، به فرعون گفتند: «آيا اگر ما پيروز شويم، پاداش مهمى خواهيم داشت؟» (41)
گفت: «(آرى،) و در آن صورت شما از مقربان خواهيد بود!» (42)
(روز موعود فرا رسيد و همگى جمع شدند؛) موسى به ساحران گفت: «آنچه را مىخواهيد بيفكنيد، بيفكنيد!» (43)
آنها طنابها و عصاهاى خود را افكندند و گفتند: «به عزت فرعون، ما قطعا پيروزيم!» (44)
سپس موسى عصايش را افكند، ناگهان تمام وسايل دروغين آنها را بلعيد! (45)
فورا همه ساحران به سجده افتادند. (46)
گفتند: «ما به پروردگار عالميان ايمان آورديم، (47)
پروردگار موسى و هارون!» (48)
(فرعون) گفت: «آيا پيش از اينكه به شما اجازه دهم به او ايمان آورديد؟! مسلما او بزرگ و استاد شماست كه به شما سحرآموخته (و اين يك توطئه است)! اما بزودى خواهيد دانست! دستها و پاهاى شما را بعكس يكديگر قطع مىكنم، و همه شما را به دار مىآويزم!» (49)
گفتند: «مهم نيست، (هر كارى از دستت ساخته است بكن)! ما بسوى پروردگارمان بازمىگرديم! (50)
ما اميدواريم كه پروردگارمان خطاهاى ما را ببخشد، چرا كه ما نخستين ايمانآورندگان بوديم!؛ سذللّه (51)
و به موسى وحى كرديم كه شبانه بندگانم را (از مصر) كوچ ده، زيرا شما مورد تعقيب هستيد! سذللّه (52)
فرعون (از اين ماجرا آگاه شد و) ماموران بسيج نيرو را به شهرها فرستاد، (53)
(و گفت:) اينها مسلما گروهى اندكند؛ (54)
و اينها ما را به خشم آوردهاند؛ (55)
و ما همگى آماده پيكاريم!» (56)
(سرانجام فرعونيان مغلوب شدند،) و ما آنها را از باغها و چشمهها بيرون رانديم، (57)
و از گنجها و قصرهاى مجلل! (58)
(آرى،) اينچنين كرديم! و بنى اسرائيل را وارث آنها ساختيم! (59)
آنان به تعقيب بنى اسرائيل پرداختند، و به هنگام طلوع آفتاب به آنها رسيدند. (60)
هنگامى كه دو گروه يكديگر را ديدند، ياران موسى گفتند: «ما در چنگال فرعونيان گرفتار شديم!» (61)
(موسى) گفت: «چنين نيست! يقينا پروردگارم با من است، بزودى مرا هدايت خواهد كرد!» (62)
و بدنبال آن به موسى وحى كرديم: «عصايت را به دريا بزن!» (عصايش را به دريا زد،) و دريا از هم شكافته شد، و هر بخشى همچون كوه عظيمى بود! (63)
و در آنجا ديگران ( لشكر فرعون) را نيز (به دريا) نزديك ساختيم! (64)
و موسى و تمام كسانى را كه با او بودند نجات داديم! (65)
سپس ديگران را غرق كرديم! (66)
در اين جريان، نشانه روشنى است ولى بيشترشان ايمان نياوردند! (چرا كه طالب حق نبودند) (67)
و پروردگارت شكستناپذير و مهربان است! (68)
و بر آنان خبر ابراهيم را بخوان، (69)
هنگامى كه به پدر و قومش گفت: «چه چيز را مىپرستيد؟!» (70)
گفتند: «بتهايى را مىپرستيم، و همه روز ملازم عبادت آنهاييم.» (71)
گفت: «آيا هنگامى كه آنها را مىخوانيد صداى شما را مىشنوند؟! (72)
يا سود و زيانى به شما مىرسانند؟!» (73)
گفتند: «ما فقط نياكان خود را يافتيم كه چنين مىكنند.» (74)
گفت: «آيا ديديد (اين) چيزهايى را كه پيوسته پرستش مىكرديد... (75)
شما و پدران پيشين شما، (76)
همه آنها دشمن من هستند (و من دشمن آنها)، مگر پروردگار عالميان! (77)
همان كسى كه مرا آفريد، و پيوسته راهنمائيم مىكند، (78)
و كسى كه مرا غذا مىدهد و سيراب مىنمايد، (79)
و هنگامى كه بيمار شوم مرا شفا مىدهد، (80)
و كسى كه مرا مىميراند و سپس زنده مىكند، (81)
و كسى كه اميد دارم گناهم را در روز جزا ببخشد! (82)
پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق كن! (83)
و براى من در ميان امتهاى آينده، زبان صدق (و ذكر خيرى) قرار ده! (84)
و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان! (85)
و پدرم ( عمويم) را بيامرز، كه او از گمراهان بود! (86)
و در آن روز كه مردم برانگيخته مىشوند، مرا شرمنده و رسوا مكن! (87)
در آن روز كه مال و فرزندان سودى نمىبخشد، (88)
مگر كسى كه با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد!» (89)
(در آن روز،) بهشت براى پرهيزكاران نزديك مىشود، (90)
و دوزخ براى گمراهان آشكار مىگردد، (91)
و به آنان گفته مىشود: «كجا هستند معبودانى كه آنها را پرستش مىكرديد... (92)
معبودهايى غير از خدا؟! آيا آنها شمارا يارى مىكنند، يا كسى به يارى آنها مىآيد؟!» (93)
در آن هنگام همه آن معبودان با عابدان گمراه به دوزخ افكنده مىشوند؛ (94)
و همچنين همگى لشكريان ابليس! (95)
آنها در آنجا در حالى كه به مخاصمه برخاستهاند مىگويند: (96)
«به خدا سوگند كه ما در گمراهى آشكارى بوديم، (97)
چون شما را با پروردگار عالميان برابر مىشمرديم! (98)
اما كسى جز مجرمان ما را گمراه نكرد! (99)
(افسوس كه امروز) شفاعتكنندگانى براى ما وجود ندارد، (100)
و نه دوست گرم و پرمحبتى! (101)
اى كاش بار ديگر (به دنيا) بازگرديم و از مؤمنان باشيم!» (102)
در اين ماجرا، نشانه (و عبرتى) است؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند! (103)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (104)
قوم نوح رسولان را تكذيب كردند، (105)
هنگامى كه برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟! (106)
مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم! (107)
تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (108)
من براى اين دعوت، هيچ مزدى از شما نمىطلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالميان است! (109)
پس، تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!» (110)
گفتند: «آيا ما به تو ايمان بياوريم در حالى كه افراد پست و بىارزش از تو پيروى كردهاند؟!» (111)
(نوح) گفت: «من چه مىدانم آنها چه كارى داشتهاند! (112)
حساب آنها تنها با پروردگار من است اگر شما مىفهميديد! (113)
و من هرگز مؤمنان را طرد نخواهم كرد. (114)
من تنها انذاركنندهاى آشكارم.» (115)
گفتند: «اى نوح! اگر (از حرفهايت) دست برندارى، سنگباران خواهى شد!» (116)
گفت: «پروردگارا! قوم من، مرا تكذيب كردند! (117)
اكنون ميان من و آنها جدايى بيفكن؛ و مرا و مؤمنانى را كه با من هستند رهايى بخش!» (118)
ما، او و كسانى را كه با او بودند، در آن كشتى كه پر (از انسان و انواع حيوانات) بود، رهايى بخشيديم! (119)
سپس بقيه را غرق كرديم! (120)
در اين ماجرا نشانه روشنى است؛ اما بيشتر آنان مؤمن نبودند. (121)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است. (122)
قوم عاد (نيز) رسولان (خدا) را تكذيب كردند، (123)
هنگامى كه برادرشان هود گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟! (124)
مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم. (125)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (126)
من در برابر اين دعوت، هيچ اجر و پاداشى از شما نمىطلبم؛ اجر و پاداش من تنها بر پروردگار عالميان است. (127)
آيا شما بر هر مكان مرتفعى نشانهاى از روى هوا و هوس مىسازيد؟! (128)
و قصرها و قلعههاى زيبا و محكم بنا مىكنيد شايد در دنيا جاودانه بمانيد؟! (129)
و هنگامى كه كسى را مجازات مىكنيد همچون جباران كيفر مىدهيد! (130)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (131)
و از (نافرمانى) خدايى بپرهيزيد كه شما را به نعمتهايى كه مىدانيد امداد كرده؛ (132)
شما را به چهارپايان و نيز پسران (لايق و برومند) امداد فرموده؛ (133)
همچنين به باغها و چشمهها! (134)
(اگر كفران كنيد،) من بر شما از عذاب روزى بزرگ مىترسم!» (135)
آنها ( قوم عاد) گفتند: «براى ما تفاوت نمىكند، چه ما را انذار كنى يا نكنى؛ (بيهوده خود را خسته مكن)! (136)
اين همان روش (و افسانههاى) پيشينيان است! (137)
و ما هرگز مجازات نخواهيم شد!» (138)
آنان هود را تكذيب كردند، ما هم نابودشان كرديم؛ و در اين، آيتو نشانهاى است (براى آگاهان) ؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند! (139)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (140)
قوم ثمود رسولان (خدا) را تكذيب كردند، (141)
هنگامى كه صالح به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟! (142)
من براى شما پيامبرى امين هستم! (143)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (144)
من در برابر اين دعوت، اجر و پاداشى از شما نمىطلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالميان است! (145)
آيا شما تصور مىكنيد هميشه در نهايت امنيت در نعمتهايى كه اينجاست مىمانيد، (146)
در اين باغها و چشمهها، (147)
در اين زراعتها و نخلهايى كه ميوههايش شيرين و رسيده است؟! (148)
و از كوهها خانههايى مىتراشيد، و در آن به عيش و نوش مىپردازيد! (149)
پس از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد! (150)
و فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد! (151)
همانها كه در زمين فساد مىكنند و اصلاح نمىكنند!» (152)
گفتند: «(اى صالح!) تو از افسون شدگانى (و عقل خود را از دست دادهاى!) (153)
تو فقط بشرى همچون مائى؛ اگر راست مىگويى آيت و نشانهاى بياور!» (154)
گفت: «اين ناقهاى است (كه آيت الهى است) براى او سهمى (از آب قريه)، و براى شما سهم روز معينى است! (155)
كمترين آزارى به آن نرسانيد، كه عذاب روزى بزرگ شما را فرا خواهد گرفت!» (156)
سرانجام بر آن (ناقه) حمله نموده آن را «پى» كردند؛ (و هلاك نمودند) سپس از كرده خود پشيمان شدند! (157)
و عذاب الهى آنان را فرا گرفت؛ در اين، آيت و نشانهاى است؛ ولى بيشتر آنان مؤمن نبودند! (158)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (159)
قوم لوط فرستادگان (خدا) را تكذيب كردند، (160)
هنگامى كه برادرشان لوط به آنان گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟! (161)
من براى شما پيامبرى امين هستم! (162)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (163)
من در برابر اين دعوت، اجرى از شما نمىطلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالميان است! (164)
آيا در ميان جهانيان، شما به سراغ جنس ذكور مىرويد (و همجنس بازى مىكنيد، آيا اين زشت و ننگين نيست؟!) (165)
و همسرانى را كه پروردگارتان براى شما آفريده است رها مىكنيد؟! (حقا) شما قوم تجاوزگرى هستيد!» (166)
گفتند: «اى لوط! اگر (از اين سخنان) دست برندارى، به يقين از اخراج شدگان خواهى بود!» (167)
گفت: «من دشمن سرسخت اعمال شما هستم! (168)
پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اينها انجام مىدهند رهايى بخش!» (169)
ما او و تمامى خاندانش را نجات داديم، (170)
جز پيرزنى كه در ميان بازماندگان بود! (171)
سپس ديگران را هلاك كرديم! (172)
و بارانى (از سنگ) بر آنها فرستاديم؛ چه باران بدى بود باران انذارشدگان! (173)
در اين (ماجراى قوم لوط و سرنوشت شوم آنها) آيتى است؛ اما بيشترشان مؤمن نبودند. (174)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (175)
اصحاب ايكه ( شهرى نزديك مدين) رسولان (خدا) را تكذيب كردند، (176)
هنگامى كه شعيب به آنها گفت: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد؟! (177)
مسلما من براى شما پيامبرى امين هستم! (178)
پس تقواى الهى پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد! (179)
من در برابر اين دعوت، پاداشى از شما نمىطلبم؛ اجر من تنها بر پروردگار عالميان است! (180)
حق پيمانه را ادا كنيد (و كم فروشى نكنيد)، و ديگران را به خسارت نيفكنيد! (181)
و با ترازوى صحيح وزن كنيد! (182)
و حق مردم را كم نگذاريد، و در زمين تلاش براى فساد نكنيد! (183)
و از (نافرمانى) كسى كه شما و اقوام پيشين را آفريد بپرهيزيد!» (184)
آنها گفتند: «تو فقط از افسونشدگانى! (185)
تو بشرى همچون مائى، تنها گمانى كه درباره تو داريم اين است كه از دروغگويانى! (186)
اگر راست مىگويى، سنگهايى از آسمان بر سر ما بباران!» (187)
(شعيب) گفت: «پروردگار من به اعمالى كه شما انجام مىدهيد داناتر است!» (188)
سرانجام او را تكذيب كردند، و عذاب روز سايبان (سايبانى از ابر صاعقهخيز) آنها را فراگرفت؛ يقينا آن عذاب روز بزرگى بود! (189)
در اين ماجرا، آيت و نشانهاى است؛ ولى بيشتر آنها مؤمن نبودند. (190)
و پروردگار تو عزيز و رحيم است! (191)
مسلما اين (قرآن) از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است! (192)
روح الامين آن را نازل كرده است... (193)
بر قلب (پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشى! (194)
آن را به زبان عربى آشكار (نازل كرد)! (195)
و توصيف آن در كتابهاى پيشينيان نيز آمده است! (196)
آيا همين نشانه براى آنها كافى نيست كه علماى بنى اسرائيل بخوبى از آن آگاهند؟! (197)
هرگاه ما آن را بر بعضى از عجم ( غير عرب)ها نازل مىكرديم... (198)
و او آن را بر ايشان مىخواند، به آن ايمان نمىآورند! (199)
(آرى،) اين گونه (با بيانى رسا) قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مىكنيم! (200)
(اما) به آن ايمان نمىآورند تا عذاب دردناك را با چشم خود ببينند! (201)
ناگهان به سراغشان مىآيد، در حالى كه توجه ندارند! (202)
و (در آن هنگام) مىگويند: «آيا به ما مهلتى داده خواهد شد؟!» (203)
آيا براى عذاب ما عجله مىكنند؟! (204)
به ما خبر ده، اگر (باز هم) ساليانى آنها را از اين زندگى بهرهمند سازيم... (205)
سپس عذابى كه به آنها وعده داده شده به سراغشان بيايد... (206)
اين تمتع و بهرهگيرى از دنيا براى آنها سودى نخواهد داشت! (207)
ما هيچ شهر و ديارى را هلاك نكرديم مگر اينكه انذاركنندگانى (از پيامبران الهى) داشتند. (208)
تا متذكر شوند؛ و ما هرگز ستمكار نبوديم! (كه بدون اتمام حجت مجازات كنيم) (209)
شياطين و جنيان (هرگز) اين آيات را نازل نكردند! (210)
و براى آنها سزاوار نيست؛ و قدرت ندارند! (211)
آنها از استراق سمع (و شنيدن اخبار آسمانها) بركنارند! (212)
(اى پيامبر!) هيچ معبودى را با خداوند مخوان، كه از معذبين خواهى بود! (213)
و خويشاوندان نزديكت را انذار كن! (214)
و بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند بگستر! (215)
اگر تو را نافرمانى كنند بگو: «من از آنچه شما انجام مىدهيد بيزارم!» (216)
و بر خداوند عزيز و رحيم توكل كن! (217)
همان كسى كه تو را به هنگامى كه (براى عبادت) برمىخيزى مىبيند؛ (218)
و (نيز) حركت تو را در ميان سجدهكنندگان! (219)
اوست خداى شنوا و دانا. (220)
آيا به شما خبر دهم كه شياطين بر چه كسى نازل مىشوند؟! (221)
آنها بر هر دروغگوى گنهكار نازل مىگردند؛ (222)
آنچه را مىشنوند (به ديگران) القا مىكنند؛ و بيشترشان دروغگو هستند! (223)
(پيامبر اسلام شاعر نيست؛) شاعران كسانى هستند كه گمراهان از آنان پيروى مىكنند. (224)
آيا نمىبينى آنها در هر وادى سرگردانند؟ (225)
و سخنانى مىگويند كه (به آنها) عمل نمىكنند؟! (226)
مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام مىدهند و خدا را بسيار ياد مى كنند، و به هنگامى كه مورد ستم واقع مىشوند به دفاع از خويشتن (و مؤمنان) برمىخيزند (و از شعر در اين راه كمك مىگيرند)؛ آنها كه ستم كردند به زودى مىدانند كه بازگشتشان به كجاست! (227)
ادامه مطلب
به نام خداوند بخشاينده و بخشايشگر
زوال ناپذير و پر بركت است كسى كه قرآن را بر بندهاش نازل كرد تا بيمدهنده جهانيان باشد. (1)
خداوندى كه حكومت آسمانها و زمين از آن اوست، و فرزندى براى خود انتخاب نكرد، و همتايى در حكومت و مالكيت ندارد، و همه چيز را آفريد، و به دقت اندازهگيرى نمود! (2)
آنان غير از خداوند معبودانى براى خود برگزيدند؛ معبودانى كه چيزى را نمىآفرينند، بلكه خودشان مخلوقند، و مالك زيان و سود خويش نيستند، و نه مالك مرگ و حيات و رستاخيز خويشند. (3)
و كافران گفتند: «اين فقط دروغى است كه او ساخته، و گروهى ديگر او را بر اين كار يارى دادهاند.» آنها (با اين سخن،) ظلم و دروغ بزرگى را مرتكب شدند. (4)
و گفتند: «اين همان افسانههاى پيشينيان است كه وى آن را رونويس كرده، و هر صبح و شام بر او املا مىشود.» (5)
بگو: «كسى آن را نازل كرده كه اسرار آسمانها و زمين را مىداند؛ او (هميشه) آمرزنده و مهربان بوده است!» (6)
و گفتند: «چرا اين پيامبر غذا مىخورد و در بازارها راه مىرود؟! (نه سنت فرشتگان را دارد و نه روش شاهان را!) چرا فرشتهاى بر او نازل نشده كه همراهوى مردم را انذار كند (و گواه صدق دعوى او باشد)؟! (7)
يا گنجى (از آسمان) براى او فرستاده شود، يا باغى داشته باشد كه از (ميوه) آن بخورد (و امرار معاش كند)؟!» و ستمگران گفتند: «شما تنها از مردى مجنون پيروى مىكنيد!» (8)
ببين چگونه براى تو مثلها زدند و گمراه شدند، آن گونه كه قدرت پيدا كردن راه را ندارند! (9)
زوال ناپذير و بزرگ است خدايى كه اگر بخواهد براى تو بهتر از اين قرار مىدهد: باغهايى كه نهرها از زير درختانش جارى است، و (اگر بخواهد) براى تو كاخهايى مجلل قرارمىدهد. (10)
(اينها همه بهانه است) بلكه آنان قيامت را تكذيب كردهاند؛ و ما براى كسى كه قيامت را تكذيب كند، آتشى شعلهور و سوزان فراهم كردهايم! (11)
هنگامى كه اين آتش آنان را از مكانى دور ببيند، صداى وحشتناك و خشم آلودش را كه با نفسزدن شديد همراه است مىشنوند. (12)
و هنگامى كه در جاى تنگ و محدودى از آن افكنده شوند در حالى كه در غل و زنجيرند، فرياد واويلاى آنان بلند مىشود! (13)
(به آنان گفته مىشود:) امروز يك بار واويلا نگوييد، بلكه بسيار واويلا بگوييد! (14)
(اى پيامبر!) بگو: «آيا اين بهتر است يا بهشت جاويدانى كه به پرهيزگاران وعده داده شده؟! بهشتى كه پاداش اعمال آنها، و قرارگاهشان است.» (15)
هر چه بخواهند در آنجا برايشان فراهم است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ اين وعدهاى است مسلم كه پروردگارت بر عهده گرفته است! (16)
(به خاطر بياور) روزى را كه همه آنان و معبودهايى را كه غير از خدا مىپرستند جمع مىكند، آنگاه به آنها مىگويد: «آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد يا خود آنان راه را گم كردند؟!» (17)
(در پاسخ) مىگويند: «منزهى تو! براى ما شايسته نبود كه غير از تو اوليايى برگزينيم، ولى آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودى تا اينكه (به جاى شكر نعمت) ياد تو را فراموش كردند و تباه و هلاك شدند.» (18)
(خداوند به آنان مىگويد: ببينيد) اين معبودان، شما را در آنچه مىگوييد تكذيب كردند! اكنون نمىتوانيد عذاب الهى را برطرف بسازيد، يا از كسى يارى بطلبيد! و هر كس از شما ستم كند، عذاب شديدى به او مىچشانيم! (19)
ما هيچ يك از رسولان را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند؛ و بعضى از شما را وسيله امتحان بعضى ديگر قرارداديم، آيا صبر و شكيبايى مىكنيد (و از عهده امتحان برمىآييد)؟! و پروردگار تو همواره بصير و بينا بوده است. (20)
و كسانى كه اميدى به ديدار ما ندارند (و رستاخيز را انكار مىكنند) گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند و يا پروردگارمان را با چشم خود نمىبينيم؟!» آنها درباره خود تكبر ورزيدند و طغيان بزرگى كردند! (21)
(آنها به آرزوى خود مىرسند،) اما روزى كه فرشتگان را مىبينند، روز بشارت براى مجرمان نخواهد بود (بلكه روز مجازات و كيفر آنان است)! و مىگويند: «ما را امان دهيد، ما را معاف داريد!» (اما سودى ندارد!) (22)
و ما به سراغ اعمالى كه انجام دادهاند مىرويم، و همه را همچون ذرات غبار پراكنده در هوا قرار مىدهيم! (23)
بهشتيان در آن روز قرارگاهشان از همه بهتر، و استراحتگاهشان نيكوتر است! (24)
و (بخاطر آور) روزى را كه آسمان با ابرها شكافته مىشود، و فرشتگان نازل مىگردند. (25)
حكومت در آن روز از آن خداوند رحمان است؛ و آن روز، روز سختى براى كافران خواهد بود! (26)
و (به خاطر آور) روزى را كه ستمكار دست خود را (از شدت حسرت) به دندان مىگزد و مىگويد: «اى كاش با رسول (خدا) راهى برگزيده بودم! (27)
اى واى بر من، كاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نكرده بودم! (28)
او مرا از يادآورى (حق) گمراه ساخت بعد از آنكه (ياد حق) به سراغ من آمده بود!» و شيطان هميشه خواركنند× انسان بوده است! (29)
و پيامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها كردند». (30)
(آرى،) اين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از مجرمان قرار داديم؛ اما (براى تو) همين بس كه پروردگارت هادى و ياور (تو) باشد! (31)
و كافران گفتند: «چرا قرآن يكجا بر او نازل نمىشود؟!» اين بخاطر آن است كه قلب تو را بوسيله آن محكم داريم، و (از اين رو) آن را به تدريج بر تو خوانديم. (32)
آنان هيچ مثلى براى تو نمىآورند مگر اينكه ما حق را براى تو مىآوريم، و تفسيرى بهتر (و پاسخى دندان شكن كه در برابر آن ناتوان شوند)! (33)
(تو گمراه نيستى،) آنان كه بر صورتهايشان بسوى جهنم محشور مىشوند، بدترين محل را دارند و گمراهترين افرادند! (34)
و ما به موسى كتاب (آسمانى) داديم؛ و برادرش هارون را ياور او قرار داديم؛ (35)
و گفتيم: «به سوى اين قوم كه آيات ما را تكذيب كردند برويد!» (اما آن مردم به مخالفت برخاستند) و ما به شدت آنان را درهم كوبيديم! (36)
و قوم نوح را هنگامى كه رسولان (ما) را تكذيب كردند غرق نموديم، و آنان را درس عبرتى براى مردم قرار داديم؛ و براى ستمگران عذاب دردناكى فراهم ساختهايم! (37)
(همچنين) قوم عاد و ثمود و اصحاب الرس ( گروهى كه درختان صنوبر را مىپرستيدند) و اقوام بسيار ديگرى را كه در اين ميان بودند، هلاك كرديم! (38)
و براى هر يك از آنها مثلها زديم؛ و (چون سودى نداد،) همگى را نابود كرديم! (39)
آنها ( مشركان مكه) از كنار شهرى كه باران شر ( بارانى از سنگهاى آسمانى) بر آن باريده بود ( ديار قوم لوط) گذشتند؛ آيا آن را نمىديدند؟! (آرى، مىديدند) ولى به رستاخيز ايمان نداشتند! (40)
و هنگامى كه تو را مىبينند، تنها به باد استهزايت مىگيرند (و مىگويند:) آيا اين همان كسى است كه خدا او را بعنوان پيامبر برانگيخته است؟! (41)
اگر ما بر پرستش خدايانمان استقامت نمىكرديم، بيم آن مىرفت كه ما را گمراه سازد! اما هنگامى كه عذاب الهى را ببينند، بزودى مىفهمند چه كسى گمراهتر بوده است! (42)
آيا ديدى كسى را كه هواى نفسش را معبود خود برگزيده است؟! آيا تو مىتوانىاو را هدايت كنى (يا به دفاع از او برخيزى)؟! (43)
آيا گمان مىبرى بيشتر آنان مىشنوند يا مىفهمند؟! آنان فقط همچون چهارپايانند، بلكه گمراهترند! (44)
آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده ساخت؟! و اگر مىخواست آن را ساكن قرار مىداد؛ سپس خورشيد را بر وجود آن دليل قرار داديم! (45)
سپس آن را آهسته جمع مىكنيم (و نظام سايه و آفتاب را حاكم مىسازيم)! (46)
او كسى است كه شب را براى شما لباس قرار داد، و خواب را مايه استراحت، و روز را وسيله حركت و حيات! (47)
او كسى است كه بادها را بشارتگرانى پيش از رحمتش فرستاد، و از آسمان آبى پاككننده نازل كرديم... (48)
تا بوسيله آن، سرزمين مردهاى را زنده كنيم؛ و آن را به مخلوقاتى كه آفريدهايم -چهارپايان و انسانهاى بسيار- مىنوشانيم. (49)
ما اين آيات را بصورتهاى گوناگون براى آنان بيان كرديم تا متذكر شوند، ولى بيشتر مردم از هر كارى جز انكار و كفر ابا دارند. (50)
و اگر مىخواستيم، در هر شهر و ديارى بيمدهندهاى برمىانگيختيم (ولى اين كار لزومى نداشت). (51)
بنابر اين از كافران اطاعت مكن، و بوسيله آن ( قرآن) با آنان جهاد بزرگى بنما! (52)
او كسى است كه دو دريا را در كنار هم قرار داد؛ يكى گوارا و شيرين، و ديگر شور و تلخ؛ و در ميان آنها برزخى قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گويى هر يك به ديگرى مىگويد:) دور باش و نزديك نيا! (53)
او كسى است كه از آب، انسانى را آفريد؛ سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد)؛ و پروردگار تو همواره توانا بوده است. (54)
آنان جز خدا چيزهايى را مىپرستند كه نه به آنان سودى مىرساند و نه زيانى؛ و كافران هميشه در برابر پروردگارشان (در طريق كفر) پشتيبان يكديگرند. (55)
(اى پيامبر!) ما تو را جز بعنوان بشارت دهنده و انذار كننده نفرستاديم! (56)
بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آيين خدا) هيچ گونه پاداشى از شما نمىطلبم؛ مگر كسى كه بخواهد راهى بسوى پروردگارش برگزيند (اين پاداش من است.)» (57)
و توكل كن بر آن زندهاى كه هرگز نمىميرد؛ و تسبيح و حمد او را بجا آور؛ و همين بس كه او از گناهان بندگانش آگاه است! (58)
همان (خدايى) كه آسمانها و زمين و آنچه را ميان اين دو وجود دارد، در شش روز ( شش دوران) آفريد؛ سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت (وبه تدبير جهان پرداخت، او خداوند) رحمان است؛ از او بخواه كه از همه چيز آگاه است! (59)
و هنگامى كه به آنان گفته شود: «براى خداوند رحمان سجده كنيد!» مىگويند:«رحمان چيست؟ ! (ما اصلا رحمان را نمىشناسيم!) آيا براى چيزى سجده كنيم كه تو به ما دستور مىدهى؟! سذللّه (اين سخن را مىگويند) و بر نفرتشان افزوده مىشود! (60)
جاودان و پربركت است آن (خدايى) كه در آسمان منزلگاههائى براى ستارگان قرار داد؛ و در ميان آن، چراغ روشن و ماه تابانى آفريد! (61)
و او همان كسى است كه شب و روز را جانشين يكديگر قرار داد براى كسى كه بخواهد متذكر شود يا شكرگزارى كند (و آنچه را در روز كوتاهى كرده در شب انجام دهد و به عكس). (62)
بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بىتكبر بر زمين راه مىروند؛ و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مىگويند (و با بىاعتنايى و بزرگوارى مىگذرند)؛ (63)
كسانى كه شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قيام مىكنند؛ (64)
و كسانى كه مىگويند: «پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، كه عذابش سخت و پر دوام است! (65)
مسلما آن (جهنم)، بد جايگاه و بد محل اقامتى است!» (66)
و كسانى كه هرگاه انفاق كنند، نه اسراف مىنمايند و نه سختگيرى؛ بلكه در ميان اين دو، حد اعتدالى دارند. (67)
و كسانى كه معبود ديگرى را با خداوند نمىخوانند؛ و انسانى را كه خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمىكشند؛ و زنا نمىكنند؛ و هر كس چنين كند، مجازات سختى خواهد ديد! (68)
عذاب او در قيامت مضاعف مىگردد، و هميشه با خوارى در آن خواهد ماند! (69)
مگر كسانى كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل مىكند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است! (70)
و كسى كه توبه كند و عمل صالح انجام دهد، بسوى خدا بازگشت مىكند (و پاداش خود را از او مىگيرد.) (71)
و كسانى كه شهادت به باطل نمىدهند (و در مجالس باطل شركت نمىكنند)؛ و هنگامى كه با لغو و بيهودگى برخورد كنند، بزرگوارانه از آن مىگذرند. (72)
و كسانى كه هرگاه آيات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، كر و كور روى آن نمى افتند. (73)
و كسانى كه مىگويند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مايه روشنى چشم ما قرارده، و ما را براى پرهيزگاران پيشوا گردان!» (74)
(آرى،) آنها هستند كه درجات عالى بهشت در برابر شكيباييشان به آنان پاداش داده مىشود؛ و در آن، با تحيت و سلام روبهرو مىشوند. (75)
در حالى كه جاودانه در آن خواهند ماند؛ چه قرارگاه و محل اقامت خوبى! (76)
بگو: «پروردگارم براى شما ارجى قائل نيست اگر دعاى شما نباشد؛ شما (آيات خدا و پيامبران را) تكذيب كرديد، و (اين عمل) دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد!»خ (77)
ادامه مطلب
به نام خداوند بخشنده و بخشايشگر
(اين) سورهاى است كه آن را فرو فرستاديم، و (عمل به آن را) واجب نموديم، و در آن آيات روشنى نازل كرديم، شايد شما متذكر شويد! (1)
هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد؛ و نبايد رافت (و محبت كاذب) نسبت به آن دو شما را از اجراى حكم الهى مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد! و بايد گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده كنند! (2)
مرد زناكار جز با زن زناكار يا مشرك ازدواج نمىكند؛ و زن زناكار را، جز مرد زناكار يا مشرك، به ازدواج خود درنمىآورد؛ و اين كار بر مؤمنان حرام شده است! (3)
و كسانى كه آنان پاكدامن را متهم مىكنند، سپس چهار شاهد (بر مدعاى خود) نمىآورند ، آنها را هشتاد تازيانه بزنيد و شهادتشان را هرگز نپذيريد؛ و آنها همان فاسقانند! (4)
مگر كسانى كه بعد از آن توبه كنند و جبران نمايند (كه خداوند آنها را مىبخشد) زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است. (5)
و كسانى كه همسران خود را (به عمل منافى عفت) متهم مىكنند، و گواهانى جز خودشان ندارند، هر يك از آنها بايد چهار مرتبه به نام خدا شهادت دهد كه از راستگويان است؛ (6)
و در پنجمين بار بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد. (7)
آن زن نيز مىتواند كيفر (زنا) را از خود دور كند، به اين طريق كه چهار بار خدا را به شهادت طلبد كه آن مرد (در اين نسبتى كه به او مىدهد) از دروغگويان است. (8)
و بار پنجم بگويد كه غضب خدا بر او باد اگر آن مرد از راستگويان باشد. (9)
و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال شما نبود و اينكه او توبهپذير و حكيم است (بسيارى از شما گرفتار مجازات سخت الهى مىشديد)! (10)
مسلما كسانى كه آن تهمت عظيم را عنوان كردند گروهى (متشكل و توطئهگر) از شما بودند؛ اما گمان نكنيد اين ماجرا براى شما بد است، بلكه خير شما در آن است؛ آنها هر كدام سهم خود را از اين گناهى كه مرتكب شدند دارند؛ و از آنان كسى كه بخش مهم آن را بر عهده داشت عذاب عظيمى براى اوست! (11)
چرا هنگامى كه اين (تهمت) را شنيديد، مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و كسى كه همچون خود آنها بود) گمان خير نبردند و نگفتند اين دروغى بزرگ و آشكار است؟! (12)
چرا چهار شاهد براى آن نياوردند؟! اكنون كه اين گواهان را نياوردند، آنان در پيشگاه خدا دروغگويانند! (13)
و اگر فضل و رحمت الهى در دنيا و آخرت شامل شما نمىشد، بخاطر اين گناهى كه كرديد عذاب سختى به شما مىرسيد! (14)
به خاطر بياوريد زمانى را كه اين شايعه را از زبان يكديگر مىگرفتيد، و با دهان خود سخنى مىگفتيد كه به آن يقين نداشتيد؛ و آن را كوچك مىپنداشتيد در حالى كه نزد خدا بزرگ است! (15)
چرا هنگامى كه آن را شنيديد نگفتيد: «ما حق نداريم كه به اين سخن تكلم كنيم؛ خداوندا منزهى تو، اين بهتان بزرگى است»؟! (16)
خداوند شما را اندرز مىدهد كه هرگز چنين كارى را تكرار نكنيد اگر ايمان داريد! (17)
و خداوند آيات را براى شما بيان مىكند، و خدا دانا و حكيم است. (18)
كسانى كه دوست دارند زشتيها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكى براى آنان در دنيا و آخرت است؛ و خداوند مىداند و شما نمىدانيد! (19)
و اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نبود و اينكه خدا مهربان و رحيم است (مجازات سختى دامانتان را مىگرفت)! (20)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از گامهاى شيطان پيروى نكنيد! هر كس پيرو شيطان شود (گمراهش مىسازد، زيرا) او به فحشا و منكر فرمان مىدهد! و اگر فضل و رحمت الهى بر شمانبود، هرگز احدى از شما پاك نمىشد؛ ولى خداوند هر كه را بخواهد تزكيه مىكند، و خدا شنوا و داناست! (21)
آنها كه از ميان شما داراى برترى (مالى) و وسعت زندگى هستند نبايد سوگند ياد كنند كه از انفاق نسبت به نزديكان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دريغ نمايند؛ آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند؛ آيا دوست نمىداريد خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است! (22)
كسانى كه زنان پاكدامن و بىخبر (از هرگونه آلودگى) و مؤمن را متهم مىسازند، در دنيا و آخرت از رحمت الهى بدورند و عذاب بزرگى براى آنهاست. (23)
در آن روز زبانها و دستها و پاهايشان بر ضد آنها به اعمالى كه مرتكب مىشدند گواهى مىدهد! (24)
آن روز، خداوند جزاى واقعى آنان را بىكم و كاست مىدهد؛ و مىدانند كه خداوند حق آشكار است! (25)
زنان ناپاك از آن مردان ناپاكند، و مردان ناپاك نيز به زنان ناپاك تعلق دارند؛ و زنان پاك از آن مردان پاك، و مردان پاك از آن زنان پاكند! اينان از نسبتهاى ناروايى كه (ناپاكان) به آنان مىدهند مبرا هستند؛ و براى آنان آمرزش (الهى) و روزى پرارزشى است! (26)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! در خانههايى غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد؛ اين براى شما بهتر است؛ شايد متذكر شويد! (27)
و اگر كسى را در آن نيافتيد، وارد نشويد تا به شما اجازه داده شود؛ و اگر گفته شد: «بازگرديد! سذللّه بازگرديد؛ اين براى شما پاكيزهتر است؛ و خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است! (28)
(ولى) گناهى بر شما نيست كه وارد خانههاى غير مسكونى بشويد كه در آن متاعى متعلق به شما وجود دارد؛ و خدا آنچه را آشكار مىكنيد و آنچه را پنهان مىداريد، مىداند! (29)
به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگيرند، و عفاف خود را حفظ كنند؛ اين براى آنان پاكيزهتر است؛ خداوند از آنچه انجام مىدهيد آگاه است! (30)
و به آنان با ايمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فروگيرند، و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را -جز آن مقدار كه نمايان است- آشكار ننمايند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدر شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران همسرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان همكيششان، يا بردگانشان (كنيزانشان)، يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند، يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند؛ و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود (و صداى خلخال كه برپا دارند به گوش رسد). و همگى بسوى خدا بازگرديد اى مؤمنان، تا رستگار شويد! (31)
مردان و زنان بىهمسر خود را همسر دهيد، همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را؛ اگر فقير و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنياز مىسازد؛ خداوند گشايشدهنده و آگاه است! (32)
و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمىيابند، بايد پاكدامنى پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بىنياز گرداند! و آن بردگانتان كه خواستار مكاتبه (قرار داد مخصوص براى آزاد شدن) هستند، با آنان قرار داد ببنديد اگر رشد و صلاح در آنان احساس مىكنيد (كه بعد از آزادى، توانايى زندگى مستقل را دارند)؛ و چيزى از مال خدا را كه به شما داده است به آنان بدهيد! و كنيزان خود را براى دستيابى متاع ناپايدار زندگى دنيا مجبور به خود فروشى نكنيد اگر خودشان مىخواهند پاك بمانند! و هر كس آنهارا (بر اين كار) اجبار كند، (سپس پشيمان گردد، ) خداوند بعد از اين اجبار آنها غفور و رحيم است! (توبه كنيد و بازگرديد، تا خدا شما را ببخشد! ) (33)
ما بر شما آياتى فرستاديم كه حقايق بسيارى را تبيين مىكند، و اخبارى از كسانى كه پيش از شما بودند، و موعظه و اندرزى براى پرهيزگاران! (34)
خداوند نور آسمانها و زمين است؛ مثل نور خداوند همانند چراغدانى است كه در آن چراغى (پر فروغ) باشد، آن چراغ در حبابى قرار گيرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون يك ستاره فروزان، اين چراغ با روغنى افروخته مىشود كه از درخت پربركت زيتونى گرفته شده كه نه شرقى است و نه غربى؛ (روغنش آنچنان صاف و خالص است كه) نزديك است بدون تماس با آتش شعلهور شود؛ نورى است بر فراز نورى؛ و خدا هر كس را بخواهد به نور خود هدايت مىكند، و خداوند به هر چيزى داناست. (35)
(اين چراغ پرفروغ) در خانههايى قرار دارد كه خداوند اذن فرموده ديوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شياطين و هوسبازان در امان باشد)؛ خانههايى كه نام خدا در آنها برده مىشود، و صبح و شام در آنها تسبيح او مىگويند... (36)
مردانى كه نه تجارت و نه معاملهاى آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و اداى زكات غافل نمىكند؛ آنها از روزى مىترسند كه در آن، دلها و چشمها زير و رو مىشود. (37)
(آنها به سراغ اين كارها مىروند) تا خداوند آنان را به بهترين اعمالى كه انجام دادهاند پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداششان بيفزايد؛ و خداوند به هر كس بخواهد بى حساب روزى مىدهد (و از مواهب بىانتهاى خويش بهرهمند مىسازد). (38)
كسانى كه كافر شدند، اعمالشان همچون سرابى است در يك كوير كه انسان تشنه از دور آن را آب مىپندارد؛ اما هنگامى كه به سراغ آن مىآيد چيزى نمىيابد، و خدا را نزد آن مىيابد كه حساب او را بطور كامل مىدهد؛ و خداوند سريع الحساب است! (39)
يا همچون ظلماتى در يك درياى عميق و پهناور كه موج آن را پوشانده، و بر فراز آن موج ديگرى، و بر فراز آن ابرى تاريك است؛ ظلمتهايى است يكى بر فراز ديگرى، آن گونه كه هر گاه دست خود را خارج كند ممكن نيست آن را ببيند! و كسى كه خدا نورى براى او قرار نداده، نورى براى او نيست! (40)
آيا نديدى تمام آنان كه در آسمانها و زمينند براى خدا تسبيح مىكنند، و همچنين پرندگان به هنگامى كه بر فراز آسمان بال گستردهاند؟! هر يك از آنها نماز و تسبيح خود را مىداند؛ و خداوند به آنچه انجام ميدهند داناست! (41)
و از براى خداست حكومت و مالكيت آسمانها و زمين؛ و بازگشت (تمامى موجودات) بسوى اوست! (42)
آيا نديدى كه خداوند ابرهايى را به آرامى مىراند، سپس ميان آنها پيوند مىدهد، و بعد آن را متراكم مىسازد؟! در اين حال، دانههاى باران را مىبينى كه از لابهلاى آن خارج مىشود؛ و از آسمان -از كوههايى كه در آن است (ابرهايى كه همچون كوهها انباشته شدهاند)- دانههاى تگرگ نازل مىكند، و هر كس را بخواهد بوسيله آن زيان مىرساند، و از هر كس بخواهد اين زيان را برطرف مىكند؛ نزديك است درخشندگى برق آن (ابرها) چشمها را ببرد! (43)
خداوند شب و روز را دگرگون مىسازد؛ در اين عبرتى است براى صاحبان بصيرت! (44)
و خداوند هر جنبندهاى را از آبى آفريد؛ گروهى از آنها بر شكم خود راه مىروند، و گروهى بر دو پاى خود، و گروهى بر چهار پا راه مىروند؛ خداوند هر چه را بخواهد مىآفريند، زيرا خدا بر همه چيز تواناست! (45)
ما آيات روشنگرى نازل كرديم؛ و خدا هر كه را بخواهد به صراط مستقيم هدايت مىكند! (46)
آنها مىگويند: «به خدا و پيامبر ايمان داريم و اطاعت مىكنيم!» ولى بعد از اين ادعا، گروهى از آنان رويگردان مىشوند؛ آنها (در حقيقت) مؤمن نيستند! (47)
و هنگامى كه از آنان دعوت شود كه بسوى خدا و پيامبرش بيايند تا در ميانشان داورى كند، ناگهان گروهى از آنان رويگردان مىشوند! (48)
ولى اگر حق داشته باشند (و داورى به نفع آنان شود) با سرعت و تسليم بسوى او مىآيند! (49)
آيا در دلهاى آنان بيمارى است، يا شك و ترديد دارند، يا مىترسند خدا و رسولش بر آنان ستم كنند؟! نه، بلكه آنها خودشان ستمگرند! (50)
سخن مؤمنان، هنگامى كه بسوى خدا و رسولش دعوت شوند تا ميان آنان داورى كند، تنها اين است كه مىگويند: «شنيديم و اطاعت كرديم!» و اينها همان رستگاران واقعى هستند. (51)
و هر كس خدا و پيامبرش را اطاعت كند، و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهيزد، چنين كسانى همان پيروزمندان واقعى هستند! (52)
آنها با نهايت تاكيد سوگند ياد كردند كه اگر به آنان فرمان دهى، (از خانه و اموال خود) بيرون مىروند (و جان را در طبق اخلاص گذارده تقديم مىكنند)؛ بگو: «سوگند ياد نكنيد؛ شما طاعت خالصانه نشان دهيد كه خداوند به آنچه انجام مىدهيد آگاه است!» (53)
بگو: «خدا را اطاعت كنيد، و از پيامبرش فرمان بريد! و اگر سرپيچى نماييد، پيامبر مسؤول اعمال خويش است و شما مسؤول اعمال خود! اما اگر از او اطاعت كنيد، هدايت خواهيد شد؛ و بر پيامبر چيزى جز رساندن آشكار نيست!» (54)
خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند وعده مىدهد كه قطعا آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيد؛ و دين و آيينى را كه براى آنان پسنديده، پابرجا و ريشهدار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل مىكند، آنچنان كه تنها مرا مى پرستند و چيزى را شريك من نخواهند ساخت. و كسانى كه پس از آن كافر شوند، آنها فاسقانند. (55)
و نماز را برپا داريد، و زكات را بدهيد، و رسول (خدا) را اطاعت كنيد تا مشمول رحمت (او) شويد. (56)
گمان مبر كافران مىتوانند از چنگال مجازات الهى در زمين فرار كنند! جايگاه آنان آتش است، و چه بد جايگاهى است! (57)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! بردگان شما، و همچنين كودكانتان كه به حد بلوغ نرسيدهاند، در سه وقت بايد از شما اجازه بگيرند: پيش از نماز صبح، و نيمروز هنگامى كه لباسهاى (معمولى) خود را بيرون مىآوريد، و بعد از نماز عشا؛ اين سه وقت خصوصى براى شماست؛ اما بعد از اين سه وقت، گناهى بر شما و بر آنان نيست (كه بدون اذن وارد شوند) و بر گرد يكديگر بگرديد (و با صفا و صميميت به يكديگر خدمت نماييد). اين گونه خداوند آيات را براى شما بيان مىكند، و خداوند دانا و حكيم است! (58)
و هنگامى كه اطفال شما به سن بلوغ رسند بايد اجازه بگيرند، همان گونه كه اشخاصى كه پيش از آنان بودند اجازه مىگرفتند؛ اينچنين خداوند آياتش را براى شما بيان مىكند، و خدا دانا و حكيم است! (59)
و زنان از كارافتادهاى كه اميد به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نيست كه لباسهاى (رويين) خود را بر زمين بگذارند، بشرط اينكه در برابر مردم خودآرايى نكنند؛ و اگر خود را بپوشانند براى آنان بهتر است؛ و خداوند شنوا و داناست. (60)
بر نابينا و افراد لنگ و بيمار گناهى نيست (كه با شما هم غذا شوند)، و بر شما نيز گناهى نيست كه از خانههاى خودتان (خانههاى فرزندان يا همسرانتان كه خانه خود شما محسوب مىشود بدون اجازه خاصى) غذا بخوريد؛ و همچنين خانههاى پدرانتان، يا خانههاى مادرانتان، يا خانههاى برادرانتان،يا خانههاى خواهرانتان، يا خانههاى عموهايتان، يا خانههاى عمههايتان، يا خانههاى داييهايتان، يا خانههاى خالههايتان، يا خانهاى كه كليدش در اختيار شماست، يا خانههاى دوستانتان، بر شما گناهى نيست كه بطور دستهجمعى يا جداگانه غذا بخوريد؛ و هنگامى كه داخل خانهاى شديد، بر خويشتن سلام كنيد، سلام و تحيتى از سوى خداوند، سلامى پربركت و پاكيزه! اين گونه خداوند آيات را براى شما روشن مىكند، باشد كه بينديشيد! (61)
مؤمنان واقعى كسانى هستند كه به خدا و رسولش ايمان آوردهاند و هنگامى كه در كار مهمى با او باشند، بىاجازه او جايى نمىروند؛ كسانى كه از تو اجازه مىگيرند، براستى به خدا و پيامبرش ايمان آوردهاند! در اين صورت، هر گاه براى بعضى كارهاى مهم خود از تو اجازه بخواهند، به هر يك از آنان كه مىخواهى (و صلاح مىبينى) اجازه ده، و برايشان از خدا آمرزش بخواه كه خداوند آمرزنده و مهربان است! (62)
صدا كردن پيامبر را در ميان خود، مانند صدا كردن يكديگر قرار ندهى؛ خداوند كسانى از شما را كه پشت سر ديگران پنهان مىشوند، و يكى پس از ديگرى فرار مىكنند مىداند! پس آنان كه فرمان او را مخالفت مىكنند، بايد بترسند از اينكه فتنهاى دامنشان را بگيرد، يا عذابى دردناك به آنها برسد! (63)
آگاه باشيد كه براى خداست آنچه در آسمانها و زمين است؛ او مىداند آنچه را كه شما بر آن هستيد، و (مىداند) روزى را كه بسوى او بازمىگردند؛ و (در آن روز) آنها را از اعمالى كه انجام دادند آگاه مىسازد؛ و خداوند به هر چيزى داناست! (64)
ادامه مطلب
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
مؤمنان رستگار شدند؛ (1)
آنها كه در نمازشان خشوع دارند؛ (2)
و آنها كه از لغو و بيهودگى روىگردانند؛ (3)
و آنها كه زكات را انجام مىدهند؛ (4)
و آنها كه دامان خود را (از آلودهشدن به بىعفتى) حفظ مىكنند؛ (5)
تنها آميزش جنسى با همسران و كنيزانشان دارند، كه در بهرهگيرى از آنان ملامت نمىشوند؛ (6)
و كسانى كه غير از اين طريق را طلب كنند، تجاوزگرند! (7)
و آنها كه امانتها و عهد خود را رعايت مىكنند؛ (8)
و آنها كه بر نمازهايشان مواظبت مىنمايند؛ (9)
(آرى،) آنها وارثانند! (10)
(وارثانى) كه بهشت برين را ارث مىبرند، و جاودانه در آن خواهند ماند! (11)
و ما انسان را از عصارهاى از گل آفريديم؛ (12)
سپس او را نطفهاى در قرارگاه مطمئن ( رحم) قرار داديم؛ (13)
سپس نطفه را بصورت علقه ( خون بسته)، و علقه را بصورت مضغه ( چيزى شبيه گوشت جويده شده)، و مضغه را بصورت استخوانهايى درآورديم؛ و بر استخوانها گوشت پوشانديم؛ سپس آن را آفرينش تازهاى داديم؛ پس بزرگ است خدايى كه بهترين آفرينندگان است! (14)
سپس شما بعد از آن مىميريد؛ (15)
سپس در روز قيامت برانگيخته مىشويد! (16)
ما بر بالاى سر شما هفت راه ( طبقات هفتگانه آسمان) قرار داديم؛ و ما (هرگز) از خلق (خود) غافل نبودهايم! (17)
و از آسمان، آبى به اندازه معين نازل كرديم؛ و آن را در زمين (در جايگاه مخصوصى) ساكن نموديم؛ و ما بر از بين بردن آن كاملا قادريم! (18)
سپس بوسيله آن باغهايى از درختان نخل و انگور براى شما ايجاد كرديم؛ باغهايى كه در آن ميوههاى بسيار است؛ و از آن ميخوريد! (19)
و (نيز) درختى را كه از طور سينا مىرويد ( درخت زيتون)، و از آن روغن و «نان خورش» براى خورندگان فراهم مىگردد (آفريديم)! (20)
و براى شما در چهارپايان عبرتى است؛ از آنچه در درون آنهاست ( از شير) شما را سيراب مىكنيم؛ و براى شما در آنها منافع بسيارى است؛ و از گوشت آنها مىخوريد؛ (21)
و بر آنها و بر كشتيها سوار مىشويد! (22)
و ما نوح را بسوى قومش فرستاديم؛ او به آنها گفت: «اى قوم من! خداوند يكتا را بپرستيد، كه جز او معبودى براى شما نيست! آيا (از پرستش بتها) پرهيز نمىكنيد؟! (23)
جمعيت اشرافى (و مغرور) از قوم نوح كه كافر بودند گفتند: «اين مرد جز بشرى همچون شما نيست، كه مىخواهد بر شما برترى جويد! اگر خدا مىخواست (پيامبرى بفرستد) فرشتگانى نازل مىكرد؛ ما چنين چيزى را هرگز در نياكان خود نشنيدهايم! (24)
او فقط مردى است كه به نوعى جنون مبتلاست! پس مدتى درباره او صبر كنيد (تا مرگش فرا رسد، يا از اين بيمارى رهايى يابد!)» (25)
(نوح) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تكذيبهاى آنان يارى كن!» (26)
ما به نوح وحى كرديم كه: «كشتى را در حضور ما، و مطابق وحى ما بساز. و هنگامى كه فرمان ما (براى غرق آنان) فرا رسد، و آب از تنور بجوشد (كه نشانه فرا رسيدن طوفان است)، از هر يك از انواع حيوانات يك جفت در كشتى سوار كن؛ و همچنين خانوادهات را، مگر آنانى كه قبلا وعده هلاكشان داده شده ( همسر و فرزند كافرت)؛ و ديگر درباره ستمگران با من سخن مگو، كه آنان همگى هلاك خواهند شد. (27)
و هنگامى كه تو و همه كسانى كه با تو هستند بر كشتى سوار شديد، بگو: «ستايش براى خدايى است كه ما را از قوم ستمگر نجات بخشيد!» (28)
و بگو: «پروردگارا! ما را در منزلگاهى پربركت فرود آر، و تو بهترين فرودآورندگانى!» (29)
(آرى،) در اين ماجرا (براى صاحبان عقل و انديشه) آيات و نشانههايى است؛ و ما مسلما همگان را آزمايش مىكنيم! (30)
سپس جمعيت ديگرى را بعد از آنها به وجود آورديم. (31)
و در ميان آنان رسولى از خودشان فرستاديم كه: «خدا را بپرستيد؛ جز او معبودى براى شما نيست؛ آيا (با اين همه، از شرك و بت پرستى) پرهيز نمىكنيد؟!» (32)
ولى اشرافيان (خودخواه) از قوم او كه كافر بودند، و ديدار آخرت را تكذيب مىكردند، و در زندگى دنيا به آنان ناز و نعمت داده بوديم، گفتند: «اين بشرى است مثل شما؛ از آنچه مىخوريد مىخورد؛ و از آنچه مىنوشيد مىنوشد! (پس چگونه مىتواند پيامبر باشد؟!) (33)
و اگر از بشرى همانند خودتان اطاعت كنيد، مسلما زيانكاريد. (34)
آيا او به شما وعده مىدهد هنگامى كه مرديد و خاك و استخوانهايى (پوسيده) شديد، بار ديگر (از قبرها) بيرون آورده مىشويد؟! (35)
هيهات، هيهات از اين وعدههايى كه به شما داده مىشود! (36)
مسلما غير از اين زندگى دنياى ما، چيزى در كار نيست؛ پيوسته گروهى از ما مىميريم، و نسل ديگرى جاى ما را مىگيرد؛ و ما هرگز برانگيخته نخواهيم شد! (37)
او فقط مردى دروغگوست كه بر خداافترا بسته؛ و ما هرگز به او ايمان نخواهيم آورد!» (38)
(پيامبرشان) گفت: «پروردگارا! مرا در برابر تكذيبهاى آنان يارى كن!» (39)
خداوند) فرمود: «بزودى از كار خود پشيمان خواهند شد! (اما زمانى كه ديگر سودى به حالشان ندارد.)» (40)
سرانجام صيحه آسمانى آنها را بحق فرو گرفت؛ و ما آنها را همچون خاشاكى بر سيلاب قرار داديم؛ دور باد قوم ستمگر (از رحمت خدا)! (41)
سپس اقوام ديگرى را پس از آنها پديد آورديم. (42)
هيچ امتى بر اجل و سر رسيد حتمى خود پيشى نمىگيرد، و از آن تاخير نيز نمىكند. (43)
سپس رسولان خود را يكى پس از ديگرى فرستاديم؛ هر زمان رسولى براى (هدايت) قومى مىآمد، او را تكذيب مىكردند؛ ولى ما اين امتهاى سركش را يكى پس از ديگرى هلاك نموديم، و آنها را احاديثى قرار داديم (چنان محو شدند كه تنها نام و گفتگويى از آنان باقى ماند.) دور باد (از رحمت خدا) قومى كه ايمان نمىآورند! (44)
سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و دليلى روشن فرستاديم... (45)
بسوى فرعون و اطرافيان اشرافى او؛ اما آنها تكبر كردند، و آنها مردمى برترىجوى بودند. (46)
آنها گفتند: «آيا ما به دو انسان همانند خودمان ايمان بياوريم، در حالى كه قوم آنها بردگان ما هستند؟!» (47)
(آرى،) آنها اين دو را تكذيب كردند؛ و سرانجام همگى هلاك شدند. (48)
و ما به موسى كتاب (آسمانى) داديم؛ شايد آنان ( بنى اسرائيل) هدايت شوند. (49)
و ما فرزند مريم ( عيسى) و مادرش را آيت و نشانهاى قرار داديم؛ و آنها را در سرزمين مرتفعى كه داراى امنيت و آب جارى بود جاى داديم. (50)
اى پيامبران! از غذاهاى پاكيزه بخوريد، و عمل صالح انجام دهيد، كه من به آنچه انجام مىدهيد آگاهم. (51)
و اين امت شما امت واحدى است؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس، از مخالفت فرمان من بپرهيزيد! (52)
اما آنها كارهاى خود را در ميان خويش به پراكندگى كشاندند، و هر گروهى به راهى رفتند؛ (و عجب اينكه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند! (53)
آنها را در جهل و غفلتشان بگذار تا زمانى (كه مرگشان فرا رسد يا گرفتار عذاب الهى شوند). (54)
آنها گمان مىكنند اموال و فرزندانى كه بعنوان كمك به آنان مىدهيم... (55)
براى اين است كه درهاى خيرات را با شتاب به روى آنها بگشاييم!! (چنين نيست) بلكه آنها نمىفهمند (كه اين وسيله امتحانشان است). (56)
مسلما كسانى كه از خوف پروردگارشان بيمناكند، (57)
و آنان كه به آيات پروردگارشان ايمان مىآورند، (58)
و آنها كه به پروردگارشان شرك نمىورزند، (59)
و آنها كه نهايت كوشش را در انجام طاعات به خرج مىدهند و با اين حال، دلهايشان هراسناك است از اينكه سرانجام بسوى پروردگارشان بازمىگردند، (60)
(آرى) چنين كسانى در خيرات سرعت مىكنند و از ديگران پيشى مىگيرند (و مشمول عنايات ما هستند). (61)
و ما هيچ كس را جز به اندازه تواناييش تكليف نمىكنيم؛ و نزد ما كتابى است كه (تمام اعمال بندگان را ثبت كرده و) بحق سخن مىگويد؛ و به آنان هيچ ستمى نمىشود. (62)
ولى دلهاى آنها از اين نامه اعمال (و روز حساب و آيات قرآن) در بىخبرى فرورفته؛ و اعمال (زشت) ديگرى جز اين دارند كه پيوسته آن را انجام مىدهند... (63)
تا زمانى كه متنعمان مغرور آنها را در چنگال عذاب گرفتار سازيم؛ در اين هنگام، نالههاى دردناك و استغاثهآميز سرمىدهند! (64)
(اما به آنها گفته مىشود:) امروز فرياد نكنيد، زيرا از سوى ما يارى نخواهيد شد! (65)
(آيا فراموش كردهايد كه) در گذشته آيات من پيوسته بر شما خوانده مىشد؛ اما شما اعراض كرده به عقب بازمىگشتيد؟! (66)
در حالى كه در برابر او (پيامبر) استكبار مىكرديد، و شبها در جلسات خود به بدگويى مىپرداختيد؟! (67)
آيا آنها در اين گفتار نينديشيدند، يا اينكه چيزى براى آنان آمده كه براى نياكانشان نيامده است؟! (68)
يا اينكه پيامبرشان را نشناختند (و از سوابق او آگاه نيستند)، از اين رو او را انكار مىكنند؟! (69)
يا مىگويند او ديوانه است؟! ولى او حق را براى آنان آورده؛ اما بيشترشان از حق كراهت دارند (و گريزانند). (70)
و اگر حق از هوسهاى آنها پيروى كند، آسمانها و زمين و همه كسانى كه در آنها هستند تباه مىشوند! ولى ما قرآنى به آنها داديم كه مايه يادآورى (و عزت و شرف) براى آنهاست، اما آنان از (آنچه مايه) يادآوريشان (است) رويگردانند! (71)
يا اينكه تو از آنها مزد و هزينهاى (در برابر دعوتت) مىخواهى؟ با اينكه مزد پروردگارت بهتر، و او بهترين روزى دهندگان است! (72)
بطور قطع و يقين، تو آنان را به راه راست دعوت مىكنى. (73)
اما كسانى كه به آخرت ايمان ندارند از اين راه منحرفند! (74)
و اگر به آنان رحم كنيد و گرفتاريها و مشكلاتشان را برطرف سازيم، (نه تنها بيدار نمىشوند، بلكه) در طغيانشان لجاجت مىورزند و (در اين وادى) سرگردان مىمانند! (75)
ما آنها را به عذاب و بلا گرفتار ساختيم (تا بيدار شوند)، اما آنان نه در برابر پروردگارشان تواضع كردند، و نه به درگاهش تضرع مىكنند! (76)
(اين وضع همچنان ادامه مىيابد) تا زمانى كه درى از عذاب شديد به روى آنان بگشاييم، (و چنان گرفتار مىشوند كه) ناگهان بكلى مايوس گردند. (77)
و او كسى است كه براى شما گوش و چشم و قلب (عقل) ايجاد كرد؛ اما كمتر شكر او را بجا مىآوريد. (78)
و او كسى است كه شما را در زمين آفريد؛ و به سوى او محشور مىشويد! (79)
و او كسى است كه زنده مىكند و مىميراند؛ و رفت و آمد شب و روز از آن اوست؛ آيا انديشه نمىكنيد؟! (80)
(نه،) بلكه آنان نيز مثل آنچه پيشينيان گفته بودند گفتند. (81)
آنها گفتند: «آيا هنگامى كه مرديم و خاك و استخوانهايى (پوسيده) شديم، آيا بار ديگر برانگيخته خواهيم شد؟! (82)
اين وعده به ما و پدرانمان از قبل داده شده؛ اين فقط افسانههاى پيشينيان است!» (83)
بگو: «زمين و كسانى كه در آن هستند از آن كيست، اگر شما مىدانيد؟!» (84)
بزودى (در پاسخ تو) مىگويند: «همه از آن خداست!» بگو: «آيا متذكر نمىشويد؟!» (85)
بگو: «چه كسى پروردگار آسمانهاى هفتگانه، و پروردگار عرش عظيم است؟» (86)
بزودى خواهند گفت: «همه اينها از آن خداست!» بگو: «آيا تقوا پيشه نمىكنيد (و از خدا نمىترسيد و دست از شرك برنمىداريد)؟!» (87)
بگو: «اگر مىدانيد، چه كسى حكومت همه موجودات را در دست دارد، و به بى پناهان پناه مىدهد، و نياز به پناهدادن ندارد؟!» (88)
خواهند گفت: «(همه اينها) از آن خداست» بگو: «با اين حال چگونه مىگوييد سحر شدهايد (و اين سخنان سحر و افسون است)؟!» (89)
نه، (واقع اين است كه) ما حق را براى آنها آورديم؛ و آنان دروغ مىگويند! (90)
خدا هرگز فرزندى براى خود انتخاب نكرده؛ و معبود ديگرى با او نيست؛ كه اگر چنين مىشد، هر يك از خدايان مخلوقات خود را تدبير و اداره مىكردند و بعضى بر بعضى ديگر برترى مىجستند (و جهان هستى به تباهى كشيده مىشد)؛ منزه است خدا از آنچه آنان توصيف مىكنند! (91)
او داناى نهان و آشكار است؛ پس برتر است از آنچه براى او همتا قرار مىدهند! (92)
بگو: «پروردگار من! اگر عذابهايى را كه به آنان وعده داده مىشود به من نشان دهى (و در زندگيم آن را ببينم)... (93)
پروردگار من! مرا (در اين عذابها) با گروه ستمگران قرار مده!» (94)
و ما تواناييم كه آنچه را به آنها وعده مىدهيم به تو نشان دهيم! (95)
بدى را به بهترين راه و روش دفع كن (و پاسخ بدى را به نيكى ده)! ما به آنچه توصيف مىكنند آگاهتريم! (96)
و بگو: «پروردگارا! از وسوسههاى شياطين به تو پناه مىبرم! (97)
و از اينكه آنان نزد من حاضر شوند (نيز) -اى پروردگار من- به تو پناه مىبرم!» (98)
(آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مىدهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنان فرارسد، مىگويد: «پروردگار من! مرا بازگردانيد! (99)
شايد در آنچه ترك كردم (و كوتاهى نمودم) عمل صالحى انجام دهم!» (ولى به او مىگويند:) چنين نيست! اين سخنى است كه او به زبان مىگويد (و اگر بازگردد، كارش همچون گذشته است)! و پشت سر آنان برزخى است تا روزى كه برانگيخته شوند! (100)
هنگامى كه در «صور» دميده شود، هيچ يك از پيوندهاى خويشاوندى ميان آنها در آن روز نخواهد بود؛ و از يكديگر تقاضاى كمك نمىكنند (چون كارى از كسى ساخته نيست)! (101)
و كسانى كه وزنه اعمالشان سنگين است، همان رستگارانند! (102)
و آنان كه وزنه اعمالشان سبك باشد، كسانى هستند كه سرمايه وجود خود را از دست داده، در جهنم جاودانه خواهند ماند! (103)
شعلههاى سوزان آتش همچون شمشير به صورتهايشان نواخته مىشود؛ و در دوزخ چهرهاى عبوس دارند. (104)
(به آنها گفته مىشود:) آيا آيات من بر شما خوانده نمىشد، پس آن را تكذيب مىكرديد؟! (105)
مىگويند: «پروردگارا! بدبختى ما بر ما چيره شد، و ما قوم گمراهى بوديم! (106)
پروردگارا! ما را از اين (دوزخ) بيرون آر، اگر بار ديگر تكرار كرديم قطعا ستمگريم (و مستحق عذاب)!» (107)
(خداوند) مىگويد: «دور شويد در دوزخ، و با من سخن مگوييد! (108)
(فراموش كردهايد) گروهى از بندگانم مىگفتند: پروردگارا! ما ايمان آورديم؛ ما را ببخش و بر ما رحم كن؛ و تو بهترين رحم كنندگانى! (109)
اما شما آنها را به باد مسخره گرفتيد تا شما را از ياد من غافل كردند؛ و شما به آنان مىخنديديد! (110)
ولى من امروز آنها را بخاطر صبر و استقامتشان پاداش دادم؛ آنها پيروز و رستگارند!» (111)
(خداوند) مىگويد: «چند سال در روى زمين توقف كرديد؟» (112)
(در پاسخ) مىگويند: «تنها به اندازه يك روز، يا قسمتى از يك روز! از آنها كه مىتوانند بشمارند بپرس!» (113)
مىگويد: «(آرى،) شما مقدار كمى توقف نموديد اگر مىدانستيد!» (114)
آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريدهايم، و بسوى ما باز نمىگرديد؟ (115)
پس برتر است خداوندى كه فرمانرواى حق است (از اينكه شما را بىهدف آفريده باشد)! معبودى جز او نيست؛ و او پروردگار عرش كريم است! (116)
و هر كس معبود ديگرى را با خدا بخواند -و مسلما هيچ دليلى بر آن نخواهد داشت- حساب او نزد پروردگارش خواهد بود؛ يقينا كافران رستگار نخواهند شد! (117)
و بگو: «پروردگارا! مرا ببخش و رحمت كن؛ و تو بهترين رحم كنندگانى! (118)
ادامه مطلب
اى مردم! از (عذاب) پروردگارتان بترسيد، كه زلزله رستاخيز امر عظيمى است! (1)
روزى كه آن را مىبينيد، (آنچنان وحشت سراپاى همه را فرامىگيرد كه) هر مادر شيردهى، كودك شيرخوارش را فراموش مىكند؛ و هر باردارى جنين خود را بر زمين مىنهد؛ و مردم را مست مىبينى، در حالى كه مست نيستند؛ ولى عذاب خدا شديد است! (2)
گروهى از مردم، بدون هيچ علم و دانشى، به مجادله درباره خدا برمىخيزند؛ و از هر شيطان سركشى پيروى مىكنند. (3)
بر او نوشته شده كه هر كس ولايتش را بر گردن نهد، بطور مسلم گمراهش مىسازد، و به آتش سوزان راهنماييش مىكند! (4)
اى مردم! اگر در رستاخيز شك داريد، (به اين نكته توجه كنيد كه:) ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، و بعد از خون بسته شده، سپس از «مضغه» ( چيزى شبيه گوشت جويده شده)، كه بعضى داراى شكل و خلقت است و بعضى بدون شكل؛ تا براى شما روشن سازيم (كه بر هر چيز قادريم)! و جنينهايى را كه بخواهيم تا مدت معينى در رحم (مادران) قرارمىدهيم؛ (و آنچه را بخواهيم ساقظ مىكنيم؛)بعد شما را بصورت طفل بيرون مىآوريم؛ سپس هدف اين است كه به حد رشد وبلوغ خويش برسيد. در اين ميان بعضى از شما مىميرند؛ و بعضى آن قدر عمر مىكنند كه به بدترين مرحله زندگى (و پيرى) مىرسند؛ آنچنان كه بعد از علم و آگاهى، چيزى نمىدانند! (از سوى ديگر،) زمين را (در فصل زمستان) خشك و مرده مىبينى، اما هنگامى كه آب باران بر آن فرو مىفرستيم، به حركت درمىآيد و مىرويد؛ و از هر نوع گياهان زيبا مىروياند! (5)
اين بخاطر آن است كه (بدانيد) خداوند حق است؛ و اوست كه مردگان را زنده مىكند؛ و بر هر چيزى تواناست. (6)
و اينكه رستاخيز آمدنى است، و شكى در آن نيست؛ و خداوند تمام كسانى را كه در قبرها هستند زنده مىكند. (7)
و گروهى از مردم، بدون هيچ دانش و هيچ هدايت و كتاب روشنى بخشى، درباره خدا مجادله مىكنند! (8)
آنها با تكبر و بىاعتنايى (نسبت به سخنان الهى)، مىخواهند مردم را از راه خدا گمراه سازند! براى آنان در دنيا رسوايى است؛ و در قيامت، عذاب سوزان به آنها مىچشانيم! (9)
(و به آنان مىگوييم:) اين در برابر چيزى است كه دستهايتان از پيش براى شما فرستاده؛ و خداوند هرگز به بندگان ظلم نمىكند! (10)
بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مىپرستند (و ايمان قلبيشان بسيار ضعيف است)؛ همين كه (دنيا به آنها رو كند و نفع و) خيرى به آنان برسد، حالت اطمينان پيدا مىكنند؛ اما اگر مصيبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مىشوند (و به كفر رومىآورند)! (به اين ترتيب) هم دنيا را از دست دادهاند، و هم آخرت را؛ و اين همان خسران و زيان آشكار است! (11)
او جز خدا كسى را مىخواند كه نه زيانى به او مىرساند، و نه سودى؛ اين همان گمراهى بسيار عميق است. (12)
او كسى را مىخواند كه زيانش از نفعش نزديكتر است؛ چه بد مولا و ياورى، و چه بد مونس و معاشرى! (13)
خداوند كسانى را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، در باغهايى از بهشت وارد مىكند كه نهرها زير درختانش جارى است؛ (آرى،) خدا هر چه را اراده كند انجام مىدهد! (14)
هر كس گمان مىكند كه خدا پيامبرش را در دنيا و آخرت يارى نخواهد كرد (و از اين نظر عصبانى است، هر كارى از دستش ساخته است بكند)، ريسمانى به سقف خانه خود بياويزد، و خود را حلق آويز و نفس خود را قطع كند (و تا لبه پرتگاه مرگ پيش رود)؛ ببيند آيا اين كار خشم او را فرو مىنشاند؟! (15)
اين گونه ما آن ( قرآن) را بصورت آيات روشنى نازل كرديم؛ و خداوند هر كس را بخواهد هدايت مىكند. (16)
مسلما كسانى كه ايمان آوردهاند، و يهود و صابئان ( ستارهپرستان) و نصارى و مجوس و مشركان، خداوند در ميان آنان روز قيامت داورى مىكند؛ (و حق را از باطل جدا مىسازد؛) خداوند بر هر چيز گواه (و از همه چيز آگاه) است. (17)
آيا نديدى كه تمام كسانى كه در آسمانها و كسانى كه در زمينند براى خدا سجده مىكنند؟! و (همچنين) خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان، و بسيارى از مردم! اما بسيارى (ابا دارند، و) فرمان عذاب درباره آنان حتمى است؛ و هر كس را خدا خوار كند، كسى او را گرامى نخواهد داشت! خداوند هر كار را بخواهد (و صلاح بداند) انجام مىدهد! (18)
اينان دو گروهند كه درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند؛ كسانى كه كافر شدند، لباسهايى از آتش براى آنها بريده شده، و مايع سوزان و جوشان بر سرشان ريخته مىشود؛ (19)
آنچنان كه هم درونشان با آن آب مىشود، و هم پوستهايشان. (20)
و براى آنان گرزهايى از آهن (سوزان) است. (21)
هر گاه بخواهند از غم و اندوههاى دوزخ خارج شوند، آنها را به آن بازمىگردانند؛ و (به آنان گفته مىشود:) بچشيد عذاب سوزان را! (22)
خداوند كسانى را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، در باغهايى از بهشت وارد مىكند كه از زير درختانش نهرها جارى است؛ آنان با دستبندهايى از طلا و مرواريد زينت مىشوند؛ و در آنجا لباسهايشان از حرير است. (23)
و بسوى سخنان پاكيزه هدايت مىشوند، و به راه خداوند شايسته ستايش، راهنمايى مىگردند. (24)
كسانى كه كافر شدند، و مؤمنان را از راه خدا بازداشتند، و (همچنين) از مسجد الحرام، كه آن را براى همه مردم، برابر قرار داديم، چه كسانى كه در آنجا زندگى مىكنند يا از نقاط دور وارد مىشوند (،مستحق عذابى دردناكند)؛ و هر كس بخواهد در اين سرزمين از راه حق منحرف گردد و دست به ستم زند، ما از عذابى دردناك به او مىچشانيم! (25)
(به خاطر بياور) زمانى را كه جاى خانه (كعبه) را براى ابراهيم آماده ساختيم (تا خانه را بنا كند؛ و به او گفتيم:) چيزى را همتاى من قرار مده! و خانهام را براى طوافكنندگان و قيامكنندگان و ركوعكنندگان و سجودكنندگان (از آلودگى بتها و از هر گونه آلودگى) پاك ساز! (26)
و مردم را دعوت عمومى به حج كن؛ تا پياده و سواره بر مركبهاى لاغر از هر راه دورى بسوى تو بيايند... (27)
تا شاهد منافع گوناگون خويش (در اين برنامه حياتبخش) باشند؛ و در ايام معينى نام خدا را، بر چهارپايانى كه به آنان داده است، (به هنگام قربانىكردن) ببرند؛ پس از گوشت آنها بخوريد؛ و بينواى فقير را نيز اطعام نماييد! (28)
سپس، بايد آلودگيهايشان را برطرف سازند؛ و به نذرهاى خود وفا كنند؛ و بر گرد خانه گرامى كعبه، طواف كنند. (29)
(مناسك حج) اين است! و هر كس برنامههاى الهى را بزرگ دارد، نزد پروردگارش براى او بهتر است! و چهارپايان براى شما حلال شده، مگر آنچه (ممنوع بودنش) بر شما خوانده مىشود. از پليديهاى بتها اجتناب كنيد! و از سخن باطل بپرهيزيد! (30)
(برنامه و مناسك حج را انجام دهيد) در حالى كه همگى خالص براى خدا باشد!هيچ گونه همتايى براى او قائل نشويد! و هر كس همتايى براى خدا قرار دهد، گويى از آسمان سقوب كرده، و پرندگان (در وسط هوا) او را مىربايند؛ و يا تندباد او را به جاى دوردستى پرتاب مىكند! (31)
اين است (مناسك حج)! و هر كس شعائر الهى را بزرگ دارد، اين كار نشانه تقواى دلهاست. (32)
در آن (حيوانات قربانى)، منافعى براى شماست تا زمان معينى( روز ذبح آنها) سپس محل آن، خانه قديمى و گرامى (كعبه) است. (33)
براى هر امتى قربانگاهى قرار داديم، تا نام خدا را (به هنگام قربانى) بر چهارپايانى كه به آنان روزى دادهايم ببرند، و خداى شما معبود واحدى است؛ در برابر (فرمان) او تسليم شويد و بشارت ده متواضعان و تسليمشوندگان را. (34)
همانها كه چون نام خدا برده مىشود، دلهايشان پر از خوف (پروردگار) مىگردد؛ و شكيبايان در برابر مصيبتهايى كه به آنان مىرسد؛ و آنها كه نماز را برپا مىدارند، و از آنچه به آنان روزى دادهايم انفاق مىكنند. (35)
و شترهاى چاق و فربه را (در مراسم حج) براى شما از شعائر الهى قرار داديم؛ در آنها براى شما خير و بركت است؛ نام خدا را (هنگام قربانى كردن) در حالى كه به صف ايستادهاند بر آنها ببريد؛ و هنگامى كه پهلوهايشان آرام گرفت (و جان دادند)، از گوشت آنها بخوريد، و مستمندان قانع و فقيران را نيز از آن اطعام كنيد! اين گونه ما آنها را مسخرتان ساختيم، تا شكر خدا را بجا آوريد. (36)
نه گوشتها و نه خونهاى آنها، هرگز به خدا نمىرسد. آنچه به او مىرسد، تقوا و پرهيزگارى شماست. اين گونه خداوند آنها را مسخر شما ساخته، تا او را بخاطر آنكه شما را هدايت كرده است بزرگ بشمريد؛ و بشارت ده نيكوكاران را! (37)
خداوند از كسانى كه ايمان آوردهاند دفاع مىكند؛ خداوند هيچ خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد! (38)
به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل گرديده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا كه مورد ستم قرار گرفتهاند؛ و خدا بر يارى آنها تواناست. (39)
همانها كه از خانه و شهر خود، به ناحق رانده شدند، جز اينكه مىگفتند: «پروردگار ما، خداى يكتاست!» و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسيله بعضى ديگر دفع نكند، ديرها و صومعهها، و معابد يهود و نصارا، و مساجدى كه نام خدا در آن بسيار برده مىشود، ويران مىگردد! و خداوند كسانى را كه يارى او كنند (و از آيينش دفاع نمايند) يارى مىكند؛ خداوند قوى و شكست ناپذير است. (40)
همان كسانى كه هر گاه در زمين به آنها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مىدارند، و زكات مىدهند، و امر به معروف و نهى از منكر مىكنند، و پايان همه كارها از آن خداست! (41)
اگر تو را تكذيب كنند، (امر تازهاى نيست؛) پيش از آنها قوم نوح و عاد و ثمود (پيامبرانشان را) تكذيب كردند. (42)
و همچنين قوم ابراهيم و قوم لوط؛ (43)
و اصحاب مدين (قوم شعيب)؛ و نيز موسى (از سوى فرعونيان) تكذيب شد؛ اما من به كافران مهلت دادم، سپس آنها را مجازات كردم. ديدى چگونه (عمل آنها را)انكار نمودم (و چگونه به آنان پاسخ گفتم)؟! (44)
چه بسيار شهرها و آباديهايى كه آنها را نابود و هلاك كرديم در حالى كه (مردمش) ستمگر بودند، بگونهاى كه بر سقفهاى خود فروريخت! (نخست سقفها ويران گشت؛ و بعد ديوارها بر روى سقفها!) و چه بسيار چاه پر آب كه بىصاحب ماند؛ و چه بسيار قصرهاى محكم و مرتفع! (45)
آيا آنان در زمين سير نكردند، تا دلهايى داشته باشند كه حقيقت را با آن درك كنند؛ يا گوشهاى شنوايى كه با آن (نداى حق را) بشنوند؟! چرا كه چشمهاى ظاهر نابينا نمىشود، بلكه دلهايى كه در سينههاست كور مىشود. (46)
آنان از تو تقاضاى شتاب در عذاب مىكنند؛ در حالى كه خداوند هرگز از وعده خود تخلف نخواهد كرد! و يك روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهايى است كه شما مىشمريد! (47)
و چه بسيار شهرها و آباديهايى كه به آنها مهلت دادم، در حالى كه ستمگر بودند؛ (اما از اين مهلت براى اصلاح خويش استفاده نكردند.) سپس آنها را مجازات كردم؛ و بازگشت، تنها بسوى من است! (48)
بگو: «اى مردم! من براى شما بيمدهنده آشكارى هستم! (49)
آنها كه ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، آمرزش و روزى پر ارزشى براى آنهاست! (50)
و آنها كه در (محو) آيات ما تلاش كردند، و چنين مىپنداشتند كه مىتوانند بر اراده حتمى ما غالب شوند، اصحاب دوزخند!» (51)
هيچ پيامبرى را پيش از تو نفرستاديم مگر اينكه هرگاه آرزو مىكرد (و طرحى براى پيشبرد اهداف الهى خود مىريخت)، شيطان القائاتى در آن مىكرد؛ اما خداوند القائات شيطان را از ميان مىبرد، سپس آيات خود را استحكام مىبخشيد؛ و خداوند عليم و حكيم است. (52)
هدف اين بود كه خداوند القاى شيطان را آزمونى قرار دهد براى آنها كه در دلهايشان بيمارى است، و آنها كه سنگدلند؛ و ظالمان در عداوت شديد دور از حق قرار گرفتهاند! (53)
و (نيز) هدف اين بود كه آگاهان بدانند اين حقى است از سوى پروردگارت، و در نتيجه به آن ايمان بياورند، و دلهايشان در برابر آن خاضع گردد؛ و خداوند كسانى را كه ايمان آوردند، بسوى صراط مستقيم هدايت مىكند. (54)
كافران همواره در باره قرآن در شك هستند، تا آنكه روز قيامت بطور ناگهانى فرارسد، يا عذاب روز عقيم ( روزى كه قادر بر جبران گذشته نيستند) به سراغشان آيد! (55)
حكومت و فرمانروايى در آن روز از آن خداست؛ و ميان آنها داورى مىكند: كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، در باغهاى پرنعمت بهشتند؛ (56)
و كسانى كه كافر شدند و آيات ما را تكذيب كردند، عذاب خواركنندهاى براى آنهاست! (57)
و كسانى كه در راه خدا هجرت كردند، سپس كشته شدند يا به مرگ طبيعى از دنيا رفتند، خداوند به آنها روزى نيكويى مىدهد؛ كه او بهترين روزىدهندگان است! (58)
خداوند آنان را در محلى وارد مىكند كه از آن خشنود خواهند بود؛ و خداوند دانا و بردبار است. (59)
(آرى،) مطلب چنين است! و هر كس به همان مقدار كه به او ستم شده مجازات كند، سپس مورد تعدى قرار گيرد، خدا او را يارى خواهد كرد؛ يقينا خداوند بخشنده و آمرزنده است! (60)
اين (وعده نصرت الهى) بخاطر آن است (كه او بر هر چيز قادر است؛ خداوندى) كه شب را در روز، و روز را در شب داخل مىكند؛ و خداوند شنوا و بيناست! (61)
اين بخاطر آن است كه خداوند حق است؛ و آنچه را غير از او مىخوانند باطل است؛ و خداوند بلندمقام و بزرگ است! (62)
آيا نديدى خداوند از آسمان، آبى فرستاد، و زمين (بر اثر آن) سرسبز و خرم مىگردد؟! و خداوند لطيف و آگاه است. (63)
آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است از آن اوست؛ و خداوند بىنياز، و شايسته هر گونه ستايش است! (64)
آيا نديدى كه خداوند آنچه را در زمين است مسخر شما كرد؛ و (نيز) كشتيهايى را كه به فرمان او بر صفحه اقيانوسها حركت مىكنند؛ و آسمان ( كرات و سنگهاى آسمانى) را نگه مىدارد، تا جز بفرمان او، بر زمين فرو نيفتند؟ خداوند نسبت به مردم رحيم و مهربان است! (65)
و او كسى است كه شما را زنده كرد، سپس مىميراند، بار ديگر زنده مىكند، اما اين انسان بسيار ناسپاس است. (66)
براى هر امتى عبادتى قرار داديم، تا آن عبادت را (در پيشگاه خدا) انجام دهند؛ پس نبايد در اين امر با تو به نزاع برخيزند! بسوى پروردگارت دعوت كن، كه بر هدايت مستقيم قرار دارى (و راه راست همين است كه تو مىپويى). (67)
و اگر آنان با تو به جدال برخيزند، بگو: «خدا از كارهايى كه شما انجام مىدهيد آگاهتر است! (68)
و خداوند در روز قيامت، ميان شما در آنچه اختلاف مىكرديد، داورى مىكند!» (69)
آيا نمىدانستى خداوند آنچه را در آسمان و زمين است مىداند؟! همه اينها در كتابى ثبت است (همان كتاب علم بىپايان پروردگار)؛ و اين بر خداوند آسان است! (70)
آنها غير از خداوند، چيزهايى را مىپرستند كه او هيچ گونه دليلى بر آن نازل نكرده است، و چيزهايى را كه علم و آگاهى به آن ندارند! و براى ستمگران، ياور و راهنمايى نيست! (71)
و هنگامى كه آيات روشن ما بر آنان خوانده مىشود، در چهره كافران آثار انكار مشاهده مىكنى، آنچنان كه نزديك است برخيزند و با مشت به كسانى كه آيات ما را بر آنها ميخوانند حمله كنند! بگو: «آيا شما را به بدتر از اين خبر دهم؟ همان آتش سوزنده ( دوزخ) كه خدا به كافران وعده داده؛ و بد سرانجامى است!» (72)
اى مردم! مثلى زده شده است، به آن گوش فرا دهيد: كسانى را كه غير از خدا مىخوانيد، هرگز نمىتوانند مگسى بيافرينند، هر چند براى اين كار دست به دست هم دهند! و هرگاه مگس چيزى از آنها بربايد، نمىتوانند آن را باز پس گيرند! هم اين طلبكنندگان ناتوانند، و هم آن مطلوبان (هم اين عابدان، و هم آن معبودان)! (73)
خدا را آن گونه كه بايد بشناسند نشناختند؛ خداوند قوى و شكستناپذير است!(74)
خداوند از فرشتگان رسولانى برمىگزيند، و همچنين از مردم؛ خداوند شنوا و بيناست! (75)
آنچه را در پيش روى آنها و پشت سر آنهاست مىداند؛ و همه امور بسوى خدا بازمىگردد. (76)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! ركوع كنيد، و سجود بجا آوريد، و پروردگارتان را عبادت كنيد، و كار نيك انجام دهيد، شايد رستگار شويد! (77)
و در راه خدا جهاد كنيد، و حق جهادش را ادا نماييد! او شما را برگزيد، و در دين (اسلام) كار سنگين و سختى بر شما قرار ندارد؛ از آيين پدرتان ابراهيم پيروى كنيد؛ خداوند شما را در كتابهاى پيشين و در اين كتاب آسمانى «مسلمان» ناميد، تا پيامبر گواه بر شما باشد، و شما گواهان بر مردم! پس نماز را برپا داريد، و زكات را بدهيد، و به خدا تمسك جوييد، كه او مولا و سرپرست شماست! چه مولاى خوب، و چه ياور شايستهاى! (78)
ادامه مطلب
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر
حساب مردم به آنان نزديك شده، در حالى كه در غفلتند و روى گردانند! (1)
هيچ يادآورى تازهاى از طرف پروردگارشان براى آنها نمىآيد، مگر آنكه با بازى (و شوخى) به آن گوش مىدهند! (2)
اين در حالى است كه دلهايشان در لهو و بىخبرى فرو رفته است! و ستمگران پنهانى نجوا كردند (و گفتند): «آيا جز اين است كه او بشرى همانند شماست؟! آيا به سراغ سحر مىرويد، با اينكه (چشم داريد و) مىبينيد؟! (3)
(پيامبر) گفت: «پروردگارم همه سخنان را، چه در آسمان باشد و چه در زمين، مىداند؛ و او شنوا و داناست!» (4)
آنها گفتند: «(آنچه محمد (ص) آورده وحى نيست؛) بلكه خوابهايى آشفته است! اصلا آن را بدروغ به خدا بسته؛ نه، بلكه او يك شاعر است! (اگر راست مىگويد) بايد معجزهاى براى ما بياورد؛ همان گونه كه پيامبران پيشين (با معجزات) فرستاده شدند!» (5)
تمام آباديهايى كه پيش از اينها هلاك كرديم (تقاضاى معجزات گوناگون كردند،و خواسته آنان عملى شد، ولى) هرگز ايمان نياوردند؛ آيا اينها ايمان مىآورند؟! (6)
ما پيش از تو، جز مردانى كه به آنان وحى مىكرديم، نفرستاديم! (همه انسانبودند، و از جنس بشر!) اگر نمىدانيد، از آگاهان بپرسيد. (7)
آنان را پيكرهايى كه غذا نخورند قرار نداديم! عمر جاويدان هم نداشتند! (8)
سپس وعدهاى را كه به آنان داده بوديم، وفا كرديم! آنها و هر كس را كه مىخواستيم (از چنگ دشمنانشان) نجات داديم؛ و مسرفان را هلاك نموديم! (9)
ما بر شما كتابى نازل كرديم كه وسيله تذكر (و بيدارى) شما در آن است! آيا نمىفهميد؟! (10)
چه بسيار آباديهاى ستمگرى را در هم شكستيم؛ و بعد از آنها، قوم ديگرى روى كار آورديم! (11)
هنگامى كه عذاب ما را احساس كردند، ناگهان پا به فرار گذاشتند! (12)
(گفتيم:) فرار نكنيد؛ و به زندگى پر ناز و نعمت، و به مسكنهاى پر زرق و برقتان بازگرديد! شايد (سائلان بيايند و) از شما تقاضا كنند (شما هم آنان را محروم بازگردانيد)! (13)
گفتند: «اى واى بر ما! به يقين ما ستمگر بوديم!» (14)
و همچنان اين سخن را تكرار مىكردند، تا آنها را درو كرده و خاموش ساختيم! (15)
ما آسمان و زمين، و آنچه را در ميان آنهاست از روى بازى نيافريديم! (16)
(بفرض محال) اگر مىخواستيم سرگرمى انتخاب كنيم، چيزى متناسب خود انتخابمىكرديم! (17)
بلكه ما حق را بر سر باطل مىكوبيم تا آن را هلاك سازد؛ و اين گونه، باطل محو و نابود مىشود! اما واى بر شما از توصيفى كه (درباره خدا و هدف آفرينش)مىكنيد! (18)
از آن اوست آنان كه در آسمانها و زمينند! و آنها كه نزد اويند ( فرشتگان) هيچ گاه از عبادتش استكبار نمىورزند، و هرگز خسته نمىشوند. (19)
(تمام) شب و روز را تسبيح مىگويند؛ و سست نمىگردند. (20)
آيا آنها خدايانى از زمين برگزيدند كه (خلق مىكنند و) منتشر مىسازند؟! (21)
اگر در آسمان و زمين، جز «الله» خدايان ديگرى بود، فاسد مىشدند (و نظام جهان به هم مىخورد)! منزه است خداوند پروردگار عرش، از توصيفى كه آنها مىكنند! (22)
هيچ كس نمىتواند بر كار او خرده بگيرد؛ ولى در كارهاى آنها، جاى سؤال و ايراد است! (23)
آيا آنها معبودانى جز خدا برگزيدند؟! بگو: «دليلتان را بياوريد! اين سخن كسانى است كه با من هستند، و سخن كسانى ( پيامبرانى) است كه پيش از من بودند!» اما بيشتر آنها حق را نمىدانند؛ و به همين دليل (از آن) روى گردانند. (24)
ما پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر اينكه به او وحى كرديم كه: «معبودى جز من نيست؛ پس تنها مرا پرستش كنيد.» (25)
آنها گفتند: «خداوند رحمان فرزندى براى خود انتخاب كرده است»! او منزه است (از اين عيب و نقص)؛ آنها ( فرشتگان) بندگان شايسته اويند. (26)
هرگز در سخن بر او پيشى نمىگيرند؛ و (پيوسته) به فرمان او عمل مىكنند. (27)
او اعمال امروز و آينده و اعمال گذشته آنها را مىداند؛ و آنها جز براى كسى كه خدا راضى (به شفاعت براى او) است شفاعت نمىكنند؛ و از ترس او بيمناكند. (28)
و هر كس از آنها بگويد: «من جز خدا، معبودى ديگرم»، كيفر او را جهنم مىدهيم! و ستمگران را اين گونه كيفر خواهيم داد. (29)
آيا كافران نديدند كه آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند، و ما آنها را از يكديگر باز كرديم؛ و هر چيز زندهاى را از آب قرار داديم؟! آيا ايمان نمىآورند؟! (30)
و در زمين، كوههاى ثابت و پابرجايى قرار داديم، مبادا آنها را بلرزاند! و در آن، درهها و راههايى قرار داديم تا هدايت شوند! (31)
و آسمان را سقف محفوظى قرار داديم؛ ولى آنها از آيات آن روىگردانند. (32)
و اوست خدائیکه شب و روز و خورشید و ماه را به قدرت کامل آفرید که هریک در مدار معینی سیر می کنند(33)
پيش از تو (نيز) براى هيچ انسانى جاودانگى قرار نداديم؛ (وانگهى آنها كه انتظار مرگ تو را مىكشند،) آيا اگر تو بميرى، آنان جاويد خواهند بود؟! (34)
هر انسانى طعم مرگ را مىچشد! و شما را با بديها و خوبيها آزمايش مىكنيم؛ و سرانجام بسوى ما بازگردانده مىشويد! (35)
هنگامى كه كافران تو را مىبينند، كارى جز استهزا كردن تو ندارند؛ (و مىگويند:) آيا اين همان كسى است كه سخن از خدايان شما مىگويد؟! در حالى كه خودشان ذكر خداوند رحمان را انكار مىكنند. (36)
(آرى،) انسان از عجله آفريده شده؛ ولى عجله نكنيد؛ بزودى آياتم را به شما نشان خواهم داد! (37)
آنها مىگويند: «اگر راست ميگوييد، اين وعده (قيامت) كى فرا مىرسد؟!» (38)
ولى اگر كافران مىدانستند زمانى كه (فرا مىرسد) نمىتوانند شعلههاى آتش را از صورت و از پشتهاى خود دور كنند، و هيچ كس آنان را يارى نمىكند (اين قدر درباره قيامت شتاب نمىكردند)! (39)
(آرى، اين مجازات الهى) بطور ناگهانى به سراغشان مىآيد و مبهوتشان مىكند؛ آنچنان كه توانايى دفع آن را ندارند، و به آنها مهلت داده نمىشود! (40)
(اگر تو را استهزا كنند نگران نباش،) پيامبران پيش از تو را (نيز) استهزا كردند؛ اما سرانجام، آنچه را استهزا مىكردند دامان مسخرهكنندگان را گرفت (و مجازات الهى آنها را در هم كوبيد)! (41)
بگو: «چه كسى شما را در شب و روز از (مجازات) خداوند بخشنده نگاه مىدارد؟!» ولى آنان از ياد پروردگارشان روىگردانند! (42)
آيا آنها خدايانى دارند كه مىتوانند در برابر ما از آنان دفاع كنند؟! (اين خدايان ساختگى، حتى) نمىتوانند خودشان را يارى دهند (تا چه رسد به ديگران)؛ و نه از ناحيه ما با نيرويى يارى مىشوند! (43)
ما آنها و پدرانشان را (از نعمتها) بهرهمند ساختيم، تا آنجا كه عمر طولانى پيدا كردند (و مايه غرور و طغيانشان شد)؛ آيا نمىبينند كه ما پيوسته به سراغ زمين آمده، و از آن (و اهلش) مىكاهيم؟! آيا آنها غالبند (يا ما)؟! (44)
بگو: «من تنها بوسيله وحى شما را انذار مىكنم!» ولى آنها كه گوشهايشان كر است، هنگامى كه انذار مىشوند، سخنان را نمىشنوند! (45)
اگر كمترين عذاب پروردگارت به آنان برسد، فريادشان بلند مىشود كه: «اى واى بر ما! ما همگى ستمگر بوديم!» (46)
ما ترازوهاى عدل را در روز قيامت برپا مىكنيم؛ پس به هيچ كس كمترين ستمى نمىشود؛ و اگر بمقدار سنگينى يك دانه خردل (كار نيك و بدى) باشد، ما آن را حاضر مىكنيم؛ و كافى است كه ما حسابكننده باشيم! (47)
ما به موسى و هارون، «فرقان» ( وسيله جدا كردن حق از باطل) و نور، و آنچه مايه يادآورى براى پرهيزگاران است، داديم. (48)
همانان كه از پروردگارشان در نهان مىترسند، و از قيامت بيم دارند! (49)
و اين (قرآن) ذكر مباركى است كه (بر شما) نازل كرديم؛ آيا شما آن را انكار مىكنيد؟! (50)
ما وسيله رشد ابراهيم را از قبل به او داديم؛ و از (شايستگى) او آگاه بوديم... (51)
آن هنگام كه به پدرش (آزر) و قوم او گفت: «اين مجسمههاى بىروح چيست كه شما همواره آنها را پرستش مىكنيد؟!» (52)
گفتند: «ما پدران خود را ديديم كه آنها را عبادت مىكنند.» (53)
گفت: «مسلما هم شما و هم پدرانتان، در گمراهى آشكارى بودهايد!» (54)
گفتند: «آيا مطلب حقى براى ما آوردهاى، يا شوخى مىكنى؟!» (55)
گفت: «(كاملا حق آوردهام) پروردگار شما همان پروردگار آسمانها و زمين است كه آنها را ايجاد كرده؛ و من بر اين امر، از گواهانم! (56)
و به خدا سوگند، در غياب شما، نقشهاى براى نابودى بتهايتان مىكشم!» (57)
سرانجام (با استفاده از يك فرصت مناسب)، همه آنها -جز بت بزرگشان- را قطعه قطعه كرد؛ شايد سراغ او بيايند (و او حقايق را بازگو كند)! (58)
(هنگامى كه منظره بتها را ديدند،) گفتند: «هر كس با خدايان ما چنين كرده، قطعا از ستمگران است (و بايد كيفر سخت ببيند)!» (59)
(گروهى) گفتند: «شنيديم نوجوانى از (مخالفت با) بتها سخن مىگفت كه او را ابراهيم مىگويند.» (60)
(جمعيت) گفتند: «او را در برابر ديدگان مردم بياوريد، تا گواهى دهند!» (61)
(هنگامى كه ابراهيم را حاضر كردند،) گفتند: «تو اين كار را با خدايان ما كردهاى، اى ابراهيم؟! سذللّه (62)
گفت: «بلكه اين كار را بزرگشان كرده است! از آنها بپرسيد اگر سخن مىگويند!» (63)
آنها به وجدان خويش بازگشتند؛ و (به خود) گفتند: «حقا كه شما ستمگريد!» (64)
سپس بر سرهايشان واژگونه شدند؛ (و حكم وجدان را بكلى فراموش كردند و گفتند:) تو مىدانى كه اينها سخن نمىگويند! (65)
(ابراهيم) گفت: «آيا جز خدا چيزى را مىپرستيد كه نه كمترين سودى براى شما دارد، و نه زيانى به شما مىرساند! (نه اميدى به سودشان داريد، و نه ترسى از زيانشان!) (66)
اف بر شما و بر آنچه جز خدا مىپرستيد! آيا انديشه نمىكنيد (و عقل نداريد)؟! (67)
گفتند: «او را بسوزانيد و خدايان خود را يارى كنيد، اگر كارى از شما ساخته است!» (68)
(سرانجام او را به آتش افكندند؛ ولى ما) گفتيم: «اى آتش! بر ابراهيم سرد و سالم باش!» (69)
آنها مىخواستند ابراهيم را با اين نقشه نابود كنند؛ ولى ما آنها را زيانكارترين مردم قرار داديم! (70)
و او و لوط را به سرزمين (شام) -كه آن را براى همه جهانيان پربركت ساختيم- نجات داديم! (71)
و اسحاق، و علاوه بر او، يعقوب را به وى بخشيديم؛ و همه آنان را مردانى صالح قرار داديم! (72)
و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) هدايت مىكردند؛ و انجام كارهاى نيك و برپاداشتن نماز و اداى زكات را به آنها وحى كرديم؛ و تنها ما را عبادت مىكردند. (73)
و لوط را (به ياد آور) كه به او حكومت و علم داديم؛ و از شهرى كه اعمال زشت و كثيف انجام مىدادند، رهايى بخشيديم؛ چرا كه آنها مردم بد و فاسقى بودند! (74)
و او را در رحمت خود داخل كرديم؛ و او از صالحان بود. (75)
و نوح را (به ياد آور) هنگامى كه پيش از آن (زمان، پروردگار خود را) خواند! ما دعاى او را مستجاب كرديم؛ و او و خاندانش را از اندوه بزرگ نجات داديم؛ (76)
و او را در برابر جمعيتى كه آيات ما را تكذيب كرده بودند يارى داديم؛ چرا كه قوم بدى بودند؛ از اين رو همه آنها را غرق كرديم! (77)
و داوود و سليمان را (به خاطر بياور) هنگامى كه درباره كشتزارى كه گوسفندان بى شبان قوم، شبانگاه در آن چريده (و آن را تباه كرده) بودند، داورى مىكردند؛ و ما بر حكم آنان شاهد بوديم. (78)
ما (حكم واقعى) آن را به سليمان فهمانديم؛ و به هر يك از آنان (شايستگى) داورى، و علم فراوانى داديم؛ و كوهها و پرندگان را با داوود مسخر ساختيم، كه (همراه او) تسبيح (خدا) مىگفتند؛ و ما اين كار را انجام داديم! (79)
و ساختن زره را بخاطر شما به او تعليم داديم، تا شما را در جنگهايتان حفظ كند؛ آيا شكرگزار (اين نعمتهاى خدا) هستيد؟ (80)
و تندباد را مسخر سليمان ساختيم، كه بفرمان او بسوى سرزمينى كه آن را پربركت كرده بوديم جريان مىيافت؛ و ما از همه چيز آگاه بودهايم. (81)
و گروهى از شياطين (را نيز مسخر او قرار داديم، كه در دريا) برايش غواصى مىكردند؛ و كارهايى غير از اين (نيز) براى او انجام مىدادند؛ و ما آنها را (از سركشى) حفظ مىكرديم! (82)
و ايوب را (به ياد آور) هنگامى كه پروردگارش را خواند (و عرضه داشت): «بدحالى و مشكلات به من روى آورده؛ و تو مهربانترين مهربانانى!» (83)
ما دعاى او را مستجاب كرديم؛ و ناراحتيهايى را كه داشت برطرف ساختيم؛ و خاندانش را به او بازگردانديم؛ و همانندشان را بر آنها افزوديم؛ تا رحمتى از سوى ما و تذكرى براى عبادتكنندگان باشد. (84)
و اسماعيل و ادريس و ذاالكفل را (به ياد آور) كه همه از صابران بودند. (85)
و ما آنان را در رحمت خود وارد ساختيم؛ چرا كه آنها از صالحان بودند. (86)
و ذاالنون ( يونس) را (به ياد آور) در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت؛ و چنين مىپنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت؛ (اما موقعى كه در كام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ى متراكم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نيست! منزهى تو! من از ستمكاران بودم! » (87)
ما دعاى او را به اجابت رسانديم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشيديم؛ و اين گونه مؤمنان را نجات مىدهيم! (88)
و زكريا را (به ياد آور) در آن هنگام كه پروردگارش را خواند (و عرض كرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندى به من عطا كن)؛ و تو بهترين وارثانى!» (89)
ما هم دعاى او را پذيرفتيم، و يحيى را به او بخشيديم؛ و همسرش را (كه نازا بود) برايش آماده (باردارى) كرديم؛ چرا كه آنان (خاندانى بودند كه) همواره در كارهاى خير بسرعت اقدام مىكردند؛ و در حال بيم و اميد ما را مىخواندند؛ و پيوسته براى ما (خاضع و) خاشع بودند. (90)
و به ياد آور زنى را كه دامان خود را پاك نگه داشت؛ و ما از روح خود در او دميديم؛ و او و فرزندش ( مسيح) را نشانه بزرگى براى جهانيان قرار داديم! (91)
اين (پيامبران بزرگ و پيروانشان) همه امت واحدى بودند (و پيرو يك هدف)؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس مرا پرستش كنيد! (92)
(گروهى از پيروان ناآگاه آنها) كار خود را به تفرقه در ميان خود كشاندند؛ (ولى سرانجام) همگى بسوى ما بازمىگردند! (93)
و هر كس چيزى از اعمال شايسته بجا آورد، در حالى كه ايمان داشته باشد، كوشش او ناسپاسى نخواهد شد؛ و ما تمام اعمال او را (براى پاداش) مىنويسيم. (94)
و حرام است بر شهرها و آباديهايى كه (بر اثر گناه) نابودشان كرديم (كه به دنيا بازگردند؛) آنها هرگز باز نخواهند گشت! (95)
تا آن زمان كه «ياجوج» و «ماجوج» گشوده شوند؛ و آنها از هر محل مرتفعى بسرعت عبور مىكنند. (96)
و وعده حق ( قيامت) نزديك مىشود؛ در آن هنگام چشمهاى كافران از وحشت از حركت بازمىماند؛ (مىگويند:) اى واى بر ما كه از اين (جريان) در غفلت بوديم؛ بلكه ما ستمكار بوديم! (97)
شما و آنچه غير خدا مىپرستيد، هيزم جهنم خواهيد بود؛ و همگى در آن وارد مىشويد. (98)
اگر اينها خدايانى بودند، هرگز وارد آن نمىشدند! در حالى كه همگى در آن جاودانه خواهند بود. (99)
براى آنان در آن ( دوزخ) نالههاى دردناكى است و چيزى نمىشنوند. (100)
(اما) كسانى كه از قبل، وعده نيك از سوى ما به آنها داده شده ( مؤمنان صالح) از آن دور نگاهداشته مىشوند. (101)
آنها صداى آتش دوزخ را نمىشوند؛ و در آنچه دلشان بخواهد، جاودانه متنعم هستند. (102)
وحشت بزرگ، آنها را اندوهگين نمىكند؛ و فرشتگان به استقبالشان مىآيند، (و مىگويند:) اين همان روزى است كه به شما وعده داده مىشد! (103)
در آن روز كه آسمان را چون طومارى در هم مىپيچيم، (سپس) همان گونه كه آفرينش را آغاز كرديم، آن را بازمىگردانيم؛ اين وعدهاى است بر ما، و قطعا آن را انجام خواهيم داد. (104)
در «زبور» بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايستهام وارث (حكومت) زمين خواهند شد! سذللّه (105)
در اين، ابلاغ روشنى است براى جمعيت عبادتكنندگان! (106)
ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم. (107)
بگو: «تنها چيزى كه به من وحى مىشود اين است كه معبود شما خداى يگانه است؛ آيا (با اين حال) تسليم (حق) مىشويد؟ (و بتها را كنار مىگذاريد؟)» (108)
اگر باز (روى گردان شوند، بگو: «من به همه شما يكسان اعلام خطر مىكنم؛ و نمىدانم آيا وعده (عذاب خدا) كه به شما داده مىشود نزديك است يا دور! (109)
او سخنان آشكار را مىداند، و آنچه را كتمان مىكنيد (نيز) مىداند (و چيزى بر او پوشيده نيست)! (110)
و من نمىدانم شايد اين آزمايشى براى شماست؛ و مايه بهرهگيرى تا مدتى (معين)! (111)
(و پيامبر) گفت: «پروردگارا! بحق داورى فرما (و اين طغيانگران را كيفر ده)! و پروردگار ما (خداوند) رحمان است كه در برابر نسبتهاى نارواى شما، از او استمداد مىطلبم!»(112)
ادامه مطلب