پروردگارا! ببخش مرا که فکر و دلم از تو عزلت گزید و از گناه نه.
پروردگارا! ببخش مرا که هر چه با من مدارا کردی، من بر تو خیره سری کردم.
پروردگارا! ببخش مرا که آن قدر که بر بی منزلی و بی کاری و... گریستم، بر غم فراق از تو گریه نکردم.
پروردگارا! ببخش مرا که با رفتار زشتم، دیگران را به دین بدبین کردم.
پروردگارا! ببخش مرا که در مجادله با این و آن فهمیدم که حق با من نیست؛ ولی به رو نیاوردم.
پروردگارا! ببخش مرا که برای نظرات دیگران، آن گونه که حق شان بود، ارزش قائل نشدم.
پروردگارا! ببخش مرا که موقع تعریف و تمجید دیگران، باورم شد که راستی راستی کسی هستم!
پروردگارا به ما کمک کن تا مانند تو باشیم ،
زندگی را دوست داشته باشیم ،
زندگی باشیم ،
عاشق باشیم .
به ما کمک کن تا مانند تو دوست بداریم ،
بی قید و شرط ، بی چشمداشت ، بی اجبار و بی قضاوت .
|

http://www.yaghin.com.nu
http://yaghin.zim.ir
http://yaghin.utc.ir
http://yaghin.bdl.ir
http://yaghin.orq.ir
http://yaghin.vov.ir



خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است
بنده: خدایا! خسته ام! نمیتوانم
خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدایا خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم
خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است
خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدایا امروز خیلی خسته ام آیا راه دیگری ندارد؟
خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
بنده: خدایا من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم میپرد
خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب میکنیم
بنده اعتنایی نمیکند و میخوابد
خدا: ملائکه ی من ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدر کنید دلم برایش تنگ شده است، امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا دوباره او را بیدار کردیم، اما باز خوابید
خدا: اذان صبح را میگویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نمازصحبت قضامیشود خورشید از مشرف سر بر میآورد
ملائکه: خداوندا نمیخواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد... شاید توبه کند...
بنده ی من تو هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری

غربیها بدترین جفا را به علم شریف طب کردند
وقتی معرفتشناسی فقط تجربی شد، محصول آن، فلسفۀ الحادی است كه رهاورد و بازدۀ آن نيز متفاوت با رهاوردها و بازدۀ فلسفۀ الاهی است
منحصر کردن مباحث طب اسلامی در تـغذیه و روش های درمانی به هیچ عنوان به نفع جریان طب اسلامی نیست. در واقع طب اسلامی یک تابلو است که راه رسیدن به تمدن اسلامی را نشان میدهد و مبلغّی است که از معارف و مفاهیم ناب اسلامی تبلیغ می کند. طب اسلامی فقط نیامده است که بگوید برای درمان فلان بیماری انجیر بخورید! آمده است بگوید راه حقیقی رشد و کمال بشر در هر زمینه ای بازگشت به آموزه های الهی است و برای رسیدن به علومی که نافع حقیقی بشر است راهی جز دین وجود ندارد. طب اسلامی میخواهد بگوید که برای شناخت انسان که موضوع علم طب است هیچ راهی جز سوال از خدایی که خالق انسان است وجود ندارد و راه های دیگر بیراهه هایی هستند که دشمنان حقیقت و ائمه ضلالت برای انحراف انسان از صراط مستقیم ساخته و پرداخته اند. طب اسلامی عرصۀ مبارزه ایست برای احیاء هویت گمشدۀ انسانی در پس حیوان انگاری های شیطانی مدرنیسم.
مطالب این پست، گزیده ای از نظرات انتقادی آیت الله جوادی آملی در مورد طب مدرن است که حاوی مطالب مهمی در این زمینه می باشد.
در دیدار رئیس دانشگاه حضرت معصومه(سلام الله علیها) و مدیران روابط عمومی منطقه 3 دانشگاههای کشور
اسفند ۱۳۸۹
* دانش کنونی دانشگاهها و متون درسی، توان آن را ندارد که انسان را الهی بار بیاورد.
* بسیاری از غربیها، انسان را حیوانی میدانند که حرف میزند، لذا همایشهایی را برای شناسایی بیماریهای مشترک انسان و حیوان برگزار میکنند. اینها انسان را که «معلوم» است در حد حیوان تنزل میدهند.
* اگر علوم را که چشم و چراغ دانشگاه است به دست غربیها بدهید، آنها به جای اینکه علوم را بالا ببرند، جایگاه آن را تنزل میدهند.
* دانشگاه اول باید انسان را بشناسد و بشناساند و بعد علوم را اسلامی کند، به خاطر اینکه علوم ما یا انسانی است و یا اگر انسانی نبود، کاربردش برای جامعه انسانی است.
در دیدار معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و اعضای کمیته علمی کنگره بین المللی اخلاق زیستی
* در اثر پیشرفت علم، آنها بر بسیاری از امور تاختند و ستم کردند و اولین ستمی که این گروه الحادی نسبت به علوم کرد این است که چون انسان را در سطح حیوانِ گویا شناخت، سطح فن شریف طب که از برجستهترین و شریفترین علوم است را آنقدر پائین آوردند که به علم بیطاری (دامپزشکی) معرفی کردند.
* به نظر آنها هیچ فرقی بین طب و بیطاری نیست، یعنی بیطاری، سایر حیوانات را درمان میکند و طب، حیوانی را درمان میکند که حرف میزند ... به نظر آنها تمام هویت انسان تا گور است و انسان که میمیرد، میپوسد و روح ملکوتی و جان انسانی، افسانه است.
* این دید انسان که تا گور خلاصه میشود و همین یک وجب را میبیند، طب را بیطاری و طبیب را بیطار میکند و مهمترین ضربه را به فن شریف طب زده است.
* اینكه میبینید تمام این بیماریها و داروها را روی موش آزمایش میكنند، بعد در انسان پیاده میكنند، خیال میكنند انسان همان موش ناطق است! برای خیلی از اینها حل نشد كه انسان جنبه ملكوتی هم دارد، این داروئی كه میدهی، برای جان او خوب نیست. گفتند این شربتهایی كه میدهند، سابقاً یك 5 درصد شراب در آنها بود؛ این یك تیرگی شعور میآورد. آنها میبینند چه برای موش خوب است، همان را برای انسان تجویز میكنند. دیگر نمیدانند انسان حیوان ناطق نیست، انسان «حیّ متألّه» است. آزمایشگاه شان این است، طب شان این است، دارو سازی شان این است. اینچنین نیست كه مسائل مشترك انسان و دام واقعاً برای انسان هم نافع باشد! هر داروئی كه برای دام خوب است، برای انسان بد است.
* اگر به اینها بگوئید: آقا! شما این كه در آزمایشگاه حساب كردی، برای موش خوب بود، انسان هم همان است؟ انسان حیوانی است كه حرف میزند؟! این دارو برای بدن او خوب است، برای جان او هم خوب است یا نه؟! مرحوم بوعلی در آن رسالۀ عهد این حرف ها را زده كه «من تعهد كردم لب به شراب نزنم، ولو بیمار بشوم.» چون در روایات دارد: «لا شفاء فی الحرام» خدا در حرام شفا قرار نداده. این كه در شربت ها قبلاً یك چند درصدی، كمتر و بیشتر شراب میریختند، بالأخره یك تیرگی شعور میآورد. از آزمایشگاه سئوال بكنیم، میگوید: بله، این برای موش خوب است. اگر برای موش خوب است، برای انسان هم خوب است؟! انسان همین بدن است یا یك روح ملكوتی هم دارد، یك غذای دیگر هم دارد، یك چیز دیگر هم باید باشد! آنها اصلاً نمیدانند انسان چیست!
پیام آیت الله جوادی آملی به همایش کشوری طب و قرآن
اردیبهشت ۱۳۸۸
برای آنکه شما طبیب باشید ... باید مواظب باشید که انسان را با آزمایش موش نمیتوان درمان کرد زیرا انسان کرامتی دارد و حلال و حرام بر او مؤثر است و تاثیر داروی حلال و حرام بر او یکسان نیست پس برای معالجه او باید فکر دیگری کرد.
فـصلــنامـه علـمـی پژوهـشی قـبـســات ـ شمـــاره 35
http://www.qabasat.org/articles/386.doc
معرفت شناسی فلسفۀ الاهی، هم تجریدی و هم تجربی است؛ اما وقتی فلسفه از آن صبغۀ الاهی بیبهره شد و بر اساس «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً» (بقره/55) معرفتشناسیاش فقط تجربی شد، محصول آن فلسفۀ الحادی است كه رهاورد و بازده آن نیز متفاوت با رهاوردها و بازده فلسفۀ الاهی است؛ برای مثال، در فلسفۀ علم الحادی، تعمیم آزمایشهای طبی از موش به انسان، امری پیش پا افتاده است؛ زیرا از دیدگاه چنان فلسفهای انسان و موش هر دو حیوانند. با این تفاوت كه انسان سخن میگوید و موش سخن نمیگوید؛ اما در حكمت متعالیه، افزون بر این كه روح جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء است، اندیشه و انگیزه نیز چنین است. بر این اساس لا شفاء فی الحرام معنا میشود و الكلی كه برای موش درمان است، دیگر برای انسان درمان نیست (هر چند حكمت متعالیه فرصت نیافته است كه این معارف خود را توسعه دهد و علوم زیر مجموعهاش را تدوین كند.) این را فلسفۀ اسلامی برهانی میكند كه همین نان كنار سفرۀ امروز اندیشه ناب چهل سال بعد است.
پیـام آیت الله جوادی آملی به كنـگــره اخلاق زیسـتی
خرداد 1390
حصر معرفتشناسی در تنگنای حس و تجربه، آفتی درمانناپذیر در معرفتشناسی بوده و سبب افت بسیاری از علوم, از فراز دانش انسانی به فرود علم حیوانی خواهد بود. چون شناخت حسی, توان معرفت روح مجرد انسانی را ندارد و از قبول آن سرپیچی كرده، به نكول آن رو میآورد و هویت انسان را همانند دام، منحصر در اجزای مادی میداند كه در تالار تشریح مشاهده میشود و چیزی را كه با چشم مسلح یا بیسلاح دیده نشود، انكار میكند و از این جهت مرز مهم و تفاوت عمیق فن شریف طب و بیطاری (دامپزشکی) در هم میریزد.
زیرا انسان براساس معرفتشناسی حسی، فقط حیوانی است كه سخن میگوید و همۀ اندیشههای علمی او نیز صبغۀ مادی دارد و با مردن میپوسد و هیچ مسئولیتی نسبت به عقیده، خلق، رفتار و گفتار خود بعد از مرگ ندارد و شخص ظالم همانند گرگ خونآشام بعد از مردن، معدوم محض خواهد بود و از تنزل علوم، ابایی نیست، همان طوری كه از زمینگیر شدن و تحقیر «معلوم»، ابایی وجود ندارد.
نامه یک جوان محضر علامه طباطبائی
|
دسترسی به غذاهای طبیعی و سالم، یکی از اصول مهم حفظ سلامتی است و این موضوع، بخصوص برای اهل ایمان که بر اساس آموزه های اسلام، خواستار رزق حلال و طیب هستند اهمیت فراوانی دارد. اما صنعتی شدن عرصۀ تغذیه و استفاده از مواد نگه دارنده و سموم شیمیایی، باعث شده است که حتی سبزیجات و میوه ها که شاید از سالمترین مواد موجود در بازار باشند نیز آلوده به این سموم گردند و امید چندانی جهت دسترسی به مواد خوراکی کاملاً سالم وجود نداشته باشد. از این رو بکارگیری تدابیری که باعث سم زدایی از بدن میشود اهمیت فراوانی دارد. استفاده از چای بادرنجبویه و انجام سنت حجامت میتواند نمونه هایی از این موضوع باشند. لیکن با رجوع به منابع حدیثی،به موردی بر میخوریم که بخصوص در شرایط امروزی اهمیت وافري پیدا می کند و آن تعویذی است که مانع از اثر سموم غذا میشود. شایسته است که شیعیان اهل بیت علیهم السلام در عين تلاش جهت بدست آوردن غذاهاي سالم، این دعا را هم در ابتدای هر غذایی بخوانند تا به حول و قوه الهی از اثرات سموم موجود در غذاها در امان بمانند.
* * * * * * * *
در مفتاح النبوة روایت شده: چون پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله، اسلام را در مدینه آشكار كرد و مردم را علناً به اسلام دعوت نمود، حسد عبدالله بن ابى (رئیس منافقان) بر پیامبر خدا شدت یافت؛ پس آن حضرت را با اصحابش بر طعام مسمومى دعوت نمود تا او را شهید نماید. جبرئیل نازل شد و آنچه او اراده كرده بود به حضرت خبر داد. وقتى كه بر سر سفره نشستند، پیامبر اكرم (صلى الله علیه و آله) به امیر المؤ منین علیه السلام فرمود: ((یا على! تعویذ و دعاى مفید را بر این طعام بخوان)) ، پس آن حضرت این دعا را خواند:
بِسْمِ اللَّهِ الشَّافِي، بِسْمِ اللَّهِ الْكَافِي، بِسْمِ اللَّهِ الْمُعَافِي، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِي لَا يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَيْءٌ، وَ لَا دَاءٌ فِي الْأَرْضِ، وَ لَا فِي السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيم
به نام خداوند شفا بخش، به نام خداوند كفايت كننده، به نام خداوند عافيت دهنده، به نام خدايى كه با ياد كردن نامش هيچ چيزی و هیچ مرضی در زمين و آسمان ضرر نمی رساند، و اوست شنوا و دانا
جهت ديدن تصوير در اندازه اصلي بر روي آن كليك نماييد
پس حضرت رسول صلى الله علیه و آله و حضرت على علیه السلام و هر كه با آنها بودند از آن غذا خوردند تا سیر شدند، و سالم از سر سفره بر خواستند، وقتی عبدالله بن ابى این قضیه را مشاهده كرد، خیال كرد كه غذا را مسموم نكرده ، پس با دوستان خود بر سر سفره نشستند و بقیه طعام را خوردند و همگى هلاك شدند.
همچنين علامه طباطبايي (رحمةالله عليه) در كتاب سنن النّبی به حديث ديگري در مورد اين دعا اشاره مي كنند:
از امام حسن عسكرى عليه السّلام نقل است كه فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله دست خود را بر گوشت ذراع (دست گوسفند) كه زنى يهودى آن را مسموم كرده بود كشيد و گفت: (دعاي مذكور) ... سپس فرمود: بخوريد با نام خدا. پس رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و همراهان همگى از آن خوردند تا سير شدند و هيچ زيانى به آنان نرسانيد.
... از اشکالات دیگر روش انتقال خون، این است که ژن بیمار فرد خون دهنده به فرد دیگر انتقال پیدا می کند. در مورد این مساله به صورت دیگر در کتاب "من لا یحضره الفقیه" روایت شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
"برای بچه، دایه ی احمق نگیرید، که شیر دایه بر طفل اثر می گذارد"
و در جای دیگر فرمود:
"برای بچه دایه ی کور نگیرید که شیر او بر طفل تاثیر خواد گذاشت"
دقت شود، شیری که تصفیه شده از بدن خارج می شود ، اینگونه ژن دایه را به نوزاد منتقل می کند، آیا در روش انتقال خون، ژن بیماری و صفات شخص را انتقال نمی دهد؟
چگونه بعضی از بیماری های ارثی از نسلی به نسلی دیگر انتقال پیدا می کند؟ آیا در انتقال خون، بیماری ارثی از شخصی به شخص دیگر انتقال پیدا نمی کند؟
همچنان که طبع بعضی افراد، سوداوی و یا صفراوی است، این طبع با انتقال خون به شخص دیگر منتقل خواهد شد و اگر بدن شخص در مقابل آن ژن بیماری مقاومت نماید، بالاخره بعد از چند سال در بدن گیرنده خون فعال می شود و به دلیل ضعیف بودن بدن موجب بروز بیماری در او خواهد شد.
مثلا اگر شخص دهنده خون، کم عقل و یا کم هوش باشد، و یا ذاتا انسان خلافکار و حرام خوار باشد، خون این شخص - منفی یا مثبت - باز هم تاثیر خود را بر فرد گیرنده ی خون خواهد گذاشت.
*در بین افراد خون دهنده، همه آنان که نمی توانند غذاهای پاک و حلال و مقوی مصرف کنند، و از آنجایی که خون این افراد با ابزار آزمایشگاهی به نحو مطلوب، تصفیه نمی شود و چنانچه این خون از لحاظ کنترل بیماری ها و آلودگی های خونی تصفیه شود ولی باز هم خواص ژنیتکی فرد دهنده را در خود دارد ...
[قانون فصد و حجامت، ص 140، محمد ابراهیم آوازه]
عرض شد: چطور می شود؟ .. شما چه برنامه ای را در زندگی رعایت کرده اید که تا کنون بیمار نشده اید؟
فرمودند: فقط تابع شرع مقدس اسلام بوده ام، در خوردن غذا ها از نظر کم و کیف، و جهات دیگر، فقط به دستورات طبی دین عمل کرده ام.
