لطفا کمي صبر کنيد...

www.yaghin.orq.ir:آدرس كوتاه وبلاگ

لطفا چند لحظه صبر كنيد












آخرین مطالب ارسالی
پروردگارا!
خدا وبنده
نقد طب مدرن از دیدگاه آیت الله جوادی آملی
دستورالعمل علامه طباطبائی در باب گناه
تعویذی جهت عدم تاثیر سموم غذا
انتقال عوارض مادی و معنوی در اثر انتقال خون
طول عمر با عمل به دستورات طبی دین
مزاج شناسی و سلوک عرفانی
نکته ای از ابن سینا
فلسفه نخوردن چای از زبان شیخ بهلول گنابادی
نتایج شگفت انگیز تعادل طبایع و صافی مزاج ها در کلامی اعجاز گونه از امیرالمؤمنین:
توصیه های طبی از مرحوم آقا فخر تهرانی
پاسخ امام رضا علیه السلام به یک شبهۀ طبی
اثر قضای الهی در امر درمان
چـند حـدیث طـبی در مـورد کـودکــان
معجون شفابخش قرآني
نطفه(تطهیرقوّه مولّده)
تو ابدی هستی پس به مقدار ابد خویش توشه بردار
فرزند شما قیامت شماست..:
درد عشق
نکوهش ازغفلت زدگان
ارزش یادمرگ
زهى مراتب خوابى كه به ز بيدارى است !
داستان زیبای عشق جوان به دختر
ماجرای لحظاتی تا مرگ
توصیه های پزشکی علامه حسن زاده آملی
اختلاف و فرق آفرینش زن و مرد:
حدیثی چند در خصوص عیادت از مریض ودعایی که خود بیمار باید بخواند
یک مکاشفه از علامه حسن حسن زاده
10 نکته برای پرورش روح
7 نکته پیرامون دوام توبه
5 مرحله مهم در دعا
هیچ کس در قبر آرام نیست
نظر آیةالله بهجت درباره مختار
كتاب شناسي عرفان
غزلي عارفانه از مرحوم آيت‌الله علي صافي
توصيه‌هاي آيت‌الله بهجت در مورد عزاداري و گريه بر امام حسين (ع)
عنایت حضرت ابوالفضل و حورالعین بهشتی برای ازدواج
مبتلا شدن انسان به بلای معصوم (علیه‎السلام)
ریاضت، شرعی یا باطل؟
عمل خالص
پسرم سوره حشر را بخوان!
زیاد با مردم قاطی نشو!
قاتل واقعی امام حسین علیه السلام
آیا به قبرستان رفته‌اید؟!
درختی مرموز در بهشت!
روایتی که اشک علی را درآورد!
اجل معلق
سنت مرموز خدا در کمین انسانها
آموزش اسم اعظم
معرفی اهالی بهشت
جهنم هم چشم و گوش دارد!
آیا بهشت درب خروجی هم دارد؟
چگونه مرگ را به تاخیر اندازیم؟
در شگفتم از کسی که اندوهی به او دست دهد و به این ذکر شریف پناه نبرد
کلمه شفابخش قرآنی
موت اختیاری
کتاب بسیار آموزنده نشان از بی نشان ها
اگر نفْس را مشغول نداری او تو را به خود مشغول می‌کند:آیت الله حسن حسن‌زاده آملی
سیر و سلوک به روش پیامبر
موانع سیر و سلوک- آیة الله جوادی آملی
حالات زمان مرگ
تجسم اعمال
بازرسان قبر
ترسیمى از حیات برزخى
چراغی برای روشنی قبر
مسئله وجود در مکتب ابن عربي
از زيباشناسي تا معرفت شناسي
آفرينش انسان از ديدگاه فلسفه و عرفان اسلامى
عشق در انديشه منصور حلاج
راز « اناالحق » حلاج
معنى «اناالحق» منصور حلاج
عرفان حقيقي، عرفان‌هاي دروغين
پنج نکته ی عرفانی
دولت عاشقی
تجربه‌های عرفانی و شبه‌عرفانی
جایگاه شریعت در قلمرو عرفان
ماهیت وحی با تجربه عارفانه چه تفاوتی دارد؟
زهد از منظر اسلام در مناظره امام صادق علیه السلام با صوفیان
کتاب: ادب حضور ترجمه فلاح السائل:تالیف علامه بزرگوار سید بن طاووس( قدس سره)
کتاب داستانهای عارفانه در آثار علامه آیه الله حسن زاده آملی: اثر عباس عزیزی
کتاب مشاهیر
کتاب متن کامل و ترجمه مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه
کتاب شبی در برزخ:اثرحسن عسکری راد
کتاب راه خودسازی (چهل مجلس):نوشته جواد حبیبی تبار
کتاب روح عرفانی روح الله (شامل 313 دستورالعمل عرفانی از حضرت امام خمینی -ره)
سخنرانی ازآیت الله حسن زاده آملی
کتاب ارشاد قلوب دیلمی
کتاب در محضر علامه طباطبایی قدس سره
کتاب در محضر عارفان اثر واصف بادکوبه ای
کتاب عرفان حافظ :اثر شهید مرتضی مطهری
کتاب اسرار نماز:تالیف شیخ ثانی
کتاب انسان کامل: اثر شهید مرتضی مطهری
کتاب گاهی به آسمان نگاه کن(داستان هایی از عارفان)
کتاب نردبان آسمان
کتاب برگى از دفتر آفتاب (شرح حال شيخ ‌السالكين حضرت آيت اللّه العظمى بهجت ):اثر : رضا باقى زاده
دانلود سه کلیپ با حجم کم از عارف واصل حاج محمد اسماعیل دولابی
کلیپ تصویری جمال آفتاب - یادبود عارف واصل حاج شیخ علی آقای سعادت پرور
فیلم نماز آیت الله بهجت

آرشيو مطالب
بهمن 1391
اسفند 1391
فروردین 1390
آبان 1388
آذر 1388
دی 1388
بهمن 1388







مهدي کيست؟...وبلاگ فرهنگي و اطلاع رساني حضرت مهدي(عج


http://yaghin.tk

http://www.yaghin.com.nu

http://yaghin.zim.ir

http://yaghin.utc.ir

http://yaghin.bdl.ir

http://yaghin.orq.ir

http://yaghin.vov.ir
























  
   
http://arefane.persiangig.com/reflection.js
آخرین اخبار وبلاگ:
         
         
         

ریاضت، شرعی یا باطل؟
میزان در ریاضت باطل و ریاضت شرعی صحیح، قدم نفس و قدم حق است. اگر سالک به قدم نفس حرکت کرد و ریاضت او برای پیدایش قوای نفسانی و قدرت بر سلطنت آن باشد ریاضت باطل و سلوک آن منجر به سوء عاقبت می شود و دعوی های باطله نوعا از همین اشخاص بروز می کند و اگر سالک به قدم حق سلوک کرد و خداجو شد ریاضت او حق و شرعی است و حق تعالی از او دستگیری می کند و به نص آیه شریفه که می فرماید: والذین جاهَدو فینا لَنَهدیَنَّهم سُبُلَنا پس کارش به سعادت منجر شده خودی از او افتد و خود نمایی از او دور گردد.
آسمانی (زندگانی آیت الله شاه آبادی)/موسسه شمس الشموس
 نگاشته شده توسط سعيد عزيزي کواکي در پنج شنبه 26 آذر 1388  ساعت 10:13 AM
| نظرات 0 | لینک مطلب

عمل خالص

عمل خالص یعنی عملی که فاعل آن در انجام آن عمل در پی هدف و غرض خاصی نیست و محرک خارجی هم او را به عمل وا نداشته است، مثل فعل خداوند که صرفاً به اقتضاء کمال و جمال خودکار می کند و فعلش بی غرض است و با اختیار و خواست خود نیز انجام می دهد و کسی او را وادار نساخته است. عمل خالص از دو کس سر می زند: غنی مطلق و فقیر مطلق. فقیری هم که فقرش قابل رفع نیست فعلش بی غرض است. به تعبیر دیگر در بین انسانها عمل خالص و بی غرض از دو کس سر می زند: فرد دیوانه و عبد کامل. لقاء خدا نتیجه عمل خالص است. فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لایشرک بعباده ربه احداً: پس هر کس امید و آرزوی دیدار پروردگارش را دارد باید کار شایسته انجام دهد و احدی را در بندگی پروردگارش شریک قرار ندهد.
برگرفته از سخنان عارفمرحوم حاج آقای دولابی
 نگاشته شده توسط سعيد عزيزي کواکي در پنج شنبه 26 آذر 1388  ساعت 9:57 AM
| نظرات 0 | لینک مطلب

پسرم سوره حشر را بخوان!
امام خمینی(ره) طی نامه‎هایی به پسرش راه کارهایی ارائه داده‎اند که برای همه ما نیز راهگشا هست. در این مطلب یکی از توصیه‎های عارف بزرگ، امام خمینی(ره) را ارائه می‎دهیم. امید که همگی این توصیه را به عمل بگیریم.      
پسرم! نه گوشه‎گیرى صوفیانه دلیل پیوستن به حق است، و نه ورود در جامعه و تشكیل حكومت، شاهد گسستن از حق . میزان در اعمال انگیزه‎هاى آنهاست .
چه بسا عابد و زاهدى كه گرفتار دام ابلیس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب او است، چون خودبینى و خودخواهى و غرور و عجب و بزرگ‎بینى و تحقیر خلق الله و شرك خفى و امثال آنها، او را از حق دور و به شرك مى‎كشاند و چه بسا متصدى امور حكومت كه با انگیزه الهى به معدن قرب حق نائل مى شود ... پس میزان عرفان و حرمان، انگیزه است .
هر قدر انگیزه‎ها به نور فطرت نزدیكتر باشند و از حجب ، حتى حجب نور وارسته‎تر، به مبداء نور وابسته‎ترند، تا آنجا كه سخن از وابستگى نیز كفر است .
پسرم! از زیر بار مسؤولیت انسانى كه خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است شانه خالى مكن كه تاخت و تاز شیطان در این میدان، كمتر از میدان تاخت و تاز در بین مسئولین و دست اندركاران نیست، و دست و پا براى به دست آوردن مقام، هر چه باشد، چه مقام معنوى و چه مادى مزن، به عذر آن كه مى‎خواهم به معارف الهى نزدیك شوم، یا خدمت به عبادالله نمایم، كه توجه به آن از شیطان است، چه رسد كه كوشش براى به دست آوردن آن .
پسرم! سوره مباركه حشر را مطالعه كن، كه گنجینه‎هایى از معارف و تربیت در آن است، و ارزش دارد كه انسان یك عمر در آنها تفكر كند، و از آنها به مدد الهى توشه‎ها بر دارد، خصوصا آیات اواخر آن از آنجا كه مى‎فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» (2)؛ اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، از خدا پروا دارید و هر كسى باید بنگرد كه براى فردا [ى خود] از پیش چه فرستاده است و [باز] از خدا بترسید. در حقیقت، خدا به آنچه مى‏كنید آگاه است.» تا آخر سوره .
 نگاشته شده توسط سعيد عزيزي کواکي در پنج شنبه 26 آذر 1388  ساعت 9:55 AM
| نظرات 0 | لینک مطلب

زیاد با مردم قاطی نشو!
سید بن طاووس(ره) در کتاب كشف المحجه خود سفارش‎هایی به فرزند گرامى خود داشته‎اند که دانستن آنم برای ما خالی از لطف نیست که فرازی از آن را در اینجا می‎آوریم. 
اى فرزند، اى محمد، و اى كسانى كه از تبار من هستید، و اى دیگر مردمان از اهل من و اى برادران كه این نوشته را خواهید خواند - و امیدوارم خداى جل جلاله هر مراقبتى كه در نهان و آشكار اراده فرماید به شما بیاموزد – بدانیدكه:
در رفت و آمد و مخلوط و قاطی شدن با مردم، بیمارى و دردى سهمگین است، و كارى است سخت كه انسان را از یاد خداى جل جلاله باز مى‎دارد، و امروز این دشوارى به همانجا رسیده است كه در زمان جاهلى جریان داشت.
در آن روزگار مردم از اشتغال به جلالت الهى غافل بودند، و به بتان مى‎پرداختند. پس اى فرزند، چندان كه توانى از رفت و آمد بسیار با مردم بپرهیز كه من آزموده‎ام، و دیده‎ام كه رفت و آمد بسیار با مردم در دین مایه بیماری‎هاى خطرناك است، از جمله گرفتاری‎هاى آن این است كه به امر به معروف و نهى از منكر گرفتار مى‎آیى. پس اگر از سر راستى و اداى امانت به این كار پردازى به یقین همه دشمن تو گردند، و به جاى آن كه به یاد رب العالمین جل جلاله باشى به دشمنى با مردم مشغول خواهى شد و اگر با آنان به نفاق و مدارا پردازى، پس آنان در مقابل مولاى تو، خدایان و الهه تو خواهند شد، و در پیشگاه الهى رسوا خواهى بود، چرا که او ترا مى‎بیند، و مى‎داند كه در حضرت مقدس او به استهزا پرداخته‎اى و به خلاف آنچه در دل دارى تظاهر مى‎كنى، و بدینگونه حرمت او را سبك مى‎شمارى و چنین مى‎پندارى كه آگاهى مردم به ارزش تو مهمتر است تا آگاهى حق تعالى به تو و اگر شیطان ترا مغرور كرد، و نهاد بهیمى و جاذبه هوا و هوس و دنیا دوستى ترا فریفت، و در دلت انداخت كه تو نمى‎توانى با مردم از در انكار و اختلاف در آیى، و با آنان نبرد كنى، به آنان بگوى كه مى‎توانى آنچه مى‎گویند نیرنگ و فریب است، زیرا كسانى كه حرمت پروردگار ترا بشكنند، و حرمت رسول او را كه جد توست را پاس ندارند، و حرمت پیشوایان معظم ترا نپایند، و این بى حرمتى را با انجام كارهاى ناپسندى مرتكب شوند، كه حرمت مالك اولین و آخرین را و حرمت پیمبران و مرسلین را و همه عارفان را كه اولیاى خداى جل و جلاله مى‎باشند، بشكنند و هتك ناموس دین كنند، همانا حرمت ترا نیز نمى‎پایند، و حرمت هیچ یك از مردمى را كه تو گرامى مى‎شمارى پاس نمى‎دارند.
شاهد مثال بر این نكته این است كه اگر در مجلسى در مقابل مردم دستار از سر تو برگیرند، یا از روى سبك شمردن تو و اهانت به تو چیزى را به زور از تو بستانند، هرگز از آنان غفلت نمى‎كنى، و چنین بهانه نمى‎آورى كه قدرت درگیرى با آنان را ندارى، بلكه بسا كه به بهاى جان گرامى و هر چه كه دارى با آنان در افتى و براى انتقام از آنان هر كوششى كه در قول و فعل بتوانى بجاى آورى، و از آنان به هر وسیله كه باشد روى برگردانى، و عمل آنان را ناشایسته شمارى، و از دیگران در مقابله با آنان یارى جویى.
پس با اینكه مى‎دانى هتك حرمت مولاى تو "فاطر الخلایق و مالك المشارق و المغارب" مانند هتك حرمت تو نیست حرمت تو در مقایسه با حرمت عظیم كبیر حق تعالى هیچ است: پس چگونه رضا مى‎دهى كه حرم تو از حُرمت او بالاتر باشد، حال آن كه غرق نعمت اویى؟! در قبضه اختیار او مملوكى و ناتوانى؟! آیا در حضرت مقدس او گستاخى چنین اهانتى را دارى؟!
 نگاشته شده توسط سعيد عزيزي کواکي در پنج شنبه 26 آذر 1388  ساعت 9:52 AM
| نظرات 0 | لینک مطلب

قاتل واقعی امام حسین علیه السلام
َفلْینْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ
انسان باید به غذای خویش بنگرد! «عبس/24»
راز قتل امام حسین علیه السلام در کریمه یاد شده نهفته است!
خواهید پرسید چرا و چگونه؟
پاسخ را با یک سوال آغاز می کنیم:
چرا خداوند متعال خطاب به ابنای بشر می فرماید: انسان باید به غذای خویش بنگرد؟
در این نگریستن چه رازی نهفته است که حضرت باری تعالی در خطابی امر گونه و به تعبیر اهل اجتهاد نزدیک به وجوب انسان را بدان فرا می خواند؟
ممکن است بگویید غایت خداوند در شریفه یاد شده این است که انسان را به تامل در نحوه پیدایش و چگونگی آفرینش غذا فرا خواند.
ونیز ممکن است همچون اهل طب ظاهر آیه را گرفته بگویید:
نگاه به غذا در حین تناول طعام، موجب ترشح غدّه های بزاقی در سطح دهان و معده شده در نتیجه انسان مبتلا به سوء هاضمه نمی‎شود چنانکه یافته ای پزشکی نیز موید این مدعاست.
 با نگاهی ژرفتر می توان باطن آیه را کاوید و گفت:
طعام کنایه از دانش است و آدمی باید به دانش خود بنگرد و ببیند علمش را وامدار چه کسی است و از که می ستاند.
همه آنچه گفته شد البته در جای خود درست است و قابل اعتنا؛ اما برداشت دیگری نیز وجود دارد که به جهاتی اندکی درستتر می نماید.آن برداشت سوم این است که انسان آنگاه که بر سفره طعام می نشیند می بایست کمی اندیشه کند و بنگرد این غذایی که بر سر سفره گذاشته اند آیا حلال است یا حرام؟
اکنون به پاسخ سوال ابتدایی خود تا حد زیادی نزدیک شدیم. با نگاهی به خطبه امام حسین علیه السلام در روز عاشورا، به خود حق می دهیم که بگوییم: غذای حرام و حتی شبهه ناک بود که امام حسین علیه السلام را کشت.
آری! این ادعا به هیچ روی گزاف نیست چه آنکه در روز عاشورا پس از آن که هر دو سپاه آماده پیکار شدند عمر سعد دستور داد تا لشکریانش پرچمهای خود را برافرازند و بر طبل جنگ بکوبند.
سید الشهدا با دیدن این صحنه از خیمه گاه بیرون آمد و در برابر صفوف دشمن ایستاد؛ آنگاه به قصد موعظه از ایشان خواست تا سکوت اختیار کنند و به سخنان وی گوش فرا دهند؛ ولی آنها با همهمه و هلهله نگذاشتند که صدای امام به لشکریان برسد.
حضرت ناگزیر خطاب به ایشان فرمود : "ویلکم ما علیکم أن تنصتوا إلی فتسمعوا قولی...؛ وای بر شما! چرا گوش فرا نمی دهید تا سخنم را بشنوید که هر کس از من پیروی کند نیکبخت است و هر کس راه عصیان پوید بی شک در جرگه هلاک شدگان فرو خواهد افتاد. و شما که به گفتارم گوش فرا نمی دهید البته عصیانگری بیش نیستید.
در اثر هدایای حرامی که دریافته اید و در نتیجه غذاهای حرام و لقمه های غیرمشروعی که شکم های خود را از آن  انباشته اید، اینگونه خداوند  بر دل های شما مهر زده است. وای بر شما! ...
آری! اگر نبود "ملئت بطونهم من الحرام" چه کسی این گستاخی را داشت که جگر گوشه پیامبر(ص) را سر بریده آنگاه بر فراز نیزه ها در هر کوی برزن بچرخاند و پیوسته هتک حرمت کند؟!
 نگاشته شده توسط سعيد عزيزي کواکي در پنج شنبه 26 آذر 1388  ساعت 9:45 AM
| نظرات 0 | لینک مطلب

آیا به قبرستان رفته‌اید؟!
در این خطبه حضرت علی علیه السلام به غفلت و بی‌توجهی مردم پرداخته است و با بیان شرایط سخت پس از مرگ، انسان را از غفلت برحذر داشته است . حضرت می‌فرماید:
" فَإنَّكُمْ لَوْ عَایَنْتُمْ مَا قَدْ عَایَنَ مَنْ ماتَ مِنْكُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ، وَ سَمِعْتُمْ وَ اطَعْتُمْ؛ اگر مى‌دیدید آنچه را كه مردگانتان پس از مرگ دیده‌اند، بی‌تابى مى‌نمودید و وحشت و اضطراب بر شما چیره مى‌شد ."
حتما همه شما در قبرستان، هنگام دفن میتی حضور داشته‌اید. در آن حال فردی را نظاره‌گریم که تا ساعاتی قبل زنده بود و قادر به انجام هر کاری بود ولی اکنون به موجودی بی حرکت و خاموش تبدیل شده است . البته این حالات، ظاهر امر است چرا که در باطن اتفاقاتی در حال رخداد است که ما نمی‌بینیم و میّت آن وقایع را درک می‌کند. بر اساس روایات، در این حال آن فرد داد و فریاد هم می‌کند اما کسی نمی‌شنود. حضرت علی علیه السلام در این فراز به این نکته اشاره می‌کنند که شما که زنده هستید متوجه نمی‌شوید چه بر سر آن مرده می‌آید و اگر می‌دیدید به وحشت و اضطراب می‌افتادید.
حال این سوال پیش می‌آید که چرا انسان پس از مرگ دچار وحشت و اضطراب می‌شود؟!
به نظر می‌رسد که بنا بر آن فرمایش حضرت علی علیه السلام که مردم مردگانند و وقتی می‌میرند زنده می‌شوند؛ انسان پس از مرگ به هوشیاری می‌رسد و این هوشیاری برای او رنج‌آور و سخت می‌باشد. چرا که چیزهایی را که در طول زندگی خود شنیده و خوانده بود و نسبت به آن بی‌توجه بوده حال برایش عینیت یافته، ولی افسوس که دستش از دنیا کوتاه شده و زمان کاشتن پایان یافته و دیگر زمان درو کردن است .

از شواهد و منابع اسلامی چنین بر می‌آید که یکی از شدیدترین شکنجه‌های روح پس از جدایی از جسم، اینست که چرا در طول زندگی اعمال و فعالیتش اندک بوده است . چرا که چنین کسی، پس از مرگ شاهد تباهی زندگی خود خواهد بود و این حس تهی بودن برای فرد ترس و وحشت ایجاد می‌کند. 
" وَلَكِنْ مَحْجُوبٌ عَنْكُمْ مَا قَدْ عَایَنُوا وَ قَرِیبٌ ما یُطْرَحُ الْحِجَابُ ؛ ولى آنچه مردگانتان پس از مرگ دیده‌اند، اكنون از چشم شما پنهان است و به زودى پرده‌ها بالا خواهد رفت."
حضرت در این فراز به کسانی که زنده هستند هشدار می‌دهند که بدانید آنچه که اکنون مردگانتان دیده‌اند و شما نمی‌بینید به زودی برای شما نیز آشکار می‌شود. کنایه از این که بیدار باشید چون قرار نیست شما در این دنیا جاودان باشید بلکه نوبت مرگ شما هم می‌رسد و آنگاه پرده‌ها از مقابل چشمانتان فرو می‌افتد. اکنون که زنده هستید و فرصت اندوختن توشه دارید تلاش کنید که مسیر، سخت و فرصت کم است. بنا بر فرمایش حضرت علی علیه السلام فرصت‌ها همانند ابر در گذرند. زود باشد که بانگ برآید که باید بروی.
" وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إنْ ابْصَرْتُمْ، وَ اسْمِعْتُمْ، إنْ سَمِعْتُمْ، وَ هُدِیتُمْ إنِ اهْتَدَیْتُمْ ؛ آن حقایق را به شما نیز نشان دادند، ولى دیدن نخواستید و به گوش شما رسانیدند، ولى شنیدن نخواستید. راه را به شما نمودند، ولى ره یافتن نخواستید.
بِحَقِّ اقُولُ لَكُمْ: لَقَدْ جَاهَرَتْكُمُ الْعِبَرُ، وَ زُجِرْتُمْ بِمَا فِیهِ مُزْدَجَرٌ، وَ مَا یُبَلِّغُ عَنِ اللَهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّمَاءِ إلا الْبَشَرُ ؛ 
به حق مى‌گویم كه :
عبرت‌ها و اندرزها بر شما آشكار بود و از آنچه مى‌باید دورى جویید شما را منع كردند و پس از ملائكه، كه رسولان آسمان‌اند، جز انسان فرمان خداوند را ابلاغ ننماید."
حضرت در این فراز از خطبه به این نکته اشاره می‌کنند که آن حقایق پشت پرده از طریق پیامبر و امام برای شما گفته شد ولی گوش ندادید و به آن توجه نکردید و به دنبال هوا و هوس و پاسخگویی خواهش‌های نفسانی خود بودید.
آیا هیچ فکر کرده‌اید که چرا رفتن به قبرستان مستحب شمرده شده است؟!
آیا به این سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله توجه کرده‌اید که چرا در تشییع جنازه و مراسم تدفین، حتما شرکت می‌کردند؟!
چون این موارد به انسان یادآوری می‌کند که این دنیا محل گذر است و قرار نیست کسی در این دنیا بماند، و روزی هم نوبت به ما می‌رسد. اگر در مسئله مرگ تامل داشته باشیم قطعا نسبت به اعمال و رفتارمان دقت خواهیم داشت و شاهد این همه ظلم و ستم و جنایت نخواهیم بود. وقتی انسان به این مورد توجه و یقین داشته باشد که روزی از این دنیا خواهد رفت و باید پاسخگوی اعمالش باشد دیگر از هر راهی به دنبال ثروت اندوزی نمی‌رود و فقط از راه حلال کسب درآمد می‌کند.
اگر انسان متوجه مرگ و رفتن باشد برای به دست آوردن جاه و مقام، متوسل به دروغ، تهمت و آبرو ریختن مردم نمی‌شود. و هزاران گناه دیگر که متاسفانه انسان برای به دست آوردن این دنیای فانی مرتکب آن اعمال ناپسند می‌شود و خود را گرفتار درد و رنج و عذاب الهی در قبر و قیامت می‌نماید . 
منبع:
نهج البلاغه، خطبه 20، ترجمه عبدالحمید آیتی
 نگاشته شده توسط سعيد عزيزي کواکي در پنج شنبه 26 آذر 1388  ساعت 9:43 AM
| نظرات 0 | لینک مطلب

درختی مرموز در بهشت!
در دو جاى قرآن، فرمان سكونت در بهشت با نهى از نزدیك شدن به درخت ممنوع همراه است:
«وَ قُلنَا یـادمُ اسكُن أنتَ و زوجُكَ الجَنّةَ و كُلاَ مِنها رَغَداً حَیثُ شِئتُما و لاَتَقرَبا هذهِ الشَّجرةَ فَتكونَا مِنَ الظَّـلمینَ = و گفتیم اى آدم! تو و همسرت در بهشت جاى گزینید و بى‌هیچ زحمتى از هرچه مى‌خواهید بخورید؛ ولى به این درخت نزدیك نشوید كه از ستم‌كاران خواهید شد». (بقره/2،35) نیز اعراف/7،19.
در قرآن، به این كه این درخت چه بوده بدان اشاره‌اى نشده است؛ ولى مفسّران با استناد به روایاتِ تفسیرى، مصادیقى را براى آن ذكر كرده‌اند: عدّه‌اى آن را بوته گندم دانسته؛ گروهى انگور و خرما و انجیر و برخى درخت كافور را ذكر كرده‌اند. بعضى نیز از آن به درخت حسد، درخت دانش، خیر و شرّ یا درخت جوانى و زندگى جاوید تعبیر كرده‌اند.[1]
به گفته امام رضا(علیه السلام)در پاسخ عبدالسلام هروى كه از ماهیّت آن درخت پرسیده و از این‌كه مردم درباره آن، سخنان گوناگونى مى‌گویند گزارش داده بود، درخت بهشتى انواعى را برمى‌تابد [=به شكل‌هاى مختلف درآمده، میوه‌هاى گوناگون مى‌دهد]. آن درخت گندم بوده و در عین حال انگور داشته؛ زیرا مانند درختان دنیا نبوده است...‌.[2]
برخى این درخت را تمثیل زندگى دنیا براى آدم(علیه السلام)دانسته‌اند.[3]
برخى مفسّران نیز یادآور شده‌اند كه چون خداوند، هیچ‌گونه اشاره‌اى در قرآن بدان نكرده و علم و جهل بدان سودى ندارد، كنجكاوى درباره آن لازم و شایسته نیست.[4]
در توجیه این نهى چند نظر ابراز شده است:
الف. گروهى این نهى را تنزیهى (كراهتى) دانسته و گفته‌اند: آدم با ارتكاب آن، مرتكب ترك اَوْلى شده است؛[5]
ب. برخى نیز آن را نهى تحریمى دانسته، مى‌گویند: آدم(علیه السلام)از روى فراموشى یا به گمان این‌كه نهى حتمى نیست، از آن سرپیچید[6]
ج. عدّه‌اى نیز بر این باورند كه چون این نهى مولوى نبوده، مخالفت با آن گناه به شمار نمى‌آید؛ چرا كه حرمتى در كار نبوده و غرض از این نهى، فقط راهنمایى و ارشاد به مصالح و منافع موجود در حكم بوده است؛[7]
د. بعضى نیز گفته‌اند: این نهى معنایش امر به كار ندبى (مستحبى) است و به سبب ترغیب در پرهیز از خوردن، با لفظ نهى ایراد شده و ترك تناول از درخت براى آدم، مستحب بوده است،[8] نه واجب.
علاّمه طباطبایى ضمن ترجیح ارشادى بودن این نهى، سه دلیل بر آن اقامه كرده است:
1.‌خداوند در آیه 35 بقره/2 و 19 اعراف/7 مخالفت با این نهى را ستم شمرده؛ ولى در آیه 117 و 118 طه/20 از آن به تعب، رنج، گرسنگى و برهنگى كه پیامد بیرون رفتن از بهشت است، تعبیر كرده؛ پس معلوم مى‌شود كه منظور از این تعب و شقاوت، همان مصائب دنیایى است كه لازمه زندگى در زمین به شمار مى‌رود، و‌نهى از آن‌ها ارشادى است و مخالفت با چنین نهیى، گناه و نافرمانى شمرده نمى‌شود. مقصود از ظلم در آیات مزبور نیز همان ستم بر نفس است، نه ظلم نكوهیده‌اى كه در پرستش و بندگى غیرخدا مطرح است.
2. چنان‌چه نهى مزبور، مولوى و توبه آن نیز رجوع از مخالفت نهى مولوى و توبه عبودى بود، مى‌بایست پس از قبول توبه آدم، دوباره به بهشت برگردانده مى‌شد؛ ولى چنین بازگشتى براى آدم(علیه السلام)میسور نشد؛ بنابراین، خروج از بهشت، اثر تكوینى تناول از درخت ممنوع بوده است؛ نظیر تأثیر سمّ و آتش در كشتن و سوزاندن؛ چنان كه تمام موارد تكالیف ارشادى نیز از این قبیل است.
آیات 38 و 39 بقره/2 كه چكیده و عصاره تمام احكام و تشریعات خداوند در این دنیا است، دلالت مى‌كند كه نخستین تشریع در دنیا براى آدم و فرزندانش بعد از هبوط و فرود آمدن آن‌ها در زمین بوده است؛ بنابراین هنگام مخالفت نهى مزبور، هنوز نه دینى تشریع شده و نه تكلیفى مولوى در كار بوده است؛ در این صورت دیگر گناه معنا نداشته و نهى باید از نوع ارشادى بوده باشد.[9]
پی نوشت‌ها______________
[1] التبیان، ج1، ص‌157؛ جامع‌البیان، مج‌1، ج‌1، ص‌332؛ مجمع‌البیان، ج‌1، ص‌195.
[2] عیون اخبارالرضا، ج‌1، ص‌397.
[3] تفسیر ملاصدرا، ج‌3، ص‌92 ـ 93؛ الرسائل التوحیدیه، ص‌186.
[4] جامع‌البیان، مج1، ج‌1، ص‌333؛ التفسیر الكبیر، ج3، ص‌5 و 6‌؛ مراغى، مج‌1، ج‌1، ص‌91.
[5] التفسیر الكبیر، ج‌3، ص‌4 و 5‌؛ تفسیرملاصدرا، ج3، ص‌90؛ نمونه، ج‌6‌، ص‌124.
[6] التفسیر الكبیر، ج 3، ص 5؛ تفسیرملاصدرا، ج 3، ص 90.
[7] الكاشف، ج‌1، ص‌88‌. نمونه، ج‌6‌، ص‌124.
[8] التبیان، ج1، ص‌159. تفسیر ملاصدرا، ج‌3، ص90.
[9] المیزان، ج‌1، ص‌137 و ج‌14، ص‌222.
 
 نگاشته شده توسط سعيد عزيزي کواکي در پنج شنبه 26 آذر 1388  ساعت 9:41 AM
| نظرات 0 | لینک مطلب










درباره وبلاگ
حال ما برق جهان است دمي پيدا و ديگر دم نهان است گهي در طارم اعلي نشينم گهي تا پشت پاي خود نبينم

موضوعات
حکایات عرفانی
سخنان و احوالات عارفان
سخنرانی
کلیپ های تصویری
کتابهای مخصوص موبایل
کتابهای مخصوص کامپیوتر
مقاله های عرفانی
پیامک های عرفانی
اشعار عرفاني
آموزش طب اسلامی

پیوندها
یکــــ قدم تا رهایـــــى
عارفان
اخلاق و عرفان
سايت سيناي سلامت
سايت خبري رجانيوز
پایگاه اطلاع رساني علامه حسن زاده آملی
آیت الله سبحاني
پایگاه اطلاع رسانی شهيد مطهري
پایگاه اطلاع رسانی دكتر چمران
پایگاه اطلاع رسانی امام موسي صدر
سايت خبري استقامت
پایگاه اطلاع رسانی استاد حسين انصاريان
سايت خبري صداي شيعه
سايت ياسين مديا
سايت شهيد آويني
سايت خبري قائم نيوز
پایگاه اطلاع رسانی شیعیان
سايت بچه هاي قلم
سايت صالحين شيعه
سايت خبري سلام شيعه
سايت خبري شيعه نيوز
آیت الله سیستانی
آیت الله مکارم شیرازی
آیت الله خراسانی
آیت الله بهجت
پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری
پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری
پایگاه اطلاع رسانی تبیان
پایگاه اطلاع رسانی راسخون

آمار وبلاگ
کل بازدید ها : 461759
تعداد کل پست ها : 141
تعداد کل نظرات : 13
تاریخ آخرین بروز رسانی : چهارشنبه 21 مهر 1395 
تاریخ ایجاد بلاگ : پنج شنبه 30 مهر 1388 


کد آهنگ

09373414978
نام کاربری :
کلمه عبور :



  • تعداد صفحات :6
  •    
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  
  • 5  
  • 6  

کپي برداري از مطالب وبلاگ فقط با ذکر منبع مجاز ميباشد

All Rights Reserved 2009-2010 © by yaghin.rasekhblog.com