فکه:
💠پيغامی برای حضرت زينب سلاماللهعليها
همنشين لحظههای مادر شهید مدافع حرم #سجاد_طاهرنیا
نویسنده: #آزاده_باقرنژاد
منبع: #ماهنامه_فکه 163
💠 سجاد اومد تو آشپزخونه. دست گذاشت رو شونهام و گفت: مامان، بیا تو گوشات یه چیزی بگم. گفتم: باز شروع کردی؟! گفت: مامان! ایندفعه میخوام یه کاری برات بکنم که تو رشت غوغا بشه! تو دلم خالی شد.
💠آخرهای شهریور شنیدم داره میره ماموریت.خانمش بچه دومشان را باردار بود. به آقا گفتم: یه زنگ بزن بهاش، بگو بمونه تا خانومش فارغ بشه. خانمش بعدا برام تعریف کرد که: اومد بهام گفت: خانوم، اجازه بده برم. گفتم: نه، بمون بچه به دنیا بیاد. میگفت: دیدم آقاسجاد به پهنای صورت اشک میریزه. گفتم: خب برو آقاسجاد. همون روز رفت.
💠چهاردهم مهر رفت پانزدهم، بچه به دنیا اومد. بهاش زنگ زدم تبریک بگم، دیدم صدای حرف زدن عربی میاد. همون لحظه گفت: تلفن داره قطع میشه. مامان خداحافظ!
💠دلم آشوب بود. دو روز قبل از تاسوعا زنگ زدم به خانمش. گفت: مامان، آقاسجاد زنگ نزده. روز بعدش زنگ زدم گفت: آقاسجاد زنگ نزده مامان! یه روز از تاسوعا گذشته بود، گفت: دوباره تماس گرفتم. همان جواب تکراری. آقاسجاد زنگ نزده. انگار همه فهمیده بودن. فقط من نمیدونستم....
🆔 @jannatefakkeh
✅برای خواندن متن کامل مطلب بر روی لینک زیر کلیک کنید👇
http://jannatefakkeh.com/component/content/article?layout=edit&id=3269