• English / العربیة / French  
  •  

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    درجات معرفت و همت مؤمنان
    فصلنامه معرفت ، شماره 38 ، علامه مصباح یزدی :

    اشاره
    در ادامه سلسله بحث های اخلاقی حضرت استاد مصباح یزدی ، در این شماره نیز شرح بخش دیگری از وصایای امام جعفر صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب را پی می گیریم:

    «یاابن جندب ان احببت ان تجاور الجلیل فی داره و تسکن الفردوس فی جواره فلتهن علیک الدنیا واجعل الموت نصب عینک و لاتدخر شیئا لغد واعلم ان لک ما قدمت و علیک ما اخرت.» (1)

    می دانیم که ایمان مراتبی دارد; معرفت افراد نسبت به حقایق دین متفاوت است، همت افراد نیز ذاتا با یکدیگر تفاوت دارد.ما برای نیل به هدف عالی و بلندی که به دنبال آن هستیم باید اولا، آن هدف را درست بشناسیم و به وجود آن ایمان داشته باشیم و ثانیا، همت و تلاش لازم برای رسیدن به آن هدف بلند را نیز داشته باشیم. افرادی که معرفت و ایمانشان ضعیف است، در صورت تقویت معرفت خود، این آمادگی و همت را پیدا خواهند کرد که با تلاش بیش تر به اهداف بلند خود نائل آیند.اما کسانی که همتشان ضعیف است و حتی در امور دنیایی هم همت بلندی ندارند - صرف نظر از این که امور دنیا نسبت به آخرت چه موقعیتی دارد - هر قدر هم که زمینه معرفت و ایمان برایشان فراهم باشد، هیچ گونه ترقی و پیشرفتی نخواهند داشت.به این افراد باید هشدار داد تا با تقویت همت خود، برای رسیدن به اهداف عالیه، راه صحیح را انتخاب کنند.البته، مؤمنان، هم از نظر مرتبه ایمان و هم از نظر همت ، با یکدیگر تفاوت هایی دارند.

    در این بخش از روایت، امام صادق علیه السلام در مقام یک مربی می خواهند با ایجاد انگیزه در شیعیان، همت مؤمنان را تعالی بخشند; یعنی آن ها را متوجه این مساله نمایند که فقط به فکر رهایی از عذاب جهنم نباشند، بلکه همتشان بیش از این باشد.کسانی که به معاد ایمان دارند متوجه این نکته هستند که انجام بعضی از کارها موجب عذاب ابدی می گردد، لذا سعی می کنند آن گناهان را مرتکب نشوند تا ایمانشان محفوظ بماند.این افراد اگر عذاب هایی هم در عالم برزخ داشته باشند، نهایتا به واسطه شفاعت هم که شده نجات پیدا می کنند.این پایین ترین مرتبه ایمان است.ولی کسانی که از همت بالاتری برخوردارند سعی می کنند در این دنیا به گونه ای عمل نمایند که هم در موقع جان کندن، هم در شب اول قبر و هم در عالم برزخ مبتلا به عذاب نشوند.کسانی هم هستند که همتشان از این هم بالاتر است; ایشان تنها به رهایی از عذاب و نجات از جهنم اکتفا نمی کنند، بلکه دلشان می خواهد از مقامات عالی تر و درجات بلندتری در بهشت و نیز از نعمت های بیش تری در آخرت بهره مند شوند.درجات بهشت بسیار زیاد است به گونه ای که قابل شمارش نیست.دربرخی از روایات، تعداد درجات بهشت برابر با تعداد آیات قرآن ذکر شده است; یعنی بیش از شش هزار درجه، البته به این بستگی دارد که فاصله درجات را چقدر حساب کنیم.از این رو، مؤمنان بهشتی هم، از نظر مقام و مرتبه تفاوت زیادی با یکدیگر دارند.

    دسته آخر کسانی هستند که نه تنها به دنیا، بلکه به لذایذ و نعمت های بهشت هم پشت پا می زنند.آن ها تنها دل به خدا می دهند و رضایت او را می طلبند; آن چنان محبت خدا در دلشان جای گرفته است که جزرضایت اوبه چیزی نمی اندیشند.البته هیچ کس از عذاب خوشش نمی آید، همه مردم نعمت های بهشت را دوست دارند، ولی آن ها آن قدر معرفتشان بلند است و لذت لقای الهی و رضوان الهی را می دانند که هیچ چیز دیگری برایشان ارزش ندارد. تمام هم آن ها این است که بیش تر به خدا نزدیک شوند.تعبیری هم که همسر فرعون در دعای خود به کار می برد و در قرآن نیز آمده است، اشاره به همین مطلب دارد.وقتی فرعون او را تهدید کرد که اگر دست از ایمان به حضرت موسی علیه السلام بر ندارد کشته خواهد شد، خطاب به خداوند عرض می کند: «رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة » (تحریم: 11) ; پروردگارا برای من خانه ای در نزدیک خودت در بهشت قرار بده.او انواع شکنجه ها و سختی ها را به جان خرید برای این که ایمانش محفوظ بماند.او نجات از عذاب جهنم و یا بهره مندی از نعمت های بهشت را از خداوند درخواست نمی کند، بلکه به خدا می گوید می خواهم در جوار تو باشم; این همان مقام قرب است.البته خدا جسم نیست که - العیاذ بالله - یک خانه جسمانی داشته باشد، ولی رابطه معنوی بنده عاشق با خدا می تواند آن قدر زیاد باشد که مثل دو همسایه به یکدیگر نزدیک باشند.

    همه انسان ها چنین همتی ندارند که از همه چیز چشم بپوشند و وقتی هم دعا می کنند بگویند خدایا من تنها قرب تو را می خواهم و دوست دارم در جوار تو باشم.البته در جوار خدا بودن یعنی داشتن همه چیز، ولی توجه بنده عاشق اصلا به آن ها نیست، بلکه فقط می خواهد فاصله ای با خدا نداشته باشد; مثل عاشقی که برای رسیدن به محبوبش همه مشکلات و سختی ها را تحمل می کند تا همیشه در کنار او باشد، او اصلا متوجه نیست که در آن جا چه به او می گذرد; زیرا همین که به محبوبش نزدیک باشد، همه چیز برایش فراهم است.البته برای رسیدن به این مقام، همتی بلند لازم است تا آدمی به جای این که تمام توجه اش معطوف به رهایی از عذاب الهی و آتش جهنم و رسیدن به نعمت های بهشتی از قبیل حورالعین و قصرهای مجلل و غذاهای لذیذ و مانند آن باشد، توجه اش به این باشد که آیا به خدا نزدیک است یا خیر.

    راه رسیدن به مقام قرب خدا
    اگر در میان مؤمنان کسانی به این همت بلند دست یافتند که تنها توجهشان به قرب خدا باشد، باید آن چنان معرفت خدا و محبت او در دلشان ریشه بدواند که رضوان او را بر هر چیزی مقدم بدارند.لازمه رسیدن به چنین مقامی، فراهم نمودن مقدمات آن در همین دنیاست; زیرا از این دنیا که رفتند دیگر نمی توانند کاری انجام دهند که به خدا نزدیک شوند.به دیگر سخن، همان گونه که باید برای نجات از عذاب جهنم و بهره مندی از نعمت های بهشتی، در همین دنیا تلاش کرد، کسی هم که جوار خدا را می خواهد باید مقدماتش را در همین دنیا فراهم کند.جاذبه های دنیا، هوا و هوس ها و غرایز انسانی ممکن است ما را از آن هدف اصلی دور سازد و موجب شود تا برای رسیدن به آن آرمان بلند کم تر تلاش کنیم.ما بسیاری از اوقات فراموش می کنیم که دنبال چه هستیم و می خواهیم به چه مقامی برسیم، اما کسانی که دارای همت بلندی هستند به وجود چنین مقامی آگاه اند و دلشان می خواهد به آن مقام برسند، اما نمی دانند در این راه چگونه باید با مشکلات مقابله کنند و موانع را از سر راه بردارند.آن ها نمی دانند که چه کارهایی باید انجام دهند تا بهتر و زودتر به این مقام دست یابند.

    مخاطبان حضرت در این بخش از روایت، افرادی اند که همتشان ضعیف است و یا در صورت داشتن همت بلند، راه رسیدن به هدف را نمی دانند.حضرت به عبدالله بن جندب می فرمایند: اگر می خواهی با خدای صاحب جلالت مجاورت و همسایگی داشته باشی; یعنی آن قدر اوج بگیری که در میان مخلوقات، نسبتت به خدا از همه بیش تر باشد و از مراتب پست حیوانی و شیطانی دور شوی و در میان مؤمنان هم ترقی و تعالی پیدا کنی و در مقامی قرار بگیری که بعد از آن دیگر مقام مخلوقات نیست، بلکه مقام خداست، باید کاری کنی که دنیا در نظرت خوار باشد: «یا ابن جندب ان احببت ان تجاور الجلیل فی داره و تسکن الفردوس فی جواره فلتهن علیک الدنیا.» حضرت در این فراز از سخنان خود، با بیان یک توصیه کلی اخلاقی می فرمایند آنچه موجب می شود که نتوانی این راه را طی کنی این است که دنیا در نظرت بزرگ است، وقتی توجه ات به دنیا جلب می شود و دل به آن می سپاری، دیگر دلت سراغ خدا نمی رود و نمی توانی آن هدف را در دل خودت زنده نگه داری.هر چه زرق و برق دنیا بیش تر در چشم تو جلوه کند، از آن مقام دورتر می شوی; زیرا توجه ات معطوف به آن می شود.توجه انسان به هر چیزی که معطوف شد، برای همان کار می کند و به مسائل دیگر توجه نمی کند.جاذبه های دنیا مانع از تلاش ما برای رسیدن به مقامات عالی ایمان می شود; چون چشم و گوش ما را به دنبال خود می کشاند و وقتی دل به سراغ دنیا رفت، دیگر جایی برای محبت خدا در آن باقی نمی ماند.

    یاد مرگ و ذخیره برای آخرت
    شاید خطبه ای از نهج البلاغه را نتوان یافت که در آن اشاره ای به پستی دنیا نشده باشد، اما بعضی جاها تعبیرات بسیار کوبنده ای نسبت به دنیا دارد که برای شنوندگان و دوستان حضرت بسیار ارزنده است.امیرالمؤمنین علیه السلام در یکی از خطبه های خود، بی مقداری و زودگذری دنیا را به رطوبت باقی مانده از ظرف آبی تشبیه می کنند که آب آن را خالی کرده باشند; مگر در چنین ظرفی چقدر آب می ماند که انسان برای رفع تشنگی خود به آن توجه کند؟ در دنیا نیز همین اندازه چیز وجود دارد.حضرت در جایی دیگر، درباره پستی و بی ارزشی دنیا می فرمایند: دنیا در نظر من از آب بینی بز زکامی هم کم اهمیت تر است.از این تعبیر رساتر، کلامی است که در خطبه ای دیگر بیان فرمودند: دنیا مثل استخوان پوسیده خوک مرده است که در ست شخص مبتلا به مرض جذام باشد.اشخاصی که مبتلا به این مرض می گردند آن قدر زشت می شوند که کسی رغبت نمی کند به آن ها نگاه کند.حالا تصور کنید اگر در دست چنین فردی با آن قیافه وحشتناک - که انسان حتی رغبت نمی کند یک شاخه گل هم از او بگیرد - استخوان پوسیده خوک مرده ای - که زنده آن هم زشت و پلید است و گوشتش نیز حرام و نجس - باشد، آیا انسان رغبت می کند برای گرفتن آن به سراغ او برود؟ دنیا باید در نظر مؤمن این گونه باشد; یعنی باید آن قدر معرفت داشته باشد که بداند دلبستگی به دنیا او را از هدفش دور می کند.البته این سخن بدین معنا نیست که انسان از فعالیت ها و انجام وظایف فردی و اجتماعی که در دنیا دارد صرف نظر کند. انجام تکلیف یک بحث دیگری است، صحبت سر بینش و نگرش است.گاهی بر انسان واجب می شود که استخوان خوکی را هم بردارد، اما سخن در این است که انسان باید دنیا را در مقام مقایسه با آخرت، مقامات معنوی و قرب خدا چگونه ببیند.برای این که زیبایی های دنیا و به طور کلی غرایز ما موجب بی توجهی به آخرت و مقامات معنوی نگردد، همیشه باید یاد مرگ باشیم; یاد مرگ ارزش دنیا را در نظر انسان کم می کند و او را از فریب های شیطانی و زرق و برق های دنیا محفوظ نگه می دارد.حضرت می فرمایند: «واجعل الموت نصب عینک » ; همیشه به یاد مرگ باش، طوری که همیشه مرگ جلو چشمت باشد.بینش ما نسبت به دنیا باید به گونه ای باشد که توجه بیش تری به مرگ و عالم آخرت داشته باشیم.ما تنها در صورتی می توانیم خود را از چنگال دنیا نجات دهیم که آرزوهایمان را نسبت به آینده کم کنیم و به فکر لذت های دنیایی نباشیم; تنها به فکر رفع نیاز امروزمان آن هم از راه مشروع باشیم وبرای فردایمان که نمی دانیم زنده هستیم یا نه و نسبت به آن تکلیفی نداریم، بی جهت فکرخودرامشغول نکنیم; زیرا اگر تکلیفی نسبت به آینده داشته باشیم، مربوطبه آخرت است وآخرت خواهی مساله دیگری است.حرص به دنیا و ذخیره کردن برای آینده ای که معلوم نیست آن را درک کنیم، موجب می شود که ما بیش تر دنیا زده شویم. انسان باید با این گرایش مبارزه کند و سعی نماید چیزی را برای فردایش نگه ندارد، اگر هم چیزی از زندگی اش زیاد آمد آن را انفاق کند.البته کسانی هستند که از این مقام گذشته اند و امروز وفردای دنیابرایشان تفاوتی نمی کند.اما برای کسانی که در ابتدای راه هستند، مبارزه با دنیازدگی باید جزو برنامه های زندگی آن ها باشد; مثلا ما باید تمرین کنیم که اگر پولی از زندگی مان زیاد آمد برای سال آینده و سال های بعد نگه نداریم، بلکه سعی کنیم آن را در همان سال مصرف کنیم و اگرنیازی نداریم، در راه خدا انفاق نماییم.

    البته ممکن است برای کسانی که از مراتب ایمان و معرفت بالایی برخوردارند راحت تر باشد که مایحتاج سال خود را یک جا تهیه و ذخیره نمایند.حضرت سلمان رضی الله عنه جزو این دسته از افراد بود و امروز و فردای دنیا برایش تفاوتی نمی کرد.این غیر از حرص بر دنیاست; چون ایمانی که سلمان رضی الله عنه داشت با ایمان ما قابل مقایسه نیست و اصلا شاید انگیزه های الهی برتری از این کار داشته است.ولی ما که می خواهیم تمرین نماییم تا به دنیا دلبستگی پیدا نکنیم، بهتر است که به فکر ذخیره برای آینده نباشیم و این روحیه را از خود دور کنیم.به عکس، ما باید این روحیه را در خودمان تقویت کنیم که اگر چیزی از زندگی مان زیاد آمد، آن را در راه خدا مصرف نماییم.بر خلاف نظر بعضی ها که فکر می کنند بذل و بخشش و انفاق موجب از بین رفتن مال و سرمایه می شود و فقط آنچه ذخیره شود حفظ می گردد، حضرت می فرمایند: آنچه در دنیا بماند برای تو نفعی ندارد، بلکه مال تو چیزی است که برای آخرت خود ذخیره می کنی: «و لاتدخر شیئا لغد واعلم ان لک ما قدمت و علیک ما اخرت.» اموالی که انسان ذخیره می کند و آن را بعد از مرگش، در این جهان باقی می گذارد، نه تنها سودی برایش نخواهد داشت، بلکه اگر آن ها از حقوق مردم باشد، گناهش برای او باقی می ماند.

    از خداوند عالم می خواهیم ایمان و معرفت ما را کامل و توفیق عمل به دستور اهل بیت علیهم السلام رابه همه ماعنایت فرماید.

    پی نوشت:

    1- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 87، باب 24، ص 281 


    http://chaei.blogfa.com:منبع




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:38 AM   |  

    حدیث کارآمدی و دانش گستری

    منابع مقاله:

    مجله کیهان فرهنگی، شماره 212، محمدی ری شهری؛


    عبای نازک و تابستانی اش را به نرمی از دوش برمی گیرد. آرام و آهسته در کنارمان روی مبل ساده اتاق بزرگی که محل ملاقاتمان در سازمان حج و زیارت است می نشیند. دستار سپیدش را از سر برمی دارد، دستی بر سرش می کشد، به ساعت بزرگ دیواری اتاق نگاه می کند، با مهربانی و خنده، ضمن خیرمقدم به ما، می پرسد: از کجا آغاز کنیم؟ و ما درمی یابیم که در گفت و گو با او نباید به عنصر زمان بی توجه باشیم!

    ری شهری مردی است با قامتی معتدل، ظریف، نظیف، لاغر اندام، تکیده، مصمم، گشاده رو و با چهره ای روشن. دوست دارد هر صحبتی را در جای خود مطرح کند. اگر محدودیت وقت و مسئولیت های متعددش اجازه دهند، بسیار پرحوصله است. گرچه در بازگویی برخی از خاطرات سیاسی گذشته، کلامش شتاب می گیرد و احساس خوشی ندارد. اهتمامش به «نماز بهنگام » در گرماگرم گفت و گو، درس آموز است. از کسانی است که اگر چندین و چند بار دیگر نیز به وزارت و وکالت فراخوانده شود، همچنان وجه غالب شخصیتش فرهنگی است.

    ری شهری به دانش مردان اهل دولت چون بوعلی سینا، خواجه نظام الملک، خواجه نصیرالدین طوسی و خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی تاسی کرده است. رجالی که در عین اشتغال به امور وزارتی و دیوانی، در گسترش دامنه دانش و تولید علم و فرهنگ نقشی به سزا ایفا کردند و در ایجاد بناهای آموزشی - پژوهشی اهتمامی بلیغ داشتند. همت ری شهری در تاسیس مؤسسات علمی - آموزشی در کشورمان چنان است که به جرات می توان او را «شیخ مؤسس » لقب داد! او کارگزاری امین و پژوهنده و پرکار است. از کسانی است که در دو حوزه «مدیریت » و «معارف » خوش درخشیده اند. نگاه او به اسلام و تشیع، نگاهی جهانی است و اهتمام ویژه اش در گسترش دامنه دانش حدیث و توسعه معارف اهل بیت (ع) ستودنی است و «میزان الحکمه » او کاری ماندگار در این زمینه است.

    آنچه پیش رو دارید حاصل سه دیدار و گفت و گوی ما با وی در ساختمان حج و زیارت در تهران است که می خوانید.

    حجت الاسلام والمسلمین محمد محمدی نیک، مشهور به «ری شهری » در آبان سال 1325 در شهرری در خانواده ای متدین دیده به جهان گشود. وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی، در سال 1339 وارد حوزه علمیه شهرری (مدرسه برهان) شد و در سال 1340 برای ادامه تحصیل به قم رفت و تا پیروزی انقلاب اسلامی، مدارج تحصیل را تا سطوح عالی در حوزه علمیه قم طی کرد.

    حجت الاسلام ری شهری، سطوح عالیه را نزد اساتید بزرگی چون حضرات آیات عظام: حاج میرزاعلی مشکینی، حاج شیخ محمد فاضل لنکرانی و حاج سیدمحمد باقر طباطبایی تلمذ نمود و دروس خارج فقه و اصول را در سال 1347در شرایطی آغاز کرد که حوزه علمیه قم از فیض حضور امام خمینی (ره) بی بهره بود، بنابراین خارج اصول را از محضر حضرات آیات عظام: مرحوم حاج شیخ محمدعلی اراکی و حاج شیخ حسین وحید خراسانی استفاده کرد و خارج فقه را از محضر حضرات آیات عظام: حاج میرزاعلی مشکینی، حاج شیخ جواد تبریزی، مرحوم حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی و مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری بهره برد.

    حجت الاسلام ری شهری از ابتدای نهضت اسلامی، بویژه تحت تاثیر جریان 15 خرداد 1342 با اهداف و دیدگاههای حضرت امام (ره) آشنا شد و در تاریخ 20/4/1344 توسط ساواک مشهد دستگیر و زندان محکوم شد. وی در سال 1345 ضمن تمرد از شرکت در جلسه دادگاه تجدیدنظر ساواک، به نجف اشرف رفت و پس از مدت یکسال به ایران بازگشت و حدود 18 ماه در حوزه علمیه مشهد به تحصیل پرداخت. در همین زمان مجددا تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و در دادگاه تجدید نظر بار دیگر به زندان محکوم شد. حجت الاسلام ری شهری در سال 1356 به دلیل سخنرانی علیه رژیم شاه در حسینیه اصفهانی های آبادان توسط ساواک ممنوع المنبر شد. وی به دلیل سخنرانی علیه رژیم در نهاوند، آبادان، مشهد، هرمزگان و زابل مورد تعقیب ساواک بود و تظاهرات مردم هرمزگان و زابل در رابطه با قیام سراسری مردم ایران علیه رژیم، پس از سخنرانی های او صورت گرفت. حجت الاسلام ری شهری پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سمت حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی دزفول، بهبهان، گچساران، بروجرد، رشت و گنبدکاووس خدمت کرد و سپس با توجه به اهمیت حفظ و اصلاح نیروهای مسلح، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به منظور مقابله با توطئه های ضدانقلاب در این رکن مهم، در اواسط سال 1358 به ریاست دادگاه انقلاب ارتش منصوب شد. وی با توجه به شرایطی که قانون اساسی برای تصدی وزارت اطلاعات معین کرده بود، (بویژه شرط اجتهاد)، نخستین وزیر اطلاعات در جمهوری اسلامی ایران بود که با کسب آراء اکثریت قاطع نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سال 1363 به این سمت منصوب گردید.

    حجت الاسلام ری شهری در سال 1368 به دادستانی کل کشور منصوب شد و تا اوایل سال 1370 در این سمت خدمت کرد و همزمان در تاریخ 13/10/1368 از سوی رهبر معظم انقلاب به عنوان دادستان ویژه روحانیت منصوب شد. حجت الاسلام ری شهری همچنین در سال 1369 به فرمان رهبر فرزانه انقلاب به تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع) منصوب گردید. انتصاب وی در این سمت، آغاز تحول اساسی در عمران و توسعه این مجموعه مهم مذهبی بوده است. وی در انتخابات دومین دوره مجلس خبرگان رهبری، به عنوان داوطلب منفرد شرکت کرد و از سوی مردم استان تهران برگزیده شد، همچنین در سومین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری، کاندیداتوری او از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز و سایر گروههای سیاسی مورد حمایت قرار گرفت و با رای قاطع مردم بار دیگر به نمایندگی این مجلس انتخاب گردید.

    حجت الاسلام ری شهری در سال 1370 به سمت نماینده مقام معظم رهبری و سرپرست حجاج منصوب شد که این مسوولیت هنوز ادامه دارد. حجت الاسلام ری شهری بنیانگذار اولین و بزرگترین مجموعه فرهنگی در زمینه حدیث و علوم مربوط به آن است. وی در اواسط سال 1374 به همراه جمعی از شخصیت های صاحب نام سیاسی و مذهبی، جمعیت دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی را بنیان نهاد. این جمعیت پس از طی مراحل قانونی رسمیت یافت و هیات مؤسس آن به اتفاق آراء حجت الاسلام ری شهری را به سمت دبیرکل جمعیت انتخاب کردند. این جمعیت پس از چند سال حضور مؤثر خیلی زود عرصه سیاسی کشور را ترک کرد. اوج فعالیت جمعیت دفاع از ارزش ها به هنگام نامزد کردن دبیرکل خود برای ریاست جمهوری دور هفتم بود.

    حجت الاسلام ری شهری هم اکنون، ضمن تحقیق و تدریس و تولیت آستان حضرت عبدالعظیم (ع)، عهده دار نمایندگی ولی فقیه و سرپرستی حجاج ایرانی است. از وی تاکنون بیش از 30 کتاب پژوهشی در 59 جلد منتشر شده است.

    حجت الاسلام والمسلمین محمد محمدی نیک، مشهور به «ری شهری » در آبان سال 1325 در شهرری در خانواده ای متدین دیده به جهان گشود. وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی، در سال 1339 وارد حوزه علمیه شهرری (مدرسه برهان) شد و در سال 1340 برای ادامه تحصیل به قم رفت و تا پیروزی انقلاب اسلامی، مدارج تحصیل را تا سطوح عالی در حوزه علمیه قم طی کرد.

    حجت الاسلام ری شهری، سطوح عالیه را نزد اساتید بزرگی چون حضرات آیات عظام: حاج میرزاعلی مشکینی، حاج شیخ محمد فاضل لنکرانی و حاج سیدمحمد باقر طباطبایی تلمذ نمود و دروس خارج فقه و اصول را در سال 1347در شرایطی آغاز کرد که حوزه علمیه قم از فیض حضور امام خمینی (ره) بی بهره بود، بنابراین خارج اصول را از محضر حضرات آیات عظام: مرحوم حاج شیخ محمدعلی اراکی و حاج شیخ حسین وحید خراسانی استفاده کرد و خارج فقه را از محضر حضرات آیات عظام: حاج میرزاعلی مشکینی، حاج شیخ جواد تبریزی، مرحوم حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی و مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری بهره برد.

    حجت الاسلام ری شهری از ابتدای نهضت اسلامی، بویژه تحت تاثیر جریان 15 خرداد 1342 با اهداف و دیدگاههای حضرت امام (ره) آشنا شد و در تاریخ 20/4/1344 توسط ساواک مشهد دستگیر و زندان محکوم شد. وی در سال 1345 ضمن تمرد از شرکت در جلسه دادگاه تجدیدنظر ساواک، به نجف اشرف رفت و پس از مدت یکسال به ایران بازگشت و حدود 18 ماه در حوزه علمیه مشهد به تحصیل پرداخت. در همین زمان مجددا تحت تعقیب ساواک قرار گرفت و در دادگاه تجدید نظر بار دیگر به زندان محکوم شد. حجت الاسلام ری شهری در سال 1356 به دلیل سخنرانی علیه رژیم شاه در حسینیه اصفهانی های آبادان توسط ساواک ممنوع المنبر شد. وی به دلیل سخنرانی علیه رژیم در نهاوند، آبادان، مشهد، هرمزگان و زابل مورد تعقیب ساواک بود و تظاهرات مردم هرمزگان و زابل در رابطه با قیام سراسری مردم ایران علیه رژیم، پس از سخنرانی های او صورت گرفت. حجت الاسلام ری شهری پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سمت حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی دزفول، بهبهان، گچساران، بروجرد، رشت و گنبدکاووس خدمت کرد و سپس با توجه به اهمیت حفظ و اصلاح نیروهای مسلح، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به منظور مقابله با توطئه های ضدانقلاب در این رکن مهم، در اواسط سال 1358 به ریاست دادگاه انقلاب ارتش منصوب شد. وی با توجه به شرایطی که قانون اساسی برای تصدی وزارت اطلاعات معین کرده بود، (بویژه شرط اجتهاد)، نخستین وزیر اطلاعات در جمهوری اسلامی ایران بود که با کسب آراء اکثریت قاطع نمایندگان مجلس شورای اسلامی در سال 1363 به این سمت منصوب گردید.

    حجت الاسلام ری شهری در سال 1368 به دادستانی کل کشور منصوب شد و تا اوایل سال 1370 در این سمت خدمت کرد و همزمان در تاریخ 13/10/1368 از سوی رهبر معظم انقلاب به عنوان دادستان ویژه روحانیت منصوب شد. حجت الاسلام ری شهری همچنین در سال 1369 به فرمان رهبر فرزانه انقلاب به تولیت آستان مقدس حضرت عبدالعظیم الحسنی (ع) منصوب گردید. انتصاب وی در این سمت، آغاز تحول اساسی در عمران و توسعه این مجموعه مهم مذهبی بوده است. وی در انتخابات دومین دوره مجلس خبرگان رهبری، به عنوان داوطلب منفرد شرکت کرد و از سوی مردم استان تهران برگزیده شد، همچنین در سومین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری، کاندیداتوری او از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز و سایر گروههای سیاسی مورد حمایت قرار گرفت و با رای قاطع مردم بار دیگر به نمایندگی این مجلس انتخاب گردید.

    حجت الاسلام ری شهری در سال 1370 به سمت نماینده مقام معظم رهبری و سرپرست حجاج منصوب شد که این مسوولیت هنوز ادامه دارد. حجت الاسلام ری شهری بنیانگذار اولین و بزرگترین مجموعه فرهنگی در زمینه حدیث و علوم مربوط به آن است. وی در اواسط سال 1374 به همراه جمعی از شخصیت های صاحب نام سیاسی و مذهبی، جمعیت دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی را بنیان نهاد. این جمعیت پس از طی مراحل قانونی رسمیت یافت و هیات مؤسس آن به اتفاق آراء حجت الاسلام ری شهری را به سمت دبیرکل جمعیت انتخاب کردند. این جمعیت پس از چند سال حضور مؤثر خیلی زود عرصه سیاسی کشور را ترک کرد. اوج فعالیت جمعیت دفاع از ارزش ها به هنگام نامزد کردن دبیرکل خود برای ریاست جمهوری دور هفتم بود.

    حجت الاسلام ری شهری هم اکنون، ضمن تحقیق و تدریس و تولیت آستان حضرت عبدالعظیم (ع)، عهده دار نمایندگی ولی فقیه و سرپرستی حجاج ایرانی است. از وی تاکنون بیش از 30 کتاب پژوهشی در 59 جلد منتشر شده است.

    کیهان فرهنگی: در کتاب «دانشنامه امیرالمومنین » تالیف شما، جمله ای از امام علی (ع) نقل و ترجمه شده، که بسیار زیباست. آن حضرت فرموده اند:

    «تبار مردمان، نشان دهنده چگونگی شخصیت، اندیشه و فرهنگ آنان است.» به سیاق این کلام مولا، از جناب عالی تقاضا می کنیم ابتدا گفت وگو را از تبار، خانواده و کودکی خودتان آغاز کنید.

    حجت الاسلام ری شهری: بسم الله الرحمن الرحیم. ضمن تشکر از شما و دوستانتان که در کیهان فرهنگی همت گماشته اید برای احیاء فرهنگ و اگر به شخصیت های فرهنگی هم می پردازید در حقیقت از این باب است. باید عرض کنم، بنده در چهارم آبان سال 5231 در شهرری در یک خانواده مستضعف به دنیا آمدم.

    پدرم حاج اسماعیل محمدی نیک، نانوا بود و در میان مردم و کسبه، به تدین و تقید به مسایل شرعی معروف بود. پدرم از مریدان مرحوم حاج آقا حسین اثنی عشری صاحب تفسیر اثنی عشری بود و سعی می کرد در خانواده، تعالیم ایشان را از واجبات و مستحبات دین اجرا و عمل کند، مادرم «بدرالسادات شکرآبی » ، از نواده های امامزاده شکرآب در «آهار» ، اطراف اوشان فشم تهران است. مادرم معلم قرآن بود و در منزل به دختران و پسران قرآن می آموخت و جالب است که بعضی از اهالی شهرری، خانم ها و آقایانی که حالا سالمند هستند، می گویند: ما قرآن را پیش مادر شما یاد گرفته ایم.

    کیهان فرهنگی: دورترین خاطره ای که از دوره کودکی تان به خاطر دارید مربوط به چه موضوعی است؟

    حجت الاسلام ری شهری: دورترین خاطره ام مربوط به زمانی است که پدرم از سفر کربلا برگشته بود. یادم هست که ما برق نداشتیم و پدرم جلو چراغ گردسوز توی اتاق نشسته بود و من خوشحال پیش او رفتم. حالا وقتی این موضوع را برای اقوام تعریف می کنم، میگویند این موضوع مربوط به دوسالگی تو بوده!

    کیهان فرهنگی: آیا خودتان هم در کودکی برای آموزش به مکتب خانه رفته بودید؟

    ری شهری: بله، حدود چهار سالگی مرا به مکتب خانه خانگی گذاشتند و بعد هم به مکتب خانه آقای موسوی رفتم. ایشان حالا در باقرآباد امام جماعت هستند، این مکتب خانه کمی با برنامه بود. بعدها شخصی به نام آقای فضیلت یک دبستان ملی در محل ما تاسیس کرد. من دقیقا نمی دانم چند ساله بودم که آنجا رفتم، اما می دانم بدون آن که کلاس های اول و دوم و سوم را خوانده باشم، بعد از مکتب به کلاس چهارم رفتم و تا کلاس ششم هم آنجا بودم.

    کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! اجداد شما اصالتا هم از اهالی شهرری بودند؟

    حجت الاسلام ری شهری: جد ما «ملاعلی » سمنانی و از دوستان مرحوم حاج محمد تقی بافقی روحانی مبارز زمان رضاخان بوده که می شناسید. جدا ما مدتی هم تولیت امامزاده ابوالحسن را داشته و گویا املاکی هم در سمنان داشته و بعد به شهرری می آید.

    کیهان فرهنگی: ایشان در کسوت روحانیت بودند؟

    حجت الاسلام ری شهری: نخیر، چون باسواد بوده به او «ملا» می گفتند. او آدم عجیبی بوده و حدود 031 سال عمر کرده و موقع خواندن قرآن از دنیا رفته است، یعنی قرآن را زمین می گذارد و از دنیا می رود.

    کیهان فرهنگی: رحمة الله علیه، بفرمایید از دوره دبستانتان چه خاطره جالبی دارید؟

    حجت الاسلام ری شهری: یادم هست در دوره دبستان به دلیل آن که در مکتب حساب نخوانده بودم، این درس برایم خیلی مشکل بود و اوایل نمره های بدی می گرفتم و مجبور شدم حساب را پیش دانش آموزان کلاس بالاتر بخوانم. یک روز با کسی که به من درس می داد قهر کردم و از آن به بعد نمره حسابم از آنچه بود بدتر شد. به همین جهت تلاش کردم و تصمیم گرفتم حساب را خوب یاد بگیرم و در فاصله کوتاهی ریاضیاتم خوب شد، حتی بهتر از سایر درسهایم، طوری که در کلاس پنجم و ششم شاگرد اول مدرسه شدم و به من جایزه دادند!

    کیهان فرهنگی: منزل شما در کدام منطقه شهرری بود؟

    حجت الاسلام ری شهری: خانه ما آخرین خانه عظیم آباد شهرری بود که آن موقع «سرکوره » می گفتند. بعد از کوره های آجرپزی، خانه های کوچکی طرف جنوبی کوه بود و در جنوبی ترین نقطه شهرری، آخرین خانه، پشت مسجد امام حسن مجتبی (ع) خانه ما بود و بعد از آن دیگر باغ بود. مسکن ما خانه ای خشت و گلی بود که سه اتاق داشت، در یک اتاقش ما می نشستیم - پدر و مادرم، مادربزرگم و بچه ها - و یک اتاقش دست یکی از عمه هایم بود که با شوهرش آنجا بود و اتاق دیگر هم دست عمه دیگرم بود که با شوهر و بچه هایش آنجا زندگی می کردند.

    کیهان فرهنگی: طبعا خاطرات کودکی شما مربوط به همان خانه است.

    حجت الاسلام ری شهری: بله، یادم هست یک شب دزد دیوار باغ جنب خانه ما را سوراخ کرده بود که از خانه ما چیزی ببرد و متاسفانه چیزی برای بردن پیدا نکرده بود!

    کیهان فرهنگی: آن خانه به صورت ارث به پدرتان رسیده بود؟

    حجت الاسلام ری شهری: نخیر، پدرم بعد از به دنیا آمدن من، وقتی که کمی دست و بالش باز شده بود آن را ساخته بود و چون خواهرانش زندگی فقیرانه ای داشتند، به هرکدام اتاقی داده بود و به آنها کمک می کرد. پدرم در 12سالگی پدرش را از دست داده بود، یک مقدار هم در سمنان و تهران و شهرری ارث داشتند که اقوام برده بودند و چیزی به او نرسیده بود. پدرم هرچه داشت از کارگری به دست آورده بود; بعد یک نانوایی در شهرری اجاره کرده بود و دیگر کارگری نمی کرد، بعد هم مغازه را خریده بود.

    کیهان فرهنگی: ایشان در قید حیات اند؟

    حجت الاسلام ری شهری: نخیر، پدر و مادرم هر دو در تصادف اتومبیل از دنیا رفتند.

    کیهان فرهنگی: همزمان؟

    حجت الاسلام ری شهری: نخیر، مادرم قبل از پیروزی انقلاب، زمانی که چهل و چند سال داشتند همراه با چند خواهر و برادر کوچکترم در سفری که به قم می رفتند، به خاطر آنکه در جاده قم مانور بوده، از جاده ساوه به قم می روند و در محل «شاه جمال » تصادف کردند. آنجا مادرم و برادر کوچکترم از دنیا رفتند. پدرم هم زمانی که من در وزارت اطلاعات بودم، تصادف کردند و فوت شدند.

    کیهان فرهنگی: خداوند آنها را رحمت کند.

    حجت الاسلام ری شهری: مرحوم مادرم به من می گفت: زمانی که تو را در شکم داشتم، روزی در کنار خانه ایستاده بودم، عابری که از آنجا می گذشت به من گفت: این بچه ای که در شکم داری پسر است و از یکی از بچه هایت هم خیر می بینی. به همین صورت مبهم گفته بود. حالا او چه کسی بوده، مشخص نیست.

    کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! چطور شد که به درس طلبگی و لباس روحانیت علاقه مند شدید؟

    حجت الاسلام ری شهری: این موضوع یک مقدمه ای دارد. همانطور که قبلا اشاره کردم، پدرم به روحانیون و مخصوصا به آقای اثنی عشری بسیار علاقه داشت. مرحوم اثنی عشری از روحانیون بسیار متدین، باسواد و از شاگردان و دست پروردگان مرحوم بافقی بود و مثل آن مرحوم، اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. ایشان در منبرهایش از دستگاه انتقاد می کرد و من زمانی که بچه بودم پای منبر او می رفتم. آقای اثنی عشری در جریان 15 خرداد دستگیر شد و طولی نکشید که از دنیا رفت. پدرم می گفت: یک روز آقای اثنی عشری در مسجد مرا خواست و ضمن اشاره به تو گفت: این پسر توست؟ گفتم: بله، چطور؟ گفت: من دقت کردم دیدم موقعی که سر منبر صحبت می کردم، فقط این بچه بود که با دقت به حرف من گوش می داد; و بعد گفته بود: هرچه خرج طلبگی اش می شود، من می پردازم. پدرم گفته بود: نیازی نیست و تشکر کرده بود. به هرحال پدرم به روحانیت خیلی علاقه داشت، گاهی با همان وضعی که داشتیم چند روحانی ناشناس را که مثلا شب از ماشین جا مانده بودند، به منزل می آورد و پذیرایی می کرد.

    کیهان فرهنگی: واقعا کسانی مثل آقای بافقی حقشان با این صحبت ها ادا نمی شود.

    حجت الاسلام ری شهری: یک خاطره ای هم از آقای بافقی بعدا برایتان خواهم گفت که خیلی جالب است. به هرحال، همانطور که قبلا گفتم، وقتی در امتحانات کلاس پنجم و ششم نمرات خیلی خوبی آوردم و شاگرد اول شدم، معلمین مدرسه به من توصیه کردند که به دبیرستان بروم ولی پدرم تحت تاثیر مرحوم اثنی عشری و وضعیتی که در دبیرستان های آن زمان حاکم بود، مخالف ادامه تحصیل ام در دبیرستان بود و به من می گفت: یا باید طلبه بشوی یا کار کنی؟ من علاقه زیادی به تحصیل علم داشتم ولی به خاطر جو خاصی که در آن زمان علیه روحانیت در مدارس وجود داشت، به هیچ قیمتی حاضر نبودم طلبه بشوم و پدرم هم مرا بر سر دوراهی گذاشته بود و تاکید شدیدی داشت که من طلبه بشوم. به هرحال، به خاطر این که می دیدم آدم در حوزه ها چیزی یاد می گیرد، به خاطر اصل یادگیری و علم قبول کردم که بروم و درس طلبگی بخوانم، اما با پدرم شرط کردم که تنها «درس طلبگی » بخوانم ولی لباس نپوشم! پدرم قبول کرد و گفت: نمی خواهد لباس بپوشی، اما درس طلبگی را بخوان.

    کیهان فرهنگی: درس طلبگی را در همان شهرری شروع کردید؟

    حجت الاسلام ری شهری: بله، در مدرسه برهان شروع به خواندن دروس حوزوی کردم. آن زمان مسوول مدرسه مرحوم حاج محمدرضا بروجردی بود. ایشان فردی عالم و مجتهد و بسیار وارسته بودند. من یک سال آنجا بودم، یعنی سال تحصیلی 39 - 40 را در شهرری بودم. مقداری از «سیوطی » را آنجا خواندم و بعد به قم رفتم.

    کیهان فرهنگی: وقتی به قم رفتید آیت الله بروجردی هنوز در قید حیات بودند؟

    حجت الاسلام ری شهری: بله، حتی من دو بار نماز جماعت را پشت سر ایشان خواندم. تازه حمد و سوره را یاد گرفته بودم و تقلید و این گونه مسایل را هنوز درست نمی دانستم. از حدود 12 یا 14 سالگی نماز می خواندم و روزه می گرفتم وقتی که از شهرری به قم رفتم، بچه سال بودم و به این خاطر، پدرم، مادربزرگم «سارا خاتون » را همراه من فرستاد. ما در محل پنجعلی حیاط خلوت منزل حاج آقا عباس اربابی را به ماهی 20 تومان اجاره کردیم. پدرم آن زمان ماهی 051 تومان ماهانه برایم می فرستاد، شاید می خواست ما در قم در رفاه باشیم. به هر حال، در قم شروع به تحصیل کردم. سارا خاتون - مادر پدرم - خیلی به روضه امام حسین علاقه داشت و در مجالس روضه گریه عجیبی داشت. وقتی در روضه ها گریه می کرد همه می دانستند که سارا خاتون در آن مجلس شرکت کرده؟ صدایش خیلی بلند بود و با همان صدا و خیلی سوزناک گریه و شیون می کرد.

    کیهان فرهنگی: به نسبت آن زمان، پدرتان پول خوبی برای شما می فرستاده، یکی از روحانیان از خاطرات زمان طلبگی اش می گفت: ما با مکافات ماهی پنج تومان شهریه می گرفتیم و باید یک ماه با آن سر می کردیم. می گفت: ما با این پول یک کیسه اسفناج می خریدیم و می پختیم و آن را به تدریج تا پایان ماه، با نان می خوردیم. البته اگر گاهی پولی هم باقی می ماند، ماست هم می خریدیم و با اسفناج می خوردیم. وضع شما نسبت به آنها خیلی خوب بوده.

    حجت الاسلام ری شهری: بله، گاهی 20 یا 30 تومان هم اضافه می آوردیم و من با پول اضافی کتاب می خریدم.

    کیهان فرهنگی: کتاب های خارج از درس طلبگی؟

    حجت الاسلام ری شهری: نخیر، کتاب هایی که برای آینده درسی ام لازم بود، کتاب هایی که مورد نیاز طلبگی ام بود. کتاب های عربی مثل «مطول » و از این قبیل.

    کیهان فرهنگی: در آغاز ورودتان به حوزه علمیه قم چه چیزی به نظرتان جالب بود؟

    حجت الاسلام ری شهری: یکی از مطالب جالبی که در قم برایم افتاق افتاد، آشنایی ام با مقام عارف بزرگوار جناب شیخ رجبعلی خیاط بود. داستان این بود که من در قم، مثل سایر طلبه ها تقریبا هر وقت فرصت می شد به مسجد جمکران می رفتم. یک شب که به آنجا رفته بودم، پس از نماز و دعا، وقتی از در مسجد بیرون آمدم، یک بنده خدا پیش من آمد و سلام و احوالپرسی گرمی کرد و گفت: من به نماز و دعای شما توجه داشتم و علاقه مند شده ام با شما دوست بشوم، چه کار کنم!؟ او از جناب شیخ رجبعلی خیاط صحبت کرد و گفت: شیخ شخصیتی دارای ویژگی های عجیب است و من به واسطه سخنان آن شخص با شخصیت و حالات جناب شیخ آشنا شدم.

    کیهان فرهنگی: آن زمان جناب شیخ هنوز در قید حیات بودند؟

    حجت الاسلام ری شهری: بله، ایشان چند ماه بعد در شهریور 0431 فوت کردند. من متاسفانه ایشان را ندیدم اما به وسیله همان شخص با سخنان و حالات ایشان و همینطور با شاگردانشان آشنا شدم. یکی از بهترین شاگردان جناب شیخ که من با او آشنا شدم، مرحوم شیخ عبدالکریم حامد بود. این شیخ عبدالکریم حامد خودش هم چیزهایی داشت و خیلی اهل مطالعه و مسلط بر آیات و احادیث بود. آقای سیدان هم از دوستان نزدیک شیخ عبدالکریم حامد بود و خاطرات بسیار خوبی از او نقل می کرد و می گفت: یک روز با شیخ عبدالکریم حامد به مجلس جناب شیخ رفتیم. مردم پشت سر او رو به قبله نشسته بودند و جناب شیخ با صدای بلند دعا می خواند: اللهم انی اسئلک الامان... من در دلم گفتم خدایا اگر این شیخ از اولیاء توست، امسال سخنرانی و منبر من بگیرد!

    تا این نیت از دلم گذشت، جناب شیخ همان طور که مشغول دعا خواندن بود گفت: من به او می گویم فکر پول نباش، او آمده با پول مرا امتحان کند!

    کیهان فرهنگی: نظیر چنین حکایتی از آقای شجاعی هم شنیده شده.

    حجت الاسلام ری شهری: بله، آن یک خاطره دیگری است. خاطره ایشان را هم بنده در کتاب کیمیای محبت آورده ام. خاطره آقای شجاعی راجع به نماز است. می گفت: یکی دو ساعت به غروب مانده بود و من نمازم را نخوانده بودم. کسی هم خبر نداشت. کم سن و سال بودم و منبر می رفتم. جناب شیخ تا مرا دید نگاهی به من کرد و گفت: آخر نوکر امام حسین که تا این وقت نمازش نمی ماند. گفتم: چشم!

    کیهان فرهنگی: حالا که بحث جناب شیخ و آشنایی حضرت عالی با ایشان پیش آمده، خوب است درباره نحوه تدوین کتاب «تندیس اخلاص » هم صحبت بفرمایید. ظاهرا شما اولین کسی هستید که کتاب مستقلی درباره جناب شیخ نوشته اید و او را به جامعه معرفی کرده اید.

    حجت الاسلام ری شهری: همانطور که گفتم، آشنایی بنده با جناب شیخ و بعضی از شاگردان ایشان، در قم و به صورت اتفاقی توسط شخصی انجام گرفت که بهتر است اسم او را اینجا نیاورم. به هر حال، از آن طریق با آقای شیخ عبدالکریم حامد و آقای سیدان آشنا شدم. سخنان جناب شیخ برای من جاذبه خاصی داشت و نکات معرفتی بسیاری در صحبت های نقل شده از ایشان وجود داشت. من مدت ها فکر می کردم که چه خوب است این صحبت ها و نقل قول ها یک جا جمع بشود تا دیگران هم از آنها استفاده کنند، احساسم این بود که جامعه ما و بویژه نسل جوان به این گونه صحبت ها نیاز دارند و کاربرد تبلیغی و سازندگی این کلمات بسیار زیاد است. روزی به ذهنم رسید که شاگردان جناب شیخ، همه پیر هستند و یکی پس از دیگری از دنیا می روند و چقدر خوب است که ما قبل از اینکه دسترسی به آنها ناممکن بشود، ترتیبی بدهیم که خاطرات آنها ضبط شود. با یکی از دوستان که هم انگیزه این کار را داشتند صحبت کردم و از او خواستم که کار جمع آوری خاطرات شاگردان جناب شیخ را به عهده بگیرد او هم با تک تک کسانی که آن زمان در دسترس بودند و حالا بعضی هایشان فوت کرده اند تماس گرفت و خاطرات آنها را جمع آوری کرد. البته من به او محورهای بحث و سؤالات مصاحبه را داده بودم. به هر حال، پس از ضبط خاطرات، آنها را پیاده کردیم و برای هر مصاحبه پرونده ای جدا تشکیل دادیم. آن زمان به علت اشتغالات فراوان کار تنظیم مصاحبه ها و خاطرات را به جناب الهی خراسانی مسؤول پژوهشگاه آستان قدس رضوی که از دوستان صمیمی و خوب من هستند سپردم و خواهش کردم اگر در پژوهشگاه کسی هست که بتواند پرونده ها را تنظیم و ارایه کند، به من معرفی کند. آقای خراسانی هم یکی از دوستان را خواسته بود و کار را به او سپرده بود. بنده هم مقدمه ای بر آن نوشتم و کتاب به نام «تندیس اخلاص » منتشر شد.

    کیهان فرهنگی: با وجود استقبال بسیار خوبی که از این کتاب شد و چاپهای متعدد از این اثر گواه این امر است، چرا پس از آن کتاب «کیمیای محبت » را در همان موضوع منتشر کردید؟

    حجت الاسلام ری شهری: درست است، وقتی که تندیس اخلاص چاپ شد استقبال خوبی از آن شد، از طرفی وقتی که من مجددا به اصل آن پرونده ها مراجعه کردم دیدم آنطور که باید و شاید خاطرات شاگردان جناب شیخ آنجا مورد استفاده قرار نگرفته و بعضی از آن خاطرات هم کاستی هایی داشت. این بود که با تمام ضیق وقتی که داشتم، احساس کردم که باتوجه به استقبال خوبی که از کتاب «تندیس اخلاص » شده، بهتر است خودم کار را مجددا شروع و تنظیم کنم.

    کیهان فرهنگی: یعنی بازخوانی پرونده ها و فصل بندی جدید و نکات تازه...

    حجت الاسلام ری شهری: بله بازخوانی پرونده ها، فیش برداری از آنها، ارایه نکات برجسته و قالب بندی جدید و این بار در چارچوب قرآن و حدیث و روایات اسلامی برای سازندگی بیشتر.

    ما انشاءا... در آینده بازهم پیرامون جناب شیخ و مسایل عرفانی با شما حبت خواهیم کرد. اکنون اجازه بدهید به مبحث طلبگی شما برگردیم، در قم نزد چه کسانی درس های حوزوی را شروع کردید؟

    حجت الاسلام ری شهری: همانطور که قبلا گفتم، من در مدرسه برهان شهرری طی یک سال تا «سیوطی » را خوانده بودم و بعد که در سال 1340 به قم رفتم، مجددا سیوطی را نزد شیخ رحمت الله فشارکی از فضلای قم خواندم. در قم به مدرسه آیت الله گلپایگانی می رفتم. آقای بهشتی و آقای مشکینی و آقای ربانی هم برای ساماندهی و برنامه ریزی به آن مدرسه آمده بودند. آن مدرسه اولین مدرسه ای بود که تحت برنامه بود و من آنجا را می پسندیدم. وقتی برای ثبت نام آنجا رفتم، آقای بهشتی و آقای ربانی هر دو از من امتحان گرفتند. من همانجا احساس کردم که آقای بهشتی خیلی تیز است و در ادبیات هم خیلی قوی تر از دیگران است. به هر حال فکر می کنم پس از یک هفته، آقای بهشتی را در مدرسه فیضیه پس از نماز دیدم و از نتیجه امتحان خودم پرسیدم. فرمودند: آقا! شما از پایه اول یک مقدار بالاتری و از پایه سوم یک مقدار پایین تر، بیا یک بار دیگر پایه دوم را در مدرسه ما بخوان، و اضافه کردند: شما مطمئنا پس از پانزده سال تحصیل در این مدرسه، مجتهد خواهی شد. درست می گفتند، آنجا برنامه های مختلفی داشتند، فقط ادبیات نبود.

    کیهان فرهنگی: از هم دوره هایتان چه کسی بیشتر به یادتان مانده است؟

    حجت الاسلام ری شهری: آقای دکتر روحانی و آقای محمدی گلپایگانی و آقای عبداللهی که حالا در جامعه مدرسین هستند از شاگردان آن مدرسه بودند.

    کیهان فرهنگی: شهریه هم می گرفتید؟

    حجت الاسلام ری شهری: شهریه نمی دادند یا اگر می دادند خیلی مختصر بود. من اولین شهریه ام را از امام گرفتم. فکر می کنم مبلغ آن ده یا پانزده تومان بود. البته تا رتبه او را نمی خواندیم به شهریه نمی رسیدیم، اما چیزی که در آن مدرسه برای من جالب بود این بود که مدیریت مدرسه و تدبیر آقای بهشتی چنان بود که اگر طلبه ها از مدرسی به دلیل تدریس نامطلوب یا رفتار نامناسب شکایتی می کردند با دقت و سرعت رسیدگی می شد و گاهی استاد را عوض می کردند. مدیریت آنها هرگز از نوع مدیریت به اصطلاح رفاقتی، یا مدیریت رودربایستی نبود.

    کیهان فرهنگی: درجریان وقایع قیام پانزده خرداد قم شما در همان مدرسه بودید؟

    حجت الاسلام ری شهری: بله، آن زمان ما در مدرسه آیت الله گلپایگانی بودیم. بعد از جریان انقلاب، به دلیل اختلافی که بین آقایان با آقای گلپایگانی بر سر مسایل انقلاب پیش آمد، رفتند و مدرسه حقانی را تاسیس کردند و یک سال بعد هم مدرسه ه تدریج سامانش به هم ریخت و من به مدرسه حجتیه رفتم و در همان مدرسه سال 24 معمم شدم و لباس پوشیدم. از سال 34 به بعد، تا چند سال تابستان ها برای ادامه تحصیل به مشهد می رفتم چون هوای آنجا خنک بود و ازطرفی آقای نیشابوری که استاد ادبیات خوبی بود آنجا تدریس می کرد. من «مطول » را در مشهد نزد همین آقای نیشابوری خواندم و همانجا سال 4431 و دقیقا در بیستم تیر توسط ساواک مشهد دستگیر شدم.

    کیهان فرهنگی: به خاطر فعالیت های سیاسی؟

    حجت الاسلام ری شهری: حالا عرض می کنم. تنها چند روز بود که من به مشهد رفته و در حجره ای به صورت مهمان سکنی داشتم آن روز غروب من در حجره تنها بودم چراغ حجره را خاموش کرده بودم که هم اسراف نباشد و هم موقع خواندن نماز مغرب، حضور قلب داشته باشم. ناگهان دیدم کسی جلو اتاقم فندک زد و رفت. من فکر کردم شاید کسی با من کاری دارد. نمازم که تمام شد، چراغ را روشن کردم که اگر کسی کاری دارد داخل بیاید، بعد دیدم که چند مرد داخل حجره ام شدند و شروع به تفتیش اتاق کردند. من نمی دانستم آنها دنبال چه چیزی هستند. بعد دیدم از لای صفحات یکی از کتاب ها چند اعلامیه در آوردند و خطاب به من گفتند: برویم! من اصلا نمی دانستم چه شده و چرا باید با آنها بروم؟ در راه که می رفتیم صاحب حجره، آقای سلیمی را هم دیدم، آنها صاحب حجره را هم با خودشان همراه کردند، چند دقیقه ای در یکی از حجره ها صحبت هایی کردند و بعد ما را سوار اتومبیلی کردند و به ساواک مشهد بردند و بازجویی ها شروع شد آنها 54 روز مرا در سلول انفرادی ساواک نگهداشتند. بعد معلوم شدکه وعاظ اصفهانی در ارتباط با محکوم کردن حکم اعدام مرحوم بخارایی و یارانش درجریان ترور منصور، اطلاعیه ای داده بودند و ماموران دنبال آن اطلاعیه می گشتند و چون من تازه از قم آمده بودم و آنها روی قم حساس بودند، تصور کرده بودند که من حامل آن اطلاعیه هستم و برایم تعقیب و مراقبت گذاشته بودند. درحالی که آن اعلامیه هایی که از اتاق من بردند، راجع به آقای قمی بود. بعد هم مرا به دو ماه زندان محکوم کردند.این زندان، مقدمه رفتن من از ایران به نجف بود.

    کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! اصولا آشنایی شما با سیاست و مسایل سیاسی چگونه و از کجا آغاز شد؟

    حجت الاسلام ری شهری: آشنایی من با مسایل سیاسی و انقلاب، درحقیقت از سخنرانی های حضرت امام شروع شد. آنطور که یادم هست، در تمام سخنرانی های حضرت امام حاضر بودم و تنها سخنرانی را که تقریبا از نیمه رسیدم، سخنرانی مدرسه فیضیه ایشان در روز عاشورا بود. وقتی که من آنجا رسیدم، تقریبا همه راهها را بسته بودند. من آن زمان در مدرسه آقای گلپایگانی بودم. از خیابان منوچهری تا مدرسه فیضیه پیاده آمدم. مردم یک عده را به پشت بام مدرسه هدایت می کردند. من به مسجد اعظم رفتم و ازطریق راه پله های مسجد به پشت بام مسجد رفتم و از آنجا شنیدم که امام می فرمودند: منبری ها را سازمان امنیت خواسته و گفته درباره سه چیز صحبت نکنید، شاه و آمریکا و اسراییل. من آنجا شنیدم که امام خطاب به شاه فرمودند: مگر تو اسراییلی هستی!؟ موضوع دیگری که خیلی برای من آموزش و سازندگی داشت، مساله آن زندان دو ماهه در مشهد بود. در همان سال در مشهد حدود پنجاه نفر از طلبه ها را هم دستگیر کرده بودند و پیش ما آوردند. آقای هادی خامنه ای و آقای طاووسی را هم گرفته بودند. همان سالی بود که قبای طلبه ها را از کمر می بریدند و آنها را به بیگاری می بردند.

    کیهان فرهنگی: درباره آموزش ها و سازندگی هایی که زندان مشهد برای شما داشت توضیح بفرمایید.

    حجت الاسلام ری شهری: ببینید! من اصولا در زندگی فشار ندیده بودم، فشارها انسان را می سازند. در خانواده، من فرزند اول بودم و نازک نارنجی بار آمده بودم. شرایط زندان برای من شرایط دیگری بود. آنجا با سختی و فشار و کمبود مواجه، آشنا و عملا وارد سیاست شدم. زندان برای من مثل کلاس درس بود. در زندان تجربه های مختلفی آموختم. بعضی افراد را انسان تنها در زندان می شناسد. اجازه بدهید در همین ارتباط خاطره ای را برایتان بگویم. همانطور که قبلا عرض کردم، من در مسجد جمکران دوستی پیدا کردم که جناب شیخ رجبعلی خیاط را به من معرفی کرد. او تنها کسی بود که در مشهد موقع دستگیری مرا می شناخت. ایشان در مدرسه نواب بود و من در مدرسه میرزاجعفر بودم که دستگیر شدم. آن زمان حدود 300 تومان پول و مقداری لباس داشتم. در زندان هرچه به آن دوست نامه نوشتم که آن پول و لباس هایم را برایم بیاور، نیاورد و جوابی نداد، پس از آزادی از زندان، وقتی او را دیدم پرسیدم: مگر نامه های من به تو نمی رسید؟ چرا پول و لباس ها را برایم نفرستادی؟ گفت: استخاره کردم بد آمد!

    کیهان فرهنگی: آن زمان پدر و مادرتان از جریان دستگیری شما در مشهد باخبر بودند؟

    حجت الاسلام ری شهری: نخیر، من به آنها نگفته بودم، چون مشخص نبود تا چه مدت در زندان خواهم ماند.

    کیهان فرهنگی: اوضاع زندان مشهد در آن سال چگونه بود؟

    حجت الاسلام ری شهری: در زندان به ما لباس نمی دادند. تنها یک شلوار، یک پیراهن و قبایی داشتم که از کمر قیچی کرده بودند و آنقدر چرک شده بود که قابل پوشیدن نبود. حمام رفتن آنجا شرایط خاصی داشت، آب همیشه سرد بود و بعد هم باید لباس خیس را در سایه می گذاشتیم، چون آفتاب نداشتیم و سلول انفرادی بود. تنها کسی که در آن شرایط به من سر می زد آقای عباسی بود که حجره اش را به من داده بود. او مرا نمی شناخت و وقتی فهمید در مشهد جای را ندارم، گفت: بیا و در حجره من بمان. بعد هم که به زندان عمومی آمدم، مرتب به من سر می زد و برایم لباس و غذا می آورد. این هم یک تجربه دیگر از زندان بود; از کسی که مرا نمی شناخت و آن همه لطف کرد و کسی که مرا می شناخت و ادعای دوستی داشت ولی در عمل چنان کرد.

    کیهان فرهنگی: در انفرادی شکنجه هم در کار بود؟

    حجت الاسلام ری شهری: تا زمانی که در ساواک بودیم خیلی اذیت کردند. برخورد ساواک خیلی خشن بود، اما دادگاه ارتش که آمدیم وضع بهتر بود و حرف سرشان می شد. در زندان، آقا هادی خامنه ای را خیلی شلاق زدند و علاوه بر شلاق او را در آفتاب نگه می داشتند. آقای طاووسی را یک بار 300ضربه شلاق زدند که خون از بدنش می آمد. اما مرا نزدند، البته من مساله ای هم نداشتم. یک سال پس از آزادی از زندان، سال 1345 موقعی که در قم بودم، نامه ای از دادگاه تجدیدنظر مشهد برایم آمد و مجددا مرا خواسته بودند. من با خودم گفتم وقتی دادگاه اولیه آن طور بود، حتما در این دادگاه وضع بدتر می شود، به همین خاطر به پدر و مادرم گفتم که می خواهم به نجف بروم و درسم را آنجا ادامه بدهم. آنها هم موافقت کردند و من در سن نوزده سالگی اول به مدرسه آقای قائمی در آبادان رفتم و یک شب آنجا بودم و از آنجا به نجف رفتم.

    کیهان فرهنگی: قبل از آن که به نجف بروید، چه درس هایی را در قم خوانده بودید؟

    حجت الاسلام ری شهری: تا سال 44 که در قم بودم، به مرحله رسائل مکاسب رسیده بودم.

    کیهان فرهنگی: لمعتین را پیش چه کسی خواندید؟

    حجت الاسلام ری شهری: لمعتین را پیش آقای صلواتی خواندم. مقداری از قوانین را پیش آقای اعتمادی و آقای نوری خواندم و درس حاشیه آقای آدینه وند هم رفته بودم.

    کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! کدامیک از شخصیت ها و اساتید حوزوی تاثیربیشتری روی شخصیت شما داشتند؟

    حجت الاسلام ری شهری: من در حوزه به مسایل اخلاقی و عرفانی علاقه بیشتری داشتم. اولین جرقه این گرایش را هم درس اخلاق حاج آقا حسین فاطمی در من زد. ایشان از شخصیت های تاثیرگذار بود. من پنجشنبه ها به درس اخلاق آن بزرگوار می رفتم و شاید علت علاقه من به جناب شیخ رجبعلی خیاط هم نتیجه آموزش های ایشان بود. آقای مشکینی هم از اساتید تاثیرگذار بر شخصیت من بود. من نزد ایشان رسائل مکاسب را خواندم.

    کیهان فرهنگی: در قم؟

    حجت الاسلام ری شهری: نخیر، در نجف. دقت و برنامه ریزی و نظم آقای مشکینی در استفاده از وقت، برای همه سرمشق بود. ایشان از هر فرصتی ولو کوتاه، استفاده علمی می کردند، حتی زمانی که برای تفریح همراه با اصغر آقاکنی کنار شط کوفه می رفتیم، در فاصله ای که غذا حاضر می شد، آقای مشکینی کتابشان را در می آوردند و مطالعه می کردند.

    کیهان فرهنگی: از حال و هوای نجف در آن سال ها بفرمایید، نجف را چگونه دیدید؟

    حجت الاسلام ری شهری: وقتی من به نجف رفتم، حضرت امام تازه به آنجا آمده بودند. آقای مشکینی هم چند ماه پس از من و به صورت قاچاقی به نجف آمده بود. اصغر آقاکنی هم که از شاگردان باسواد امام بود، آنجا بود و به ما ادبیات درس می داد. در نجف، من با آقای مشکینی، اصغر آقاکنی، آقای رحیمیان سرپرست فعلی بنیاد شهید هم سفره بودیم و در حجره آقای متقی غذا می خوردیم. بعد من به مدرسه آقای بروجردی رفتم و حجره گرفتم. سیزده ماه در نجف بودم. آن زمان حضرت امام در مدرسه آقای بروجردی نماز می خواندند و آقای قدیری که حالا در شورای نگهبان است، آنجا اذان می گفت. یادم هست که آقای حلیمی که حالا در پاکستان است، از آقای مشکینی دعوت کردند که در ماه رمضان در نجف منبر بروند و آقای مشکینی گفته بود: به شرطی منبر می روم که امام پای منبرم ننشینند. نکته عجیبی برایتان بگویم، در نجف از طرف حوزه به آقای مشکینی انتقاد می کردند که چرا به منبر می رود؟ ! می گفتند: آدم باسوادی که مکاسب درس می دهد و این قدر شاگرد دارد، نباید منبر برود، منبر کار آدم های بی سواد یا کم سواد است! این دیدگاه نجف در آن زمان بود. اصلا می گفتند: روحانی باسواد نباید منبر برود و این فکر خطرناکی بود. به همین دلیل وقتی که ما به یکی دو کیلومتری نجف می رفتیم، می دیدیم شیعیان آنجا نماز بلد نیستند و این خیلی عجیب بود! آن موقع معروف بود که شیعیان شهر شیعه نشین نجف، نه نماز می خوانند و نه روزه می گیرند! آنها از شیعه بودن تنها زیارت دوره را می دانستند که پنج بار به زیارت امام حسین (ع) بروند و حوزه آنجا هیچ کاری برای آنها نمی کرد. آنها معتقد بودند که کار تبلیغی باید به دست افراد کم سواد یا بی سواد باشد!

    کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! ازدواج شما در قم صورت گرفت یا در نجف؟

    حجت الاسلام ری شهری: این موضوع هم برای خودش داستانی دارد. من در سن 20سالگی احساس کردم که دیگر باید ازدواج کنم. در عراق یک روز که به زیارت امام حسین (ع) رفته بودم، گفتم: یا اباعبدالله، من می خواهم ازدواج کنم، کمکم کن! یکی دو روز بعد، این موضوع را سر صبحانه با اصغر آقاکنی در میان گذاشتم و گفتم: به فکر افتاده ام که ازدواج کنم. گفت: می خواهی دختر آقای مشکینی را رایت خواستگاری کنم؟ گفتم: نه ما با ایشان هم غذا هستیم و اگر چنین صحبتی بشود و بعد موافقت نکند، بد می شود. اصغر آقاکنی گفت: نه، من می گویم. به هرحال، هرچه من اصرار کردم او قبول نکرد. اتفاقا آن موقع، حاج آقا مرتضی تهرانی برای زیارت به نجف آمده بود و ایشان هم با آقای مشکینی دوستی و ارتباط داشت. اصغر آقاکنی موضوع ازدواج مرا به ایشان هم گفته بود و در حقیقت خواستگاری از جانب من توسط حاج آقا مرتضی تهرانی صورت گرفت. آقای مشکینی در پاسخ فرموده بودند که باید استخاره کنم و چند روز مهلت بدهید. بعد از چند روز فرمودند: استخاره خوب آمده و حرفی ندارم، تا ببینیم بعد چه می شود. من آن زمان نامه ای به پدر و مادرم نوشتم و از آنها خواستم که به قم بروند و اگر پسندیدند، به من هم خبر بدهند. آنها رفتند و برایم نامه نوشتند که خوب است، ولی دختر آقای مشکینی بچه است! من هم برایشان نوشتم; صبر می کنم تا بزرگ بشود. به هرحال، ما صحبت ها و قرارهایمان را در نجف با آقای مشکینی گذاشتیم و بعد، وقتی که از نجف به مشهد رفتم، عقد کردیم.

    کیهان فرهنگی: مگر آیت الله مشکینی در مشهد بودند؟

    حجت الاسلام ری شهری: آقای مشکینی آن موقع به مشهد تبعید شده بود.

    کیهان فرهنگی: مهریه را چقدر تعیین کردید؟

    حجت الاسلام ری شهری: وقتی درمشهد صحبت مهریه پیش آمد، آقای مشکینی موضوع را به خود من واگذار کردند و فرمودند: هر قدر شما تعیین کنید! من آن موقع زندگی سطح بالایی نداشتم، پدرم هم زندگی متوسطی داشت. فکر کردم مبلغی را مشخص کنم که قدرت پرداختن آن را داشته باشم. به همین خاطر، در نامه ای به آقای مشکینی نوشتم، مهریه 5000 تومان باشد. ایشان 5000 تومان را 500 تومان خوانده بود و پیام دادند که اشکالی ندارد، اگر می خواهند 500 تومان باشد حرفی ندارم، ولی چون خواهر عروس مهریه اش هزار تومان است، همان هزار تومان را قبول کنند، من کاری می کنم که ایشان همان پانصدتومان را بیشتر بدهکار نباشند!

    کیهان فرهنگی: به پول آن زمان تقریبا می شود پنج سکه طلا، نفرمودید اختلاف سن شما با همسرتان در آن زمان چند سال بود؟

    حجت الاسلام ری شهری: من 22سال داشتم و همسرم 11سال. به هرحال، آقای مشکینی حدود 18ماه در مشهد ماندند و بعد ساواک موافقت کرد که به قم بروند. وقتی که به قم رفتند، من هم به قم رفتم. البته قرار ما این بود که بگذارم همسرم بزرگتر بشود، ولی من احساس کردم که باید زودتر ازدواج کنم و بالاخره با اصرار زیاد من، موافقت کردند و جشن ازدواجی در منزل خودشان گرفتند و تقریبا همه مراجع و آقایانی که آن زمان زنده بودند، در جشن شرکت کردند. این را هم بگویم که وقتی از نجف به مشهد برگشتم، یک ماه بعد از عقد ازدواجمان دوباره مرا دستگیر و زندانی کردند.

    کیهان فرهنگی: پس از ازدواج از نظر معیشتی مشکلی نداشتید؟

    حجت الاسلام ری شهری: پس از ازدواج ابتدا خانه ای نزدیک منزل آقای مشکینی اجاره کردم به ماهی 120 تومان و خانم صاحب خانه هم همانجا می نشست. بعد از مدتی نزدیک همان جا دو اتاق اجاره کردم و بعد هم مدتی منزل آقای طاهری خرم آبادی بودم. هزینه زندگی مرا قبل از ازدواجم پدرم می داد. من جز مدتی که در نجف بودم و شهریه گرفتم، در قم شهریه نمی گرفتم، اما بعد از ازدواج کمک مالی پدرم قطع شد و مستقل شدم و درآمدم منحصر شد به شهریه ای که می گرفتم به اضافه پولی که محرم و صفر و رمضان از تبلیغ می گرفتم و خداوند هزینه زندگی ام را از آن طریق تامین می کرد. البته ابتدای زندگی مشکلات زیادی داشتیم ولی بحمدالله به تدریج مشکلات حل شد. پس از مدتی در حدود سال 5531 دوهزار تومان پول تهیه کردم و حدود چهارده هزار تومان هم قرض کردم و خانه کوچکی در پنجعلی خریدم. مدتی بعد، نزدیک پیروزی انقلاب، 120 متر زمین در باغ قلعه نزدیک منزل امام خریدم و ساختم. بعد از پیروزی انقلاب، این خانه در خیابان افتاد و به من یک معوض دادند و با آن معوض که دویست و چند متر است، دارالحدیث را ساختم. در حقیقت تولد دارالحدیث از زیرزمین آن خانه شروع شد. البته برای دارالحدیث، آن مساحت جای تنگی بود و به همین خاطر دو خانه کناری آن را هم خریدم و ضمیمه دارالحدیث کردم.

    کیهان فرهنگی: بنابراین زمینی از دولت برای دارالحدیث نگرفتید؟

    حجت الاسلام ری شهری: نخیر، در مدتی هم که مسوولیت های وزارت و غیره را داشتم، هیچوقت زمینی نگرفتم. حالا هم همین خانه چهارطبقه ای را که دارم، هبه کرده ام به حضرت عبدالعظیم (ع) و این هم مربوط به قبل از انقلاب است و حالا خودم در یک طبقه از همان خانه ای که هبه کرده ام، می نشینم. طبقه زیرزمین خانه را هم حسینیه کرده ام.

    کیهان فرهنگی: به مناسبت طرح موضوع دارالحدیث، حتما سوالاتی درباره این موسسه و همینطور کار گرانسنگ شما «میزان الحکمه » از حضورتان خواهیم داشت، اجازه بدهید حالا از اولین اثرتان سوال کنیم و اینکه موضوع آن چه بود و در چه سالی منتشر شد؟

    حجت الاسلام ری شهری: اولین اثر بنده یک کتاب جیبی است به نام «بحث هایی درباره خدا» این کتاب را آقای مصطفی زمانی که آن زمان انتشارات پیام اسلام را در قم داشت، در حدود سال 1931 قمری چاپ کرد. یعنی تقریبا 33سال پیش. حدود سال های 94 یا 05 شمسی و چندین بار هم به چاپ رسید و استقبال خوبی از آن به عمل آمد. ما در شهرری جلسه ای به نام مکتب قرآن داشتیم و آنجا مسایل اعتقادی را بحث و گفت وگو می کردیم. این کتاب محصول آن زمان و آن جلسات است، ولی خود من حالا این کتاب را ندارم.

    کیهان فرهنگی: این کتاب را همان سال ها خوانده بودم و حالا هم در منزل دارم. نکته جالبی که آنجا هست این است که در پسوند فامیلی شما آن زمان عبارت «شاه عبدالعظیمی » آمده بود که بعدها در دیگر آثارتان به جای آن، عبارت «ری شهری » قرار گرفت که البته هر دو به یک مفهوم است. چرا این پسوند را به دنبال فامیلی تان اضافه کرده اید؟

    حجت الاسلام ری شهری: درست است، به دلیل فراوان بودن شهرت «محمدی » ، پسوند «شاه عبدالعظیمی » را به فامیلی ام اضافه کردم. این موضوع بود تا این که یک بار آقای مشکینی در نامه ای که برای من نوشته بود مرا «ری شهری » خطاب کرده بود. من از این ترکیب خوشم آمد و از آن به بعد از شهرت محمدی ری شهری استفاده کردم که بعد هم در تداول عمومی به عنوان «خاص » ری شهری شناخته شدم.

    کیهان فرهنگی: البته علاقه به زادگاهتان هم در آن مستتر است.

    حجت الاسلام ری شهری: بله

    کیهان فرهنگی: اجازه بدهید به «موسوعه میزان الحکمه » برگردیم. این اثر در میان دیگر کارهای شما از برجستگی خاصی برخوردار است و کاری ماندگار در حوزه حدیث پژوهی به صورت موضوعی است. اندیشه پرداختن به چنین موضوعی چگونه و چه زمانی به ذهنتان رسید؟

    حجت الاسلام ری شهری: فکر می کنم نقطه شروع این کار در سال 7431 بود. بعد از آن که از نجف به قم رفتم، آقای مشکینی را هم به مشهد تبعید کرده بودند. من هم بنا به دوستی و علاقه ای که به ایشان داشتم، به مشهد رفتم و حدود 81 ماهی که آقای مشکینی آنجا تبعید بود، من هم در مشهد ماندم و همان زمان بود که ساواک دنبال پدرم آمده بود تا او مرا به دادگاه معرفی کند. قبلا هم برایتان گفتم که وقتی نجف بودم از طرف دادگاه تجدیدنظر ارتش نامه ای برایم آمده بود که برای محاکمه به مشهد بروم و خودم را معرفی کنم. من اعتنایی به آن نامه نکردم اما ماموران ساواک در تهران و قم و مشهد دنبال من بودند. تصور آنها این بود که من از فعالین سیاسی هستم و نرفتن من به دادگاه هم شک آنها را بیشتر کرده بود. بالاخره رفتم و خودم را به سرهنگ مصباحی معرفی کردم. آنها مرا مجددا به دادگاه فرستادند. در دادگاه من به آنها تند شدم و انتقاد کردم، آنها هم عصبانی شدند و سه ماه دیگر برایم زندانی بریدند و از همانجا دستبند به دستم زدند و پیاده مرا به زندان عمومی مشهد بردند. یادم هست وقتی آقای مشکینی مرا با دستبند زندان دید، گریه اش گرفت و اشک می ریخت. به هر حال، در آن مدتی که در زندان بودم از آقای مشکینی خواستم که برایم کتاب بیاورد و ایشان هم جلد هفدهم «بحارالانوار» چاپ قدیم را با مقداری کاغذ برایم فرستادند و در حقیقت تالیف «میزان الحکمه » از آنجا آغاز شد، از یادداشت هایی که در زندان مشهد نوشتم.

    کیهان فرهنگی: اندیشه این کار هم از همانجا بود؟

    حجت الاسلام ری شهری: نخیر، اندیشه این کار مربوط به یک سلسله یادداشت هایی بود که از نجف آورده بودم. آن زمان کتاب های اخلاقی برایم خیلی جاذبه داشتند، وقتی روایات شیرین و جالب را می خواندم، تعجب می کردم که چرا این روایات نباید در دسترس باشد تا همه مردم بتوانند از آن استفاده کنند؟ واقعا احادیث ناب، مثل گوهرهایی بودند که کسی از آنها خبر نداشت. با مطالعه آن احادیث ناب در نجف، یک ذهنیتی برایم فراهم شده بود و دلم می خواست به وسیله ای آن احادیث را از غربت درآورم. در زندان که بودم روایات خاص را از روی کتاب های دیث یادداشت می کردم. بعد از زندان، این یادداشت ها را تکمیل کردم، جلدهای دیگر «بحارالانوار» را مطالعه و فیش برداری می کردم.

    کیهان فرهنگی: آن زمان دوره کامل بحار را داشتید؟

    حجت الاسلام ری شهری: نخیر، اتفاقا یکی ازمشکلات من همین بود که پولی برای خریدن دوره کامل بحار نداشتم و آرزویم این بود که بتوانم یک دوره بحار داشته باشم. به هر حال مجبور بودم به تدریج بحار را در کتابخانه ببینم و فیش برداری کنم. بعد از چند سال روایات انتخابی ام را به صورت الفبایی تنظیم کردم ولی هنوز نمی دانستم چه کاری در نهایت باید انجام بدهم. بعد از چند بار تغییر شکل و سازمان کار، یک مرتبه جرقه ای در ذهنم زده شد که کتابی تالیف کنم که شامل مباحث اخلاقی، اعتقادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی باشد. یادم هست یک بار هم با آقای مصطفی زمانی در این باره صحبت کردم، گفت: چیز جالبی از آب درنمی آید! اما نظر من این بود که خلاء بزرگی در جامعه فرهنگی ما هست که با این کتاب پر می شود و دنباله کار را گرفتم. در پی این بودم که ببینم چه روایاتی پاسخگوی چه نیازهایی در جامعه امروز ماست. دوره بحار را با همین دید مطالعه کردم و فیش برداشتم.

    کیهان فرهنگی: در مورد «بحارالانوار» مرحوم مجلسی حرف و سخن بسیار است. تصور ما این است که مرحوم مجلسی اتفاقا در مقام یک گردآورنده تمام احادیث شیعه از منابع و مآخذ گوناگون و پراکنده، واقعا کار عظیمی انجام داده است. اسم کتاب را هم «بحارالانوار» به مفهوم «دریای نورها» گذشته که اسم بامسمایی است به نظر شما به عنوان پژوهشگری غواص با این مجموعه عظیم چه باید کرد؟

    حجت الاسلام ری شهری: ببینید! همانطور که فرمودید، بحارالانوار یک مجموعه عظیم است و بسیاری از منابعی که علامه مجلسی از آنها استفاده کرده، حالا در دسترس نیست و قطعا اگر این کار هم انجام نمی شد، ما به بسیاری از احادیث دسترسی نداشتیم. «بحارالانوار» یک سلسله مکررات دارد و مکررات باید حذف شود، روایات مشابه هم باید کنار همدیگر قرار بگیرند، استدلال های احادیث درباره اعتقادات، اخلاقیات و مسایل اجتماعی و سیاسی باید کنار هم دیده شوند و چیز تازه ای مطابق با نیاز زمان از آنها بیرون بیاید و ما این کار را در «موسوعه میزان الحکمه » کرده ایم.

    کیهان فرهنگی: حضرت عالی در «میزان الحکمه » از احادیث اهل سنت هم استفاده کرده اید، لطفا در این باره هم توضیح بفرمایید.

    حجت الاسلام ری شهری: وقتی که آیات و احادیث مربوط به موضوعات مختلف را کنار هم قرار می دادم، در عمل مشاهده کردم که بسیاری از روایات ما در کتاب های اهل سنت هم آمده است. به خودم گفتم چرا از آنها استفاده نکنیم؟ همان استدلال هایی که در منابع اصلی حدیثی شیعه هست، در منابع اصلی اهل سنت هم هست و من معتقدم که ذکر آنها، کار ما را تقویت می کند و چرا ما برای جهان اسلام کار نکنیم؟ در عین حال، این کنار، خودش به نوعی عرضه حدیث بر حدیث هم هست. احادیث به این وسیله پالایش می شوند.

    کیهان فرهنگی: معیار شما برای انتخاب احادیث اهل سنت بر بنیان سند آن حادیث بوده یا ملاک های دیگری مورد نظر قرار گرفته است؟

    حجت الاسلام ری شهری: البته سند هم یکی از معیارهای ماست، ولیکن عمده کار ما روی قرائن است، یعنی عرضه احادیث به قرآن و عقل. در مورد احادیث اخلاقی بحار هم همینطور عمل کردیم. خود پیامبر (ص) فرموده اند اگر حدیثی از من روایت کردند و دیدید صددرصد خلاف عقل است نپذیرید، زیرا من سزاوارتر هستم که آن سخن را نگفته باشم.

    کیهان فرهنگی: چرا با استناد به همین ملاک ها به پالایش احادیث نمی پردازیم تا شاهد پالایش فرهنگ دینی و وحدت بیشتر فرهنگی اهل تشیع و اهل تسنن باشیم.

    حجت الاسلام ری شهری: من اخیرا در مورد اذان تحقیق می کردم، این که چرا اذان ما با اذان اهل سنت تفاوت دارد؟ در اذان ما حی علی خیرالعمل و شهادت ثالث هست و در اذان آنها «الصلاة خیر من النوم » آمده است. من تحقیق کردم ببینیم در زمان پیامبر (ص) اذان چگونه گفته می شده؟ آیا زمان پیامبر (ص) هم «الصلاة خیر من النوم » می گفتند، یا نه؟ من برای این کار احادیث اهل سنت در این باره را به دقت مورد بررسی قرار دادم، هم از نظر سند و هم از نظر عرضه به قرآن و عقل; البته بجز «صحیح مسلم » و «صحیح بخاری » ، چون آنها این را نقل نکرده اند، معلوم می شود که در این مورد حرف داشته اند. بعد دیدم آمده اند مبنای اذان را «خواب » نقل کرده اند و گفته اند که عبدالله بن زید درباره اذان خوابی دید و آن را برای پیامبر (ص) نقل کرد. عده ای گفتند: ناقوس بزنیم، عده ای دیگر گفتند: جار و شیپور بزنیم. عبدالله بن زید گفت: من خواب دیده ام باید به این شکل اذان بگوییم که : «الصلاة خیر من النوم » در آن باشد. این جمله که معنای آن می شود: «نماز از خواب بهتر است » ، از خواب عبدالله بن زید درآمده ما ریشه یابی کردیم و سند روایات را بررسی کردیم، دیدیم که بر مبنای اهل سنت هم این سخن سند ندارد.

    کیهان فرهنگی: همانطور که مستحضرید یکی دیگر از مسایل جدی حدیثی در تاریخ اسلام، جریان منع حدیث در سده نخستین اسلام بود که ثمره نامبارک آن، دور افتادن مسلمانان از معارف اهل بیت پیامبر (ص) و نقل تعداد بسیار کمی از احادیث ائمه اظهار در مجامع حدیثی اهل سنت بود، آنچنان که کسی مثل محمد ابوزهره در کتاب «الام الصادق » می نویسد: شایسته است اعتراف کنیم که آنچه از فقه و فتوا و داوری های علی در منابع اهل سنت آمده، نه با مدت خلافت ایشان سازگار است، نه با روزگاری که علی به تعلیم و افتاء می پرداخت.

    این نسبت ها را ملاحظه کنید، در دو کتاب صحیح مسلم و صحیح بخاری، از حضرت امام حسن مجتبی (ع) تنها 13 حدیث آمده، از امام حسین (ع) 8 حدیث و از حضرت فاطمه (س) تعداد کمتری! در حالی که از کسانی که از اهل بیت پیامبر (ص) نبودند، یا مدت بسیار کمی از اسلام آوردن آنها می گذشت، احادیث فراوانی نقل شده است. موضوع دیگر، نقل احادیث اخلاقی بی سند است. وقتی ابوالقاسم پاینده «نهج الفصاحه » را در ترجمه سخنان پیامبر (ص) نوشت، بسیاری بر او خرده گرفتند که چرا در آن مجموعه، از احادیث اهل سنت هم استفاده شده است؟ و او پاسخ گفته بود: اینها احادیث اخلاقی است و سر به سر دعوت به خیر و نیکی است و احادیث احکامی و فقهی نیستند. از نظر حضرت عالی این استدلال درست است؟

    حجت الاسلام ری شهری: ببینید! یک وقت مطالبی در احادیث هست که فوق عقل و علم است. یک وقت هم مطلبی در روایتی هست که هماهنگ با عقل و علم است. ولی اگر دیدیم حدیثی صددرصد با عقل و علم مخالف است، قطعا باید بگوییم دروغ است و اشکال دارد، زیرا پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) چیزی را که خلاف عقل و علم است نمی گویند; اما فوق علم عقل چرا. بسیاری از احادیث هستند که بعد از 1400 سال، تازه علم به آنها رسیده است و خیلی ها قبلا فکر می کردند که آن احادیث علمی نیست. مثل زوج بودن گیاهان یا چیزهای دیگر.

    کیهان فرهنگی: در مورد احادیث آمده در «نهج الفصاحه » چطور؟

    حجت الاسلام ری شهری: «نهج الفصاحه » هم مثل «غررالحکم » است، سند ندارد، باید یکی یکی احادیث اش را بررسی کرد و به قرآن و عقل عرضه کرد. باید مصدریابی بشوند. ای کاش گردآورنده «نهج الفصاحه » مصادر احادیث را ذکر کرده بود. اول باید مصادر احادیث مشخص بشود. بنابراین، نه می شود گفت احادیث «نهج الفصاحه » صددرصد درست است و نه می توان گفت صددرصد نادرست است. هر حدیث باید به قرآن و عقل و قرائنی از سخنان اهل بیت (ع) عرضه شود.

    کیهان فرهنگی: یک مساله دیگر در عرصه احادیث ما این است که گاهی حدیثی مدت ها در منابر و مجامع خوانده می شود و در کتاب ها راه می یابد و در ذهن مردم می نشیند، آن وقت محققی پس از چندین دهه می گوید: آن حدیث سند ندارد! نمونه آن همین حدیث مشهور «ان الحیاة عقیدة و جهاد» منسوب به سیدالشهداء است که سال ها نقل شده و حالا معلوم شده که سند درستی ندارد. چرا در جایی این گونه احادیث را قبل از رواج کامل، بررسی نمی کنند؟

    حجت الاسلام ری شهری: بله، از این نمونه ها بسیار است. خیلی از احادیث مطرح است که ریشه ای ندارند. از باب مثال می خواهم بگویم، مثل «حدیث کساء» ، این حدیث کسائی که حالا در خانه ها می خوانند و در آخر مفاتیح هم هست و نوشته شده «به سند صحیح » از آن نوع است. اما اولین کسی که در قرن اخیر نوشته که این حدیث سند و مبنایی ندارد، خود مرحوم حاج شیخ عباس قمی است. علاوه بر این، در همان مفاتیح اش لعنت کرده کسی را که به کتابش چیزی اضافه کند. ولی برای فروش بیشتر، به کتاب او اضافه کرده اند. من این موضوع را در کتاب «اهل بیت در قرآن و حدیث » به طور مفصل تحلیل کرده ام.

    کیهان فرهنگی: منظورتان اصل حدیث کساء است یا نحوه ای که در مفاتیح الجنان آورده اند؟

    حجت الاسلام ری شهری: ببینید! حدیث کساء از احادیث صحیحه است که حضرت رسول (ص) آن عبای خیبری را بر سر اهل بیت (ع) انداختند و آیه تطهیر نازل شد.

    این حدیث صحیح را شیعه و سنی هر دو نقل کرده اند و شکی هم در آن نیست. ولی این متنی که به عنوان که به عنوان حدیث کساء در مفاتیح آمده است، هم از نظر متن و هم از نظر سند، اشکال دارد. اصولا به آن صورت، تا 200سال پیش در هیچ کتابی نیست، حتی علامه مجلسی که احادیث ضعیف را هم ضبط کرده، آن را نیاورده، اصولا بسیاری از احادیث عرفانی هست که بعد از قرن ششم وارد جامعه اسلامی شده، یعنی تا سال 600 هجری در هیچ ماخذی نیست، بعدا به کتب حدیثی وارد شده است. حدیث کساء هم به اتفاق شیعه و سنی در خانه «ام سلمه » بوده، ولی روایت جدید می گوید در خانه حضرت فاطمه (س) بوده! اتفاقا مهم این است که حدیث کساء در خانه «ام سلمه » باشد و پیامبر (ص) ام سلمه را راه ندهد. مهم این است که اعلام شود ازدواج پیامبر (ص) جزء اهل بیت نیستند. اصولا فلسفه تاسیس دارالحدیث برای بررسی این گونه احادیث هم هست.

    کیهان فرهنگی: لطفا درباره احادیث اخلاقی و مبانی احادیث «من بلغ » هم توضیح بفرمایید.

    حجت الاسلام ری شهری: احادیث اخلاقی چون منطبق با عقل و فطرت است، محدثین دنبال آن نبودند که سندش را بیاورند، چون یک دستورالعمل های استحبابی است. حث سازندگی فردی و اجتماعی است. مساله وجوبی نیست. درباره «اخبار من بلغ » دونظر هست، عده ای از آقایان می گویند اگر کسی کار را به رجاء ثواب انجام بدهد، ثواب آن کار به او می رسد، ولو آن که روایت درست نباشد، خداوند به فضل خودش به شخص نواب کارش را می دهد.

    کیهان فرهنگی: بنابراین با توضیحاتی که فرمودید همیشه تنها راه اثبات رست بودن حدیث، صحت سند حدیث نیست.

    حجت الاسلام ری شهری: همین طور است. این که اگر سند حدیثی درست باشد حتما آن حدیث صادر شده از پیامبر (ص) یا امام (ع) است، درست نیست. ببینید! گاهی پیش آمده که راویان حدیث، همه آدم های خوبی بوده اند، ولی اشتباه کرده اند. مطلب چیز درستی بوده، آنها طوری دیگری فهمیده بودند. بنابراین، صحت سند دلیل درستی حدیث نمی شود. ضعف سند هم دلیل عدم صدور نیست، بلکه آن چیزی که می تواند به پژوهشگران اطمینان بدهد، قرائن و عرضه حدیث به قرآن است.

    کیهان فرهنگی: آیا هماهنگ بودن حدیث با قرآن، حتما دلیل این است که حدیث از پیامبر (ص) یا از ائمه (ع) صادر شده است؟

    حجت الاسلام ری شهری: همان طور که اشاره کردم: «غررالحکم » منصوب به امیرالمؤمنین (ع) است، ولی سند ندارد. اما اگر بخواهیم آن را به قرآن عرضه کنیم، می بینیم که صددرصد منطبق با قرآن است. بنابراین، سند نمی خواهد و آن را قبول می کنیم، چون مفهوم اش دقیقا همان چیزی است که در قرآن آمده است و قرآن قطعی الصدور است و تردیدی در آن نیست. اگر ما بخواهیم با سند روایات را بررسی و ارزیابی کنیم باید بسیاری از احادیث غرر و روایات دیگر را کنار بگذاریم.

    کیهان فرهنگی: در مورد احادیثی که مبنایی تجربی و کاربردی دارند چطور، مثلا بسیاری از احادیث پزشکی وجود دارند که در گستره احادیث اخلاقی یا عرفانی قرارنمی گیرند، یعنی نمی شود قرینه ای برای آن در قرآن پیدا کرد و با نظر ساده هم نمی توان به صحت یا عدم صحبت آنها پی برد. آیا برای این گونه احادیث هم تدبیری اندیشیده اید؟

    حجت الاسلام ری شهری: یکی از کارهای ما در دارالحدیث بررسی این گونه احادیث هم هست.

    ما کتابی در دست انتشار داریم به نام «احادیث الطبیه » - روایت های پزشکی - البته مخاطبین اصلی ما در این کتاب، دانشگاههای پزشکی هستند. ما احادیث طبی را جمع آوری کردیم و به همان شکلی که در پزشکی مطرح است، آنها را مصدریابی و پاپبندی کردیم، مثلا احادیث مربوط به جهاز تنفسی، یا چشم و مغز. درمان هایی را هم که در احادیث برای بیماری ها گفته شده، همه را آورده ایم. این یک بخش از کار است. بخش دیگر، درباره خواص میوه ها و غذاها از نظر احادیث است که آنها را در پنج بخش آورده ایم. در مقدمه کتاب هم نوشته ایم که چون احادیث پزشکی مثل احادیث اخلاقی سند ندارند، دانشجویان رشته پزشکی و داروسازی و اهل تحقیق باید آنها را مورد تحقیق و پژوهش علمی و عملی قراربدهند. این گونه احادیث باید به علم و آزمایشگاهها عرضه شود تا درستی آنها مشخص شود. اگر دیدیم یک حدیث طبی جواب نداد، آن را کنار می گذاریم، چون سند هم ندارد. ما چند نمونه از این گونه احادیث را قبل از انتشار در اختیار دانشگاه علوم پزشکی کرمان گذاشتیم و مدت ها روی آنها فکر کردند و دیدند درست است و یک مقاله علمی هم در همین ارتباط تهیه کردند که من خلاصه آن را در مقدمه کتاب احادیث طبی آورده ام. به هر حال، یکی از کارهای ما در دارالحدیث این است که از راههای مختلف، صحت نسبت احادیثی که سند ندارند مشخص کنیم.

    کیهان فرهنگی: این کار را می شود درباره احادیث مربوط به روانشناسی، یا علوم تربیتی هم انجام داد، هرچند کار تجربی روی علوم انسانی بسیار دشوارتر از امور پزشکی است.

    حجت الاسلام ری شهری: درست است. ما یک سری از روایات را در کتاب «خردگرایی در قرآن و حدیث » آورده ایم که مربوط به رشد عقل و نوسان قدرت تفکر در انسان در طول زمان است. اینکه یک مدتی عقل و تفکر در انسان رشد می کند، بعد کاهش پیدا می کند، یا در یک سنینی، رشد عقلی انسان متوقف می شود. خب، در بعضی روایات مقطع سرنوشت ساز انسان از این نظر، به صورت های مختلف 18، 28 یا 35 سالگی ذکر شده، از طرفی در بعضی از روایات، سن فرسودگی عقل 60 سالگی آمده است. قرآن هم که مدت تعیین نکرده است; در این گونه موارد، ما به پژوهش میدانی رو آورده ایم.

    کیهان فرهنگی: حالا که بحث فعالیت های دارالحدیث مطرح است، درباره بخش های دارالحدیث هم توضیحاتی بفرمایید.

    حجت الاسلام ری شهری: البته شرح کامل درباره مؤسسه دارالحدیث و دانشکده علوم حدیث و همینطور بخش های مختلف آن را باید در محل به شما بدهیم تا از نزدیک با کار آشنا بشوید. آقای مهریزی; مسوول مرکز تحقیقات در آنجا توضیح کاملی را به شما خواهند داد. اجمالا این که بخش های «اطلاع رسانی » ، «واحد پاسخگویی » ، «پایگاه اینترنتی » و «کانون حدیث » متشکل از تدوین متون، بانک اطلاعات و بخش نرم افزاری در دارالحدیث فعال است. بخش منابع و کتابخانه هم از دیگر بخش های دارالحدیث است. امسال اولین دوره دانشجویان دانشکده علوم حدیث، فارغ التحصیل شدند. سال اول هم دانشجویان ما درگروه معارف و قرآن و حدیث در المپیاد سراسری علوم قرآن و حدیث اول شدند.

    کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! در آغاز گفت وگو وعده کردید که خاطره جالبی از مرحوم شیخ محمدتقی بافقی برایمان نقل کنید، ما آماده شنیدنیم.

    حجت الاسلام ری شهری: این خاطره را یکی از دوستان برای رئیس کتابخانه آستانه نقل کرده بود. گفته بود: زمانی که من بچه بودم، به خانه مرحوم حاج محمدتقی بافقی می رفتم. وقتی که ایشان نماز می خواند، من می دیدم که به شخص دیگری که جلو او ایستاده است اقتدا می کند. من بچه بودم و نمی دانستم که آن شخص کیست، یک روز به آقای بافقی گفتم: مگر شما پیشنماز اینجا نیستید؟ گفت: چرا، گفتم: پس چرا موقع نماز به شخص دیگری اقتدا می کنید؟ آن آقا کیست؟ گفت: مگر تو می بینی؟ گفتم: بله، گفت: خیلی خب، تو شیرینی دوست داری یانه؟ گفتم: چرا، دوست دارم. گفت: بیا این پول را بگیر و برو از فلان مغازه بازار شیرینی بخر و بخور. من خیلی خوشحال شدم، رفتم شیرینی خریدم و خوردم. پس از چند روز آقای بافقی به من گفت: فلانی! باز هم چیزی می بینی؟ گفتم: نه، دیگر آن آقا را ندیدم. خانم آقای بافقی که حاضر و شاهد گفت وگوی ما بود، پرسید: موضوع چیست؟ آقای بافقی گفت: هیچ، این پسر جز غذای حلال از منزل ما، چیزی نمی خورد و چشم هایش یک چیزهایی را می دید. من دیدم که با این حال صدمه می خورد و اذیت می شود، گفتم برود از غذای بازار بخورد و با این کار راحتش کردم.

    کیهان فرهنگی: با توجه به اشرافی که حضر تعالی به روایات اهل بیت (ع) دارید، مناسب است درباره تاثیر غذای حلال در معنویت انسان توضیح بیشتری بفرمایید.

    حجت الاسلام ری شهری: در روایات آمده است که اگر کسی 40 روز غذای حلال واقعی بخورد، چشم بصیرتش باز می شود. این خیلی مهم است. البته جدای از کسب و کار حلال، یکی از راه های حلال کردن مال، خمس دادن است. یکی از شاگردان جناب شیخ رجبعلی خیاط می گفت: شخصی را می شناسد که این کار را کرده بود، یعنی از هرچه می خواست استفاده کند ولو بین سال اول خمسش را پرداخته و به این طریق مدتی فقط غذای حلال خورده بود و در نیتجه حالت «طی الارض » در او پیدا شده بود. می گفت: او در حرکت از هواپیما سبقت می گرفت، یعنی مثلا به جزیره ای دوردست می رفت و یک ساعت صبر می کرد تا هواپیما برسد! تا این که یک روز در قهوه خانه ای غذا می خورد و این توفیق از او سلب می شود.

    کیهان فرهنگی: در اکثر شرح حال های عارفان، به این موضوع برمی خوریم که چنین حالت هایی برایشان پیدا شده و بعد براثر خوردن غذایی شبهه ناک، آن حالت یا کرامت از آنها گرفته شده، حتی درموردجناب شیخ رجبعلی خیاط هم این اتفاق افتاده بود. آقای الهی مطلق طی نامه ای به کیهان فرهنگی از خانم طیبه الهی قمشه ای همسر حکیم الهی قمشه ای نقل کردند که: روزی جناب شیخ رجبعلی خیاط حسب المعمول به دیدار آقای الهی قمشه ای می رود و خانم طیبه الهی قمشه ای از پس پرده شنیده است که جناب شیخ به آقای الهی قمشه ای گفته بود: من امروز از بازار مسجد شاه که می آمدم بعضی از مردم را به شکل جانورانی وحشتناک دیدم و دچار وحشت شدم، رفتم و انگشت به نمک باقالی فروش آنجا زدم و چشیدم تا آن حالت از من سلب شود.

    حجت الاسلام ری شهری: به هر حال، غذای حلال تاثیر فراوانی در کسب کمالات معنوی دارد.

    کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! شما کار تبلیغ و سخنرانی را از کجا آغاز کردیدو آن زمان چه احساسی داشتید؟

    حجت الاسلام ری شهری: من در اولین سفر تبلیغی ام همراه با آقای محمدی گلپایگانی بودم، آن زمان ما در مدرسه آیت الله گلپایگانی بودیم، البته کسان دیگری هم بودند.

    به هر حال برای اولین سفر تبلیغی ام به اهواز رفتم. یادم هست که مرحوم حاج محسن تهرانی هم بودکه بعد در نجف در آب غرق شد. من برای اولین بار در دهه محرم در اهواز منبر رفتم و بعد به تدریج به اطراف اراک و کاشان رفتم و برای منبرهای درون شهر آماده شدم.

    کیهان فرهنگی: ولی شما که قبلا به اهواز رفته بودید.

    حجت الاسلام ری شهری: درست است، اما بعد از آن دیگر در شهر منبر نرفتم، یعنی خیلی آمادگی سخنرانی در شهر را نداشتم. من در منبر رفتن خیلی خجول بودم و اصلا هم فکر نمی کردم روزی آمادگی رفتن به منبر راه پیدا کنم. البته دو سه سال قبل از پیروزی انقلاب، دیگر در شهرهای مختلف به منبر می رفتم، از جمله به نهاوند رفتم که آقای فاکر هم آنجا منبر می رفتند.

    کیهان فرهنگی: روال سفرهای تبلیغی آن زمان چگونه بود. شما محل را انتخاب می کردید یا از طرف حوزه جایی پیشنهاد می شد؟

    حجت الاسلام ری شهری: از جاهای مختلف کشور می آمدند و دعوت می کردند. انتخاب خودم هم بود. مثلا منبر نهاوند را شهید قدوسی برایم تدارک دید.

    کیهان فرهنگی: چه خاطره جالبی از سفرهای تبلیغی تان دارید؟

    حجت الاسلام ری شهری: خاطره بسیار است، اما یک خاطره از سخنرانی امام در حسینیه اصفهانی ها در آبادان قبل از پیروزی انقلاب و در اوج خفقان دارم که بسیار جالب است. ساواک به خاطر همین سخنرانی، مرا ممنوع المنبر کرد. پس از پیروزی انقلاب با آنکه خودم موضوع سخنرانی را فراموش کرده بودم. دیدم در گزارش ساواک آمده است، فلانی در صحبت هایش می گوید: طبق روایات صحیح، قبل از ظهور امام زمان، در ایران حکومت اسلامی تشکیل می شود و آن حکومت برای امام زمان، سرباز تربیت می کند. در حالی که در آن زمان کسی با تحلیل سیاسی، پیروزی انقلاب اسلامی را باور نمی کرد.

    کیهان فرهنگی: ماخذ این روایت به یادتان مانده است؟

    حجت الاسلام ری شهری: من منبع این روایت را بعد از پیروزی انقلاب در جزوه ای به نام «تداوم انقلاب اسلامی ایران تا انقلاب مهدی (ع)» نوشتم. احادیث زیادی لالت به این امر دارند و قابل انطباق با انقلاب اسلامی ماست، اما ماخذ این روایت که گفتم، در کتاب «غیبت نعمانی » است و می دانید که ایشان در سال 490 فوت کرده و متعهد شده که من تنها احادیث صحیح را در کتابم نقل می کنم وهمانجا روایتی را از امام باقر (ع) نقل می کند که فرموده اند: عده ای از شرق قیام می کنند و حق را از حکومت طلب می کنند، ولی به آنها نمی دهند. بعد از مدتی دوباره قیام می کنند و این بار حکومت حاضر می شود هرچه آنها می خواهند، به آنها بدهد، ولی مردم قبول نمی کنند، تا اینکه مردم حکومت تشکیل می دهند. حضرت می فرمایند: کسانی که در راه این حکومت کشته می شوند، شهید هستند. و در آخر روایت می فرمایند: اگر من آن زمان را درک کنم، خودم را حفظ می کنم، برای اینکه ظهور حضرت مهدی (عج) نزدیک است. و عجیب این است که من این روایت را در احادیث اهل سنت هم دیدم. آنها هم این حدیث را با اندکی تفاوت در مقدمه، از پیامبر اسلام (ص) نقل کرده اند، اما شیعیان آن را از طریق امام باقر (ع) نقل کرده اند. در کتب اهل سنت از قول پیامبر (ص) آمده است: که ما اهل بیتی هستیم که خداوند آخرت را برای ما انتخاب کرده و بچه های مرا شهید و تبعید می کنند و چه و چه، تا می رسد به اینکه یک قومی از مشرق قیام می کنند که در آن زمان مهدی (ع) خواهد آمد. این حدیث با یک تفاوت هایی همینطور است و یک حدیث و دو حدیث هم نیست، روایات زیادی با محتوا موجود است. من آن موقع از مجموع آن احادیث، اطمینان برایم حاصل شد که بالاخره در ایران یک چنین اتفاقی خواهد افتاد. در شرایطی که زمان ما مساعد با این استنباط من نبود و بسیاری از بزرگان ما، به پیروزی انقلاب، امیدی نداشتند و می گفتند که امام با آمریکایی ها تند برخورد می کند و با این روش، مشکل پیدا می کنیم! یعنی کسی پیش بینی نمی کرد که انقلاب با آن سرعت و قدرت پیروز شود. تنها، امام مطمئن بود. البته در آن زمان حضرت امام 1تصویر روشنی از آنچه در ذهن داشت، بیرون نمی داد، اما محکم می دانست که حکومت تشکیل می دهد و به شهید بهشتی فرموده بودند که شما حکومت اسلامی را سازمان دهی کنید. البته این هم گفتنی است که آقای نصرالله شاه آبادی نقل می کنند که مرحوم شاه آبادی بزرگ به امام گفته بودند که شما شاه را ساقط می کنید و حکومت تشکیل می دهید و بعد جنگ می شود.

    کیهان فرهنگی: از مرحوم سیدعلی قاضی استاد عرفان علامه طباطبایی هم چنین چیزی نقل شده است. از برکات سروکار داشتن با حدیث هم یکی این بوده که به هر حال شما را به چنان استنباطی رهنمون شده. جناب ری شهری! اطلاع داریم که شما از حافظین قرآن هم هستید، در پیوند با این موضوع چند سؤال ممکن است در ذهن جوانان مطرح شود. اول اینکه در قرن بیست و یکم و عصر ارتباطات و چاپ و وسایل دیجیتالی و در شرایطی که می توانیم به راحتی کل قرآن مجید را در یک لوح فشرده) اا (جا بدهیم و از طرفی دیگر شبهه تحریف قرآن هم در این شرایط نیست تا با کمک حافظه، قرآن را از تحریف مصون کنیم، اصولا حفظ قرآن کریم چه ضرورتی دارد، کاربرد آن چیست و خود شما با کثرت گرفتاری و کارهای اجرایی، چگونه موفق به حفظ کامل قرآن کریم شدید؟

    حجت الاسلام ری شهری: این خودش سه سؤال است. اجازه بدهید اول، روند حفظ قرآن را برایتان بگویم. حقیقت این است که من از همان زمان که قم رفتم، به فکر حفظ قرآن افتادم. مساله ارتباط با قرآن و حدیث، احساسی بود که خودم می دیدم و بیش از هرچیز دیگری با این دو مانوس ومرتبط بودم.

    آن زمان هم حفظ قرآن رسم نبود، ولی من از همان زمان که در پنجعلی قم خانه ای اجاره کردم، به فکر حفظ قرآن بودم و همانجا شروع به حفظ یکی دو جزء قرآن کردم. بعد وسوسه ای برایم پیش آمد که نکند انگیزه های خودنمایی یا انگیزه های غیرالهی دیگر مرا وادار کرده که قرآن را حفظ کنم. به خاطر همین وسوسه ها این کاررها شد تا سال 1347 که با آقای مشکینی به مشهد رفتم. یک روز موقع صرف صبحانه، مساله حفظ قرآن مطرح شد. من به آقای مشکینی گفتم: حافظه من طوری است که می توانم شش ماهه قرآن را حفظ کنم. ایشان گفتند: اگر شش ماهه این کار را کردی من پنج هزار تومان به تو جایزه می دهم! خب، این مبلغ آن زمان برای خودش پول زیادی بود. گفتم: نه، ده هزارتومان بدهید!

    فرمودند: ندارم، اگر داشتم می دادم. به هرحال، برسر مبلغ قرارمان به هم خورد. چندماهی ازاین موضوع گذشت. با خودم گفتم حالا بیا برای خدا، قرآن را حفظ کن، نه برای جایزه! و شروع به حفظ قرآن کردم والبته این بار برای آنکه دیگر وسوسه ای برایم پیش نیاید، نذرکردم که قرآن را حفظ کنم و حفظ کردم. البته من به کسی توصیه نمی کنم که برای این کار نذرکند.

    کیهان فرهنگی: به طور کلی دوره حفظ کردن قرآن برای شما چقدر طول کشید؟

    حجت الاسلام ری شهری: دقیقا یادم نیست چقدر طول کشید، ولی به دلیل اینکه نمی توانستم محفوظاتم را تکرار کنم، پنج جزء آن را فراموش کردم.

    کیهان فرهنگی: آن زمان هم مثل حالا نبود که کسی دراین زمینه تجربه یا راهنمایی ویژه ای داشته باشد.حالا تجربه های متنوع ثبت و ضبط شده و روش های حفظ قرآن دردسترس علاقه مندان است. آن زمان به دلیل فقدان تجربه و آموزش تصور می کردیم یکبار که قرآن را حفظ کنیم، دیگر کار تمام است!

    حجت الاسلام ری شهری: درست است، ما آن زمان مربی نداشتم و نمی دانستیم که نگه داشتن قرآن درذهن، خیلی مهمتر از حفظ اولیه آن است. به هرحال، آن زمان من قرآن را با شماره آیه حفظ نمی کردم و به همین دلیل قرآن را حفظ هستم ولی شماره آیات را نمی دانم. من آن زمان 25جزء قرآن را شکسته بسته حفظ بودم و با پنج جزء آن را حفظ نداشتم. تا اینکه پس از پیروزی انقلاب به وزارت اطلاعات رفتم. وقتی که برای شرکت درجلسات هیات دولت رفت و آمد می کردم، به ذهنم آمد که از فرصت بین راه استفاده کنم و از آن به بعد درفواصلی که به هیات دولت می رفتم و برمی گشتم، دراتومبیل شروع به حفظ قرآن کردم و به تدریج کل قرآن را حفظ شدم.

    کیهان فرهنگی: شیوه تکرارتان به چه صورت است؟

    حجت الاسلام ری شهری: من درگذشته روزی دوجزء قرآن می خواندم و حالا هر وقت فرصتی پیدا می کنم و درراه منزل به محل کار یا بالعکس، و موقع قدم زدن، برای محفوظ ماندن قرآن در ذهنم، بدون آن که وقت مستقلی برای این کار داشته باشم، محفوظاتم را تکرار می کنم.

    کیهان فرهنگی: لطفا اگر تجربیات دیگری هم دراین زمینه دارید بفرمایید.

    حجت الاسلام ری شهری: مساله اول درحفظ قرآن، تمرکز است. من این را به تجربه آموخته ام که پراکند خوانی، نامنظم خوانی و عدم تکرار منظم باعث می شود که انسان از حفظ قرآن منصرف شود. باید با تمرکز برای این کار وقت گذاشت و به صورت تهاجمی جلو رفت. استفاده از یک نوع قرآن هم برای حفظ قرآن خیلی مهم است. استفاده از چند قرآن با چاپ های مختلف ذهن را دچار تشتت می کند.

    استفاده از قرآن هایی که آخرش به یک آیه ختم می شود خیلی مهم است. گوش دادن به ترتیل قرآن هم از مواردی است که درحفظ قرآن و تلفظ صحیح آن بسیار مؤثر است استفاده از شیوه های جدید و ابزارهای سمعی و بصری هم مفید است

    کیهان فرهنگی: درباره سودمندی های حفظ قرآن با توجه به شرایط امروز هم بفرمایید.

    حجت الاسلام ری شهری: حفظ داشتن قرآن به پژوهشگر کمک می کند که ریشه احادیث را در قرآن بیابد و از کاوش های دیگر بی نیاز شود.

    برکات حفظ قرآن برای اهل علم در زندگی علمی و تحقیقی آنها بسیار زیاد است و این جدای از معنویت و روحانیتی است که حفظ قرآن برای انسان مسلمان ایجاد می کند. اصولا نفس حفظ قرآن برای انسان، نورانیت دارد. کسی که قرآن را برای خدا حفظ می کند، برای این که قرآن در قلب او باشد، بسیار ارجمند است. در روایات هست: کسی که حافظ قرآن باشد، گویی که نبوت را در درون خویش جای داده است. این مضمون حدیث است.

    البته حافظ قرآن باید زمینه نورانیت را در درون خودش فراهم کند. حافظ قرآن باید توجه کند که اگر ظرف پاک وجود انسان آلوده شود، نه تنها حفظ قرآن نورانیتی برای او نخواهد داشت، بلکه برای او زیبانبار هم خواهد بود.

    کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! حضرتعالی پس از انقلاب، مسوولیت های متعددی را متقبل شده اید، لطفا از مشاغل و مسوولیت های پس از انقلابتان بفرمایید و این که اصولا چه شد که به کارهای اجرایی روآوردید؟

    حجت الاسلام ری شهری: همانطور که می دانید پس از پیروزی انقلاب، حضرت امام، مساله دادگاهای انقلاب را به جامعه مدرسین محول کرده بودند. از طرفی، احکام قضات را هم آقای مشکینی و آقای منتظری امضا می کردند. آن زمان، درسال 1358 از من خواستند که به تهران بیایم و دادگاه انقلاب ارتش را برای مقابله با توطئه هایی که در ارتش بود، تاسیس کنم. من مایل نبودم قم را رها کنم و به تهران بیایم، چون آنجا هم تحصیل می کردم و هم تدریس داشتم.

    گفتند شما برای مدت شش ماه به تهران بیا و این دادگاه را ایجاد کن و برگرد.

    من هم پیش خودم گفتم برای مدت شش ماه به تهران می روم و مجددا به قم برمی گردم; اما رفتنم به تهران همان بود که تا امروز، هنوز هم ادامه دارد.

    کیهان فرهنگی: با توجه به حضور طولانی تان در مسوولیت های حساس، مهمترین واقعه سالهای نخست کارتان را چه چیزی می دانید؟

    طی 25سال حضورم در دادگاه انقلاب ارتش از اواسط سال 58 و بعد تاسیس وزارت اطلاعات درسال 63 اتفاقات بسیار مهمی در کشور افتاد که مهمترین آن، مساله توطئه حزب خلق مسلمان در تبریز بود. آن زمان من همراه شهید فلاحی به تبریز رفتم، آنجا عده ای از نظامیان پایگاه هوایی تبریز را تصرف کرده بودند. رادیو تلویزیون هم در تصرف حزب خلق مسلمان و نیروهای آنها بود. البته مردم با آنها مقابله کرده بودند و آنها را گرفته بودند. ما برای محاکمه ضدانقلابیون به آنجا رفتیم و قضیه خاتمه پیدا کرد.

    همچنی در هوانیروز اصفهان و بوشهر هم مسایلی بود. عده ای از نظامیان پایگاه آنجا تحصن کرده بودند و پایگاه را به تعطیلی کشانده بودند. آنجا با برخوردهای قضایی متعادل جلو توطئه ها را گرفتیم.

    کیهان فرهنگی: مقصود نظامیان از تحصن ها و بی نظمی ها در پایگاه ها چه بود؟

    حجت الاسلام ری شهری: آن توطئه ها برای به هم ریختن ارتش بود.

    کیهان فرهنگی: در آن زمان تشکیلاتی هم برای پیشبرد کارهایتان وجود داشت.

    حجت الاسلام ری شهری: وقتی که به ارتش رفتم تنها یک اتاق در همین سازمان نیروهای مسلح به من دادند. آنجا بنا به ضرورت، تشکیلاتی تاسیس کردم، اصولا هرجا رفته ام تشکیلاتی را تاسیس کرده ام که ماندگار باشد. مهمترین مساله ای که در سال 59 داشتیم، کودتای نافرجام نوژه بود که جمع کردن آن هم با ما بود. من در کتاب خاطراتم که هنوز چاپ نشده، جزئیات آن را شرح داده ام.

    کیهان فرهنگی: چند سال پیش کتاب ویژه ای هم با عنوان کودتای نوژه چاپ شد.

    حجت الاسلام ری شهری: درست است، آن کتاب هم با استفاده از خاطرات من نوشته شده بود اما خاطرات کامل من یک اثر پنج یا شش جلدی است.

    جلد اول آن را آقای حسینیان چاپ کرده که حدود 500 صفحه است و مطالب آن تا محاکمه سران حزب توده است. من آن زمان مصاحبه های متعددی درباره کودتای نوژه با مطبوعات داشتم.

    کیهان فرهنگی: ماهیت این کودتا چه بود و حامیان خارجی آن چه کسانی و کدام کشور یا کشورها بودند؟

    حجت الاسلام ری شهری: در جریان کودتای نوژه، شرق و غرب با هم متحد بودند. البته کودتا، آمریکایی بود، طراحی آن در آمریکا و با همکاری سازمان سیا بود ولی آن طور که کودتاچیان اعتراف کردند - و این قابل تامل است - می گفتند: آمریکایی ها، روس ها را هم درجریان گذاشته بودند. این ادعای آنها بود.

    کیهان فرهنگی: از نیروهای داخلی چه کسانی با کودتاچیان همکاری داشتند؟

    حجت الاسلام ری شهری: اطلاعات زیادی که از کودتاچیان به دست آمد نشان می داد که کودتاچیان موضوع را با آقای شریعتمداری در میان گذاشته بودند و در صحبت های حضرت امام هم به این موضوع اشاره شده است.

    کیهان فرهنگی: کشف کودتای نوژه از کجا و چگونه صورت گرفت؟

    حجت الاسلام ری شهری: قبل از کشف کودتا، یک روز نزدیک غروب آفتاب، من در دفترم نشسته بودم که آقای سعید حجاریان به دفترم آمد. ایشان آن زمان با اطلاعات کمیته اداره دوم همکاری می کرد. آقای حجاریان آن روز با حالتی هیجان زده پیش من آمد و گفت با شما یک کار خصوصی دارم و در مورد کودتاچیان مطالبی گفت. آن زمان هیچیک از افراد مؤثر قوه قضائیه از کودتا خبر نداشتند. آقای قدوسی هم دادستان دادگاه انقلاب بود، ولی ظاهرا از موضوع خبر نداشت، اگر خبر داشت قطعا به من می گفت. من آن موقع فورا خانواده را منزل پدرم فرستادم که کسی آنجا نباشد و متمرکز شدم روی برخورد با آن قضایا. گروههای مختلفی را هم در قصر فیروزه از نیروهای نظامی آنجا تشکیل دادیم و اولین گروه کودتاچیان را همان شب دستگیر کردیم و کار ادامه پیدا کرد تا ضربه زدن به همه افرادی که در ایران با کودتاچیان بودند. البته سران کودتا و رده های اداره کننده آن، از جمله سرهنگ بنی عامری همه به خارج فرار کرده بودند. به هر حال، بقیه کودتاچیان در دادگاه انقلاب ارتش محاکمه شدند. مساله دیگر توطئه قطب زاده بود که آن هم رسیدگی اش با دادگاه انقلاب ارتش بود. همینطور رسیدگی به اتهام سران حزب توده که در آن محاکمه، سران سیاسی حزب تودهه در جلسه شرکت کرده بودند ولی محاکمه نشدند.

    کیهان فرهنگی: لطفا از چگونگی ورودتان به وزارت اطلاعات بفرمایید؟

    حجت الاسلام ری شهری: مسئوولیت بعدی من وزارت اطلاعات بود. ابتدا آقای مهندس موسوی در سال 62 آقای فردوسی پور را برای این مسئوولیت در نظر گرفته بودند، ولی ایشان رای نیاورد. شرایط برای وزیر اطلاعات در آن فضا به دلیل مسایل سیاسی وشرعی این بود که این مسئوولیت باید تحت نظارت کسی باشد که قابل اعتماد باشد; و شرط کردند که وزیر اطلاعات باید اجتهاد داشته باشد و همین جا مشکل پیدا شد و این قضیه تا سال 63 طول کشید. بعد با بنده صحبت کردند. آقای مهندس موسوی گفتند: امام فرموده اند که من به سایر وزارتخانه ها کار ندارم ولیکن هر کسی خواست وزیر اطلاعات بشود، من نظر دارم و به من اطلاع بدهید. در آن شرایط من احساس تکلیف کردم و آن مسئوولیت را پذیرفتم.

    کیهان فرهنگی: بعد از انتخاب تان به وزارت اطلاعات با حضرت امام هم ملاقاتی داشتید؟

    حجت الاسلام ری شهری: چرا، اتفاقا یکی از خاطرات جالب من همان ملاقات است. روزی که هیئت دولت با حضرت امام دیدار داشت، من هم همراه با آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب که آن زمان رئیس جمهور بودند، خدمت امام رفتیم. صحبت های ایشان که تمام شد، وزرا یکی یکی دست حضرت امام را بوسیدند و رفتند. من ایستاده بودم و نگاه می کردم. امام دوبار اشاره کرده بودند که من بمانم، اما من متوجه نشده بودم، دفعه بعد، حاج احمد آقا به من گفتند: امام می گویند شما بنشینید و نروید. من نشستم. آنجا امام با لحن خاصی فرمودند: فلانی! وزارت اطلاعات است، وزارت کشاورزی نیست! حواست را جمع کن، هر کسی را نیاور، دقت کن. با آقایان هم کارها را هماهنگ کن. من فوری فهمیدم که اگر بخواهم قول بدهم که با آقایان هماهنگ ومشورت کنم چه اتفاقی ممکن است بیافتد ومی دانستم که بین دیدگاهها هماهنگی وجود ندارد. آقای خامنه ای (رهبر معظم انقلاب)، آقای هاشمی و آقای موسوی هر کدام دیدگاه خاصی داشتند و دیدم اگر بخواهم با آنها هماهنگ کنم، مشکل پیش می آید، آقای موسوی هم گفته بودند که معاونت هایت را با من هماهنگ کن. به همین دلیل بود که به حضرت امام عرض کردم چشم، من مشورت می کنم ولی شما اجازه بدهید بعد از مشورت، خودم تصمیم بگیرم، چون ممکن است این آقایان نظریات مختلفی داشته باشند و چون مسئوولیت با من است، خودم افراد را تعیین می کنم و به نظر کسی عمل نمی کنم. چون می دانستم که ممکن است ذهن امام را نسبت به بعضی افراد یا مسایل حساس کنند، به امام (ره) عرض کردم: شما بدانید که بعد از این، درباره من زیاد صحبت خواهد شد، چون مجموعه ای که می خواهیم راه بیناندازیم هفت خط است! خطها را هم برای حضرت امام مشخص کردم: یک خط از سپاه، یک خط از کمیته، یک خط ازاطلاعات دادگاه انقلاب ارتش، یک خط از اطلاعات نخست وزیری و خلاصه هفت جریان را برایشان شرح دادم که قرار است همه این هفت جریان در وزارت اطلاعات متمرکز بشوند و ما آنها را گزینش کنیم. امام فرمودند: نه، تا به حال کسی چیزی به من نگفته، فقط اظهار کرده اند که آقای ری شهری برای این کار مناسب است و باز در ادامه خطاب به بنده فرمودند: اگر شما در این وزارتخانه باشید، عمدا کار خلاف انجام نمی شود. بعد هم خداحافظی کردم و رفتم.

    کیهان فرهنگی: با توجه به ترکیب هفت جریانی که اشاره فرمودید، در عمل مشکلی به لحاظ اعمال سلیقه شخصی یا سیاسی افراد وجریان ها در کار وزارت پیش نمی آمد؟

    حجت الاسلام ری شهری: سلیقه سیاسی را نمی شود از افراد دور کرد اما من در مدیریت، از همه نیروهای کارآمد، با سلیقه های مختلف استفاده می کردم. البته، شرط بود که افراد وزارت، عضو هیچ حزب و گروه سیاسی نباشند، اما اختلاف سلیقه سیاسی امری طبیعی است; درعین حال، نمی گذاشتم کسی سلیقه سیاسی خودش را اعمال کند و کار تصمیم گیری ها همه اش به خود من باز می گشت، یا به مجموعه ای که نمی توانست دخالت سیاسی بکند.

    کیهان فرهنگی: معمولا وزارت اطلاعات به دلیل اشراف بر مسایل افراد و گروههای سیاسی، از طرف رجال و جناح های سیاسی به نوعی تحت فشار قرار می گیرد آیا شما در دوران وزارت با فشارهایی از این دست مواجه نشدید؟

    حجت الاسلام ری شهری: چرا، بعضی از نمایندگان مجلس در زمان انتخابات تماس می گرفتند و سعی می کردند از راه وزارت اطلاعات چیزی بگیرند که کسی را بیاورند یا ببرند. اما من به هیچ وجه نپذیرفتم. مثلا درجریان مهدی هاشمی، یکی از جریان های سیاسی، اسامی افرادی را می خواست که در پرونده او آمده بود. حتی مصوبه ای را در مجلس گذارندند که ما پرونده مهدی هاشمی را به مجلس ببریم و طرح کنیم. من دیدم اگر این پرونده به مجلس برود، افرادی بی جهت متهم می شوند و آبروی عده ای می رود. از طرفی بعضی ها، مصوبه ای از مجلس گرفته بودند که پرونده به مجلس برود. من خدمت حضرت امام نامه دادم و جریان را به ایشان نوشتم که گروهی می خواهند از این پرونده سوءاستفاده کنند و بی جهت عده ای را متهم کنند. حضرت امام در پاسخ نوشتند که ارسال این پرونده و امثال آن به مجلس، خلاف شرع و قانون اساسی است.

    به هرحال، تا من در وزارت اطلاعات بودم نگذاشتم ازهیچ پرونده ای در وزارت، استفاده نامطلوب بشود. با قاطعیت می گویم که هیچ اقدام سیاسی تا آن موقع که من در وزارت اطلاعات بودم، صورت نگرفته است.

    کیهان فرهنگی: در اوایل کارتان در وزارت اطلاعات با فعالیت های مهدی هاشمی آشنا نبودید؟

    حجت الاسلام ری شهری: من آن زمان شناخت زیادی از ایشان نداشتم، یعنی با توجه به این که با آقای منتظری متصل بودند، به عمق کارهایش آشنا نبودم و وزارت اطلاعات هم کاری با او نداشت. مهدی هاشمی در پوشش نهضت ها کار می کرد و ما هم به نهضت ها کاری نداشتیم. او یک پوشش طبیعی برای خودش درست کرده بود.

    کیهان فرهنگی: اولین بار از کجا پی به فعالیت های خرابکارانه مهدی هاشمی بردید؟

    حجت الاسلام ری شهری: اولین باری که من متوجه شدم که جریان مهدی هاشمی یک جریان خطرناک است، اطلاع از پرونده او در اصفهان بود. آنجا مطلع شدم که او در قتل مرحوم شمس آبادی نقش داشته، بعد من اوراقی از این پرونده را پیش آقای منتظری بردم که مهدی هاشمی را از بیت خودشان طرد کنند. بعد از چند روز دیدم که تمام آن اوراقی که من برایشان داده بودم، به مهدی هاشمی داده شده بود! من از آنجا به اصطلاح قدری مساله دار شدم و خیلی هم کوشش کردم که آقای منتظری حساب خودشان را از حساب مهدی هاشمی جدا کنند که متاسفانه نشد. من مطلب را خدمت حضرت امام عرض کردم. ایشان آن موقع چیزی نگفتند و دستوری ندادند، حالا چه حکمتی داشت، نمی دانم. آن زمان معاونت ضد جاسوسی وزارت اطلاعات یک جریانی را تعقیب می کرد که در ادامه به یک خانه تیمی رسیدند. خانه ای که در آن انواع سلاح ها و مواد سمی سرطان زا و کشنده و چیزهای دیگر وجود داشت. آنجا بود که ما جریان آن خانه و ارتباط آن با مهدی هاشمی را به امام خبر دادیم. جاج احمد آقا گفتند: امام فرموده اند: بروید کار را دنبال کنید. خانه را که گرفتیم، امام محکم ایستاد و گفت: باید این قضیه دنبال شود و عمق جریان در بیاید و آن قضیه کشف شد: قتل مرحوم شمس آبادی، قتل شیخ قنبرعلی و افرادی که توی چاه انداخته بودند. این بود که رفتیم و جنازه ها را در آوردیم و کار از آنجا آغاز شد.

    کیهان فرهنگی: مطالب مربوط به ماجرای مهدی هاشمی را هم در خاطراتتان آورده اید؟

    حجت الاسلام ری شهری: همانطور که می دانید، بخشی از کتاب آقای منتظری به من مربوط می شود ومن هم در کتاب خاطراتم همه آنها را که به من مربوط بوده پاسخ داده ام. آقای منتظری یک سلسله مسایلی را راجع به قطب زاده و آقای شریعتمداری مطرح کرده اند که واقعا تحریف واقعیات و تاریخ است و صحت ندارد.

    کیهان فرهنگی: درمورد شرایط سیاسی - اجتماعی انقلاب در زمانی که وزارت اطلاعات را تاسیس کردید، چیزی نفرمودید.

    حجت الاسلام ری شهری: خب، آن زمان شایعه ها فراوان بود و گروهک های سیاسی فعال بودند. ما در شرایط و فضای خیلی بدی کار را شروع کردیم، امکانات ما در وزارت اطلاعات اندک بود، گروهک ها هرروز ماجرایی داشتند. مرتب در جاهایی مثل نمازجمعه، ناصرخسرو و جاهای دیگر بمب گذاری می شد.جنگ همچنان ادامه داشت، صدام و منافقین فعال بودند و ما در شرایطی که از هرطرف مشکلات و شایعه بود، باید عمل می کردیم و واقعا خوب عمل شد. مساله دیگر، مساله چپها و فدائیان و گروه کشتار بود و دستگیری جاسوس های آمریکایی که فعال بودند و بعضی از آنها حتی به لباس روحانیت وارد شده بودند.

    کیهان فرهنگی: آیا توجه ویژه حضرت امام به شما به عنوان وزیر اطلاعات ادامه پیدا کرد و همچنان نسبت به کار شما مراقبت و پیگیری داشتند؟

    حجت الاسلام ری شهری: بله، این توجه تا آخر بود، مثلا وقتی در نماز جمعه تهران بمب گذاری شد، فردایش، یعنی روز شنبه اعلام کردیم که بمب گذاران دستگیر شده اند، یادم هست همان موقع که خبر را اعلام کردیم، صبح، حاج احمدآقا با من تماس گرفت و گفت: امام می فرمایند: شما که اعلام می کنید بمب گذاران نماز جمعه را گرفته اید، واقعا همه را گرفته اید؟ یک وقت فرار نکنند، و چرا این قدر زود خبر دادید؟ ممکن است افرادی باشند که هنوز دستگیر نشده باشند و فرار کنند. گفتم: نه، همه را جمع کرده ایم. کیهان فرهنگی: از چه طریق به آن سرعت بمب گذاران را شناسایی و دستگیر کردید؟

    حجت الاسلام ری شهری: آن هم موضوع جالبی داشت. بمب گذاران نمازجمعه به سنندج رفته بودند تا با پول هایی که برای بمب گذاری گرفته بودند طلا بخرند و از کشور خارج کنند. یکی از نیروهای اطلاعات که آنجا بوده به آنها مشکوک می شودن که این همه طلا را می خواهند چه کنند؟ پس از دستگیری، معلوم می شود که آنها همان بمب گذاران نمازجمعه تهران هستند.

    کیهان فرهنگی: مردم غالبا پس از مدتی شرایط عجیب سال های آغاز انقلاب را فراموش می کنند. یادشان می رود که چه فتنه هایی را در گذشته ازسر گذرانده ایم و هرموقع فکر می کنند که همین حالا مهمترین فتنه ها در کار است، درحالی که اینطور نیست. هریک از آن فتنه ها درآن سال ها می توانست انقلابی را به نابودی بکشاند، اما مردم و امام محکم ایستادند و همه توطئه های رنگارنگ را خنثی کردند. ما در جنگ هم از گزند جاسوسان درامان نبودیم، در زمان دفاع مقدس، کسانی بودند که علیه کشور و نظام با دشمن همکاری داشتند.

    حجت الاسلام ری شهری: واقعا هریک از آن توطئه ها و فتنه های اول انقلاب می توانست انقلاب بزرگی را بشکند. مسایلی مثل جنگ، مساله آقای شریعتمداری، مساله قبول قطعنامه، مساله تجدیدنظر در قانون اساسی و شهادت 72تن از یاران صمیمی انقلاب در فاجعه انفجار حزب جمهوری یا ماجرای شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر - باهنر و رجایی - من فکر می کنم اگر هفتصد نفر هم از بزرگان کشور شهید می شدند، امام مجددا نیرو به میدان می آورد.

    کیهان فرهنگی: یا انفجار دادستانی انقلاب.

    حجت الاسلام ری شهری: بله، آن هم مهم بود.

    کیهان فرهنگی: در سال های پایانی دهه شصت وقایع مهمی د رکشورمان به وقوع پیوست، از جمله پذیرش قطعنامه و رحلت جانگداز امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران; ازطرفی، تحولاتی هم در مدیریت نظام صورت گرفت. حضرت آیت الله خامنه ای به رهبری انقلاب برگزیده شدند، آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور شد، آیت الله یزدی به ریاست قوه قضائیه منصوب شد. درآن شرایط، شما را در مسؤولیت دادستانی کل انقلاب دیدیم و بعد هم استعفای زودهنگام شما، لطفا درباره این موضوع هم توضیح بفرمایید.

    حجت الاسلام ری شهری: البته قبل از آنکه در مسؤولیت دادستانی کل انقلاب قرار بگیرم به من پیشنهاد شد که یا رئیس دیوان عالی کشور بشوم یا دادستان کل کشور، می دانید که مقام رئیس دیوان عالی بالاتر از دادستان کل کشور است، اما آن زمان دیدگاه من این بود که اگر دادستان کل کشور در جایگاه واقعی خودش قرار بگیرد، بهتر می تواند خدمت کند و ترجیح دادم که دادستان باشم، ولیکن در عمل اینطور نشد; بعد از یک سال دیدم در آن جایگاه کاری نمی توان کرد و استعفا دادم. و به سرپرستی حجاج ایرانی منصوب شدم و این بعد از آن بود که حاج احمد آقا استعفا دادند.

    کیهان فرهنگی: استعفای حاج احمدآقا از سرپرستی حجاج، بحث هایی را آن زمان دامن زد.

    حجت الاسلام ری شهری: حاج احمد آقا به خاطر رعایت احترام مادرشان که موافق این کار نبودند. از سرپرستی حجاج استعفا دادند. حتی وقتی من خصوصی با حاج احمدآقا صحبت کردم، گفتم: مگر شما نگفتید که من آقای خامنه ای را آنقدر قبول دارم که هرچه بگویند انجام می دهم، چرا سرپرستی حجاج را نپذیرفتید؟

    حاج احمدآقا گفتند: من قبول دارم ولی حالا مساله من، مساله مادر است و نمی توانم این کار را بکنم.

    کیهان فرهنگی: مرحوم حاج احمد آقا نامه ای به رهبر معظم انقلاب نوشته بودند که اگر شما نامه ای بدهید وحکم ولایی بدهید، من این مسوولیت را می پذیرم.

    حجت الاسلام ری شهری: به هرحال، بعد ازآن که سرپرستی حجاج مطرح شده از دادستانی کل استعفا دادم و سرپرست حجاج شدم.

    کیهان فرهنگی: گویا دادسرای ویژه روحانیت هم در زمان شما ایجاد شد، همینطور است؟

    حجت الاسلام ری شهری: بله، این هم برای خودش داستانی دارد. زمانی که در وزارت اطلاعات بودم، یک بخش ویژه برای روحانیت درست کردیم که به مسایل روحانیت و اتهاماتی که روحانیون داشتند به صورت ویژه ای رسیدگی کنند. بعضی ها تصور می کردند دادسرای ویژه برای این است که با روحانیون راحت تر برخورد شود! ولی درواقع عکس این قضیه بود، چون تاثیری که تخریب روحانیون فاسد و روحانی نمایان فاسد درجامعه و اذهان دارند، خیلی زیاد است و به همین جهت فکرکردیم برخورد شدیدتری باید با آنها بشود و دادگستری توان لازم را برای برخورد با آنها ندارد. به همین جهت به حضرت امام پیشنهاد دادم که یک بخش ویژه برای روحانیون در وزارت اطلاعات ایجاد شود و گفتم: شما هم یک بخش ویژه دیگر در قوه قضائیه ایجاد کنید.

    چند بارهم مقام معظم رهبری ریاست جمهوری وقت دراین رابطه با حضرت امام صحبت کردند. حضرت امام (ره) هم به آقای موسوی اردبیلی گفته بودند که این کار را انجام بدهید. آن زمان یک اتفاقی دررابطه با یکی از روحانیون معروف افتاد که قابل رسیدگی در دادسراهای عمومی نبود، درعین حال برخورد شدیدی با او می شد. من جریان را به جناب آقای خامنه ای رساندم و گفتم: پرونده این است. آیا دادسرا می تواند به این مساله رسیدگی کند؟ ایشان هم همین مطلب را خدمت امام گفتند. امام فرموده بودند: چه کار کنم؟ من چند بار به شورای عالی قضایی گفته ام که دادسرای ویژه تاسیس کنید و اضافه کرده بودند: من چند بار گفته ام که خود آقای ری شهری بیاید تاسیس کند. من حکم می دهم ایشان تاسیس کند. جناب آقای خامنه ای به من فرمودند: اما حکم می دهند و شما دادسرای ویژه روحانیت را تشکیل بدهید.

    گفتم: چون وزیر اطلاعات هستم، مصلحت نیست که من این کار را انجام بدهم. آن موقع آقای فلاحیان قائم مقام وزارت اطلاعات بود. حضرت امام حکم را به آقای فلاحیان دادند و قضیه دادسرای ویژه روحانیت از آنجا که آغاز شد.

    کیهان فرهنگی: واقعا یکی ازچیزهایی که انقلاب را نجات داد، همین دادسرای ویژه روحانیت بود. جدای از رسیدگی به جرایم، باید قبول کنیم که بسیاری از جرایمی که واقع نشده، به خاطر ترس از این دادسرا بوده. البته بعضی ها خیال می کنند دادسرای ویژه روحانیت برای این است که سرپوشی روی جرم ها بگذارد، درحالی آنجا سخت گیری و دقت بیشتری اعمال می شود.

    حجت الاسلام ری شهری: همینطور است. اصولا دادسرای ویژه برای این بود که با قاطعیت و حتی شدیدتر از موارد دیگر با روحانی نماها برخورد شود، چون در اسلام مقرر شده که مثلا اگر کسی درماه رمضان مرتکب مناهی بشود، تغلیظ می شود. روحانی هم همینطور است. مثلا قانونی برای خلع لباس روحانی دردادگستری وجود ندارد.

    بهرحال، وقتی من به قوه قضائیه آمدم، پیشنهاد دادند حالا که به اینجا آمده ای خودت مسوولیت بپذیر و پذیرفتم. آنجا از طرف مقام معظم رهبری به دادستانی ویژه روحانیت منصوب شدم. بعد به دلیل اینکه به کارهای فرهنگی می پرداختم، و تاسیس دانشکده علوم حدیث وکارهای فرهنگی دیگر وقتم را کاملا گرفته بود، سال 1376 خدمت مقام معظم رهبری نامه ای نوشتم و استعفا دادم. ایشان هم پذیرفتند و از آن پس دیگر متمرکز در مسایل فرهنگی شدم.

    کیهان فرهنگی: به فعالیت هایتان در مسوولیت تولیت آستانه حضرت عبدالعظیم اشاره ای نفرمودید. لطفا دراین مورد هم توضیح بفرمایید.

    حجت الاسلام ری شهری: درست است، بنده اواخر سال 1369 از طرف مقام معظم رهبری به تولیت آستان قدس حضرت عبدالعظیم منصوب شدم و بحمدالله از آن زمان تا به حال کارهای بسیار مهم و ارزنده ای درآنجا انجام شده که خودش یک فصل جداگانه ای است و باید به صورت و، فعالیت ها بررسی شود. وقتی تولیت آستانه به بنده محول شد، آنجا 60میلیون تومان درآمد داشت، با کوهی از مشکلات فرهنگی و اخلاقی.

    کیهان فرهنگی: ماهی 60میلیون تومان؟

    حجت الاسلام ری شهری: نخیر، سالی 60 میلیون تومان. کل نذورات و هدایا و موقوفات درسال این مبلغ بود.

    بعضی ها تصور می کردند این مبلغ پول زیادی است، درحالی که این پول تنها خرج آب و برق و خدمات آنجا می شد. خداوند متعال لطف کرد و ما توانستیم برای احیاء موقوفات و توسعه آنجا میلیاردها تومان خرج و سرمایه گذاری کنیم. امکانات فرهنگی بسیاری برای آنجا فراهم شده، با ایجاد امکانات سرمایه گذاری در زمینه های مختلف آستانه، توسعه را پیش برده ایم و از کرامات حضرت عبدالعظیم این که بحمدالله هیچوقت در اداره این تشکیلات نمانده ایم. من حتی برای پیشبرد کارها گاهی قرض کرده ام. یک بار رهبرمعظم انقلاب به من فرمودند: این همه قرض را چگونه پرداختی؟ اما باور کنید هروقت مشکلی پیش آمده، سر یک هفته حل شده، حالا یا کسی به ما قرض داده، یا از یک جایی کمکی رسیده است. به هرحال، مسوولیت دیگر من نمایندگی مردم تهران درمجلس خبرگان رهبری در دوره دوم و سوم بود.

    کیهان فرهنگی: جناب ری شهری! با توجه به تجارب ارزنده ای که شما طی سال ها مسوولیت در زمینه مسائل امنیتی کشور کسب کرده اید، مطلبی هم درباره خطر عوامل نفوذی در مراکز رسمی و سازمان های دولتی بفرمایید که بسیار سودمند است. متاسفانه گاه برخی از مسوولان آنچنان دچار خوش خیالی می شوند که همه چیز را فراموش می کنند.

    حجت الاسلام ری شهری: در دهه 60 چند انفجار مهم درتهران رخ داد که مسبب آنها عوامل نفوذی بودند. یکی انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری توسط کلاهی، یکی دیگر انفجار دفتر نخست وزیری توسط کشمیری و یکی هم انفجار دفتر دادستانی کل انقلاب توسط مهران اصدقی که منجر به شهادت آقای قدوسی شد. ما در انقلاب بیشترین ضربه را از اعتماد بیش از حد مسوولین نسبت به عوامل نفوذی خوردیم. معروف بود که می گفتند شهید رجایی پشت سر کشمیری نماز می خوانده! و دیدید که برای کشمیری جنازه هم درست کردند و رسما تشییع جنازه شد! درحالی که او فرارکرده بود و هنوز هم فراری است و درخارج از کشور بسرمی برد. این کشمیری آنقدر مورد اعتماد آقای رضوی بود که وقتی فرارکرده بود من به ایشان تلفن کردم و گفتم: می گویند انفجار کار کشمیری بوده و فرارکرده آقای رضوی گفت: من اصلا باور نمی کنم! یعنی این اندازه مورد اعتماد بود. یکی از منافقین به نام مهران اصدقی کسی بود که در دفتر دادستانی انقلاب بمب گذاشت و من احتمال می دهم این شخص همان کسی بود که خیلی تلاش می کرد که در تیم محافظین من بیاید، اما من به خاطر احتیاطهایی که دارم، نپذیرفتم. از آنقدر در دادستانی کل انقلاب نفوذ کرده بود که درطبقه زیرین آقای قدوسی بمب گذاشته بود و اعدام شد. یکی دیگر از نفوذی ها، قدیری بود که در کمیته اداره دوم اطلاعات ارتش، مسوول اطلاعات منافقین بود و منافقین کودتای نوژه را کاملا درجریان بودند. کمیته اطلاعات اداره دوم ارتش، ستاد خنثی سازی بود و او هم نفوذی آنجا بود.

    کیهان فرهنگی: به نظر حضرت عالی برای پیشگیری از تکرار چنان وقایع تلخی چه باید کرد؟

    حجت الاسلام ری شهری: به نظر من باید از وقایع و حوادث عبرت گرفت. این وقایع باید به ما درس هوشیاری و آگاهی بدهند. مسوولین امنیتی باید برای مقابله با نفوذی های دشمن برنامه ریزی کنند.

    کیهان فرهنگی: بعضی ها با ذهنیتی ساده نفوذی ها را منحصر در نفوذی سیاسی می کنند درحالی که این طور نیست.

    حجت الاسلام ری شهری: درست است، نفوذی ها تنها نفوذی های سیاسی یا نظامی نیستند، نفوذی های فرهنگی، اقتصادی و حتی نفوذی های علمی هم هستند. باید هوشیار بود. به نظرمن منافقین خیلی زود نفوذی ها را خرج کردند و این البته لطف خداوند نسبت به ما بود وگرنه در درازمدت می توانستند لطمه های بزرگی به ما بزنند. نفوذی های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و علمی ممکن است همه جا باشند، از دانشگاه گرفته تا حوزه های علمیه، از محافل روشنفکران گرفته تا بیوت علما، همه درمعرض خطر نفوذی های فرهنگی هستند. هیچکس نمی تواند بگوید از نفوذی ها مصون است.

    کیهان فرهنگی: از چگونگی ترفندهای دشمنان برای نفوذ در مراکز حساس بفرمایید و این که توصیه شما برای پیشگیری از پدیده نفوذی ها چیست؟

    حجت الاسلام ری شهری: چیزی که آیت الله بهجت مکرر به ما توصیه می کنند این است که کاری کنید که مسوولین را با قیمت های مختلف نخرند. تلاش کنید که دشمنان آنها را نخرند! دشمنان شگردهای مختلفی دارند. سازمان های جاسوسی دنیا برای جاسوس کردن افراد خوشنام و با فکر و استدلال، تله های متعددی دارند. تله زن، تله پول، تله وعده های شیرین و چیزهای دیگر. آنها عوامل موردنظر خودشان را به دام می اندازند، از آنها عکس و فیلم می گیرند و پل های پشت سرشان را خراب می کنند و بعد آنها را وادار به همکاری با خودشان می کنند. زمانی که در وزارت اطلاعات بودم و مجلس بودجه زیادی برای کارها به ما نمی داد. یکروز یکی از دوستان به شوخی می گفت: سازمان های اطلاعاتی دنیا از دو راه کسب اطلاعات می کنند، یکی از راه زن و یکی هم از راه پول. استفاده از زن را خدا حرام کرده، پول را هم که شما حرام کرده اید، پس ما اطلاعات را از کجا به دست بیاوریم؟

    کیهان فرهنگی: جناب ری شهری از لطف و حوصله ای که کردید بسیار سپاسگزاریم.

    حجت الاسلام ری شهری: پدرم جاج اسماعیل محمدی نیک، نانوا بود و در میان مردم و کسبه، به تدین و تقید به مسایل شرعی معروف بود.

    مادرم «بدر السادات شکر آبی » از نواده های «امامزاده شکراب » در «آهار» است.

    حجت الاسلام ری شهری: جد ما «ملاعلی » سمنانی و از دوستان مرحوم حاج محمد تقی بافقی روحانی مبارز زمان رضاخان بود.

    حجت الاسلام ری شهری: وقتی که از شهری به قم رفتم، بچه سال بودم و به این خاطر، مادر بزرگم «سارا خاتون » همراه من به قم آمد.

    حجت الاسلام ری شهری: آشنایی بنده با جناب شیخ رحبجای خیاط توسط یکی از نمازگزاران مسجد جمگران صورت گرفت بعد با یکی از شاگردان موفق شیخ به نام عبدالکریم حامد و سپس با آقای سیدان آشنا شدم.

    کیهان فرهنگی: ما ان شاءالله در آینده باز هم پیرامون جناب شیخ و مسایل عرفانی با شما صحبت خواهیم کرد.




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:37 AM   |  

    خودشناسی درون مایه وجدان کاری

    منابع مقاله:

    فصلنامه معرفت،شماره 17، بخشی، علی اکبر؛


    مقدمه

    فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لایعلمون «حق گرایانه روی خود را به سوی دین کن، همان که سرشت خدایی است،که مردم را به آن سرشته است که هیچ تغییری در خلقت خدا نیست. این است آیین استوار حق ولکن اکثر مردم از این حقیقت آگاه نیستند.»(روم:30)

    چرا بسیاری از کارکنان و مدیران سازمانها، در عین برخورداری از صفات پسندیده فراوان، خوب کار نمی کنند و گاه مشکل می آفرینند؟ چرا از انبوه سرمایه ها، امکانات، نیروها، استعدادها و عمر خود به گونه ای نامنظم و غیر مؤثر بهره برداری می کنند؟ چرا پایبندی به وظیفه و نقش سازمانی نزد آنها مفهوم نداشته، در عین تراکم نیروی کار، بسیاری از کارها زمین می ماند؟ و خلاصه، چرا روحیه و نشاط، هدفداری و مسئولیت، اطمینان و لذت، امنیت و رضایت، کیفیت و معنویت و جدیت و موفقیت; جای خود را به بیحالی و کسالت، ناامیدی و سرخوردگی، سرگردانی و غفلت، دو دلی و اضطراب، فشار و ملامت و شعار و مادیت می دهد؟

    این مساله چه علل یا عواملی دارد؟ محیطی، سازمانی، انسانی یا شغلی؟

    آیا این عوامل بصورت سلسله مراتبی آشکار می شوند یا همه در عرض یکدیگر و به یک اندازه امکان بروز دارند؟ با فرض تشخیص علت مساله، چگونه می توان وضعیت مطلوب را در سازمان و افراد به گونه ای تحکیم بخشید که از پویایی، زایندگی و اثر بخشی در درازمدت برخوردار بوده، پشتوانه ای نیرومند برای نیل به اهداف گردد؟

    در این مقاله، به آن سلسله مراتب و ویژگیهای آن و یا چگونگی طراحی فرایند شکل گیری و دخالت عوامل متعدد، پرداخته نمی شود. بلکه نخست مفاهیم، موضوعات و مفروضاتی که مبانی نگرشی و اصول اساسی پیام مقاله و تحلیل مساله را تشکیل می دهد، تبیین می گردد و سپس بانگاهی به نقطه عطف و مرکزثقل فرایند مذکور، بحثی بنیادی ارائه می شود و از آنجا برای یافتن راه حل نهایی مساله و پاسخ به پرسش اساسی تلاش می گردد.

    در اینجا توجه به این نکته ضروری می نماید که ماهیت موضوع مورد بررسی ما، با مسائل انسان شناسی، فلسفه اخلاق، روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، روان درمانی، جامعه شناسی و اقتصاد، ارتباطی نزدیک دارد. از اینرو، یافتن راههای عملی حاکمیت و اشاعه فرهنگ وجدان کاری و انضباط اجتماعی، مستلزم مطالعات ریشه ای و همه جانبه و همکاریهای گسترده است وبر پژوهشگران، مؤلفان و مجامع علمی است که به حرکتی که در این راستا آغاز کرده اند شتاب بخشند و همواره در این اندیشه باشند که چگونه می توان پاسخی در خور به این خطاب رسای رهبر معظم انقلاب تقدیم نمود: «دست اندرکاران امور فرهنگی، برنامه ریزان، مبلغین و نویسندگان باید در ترویج این دو اصل مهم در جامعه تلاش کنند. » (1)

    انسان

    انسان در بعد ادراک و کشف خود و جهان، از نیروی "عقل و وجدان" و در بعد انگیزه ها، از "جاذبه های معنوی" نیز برخوردار است.

    وجدان (ضمیر) (2)

    وجدان،امری فطری ویکی از مراتب روح یا بعدملکوتی انسان است. این مفهوم خوددارای مراتبی بوده، برحسب هرمرتبه، بصورت مطلق یا اضافه بکار می رود. (3) وجدان، که از آن به وجدان روانشناسی، وجدان عقلایی، وجدان نوعی، وجدان فطری، خود انسان یا من ملکوتی نیز تعبیرمی گردد،عبارت است از "استعداد آدمی نسبت به تمییز خیر و شر".

    ایدئولوژی عام و انسانی مانند ایدئولوژی اسلامی، نوعی شناخت از انسان دارد که از آن به فطرت تعبیر می شود. از نظر اسلام; انسان در جریان خلقت، مقدم بر تاثیر عوامل تاریخی و عوامل اجتماعی، دارای بعد وجودی خاص شده و استعدادهای والا که او را از حیوان متمایز می کند و به او هویت می بخشد، به او داده شده است. طبق این نظر انسان در متن خلقت از نوعی "شعور و وجدان نوعی" که در همه انسانها وجود دارد بهره مند شده و همان "وجدان فطری" به او تعین نوعی و صلاحیت دعوت، مخاطب واقع شدن، حرکت و جنبش داده است. این ایدئولوژی ها با تکیه به وجدان فطری مشخص نوع انسان، دعوت خود را آغاز می کنند و حرکت می آفرینند. (4)

    انسان در مرتبه ای از وجود، دارای "من طبیعی" و "ملکی" است و در مرتبه ای دیگر دارای "من ملکوتی"; یعنی همان که در قرآن از آن به «نفخت فیه من روحی(حجر:29)» تعبیر شده است. وجدان عمومی همین "خود" است که از آن به خود ملکوتی تعبیر می شود و درست در مقابل آن، خود شخصی (فردی، نفسانی) قرار دارد. اسلام در مبانی و اصول تربیتی و اخلاقی خود "وجدان عمومی" را اصل شمرده و با "خود نفسانی" مبارزه می کند. منظور از وجدان عمومی فقط دوست داشتن همه انسانها نیست بلکه بالاتر از آن، دوست داشتن همه اشیاء و در عین حال، برداشتن موانع در عمل و در مسیر تکامل است. (5)

    قرآن "ضمیر" انسانی را به عنوان یک منبع معرفت ویژه نام می برد. از نظر قرآن، سراسر خلقت، آیات الهی و علائم و نشانه هایی برای کشف حقیقت است. قرآن از جهان خارج انسان، به "آفاق" و از جهان درون انسان، به "انفس" تعبیر می کند(فصلت:53) و از این راه اهمیت ویژه ضمیر انسانی را گوشزد می نماید. اصطلاح آفاق و انفس در ادبیات اسلامی از همین جا پدید آمده است.

    جاذبه های معنوی

    از نظر اسلام، انسان موجودی است که میل دارد آزاد و رها باشد و هر کاری که می خواهد انجام دهد;(قیامت:5) ولی از سوی دیگر، جاذبه های معنوی به انسان این امکان را می دهد که دایره فعالیتش را از حدود مادیات توسعه دهد و تا افق عالی معنویات بکشاند. اصول انگیزه های معنوی عبارت است از: علم طلبی، خیر اخلاقی، زیبایی دوستی و خداجویی (خداپرستی). (6)

    ازنظرقرآن،انسان از آن جهت که انسان است، جز یک کشش درونی ویژه برای حرکت در مسیر فطری خویش ندارد و آن انگیزه خداجویی و حرکت دائمی بسوی اوست: «انا لله و اناالیه راجعون » (بقره:156) و همین جاذبه است که آدمی را به مقام لقاء الهی می رساند: «یاایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه.» (7) براساس این نگرش گونه های مختلف انگیزه های والای بشری از قبیل عدالت، حق، صدق، کرامت،زیبایی وجاودانگی و نفرت داشتن از ظلم، باطل، کذب، پستی، زشتی و نیستی، همه در راستای انگیزه "خدا دوستی" دیده می شود. (8)

    ارزشها و ضد ارزشها

    از نظر قرآن، انسان موجودی است برگزیده از طرف خداوند;(طه: 122) خلیفه و جانشین او در زمین;(بقره: 30) نیمه ملکوتی و نیمه مادی; (انعام:165) دارای فطرتی خدا آشنا;(سجده:9)آزاد، مستقل، امانتدار خدا و مسئول خویشتن و جهان;(اعراف:172) مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان;(احزاب:73)ملهم به خیر و شر;(شمس:7)وجودش از ضعف و ناتوانی آغاز می شود و به سوی قوت و کمال سیر می کند و بالا می رود، اما جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمی گیرد;(رعد:28) ظرفیت علمی و عملیش نامحدود است;(بقره:31) از شرافت و کرامت ذاتی برخوردار است;(اسراء:7) احیانا انگیزه هایش هیچگونه رنگ مادی و طبیعی ندارد;(فجر:28)حق بهره گیری مشروع از نعمتهای خدا به او داده شده است، ولی در برابر خدای خودش وظیفه دار است. او برای عبادت آفریده شده،(ذاریات:56)فقط با یاد و پرستش او خود را می یابد و اگر خدای خویش را فراموش کند، خود را فراموش می کند و نمی داند که کیست، برای چیست و چه باید بکند و کجا باید برود.(حشر:18) او همینکه از این جهان برود و پرده تن که حجاب چهره جان است دور افکنده شود، بسی حقایق پوشیده بر وی آشکار می گردد.(ق: 22)

    در عین حال، همین موجود، در قرآن، مورد بزرگترین نکوهشها و ملامتها قرار گرفته است: «او بسیار ستمگر و بسیار نادان است.»،«او نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است »، «او آنگاه که خود را مستغنی می بیند طغیان می کند.»،«او عجول و شتابگر است.»،«او تنگ چشم و ممسک است.» ، «او مجادله گرترین مخلوق است.»،«او حریص آفریده شده است.» ، «اگر بدی به او رسد، جزع کننده است و اگر نعمت به او رسد، بخل کننده است.»(احزاب:72)

    از نظر قرآن، انسان ممدوح، انسان با ایمان و انسان مذموم، انسان فاقد ایمان است. (9) (اعراف:179)

    وجدان اخلاقی

    وجدان اخلاقی همان وجدان عقلائی است ولی در مرتبه ای بالاتر; یعنی علاوه بر تمییز خیر و شر و نظارت بر اعمال، دارای ویژگی "گرایش به خوبی" و "نفرت از بدی" است. [به عبارت دیگر، وجدان (حس) اخلاقی، استعداد آدمی است نسبت به تمییز خیر و شر و گرایش طبیعی او به سوی خیر و گریز از شر] این صفت فطری در مرحله معینی از رشد و تحول بروز می کند و در واقع از عقل و سایر قوای نفسانی متمایز و مستقل نیست و احکام آن همان ادراکات و احکام عملی عقل است که آن نیز مستقل از ادراکات و احکام نظری عقل نیست. (10)

    استاد شهید مرتضی مطهری، [پس از نقد نظر دورکیم - مبنی بر اینکه انسان دو "من" مستقل و جدا از هم به نامهای " وجدان جمعی" و "وجدان فردی" دارد -] مراتب وجدان را اینگونه توضیح می دهد: قرآن می گوید: "نفس اماره" ، "نفس لوامه" ، "نفس مطمئنه". فلاسفه این مورد را می گویند: "وحدت در کثرت، کثرت در وحدت"; یعنی اینگونه نیست که انسان چند "خود" داشته باشد و هر کدام کاری خاص کند، بلکه نفس انسان اگر در حد پایین پایین کار کند، آنجا که تحت فرمان عقل نیست، "نفس اماره" نامیده می شود. همین نفس در درجه بالاتر و با هوشیاری بیشتر، "نفس لوامه" که خودش خودش را ملامت می کند. در آن واحد، خودش هم قاضی می شود، هم مدعی و هم مدعی علیه و علیه خودش حکم صادر می کند. محاسبة النفس معنایش همین است: «لااقسم بیوم القیامة و لا اقسم بالنفس اللوامة »(قیامت:1 و 2) و در درجه بالاتر، "نفس مطمئنه" نام می گیرد: «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی »(فجر:27). اینکه نفس در کدام مرتبه باشد، مربوط به این است که در چه درجه ای از توجه و آگاهی و تذکر و صفا و نبودن حجابها و داشتن ایمان و یقین بیشتر باشد. (11) وجدان، هرچه در مرتبه نیرومندتری باشد به همان نسبت صاحب خود را از شخصیت والاتر و نفوذ عمیقتر و پایدارتر برخوردار می سازد.

    کنت بلانکارد می گوید: «در اندرون هر یک از ما، دنیای ساکت و آرامی هست که خود واقعی ما در آن زندگی می کند و صلاح ما را بخوبی تشخصی می دهد. در سکوت و آرامش این دنیاست که می توانیم شاهد رفتار خود باشیم; خود را ارزیابی کنیم و به طرح برنامه های آتی خود بنشینیم. اگر چنین فرصتهایی را از کف بدهیم، در جهتی گام برداشته ایم که ما را از اهداف، ارزشها و رسالتمان در زندگی دور می کند. (12)

    از اینجا نقش شگرف "وجدان اخلاقی" در شکل گیری و تحول شخصیت آدمی به خوبی روشن می گردد; به گونه ای که گفته شده: «شخصیت بدون وجدان به هیچ پایه و اساس منطقی متکی نمی باشد.» (13) و از اینروست که بزرگان دین گفته اند: «آن کس که در قلب خود واعظی برای خود ندارد، موعظه موعظه کنندگان، فایده ای به حالش نمی بخشد.» (14)

    آلبرسوئر نیز می گوید: «اگر در نهاد انسان میل به کمال وجود نداشت و گرایش نسبت به حیاتی سرشارتر و والاتر در کار نبود; به عبارت موجزتر، اگر ما دارای غریزه اخلاقی نبودیم، این احساسات اخلاقی (اجزاء و عوامل عاطفی) و این تصورات اخلاقی (اجزاء و عوامل عقلانی) توجیه ناشدنی بود. پس ریشه و اساس اخلاقیت را در همین میل به "کمال" و نیاز عمیق و شگرف انسان به سوی "تعالی" باید جستجو کرد.» (15)

    خودشناسی ریشه الهامات اخلاقی (16)

    وقتی می خواهند انسان را به اخلاق حسنه (ارزشهای عالی انسانی) سوق دهند، او را به یک نوع درون نگری متوجه می کنند که خودت را، آن خود عقلانی را، آن حقیقت وجودی خودت را با درون نگری کشف کن، آنگاه احساس می کنی که شرافت خودت را دریافته ای ... یعنی احساس می کند که پستی و دنائت، دروغگویی، نفاق و فحشاء با این جوهر عالی سازگار نیست. این است که انسان با توجه به نفس، الهامات اخلاقی را دریافت می کند و همان درک "خود" کافی است برای این دستور که انسان این کار را باید بکند و آن کار را نباید بکند. و این است معنی «و نفس و ماسویها، فالهمها فجورها و تقویها، قد افلح من زکیها و قدخاب من دسیها.» (17)

    بنابراین خودشناسی یعنی اینکه انسان به مقام واقعی خویش در عالم وجود پی برده، نیروها و ارزشهای فراوان خود را - که به آنها اشاره شد - به خوبی درک کند. در همین راستا، قرآن کوشا است که انسان خود را کشف کند. این «خود»، همان چیزی است که "روح الهی"(سجده:9) نامیده می شود. با شناختن خود است که احساس تعالی می کند و خویشتن را از تن دادن به پستیها برتر می شمارد; به قداست خویش پی می برد; مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش معنی و ارزش پیدا می کند. انسان با شناختن خود و نیروها و انگیزه های درونی خویش است که درک می کند هر اندازه تسلیم امیال ست خود شود، به حالت زبونی در آمده، سرنوشتش در دست نیروهای خارجی قرار می گیرد و اگر از دو نیروی درونی (عقل و اراده)، استفاده کند، می تواند بر همه میلها حکومت کند و با تسلط بر خود مالک خویشتن می شود و شخصیتش استحکام یافته و به ارزشمندترین نوع آزادی یعنی "آزادی معنوی" که هدف اصلی تربیت اسلامی است، دست می یابد. در اینجا، نقش "اراده" به عنوان اساسی ترین عامل تاثیرگذار در شخصیت انسان این است که با در اختیار گرفتن همه میلها، ضد میلها و خوف و ترسها، به عقل می گوید: محاسبه کن، ببین در مجموع، سعادت و مصلحت چه اقتضا می کند، هر چه را که مصلحت اقتضا می کند بگو، اجرایش با من. "تکلیف" و "انتخاب" نیز از همینجا ناشی می شود; به علاوه که انسان به حکم برگزیده شدن از سوی ذی صلاحیت ترین مقام هستی، مانند هر برگزیده دیگر از طرف او رسالت دارد و در پیشگاه او مسئولیت.(احزاب:72)

    اینکه اسلام عنایت خاصی دارد که انسان خود را بشناسد، برای این است که به مقام والایی که شایسته اوست برسد. "علم" و "ایمان" دو نیرویی هستند که در این راه، انسان را یاری می کنند; ولی از دو جهت، متفاوت عمل می کنند: نخست آنکه علم، انسان را توانمند می کند که هر گونه "بخواهد" آینده را همانگونه بسازد; ولی ایمان انسان را به سوی اینکه خود و آینده را "چگونه" بسازد که برای خویش و جامعه بهتر باشد، می کشاند; به عبارت دیگر، به خواست انسان جهت داده، معنویات را نیز جزء خواستها قرار می دهد.

    و دوم آنکه: گرچه علم سعی دارد مانند ایمان، انسان را به خودآگاهی برساند، اما خودآگاهی هایی که علم می دهد، مرده و بی جان است و شور در دلها نمی افکند و نیروهای خفته انسان را بیدار نمی کند; در حالیکه خودآگاهی ایمانی، "خودواقعی" انسان را به یادش می آورد; غفلت را از او می زداید; آتش به جانش می افکند و سراسر وجودش را مشتعل ساخته، او را دردمند و دردآشنا می سازد. دعوت به خودآگاهی و اینکه: «خود را بشناس تا خدای خویش را بشناسی » (18) و «خدای خویش را فراموش مکن که خودت را فراموش می کنی »،(حشر:19)سرلوحه تعلیمات مذهب است و اصولا تمام تاسیسات تربیتی، مکتبهای اخلاقی و تعلیمات دینی و مذهبی، برای راهنمایی انسان است که آینده خودش را "چگونه" شکل بدهد: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا.»(دهر:3)

    ضمانت اجرای احکام وجدان اخلاقی

    چنانچه اشاره شد، آگاهی، تذکر، صفای باطن، ایمان و یقین; ضامن اجرای احکام و قوانین وجدان اخلاقی است و هر چه شخص درجه بالاتری از این صفات متعالی را دارا باشد، تعهد بالاتری در انجام احکام وجدان اخلاقی از خود نشان می دهد. مجازات و مکافاتهای خود وجدان نیز، نقش مهمی ایفا می کند; یعنی با مجازات و مکافاتهای درونی، پشتیبان محکمی برای رعایت احکامش می باشد و چون خود مرتبه ای از روح است و روح، بعد اصلی انسان محسوب می شود، مجازات و مکافاتهای آن نیز نسبت به پاداش و تنبیه های بدنی و اجتماعی، از امتیاز ویژه ای برخوردار است; و آن ویژگی، درونی و واقعی بودن، در مقابل خارجی و غیر واقعی بودن است.

    جلوه های مهم مجازاتها و مکافاتهای درونی وجدان اخلاقی عبارت است از: ندامت و سرزنش،(قیامت:1و2) سرور باطنی و رضای خاطر(فجر:27)و آرامش ضمیر.(قیامت:1و2)

    کار از نظر اسلام

    و وظیفه ای اجتماعی (20) شمرده می شود; وظیفه اجتماعی است از این نظر که فرد با انجام کار در واقع بخشی از حقی که اجتماع بر گردن او دارد ادا می نماید; و امر مقدس است از این جهت که خداوند آن را دوست داشته، در تربیت انسان تاثیر بسزایی دارد، به گونه ای که نقش آن در سازندگی از هر عامل دیگری اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. کار مثبت علاوه بر اینکه مانع انفجار عملی انسان توسط گناه می شود، مانع افکار و وساوس و خیالات شیطانی نیز می گردد. انسان با کارکردن رابطه علت و معلولی بین پدیده ها و قوانین هستی را لمس کرده، فکری منظم و منطقی می یابد; همچنین با کار تجربه کسب کرده، به دانش خود نیز می افزاید. کار به روح، صفا و به دل نرمی و خشوع می دهد و جلوی قساوت قلب را می گیرد. انسان در اثر کار، بویژه اگر مقرون به ابتکار و برآوردن نیاز دیگران باشد، احساس شخصیت می کند. انسان به موجب کار اعتماد به نفس و آزاد زندگی کردن و زیربار منت کسی نرفتن را می آموزد. در مجموع، کار در عین اینکه معلول فکر و روح و خیال و دل و جسم آدمی است; سازنده خیال، سازنده عقل و فکر، سازنده دل و قلب و بطور کلی سازنده و تربیت کننده انسان است. (21) حضرت علی(ع) می فرماید: «العمل العمل، ثم النهایة النهایة والاستقامة الاستقامة ثم الصبر الصبر والورع الورع »: «کار کنید کار کنید، پس آن را بپایان برسانید بپایان برسانید و ثابت قدم و استوار باشید، استوار باشید، پس شکیبایی گزینید شکیبایی گزینید، بپرهیزید بپرهیزید».

    از جهت دیگر، از نظر اسلام هر کسی در گرو کارهای خویش است و با هر عملی که انجام می دهد اندوخته ای برای خود تهیه کرده، حال و آینده خود را می سازد. قرآن کریم می فرماید: «من عمل صالحا فلا نفسهم یمهدون ». «کل امری ء بما کسب رهین »، «کل نفس بما کسبت رهینة »، «و ان لیس للانسان الا ما سعی »، «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره »، «الذی خلق الموت والحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا» (روم:44). نیز پیامبراکرم(ص) می فرماید:

    «والعمل کنز والدنیا معدن »،(بحار: ج 77، ص 185) «لاینال ما عندالله الا بالعمل »،(همان، ج 2، ص 29)، و امام حسن مجتبی(ع) می فرماید: «اعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا و اعمل لاخرتک کانک تموت غدا». (همان، ج 44، ص 139)

    از نظر اسلام، کار آنگاه ارزش می یابد که با "نیت" انجام پذیرد و در نیت که اساس عبادت شمرده می شود، دو رکن وجود دارد: اول اینکه عمل با قصد و آگاهی و حالت توجه به هدف انجام پذیرد و دوم داشتن انگیزه الهی.

    پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «لا قول ولا عمل الابنیة »، «نیة المؤمن خیر من عمله و نیة الکافر شر من عمله و کل یعمل علی نیته »،نیز قرآن کریم می فرماید: «قل کل یعمل علی شاکلته » (22) .

    انضباط کاری

    انضباط در فرهنگ لغت، مترادف با مفهومهایی نظیر: نظم، انتظام، ترتیب، درستی، کنترل، عدم هرج و مرج، خوب نگه داشته شدن، سامان پذیری، آراستگی، پیروی از دستورات نظامی و پیروی از مقررات مدرسه، آورده شده است.

    واضح است که منظور از انضباط در اینجا، نوع منفی آن، که از طریق اعمال شدید کنترل و تنبیه بوجود می آید و آن را حکومت کردن از راه ایجاد ترس نیز نامیده اند، نیست، بلکه از بیانات مقام معظم رهبری پیرامون شاخصهای انضباط اجتماعی (23) و از آنچه در علوم رفتاری برای ایجاد حس انضباط در کارکنان به کمک خودشان ارائه گردیده و نیز مفاهیمی که نخست ذکر شد، می توان نیتجه گرفت که انضباط کاری عبارت است از ویژگی رفتاری که باعث بوجود آمدن و استمرار نظم و انجام درست نقش و وظیفه سازمانی افراد طبق معیارهای از پیش تعیین شده گردد; بگونه ای که افراد از تخلف پرهیز کرده، به آداب و عادتهای صحیح خو گرفته و به رعایت قوانین و مقررات و حدود الهی عشق بورزند. در پاسخ به این پرسش که چگونه می توان به این هدف دست یافت، گفته شده است باید «با تربیت صحیح و ایجاد ارزشهای خاص اخلاقی، وجدان کار و حس انجام وظیفه را در کارکنان بوجود آورد. طبعا زمانی که این حس در وجود انسان پیدا شود، قوانین و مقررات، به دلخواه دنبال می شود.» (24)

    بنابراین، گرچه تدوین مقررات و آیین نامه های انضباطی توسط بخش پرسنلی ونظارت وبرقراری آن توسط مدیران و سرپرستان اجرایی و امور پرسنلی، انجام می گیرد، ولی راه اصلی ایجاد انضباط کاری و ضمانت اجرای آیین نامه های مذکور، عبور از مرز حاکمیت وجدان کاری است. از اینجا ارتباط بین انضباط کاری و وجدان کاری و علت اینکه در این مقاله بطور گسترده فقط به وجدان کاری پرداخته شده، نیز روشن می گردد. بنابراین، در راستای تحقق وجدان کاری، برقراری یک سیستم انضباطی مثبت با ویژگیهای زیر نیز لازم به نظر می رسد:

    1- مدیران و سرپرستان خود در درک و رعایت ضوابط و مقررات الگو و نمونه باشند.

    2- در سالم سازی و بهسازی محیط کاری و فراهم کردن زمینه رعایت مقررات و ایجاد عوامل بازدارنده از تخلف، هایت سعی خود را بنمایند.

    3- با ایجاد شبکه های ارتباطی مناسب از طریق برقراری سیستم صحیح ارتباطات، حیطه وظایف، استانداردها، انتظارات مدیریت و مفهوم مقررات مربوطه را به کارکنان آموزش داده، آنها را توجیه نمایند.

    4- واحد پرسنلی سازمان برای تهیه و تنظیم آیین نامه های انضباطی سازمان، از متخصصین امور پرسنلی، جامعه شناسی و روانشناسی کمک بگیرد.

    5- در انجام این امر، ویژگیهای کارکنان، محیط و کار را در نظر گرفته، از استفاده نابجا و عجولانه از مدلهای خارجی پرهیز نمایند.

    6- سرپرستان برای برقراری انضباط مؤثر از موضوعات زیر غفلت نکنند:

    روشن ساختن خط مشی کلی خود; صادرکردن دستورات صحیح و منطقی; اعلام خواسته ها از طریق ارتباط; اجرای قدرتمندانه مقررات انضباطی و تداوم آن; برداشت مثبت از کارکنان; مد نظر قراردادن شرایط خطا و خطاکار; هدف قراردادن اصلاح و تربیت نه تنبیه; عدم دخالت در زندگی خصوصی دیگران و... . (25)

    وجدان کاری

    بر اساس آنچه گذشت، می توان گفت: وجدان کاری عبارت است از حس اخلاقی که کار خوب و تمام را از کار ناپسند و ناقص تمییز داده، به انجام آن گرایش داشته و از انجام این پرهیز می کند. به بیان دیگر: وجدان کاری آن مربی درونی است که نقش خود را از لحظه شروع کار تا پایان آن با انجام نه وظیفه به صورت زیر ایفا می کند: (26)

    1- آگاهانه کار خوب را تشخیص داده، آن را معرفی می کند. 2- قصد از انجام آن را پاکیزه می سازد،3- فرد را به انجام آن بر می انگیزد. 4- برای انجام درست آن با خود پیمان می بندد. 5- بر کار نظارت داشته، با مراقبت، آن را کنترل می نماید(قیامت:14).6- با بازرسی کار انجام شده، نقش حسابرس خبره را ایفا می کند (26) .7- در این صحنه، قدرتمندانه به قضاوت و داوری نشسته، قاطعانه حکم نهایی را صادر می کند. 8- در صورت مشاهده اشتباه خود را ملامت و در صورت تخلف شدید خود را تنبیه کرده و در صورت درستی کار به خودش پاداش می دهد.9- در تمامی مراحل، خود را از گزند دشمن داخلی (خودنفسانی) در امان نگه می دارد.

    اگر بخواهیم این مفهوم را در حیطه وظایف سازمانی معنا کنیم، می گوئیم: "وجدان کاری" در سازمان عبارت است از حس اخلاقی درست و تمام انجام دادن وظیفه سازمانی. از اینجا تفاوت مفهوم "وجدان کاری" با مفاهیم متداولی از قبیل " اخلاق کار" و "اخلاق حرفه ای" روشن می شود; یعنی نمی توان گفت: رعایت اصول و ضوابط و قوانین کار، سخت کوشی و تلاش مداوم (27) و حتی تعهد داشتن نسبت به انجام وظیفه سازمانی، چنانچه به قیمت نادیده گرفتن برخی حقایق و پایمال کردن ارزشهای واقعی باشد، نشان دهنده وجود وجدان کاری در سازمان است. بلکه اگر فرد، حقوق کار و افراد ذی ربط را به طور طبیعی و به حکم وجدانی - و نه به خاطر الزامات قانونی و نظارت اجتماعی و پاداش و تنبیه های خارجی - رعایت کرد گفته می شود: شخص دارای وجدان کاری است. بنابراین، "انضباط و وجدان کاری" در ارتباط با مفاهیم ارزشی، جهان بینی و فرهنگ اسلامی ملاحظه می شود و تنها در این صورت است که هم "کار" ارزش می یابد و هم انجام دهنده آن از رشد و تعالی برخوردار می گردد.

    ایجاد انگیزه

    اگر در جستجوی راهی برتر برای بالابردن سطح موفقیت و پیشرفت و نیل به اهداف سازمانی هستیم و بررسی روشهای ایجاد انضباط و وجدان کاری را به عنوان راهی برای نیل به آن هدف انتخاب کرده ایم، نخست باید بدانیم که کشف روشهای بهینه، مؤثر و بادوام، در گرو پی بردن به ریشه ها و سررشته های اساسی مساله است.

    در مقدمه، عوامل عمده ای که ممکن است بطور مستقیم یا غیر مستقیم در عملکرد ضعیف کارکنان نقش داشته باشد، یادآور شدیم. در اینجا، با مروری بر آن عوامل فراخوانده، تمهیداتی برای پاسخ به پرسشهای مطرح شده، فراهم می کنیم.

    به طور کلی، به حسب شرائط و موارد، ممکن است یک یا مجموعه ای از عوامل مذکور، در عملکرد نامناسب فرد نقش داشته باشد; اما مشاهده می شود که در بیشترین و شاید در تمامی موارد، سطح نسبتا مطلوبی از عوامل برای انجام خوب کار، وجود دارد و فقط شخص انگیزه لازم برای انجام کار را ندارد.

    در این مرحله برای به حرکت درآورد فرد "بی انگیزه"، دو راه وجود دارد:

    1- علل فقدان انگیزه (موانع) شناسایی شود تا با رفع آنها شخص حرکت کند.

    2- انگیزه لازم برای حرکت در فرد ایجاد گردد.

    در روش اول گفته می شود: انگیزه نداشتن برای انجام وظیفه، ریشه در ضعف بنیانهای ارزشی، نگرشی، تربیتی، سطح آگاهی، رشد شخصیتی و عوامل محیطی دارد و راه مقابله با این موانع، ارتقاء سطح علمی، اخلاقی، عقیدتی و فرهنگی فرد و ایجاد محیط مناسب است. ولی هزینه ها و موانع هر طرح و مکانیسمی که بخواهد از این راه مشکل را حل کند، به مراتب بیش از مکانیسمهایی است که بوسیله روش دوم ارائه می شود. از اینرو، در اینجا بطور مستقیم به این روش نمی پردازیم و فقط برای تقویت و تجهیز نتایج روش دوم، از آن سود می جوییم و لذا مباحث خود را پیرامون روش دوم متمرکز می کنیم.

    روشها

    در علوم رفتاری نظریات متعددی پیرامون انگیزه ها و علل رفتار و روشهای مختلفی برای ایجاد انگیزه ارائه شده، که بعدا به تعدادی از آنها اشاره خواهیم کرد.

    بطور کلی، روشهای نوع دوم به سه دسته تقسیم می شوند:

    1- روشهایی که در آنها سعی می شود با افزایش دانش مدیران و کارکنان و تاثیر در سیستم شناختی آنها نسبت به کار انگیزه خوب کارکردن را در آنان بوجود آورد.

    2- روشهایی که در آنها سعی می شود با تحت تاثیر قراردادن مستقیم رفتار و عملکرد شخص، انگیزه برای کار در او ایجاد گردد.

    3- روشهایی که مستقیما به انگیزش مدیران و کارکنان برای انجام مطلوب کار می پردازد.

    روشهای دسته سوم خود به دو نوع تقسیم می شوند:

    1- راههایی که صرفا با تکیه بر دانش بشری ارائه شده است; گرچه برخی از این روشها توسط اندیشمندان بزرگی ارائه گردیده که به سهم خود به دانش بشری کمک شایانی کرده اند; ولی از آنجا که در آنها، به مسائل ارزشی واقعی و ویژگیهای روانی منحصر به فرد انسان توجه نشده، راههایی ناپایدار، گاهی متناقض، نامشروع و یا ناسازگار با فطرت آدمی بنظر می رسند.

    2- راههایی که می توان با توجه به مبانی ارزشی اسلام و دیدگاه آن نسبت به انسان، ارائه داد.

    گرچه هر یک از راههای مذکور می تواند برای ایجاد انضباط و وجدان کاری بگونه ای تاثیر داشته باشند اما بزرگترین و بنیادی ترین روشهای مؤثر در ایجاد وجدان کاری به مفهوم واقعی آن، فقط قسم اخیر است; به عبارت دیگر واقعیتهای ملموس و روزمره سازمانی نشان می دهد که سهم دخالت عامل "عدم انگیزه" در عملکرد نامطلوب کارکنان و مدیران، بمراتب بیشتر از سهم دیگر عوامل فردی و عوامل مدیریتی، سازمانی، شغلی و محیطی است; و از اینرو شرط تاثیر و ضمانت اجرای روشهایی که در دو دسته اول و دوم به آنها پرداخته می شود، وجود انگیزه در مدیران و کارکنان برای رعایت و پذیرش آنهاست.

    بنابراین سررشته روشهای مؤثر در حل مشکلات انسان سازمانی، "ایجاد انگیزه" لازم و مناسب جهت انجام درست کارها است; یعنی منبع مشکل آفرین در سازمان، درون خود افراد است نه خارج از آن.

    شبهه

    موضوعی که در دهه های اخیر رایج گردیده و در برخی نظریات به آن تکیه می شود و در وهله اول به ذهن القاء می کند که فرهنگ غرب راه حل مشکلات اجتماعی و سازمانی و ایجاد انگیزش درونی را پیدا کرده، بگونه ای که هم به ارزشها اعتبار می بخشد و هم حس نوعدوستی انسانها را تقویت می کند. این است که گفته می شود در اجتماعات سازمان یافته کنونی به شناخت ارزشهای حاکم بر جامعه و رفتار مطلوب اجتماعی تکیه شده و سعی می شود رضایت فردی با ارزشهای اجتماعی منطبق گردد بگونه ای که افراد داوطلبانه بخش اعظم تلاش خود را در راههایی صرف می کنند که برای خود آنها و نیز دیگران مفید است.

    ولی، با دقت در این موضوع روشن می شود که اولا: ملاک و معیار حل واقعی مشکلات بشری اعتبار بخشیدن و ملاک قراردادن ارزشهای حاکم بر جوامع نیست بلکه راه نجات در گرو ملاک و معیار قراردادن ارزشهای واقعی انسانی و الهی است و ثانیا: این تلاش بظاهر نوعدوستانه در جوامع پیشرفته، در نتیجه آراسته شدن به صفات انسانی و اخلاقی یست بلکه به این علت است که احساسات و تمایلات آنان تحت تاثیر اجتماعی که در آن زندگی می کنند، آنها را به اتخاذ این روش بظاهر بشردوستانه وادار می سازد.

    از این روست، که ما می گوئیم تا زمانی که سیستمهای خود کنترلی، خود تنظیمی و خودکار سازی و خویشتن کاری در راستای اعتبار بخشیدن به ارزشهای واقعی انسانی و مکتبی نباشند، نمی توانند مشکلات پیچیده اجتماعی و سازمانی را به گونه مطلوب حل کنند و در واقع از ضمانت اجرا و انجام بی بهره اند.

    از مطالب بالا روشن می گردد که همواره در مطالعات مربوط به وجدان کاری و بلکه هر طرح و تجویزی پیرامون انسان باید با موشکافی برخورد کرد و از فروافتادن در دام الگوها و نظریات و روشهایی که با مبانی اصیل اسلامی سازگار نیست در امان ماند.

    اینکه مقام معظم رهبری با اشاره به امکان وجود نظریات و تحلیلهای گوناگون نسبت به علل مسائل و معضلات جامعه، تصریح کردند که راه حل مشکلات را باید در وجدان کار و انضباط اجتماعی جستجو کرد، دقیقا این پیام را با خود دارد که نباید ما نیز نهایت تلاش علمی خود را صرف مطالعه، بررسی و یا اجرای شیوه ها و قالبهای تکراری، غیر اصیل و وارداتی کنیم بلکه باید تدابیری اندیشید که جامعه را بگونه ای متحول می سازد که در آن «افراد کار را عملی صالح، وظیفه ای حقیقی و مسئولیتی اجتماعی و سیاسی و یک عبادت می دانند.» (28)

    دیدگاهها

    چنانچه اشاره شد، از قرنها پیش تاکنون، دانشمندان بسیاری به مطالعه پیرامون علل رفتار آدمی; شیوه های کنترل رفتار و تغییر آن; نیازها و انگیزه های انسان و چگونگی ارضای آنها; عوامل موفقیت، کامیابی، سعادت، کمال و پیشرفت، پرداخته اند و در این زمینه ها نظریه های گوناگونی ابراز کرده و تالیفات بسیاری به جامعه بشری عرضه کرده اند. مرور این نظریات به بررسی جامع مساله مورد نظر، کمک کرده، نیز ضرورت و اهمیت مطالعات بنیادی را روشن می سازد. از این رو، بطور فهرست وار و هر چند پراکنده، به برخی دیدگاههای نظریه پردازان و اندیشمندان و گزیده هایی از افکار آنان می پردازیم:

    - صدها سال پیش عقیده بر این بود که انسان، آزاد، صاحب اختیار، هوشمند و خردگراست و رفتار او را، انتخاب و تصمیم خودش شکل می دهد. (خردگرایی)- در قرن هفدهم، "هابز"، نظریه لذت گرایی را مطرح کرد و گفت: علت اصلی رفتار، تمایل به کسب لذت و اجتناب از درد است.

    - در قرن هفدهم و هجدهم، دیدگاه ماشین گرا پدید آمد، مبنی بر اینکه اعمال انسان از نیروهای درونی و بیرونی ناشی می شود که آدمی کنترلی بر آنها ندارد.

    - دیدگاه ماشین گرا در بعد افراطی خود، بصورت نظریه غریزه و درست در مقابل نظریه خردگرایی درآمد. بر طبق این نظریه، انسان زیر فرمان نیروهای فطری است که رفتارش را تعیین می کنند.

    - در دهه 1920، این اندیشه شکل گرفت که نیازهای زیستی منشا رفتار آدمی اند و انسان با رفتار خود سائق را کاهش داده، نیاز خود را ارضا می نماید و به تعادل زیستی دست می یابد. (نظریه سائقها)

    - در دهه 1950، با روشن شدن عدم توانایی نظریه سائقها در تبیین انگیزه تمام رفتارها، به محرکها و شرائط، بعنوان منبع خارجی توجه شد، از آن جمله اند نظریه پردازان یادگیری اجتماعی که به نقش سرمشقها در انتقال رفتارهای خاص تاکید می کنند (نظریه مشوقها). در یادگیری اجتماعی گفته می شود رفتارها از طریق کنش متقابل با محیط و مشاهده محیط، آموخته می شوند. مساله خود تنظیمی و نظارت بر رفتار خود، از راه تقویت یا تنبیه خود، نیز مورد تاکید نظریه یادگیری اجتماعی است. (29)

    - در نظریه روانکاوی فروید گفت: انسان در رفتارش مجبور نیروهای فطری است. او همه عواطفی را که از نظر وجدان اخلاقی و اجتماع، پسندیده شمرده می شوند نیز به عاطفه جنسی برمی گرداند و می گفت: وجدان ضوابط اخلاقی را به فرد تحمیل می کند.

    - روانشناسانی که به نقش انگیزش در رفتار تاکید کردند، نظریات متعددی ارائه دادند: برخی به ایجاد انگیزه از راه دخالت در شناخت فرد تاکید کردند و برخی از راه دخالت در رفتار فرد بدین ترتیب که رفتار پاداش داده شده تکرار می شود. در نظریه نیازهای فردی به برانگیختگی از درون تاکید می شود و اینکه در شرائط عادی سازمان، بیشتر کارکنان، از طریق نیازهایی نظیر تعلق، احترام به خویشتن، و تحقق توانایی های بالقوه خود برانگیخته می شوند. (30)

    - در نظریه برابری گفته می شود: باید نظام پاداش عادلانه باشد تا موجب برانگیختن افراد به کار شود. چون افراد غالبا طی مقایسه با همکارانشان برای ایفای نقش خود برانگیخته می شوند.

    - گفته شده است که بالاترین حرف در مباحث انگیزش این است که اولا: باید آن انگیزش سطح بالایی از شدت را داشته باشد و ثانیا: در راستای اهداف سازمان باشد نه شخصی.

    - برخی برای فراهم کردن اسباب خود کنترلی سعی کرده اند عامل انگیزشی را از بیرون به درون بکشند.

    - برخی انگیزه های درونی را حاصل یادگیری دانسته اند و گفته اند در دوره های بعدی رشد ظاهر می شود.

    - راجرز در نظریه پدیدار شناختی معتقد است: اساسی ترین عامل انگیزش عبارت از گرایش فطری به خود شکوفایی است. وی، علت نفی کوشش پیگیر در کار را، خرده فرهنگهایی می داند که به مفهوم "خیر محدود" اعتقاد داشتند و باور کرده بودند که تلاش بیشتر موجب برداشتن سهم دیگران می شود و این طلب حریصانه روزی محسوب شده، امری ناپسند است.

    ماکس وبر، با نفی وجود "وجدان جمعی"، ریشه های حاکمیت اخلاق کار را در اخلاق پروتستان مبنی بر سخت کوشی مداوم و پرهیز از انباشت سرمایه می بیند.

    - امیل دورکیم، اخلاق کار مورد نظر وبر را، اموری کلی و قواعدی صرفا دستوری، نابهنگام، ضعیف و بدون ضمانت اجرا و تاثیر مشخص می شمرد و با تلاش برای اثبات "وجدان جمعی" جدای از "وجدان فردی"، بدنبال راهی جامعه شناسانه برای ایجاد و تقویت اخلاق حرفه ای بادوام می گردد.

    - مک کله لند، برای خوب کارکردن، روش مبتلا کردن افراد به ویروس ذهنی"انگیزش به پیشرفت (NACH) راپیشنهاد می کند. وی با تاکیدبرانسان توسعه یافته،آن راازطریق جامعه پذیری افراد جستجومی کند.

    - مزلو بر این عقیده بود که افراد سازمان، دنیا را از دریچه نیازهای تامین نشده خود می بینند و بنابراین، مدیر باید ببیند افراد در کدام طبقه از سلسله مراتب نیازها قرار دارند، همان را برای آنها انگیزه قرار دهد.

    - نظریه های انتظار، بر اساس رفع اشکالات نظریه های قبل، از جمله مزلو - که با مشکل اثر موقت شیوه انگیزشی خود روبرو بودند - مطرح شد. از آن جمله است تئوری لالر و پرتر. آنها در مدل مسیر - هدف که ارائه داده اند، حرکت را به عهده فرد گذاشته اند و از حق انتخاب او برای تلاش یا عدم تلاش، به خود انگیزشی یاد کرده اند.

    - برخی بر این تاکید کرده اند که بزرگترین مانع موفقیت سازمانهای امروزی، عدم سازگاری بین رفتار مطلوب و رفتاری است که به آن پاداش داده می شود. برای اینکه افراد خوب کار کنند باید سعی نمود رابطه مناسب بین عملکرد و پاداش برقرار کرد و برای این منظور مواردی را که مدیران باید (یا نباید) پاداش دهند و روشهای اعطای پاداش را مشخص نموده، از مجموع آنها به عنوان برنامه مدیر 10/ 10 یاد کرده اند. (31)

    - برخی به عوامل مؤثر در بالارفتن رضایت شغلی تاکید کرده اند: چالشی بودن کار، پاداش عادلانه، شرایط کاری حمایت کننده، همکاران حامی و مشوق و متناسب بودن نوع شغل با شخصیت فرد.

    - برخی به تغییر نگرشها، با تبلیغات و اسوه قراردادن شخصیتها، اشاره کرده اند و گفته اند چون صرف نگرش به رفتار منجر نمی شود، باید با استفاده از عناصر ارزشی، جوی ایجاد کرد که نوعی رابطه علی برای انجام کار بوجود آید.

    - برخی تلاش کاری را تابعی از فرهنگ و روابط اجتماعی و برخی دیگر تابعی از فرهنگ و نظام تربیتی آموزشی جامعه دانسته اند.

    - برخی گفته اند با شکستن و کوچکتر کردن سازمان است که می توان فضای سالمتر روحی و در نتیجه، بهتر کارکردن افراد را فراهم آورد.

    - برخی به نقش انعطاف سازمانی، اخلاقیات سازمانی، انسان مداری به جای سازمان مداری تاکید کرده اند.

    - کارل گوستا ویونگ، بی اعتنایی به حکمت و فرزانگی (ضمیر ناخودآگاه جمعی) و غرق شدن در عملگرایی سوداگرایانه را علت شکست تمدن غرب می داند و صحبت از مقابله با "از خود بیگانگی" و بازگشت به فردیت و هویت خویش، از راه پیوستن به ریشه های فرهنگی، و به تعبیر روانکاوانه اش "روان نژندی همگانی عصر ما" می کند. (32)

    - ویلیام جیمز می گوید: «هر قدر انگیزه و محرک میلهای ما از این عالم سرچشمه گرفته باشد، غالب میلها و آرزوهای ما از عالم ماوراء طبیعت سرچشمه گرفته; چرا که غالب آنها با حسابهای مادی جور در نمی آید.» وی نیز می گوید: «دنیایی که یک فکر مذهبی به ما عرضه می کند نه تنها همان دنیای مادی است که قیافه آن عوض شده بلکه در ساختمان آن عالم چیزهای بیشتری است از آنچه یک نفر مادی می تواند داشته باشد.» (33)

    - آنتونی رابینز، در زمینه کسب موفقیت افراد در کار خود، "فرمول موفقیت نهایی" را ارائه می دهد. او در اندیشه کشف اعماق روان فرد و تغییر شرائط جسمی و روانی او با فن N.L.P. یعنی برنامه ریزی عصبی کلامی و علم تاثیر زبان شفاهی و غیر شفاهی از قبیل حرکات بدن، حالت چهره، چگونگی نفس کشیدن و آهنگ کلام، بر دستگاه عصبی و در پی آن است که افراد را قادر بسازد تا از توانایی های جسمی و روانی خود برای دستیابی به کمال استفاده کنند. وی می گوید: «تنها کسی که ما را از پیوند با خود واقعی باز می دارد، خودمان هستیم در حقیقت مسائل و مشکلاتی که در طول روز با آنها روبروییم، به اصطلاح آشی است که خود برای خود پخته ایم و سرچشمه اش در ارزشها و اعتقادات خود ما است.» (34)

    - "کنت بلانکارد" با الهام از افکار دانشمندان برجسته ای چون: "وین دایر"، "نورمن وینست پیل"، "اسپنسر جانسون"، "رابی کوشنز"، "استیوکاوی"، "ریچاردبال" و ... بویژه "آنتونی رابینز"، به این باور رسیده اند که انسانهای متمدن در غرب، گرچه از مظاهر حیات مادی کاملا بهره مندند، ولی بخاطر عدم رضایت از زندگی خانوادگی و اجتماعی و از همه مهمتر از رابطه با خویش، پیوسته در فشار جانکاه روانی و احساس کمبودی بزرگ بسر برده و هرگز به موفقیت و خوشبختی دست نمی یابند. او چاره را در این یافته که همگان باید برای کنترل اوضاع و احوال زندگی خود، نظام باورهایشان را اصلاح کنند و به ژرفای وجود خویش سفر کرده، در آنجا به کندوکاو در احوال خود بپردازند و با شناسایی رسالت، ارزشها و اهداف خود، راه دسترسی به "کمال فردی" را هموار سازند. وی همه تلاش خود را متمرکز می کند تا راه رسیدن به خوشبختی و خشنودی درونی را کشف کند. وی برای ساختن یک زندگی کامیاب می گوید: «باید به بازسازی کامل شخصیت و افزایش توان روحی پرداخت و آن را بر پایه ای محکم و استوار بنا کرد.» و شرط دستیابی به این هدف را، ایجاد پیوندی محکم بین عرصه پیشرفت ظاهری و رابطه با خود، خانواده، مردم و پروردگار می شمرد و شعارش را درس "خودسازی" قرار می دهد. (35)

    - لوری هاکینز می گوید: «ما در پنجاه سال گذشته به ارزیابی روند زندگی افراد مختلف جامعه پرداخته ایم و آنچه نصیبمان شده یافتن این حقیقت است که کارکردن بدون رعایت اصول اخلاقی به فساد و تباهی منجر می شود، هدف بدون رسالت، ما را به جایگاه رفیعی در زندگی نمی رساند و زیستن بدون رفتاری که بر پایه ارزشها باشد، بی ارزش است. بسیاری از نابسامانیهای اجتماع این واقعیت را می نمایاند که صرفا موفقیت در تحصیل، کار و کسب و غیره، ما را به کامیابی نمی رساند. بلکه برای کسب رضای باطنی باید بین پیشرفت در کار و روابط خود با خانواده، جامعه و پروردگار، توازنی ایجاد کنیم تا به معنای رسیدن به کمال دست یابیم." (36)

    - بیل های بیلز در کتاب "صداقت در برابر خدا" می کوشد تا بین آنچه هستیم و آنچه می توانیم باشیم مقایسه ای به عمل آورد. وی می گوید: «ما نه تنها با خدا صادق نیستیم بلکه در رابطه با دیگران و حتی خود نیز صادق و بی ریا نبوده ایم. برای اینکه ظاهر و باطن خود را یک دست کنیم، باید کلاهمان را قاضی کنیم و به تمام زمینه های زندگی خود بنگریم و دو رنگیها و نابرابری ها را بشناسیم، تا بین رفتار خود و آنچه ادعایش را داریم، صادقانه داوری کنیم.» (37)

    دانشمندان علوم رفتاری سعی کرده اند، در سازمان، بین شغل و شاغل آشتی برقرار کنند و برای این منظور از ترفندهای روانشناسانه برای هماهنگ کردن فرد با شغل سود جسته اند ولی تلاش آنها به دلیل عدم توجه به صالت شخصیت انسانی افراد در سازمان عقیم مانده است. (38)

    - گروهی از نظریه پردازان سازمانی برای ایجاد این هماهنگی و انگیزش افراد، گفته اند: باید در کنار "شخصیت فردی" کارکنان، یک "شخصیت سازمانی" نیز ایجاد کرد و عده ای دیگر این نظریه را رد کرده و گفته اند این با ماهیت روح آدمی منافات دارد. (39)

    - نظریه پردازان مدیریت ارزشی و فرهنگی، استراتژی اصلی را، بالا بودن سطح فرهنگ ودارابودن ارزشهای سازنده وسالم، قرار داده اند.

    - نظریه جدید "خویشتن کاری"، با شالوده فکری جدید و شعار "زندگی در حد کفایت و تعادل" سعی کرده است، " خودکنترلی" را هر چند به قیمت تجدید نظر در معنای کار (برای دیگران) و ایجاد تغییرات عمده در نظرگاههای اقتصادی و جامعه شناسی و مدیریتی، برای سازمانها به ارمغان آورد.

    - در ظرف پنجاه سال [قبل از 1960]، روانشناسی دوباره به نقطه آغاز خود بازگشته است. روانشناسانی که تجربه هوشیار رابه عنوان موضوع نامناسبی برای پژوهش علمی، طرد کرده و به مطالعه رفتار روی آورده بودند، اینک بار دیگر درباره " ذهن" نظریه پردازی می کنند. (40)

    - نظریه های بسیاری برای تبیین انگیزش آدمی پیشنهاد شده اند، اما تاکنون توافق در این باره، اندک بوده است. (41)

    نکته

    ملاحظه می شود هر چه از مدیریت مقرراتی، هدفمداری و کیفی می گذرد، اهمیت منابع انسانی روز بروز بیشتر درک می گردد و در برخی نظریات به صراحت از نقش ارزشها، دین، عقیده و ایمان و اخلاق، در انگیزه ها، سخن به میان می آید. هر ذهن کنجکاوی در بررسی این پدیده نوظهور اجتماعی، که مربوط به جامعه جهانی است، پس از تحسین بر این همه تلاش و مطالعه، از خود می پرسد که چه شده است. بشریت به اصطلاح متمدن غرب، پس از سالیان دراز بررسی، پژوهش، تجربه و آزمون و گردآوری انبوه بی شماری از حاصل مطالعات خود، پیرامون زوایای مختلف زندگی این جهانی، اینک اندکی از لاک جمود سربرآورده و اشعه ای از آفتاب دانش راستین را بر قامت خمیده و رنجورش خریدار گردیده است! چرا پس از این همه، تازه به نکاتی دست می یابد که اسلام چهارده قرن پیش به گونه ای کامل، واقعی و نظام مند به بشریت عرضه داشته است. شما نیز با دقت در نظرات آنها که شمه ای از آن در صفحات پیشین بازگو شد، به این مطلب گواهی خواهید داد. در اینجا به دو نمونه اشاره می شود:

    آنتونی رابینز، برای دورشدن از مشکلات و مسائل زندگی، به عنوان یک راه بدیع می گوید: «کافی است آن را از ذهن خود دور کنید.» در جای دیگر می گوید: «تنها راه بوجود آوردن تغییرات مستمر در زندگی، داشتن یک هدف درازمدت است.» (42)

    نسبت به موضوع اول، خداوند متعال، در آیات فراوانی از قرآن کریم به این مطلب تصریح می کند و انسانها را برای نیل به خوشبختی و رهایی از مشکلات، به ذکر، امید، صبر، توکل، استعاذه و ... دعوت می کند و خطر بزرگ و لزوم دوری از وسوسه های نفسانی را گوشزد می کند. از آن جمله است: سوره ناس (43) و آیه «قل رب اعوذبک من همزات الشیاطین. »(مؤمنون:97) و در رابطه با موضوع دوم در جهان بینی اسلام، انسان مسلمان، با داشتن نه تنها هدف درازمدت بلکه هدف بی نهایت و بازگشت به سوی او، پرشکوهترین و بادوام ترین تغییر را به نمایش می گذارد و آن توبه است. «توبوا الی الله توبة نصوحا»(تحریم:8)

    این همه حکایت از آن دارد که انسان متمدن کنونی، پس از قرنها، سرگردانی، سرخوردگی و شکست واقعی، با تکانه ای که اینک به لطف پروردگار، بر وجدان خفته اش وارد گردیده، اندکی به حقیقت نزدیکتر شده است. او با اعتراف به برخی نیروها و استعدادهای انسانی، اندکی از غرور "خویشتن گریزی" خود را کنار نهاده و به این واقعیت، هر چند بطور کلی و گنگ رسیده است که برای حل مشکلات بشری باید به انسانیت انسان و شناخت "خود" بپردازد، ولی با غفلت از تعالیم وحی، از روشهای اصیل و والای خودشناسی بی بهره مانده، در همان آغاز راه به نقضی حقیقی دچار شده که خود می داند اما باور نداشته، پیرامون آن نمی اندیشد. به عبارت دیگر راز شکست تمدن غرب در این جمله خودشان نهفته است: «برداشتن نقاب و نگریستن دقیق به چهره واقعی، شجاعت و تهور عظیم می خواهد، اما معقول جلوه دادن نادرستیها و دو رنگیها و ریاکاریها امری بسیار ساده است.» (44)

    از دیدگاه اسلام، چنین انسانی تا زمانی که آن شجاعت را به دست نیاورد و اندیشه "خودیابی" را در قالب "خود انفسی" نه " خودآفاقی" (45) به همراه "ایمان" به حقایق انفکاک ناپذیر "خدامحوری" و "آخرت گرایی" به گونه ای نظام مند و کامل، باور نکند و متعهدانه به آن عمل ننماید، همچنان در سرگشتگی و انحرافی از نوع نوین آن بسر خواهد برد.

    فراانگیزه

    در اینجا به پاسخ یکی دیگر از پرسشهای مهم مقاله نزدیک شده ایم و آن اینکه راه حل نهایی و برای حل عمومی مساله و تحریک فرد به سوی کار، شکوفا ساختن عظیم ترین، والاترین و پرشورترین انگیزه اوست; انگیزه ای که از نظر اشباع نشدن، منحصر به فرد است و برخلاف امیال پست انسانی، نه تنها در مرحله ارضای آن مشکلی وجود ندارد، بلکه خود به خود سرشار از موفقیت، پیشرفت، کمال و سعادت است و راز و رمز تحلیل صحیح مساله نیز در همین نکته نهفته است.

    به عبارت دیگر ما معتقدیم: اگر سیر نظریات مربوط به انگیزه ها و رفتار انسان در روندی رو به واقعیت نمایی از نگرش مادی صرف، به دقت در زوایایی از روان آدمی کشیده شده است.

    - و اگر قبول داریم که سازمان، مدیر، سرپرست، افراد و محیط هر کدام بطور محدود و فقط در جهات مشخص و مشروط می توانند به انگیزش افراد کمک کنند، ولی هیچکدام خلاهای ذهنی و عاطفی آنان، که سرمنشا همه رفتارهای آنهاست، را نمی توانند اشباع کنند.

    - و اگر با استفاده از انگیزه "توفیق طلبی" در کارها (تلاش برای پیشرفت) و انگیزه "خودیابی" می توان افراد را بکار وادار کرد (مفاد برخی نظریات انگیزشی);

    - و اگر انگیزه موفقیت و پیشرفت برای رسیدن به کمال بالاتر است و بالاترین کمال انسان در گرو شکوفایی انگیزه خداجویی اوست;

    - و اگر ایده اساسی یک مسلمان حرکت دائمی بسوی کمال مطلق است و انگیزه خداجویی او والاترین و قوی ترین انگیزه معنوی او و تنها انگیزه اشباع نشدنی و تغییر ناپذیر است;

    - و اگر از نظریات انگیزشی این نتیجه بدست می آید که ارضای نیازهای مراتب بالاتر باعث ایجاد نتایج ذهنی مطلوبتر می شود و در نتیجه، احساس خوشبختی فرد و آرامش او بیشتر می گردد و احساس فرد نسبت به حیات درونی غنی تر شده و سرانجام روند عمومی جسم و روح او بسوی سلامت و رضایت و اطمینان افزونتر است;

    - و اگر بدون بهادادن به نقش اساسی سلامت ذهنی و روحی، از حاکمیت وجدان نمی توان سخن گفت.

    در مجموع، به این نتیجه می رسیم که باید برای حل بنیادی مسائل انگیزشی در رفتار انسان، کلیه توصیه ها، روشها و تکنیکهای پیشنهادی علوم رفتاری، در زمینه ایجاد انگیزه، را با استراتژی اصلی خود و شاخص و الگوی ذکر شده ارزیابی کنیم. یعنی اگر جرات آن را به خود نمی دهیم که در جستجوی کشف روشهای عملی و ملموس برای شکوفا کردن این فراانگیزه مقدس و حل یکباره مسائل انگیزشی و رفتاری باشیم، حداقل این را باید بپذیریم که برای رهایی از سرگردانی در حل ریشه ای و بادوام این معضل اجتماعی، باید سوگیری و هدف غایی هر نظریه ای در این زمینه، رشد و شکوفایی بالاترین انگیزه درونی انسان یعنی کمال مطلق طلبی او باشد.

    شاخص

    بر این اساس، تمام روشهای ایجاد انگیزه در افراد را باید در راستا و بر اساس مقتضیات این "فراانگیزه" بنا نهاد و کاخ شخصیت انسان را پی ریزی نمود. فرانگیزه ای که در صورت شکوفا شدن، در درون افراد شعله افکنده، تمام انگیزه های فرد را تحت اختیار و تسلط او قرارداده، آنها را در فضای ملکوتی خویش هدایت می کند و فرد را آگاهانه و عاشقانه به خوب کارکردن بلکه بهترین کارها را انجام دادن سوق می دهد. در این صورت است که روشهایی که به کار خواهیم برد با قوانین خلقت و فطرت منطقبق بوده، از اثر مثبت و شدید و بادوام برخوردار خواهد بود و چون اسلوب برنامه ها و شیوه ها از منبع وحی اخذ می شود، از انحراف و اشتباه نیز مصون می باشد.

    بنابراین، هر نظریه ای بر حسب اینکه چقدر از این دیدگاه فاصله گرفته باشد، از نتایج مطلوب، مؤثر و مستمر بی بهره خواهد بود و پس از چندی نظریه ای جدید جای آن را خواهد گرفت و این گردونه همچنان سرگردان خواهد چرخید.

    البته، اگر ما شتاب رشد و پیشرفت روزافزون دانش و تکنولوژی را در این بررسی خود دخالت دهیم، تایید دیگری بر ایده مذکور خواهیم یافت. زیرا در دورانی که جوامع از این رشد و توسعه برخوردار نبودند، این مشکلات پدید آمد و همچنان لاینحل باقی ماند; چه رسد به زمان حاضر که از نظر پیچیدگی های چندجانبه و انبوه اطلاعات سرسام آور و عدم امکان پردازش جامع آن، با دورانهای پیشین و حتی دهه های قبل قابل مقایسه نیست. از این رو، باید بدنبال مقیاسی همسنگ با این شتاب و وسعت باشیم و آن جز مقیاس مذکور نمی تواند باشد.

    این همه نشانگر این است که ما باید الگوی منحصر به فردی را که خالق متعال در درون ما به ودیعه نهاده و با سرشتی از روح خود و جوهری ناگسستنی آن را آراسته، در تمامی شؤون زندگی این جهانی آدمی، پیش روی خود نهیم و به عنوان راهنمای هدایت و معیار سنجش صحت نظریات و راه حلهای مسائل فردی و اجتماعی از آن پیروی کنیم. به نوبه خود در سازمانها نیز باید بر طبق همین الگو و ملاک، در هدف گذاری، برنامه ریزی، ارائه روش و راه حل مسائل سازمانی در همه مکانها، زمانها، شرائط، سازمانها، سطوح و نسبت به همه مسائل شناختی، انگیزش و رفتاری عمل نمائیم. براساس این اندیشه نیز باید به اصلاح سیستمهای آموزشی، تربیتی و ... که در ایفای نقش هدایت، محافظت، مراقبت و درمان عاجز مانده اند، بپردازیم. باید بدنبال تهیه مکانیزمهایی برای بکارگیری قوای عقلانی و عاطفی افراد از سنین کودکی تا بزرگسالی به شیوه صحیح، باشیم تا بتوانند بطور طبیعی در تمامی دوران زندگی، از نیروهای درونی و انگیزه های متعالی خود بگونه ای منظم و مؤثر بهره مند گردند. و در این راستا بدنبال تکنیکهای عملی و روشهای قابل انتقال تقویت ایمان،اراده، صفات پسندیده و ارزشهای والای انسانی باشیم و برای مسائلی از قبیل، محاسبه نفس، ذکر، حسن ظن، و... حتی در سازمانهای خود مدلها و برنامه های عملی، ابداع و تدوین کرده، به اجرا گذاریم.

    اینکه هر وقت بحث از راه حل برای مشکلات جامعه می شود، برخی می گویند «از این مطالب و توصیه های تکراری بسیار شنیده ایم و از آن خسته شده ایم » حقیقتی انکارناپذیر است چراکه از گنجینه گرانبهای وحی و معارف بی بدیل قرآنی که در سایه لطف خداوندی نصیبمان شده، تنها به گوهری بسنده کرده ایم و نیز از انبوه امکانات، شگردها و تکنیکهایی که پیشرفت دانش بشری برای ما به ارمغان آورده، در این جهت سود نجسته ایم. از اینروست که در درون دادهای اندیشه پاکمان غوطه ور گشته، از انبوه آن خسته و در اعماق آن وامانده ایم و در همین حال انتظار برون داد داریم; غافل از آنکه تا فرایند و پردازش را طی نکنیم، به ستاده های واقعی - که وجدان بیدارمان با تماشای شورانگیزآنها،امکان تحققشان را اثبات می کند - دست نخواهیم یافت و شجره طیبه حیات اسلامی ثمراتش را به ما ارزانی نخواهد کرد.

    این مطلب شاید بتواند تبیین این فراز از کلام مقام معظم رهبری باشد که فرمودند:«بر زبدگان ملت است که در همه برنامه ریزی ها، به نقش بنیانی ارزش های اسلام و انقلاب تکیه ای حقیقی - و نه زبانی و ظاهری - نشان دهند.»

    نتیجه گیری

    سزاوار است در آغاز رستاخیز بزرگ سازندگی ایران اسلامی، قدری به خود بیندیشیم و توانایی هایمان را برای نیل به هدف بزرگی که داریم، ارزیابی و سازماندهی نماییم و این دستور خداوند که می فرماید: «در وجود خود شما (نیز نشانه هایی است) پس آیا به چشم بصیرت نمی نگرید» را فرا روی خود نهیم و بین آنچه هستیم و آنچه باید باشیم مقایسه کنیم; خود را دست کم نگیریم و به روشهای غیر اصیل رو نیاوریم و ایمان راسخ داشته باشیم که هم امکانات و هم توانایی پی ریزی طراحی جدید سازمانی را داریم. باور کنیم که اگر قصد داریم از الگوهای سازمانی فرهنگهای بیگانه تقلید نکنیم و می خواهیم پا را از کنترلهای رسمی سازمانی و یا برنامه های شعاری غیرمؤثر، فراتر نهیم و به سیستمهای کنترلی تضمین شده و با اثری پایدار و گسترده، دست یابیم; باید فلسفه ای سازمانی برای خود تبیین کرده، استوانه های آن را بر پایه ارزشها، اعتقادات و تعالیم وحی و متناسب با سازمان فطری انسان بنا نهیم. آنگاه بر اساس آن، به طراحی اداره نیروی انسانی، تحول و تکامل سیستمهای عملیاتی، شیوه های عملکرد سازمانی، مناسبات رفتاری و رویه های ارتباطی بپردازیم.

    از پیام مقاله روشن شد که در این مسیر، نخستین گام آن است که، اندیشمندان، پژوهشگران و کارشناسان، در پرتو اصول ثابت و جهان شمول قرآنی و درون دادهای مکتب اصیل اسلام، با چشمهای مسلح به ابزارهای فوق الکترونیک و از زاویه دیدی دیگر، و نگاهی برتر و دقیقتر،تمامی تاسیسات و تجهیزات موجود در پناهگاههای بیکران وجود آدمی را زیر نظر گرفته، حرکت آرام امواج درونی وی را به دقت پیگیری نمایند. آنگاه به طراحی فرایندهای جامع و بدیع از چگونگی انگیزش، رفتار و عملکرد فردی و اجتماعی (واقعی و ایده آل) افراد (مسلمان و غیر مسلمان)، با در نظرگرفتن همه عناصر و عوامل زمان، مکان، شرایط، ویژگیهای جسمی و روحی، محیط انسانی و... بپردازند و در این راستا در عصر تکامل سریع سخت افزارها و نرم افزارهای توانمند، با استفاده صحیح و کارآمد از تکنیکهای پیشرفته، برای بازیابی زیربنای انگیزشی افراد طرحی جامع تهیه نموده و بر اساس آن نظریه پردازی کنند.

    در این صورت است که می توانیم از پیشرفتهای دانش بشری، در عین حفظ ارزشهای مکتبی، به گونه ای معقول و مؤثر استفاده کرده، گره های کور دانش بشری و مسائل و مشکلات سازمانی را، که حل نشدنی پنداشته می شود، را بگشاییم و سرانجام این همه فراز و نشیب، گریز و جمود، و خروش و سکوت در نظریه پردازیهای متداول را به تعادلی پویا، در مسیری مطمئن و تضمین شده، تبدیل نماییم.

    مسلما تا زمانی که فقط به دست آوردهای دانش بشری چشم بدوزیم و خود را به ابزار جولان در تعالیم آسمانی مجهز نسازیم و از آن رو بگردانیم، نمی توانیم چنین حرکت پرشکوهی را آغاز کنیم.

    پی نوشتها:

    1- رهبر معظم انقلاب اسلامی، پیام نوروزی سال 1374.

    2- ضمیر، نفس، من، خود، خودآگاه، شعور و... Conscience

    3- از جمله اصطلاحات ترکبیی این واژه در فرهنگ اسلامی عبارت است از: وجدان حیوانی، طبیعی، ملکی; وجدان شخصی، فردی، نفسانی; وجدان خانوادگی، زوجی، قبیله ای،قومی، نژادی، ملی، انسانی، مذهبی; وجدان روانشناسی، عقلایی، فطری، ملکوتی، نوعی، عمومی; وجدان اخلاقی و وجدان کاری.

    4- مرتضی مطهری،انسان و ایمان،(قم:انتشارات صدرا، چاپ امیر،1357)،ص 74.

    5- ر.ک: مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت دراسلام، (قم: صدرا،1370)، چاپ هجدهم، ص 244 - 260 (اقتباس).

    6- ر ک: مرتضی مطهری، انسان در قرآن،(تهران: صدرا، چاپ سپهر)، ص 24-30.

    7- «ای انسان تو تلاشگر بسوی خدا هستی و او را ملاقات خواهی کرد.»

    8- ر.ک: علی اصغراحمدی، فطرت، بنیان روانشانسی اسلامی،(تهران:امیرکبیر،1362) چاپ اول،ص 81.

    9- مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 2، ص 268-274.

    10- ر.ک: محمدتقی مصباح، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن،(تهران: سازمان تبلیغات اسلامی،1368)، ص 181- 185.

    11- مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 3، ص 595 (تلخیص).

    12- کنت بلانکارد، سیری در کمال فردی، ترجمه محمد رضا آل یاسین، چاپ اول، منفرد 1374، ص 157

    13- محمدتقی جعفری، وجدان، ص 6

    14- «من لم یجعل الله له من نفسه واعظا فان مواعظ الناس لن تغنی عنه شیئا.» روضه بحار ج 2 ص 106

    15- ژکس. فلسفه اخلاق (حکمت عملی)، ترجمه ابوالقاسم پورحسینی،(تهران: امیرکبیر،1362)، ص 24 به نقل از: :Albert-sueur ص 242 رساله نوینی در فلسفه 1778-1712

    16- تلخیص و اقتباس از تعلیم و تربیت، ص 237 و انسان در قرآن ص 30-70 (مجموعه آثار ج 3، 280-305)

    17- «سوگند به نفس و اعتدال آن که پاکی ها و ناپاکی ها را به او الهام کرد; پس هر که آن را پاکیزه داشت، رستگاروهرکه آن رابفریفت زیانکارشد.»(شمس:7-10)

    18- رسول اکرم(ص) فرمود: «من عرف نفسه فقد عرف ربه ». حضرت علی(ع) فرمود: «معرفة النفس انفع المعارف ». نیزفرمود:«عجبت لمن ینشد ضالته کیف لاینشد نفسه.»

    19- «ان الله یحب المحترف الامین »;وسائل الشیعه ج 12، ص 13; «الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله »

    20- «ملعون من القی کله علی الناس »; کافی، ج 5، ص 72، حدیث 7.

    21- ر ک: تعلیم و تربیت، همان کتاب ص 410- 424.

    22- به ترتیب: کافی ج 1، ص 70; ج 2 ص 84; اسراء: 84 (امام صادق(ع)"شاکله" را "نیت " تفسیر می کند، کافی ج 5، ص 88.

    23- خوگرفتن حقیقی مردم با عادات و آداب صحیح اجتماعی، کاهش تخلفات اجتماعی، جرم و جنایت و قانون شکنی وافزایش غشق و اعتقاد به قانون و رعایت دقیق حد صحیح اجتماعی بر اساس آنچه که قانون، مقررات و حدد الهی معین کرده است.(پیام نوروزی سال 74، مقام معظم رهبری)

    24 و 25- ناصر میرسپاسی، مدیریت منابع انسانی و روابط کار (نگرشی نظام گرا)، چ دوازدهم،1372، ص 437-441 به نقل از: کتاب مدیریت پرسنلی شرمن و شرادن، ص 430.

    26- «خودتان از خودتان حساب بکشید پیش از آنکه حساب کشیده شوید; خودتان خود را بسنجید و به سود و زیان خود برسید قبل از آنکه شما را وزن کنند و بسنجند.»(نهج البلاغه:خطبه 89).

    27- اگر چه الگوی سخت کوشی و تلاش مداوم در فرهنگ ژاپنی زبانزد شده است اما باید توجه داشت که این روش در صورتی که باعث خستگی و رنجش بیش از حد شده و انسان را از انجام وظایف خود باز دارد، پسندیده نیست; چنانکه هم اکنون در ژاپن این پدیده مورد دقت قرار گرفته و در اندیشه تخصیص اوقات معینی برای استراحت و تفریح نسل جدید ژاپنی هستند.

    28- ر.ک: پیام نورزی مقام معظم رهبری سال 73 و1374.

    29- محمود ساعتچی، روانشناسی در کار، سازمان و مدیریت، ناشر مرکز آموزش مدیریت دولتی، چاپ اول، پیک ایران 1369،صفحه 431.

    30- ر.ک: لوبوف، مایکل، بزرگترین اصل مدیریت در دنیا، ترجمه مهدی ایران نژاد پاریزی ،1372، ص 27 و...

    31- کارل گوستاویونگ، روانشناسی ضمیر ناخودآگاه، ترجمه محمد علی امیری، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول.

    32- انسان و ایمان،پیشین، ص 44 و 45.

    33- آنتونی رابینز، توان بی پایان رمز و راز موفقیت در زندگی، مترجم محمد رضا آل یاسین، انتشارات یگانه، چاپ اول، 1372، مقدمه ص 14 و 10.

    34- کنت بلانکارد، پیشین، مقدمه و ص 131 و17.

    35 و36- همان، ص 158،و109.

    37 و 38- ساعتچی، پیشین، ص 197.

    39- ریتا ل. اتکینسون و ریچارد سن. اتکینسون و ارنست ر. هیلگارد، زمینه روانشناسی، ج 2، ترجمه جمعی از مترجمان، (تهران:انتشارات رشد،1371)، چاپ چهارم،ص 438.

    40- همان، ج 1، چاپ ششم،1371، ص 567

    41- آنتونی رابینز،پیشین، ص 60-69

    42- «قل اعوذ برب الناس ملک الناس اله الناس من شر الوسواس الخناس الذی یوسوس فی صدور الناس من الجنة والناس.»

    43- کنت بلانکارد،پیشین، ص 109.

    44- ر. ک: ص 4.

    45- پیام مقام معظم رهبری، به پنجمین دوره مجلس شورای اسلامی، کیهان 12 خرداد 75.




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:36 AM   |  

    شغل، رضایت شغلی و روش های ارزیابی آن

    منابع مقاله:

    فصلنامه معرفت، شماره 38، میردریکوندی، رحیم؛


    Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA   MicrosoftInternetExplorer4     <!-- Inject Script Filtered -->

    فارغ التحصیل کارشناسی ارشد روان شناسی از مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(رحمه الله )

    چکیده :

    اشتغال از جمله مسائلی است که همواره ذهن انسان ها، دولت ها و ملت ها را به خود مشغول داشته است.هر چند شغل و حرفه به ظاهر، به بعد اقتصادی - معیشتی انسان ها مربوط می شود، ولی با بعد فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آنان نیز ارتباطی تنگاتنگ دارد.رضایت شغلی حوزه ای است که در آن دیدگاه های روان شناختی اجتماعی، جامعه شناختی، اقتصادی، علوم سیاسی و تربیتی هر یک به سهم خود در آن سخن گفته اند.امروزه در هر کشوری، هزاران هزار شغل و حرفه وجود دارد که افراد به آن اشتغال داشته و از این طریق، به زندگی خود ادامه می دهند.آنچه همواره مورد توجه روان شناسان و اندیشمندان علوم اجتماعی بوده رضایت شغلی افراد و آثار این رضایت در روحیه آن ها و بازدهی کارشان می باشد.اگر کسی به شغل خود علاقه مند باشد، خلاقیت و استعداد وی در زمینه کاری اش شکوفا خواهد شد و هرگز دچار خستگی و افسردگی نخواهد شد.به عکس، اگر کسی از حرفه اش راضی نباشد، هم خودش دچار افسردگی و سرخوردگی می شود و هم کارش بی نتیجه خواهد بود و از این رهگذر، جامعه نیز دچار آسیب خواهد شد.این مقال، نگاهی به این موضوع دارد .

    تعریف «شغل »

    « شغل » از نظر لغوی، به معنای به کار واداشتن کسی است و آنچه مایه مشغولیت می باشد . از طریق اشتغال، فرد فعالانه در جریان تولید و خدمات مشارکت می کند و پاداشی نقدی یاجنسی دریافت می دارد . (1) کار و شغل فعالیتی بدنی یا فکری در جهت تولید و خدمت است.به طور کلی، کار فعالیتی است که از کسی خواسته شده و در مقابل آن، به وی مزد پرداخت می شود . (2) به طورخلاصه، می توان گفت: شغل یعنی کاری که فرد، مشغول به انجام آن است و از طریق آن، هم انجام وظیفه می کند و هم امرار معاش می نماید .

    در تعریفی دیگر، «شغل » عبارت است از گروهی ازموقعیت های مشابه دریک مؤسسه، اداره یا کارگاه که افراد واجد شروط خاص، می توانند این موقعیت ها رااحراز کنند و وظایف محوله را انجام دهند . (3)

    تعریف «رضایت شغلی »

    « رضایت شغلی » مجموعه ای از احساسات و باورهاست که افراد در مورد مشاغل کنونی خود دارند . (4) رضایت شغلی یکی از عوامل مهم در موفقیت شغلی است; عاملی که موجب افزایش کارایی و نیز احساس رضایت فردی می گردد . (5) رضایت شغلی یعنی دوست داشتن شرایط ولوازم یک شغل، شرایطی که درآن کارانجام می گیرد و پاداشی که برای آن دریافت می شود . (6)

    با توجه به مطالب مزبور، می توان گفت: «رضایت شغلی » یعنی احساس خرسندی و خشنودی که فرد از کار خود می کند و لذتی که از آن می برد و در پی آن، به شغل خود دل گرمی و وابستگی پیدامی کند.«رضایت شغلی » حالتی مطبوع، عاطفی و مثبت حاصل از ارزیابی شغل یا تجارب شغلی است; مفهومی دارای ابعاد، جنبه ها و عوامل گوناگون که باید مجموعه آن ها را در نظر گرفت.از جمله این عوامل، می توان به صفات کارگر و کارمند، نوع کار، محیط کار و روابط انسانی کار اشاره نمود . (7)

    فیشر   (V.E.Fisher) و هانا   (J.V.Hanna) رضایت شغلی را عاملی درونی می دانند و آن را نوعی سازگاری عاطفی با شغل و شرایط اشتغال می انگارند; یعنی اگر شغل مورد نظر، لذت مطلوب را برای فرد تامین کند، او از شغلش راضی است.در مقابل، چنانچه شغل موردنظررضایت ولذت مطلوب رابه فردندهد، دراین حالت، اوازکارخودمذمت می نماید و درصدد تغییر آن برمی آید . (8)

    به نظر هاپاک   (R.Hoppock) « رضایت شغلی » مفهومی پیچیده و چندبعدی است و با عوامل روانی، جسمانی و اجتماعی ارتباط دارد.تنها یک عامل موجب رضایت شغلی نمی شود، بلکه ترکیب معینی از مجموعه عوامل گوناگون سبب می گردد که شاغل در لحظه معینی از زمان، از شغلش احساس رضایت کند و به خود بگوید که از شغلش راضی است وازآن لذت می برد . (9)

    از تعاریف ارائه شده درباره «رضایت شغلی » ، چنین برمی آید که این مفهوم بیانگر احساسات و نگرش های مثبتی است که شخص نسبت به شغلش دارد.وقتی گفته می شود که کسی از رضایت شغلی سطح بالایی برخوردار است; یعنی به طور کلی، شغلش را دوست می دارد، برای آن ارزش زیادی قایل است و به گونه ای مثبت به آن می نگرد و در یک کلام، از احساس خوب و مطلوبی نسبت به آن برخوردار است . (11)

    عوامل انتخاب شغل

    شغل موضوعی است که انتخاب آن تصادفی نیست، نیازمند عوامل بسیاری است که عبارتند از :

    1- وضع جسمانی

    هر شغل به خصوصیات جسمانی مشخصی نیاز دارد.در برخی مشاغل، جثه بزرگ و قوی لازم است، درحالی که دربرخی مشاغل ممکن است این امر مانع از انجام وظایف باشد.همچنین در بعضی مشاغل، وجود و سلامت دست وپالازم است، در حالی که در برخی دیگر، فقدان و یا نقص دست و پا و سایراعضامشکلی به وجود نمی آورد .

    2- استعداد

    استعداد یکی از عوامل مهم در انتخاب شغل وادامه اشتغال موفقیت آمیز است . استعداد به معنای مهیاشدن، آمادگی و توانایی بر انجام کاری است; توانایی فطری فرد که به یادگیری او کمک می کند و آن را تسریع می نماید .

    بدین معنا، استعداد نحوه و میزان یادگیری را در زمینه های گوناگون در آینده پیش بینی می کند و کسی که در زمینه خاصی استعداد دارد، از تجربیات خود در آن مورد بهره بیش تری می برد .

    3- رغبت

    « رغبت » به معنای میل داشتن و خواستن و آرزوی چیزی است.همچنین احساس خوشایند یا تمایل و کنجکاوی نسبت به چیزی یاموضوعی، «رغبت » نامیده می شود.رغبت انگیزه مهمی برای تلاش و حرکت انسان به حساب می آید.موفقیت در انجام هر شغلی، مستلزم داشتن رغبت است .

    4- امکانات فردی - اجتماعی

    علاوه بر موارد مذکور، عوامل دیگری نظیر شخصیت فردی، واقع نگری، امکانات محیطی و نیازهای جامعه در انتخاب شغل تاثیر بسزایی دارد . (12)

    به طور خلاصه، می توان گفت: عوامل فردی (از قبیل وضعیت جسمانی، استعداد، رغبت و صفات شخصیتی) ، عوامل اجتماعی (نظیر فشار خانواده، ارزش های اجتماعی و فرهنگی، میزان امکانات هر جامعه و فرصت هایی که در اختیار افراد قرار می دهد) ، عوامل اقتصادی (همانند فقر و بیکاری) و نیز وراثت و جنسیت در انتخاب شغل مؤثر است .

    عوامل رضایت شغلی

    محققان مدت هاست در جست وجوی تعیین علل اساسی رضایت از شغل در سازمان و اداره هستند.تاکنون آن ها توانسته اند به رشته ای از عوامل ثابت و مرتبط با ضایت شغلی دست یابند، اما دست یابی به یک الگوی جامع تجربی تحقق نیافته است . می توان به اختصار به چند عامل که در این زمینه از اهمیت بیش تری برخوردارند، اشاره کرد.پورتر   (W. Porter) و استیرز   (M.Steers) به چهار عامل ذیل اشاره کرده اند :

    1- عوامل سراسری سازمان; یعنی متغیرهایی که به طور وسیع در مورد بیش تر کارکنان صدق می کند; مثل حقوق و فرصت های ارتقا ;

    2- عوامل بلافصل محیط شغلی; متغیرهایی که گروه های شغلی را تشکیل می دهد; همانند شیوه سرپرستی و کیفیت روابط با همکاران، شرایط کار و محل کار ;

    3- عوامل محتوایی یا فعالیت های بالفعل شغلی; مانند قلمرو شغل (میزان تنوع، استقلال ومسؤولیت) و وضوح نقش ;

    4- عوامل فردی; ویژگی هایی که یک فرد را از دیگری متمایز می سازد; همچون سن، سنوات خدمت و شخصیت (اعتماد به نفس، عزم و بلوغ ). (13) به جدول شماره (1) توجه کنید .

    لاک   (E. A. Locke) مهم ترین عوامل مؤثر بر رضایت شغلی را چنین خلاصه می کند :

    1. کار پر مخاطره ذهنی که فرد می تواند با موفقیت با آن سازگار شود (موفقیت در سازگاری با کار ) ;

    2. علاقه فردی به خود شغل که هر قدر علاقه فرد به شغل بیش تر باشد میزان رضایت او بیش تر خواهد بود ;

    3. کاری که از نظر جسمانی بیش از حد خسته کننده نباشد (هر قدر فرد بیش تر خسته شود، رضایتش کم تر خواهد بود و هر قدر کم تر خسته شود میزان رضایتش بیش تر خواهد بود ) ;

    4. پاداش برای علمکرد، منصفانه، آموزنده و منطبق با خواست فرد باشد ;

    5. شرایط کار که با نیازهای فیزیکی سازگار باشد و به اهداف شغلی کمک کند ;

    6. احساس احترام به نفس از سوی شاغل; او هر قدر از سوی دیگران نسبت به خود بیش تر احساس احترام کند، میزان رضایتش بیش تر خواهد بود ;

    7. عواملی که در محیط کار، نیاز به ارزش های شغلی را تسهیل می کند; از قبیل افزایش حقوق و ترفیع . (14)

    انصاف و عدالت در پرداخت نیز با رضایت شغلی ارتباط دارد.هر قدر انصاف و عدالت در پرداخت بیش تر و بهتر رعایت شود، میزان رضایت شغلی بالاتر است و هر قدر میزان رضایت بیش تر باشد، عملکرد کارگر و کارمند نیز بالاتر می رود.همچنین رضایت شغلی به وسیله پرداخت پاداش و تشویق کردن نیز بالا می رود.نگرش های فرهنگی، خدمات درمانی و تسهیلات رفاهی در بالا بردن میزان رضایت شغلی دخالت دارند . (15)

    جورج و جونز چهار عامل اساسی را در میزان و سطح رضایت شغلی مؤثر می دانند :

    1. شخصیت و صفات شخصیتی; 2.ارزش ها; 3.موقعیت کار و شغل; 4.تاثیر اجتماعی . (16)

    هر یک از این عوامل اساسی چهارگانه، با زیرمجموعه های آن در شکل (1) منعکس شده است :

    برخی دیگر نیز برای رضایت شغلی ده عامل را ذکر کرده اند: ایمنی و بهداشت کار، ساعات کار و نوبت کاری، امنیت شغلی و پیشرفت کار، برخورد عادلانه در محل کار و میزان جذب کارکنان در سازمان، مشارکت کارکنان و کارمندان در تصمیم گیری، محتوای کار و تحقق ظرفیت های کاری کارمندان و کارکنان، تغییرات در سازمان کار، پاداش کافی و عادلانه، مسؤولیت اجتماعی، کار و خانواده و فراغت . (17)

    وودمن   (W. Woodman) و هل ریجل   (Don Hellriegel) در کتاب خود، در بحث عوامل مؤثر بر رضایت شغلی، به این عوامل اشاره می کنند: صفات کارگر و کارمند، نوع کار، محیط کار، و روابط انسانی کار . (18)

    شرتزر   (Bruce. E. shertzer) عوامل ذیل را در رضایت مندی شغلی مؤثر می داند: حقوق، امنیت کاری و ثبات شغلی، شرایط کاری خوب، امکان پیشرفت و ترقی، و روابط انسانی . (19)

    کورمن این عوامل مؤثر را به دو دسته تقسیم می کند :

    1. عوامل محیطی; مثل سطح شغل، محتوای شغل، رهبری ملاحظه کار، دست مزد و فرصت های ترفیع ;

    2. عوامل شخصی; مثل سن، سطح تحصیلات و جنسیت .

    هر قدر شغل از لحاظ سطح، مسؤولیت، استقلال و تنوع بالاتر باشد، مطلوب تر است، هر چند به نسبتی که فرد در سطح بالاتری قرار داشته باشد (بر حسب تحصیلات، توانایی ها و مانند آن) ، سطح لازم این خصوصیات برای کسب خشنودی باید بالاتر باشد . (20)

    همان گونه که ملاحظه می شود، صاحب نظران بسیاری به ذکر عوامل مؤثر در رضایت شغلی پرداخته اند.با نظری اجمالی به نوشته های اینان، چنین به نظر می رسد که بسیاری از این عوامل مشترک می باشد.بنابراین، در جمع بندی، این عوامل را می توان چنین ذکر کرد :

    1- عامل اجتماعی (ناشی از جامعه و محیطی که فرد در آن زندگی می کند و نشانگر سطح فرهنگ و دیدگاه های مورد قبول جامعه اوست; مانند میزان ارزش و مقام اجتماعی کارگر و کارمند ) ;

    2- نفس کار (عامل محتوایی کار که مربوط به ذات کار می باشد و از احساس علاقه به شغل مورد نظر ناشی می شود ) ;

    3- محیط کار (هر عاملی که با محیط کاری و فضای کاری سر و کار دارد; مثل ساختمان فیزیکی محل کار و آب و هوا ).

    آثار وجود رضایت شغلی

    آگاهی از نتایج مهم رضایت از شغل به اندازه شناخت آنچه موجب رضایت می شود، اهمیت دارد.این نتایج عبارت است از :

    الف - رضایت و ترک خدمت

    رضایت از شغل و ترک خدمت با یکدیگر رابطه دارند.وروم   (V. H. Vroom) پی برد که دامنه همبستگی بین این دو متغیر در بررسی های گوناگون، از 25% - تا 42% - است.سپس پورتر و استیرز در پانزده بررسی، پی بردند که همبستگی میان رضایت و ترک خدمت 25% - است . (21) بازنگران قرن اخیر، که به بررسی رابطه بین رضایت شغلی و رها کردن شغل پرداخته اند، گزارش می دهند که بین این دو یک رابطه منفی برقرار است; یعنی اگر

    کارکنان از شغل خود راضی باشند، کار خود را رها نخواهند کرد و اگر از شغل خود راضی نباشند، به رها کردن شغل خود مبادرت می ورزند.لاک در سال 1976 نیز گزارش تقریبا مشابهی ارائه داد . (22)

    ب - رضایت از شغل و غیبت از کار

    شواهد نشان می دهد که رابطه ای معتدل و معکوس بین رضایت از شغل و غیبت کارکنان از محل کار خود وجود دارد.وروم در چندین بررسی نشان داد که دامنه همبستگی از 14 % - تا 38% - است.این بررسی مورد تایید پورتر و استیرز و دیگران نیز قرار گرفت . (23)

    ج - رضایت و عملکرد

    یکی از بحث انگیزترین مباحث در زمینه رضایت شغلی، ارتباط آن با عملکرد است.سه نظریه در این باره ارائه شده است :

    1. رضایت موجب عملکرد می شود ;

    2. عملکرد موجب رضایت می شود ;

    3. پاداش، بین عملکرد و رضایت به عنوان واسطه عمل می کند ;

    دو نظریه نخست از حمایت ضعیفی برخوردار است، اما نظریه سوم، که بر اساس آن، پاداش به عنوان واسطه عملکرد و رضایت عمل کند، از حمایت بیش تری برخوردار می باشد . عملکرد قبلی موجب دریافت پاداش درونی (احساس کام یابی شخصی) و پاداش برونی ( حقوق و ترفیع) می شود.این پاداش به نوبه خود، هم عملکرد آینده فرد را بالا می برد و هم در بالا بردن میزان رضایت شغلی او مؤثر است . (24)

    وروم در تحقیقات خود، به دست آورد که بین رضایت شغلی و میزان کارایی و عملکرد، رابطه مثبتی وجود دارد . (25)

    استیرز وپورتر در کتاب خود می گویند: هر قدر انگیزه کاری کارمند و کارگر بالاتر باشد و هر قدر نگرش او به شغلش مثبت تر باشد (از کارش راضی تر باشد) ، عملکرد او نیز در سطحی بالاتر خواهد بود.به عکس، هر قدر انگیزه و نگرش مثبت نسبت به کار، پایین تر باشد (رضایت از کار کم تر باشد) ، عملکرد فرد نیز در سطح پایین تری قرار خواهد گرفت . (26)

    د - تاثیررضایت شغلی بر سازمان

    ارزیابی ها نشان می دهد که هرگاه کارکنان یک سازمان از شغل خود رضایت داشته باشند، سازمان آن ها نیز دارای اثرات مثبتی خواهد بود و به صورت یک سازمان اثر بخش و مفید درخواهد آمد . (27)

    علاوه بر موارد مذکور، رضایت شغلی نتایج دیگری نیز دارد: کارکنان کاملا راضی گرایش کم تری در مورد تسلیم شکایت دارند، از سلامت جسمانی و روانی بیش تری برخوردارند، طول عمرشان بیش تر است، وظایف جدید مرتبط با شغل را سریع تر یاد می گیرند و با سوانح شغلی کم تر روبه رو می شوند . (28)

    روش های ارزیابی رضایت شغلی

    رضایت شغلی را با روش ها و ابزارهای گوناگونی می توان سنجید.با مروری به منابع، می توان در مجموع به روش ها و ابزارهای ذیل اشاره نمود :

    1- مقیاس های درجه بندی گزارش شخصی

    ابزار اندازه گیری معمول برای رضایت شغلی، مقیاس های درجه بندی گزارش شخصی است و طرح پژوهشی معمول در این زمینه، از جمله طرح های همبستگی است که در آن رضامندی را با پیشینه ها یا پیامدهای فرضیه ای مقایسه می کنند.لاک نتیجه گیری کرد که پژوهشگران بیش تر بر مقیاس های درجه بندی و طرح های همبستگی تکیه می کنند تا بر استفاده از رویکردهای قوی تر و متنوع تر .

    شاید دقیق ترین و رایج ترین ابزار اندازه گیری ساخته شده، «شاخص توصیفی شغلی » (29) (   JDI) باشد که در دانشگاه کرنل تدوین شده است.در این شاخص، پاسخ دهندگان در زیر چند عبارت کوتاه یا وصفی، که هر یک از جنبه های پنج گانه موقعیت کاری را شرح می دهد، پاسخ بلی یا خیر می دهند.این پنج جنبه عبارتند از: کار مورد نظر، سرپرستی، همکاران، دست مزد و فرصت ترقی شغلی . (30)

    2- رویدادهای حساس (پیشامدهای بحرانی ) (31)

    استفاده از رویدادهای حساس از دستاوردهای هرزبرگ   (F. Herzberg) و همکاران اوست . در بررسی گرایش های شغلی، از کارکنان خواسته شد تا رویدادهای شغلی خود را، که خشنودکننده و ناخشنود کننده بود، توصیف کنند.این رویدادها بعدا مورد تحلیل محتوایی قرار گرفت تا معلوم شود کدام یک از جنبه های موقعیت شغلی (مانند خود شغل، سرپرستی، حقوق، ترفیع و مانند آن) در ارتباط با واکنش های انفعالی بوده است.در مقایسه با مقیاس های ارزیابی دیگر، این روش به جای داده های کمی، بر داده های کیفی تکیه می کند.حسن اساسی روش رویدادهای حساس این است که مبتنی بر روش غیردستوری است . از کارکنان به سادگی سؤال می شود تا رویدادهای خشنود کننده را توصیف کنند.بدینسان، پیش داوری از قبل تعیین شده ای در زمینه موضوعات وجود ندارد .

    علی رغم محاسن این روش، به چند عیب آن نیز باید اشاره کرد :

    اول این که جمع آوری داده ها و سپس تحلیل محتوای آن ها وقتگیر است.دوم آن که درمعرض پیش داوری محقق یا مدیری قرار می گیرد که پیشامدها را تحریف می کند، به ویژه امکان زیاد دارد که خود کارکنان پاسخ ها را تحریف کنند; بدین معنا که کارکنان ممکن است مسؤولیت رویدادی منفی را به سرپرستی و رویدادی مثبت را به توانایی های خود نسبت دهند . (32)

    3- رفتارهای آشکار  (33)

    روش دیگری که غالبا از طرف مدیران برای سنجش رضایت شغلی استفاده می شود، مشاهده رفتار آشکار (یا واقعی) کارکنان است (عملکرد ضعیف، غیبت، ترک خدمت) که به عنوان نمودهای جانشین عدم رضایت به کار می رود.همان گونه که لاک اشاره می کند، سه دلیل وجود دارد که کاربرد این روش را به عنوان ابزار سنجش برای گرایش های شغلی زیر سؤال می برد.این روش کافی نیست; زیرا رفتاری شناخته شده وجود ندارد که ضوابط - حداقل - لازم راتوجیه کند; یعنی :

    1. رفتار الزاما از تجربه رضایت تبعیت می کند یا به عبارتی، رضایت منجر به رفتارهای خاص می شود .

    2. فراوانی یا شدت رفتار با شدت گرایش تجربه شده نسبت مستقیم دارد .

    3. عوامل علی دیگری غیر از رضایت، بر رفتار فرد تاثیر دارند و تاثیر آن ها را می توان دقیقا محاسبه کرد . (34)

    4- گرایش های عملی  (35)

    گرایش های عملی عبارت از تمایل افراد به تقرب یا احتراز از برخی چیزهاست . شیوه ای که برای ارزیابی بازخوردهای شغلی استفاده می شود این است که از افراد سؤال شود چه گرایش هایی در مورد مشاغل خود دارند.به جای سؤال از کارکنان درباره این که چه احساسی درباره شغلشان دارند، می توان از آن ها پرسید: چه احساسی در مورد اقدام در زمینه های شغلی خود دارند.نمونه ای از گرایش های عملی درجدول شماره (2) ارائه شده است.از محاسن این روش، می توان به سهولت پاسخ گویی آن و تحریف کم تر واقعیت ها اشاره کرد.اما تا امروز استفاده جامعی از این روش به عمل نیامده است و باید منتظر نتایج حاصله از سوی محققان بود . (36)

    جدول (2) پرسش های گرایش عملی  (37)

    1. وقتی صبح از خواب بیدار می شوید، از رفتن به سر کار اکراه دارید؟

    2. آیا موقع رفتن از کار به منزل، به علت علایق شغلی، بی میل هستید؟

    3. آیا غالبا میل دارید زودتر از موعد مقرر به ناهار بروید؟

    4. آیا احساس می کنید به فرصت بیش تر برای نوشیدن چای یا قهوه نیازمندید؟

    5. آیا هرگز به کار عصرها یا پایان هفته احساس تمایل می کنید؟

    6. آیا گاهی برای رفتن به مرخصی بی میل هستید؟

    7. وقتی در مرخصی هستید، آیا این تمایل را در خود احساس می کنید که سر کار برگردید؟

    8. آیا شب ها که بیدار می شوید، احساس علاقه به رفتن به سرکار به شما دست می دهد؟

    9. آیا هرگز میل داشته اید که تعطیلات یا مرخصی زودتر به پایان می رسید تا به سرکار برمی گشتید؟

    10. اگر قرار بود کار شغلی خود را دوباره انتخاب کنید، باز هم تمایلی به انتخاب این شغل داشتید؟

    11. آیا به دوستی که دارای علایق و تحصیلات مشابه شماست، انتخاب شغلی مثل شغل خودتان را توصیه می کنید؟

    5- مقیاس صورتک ها  (38)

    این روش بسیار ساده و آسان است و همه افراد، حتی بی سوادان، می توانند به آن پاسخ گویند.این مقیاس غیر کلامی بوده و برای پاسخگووآزمودنی قابل فهم می باشد .

    در این مقیاس، صورتک های ترسیم شده با حالاتی که نشان دهنده خوشحالی یا اندوه است به کار می روند و از پاسخ گو خواسته می شود تا تعیین کند کدام صورتک به احساسات شغلی او نزدیک است.این صورتک ها در شکل شماره (2) منعکس شده است.همان گونه که در شکل می توان ملاحظه کرد، روش صورتک ها ارزنده است، با این که ارزش آن هم طراز سنجش های دیگر نیست . (39)

    زیر صورتکی که مبین، احساس شما نسبت به شغلتان به طور کلی است - یعنی کار فی نفسه، دستمزد، سرپرستی، فرصت های ترفیع و افرادی که با آنان کار می کنید - علامت (×) بگذارید .

    شکل (2) مقیاس صورتک های خشنودی شغلی  (40)

    (...)

    6- مصاحبه

    شیوه دیگر برای ارزیابی رضایت کارکنان عبارت از مصاحبه های انفرادی است . مصاحبه ممکن است برنامه ریزی شده (جایی که سؤالات از پیش تعیین شده و استاندارد است) یا غیر برنامه ریزی شده (جایی که سؤالات آزاد و بدون طرح قبلی است) باشد . مصاحبه در ارزیابی رضایت شغلی و گرایش های شغلی از چند امتیاز برخوردار است :

    نخست.از طریق مصاحبه بررسی عمیقی در زمینه هایی از کارها فراهم می شود که از طریق مقیاس ها و روش های ارزیابی دیگر میسر نیست .

    دوم.مصاحبه در بررسی گرایش افرادی مفیدتر است که از سطح تحصیلات کم تری برخوردار یا با موانع کلامی مواجه می باشند و فهم اصطلاحات به کار رفته در پرسش نامه چاپی برای آنان مشکل است .

    سوم.مصاحبه امکان بهتری برای بررسی دقیق به مفهوم واقعی پاسخ ها فراهم می آورد و می توان معلوم کرد که یک فرد چه احساسی در مورد جوانب مختلف شغل دارد .

    از سوی دیگر، دست کم سه مشکل در مورد روش مصاحبه وجود دارد: اول.مشکل عینیت به چشم می خورد; افرادی ممکن است پاسخ های خودرا تحریف کنند .

    دوم.غالبا تفاوت هایی میان مصاحبه کنندگان وجود دارد که منجر به نقض غرض می شود; زیرا شیوه طرح سؤالات و نوع اطلاعاتی که مصاحبه کننده برای ثبت اطلاعات انتخاب می کند، می تواند در نتیجه مؤثر باشد .

    سوم.مشکل زمان وجودداردو مصاحبه با تعداد زیادی از کارکنان به زمان زیاد احتیاج دارد که این کار عملی نیست . (41)

    تا این جا، به ذکر سه روش یا سه ابزار برای اندازه گیری و سنجش رضایت شغلی اشاره شد.ملاحظه گردید که هر یک از این روش ها و ابزارها دارای محاسنی است.اما هر کدام با مشکلات و نواقصی نیز روبه رو می باشد .

    با توجه به مشکلات و نواقص این روش ها و ابزارها و با توجه به این که روش و ابزار پرسش نامه ای کاربرد بیش تری دارد، لازم به نظر می رسد که ابزار و روش پرسشنامه ای باتفصیل بیش تری تبیین گردد .

    7- پرسش نامه و روش پرسش نامه ای

    پیش از تهیه پرسش نامه مناسب برای سنجش رضایت شغلی، باید روش و فلسفه کار مشخص گردد . پس از تعیین روش و اساس کار، به تهیه پرسش نامه مناسب اقدام و سپس اجرا گردد.به نظر بری فیلد   (A.H.Bryfield) و روث   (H.F.Rothe) ،هر پرسش نامه سنجش رضایت شغلی باید دارای خصوصیات ذیل باشد :

    1. رضایت شغلی را از دیدگاه معین و مشخص اندازه گیری کند ;

    2. سؤالات به طور واضح و روشن مطرح گردد ;

    3. بین آزمودنی و اجراکننده پرسش نامه همکاری لازم به وجود آید ;

    4. پرسش نامه حتی الامکان موثق و معتبر باشد ;

    5. پرسش نامه به آسانی نمره گذاری و تعبیر و تفسیر شود ;

    6. ضمن اجرای پرسش نامه، به تغییر حالات روانی آزمودنی توجه گردد وازآن در تعبیروتفسیر پرسش نامه استفاده شود . (42)

    برای سنجش رضایت شغلی، پرسش نامه های متعددی ارائه گردیده است که به عنوان الگو سه نمونه از آن ها ذکر می گردد.محقق می تواند با توجه به هدف و اساس کارش بر طبق نمونه ارائه شده به تهیه و تنظیم پرسش نامه رضایت شغلی اقدام نماید :

    1. پرسش نامه رضایت شغلی هاپاک: در این پرسش نامه، تعداد چهار پرسش چند گزینه ای مطرح گردیده است.مراجع باید پس از مطالعه هر قسمت، مناسب ترین پاسخ را با علامت (×) مشخص نماید .

    2. پرسش نامه رضایت شغلی بری فیلدوروث: برخی از مشاغل رضایت بخش تر از دیگر مشاغل اند . به کمک این پرسش نامه، احساس افراد نسبت به شغلشان تعیین می شود.از آن ها خواسته می شود واکنش و احساس خود را در برابر هر یک از نوزده جمله با قرار دادن علامت (×) مشخص سازند .

    3. پرسش نامه عمومی رضایت شغلی: در این پرسش نامه، بر خلاف پرسش نامه های پیشین، آزمودنی باید به شرح و توضیح احساسات و عقاید خود در هر یک از زمینه های مربوط اقدام نماید.این پرسش نامه در مجموع دارای پانزده سؤال می باشد که آزمودنی باید به صورت تشریحی به آن ها پاسخ دهد . (43)

    پرسش نامه دیگری که به عنوان ابزار سنجش رضایت شغلی از آن استفاده می شود پرسش نامه رضامندی مینه سوتا  (44) (MSQ) است که از درجه رضایت پاسخ دهندگان در پنج ماده هر یک از مقیاس ها، درجه بندی نوع لیکرت   (Likert) را به دست می آورد.این مواد شامل بهره مندی از توانایی، خلاقیت شغلی، تنوع کار، ایمنی شغلی و شرایط مادی زندگی می شود . (45)

    نظریه های رضایت شغلی

    نظریه های رضایت شغلی فراوان است.همان گونه که درباره تعریف و عوامل ایجادکننده رضایت شغلی، اتحاد عقیده ای وجود ندارد، درباره نظریه های رضایت شغلی نیز عقاید متفاوت و گوناگونی ابراز شده است.بروفی   (A. H. Brophy) به سه نظریه، ازکمپ به چهار نظریه، جیمز به سه نظریه، توسلی به سه نظریه، جورج و جونز به چهارنظریه وخلیل زاده در تحقیق خود به شش نظریه اشاره می کنند.باتوجه به نظرات ارائه شده در این باره، در ادامه، مهم ترین نظریه های رضایت شغلی ذکر می شود :

    نظریه امید و انتظار  (46)

    این نظریه با نام های نظریه «انتظارات » و نظریه «احتمال » نیز مطرح می باشد . انتظارات فرد در تعیین نوع و میزان رضایت شغلی مؤثر است.اگر انتظارات فرد از شغلش بسیار باشد، رضایت شغلی دیرتر و مشکل تر حاصل می شود; مثلا، ممکن است فردی در صورتی از شغل راضی شود که بتواند به تمام انتظارات تعیین شده خود از طریق اشتغال جامه عمل بپوشاند.مسلما چنین شخصی به مراتب، دیرتر از کسی که کم ترین انتظارات را از شغلش دارد به احراز رضایت شغلی نایل می آید.از این رو، رضایت شغلی مفهومی کاملا یکتا و انفرادی است و باید در مورد هر فرد به طور جداگانه عوامل و میزان ونوع آن مورد بررسی قرار گیرد . (47)

    این نظریه معتقد است که رضامندی شغلی به وسیله انطباق کامل امیدها و انتظارات با پیشرفت های فرد تعیین می شود، درحالی که نارضایتی  (48) معلول ناکامی در رسیدن به انتظارات است . (49)

    در این نظریه، هر قدر احتمال وقوع موفقیت در انجام کار در حد بالاتری قرار گیرد، هر قدر میزان تطابق و هماهنگی میان توانایی های فرد و نیازها و انتظارات شغلی او بیش تر گردد، هر قدر پاداش های خارجی وداخلی در سطح بالاتری قرار گیرد و مهم تر از همه، هر اندازه ادراک او از منصفانه بودن پاداش ها در سطح بالاتری باشد، احتمال بقای او در سازمان بیش تر می شود . (50)

    نظریه ارزش  (51)

    این نظریه مدعی است رضامندی شغلی به وسیله این پدیده تعیین می گردد که آیا شغل به فرد امکان حفظ ارزش های خصوصی و شخصی را می دهد یا نه . (52) این نظریه می رساند که اگر شغل با حفظ ارزش های خصوصی و شخصی شاغل سازگار باشد، او از شغل خود رضایت دارد.ولی چنانچه شغلش با ارزش های خصوصی او در تعارض و تناقض باشد، رضایت شغلی برایش حاصل نخواهد شد .

    نظریه بریل

    بریل   (A. A. Brill) معتقد است که انسان طبیعی در انتخاب شغل نیازی به پند و سفارش ندارد، خود او فعالیتی را که باید دنبال کند، به نحوی حس می کند . (53)

    تفسیر ضمنی این نظریه آن است که اگر فرد با فکر و تصمیم خود، شغلش را انتخاب کند، به طور طبیعی، از آن رضایت خواهد داشت.اما اگر با اجبار و یا اضطرار آن را انتخاب کند، به احتمال قوی، از شغل خود ناراضی خواهد بود .

    نظریه نقشی

    در این نظریه، به دو جنبه اجتماعی و روانی توجه می شود.در جنبه اجتماعی، تاثیر عواملی نظیر نظام سازمانی و کارگاهی و شرایط محیط اشتغال در رضایت شغلی مورد توجه قرار می گیرد.این عوامل همان شرایط بیرونی رضایت شغلی را شامل می شود.جنبه روانی رضایت شغلی بیش تر به انتظارات و توقعات فرد مربوط می شود.به عبارت دیگر، احساس فرد از موقعیت شغلی و فعالیت هایش در انجام مسؤولیت های محوله و ایفای نقش خاص به عنوان عضوی از اعضای جامعه، میزان رضایت شغلی او را مشخص می نماید.رضایت کلی نتیجه ای است که فرد از ترکیب در جنبه اجتماعی وروانی عایدش می گردد . (54)

    نظریه نیازها  (55)

    این نظریه به مقدار زیادی به نظریه سلسله نیازهای مازلو   (A. H. Maslow) نزدیک است، تا جایی که می توان آن ها را یکی به حساب آورد.البته ناگفته نماند که نظریه نیازهای مازلو عام تر است و رضایت شغلی می تواند در دایره و محدوده آن قرار گیرد . بر اساس نظریه نیازها، میزان رضایت شغلی هر فرد که از اشتغال حاصل می شود، به دو عامل بستگی دارد: اول آن مقدار از نیازهایی که از طریق کار و احراز موقعیت مورد نظر تامین می گردد.دوم آن مقدار از نیازها که از طریق اشتغال به کار مورد نظر، تامین نشده باقی می ماند.نتیجه ای که از بررسی عوامل اول و دوم حاصل می شود میزان رضایت شغلی فرد را معین می کند . (56)

    این نظریه رضامندی را تابعی از میزان کام روایی و ارضای نیازهای فرد، شامل نیازهای جسمی وروان شناختی می داند.نیازها به عنوان احتیاجات عینی انسان، که در همه افراد مشابه است، تلقی می شود، در حالی که ارزش هاآرزوهای ذهنی فرد است که از یک شخص به شخص دیگرفرق می کند . (57)

    روان شناسان سازمانی بیش تر بر این باورند که سلسله مراتب نیاز  (58) در نظریه مازلو، در بررسی رضایت مندی شغلی کاربردپذیر است.این نظریه پنج نوع از نیازهای انسانی را مشخص می کند که به ترتیب اهمیت و از پایین به بالا عبارتند از : نیازهای تنکردی  (59) ( مثل غذا، آب و هوا) ، نیاز به ایمنی  (60) ( مثل دوری از خطر و ایمنی اقتصادی) ، نیازهای اجتماعی  (61) ( مثل عشق، پذیرش و تعلق گروهی) ، نیازهای من یا صیانت ذات  (62) ( پیشرفت، شناسایی، تایید و احساس ارزشمندی) ، و خودشکوفایی  (63) ( مثل بالفعل سازی حداکثر استعدادهای بالقوه).به ادعای مازلو، تنها وقتی نیازهای اساسی تر به طور نسبی برآورده شود نیازهای بالا مد نظر قرار می گیرد.از این رو، رضامندی شغلی باید با توجه به این نکته تعیین شود که شغل فرد چگونه پاسخ گوی نیازهایی است که برای او جنبه غالب دارد.ممکن است برای فردی، ایمنی اقتصادی یک نیاز باشد، در حالی که برای دیگری نیاز به خودشکوفایی مطرح باشد.از این رو، طبیعی است که یک شغل واحد بتواند موجب پدید آمدن سطوح بسیار متفاوت رضامندی در افراد شود . (64)

    پورتر سلسله مراتب نیازهای مازلو را به سه سطح تقسیم می کند :

    سطح اول: نیازهای حیاتی و زیستی (غذا، امنیت، بهداشت ) ;

    سطح دوم: نیازهای ارتباطی (ارتباطبا دیگران، تعلق به گروه، و پیوندهای عاطفی ) ;

    سطح سوم: نیاز به رشد و شکوفا شدن استعدادهای فکری ونیروهای بالقوه در فرد .

    سازمان های تولیدی و خدماتی تا آن جا می توانند به حیات خود ادامه دهند که بتوانند نیازهای افراد را برآورده سازند.گرچه این سازمان ها تاکنون در ارضای نیازهای سطح اول موفق بوده اند، اما در ارضای نیازهای سطح دوم، کم تر توفیق یافته اند و برای سطح سوم هم در عصر ما کار مهمی نکرده اند . (65)

    نظریه هرزبرگ   (F. Herzberg)

    این نظریه با نام های «نظریه انگیزشی - بهداشتی » و «نظریه دو عاملی  (66) هرزبرگ » نیز معروف است.او به نوع نیاز - یعنی نیازهای بدنی و نیازهای روانی - اشاره می کند.به ادعای هرزبرگ، این دو نوع نیاز بر طبق دو اصل متفاوت عمل می کنند; نیازهای بدنی در جهت اجتناب از درد و ناراحتی عمل می کنند.عواملی که این نیازها را بی اثر می کند - که هرزبرگ آن ها را «عوامل بهداشتی » می نامد - می تواند ناراحتی را کاهش دهد یا از آن دوری کند، اما نمی تواند موجب خشنودی شود.از سوی دیگر، نیازهای روان شناختی، مشتاق رشد، دانش، پیشرفت، خلاقیت  (67) وفردیت است و بر اساس اصل لذت  (68) عمل می کند . ارضا کننده های آن - که «برانگیزاننده » خواننده می شود - می تواند موجب خشنودی گردد، ولی فقدان آن نمی تواند موجبات عدم لذت یا ناراحتی را فراهم آورد.هرزبرگ رضامندی و نارضامندی را مستقل از یکدیگر تلقی می کند.هر یک مستقل از دیگری می توانند به درجاتی وجود داشته یا نداشته باشند; یعنی امکان دارد به طور همزمان در رابطه با جنبه های گوناگون یک شغل واحدارضاکننده باشند یا نباشند . (69)

    هرزبرگ و می یرز معتقدند که رضایت بالا، عملکرد بالا را به دنبال می آورد.از این رو، برای ایجاد آن باید به اقداماتی از قبیل توسعه شغلی، غنای شغلی، چرخش شغلی و مانند آن متوسل شد . (70)

    هرزبرگ در مطالعات خود، متوجه شد که می توان عوامل رضایت از شغل و عوامل نارضایتی را جداگانه مورد بررسی قرار داد.وی عواملی را که منجر به رضایت کارکنان از شغل می شود «عوامل انگیزش » نامید و عواملی را که موجبات نارضایتی کارکنان را فراهم می آورد «عوامل ابقا» یا «عوامل بهداشت » نام گذاری کرد . (71)

    به نظر هرزبرگ، واحدهای صنعتی و خدماتی در صورتی موفق می شوند افراد را به خوبی جذب کنند و نیازهای آنان را ارضا کنند که بتوانند اولا، کاری به آن ها عرضه کنند که رضایتشان را جلب کند.ثانیا، کار را با توجه به چگونگی ارضای نیازهای سطح سوم (نیاز به رشد و شکوفا شدن استعدادهای فکری و نیروهای بالقوه در فرد) در نظر بگیرند; یعنی سازمان بر اساس تحقق ظرفیت روحی و فکری کارگر و کارمند و شناخت استعدادهای وی باعث علاقه به کار - بر اساس طبیعت آن - واحساس مسؤولیت هایی که در جریان کار سازمان موردنظر است، می شود و امکانات شغلی وحرفه ای و پرداخت دست مزد برابر با کوشش های فرد را فراهم می سازد . (72)

    هرزبرگ به این نتیجه رسید که اگر این گونه نیازهای افراد ارضا گردد گفته می شود که از کار خود رضایت دارند.و اگر ارضا نشوند، در رابطه با سازمان و کارشان اظهار نارضایتی می کنند.سازمان می تواند با ارضای این قبیل نیازها، نارضایتی آن ها را کاهش دهد و حتی از میان بردارد . (73)

    نظریه هالند

    هالند نظریه خود را بر مبنای دو اصل مهم استوار نموده است :

    1. انتخاب شغل و حرفه با نوع شخصیت فرد بستگی دارد .

    2. انتخاب شغل وحرفه رابطه مستقیمی با طرز تلقی و گرایش فرد دارد . (74)

    معنای ضمنی این نظریه چنین است که اگر فردی شغل خود را متناسب با صفات شخصیتی اش انتخاب کند و نسبت به این شغل گرایش و نگرش مثبتی داشته باشد، از شغلش راضی است و در غیر این صورت، از شغل خود رضایتی نخواهد داشت .

    تحول تحقیقات در زمینه رضایت شغلی

    مطالعات اولیه در زمنیه نگرش های مربوط به کار، از پیش از جنگ جهانی اول شروع شد و به طور فعال، در انگلستان، اروپا و امریکا دنبال گردید . (75) پدیده اشتغال از ابتدای زندگی اجتماعی بشر مورد توجه بوده است.هر یک از اندیشمندان به نوعی درباره این مساله سخن گفته اند.جامعه شناسان و روان شناسان در قرون اخیر، نظرات متفاوتی درباره کار و شغل ارائه نموده اند.جنبه های گوناگون کار، اعم از نابرابری در کار، رضایت شغلی، انگیزه کار و بالا بردن بهره وری سازمان های کاری، هر کدام به نحوی موردتوجه دانشمندان و اندیشمندان علم مدیریت، جامعه شناسی، اقتصاد و روان شناسی قرار گرفته است . (76)

    الف - بررسی های روان شناسان

    جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی مانند بسیاری از متخصصان، «کار» را مورد توجه قرار داده اند.در آغاز، برخی جنبه های کمی و کیفی کار را مورد مطالعه قرار دادند.نمونه خاص این نوع مطالعات را باید بررسی های تیلور   (F. W. Taylor) دانست . او مطالعاتش را «مطالعات حرکت زمان » (77) نام نهاد . (78) پس از او، ژیلبرت   (Feank Gilbert) همین نوع مطالعات را به همراه همسرش با نام «مطالعات زمان - کار» به انجام رسانید.این قبیل بررسی ها از زمینه خاص اجتماعی منبعث گردیده که با عنوان «لیبرالیسم کلاسیک » مشخص می شود.در این زمینه خاص، سرمایه داری عصر طلایی خود را می گذرانید و سرمایه بر حیات همه انسان ها حاکم بود.در قرن بیستم از نظر پرودن   (Proudhon) و مارکس   ,(Marx) « کار» جزئی از وجود آدمی شناخته شد.این موضوع پذیرفته شد که هر چند انسان ها برای روزی و معاش به کار می پردازند، اما تنها کارکرد کار، اصل نیست و ارضای روانی با احساس مفید بودن، احساس خلاقیت با دیدن حاصل کار خویش مورد توجه قرار گرفت و نتیجه کار جزیی ازشخصیت انسان به حساب می آمد .

    در مورد دیگر، مایو   (E. Mayo) برای نشان دادن ابعاد کیفی کار و پیوندهای ذهنی انسان و کارش، زمینه روان شناسی کار را مورد مطالعه قرار داد.مطالعات او و همکارانش در هاتورن نشان داد که با محاسبات کمی، که پایه اندیشه های تیلور و پس از او تیلورگرایی است، نمی توان به افزایش کمی و ارتقای کیفی کار دست یافت . استراحت در بین ساعات کار، تامین هزینه های بهداشتی، توجه به فراغت سالم نیروی کار، تصحیح روابط کارگر - کارگر (کارمند کارمند) و کارگر - کارفرما ( کارمند - رئیس) وبهبودشرایطمحیطی کار، همگی شبکه ای ازعوامل مؤثربرکاررامی سازند . (79)

    ب - مطالعات جامعه شناختی (1858-1917 )

    امیل دورکیم یکی از پایه گذاران جامعه شناسی است که در آراء خود، به اهمیت کار توجه نموده است.اندیشه او در مقابله با کسانی است که برای هر چیز ریشه روان شناختی آن را مطالعه می کردند و اهمیت فرد را در برابر جامعه بزرگ می نمودند . کار او بر خلاف این گروه، توجه به بررسی جامعه شناختی موضوعاتی اجتماعی و اهمیت دادن به جامعه و روح جمعی بود و موجب شد گرایش او را «کل گرایی » ، « جمع گرایی » یا «جامعه گرایی » بنامند . (80)

    از آن جا که رضایت شغلی یکی از مباحث بسیار مهم در سطح مطالعه سازمان های کاری و خدماتی بوده و مطالعات و تحقیقات زیادی در این زمینه در خارج یا داخل کشور انجام گرفته است لازم به نظر می رسد که با نظم و توالی تقویمی، ابتدا تحقیقات خارج از کشور و پس ازآن تحقیقات داخل کشور مرور گردد :

    1- خارج از کشور: در 1947 در رای گیری راپر   (Poll Roper) از 3000 کارگر یک کارخانه امریکایی پرسیده شد «آیا به طور کلی معتقدید که شغلتان واقعا جالب و لذت بخش است یا خوب است، اما زیاد جالب نیست و یا بی روح و کسل کننده است؟ » بیش از دو سوم آن ها پاسخ دادند: جالب است، 23 درصد جواب دادند: خوب است و تنها 7 درصد گفتند که شغلشان کسل کننده است.از آن زمان تاکنون صدها نمونه از این بررسی ها انجام گرفته است.به طور کلی، زنان بیش از مردان ابراز رضایت شغلی می کنند . (81)

    در سال 1951، گینزبرگ   (E. Ginzberg) و همکارانش رضایت شغلی را از دیدگاه های گوناگون مورد توجه قرار دادند.آن ها به دو نوع رضایت شغلی اشاره کردند :

    1. رضایت درونی که از دو منبع حاصل می شود: اول احساس لذتی که انسان صرفا از اشتغال به کار و فعالیت عایدش می شود.دوم لذتی که بر اثر مشاهده پیشرفت و یا انجام برخی مسؤولیت های اجتماعی و به ظهور رساندن توانایی ها و رغبت های فردی به انسان دست می دهد .

    2. رضایت بیرونی که با شرایط اشتغال و محیط کار ارتباط دارد و هر آن، در حال تغییرو تحول است.به عنوان مثال، شرایط محیطکار، میزان دست مزد و پاداش، نوع کار، و روابط موجود بین کارگر و کارفرما (کارمند و رئیس) را می توان نام برد . (82)

    در سال 1955، می توان به تحقیقات بری فیلد   (A. H. Brayfield) و کراکت   (W. H. Croket) اشاره نمود.ارتباط پیچیده و مبهم بین رضایت شغلی و عملکرد شغلی، توجه تحقیقات سازمانی و منظم پنجاه ساله اخیر را به خود جلب کرده است.این دو دانشمند و سایر دانشمندان به بازنگری رابطه بین رضایت شغلی و عملکرد شغلی پرداختند و توجه خود را به تطبیق و جفت و جور کردن مغایرت ها و ناهماهنگی هایی که در لابه لای نتایج مطالعات فردی به چشم می خورد، معطوف داشتند . (83)

    در 1959، هرزبرگ و همکاران او در تحقیقی که درباره تامین نیاز، انگیزش و ضایت شغلی بر روی بیش از 200 نفر مهندس و حسابدار انجام دادند، از آنان خواستند با در نظر گرفتن مسائل، احساسات و ادراکات خود در طول سنوات خدمت، بگویند از شغلشان چه می خواهند .

    نتیجه کلی این مطالعات به طور خلاصه چنین بود :

    1. ارضای نیازهای بهداشتی - محیطی فقط از ناراضی بودن افراد جلوگیری می کند، ولی الزاما سبب انگیزش و کارایی آن ها نمی شود .

    2. برای آن که افراد برانگیخته شوند، باید نیازهای انگیزشی آن ها ارضا شود.در نتیجه، وقتی افراد از درون خود احساس رضایت کنند، بر کارایی و موفقیت آن ها افزوده می شود .

    3. برای آن که فرد ناراضی نباشد و در عین حال، با روحیه بالا و انگیزش کافی برای کسب موفقیت وبازدهی بسیارکار کند، بایدهم به ارضای عوامل بهداشتی - محیطی و هم عوامل برانگیزنده او پرداخت . (84)

    در 1964، می توان به تحقیقات وروم   (V. H. Vroom) در زمینه رضایت شغلی، عملکرد شغلی و دیگر زمینه های کار و شغل اشاره کرد.وروم و دیگران در تحقیقات خود، به این نتیجه رسیدند که بین رضایت شغلی کارکنان و قدرت تولید، ارتباطی قوی و فراگیر وجود ندارد.وروم گزارش داد که ارتباط متوسطی بین 14 تا 20 تحقیقی که او بازنگری کرده بود، وجود داشت . (85) در تحقیقات و مطالعات وروم، روابط ذیل بین رضایت شغلی و عوامل دیگر به چشم می خورد :

    الف.بین رضایت شغلی و احتمال استعفا از کار رابطه ای منفی وجود دارد; یعنی کسی که از شغلش راضی است کم تر احتمال دارد از شغلش استعفا بدهد .

    ب.بین رضایت شغلی و غیبت از کار نیز رابطه ای منفی وجود دارد; یعنی کسی که از شغلش راضی است کم تر احتمال دارد از حضور در سر کار خودداری نماید .

    ج.بین رضایت شغلی و میزان تصادفات و سوانح کار رابطه ای منفی وجود دارد; یعنی کسی که از شغلش راضی است کم تر دچار سوانح و تصادفات در محیط کار می گردد .

    د.بین رضایت شغلی و میزان کارایی رابطه ای مثبت وجود دارد; یعنی ضایت شغلی افزایش کارایی راموجب می شود . (86)

    در 1966 هیولین   (G. L. Hulin) در مطالعه خود بر گروه های شغلی و علایق و خواست های آنان، به دست آورد که خشنودی شغلی کارکنان دفتری زن، که در 300 اداره گوناگون سفارش خرید، به صورت مکاتبه ای استخدام شده بودند، با میزان رفاه و شرایط عمومی اقتصادی جامعه آن ها ارتباط دارد; به این معنا که در شرایط شغلی یکسان، فردی که در محیط مرفهی زندگی می کند، احتمالا کم تر به شغل خود علاقه مند است . (87)

    در 1969، چندین محقق و صاحب نظر از جمله اسمیت   (P.C.Smith) ،کندال   (L.M.Kendall) و هیولین استدلال کردندکه رضایت ازشغل درواقع، معرف چند گرایش مرتبط است . بنابراین، موقعی که درباره رضایت صحبت می کنیم، باید تصریح نماییم: «رضایت از چه؟ » اسمیت و دیگران می گویندکه پنج بعدشغلی معرف خصوصیات برجسته شغل است که افراد درباره آن ها واکنش های انفعالی نشان می دهند :

    - خود شغل: قلمرو وظایفی که کارکنان انجام می دهند جالب می باشد و فرصت هایی برای یادگیری و پذیرش مسؤولیت فراهم می سازد ;

    - حقوق و دست مزد: میزان حقوق دریافتی، برابری ادراکی در مورد حقوق و روش پرداختی ;

    - فرصت های ارتقا: دست رسی به فرصت های واقعی برای پیشرفت ;

    - سرپرستی: توانایی های فنی و مدیریتی سرپرستان و ملاحظاتی که سرپرستان برای علایق کارکنان نشان می دهند ;

    - همکاران: میزان دوستی، صلاحیت فنی و حمایتی که همکاران نشان می دهند .

    با وجود این که ابعاد دیگری در زمینه رضایت ازشغل شناخته شده است (رضایت از خطمشی سازمان و مزایای شغلی) ، پنج بعد مزبور غالبا در بررسی جنبه های گرایش شغلی به کار گرفته می شود . (88)

    در 1970، تحقیقات شاوب   (D.P. Schwab) وکامینگز   (L.L. Cummings) صورت گرفت . نتایج تحقیقات این دو نفر چیزی شبیه نتایج تحقیقات وروم در 1964 بود . (89)

    در 1972، مطالعات وانوس   (J.D.Vanous) و لاولر   (E. Lawler) انجام شد.در این مطالعات، که در زمینه خشنودی شغلی صورت گرفته، نه شیوه برای سنجش خشنودی شغلی تعریف شده است :

    1. خشنودی شغلی نتیجه مجموع خشنودی هاازجنبه های مختلف شغل است .

    2. خشنودی شغلی نتیجه مجموع خشنودی ها از جنبه های مختلف شغل است، در حالی که به هر جنبه شغلی، متناسب با اهمیت آن ضریبی داده شود .

    3. خشنودی شغلی نتیجه درجه کام روایی نیازی ناشی از شغل در آن زمان است .

    4. خشنودی شغلی نتیجه درجه کام روایی نیازی ناشی از شغل در آن زمان است، در حالی که به هر جنبه شغلی، متناسب با اهمیت آن ضریبی داده شود .

    5. خشنودی شغلی نتیجه تفاوت میان درجه کام روایی نیازی است که به پندار شخص، درآن شغلی بایدداشته باشدو درجه کام روایی نیازی که در آن زمان وجود دارد .

    6. خشنودی شغلی نتیجه تفاوت میان درجه کام روایی نیازی است که به پندار شخص، در آن شغلی باید داشته باشد و درجه ای که در آن زمان وجود دارد، در حالی که به هر نیاز، متناسب با اهمیت آن ضریبی داده شود .

    7. خشنودی شغلی نتیجه درجه کام روایی نیازی است که شخص دوست دارد در شغل خود داشته باشد تا درجه کام روایی نیازی که در حال حاضر دارد .

    جدول شماره (3): میانگین رضایت کلی از شغل در سالهای 1969-1977  (90)

    خصوصیات شغلی یا جمعیتی ٍ 1969 ٍ 1973 ٍ 1977

    مردان ٍ 7 ٍ 0 ٍ 36 -

    زنان، تنها صاحب درآمد خانواده ٍ 16- ٍ 1- ٍ 21 -

    زنان، با دیگر صاحبان درآمد خانواده ٍ 8- ٍ 5- ٍ 21 -

    کمتر از 21 سال ٍ 40- ٍ 42- ٍ 41 -

    سن 21-29 ٍ 21- ٍ 26- ٍ 49 -

    سن 30-44 ٍ 5 ٍ 11 ٍ 40 -

    سن 45-55 ٍ 12 ٍ 11 ٍ 40 -

    سن 55-64 ٍ 19 ٍ 17 ٍ 2 -

    بالاتر از 65 ٍ 23 ٍ 63 ٍ 11

    نژاد سفید ٍ 5 ٍ 3 ٍ 21 -

    نژاد سیاه ٍ 34- ٍ 32- 59 -

    میزان تحصیلات: هشت کلاس یا کمتر ٍ 0 ٍ 1- ٍ 17 -

    دوره دبیرستان (زیر دیپلم) ٍ 7- ٍ 10- ٍ 39 -

    دیپلم دبیرستان ٍ 2- ٍ 8- ٍ 24 -

    دانشگاه (مدرک نگرفته) ٍ 2- ٍ 8- ٍ 24 -

    فارغ التحصیل ٍ 23 ٍ 35 ٍ 2

    8. خشنودی شغلی نتیجه کام روایی نیازی است که شخص دوست دارد در شغل خود داشته باشد تا درجه کام روایی نیازی که درحال حاضر دارد، در حالی که به هر نیازمتناسب بااهمیت آن ضریبی داده شود .

    9. خشنودی شغلی نتیجه اهمیت نیازهاست تاآن چه درحال حاضروجوددارد . (91)

    در سال 1973 مطالعات پورتر و استیرز خودنمایی کرد.این دو دانشمند و بسیاری دیگر از صاحب نظران، مفهوم «رضایت از شغل » را عبارت از تحقق خواست ها یا انتظارات از شغل در مقایسه با دریافتی بالفعل کارمند دانسته اند.افراد با توقعات شغلی متفاوتی به سازمان و اداره می آیند.این توقعات از نظر کیفی و از نظر شدت نیز متغیر است.اگر نتایج دریافتی از کار با توقعات آنان برابر یا بیش تر باشد، می توان انتظار داشت که از شغل خود راضی باشند و در سازمان بمانند . (92)

    در سال 1975، شولر   (Scholer) در پژوهش های خود درباره نقش تفاوت های فردی در ضایت شغلی، دریافت که زنان کارگر بیش از مردان به داشتن همکاران خشنود بها می دهند، در حالی که کارگران مرد بیش از زنان برای فرصت مشورت با دیگران و تاثیر بر تصمیمات مهم ارزش قایل اند.در این مطالعات، همچنین معلوم شد که مردان بیش از زنان به خط مشی های بلندمدت و مربوط به آینده توجه دارند . (93)

    سال 1979، در بحث مربوط به رضامندی شغلی، بر ادبیات پژوهشی و عنوان چارچوب و گرانبرگ   (M. M. Granberg) ارائه شده بود، بسیار تاکید گردید.تا زمان محاسبه لاک، بیش از 4000 مقاله در مورد جنبه های مختلف رضامندی شغلی تا سال 1980 منتشر شد.در بین عنوان های مهم این مطالعات و مقالات، این سؤال به چشم می خورد که چگونه با یکنواختی و کسالت آوری شغل باید مبارزه کرد . (94)

    در امریکا، احتمالا نافذترین پژوهش ها در باب اثرهای شرایط کار بر رضامندی شغلی و باراوری، مطالعات اثر خفچه  (95) بود.نتیجه گیری حاصل از این مطالعات آن بود که تاثیر شرایط مادی کار (مثل دوره استراحت) بر رضامندی و باراوری به مراتب، کم تر از همیت دوستی غیررسمی و غیراداری گروه کار، موجب توجه مدیریت به کارکنان و نیز منزلتی است که به آن ها به عنوان یک گروه آزمایشی می دهد.این نتیجه گیری بدان جا منجرشد که اصطلاح «اثر خفچه » بر هر گونه بهبود مصنوعی در کارکردهایی اطلاق شود که ناشی از جنبش «مناسبت های انسانی » در مدیریت صنعتی و خدماتی است . (96)

    جدول شماره (4) : شاخص های رضایت شغلی  (97)

    نشانگر رضایت شغلی ٍ 1969 ٍ 1973 ٍ 1977

    ٍ 24 - <-2 / 0 \ ذ »z qc یدئ pëd¨o

    ٍ 66/3 <3/79 \ 3/75 \ ذئ بë عcکµ éf ذ»z koک× ok pëd¨o >

    ٍ 05/3 <3/20 \ 3/24 \ ذ»z ¦i،× êdçégv qc pëd¨o >

    ٍ 87/3 <3/03 \ 3/14 \ یodco >

    ٍ 06/3 <3/21 \ 3/26 \ odwدئ >

    ٍ 89/2 <3/10 \ 3/06 \ یخd× yckdj >

    ٍ 40/3 <3/34 \ 3/41 \ عcodاطç pثëk df dçpgvd× >

    ٍ 28/3 <3/44 \ 3/45 \ mcrیèwn ق ¸fd× êک¾dاn >

    ٍ 46/2 <2/63 \ - \ md·ی¾pn >

    نشان داده شده است .

    از دیگر محققان سال 1979، کوئین   (Quinn) و استینز   (Staines) می باشند که در مطالعات پیمایش سراسری بین 85 تا 90 درصد کارگران امریکایی گزارش دادند که «از کار خود کم و بیش راضی یا بسیار ناراضی اند» و قریب نیمی از آن ها از رضایت بسیار خبر دادند . (98)

    کوئین و استینز در سال 1979 با مقایسه میانگین رضایت شغلی افراد طی سال های 1969 الی 1977 تفاوت های فردی را در رضایت شغلی نشان دادند.همان گونه که در جدول (3) مشاهده می شود، همه گروه ها به جز گروه سنی 21 سال کاهش برجسته ای نشان می دهند . (99)

    مجددا کوئین و استینز در پژوهش دیگری، برخی از شاخص های رضایت شغلی را از سال 1969 تا 1977 مورد بررسی قرار دادند.همان گونه که در جدول (4) دیده می شود، این شاخص ها از سال 1969 تا سال 1973 ثابت مانده و سپس در فاصله سال های 1973 تا 1977 کاهش سریعی داشته است . (100)

    یافته های جدیدتر، که از پیمایش های مؤسسه گالوب به دست آمده است، بر این نکته تاکید می کند که در فاصله سال های 1955 تا 1980، به ویژه در بین کارگران غیرماهر، لذت بردن از شغل کاهش سریعی یافته است . (101)

    در 1980، خط دیگری از تحقیقات به بررسی رابطه بین رضایت شغلی و عملکرد پرداخت ; خطی که به وسیله فیشر   (C. D. Fisher) دنبال شد.او در این خط تحقیقاتی، توجهش را به افزایش متون روشمند و اندازه گیری رابطه بین رضایت شغلی وعملکردشغلی، معطوف داشت . (102)

    درسال 1981، دانشمندی به نام بارتول   (K.M.Bartel) دست به یک تحقیقات نظری و تجربی زد و به مطالعه و مرور تحقیقاتی درباره بازنگری در رابطه بین ضایت شغلی و عملکرد شغلی پرداخت . (103)

    جکسون   (S. Jackson) در سال 1983 پژوهشی در زمینه تاثیر مشارکت در تصمیم گیری و کاهش فشارهای شغلی انجام داد.او با استفاده از طرح چهار گروهی سالمون و با استفاده از دو پس آزمون، تاثیر مشارکت را بر کارمندان دفتری و پرستاران مورد بررسی قرارداد.نتیجه مطالعه پس از شش ماه نشان داد که مشارکت، بر دوگانگی نقش و نفوذ دریافت شده تاثیر منفی دارد و مشارکت دادن افراد در تصمیم گیری ها عامل تعیین کننده کاهش فشارهای شغلی است . (104)

    ارگ   (M. Ereg) و آراد   (R. Arad) در سال 1986، طی تحقیقی گزارش کردند که اگر کارکنان سازمان ها در تعیین هدف های سازمانی شرکت کنند و به آنان اجازه داده شود دیدگاه های خود را بیان کنند، نتایج ارزش یابی آنان بهتر از موقعی است که در تعیین هدف های سازمانی مشارکت نمی کنند و مشارکت در تصمیم گیری موجب علاقه آنان به کار می شود و رضایت شغلی نیز منجر به افزایش کیفیت ارزش یابی آنان می گردد . (105)

    بررسی های در   (C. B. Derr) در سال 1987 نشان می دهد که اگر در مقابل کوشش بیش تر به فرد پاداش (مثل حقوق و دست مزد بیش تر، ارتقا، تایید مدیریت و نظایر آن) داده شود، احساس تعهد او نسبت به دست یابی به هدف های مشکل تر افزایش می یابد . (106)

    همچنین مطالعه رابرت   (Robert) در سال 1987 نشان می دهد معلمانی که رضایت شغلی دارندنگرش مثبت تری نسبت به دانش آموزان وشغل معلمی دارند . (107)

    در پژوهش ایمان   (S.S. Iman) که در سال 1990 انجام گرفت، از 100 نفر معلم 21 - 55 ساله، که نیمی از آن ها مرد و نیمی زن بودند، خواسته شد پرسش نامه ای را که عوامل رضایت شغلی را می سنجید، پر کنند.نتایج این مطالعه نشان دادکه بین رضایت شغلی و متغیرهایی همچون سن، جنس، سطح آموزش و حقوق ماهیانه رابطه معناداری وجود ندارد . (108)

    در سال 1992، کان   (S. T. Kane) ،هلی   (Healy) و هنسون   (J. Henson) طی پژوهشی که بر روی 1438 نفر از دانشجویان انجام دادند، گزارش کردند که مشاغل پاره وقت ضایت بیش تری در آن ها ایجاد کرده است و آن ها با علاقه بیش تری کار می کنند .

    در سال 1998، و سال های قبل از آن وودمن و هل ریجل اقدام به مطالعه و تحقیقات گسترده ای کردند و در این زمینه، کتابی به نام رفتار سازمانی  (109) نوشتند.آن ها در صفحه 53 کتاب خود آوردند که در رفتار سازمانی، شاید در یک نگرش عمومی و کلی نسبت به کار و شغل، بیش ترین علاقه و بالاترین گرایش و علاقه به کار، غالبا ضایت شغلی نامیده می شود.اصولا علاقه نسبت به مدیران و دوست داشتن آن ها منبع ضایت شغلی می باشد; زیرا آن ها غالبا کارهایی را به کارکنان پیشنهاد می کنند که موجب رضایت شغلی شان می گردد.علاوه بر این، علاقه به مدیران و سرپرستان گاهی موجب پیوند و ارتباط بین رضایت شغلی و عملکرد شغلی کارکنان می گردد .

    در مقایسه ای که بین کارکنان ژاپنی و امریکایی و نگرش های آنان نسبت به کارشان به عمل آمد، این نتیجه حاصل شد که هرگاه علاقه به مدیر و نگرش نسبت به کار وجود داشته باشد، رضایت شغلی نیز وجود دارد واز این نظر، تفاوت معناداری بین کارکنان ژاپنی و امریکایی و میزان رضایت شغلی آنان وجود نداشت; مثلا، میزان رضایت شغلی کارکنان ژاپنی 12/2 بود و میزان رضایت کارکنان امریکایی 95/2.همان گونه که پیداست، اختلاف این دو مقدار فقط 83/0 می باشد .

    2- داخل کشور: در کشور جمهوری اسلامی ایران نیز تحقیقات نسبتا فراوانی در زمینه شغل و رضایت شغلی صورت گرفته است.البته بیش تر این تحقیقات عمومیت نداشته و محدود به یک شغل خاص هستند; مثل معلمی، پرستاری و مانند آن.به عنوان مثال، می توان به تحقیق ناصر خامنه ای (1376) ، جعفر جهانی (1368) ، میرمحمد عباس زاده (1369) مدرسی (1371) ، مریم خلیلوند (1371) ، اورنگی (1372) ، امرالله معینی (1373 ) ، عباس بهزادی مقدم (1374) ، بیژن عبداللهی (1375) ، نورالله خلیل زاده (1376) ، عباس کشانی (1377) و مانند آن ها اشاره نمود که عمدتا به صورت پایان نامه و در مورد شغل معلمی می باشد .

    در تحقیقی که در سال 1371 در شهر اصفهان بر روی وضعیت اشتغال، درآمد، فراغت ورضایت شغلی زنان انجام گرفت، رابطه بین نوع مشاغل و رضایت شغلی طرح گردید و نتایج استخراج شده نشان داد که رضایت شغلی در مشاغل امور اداری و دفتری، بازرگانی و فروشندگی کمی بالاتر از میانگین و در پست های مدیریتی و سرپرستی، مشاغل آموزشی و فرهنگی بالاترین میزان بوده است، در حالی که در گروه زیر میانگین، مشاغل علمی وتخصصی، کارگران مشاغل تولیدی و بهداشتی و درمانی قرار دارد که از میان آن ها، کم ترین رضایت در گروه بهداشتی و درمانی ابراز گردیده است.به جدول (5) توجه کنید : (110)

    جدول شماره (5) : میزان رضایت شغلی زنان بر حسب نوع شغل

    مشاغل ٍ میزان رضایت

    مدیریت و سرپرستی ٍ 79

    آموزش و فرهنگی ٍ 74

    بهداشتی ودرمانی ٍ 5/55

    علمی، تخصصی، فنی و مهندسی ٍ 66

    امور اداری و دفتری ٍ 5/72

    امور بازرگانی و فروشندگی ٍ 5/72

    کارگران مشاغل تولیدی ٍ 68

    عباس کشانی (1377) در تحقیق خود چنین نتیجه گرفته است که زنان و مردان از نظر میزان رضایت شغلی و فرسودگی شغلی با هم تفاوت دارند.زنان رضایت شغلی بالاتر و فرسودگی شغلی پایین تری نسبت به مردان از خود نشان می دهند.همچنین افراد مجرد میزان رضایت شغلی پایین تری نسبت به افراد متاهل دارند.در مجموع، رابطه بین رضایت شغلی و فرسودگی شغلی رابطه ای معکوس است; یعنی اگررضایت شغلی بالا باشد فرسودگی شغلی پایین است و اگر رضایت شغلی پایین باشد، فرسودگی شغلی بالاست . (111)

    خلاصه

    در آنچه ذکر شد، معلوم گردید که رضایت شغلی در مجموع، احساس مطبوع، مثبت و خوشایندی است که فرد از شغل خود دارد.بیش تر دانشمندان - به طور کلی - عوامل اجتماعی، محیط کار و نفس کار را در رضایت شغلی مؤثر می دانند.همه نظریه های ضایت شغلی به نحوی به تامین نیازهای افراد، مادی یا روانی، اهمیت می دهند و توجه به خواست ها و انتظارات شاغل را مهم می دانند .

    از گزارش ها و آمار چنین به دست می آیدکه درکشورما، مساله شغل، ضایت شغلی وجوانب آن هنوزبه صورت کارشناسانه مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار نگرفته است.از سوی دیگر، طبق اظهار نظرها، کم کاری درکشور، به وفور مشاهده می شود، تا جایی که بعضی می گویند: میزان کار مفید روزانه در ایران قریب نیم ساعت است .

    امروزه که نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام الهی - اسلامی نوپا و منحصر به فرد در جهان ادعا دارد خواهان پیاده کردن عدالت انسانی - اجتماعی است، ضروری به نظر می رسد که محققان مسلمان در زمینه شغل و اشتغال دست به تحقیقات گسترده و دقیق بزنند.کارگران و کارکنان نیز مجدانه تلاش کنند و در راه اعتلا و ترقی اسلام و ایران ایثار نمایند .

    پی نوشت ها :

    1- عبدالله شفیع آبادی، راهنمایی ومشاوره شغلی وحرفه ای، رشد، 1376، ص 3

    2- بروس ای.شرتزر، بررسی و برنامه ریزی زندگی شغلی، ترجمه زندی پور، 1369، ص 207

    3- عبدالله شفیع آبادی، پیشین، ص 3

    4- George.M.jennifer & Jones. R. Gareth, Organizational Behavior Understanding and managin (U.S.A., New York, ADDISON WESLEY, 1999), P. 74.

    5- عبدالله شفیع آبادی، پیشین، ص 123

    6- بروس ای.شرترز، پیشین، ص 209

    7- Hellriegel. Don & Woodman. W. Richard, Organizational Behaviort (South - Western College Publishing An International Thomson Publishing Company, 1996), P. 53-55.

    8- عبدالله شفیع آبادی، پیشین، ص 123

    9- خدیجه سفیری، جامعه شناسی اشتغال زنان، تبیان، 1377، ص 76

    10- عباس محمدزاده و آرمن مهروژان، رفتار سازمانی نگرش اقتضایی، انتشارات دانشگاه علامه طباطبائی، 1375، ص 274 تا 279

    11- عبدالله شفیع آبادی، راهنمایی تحصیلی و شغلی، مرکزچاپ وانتشارات دانشگاه پیام نور، 1370

    12 و 13- عباس محمدزاده و آرمین مهروژان، پیشین، ص 375/ص 279

    14- Leap. L. Terry & Crion. D. Michael, Personal / Human Resource Management (   New York, Macmillan Publishing Company 1989), P. 366-367.

    15 و16- جورج وجونز، رفتارسازمانی، 1999، ص 78

    17- غلامعباس توسلی، جامعه شناسی کار و شغل، تهران، سمت، 1375، ص 166 - 170

    18- وودمن و هل ریجل، رفتار سازمانی، ص 53

    19- بروس ای.شرتزر، پیشین، ص 209

    20- آبراهام.ک.کورمن، روان شناسی صنعتی و سازمانی، ترجمه حسین شکرکن، تهران، سروش، 1370، ص 236 تا 332

    21- عباس محمدزاده و آرمن مهروژان، پیشین، ص 280

    22- Steers M.Richard & Porter W. Lyman,Motivation and Work Behavior (New York,   MCCRAM-HILL,1991), P.311.

    23 و24- عباس محمدزاده و آرمن مهروژان، پیشین، ص 280/ص 280

    25- عبدالله شفیع آبادی، پیشین، ص 129

    26- پورترواستیرز، انگیزه ورفتارکاری، 1991، ص 257

    27 و 28- عباس محمدزاده و آرمن مهروژان، پیشین، ص 282

    29- Jod Descriptive Index.

    30- استوارت ازکمپ، روان شناسی اجتماعی کاربردی، ترجمه فرهاد ماهر، مشهد، آستان قدس رضوی، 1370، ص 285

    31- Critical Incidents.

    32- عباس محمدزاده و آرمن مهروژان، پیشین، ص 271 و 272

    33- 33- Overt Behavior

    34- عباس محمدزاده وآرمن مهروژان، پیشین، ص 273

    53- 35- Action Tendencies.

    36 و 37- عباس محمدزاده و آرمن مهروژان، پیشین، ص 273 - 274

    38- The Faces Scale.

    39 الی 41- عباس محمدزاده و آرمن مهروژان، پیشین، ص 519 - 521/به نقل از: جورج و جونز، پیشین، ص 88/ص 272 - 273

    42 و 43- عبدالله شفیع آبادی، پیشین، ص 128/ص 129 تا 135

    44- Minnesota Satisfaetion Questionaire.

    45- استوارت ازکمپ، پیشین، ص 258

    46- Expectancy Theory.

    47- عبدالله شفیع آبادی، پیشین، ص 125 - 127

    48- Dissatisfaction.

    49- استوارت ازکمپ، پیشین، ص 260

    50- خدیجه سفیری، پیشین، ص 77 و 78

    51- Value Theory.

    52- استوارت ازکمپ، پیشین، ص 260

    53- نورالله خلیل زاده، بررسی عوامل مؤثر در رضایت و عدم رضایت شغلی دانشجو معلمان دانشگاه پیام نور ارومیه، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، 1375 - 1376، ص 21

    54- عبدالله شفیع آبادی، پیشین، ص 125 - 127

    55- Needs Theory.

    56- عبدالله شفیع آبادی، پیشین، ص 125

    57- استوارت ازکمپ، پیشین، ص 260

    58- Need - Hierarchy.

    59- Physiological Deeds.

    60-Safty Needs

    61- Social Needs.

    62- Steem or ego Needs.

    63- Self - Actualization.

    64- استوارت ازکمپ، پیشین، ص 260

    65- غلامعباس توسلی، پیشین، ص 138 و 139

    66- Two Factor Theory.

    67- Creativity.

    68- Pleasure Principle.

    69- استوارت ازکمپ، پیشین، ص 260 - 262

    70- خدیجه سفری، پیشین، ص 77

    71- نورالله خلیل زاده، پیشین، ص 17

    72 و73- غلامعباس توسلی، پیشین، ص 138

    74 و 75- نورالله خلیل زاده، پیشین، ص 20 - 24

    76- خدیجه سفری، پیشین، ص 11

    77- Time and Motion Studies.

    78- باقرساروخانی، دائرة المعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان، 1370، ص 793

    79 و 80- خدیجه سفری، پیشین، ص 12 و 13

    81- بروس ای، شرتزر، پیشین، ص 209

    82- عبدالله شفیع آبادی، پیشین، ص 123 - 126

    83- Steers M. Richard & Porter W. Lyman, Op.Cit, P.285.

    84- نورالله خلیل زاده، پیشین، ص 26

    85- Steers M. Richard & Porter W. Lyman, Op.Cit, P.285.

    86- نورالله خلیل زاده، پیشین، ص 28

    87- آبراهام ک.کورمن، پیشین، ص 319 و 321

    88- عباس محمدزاده و آرمن مهروژان، پیشین، ص 268 و 269

    89- Steers M. Richard & Porter W. Lyman, Op.Cit, P.285.

    90- همان، به نقل از: کوئین واستینز، پیمایش کیفیت شغلی، 1977/ص 281

    91- آبراهام ک.کورمن، پیشین، ص 517 - 518

    92- عباس محمدزاده، و آرمن مهروژان، پیشین، ص 267 - 268

    93- نورالله خلیل زاده، پیشین، ص 31 - 32

    94- استوارت ازکمپ، پیشین، ص 257

    95- Hanthrone Effect.

    96- استوارت ازکمپ، پیشین، ص 257

    97- همان، به نقل از: کوئین و استینز، پیمایش کیفیت شغلی، 1977

    98- نورالله خلیل زاده، پیشین، ص 26

    99- استوارت ازکمپ، پیشین، ص 283 - 284

    100- همان، به نقل از: کوئین و استیتز، پیمایش کیفیت شغلی، 1977، ص 281

    101- نورالله خلیل زاده، پیشین، ص 25 - 26

    102-103- Steers M. Richard & Porter W. Lyman, Op.Cit, P.285.

    104 الی 108- نورالله خلیل زاده، پیشین، ص 31/ص 30/ص 28/ص 132/ص 34

    109- Organizational Behavior.

    110- خدیجه سفری، پیشین، ص 80

    111- عباس کشانی، رضایت شغلی و فرسودگی شغلی در معلمان کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران، 1377، ص 121




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:35 AM   |  

    فعالیت اقتصادی زنان از دیدگاه قرآن

    منابع مقاله:

    مجله معرفت، شماره 83، طاهری نیا، احمد؛


    مقدّمه

    فعالیت اقتصادی و کار و تلاش، همواره قرین زندگی زنان بوده است. زنان در طول تاریخ، علاوه بر انجام کارهای خانه، همیشه همگام با مردان به فعالیت هایی مثل کشاورزی و دام داری اشتغال داشته و از این طریق، بخشی از هزینه خانواده را بر دوش کشیده و به اقتصاد خانواده کمک می کرده اند. اما در زمان های گذشته، فعالیت های یاد شده نظیر سایر کارهایی که زنان در خانه انجام می دادند، کارِ خانه به شمار می رفته و در مقابل آن مزدی به زن پرداخت نمی شده است.

    با حرکت جوامع به سوی دستاوردهای تمدن جدید و تبدیل کارگاه های خانگی و کوچک به کارخانه و جای گزینی ماشین به جای نیروی انسانی، اشتغال زنان به فعالیت های اقتصادیِ بیرون از خانه، طی چند دهه اخیر، اهمیت ویژه ای یافته است؛ به گونه ای که در حال حاضر مشارکت اقتصادی و اشتغال زنان به فعالیت اقتصادی در بیرون خانه، یکی از مسائل مهم و مطرح زنان در جامعه امروز ماست. نظر به اهمیت موضوع و شبهات و اشکالاتی که در زمینه کارِ زنان در مراکز عمومی مطرح شده و آراء و دیدگاه های مختلفی را پدید آورده است، این نوشتار به بررسی این مسئله از دیدگاه آیات پرداخته و از چند شاهد روایی نیز مدد جسته است.

    واژگان محوری

    کار: «کار» در لغت، به معنای تلاش و کوشش و فعالیت، و در اصطلاح اقتصادی، یکی از عوامل تولید است. دانشمندان علم اقتصاد در تعریف کار گفته اند: «نیروی کار یکی از عوامل عمده تولید و متشکّل است از اعمال قوّه فکری یا دستی که در برابر آن مزد، حقوق، معاش، یا حق الزحمه کار و کسب گرفته می شود.»(1) بر اساس این تعریف، فعالیتی که در برابر آن مزد پرداخت نشود کار محسوب نمی شود. به همین سبب، کاری که زنان در خانه انجام می دهند فعالیت اقتصادی به شمار نمی آید و زنان خانه دار در جمعیت غیر فعّال و بیکار قرار می گیرند.(2)

    اشتغال: در فرهنگ نامه های اقتصادی، «اشتغال» به معنای مشغول بودن به کار تعریف شده است.(3) بنابراین تعریف، هرگونه فعالیتی که انسان، اعم از زن یا مرد، در خانه یا بیرون از خانه انجام دهد اشتغال است. اما برخی از اقتصاددانان قید مزد و پاداش را نیز بر تعریف اشتغال افزوده و بیان داشته اند: اشتغال مشغول بودن به کاری است که پاداش و مزد در برابر آن وجود داشته باشد. بر اساس این تعریف، مفهوم «اشتغال» محدودتر شده و فقط شامل کارها و فعالیت هایی می شود که در قبال آن دستمزدی پرداخت شود. اما تلاش هایی که مجانی صورت می گیرند مثل برخی از کارهای زنان در خانه، مشمول اشتغال نخواهند بود. مقصود از اشتغالِ زنان در اصطلاح رایج، همین معناست.

    محل بحث

    کار زنان در دو عرصه مطرح است: یکی در عرصه خصوصی و فعالیت هایی که زنان برای سامان دهی منزل در داخل خانه انجام می دهند؛ مانند پخت و پز، شست وشو، رفت و روب و رسیدگی به همسر و فرزندان که از دیرباز به عنوان کارِ خانه شناخته شده اند؛ دوم کار در عرصه عمومی و اجتماعی که از آن به «کار بیرون» تعبیر می شود. چنانچه گفته شد، واژه های «کار» و «اشتغال»، در اصطلاح رایج کنونی، شامل فعالیت هایی که زنان در خانه انجام می دهند نمی شود.(4) در نتیجه، تلاشی که زنان در خانه برای سامان دهی کانون خانواده انجام می دهند مثل بچه داری زن در داخل خانه، فعالیت اقتصادی به حساب نمی آید.(5) بحث ما در این مقاله بیشتر در ارتباط با نوع دوم از کار است؛ زیرا آنچه امروزه به عنوان یک مسئله مطرح است و موافق و مخالف در ارتباط با آن در کتاب ها و مقالات به بحث و بررسی می پردازند، اشتغال زنان به کار و فعالیت در مراکز تولیدی و خدماتی و اداری در بیرون از خانه است.

    سؤال اصلی این است که آیا زنان می توانند همانند مردان در عرصه اجتماعی، فعالیت اقتصادی داشته باشند، یا تلاش در عرصه اجتماعی، و کار و تولید و تجارت و بازرگانی و ارائه خدمات عمومی، ویژه مردان است؟ در پاسخ به این پرسش، دیدگاه های متفاوتی ارائه شده اند. این نوشته به بررسی این مسئله از دیدگاه وحی می پردازد.

    شواهد قرآنی بر جواز فعالیت های اقتصادی زنان

    واژه های «فعل»، «عمل» و «کسب» در قرآن به معنای کار و تلاش هستند، اما معمولاً به معنای اقتصادی آن که خصوص فعالیتی است که برای تحصیل درآمد انجام می گیرد و در برابر آن مزدی پرداخت می شود به کار نمی رود؛ برای مثال، واژه «فعل» و مشتقّات آن قریب 108 بار در قرآن به کار رفته اند که در هیچ یک از آن ها مراد از «فعل» کار اقتصادی و تلاش مادی نیست. واژه «عمل» و مشتقّات آن قریب 360 مورد در آیات آمده اند که بیشتر آن ها به معنای تلاش اخروی است. تنها در برخی از آیات به معنای تلاش مادی به کار رفته اند؛ مثل:

    «أَمَّاالسَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ»(کهف: 79)؛ اما آن کشتی مال گروهی از مستمندان بود که با آن در دریا کار می کردند.

    «وَ مِنَ الشَّیَاطِینِ مَن یَغُوصُونَ لَهُ وَ یَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذَلِکَ»(انبیاء: 82)؛ و گروهی از شیاطین برای او (حضرت سلیمان) غوّاصی می کردند و کارهایی غیر از این نیز برای او انجام می دادند.

    «وَ مِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ» (سبأ: 11)؛ و گروهی از جن پیش روی او (حضرت سلیمان) به اذن پرودگارش کار می کردند.

    واژه «کسب» نیز 67 بار در قرآن به کار رفته، ولی معمولاً به معنای کار اقتصادی نیست. تنها در یک مورد در آیه «للرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاءِ نَصِیبٌ ممّا اکْتَسَبْنَ» (نساء: 32) (مردان را نصیبی است از آنچه به دست می آورند و زنان را نصیبی) به معنای تلاش مادی و کسب درآمد استعمال شده است که می توان برای اثبات مشروعیت فعالیت اقتصادی زنان به آن استناد کرد؛ زیرا اگر کار کردن برای آنان مجاز نبود، آیه شریف آنان را مالک دست رنج خود قرار نمی داد. بنابراین، واژه های «فعل»، «عمل» و «کسب» در این آیات غالبا به معنای کار مادی نیستند و در آیاتی هم که به معنای تلاش مادی آمده اند معمولاً نمی توانند در این موضوع، مشکلی را از میان بردارند. در نتیجه، هرچند معنای لغوی این واژه ها «کار» است، به ویژه لفظ «عمل» که در کتاب های عربی امروز به معنای تلاش اقتصادی به کار می رود، اما در بحث قرآنی نمی توانیم برای اثبات یا رد اشتغال زنان، به این آیات استناد کنیم.

    آیات دیگری که در این موضوع می توانند ما را یاری دهند آیاتی هستند که واژه های به کار رفته در آن ها به صراحت، به معنای کار نیست، اما به دلالت التزامی، معنای کار و تلاش مادی از آن ها استفاده می شود. این آیات را می توان در چهار گروه بررسی کرد:

    نخست، آیاتی که انسان ها را به وفای به عقد موظف کرده است؛

    دوم، آیاتی که کار و تلاش مادی را برای انسان ها مجاز دانسته است. در این آیات، بیشتر از واژه ترکیبی «ابتغاء فضل» استفاده شده است؛

    سوم، آیاتی که برخی از معاملات را حلال و برخی را حرام کرده است؛

    چهارم، آیاتی که می توان از آن ها برخی از اشتغالات خاص را استفاده کرد.

    گروه اول: آیات وفای به عقد

    «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ» (مائده: 1)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، به پیمان ها و قراردادها وفا کنید. «وَفی» و«اَوْفی» هر دو به معنای تمام کردن و کامل کردن است.(6) «عقود» جمع «عقد» به معنای بستن و گره زدن چیزی به چیز دیگر است.(7) این واژه گرچه در اصل، برای امور محسوس وضع شده، اما در انواع معاملات و پیمان های غیر محسوس، که نوعی از بستن و گره زدن در آن ها لحاظ شده است، به کار می رود.(8)

    جمله «اوفوا بالعقود» امر است و انسان ها را به وفا کردن به هر چیزی که به آن «عقد» گفته شود، امر کرده است. این آیه از دو جهت فراگیر است: نخست از جهت مصداقِ عقد؛ زیرا در آن عقد خاصی ذکر نشده است. بنابراین، هر گونه معامله و پیمانی را که شرعیت آن از سوی شارع رسیده باشد، شامل می شود، خواه از عقود لازم باشد مثل بیع و اجاره و مزارعه و مساقات یا از عقود جایز مثل قرض و ودیعه. دوم از جهت مخاطب که زن و مرد را شامل می شود. نه در این آیه و نه در هیچ آیه دیگری حکم وفای به عقد به گروه یا صنف خاصی منحصر نشده است. بنابراین، بر زن و مرد واجب است که به پیمان ها و قراردادهای خود از هر نوعی که باشند وفا کنند. استفاده مشترک زن و مرد در وجوب وفای به عقود شرعی، به اندازه ای روشن بوده است که فقیهان در سراسر فقه، برای لزوم وفای به عقد به این آیه استدلال کرده و در هیچ موردی از دخالت جنسیت در الزام آیه شریفه، بحثی نکرده اند. دیده نشد که فقیهی تردید کرده باشد در اینکه اگر زنی عقد اجاره یا بیع یا مضاربه و یا هر عقد مشروعی با دیگری امضا کرد لازم الوفا است و باید به آن پایبند باشد. این سخن بدان معناست که حکمی که در آیه بیان شده میان مرد و زن مشترک است. لازمه این دستور مشترک آن است که همچنان که مردان می توانند پیمان تجاری و بازرگانی داشته باشند یا با کسی عقد اجاره ببندند و خود را اجیر کنند، زنان نیز می توانند. اگر زن نمی توانست در هیچ قرارداد تجاری و بازرگانی شرکت کند یا مثل صغار، هیچ گونه معامله ای برای او جایز نبود، وجوب وفای به عقد به طور مطلق، برایش معنا نداشت. در حقیقت، از او عقدی محقق نمی شد تا لازم الوفا باشد. بنابراین، لزوم وفای به عقود و اشتراکِ زن مرد در این خطاب، دلیل بر جواز مشارکت زنان در فعالیت های اقتصادی و تحصیل درآمد از طریق اجاره یا تجارت وبازرگانی و عقود شرعی دیگر است.

    بلی، «اوفوا» صیغه مذکر است، اما دلیل بر اختصاص این حکم به مردان نیست؛ زیرا روش قرآن در بیان احکام مشترک میان مرد و زن، بر خطابِ مذکر است. برای مثال، شکی نداریم که اقامه نماز و پرداخت زکات که با خطاب مذکر در آیه «وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ» در موارد متعددی از سوره بقره(9) به طور مکرّر و در برخی از سوره های دیگر، آمده و وجوب روزه ماه رمضان که در آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(بقره: 183) بیان شده، برای زنان و مردان است. آیا می توان معتقد شد در این آیات، به دلیل آنکه خطاب در «اقیموا» و «آتوا» و «الذین آمنوا» و «علیکم» به صیغه مذکر است، وجوب نماز و زکات و روزه به مردان اختصاص دارد؟

    گروه دوم: آیات تحلیل و تحریم برخی از معاملات

    آیه «أَحَلَّ اللّهُ الْبَیْع» (بقره: 275) (خدا بیع را حلال کرد) خرید و فروش را، که نوعی کسب و تلاش اقتصادی است، حلال کرده. آیات «حَرَّمَ الرِّبَا»(بقره: 275) (ربا را حرام کرد.)؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْکُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافا مُّضَاعَفَةً» (آل عمران: 130) (ای کسانی که ایمان آورده اید، ربا را چند برابر نخورید.) و آیات فراوان دیگر(10) با تعبیرهای گوناگون؛ به مبارزه با ربا برخاسته و ربا خواری را، که راهی برای تحصیل درآمد و افزایش سرمایه است، ناروا دانسته اند.

    آیات مزبور، به طور مطلق، جنس بیع را حلال، و جنس ربا را حرام کرده اند. از سوی دیگر، آیه یا روایتی که بر دخالت جنسیت در این حکم دلالت داشته باشد، نداریم. بنابراین، حکمی که برای بیع و ربا بیان شده، از احکام مشترک میان زن و مرد است؛ چنان که مرد مجاز است با دیگران قرارداد خرید و فروش امضا کند و از این طریق، تجارت کند و سودی ببرد، برای زن نیز چنین است.

    همچنین در برخی از آیات آمده است: «وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِل» (بقره: 188) (اموال یکدیگر را به باطل در میان خود نخورید)؛ «وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِل إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنکُمْ» (نساء: 29) (ای کسانی که ایمان آورده اید، اموال یکدیگر را به باطل نخورید، مگر اینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد.) در این آیات، هرگونه تحصیل سرمایه از راه های غیرمشروع «اکل مال به باطل» دانسته و ممنوع اعلام شده است. مقصود از «اکل» در اینجا، هرگونه تصرف در اموال و نقل و انتقال غیر مجاز است.(11) مصادیق «اکل مال به باطل» نیز در برخی از روایات، زراندوزی از طریق قمار و قسم دروغ دانسته شده است.(12) مفسّران نیز در تفسیر آیه، به دست آوردن مال از طریقِ لهو و لعب، غصب و ظلم را «اکل مال به باطل» دانسته اند. ربا نیز، که مورد نهی آیات می باشد، از مصادیق اکل مال به باطل است.(13) جمله استثنائیه «إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ» اشاره است به اینکه تصرّف در اموال، باید از یکی از راه های مجاز و شرعی انجام شود که همان تجارت با رضایت طرفین است.(14)

    در این آیات، ملاکِ ممنوعیت یا مشروعیت فعالیت اقتصادی، صادق بودن عنوان «اکل مال به باطل» یا «تجارة عن تراض» قرار داده شده است. تمام کارهایی که در عنوان «اکل مال به باطل» داخل باشند ممنوع، و کارهایی که مشمول «تجارة عن تراض» باشند مشروع خواهند بود. مصادیق «اکل مال به باطل» نیز در آیات و روایات بیان شده، ولی در هیچ یک از آن ها، فعالیت های اقتصادی زن در بیرون از خانه مصداق «اکل مال به باطل» دانسته نشده است. بنابراین، مشمول «تجارة عن تراض» و مشروع و مجاز خواهد بود.

    گروه سوم: آیات امر به کار و تلاش مادی

    دسته ای دیگر از آیات به رغم اینکه مشتمل بر واژگان رایج در اقتصاد و فقه نیستند، اما می توان از آن ها جواز فعالیت اقتصادی و اشتراک میان زن و مرد را نتیجه گرفت؛ مانند آیات ذیل:

    «وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْما طَرِیّا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَی الْفُلْکَ مَوَاخِرَ فِیهِ وَلِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(نحل: 14)؛ او کسی است که دریا را مسخّر [شما [ساخت تا از گوشت آن بخورید و زیوری برای پوشیدن از آن استخراج کنید و کشتی ها را می بینی که سینه دریا را می شکافند تا شما [به تجارت بپردازید و [از فضل خدا بهره گیرید؛ شاید شکر نعمت های او را بجا آورید.

    «رَّبُّکُمُ الَّذِی یُزْجِی لَکُمُ الْفُلْکَ فِی الْبَحْرِ لِتَبْتَغُواْ مِن فَضْلِهِ إِنَّهُ کَانَ بِکُمْ رَحِیما» (اسراء: 66)؛ پروردگار شما کسی است که کشتی را در دریا برای شما به حرکت در می آورد تا از نعمت او بهره مند شوید. او نسبت به شما مهربان است.

    «وَ جَعَلْنَا اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ آیَتَیْنِ فَمَحَوْنَا آیَةَ اللَّیْلِ وَجَعَلْنَا آیَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ»(اسراء: 12)؛ ما شب و روز را دو نشانه قرار دادیم، سپس نشانه شب را محو کردیم و نشانه روز را روشنی بخش ساختیم تا فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگی برخیزید.)

    «وَمِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْکُنُوا فِیهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (قصص: 73)؛ و از رحمت اوست که برای شما شب و روز را قرار داد تا هم در آن آرامش داشته باشید و هم برای بهره گیری از فضل خدا تلاش کنید و شاید شکر نعمت او را بجا آورید.

    «فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِی الأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (جمعه: 10)؛ و هنگامی که نماز پایان گرفت در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا بطلبید و خدا را بسیار یاد کنید، شاید رستگار شوید.

    «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّکُمْ»(بقره: 198)؛ گناهی بر شما نیست که از فضل پروردگارتان طلب کنید.

    مفسّران «ابتغاء فضل» را در جملاتِ «لتبتغوا من فضله»، «لِتبتَغوا فضلاً مِن رَبّکم» و «وابتغوا من فضله» به تجارت و کسب و تلاش اقتصادی تفسیر کرده اند.(15) از سوی دیگر، آیات یاد شده از جهت مخاطب اطلاق دارند بر این معنا که مخاطب در فعل «تبتغوا» و «ابتغوا» خصوص صنف مردان نیست، بلکه نظیر سایر خطاباتی که در قرآن شریف آمده اند، میان زن و مرد مشترکند، مگر در جایی دلیلی بر اختصاص آن به مردان داشته باشیم. همچنین از حیث نوع اشتغال نیز آیه در مقام بیان شغل خاصی نبوده است. از این رو، می توان گفت: با توجه به ترغیب و تشویق عمومی، که از سوی خدا برای طلب فضل صادر شده است، هرگونه تلاش اقتصادی، که مشروع و مصداق «تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ» باشد، برای زن و مرد مجاز است. بدین روی، بر اساس این آیه، اصل اوّلی جواز انواع تصرّفات زن در طبیعت و معاملات و تجارات است، مگر آنچه به دلیل قطعی خارج شده است.

    «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِن رِّزْقِهِ» (ملک: 15)؛ او کسی است که زمین را برای شما رام کرد، بر شانه های آن راه بروید و از روزی های خداوند بخورید. این آیه نیز از آیات مطلق است و انسان ها را به تصرف در طبیعت و فعالیت و تلاش اقتصادی امر می کند. تعبیر «کلوا مِن رزقه» در این آیه، به گفته علّامه طباطبایی به معنای انواع طلب و تصرّف در زمین است.(16) پس خوردن در اینجا به معنای جویدن و بلعیدن نیست، بلکه نظیر آیه «لا تأکلوا اَموالَکم بَینکم بالباطِل» (بقره: 188) به معنای تصرّف کردن است. بر اساس این تفسیر، آیه شریفه، به انسان ها گوشزد می کند که ما زمین را به گونه ای آفریدیم که شما بتوانید با انواع تصرف در آن زندگی مادی خود را تأمین کنید و سپس به وسیله امر با واژه «کلوا» انسان ها را به انواع کار و تلاش اقتصادی مثل صیادی، کشاورزی، دام داری و انواع تصرفات در زمین برای بهره وری از نعمت های الهی و استفاده از ارزاق آن ترغیب و تشویق کرده است. از سوی دیگر، امر به «کلوا» اختصاص به صنف خاصی ندارد؛ استفاده از نعمت های الهی و تصرف در زمین و بهره گرفتن از آب ها و درختان و جنگل ها و حیوانات برای همه انسان هاست. نه در این آیه و نه در آیات دیگر و نه در روایات، دلیلی بر تخصیص آیه به مردان نیست. بلی، لفظ «کلوا» جمع مذکر است، ولی پیش از این گفته شد که روش قرآن چنین است که معمولاً احکام مشترک مرد و زن را با خطاب مذکر بیان می کند.

    گروه چهارم: اشتغالات خاص

    گروه دیگر آیاتی است که می توان از آن ها جواز اشتغال زنان به برخی از حرفه های خاص را اصطیاد کرد. تأکید بر این نکته ضروری است که آیاتی که از آن ها یاد خواهد شد، در مقام بیان حرفه یا شغلی برای انسان ها نیست، بلکه در این دسته از آیات، انجام برخی از کارها مجاز اعلام شده است؛ کارهایی که اشتغال به آن ها در میان مردم عصر نزول رایج بوده و هم اکنون هم انسان هایی به آن کارها اشتغال دارند. با توجه به مجوّزی که قرآن برای انجام آن کارها به انسان ها داده و این اجازه را به گروه یا صنف ویژه ای اختصاص نداده است، می توان جواز اشتغال زنان به آن کار را از دیدگاه قران استفاده کرد. این کارها عبارتند از:

    1. صیادی: «وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ» (مائده: 2) در آغاز سوره مائده، خداوند صید چهارپایان و خوردن گوشت آن ها را حلال کرده و فرموده است: «أُحِلَّتْ لَکُم بَهِیمَةُ الاَنْعَامِ.»سپس در آیه بعد، با جمله «غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ»، کسانی را که مشغول مناسک حج و در حال احرام هستند از شکار حیوانات منع کرده است. همچنین در آیات «لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ» (مائده: 95) و «حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُما» (مائده: 96) ممنوعیت شکار در حال احرام را بیان کرده است. از خطاب آیات استفاده می شود که این حکم، میان زن و مرد مشترک است. از این رو، شکار کردن برای زنان و مردانِ محرم، حرام است. در آیه دوم خطاب به همان کسانی که شکار برایشان حرام بود، فرموده است: «وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ»؛ پس از خروج از احرام شکار کنید. امر در این آیه، به قرینه اینکه پس از دستور منع از شکار صادر شده است، فقط بر جواز این عمل دلالت دارد، نه بر بیش از آن و چون ممنوعان از این عمل زن و مرد بودند، پس این جواز نیز شامل هر دو دسته می شود.

    ممنوعیت شکار برای زائران در خصوص حالت احرام و جواز این عمل پس از آن، نشانه آن است که شکار و صید حیوانات فی نفسه مبغوض و مورد نهی نیست. اگر صید حیوانات ذاتا کار غیر مشروعی بود، از سوی قرآن برای این عمل در هیچ شرایطی مجوّز صادر نمی شد. از سوی دیگر، توجه قرآن به مسئله صید و تحریم آن برای زائران در حال احرام در آیات متعددی از این سوره،(17) نشانه اهمیت این موضوع است و می فهماند که این کار مورد ابتلای جمع کثیری از حاجیان بوده است؛ شکار حیوانات، گوشت مورد نیاز آنان را تأمین می کرده و نوعی فعالیت و تلاش اقتصادی و تولید بوده است، نه یک کار تفریحی. بعید است به قرآنی که با شیوه ایجاز، تنها به تبیین مسائل ضروری و مورد نیاز انسان ها می پردازد چنین نسبتی داده و گفته شود در تمام آن آیات، به مسئله ای که برای تعداد انگشت شماری، به عنوان سرگرمی مطرح بوده توجه کرده و حرمت آن را در آیات متعدد تکرار کرده است. بنابراین، آنچه به طور یقین از آیه به دست می آید این است که شکار کردن پس از خروج از احرام جایز است. اکنون می پرسیم: برای چه کسی؟ جواب آن است که آیه اطلاق دارد. پس حکمی که در آن آمده است برای همه است؛ زن باشد یا مرد. چگونه شکاری جایز است: شکار تفریحی یا شکاری که شغل و راه درآمد باشد؟ باز هم آیه اطلاق دارد. بنابراین، می توان گفت: شکار کردن کاری است که هر یک از زن مرد می تواند انجام دهند. قرآن نه تنها از این کار منعی نکرده، بلکه جواز آن را نیز به صراحت اعلام کرده و در این خصوص میان دو صنف زن و مرد تفاوتی قایل نشده است.

    2و3. ماهی گیری و غوّاصی: «وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْما طَرِیّا وَ تَسْتَخْرِجُواْ مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا»(نحل: 14)؛ او کسی است که دریا را مسخّر ساخت تا از آن گوشت تازه بخورید و زیوری برای پوشیدن از آن استخراج کنید. در این آیه، خداوند متعال با برشمردن برخی نعمت ها به دو نوع اشتغال اشاره کرده است: نخست ماهی گیری؛ زیرا مقصود از خوردن گوشت تازه از دریا، گوشت ماهی است که متوقف بر صید آن است. بنابراین، تقدیر آیه چنین است: «... لتصطادوا و تأکلوا.» دوم غوّاصی و استخراج زیور آلاتی مانند لؤلؤ و مرجان از دریا. خطاب در این آیه نیز ناظر به گروه خاصی نیست. هر کسی، چه زن و چه مرد، می تواند از دریا ماهی صید کند. نه در آیات و نه در روایات، کار شیلات به صنف مردان اختصاص داده نشده است. همچنین دلیلی بر اختصاص غوّاصی و پیدا کردن لؤلؤ و مرجان به مردان نداریم. از این رو، این عمل نیز به عنوان یک فعالیت اقتصادی به مردان اختصاص ندارد.

    4. دایگی: «فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَکُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُن» (طلاق: 6) در این آیه، به مردانی که زن خود را طلاق داده اند و کودک شیرخوار دارند و مادر کودک حاضر است به آن شیر دهد، امر کرده که اگر زنان به فرزندان شما شیر دادند، مزد آنان را بدهید. سپس در دنباله آیه می فرماید: «... وَإِن تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَی»؛ و اگر به توافق نرسیدید، زن دیگری شیر دادن او را به عهده می گیرد. مفسّران در معنای آیه گفته اند: اگر زن و مرد در شیر دادن به کودک با هم به توافق نرسیدند، به این صورت که یا زن حاضر نیست به کودک شیر بدهد و یا اجرتی بیش ازمعمول می خواهد، در این صورت، بر پدر کودک لازم است برای تغذیه کودک، دایه بگیرد تا طفل آسیب نبیند.(18)

    دایگی و شیر دادن به کودکانی که مادرانشان شیر نداشتند یا از دنیا رفته بودند در زمان های گذشته، میان زنان معمول بوده؛ چنان که حلیمه سعدیه و چند تن از زنان دیگر، برای همین کار به مکّه آمدند.(19) دایه ها در برابر خدمتی که ارائه می کردند و به کودک شیر می دادند مزد دریافت می کردند. قرآن نه تنها از این کار نهی نکرده و مزدی را که در مقابل این عمل گرفته می شود اکل مال به باطل ندانسته، بلکه خود به پدران بچه ها امر کرده است: در صورتی که برای شیر دادن با مادر کودک به توافق نرسیدید، دایه بگیرید. بنابراین، دایگی نیز می تواند به عنوان یکی از اشتغالاتی باشد که ویژه زنان است و قرآن به آن اشاره کرده است.

    5. دام داری: «وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ یَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَیْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُکُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِی حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَیْخٌ کَبِیر»(قصص: 23)؛ و هنگامی که به چاه آب مدین رسید، گروهی از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب می کنند و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند. به آن دو گفت: کار شما چیست؟ گفتند: ما آن ها را آب نمی دهیم تا چوپانان همگی خارج شوند و پدر ما پیرمرد کهنسالی است. از این آیه، چند نکته استفاده می شود:

    نخست اینکه از تعبیر «لا نَسقی»، که فعل مضارع است و بر استمرار دلالت دارد، فهمیده می شود آب دادن به گوسفندان کار روزمره و همیشگی آنان بوده است. جمله «و ابونا شیخ کبیر» نیز مؤیّد همین مطلب است؛ زیرا کنایه از آن است که فرد دیگری را برای این انجام این کار نداریم. بنابراین، کار سیراب کردن گوسفندان را خود انجام می دهیم.

    دوم اینکه گرچه در آیه سخنی از چوپانی دختران حضرت شعیب علیه السلام نیست، اما از اینکه گفتند: «لاَ نَسْقِی حَتَّی یُصْدِرَ الرِّعَاء وَ أَبُونَا شَیْخٌ کَبِیر»، می توان به دست آورد که همه کارهای گوسفندان، که یکی از آن ها آب دادن بوده و یکی هم به چرا بردن بوده، به عهده دختران بوده است؛ زیرا اگر دختران شعیب می گویند پدر ما پیر سال خورده است، کنایه است از اینکه کسی را برای آب دادن نداریم. پس حتما کسی را برای چرانیدن و علوفه دادن هم نداشته اند. از این رو، بعید است بگوییم کار دختران فقط آب دادن بوده است. اینکه حضرت شعیب علیه السلام ، به حضرت موسی علیه السلام گفت: می خواهم یکی از این دو دخترم را به همسری تو درآورم، به این شرط که هشت سال برای من کار کنی و اگر تا ده سال افزایش دهی محبتی از ناحیه توست(20)... برخی از مفسّران گفته اند: او را برای چوپانی اجیر کرد.(21) این امر نیز شاهدی است بر اینکه پیش از موسی، کار چوپانی گوسفندان را دختران انجام می دادند.

    البته ممکن است گفته شود عمل دختران شعیب علیه السلام نمی تواند مستند جواز این گونه کارها برای زنان باشد؛ زیرا دختران حضرت شعیب علیه السلام از باب ضرورت و نبود فرد دیگری دست به این عمل می زدند. بنابراین، وقتی حضرت موسی علیه السلام از آنان می پرسد: برای چه اینجا ایستاده اید، آنان مقصود خود را گفتند و با این جمله که «پدر ما پیر سال خورده است»، عذر خود را نسبت به انجام این کار ذکر کردند و آن را به عنوان یک ضرورت برای خود بیان نمودند. بنابراین، کار کردن دختران حضرت شعیب علیه السلام در بیرون از خانه به سبب شرایط ویژه خانه آنان بود، نه اینکه در شرایط عادی، آنان این کار را انتخاب کرده باشند.

    شواهد روایی بر جواز فعالیت های اقتصادی زنان

    زنان فراوانی در صدر اسلام در زمان پیامبر گرامی و ائمّه اطهار علیهم السلام به فعالیت های اقتصادی اشتغال داشتند(22) و ائمّه اطهار علیهم السلام نه تنها آنان را از کار و تلاش نهی نمی کردند، بلکه در برخی موارد، لحن سخن یا طرز برخورد پیامبر یا امام با زنان شاغل به گونه ای بود که تشویق به ادامه کار نیز از آن استفاده می شود. این کارها عبارتند از:

    1. بافندگی: ام حسن نخیعه می گوید: حضرت علی علیه السلام در راه به من برخورد کرد و فرمود: ام حسن، به چه کاری مشغولی؟ گفتم: بافندگی می کنم. امام به من فرمود: بدان که حلال ترین کسب است.(23) بنابراین نقل، امام با دیدن ام حسن در ابتدا، از شغل او سؤال کرد که حاکی از مشروعیت اشتغال برای زنان است، و دیگر آنکه وقتی ام حسن در جواب امام عرض کرد: به بافندگی اشتغال دارم و از این راه ارتزاق می کنم، امام نه تنها او را از این حرفه منع نکرد، بلکه با این جمله که «حلال ترین کسب است»، او را بر این ادامه اشتغال به این حرفه تشویق کرد. بنابراین، اشتغال زنان به حرفه هایی که از نظر اسلام حلال شمرده شده، مجاز بلکه مطلوب است.

    2. نوحه خوانی: حنان بن سدیر گوید: در محله ما زنی بود که کنیزی نوحه خوان داشت. این زن از طریق نوحه خوانی کنیزش، زندگی خود را اداره می کرد. وی نزد پدرم آمد و گفت: تو می دانی که زندگی من از جانب خدا و به وسیله نوحه خوانی این جاریه تأمین می شود. دوست دارم از امام صادق علیه السلام بپرسی که اگر این کار حلال است، ادامه بدهم، و گر نه کنیز را بفروشم و از بهای آن زندگی کنم تا خدا فرجی برساند. پدرم گفت: پرسش این مسئله از امام برای من سخت است. او اضافه می کند: وقتی خدمت امام رسیدیم، خودم از امام درباره مسئله آن زن پرسش کردم. امام فرمود: آیا برای اجرت شرط می کند یا نه؟ گفتم: به خدا قسم، نمی دانم شرط می کند یا نه. حضرت فرمود: به آن زن بگو: شرط نکن و هر چه دادند قبول کن.(24) در این روایت نیز نوحه خوانی زن مورد تأیید امام قرار گرفته است. اگر اشتغال زن به نوحه خوانی غیر مجاز بود، آن حضرت وی را از این کار نهی می فرمود.

    لازم به ذکر است اینکه امام در جواب پرسش کننده گفتند: برای کارش اجرتی تعیین نکند و هر چه دادند قبول کند، دلیل بر حرمت این کار و تحصیل درآمد از این طریق نیست؛ زیرا اگر چنین بود، امام مستقیما او را از ادامه آن کار برحذر می داشت. اگر به صورت استلزام نهی ای از کلمات امام فهمیده شود، مربوط به تعیین اجرت است به اصل عمل. عدم تعیین مزد نیز به احتمال قوی به سبب ویژگی کار است، نه خصوصیت نوحه خوان و جنسیت وی که زن است یا مرد.

    آرایشگری: ابن ابی عمیر با واسطه، از امام صادق علیه السلام نقل می کند: یکی از زنانی که به آرایشگریی بانوان اشتغال داشت، بر پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله وارد شد. پیامبر اکرم به وی فرمود: آیا شغلت را رها کرده ای یا بر آن باقی هستی؟ زن گفت: ای رسول گرامی، بر شغلم باقی هستم و ادامه می دهم، مگر آنکه مرا از آن نهی کنی تا کنار بگذارم. حضرت نه تنها او را از آن کار منع نکرد، بلکه اجازه فرمود به کارش ادامه دهد و او را به برخی از آداب این کار نیز راهنمایی فرمود.(25)

    عطر فروشی: حسین بن زید هاشمی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که زنی به نام زینب عطاره نزد زنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد. پیامبر وارد خانه شد و او را نزد همسرانش دید. به وی فرمود: منزل ما را خوشبو کردی. زینب عرض کرد: منزل به بوی شما معطّرتر است. پس از این سخنان، پیامبر صلی الله علیه و آله برخی از آداب و احکام خرید و فروش را برای وی بیان فرمودند.(26) چنان که از این روایت استفاده می شود، نه تنها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با اشتغال زینب به عطر فروشی مخالفتی نکرد، بلکه با حسن رفتار خود با وی و با بیان برخی از آداب معامله،(27) او را نسبت به ادامه آن کار تشویق کرد.

    نتیجه

    از آیات و شواهد روایی یاد شده می توان استفاده کرد که اسلام نسبت به اشتغال زنان دید منفی ندارد و کار و تلاش اقتصادی را در خانه یا در بیرون از خانه برای زن ممنوع نکرده است. اگر آیه شریفه «لاَ تأکلوا اموالکُم بینکُم بِالباطلِ» از برخی از معاملات نهی کرده و آن را باطل دانسته، برای همه است و تفاوتی میان زن و مرد نیست. جنسیت در هیچ یک از انواع معاملات و تجارات، دخالت ندارد. این گونه نیست که زن به دلیل جنسیت، از برخی از معاملات ممنوع، و مرد مجاز باشد. به همین سبب می بینیم در کتاب های فقهی، زنان از تجارت یا قرادادی استثنا نشده یا از اختیار شغل خاصی منع نگردیده اند. بلی، کارهایی همچون قضاوت، ولایت و رهبری و امامتِ جماعت(28) برای زن ممنوع است، اما این ها تخصصا از موضوع بحث خارج هستند؛ زیرا در فرهنگ اسلامی، به هیچ یک از این امور به عنوان شغل نگاه نمی شود تا گفته شود در اسلام برخی از شغل ها ویژه مردان است و زنان را در آن راهی نیست.

    تذکر این نکته نیز ضروری است که آنچه به عنوان دیدگاه قرآن، در ارتباط با اشتغال زنان بیان شد مربوط به نفس کار و تلاش اقتصادی و بیان جواز این عمل برای زنان است. اما اینکه زنان برای حضور در محل کار چه شرایطی را باید رعایت کنند، چه شغلی برای زن شایسته تر است، کدام کار با حالت روحی و جسمی زن متناسب است، حق تقدّم با کارِ خانه است یا بیرون، در صورت تزاحم میان رسیدگی به فرزندان و همسر و اشتغال به کار بیرونی، ترجیح با کدام است، این پرسش ها و ده ها پرسش دیگر، که بیان آن ها در این مختصر نمی گنجد، باید در جای خود به طور جداگانه بحث شود. اما اجمالاً تذکر داده می شود، که بر اساس آموزه های دینی، خانواده در اسلام اصلی بنیادین بوده و حفظ و حراست از آن لازم است. زن رکن خانواده و مظهر خالقیت خدا و وظیفه تولید نسل و پرورش و تربیت آن را بر عهده دارد. حق اشتغال زن، نباید سبب از هم پاشیدن خانواده یا کنار گذاشتن وظیفه پرورش نسل سالم شود. بنابراین، در مواقع تزاحم بین کار و ازدواج، یا کار و رسیدگی به وظایف همسری و پرورش کودک، و عدم امکان جمع بین آن ها، خانواده مهم تر است و بر اساس اصل تقدیم اهم بر مهم، در امور متزاحم باید اشتغال زن فدای حفظ خانواده شود.

    پی نوشت ها

    1 منوچهر فرهنگ، فرهنگ بزرگ اقتصادی، تهران، البرز، 1371.

    2 مرتضی قره باغیان، فرهنگ اقتصادی و بازرگانی، چ دوم، رسا، 1376.

    3 دکتر سیاوش مریدی و علی رضا نوروزی، فرهنگ اقتصادی.

    4و5 محمدولی کیانمهر، «تأثیر اشتغال زنان بر خانواده»، مجله کار و جامعه، ش 23 (آذر و دی 1378).

    6 ابن منظور، لسان العرب، بیروت / فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، چ دوم، تهران، ناصر خسرو، ج 3، ص 258.

    7 فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 3، ص 258.

    8 سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، قم، انتشارات اسلامی، ج 5، ص 152.

    9 بقره: 43،45،83،110.

    10 «وَمَا آتَیْتُم مِّن رِّبا لِّیَرْبُوَ فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلاَ یَرْبُو عِندَ اللَّه» (روم: 39) «یَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ» (بقره: 276) «الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسّ» (بقره: 272) «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنتُم مُؤْمِنِینَ» (بقره: 278) «یَمْحَقُ اللّهُ الْرِّبَا وَیُرْبِی الصَّدَقَاتِ» (بقره: 276).

    11 ر.ک: سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 2، ص 51.

    12 ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 2، ص 24 / محقق اردبیلی، زبدة البیان، تحقیق محمدباقر بهبودی، مکتبة المرتضویة، ص 427 / محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، تهران، اسلامیه، 1350، ج 5، ص 122.

    13 ر.ک: علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، چ سوم، قم، دارالکتب، ج 1، ص 136.

    14 ر.ک: محقق اردبیلی، پیشین، ص 427.

    15 ابن کثیر القرشی، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالمعرفه، 1412 ق، ج 3، ص 54 / محمدبن احمد قرطبی، الجامع الاحکام القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1415 ق، ج 10، ص 290 / ابن جوزی، زاد المسیر، ج 5، 44 / راغب اصفهانی، مفردات فی غریب القرآن، تهران، نشر کتاب، 1404 ق، ص 381 / محمد بن جریر طبری، جامع البیان عن تأویل أی القرآن، بیروت، دارالفکر، 1415 ق، ج 15، ص 153 / سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 13، ص 152 / مولی محسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، تحقیق حسین اعلمی، چ دوم،قم، الهادی، 1416 ق، ج 3، ص 181.

    16 مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر آیه گفته است: «والمعنی هو الذی جعل الارض مطاوعة منقادة لکم یمکنکم ان تستقرّوا علی ظهورها و تمشوا فیها تأکلون من رزقه الّذی قدّره لکم بانواع الطلب و التصرّف فیها.» (سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 20، ص 13.)

    17 «غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ» (مائده: 1)، «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَ وَأَنتُمْ حُرُمٌ» (مائده: 95)، «حُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ مَا دُمْتُمْ حُرُما» (مائده: 96).

    18 فضل بن حسن طبرسی، پیشین، ج 10، ص 48 / سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 19، ص 317 / ابن جوزی، پیشین، ج 8، ص 45 / محمدبن احمد قرطبی، پیشین، ج 18، ص 169 / محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، مکتب الاعلام الاسلامی، 1409 ق، ج 10، ص 37.

    19 ر.ک: محمدهادی یوسفی غروی، تاریخ تحقیقی اسلام، ترجمه حسین علی عربی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1382، ج 1، ص 222.

    20 «قَالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنکِحَکَ إِحْدَی ابْنَتَیَّ هَاتَیْنِ عَلَی أَن تَأْجُرَنِی ثَمَانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرا فَمِنْ عِندِکَ» (قصص: 27).

    21 ر.ک: محمدبن حسن طوسی، پیشین، ج 8، ص 145 / محمد شیخعلی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، تهران، علمی،1363، ج 3، ص 68.

    22 احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 3، ص 503 / محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 5، ص 86 و 119.

    23و24 محمدبن یعقوب کلینی، پیشین، ج 5، ص 151 / ج 5، ص 86.

    25 «فقال لها: افعلی فإذا مشطت فلا تجلی الوجه بالخرق فإنها تذهب بماء الوجه ولا تصلّی الشعر بالشعر.» (همان، ص 119.)

    26 همان، ص 151.

    27 فقال لها رسول الله صلی الله علیه و آله : إذا بعتِ فأحسنی ولا تغشّی فإنّه أتقی لله وأبقی للمال.» (همان، ص 151).

    28 البته اگر مأموم زن باشد، امامت زن به فتوای برخی مراجع مجاز است.




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:34 AM   |  

    اهمال کاری (تعلل ورزیدن) / بررسی علل، راه کارها و درمان

    منابع مقاله:

    مجله معرفت، شماره 64، آقاتهرانی، مرتضی؛


    اشاره

    بحث اهمال کاری، از جمله مباحث به ظاهر کوچک اما بسیار مهمی است که ریشه ای اخلاقی و روانی دارد. در این مقاله نویسنده محترم سعی نموده است که از منظر روان شناختی و با رویکرد رفتار درمانی به این معضل بپردازد و از منظر منابع دینی، نقلی و عقلی، کتاب و سنّت نیز آن را مورد توجه قرار دهد.

    1. تاریخچه بحث

    مسأله اهمال کاری در منابع اسلامی از دیر باز مورد توجه بوده و در روایات و ادعیه درباره آن سخن به میان آمده است. امیدوارم که در این نوشته، قلمرو بحث به روشنی نشان داده شود تا راه بهره وری بیش تر از آیات و روایات به روی آیندگان باز گردد. ناگفته نماند که علمای اخلاق و عرفای اسلامی، پیوسته اهل سیر و سلوک را از ابتلا به این نابهنجاری اخلاقی رفتاری بر حذر می داشته اند.(1)

    این واژه در غرب، به ویژه در عرصه روان شناسی، حدود چهل سال است که مطرح شده است.(2) تنها استاد روان شناسی که درباره تاریخچه اهمال کاری بحث کرده است، "پل ت. رینجن باخ"(3) می باشد. وی کتابی به نام بررسی تاریخی علل اهمال کاری(4) تألیف کرده است. هرچند موضوع انتخابی او جالب است، اما کمک چندانی برای حل مسأله ارائه نداده است.(5) پس از وی، دو نفر از نویسندگان به نام های "آلبرت آلیس"(6) و "ویلیام جیمزنال"،(7) به نگارش کتاب روان شناسی اهمال کاری(8) همت گماردند که در نوع خود کاری بدیع و قابل ارائه است.

    اما دغدغه خاطر نگارنده این است که این آسیب را بازشناسی کرده و راه تحقیق را صرفا به تجربه محدود نسازد و از راه کارهای وحیانی نیز در این زمینه نیز بهره ببرد.

    2. تعریف اهمال کاری

    روان شناسان در تعریف اهمال کاری گفته اند: اهمال کاری این است که کاری را که تصمیم به اجرای آن داریم به آینده موکول کنیم.(9) در یک کلمه می توان گفت: جوهره این آسیب روانی "به تعویق انداختن، تعلل ورزیدن، سبک گرفتن و سهل انگاری در کار" است. بنابراین، اهمال هم در امور فردی و هم جمعی معنا و مفهوم پیدا می کند. در نهایت می توان گفت: در همه این معانی نوعی "این دست آن دست" کردن نهفته است.

    در زبان عربی واژه های "کسل، ضجر" مرادف اهمال کاری است. عناوینی چون "تهاون"(10) و "إبطاء" چندان دور از این واژه نیستند.(11) دو واژه "مماطله" و "تسویف" نیز مرادف اهمال کاری اجتماعی است که در قول و قرارهای زمانی تحقق پیدا می کند. در کلام صاعدِ امام سجاد علیه السلام در دعای ابوحمزه این گونه آمده است: «و قد افنیت بالتسویف و الآمال عمری»؛(12) خدایا من عمرم را به امروز، فردا کردن (در عمل به عهد و پیمانی که با تو داشته ام) و آرزوهای طولانی و بلند، گذرانده ام. در دعای کمیل تحت عنوان "مطال" این گونه آمده است: «و خدعتنی الدنیا بغرورها، و نفسی بجنایتها و مطالی»؛(13) دنیا به وسیله فریفتن خود و نفسم به جنایت و سهل انگاریش مرا گول زده است.

    واژه "بطئ" به معنی کُندی، معنای "اهمال" را می رساند. «و ان کنت بطیئا حین یدعونی»؛(14) گرچه هنگامی که تو مرا به سوی خود خوانده ای، من کندی (سستی) به خرج داده ام. «او لعلک آلف مجالس البطالین فبینی و بینهم خلیتنی»؛(15) خدایا! مبادا مرا مأنوس به هم صحبتی آنان که عمر خود را به بیهودگی می گذرانند دیده ای، که توفیق دعا و عبادت را از من گرفته ای؟

    بنابراین، اهمال کاری آسیبی روانی است که از حالات نفس آدمی است. امام علی بن الحسین علیه السلام در مناجاتی به درگاه خداوند این گونه از نفس خود گلایه دارند: «الهی الیک اشکوا نفسا بالسوء ... و تسوّفنی بالتوبة»؛(16) خدایا از نفسم شکْوه دارم که... توبه امروزم را به فردا می افکند. امام به روشنی تسویف را از حالات نفس انسانی دانسته اند.

    3. ویژگی های اهمال کار

    1. اهمال کار، تصمیم به انجام کاری می گیرد ولی بدون علت شناخته شده آن را به تعویق می اندازد.

    2. بی شک همگان، حتی مبتلایان به اهمال کاری، این آسیب روانی را نکوهش کرده و از آن تنفر دارند؛(17) زیرا این حالت در واقع، مصداق ناسپاسی است، حال آن که، انسان ها بر مبنای فطرت خود تمایل به سپاس گزاری دارند و به آن اظهار علاقه می کنند. بنابراین، این بیماری را برخود و دیگران بر نمی تابند.

    3. اهمال کاری به سرعت به صورت عادت در افراد ظاهر می شود و از نظر آماری، این عادت نزد بیش تر مردم رایج است. آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال می گویند: حدس ما آن است که 95 درصد مردم به این بیماری مبتلا هستند.(18) پس، درمان آن به سهولت انجام پذیر نخواهد بود. بدین جهت، امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند: «رد المعتاد عن عادته کالمعجز»؛(19) کسی که به چیزی عادت کرده، باز گردانیدن او از عادتش شبیه معجزه است.

    4. این بیماری مسری است و از حالتی به حالت دیگر و از انسانی به انسان دیگر و از فرد به جامعه و از جامعه ای به جامعه دیگر سرایت می کند. بنابراین، باید به تأثیر و تأثرات آن توجه جدی داشت؛ چرا که می تواند به خانواده، جامعه، ملت و فرهنگ یک کشور آسیب رساند. پژوهش های روان شناسی بالینی نشان می دهد که این عادت در جوامع مختلف شایع و روندی رو به رشد دارد.(20)

    4. انواع اهمال کاران و مراتب آن

    انسان ها گاه به چیزی آگاهی می یابند و گاه نسبت به آن جاهل اند. امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: «... و عالمکم مسوّف»؛(21) آن که عالم و آگاه است در امور روزمره به اهمال کاری مبتلا می شود و در زمانی دیگر به آن معتاد می شود. ولی همه به یک نوع اهمال مبتلانیستند.بنابراین،اهمال کاری دارای انواع ومراتب متعددی است.(22)می توان گفت:اهمال کاران همگی با صورت مسأله برخورد یکسانی ندارند، چنانچه:

    1. برخی اهمال کاران اصلاً توجهی به رفتار مسامحه آمیز خود ندارند. در واقع، به نوعی مبتلا به غفلت هستند.(23) بنابراین، باید در انتظار طلوع بیداری آنان ماند؛ یا خود بیدار شوند و یا بیدارشان کنند.

    2. بعضی به این رفتار خود اعتراف داشته ولی قضاوتی درباره آن ندارند. از آن جا که این افراد به زشتی آن پی نبرده اند، به فکر اصلاح خود برنمی آیند.

    3. گروهی از اهمال کاری خود آگاهی دارند ولی آن را چندان زشت نمی شمارند و حتّی این برچسب را به خود می پذیرند. درمان ایشان نسبت به گروه های پیشین، قدری مشکل تر است. قرآن کریم این گروه را بیش از همه به خسران و زیان نزدیک دیده است، آن جا که می فرماید: «قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا، الذین ضل سعیهم فی الحیوة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا» (کهف: 103و104)؛ (ای پیامبر) آیا به شما خبر دهیم که زیان کارترین (مردم) در کارها چه کسانی هستند؟ آن ها که تلاش هایشان در زندگی دنیا گم (و نابود) شده، با این حال، می پندارند کار نیک انجام می دهند.

    4. افرادی که به این نارسایی اخلاقی، روانی توجه پیدا کرده و خود را نیز بر این رفتار نابهنجار سرزنش و ملامت می کنند، اما راهکار درمان و برخورد مناسب با آن را نمی دانند.

    نکته: باید توجه داشت که درست به همین دلیل، میزان تأثر و ناراحتی اهل اهمال و تساهل نیز یکسان نیست.

    5. آثار اهمال کاری

    آثار اهمال کاری را می توان در اموری چند خلاصه کرد که عبارتند از:

    1. بیش تر افراد از تأخیر در انجام کار خود و دیگران پشیمان و ناراحتند.

    2. اهمال کاران در خود احساس پوچی و بی ارزشی می کنند. حضرت باقرالعلوم علیه السلام بستر اهمال کاری و تسویف را به دریایی تشبیه فرموده که غرق شدگان در آن ورطه را به هلاکت می رساند: «ایاک و التسویف، فانه بحر یغرق فیه الهلکی.»(24)

    3. در بیش تر گزارش هایی که اهمال کاران داده اند، این نکته جلب توجه کرده که همه از بی اعتمادی به نفس خود گلایه کرده اند.(25)

    4. بالاخره، استمرار بر اهمال کاری انسان را به وادی حیرت و سرگردانی سوق خواهد داد. چنانچه امام صادق علیه السلام به این واقعیت اشاره می فرمایند: «... و طول التسویف حیرة.»(26)

    6. نتیجه اهمال کاری

    شخص اهمال کار به چند عارضه مبتلا خواهد شد که برخی از آن ها عبارتند از:

    1. افسردگی؛ این بیماری خود گواه و نشانه این است که اهمال کار می خواهد خود را از رنج اهمال کاری نجات دهد. افسردگی دارای نشانه هایی چون: خستگی، سر دردهای شدید، بی خوابی، فشارخون و زخم معده است.

    لازم به یادآوری است تا هنگامی که اهمال کاری به شکل اعتیاد در نیامده، افسردگی ناشی از آن درمان پذیر است. اما هنگامی که اهمال کاری عادت شد، درمان آن بسیار دشوار می شود.(27)

    2. وحشت زدگی درونی، دلهره و احساس ترس های درونی؛

    3. بی کنترلی و بریدگی.

    ناگفته نماند که ویژگی های مزبور، خود از نشانه های شکست روحی شخص اهمال کار می باشند.(28)

    بررسی علل اساسی و ریشه یابی اهمال کاری

    اگر بتوانیم اهمال کاری را ریشه یابی کنیم، بی تردید درمان آن سهل و آسان خواهد بود. اینک نوبت آن فرا رسیده که به برخی ریشه ها و عوامل اساسی اهمال کاری توجه کرده راهی برای درمان آن بیابیم.

    روان شناسان چند عامل مهم را برای این آسیب روانی نام برده اند که آن ها را در دو دسته کلی، مورد بررسی قرار می دهیم:

    1. آسیب ها و نابهنجاری هایی که مربوط به روان شخص اهمال کار است؛ همچون: خودکم بینی، توقع بیش از حد از خود، پایین بودن سطح تحمل، کمال طلبی وسواس گونه، اشتیاق به لذت جویی کوتاه مدت، فقدان قاطعیت، و عدم اعتماد به نفس.

    2. آسیب هایی که در ارتباط با دیگر اشخاص و یا محیط اطراف، خود را نشان می دهد؛ مانند: نارضایتی از وضع موجود، عدم تسلط بر کار، نگرش منفی به کار، نگرش غیر واقع بینانه از دیگران، احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران، لجبازی با دیگران، اهمال کاری و پرخاشگری انفعالی، بر چسب زدن به این و آن.

    الف. آنچه تنها به شخص اهمال کار بستگی دارد

    1. احساس خودکم بینی:(29) این احساس بر اثر سه برخورد اجتماعی حاصل می شود.

    1. کسی که از خود توقع دارد که کاری که به انجام می رساند، از همه بهتر و کامل تر باشد همیشه رفتار او همراه با ترس، اضطراب و تشویش ناخواسته است.(30)

    2. به طور طبیعی همه خواهان جلب محبت دیگران هستند، ولی چون نمی توانند به اوج آن دست یابند، بنابراین، رنجیده خاطر شده و در نهایت نسبت به آنان خصومت می ورزند.(31)

    3. هرکس دوست دارد بر ضعف شخصیت خود غالب آید، اما درصد کمی از انسان ها بر آن فایق می آیند. درنتیجه، به اضطراب و نا امیدی مبتلا می گردند.

    به نظر می رسد، بهترین درمان برای رهایی از این حالت این است که انسان کاری کند که به حیطه ولایت خداوندی وارد شود تا به آرامشی جدی دست یابد. ولایت به معنای سرپرستی است؛ بر مبنای تحقیقی درون دینی، تعلّق تدبیر خداوند بر موجودات ذی شعور (مانند انسان) همان ولایت است. تا آنجا که دانسته شده خداوند متعال بر بندگان سه گونه ولایت دارد: ولایت عام، ولایت خاص، و ولایت اخص. ولایت عام آن گونه تدبیری است که بر همگان، خواه مؤمن ویا بی ایمان، یکسان اعمال می گردد. اما هر که از ولایت عام خداوند بهره برد و از این نعمت سپاسگزاری کند، خود را در معرض لطف ویژه او، یعنی ولایت خاص، قرار می دهد. ولایت اخص، گونه ای برتر با شکری بی حد و حصر است که اختصاص به معصومان علیهم السلام دارد.(32) در قرآن آمده است: «الا ان اولیاء الله لا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون» (یونس: 62). این جاست که با قدرت و قوایی بی حد و حصر و با شتابی غیرقابل تصور به جلو حرکت می کند.

    2. دم بینی: برخی انسان ها زمان کوتاهی از عمر خویش را می بینند. گویا همه چیز امروز است و فردایی وجود ندارد، گو این که دم غنیمت باید شمرد. لیکن برنامه برای آینده نداشتن و تنها به امروز نظرکردن، برنامه ریزی را به مخاطره می اندازد. بسیاری از کسانی که به مادی گرایی تمایل دارند دارای چنین بینشی هستند. چنانچه یاران موسی علیه السلام وقتی از شرّ فرعونیان نجات یافتند، هنگامی که عبورشان به گروهی افتاد که در برابر بت ها به سجده افتاده بودند، بی محابا گفتند: «اجعل لنا الها کما لهم آلهه» (اعراف: 138)؛ ای موسی همان گونه که آن ها دارای بت هستند، برای ما هم الهه ای را قرار بده تا در برابر آن ها کرنش کنیم. همین اندیشه بیمارگونه بالاخره آنان را به گوساله پرستی سوق داد. این گونه افراد در امر دنیا هم موفق و پیروز نخواهند بود؛ چرا که تنها مزد امروز را می خواهند و به آینده بی توجهند.

    3. توقع بیش از حد از خود: اگر شما در رفتار خویش توقع بیش از توان خود را داشته باشید، به ناچار نمی توانید به موقع به وعده خود وفا کنید. متأسفانه کامل گراها، ستارگان را هدف قرار می دهند ولی جز هوا نصیبشان نمی شود.(33) هرچند دقت در انجام کار برای خوب انجام گرفتن لازم است، اما تندروی در این خواسته نوعی آرمان گرایی است که منجر به شکست می شود. گفتاری از مولی علی علیه السلام گویای همین واقعیت است: «به راستی که زیان کارترین مردم در معامله و ناامیدترینشان در تلاش و کوشش کسی است که تن خویش را در راه به دست آوردن آرزوهای خود فرسوده کند...»(34)

    بی شک توقع بیش از حد از دیگران نیز منجر به شکست و رو در رویی خواهد شد. امام علی علیه السلام در بیان دیگری می فرمایند: «من کلفک ما لاتطیق فقد افتاک فی عصیانه»؛(35) هر که تو را به آنچه در توان و طاقت تونیست وادار کند، در حقیقت تو را درگیر با خود کرده است.

    4. پایین بودن سطح تحمل(36): کودک هرگاه از چیزی بدش آید، به وسیله جیغ کشیدن و فریاد زدن ناخوشنودی خویش را ابراز می دارد. به تدریج هرچه زمان می گذرد و او بزرگ تر می شود، بر اثر تجارب افزوده شده، قدرت تحمل پذیری او بالا می رود. برخی در برابر ناملایمات شکیبا و صبورند ولی بعضی ها خیلی زود از کوره در می روند.

    به اعتقاد ما میزان تحمل پذیری افراد به سرشت، خُلق و خوی، میزان تأثر آن ها، ساختار فیزیولوژی(37) و قدرت اراده آنان بستگی دارد.(38) باید گفت: به طور کلی کسانی که به زندگی خوش بین ترند، ناملایمات زندگی را آسان تر گرفته و کار برای آنان رنج آور نخواهد بود.

    5. کمال گرایی وسواس گونه: گرچه کمال جویی در نهاد همه انسان ها نهفته شده است و دقت برای خوب انجام گرفتن لازم است، اما کمال گرایی وسواس گونه راه مناسبی برای بالا بردن کیفیت نیست؛ چرا که همیشه برآیند وسواس جز اضطراب و عقب نشینی در انجام کار چیز دیگری نخواهد بود.

    حضرت نبی اکرم صلی الله علیه و آله در بیانی می فرمایند: «... یا اباذر ایاک و التسویف بأملک فانک بیومک و لست بما بعده فان یکن غد لک لم تندم علی ما فرطت فی الیوم»؛(39) ای اباذر، تو را از امروز و فردا کردن به خاطر آرزوی درازت بر حذر می دارم. چرا که تو برای امروزت هستی و نه برای روزهای آینده. بله، اگر [قدر امروزت را دانستی] و برای تو فردایی بود، برای آنچه در آن روز گذشته به دست آورده ای، هرگز پشیمان نخواهی شد.

    6. لذت جویی و راحت طلبی(40): بسیاری از اهمال کاری ها نتیجه لذت جویی آنی و بی تابی در رسیدن به خوشی زودگذر است؛(41) برای مثال، کسی که به برنامه های جدی درسی خود بی اعتناست و بیش تر وقت خود را، حتی در ایام امتحانات به بازی، شب نشینی، تفریح و... می پردازد و یا داوطلب دوره دکتری که به بهانه امتحانات سخت برای ورود به آن، از این فکر صرف نظر کرده و راه پیشرفت را بر خود مسدود می کند و... .

    آفات لذت گرایی آنی و راه های درمان آن

    برای این کوته بینی، آفاتی را می توان مورد توجه و دقت قرار داد؛ نظیر این که:

    1. اگر شما در رفتار خود همیشه به لذت زودگذر بیندیشید و راحتی را بر همه چیز مقدم بدارید، نمی توانید با دیگران ارتباط بر قرار کنید. توجه به این نکته لازم است که در پَس ارتباطات اجتماعی، راحتی های فراوانی نهفته است که شما از ترس یک ناراحتی خیالی و موقت ذهنی، از مزایای آن صرف نظر کرده اید.(42) دراحادیث اهل بیت علیهم السلام به روشنی این مطلب گوشزد شده است. این جا به چند نمونه از آن ها اشاره ای خواهیم داشت: امیرالمؤمنین علیه السلام در گفتاری از آثار لذت ها پرده برداری می کنند: «کم من شهوة ساعه اورثت حزنا طویلاً»؛(43) چه بسا ساعتی کامروایی، اندوهی طولانی را به بارآورد و غم و غصه ای فراوان را در پی داشته باشد. و در بیانی دیگر، درباره کسانی که توجه به خطرات لذت های انحرافی داشته ولی با این همه آن را طلب می کنند، می فرمایند: «عجبت لمن عرف سوء عواقب اللذات کیف لا یعف!»؛(44) در تعجبم از آن کس که به نتایج بد لذت ها شناخت دارد ولی از آن دست نکشیده و عفت به خرج نمی دهد!

    2. شما با تلقین به خود، به باروری این اندیشه که، تحمل دیگران کار دشواری است، کمک کرده اید. چرا به خود نمی گویید، من با وجود مشکلاتی که وجود دارد، سعی می کنم با دیگران رابطه برقرار کنم؟ برای من هیچ چیز تحمل ناپذیر نیست.(45)

    3. روی آوردن به لذت جویی دراز مدت.(46) رفتار شما، به عنوان کسی که به لذت های آنی، یعنی زندگی لحظه ای، نمی اندیشد و به خوشی های آینده نظر دارد، کاملاً منطقی خواهد بود. برای دستیابی به لذت های ماندنی شکی نیست که باید انتخاب بهتری داشت. کسی که آرزوی رسیدن به مرحله فارغ التحصیلی را دارد، باید بتواند از تفریحات زودگذر صرف نظر کند تا وقت مناسبی برای مطالعه امتحانات خود پیدا کند. کسی که با وجود مشکلات موجود، اوقاتش را صرف کار آموزی های لازم می کند تا کار مشخصی را به عهده گیرد، در حقیقت مشکلات آنی را به خاطر آینده تحمل کرده است.(47) در دستورات اولیای دین هم مردم به ترک لذات ناپایدار برای رسیدن به لذات پایدار و ماندنی تشویق شده اند. از امام علی علیه السلام نقل شده است: «اسعد الناس من ترک لذة فانیه للذة باقیه»؛(48) خوشبخت ترین مردم کسی است که لذت ناپایدار (دنیا) را به خاطر لذت پایدار (آخرت) واگذارد.

    7. فقدان قاطعیت: امروز روز تعطیلی اوست، تازه از خواب بیدار شده، اتاقش کثیف و همه چیز نامرتب است. او از آن وضع نفرت دارد، از خودش هم بدش می آید ولی نمی داند چه کند و از کجا شروع کند. این توصیف کسی است که دچار اهمال کاری شده، و در نتیجه او را "مهمل" می نامند. کسی که از کار کردن می ترسد، در نتیجه باید کارش را مضاعف انجام دهد(49) و خود را بی محابا در معرکه اشتغال به آن کار بیندازد. بیانی از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده که خود حاوی تحلیل روانی بلندی است. آن حضرت می فرمایند: «اذا هبت امرا فقع فیه، فان شدّه توقیه اعظم مما تخاف منه»؛(50) چون از کاری ترسیدی وارد آن کار شو، [زیرا] که خود را سخت پاییدن دشوارتر باشد از وارد نشدن در کار.

    8. اضطراب: ناراحتی های ناشی از اضطراب، مانند تند بادی سهمگین بر وجود انسان می وزد، به گونه ای که هر وزش آن خود عاملی برای به تعویق انداختن کارهای دیگر است. آثار ترس به صورت هیجان، شرم، احساس گناه و افسردگی بروز می کند. با روش درمانی عقلانی هیجانی با این آسیب های روانی می توان مبارزه کرد.(51) در ادامه، درباره این روش درمانی سخن خواهیم گفت.

    اما درمان اضطراب از دیدگاه آیات قرآن کریم، به یاد خداوند بودن است: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» (رعد: 28). و به گفته عرفای اسلامی، با استفاده از آیات الهی، نماز ذکر اکبر است: «و لذکر الله اکبر» (عنکبوت:45). چنان که تسبیحات حضرت فاطمه کبری علیهاالسلام «ذکر عظیم» دانسته شده است.(52) ناگفته نماند که ذکر زبانی در مرتبه ای دون ذکر قلبی و جوارحی قرار دارد.(53) در آخر توجه به این نکته ضروری است که کمال نهایی و سعادت حقیقی انسان در گرو رضایت و قرب الهی است و بس، نه این که همچون برخی اومانیست ها(54) چشم به دهان دیگر انسان ها دوخته و سر به آستان انسان های دیگر بساییم.

    ب. مواردی که به شرایط محیطی بستگی دارد

    اکنون به گروه دیگری از عوامل مؤثر در اهمال کاری، که در ارتباط با دیگرانسان ها (یعنی غیر شخص اهمال کار) می باشند و نیز راه های درمان آن ها اشاره می کنیم:

    1. نارضایتی از وضع موجود: برخی پنداشته اند که بها دادن بیش از حد به امور مادّی همچون: خوب خوردن، خوش گذراندن و ... از عوامل جدی خودکم بینی می باشد و خودکم بینی به اهمال کاری منتهی می شود. اما باید گفت: دارایی و فقر در ابتلا به اهمال کاری نقش چندانی ندارد. هرچند این خودکم بینی می تواند بر بستر دارایی و یا ناداری قرار گرفته و انگل وار به حیات خود ادامه دهد، ولی به نظر می رسد، آنچه بیش از همه در ایجاد اهمال کاری مؤثر است عبارت است از: «پر توقعی و عدم رضایت از وضع موجود.» آری! پرتوقعی و نارضایتی از وضع موجود دو عامل مؤثر برای ایجاد سرخوردگی است.

    در کتاب بشارة المصطفی لشیعه المرتضی آمده است: «اوصانی خلیلی ابوالقاسم علیه السلام بسبع لا ادعهن علی کل حال الی ان اموت: أن انظر الی من هو دونی و لا أنظر الی من هو فوقی...».(55) سلمان فارسی گوید: دوست گرامی ام رسول اکرم صلی الله علیه و آله مرا به چند نکته سفارش کردند که تا آخر عمرم آن ها را از دست نخواهم داد. یکی از سفارشات این بود: [در امور دنیای خود] به پایین دست خود بنگر، نه به بالا دست خود. در وضعیت دوم چون ترس از عدم موفقیت بر جان شخص، غالب می شود. بنابراین، او نمی تواند سعی و تلاش خود را با آرامش به انجام رساند و به شکست می انجامد. پس وحشت و اضطراب بار دیگر سرک کشیده، مانع موفقیت او می شود. بنابراین، هر کاری که شروع می کنید، باید از پیش، خود را برای مواجهه با برخی مشکلات پیش بینی نشده آماده سازید. در حالی که، این احتمال و آمادگی کاملاً طبیعی و منطقی است.

    هربرت برث(56) معتقد است که «تحمل ناپذیری در میزان شناخته شده در فرد، موجب حرکت و سازندگی می شود، و در حد افراط، موجبات بی رمقی و رخوت او را فراهم می کند.»(57)

    2. نگرش منفی نسبت به کار(58): اگر از شما رفتاری سر زند که آن را ناپسند و گناه تلقی کنید، بی شک از آن بابت در خود احساس شرمساری، انفعال، اضطراب و هیجان را فراهم ساخته اید. این هیجان می تواند عامل و موجب عقب انداختن کار شود. وقتی کار را در غیر زمان مقرر به استاد تحویل دادید و او از شما به خوبی تحویل نگرفت، شرمندگی فزونی یافته و پس از آن در انجام کار بعدی سردی بیش تری نشان خواهید داد که این همان اهمال کاری است. بلکه سردی خود عامل پا برجایی اهمال در جان آدمی خواهد بود.(59)

    برای درمان این آفت تلاش کنید از خطاها جدا پرهیز کنید تا اندیشه خود کم بینی در شما زدوده گردد و تقویت نشود. توجه داشته باشید که در اسرع وقت اقدام عملی را بر هر چیز دیگری مقدم بدارید.(60)

    3. نگرش غیر واقع بینانه به دیگران

    پل هاک(61) و آرونت بک(62) گفته اند: «افسردگی با خصوصیاتی همراه است. آدم افسرده خود را سرزنش کرده و از دیگران ترحم می طلبد. این حالت ها با حس بدبینی نسبت به این و آن همراه است. از نظر وی، همه چیز بد جلوه می کند، در حالی که مردم بد نیستند. زندگی زیبا و دوست داشتنی است.»(63)

    بنابراین، اگر افسردگی درمان گردد و شخص به این باور برسد که باید خودش از درون با بدی ها و زشتی های خود به جنگ و ستیز برخیزد و از حوادث نترسد، به یقین با اهمال به مبارزه پرداخته است.

    4. احساس عدم مسؤولیت در برابر دیگران(64): اگر انسان در برابر دیگران احساس مسؤولیت نکند و تنها خودمدار باشد، در نتیجه اهمیت چندانی به دیگران نداده و در ارتباط با این و آن کم می آورد.

    برای درمان این مشکل، از روش جایگزینی می توان استفاده کرد؛ به این معنا که شخص لحظه ای بیندیشد که اگر او به جای دیگران بود دوست داشت که دوستانش با او چگونه برخوردی داشته باشند. امام علی علیه السلام در نامه ای به فرزندشان امام مجتبی علیه السلام نوشتند: «ای پسر جانم، سفارش مرا بفهم، و خود را میان خویش و دیگران ترازو قرار بده. یعنی از برای دیگری همان را بخواه که برای خود می خواهی و مخواه برای او آنچه را که برای خویش نمی پسندی و ستم مکن هم چنان که برای خود نمی پسندی. و نیکی کن همان طور که برای خود دوست داری.»(65) در کتاب شریف نهج البلاغه بیش از دو بار و در سایر متون اسلامی فراوان آمده است که در برخورد با دیگران از این روش جایگزین بهره برید. بی شک بدون این راه کار تفهیم و تفاهم و ارتباط درست با دیگران حاصل نخواهد شد؛ چرا که انسان بر مبنای خودمداری و خودمحوری می اندیشد و می گوید که چرا دیگران این انانیت را برنمی تابند.

    5. لجبازی با دیگران: گاه بر اثر استیلای خشم و غضب، شخص از دیگری عصبانی شده و بر مبنای لجبازی با او به رفتاری نا مناسب (اهمال کاری) دست می زند.

    اما او باید بداند که راه اصلاح دیگران نه تنها لجبازی نیست که خویشتن داری، تسلط بر خود، و بر خورد مناسب با آن هاست. در بیانات اهل بیت علیهم السلام آثار بسیار بدی برای لجاجت و سر سختی در برابر دیگران آمده است که از جمله آن ها، اموری را می توان نام برد که عبارتند از: شر(66)، درگیری و جنگ و جدال(67)، نابودی(68)، بی رأیی(69)، خسران و ضرر(70)، فساد رأی(71)، ورود به کارهای بی اهمیت(72)، کینه(73)، خود را در معرض بلا و گرفتاری قرار دادن(74) و... .

    6. تلاش در جلب رضایت همگان: «جو» به مؤسسه "زندگی منطقی در شهر نیویورک"(75) برای مشورت و درمان مراجعه کرده است. او از تن دادن به کارهای فراوان خود، برای جلب رضایت دیگران که او ناخواسته آن ها را از خود می رنجاند، شکوه داشت. همسرش از روی عصبانیت که چرا او فرصت ندارد به کارخانه برسد، منزل را ترک کرده است. او کار رسمی خود را بدین سبب نمی تواند به موقع انجام دهد. بنابراین، او از این جهت فردی اهمال کار معرفی شده است. در نتیجه، افکار او پریشان، درهم، مضطرب، و نگران گشته است. آری، به وی گفته می شود که این گرفتاری ها را خودش به وجود آورده است.

    در حال حاضر، چاره آن است که بدون رودربایستی کارهای اضافی را ترک کند، به کارهای اصلی همت گمارد و اندیشه جلب رضای دیگران را از سر بیرون کند.(76) در نگرش اسلامی ما هرکس که خواهان وصول به کمال مطلق است، باید تمام همت خود را در جلب رضای خداوندی معطوف دارد که برترین کمال قابل تصور انسانی است. در کلام وحی، کامل ترین انسان، حسین بن علی علیه السلام ، این گونه توصیف شده است: «یا ایتها النفس المطمئنة، ارجعی الی ربک راضیة مرضیة ...» (فجر: 27و28)؛ ای صاحب نفس آرام، به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که، او از تو راضی و تو از او خوشنودی. بنابراین، آخرین و نهایت راه، وصول به بارگاه و مقام رضا و جلب خشنودی حضرت باری تعالی است.

    7. اهمال کاری و پرخاش گری انفعالی(77): شما خشم خود را فرو می برید ولی بازتاب آن را به صورت کم کاری و یا سهل انگاری نشان می دهید. بدین شکل، در حال رانندگی وقتی از گره خوردن ماشین ها به تنگ آمده اید و لحظه به لحظه بر عصبانیت شما افزوده شده، به جای این که دقیقا در خط ویژه خود رانندگی کنید تا نظم بر قرار گردد، خود مرتکب خلاف شده، تلاش می کنید تا از خط میانی بگذرید. عجیب تر این که، به جای حل مسأله، شما با این لج بازی مشکل ساز شده و به اعتراض دیگران با بی اعتنایی برخورد می کنید. البته، همیشه رفتار بازتابی به شکل پرخاش گری تجلی نمی کند، بلکه گاه با بی اعتنایی، کم کاری، عدم پذیرش خیرخواهی، و تنها گوش دادن و لجبازی کردن برخورد می شود.

    اما درمان این آفت، تنها کنترل خود با حفظ خون سردی و آرامش است. باید توجّه داشت که برخی امور از اختیار ما خارج است.(78)

    درمان اهمال کاری

    پیش از این گفته شد که، اهمال کاری از جمله آسیب های روانی است که تکرار تدریجی آن به شکل اعتیاد درآمده و شخص معتاد به اهمال کاری، ناخواسته زمان را به تأخیر انداخته و فرصت ها را از دست می دهد. اینک در این جا برآنیم تا برخی فنون کاربردی را برای درمان این بیماری روانی برشماریم.

    الف. درمان اهمال کاری در شرایط زمان و مکان

    پس از پایان بررسی برخی از علل و ریشه های اساسی اهمال کاری، اینک به درمان یک نوع خاص آن (اهمال کاری در زمان و مکان) خواهیم پرداخت.

    1. قدرشناسی از فرصت به دست آمده: نکته قابل ملاحظه این که، شخص اگر گذر زمان و فرصت های پیش آمده را درک نکند و حرکت زمان را به فراموشی سپرد، در واقع، خود را گول زده است. برای درمان وقت ناشناسی اموری را می توان توصیه کرد:

    1. توجه به ضایع سازی عمر که با گذر آن، تدبیری بر جبرانش نیست. بیانی از کامل ترین انسان، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده است: «یا أباذر ایاک و التسویف بأملک...»؛(79) ای ابوذر تو را از اهمال کاری برحذر می دارم.

    2. سپس در بیان ضرورت این نکته فرموده اند: «فإنک بیومک و لست بما بعده...»؛(80) چرا که تو برای امروز هستی نه برای فردا.

    3. «فإن یکن غد لک لم تندم علی ما فرطت فی الیوم...»؛(81) توجه داشته باش که اگر فرصت را غنیمت شمردی و فردایی نداشتی، پشیمان نمی شوی که روز خود را از دست داده ای.

    2. تعیین وقت معین برای انجام هر کار:(82) از حضرت علی علیه السلام نقل شده است: «کل مؤجل یتعلل بالتسویف»؛(83) آنان که (در انجام کار) مهلت دارند، در انجام آن کوتاهی می کنند. اغلب اهمال کاری ها نتیجه عدم آگاهی شخص از وقت معین برای انجام آن کار است. اگر انجام کاری را مطلق و بدون قالب گیری زمانی در نظر بگیریم، معمولاً اهمال به آن راه می یابد.

    برای درمان، باید شخص زمان را بشناسد و بر آن مبنا کار را اندازه گیری کند؛(84) یعنی برای هرکاری زمان پایان در نظر بگیرد.

    3. تعیین دقیق تاریخ تحویل:(85) با توجه به این که راه پیش گیری از اهمال در انجام کار، تعیین وقت معین برای پایان آن است، لازم است در اندازه گیری زمانی و مقایسه توان خویش در اجرای به موقع آن دقت کافی داشته باشیم.

    4. استفاده از طرح پنج دقیقه ای:(86) برای این که از ایستا بودن خود در انجام کار جلوگیری کنید، زمان را به اجزای مختلف تقسیم نمایید. به این شکل که، برای شروع هر کار تنها بر مبنای پنج دقیقه وقت در نظر بگیرید و پنج دقیقه پنج دقیقه برای خود برنامه ریزی کنید. کوتاه بودن زمان، به شما کمک می کند تا کار را به انجام رسانید.

    5. استفاده از فن «جزء جزء»:(87)کار خود را به بخش های کوچک تر تقسیم کنید تا بتوانید بر آن مسلط شده و از عهده انجامش برآیید؛ به عنوان مثال، هر پنج صفحه مقاله خود را بخشی به حساب آورده و پس از انجام هر بخش، پاداشی مناسب برای خود در نظر بگیرید، سپس به انجام سایر بخش ها بپردازید.(88)

    6. اولویت بندی کارها:(89) اشخاص برای خود وظایف گوناگونی را در نظر می گیرند. هرکسی باید بتواند کارهای با اهمیت تر را با اولویت اول انجام دهد. این تقسیم بندی، بی شک شما را مقید خواهد کرد تا به کاری که فوریت بیش تری دارد، بیندیشید. در این مورد، اگر به طور جدی در انجام آن تسریع نکنید، اهمال کاری شما در سایر امور نیز تأثیر خواهد گذاشت.(90) از امام علی علیه السلام نقل شده است که «الفرصة تمرّ مرّ السحاب، فانتهزوا فرص الخیر»؛(91) فرصت چون ابر می گذرد، پس فرصت های خیر را غنیمت شمارید. شکی نیست که در یک زمان هیچ گاه قادر به انجام چندین کار نیستیم، پس باید ارزشمندترین کار را در اولین فرصت ممکن به انجام رسانیم.

    7. مشخص کردن کارها:(92) احتمالاً دیگران شما را فرد مسامحه کار بدانند، ولی شما بر این باور نباشید و آن ها را خرده گیر بدانید. شاید در بعض موارد این گونه باشد، ولی به طور کلی نظم و ترتیب در زندگی نقش سازنده ای دارد و تأخیر در انجام وظیفه، شخص را با خطری جدی روبه رو می سازد که هرگز قابل جبران نیست. چرا نباید همواره از اوقات خود به نحو منطقی استفاده بهینه برد؟

    برای درمان این معضل، باید به برنامه های خود نظم داد و هر کار را در زمان مناسب به انجام رساند. امام علی علیه السلام در وصیت نامه خود به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام می فرماید: «اوصیکما و من بلغه کتابی بتقوی الله، و نظم امرکم»؛(93) شما را و همه فرزندان و خویشان و هر که نامه ام به او برسد، سفارش به خدا پروایی می کنم و این که در کارهایتان نظم داشته باشید.

    8. اقدام به کار در حد توان: گاه انسان به کاری مبادرت می کند که آن کار از حد توان و طاقت او به مراتب فراتر است. در این جا شخص با انتخاب غلط، زمینه اهمال کاری خود را فراهم ساخته است.

    بنابراین، هر کس اول باید توان خویش را در انجام کارها درست برآورد کند و سپس کاری درخور و مناسب با توانش بپذیرد. چنانچه خداوند متعال به اندازه توان هر کس به او مسؤولیت داده است: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها» (بقره: 286). در آیه ای دیگر آمده است: «لایکلف الله نقساً الا ما آتاها» (طلاق: 27).

    ب. درمان جدی بنای اهمال

    1. تلاش در ایجاد انگیزه و پرهیز از تنبلی و بی حالی: از عوامل دیگر اهمال کاری تنبلی و بی حالی است.(94) طرفداران نظریه "گشتالت" همچون ورتیمر کهلر و کافکا بر این باورند که انسان با اندیشه تکامل گرایی، پیوسته در تلاش برای رفع کمبودهای ذهنی خویش است؛ چرا که انسان ها به نواقص خود آگاهی داشته و برای رفع آن تلاش می کنند. تنها کسانی که تحمل ناکامی را ندارند و خود را در برابر ناملایمات زندگی ضعیف می بینند، دهان به شکوه گشوده و مأیوس می شوند و به تنبلی روی می آورند.(95)

    برای درمان تنبلی، چند نکته ذیل قابل توجه است:

    1. با یک یا چند شکست خود را حقیر ندانید و در انجام کار همت به خرج دهید. با توجه به فواید کوشش(96) و مبادرت در انجام کارها، می توان با بی حالی و تنبلی به مبارزه برخاست. امام علی علیه السلام در نامه ای به برخی از یاران خود این گونه نگاشته اند: «فتدارک ما بقی من عمرک، و لا تقل غدا و بعد غد ...»،(97) پس باقی مانده عمرت را قدر بشناس، و [در مبادرت به انجام کار] فردا، پس فردا مکن.

    2. عزم را جزم کنید تا بی حالی و سستی را در خود بشکنید. امام علی علیه السلام در این باره فرموده اند: «تداو من داء الفترة فی قلبک بعزیمه»؛(98) درد سستی را با داروی عزم و اراده ای جازم درمان کن.

    3. درک خطرات بی حالی و تنبلی: توجه به خطرات زیان بار تنبلی، موجب عبرت برای خردمندان است. امام امیرالمؤمنین علیه السلام به دنبال همان نامه مرقوم فرموده اند: «... فانما هلک من کان قبلک باقامتهم علی الامانی والتسویف...»،(99) البته، کسانی پیش از شما بوده اند که به خاطر افتادن در آرزوها و اهمال کاری ها، به هلاکت افتاده اند.

    4. توجه به نتایج وحشتناک اهمال کاری: نکته ای که می تواند انسان را در فرار از تنبلی کمک کند، نگریستن به نتایج اهمال، تنبلی و بی حالی است. امام علیه السلام مطلب را این گونه به اتمام رسانیده اند: «... حتی اتاهم امر الله بغته و هم غافلون»؛(100) تا این که ناگهان حکم خداوند فرا رسیده، در حالی که آنان در غفلت به سر می برده اند.

    5. پرهیز از غفلت: اگر قدری دقت شود، شخص تنبل در غفلت و بی خبری به سر می برد تا به هلاکت رسد. امام علیه السلام در بیان خود توجه داده اند که «و هم غافلون.»(101) نابودشوندگان در ورطه اهمال کاری، در حالت غفلت و بی خبری، همه چیز خود را می بازند. قدری بیندیشید، آیا این گونه نیست؟ اگر چنین است، پس چرا به خویشتن توجه نمی کنید؟ بی شک دانستن علل تنبلی، بی حالی و بی حوصلگی در اصلاح خویشتن مؤثر است.(102)

    2. شکستن بستر اهمال کاری: بی شک توجیه حفظ موقعیت شخصی،(103) بستر اهمال کاری است. اهمال کار هر چند بخواهد برای اهمال خود دلیل و برهان اقامه کند ولی خودش می داند که دلایلش قانع کننده نیست، بلکه برای فرار از مسؤولیت، آن براهین ساختگی را عنوان می کند. در ابتدای امر، استفاده از این روش برای فرد اهمال کار قدری شرم آور است ولی به تدریج، با گذشت زمان اقامه این گونه دلایل بی اساس بر او عادی شده و بدتر از آن، درک زشتی توجیه نابجا از بین می رود.(104) از این بدتر، شخص با عذر و بهانه تراشی، رفتار خود را منطقی جلوه داده، در نتیجه با این رفتار، اهمال کاری را در خود تقویت کرده و هر بار که عذری می تراشد، یک گام از اصلاح خود دورتر می شود. انسان هرقدر با سوادتر باشد، از توجیهات دقیق تری برای اغفال خود و دیگران سوء استفاده می کند.

    اهمال کار برای درمان خویش پیش از هر چیز باید از عامل تقویت و ماندگار شدن اهمال کاری بپرهیزد؛ یعنی از توجیه کارهای خویش اجتناب کند و توجه داشته باشد که خود را گول نزند. امیر بیان علی علیه السلام در این رابطه می فرمایند: «فإن أجله مستور عنه و أمله خادع له، و الشیطان موکل به، یزین له المعصیة لیرکبها،...»؛(105) البته، پایان کارش بر او پوشیده و آرزویش او را گول می زند، شیطان نیز موکل اوست تا گناه و عصیان را برای او زینت دهد. توصیه دیگر از آن بزرگوار این است که، شخص اهمال کار راه بازگشت مناسب را به هیچ قیمتی از دست ندهد: «... و یمنّیه التوبة لیسوفها إذا هجمت منیّته علیه أغفل ما یکون عنه...»؛(106) انسان را در انتظار توبه نگه می دارد تا آن را به تأخیر اندازد و تا هنگام فرارسیدن مرگ، از هر زمان دیگر نسبت به بازگشت و رجوع غافل تر باشد. بنابراین، امام علیه السلام سرعت به خرج دادن، اهمال نکردن در توبه و بازگشت را دستورالعملی جدی می بینند.

    برای پرهیز از افتادن در ورطه توجیه گرایی، اموری را باید مورد توجه قرار داد:

    1. برای موجّه جلوه دادن تأخیر در انجام کار، دلایل گوناگون را دستاویز برای دفاع از خود قرار ندهد.

    2. از دیگران هم توجیه برای فرار از وظیفه را نپذیرد، تا اهمال در آن ها تقویت نشود.

    3. از کسی که مسؤولیت کاری را داشته، تنها نتیجه کار سؤال شود؛ چرا که برنامه ریزی و مدیریت از وظایف اوست و به ما ربطی ندارد.

    4. به فرد توجه داده شود که ما نسبت به سوء برنامه ریزی شخص، هیچ مسؤولیتی نداشته و حتی تمایل به شنیدن توجیهات او نداریم.

    5. توجه داشتن و بیدار باش دادن به این که توجیه کردن اشتباه، خود اشتباهی دیگراست.(107)

    6. توجه به عواقب توجیه گرایی، که اهمال کاری را به شکل اعتیادی بی درمان در می آورد. هنگامی که توجیه عادت شد، به گفته امام علی علیه السلام ، ناگزیر نابهنجاری بر انسان حکومت خواهد کرد: «العادة عدو متملک»؛(108) عادت دشمن حکومت کننده و سلطه گر است.

    3. تلقین درمانی: اکثر روان شناسان بر این باورند که روان درمانی عقلانی هیجانی، سه جنبه شناختی، انگیزشی و رفتاری دارد. این بنیان فکری به فعالیت و کار اهمیت می دهد؛ زیرا کار کردن رفتار منطقی انسان است. اگر رفتار انسان به روشی هدف دار انجام گیرد، جایی برای اهمال کاری نخواهد بود؛ چرا که تنها انجام کار، انسان را از تردید، بی تکلیفی و ترس نجات می دهد. به طور مثال، آن که از سخنرانی در برابر جمع هراس دارد، هر چه آمادگی او برای سخن گفتن کم تر باشد، ترس او بیش تر تقویت می شود؛ چرا که ترس نتیجه ضعف روحی شخص است. در نتیجه، او باید تلاش کند تا با جرأت و بدون واهمه سخنرانی کند. از امام موسی ابن جعفر علیه السلام نقل شده است: «اذا هبت امرا فقع فیه»؛(109) هرگاه از انجام کاری هراس داشتی، خود را به ناگاه در آن موقعیت قرار ده. وقتی در برابر انجام کاری پاداش دریافت می کنید، در حقیقت بر انجام آن کار تشویق شده اید و آن را در دفعات بعدی با رغبت بیش تری انجام می دهید.(110) ولی هرگاه در برابر کاری که انجام داده اید پاداش دریافت نکنید، در فرصت های بعدی چندان رغبتی برای انجام آن نخواهید داشت. پرمک(111) و هلم(112) به این نظریه، نکته ای را اضافه کرده اند: دو کار کنار هم را در نظر بگیرید، اگر بر یکی از آن ها پاداش بگیرید و دیگری را پاداش کم تر دریافت کنید، تقویت اولی بر کار دومی تأثیر گذاشته و آن کار نیز تقویت می شود.(113)

    4. تنبیه و شرطی شدن اجتنابی(114): گو این که امروزه بسیاری از روان شناسان، تربیت از طریق تنبیه را چندان ارج نمی نهند،(115) اما با تکیه بر قرآن، که کلامی وحیانی و خالی از هر اشتباه است، می توان دریافت که راه تربیت برخی از انسان ها، با شیوه تنبیه هموار می گردد.(116) علاوه بر این، مناجات ها و دعاهای معتبری، همچون دعاهای موجود در صحیفه سجادیه(117) و نیز تجارب فراوان، جملگی دلیل بر مفید بودن تنبیه بجا و مناسب برای درمان اهمال کاری است.(118)

    شخصی می گفت: هرگاه به موقع کارم را انجام ندهم، تنها تأسف نمی خورم، بلکه برای خود تنبیهی درخور و مناسب در نظر می گیرم. نوع تنبیهات بستگی به میل و سلیقه افراد دارد، که می تواند میهمان کردن افراد، کمک به مستمندان، تمیز کردن اتاق، کمک بیش از اندازه معمول به دیگران، پرداخت صدقه، کمک به همسر در امر خانه و بالاخره، هر کار خیر دیگری که انجامش چندان مورد رغبت نیست، باشد. اگر شخص در پرداخت و یا انجام این گونه تنبیه ها به خود اعتماد ندارد، می تواند دیگری را در جریان امر قرار دارد و یا پول خود را نزد او به امانت بسپارد تا هنگام تخطی از قرار و تعهد خویش، وی آن را به حساب اعانات واریز کند.(119) البته، یادآوری میزان جریمه به صاحب امانت و پول لازم است و گرنه اگر شخص اهمال کار بی خبر بماند، تأثیر اصلاحی در رفتار وی نخواهد داشت.

    5. تغییر محیط: شرایط و محیط می تواند در وضع اهمال کاری فرد، تأثیر داشته باشد. بسیاری از شاگردان در اطاق بسته ای، که کتاب های متنوع و وسایل سرگرم کننده دیگر در آن جا نهاده شده است، نمی توانند برای مطالعه یک موضوع خاص تمرکز داشته باشند؛ چون وقت خود را با مطالعه موضوعات گوناگون کتاب ها و یا گوش دادن به رادیو و ضبط صوت و دیدن تلویزیون و یا لم دادن و آرام آرام به خواب رفتن، از دست می دهند. همه این ها دست به دست هم می دهند تا شخص اهمال کار به دنبال فرصتی برای طفره رفتن باشد. در این صورت، به این اشخاص پیشنهاد می شود که به خواسته خود یا در فضای باز به مطالعه بپردازند و یا اگر مکان خلوتی مانند کتابخانه را مناسب تر دیدند، برای مطالعه به آن جا بروند.(120)

    6. بازی با احتمالات(121): بیش تر اهمال کاران منتظر فرصت مناسبی هستند تا حوصله و حال کار پیدا شود، غافل از این که این روش خود بهانه ای برای به تأخیرانداختن فرصت های مناسب است. سؤال این است که چرا از نظریه احتمالات بهره نبریم؟ وقتی کار را با تأخیر انجام دهیم، بی شک شانس بهتر انجام دادن آن را از دست داده ایم. پس چرا با شروع کار، خود را یک گام به بهتر سازی آن نزدیک نکنیم؟(122) در حالی که، مکرر تجربه کرده ایم، تا شروع نکنیم حال عبادت نیز خود به خود حادث نمی شود، و کارها بی دلیل به انجام نمی رسد.

    7. خودتنظیمی و یادآورنده ها(123): هرگاه کاری را به تعویق انداختیم، آن را در تقویم خود (و یا دفتری که بدین منظور در نظر گرفته شده) یادداشت کنیم. هر روز که به آن نظر می افکنیم، احساس نفرت از اهمال کاری در ما شکل می گیرد. از این رو در صدد درمان برمی آییم. در این روش، هم تنبیه وجود دارد و هم تشویق؛ تشویق از کاهش دفعات اهمال کاری و تنبیه از زیاد شدن دفعات آن.(124) این، همان محاسبه است که دقت در به حساب آوردن می تواند مراقبت انسان را دقیق تر، عمیق تر و جدی تر سازد. در بیان اهل بیت علیهم السلام در این زمینه فراوان توجه داده شده است. امام موسی بن جعفر علیه السلام می فرمایند: «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا»؛(125) پیش از آن که از شما حساب گیرند، به حساب خود برسید. امام علی علیه السلام ، خودتنظیمی و خویش حسابرسی را عامل امنیت از سستی در کارها دانسته و می فرماید: «من تعاهد نفسه بالمحاسبه امن فیها المداهنه»؛(126) کسی که با خود پیمان ببندد که از خود حسابرسی کند، از مداهنه (به بیان عامیانه، ماست مالی کردن) در امان است. فرد زمانی کارها را به اتقان خواهد رسانید که به حساب خویش رسیدگی کند.

    8. استفاده از هم پیمانی(127): شخص با خود عهد ببندد که اهمال نکند و اگر با خود قراری گذاشت، تلاش کند تا در انجام آن کوشا باشد. در این گونه موارد می تواند با خدای خود،(128) و یا با پیامبر و امام، استاد، همسر و یا دوست خود، عهد خود را در

    بیش تر اهمال کاران منتظر فرصت مناسبی هستند تا حوصله و حال کار پیدا شود، غافل از این که این روش خود بهانه ای برای به تأخیرانداختن فرصت های مناسب است. سؤال این است که چرا از نظریه احتمالات بهره نبریم؟ وقتی کار را با تأخیر انجام دهیم، بی شک شانس بهتر انجام دادن آن را از دست داده ایم.

    میان بگذارد و از آنان همکاری بطلبد.(129) توجه به الزام آور بودن عهد و میثاق نکته ای غیر قابل انکار و انسانی است. در قرآن کریم، سنت نبوی و اهل بیت علیهم السلام و در فقه شیعه به قانون عقلی مشهور «وفای به عهد»(130) بارها توجه شده است.

    امیرالمؤمنین علی علیه السلام در ارتباط با پای بندی به عهد و پیمان می فرمایند: «اعتصموا بالذّمم فی أوتادها»(131)، عهد و پیمان را پاس دارید بخصوص با وفاداران. در اهمیت این امر همین بس که خداوند در قرآن عهدشکنان را در ردیف مفسدان در زمین قرار داده است(132) و در روایات نیز به صراحت بیان شده است که سلامت دین انسان در گرو وفای به عهد او می باشد که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: «لا دین لمن لا عهد له».(133) در علم اخلاق این شیوه را "مشارطه" گویند که شخصی برای اصلاح نفس خویش هر سحرگاه با خود شرط و قراردادی مجدد می بندد تا که به سوی کمال سیر کند. در گفتاری حکیمانه از امام متقین علیه السلام در آثار پیمان به وفا آمده است: «تعاهدوا امر الصلاة، حافظوا علیها»؛(134) با نماز پیمان وفا بند، تا این که بر آن مواظبت کنی. خداوند متعال به مؤمنان دستور می دهد که در پیمان خود، حتی با مشرکان، تا زمان مقرر به آن پایبند باشید: «فاتموا الیهم عهدهم الی مدتهم» (توبه: 4)؛ پس عهد و پیمان با آن ها را تا مدت مورد قرار به سر رسانید.

    9. عدم انتظار پیشرفت سریع(135): پیش از این یادآور شدیم که اهمال کاری در بلندمدت به حالت اعتیاد درمی آید. درمان آن نیز حوصله لازم را می طلبد که بیان آن در این نوشتار نمی گنجد. در اجرای درمان نباید خود را باخت، بلکه باید با امید و تلاش خود را برای درمان آماده کرد.(136) توجه داشته باشید که کارها همیشه در گرو وقت خودش می باشد، تا آن جا که گفته اند: «ان الامور مرهونة باوقاتها»؛ البته هر کاری در گرو وقت خویش می باشد.

    10. روش هیجانی غلبه بر اهمال کاری(137): این شیوه، همان روش رفتار شناختی است که از روش عقلانی درمانی(138)کارل راجرز(139) وام گرفته ایم. چون در این روش مراجعان اعتماد به نفس دارند و تأکید بیش تر بر باقی ماندن آن حالت و به تحرک آمدن است، به برخی از فنون عقلانی هیجانی اشاره خواهیم کرد.

    وادار کردن فرد به انجام کار(140): به طور طبیعی، حالت شخص از زمانی که خود را باور دارد متفاوت از زمانی خواهد بود که به خود اعتماد ندارد. از این رو، بازخورد او با دیگران در هرکدام از این حالات یکسان نخواهد بود. برای مثال جمله «من مطالعه را دوست ندارم» با عبارت «به طور قطع از مطالعه بی زارم» یکسان نیست. در عبارت دوم، در واقع شما از مطالعه نفرت دارید. در چنین حالتی چه باید کرد؟ تنها راه مبارزه با آفت این بینش است که اگر بنا را بر ادامه تحصیل گذاشته اید، ناگزیر باید وقت بیش تر، تلاش بیش تر، و زمان بیش تری را برای مطالعه صرف کنید. شک نباید کرد که در ما استعداد فراگیری وجود دارد و تنها در ایجاد انگیزه باید تلاش کرد. باید تلقین کنید که کار مشکلی نیست و این مقدار فعالیت از ما ساخته است. آری، تلاش در انجام، تلاش در انجام. امیرمؤمنان علیه السلام می فرمایند: «...متی تکثر قرع الباب یفتح لک»؛(141) هرگاه بر کوبیدن دری اصرار ورزی، سرانجام به رویت باز خواهد شد. و نیز از پیامبرگرامی صلی الله علیه و آله نقل است که فرموده اند: «من قرع بابا و لجّ ولج»؛ هر که دری را کوبید و بر آن اصرار ورزید، ناگزیر آن در باز خواهد شد.(142)

    تمرین مبارزه با شرم و کم رویی(143): شخص از این که نمی تواند کارش را به نحو مطلوب و یا به موقع انجام دهد، مبتلا به کم رویی، شرم و آزرم می شود. شرم و ترس ریشه ای مشترک دارند.

    درمان: در این جا چند مورد را به عنوان درمان و راهکار عملی اشاره می کنیم:

    الف. برای مبارزه با آن تلاش کنید، بر اعصاب خود مسلط باشید. نگذارید که اتفاقات و حوادث شما را تحت تأثیر قرار دهد.

    ب. برای بررسی نقاط قوت و ضعف و حدود آن، ضوابطی را در نظر بگیرید تا بتوانید درجه قوت و ضعف و جایگاه هرکدام و اشتباهاتتان را بشناسید.

    ج. چون ما مسلمان هستیم، بنابراین عقل و شرع می تواند دو میزان خوبی برای اصلاح رفتار فردی و اجتماعی ما باشد.

    د. تلاش کنید از رفتار کسی که به نظر شما کامل است، تقلید کنید. برای یک انسان مسلمان، بهترین و برترین الگو، حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله است.

    در قرآن آمده است: «و لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه»؛ بهترین الگو برای شما رسول خداست. در عصر حاضر، آشنایان به سیره و روش معصومان علیهم السلام ، علما و عرفای والامقام می توانند برترین الگوی زندگی باشند. قدری مطالعه در زندگی بزرگانی مانند، آیة الله بهجت، امام خمینی قدس سره ، علامه طباطبائی رحمه الله ، آیة الله سیدعلی قاضی طباطبائی، میرزای شیرازی، مرحوم محمد بهاری، مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، مرحوم سیداحمد کربلایی، مرحوم ملا حسینقلی همدانی و...، که هرکدام مردان علم و تقوا بوده اند، می تواند الگوی مناسبی برای اخلاق، رفتار و کردار صحیح ما باشد.(144)

    حتی در زندگی اجتماعی نظر به سیره نبوی(145) در برخورد با دیگران، به موقع به خود رسیدن، شانه کردن موها، خود را در آیینه دیدن، دست دادن، تقدم در سلام کردن، احوال پرسی کردن، ارتباط برقرار کردن، همنشینی، همدردی، عیادت، تشییع جنازه، حضور درجمع مردم، شرکت در غم و شادی آنان و... راهکار مناسبی است.(146)

    پس از قدری نشست و برخاست با افراد صالح و صادق و کسانی که تنها رضایت خداوند برای آنان ملاک قابل قبول است، مطمئن باشید که شما هم این گونه خواهید شد. کم تر به قضاوت مردم و دیگران که هر کدام راه و چاهی را نشان می دهند نظر خواهید کرد؛ بلکه بیش از هر چیز به دنبال کسب کمال و جلب رضای حضرت دوست خواهید بود که از ویژگی های امام علی علیه السلام است: «و لاتأخذه فی الله لومة لائم»؛(147) ملامت ملامت کنندگان هرگز او را از مسیر خود باز نمی داشت. البته، این تلاش عاقبت به چنین مرتبه ای ختم می شود: «رضی الله عنهم و رضوا عنه» (توبه: 100)؛ خدا از آنان راضی و آنان از خدا راضی اند.

    خود آشکاری حقیقی(148): شاید دلیل اهمال کاری شما ترس از قضاوت دیگران باشد؛ یعنی به این دلیل دست به کار نمی زنید که مبادا دیگران درباره شما بگویند: «فلانی بی دست و پاست.»

    درمان مشکل مزبور این است:

    1. خود را نبازید (از رو نروید).

    2. خود را شاد و پرنشاط وارد معرکه کنید.

    3. ممکن است در اولین برخورد موفق نشوید، اما مهارت هایی را کسب خواهید کرد.

    4. اگر وارد کار نشوید، همیشه در نقطه صفر باقی خواهید ماند. شک نیست که املای نانوشته نمره اش همیشه بیست است، اما این نوع توفیق در ورود به کار در واقع شکستی باور نکردنی است.

    5. در هر حال خود را نشان دهید.

    6. هرگز نگویید: «می ترسم در گفتارم اشتباهی رخ دهد و آبرویم برود»، بلکه بگویید: «می گویم و می خواهم اشتباهاتم را اصلاح کنم» و یا «می خواهم حرفم را بزنم.»

    7. تلاش کنید با مردم صادق و بی تکلّف (رو راست) باشید.

    8. به خود جرأت شرکت در جمع را بدهید.

    9. خود را از آن ها دانسته و با آن ها باشید.

    نقش بازی کردن(149): گرچه نزد ما نقش "بازی کردن"(150) جزئی از شیوه روان درمانی عقلی هیجانی است، ولی در این بخش ما از شیوه رفتار درمانی مور نو ریموند کورسینی فرتیز پرلز بهره برده ایم که روش او را "روان نمایشی"(151) گویند. این روش در جمع دوستان و آشنایان کاربرد دارد.

    فرض کنید برای یک سخنرانی آماده می شوید که هنوز جرأت ارائه آن را ندارید. از دوست و یا همسر خود بخواهید تا در برابر شما به طور جدی و به عنوان یک مستمع بنشیند و شما مقاله خودرادربرابر او ارائه دهید. از او بخواهید تا شما را نقد بزند.

    گاه می توان در جمع دوستان و برخی اوقات در مقابل آیینه این تمرین را انجام داد. بعضی مواقع شخص می تواند نوار صوتی و یا تصویری خود را ضبط کرده و خود پای آن بنشیند و به اصلاح سخنرانی خود بپردازد. توجه داشته باشید که در این صورت حقیقتا منتقدانه به خود بنگرید.

    ابراز احساسات(152): گاه شخص اهمال کار بر اثراهمال کاری خود از جان خویش خسته می شود و به گونه ای نفرت آور به خود می نگرد. با توجه به شکست های متعدد و اهمال کاری هایش، به حالت خشم به خود می نگرد. دراین صورت راه درمان چیست؟

    بررسی احساسات و عواطف شخص در روزهای گذشته و برخورد مناسب با آن یکی از شیوه های موفق برای مبارزه با اهمال کاری است. در اولین بار، برای کاوش در احساسات و هیجان ها زیگموند فروید شیوه «تخلیه روانی» را اتخاذ کرده است که البته در همه موارد موفق نبوده است. سپس، گشتالتی ها از این شیوه درمان بهره برده اند، اما با عوارضی که تجدید خاطره شخص را تداعی می کند مواجه شدند. این امر البته، برای سلامت روانی فرد زیان آور بود و نمی توانست تسکین بخش باشد. اما در این جا می توان بدون عوارض، خاطرات گذشته، به آینده نگریست و از این شیوه بهره برد.

    ممکن است شما با کسی قرار گذاشته اید که فلان جا حاضر باشد. ولی او سر وقت حاضر نشد. اگر شما از او عصبانی شده اید، نباید تحت تأثیر عصبانیت خود از او انتقاد کنید، هرچند او انتقادپذیر باشد. و یا ممکن است همسرتان دیر به خانه آمده و مدتی طولانی شما را در انتظار گذاشته باشد. توجه داشته باشید که در برخورد اول چگونه با او روبه رو شوید. اگر تحت تأثیر احساسات و هیجان های درونی خویش باشید، بی شک او را از خویش رنجانده اید و اصلاً جای نقدپذیری و اصلاح رفتار را برای او نخواهید گذاشت. کار درست این است که نفرت خود را ظاهر نسازید، ولی به صراحت به او بگویید که کار او اشتباه بوده است. بنابراین، با روش منطقی به دور از احساس تند و پرخاش گری می توان اندیشید و رفتاری جدی داشت. همیشه وقتی رابطه شما با شخص دوستانه و صمیمانه باشد، خیلی راحت تر می توانید احساس خود را بدون عصبانیت نسبت به رفتار او نشان دهید.(153)

    گاه باید منتظر فرصت بود تا در هنگام مناسب بتوانید به طور طبیعی نظر خود را عنوان کنید. به هر حال، در هنگام عصبانیت، سعی کنید خشم خود را فرو ببرید. در متون اسلامی، بخصوص اخلاق اجتماعی، عنوان "کظم غیظ"، یعنی خشم فرو بردن، عنوانی شناخته شده است.

    صحنه پردازی های ذهنی(154): بیش ترین کاری که در این زمینه انجام شده است توسط ماکسیک مولتسبی(155) و آلبرت آلیس(156) بوده است که از روش تصور منطقی هیجانی برای مبارزه با اهمال کاری استفاده کرده اند. آنان تأکید دارند که تا حد امکان موضوع اهمال کاری خود را زیاد جلوه ندهند، بلکه در عوض در جهت جبران آن تلاش کنند. طبیعی است، وقتی کارتان را به موقع انجام نداده اید، پشیمان و ناراحت هستید. ولی به جای ایجاد رخوت و سستی در خود، باید وقت را غنیمت شمرد وآینده را دریافت.(157)

    سرور عارفان امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «ان ماضی یومک منتقل و باقیه متهم، فاغتنم وقتک بالعمل»؛(158) به راستی در گذشته روز تو (که در آن هستی) انتقال یافته و رفته، و باقیمانده از آن نیز متهم است (و یقین نیست که بدان برسی یا نه) پس در این صورت، وقتی را که در آن هستی به انجام کار غنیمت شمر. بنابراین، باید از جا برخاست و به عمل کوشید.

    دست رسی به استعدادهای انسانی(159): بعید نیست اهمال کاری زاییده بینش منفی گرایانه انسان نسبت به کار و طرز تلقّی ما باشد. چون این کار را مشکل دیده اید، به آن رغبت نشان نداده اید. باید توجه داشت که وقتی با دیدی منفی به موضوع می نگریم، توانایی خود را به فراموشی می سپریم و یا از آن غافل می شویم. شاید هم توجه به نکات منفی ما را از جهات مثبت و امتیازات آن کار غافل کند.

    درمان: 1. در این صورت، برای رفع مشکل همان طور که بیش از این گذشت، باید از برنامه های کوتاه مدت بهره برد. هر برنامه را مقدمه برنامه های بعدی قرار داده و گام به گام نتایج کار را مدنظر قراردهید. ناراحتی ها و سختی های زودگذر را فدای اهداف عالی بعدی کنید که ثمرات ماندگاری خواهد داشت.

    2. توجه داشته باشید که فرار از انجام کار اهمال کاری است و ممکن است لذت و راحتی کاذبی را به همراه داشته باشد، اما رنجی را که در پیش دارید سخت ماندگار بوده و پیامدی ناگوار خواهد داشت.

    3. با تجربه، تحرک و تلاش امروز برای رسیدن به فردایی بهتر گام بردارید.

    4. در نظر بگیرید یک لذت جنسی، که به شکل منطقی و اصولی انجام گرفته، چگونه آرامش را به همراه می آورد، ولی آن گاه که به تکرار و افراط افتاد رنج آور شده و ضایعاتی جبران ناپذیر به بارمی آورد.

    5. به هر حال، راه های مختلف استفاده از اوقات فراغت زندگی را پیدا کنید.

    ··· پی نوشت ها

    1 به کتاب، چهل حدیث، امام خمینی قدس سره و دیگر کتب اخلاقی بنگرید. واژه هایی چون «ابن الوقت بودن» در عرفان، «غنیمت شمردن عمر» در اخلاق، «پرهیز از لهو لعب و ...» در فقه و کلام، می تواند کلید کار جدید باشد.

    2 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، روان شناسی اهمال کاری، تهران، مؤسسه امید، 1375، محمد علی فرجاد، ص 11

    3. Paul T. Ringenbach

    4. Procrastination Emotive Reasons

    5 آلبرت آلیس و جیمزنال، پیشین، ص 10

    6. Albert Ellis

    7. William Jamesnal

    8. Reason & Emotion in Psychology Therapy

    9 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 19

    10 «تهاون» از ماده «هون» از مصدر «هان» است. «هان الامر علیه» یعنی خداوند کار را بر او آسان و سبک گرفت. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دارالمعرفه، بیروت، ماده هون.

    11 محمد عبدالحمید و محمد عبداللطیف السبکی، المختارمن صحاح اللغه، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1363، ص 556

    12 محدث قمی، کلیات مفاتیح الجنان، انتشارات نبوغ، 1375، چ 5، بخشی از دعای ابوحمزه ثمالی

    13 همان، بخشی از دعای خضر مشهور به دعای کمیل.

    14و15 همان، فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی

    16 همان، فرازی از مناجات خمس عشرة، الثانیه، مناجات الشاکین.

    17و18 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 9

    19 محمدباقر مجلسی، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403، ج 17، ص 217.

    20 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 9

    21 نهج البلاغه، ترجمه محمددشتی، قم، نشرکوثر،1379، چ1، ص698، حکمت 283

    22 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 27

    14

    23 غفلت را در لغت به معنای " بی توجه بودن و یا بی خبر گشتن" آورده اند. مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، قم، بی نا 1376، ماده غفلت. اما در اصطلاح غفلت را می توان از بیانی که امام صادق علیه السلام دارند به روشنی دریافت کرد. ایشان می فرمایند: مردم چهار دسته اند:

    شخصی که می داند و می داند که می داند.پس او انسان مرشدی است. بر شما باد به تبعیت از او.

    شخصی که می داند و نمی داند که می داند. او غافل است، بیدارش کنید.

    شخصی که نمی داند و می داند که نمی داند. او را یاد دهید.

    فردی که نمی داند و نمی داند که نمی داند. او گمراه است و از این رو، راهنمایی اش کنید. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج1، ص195، ح15

    24 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 78، ص 164

    25 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 23

    26 محمدباقر، مجلسی، پیشین، ج 73، ص 365

    27و28 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 24.

    29. Self Downing/ Inferiority Feeling.

    30و31 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین

    32 برای اطلاع بیش تر از بحث ولایت، به دو نوشته گران سنگ محمدتقی مصباح، معارف قرآن، و عبدالله جوادی آملی، ولایت در قرآن، مراجعه کنید.

    33 حسین جلالی، دیدار آشنا، ش 4، قم، مؤسسه امام خمینی، فروردین و اردیبهشت، 1377، ص 21 27

    34 عن علی علیه السلام : انّ اخسر الناس صفقة و اخیبهم سعیا، رجل اخلق بدنه فی طلب آماله و لم تساعده المقادیر علی اردته فخرج من الدنیا بحسراته و قدم علی الآخرة بتبعاته. آمدی، غررالحکم ودررالکلم، قم،دفترنشرفرهنگ اسلامی،1379، چ3، ترجمه و تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، ج1، ص101، باب الامل و الامانی، ش2،ص594 35 آمدی، پیشین، ج2، ص 46، باب الطاقه، ش1، ص 5713

    36. Low Frustration, Tolerance

    37 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 102 -3

    38 روان شناسان به طور معمول در بیان عوامل مؤثر در حالات انسان، از نقش اراده غفلت می ورزند، در حالی که اراده وجه امتیاز انسان از حیوان است. آن ها بیش تر به محیط و وراثت نظر کرده و گویا انسان تنها برایند این دو عامل است. لیکن با قدری تأمل در قرآن، اراده و جایگاه آن بهتر دیده می شود. در قرآن شریف خداوند متعال از پیامبراکرم صلی الله علیه و آله درخواست کرده که، "فاصبر کما صبروا اولوالعزم من الرسل" (احقاف: 23)؛ پس شکیبا باش همان گونه که رسولان صاحب عزم و اراده این گونه بوده اند. در آیه دیگری آمده:" و لمن صبر و غفر ان ذلک لمن عزم الامور" (شوری: 43)؛ و کسی که صبر کند و دیگران را ببخشد، این حال او از اراده قوی او ناشی می شود. در هر حال از این دو آیه شریفه ارتباط تحمل پذیری و اراده انسان به روشنی آشکار می گردد.

    39 بحارالانوار، ج 77، ص 75

    40. Sort Range Hedonism: The Demand for Immediate Gratification.

    41و42 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 98 / ص 99

    43 حرعاملی، وسائل الشیعه، ج4، باب وجوب غلبه عقل، ص 29

    44 ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 18، خطبه، باب 177، ص 406

    45 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 100

    46. Long Range Hedonism

    47 برای مطالعه بیش تر از موارد و مثال های دیگر ر.ک.به: روان شناسی اهمال کاری، ص 101-2

    48 آمدی، پیشین، ج2، ص 405

    49 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 107- 108

    50 نهج البلاغه، کلمات قصار، ترجمه سید جعفر شهیدی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1379، چ 18، ش 175، ص 392.

    51 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 142

    52 هادی هاشمیان، دریای عرفان، زندگی نامه و شرح احوال آیه الله سید علی قاضی، قم، مؤسسه فرهنگی طه، 1379، ص 12، اصل 5

    53 امام خمینی، چهل حدیث، صص 251-246، ح 18

    54. Humanists.

    55 عمادالدین ابی جعفر محمد ابن ابی القاسم، الطبری، بشارة المصطفی لشیعه المرتضی، قم: مؤسسه النشرالاسلامی، 1420، ص 342، ح 36.

    56. Herbert Berth

    57 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 97.

    58. Guilt or Strame

    59 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 138 -137

    60 همان، ص 141-140.

    61. Paul Hack

    62. Aron Beck

    63 همان.

    64. Personal Maintenance

    65 ابی محمد ابن شعبه البحرانی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله ، تهران. کتابچی، 1379، چ 7، ص 27

    66 عن علی علیه السلام : "اللجاج بذر الشر". لجاجت تخم بدی کاشتن است. آمدی، پیشین، ج 2، ص 104، ش2/8986

    67 عن علی علیه السلام : "اللجاج مثار الحروب". لجاجت سبب برانگیختن جنگ ها و نزاع هاست. همان، ش 4/8988.

    68 عن علی علیه السلام : "اللجاج ینبوبراکبه". لجاجت مرکبی است که سوار خود را به سر بر زمین می کوبد. همان، ش 5/ 8989 و 6/ 8990

    69 عن علی علیه السلام : "اللجاج لارأی له". آدم لج باز رأی و اندیشه صحیحی ندارد. همان، ص 402، ش 7/8991 و نیز "اللجاج یفسد الرأی". لجاجت رأی و اندیشه را تباه می سازد. همان، ش 9/ 8993.

    70 عن علی علیه السلام : "اللجاج یعقب الضرّ". لج بازی زیان و خسران در پی دارد. همان،ش 256/1

    71 عن علی علیه السلام : "اللجاج یفسد الرأی".لجاجت رأی و اندیشه را تباه می سازد. همان، ش9/8993.

    72 عن علی علیه السلام : "اللجاج تورث ما لیس للمرء الیه حاجه". لجاجت و سرسختی جیزهایی را برای انسان به بار می آورد که نیازی به آن ها ندارد. همان،ش 397/1.

    73 عن علی علیه السلام : "اللجاج ینتج الحروب و یوغر القلوب". لجاجت جنگ ها به بار آورده و کینه ها در دلها برافروزد. همان، ش 33 / 20.

    74 عن علی علیه السلام : "راکب اللجاج متعرض للبلاء". کسی که مرکب لجاجت را سوار است در معرض بلا و گرفتاری است. همان، 17/90011.

    75. Rational Living in New York

    76 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، همان، صص 131-130.

    77. Procrastination of Passive Aggressiveness

    78 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 122.

    79،80،81 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 77، ص 75

    82. Establishing a Set Time for a Routine

    83 نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت 285، ص 698

    84 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 162

    85. Deal line

    86. The five Minute Plan

    87. Bite & Pieces

    88 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 155

    89. Priority of uses.

    90 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 30

    91 نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت 21، ص 626

    92. Uses

    93 نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، وصیت 47، ص 558.

    94 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 69

    95 همان، ص 134-133

    96. Effort

    97 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 73، ص 75

    98 الی 101 آمدی، همان، ج2، ص120. در بیانی دیگر می فرمایند: "ضادوا التوانی بالعزم" با عزم اراده با سستی و بی حالی برخورد کن. (همان)

    102 برای رهیافت به درمان و نیز آزمون درجه تنبلی ر.ک.به: دیوید برنز، از حال بد به حال خوب، شناخت درمانی، نشر پیکان، 1380، تهران، چ8، ص 197 -231

    103. Self Development

    104 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 76

    105و106 نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خبطه 64، ص112.

    107 چنان که گفته اند: توجیه الغلط غلط آخر.

    108 غررالحکم، ص 33

    109 محمدرضا حکیمی و دیگران، الحیاه، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1363، ص 276

    110 اسکینر صاحب این نظریه است که آن را شرطی کنشگر می نامند.

    111. David Premack

    112. L. Holm

    113 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 151-148

    114. Penalties & Aversive Conditioning

    116 برای مطالعه بیش تر در این زمینه ر.ک.به: عبدالله مجوزی، چرا تنبیه، تهران، سازمان انجمن اولیاء و مربیان، 1379

    115 آیات فراوانی در قرآن به گونه ای انسان را از تنبیه های تندی چون سوختن و دوری از نیاکان و ... انذار می دهد، تا خود را از خطرات و انحرافات اعتقادی، اخلاقی و رفتاری به دور دارند. این شیوه خود گویای این است که تنبیه و اخطار به آن خود می تواند در بازسازی انسان مؤثر باشد. ناگفته نماند که حدود و اجرای آن در اسلام نوعی تنبیه است که در قرآن نیز آمده است.

    117 کتاب شریف "صحیفه سجادیه" به انشای امام سجاد علیه السلام و به املای حضرت امام باقر علیه السلام است که در نهایت اتقان و محکمی است. به لطف خداوند، این کتاب ارزشمند امروزه حتی در مغرب زمین نیز در دسترس و قابل استفاده می باشد. جناب ویلیام چیتیک، که از مسلمانان آن دیار بوده و از استادانی است که در زمینه عرفان ابن عربی کار کرده، آن کتاب گرانسنگ را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است.

    118 ژان شاتو، مربیان بزرگ، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1376، چ 4، ترجمه غلام حسین شکوهی

    119 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 154-152

    120 همان، ص 163-162

    121. Playing Probabilities

    122 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 164-163

    123. Self Monitors & Reminders

    124 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 168-167

    125و126 این بیان از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله با دو بیان و از امام صادق علیه السلام نیز می توانید ببینید. محمدی ری شهری، میزان الحکمه، قم، مرکز النشر، 1403ق، ج2، ص406 / ص 409

    127. The Use of Confederates

    128 امام علی بن الحسین علیه السلام در مناجاتی به خداوند متعال این گونه از نفس خویش گلایه می کنند: "و تسوفنی بالتوبه" آری این نفس من توبه امروزم را به فردا افکند. محدث قمی، کلیات مفاتیح الجنان، مناجات دوم (الشاکین) از مناجات خمس عشر. شکی نیست که برای اهل ایمان دعا درمانی، برترین و ماندنی ترین راه تثبیت موقعیت بوده و هست.

    129 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 168

    130 در بسیاری از کتب فقهی شیعه نظیر: الخلاف (شیخ طوسی)، مختلف الشیعه (محقق حلّی)، الحدائق الناظرة (محقق بحرانی)، الدروس (شهید اول) و... که از معتبرترین کتب نزد علمای شیعه می باشد، به این اصل مسلم عقلی استناد شده است. برای نمونه کتاب "المکاسب" که یکی از همان کتب می باشد، و کار بزرگ اصولی فقیه و محقق نامدار شیعه شیخ مرتضی انصاری است، می تواند مورد توجه قرار گیرد. این نوشته پس از دو قرن هنوز متن زنده و گرانبها از کتب درسی حوزه های علمیه ما است. اصل عقلی مزبور در جای جای این کتاب، در بحث معاملات، کسب ها و... به کار رفته است. می توان گفت این کتاب مفصل بر پایه قانون عقلی "وفا به عهد و پیمان " نهاده شده است.

    131 نهج البلاغه، حکمت 155.

    132 بقره: 67.

    133 بحارالانوار، ج 72، ص 98.

    134 نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، خطبه 199، ص 418.

    135. Expect Backsliding

    136 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 171-170

    137. Emotive Method of Overcoming Procrastination

    138. R.E. T.

    139. Carl Ransom Ragers

    کارل راجرز 1902 -1987 در امریکا به دنیا آمد و در دانشگاه کلمبیا دکترای خود را دریافت کرده. او از روان شناسان بزرگ انسان گرا و از پیشتازان معارضه با دو مکتب مسلط روان شناسی، یعنی "رفتارگرایی " و "تحلیل روانی" است. راجرز برای بسط نظریه فلسفی خود از نظر فلسفی به مکتب وجودی و از نظر شناختی به مکتب پدیدارشناسی تکیه دارد. گو این که او نتوانست به نظریه خود چهره ای علمی ببخشد، لیکن توانست بر سایر مکاتب روان شناسی در تبیین مکانیکی خرد در باب انسان ، تجدید نظری جدی ببخشد. او کوشیده است تا انسان را موجودی تک معرفی کند و روان شناسی را به این نکته متوجه سازد.

    برای مطالعه بیش تر در باب گروه های رویاروی، ر.ک.به: راجرز، گروه های رویاروی، بحثی در روان درمانی گروهی، ترجمه دکتر فرهاد ماهر، انتشارات رشد، تهران، چ2، 1375

    140. Forceful Persuasiveness

    141 کلینی، اصول کافی، ج2، ص486، روایت 4

    142 مولانا جلال الدین بلخی در مثنوی این حدیث را چنین به نظم در آورده است:

    "گفت پیغمبر که چون کوبی دریعاقبت زان در برون آید سری"

    143. Shame attaching Exercise

    144 درباره هرکدام از این بزرگان کتاب های متعددی نوشته شده است که می توان به آن ها مراجعه کرد.

    145 برای مطالعه بیش تر به کتاب شریف سنن النبی، تألیف مرحوم علامه محمدحسین طباطبایی، انتشارات پیام آزادی، قم و نیز کتاب سیری در سیره ائمه اطهار و کتاب سیره نبوی از مرحوم شهید آیه الله مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، مراجعه فرمایید.

    146 برای اطلاع بیش تر به کتاب شریف رساله حقوق امام سجاد علیه السلام مراجعه کنید. در این کتاب امام به حقوق یک یک اطرافیان ما توجه داده ان که جای مطالعه و تحقیق و نیز علمی بسیار خوبی است

    147 محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 36، ص 217، باب 40، روایت 19.

    148. Authentic Self Disclosure

    149. Role playing

    150. J. L. Mormo Raymond Corsini Fritz Perls

    151. Psycho Drama

    152. Enpresing Feeling

    153 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص 86.

    154. Rational Emotiv Imagery

    155. Maxic Maultsby

    156. Albert Ellis

    157 آلبرت آلیس و ویلیام جیمزنال، پیشین، ص181.

    158 آمدی، پیشین، ج2، ص 276، ح 25/7823.

    159. Achieving The Potenciality of humanity

    ··· سایر منابع

    الف. عربی:

    1 قرآن کریم.

    2 آمدی، ناصح الدین ابوالفتح عبدالواحد بن محمد. غررالحکم و درر الکلم، ترجمه و تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی. قم. دفتر نشر فرهنگ اسلامی. 1379. چ3.

    3 آمدی، غررالحکم و درر الکلم، شرح جمال الدین محمد خوانساری. مقدمه و تعلیق از میر جلال الدین حسینی ارموی. تهران. انتشارات دانشگاه. 1360. چ3.

    4 ابن شعبه البحرانی، ابی محمد الحسن بن علی ابن الحسین، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ترجمه محمدباقر کمره ای، تهران، انتشارات کتابچی، 1376، ط 6.

    5 امام علی علیه السلام ، نهج البلاغه، تنظیم سید رضی، ترجمه و شرح این ابی الحدید معتزلی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1385 ق. چ2.

    6 امام علی علیه السلام ، نهج البلاغه، تنظیم سید رضی، ترجمه سید جعفر شهیدی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1379، چ 18.

    7 امام علی علیه السلام ، نهج البلاغه، تنظیم سید رضی، ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات مشرقین، 1379، چ 4.

    8 شیخ مرتضی انصاری، المکاسب، مجمع الفکر الاسلامی، قم، 1422، چ2.

    9 الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، بیروت، احیاء التراث العربی، 1382.

    10 محمدرضا حکیمی، و دیگران، الحیاة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1363.

    11 الراغب الاصفهانی، ابی القاسم الحسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.

    12 علامه محمدحسین الطباطبائی، سنن النبی (آداب، سنن و روش رفتاری پیامبر گرامی اسلام)، ترجمه حسین استادولی، تهران، انتشارات پیام آزادی، 1379، چ1.

    13 عمادالدین ابی جعفر محمدابن ابی القاسم الطبری، بشارة المصطفی لشیعه المرتضی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، 1420.

    14 عبدالحمید، محمد محیی الدین و محمد عبد اللطیف السبکی، المختار من صحاح اللغه، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1363.

    15 محمدباقر مجلسی، بحارالانوارالجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 ق، ط 3.

    16 محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، 1362.

    17 لوئیس معلوف، المنجد، تهران، انتشارات ایران، 1380.

    ب. فارسی

    1 راس آلن، روان شناسی شخصیت(نظریه ها و فرایندها)، ترجمه سیاوش جمال فر، تهران، انتشارات بعثت، 1373.

    2 آلیس آلبرت و ویلیام جیمزنال، روان شناسی اهمال کاری، ترجمه محمدعلی فرجاد، تهران، مؤسسه امید، 1375.

    3 دیوید برنز، از حال بد به حال خوب، شناخت درمانی، ترجمه مهدی قراچه داغی، تهران، نشر پیکان، 1385، چ 7.

    4 ادوانس بلس، روش جدید گام به گام در کاهش تأخیرها، روان شناسی تنبلی، ترجمه مهدی قراچه داغی، نشر دایره، 1379، چ 5.

    5 حسینی دشتی،مصطفی، معارف ومعاریف،قم،بی نا،1376،چ1.

    6 خمینی الموسوی،روح اللّه، چهل حدیث، تهران، مرکز نشرفرهنگی رجاء، 1368.

    7 درسلی، پیتر، نظم اجتماعی، در نظریه های جامعه شناسی، ترجمه سعید معیدفر، تهران، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، 1378.

    8 راجرز کارل، گروه های رویاروی، بحثی در روان درمانی گروهی، ترجمه فرهاد ماهر، تهران، انتشارات رشد، 1375، چ 2.

    9 شاتو ژان، مربیان بزرگ، ترجمه غلامحسین شکوهی، تهران، انتشارات دانشگاه، 1376، چ 4.

    10- قمی شیخ عباس، کلیات مفاتیح الجنان، تهران، انتشارات نبوغ، 1375، چ 5.

    11 مجوزی عبدالله، چرا تنبیه، تهران، سازمان انجمن اولیاء و مربیان، 1379.

    12 مصباح محمدتقی، توحید در نظام عقیدتی و ارزشی اسلام، قم، اتشارات شفق، 1375، چ4.

    13 مطهری مرتضی، مجموعه آثار (سیره معصومین علیهم السلام )، ج 16، تهران، انتشارات صدرا، 1378، چ 3.

    14 هاشمیان هادی، دریای عرفان (زندگی نامه و شرح احوال آیت الله سید علی قاضی)، قم، مؤسسه فرهنگی طه، 1379.

    ج. انگلیسی

    1. Albert Ellis. Reason & Emotion in Psychology Therapy. New York: Castilla International. 1985.

    2. Aron Beck. Cognitive & Emotional Disorder. U.S.A. Predule Press. 1979.

    3. Don Gobor. Main Causes of Procrastinations. Los Angeles Caligornia: Predule Press Santa manica Blvd. 1990. 9004.

    4. Fred New Man. Typical Procrastinators. Let up Develop! 1975.

    5. Harold Green Wald. Derict Decision Therapy. Predule Press. 1984.

    6. Paul T. Rengen. Procrastination Over the Ages. New York: Simon & Schuster. 1975.

    7. Peter, Mc Milliam. Low Frustrators Tolerance. Los Angeles CA. Predule Press.

    8. Phyllis Goldberg. Situational Procrastination. CA. Self Dowing, 1992. 90046.

    9. Robert Harper. The New Psychology the Rapy. CA. Predule Press. 1985.

    10. Robert H. Moore. Rational Living. CA. Predule Press. 1991. 90046.




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:32 AM   |  

    بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی و بیکاری ساختاری

    منابع مقاله:

    مجله پژوهشی دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، شماره 20، بیابانی جهانگیر؛


    چکیده :

    اگر دلیل اصلی گسترش بیکاری ، کاهش تقاضای کل است ، بدیهی است مجموعه سیاستهای پولی و مالی که منجر به افزایش تقاضای کل می شود جهت کاهش بیکاری کفایت می کند ، اما اگر عوامل اساسی در گسترش بیکاری عوامل دیگر خصوصاً خردی باشد پس اتخاذ تدابیری متناسب با آن می بایست مورد توجه قرار گیرد . بدیهی است در این شرایط تبیین بیکاری دیگر ناشی از ناکارایی تقاضا Demand – deficient unemployment و یا اصطکاکی Frictional unemployment نیست بلکه در چارچوب بیکاری از نوع ساختاری Structural unemployment مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد . بنابر این فرضیه اساسی تحقیق عبارت است از اینکه درصد قابل ملاحظه ای از سطح بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی کشور طی یک دهه اخیر از نوع ساختاری است . لذا در ابتدا مروری خواهد شد به تعریف و ماهیت انواع بیکاری ساختاری و در ادامه با توجه به تحولات مربوط به تعداد و سهم شاغلین و بیکاران دانشگاهی به ویژه افزایش سهم آنان از حدود 2/4 درصد بیکاران کل کشور در سال 1375 به سطح 2/11 درصد در سال 1380، علل و عوامل این دسته از بیکاران در چارچوب نظرات مرتبط با انواع بیکاری ساختاری مورد تحلیل و بررسی قرار خواهد گرفت .

    مقدمه :

    مجموعه مطالعات صورت گرفته در خصوص مسئله بیکاری به ویژه در کشورهای بزرگ صنعتی بیانگر آن است که پس از سالهای دهه 1930 که نرخ بیکاری بسیار بالا بود به تدریج نرخ بیکاری کاهش یافت به طوری که در اوایل دهه 50 نرخ بیکاری در آمریکا در سطح چهار درصد و در انگلستان در سطح یک درصد قرار گرفت و این روند تا اوایل دهه 70 ادامه یافت به نحوی که در آمریکا طی سالهای 73-1956 نرخ بیکاری بطور متوسط در سطح 9/4 درصد قرار داشت و در انگلستان نیز به مراتب کمتر از 3 درصد بود (Jeffry Parker , 1992).

    از اوایل دهه 1970 ، نرخ بیکاری در کشورهای بزرگ صنعتی از جمله آمریکا و انگلستان رو به افزایش نهاد به طوری که در آمریکا در سال 1982 به بالاترین سطح خود یعنی 2/9 درصد رسید و در انگلستان نیز در سال 1984 به بالاترین سطح نرخ بیکاری در دهه 80 یعنی به 2/13 درصد افزایش یافت . (peter E Hart, 1983).

    با ظهور روند افزایش نرخ بیکاری از دهه 70 میلادی در کشورهای صنعتی تحقیقات فراوانی از طرف اقتصاددانان آغاز شد به طوری که هر یک در چارچوب تئوریهای رایج مبادرت به تبیین نظری مسئله بیکاری کردند . از جمله این اقتصاددانان می توان به دیوید لیلینز[1] ، جفری پارکر[2]، کوین مورفی[3]، استفان دیویس[4]، پیتر هارت[5 ] ، کاترین ابراهام[6] و روبرت تاپل[7] اشاره کرد که تحقیقات گسترده ای را در خصوص تبیین نظری خصوصاً در آمریکا به عمل آوردند . نتیجه جالب توجه در این مطالعات پاسخ به این سئوال بود : اگر دلیل اصلی گسترش بیکاری کاهش تقاضای کل است بدیهی است مجموعه سیاستهای پولی و مالی که منجربه افزایش تقاضای کل می شود جهت کاهش بیکاری کفایت می کند ، اما اگر عوامل اساسی در گسترش بیکاری عوامل دیگر خصوصاً عوامل خرد باشد ، پس اتخاذ تدابیری همچون تجدید ساختار مثلاً در بازار کار از طریق قوانین حداقل دستمزد ، برنامه های بیمه بیکاری ، برنامه های آموزشی و نظایر آن مؤثر خواهد بود ، بدیهی است در این حالت تبیین نظری بیکاری دیگر ناشی از ناکارایی تقاضا (Demand – deficient unemployment ) در چارچوب نظریات کینزی و یا اصطکاکی (Frictional unmployment ) در چارچوب نظریات پول گرایان که یک پدیده موقتی و کوتاه مدت است ، نخواهد بود، بلکه در چارچوب بیکاری از نوع ساختاری (Structural unemployment ) مورد تجربه و تحلیل قرار می گیرد . بدین ترتیب به دنبال نظریات کینزینها و پول گرایان ، نظریات گروه سومی در خصوص بیکاری ، به ویژه بیکاری انبوه ظاهر می شود ، به نحوی که بیکاری ساختاری از دل تغییرات ساختاری در الگوی عرضه و تقاضای کار ناشی می شود . از جهت عرضه کار، تحولات جمعیتی و یا عوامل مؤثر بر روی نرخ مشارکت نیروی کار خصوصاً زنان بسیار با اهمیت است، به نحوی که منجر به تغییرات ساختاری در الگوی عرضه کار و در نهایت فزونی عرضه نسبت به تقاضای کار می گردند . از جهت تقاضای کار نیز عواملی چون تغییر در فنون تولید که منجربه بی فایده شدن برخی مهارتها می گردد ، انعطاف ناپذیری نهادهای تولیدی در رقابت با بنگاههای رقیب خارجی و همچنین الگوی آموزشی جامعه در زمینه های پایه و اساسی، فنی و حرفه ای و عالی که منجربه عدم تطابق مهارتها می گردد و در نهایت امنیت سرمایه گذاری و حقوق مالکیت فردی ، از جمله عواملی هستند که بر روی ساختار تقاضای کار اثر گذاشته و منجربه کمبود تقاضا برای نیروی کار نسبت به عرضه کار می گردند . علاوه بر این ، مجموعه عوامل مؤثر بر عدم تسویه بازار کار مثل مجموعه قوانین و مقررات ناظر بر بازار کار و یا نقش اتحادیه ها و نهادهای کارگری و یا حتی دولت در تغییرات ساختاری در بازار کار بسیار با اهمیت است، ضمن اینکه نباید به نقش و جایگاه دولت و رفتارهای اجتماعی در تحولات مربوط به بازار کار بی توجه بود .

    هدف از تحقیق پیش رو بررسی علل و عوامل بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی در چارچوب نظریات مرتبط با انواع بیکاری ساختاری در کشور است . لذا فرضیه اساسی تحقیق عبارت است از اینکه ، درصد قابل ملاحظه ای از سطح بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی طی یک دهه اخیر از نوع ساختاری است به نحوی که عوامل موثر بر عرضه نیروی کار شامل، تحولات جمعیتی از نوع جوان شدن جمعیت و افزایش نرخ مشارکت نیروی کار زنان، به شدت تحت تأثیر تحولات آموزشی به ویژه فارغ التحصیلان دانشگاهی کشور قرار گرفته اند و از سوی دیگر ساختار بازار کار بیشتر به واسطه تغییرات مربوط به نقش دولت در بازار کار دچار تحولات اساسی شده است به نحوی که جذب فارغ التحصیلان دانشگاهی توسط بخشهای دولتی بر خلاف دهه های قبل از 70 کاهش قابل ملاحظه ای یافته است. بدین ترتیب در بخش اول نگاهی به ذخیره بیکاری به ویژه بیکاران با مدرک دانشگاهی خواهیم داشت و در بخش دوم به ساختار تحولات جمعیتی و عرضه کار به واسطه تحولات آموزشی می پردازیم و در بخش سوم نیز ساختار تقاضا و بازار کار و چگونگی جذب فارغ التحصیلان دانشگاهی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در انتهاء نیز جمع بندی و نتیجه گیری ارائه خواهد شد .

    1-1. ذخیره بیکاری و عوامل موثر برآن

    بدیهی است ویژگی ساختاری نیروی کار به عنوان متقاضیان ورود به بازار کار و ساختار بازار کار به عنوان انعکاس رفتار و ویژگی عرضه کنندگان و تقاضا کنندگان در بازار کار جهت تعیین عوامل موثر بر افزایش مستمر ذخیره بیکاری در کشور بسیار با اهمیت است . اگر فرض کنیم ذخیره بیکاری از یک سو با یک جریان ورودی و از سوی دیگر با یک جریان خروجی مواجه باشد پس با استفاده از شکل (1-1) می توانیم نشان دهیم طی سالهای 80-1355 بر سطح ذخیره بیکاران کشور افزوده شده است.[8 ]

    به طور کلی فرد ممکن است به دلایل زیر بیکار باشد و به عنوان جریان ورودی به ذخیره بیکاری معرفی گردد .

    1- به عنوان یک ورودی جدید به بازار کار باشد که برای اولین بار به جست و جوی شغل می پردازد. بخش عمده ای از فارغ التحصیلان دانشگاهی بعنوان ورودی جدید محسوب می شوند .

    2- به عنوان یک ورودی مجدد باشد به نحوی که در یک دوره معین به طور ارادی از بازار خارج و سپس دوباره به نیروی کار پیوسته است .

    3- به منظور جست و جوی شغل دیگری شغل خود را ترک گوید لذا در حالی که در جست و جوی شغل است به منزله فرد بیکار ثبت نام نماید .

    4- ممکن است از شغل خود برکنار شده باشد به عبارت دیگر او اخراج نشده بلکه بدون تبعیض از طرف کارفرما به لحاظ کاهش تقاضا برای تولید بنگاه بیکار شده است پس اگر تقاضا برای تولید بنگاه افزایش یابد به شغل پیشین باز خواهد گشت .

    5- ممکن است فرد شغل خود را از دست بدهد چه به سبب اخراج یا به سبب تعطیل دایمی بنگاه لذا هیچ امیدی به بازگشت به شغل پیشین را ندارد و بیکاری او به صورت ترک غیر ارادی شغل خواهد بود .

    در مقابل این جریان ورودی به ذخیره بیکاری ، یک جریان خروجی از ذخیره بیکاری نیز وجود دارد . به نحوی که می توان سه طریق برای بیرون رفتن از ذخیره بیکاری برشمرد .

    1- فرد برای شغل جدیدی استخدام شود .

    2- فرد بر کنار شده به دلیل افزایش تقاضا برای محصول بنگاه دوباره به کار باز گردد .

    3- فرد بیکار ممکن است دیگر به جست و جوی کار نپردازد و بدین ترتیب بر اساس تعریف ، بازار کار را ترک گوید البته ممکن است در دوره دیگر دوباره برای جست و جوی یک شغل برنامه ریزی نماید .

    بدیهی است افزایش در میزان ورودی به نیروی کار ، یا ترک شغل یا برکناری ، یا ترک غیرارادی ، موجب افزایش میزان بیکاری می شود و در مقابل افزایش در استخدام ، یا فراخوانی نیروی کار یا خروج از آن سبب کاهش میزان بیکاری می شود. هر یک از این عوامل خود تا حدودی به وسیله متغیرهای اقتصادی نظیر سطح تقاضای کل ، میزان دستمزد واقعی بالفعل و مورد انتظار تعیین می شوند . هنگامی که تقاضای کل ( به ازای میزان دستمزد واقعی ) افزایش می یابد بنگاهها استخدام خود را افزایش می دهند. هنگامی که تقاضای کل کاهش می یابد ، بنگاهها به برکناری کارگران می پردازند. رابطه میان تقاضای کل و متغیرهای موثر بر میزان بیکاری عاری از ابهام نیست. به طور مثال، افزایش در تقاضا برای نیروی کار ، ترک شغل را فزونی می بخشد و همزمان سبب کاهش برکناری کارگران می شود ، چرا که فردی که در اندیشه ترک شغل به منظور جست و جوی شغل دیگری است ، هنگامی که بازار شغل خوب و تقاضا بالاست ، با احتمال بیشتری شغل خود را ترک می گوید لذا در این حالت ترک شغل و برکناری در جهت مخالف یکدیگر حرکت می نمایند .

    در شرایطی که میزان بیکاری ثابت باقی می ماند در واقع جریانهای ورود به بیکاری و خروج از آن یکدیگر را خنثی می کنند البته این جریانها می توانند در هر سطحی از بیکاری با یکدیگر برابر شوند . هر چند در هنگامی که نیروی کار رشد می یابد و نرخ بیکاری ثابت است قدر مطلق بیکاری طی زمان افزایش یافته و بر مقدار ذخیره بیکاری افزوده می شود .

    به طور کلی تقاضا برای نیروی کار از طرف بنگاههای مختلف اقتصادی و میزان ورود کارگران جدید به نیروی کار در تبیین ذخیره بیکاری بسیار با اهمیت است چرا که هر قدر کارگران جدید سریعتر به نیروی کار وارد شوند به دلیل افزایش میزان رشد سریعتر و بالاتر ورود نیروی کار نسبت به اشتغال، ذخیره بیکاری افزایش می یابد .

    جدول ( 1-1 ) نشان می دهد طی سالهای80-1375 ذخیره بیکاران با مدرک دانشگاهی با رشد متوسط سالانه 70 درصد از 62 هزار نفر سال 1375 به 278 هزار نفر در سال 1380 رسیده است که بیانگر 350 درصد افزایش در ذخیره بیکاری این گروه از بیکاران است. این در شرایطی است که متوسط رشد ذخیره بیکاران کل کشور در این دوره سالانه 14 درصد بود. به عبارت دیگر روند افزایش ذخیره بیکاران فارغ التحصیلان دانشگاهی به نحوی بود که سهم آنان در کل بیکاری کشور از 2/4 درصد درسال 1375 به 2/11 درصد در سال 1380 رسیده است .

    بنابر این روند فزاینده ذخیره بیکاران با مدرک تحصیلی دانشگاهی طی سالهای اخیر به عنوان یک پدیده قابل ملاحظه در ساختار بیکاری کشور اهمیت یافته است لذا بررسی علل و عوامل موثر بر این مسئله از نظر جریان ورود به ذخیره بیکاری یا طرف عرضه و همچنین جریان خروج از ذخیره بیکاری یا طرف تقاضا و ساختار بازار کار بسیار با اهمیت است .

    جدول ( 1-1 ) ذخیره بیکاری کل کشور و فارغ التحصیلان دانشگاهی طی دوره ( 80-75 ) به هزار نفر

    سال

    تعداد کل بیکاران کشور

    متوسط رشد سالانه بیکاران

    تعداد بیکاران فارغ التحصیل دانشگاهی

    متوسط رشد سالانه فارغ التحصیلان

    سهم بیکاران با مدرک دانشگاهی در کل بیکاری کشور

    1375-1380

    1456-2475

    -14%

    62-278

    -70%

    2/4%-2/11%

    مرکز آمار ایران سالنامه آماری سال 1376 و 1381

    2-1 تحولات ساختار نیروی کار و بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی

    تا دهه 60 میلادی اکثر مطالعات جهت تحلیل نیروی کار مبتنی بر تقاضای نیروی کار بود اما از ابتدای دهه 60 مطالعات در خصوص عرضه نیروی کار نیز گسترش یافت از جمله آنها مطالعات مینسر[9] در مورد نرخ مشارکت زنان متأهل و مقاله کوستلر[10 ] درباره ساعات کار مردان است . البته بیشتر مطالعات انجام شده در خصوص عرضه نیروی کار به بررسی عوامل موثر بر اشتغال افراد در مقابل بیکاری می پردازد . به عبارت دیگر مطالعات انجام شده در پی یافتن علل و عوامل پذیرش یک شغل از سوی یک فرد در شرایطی و نپذیرفتن آن در شرایط دیگر است. مهمترین تحول مفهومی را پس از نظریه مینسر که دربارة هزینه فرصت در بازار کار بود. گری بکر[11] در خصوص تخصیص وقت بین فعالیتهای مختلف از قبیل کار و استراحت ارائه داد، به گفته وی افراد در تصمیم گیریهای خود هزینه و فایده های مستقیم و غیر مستقیم را محاسبه و بر آن اساس تصمیم می گیرند .

    در مطالعات عرضه نیروی کار ، تصمیم گیری در مورد حضور در بازار کار و پذیرفتن شغل در مقابل بیکاری، جویای کار بودن ، مطرح است لذا پارامترهای اجتماعی و اقتصادی و درآمد انتظاری ناشی از پذیرفتن کار به عنوان مهمترین عامل تصمیم گیری دخالت می کند . همچنین در مطالعات، نرخ مشارکت تصمیم گیری در خصوص آمادگی عرضه نیروی کار ، در مقابل شاغل نبودن و از محل درآمدهای غیر شغلی زندگی کردن مطرح می شود که بدین ترتیب در تصمیم گیری برای عرضه نیروی کار عوامل اجتماعی مثل سن ، تحصیلات ، تأهل و بْعد خانوار در کنار عوامل اقتصادی مانند درآمد سایر اعضای خانوار یا درآمد غیر شغلی دخالت دارند .

    مطالعات انجام شده خصوصاً مطالعه استندیگ[12] به چهار نوع تغییر جمعیتی در خصوص بیکاری ساختاری اشاره دارد که عبارتند از افزایش میزان مشارکت نیروی کار به ویژه زنان ، افزایش میزان جمعیت جوان ، رفتار مهاجران و افزایش جمعیت سالخوردگان ، لذا در این قسمت به منظور بررسی و تحلیل تحولات نیروی کار و بیکاری فارغ التحصیلان در چارچوب بیکاری ساختاری نگاهی به تحولات جمعیتی کشور در دو دهه گذشته خواهیم داشت، و سپس به تحولات مربوط به هرم سنی جمعیت و نرخ مشارکت نیروی کار در گروههای سنی مختلف به ویژه زنان و تحولات ساختار آموزشی کشور به عنوان یکی از عوامل موثر بر سطح عرضه نیروی کار خواهیم پرداخت .

    1-2-1 ساختار سنی جمعیت و بیکاری ساختاری تحولات جمعیتی

    طی یک قرن اخیر جمعیت ایران از رشد بسیار بالایی برخوردار بود به طوری که از حدود ده میلیون نفر در آغاز قرن اخیر یعنی سال 1300 ، به حدود 12 میلیون در سال 1315 و به حدود 7/33 میلیون نفر در سال 1355 رسید، بالاترین نرخ رشد جمعیت در اوایل دهه 60 بود به طوری که در سال 1365 به 9/3 درصدافزایش یافت و جمعیت کشور به سطح پنجاه میلیون نفر رسید. در آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال 1375 جمعیت کشور از مرز 60 میلیون نفر هم گذشت .

    جدول ( 2- 1 ) جمعیت و متوسط رشد سالانه جمعیت طی سالهای 80-1300

    سال

    تعداد جمعیت (به هزار نفر )

    متوسط رشد سالانه (درصد )

    1300

      9707

     6/0

    1305

     10456

     5/1

    1310

     11185

     4/1

    1315

     11964

     4/1

    1320

     12833

     4/1

    1325

     14159

     2

    1330

     16237

     8/2

    1335

     18955

     1/3

    1345

     25789

     1/3

    1355

     33709

     7/2

    1365

     49445

     9/3

    1370

     55873

     5/2

    1375

     60055

     5/1

    1380

     65000

     5/1

    منبع: مرکز آمار 1380 و ثبت احوال 79 و 80

    جدول (2-1) نشان می دهد طی سالهای 80-1345 در دو مقطع زمانی 45 و 65 نرخ رشد جمعیت کشورسالانه به بالای3 درصدرسیده است که نسبت به دوره های مورد بررسی از رشد بالاتر برخوردار بوده و به نوعی بیانگر انفجار جمعیت است .

    جدول(3- 1) نسبت جمعیت(29-15) سال به جمعیت کل کشور طی سالهای 80-1335

    ( شاخص جوان شدن جمعیت کشور )

    سال

      جمعیت (29-15) سال (هزار نفر )

      جمعیت کل کشور (هزار نفر )

    نسبت جمعیت (29-15) سال به کل جمعیت (درصد )

    1335

     4436

     18955

     4/23

    1345

     5603

     25789

     7/21

    1355

     8508

     23709

     2/25

    1365

     13038

     49445

     4/26

    1370

     14841

     55837

     6/26

    1375

     17047

     60055

     4/28

    1380

     19500

     65000

     30

    منبع : با استفاده از سالنامه آماری ایران 1381

    با توجه به جدول (3-1) می توان نتیجه گرفت به دنبال انفجار جمعیت در اوایل دهه 40 نسبت جمعیت جوان (29-15 ساله ) به کل جمعیت از 7/21 درصد سال 1345 به 2/25 درصد در سال 1355 رسید ، و با ظهور انفجار دوم، این نسبت از اواسط دهه 60 ، به روند صعودی خود ادامه داد تا اینکه در دهه هفتاد به 4/28 درصد رسید و در اواخر دهه 80 نیز به سطح 30 درصد افزایش یافت . بنابراین تحولات مربوط به انفجار جمعیت و جوان شدن جمعیت در ایران قابل مشاهده است به نحوی که اثر هر یک از این دو انفجار جمعیت در بازار کار با تأخیر 15 تا 20 سال ظاهر شده است .

    * انتظار می رود این نسبت تا سال 1385 افزایش یابد و یا حداقل از سال 85 به بعد با کاهش نسبی مواجه شود .

    با توجه به جدول (4-1) که نسبت بیکاری به کل جمعیت و متوسط رشد سالانه جمعیت طی 80-1345 را نشان می دهد می توان نتیجه گرفت رشد 1/3 درصد جمعیت در اوایل دهه 40 منجربه افزایش شدید نسبت بیکاری به کل جمعیت کشور از 96/2 در سال 1355 به 86/3 درصد در سال 1365 شد. همچنین اثر انفجار دوم جمعیت در اوایل دهه 60 ( یعنی پس از پیروزی انقلاب اسلامی ) منجربه افزایش به سطح 75/3 درصدی نسبت بیکاری به کل جمعیت در دهه 80 شده است . لذا همانطور که ملاحظه می شود تحولات جمعیتی به عنوان یک پدیده ساختاری در دو مقطع زمانی دهه 40 و دهه 60 منجربه افزایش درصد نسبت بیکاری به کل جمعیت به سطح 68/3 درصد و 75/3 درصد در دو دهه 60 و 80 شد به نحوی که نرخ بیکاری کل کشور در سال 1365 به 2/14 و در سال 1380 به سطح 5/14 درصد رسید .

    شایان ذکر است اثر انفجار دوم بر روی نرخ بیکاری نسبت به انفجار اول با تأخیر بیشتری ظاهر شده است . که این امر مقارن است با این مسئله که بعد از دهه 60 دسترسی به آموزش مورد تأکید و توجه بیشتر قرار گرفته است . که بیانگر اثر مثبت گسترش پوشش آموزش اجباری و پایه اساسی و آموزش عالی، بر سطح تأخیر ظهور بیکاری است .

    با مقایسه جدول (3-1) و (4-1) می توان گفت اثر جوان شدن جمعیت بر روی سطح کل بیکاری که از انواع بیکاری ساختاری است در اقتصاد ایران با اهمیت است به نحوی که شاخص جمعیت جوان 2/25 درصدی در سال 1355 و تداوم آن به 4/26 درصد در سال 1365 منجربه افزایش نرخ بیکاری در سال 1365 به نرخ 2/14 درصد شد سپس با انفجار دوم جمعیت در اوایل دهه 60 و جوانتر شدن جمعیت در اوایل دهه 80 نرخ بیکاری به بالاترین سطح خود طی سه دهه گذشته که معادل 5/14 درصد است رسید .

    2-2-1 نرخ مشارکت نیروی کار ( زنان ) و بیکاری ساختاری

    نرخ مشارکت در واقع یک شاخص تجمعی است که در درون خود بسیاری از شاخص های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی را به همراه دارد لذا نوسانات این نرخ در کنار نوسانات نرخ بیکاری می تواند بیانگر تحولات طرف عرضه نیروی کار در تحلیل بیکاری ساختاری کشور باشد .

    جدول (6-1) نشانگر آن است که تحولات جمعیتی و آموزشی کشور منجربه افزایش گروههای سنی آموزش پذیر شده است به نحوی که توسعه دوره ها و پوششهای تحصیلی و تا حدی هم کاهش نسبی سن بازنشستگی در این دوره باعث کاهش نرخ مشارکت مردان و زنان به ویژه در گروه سنی 19-10 سال شده است، به نحوی که نرخ مشارکت مردان در گروه سنی 14-10 از 37 درصد در سال 45 به 3/3 درصد در سال 1380 رسید و همچنین نرخ مشارکت زنان نیز در گروه سنی 14-10 از 14 درصد به 5/2 درصد در سال 1380 کاهش یافت که این از یک سو بیانگر تحولی ساختاری و عمده در گسترش نظام آموزش عمومی کشور و از سوی دیگر تحول ساختاری در عرضه نیروی کار زیر پانزده سال در کشور است .

    جدول (6-1) نرخ مشارکت به تفکیک مردان و زنان طی سالهای 80-1345(به درصد )

    منبع : سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 45 ، 55 ، 65 ، 75 مرکز آمار ایران و پیش بینی جمعیت کشور تا سال 85 سازمان برنامه و بودجه ، دفتر اقتصاد کلان

    بر اساس داده های جدول (6-1) نرخ مشارکت تمامی گروههای سنی زنان کاهش یافته است به ویژه گروههای سنی 24-20 و 29-25 که از 18 و 16 درصد در سال 55 به 12 و 11 درصد در سال 65 رسیده است. علاوه بر تحولات اجتماعی و فرهنگی، از جمله عوامل اقتصادی موثر بر کاهش نرخ مشارکت زنان در این دوره کاهش سطح دستمزدهای واقعی ، شرایط رکودی و کاهش نرخ رشد اقتصادی به واسطه کاهش شدید درآمدهای نفتی در اوایل دهه 60 بوده است چرا که فرصتهای شغلی برای آنان در شرایط رکود به شدت کاسته شد و امید دستیابی به شغل مناسب را از دست دادند و از بازار کار خارج شدند . همانطور که جدول (5-1) نشان می دهد از دهه 70 دوباره نرخ مشارکت زنان رو به افزایش نهاد به نحوی که از حدود 5/8 درصد در سال 70 به 1/9 درصد در سال 75 و به سطح 12 درصد در سال 1380 رسید. از جمله عوامل موثر بر این افزایش نسبی ، تغییر نگرش جامعه به کار زنان و حاکم شدن امنیت شغلی برای آنان و برنامه ریزی دولت جهت افزایش اشتغال زنان به دنبال افزایش سطح تحصیلات آنان در این دوره بوده است . چرا که شواهد تجربی نشان می دهد با افزایش سطح تحصیلات زنان میل به فعالیت و نرخ مشارکت اقتصادی و اجتماعی در آنان افزایش می یابد . لذا با توجه به افزایش سطح و درصد فاغ التحصیلان زن به ویژه در سطح آموزش عالی انتظار می رود طی سالهای آینده نرخ مشارکت و عرضه نیروی کار زنان همچنان افزایش یابد. بنابراین با توجه به تغییر قابل ملاحظه نرخ مشارکت زنان و افزایش آن از سطح 8 درصد از دهه 60 به سطح 12 درصد در دهه 80 که یک تغییر و افزایش50 درصدی را نشان می دهد می توان گفت در مقایسه با تغییر نرخ مشارکت مردان از سطح 68 درصدی دهه 60 به سطح 61 درصدی در دهه 80 که تنها یک کاهش 10 درصدی را نشان می دهد یک تحول ساختاری در نرخ مشارکت زنان نسبت به مردان در ساختار نیروی کار کشور طی دو دهه اخیر حاصل شده است .

    به منظور بررسی بیکاری ساختاری ناشی از تحولات جمعیتی به واسطه تغییر نرخ مشارکت نیروی کار به ویژه نرخ مشارکت زنان طی دهه های مورد بررسی با استفاده از جداول (5-1) و (7-1) یعنی نرخ مشارکت نیروی کار و نرخ بیکاری به تفکیک مردان و زنان می توان نمودار (2-1) و (3-1) یعنی نمودار نرخ بیکاری و نرخ مشارکت کشور به تفکیک مردان و زنان را رسم نمود .

    جدول (7-1) نرخ بیکاری کشور به تفکیک مردان و زنان طی دوره (80-45) به درصد

    نمودار (2-1) و (3-1) نشان می دهد دوره 75-65 که همزمان با افزایش درآمدهای نفتی، پایان جنگ تحمیلی و آغاز دوره سازندگی یا ورود به دوره رونق اقتصادی است ، شاهد کاهش نسبی نرخ مشارکت نیروی کار از 39 درصد در سال 6 5 به سطح 4/35 درصد در سال 1375 هستیم. در این دوره کاهش نرخ مشارکت مردان از سطح 3/68 درصد در سال 65 به پائین ترین سطح خود طی دهه های مورد بررسی یعنی 8/60 درصد در سال 1375 بیشتر به دلیل گسترش انواع آموزشهای عالی و تأخیر ورود نیروی جوان مرد به بازار کار بوده است و از این رو نرخ بیکاری از 19/14 درصد در سال 65 به پائین ترین سطح خود طی دوره های مورد بررسی یعنی در حدود 9 درصد در سال 1375رسید . بنابراین با کاهش نرخ مشارکت نیروی کار نرخ بیکاری کشور نیز کاهش یافته است . البته تغییرات فرهنگی و اجتماعی جامعه نسبت به اشتغال زنان و به همراه افزایش سطح انواع آموزش و فارغ التحصیلی زنان تمایل ورود نیروی کار زن را افزایش داد و از سطح 2/8 درصد در سال 65 به سطح 1/9 درصد رساند . به دلیل رونق اقتصادی حاکم و ایجاد فرصتهای شغلی جدید برای زنان نرخ بیکاری آنان از سطح 48/25 درصد در سال 65 به سطح 35/13 درصد کاهش یافت به نحوی که تعداد شاغلین زن از 975 هزار نفر در سال 65 با 81 درصد افزایش به 1765 هزار نفر در سال 75 رسید و حتی تعداد بیکاران زن نیز از 333 هزار نفر در سال 65 به سطح 272 هزار نفر در سال 75 کاهش یافت (جدول 8-1 ).

    جدول (8-1) تعداد شاغلین و بیکاران زنان و نسبت آن به کل بیکاران طی دوره (80-45 ) به هزار نفر

    بدیهی است در صورت ثابت باقی ماندن نرخ مشارکت زنان در همان سطح 2/8 درصد سال 65 نرخ بیکاری زنان می توانست کمتر از 35/13 درصدی سال 75 باشد. لذا افزایش نسبی این نرخ در این دوره برای زنان اثر ناچیزی در ظهور بیکاری ساختاری تحولات جمعیتی ناشی از افزایش نرخ مشارکت زنان داشته است . در مقابل در دوره (80-75 ) با افزایش نسبی نرخ مشارکت نیروی کار از 4/35 درصد در سال 75 به سطح 1/37 درصد در سال 1380 ، نرخ بیکاری از حدود 9 درصد در سال 75 به بالاترین مقدار خود طی دهه های مورد بررسی یعنی 5/14 درصد در سال 1380 رسید و قدرمطلق بیکاران از یک میلیون و 456 هزار نفر در سال 75 به حدود دو میلیون و 475 هزار نفر در سال 80 افزایش یافت. نرخ مشارکت مردان طی این دوره تقریباً در سطح 61 درصد ثابت باقی ماند اما نرخ بیکاری آنان از 46/8 درصد سال 75 به سطح 34/13 درصد در سال 80 رسید . بنابراین نرخ بیکاری مردان در این دوره بدون تغییر در نرخ مشارکت آنان افزایش یافته است لذا افزایش بیکاری مردان در این دوره باید تحت تأثیر عوامل دیگری غیر از تحولات جمعیتی ناشی از نرخ مشارکت آنان باشد. در مقابل در این دوره نرخ مشارکت زنان از 1/9 درصد در سال 75 با افزایش قابل ملاحظه ای در یک دوره پنج ساله به سطح 12 درصد در سال 80 رسید. به عبارت دیگر عرضه نیروی کار زنان از حدود دو میلیون نفر در سال 75 به حدود سه میلیون نفر رسید که همزمان با این پدیده نرخ بیکاری زنان نیز از 35/13 درصد در سال 75 با افزایش قابل ملاحظه ای به سطح 8/18 درصد در سال 1380 رسید بر این اساس در حدود دو میلیون و چهارصد هزار نفر از آنان شاغل و 550 هزار نفر نیز بیکار بودند. همانطور که اشاره شد از مهمترین عوامل مربوط به افزایش نرخ مشارکت زنان افزایش سطح تحصیلات و فارغ التحصیلی آنان خصوصاً در سطح آموزش عالی است و همانگونه که انتظار می رفت نرخ مشارکت نیروی کار خصوصاً زنان از اوایل دهه 80 رو به افزایش نهاد و پیش بینی می شود نرخ بیکاری زنان طی سالهای آینده به بالای 20 درصد برسد . بنابراین پدیده افزایش نرخ مشارکت زنان به عنوان یکی از تحولات جمعیتی بر روی ساختار نیروی کار زنان چنان اثری داشته که تعداد بیکاران زن با یک افزایش صد درصدی از 272 هزار نفر در سال 75 به 549 هزار نفر در سال 1380 رسید لذا سهم قابل ملاحظه ای از بیکاران کشور را در این دوره زنان بیکار تشکیل می دهند . بنابراین هر چند در این دوره تحولات جمعیتی ناشی از افزایش نرخ مشارکت مردان چندان با اهمیت نیست اما در مقابل ، تحولات جمعیتی ناشی از افزایش نرخ مشارکت زنان بسیار با اهمیت است و به عنوان یک پدیده پایدار و در حال رشد در سالهای آینده به عنوان یک عامل موثر بر سطح بیکاری ساختاری کشور عمل خواهد کرد .

    بدین ترتیب تحولات سه دهه اخیر به ویژه نرخ رشد بالای سه درصدی در اوایل دهه 60 به همراه پوشش آموزش اجباری و رشد و گسترش آموزش عالی منجر به افزایش نسبی نرخ مشارکت نیروی کار زنان از 1/9 درصد در سال 1375 به حدود 12 درصد در سال 1380 شد به نحوی که عرضه نیروی کار با مدرک دانشگاهی با رشد متوسط سالانه 9/2 درصد از حدود یک میلیون و 810 هزار نفر در سال 1375 به حدود دو میلیون و 73 هزار نفر درسال 1380 رسید این در شرایطی بود که نرخ رشد شاغلین با مدرک تحصیلی دانشگاهی در این دوره تنها 5/0 درصد بوده است لذا تحولات مربوط به جوان شدن نیروی کار و دسترسی بیشتر به انواع آموزشها و همچنین تغییر نگرش نیروی کار زنان منجر به افزایش در ذخیره بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی از حدود 62 هزار نفر در سال 1375 به حدود 278 هزار نفر در سال 1380 شد .

    3-2-1. رفتار نیروی کار سالخورده کشور و بیکاری ساختاری تحولات جمعیتی

    آخرین پدیده مورد بررسی مربوط به بیکاری ساختاری تحولات جمعیتی در این مقاله پدیده نیروی کار سالخورده کشور است . نیروی کار سالخورده، از آن جهت قابل اهمیت است که خروج آنها به معنای فراهم ساختن فرصتهای شغلی برای نیروی کار تازه وارد به ویژه فارغ التحصیلان دانشگاهی است . برای نیروی کار سالخورده تعاریف گوناگونی قابل ارائه است اما آنچه در اینجا مورد توجه است نیروی کار سالخورده، گروه سنی است که حد اقل برای یک دوره 45 ساله در بازار کار به عنوان عرضه کنندگان کار عمل کرده و انتظار می رود پس از این دوره ، نرخ مشارکت و تمایل آنان به نسبت قابل ملاحظه ای کاسته شود .

    گروه سنی مربوط به سالخوردگان را می توان از سن 60 سال به بالا تعریف نمود البته این انتخاب گروه سنی می تواند از سن 65 سال به بالا و یا حتی 70 سال به بالا هم انتخاب شد، اما توجه به این نکته ضروری است که در تحلیل پدیده بیکاری ساختاری تحولات جمعیتی ، مهم چگونگی تغییر آن در طی زمان است . مثلاً کاهش نرخ مشارکت گروه های سنی بالای 60 سال به معنای خروج بخشی از نیروی های کار درون بازار است و عدم کاهش و یا حتی افزایش آن به معنای تمایل آنان جهت حضور در بازار کار است لذا بررسی رفتار نیروی کار سالخورده که به عنوان بخشی از نیروی کار درونی در خصوص ماندن یا خارج شدن از بازار کار عمل می نماید بسیار با اهمیت است .

    جدول ( 6-1 ) نشان می دهد نرخ مشارکت مردان بین 64-60 سال کشور طی سالهای 80-1345 تغییر چندانی نیافته است و در سطح 75 درصد با نوسانات ناچیز مانده است، نرخ مشارکت مردان بالای 65 سال نیز طی همین دوره با افزایشی نسبی از 48 درصد سال 1345 به سطح 54 درصد در سال 1380 رسیده است . در صورتی که شواهد تجربی نشان می دهد در طی زمان به لحاظ افزایش بهره وری و سطح درآمدی نیروی کار، انباشت درآمدهای گذشته افزایش خواهد یافت و به دنبال آن، در گروه سنی سالخورده نرخ مشارکت و تمایل آنان جهت حضور در بازار کار کاهش می یابد . بنابر این عدم تغییر و بالا باقی ماندن نرخ مشارکت نیروی کار مردان طی دوره 80-1345 و حتی افزایش نسبی آن برای گروه سنی بالای 65 سال بیانگر شرایط درآمدی و اقتصادی حاکم بر کشور است که باعث می شود نیروی کار سالخورده مجبور به حضور در بازار کار شود . لذا کاهش نیافتن نرخ مشارکت و خارج نشدن نیروی کار سالخورده مرد ، به عنوان بخش قابل ملاحظه ای از نیروی کار درونی که در سال 1380 بر اساس جدول (9-1 ) معادل دو میلیون و 686 هزار نفر فرصت شغلی را اشغال کرده، در میزان ذخیره بیکاری کشور طی دوره های مورد بررسی با اهمیت است .

    با استفاده از جدول (6-1) می توان گفت نرخ مشارکت زنان بین 64-60 سال کشور طی دوره 80-1345 از حدود 8 درصد در سال 45 به سطح 4 درصد در سال 1380 کاهش یافته است و همچنین نرخ مشارکت زنان بالای 65 سال نیز از حدود 5 درصد در سال 45 به سطح 3 درصد در سال 1380 رسیده است . بنابراین نرخ مشارکت نیروی کار سالخورده زنان کشور نسبت به سایر کشورهای مشابه و حتی توسعه یافته بسیار پایین است و حتی دارای کاهش نسبی نیز بوده و از این نظر طی دوره های مورد بررسی شاهد افزایش تمایل خروج نیروی کار زنان بالای 60 سال کشور از بازار کار هستیم لذا بر خلاف نیروی کار سالخورده مردان ، نیروی کار سالخورده زنان در ذخیره بیکاری کشور دارای اثر انباشتی نبوده است .

    جدول (9-1 ) تعداد شاغلین سالخورده کشور طی سالهای 80-1345 به تفکیک زن و مرد ( به هزار نفر )

    منبع : با استفاده از سالنامه آماری سال 1381

    جدول (10-1) یعنی نسبت شاغلین سالخورده به ذخیره بیکاری کشور طی سالهای (80-1355 ) از این جهت با اهمیت است که نشان می دهد طی دو دهه اخیر این نسبت افزایش یافته است به عبارت دیگر قدر مطلق تعداد شاغلین سالخورده کشور نسبت به ذخیره بیکاری کشور یعنی بیرونی های بازار کار در حال افزایش بوده است . لذا رفتار نیروی کار سالخورده به عنوان بخشی از نیروی کار درونی در تغییر ذخیره بیکاری و تعداد بیرونی ها بسیار با اهمیت است به ویژه در شرایطی که تعداد کل بیکاران فارغ التحصیل دانشگاهی بسیار کمتر از کل شاغلین سالخورده کشور است به عبارت دیگر با مقایسه جدول (1-1) که تعداد کل بیکاران با مدرک دانشگاهی در سال 1380 را نشان می دهد و جدول (10-1) که تعداد شاغلین سالخورده کشور را نشان می دهد می توان گفت نسبت بیکاران با مدرک دانشگاهی به تعداد شاغلین سالخورده کشور چیزی در حدود 2/11 درصد است. به عبارت دیگر حداقل خروج 10 درصد شاغلین سالخورده یعنی چیزی معادل 283 هزار نفر می تواند ذخیره بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی را که معادل 278 هزار نفر در سال 1380 بوده است به شدت کاهش دهد لذا از این جهت تأثیرات به رفتار نیروی کار سالخورده کشور بر روند جریان خروج از ذخیره بیکاری بسیار با اهمیت است .

    3-1 ساختار تقاضا و بازارکار

    جدول (11-1) نشان می دهد سهم اشتغال بخش خصوصی از 4/86 درصد از کل شاغلین در سال 45 به 5/80 درصد در سال 55 کاهش یافته و در مقابل سهم شاغلین بخش عمومی از 3/9 درصد در سال 45 به 19 درصد در سال 55 افزایش یافته است . در این دهه که نرخ بیکاری در حدود 10 درصد بوددولت نقش مهمی در تحولات مربوط به تقاضای کار و ایجاد اشتغال داشته است . به عبارت دیگر فرصتهای شغلی ایجاد شده در کشور به ویژه در بخش خدمات بیشتر به دلیل افزایش هزینه های دولتی در این دهه بوده است .

    جدول (11-1) توزیع نسبی شاغلین به تفکیک بخش خصوصی و عمومی طی سالهای 80-1345

    با استفاده از جدول (11-1) می توان نتیجه گرفت طی دوره ( 55 - 45 ) یک تحول ساختاری در بازار کار به واسطه افزایش نقش مستقیم دولت در ایجاد فرصتهای شغلی به وجود آمده زیرا در این دوره بخش عمومی بیش ا زیک میلیون فرصت شغلی ایجاد نموده است و سهم آن از 3/9 درصد در سال 45 به 19 درصد از کل اشتغال در سال 55 رسید . بنابراین در مقابل رشد 5/1 درصدی افزایش اشتغال بخش خصوصی ، اشتغال بخش عمومی معادل 2/15 درصد در این دهه افزایش یافته است . بعد از این دهه نیز ، نقش مستقیم دولت در تقاضا و ایجاد فرصتهای شغلی روز به روز افزایش یافت و در سال 1370 به سطح 2/33 درصد از کل اشتغال رسید و در مقابل سهم بخش خصوصی از 4/86 درصد در سال 45 به سطح 65 درصد از کل اشتغال در سال 1370کاهش یافت . نکته قابل توجه آن است که بیشتر فارغ التحصیلان دانشگاهی در این دوره توسط دولت جذب شده اند تنها حدود چهار درصد از کل بیکاران فارغ التحصیلان دانشگاهی بوده اند. بدین ترتیب این دهه با افزایش حضور دولت ، تقاضای نیروی کار برای فارغ التحصیلان دانشگاهی به شدت افزایش یافت .

    جدول (12-1) اشتغال ایجاد شده به همراه درصد تغییر سالانه آن به تفکیک بخش عمومی و خصوصی طی دوره 80-1345

    جدول (11-1) بیانگر آن است که در دوره (80-75 ) سهم اشتغال بخش عمومی از حدود 29 درصد به حدود 22 درصد کاهش یافته است و در مقابل سهم شاغلین بخش خصوصی از حدود 67 درصد سال 75 با افزایش قابل ملاحظه ای در سال 80 به سطح 78 درصد افزایش یافته است .

    جدول (12-1) نشان می دهد بخش عمومی در دوره 80-75 با رشد منفی2/2 درصد 462 هزار فرصت شغلی خود را از دست داد. در خصوص کاهش شدید شاغلین بخش عمومی طی دوره 80-75 باید گفت یک دلیل اصلی مربوط به محاسبه نشدن کارکنان شرکتهای دولتی است که سهم دولت در آنها کمتر از 50 درصد بوده و یا شرکتهای وابسته به دولت که بر اساس ضوابط و مقررات جدید به صورت خصوصی اداره شده و یا به نوعی خصوصی نامیده شدند . در هر صورت توقف ایجاد اشتغال به ویژه جذب نشدن فارغ التحصیلان دانشگاهی توسط دولت طی یک دهه اخیر منجر به انباشت بیشتر بیکاران با مدرک دانشگاهی شده است به نحوی که جدول (13-1) نشان می دهد طی دوره 80-75 نرخ رشد اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی تنها در حدود نیم درصد بوده است و این گروه از شاغلین از سطح یک میلیون و 749 هزار نفر در سال 75 با تغییر ناچیز در سال 1380 به یک میلیون و 795 هزار نفر رسید و بدین ترتیب همانطور که جدول ( 14-1 ) نشان می دهد سهم بیکاران فارغ التحصیل دانشگاهی از 2/4 درصد از کل بیکاران به سطح 2/11 درصد در سال 1380 افزایش یافت .

    جدول (13-1) تعداد شاغلین کل کشور و شاغلین و عرضه نیروی کار با مدرک تحصیلی دانشگاهی طی دوره ( 80-75 ) به هزار نفر

    سال

      تعداد کل شاغلین

    متوسط تغییر سالانه

    تعداد شاغلین با مدک تحصیل دانشگاهی

    متوسط تغییر سالانه

    تعداد کل عرضه نیروی کار با مدرک دانشگاهی

    متوسط تغییر سالانه

    1375-1380

     14572-16776

     -3%

     1749- 1795

     5/0%

     1810-2073

     9/2%

    مرکز آمار ایران ، سالنامه آماری سالهای 1376و1381

    جدول ( 14- 1 ) توزیع نسبی جمعیت شاغل و بیکار ( جویای کار ) 10 ساله و بیشتر بر حسب وضع سواد و تحصیلات طی سالهای 80-1376

    4-1 جمع بندی و نتیجه گیری

    بدین ترتیب مشاهده می شود از یک سو تحولات جمعیتی ناشی از جوان شدن جمعیت و افزایش نرخ مشارکت زنان منجربه افزایش عرضه شدید نیروی کار به ویژه فارغ التحصیلان دانشگاهی شده است و از سوی دیگر با تغییر در کارکرد نقش دولت در ایجاد اشتغال و جذب فارغ التحصیلان دانشگاهی از دهه 70 به بعد و ناتوانی بخش خصوصی در جذب بیکاران به ویژه فارغ التحصیلان دانشگاهی، طی دوره 80-75 سهم بیکاران دارای مدرک دانشگاهی از 2/4 درصد به 2/11 درصد افزایش یافته است .

    بنابراین سه تغییرساختاری مربوط به تحولات جمعیتی یعنی جوان شدن جمعیت، افزایش نرخ مشارکت زنان و عدم خروج نیروی کار سالخورده کشور باعث شده عرضه نیروی کار، مستقل از سطح دستمزدها بطور مستمر فزونی یابد . لذا جهت تعدیل مازاد و تنظیم عرضه نیروی کار متناسب با تقاضا در چارچوب بیکاری ساختاری ناشی از جوان شدن جمعیت به عنوان یک پدیده اجتماعی، افزایش افقی و عمودی آموزش عالی می تواند منجر به تاخیر نسبی برای این گروه از جوانان جهت ورود به بازار کار شده در کوتاه مدت فرصتی را جهت برنامه ریزان به منظور اتخاذ راهکارهای مناسب در آینده فراهم سازد .

    درباره افزایش نرخ مشارکت زنان که یک پدیده دیگر در تحولات جمعیتی است می توان عوامل گوناگون اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی آن را تحت تأثیر قرار می دهد بنابراین مجموعه اقدامات و راهکارها باید حداقل متوجه هر سه حوزه مورد اشاره باشد زیرا به نظر می رسد اقدام موثری جهت کاهش و حداقل کنترل نرخ مشارکت زنان در کوتاه مدت وجود ندارد . این پدیده به عنوان یک تغییر و واقعیت فزاینده اثر خود را بر عرضه نیروی کار در بازار کار خواهد داشت پس مجموعه سیاستها و راهکارها در کوتاه مدت نیز باید به این مسئله توجه داشته باشند .

    رفتار سالخوردگان و خارج نشدن آنان از بازار کار بعنوان یک عامل موثر بر تحولات جمعیتی و عرضه نیروی کار بسیار با اهمیت است، زیرا همانطور که در جدول (10-1 ) مشاهده شد نسبت تعداد شاغلین سالخورده به ذخیره بیکاری معادل 14/1 است لذا هرگونه تغییر و کاهش در نرخ مشارکت این گروه از متقاضیان کار اثر قابل ملاحظه ای بر سطح ذخیره بیکاری دارد و فراهم ساختن شرایط لازم جهت خروج داوطلبانه این گروه می تواند در کاهش ذخیره بیکاری بسیار موثر باشد. همچنین تغییر در مجموعه قوانین و مقررات مربوط به جذب تازه واردان جوان می تواند اولویت استخدام را از نیروی کار سالخورده که دارای حداقل نرخ بیکاری است به سمت نیروی کار جوان که دارای بالاترین نرخ بیکاری است تغییر دهد. بنابراین تجدید نظر در مجموعه قوانین و مقررات مربوط به استخدام نیروی کار جوان به ویژه فارغ التحصیلان دانشگاهی در این شرایط باید مورد توجه قرار گیرد .

    در خصوص تقاضا برای به کار گیری فارغ التحصیلان دانشگاهی ملاحظه شد نقش دولت به عنوان بزرگترین جذب کننده فارغ التحصیلان دانشگاهی طی سالهای اخیر به شدت تغییر یافته است ، این در شرایطی است که هیچ تقاضای جایگزین و موثری جهت کاهش تقاضای دولت برای جذب فارغ التحصیلان دانشگاهی به وجود نیامده، لذا مجموعه اقداماتی همچون رفع موانع جهت افزایش تقاضای بخش خصوصی و یا تجدید نظر در مجموعه قوانین و مقررات مربوط به امنیت سرمایه و چگونگی استخدام نیروی کار و همچنین تجدید نظر در نظام آموش عالی متناسب با تقاضای بازار کار می تواند از طریق کاهش در عدم تطبیق مهارتها و همچنین افزایش فرصتهای شغلی جدید بسیار موثر باشد . از دیگر اقدامات تغییر در ساختار دستگاههای دولتی است به نحوی که به جای برقراری موانع و محدودیت، جهت گیری آنها به فراهم ساختن بستر مناسب جهت حمایت از سرمایه های کوچک و ارائه اطلاعات لازم جهت ایجاد مشاغل جدید که مبتنی بر سرمایه های انسانی است تغییر یابد . شایان ذکر است علاوه بر آنچه گفته شد جذب سرمایه های خارجی نیز می تواند در جهت جبران تقاضای دولت در بازار کار موثر باشد .

    بنابر این مجموعه اقدامات باید از یک سو در جهت تعدیل و کنترل عرضه نیروی کار باشد و از سوی دیگر تقاضای جایگزین دولت برای فارغ التحصیلان دانشگاهی را به همراه آورد . لذا تجدید نظر در ساختار بازار کار و همچنین شرایط حاکم بر آن جهت تسویه و رفع عدم مازاد عرضه و کمبود تقاضا برای استخدام فارغ التحصیلان دانشگاهی، در چارچوب نظریات بیکاری ساختاری بسیار با اهمیت است ، چرا که این دسته نظریات با توجه به عوامل شکل دهنده عرضه و تقاضا و شرایط حاکم بر بازار کار تلاش می مایند کارکرد و مزایای واقعی اشتغال را بر اساس بازار کار و در چارچوب نظام مبتنی بر بازار فراهم سازند .

    یادداشت ها

    (1) عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور، رشته علوم اقتصادی

    [1] - David Lilien’s (1982)

    [2]- Jeffry Parker (1982)

    [3] - Kevin murphy (1987)

    [4] - Stephen Davis ( 1987)

    [5] - Peter.E.Hart (1983)

    [6] - Katerin Abraham ( 1986)

    [7] - Robet Topol (1987)

    [8] - بر اساس گزارش بانک مرکزی جمعیت فعال و شاغل کشور در سال 1380 به ترتیب معادل 1/19 و 1/16 میلیون نفر بوده که بر این مبناء ذخیره بیکاری کشور در سال 1380 در حدود 3 میلیون نفر بوده است .

    [9]- Mincer (1962)

    [10] - Kostler (1966)

    [11] -Becker (1965)

    [12] - Standing (1983)

    13- تعداد افزایش اشتغال بخش خصوصی در این دوره 4 هزار نفر محاسبه شده است این در شرایطی است که در این دوره 458 هزار نفر شاغلین اظهار نشده وجود داشته و از آنجا که تعداد شاغلین بخش عمومی بر اساس آمار مشخص است . لذا به نظر می رسد بخش عمده ای از شاغلین اظهار نشده جزء شاغلین بخش خصوصی باشند .

    14- کاهش شدید شاغلین بخش عمومی طی دوره 80-75 بیشتر به دلیل تغییر در تعریف برخی از شرکتهای وابسته به دولت است زیرا در این دوره کلیه شرکتهای با سهم کمتر از 50 درصد سهام دولتی خصوصی تعریف شده اند .

    15- اختلاف سر جمع با اجزای آن ، مربوط به تعداد جمعیت شاغل 10 ساله و بیشتر غیر ساکن است که تفکیک وضع شغلی آنان نامشخص بوده و در جمع کل منظور شده است . لذا با احتساب جمع اجزای کل اشتغال ایجاد شده طی 55-45 برابر با یک میلیون و 948 هزار نفر با 7/2 درصد افزایش سالانه می باشد .

    کتابنامه :

    1 مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 55، 56، 57

    2- مرکز آمار ایران سالنامه آماری سال 1376 و 1381

    1 –Becker, Gary, S, “ A Theory of the Allocation of time ”

    Economic Journal 75 , 1965 .

    2-Hart , Peter E , “ Types of structural unemployment in the United Kingdom” , International Lobar Review , Vol 122 , No 2 ,1983 .

    3-Killingsworth , Mark R and , Heckman , James , J , “ Female Labor Supply: A Survey “ , Handbook of Labor Economics , Vol I , 1986 .

    4- Mincer , Jacob , “ Labor Force Participation of marrid Women : a Study of Labor Supply ” Aspects of Labor Economics . National Bureau of Economic Research , Princeton University Press , 1962 .

    5-Parker,Jeffry,”Structural Unemployment in the United States : The effects of interindustry and interregional dispersion ” , Economic Inquiry , Vol 30 , January 1992 .

    6-Zoega Gylif, “Education and Natural Rate of Unemployment,” Oxford Economic papers, Oxford University press, Vol 52, 2000.




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:31 AM   |  

    گامی به سوی نهادینه کردن وجدان کاری در سازمانها

    منابع مقاله:

    فصلنامه معرفت، شماره 17، منطقی سعادتی، محسن؛


    مقدمه

    مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای، در پیام نوروزی سال 1373 فرمودند:

    «ملت ایران، در حال پدید آوردن یک تمدن است. پایه تمدن بر صفات تکنولوژی و علم نیست، پایه اصلی تمدن بر فرهنگ و بینش، معرفت و کمال فکری انسان است. این است که همه چیز را برای یک ملت فراهم می کند و علم را برای او به ارمغان می آورد.»

    معظم له با محور قرار دادن دو عنوان وجدان کاری و انضباط اجتماعی، سوگیری این تمدن را بیان کرده و برای رفع معضلات جامعه به بازبینی فرهنگ کار اشاره نموده و روند نظریه های سازمانی مقبول را برای جامعه ما مشخص کرده و فرمودند:

    «هر کس و در هر کجا که هستیم، وجدان کاری را در کاری که بر گردن گرفتیم و تعهد کردیم رعایت کنیم، چه این کار شخصی یا کاری برای نان درآوردن باشد و چه کاری اجتماعی و مردمی و مربوط به دیگران باشد; همانند کارهای مهم اجتماعی و مسؤولیت های کشوری. همه این امور را با برخورداری از وجدان کاری انجام دهیم، آن را خوب و دقیق و کامل و تمام انجام دهیم و به تعبیرمعروف، برای کار سنگ تمام بگذاریم. اگر ملتی دارای وجدان کار باشد، محصول کار او خوب خواهد شد و وقتی محصول کار نیکو شد وضع اجتماعی بطور قطع بهبود پیدا خواهد کرد.»

    نارسائی تئوری های سازمانی در حل معظلات اداره انسان، بیانگر این نکته است که در طراحی تئوریها به خصوصیات فرهنگی و اعتقادی انسانها توجه کافی نشده است. از این، صاحب نظران و اندیشمندان باید درصدد ارائه نظریه های مناسب با نظام فرهنگی جامعه ایران باشند. چنین کاری علی رغم دشواری، نتایج ثمربخشی را در پی خواهد داشت.

    عصر ما را عصر سازمان و انسان امروز را انسان سازمانی نامیده اند. اما آدمی در سازمان، همچون بازیگری بی هویت در دست سردمداران است. در حالی که، باید بنیانهای فکری و فرهنگی هر سازمان بر مبنای رشد و تعالی انسان به سوی یگانه آفریدگار جهان بناگردد. ازاین رو، به نظر می رسد، مفهوم "وجدان کاری"، سازمانها را در رسیدن به این هدف متعالی، یاری رسانده و هویت مناسب را برای انسانها به ارمغان می آورد.

    مفهوم وجدان

    وجدان یا خودآگاهی [conscience] را از دیدگاههای فلسفی، اخلاقی، اجتماعی و... می توان مورد بررسی قرار داد. اما وجدان مورد نظر ما، در این بحث وجدان اخلاقی است که از قداست و ارزش خاصی در همه اعصار و نزد همه ملل، برخوردار می باشد.

    وجدان، دارای جهات گوناگونی است: از یک سو، متوجه شناخت خوب وبد است وازسوی دیگر، تحریک به سوی بایستگی و یا بازداری از نبایستگی است. (1) به بیان دیگر، وجدان را این گونه تعریف می کنیم: «انسان پس از آنکه موقعیت خود را در برابر حادثه ای دریافت، کششی درونی به سوی تشخیص خود می یابد.» (2)

    شایان ذکراست که انسانها از دیدگاه فلسفی، دارای واقعیت مستقلی به نام «وجدان » نیستند، بلکه آنچه به وجدان نسبت داده می شود; «نوعی نگرش نسبت به ادراکات عقلی » است. امروزه، بازنگری در وجدان، متفکران را به کنکاش دیگری واداشته است. زیرا علم و دانش با اینکه روشنایی بخش ذهن بشر و هموار کننده زندگی اوست، ولی هرگز نمی تواند به تنهایی و جدای از وجدان آدمی، موجب شخصیت و تعالی بشر گردد.

    انسان، در دوران زندگی خود با توجه به عوامل گوناگون و مؤثر تربیتی، فرهنگی، محیطی و... ایده آلی را برای آینده در نظر گرفته و فعالیتهای روزمره خویش را با توجه به آن غایت تنظیم می کند. بر این اساس، نه تنها سرپیچی وی از این مسیر امری نامعقول است بلکه با توجه به ایده و هدفی که اختیار کرده است، سیره نظری و عملی او باید در جهت ایده مفروض باشد. لذا، انسان همواره یک فعالیت درونی (که در رابطه با وجدان آدمی است) برای دستیابی به آن ایده پیشه خود می کند، به گونه ای که چنین انسانی حتی ناآگاهانه برای فعالیتهای جسمی و روانی خویش مراقبات و محاسباتی دارد. پس باید گفت: شاخص نزدیکی و دوری انسان نسبت به ایده اش و حتی محرک او، همان وجدان است.

    فعالیت وجدان، همانند سایر پدیده های روانی، پدیده ای شخصی و متغیر است که از عوامل خاصی برانگیخته می شود و از این روست که از وجدان تعبیرهای گوناگونی از قبیل، قاضی امین، راهنمای مطمئن، شکنجه دیده یا شکنجه گر به چشم می خورد.

    به طورکلی، دونوع کار به وجدان نسبت داده می شود:

    1- درک کردن; مانند اینکه گفته می شود: وجدان من می گوید: «باید این کار را انجام دهم.»

    2- قدردانی و سرزنش کردن; یعنی وجدان آدمی از یک سو، انسان را در مقابل کارهای بدش سرزنش کرده و به او احساس ناراحتی دست می دهد و از سوی دیگر، در برابر کارهای نیکش قدردانی و ستایش کرده و از آن، احساس رضایت و خشنودی می کند.

    این احساس خشنودی یا ناراحتی از ارزشی، که فرد برای ایده خود قائل است، سرچشمه می گیرد. به تعبیر دیگر، هر اندازه ایده در نزد فرد از ارزش بیشتری برخوردار باشد به همان نسبت به انسان خشنودی یا نارضایتی دست می دهد. پذیرفتن اینکه کاری خوب است; بدین معناست که انجام دادنش برای فرد کمال و ارزشی را بوجود می آورد; خواه آن کمال مادی باشد یا معنوی، چنانکه اگر فردی کار بدی مرتکب شود احساس می کند که ارزشی را از دست داده و نقصی را به خود وارد کرده است.

    مفهوم وجدان کاری

    سازمانها، در روند حرکت خود به سوی اهداف خویش، همواره با موانع گوناگونی روبرو می شوند که آنها را از رسیدن به آن اهداف باز می دارد. پذیرش این واقعیت، ضرورت بکارگیری مکانیزمهایی را آشکار می سازد که همواره ضامن و حافظ بقای اهداف سازمان باشند. یکی از این مکانیزمها، "وجدان کاری" است که برخاسته از فرهنگ دینی و ملی ماست. وجدان کاری، بازگو کننده انگیزه ای درونی است که هر فرد با توجه به آن و با شناخت کامل نسبت به وظایف محوله درصدد انجام بهینه کار خویش برمی آید.

    بنابراین، ملکه ای که بر طبق آن کاری بدون احتیاج به محرکهای خارجی، با دقت و کامل انجام گیرد برخاسته از «وجدان کاری » بشمار می آید یعنی ناشی از حالت روانی ثابتی است که در فرد نهفته می باشد. به عبارت دیگر، در وجدان کاری، شخص با الهام گرفتن از یک ملکه نفسانی به انجام درست و شایسته کار می پردازد. خاستگاه چنین حالتی در نهان فرد می تواند عوامل متعددی باشد. گاه، متاثر از پایبندی انسان به اصول و ارزشهای شرعی است و چون او خداوند را در همه جا حاضر می بیند به انجام درست کار می پردازد و گاه، تحت تاثیر ارزشها و باورهای انسانی است; بدین معنا که فطرت آدمی با قطع نظر از اعتقادات مذهبی با انجام کارهای ناشایست و غیرانسانی سازگاری ندارد و در این راستا، شخص نادرست انجام دادن کار را نوعی خیانت می پندارد و گاه نیز، خاستگاه وجدان کاری مجموعه ای از تجربه های فردی است. زیرا او به مرور دریافته است که دنیا دار مکافات است; اگر امروز را با کم کاری و نادرست انجام دادن کار سپری کند، روز دگر از راه خواهد رسید که دیگری چنین خیانتی را نسبت به او روا می دارد. به فرمایش مولوی:

    این جهان کوه است و فعل ماندا سوی ما آید نداها را صدا از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو ز جو

    لازم به ذکر است که مفهوم وجدان کاری، برخلاف تصور بعضی از افراد، نه تنها مترادف با بهره وری نیروی انسانی نیست، بلکه بسیار فراتر از آن است. بهره وری نیروی انسانی، بدنبال سنجیدن نسبت بین واحدهای برون داد (output) منابع انسانی با واحدهای درون داد (input) آن هستند (3) و بر این باوراست که نه تنها از نیروی انسانی استفاده بهینه شود، بلکه تاکید بر بازداری از به هدر رفتن نیروی انسانی است. اما در وجدان کاری تنها هدف اصلی رسیدن به افزایش تولید و استفاده بهینه از منابع انسانی نیست. بلکه در صدد تکامل و رشد نیروی انسانی، در کنار شکل گیری بهینه تولیدات و خدمات می باشد. در حقیقت، انسان کانونی به شمار می آید که کلیه فعالیتهای اقتصادی، سیاسی و... در جهت رشد و شکوفایی وی قرار می گیرد.

    افراد، با توجه به مفهوم وجدان کاری، در سازمانهابه گونه ای تربیت می یابند که بدون ترس از سرپرستان و از روی میل و رغبت به انجام کار پرداخته واز کم کاری و طفره رفتن از وظیفه محوله متنفرند. در حقیقت، هر فردی بدون شم داشت به پاداش و توجه دیگران، وظیفه خویش را به درستی انجام می دهد و این کار را موجب کمال خود دانسته و از انجام مطلوب کار احساس آرامش می کند.

    با حاکمیت وجدان کاری، شخص درصدد نیست که بقول پیتر دراگر با کم کاری و بی مبالاتی و نیرنگ، دستمزدی مساوی با سایرین بگیرد (4) بلکه ملاک او برای انجام کار، وجدان می باشد; یعنی او با درست انجام دادن کار ضمن اینکه به منافع مادی خود دست می یابد، وجدان خود را خرسند می سازد.

    بنابراین، وجدان کاری را این گونه تعریف می کنیم: «حالت ثابت درونی که شخص را به انجام دقیق کار، با میل و رغبت و اشتیاق ترغیب می کند». در نتیجه، باید مدیران بابه کارگیری وجدان کاری در سازمان، فرهنگی را فراهم آورند تا اگر فردی کارش را نادرست انجام داد نه تنها در برابر وجدان خویش شرمنده گردد بلکه به عذاب وجدان دچار شود. به دیگر بیان، باید با استفاده کافی از ابزارهای مادی و معنوی، فرهنگی را در سازمان ایجاد کنیم تا انجام دادن کار، خوب یا بد آن، ناشی از عوامل خارجی نگردد، بلکه از انگیزه های درونی و روانی فرد سرچشمه گیرد. براین پایه بنیادین است که می توان بفرمایش مقام معظم رهبری تمدن جدیدی را در جهان پدید آورد. اگر چه دستیابی به چنین ایده آلی دشوار به نظر می آید، اما کاری شدنی است که در ضمن، شناسایی، طراحی و به اجرا درآوردن مکانیزمهای لازم، به تلاش خستگی ناپذیر و فراگیری نیازمند است و این مهم، جز با همیاری دست اندرکاران مسائل اخلاقی، روانی، اجتماعی و اقتصادی میسر نیست. در این نوشتار، در صددیم تا با ارائه راهبردهایی، اولین گامهای خویش را در این امر مهم برداریم.

    شاخص های وجدان کاری

    برخی سخن گفتن از مسائل معنوی و اخلاقی را، بحث غیر علمی می پندارند و بر این باورند که ورود در باب وجدان کاری و توصیه های اخلاقی تنها لایق مجامع وعظ و خطابه می باشد. چرا که در نظر آنان هر آنچه از جهت کمی قابل اندازه گیری نبوده و یا از امور کاربردی محسوب نشود، زیبنده اصطلاح "علم" نیست. بر اساس این اندیشه، بخش مهمی از مسائل عاطفی، تربیتی، رفتار سازمانی و... که غیر قابل اندازه گیری اند، مشمول تعریف علم نمی شود. مگر اینکه برای "علم" گستره بیشتری در نظر بگیریم.

    ولی حتی با پذیرفتن این معیار برای علمی بودن می توان گفت: موارد یاد شده هم قابل تبدیل به مسایل کمی اند و هم کاربردی اند. بنابراین، می توان بحث وجدان کاری را که از مسایل روانی و اخلاقی به شمار می آید در جای مناسبی از مباحث علمی قرار داد. بدین جهت که با فراگیر شدن وجدان کاری بازده کار افزایش یافته و از هزینه های کنترل، نظارت، مواد اولیه و ضایعات کاسته می شود.

    اکنون،به ارائه شاخص های وجدان کاری می پردازیم. دراین راستا، شناخت کافی از کار و هدف از انجام آن، امری ضروری به نظرمی آید. زیرا با وجود چنین شناختی، می توان ملاک و معیار مناسب و همگنی را ارائه داد.

    به طورکلی می توان گفت: هدف از کار، در دیدگاه عقل و شریعت اسلامی، پیشرفت مادی و معنوی در جنبه های گوناگون فردی و اجتماعی است. در حقیقت، از سویی، فردبا کارکردن هم خود را ساخته و هم به امکانات مالی جدید دست می یازد و دیگران نیز از نتیجه کار او بهره مند می شوند. (5) از سوی دیگر، آدمی با توجه به زیانهای فردی و اجتماعی ناشی از بیکاری به حکم عقل از آن پرهیز می کند.

    درفرهنگ اسلامی نیز ازکاربه عنوان وظیفه یاد می شود. ازاین روی، در پرتو این عنوان ارزشی، دشواریهای کاری، برای آدمی جلوه ای نداشته و همه تلاش خود رابرای رسیدن به هدف موردنظر به کار می برد و در صورتی که دسترسی به هدف برای او میسر نشد، دچار سرخوردگی و بیهودگی نمی شود. زیرا به فرمایش امام راحل رحمه الله «ما مامور به وظیفه ایم، نه مامور به نتیجه ».

    بنابراین، آدمی همواره با انجام کار، احساس کامیابی و خشنودی می کند، خواه به هدف برسد و یا نرسد. براین اساس، فردی که کار خود را درست و دقیق انجام دهد، وجدان خود را راضی و خرسند می یابد.

    با ژرف نگری در مطالب یاد شده، می توان شاخص هایی را برای وجدان کاری ارائه داد. به بیان دیگر، می توان گفت: در اغلب مواردی که چنین شاخص هائی مشاهده شود، می توان، پی به وجود «وجدان کاری » برد.

    شاخص ها: احساس سودمندی کار

    اگر تلاش کارکنان در سازمان، در جهت برآوردن نیازهای فردی و اجتماعی انسانها باشد، افراد احساس می کنند که در پیشرفت جامعه می توانند نقش به سزایی ایفا کنند و از این رو، با جدیت و اشتیاق تمام به کار می پردازند.

    لذت بردن از کار

    هنگامی فرد می تواند فعالیتهای خویش را در جهت باورهایش شکل دهد که از انجام کار خویش لذت برده و برای کار دل بسوزاند.

    نیاز اندک به کنترلهای خارجی

    انجام کار و تداوم آن، با وجود انگیزه های قوی درونی و روانی، احتیاج اندکی به کنترلهای خارجی دارد. زیرا فرد ناخودآگاه اقدام به خودکنترلی (selfcontrol) می کند.

    راضی انگاشتن خداوند و مردم

    افرادی که خداوند را ناظر بر اعمال خود می دانند، نه تنها خود را در برابر خدا که در برابر مردم نیز مسؤول می دانند; همه توان و امکانات خود را بسیج کرده تا به واسطه خدمتگزاری به مردم، جلب رضایت و خشنودی پروردگار کنند.

    عجین شدن با کار

    در فردی که فعالیت در محیط کار را، بخشی از زندگی شخصی خویش به شمار می آورد و فعالیت خود را با ساعت کاری محصور نکرده و فراتر از مقررات اداری تلاش می کند، می توان جلوه ای از وجدان کاری یافت.

    حداقل مقررات و ضوابط

    وضع مقررات، غالبا برای بهتر انجام دادن کار است. در حالی که اگر پیشرفت کار در سازمان با حداقل مقررات و ضوابط میسر شود، حکایت از وجدان کاری در محیط کار می کند.

    نوآفرینی و خلاقیت

    با وجود انگیزه ثابت روانی برای انجام بهتر کار، همواره افراد در صددند راه بهتری برای رسیدن به اهداف خویش ارائه دهند.

    البته، می توان شاخص های دیگری از قبیل: حضور به موقع بر سر کار، کاهش غیبت، افزایش بازدهی و... که در محیط کار حکایت از وجدان کاری می کند، ارائه داد.

    بر مدیران است تا در فعالیتهای زیردستان و واحدهای تحت پوشش خویش، به دقت نگریسته تا معلوم شود در چه بخشی از سازمان، این شاخص ها وجود دارند و تا چه اندازه رشد کرده اند و چگونه می توان درصدد تقویت آن واحد یا پرسنل برآمد.

    شناخت معیارهای وجدان کاری حداقل دو خاصیت عمده دارد:

    الف) آسیب شناسی سازمانی

    مدیران بامعیارهای یادشده به نقاط ضعف و قوت سازمان خود پی می برند و در این راستا می توانند وضعیت کنونی سازمان خویش را با گذشته اش یا با سازمانهای مشابه مورد بررسی و مقایسه قرار دهند.

    ب) تصحیح معایب و پیگیری اصلاحات

    باشناسایی معایب وتعیین جهت بهبود، می توان نسبت به اقدامات اصلاحی تصمیم گیری نمود، ضمن اینکه مدیران با معیارهای فوق عملکرد خود را ارزیابی می کنند.

    روش ایجاد وجدان کاری

    سازمانهایی که به اهمیت نقش منابع انسانی در بهبود کار پی برده اند، ارزش قدرت نیروی کار متعهد و با وجدان را می دانند، لذا منابع مهم و انرژیهای فراوانی از مدیریت را صرف ایجاد محیطی می کنند که کارکنان بتوانند با حداکثر توان، از روی میل ذاتی در بهبود عملکرد سهیم گردند.

    دستیابی به آرمان مقدس حاکمیت وجدان کاری، امری نیست که با چند بخشنامه و آئین نامه، قابل اجرا یا ارتقا باشد. بلکه باید مدیران سازمان، با در نظر گرفتن فرهنگ مذهبی و ملی حاکم، بکوشند تا انگیزه انجام کار از درون فرد سرچشمه گرفته و بر لذت و کشش فرد بیفزایند.

    مکانیزمهای ارائه شده، به عنوان تنها مدلهای تحقق وجدان کاری نیستند،بلکه راهی است به سوی نزدیک شدن به اهداف مورد نظر. به علاوه اینکه، وجدان کاری به عنوان ملکه نفسانی باید بطور خودجوش درفرد به وجود آید ومکانیزمهای ارائه شده، صرفا مستعد کننده خواست افراد می باشد،نه به عنوان علت تامه ایجاد وجدان کاری.

    وجدان کاری، نیاز به مقدماتی دارد که عبارتند از:

    اولا: براساس بررسی های انجام شده نیازهای جسمی، بنیادی، (Basic physical needs) سهم به سزایی در هدایت افراد به سوی اهداف از پیش تعیین شده دارند. (6) به بیان دیگر، مدیران سازمانها، در گام نخست باید به فکر تامین معاش و حداقل زندگی، برای کارکنان خود باشند، تا بدین وسیله فرصت اندیشیدن به کار و اطاعت از فرامین عقل و شرع حاصل شود. چنانکه فرموده اند:«من لا معاش له لا معادله »

    ثانیا: انجام کار، به شکل صحیح و کامل، به مهارت و توانایی جسمی وابسته است. بدین جهت، کارکنان در صورت عدم توانایی، نمی توانند کار خود را به نحو مطلوبی ارائه دهند، در نتیجه، باید بین کار مورد نظر و توانایی افراد هماهنگی و تناسب برقرار شود و نیز همگنی مهارت با شغل، در ابعاد فنی، انسانی و نظری آن برای ایجاد و ارتقای وجدان کاری امری اجتناب ناپذیر است. بدیهی است، سازمانی که قادر به توسعه مهارتها و توانایی نیروی انسانی خود نیست، نمی تواند از آنان به نحو مؤثری در اقتصاد ملی بهره مند شود، و به سطح مطلوبی از وجدان کاری برسد.

    با وجود پیش فرضهای فوق، برای شکل گیری وجدان کاری به دو گونه تلاش نیازمندیم، بخشی از این تلاش متوجه افراد و بخش دیگر متوجه سازمان می گردد:

    الف - شکل گیری وجدان کاری در نیروی انسانی

    به نظر می رسد، برای ایجاد خصلتهای آراسته کاری در افراد، باید بر مسائل ذیل تاکید ورزید:

    1- تاکید بر مسائل ارزشی

    ارزش را نمایانگر اعتقاد داشتن به شیوه خاصی از رفتار که در دیدگاه فردی یا اجتماعی بر دیدگاه مخالف آن برتری دارد می دانند. (7) بنابراین، ارزشها باید و نبایدها را برای انسان شکل داده واساس درک نگرش ها وانگیزش در افراد می باشند. ازآنجایی که ارزش ها و نگرش ها در تعامل شدید با یکدیگر هستند، می توان با استفاده از ارزشهای دینی و اسلامی تمایل کارکنان را به کار افزایش داد. (8)

    در فرهنگ دینی، اهرمهای مختلفی برای تقویت ارزش هاوجود دارد.مهمترین بخش این اهرمها، برانگیختن احساس مسئوولیت آدمی در برابر دیگران است.

    1-1 مسؤولیت در برابر خداوند

    در همه ادیان الهی، مسؤولیت در برابر خداوند مورد توجه قرار گرفته است. چنانکه در مسیحیت "اخلاق کار" یا "اخلاق پروتستان" ریشه در چنین مسؤولیتی دارد. اخلاق کار، در نگرش دینی، کار را نوعی خدمت به آفریدگار می داند. زیرا کار، جامعه بهتری را پدید می آورد که به تحقق برنامه الهی کمک می کند. (9) و این همان مسؤولیت در برابر خداوند است.

    احساس مسؤولیت در فرهنگ اسلامی، ریشه در مسؤولیت پذیری در برابر خداوند دارد و انسانها با توجه به اینکه مانت خلیفة اللهی را بر دوش می کشند، بایددر برابر عملکرد خویش پاسخگو باشند:«لتسئلن عما کنتم تعملون » مسلما در برابر آنچه می کنید مسؤول هستید. (نحل:93) ازاین رو، فرد مؤمن هنگامی که به ساخت یک کالا یا ارائه خدمت می پردازد، سعی می کند تا در پیشگاه خداوند سرافراز شود زیرا انجام کار خویش را، اگر چه از چشم انداز سایرین مخفی بماند، در محضر او می بیند.

    1-2 مسؤولیت در برابر انسانها

    انسان، موجودی اجتماعی است. افراد به تنهایی قادر نیستند نیازهای خویش را تامین کنند و همه باید برای رسیدن به وضعیت مطلوب با یکدیگر همکاری داشته باشند. چنانکه شهید مطهری رحمه الله می فرماید: «زندگی باید به صورت یک شرکت درآیدکه همه در وظایف و بهره ها سهیم باشند و یک نوع تقسیم کار میان افراد برقرار شود.» (10)

    بنابراین، هر فردی آنچه را برای خویش دوست می دارد، باید برای دیگران هم دوست بدارد و آنچه را که برای خویش نمی پسندد باید برای دیگران هم نپسندد; او خود را دربرابر اجتماع، متعهد و مسؤول می داند و بدین سبب، عملکرد وی چه در غیاب و چه در حضور مدیر فرقی نمی کند. از آنجایی که فرد، خود را در رسیدن جامعه به اهداف و آرمانهایش سهیم می داند تلاش می کند تا با پذیرفتن مسؤولیتی، وظیفه خویش را از روی میل درونی به درستی انجام دهد.

    1-3 مسؤولیت در برابر منابع طبیعی

    نظام ارزشی و اخلاقی اسلام، انسان را در برابر منابع طبیعی مسؤول می داند، و هم او با عمل به آیات و روایات و با الگو پذیری از سیره اولیای الهی به خودسازی وتربیت خویش پرداخته وبه معنویت اخلاقی دست می یابد واز نعمتها و داده های الهی آن گونه که بایسته و شایسته است در حد نیاز استفاده کرده و فراتر از آن را برای نسلهای آینده حفظ می کند. زیرا بر این باور است که در سرای دیگر در برابر نعمتهای الهی پاسخگو می باشد. چنین روحیه و باوری در کلیه افراد سازمانی تاثیر به سزایی خواهد داشت و زمینه را برای استفاده بهینه از منابع و بهره وری در سطح بالایی فراهم می آورد.

    1-4 پرهیز از اسراف

    یکی از سفارشهای مؤکد دین اسلام، پرهیز از اسراف است. انسانها تا آنجا مجاز به بهره برداری از نعمتهای خداوند هستند که مورد نیاز آنهاست، و هدر دادن نعمتها به عنوان یک فعل حرام تلقی می گردد: «و ان المسرفین هم اصحاب النار» همانا اسراف کنندگان اهل دوزخ اند.(مؤمن:43)

    فرد مسلمان، با توجه به اصل پرهیز از اسراف، سعی می کند که در ساختن کالا حداقل ضایعات وجود داشته باشد و از امکانات، بهره کافی ببرد. وجدان وی، همیشه به او گوشزد می کند که به هدر دادن امکانات، اگر چه از دید مدیر مخفی بماند، اسراف تلقی شده و به عنوان یک گناه، مذموم به شمار می آید. بر مدیران است، به عنوان بهترین راه برای ایجاد وجدان کاری به مسائل ارزشی توجه کرده و اصل «آخرت گرایی » را در فعالیتهای روزمره و تلاشهای سازمانی به جای «رفاه طلبی و دنیاگرایی » به عنوان «فرهنگ سازمانی » در آورند، تا به موفقیت های چشمگیری دست یابند.

    2- تاکید بر مسائل انگیزشی

    انگیزه ها، (Motive) چراهای رفتار هستند. آنها موجب آغاز و ادامه فعالیت می شوند و جهت کلی رفتار هر فرد را معین می سازند. (11) برای تهییج کارکنان به سوی وجدان کاری، یکی از ابزارهای قوی، استفاده از انگیزش است. توجه به انگیزش، افراد را به کار وا می دارد و به مرور زمان آنان، با کار خو گرفته و انجام کار با کیفیت بالا،به عنوان یک عادت شکل می گیرد. (12)

    از انگیزه ها به عنوان نیازها، تمایلات، کششها، سابقه ها و ... یاد می شود. در شکل گیری و استحکام باورها (انسانی و دینی) انگیزش ها نقش مهمی دارند. باورها نیز بخش اعظم خاستگاه وجدان کاری را تشکیل می دهند. از همین رو، می توان از انگیزش ها برای تقید پیدا کردن افراد به وجدان کاری سود جست.

    براساس یک دسته بندی، انگیزه ها به دو دسته کلی تقسیم می شوند: انگیزه های فرو مرتبه و انگیزه های بلند مرتبه. البته، قابل ذکر است که نیازهای آدمی جدایی ناپذیراند و این تقسیم بندی فقط برای بحث و گفتگو مطرح شده است.

    2-1 انگیزه های فرو مرتبه

    کارکنان، پس از تامین نیازهای اولیه، نگران آینده خویش اند و آنان معمولا درک روشنی از وجدان کار و آثار آن ندارند. چنانکه، این مشکل در مساله بهره وری مشهودتر است; یعنی "عدم اطمینان از آینده" از مشکلات کارگران در توجه به بهره وری به شمار می آید. زیرا کارکنان بر این باورند که بهره وری به معنی سخت کوشیدن در کار است و درنتیجه سخت کارکردن موجب از دست دادن شغل می شود.

    مدیران دلسوز، با تاکید بر زیر ساخت های وجدان کاری باید به کارکنان خود این اطمینان را بدهند که انجام کار با دل و جان نه تنها شغل آنها را مورد خطر قرار نمی دهد بلکه، آینده آنان را تضمین می کند، زیرا سازمانها بوسیله بازوان افراد خود جوش، به حیات خویش ادامه داده و رشد می یابند. افرادی که انجام دقیق کار برای آنان مانند یک صفت روانی در آمده است، بزرگترین سرمایه های یک سازمان محسوب می شوند.

    استفاده از اهرم پاداش و تنبیه نیز، یکی از راههایی است که می تواند توجه کارکنان را به بهینه کردن کار جلب نماید. البته، اهرم فوق به جای اینکه متاثر از صرف عملکرد باشد باید تحت تاثیر شاخص های یاد شده قرار گیرد. پاداش و تنبیه تنها به جنبه های مادی نظر ندارد، بلکه جنبه های روانی را نیز شامل می گردد.

    2-2 انگیزه های بلند مرتبه

    انگیزه های بلند مرتبه، بیانگر نیازهای روحی و فکری انسان است. بیشتر این نیازها، به مرور که انسان رشد و نمو می کند، ایجاد می شود، برای توجه دادن افراد به وجدان کاری می توان از این نیازها بهره کافی برد. مدیران سازمانها، با استفاده از این اهرم می توانند توجه کارکنان را به وجدان کاری جلب کنند، تا آنان در کنار نیکو انجام دادن کار، فکر و روان خود را نیز بهره مند بدانند.

    یکی از این انگیزه ها، "نیاز به کسب موفقیت است"، به اعتقاد کارشناسان، نیاز به کسب موفقیت یک نیاز اساسی است و چنانچه چنین نیازی تامین نشود، فرد دلسرد و افسرده می شود و از تلاش و خلاقیت کار باز می ماند. اما اگر در ارتقاء به پستهای سازمانی، توجه به افراد با وجدان باشد، کسانی که این نیاز را دارند، در دوران سالهای خدمت خود تلاش می کنند که، از جنبه کاری، فرد با وجدانی باشند.

    در جریان بازده کار قرار گرفتن، یکی دیگر ازانگیزه های روحی افراد به شمار می آید. یکی از راههایی که باعث تهییج افراد می گردد، این است که انسانها بتوانند پیشرفت خویش را اندازه گیری کرده و امتیازات آن را بشمارند. بدین منظور، باید مدیران کارکنان را در جریان تاثیر تولیدات سازمان بر جامعه قرار دهند، تا هر کس در هر مسؤولیتی و با هر پستی بتواند وظائف خود را به خوبی درک نماید با توجه به این انگیزه، اقدام به انجام وظیفه کند. در واقع، یکی از بهترین عوامل انگیزش برای افراد، بازخور (Feed baek) نتایج تلاش آنان است. (13)

    یکی دیگر از انگیزه ها، "نیاز به جلب اعتماد است". ابتدایی ترین فایده اعتماد مدیر به زیر دستان، "درستی" و "سرعت" در کار است، مدیران باید باور کنند که انسان ارزش اعتماد را دارد و در کار خود در جستجوی ارزشمند بودن است.

    در «مدیریت ارزشی » اصل جالبی وجود دارد به این مضمون که اگر کارمند مورد اعتمادی، قرار باشد کسی را بفریبد، سراغ کسانی می رود که به او اعتماد نکرده اند، نه اشخاصی که به او اعتماد کرده اند. (14) بنابراین، مدیران باید زمینه لازم را در کارکنان خود فراهم کنند، تا آنان با اتکا به تمایلات ذاتی خود اقدام به "خود مدیریتی" کنند و در پی آن مدیریت و کنترل کار محوله را، به عهده وجدان فرد بگذارند.

    البته، جهت دستیابی به انگیزه های فوق، نظریه پردازان رفتار سازمانی، راهکارهایی را ارائه داده اند که در این مقال نمی گنجد.

    انگیزه دیگر را می توان "برابری اهداف سازمان و فرد" به شمار آورد. (15) یکی از عوامل موفقیت این است که سازمان و کارکنان به طور همزمان مسیر موفقیت را بپیمایند. آنگاه که کارکنان اهداف سازمان را در راستای زندگی خود ببینند، برای کار دلسوزی می کنند و اگر کارکنان هدفهای فردی را مغایربا هدفهای سازمان ببینند، تضاد هدفها پیش می آید واین امرموجب کاهش کارآیی و در پی آن، فقدان وجدان کاری می شود.

    سازمانها، باید شرایطی فراهم کنند که افراد بتوانند به نیازهای مادی و معنوی خود تا حد مقدور برسند و یا لااقل حرکت سازمان مانعی در رسیدن به اهداف فردی نباشد. اگردو سویه بودن اهداف و منافع، وجود نداشته باشد تلاش برای ارتقا وجدان کاری امری بیهوده است; زیرا منافع متقابل، هدفی برتر را پدید می آورد که کوششهای افراد و گروهها را یکپارچه می سازد و افراد سهم مناسبی از تلاش خود دریافت می کنند.

    یکی از نیازهای روانی انسان، یافتن الگوی مناسب در زندگی است. از آنجایی که نگرش ها و انگیزش ها در رابطه با هم هستند; یکی از منابع نگرشها را می توان، افراد مورد احترام و مقبول جامعه برشمرد. (16) در واقع، مدیران برای توجه دادن کارمندان به انگیزه های خویش، می توانند به انحاء گوناگون از قبیل: یادآوری سرگذشت کارگران و کشاورزان و رزمندگان میادین کار و جنگ، روحیه تلاش خودجوش را در افراد تقویت کنند.

    ما مسلمانان با داشتن دین کامل و بی بدیل خود، از نعمت رهبرانی برخورداریم که تجسم کمال اند. پیشوایان ما، نه تنها از کار ابایی نداشتند بلکه آن را وسیله تقرب به خدا و شعار مؤمن می دانستند. (17) توجه دادن به الگوپذیری از امامان معصوم علیهم السلام کار را از دریچه صرف مادی خارج کرده و به آن جلوه معنوی می دهد و کارکنان به جهت پیروی از رهبران دینی به طور خودجوش درصدد انجام بهینه کار بر می آیند.

    ب) شکل گیری وجدان کاری در سازمان

    ضروری است سازمان برای پدید آوردن وجدان کاری بین کارکنان از آمادگی های ذیل برخوردار باشد تابتواند زمینه ای برای شکوفا شدن استعداد وجدان کاری فراهم آورد.

    1- ساختار مناسب

    از مسائلی که در سازمان باید به آن توجه شود، ساختار مناسب است. تعیین یک ساختار کارآ، بدون در نظر گرفتن نوع فعالیت و شرایط محیطی و فرهنگی، کاری بی نتیجه است اما این بدان معنا نیست که مدیران نتوانند ساختار متناسب سازمان خود را بیابند.

    بخش مهمی از ساختار، ارائه دهنده تصویری از محدوده و مرزهای مسؤولیت و اختیار افراد است. (18) به نظر می رسد، برای ایجاد وجدان کاری باید به این بخش توجه کافی شود. در واقع، تا جایی که ممکن است باید ساختار سازمان، بر اساس نوع وظیفه باشد تا افراد احساس مسؤولیت کرده و با اختیار تفویض شده، به طور خودآگاه به انجام وظایف بپردازند.

    2- ارتباط صمیمی با زیردستان

    ارتباط خوب و مداوم مدیر با زیردستان، زمینه مناسبی برای وجدان کاری فراهم می آورد; از این رو، ارتباط دوستانه مدیر نسبت به کارکنان باعث وفاداری آنان به وی گردیده و در محیط کار، تعهد و مسؤولیت پذیری را گسترش می دهد، ارتباط مدیر با اعضای سازمان اگر به تنهایی در چارچوب خشک اداری و کاری باشد، دستاوردهای مقطعی کاذبی به دنبال خواهد داشت. اما اگر مدیر بین خود و زیردستان فاصله ای نبیند و روابط غیر رسمی، بر اساس عاطفه و محبت و اخوت دینی شکل گیرد، می توان به ثمره وجدان کاری امیدوار بود.

    3- رهبری اخلاقی

    رسیدن به وجدان کاری بر اساس تکیه به معنویات شکل می گیرد و بدین منظور، وجود رهبران اخلاقی، در راس هرم سازمانها کمک شایانی می کند. این مدیران و رهبران افرادی هستند که از نظر معیارهای اخلاقی از احترام خاصی برخوردارند.

    وجدان کاری، باید در عمل و کردار کادر مدیریت ارشد سازمان متبلور گردد. به عبارت دیگر، وجدان کاری تنها از مقوله شعار به شمار نمی آید که فقط در گفتار ظهور و بروز نماید. بلکه باید آن را از مقوله شعور هم شمرد تا در صحنه عمل جلوه نماید. بنابراین، مدیرانی که در پی فراگیری ایجاد این نعمت در میان کارکنان خود هستند، نخست خویش را باید برازنده چنین ویژگی نمایند. نمونه های زیادی را می توان در تاریخ به یاد آورد که زیردستان با تاسی از رهبران خویش تلاش خستگی ناپذیری را برای پیشبرد اهداف مقدسشان تحمل می کردند. برای نمونه، می توان ازتلاش کارگران بسیجی در پشتیبانی از جنگ و ساخت بهترین کالاها و ابزارهای جنگی و عبور از راههای صعب العبور در کوتاهترین زمان ممکن، در طول دوران جنگ تحمیلی یاد کرد.

    مدیرانی که اسوه وجدان کاری اند بهتر می توانند اعتماد و احترام زیردستان خود را به دست آورند. این افراد به نظرها و عقاید و احساسات کارکنان اهمیت داده و به آنها احترام می گذارند.

    بافت ملی و مذهبی ما گویای این است که هرگاه، مدیران متخلق به اخلاق الهی در راس سازمانها قرار گیرند، تاثیر ژرف و عمیقی بر نحوه عملکرد کارکنان خود می گذارند.

    4- کاهش مقررات و ضوابط

    مقررات و ضوابط، تا آنجا که تسهیل کننده و روشنگر روش اجرایی کار باشد، مفید است اما هنگامی که درصدد قید و بند بستن به عملکرد افراد باشد و با سوء ظن به افراد نگاه کند، با طبیعت انسان سازگاری ندارد. به بیان دیگر، باید گفت از یک سو، نوع نگرش قوانین به انسان، تعیین کننده وجدان کاری است و از سوی دیگر، نوع توجه مسؤولین و قوانین به شخصیت کارکنان نیز حائز اهمیت است; یعنی آیا آنان به نیروی انسانی صرفابه عنوان یک «شی ء» نگاه می کنند که براساس این فرض باید بی چون و چرا اوامر و نواهی مدیر را رعایت کند، یا به او به عنوان مرکز ثقل سازمان توجه شده و قوانین در برابر افراد با ویژگیهای متفاوت، انعطاف لازم را از خود نشان می دهد؟

    5- فضای فرهنگی

    فضای فرهنگی و معنوی نیز در ایجاد وجدان کاری در سازمان، نقش به سزایی دارد. امروزه، این نظریه که "فرهنگ نیرومند با سود همبستگی دارد" قوت گرفته است. در این راستا دعا و نیایش و بهره گیری از مفاهیم دینی در محیط سازمان، توجه مدیران و نظریه پردازان سازمان را به خود جلب کرده است. (19) زیرا حذف تاثیر اعتقاد به خداوند از نظریه های سازمانی، ضربه های مهلکی را به سازمانها زده است.

    وجود فرهنگ غنی در سازمان، نگرش و بینش اعضای سازمان را از سطح منافع شخصی ارتقاء داده و آنان را در برابر منافع و مصالح اجتماع خویش متعهد ساخته و موجبات ثبات و پایداری سازمان را فراهم می سازد. ضمن اینکه، ناراحتی ها و فشارهای روانی هم کاهش پیدا می کند. (20)

    پیشینه فرهنگ آسیایی گویای این است که از «کار» به عنوان یک کوشش دلپسند و کمال آفرین، یاد می شده است. اینان، کار را یک دلبستگی کانونی و یک هدف دلخواه زندگی می شمردند و از آن خشنود بودند. وجود فرهنگ کار و تلاش در سازمان و منفور بودن بیکاری و کسالت موجبات تقویت و رشد وجدان کاری خواهد بود.

    نتیجه گیری

    در این نوشتار پس از تبیین مفهوم «وجدان » و زیر ساختهای آن، با ارائه تعریفی از «وجدان کاری » آن را مورد دقت و کنکاش قرار دادیم و در سیر بحث روشن شد که تحقق وجدان کاری در گرو اراده مستحکم و ایمان قلبی فرد به انجام دقیق کار ممکن است و با ارائه توصیه هایی درصدد فراهم آمدن شرایط مساعد برای این منظور بر آمدیم.

    شایان ذکر است که تحقق وجدان کاری، همراه با دگرگونی سازمانی در جنبه های فرهنگی، ساختاری و... است. چنین امری نیز، به یکباره صورت نمی گیرد بلکه مستلزم بهبود پیوسته و تدریجی است و کایزن (Cazane) باید به مرور زمان این فرهنگ خاص را در سازمان حاکم نمود که رسیدن به این آرمان، نیاز به تلاش گسترده و فراگیر همه اندیشمندان و مدیران جامعه اسلامی دارد.

    پی نوشتها:

    1- استاد محمد تقی مصباح یزدی، فلسفه اخلاق (اقتباس)، (تهران: انتشارات اطلاعات،1374)، ص 83.

    2- استاد محمد تقی جعفری، وجدان، ص 12.

    3- بهره وری نیروی انسانی نیروی انسانی ستاده، بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی، مفاهیم اساسی بهره وری، بنیاد مستضعفان، 1374، ص 39.

    4- اریش فروم، جامعه سالم، مبانی اقتصاد اسلامی،1371، ص 138.

    5- دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، 1371، ص 138.

    316 6- Leon C.Megginson donald C.MosleyPaulH.etri, Management, 1989,P.

    109 7- Stephen.P.Robbins, organizationalBehavior,1991,P.

    8- محسن منطقی، مجله معرفت، مدیریت ایمان به کار، 1374، ص 88.

    9- دیوس، استورم، رفتار انسانی در کار، ترجمه دکتر طوسی، مرکز آموزش مدیریت دولتی،1373، ص 78.

    10- استاد شهید مرتضی مطهری، انسان و ایمان، انتشارات صدرا،1359، ص 37.

    11- دکترعلی رضائیان، مدیریت رفتارسازمانی، دانشکده علوم اداری، 1372، ص 281.

    327 12- david A.cenzo stephen P.Robbins,HumanResource Management 1993, P.

    13- دکتر رضائیان، پیشین.

    14- مجله تدبیر، مدیریت ارزشی، شماره 60، 1374،ص 38.

    333 - 332 15- Human Resource Management, P.

    122 16- organizational Behavior .P.

    17- حضرت علی علیه السلام فرمود: بالعلم یحصل الثواب - کارکردن موجب ثواب است. و فرمود: العمل شعار المؤمن - کار شعار مؤمن است. غررالحکم

    18- دکتر تهرانی، مجله مدیریت دولتی، شماره 5، دوره جدید، ص 22

    19- روزنامه همشهری، 5/8/1374، خبر در این روزنامه حاکی است که هزاران نفر از مدیران شرکتهای آمریکایی برای به انجام رساندن کارها از اراده الهی بوسیله تلاوت کردن انجیل ودعا درمحل کار استمداد می گیرند.

    20- فصل پانزدهم drganizational Behavior .




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:27 AM   |  

    اخلاق و عرفان اسلامی / ضرورت هدفمند بودن کار و فعالیت انسان

    منابع مقاله:

    فصلنامه معرفت، شماره 39، مصباح یزدی، محمد تقی؛


    اشاره:

    در ادامه سلسله بحث های اخلاقی استاد مصباح یزدی، در این شماره نیز شرح بخش دیگری از وصایای امام جعفر صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب را پی می گیریم: «یا ابن جندب من حرم نفسه کسبه فانما یجمع لغیره و من اطاع هواه فقد اطاع عدوه و من یثق بالله یکفه ما اهمه من امر دنیاه و آخرته و یحفظ له ما غاب عنه و قد عجز من لم یعد لکل بلاء صبرا و لکل نعمة شکرا و لکل عسرا یسرا. » (1)

    ضرورت هدفمند بودن کار و فعالیت انسان

    اگر از دید مادی و دنیایی به تلاش روزمره زندگی انسانی نظری افکنیم، می بینیم هر کسی که تلاش می کند، انتظار دارد که نتیجه آن را ببیند و از آن بهره مند شود. اما اگر کسی حاصل تلاش شبانه روزی خود را بدون دلیل، تحویل دیگری دهد، کاری انجام داده که با هیچ منطقی - اعم از الهی و یا دنیوی و مادی - سازگار نیست. البته بحث ایثار، بحث دیگری است; گاهی انسان تلاش می کند و حاصل تلاش خود را به خاطر رضای خدا و اجر اخروی یا دست کم برای ارضای عاطفه انسانی خود، آن را در اختیار کسی که نیازمندتر است قرار می دهد. چنین کاری مذموم و ناروا نیست. ولی متاسفانه انسان هایی را شاهدیم که بدون هدف و یا دلیلی موجه و قانع کننده، عملا دست رنج خود را در اختیار دیگران می گذارند; یعنی با زحمت و مشقت سرمایه می اندوزند، اما بدون این که خود از آن بهره ای ببرند، آن را - مثلا - برای ورثه باقی می گذارند. مصداق بارز چنین انسان هایی، افراد بخیلی هستند که از شکم خود و زن و فرزندانشان کم می گذارند و برای دیگران ذخیره می کنند. این کار نه تنها ثوابی به دنبال نخواهد داشت، بلکه چه بسا نتایج سویی نیز بر آن مترتب باشد; زیرا ممکن است این ثروت به دست کسانی بیفتد که از آن سوء استفاده نمایند.

    دسته دیگری از انسان ها، افرادی هستند که فقط از روی هوا و هوس کار می کنند; آن ها فکر می کنند که به اختیار خودشان کار می کنند و نفعی برای خودشان دارند، در صورتی که چشم و گوش بسته، در خدمت دشمن خود هستند. هوای نفس، دشمن درونی انسان است و عاملی است که انسان را از سعادت دنیا و آخرت محروم می سازد. نفس انسانی بزرگ ترین دشمن انسان است که در درون خود اوست. کسانی که به دلخواه خودشان عمل می کنند، در واقع اسیر هوای نفس خود هستند. این کار همانند این است که انسان امر و نهی دشمن خود را بدون چون و چرا اطاعت کند. به راستی چه کار احمقانه ای خواهد بود; کدام انسان عاقلی به دستورات دشمن اش بدون این که هیچ گونه دخل و تصرفی در آن ها بدهد عمل می کند؟ توجه به این نکته موجب می شود تا ما در مقابل هوای نفس خود بیش تر مقاومت کنیم و زندگی دنیوی و ابدی هر دو را به خطر نیندازیم و نیز زندگی جاودانه ابدی را به زندگی فانی و گذرا نفروشیم.

    رفع اضطراب ها در پرتو اعتماد به خداوند

    هر انسان عاقلی اگر اندکی بیندیشد، حتی اگر متدین و دیندار هم نباشد، می فهمد که انباشت ثروت برای دیگران کار غیرعاقلانه است. اما مسائلی وجود دارد که تا انسان ایمان نداشته باشد و خداپرست نباشد، نمی تواند آن ها را به درستی درک کند. انسان خداشناس در اثر توکل و تسلیم و راضی بودن به تدبیرات و تقدیرات الهی، به مقامات معنوی بسیار بلندی دست پیدا می کند که می تواند از فهم و درک آن مسائل برآید. ما در زندگی به طور طبیعی برای رفع نیاز خود - صرف نظر از معرفتی که به خدای متعال پیدا می کنیم - به اسباب و وسایلی که در اختیار داریم مانند نیروی بدنی و فکری خود، دوستان، پدر و مادر و خویشان خود اعتماد می کنیم. اما تربیت دینی این گونه نیست. دین انسان را به گونه ای پرورش می دهد که هرگاه احساس نیاز کرد، ابتدا برای رفع نیاز خود متوجه خدا شود. هر چند اراده الهی بر این تعلق گرفته که در این عالم کارها از روی اسباب انجام بگیرد، اما فرق است میان این که انسان وسایل این دنیا را ابزار بداند یا تعیین کننده. انسان هایی که از تربیت دینی کاملی برخوردار نیستند، خود را صاحب تدبیر و وسایل دنیا را دارای قدرت تعیین کننده می دانند. اما دین به انسان می آموزد که همه چیز از آن خداست; یعنی وجود و بقا و تدبیر و تقدیر به دست اوست. اجازه تصرف ما تکوینا و تشریعا به دست خداست.

    ما باید سعی کنیم این روحیه را در خود تقویت کنیم که اعتمادمان قبل از هر چیز به خدا باشد. البته این سخن بدین معنا نیست که هیچ کاری انجام ندهیم و از هیچ وسیله ای استفاده نکنیم و به انزوا و خلوتی نشسته و انتظار داشته باشیم که خدا همه چیز را درست کند. بلکه سخن در این است که بدانیم رشته کار و اختیار عالم به دست خداست. خداوند عالم، بدون اسباب مادی هم می تواند نیازهای ما را برطرف کند، اما حکمت او اقتضا کرده که این اسباب در کار باشد و ما در معرض هزاران آزمایش و امتحان الهی قرار بگیریم تا زمینه رشد و تکامل معنوی ما فراهم شود. اگر این اسباب و آزمایش های الهی نبود، تکاملی هم در کار نبود; اگر ما کار نمی کردیم و روزی به دست نمی آوردیم، حلال و حرام، واجب و مستحبی مطرح نمی شد و لذا رشد و تکاملی هم برای انسان در کار نبود. تکامل انسان در اثر عمل به تکالیف است، زمینه تکلیف را همین کارهای خوب و بد فراهم می کند. باید این اسباب در کار باشند تا به تکامل برسیم، اما این اسباب و ابزار به تنهایی کارساز نیستند، بلکه فوق این ها دست دیگری است که همه چیز در قبضه قدرت اوست. ما باید در هر حالی ابتدا توجه و اعتمادمان به او باشد، سپس سراغ اسباب برویم. معرفت ناب توحیدی و تربیت ناب دینی چنین نگرشی را اقتضا می کند. چیزی که انسان را به تفکر و تلاش و فعالیت وا می دارد، یا مربوط به دنیاست یا آخرت; سررشته و اختیار همه چیزهایی که ما برای دنیا و آخرت خود می خواهیم، در دست خداست. کسانی که توجه قلبی و اعتمادشان به خدا باشد، خداوند کار آن ها را آسان و مشکلات دنیا و آخرتشان را با تدبیر و تقدیر خودش حل می کند; یعنی به جای این که آن ها به نیرو و تدبیر خودشان اتکا کنند و زحمت بسیاربکشند، خداکمکشان می کند تا مشکلشان حل شود. این یک فضل مضاعف الهی است که شامل این گونه افراد می شود.

    شایسته است همواره در موقع گرفتاری و مشکلات، آیه شریفه «الیس الله بکاف عبده. . » (زمر: 36) ; را به یاد بیاوریم که می فرماید: آیا خدا برای بنده خود کافی نیست؟ کسی که خدا را دارد، به چه چیز دیگری احتیاج دارد؟ توجه به این مطلب - که بزرگ ترین سرمایه مؤمن است - موجب می شود که اعتقاد و اعتماد بیش تری به خدا پیدا کنیم. کسانی که از این نیروی معنوی برخوردار شوند، مشکلاتشان زودتر حل می گردد.

    متاسفانه در بسیاری از موارد، برای بسیاری اتفاق می افتد که در گرفتاری ها به جای اعتماد و تکیه به نیروی لایزال الهی به چیزهای دیگر اعتماد می کنند. مثلا، پدری که به مسافرت رفته و از همسر و فرزند بیمارش دور شده، مدام نگران حال فرزندش است. این شخص در منزل هم که بود این مشکلات را داشت، اما اکنون که در مسافرت است، مشکلش مضاعف شده است; چون از خانه و زندگی خود دور است. کسانی که برای انجام وظیفه - مثل حج و عبادت و سفر زیارتی واجب یا مستحب یا تبلیغ دین یا جهاد و مانند این ها - از خانه و کاشانه خود دور می شوند، خواه ناخواه نگران خانواده و زن و فرزند خود هستند، اما این افراد اگر اعتماد به خدا داشته باشند، نگرانی آن ها کم می شود، بلکه اصلا نگرانی پیدا نمی کنند; چون می دانند کسی بالای سرشان هست که قدرت او، از خود او و از همه بیش تر است. خداوند، هرگز برای کمک، سفر یا حضر بودن ما را لحاظ نمی کند، اگر تقدیر الهی بر کمک باشد، حضور و غیاب ما بی وجه است و اگر هم تقدیر الهی بر عدم کمک باشد، حضور ما فایده ای ندارد.

    لزوم شکرگزاری و صبر در برابر نعمت ها و بلایا

    رویدادهایی که در این عالم پیش می آید، از دو حالت خارج نیست: یا دلخواه و مطابق میل ما هستند و یا بر خلاف طبع و میل ما. سلامتی، رفاه، راحتی، آسایش، هوای خوب و چیزهایی از این قبیل که بر وفق مراد ما هستند، نعمت اند. از سوی دیگر، مریضی، فقر، گرفتاری، قرض و مانند آن ها که موافق میل ما نیستند، بلا هستند. عالم دنیایی سرشار از این دو نوع حادثه است. کسی نیست که در زندگی هیچ امر خوشایندی نداشته باشد; یعنی هیچ نعمتی نداشته باشد، همچنین کسی هم نیست که هیچ مشکلی نداشته باشد:

    «لقد خلقنا الانسان فی کبد» (بلد: 4)

    زندگی انسان در این عالم توام با رنج و سختی است.

    آموزه ها و تربیت ناب دینی به ما می آموزد که در برابر نعمت ها شکرگزار باشیم، تا نعمت های الهی افزون شود و در برابر بلاها صبر پیشه کنیم تا اجر ما افزون گردد. انسان برای این که بتواند مسیر و راه صحیح را طی کند، باید این نکته را در نظر داشته باشد که اگر مشکلی برایش پیش می آید، به دنبال آن راحتی و گشایشی است:

    «فان مع العسر یسرا ان مع العسر یسرا» (الشرح: 5 و 6) .

    اگر انسان به این مساله توجه نداشته باشد، نه راحتی دنیا را دارد نه سعادت آخرت را. کسی که شکرگزار خدا نباشد، سعادت آخرت را نخواهد داشت، اگر بر بلاها نیز صبر نکند، زندگی را برای خودش سخت تر می کند; یعنی نه تنها مشکلات او حل نمی شود، بلکه این مشکلات مضاعف می گردد. بنابراین، اگر ما راحتی و سعادت دنیا و آخرت را می خواهیم، باید در مقابل سختی ها و بلاها صبر کنیم. اگر این کار را نکنیم، انسان ناتوانی هستیم. و لذاست که حضرت به عبدالله ابن جندب و به همه مؤمنان سفارش اکید کرده و می فرماید:

    «و قد عجز من لم یعد لکل بلاء صبرا و لکل نعمة شکرا و لکل عسر یسرا»;

    عاجز و ناتوان است کسی که برای هر بلایی صبری مهیا نکند و برای هر نعمتی شکری و برای هر سختی آسانی را.

    ادامه دارد.

    پی نوشت:

    1- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 78، باب 24، ص 282




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:25 AM   |  

    نکته هایی برای نهادینه شدن فرهنگ کار مضاعف

    نکته هایی برای نهادینه شدن فرهنگ کار مضاعف
    نويسنده: ایرج نیازآذری




    شعار سالانه و پیام نوروزی مقام معظم رهبری موجب انگیزش بخشی و شوق آفرینی در سطح جامعه می شود.
    شعار سال 1389 که« همت مضاعف و کار مضاعف» نام گرفت از ضروری ترین نیازهای کشورمان محسوب می شود؛ چون که توسعه و تعالی هر کشوری به میزان کار و تلاش مفید آن جامعه وابسته است .
    از این رو هر اقدامی که موجب افزایش فرهنگ کار، افزایش کار آمدی جامعه بشود امری مبارک و قابل تحسین است.
    برای نهادینه شدن فرهنگ کار وتلاش همه ی قوا کشور رسالت خطیری بر عهده دارن،.به ویژه رسانه های گروهی که باید با نگاهی آسیب شناسانه ونقادانه موانع و عوامل کم کاری در جامعه را شناسایی نموده و راهکار های اجرایی وعملیاتی ارایه نمایند.
    همه می دانیم که سطح بهره وری در کشور ما بسیار پایین است. برای اینکه در جامعه کار مضاعف صورت گیرد باید نیروی کار در سطوح مختلف مورد احترام قرار گیرد.
    این قلم در ادامه موانع و راهکار های انجام کار مضاعف را بر می شمارد:

    1- عامل مدیریتی :

    همت مضاعف و کار مضاعف بدون اتکا به مدیریت کار آمد و عالمانه میسر نمی شود ودر پشت هر سازمان متعالی و کشور توسعه یافته مدیریتی علمی و کارآمد نهفته است واین مدیران فرهمند و رهبران تحول گراهستند که موجب اثرگذاری در مجموعه ی خود می گردند.
    نهادینه شدن فرهنگ کار در جامعه به مدیران کارآمدی نیاز دارد که توان انگیزش و تحرک بخش را در در بدنه سازمان و محیط خود راداشته باشند.امروزه بخش اعظم ناکارآمدی و کم کاری در جامعه به نحوه مدیریت و تدبیر مدیران و مسئولان سازمان ها برمی گردد.

    2- تقویت انگیزه های دینی و انقلابی :

    یکی از عوامل بسیار مهمی که می تواند به توسعه ی کار و افزایش کارآمدی در جامعه کمک نماید توجه به آموزه های دینی و ارزش های معنوی کار است.
    قرآن کریم و سیره ائمه اطهارهمواره به انسان ساعی احترام گذاشته بر تلاش آحاد مختلف هر جامعه تاکید نموده است.لذا ضروری است خطبا و واعظیین در منابر و تریبون ها به تبیین نقش کار از منظر قرآن و احادیث پرداخته وجامعه را به تحرک درآورند.تقویت انگیزه های دینی برای کارآفرینی و اهتمام به کار و تلاش در کنار تبیین مسایل اخروی موجب نهادینه شدن فرهنگ کار در جامعه می شود.

    3- عامل فرهنگی :

    میزان کار و پشتکار یک ملت امری فرهنگی بوده و ریشه در پیشینه تاریخی آن ملت دارد.وقتی تولید و خلق ثروت در جامعه ای ارزش تلقی شود، بدنبالش فرهنگ کار نهادینه می شود.در جامعه ای که نگاه منفی و نادرست به سرمایه دار و ثروتمند وجود دارد،در آن جامعه روح کار و تلاش و جهد و جدیت می میرد و تن پروری و کم کاری فرهنگ غالب می شود.
    متاسفانه برخی سیاست های غلط امدادی و کمک های مستقیم مالی موجب شده است برخی افراد بجای کار بدنبال دریافت کمک های سازمان های امدادی باشند.در صورتی که می بایست به جای ماهی دادن به افراد گرسنه کنار دریا تور بافتن را یادشان بدهیم تا بستر کار مولد را فراهم کرده باشیم.

    4- تعهد ملی :

    در کشوری که منافع ملی ارزش تلقی شود احساس مسئولیت نسبت به سرنوشت کشور در فرد فرد آحاد آن جامعه امری درونی و با ارزش می گردد.
    مردمان آن کشور برای توسعه و تعالی میهن خود متعهدانه می کوشند و منافع ملی را بر منافع شخصی ، گروهی و سازمانی ترجیح می دهند. ضروری است مسئولان فرهنگی ، رسانه های گروهی و مراکز آموزشی در تقویت مسئولیت پذیری و تعهد ملی در جامعه تلاش نمایند، چرا که بین تعهد ملی و کار مظاعف رابطه ی معنا داری وجود دارد.

    5- عامل انگیزش :

    برای آنکه کار مضاعف در جامعه انجام شود می بایست انگیزه های خدمتی نیروی کار حفظ و تقویت شود.این انگیزه ها می تواند مادی یا معنوی ، فردی یا سازمانی، شخصی یا گروهی باشد.

    6- توانمند سازی :

    نیروی کار همواره به آموزش حین کار نیاز دارد.آموزش،مهارتهای شغلی نیروی کار را افزایش داده موجب افزایش بهره وری وکارآفرینی می شود.

    7- ارزشیابی :

    ارزشابی عادلانه ومستمرو تشویق نیروهای فعال درسازمانهای دولتی و خصوصی می تواند منجربه تقویت فرهنگ کار وتلاش شود .در جامعه ای که به نیروی انسانی اصالت داده شود وانسان کارآمد محور توسعه گردد آن جامعه رستگار و پویا خواهد بود. 8

    8- تعطیلات :

    تعطیلات فراوان مناسبتی وتقویمی یکی از عوامل مهم منفی پیشرفت در کشور ماست.کاهش تعطیلات عامل مهمی برای توسعه فرهنگ کارو افزایش بهره وری خواهد بود.

    9- حسن تدبیر :

    همت مضاعف در کشور ما از طریق تدبیر درست و کارشناسانه امور انجام می شود و یکی از راه های هدایت درست منابع، تصمیم گیری صحیح می باشد. تصمیم های نادرست وغیر اصولی باعث هدر دادن نیروی کار است .

    10- عامل قوانین و مقررات :

    قوانین و مقررات باید به نحوی تدوین شوند که موجب کارآمدی و تقویت نیروی کار شوند و فضای کسب و کار و تغییر و تحول را فراهم سازند.

    11- روش ها :

    روش های سازمانی و جریان کار عامل بسیار مهمی در نیروی کارو کارآمدی سازمان ها هستند.اصلاح روش ها می تواند موجب چابکی و چالاکی سازمانی گردیده، عامل پویایی و افزایش بهره وری شود.لذا مهندسی مجدد روش انجام کار موجب تحرک بخشی و استفاده بهینه از منابع و فرصت ها می شود.
    منبع: www.mazandnume.com



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:23 AM   |  

    منظور از کار مضاعف و همت مضاعف

    منظور از کار مضاعف و همت مضاعف
    نويسنده: سید حسن‌ فیروزآبادی




    منظور از کار مضاعف و همت مضاعف کمی نیست، کیفی است.
    مقام‌ معظم‌ رهبری‌ و فرماندهی‌ کل‌ قوا امسال‌ را سال‌ همت‌ مضاعف‌ و کار مضاعف‌ قرار دادند.در متن‌ فرمایشات‌ ایشان‌ آمده‌ که‌ کار جدید، کار بهتر؛ یعنی هم کار بیشتر و هم‌ بهره‌وری‌ بیشتر. البته این‌ مضاعف‌ بودن به‌ معنای‌ دقیقاً دو برابر نیست‌ که‌ کسی‌ بگوید من‌ که‌ دوازده‌ ساعت‌ کار می‌کردم‌ حالا باید بیست‌ و چهار ساعت‌ کار کنم؛ نه‌، منظور کمی‌ نیست‌، منظور کیفی‌ است.
    ممکن‌ است‌ شما فکرتان‌ را به کار بیندازید، بهره‌وری‌ کارتان‌ را ده‌ برابر کنید. ممکن‌ است‌ شما نیت‌تان‌ را اصلاح‌ کنید، ممکن‌ است‌ شما تصمیم‌ بگیرید به‌ نواندیشی‌، بازنگری‌، اصلاح‌ امور، ابتکار، ابداع‌ و راه‌ نو و این‌ها آثار چندین‌ برابر برکارتان‌ بگذارد. این‌ها بی‌جهت‌ نیست‌، حقیقت‌هایی‌ است‌ که‌ در پیشگاه‌ خدای‌ متعال‌ وجود دارد. این‌که‌ حضرت‌ رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید که‌ شما سه‌ تا تسبیحات‌ اربعه‌ بگوئید ثواب‌ یک‌ عمره‌ دارد، زیارت‌ حضرت‌ اباعبدالله الحسین (علیه السلام) ثواب‌ هزار حج‌ دارد یا خداوند صدقات‌ را مضاعف‌ و ربا را نابود می‌کند، این‌ها حقیقت‌ است‌.
    ویژگی معصومین‌ (علیهم‌ السلام)‌ این‌ است‌ که‌ اراده‌ آن‌ها‌ منطبق‌ بر اراده‌ خداوند متعال‌ است‌، یعنی‌ امام‌ زمان‌ (علیه‌ السلام‌) می‌فرمایند "قلوبنا اوعیه‌ مشیة‌ الله"، یعنی قلب‌ ما ظرف‌ مشیت‌ خداست‌. این‌ است‌ که‌ معصومند، چون‌ اصلاً کاری‌ نمی‌کنند و به‌ چیزی‌ نمی‌اندیشند جز آن‌چه‌ خداوند متعال‌ می‌خواهد و چون‌ عالم‌ کامل‌ به‌ علم‌ الهی‌ و دین‌ الهی‌ و صاحب‌ اراده‌ کامل‌ و انسان‌ کامل‌ هستند؛ بنابراین معصوم‌ بودن آن‌ها‌ بدیهی‌ است. معصوم‌ بودن‌ یک‌ چیزی‌ نیست‌ که‌ خداوند متعال‌ به‌ ائمه‌ اعطا فرموده‌، باشد بلکه معصوم‌ بودن‌شان‌ به‌ خاطر انسان‌ کامل‌ بودن‌، عالم‌ بودن‌ و قلب‌شان‌ ظرف‌ مشیت‌ الهی‌ بودن‌ است‌ که‌ معصومند، یعنی عملاً معصومند و حرفی‌ که‌ می‌زنند، حرف‌ خداست‌ و این‌که‌ خدا واجب‌ کرده‌ که‌ ما به‌ حرف‌ معصوم‌ عمل‌ کنیم‌، به‌ خاطر این‌ است‌ که‌ حرفی‌ که‌ معصومین‌ علیهم‌السلام‌ می‌زنند همان‌ حرف‌ خداست‌ و از اراده‌ خدا برخاسته‌ است.
    این‌که‌ ما تکالیف‌ دینی‌مان‌ را از ولایت‌ اهل‌ البیت‌ می‌گیریم‌، فقها از قرآن‌ کریم‌ و روایات‌ اهل‌ بیت‌ استنباط‌ می‌کنند که‌ تکلیف‌ انسان‌ در یک‌ شرایطی‌ چیست‌، به‌ خاطر این‌که‌ می‌روند ببینند در مشیت‌ الهی‌ چه‌ آن‌چه‌ در کتاب‌ الهی‌ آمده‌، چه‌ آن‌چه‌ بر مشیت‌ الهی‌ که‌ در قلب‌ معصومین‌ جای‌ داشته‌ چه‌ چیزی‌ را نوشته‌اند، چه‌ چیزی‌ را فرموده‌اند، چه‌ چیزی‌ را امضاء و چه‌ رفتاری‌ کرده‌اند، در مقابل‌ چه‌ گفتار، عمل‌ و کرداری‌، بر اساس‌ آن‌ مشخص‌ می‌کنند که‌ تکلیف‌ ما این‌ است‌، پس این‌طور‌ نیست‌ که‌ حالا یک‌ کسی‌ پیدا شود، بی‌حساب‌ و کتاب و معلوم‌ نیست‌ از کجا آمده‌، دارد کجا می‌رود یا به‌ کجا وابسته‌ است، بخواهد حرف‌ بزند، حکم‌ بدهد، موضع‌ و تصمیم‌ بگیرد و خیال‌ کند که‌ درست‌ است‌. این‌ مربوط‌ به‌ معصومین‌ است‌ که‌ قلوب‌شان‌ ظرف‌ مشیت‌ الهی‌ است و فقها هم‌ باید از کلام‌ آن‌ها و قرآن‌ استنباط‌ و احکام‌ الهی‌ را صادر کنند و فرد دیگری‌ هم‌ حق‌ این‌ کارها را ندارد.
    ما باید از سرچشمه‌ همه‌ چیز را بگیریم.باید همت‌ مضاعف‌ و تلاش‌ کنیم‌، ببینیم‌ که‌ خدا چه‌ می‌خواهد، امام‌ زمان‌(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را چه‌ چیز راضی‌ می‌کند، نایب‌ امام‌ زمان‌ امروز از ما چه‌ می‌خواهد، جهت‌گیری‌مان‌ و نقطه‌ هدف‌ را آن‌جا بگیریم‌ و به‌ خدا توکل‌ کنیم‌، از او کمک‌ بگیریم‌، همه‌ نیروی‌مان‌ را به کار بگیریم‌ و به سمت هدف جهش‌ کنیم؛ این می‌شود همت‌ مضاعف‌.
    کار مضاعف‌ یعنی‌ استطاعت‌مان‌ را افزایش‌ بدهیم و هرکس‌، هرطور می‌تواند استطاعتش‌ را افزایش‌ دهد. در روایات‌ عمره‌ آمده‌ که‌ هرکس‌ در حرم‌ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) انفاق‌ کند خداوند دویست‌ برابر به‌ او پاداش‌ می‌دهد و در روایت‌ دیگری‌ دیدم‌ که‌ هرکس‌ در حرم‌ خدا، در بیت‌ الله الحرام‌ انفاق‌ بکند هزار برابر پاداش‌ دارد؛ بنابراین‌ اگر در میدان‌ عبودیت‌ خدا نیت‌ و همت‌ کردی‌ هزار برابر کارت‌ بهره‌وری‌ پیدا می‌کند و اگر در میدان‌ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همت‌ کردی‌ دویست‌ برابر و اگر در میدان‌ امام‌ زمان(علیه السلام)‌ اقدام‌ کردی‌ چندصد برابر می‌شود، اما اگر در میدان‌ محیط‌ کار خواستی‌ خودت‌ را نشان‌ بدهی‌، خبری‌ نیست و اگر در میدان‌ فامیل‌ و خانواده‌ و غیره‌ باشد بدتر در میدان‌ نفس‌ باشد نزول‌ می‌کنیم‌.
    این‌ است‌ که‌ آدم‌ جلوی‌ چه‌ عظمتی‌ تعظیم‌ بکند. قرآن‌ می‌فرماید: «لله‌ العزه‌ و لرسوله‌ و للمومنین‌» (منافقون‌ / ‌٨) یعنی عزت‌ مخصوص‌ خدا و رسول‌ و اهل‌ ایمان‌ است‌. این یعنی‌ هر کس‌ عزت‌ می‌خواهد راهش‌ این‌ است. مهم‌ این‌ است‌ که‌ این‌ همت‌ و کار مضاعف‌ با چه‌ نیتی‌ در چه‌ میدانی‌، به سوی‌ چه‌ هدفی‌ و برای‌ تعالی‌ چه‌ نظامی‌ و در راه‌ تبعیت‌ از چه‌ کسی‌ و برای‌ عبودیت‌ چه‌ الهی‌ باشد.
    منبع: www.khabaronline.ir



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:22 AM   |  

    درس های زندگی

    درس های زندگی





    کار کردن برای خدا

    از کارهای مهم آیة الله بروجردی، احداث بناهای عمومی بود که در قم ، نجف ، سامرا ، اروپا و امریکا صورت گرفت . ایشان یک هفته قبل از رحلتشان نامه ای برای وکیل خود در نجف نوشته که یک هفته پس از رحلتشان به دست وکیل می رسد . در آن نامه آمده است : «شنیده ام در نجف ، حمّام درستی وجود ندارد . شما زحمتی بکشید ، فعالیتی بکنید تا یک حمّام مناسبی در آن جا تأسیس شود . هم چنین شنیده ام شیعه ها در بغداد ، مسجد مناسبی ندارند . در یک جای خوبِ بغداد ، یک مسجدی بنا کنید . وقتی کار برای خدا باشد ، خدا مابقی را فراهم می کند» .
    هم چنین برای ساختن مسجد اعظم قم به ایشان عرض شد : 35 تُن، آهن کم داریم . ایشان با آن که در آن زمان دستشان تنگ بود ، به یکی از دوستان به نام حاج احمد فرمود : «این آهن را تهیه کنید» . حاج احمد برای خرید آهن به تهران رفت و بعد از کم و زیاد کردن قیمت و چانه زدن ، آهن را به مبلغ 110 هزار تومان خریداری کرد . وقتی نزد آقای بروجردی آمد ، ایشان فرمود : «الآن نقد ندارم . این ده هزار تومان را بگیر . بقیه را هم بعدا می دهم» . وقتی حاج احمد پول را برای تحویل برد ، آهن فروش گفت : «من این آهن ها را برای پول ندادم؛ بلکه برای خانه خدا دادم» .
    حاج احمد که از این رفتار، متعجب شده بود ، گفت : شما ابتدا آن قدر سختگیری کردید و چانه زدید و حالا می گویید : پول نمی خواهم . آهن فروش گفت : «سختگیری کردم می خواستم چیزی که برای خدای متعال دادم در حسابم باشد؛ البته سهم امام یا وجوه شرعی دیگری هم بدهکار نیستم» . 1

    **************
    چند کار با هم

    یکی از نزدیکان امام راحل می گوید : «در یکی از روزهای اوایل فروردین 68، حدود ساعت هفت بعد از ظهر ، حضرت امام ، حقیر را برای انجام دادن کاری احضار فرمودند . وقتی خدمتشان مشرّف شدم ، حدود یک ساعت از مغرب گذشته بود . حضرت امام در حالی که هنوز مشغول تعقیبات نمازهای مغرب و عشاء بودند ، اوّلاً تسبیح در دست ، ذکر می گفتند. ثانیا به پشت ، خوابیده بودند و با بالا و پایین بردن پاهایشان ، نرمش مخصوصی را که پزشک توصیه کرده بود ، انجام می دادند . ثالثا تصویر بدون صدای تلویزیون را می دیدند . رابعا به صدای رادیو گوش می دادند و خامسا علاوه بر همه این امور ، علی ، نوه عزیزشان در حالی که سعی می کرد از حرکت های امام تقلید کند در کنارشان دراز کشیده بود و امام ، همزمان ، او را مورد نوازش و توجّه قرار می دادند .
    به طور مکرّر شاهد بودیم که حضرت امام ، هنگام قدم زدن عصرانه ، در دستی تسبیح داشتند و به ذکر مشغول بودند و در دست دیگر ، رادیویی کوچک داشتند که به آن گوش می کردند .2

    **************
    واعظ انار فروش

    خاوری کاشانی ، شاعر جسور و مبارز ، در عصر مشروطیت می زیست . در اشعار او علاوه بردغدغه های سیاسی ، نگرانی ها و اهداف اجتماعی نیز هست . از نگاه او بحران های اجتماعی نیز به اندازه بحران های سیاسی، ضربه زننده است . در همان روزها به خطر استفاده از مواد مخدّر، آگاه شده و رساله ای به نام «کتاب محمود» در مذمت این امر تدوین کرد . از سوی دیگر ، خاوری ، خودکفایی و کار کردن را نیک می شمرد و می کوشید به شکلی نمادین ، این شایستگی را به مردم زمانه خود بیاموزاند . از جمله ابتکارات جالب او که با همکاری خواهرزاده شجاع و متفکرش ، آقا سید محمد رضا بدیع المتکلّمین انجام گرفت ، ماجرای انار فروشی بدیع المتکلمین بود . او از جمله واعظان برجسته تهران بود که محلّ رجوع مردم و مورد علاقه آنان بود . یک روز ، مردم تهران دیدند آقای بدیع المتکلّمین ، یک گاله بزرگ مملو از انار ، روی الاغ سفید خود بار کرده و خود با همان عبا و ردا و لباس معمولی روحانیون ، ترازویی به دوش کشیده و دنبال بار انار ، با همان آهنگ و لحنی که بالای منبر، مرثیه خوانی می کرد ، این اشعار را که خاوری ساخته بود ، می خواند :
    ای وجودت بر نهال فیضِ حق بار ، ای انار
    ای ز بودت قدرت یزدان پدیدار ، ای انار
    من به جدّ خود رسول حق نمودم اقتد
    از خفا آوردمت اینک به بازار ، ای انار
    گر که «اکلاسبْ حبیبُ اله» بود قول رسول
    مفتخوار از کسبْ دارد پس چرا عار ، ای انار؟
    روز دیگر نیز با همان وضع ، مقداری خیارسبز بار کرد و اشعاری را هم که خاوری در وصف خیار و شرافت کسب و کار گفته بود ، خواند... .
    این جریان ، ادامه پیدا کرد و به نام این واعظ نامدار ثبت شد؛ شاید چون مردم نمی دانستند یا باور نمی کردند که مدیر روزنامه « ثریا » [ میرزا محمود ] خاوری کاشانی ، مبتکر این اقدام نمادین و سراینده این اشعار بوده است . خاوری در یکی از روزهای محرم سال 1333 ه ق ، از دنیا رفت .3

    **************
    سقّای تشنه لب

    سال 1360 در عملیات طریق القدس، از ناحیه پا مجروح شدم . با تعدادی دیگر از مجروحان با یک 130 ـ C به بیمارستان هفت تیر تهران منتقل شدیم . در بیمارستان، خانم پرستاری به اتاق ما آمد و گفت : در اتاق کناری، پسر پانزده ساله ای هست که به شدت مجروح شده ، هم اتاقی هایش هم پیر هستند و وضعیت خوبی ندارد . می آورمش این جا سرش را گرم کنید . با او صحبت کنید که کمتر درد را احساس کند . اسمش «غلامعلی بابازادگان» بود . چند تا سوند هم بهش وصل بود . جراحت غلامعلی هم از ناحیه شکم و روده بود و نباید آب می خورد . بچه اهواز بود . ازش پرسیدم : چه طور رفتی منطقه؟ گفت : «با اصرار زیاد خودم . یک تعداد کلمن به من سپردند تا به رزمنده ها آب برسانم . تا این که خمپاره خورد و مجروح شدم» .
    این پسر ، ده روز توی آن اتاق، تشنگی کشید و مدام سرش را بلند می کرد و به من می گفت : «آقا جان! تشنه ام، یک قطره آب به من بده» . می گفتم : صبر کن . خوب که شدی، آب هم بهت می دهیم .
    مادرش روزهای ملاقات می آمد و دور از چشم پرستارها پنبه خیس می کرد و به لب های غلامعلی می زد . این تشنگی، آن قدر اوج گرفت که اگر کسی تو اتاق بغل ، آب از پارچ به لیوان می ریخت ، غلامعلی صدای شُر شُر آب را می شنید .
    روزهای آخر ، سرش را بالا می گرفت و با حالت خاصی می گفت : «آقا جان! تو را به حضرت ابوالفضل ، یک قطره آب به من بده» .
    روز دهم ، ساعت دوازده شب ، چشمم به سوندهای زیر تخت او بود که دیدم پر از خون شدند . دکترها آمدند، پرستارها خیلی سریع پاراوان کشیدند و نفس مصنوعی می دادند . ما دعا می کردیم و بعد از چند لحظه، احساس کردم خلأی در آن اتاق ایجاد شد و آنها کار تنفس مصنوعی را ادامه ندادند .
    غلامعلی ، دیگر تمام کرده بود . صبح که مادرش آمد و تخت پسر را خالی دید ، همان جا میان چارچوب در، روی زمین نشست و گفت : «آن دنیا به خدا خواهم گفت غلامعلی من سقا بود، ولی ده روز تشنگی کشید ...».
    این قضیه ، دستمایه دومین فیلم کوتاه من با عنوان «سقّای تشنه لب» شد .4

    **************
    کار و افتخار

    آقای دکتر محمود مرعشی، رئیس کتاب خانه آیت الله مرعشی قم می گوید : «مرحوم پدر عزیزم در زمان جوانی از وضعیت مالی مناسبی برخوردار نبودند ، و از سویی برای آن که هجوم فرهنگی بی سابقه که سوداگران برای خروج نسخه های خطی از کشورهای اسلامی تلاش گسترده ای را آغاز نموده بودند، به ناچار برای مقابله با آن، یک وعده غذای روزانه خود را ترک کردند و شب ها پس از فراغت از درس و بحث و مطالعه، در یک کارگاه برنج کوبی تا نیمه های شب کار می کردند ، همچنین نماز و روزه استیجاری به جا می آوردند و این دستمزدها را صرف تهیه و خرید نسخه های خطّی می نمودند» .
    ایشان در جای دیگر نقل می کند : «نسخه خطی منحصر به فرد یک کتاب رجالی (که نسخه ای نایاب و نفیس بود) در کتاب خانه [ خاله زاده ام ] آیت الله [سیّد مهدی] لاجوردی [ در قم ] وجود داشت . این جانب، سخت پیگیر خریداری آن برای مرحوم پدرم بودم . متأسفانه ایشان به این کتاب ، علاقه بسیار داشت . من نیز پنج سال تمام دنبال آن بودم . حتی یک بار، اشک ریختم و به آقای لاجوردی اظهار داشتم : بسیار دل شکسته شدم . واپسین بار که به منزل ایشان برای زیارت خاله ام (که مادر ایشان بود) رفته بودم ، خاله ام به ایشان فرمود : «چنانچه کتاب را به ایشان ندهی، از تو دلگیر خواهم شد» .
    سرانجام در همان روز ، کتاب را به این جانب واگذار نمود . سپس با سرعت به سوی منزل پدرم شتافتم و به حضور معظم له رسیدم و مژده کتاب را دادم. پدر، سر را بلند کرد ، نظری به آسمان افکند و فرمود :«فرزندم! رضایت پدر ، بزرگ ترین سرمایه ای است که خداوند به تو عنایت فرموده است» .
    خدا را سپاس که توانسته ام پدر را از خود ، راضی نگاه دارم .5

    **************
    باید کارکرد، کار، کار

    وقتی از علامه محمدتقی جعفری قدس‌سره درباره علت موفقیت شان سؤال کردند، آن فیلسوف و مفسر بزرگ جهان اسلام، در پاسخ گفتند: ... دو علت دارد: یکی اختیاری و دیگر غیراختیارى. عنصر غیراختیاری در واقع همان ذوق و عشقی است که خداوند نسبت به دانش در من قرار داد. البته، من پسر خاله خدا نیستم، بلکه این عنصر در افراد دیگری هم هست. در هر زمینه‌ای که من مطالعه می‌کردم می دیدم علاقه دارم. دلیل علمی مسئله هم این است که هر یک از علوم، بُعدی از حقیقت را نشان می‌دهند و انسان هم جویای کشف حقیقت است. عنصر دیگر اختیاری پشتکار است. استعداد و نبوغ اگر چه مهم است، ولی نباید به آنها اعتماد کرد. سال‌ها پیش که در نجف بودیم، فرق ما و طلبه‌های عرب این بود که پشتکار عجیبی داشتند و ما استعداد فراوان. خلاصه باید کاری کرد، کار، کار به استعداد نمی‌توان زیاد تکیه کرد.

    پی نوشت ها :

    1. شکوه فقاهت ، تهیه و نشر : مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی ، 1379 ، ص 508 (به قلم : عبدالله امینی) .
    2. در سایه آفتاب ، محمد حسن رحیمیان ، قم : مؤسسه پاسدار اسلام ، 1373 ، ص 109 .
    3. زندگی نامه خاوری کاشانی ، گردآورنده : حسن نراقی ، تهران : انتشارات گوتنبرگ ، 1336 ، ص 28 و 29 و 47 .
    4. روزنامه جام جم ، شنبه ششم اسفند 1384 (شماره 1662) ، «گفتگو با رسول ملاّقلی پور ، کارگردان فیلم های دفاع مقدّس» .
    5. فهرست نسخه های خطی کتابخانه آیت الله مرعشی ، ج 33 ، قم : کتاب خانه آیت الله مرعشی ، ص 124 و 374 .
    6. فروغ اندیشه، گذری بر زندگان علامه محمدتقی جعفرى

    منبع: دوماهنامه حدیث زندگی ، شماره 30



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:21 AM   |  

    فرهنگ سازي براي کار مضاعف

    فرهنگ سازي براي کار مضاعف
    نويسنده: محمد مهدي انصاري




    اهتمام به مسئله «کار و تلاش» به مثابه يکي از ضرورت هاي مورد توجه در چشم انداز پيشرفت و تعالي کشور در سال هاي گذشته بارها و بارها مورد عنايت رهبر معظم انقلاب بوده است؛ بويژه آن هنگام که سخن از «انضباط اجتماعي و وجدان کاري» و لزوم پرهيز از «تنبلي اجتماعي» سخن به ميان آوردند؛ همچنين دغدغه مندي ايشان در قبال «تعطيلات بسيار زياد رسمي» در تقويم کشور و مباحثي از اين دست نشان از آن دارد که رهبر دور انديش نظام براي اهداف بلند و متکاملي که براي ايران اسلامي ترسيم گشته نگاهي کاملا متني به جامعه و آحاد ملت دارند که بايستي همين مردم در ميدان سازندگي و پيشرفت کشور حضور و مشارکت جدي و سازنده داشته باشند و اگر اين حضور و مشارکت با کوچکترين آفاتي مواجه شود، مسير پيشرفت ناممکن خواهد بود. نامگذاري سال1389 به عنوان سال « همت مضاعف، کار مضاعف» نشان از اين مسئله دارد که از منظر عالي ترين مدير اجرايي کشور، حياتي ترين و راهبردي ترين نياز امروز جامعه، کار و تلاش است و هر امري که به نحوي بازدارنده اين مهم باشد نه تنها سمي مهلک براي حال و آينده ايران و ايراني است که اساسا خواست دروني همه دشمنان و بدخواهان پيشرفت و اعتلاي اين مرز و بوم است، بر اين اساس برپايي نظام مبتني بر عدالت، دستيابي به اهداف سند چشم انداز1404 ، تحقق دهه پيشرفت و عدالت، زدودن مظاهر شوم فقر، فساد و تبعيض، توليد دانش بومي، استقلال در صنعت و فناوري هاي نوين، نيل به مرجعيت علمي درمنطقه و دنيا و الهام بخشي در جهان اسلام منوط به اين است که امروز همه ما تا چقدر با اعتماد به نفس و خودباوري ملي و عشق و علاقه به آب و خاک خود و چقدر با شور و حساسيت کارکنيم و تا چه ميزان همت بلند داشته باشيم و با «مهارت» و «خلاقيت» و «کيفيت» گام هاي رشد و ترقي را يکي پس از ديگري و بي وقفه برداريم.
    در اين راستا تاکيد بر چند نکته بسيار ضروري است:
    اول؛ نظام تربيتي و آموزشي ما بايد توجه داشته باشد که نسل هاي جديد و فرزندان اين جامعه را از همان اوان کودکي به گونه اي پرورش دهد که انسان هايي مسئوليت پذير، پرکار و پر تلاش، انگيزه مند و با همتي بلند باشند. در اين بين نقش رسانه ها و نخبگان و گروه هاي مرجع اجتماعي در فرهنگ سازي براي کار مضاعف و تکميل اين فرايند آموزشي تعيين کننده است.
    دوم؛ تقويت و تعميق انگيزه هاي ديني و انقلابي و حفظ آنها به عنوان فرهنگ درمتن لايه هاي اجتماعي، گام مهمي در تثبيت روحيه کار و همت مضاعف خواهد بود.
    سوم؛ وجود قوانين کارآمد و جامع که ناظر بر حمايت از کارآفرينان بوده و اهتمام ويژه به مقوله اشتغال و کاهش نرخ بيکاري داشته باشد، براي تکوين اين شعار ضروري است.
    چهارم؛ «مديريت عالمانه» و «برنامه ريزي هوشمندانه» دو رکن بهره وري در کار و توليد هستند که شايسته است در نظام مديريتي کشور به آنها پرداخته شود. با اين دو رکن، در حقيقت چابکي و چالاکي و هدفمندي و سودمندي کار و تلاش تضمين خواهد شد.
    نهايتا اين که همت و کار مضاعف در ميان يک ملت بيانگر زنده بودن و تکاپوي جماعتي است که در راه تعالي و تکامل گام نهاده اند. راه رشد و توسعه ايران اسلامي از مسير کار و تلاش مضاعف مي گذرد و با اين شعار راهبردي است که مي توان ايران عزيز را به جايگاه حقيقي آن در جهان نزديک تر ساخت. جهان در سده بيست و يک رشد شتاباني را در فنون و علوم و مظاهر پيشرفت شروع کرده به گونه اي که واقعا «ثانيه ها» تعيين کننده شده اند. «قافله» پيشرفت بشر چنان با شتاب در حال حرکت است که اگر من و شما لحظه اي درنگ کنيم و يا خود را مشغول مباحث فرعي کنيم، معلوم نيست اين قافله هم ايست کند و منتظر من و شما بماند. اگر در جا بزنيم يا تنبلي کنيم و يا دچار اشتباهي شويم يقينا مورد نکوهش جدي و بي امان نسل هاي آينده خواهيم بود که پيشينيان خود يعني من و شما را مورد نقد قرار خواهند داد. اميد که به اين باور برسيم.
    منبع: www.resalat-news.com



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:20 AM   |  

    کار، اشتغال و تولید در آیینه نهج البلاغه (2)

    کار، اشتغال و تولید در آیینه نهج البلاغه (2)
    نويسنده: حسن نظری




    هنجار آفرینی (تبدیل پدیده رفتاری به هنجار)

    برای تبدیل یک پدیده رفتاری به «هنجار» باید بین آورنده هنجار و مخاطبان و اعضای جامعه و پدیده مورد نظر، رابطه مثبت وجود داشته باشد. فردی که هنجار را می آورد باید اعضای جامعه او را پذیرفته باشند، آنچه که به عنوان هنجار در پیام خود دارد، باید مورد نیاز جامعه باشد تا این که از آن استقبال شود. با فرض مورد قبول بودن هنجار آور در دید اعضای جامعه و مورد نیاز بودن پدیده رفتاری موردنظر این پدیده رفتاری به سرعت تبدیل به هنجار می شود.(رفیعی، 504)
    بر این اساس اگر نسبت عملی و گفتاری امام علی علیه السلام در مورد کار و تلاش مفید و منظم به جامعه رسانده شود، بی شک جامعه بطور طبیعی آن را به عنوان «هنجار»، «ارزش» می پذیرد. چون هنجار آوری، مانند او که از نظر جامعه اسوه نجات در تمام ابعاد حیات فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی است، سنن گفتاری و عملی او را الگو و مقیاس رفتاری خود قرار خواهد داد، بشرط این که این سنن گفتاری و عملی، آن طور که از متون اسلامی استفاده می شود، شفاف و بی پیرایه به مخاطبان و اعضای جامعه هماهنگ با نیاز زمان ابلاغ گردد به تعبیر دیگر باور و شناخت اعضای جامعه در هر زمان نسبت به گفتار و رفتار امام علی علیه السلام در مورد اصل کار مفید، انواع کار، بهره وری کار، نظم کاری، و دیگر چالشهای فرهنگ کاری که جامعه با آن دست به گریبان است، بهترین زمینه ای است که این گفتار و رفتار تبدیل به هنجار و ارزش گردد، بشرط این که روح زمان در این سنن کار ساز دمیده شود و حساسیتهای زمانه در ابلاغ این سنن مورد غفلت پیام رسانان قرار نگیرد. اکنون سنت رفتاری و آنگاه سنت گفتاری او در مورد وجوه مختلف کار مورد بررسی قرار می گیرد.

    1. سنت رفتاری امام علی علیه السلام

    شیوه عملی آن حضرت، اشتغال به اصل کار مفید بوده، و شکل کار برای او مطرح نبوده است، این که برخی تصور می کنند که اگر انسان برای خودش کار را انجام دهد با موقعیت اجتماعی سازگار است و اگر به عنوان دستمزد گرفتن برای دیگران آن را انجام دهد، حفظ جایگاه اجتماعی او نشده است، با سیره عملی او نمی سازد. فرهنگ کار می طلبد که موقعیت اجتماعی افراد، کار و تلاش را این گونه طبقه بندی ننمایند که این نوع تلاش با موقعیت او سازگاری دارد و آن نوع دیگر ناسازگار است؛ بلکه در نگرش جامعه موقعیت اجتماعی نباید نسبت به انواع کار حساسیت منفی داشته باشد. هر کار مفید و سازنده ای عزت و احترام اجتماعی را به دنبال داشته باشد و هیچ نوع کار سازنده ای با موقعیت و جایگاه اجتماعی افراد، ناسازگار تلقی نگردد. امام علی علیه السلام بر طبق نصّ زیر به عنوان، اجیر کار می کرده است.
    الامام علی علیه السلام : جُعتُ یوما بالمدینه جوعا شدیدا فخرجت اطلب العمل فی عوالی المدینه فاذانا بامرأة قد جمعت مَدَرا فضننتها ترید بلَّه فاتیتها فقاطعتها علیه: کلّ ذنوب علی تمرةٍ، فمدَدتُ ستة عشر ذنوبا حتی مجلت یدای ثم اتیت الماء فاصبتُ ثم اتیتها فقلت بکفی هذا بین یدیها فعدت لی ستة عشرة تمرة: فاتیت النبی صلی الله علیه و آله فأخبرته فاکل معی منها.(حکیمی: 5/323؛ مجلسی: 41/33)
    امام علی علیه السلام می فرماید: روزی در مدینه گرسنگی شدید بر من عارض شد، در اطراف مدینه به دنبال کار بودم، زنی را دیدم که مقداری کلوخ جمع کرده و می خواهد آن را گل کند. با او قرار گذاشتم هر ظرف آب در ازای یک دانه خرما، شانزده ظرف آب آوردم تا این که دستانم تاول زد، پس مقداری آب نوشیدم و از زن در مقابل کار، خرما خواستم، او هم شانزده دانه خرما به من داد، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدم و جریان را تعریف کردم و با هم خرما خوردیم».
    او با دستان خود کار می کرد، هماره زمین را کشت و آبیاری، و هسته خرما را غرس می نمود و در عین حال بعد از آباد کردن این مزارع آنها را برای فقرا، وقف می کرد که به عنوان نمونه به وقف نامه زیر اکتفا می شود.
    بسم اللّه الرحمن الرحیم، هذا ما تصدق به عبداللّه علی امیرالمؤمنین تصدّق بالضّیعتین المعروفتین بعین ابی نیذر و البغیبغة علی فقراء اهل المدینة و ابن السبیل.(محمودی: 4/15)
    بنابراین سنت عملی او اشتغال به کار مفید و سازنده بوده است. در نظر او مکانت و موقعیت ممتاز اجتماعی او هیچ گاه تنافی با اصل کار کردن و یا کار برای دیگران انجام دادن نبوده است. مهم در رفتار و سیره عملی آن حضرت کار مثبت و سازنده بوده است و از این جهت می تواند، اسوه و الگوی گویای کار مفید برای جامعه اسلامی باشد.

    2. سنت گفتاری امام علی علیه السلام

    روایاتی که از امام علی علیه السلام درباره کار و تلاش نقل شده است، از جهت هنجاری بودن و ارزشی بودن مفاد آنها، بهره وری کار و نظم کاری، به چند دسته تقسیم می شود.

    الف - هنجاری بودن کار ( ناهنجار بودن تنبلی ) :

    عن الامام علی علیه السلام : إنی لابعْضُ الرجل کسلان من امر دنیاه لانه اذا کان کسلان من امر دنیاه فهو عن أمر آخرته أکسل.(محمدی: 4/169)
    «مبغوض می دارم کسی را که نسبت به کار حیات مادیش تنبل و بی تفاوت است. زیرا کسی که نسبت به زندگی دنیایش چنین است، در مورد آخرتش تنبل تر و بی تفاوت تر است.»
    در روایت دیگر فرمود: ان یکن الشغل مجهدة فاتصال الفراغ مفسدة.(مفید: 158) «هر چند کار و تلاش همراه با زحمت و رنج است اما بیکاری پیوسته منشأ فساد و تباهی است.»

    ب - ارزشی بودن کار :

    هر پدیده اعم از رفتار و کالا که در راستای نیاز انسان قرار گیرد ارزش پیدا می کند. مثلاً گرسنگی یک نیاز است و ماده غذایی که این نیاز اساسی را اشباع می نماید، ارزش و مطلوبیت ابزاری پیدا می کند. کار و اشتغال نیز چون وسیله و طریق تأمین نیازهای گوناگون مادی انسان است، ارزش ابزاری دارد؛ همچنان که بیکاری بطور طبیعی، منشأ فقر و تنگدستی و ناکام ماندن خواسته های انسان می شود و در نتیجه ارزش ابزاری منفی به خود می گیرد.
    امام علی علیه السلام در این باره می فرماید: انّ الأشیاء لما ازدوجت ازدوج الکسل و العجز فنتجا بینهما الفقر.(کلینی: 5/86) «آنگاه که پدیده ها با یکدیگر جفت و جور شدند، تنبلی و ناتوانی نیز در کنار هم قرار گرفتند و فقر و تنگدستی را پدید آوردند.»
    در این روایت، فقر پدیده ای منفی و بیکاری به عنوان عامل و منشأ آن، ارزش ابزاری منفی پیدا می کند. در مقابل کار و تلاش، نقش ارزش ابزاری مثبت را ایفا می کند. همچنان که در روایت زیر کارهای مختلف، سبب و طریق معیشت تلقی شده است.
    ان معایش الخلق خمسة: الامارة و العمارة و التجارة و الاجارة و الصدقات و اما وجه العمارة فقوله تعالی هو انشأکم من الارض و استعمرکم فیها(هود/ 61) فاعلمنا سبحانه انه قد امرهم بالعمارة لیکون ذلک سببا لمعایشهم لما یخرج من الارض من الحب و الثمرات و مما جعله اللّه معایش للخلق.(حر عاملی: 13/195؛ مجلسی: 93/47)
    این روایت صراحت در وسیله بودن کارهای مختلف، جهت تأمین معیشت انسان را دارد. در دیگر نظامهای اجتماعی نیز عنصر کار ابزاری دارد و چون انسان در حیات طبیعی اش به دنبال تأمین نیازهای معیشتی خود می باشد و کار در راستای رفع این نوع نیازها قرار می گیرد و در نتیجه نقش ابزاری را کسب می نماید، بر همین اساس در نظریه های علم اقتصاد در مورد نیروی کار در جانب عرضه، متغیر اصلی را دستمزد به حساب می آورند.
    از منظر این نظریه ها انسان اقتصادی، انسان طبیعی است که نگرش، منش و رفتار او تأمین نیازهای طبیعی فردی و اجتماعی است. در واقع این نیازهای طبیعی است که انگیزه های متفاوت را، به عنوان عامل مؤثر در پیدایش پدیده کار، به دنبال دارد. انسان طبیعی بر پایه این انگیزه ها، دست به کار و تلاش می زند و بی شک تا آن جا که این انگیزه ها برد و کشش دارند، عامل کار- نیروی انسانی - تلاش می نماید. این انگیزه ها بطور فشرده، عبارتند از انگیزه های بیرونی مانند نیازهای اقتصادی، میل به پیوستگی به دیگران، کسب عزت و احترام در جامعه و انگیزه های درونی مانند تمایل به تحرک و فعالیت، تجربه و شناسایی موقعیت و خودیابی.(چلپی: 6-265)
    این انگیزه های بیرونی و درونی هرچند از این جهت با یکدیگر تفاوت دارند که عامل کار بر اساس انگیزه بیرونی، وسیله برای هدف دیگری قرار می گیرد، و براساس انگیزه درونی خود کار، هدف می شود، نه وسیله؛ ولی در هر دو فرض کار در راستای تأمین نیازهای طبیعی انسان قرار می گیرد. انسان طبیعی خواسته های طبیعی دارد که کار و تلاش یا یکی از این خواسته هاست (ارزش غایی طبیعی) یا وسیله ای است جهت تأمین نیازهای دیگر (ارزش طبیعی ابزاری) و از روایتی هم که عمارت و آبادانی را یکی از عوامل و اسباب، معیشت معرفی نموده است، می توان ارزش طبیعی ابزاری داشتن کار را استفاده کرد.
    نکته اساسی که باید بدان توجه داشت، این است که انسان طبیعی نیازهای طبیعی دارد و عنصر کار را وسیله برای تأمین این نیازهای طبیعی قرار می دهد. از این جهت کار دارای ارزش ابزاری می شود؛ ولی اگر همین انگیزه های طبیعی را به گونه ای ارتباط به حیات انسانی - نه طبیعی - بدهیم، کار به نوبه خود ارزش غایی می شود نه ارزش ابزاری. از نوع ارزش ابزاری طبیعی و دقیقا روایاتی که عنصر کار را ارزش تلقی می کند، بواسطه جهت بخشیدن به انگیزه درونی و بیرونی کار است، به گونه ای که مرتبط با حیات انسانی می شود، نه حیات طبیعی. به دیگر سخن اگر کسی به انگیزه دستمزد گرفتن و تأمین معیشت و رفاه خود و خانواده خود کار و تلاش نماید، یک درجه از تقوا را تحصیل نموده است و بر اساس این انگیزه، کار ارزش غایی پیدا می کند نه ارزش ابزاری، زیرا چنین کاری در واقع یک نوع انجام وظیفه دینی است. امام علی علیه السلام در دو روایت زیر همین نوع ارزش را مطرح فرموده است:
    ما غدوة احدکم فی سبیل اللّه باعظم من غدوة یطلب لولده و عیاله ما یصلحهم.(محمدی:4/169) «هیچ تلاش صبح هنگامی در راه خدا به فضیلت کار صبح هنگام، در جهت رفاه و آسایش فرزند و خانواده نمی رسد.»
    من طلب الدنیا حلالاً تعطّفا علی والد او ولد او زوجة، بعثه اللّه تعالی و وجهه علی صورة القمر لیلة البدر.(همان، 170)
    «کسی که از سر دلسوزی بر پدر یا فرزند یا همسر به دنبال امر دنیایش باشد، چهره او در قیامت همانند ماه شب چهارده است.»
    در واقع این نوع روایات، قوی ترین انگیزه انسان طبیعی را برای کار و تلاش که همان تحصیل در آمد است، مورد مناقشه قرار نداده است؛ بلکه همین انگیزه طبیعی را جهت جدید داده است، به این صورت که تلاش و تحصیل در آمد برای معیشت خود و خانواده خود، به این عنوان است که یکی از وظایف و مسؤولیتهای دینی او در مقابل خانواده همین است. با این جهت جدید دادن ارتباط انگیزه طبیعی از حوزه حیات طبیعی قطع و وابسته به حیات انسانی می شود و در سایه همین جهت یابی انگیزه، ماهیت کار و تلاش بعلاوه ماهیت فیزیکی، حقوقی، اجتماعی، اقتصادی، جوهره ارزشی نیز پیدا می کند. اگر این جهت یابی انگیزه طبیعی کار نبود، کار، ویژگیهای فیزیکی، حقوقی، اجتماعی و اقتصادی را داشت و ماهیت ارزشی نداشت. همچنان که از روایت زیر همین واقعیت را می توان استفاده نمود. قال رجل لابی عبداللّه علیه السلام و اللّه انا لنطلب الدنیا و نحب ان نؤتاها فقال: تحب ان تصنع بها ماذا؟ قال: اعود بها علی نفسی و عیالی واصل بها و اتصدّق بها و احج و أعتمر، فقال علیه السلام لیس هذا طلب الدنیا، هذا طلب الأخرة.(کلینی: 5/72)
    «مردی به امام صادق علیه السلام گفت: دنبال دنیا هستم و رسیدن به آن را دوست دارم. امام سؤال فرمود: برای چه رسیدن به دنیا را دوست داری؟ جواب داد: برای این که نیازهای خود و خانواده ام را برآورده و بواسطه آن صله رحم، صدقه، حج و عمره بجا آورم، امام فرمود: این طلب دنیا نیست بلکه طلب آخرت است.»
    انسان طبیعی تلاش می کند که در آمد بدست آورد تا نیازهای مادیش را اشباع نماید؛ اما همین انسان طبیعی می تواند، جهت دیگری به انگیزه طبیعی خود بدهد، به این صورت که در آمد کسب می نماید تا وظایف و مسؤولیتهای مختلف دینی اش را اعم از واجب و مستحب انجام دهد و در این صورت همان انگیزه با این جهت یابی جوهره فعالیت اقتصادی را تغییر می دهد و واقعیت ارزشی بدان می بخشد، بنابراین کار و تلاش می تواند درجه ای از فضیلت تقوایی را کسب نماید و ارزشی غائی - ذاتی داشته باشد.
    این بخشی از رویکرد ارزشی کار است. به همین جهت تعبیر می شود که درجه ای از تقوا و ارزش را می تواند داشته باشد. بخش دیگر این رویکرد را می توان، عمیق تر مطرح نمود و در سایه آن باید تلاش و کار علی بن ابی طالب علیه السلام را به مثابه الگو و هنجار اجتماعی جامعه انسانی در هر زمانی تفسیر نمود. این رویکرد که در واقع یکی از چالشهای اجتماعی جامعه ماست، به عنوان تقوای اجتماعی کار، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

    بهره وری کار

    پدیده بیکاری یکی از مشکلات جدی جوامع امروزی، وبیکاری پنهان که در واقع روی دیگر سکّه کاهش بهره وری کار به حساب می آید، یکی دیگر از مشکلات است. جامعه ما نیز در کنار بیکاری حاد و فراگیر از مشکل کاهش بهره وری نیز رنج می برد. از مقایسه بهره وری نیروی کار طی دوره بیست ساله (1375-1355) کاهشی در حدود 5/27% را می توان بدست آورد؛ یعنی بهره وری نیروی کار در سال 1375 تنها 5/72% بهره وری نیروی کار در سال 1355است، به بیانی با فرض ثبات بهره وری نیروی کار در طی این دوره، باید ارزش افزوده کل بخشها در سال (1375) با 10566 نفر شاغل بدست می آمد. در حالی که به علت کاهش بهره وری نیروی کار، این ارزش افزوده توسط 14572 نفر شاغل بدست آمده است. به دیگر سخن حدود 4006 نفر از شاغلین در سال 1375 نسبت به سال 1355 دچار بیکاری پنهان بوده اند.(مطالعات: 3/32)
    این کاهش بهره وری، عوامل گوناگون دارد که در جای خود باید مورد بررسی علمی قرار گیرد. آنچه که در این جا باید بدان توجه شود، این است که امام علی علیه السلام سفارش می کند که هر کاری باید با علم و مهارت لازم انجام گیرد.
    العامل بالعلم کالسائر علی الطریق الواضح.(نهج، حکمت 480) «کار با دانش و مهارت مانند گام برداشتن در طریق روشن است. همچنین می فرماید: دقت و درستکاری در کار باید مورد توجه قرار گیرد.»
    قیمة کل امرءٍ ما یحسنه.(همان، حکمت 122) «ارزش هر فردی به اندازه حسن و درستکاری اوست.»
    طبیعی است که با کاربردی کردن دو عنصر مهارت و درستکاری می توان بهره وری کار را افزایش و در نتیجه از بیکاری پنهان جامعه جلوگیری نمود.

    تقوای اجتماعی کار

    در نظام های اجتماعی، انگیزه کار در قشرهای متوسط، تحصیل در آمد است و در قشر مرفه، کسب موقعیت اجتماعی است، چون برخی مشاغل می تواند، موقعیت اجتماعی ویژه را بدنبال داشته باشد. معمولاً در نظامهای اجتماعی قدرت سالار هر شغلی که به راس هرم قدرت، بیشترین ارتباط و تعامل را داشته باشد، موقعیت اجتماعی مهمتری را هم فراهم می سازد. بر همین اساس ممکن است، انگیزه کار صرفا تحصیل درآمد نباشد؛ بلکه کسب موقعیت اجتماعی باشد.
    در این گونه نظامها ممکن است، فردی توان لازم کاری یا امانت و درستکاری شغلی را نداشته باشد؛ ولی مسؤولیت آن کار را به عهده گیرد و این پدیده معمولی و متعارفی است که نیاز به بحث ندارد، ولی در نظامهای اجتماعی شایسته سالار شایستگی شغلی عامل تعیین کننده است. کسی که شغلی را عهده دار می شود، توان همه جانبه آن کار را طبعا باید داشته باشد. بدون این توان، شایستگی معنا ندارد.
    اکنون مفهوم تقوای اجتماعی کار رویکردی به شایستگی کار به معنای غنی آن دارد. ممکن است از واژه «تقوا» و شایستگی کاری چنین برداشتی شود که عبارت است از رعایت حدود شرعی و قانونی کار، هر کس تا آن جا که برای او مقدور است، این حدود را مورد توجه قرار دهد و در میدان کار آنها را زیر پا نگذارد. ولی چنین تفسیری نمی تواند، حدود توان و قدرت کاری را زیر پوشش قرار دهد. مثلاً اگر پزشکی حدود شرعی و قانونی کار پزشکی را رعایت نماید و دست به کار طبابت بشود، هر چند توان متعارف این شغل را نداشته باشد، بر اساس این تعریف می توان گفت که تقوای پزشکی را رعایت نموده است. اما اگر توان و مهارت کاری، هر کار را در مفهوم تقوای کاری آن کار وارد نمودیم، این مفهوم در نهان خود دو عنصر را به یک نسبت شامل می شود. یکی امانت کاری که همان رعایت حدود شرعی و قانونی کار باشد و دیگری توان و مهارت کاری؛ تقوای کاری در روابط اجتماعی می طلبد که نسبت به آن کار هم درست کار و امین باشد و هم توانمند و با مهارت. بطور طبیعی هر مقدار که مهارت بیشتری داشته باشد خدمت بیشتری می تواند به جامعه ارائه دهد و هر مقدار خدمت بیشتر و حساس تری با حفظ امانت و درستکاری به جامعه ارائه دهد، فضیلت و تقوای بیشتری را کسب می نماید.
    در این صورت، موقعیت اجتماعی مهمتری در نظام شایسته سالاری تحصیل می نماید. ولی این موقعیت اجتماعی دقیقا در گرو کیفیت بهتر کار، هم از جهت مهارت و هم از جهت درستکاری است. با این رویکرد در مورد مفهوم تقوا و جامعیت آن باید شیوه امام علی علیه السلام را در مورد کار و تلاشش تفسیر نمود، و هم آن را الگو و هنجار کاری جامعه قرار داد. چه این که کار و تلاش آن حضرت نمادی از مهارت کاری و درستکاری و اخلاص است و در نتیجه مصداق روشن «ان اکرمکم عنداللّه اتقیکم» می باشد.
    ادامه دارد ...
    منبع: www.hawzah.net



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:19 AM   |  

    اهمیت کار و کارگر در روایات

    اهمیت کار و کارگر در روایات





    رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) دست كارگرى را كه بر اثر كار و فعالیت ورم كرده بود، بلند كرد و فرمودند: « این دستى است كه هیچگاه آتش جهنم آن را نمى سوزاند؛ این دستى است كه خدا و رسولش آن را دوست مى دارد. كسى كه از دسترنج خود روزى اش را فراهم كند، خداوند با نظر رحمت به او مى نگرد».
    از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است: « همانا خداوند بنده پیشه ور امین را دوست دارد».
    در روایت دیگر است: «كسى كه سربار جامعه باشد، نفرین شده است» .
    شخصى نزد رسول خدا از مردى كه زیاد به عبادت پرداخته بود و كار نمى كرد، یاد نمود. حضرت فرمودند: چه كسى مخارج زندگى او را بر عهده دارد، گفتند: یكى از برادرانش. فرمود برادرش از وى عابدتر است.
    در هنگامى كه امام باقر (علیه السلام) در زمین مزروعى خود مشغول كار و فعالیت بود، شخص جسورى عبور كرد و دید آن حضرت كار مى كند. رو به حضرت كرد و گفت: در این حال اگر مرگ تو فرا رسد، جواب خداوند را چه مى دهى، امام در پاسخ او فرمودند: اگر در این حال مرگم فرا رسد، در حالى كه در طاعت و عبادت پروردگارم مى باشم، از دنیا مى روم.
    در اسلام هرگونه صنعت و ساختن هرگونه وسیله كه مورد نیاز جامعه و به نفع و صلاح اجتماع باشد، نه تنها جایز و مباح است، بلكه به عنوان واجب كفایى باید عده اى به آن اقدام كنند و آن صنعت را فرا گیرند، تا نیاز مردم برآورده شود. صنعت ساختن آلات و ادواتى كه از آنها جز فساد و عمل ناروا نتیجه اى گرفته نشود، همچون ساختن شراب و صنعت بت تراشى و تهیه وسایل قمار، حرام و ممنوع است.
    اسلام براى ریشه كن نمودن فقر كه منشأ اغلب مفاسد و تیره روزى ها است و براى تولید ثروت دستورهاى مؤكدى داده است؛ به این قرار:
    1- كسى كه زمین مواتى را آباد كند، آن زمین تا هنگامى كه احیا و برقرار باشد، به او اختصاص پیدا مى كند، اما همین كه زمین را رها كند و آن را معطل بگذارد و در آن زمین كار تولیدى نكند، حاكم اسلامى آن را به دیگرى مى دهد، تا تولید ثروت نماید. شهید ثانى در این باره چنین اظهارنظر كرده است: «ملكیت در این گونه زمین ها به وسیله احیا صورت مى گیرد و هنگامى كه آبادى (بر اثر بى توجهى) از بین برود، خود به خود ملكیت نیز زایل مى گردد».
    2- كسى كه خانه، مغازه و یا كشتزار و زمینى را اجاره كرده باشد، بدون این كه كارى در آنها صورت داده باشد، نمى تواند آنها را با اجرت زیادتر به دیگرى اجاره دهد.
    3- اسلام ربا را اكیداً حرام كرده و با تحریم سود ربوى مردم را به سوى سرمایه گذارى در كارهاى تولیدى سوق داده است.
    4- در روایاتى از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: «بهترین مردم كسى است كه براى مردم و اجتماع سودمندتر است».
    منبع: www.tahoorkotob.com



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در سه شنبه 24 فروردین 1389  ساعت12:19 AM   |  

    تعداد صفحات :13      4   5   6   7   8   9   10   11   12   13