بالا بودن نرخ بیکاری از مدتها یکی از مشکلات عمده
پیشروی دولت ایران بوده و در اثر این پدیده زیان های اقتصادی،
سیاسی و اجتماعی بسیاری بر ایران و دولت این کشور وارد آمده است.
نشریه اقتصادی میس رشد بالای
جمعیت، پایین بودن رشد اقتصادی، عدم توجه به طرحهای کارآفرین،
عملکرد نامطلوب نظام آموزشی در تربیت نیروهای ماهر، طرح ناموفق
خصوصی سازی، وجود قوانین دست و پا گیر برای فعالیت اقتصادی و ضعف
ساختاری بازار کار را هفت عامل اساسی نرخ بالای بیکاری در ایران
توصیف کرد.
به گزارش نشریه اقتصادی میس، بالا بودن
نرخ بیکاری از مدتها یکی از مشکلات عمده پیشروی دولت ایران بوده
و در اثر این پدیده زیان های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بسیاری بر
ایران و دولت این کشور وارد آمده است . یکی از نکات جالب توجه در
مورد عملکرد دستگاههای اقتصادی ایران در مورد بیکاری آن است که به
تعداد این دستگاه ها آمار و ارقام در مورد نرخ بیکاری در ایران
ارایه میشود.
بر اساس این گزارش آماری که هر دستگاه
ارایه میدهد نسبت به آمار ارایه شده از سوی دستگاههای دیگر تفاوت
داشته و به علاوه آمار ارایه شده توسط دستگاههای داخلی با آمار
ارایه شده از سوی نهادهای بینالمللی نیز تفاوتی فاحش دارند.
برای مثال آماری که معاون رییس جمهور ،
وزیر اقتصاد و وزیر کار ایران در مورد نرخ بیکاری در سه ماهه اول
سال ۱۳۸۴ ارایه کردند کاملا با یکدیگر متفاوت بوده ، ارقامی از ۴/۱۰
تا ۸/۱۱ را در بر داشته است. میس در گزارش خود نبود خط مشی واحد و
معیارهای استاندارد برای تعیین نرخ بیکاری در داخل را عامل اختلاف
نظر دستگاههای مختلف دولت ایران در مورد وضعیت بیکاری در این کشور
دانسته است.
این گزارش توجه به ملاحظات سیاسی و در نظر
گرفتن مصالح مملکتی را نیز عامل وجود اختلاف فاحش میان آمار ارایه
شده توسط دستگاههای داخلی ایران با آمار ارایه شده توسط نهادهای
بینالمللی در مورد وضعیت بیکاری در ایران دانسته است.
میس در ادامه با اشاره به اینکه دستگاههای
داخلی نرخ بیکاری در ایران را همواره به میزان ده درصد از رقم
واقعی آن ذکر میکنند نرخ واقعی بیکاری در ایران طی چهار سال
گذشته را بین ۲۰ تا۲۵ درصد تخمین زده است. بر اساس این گزارش در
این مدت بطور سالانه ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نیروی کار جدید وارد بازار شده
بدون آنکه فرصت شغلی جدیدی در این مدت خلق شود و بدین ترتیب هر
سال ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نفر به جمعیت بیکاران ایران افزوده شده است.
نشریه میس در ادامه گزارش خود بطور مفصل به
بررسی علل بالا بودن نرخ تورم در ایران پرداخته و هفت عامل عمده
در این خصوص را برشمرده است:
عامل نخست رشد بالای جمعیت در ایران بویژه
در طی سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۸ است. در طی سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۸ ایران
رشد سالیانهیی بالغ ۹/۳ درصدی را تجربه کرد که این امر باعث
افزایش بیش از پیش جمعیت جوان و جویای کار در سالهای کنونی شده
است. پایین بودن رشد اقتصادی کشور عامل مهم دوم در بالا بودن نرخ
بیکاری در ایران عنوان شده است.
برای جذب تمامی متقاضیانی که هر سال وارد
بازار کار میشوند لازم است رشد اقتصادی ایران حداقل به هشت درصد
برسد. برای کاهش نرخ بیکاری به زیر ده درصد نیز لازم است اقتصاد
ایران رشدی ۵/۹ درصدی را تجربه کند. این در حالی است که اقتصاد
ایران در طی چهار سال گذشته که بهترین شرایط را سپری کرده بطور
متوسط رشدی ۴/۵ درصدی را شاهد بوده است. عدم توجه دولت به
طرحهای کارآفرین از دیگر علل بالا بودن نرخ بیکاری در ایران عنوان
شده است. بر اساس این گزارش با توجه به دولتی بودن اقتصاد ایران
حجم عمدهیی از سرمایهها به سمت صنایع سرمایه بر مثل نفت و گاز،
فولاد، پتروشیمی و صنایع نظامی سوق داده میشود و این امر باعث
بیتوجهی دولت به پروژههای کار آفرین و در نتیجه بالا رفتن نرخ
بیکاری شده است.
این ویژگی باعث شده است تا رشد ۴/۵ درصدی
اقتصادی ایران اثر بخشی خود را از دست بدهد و نتواند در کاهش نرخ
بیکاری تاثیر شایستهیی داشته باشد. عملکرد نامطلوب نظام آموزشی و
ناتوانی آن در تربیت نیروهای ماهر و کارآزموده به عنوان چهارمین
عامل در بالا بودن نرخ بیکاری در ایران شناخته شده است. بر اساس
این گزارش دولت ایران در طی ده سال گذشته با هدف کنترل سیل
جوانان جویای کار به بازار کار سعی کرده است تا فضاهای دانشگاهی را
گسترش دهد و حرکت این سیل عظیم به سمت دنیای بیکاران را کند کند.
در نتیجه این سیاست تعداد دانشجویان ایران
در طی ده سال گذشته پنج برابر شده است که این رقم رکوردی قابل
ملاحظه است. در عین حال اقدام مذکور دارای دو ایراد اساسی است.
اول آنکه این اقدام کاملا موقتی بوده و پس از چهار سال جوانان
جویای کار و این بار با توقعاتی بیشتر از سابق وارد بازار کار میشوند.
ایراد دوم آنکه به موازات تلاش دولت برای افزایش فضاهای آموزشی
تلاشی برای افزایش کیفیت آموزش انجام نگرفته و نتیجه آن شده است
که در حال حاضر جمهوری اسلامی ایران با سیل عظیمی از
تحصیلکردههای پرتوقع و البته فاقد دانش و اندوخته لازم مواجه شده
است.بر اساس گزارش میس در حال حاضر ۸۰ درصد از تحصیلکردههای بیکار
ایران را کسانی تشکیل میدهند که در دانشگاه آزاد اسلامی تحصیل
کرده و با حداقل امکانات آموزشی به کسب مدرک تحصیلی از این
دانشگاه نایل آمدهاند. نتیجه این ضعف سیستم آموزشی به همراه نبود
فرصتهای مناسب شغلی آن شده است که در حال حاضر بسیاری از جونان
تحصیلکرده به مشاغلی غیرمرتبط با آموزش خود از جمله رانندگی تاکسی
یا خرید و فروش روی آوردهاند.
پر شدن ظرفیت جذب نیرو در دستگاههای دولتی
عامل دیگر در افزایش بیکاری معرفی شده است. به دنبال پیروزی
انقلاب اسلامی و بویژه پس از پایان جنگ افزایش تعداد حقوق بگیران
دولتی در دستور کار دولتمردان ایران قرار گرفت.
در نتیجه این سیاست بود که تعداد کارمندان
دولت از ۵۵۰ هزار نفر در سال ۱۹۷۹ یعنی آغاز عمر دولت اسلامی ایران
به ۲/۳ میلیون نفر در سال ۲۰۰۳ رسید. این در حالی است که نیاز
واقعی دستگاه دولت به نیروی کار بسیار کمتر از رقم فعلی است. برای
مثال تعداد نیروهای برخی از دستگاههای دولتی ایران هفت برابر
بیشتر از تعداد نیروهای فعال در دستگاههای غربی با همان حجم و
اندازه است. در حالی که در سال ۱۹۷۶، سهم دولت از جذب نیروی کار
۱۹ درصد بود این رقم در سال ۱۹۸۶ به ۳۲ درصد افزایش پیدا کرد. اکنون
از یک سو ظرفیت جذب نیرو در دستگاه های دولتی به نهایت خود رسیده
است و از سوی دیگر بار مالی سنگینی در اثر جذب نیروهای بیش از
اندازه بر دولت ایران تحمیل شده است.
طرح ناموفق خصوصی سازی شرکتهای دولتی نیز
بیش از پیش بر مشکل بیکاری در ایران افزوده است. بسیاری از
شرکتهایی که در طی سالهای اخیر خصوصی شدند بخشی از کارگران خود را
اخراج کردند یا اینکه با اعلام ورشکستگی به طور کلی تعطیل شدند. در طی چهار
سال گذشته بیش از ۱۴۰۰ شرکت خصوصی در ایران اعلام ورشکستگی کردهاند که
مسلماً این مساله تشدید مشکل بیکاری را به دنبال داشته است. نشریه میس وجود
قوانین دست و پا گیر برای فعالیت اقتصادی و تجاری را از دیگر عوامل مهم
مشکل بیکاری در ایران دانسته است. قانون کاری که در مجلس گذشته ایران تصویب
شد ماهیت ضدتجاری و اقتصادی داشته و لذا نقش مهمی در تشدید مشکل بیکاری
ایفا کرده است. این قانون که شدیداً مورد حمایت کارگران و طرفداران آنها
قرار دارد بار سنگینی را بر شرکتهای کوچک و متوسط وارد میکند.
این قانون صاحبان شرکتها را ملزم میکند که
دستمزد پرداختی به کارگران از یک حداقلی کمتر نباشد. تعیین ساعات محدود
کار، لزوم جبران خسارت توسط کارفرما، پرداخت بنهای سالانه به کارگران بدون
در نظر
گرفتن وضعیت مالی کارگاه، پرداخت بیست درصد از حق
بیمه کارگران از دیگر بارهای تحمیل شده توسط این قانون بر صاحبان شرکتهای
کوچک و متوسط است. به طور کلی براساس این قانون کارفرما علاوه بر پرداخت
حقوق کارگر باید معادل ۵/۱ تا ۲ برابر حوق او نیز در موارد دیگر از جمله
پرداخت حق بیمه و هزینههای دیگر صرف کارگر خود کند.
در نتیجه تصویب این قانون تشکیل شرکتهای کوچک و
متوسط که حجم عمدهیی از نیروی کار را به خود جذب میکند با افت شدید در طی
سالهای اخیر مواجه بوده است.
عوامل دیگری که از سوی نشریه میس به عنوان عوامل
بالا بودن نرخ بیکاری در ایران عنوان شدهاند عبارت است از نبود
اتحادیههای مستقل کارگری، ضعف ساختاری بازار کار ایران، نبود انعطاف پذیری
کافی در زمینه پرداخت دستمزدها، تحریک پائین در بازار کار و نارسائیهای
اطلاعاتی در این بازار.
هنگامی که شرکت من برنامهریزی استراتژیک را برای شرکتها
برعهده میگیرد، کارشناسان ما کار خود را با این پیشفرض آغاز میکنند که
هدف اصلی این برنامهریزی، سازماندهی مجدد و تخصیص نیروی انسانی و منابع
به هدف افزایش سود سرمایهگذاری است.
هنگامی که شرکت من برنامهریزی استراتژیک را برای
شرکتها برعهده میگیرد، کارشناسان ما کار خود را با این پیشفرض آغاز
میکنند که هدف اصلی این برنامهریزی، سازماندهی مجدد و تخصیص نیروی
انسانی و منابع به هدف افزایش سود سرمایهگذاری است. همیشه اینطور است که
برای رسیدن به این هدف باید بر برخی حوزهها تأکید بیشتری کرد و در برخی
زمینهها انرژی کمتری صرف نمود، در بعضی زمینهها که سود بالقوه بیشتری
دارند منابع بیشتری باید صرف کرد و در زمینههائی که سود سرمایهگذاری
پائینتر است، منابع کمتری اختصاص داد. با تولید و توسعه خدمات و محصولات
جدیدتر و بهتر و متوقف کردن تولید محصولات و خدماتی که سوددهی کمتری دارند،
شرکت و افراد مشغول بهکار در آن میتوانند منابع و انرژی خود را در مسیر
به حداکثر رساندن سود صرف کنند.
●بازده انرژی خود را افزایش دهید
در برنامهریزی استراتژیک شخصی، نخستین موضوعی که
باید مورد توجه قرار دهید افزایش بازده انرژی شخصی است. باید درک کنید که
ضروریترین و ارزشمندترین چیزیکه باید وارد کار و زندگی خود کنید،
توانائی فکر، عمل و دستیابی به نتایج است. توانائی کسب درآمد - که حاصل
تحصیلات، دانش، تجربه و هوش شماست - سرمایه انسانی شما را تشکیل میدهد و
دارائیتان محسوب میشود و شیوهای که طبق آن از این دارائی خود استفاده
میکنید کیفیت و کمیت نتایج و موفقیت یا شکست شما را در امور شخصی و شغلی
تعیین میکند.
●ارزشهای خود را مشخص کنید
نخستین قدم در برنامهریزی استراتژیک شخصی
”شفافسازی ارزشها“ نامیده میشود. ما باید از خود بپرسید کدام ارزشها و
فضائل را میستائید و مایلند در زندگی خود به آنها کاملاً پایبند باشید؟
اگر میخواهید نقاط قوت و توانائیهایتان را در دنیای شغل تعریف کنید،
ابتدا باید ارزشهائی را که بدان اعتقاد دارید در رابطه با کار و حرفه خود
تعریف کنید. در اغلب موارد، شرکتها و افراد، ارزشهائی نظیر صداقت، کیفیت،
احترام به دیگران، ارائه خدمت، سوددهی، نوآوری، کارآفرینی و... را
بهعنوان ارزشهای خویش نام میبرند.
●ارزشهای خود را اولویتبندی کنید
به شکلی مشابه شما میتوانید از آن ارزشها برای
تعریف موقعیت و جایگاه خود در قبال کارتان، استفاده کنید. میتوانید زندگی
شغلی و حرفهای خود را حول ارزشهائی نظیر کیفیت، سوددهی و نوآوری تعریف
کنید. دهها ارزش وجود دارد که میتوانید از بین آنها چندتائی را که
بیشترین اعتقاد را به آنها دارید انتخاب کنید. این انتخاب و اولویتبندی
ارزشها، رویکرد شما را در قبال کار مشخص میکند.
●مأموریت سازمان را تعریف کنید
دومین اقدام در برنامهریزی استراتژیک شخصی،
تدوین مأموریت شما را تعریف میکند، توصیفی روشن و نوشتاری از شخصی است که
قصد دارید شبیه او باشید چه در کار و چه در زندگی. به این نتیجه رسیدهام
که تدوین این جمله یا توصیف، مهمتر از تعیین اهداف مشخص مالی یا تجاری
است. هنگامیکه تصمیم گرفتید چقدر درآمد داشته باشید باید توصیفی از کسی
بنویسید که مایلند شبیه او شوید تا آن درآمد را داشته باشید. با تدوین
توصیف روشن از مأموریت، مجموعهای از اصول راهنما خواهید داشت که میتوانید
از آنها برای تصمیمگیریها، فعالیتهای رشد شخصی و شغلی و تدوین برنامه
کاری روزانه خود استفاده کنید. این توصیف مأموریت به شما میگوید در
تعاملات خود با افرادی که رضایتشان بیشتری تأثیر را در موفقیت شغلیتان
دارند، دوست دارید شبیه چه کسی باشید. توصیف مأموریت، همچنین تعریفی از
حوزههائی است که شما در آنها قصد دارید قویتر شوید تا به اهدافتان دست
پیدا کنید. هر چه درباره ارزشهائی که به آنها اعتقاد دارید ذهنتان
روشنتر باشد، خشنودتر و مؤثرتر خواهید بود.
●چند اقدام عملی
برای بهعمل درآوردن آنچه در بالا گفته شد سه
نکته ذکر میگردد:
۱. همین امروز تصمیم بگیرید زندگی و کار خود را
طوری سازماندهی کنید که بیشترین نتایج و موفقیتها را از انرژی و زمانی که
صرف میکنید کسب کنید.
۲. فهرستی از ارزشهائی که معتقدید بیشترین اهمیت
را دارند تهیه کرده و آنها را اولویتبندی کنید. سپس برای هدایت زندگی و
شغل خود از این اصول و ارزشها استفاده کنید.
۳. توصیف مأموریت شخصی خویش را که توصیف فردی
ایدهآل است که شما قصد دارید بر مبنای ارزشهایتان، در آینده شبیه او
شوید، بنویسید. سپس هر روز حداکثر سعی خود را برای انجام این کارها بکنید.
نویسنده در این کتاب سعی دارد به تمام زنان شاغل بگوید فعالیت
سازمانی در واقع یک بازی است و مثل همه بازی ها قوانین مربوط به خود را
دارد. او دریافته که اغلب زنها این قوانین را نمی دانند. در حالیکه اغلب
مردها با این قوانین آشنایی کامل دارند زیرا خود این قوانین را وضع کرده
اند . در فصل دوم این کتاب چهار اصل اساسی می پردازد که مبنای همان
سیاستهایی است که برای شرکت در بازی باید با آن آشنا بود.
نویسنده در این کتاب سعی دارد به
تمام زنان شاغل بگوید فعالیت سازمانی در واقع یک بازی است و مثل همه بازی
ها قوانین مربوط به خود را دارد. او دریافته که اغلب زنها این قوانین را
نمی دانند. در حالیکه اغلب مردها با این قوانین آشنایی کامل دارند زیرا خود
این قوانین را وضع کرده اند . در فصل دوم این کتاب چهار اصل اساسی می
پردازد که مبنای همان سیاستهایی است که برای شرکت در بازی باید با آن آشنا
بود. شما همان کسی هستید که می گویید, بنابراین یا باید از موضع قدرت تصمیم
گیری کنید یا باید اجازه دهید دیگران برایتان تصمیم بگیرند.
● هدفها یکسان نیستند
پاداشهای متعارف مردانه مثل پول و مقام اجتماعی
همیشه زنها را تحت تاثیر قرار نمی دهد چرا که اهداف زنان از اهداف مردان دز
کار متفاوت است. به عقیده نویسنده, بیشتر خانمها چشم انداز واضح و روشنی
از انتظارات شغلی خود ندارند, به همین دلیل در بازی عقب می مانند. وی می
گوید اگر خیال ندارید اهداف خود را به روشنی تعیین کنید و طبق قواعد مردانه
بازی کنید باید از عواقب این کار آگاه باشید.
● محل کار, انجمن خیریه نیست
به خاطر داشته باشید افرادی که در محل کار شما
هستند می توانند دوستان یا آشنایان خوبی باشند, اما آنچه در درجه اول اهمیت
قرار دارد, کار است.
● شما همیشه یک مادر, یک دختر و یک همسرید
بسیاری از اوقات مردها در محیط کار, همکار
مونثشان را به چشم مادر, دختر یا همسر می نگرند. آگاهی از این مطلب, یاری
گر شما در درک الگوهای رفتاری مردانه است, اگر رئیستان شما را به چشم دختر
خود بنگرد مانند پدری دلسوز و مهربان است که نباید از دستوراتش سرپیچی کرد.
در نقش همسر, او شما را کم و بیش در مقامی هم سطح خود پذیرا می شود, اما
تمامی مشغله های کاری رئیس گریبان گیر شما خواهد بود. نقش مادری یک نقش
سنتی است. مدیر شما در این نقش از شما انتظار دارد به طور غیر مستقیم همه
کارها را زیر نظر داشته باشید و به آن سر و سامان دهید. فصل پنجم کتاب نیز
رعایت قوانین بنیادی زیر را برای موفقیت زنان در محیط کسب و کار ضروری می
داند:
● مردانه بازی کن زنانه پیروز باش
۱- همیشه درخواست خود را صریح و روشن بیان کنید .
معمولاً خانمها نمی توانند خواسته های خود را با
صراحت بیان کنند . این در حالی است که انتظار دارند دیگران از طریق اشارات
غیر مستقیم آنها. به تقاضایشان پی برده و آن را بر آورده کنند اما مردها
دقیقاً آنجه را که میخواهند بیان می کنند. از عدم پذیرش در خواست خود
نهراسید چرا که پیامد منفی آن هر چه باشد فاجعه نیست . یک عقب نشینی ساده
است .
۲- در جلسات و گفتگوها به راحتی اظهار نظر کنید .
در اغلب اوقات در جلسات مردها به رغم عدم آگاهی
کامل در همه ی زمینه ها, نکات مورد نظرشان را مطرح می کنند . در حالیکه
زنها با داشتن اطلاعات کافی راجع به موضوع به علت تردید مداوم از اظهار نظر
خودداری می کنند. به خاطر داشته باشید اگر چیزی نگویید هیچ کس حضورتان را
احساس نخواهد کرد.به منظور انتخاب مناسبترین واکنش نیز لازم است از موضوع
شرایط و اهداف هر جلسه آگاه باشید.
۳- با صدای رسا و موجز سخن بگویید.
مردها معتقدند که زنها هنگام صحبت کردن در محل
کار . بیش از حد خجالتی اند . زیادی طفره می روند. در شک و تردید به سر
میبرند و موضوع را پیچیده بیان می کنند . برای رفع این ضعف در صحبت کردن
باید تمرین کنید تا به شیوه ای غیر مشروط و قانع کننده سخن بگویید.
۴- تواناییهای خود را به نمایش بگذارید.
خانمها وقتی در مرکز توجه قرار می گیرند معذب
میشوند . از نظر آنها نحوه کار و کیفیت آن گویای همه چیز است . تلاش کنید
تا مدیر تبلیغات خود باشید و این کار را طوری انجام دهید که هم آرامش
خودتان تامین شود. هم با فرهنگ محل کارتان سازگار باشد .
۵- تواناییهای خود را
به نمایش بگذارید.
خانمها وقتی در مرکز توجه قرار می گیرند معذب می
شوند. از نظر آنها نحوه کار و کیفیت آن گویای همه چیز است. تلاش کنید تا
مدیر تبلیغات خود باشید و این کار را طوری انجام دهید که هم آرامش خودتان
تامین شود و هم با فرهنگ محل کارتان سازگار باشد.
۶- در به عهده گرفتن مسئولیت های جدید متناسب با
توانایی های خود تردید نکنید.
معمولا مردها از نگرانی خود در مورد وظایف خود
صحبت نمی کنند, در حالی که خانمها گاه چنان از مسئولیت های جدید آشفته می
شوند که انجام سایر کارها نیز برایشان میسر نیست. برای حل این مساله, باید
توانایی های عمومی خود اعتقاد داشته باشید و از نگرانی درباره لیاقت خود
درباره کار جدید بپرهیزید. یکی از عوامل موثر در خوب کار کردن این است که
شخص بتواند ضمن انجام کار, نحوه صحیح انجام آن را بیاموزد.
۷- از ریسک کردن نهراسید.
در مواقعی که انجام اقداماتی مخاطره آمیز ضروری
است, زنان معمولا برخلاف مردان چنان ذهن خود را درگیر تجزیه و تحلیل ابعاد
مثبت و منفی کار می کنند که از انجام هرکاری باز می مانند. اگر ترس نباشد
هیچ چیز مخاطره آمیز نخواهد بود. در دنیای تجارت مدرن, چیزی به نام امنیت
وجود ندارد. به عبارت دیگر ریسک کردن یکی از شرط های ورود به میدان است به
شرطی که بدانید چه زمانی و چگونه ریسک کنید.
هیچکس همه اطلاعات مربوط به حرفه خود را در
اختیار ندارد. معمولا مردها به این فکر می افتند که لیاقت چنین موقعیتی را
نداشته اند و به خود می گویند دیر یا زود همه متوجه می شوند که آنها دانش
کاملی در ارتباط با سمت جدید ندارند. برای از بین بردن ین ترس, بهتر است
این واقعیت را بپذیرید که هیچ کس نمی تواند صادقانه بگوید همه اطلاعات
مربوط به حرفه خویش را می داند. پس اعتماد به نفس و تلاش برای یادگیری را
جانشین ترس خود کنید.
۹- در مواجهه با بحران های کاری سخت نگیرید.
در این مواقع, مردها با این فرض که از عهده کار
بر می آیند, آهسته و پیوسته ابتکار عمل را در دست می گیرند, در حالیکه زنها
با سردرگمی و آشفتگی, بیشتر اوقات را به گله و شکایت هدر می دهند.
۱۰- به جای اضطراب و نگرانی, تمرکز کنید.
نگرانی خود را از کار با کسی درمیان بگذارید که
به او اطمینان دارید, کسی که از نگرانی شما سو استفاده نکند و در ایجاد
تمرکز روی کارتان به شما کمک کند.
۱۱- در انجام کارهای گروهی از سر گروه اطاعت
کنید.
در کارهای گروهی عموما مردها با تمام توانشان به
پیشبرد پروژه کمک می کنند و گزارش کار خود را منظم در اختیار سر گروه قرار
میدهند. در حالیکه خانمها بیشتر می کوشند تا به طور غیر مستقیم کارها را
طبق میل خود انجام دهند. فراموش نکنید که شما باید خود را با کار گروهی وقف
داده و از قوانین گروه پیروی کنید.
۱۲- هیچ مسئولیتی را بدون قدرت اجرایی مربوط به
آن نپذیرید.
فرض کنید در شرکتی رئیس از کم کاری یکی از بخش
های مهم ناخشنود است. اگر رئیس از یکی از کارکنان مرد درخواست کند او از
رئیس می خواهد که اختیار لازم برای رفع مشکل را به وی تفویض کند. در همین
شرایط, یکی از همکاران زن برای رفع مشکل داوطلب شود و رئیس پیشنهادش را
بپذیرد, تنها از اعتماد رئیس خشنود خواهد شد اما برای دریافت اختیارات لازم
تلاش کافی از خود نشان نخواهد داد. زنان باید این را به خاطر بسپارند که
وظیفه های برای سر و سامان دادن به همه کارهای شرکت ندارند, آن هم با
اختیاراتی محدود و مبهم.
۱۳- در انتخاب مکان نشستن در جلسات, اعتماد به
نفس داشته باشید.
بسیاری از خانم ها از نشستن سر میز کنفرانس معذب
می شوند و ترجیح می دهند روی صندلی های کنار دیوار بنشیند. برای حل این
مشکل باید بپذیرید که این کار خودنمایی نیست, بلکه اعلام آمادگی برای حضور
در عرصه کار است.
۱۴- بیش از اندازه جدی و خشک نباشید.
معمولا کارکنان مرد شرکت تصور می کنند که کارکنان
زن بیش از حد جدی اند. حتی اگر نمی توانید موضوع خنده داری تعریف کنید به
همکارانتان نشان دهید که از شنیدن مطالب خنده دار شاد می شوید.
● رفتارهایی که برای مدیران زن جایز نیست اما
برای مدیران مرد رواست
▪ مردها می توانند گریه کنند, شما نمی توانید.
▪ مردها می توانند بی قراری خود را نشان دهند,
شما نمی توانید.
طی سمینارهای تجاری هر بار که من این پرسش را مطرح
میکنم، پاسخ فوری همه این است که هدف، کسب سود است. اما این پاسخ غلط است.
هدف اصلی هر کسب و کار، بهوجود آوردن و حفظ مشتری است. اگر یک شرکت در
جلب و حفظ مشتریها موفق باشد و این فرآیند با هزینه مناسب صورت گیرد، نه
تنها سود نصیب آن خواهد شد بلکه میتواند به حیات خود ادامه داد و رشد کند.
برعکس، اگر به هر دلیل، شرکتی نتواند تعداد کافی مشتری داشته باشد، ضرر
خواهد کرد و حجمی قابل ملاحظه از این ضررها به افول کامل و ورشکستگی شرکت
منجر میشود.
●چرا شرکتها افول میکنند
طبق تحقیقاتی که یکی از شرکتهای مشاورهای در
ایالات متحده انجام داده تنها و مهمترین علت شکست شرکتها در این کشور
فقدان فروش و ناتوانی در جلب مشتری است و مطمئناً وظیفه اصلی شرکت شما جلب و
حفظ مشتری است. البته شما نیز دقیقاً چنین وظیفهای دارید. به یاد داشته
باشید که صرفنظر از عنوان شغلی که دارید، شما برای خود و شرکتی که در آن
کار میکنید یک فروشنده یا مبلغ هستید و بهترین راه برای افزایش ارزش خود
بهعنوان یک فروشنده (Sales Person) جذب تعداد کافی از مشتریها به شیوهای
کمهزینه است.
●علت موفقیت شرکتها
دو واژه بسیار مهمی که در جلب و حفظ موفقیتآمیز
مشتریها باید همواره در خاطر داشته باشید عبارتند از جایگاه (Positioning)
و تفاوت (Differentiation). جایگاه، به نحوه تفکر و آنچه مشتریها درباره
شما و شرکتتان میگویند - هنگامیکه حضور ندارید - اشاره میکند. جایگاهی
که شما در ذهن مشتری دارید تعیینکننده واکنش و تعاملی است که او با شما و
شرکتتان دارد. جایگاه شما مشخص میسازد که چرا مشتری برای بار نخست از شما
خرید میکند، چرا دوباره به سراغ شما میآید و چرا دیگران را نیز به خرید
از شما ترغیب مینماید. در واقع هر اقدامی که شما در رابطه با مشتری خود
انجام میدهید بر نحوه تفکر او نسبت به شما تأثیر میگذارد.
●کلید مزیت رقابتی
تفاوت، به توانائی شما در ایجاد تمایز بین خود،
محصول یا خدمتتان با رقبا، محصولات و خدمات آنها اشاره دارد و همین مفهوم،
کلید ایجاد و حفظ برتری رقابتی است. مزیت شما و شرکتتان نسبت به رقبا در
بازاری واحد باعث جذب شدن مشتریها به شما و حفظ آن برتری و مزیت باعث حفظ
مشتری میشود.
●مشتریهای خود را با دقت انتخاب کنید
هنگامیکه تفکر درباره جذب و حفظ مشتری برای تمام
عمر را آغاز میکنید باید به انواع خاصی از مشتریها فکر کنید که مزیت
رقابتی شما برای آنها بسیار مهم است و استفاده از کالاها و خدمات رقبای
شما، باعث میشود این مشتریها خدمات لازم را دریافت نکنند، سپس بارها و
بارها تأکید کنید که ویژگیها و مزیتهای کالاها و خدمات شما آن چنان زیاد
است که آنها حتی به رجوع به رقبای شما هم فکر کنند. اگر به هر دلیل نتوانید
چنین کاری را انجام دهید، مشتری را از دست میدهید و تمام تلاشهای شما در
برقراری ارتباط اولیه با او از میان خواهد رفت.
●اقدام عملی
در ادامه به دو اقدام برای عملی ساختن مبحث بالا
اشاره میشود:
۱. ابتدا مشخص سازید جایگاه کنونی شما نزد
مشتریهایتان چیست؟ آنها چه تصوری از شما در ذهن دارند و در غیاب شما
دربارهتان چه میگویند؟ چطور میتوانید جایگاه بهتری کسب کنید؟
۲. مزیت رقابتی خود را دقیقاً مشخص سازید طوریکه
کاملاً درک کنید در بازار و محیط کاری خود، نسبت به رقبا چه امتیازات
منحصر بهفردی دارید؟ چطور میتوانید این مزیتها را حفظ کرده و افزایش
دهید طوریکه سود بیشتری - البته با در نظر گرفتن هزینه مناسب - نصیب
مشتریها کنید.
رایجترین اشتباهاتی که تاجران
تازهکار در هنگام بودجهریزی بوجود میآورند چیست و من چطور می توانم از
آنها دوری کنم؟
سؤال: رایجترین اشتباهاتی که تاجران تازهکار در
هنگام بودجهریزی بوجود میآورند چیست و من چطور می توانم از آنها دوری
کنم؟جواب: اگر پنج سال گذشته چیزی به ما آموخته باشد، این است که طرحهای
بازاریابی و تجارب مطلوب، معنی ندارد درصورتیکه آنها با استراتژی مالی
بلند مدت معقولی همراه نباشند.تعدادی از این طرحها میتواند در دورههای
کوتاه مدت قرار بگیرد، اما حقیقت همیشه در آخر ظاهر میشود. بنابراین
همچنانکه ما برای یک اقتصاد نوین واقعی تدارک می بینیم، کارآفرینان چگونه
از پیشینیان خود درس میگیرند؟اجتناب از این پنج خطای معمولی به شما کمک
خواهد کرد که اندیشه میلیون دلاری خود را از تبدیل به یک خطر میلیون دلاری
حفظ کنید.
۱- پیشبینیهای اغراقامیز
Enron اولین شرکتی نبود که بدقولی کرده و خدمات
سطح پایینی را ارائه کرده و متاسفانه آخری هم نخواهد بود.سرمایهگذاران
گاهاً بواسطهٔ طرحهای کوتاه مدت فریب می خورند اما نهایتاً تقریباً همواره
شرکتهای سرمایه گذار دچار ضرر میشوند. در حقیقت بودجهها و پیشبینیها
ممکن است تلاش شما برای تامین درآمد را به درازا بکشانند. اما زمانی که پول
حاصل میشود این پول حلال خواهد بود و شما باید طرح سودآوری را به مدت
چندین سال دنبال کنید.
۲- نادیده گرفتن نیازهای بودجهای ضروری
از طرف دیگر، اگر طرح نشان بدهد که شما برای
گرفتن یک کالا در بازار به ۵۰۰۰۰ دلار نیاز دارید درخواست ۳۰۰۰۰ دلار
نکنید. سرمایهگذاران و بانکداران فقط از این موضوع متعجب خواهندشد،که چرا
برای پروژهای بدون سود که با شکست مواجه خواهد شد باید به شما پول
بپردازند.سرمایهگذاران آگاهتر شده و۵۰۰۰۰ دلار را بشکلی جلوهگر خرج
میکنند به جای اینکه ۳۰۰۰۰ دلار را دور بیاندازند.
۳- فرض کردن اینکه وجود درآمد نشاندهندهٔ وجود
گردش پول است
در واقع درهر معامله، یک تاخیر زمانی بین اتمام
معامله و وصول پول نقد وجود دارد. این واقعیت تجارت است و نباید به عنوان
یک مشکل فرض شود. متاسفانه، بسیاری از مشاغل این تاخیر زمانی را ندارند و
با مشکلات جدی گردش پول مواجه میشوند چرا که آنها پولی را خرج میکنند که
هنوز ندارند. شاید آنچه که بیشتر باعث دردسر میشود این است که بسیاری از
این معاملات به راحتی حدود ۳۰ روز به تاخیر میافتد. کمی اندیشه، صلاحدید و
پیشنگری میتواند شرکت را به سمت بقاء سوق دهد.مرحلهٔ بعد نیاز دارید که
مدیریت مالی را تجدید کنید. میدانید چگونه؟ اصول اساسی مدیریت مالی،
نوشتهٔ Eagene F و Brigham and Joel Fو Houston را بخوانید.
۴- بیتوجه بودن (بیخیال بودن)
ماندههای پایان روز اغلب بیشتر از آنچه واقعاً
هستند ظاهر می گردند. مالیات فروش بر درآمدها و محدودیتهای کارمندان ممکن
است بطور موقت در حسابهای شما قرار گیرد اما نهایتاً به دولت بدهکار خواهید
شد.در ترازنامههای شما نباید این سرمایهگذاریها بعنوان موجودی فرض شود.
در غیر اینصورت شما خطر بودجهریزی برای طرحها و هزینههای آینده را اجرا
میکنید که از عهدهٔ آنها برنخواهید آمد.
۵- بد اداراه کردن تبلیغات
تبلیغات به نظرامری ابتدایی میآید: اما تبلیغات
منجر به فروش میشود. از این رو بودجه زیاد، هزینههای تبلیغ را به عنوان
درصدی از فروش در همین دوره نشان میدهد. عملیات بازاریابی/تبلیغات
میبایست قبل از اینکه فروش پیشبینی شود حداقل در یک دوره آغاز شود. وقتی
که هزینههای شخصی اضافی به داخل حساب کشیده میشود، قبل از هر درآمد،
بودجهٔ تبلیغات سالم نیاز میشود. با شکست در بودجه، اقلام مناسب در یک
چهارچوب زمانی استراتژیک، داراییهای مورد نیاز را بهرهبرداری خواهد کرد تا
به اهداف فروش دست یابد و می توانند منجر به خرج بالا در ماههای بعدی
میگردد. ایجاد یک تصور قسمت سخت کار است. کارآفرینانی که بودجهشان را
مانند دیگر مؤلفههایشان با دقت کامل مورد عمل قرار میدهند کسانی هستند که
ماندگار میمانند.
کسب و کارهای کوچک معمولاً با
مشکلات زیادی روبه رو میشوند.
کسب و کارهای کوچک معمولاً با مشکلات زیادی روبه رو
میشوند. برای مثال، شخصی که کار دو، سه یا چهار نفر را به تنهایی انجام
میدهد، مسلم است که در کارش با مشکلات زیادی روبه رو میشود چرا که همزمان
باید مشتریان را ملاقات کند، محصولاتش را بفروشد و در سمینارهای مختلف
شرکت کند. جرالد کین درباره انجام دادن تجارت یک نفره به شوخی میگوید:
«آقا بالاسر خود بودن خوب است، چرا که هم میتوانید فقط نصف روز کار کنید و
یا در روز دوازده ساعت سر کار باشید».نکتهای که باید تمام کاسبان و
تاجران به آن توجه کنند این است که باید در زمان بسیار محدودی کارها و
وظایف بسیاری انجام دهند و البته باید از حداقل کار بهترین نتیجه لازم را
بگیرند یعنی کارشان باید بیشترین بهره داشته باشد. اما برای اینکه از
کمترین زمان بهترین استفاده را برد چه باید کرد؟اگر شما دوست دارید که
برنامهها و کارهایتان را به سریعترین و بهترین نحو انجام دهید بهتر است
که به نکاتی که در این مقاله به آن اشاره میشود خوب توجه کنید و آنها را
در رأس کارهایتان قرار دهید. البته برای اینکه خواندن این مقاله خسته کننده
نباشد این نکات به صورت پرسش و پاسخ آمده است و فایده دیگر آن این است که
به خاطر سپردن نکات آسانتر میشود.
●پرسش اول
چگونه میتوانم مشتریان بیشتری بگیرم؟
پاسخ: گاهی اوقات برای جلب مشتریان بیشتر لازم
است که کارهایی را که تاکنون برای این کار انجام دادهایم، متوقف کنیم.
گاهی اوقات باید از روشهای مؤثری برای این کار استفاده کرد. البته روشهای
استانداردی برای جلب مشتریان وجود دارد و نیز روشهای غیراستاندارد دیگر.
اما این نکته را به خاطر داشته باشید: یک روش را بارها و بارها امتحان
کنید. اگر انتظار داشته باشید که نتایج منفی به همراه داشته باشد پول و
انرژی خود را از دست دادهاید. بنابراین آنچه که باید انجام دهید فقط کار
کردن نیست. ذهنتان را متوجه اهداف و کارهای دیگر کنید. همان طور که پیشتر
اشاره شد گاهی اوقات راه حل مشکل این نیست که چه کار دیگر باید انجام داد
بلکه این است که برای گرفتن مشتریان بیشتر انجام چه کارهایی را باید متوقف
کرد.
نکته مهمی که باید به ذهن بسپارید این است که
قوانین و مقررات نامرئی در جهان وجود دارند. حتی اگر شخصی با ذهنیت
متافیزیکی نباشید، میتوانید ببینید که نیروهای نامرئی بسیاری در زندگیهای
ما وجود دارد. الکتریسیته، نور، گرما و غیره. یک بذر را در نظر بگیرید: به
محض آنکه در دل خاک کاشته میشود، نیروهای نامرئی دست به کار میشوند و آن
را به یک گیاه، درخت یا بوته تبدیل میکنند. تمام این نیازها چیزهای بسیار
اساسی هستند که به بذر کمک میکند که قسمتهای دیگری به آن اضافه شود و
باصطلاح رشد و نمو کند. اما بیشتر مردم فکر میکنند که چنین نیروهایی به
چیزهای مرئی و مشهودی که میتوانیم در زندگی روزانه خود ببینیم، تعلق
ندارد. آیا شما احساس کردهاید که در طول یک روز همه چیز بر وفق مرادتان
پیش میرود و باصطلاح کارهایتان روی غلتک افتاده است؟ در این مواقع چه فکر
کردهاید؟ آیا دوست داشته اید که تلاش اضافی که به نتایج عادی بزرگتر
میانجامد، انجام دهید؟ چه چیزی آن روز را متفاوتتر از روزهای دیگر کرده
است؟ نیروهای نامرئی که به نفع خود تحت کنترل درآوردهاید. آیا تاکنون با
کسی ملاقات کردهاید که شما را سخت تحت تأثیر خود قرار داده باشد، به
اصطلاح شما را جادو کرده باشد؟ آیا به نظرتان او یک آدم جذاب بود؟ البته
منظورم زیبایی و جذابیت فیزیکی نیست بلکه انرژی اوست. راز این دسته افراد
این است که این افراد موفق یاد گرفتهاند که چگونه چهار قدرت نامرئی خود را
کنترل و هدایت کنند.
چهار قدرت نامرئی عبارتند از:
رفتار
تمرکز
گفت وگوی درونی با خود
باورها.
روش و رفتار مثبت باعث خلق مثبت میشود. من از
ساده طبعی و یا تأییدات بیفایده سخن نمیگویم، بلکه عقیده دارم که احساس و
برداشت من از جهان مردم، وقایع و اتفاقات و باورها و رفتارهای مناسب با آن
را برایم به ارمغان میآورد. آنچه که زندگیم را تغییر میدهد نوع نگاه و
نگرش من به اشیاء و افراد و در کل، جهان است.یک فکر مثبت نتیجه مثبت به
همراه دارد. با نگاه کردن به گلها، گیاهان و درختان و دیگر چیزها این احساس
را در خود به وجود آوریم که برای رشد آنها نیروهای نامرئی دستاندرکارند.
اما علفهای هرز از کجا میآیند؟ از بذرها. نتایج احساسات خود از کجا نشأت
میگیرند؟ بذرهای افکار، باور و رفتارها. در ذهن شما چه چیزی کاشته شده
است؟ زندگی همیشه ما را با چالشها و مشکلات زیادی روبه رو میسازد. از این
رو مهم است که این نظریه را به خاطر بسپاریم: یک شخص بدبین هر فرصت و شانس
را یک مشکل میبیند و یک شخص خوشبین مشکلات را یک فرصت میداند.خود من چه
از نظر شخصی و چه از نظر شغلی به این نتیجه رسیدهام که داشتن ذهنیت مثبت
باعث افزایش اعتماد به نفس در انسان میشود. شاید اگر این حرف را به
دوستانتان بزنید آنها به شما بخندند و بگویند: «این از آن حرفهای
متافیزیکی عجیب و غریب است.» اما این مسئله را به خاطر بسپارید که آنها چه
موفقیتهایی در زندگیشان کسب کردهاند؟ زندگی افراد مشهور را مطالعه کنید.
در زندگی انسانها لحظاتی وجود دارد که باید به آن نگاهی عمیقی انداخت. خود
من متوجه شدهام که عامل مهم موفقیت شغلیام دیدگاه و نگاه مثبتی بوده است
که به کارم داشتهام.اگر به نتایج بهتری در زندگی شخصی و شغلی خود نیاز
دارید، دو چیز است که باید به آنها بیشتر از هر چیز دیگر توجه کنید: چگونه
به نتایج مثبت و جالبی در زندگیتان دست یابید؟ با استفاده از نیروهای
نامرئی که در وجود هر موجود زندهای به ودیعه گذاشته شده است؟ چنانچه نتایج
حاصله مثبت نیستند، استفاده از این نیروها میتواند تغییرات زیادی را در
شما به وجود آورد.
افزایش اعتماد به نفس در کسب موفقیت بسیار مهم
است. گفت وگوی درونی با خود و تکرار کلمات و جملات تأکیدی روش بسیار مفیدی
برای افزایش اعتماد به نفس در انسان میشود. یکی از مشتریانم با استفاده از
این روش توانست ۴۰ پوند از وزنش را البته بدون کم کردن از میزان غذای خود
کم کند.
تغییرات کوچک میتواند نتایج بزرگی به همراه
داشته باشد. سعی کنید که دستورات بالا را به مدت چند هفته به کار گیرید.
●پرسش دوم
چرا وقتی که مطمئنم که مشتریان خوبی پیدا
کردهام، آنها را خیلی زود از دست میدهم؟
پاسخ: وقتی که دانش آموز سر کلاس حاضر باشد، سر و
کله معلم نیز پیدا خواهد شد. حال ممکن است معلم بد باشد. هر جا که فروشنده
باشد، مشتری هم است، اما باید روش تشخیص آنها را خوب بدانید.
●پرسش سوم
میدانم درست نیست که این را بگویم اما گاهی
اوقات یک مشتری تمام روزم را خراب کرده است. در این مواقع چه کار باید
بکنم؟
پاسخ: آیا فقط یک بار اتفاق میافتد یا همیشه؟
یاد بگیر چطور این تناقض را تغییر دهی تا تو و مشتریهایت به جای عذاب
کشیدن از معامله لذت ببرید.
●پرسش چهارم
میدانم برای اینکه کارم را بسیار خوب انجام دهم
بسیار خوب هستم اما به دلایلی چندان اعتماد به نفس ندارم. با این وضعیت
چگونه برخورد کنم؟
پاسخ: همیشه چیزهای کوچک هستند که باعث بروز
اختلافات بزرگ میشوند. داشتن دیدگاه و ذهنیت مثبت و باور داشتن
تواناییهای خود باعث میشود که ترستان از انجام کار بریزد و از کارتان لذت
ببرید.
●پرسش پنجم
دستهای از افراد وجود دارند که نمیتوانم با
آنها ارتباط برقرار کنم. این در حالی است که یقین دارم که آنها مشتریان
بسیار خوبی از آب در میآیند. چه کار کنم که بتوانم آنها را متقاعد سازم؟
پاسخ: یک بار کسی گفت: «من تا به حال نتوانستهام
همسرم را درک کنم». یک روز تمام با او صحبت کردم ولی نتوانستم حرف هایش را
بفهمم. چیزی که عجیب است این است که اگر چه پاسخ به این سؤال بسیار روشن
است، اما بیشتر افراد نمیتوانند پاسخ این سؤال را بیابند و همین مشکل هم
بر روی افراد کاسب و بازرگان نیز تأثیر میگذارد.
●پرسش ششم
من برای متقاعد کردن مشتریانم دست به هر کاری
میزنم، اما بیشتر اوقات نتیجه نمیدهد. آیا تکنیک مؤثری برای این کار سراغ
دارید؟
پاسخ: گاهی یک تصویر کار هزاران کلمه را میکند.
سعی کنید از محصولاتتان تصاویر واضح و زیبایی تهیه کنید. در این صورت خیلی
راحتتر مشتریان خود را برای خرید اجناستان قانع میکنید.
فضایی کاملا مجزا و در صورت امکان اتاقی جدا را برای محل
کارتان ایجاد کنید. اگر محل کارشما در اتاقی است که برای کارهای شخصی از آن
استفاده می شد از پرده و یا دیوار برای جدار کردن فضای خصوصی از فضای کار
استفاده کنید.
۱- فضایی کاملا مجزا و در صورت امکان اتاقی جدا را
برای محل کارتان ایجاد کنید. اگر محل کارشما در اتاقی است که برای کارهای
شخصی از آن استفاده می شد از پرده و یا دیوار برای جدار کردن فضای خصوصی از
فضای کار استفاده کنید.
۲- شماره ای جدا برای کارتان تهیه کنید. و ترجیحا
از یک خط جدا استفاده کنید. که کار شما را حرفه ای تر نشان خواهد داد. خط
شخصی خودتان را برای استفاده خانواده و فرزندانتان نگه دارید.
۳- با برخوردی خوشایند به تلفن پاسخ دهید به گونه
ای که از شنیدن صدای هر تماس گیرنده لذت می برید و در همین لحظه تصویری از
یک کار حرفه ای را خلق کنید. از یک آینه استفده کنید تا مطمئن شوید
همانطورکه به تلفن پاسخ میدهید لبخند هم می زنید.این کار به شما کمک
میکند که «صدای لبخند» را ایجاد کنید.
۴- هر روز اهداف کاررا تنظیم کنید و ابتدا بر
اساس آنها کار کنید. یاد بگیرید که موارد مهم را از ضروری متمایز کنید.
۵- همانطور که برای پولتان ارزش قائل هستید برای
وقتتان نیز ارزش قائل شوید. مراقب ماشین فاکس نباشید که برگه های متعدد
بفرستد. به جای نصب فتوکپی یا اسناد دستی به پشت و جلوی فروشگاه، محل
کارتان را با تکنولوژی، مانند یک ماشین اداری چندکاره مجهز کنید ( قمیت
حدود ۵۰۰ دلار یا کمتر) . مانند فکس، دستگاه کپی، پرینتر، ماشین پاسخگو
(منشی) ، اسکنر و غیره. همچنین از کامپیوترتان برای فرستادن و دریافت فکس
ها استفاده کنید. با این کار شما هزینه های کاغذ را کاهش خواهید داد.
۶- بااستفاده از چک و نرافزارهای حسابداری زمان
را حفظ کنید. اما کپیهای رسید، فاکتورها، و چکها را نگه دارید. بعد از
اینکه شما درآمد را بایگانی کردید پروندههای مالیاتی باید به مدت حداقل ۶
سال نگه داری شود.
۷- به منظور اینکه هرچیزی آسان یافت شود
سیستمهای بایگانی خود را سازماندهی کنید. برای برجسته کردن آنها از
برچسبهای باعلامتهای رنگی در پروندهها و دیسکتهای کامپیوتراستفاده کنید.
۸- به جای مبلمان اداری، مبلمانی متناسب با کار
در منزل فراهم کنید. تعدادی از شرکتهای مبلمان در حال ساخت خط تولید
مبلمان ویژه کار در منزل هستند. مبلمانهای کوچکتر برای ورودیها وبه منظور
فضای قابل دسترس، در اکثر منازل مناسبتر است.
۹- نوع پوشش شما به بازدهی کار شما کمک میکند.
بعضی از مردم لازم میدانند طوری لباس بپوشند مثل اینکه آنها با ارباب
رجوعان در یک اداره ملاقات میکردند، عدهای ترجیح میدادند پوشش راحت و
گشاد مثل عرقگیر یا لباس باز بپوشند.
۱۰- این نگرش را داشته باشید که شما از طریق خانه
کار میکنید نه در خانه. خواب زمستانی برای خرسها خوب است نه برای مردم.
بیرون بروید و ارتباطات جدید حاصل کنید و افراد پیر را سرزنده کنید
اگر در محل کار خود کمی به
اطراف نگاه کنیم، ممکن است از خود بپرسیم: چه تعداد از همکاران ما واقعا از
محیط کار خود و کاری که انجام می دهند لذت می برند.اگر واقع بینانه به این
موضوع نگاه کنیم، می توان گفت در بسیاری از سازمانهای کنونی وضع چندان
جالب نیست.
به نظر می رسد پیشرفتهای حاصل از
تکنولوژی از یک طرف و فشارهای ناشی از رقابت در عرصه جهانی از طرف
دیگر،مدیران و کارکنان سازمانها را تحت فشار شدیدی قرار داده است تا موقعیت
خود را در این بازار متلاطم حفظ کنند.البته باید قبول کرد که مدیران
اینگونه سازمان ها باید مطالب بیشتری درباره نیازهای کارکنان سازمان و
ارتباط این نیازها با سطح کارایی و بهره وری، بیاموزند.به کجا می رویم ؟به
نظر می رسد ،محیط های کاری امروزی بیش از هر زمان دیگر دچار التهاب و
سردرگمی هستند.مشغله های پر تنش در محیط کار وقت بسیار کمی را برای
فعالیتهای خارج از سازمان و رسیدگی به خانواده و دوستان باقی گذاشته است.در
نتیجه تمایل کارکنان برای برقراری تعادل بین زندگی کاری و زندگی شخصی روز
بروز در حال افزایش است.در یک نظر سنجی بین المللی که به طور یکسان در
کشورها و فرهنگهای گوناگونی انجام شده است، ۱۰۴۰۰ نفر از کارکنان سازمانهای
مختلف مورد سوال قرار گرفتند.مهم ترین انتظارات این افراد از محیط کارشان
را می توان در پنج مورد زیر خلاصه نمود:برقراری تعادل بین کار و زندگی
شخصی، شغلی که واقعاً لذت بخش باشد، احساس امنیت شغلی و تامین آینده، حقوق و
دستمزد مناسب.همکاران خوب در اکثر کشورها، مورد اول یعنی توانایی برقراری
تعادل بین کار و زندگی شخصی، مهم ترین عامل رضایت از محیط کار بوده است.فقط
در روسیه مورد چهارم یعنی حقوق و دستمزد مناسب، بیشترین طرفدار را داشته
است.ولی در تمامی کشورها فاصله قابل توجهی بین آنچه کارکنان می خواهند و
آنچه بدست می آورند، وجود دارد.بخصوص درمورد پرداخت حقوق، تعادل بین کار و
زندگی شخصی و امنیت شغلی.در این نظر سنجی مشخص شد که بیش از ۵۰ درصد
کارکنان نمی دانند ماموریت سازمانی که در آن کار می کنند چیست.۸۴ درصد آنها
اینگونه تصور می کنند که آگاهی از ماموریت سازمان تاثیر چندانی بر روی
کیفیت کارشان نمی گذارد و ۴۴ درصد آنها هیچگونه همدلی و ارتباط عاطفی بین
خود و مدیران رده های بالاتر و سازمانی که در آن کار می کنند، نمی
بینند.بررسی دیگری در همین زمینه نشان می دهد که این دو پدیده یعنی زندگی
کاری و زندگی شخصی اثرات متقابل و تشدید کننده بر یکدیگر دارند.فردی که در
زندگی خانوادگی و شخصی خود مشکلات زیادی دارد، به طور قطع این مشکلات بر
روی تمرکز، رضایت از کار، بهره وری و شادابی وی در محیط کار اثر می
گذارد.۴۰ درصد از این کارکنان احساس می کنند اگر زمان بیشتری را صرف
خانواده خود کنند، این موضوع اثری منفی در سوابق شغلی آنها خواهد گذاشت.
دو مؤسسه دانشگاهی برای نخستین بار اثرات طراحی
مجدد محیط کار را بر روی زندگی شخصی و زندگی کاری افراد مورد سنجش قرار
داده اند.
آنها با ۳ سوال زیر کارکنان سازمانها را مورد
پرسش قرار داده اند:
۱ - کار شما چگونه سازمان داده شده است و معیار
موفقیت در کار شما چیست؟
۲ - روش سازماندهی کار و شغل شما چگونه بر زندگی
شخصی شما تاثیر می گذارد؟
۳ - چگونه تغییرات مثبت و بهبود روشهای انجام کار
می تواند به بهبود زندگی شخصی شما منجر شود؟
آنچه آنها شنیدند حاکی از کار بیش از حد، آشفتگی،
بی خوابی کشیدن و خانواده های تقریبا فراموش شده بود.
تکنولوژی … دعا یا نفرین؟
تحولات حیرت انگیز در حیطه علوم و تکنولوژی، افق
های جدیدی را در شیوه کار و زندگی انسانها گشوده است و کسی نمی تواند
مزایای حاصل از این تحولات را انکار کند.ولی از طرف دیگر اثرات جانبی حاصل
از این پیشرفتها و امکانات دقیقا مورد ارزیابی قرار نگرفته است.تلفن های
همراه، کامپیوترهای قابل حمل، پیجر و پست الکترونیک باعث شده اند که ما
بطور ۲۴ ساعته با شرکتهای محل کار خود در تماس باشیم.احتمالا بدون این
امکانات، فرصت بیشتری برای تفکر و تعمق در خویشتن خواهیم یافت.برای ذهن
انسان لازم است که دقایقی از شبانه روز را به اندیشیدن و بازسازی مجدد
بپردازد.به عبارت دیگر حداقل برای چند دقیقه به حالت offline در آید.اولین
برداشت از این موضوع این است که تکنولوژی آزادی های جدیدی را پیش روی ما
قرار خواهد داد.ولی آیا واقعا چنین است ؟ آیا افرادی که در استادیوم فوتبال
یا تعطیلات هم مشغول رسیدگی به امور مربوط به کسب و کار خود هستند، واقعا
می توانند آرامش و تمدد اعصاب را تجربه کنند ؟ و آیا در چنین شرایطی
خانواده این افراد آنها را در کنار خود حس می کنند ؟ هنگامی که تازگی و
جذابیت اولیه ناشی از این ارتباط مداوم با محیط کار از بین برود، تازه
متوجه می شویم که حریم خلوت خود را از دست داده ایم.کار و روح انسان چندی
است که به رسمیت شناختن و ارزش نهادن به روح انسان در محیط کار مورد توجه
بیشتری قرار گرفته است.شکی نیست که تقویت روحیه و افزایش انرژی روانی افراد
در محیط کار، کارایی شخصی و سازمانی را افزایش می دهد.وقتی افراد نسبت به
کاری که انجام می دهند احساس خوبی داشته باشند، سعی می کنند آنرا به بهترین
نحو انجام دهند و مهمتر از آن تلاش می کنند راه های بهتر و مؤثر تری برای
انجام کار پیدا کنند.در غیر این صورت، نمی توان انتظار داشت که برای انجام
کار یا پیدا کردن راه حل تلاش فوق العاده ای از خود نشان دهند.پس بهتر است
فرهنگ کاری خود را به سمتی سوق دهیم که چنین روحیه ای را در محیط کار تقویت
کند.یک مدیر رده بالا بهتر است هر روز از خود بپرسد: چگونه می توانم کاری
کنم که کارکنان این سازمان نسبت به خودشان و کاری که انجام می دهند، احساس
خوبی داشته باشند؟ چنین سوالی در نهایت منجر به بهبود سلامت روانی و جسمی
افراد و افزایش کارایی خواهد شد.چرا کارکنان برای حاضر شدن در محل کار خود
اشتیاق زیادی ندارند؟
بررسی ۴۰۰ شرکت مختلف (شامل۰۰۰ ۸۰۰ کارمند) نشان
داده است که تا سال ۱۹۹۵ عمده ترین علت برای غیبت در محل کار مربوط به
مریضی بوده است.
از این سال به بعد علت های دیگری جایگزین مریضی
شده اند: تنش و عصبیت زیاد و روحیه حق به جانب بودن. به عبارت دیگر بعضی از
افراد می گویند: من خیلی کار کرده ام و مستحق کمی استراحت هستم. همچنین
نیازهای شخصی به عنوان عذری برای حاضرنشدن در محل کار رشد قابل ملاحظه ای
پیدا کرده اند.
در سال ۱۹۹۵ میلادی ۵۰ درصد از علت های غیبت در
محل کار مربوط به مریضی می شد. در سال ۱۹۹۸ این رقم به ۲۰ درصد رسید.
نتیجه: به سلامت روحی و عاطفی کارکنان خود توجه کنید.
چه عواملی به محیط کار آسیب می رسانند؟
وقتی مقدار کمی از یک سم مهلک وارد بدن انسان می
شود، به تدریج موجب آسیب دیدن بافتهای زنده و سالم می شود و در نهایت باعث
مرگ انسان می شود.
دقیقا به همین شکل یک سازمان هم ممکن است تحت
تاثیر عوامل مخرب آسیب ببیند و یا حتی از بین برود.
مطالب زیادی طی دو دهه گذشته درباره تعهد و از
خود گذشتگی کارکنان و سقوط اصول اخلاقی محیط کار منتشر شده است.اکنون می
توانیم بگوییم که چه عواملی در یک سازمان مانع رسیدن به چنین سطح بالایی از
کارایی و بهره وری می شوند و از تبدیل آن به یک سازمان سالم جلوگیری می
کنند:
قرارداد: بعضی از شرکتها در اولین روزی که یک
کارمند جدید را استخدام می کنند، قراردادی را پیش روی او می گذارند که در
آن قید شده است: شرکت مجاز خواهد بود که در هر زمان و به هر دلیل به این
همکاری خاتمه دهد.چنین قراردادی در اولین روز کار چه پیامی را به شخص منتقل
می کند؟ آیا با پایه گذاری چنین رابطه ای از ابتدا، می توان از این فرد
انتظار وفاداری و پایبندی به اصول سازمان را داشت.
ساعات کار بیش از حد: لطیفه ای قدیمی در شرکت
مایکروسافت وجود دارد به این مضمون: ساعات کار ما کاملا شناور است.شما می
توانید ۱۸ ساعت در طی شبانه روز را به اختیار خود، برای کار کردن انتخاب
کنید! طراحی مجدد کار، به جای آنکه باعث بهبود روش انجام کار شود، فقط منجر
به این شد که همان کار بین افراد کمتری تقسیم شود (البته با افزایش ساعات
کار برای هر فرد).آمار نشان می دهد که در طی دهه گذشته افزایش منظمی در
ساعات کار رخ داده است.این افزایش مدت زمان حضور در محل کار، شخص را وادار
می کند که بین دو الزام پیش رویش، یعنی زندگی کاری و زندگی شخصی (خانواده)،
یکی را انتخاب کند. انتخابی که در هر دو صورت منجر به ایجاد نوعی احساس
گناه در شخص می شود.
مدل سازی فرهنگی
در چنین سازمانهایی یک ناسازگاری و عدم هماهنگی
بین ارزشها، بینش و ماموریت سازمان که بطور رسمی اعلام شده اند، با رفتار
واقعی مدیران به چشم می خورد.همه می دانند که فرهنگ و هنجارهای مورد انتظار
چیز دیگری غیر از نحوه تفکر و رفتار فعلی مدیران رده بالای سازمان
است.برای گردانندگان شرکتها بسیار آسان است که بگویند: ما روی کارکنان خود
سرمایه گذاری می کنیم.ما به آموزش اعتقاد داریم.ما به تعهد و اعتماد متقابل
بین مدیران ارشد و سایر کارکنان باور داریم.ما تبادل آزاد اطلاعات را
ترویج می کنیم.بسیاری از سازمان ها این سخنان زیبا را هر روز تکرار می کنند
و حتی آنها را در اصول ارزشی خود گنجانده اند.ولی فقط تعداد انگشت شماری
از آنان واقعا به این مفاهیم اعتقاد قلبی دارند.واقعیت این است که در اکثر
سازمان ها این سخنان از حد شعار های اغوا کننده فراتر نمی روند.بعد معنوی
انسان همواره در جستجوی کمال و بهبود مداوم است، بنابراین در کاری که انجام
می دهد همواره به دنبال یک مقصود و هدف عالی می گردد.مدیری که این غایت و
مقصود عالی را تقویت می کند، انگیزه کارکنان را برای کارکردن افزایش می
دهد.
مشارکت واقعی: سازمانهای سنتی همیشه به گذشته
چسبیده اند و در مقابل مشارکت واقعی کارکنان در تفکر و تصمیم گیری های
سازمانی مقاومت می کنند، زیرا به حسن نیت یا توانایی های آنها اعتماد
ندارند.
همیشه دیده ایم که مشارکت دادن کارکنان در
تصمیمات سازمانی چگونه در آنها انگیزه و انرژی مضاعف ایجاد می کند، و
بالعکس کنار گذاشتن آنها در مواقعی که به تفکر و خلاقیت نیاز است و تنها به
نیروی بازوی آنها اکتفا نمودن، موجب از بین رفتن انگیزه در آنها می گردد.
ضربات تبر سرانجام درخت را سرنگون خواهد کرد.
یک درخت بزرگ و تنومند می تواند در برابر ضربات
تبر مقاومت کند.
ولی اگر این ضربه ها بطور مداوم بر پیکر درخت
نواخته شود، سرانجام با یک ضربه پرقدرت و عمیق، درخت سقوط خواهد
کرد.کارکنان یک سازمان هم مانند درختان هستند.آنها فرصت جدیدی را که در یک
محل کار یافته اند با اشتیاق فراوان آغاز می کنند؛اگرچه ممکن است آنها
ضربات روحی را که هر از گاهی بر آنها وارد می شود تحمل کنند، ولی زمانی فرا
می رسد که این ضربه ها از محدوده تحمل آنها فراتر می رود.
در این نقطه است که آنها تصمیم می گیرند و در
نهایت، این تصمیمات آنهاست که سرنوشت یک سازمان را رقم خواهد زد.
موفقیت ممکن است گول زننده باشد
و ما را مشتاق سازد که کارها را به همان شیوه سابق انجام دهیم در صورتی که
آنچه سالهای قبل جواب می داد حالا ممکن است موجب از دست رفتن سازمان شود
کاپیتان ایی.جی. اسمیت سالها قبل از نخستین سفر
کشتی تایتانیـــک گفت: من نمی توانم هیچ وضعیتی را که موجب غرق شدن این
کشتی شود، مجسم کنم. کشتی سازی مدرن از این فراتر رفته است. موفقیت ممکن
است گول زننده باشد و ما را مشتاق سازد که کارها را به همان شیوه سابق
انجام دهیم در صورتی که آنچه سالهای قبل جواب می داد حالا ممکن است موجب از
دست رفتن سازمان شود. برای جلوگیری از این اتفـــاق پیشنهاد می شود به
توصیه های زیر عمل کنید:
۱ - برنامه قلع و قمع سریع دراکولا را اجرا کنید.
آغاز سال بهترین زمان تحلیل فرایندهای کاری سازمان است. چیزهایی را که
موجب زیان و چیزهایی که موجب بهره وری می شوند را شناسایی و چیزهایی را که
مانع بهترین عملکرد می شود، حذف کنید. دراکولاهایی را که پول و منابع را از
سطوح عملیاتی سازمان می مکند. قلع وقمع کنید. برای این کار بهتر است از یک
مشاور بیرون از سازمان کمک بگیرید. بیرونی ها رویکرد متعصبانه ندارند و
چشم انداز متفـاوتی از کسب و کار شما ارائه می کنند.
۲ - یک محیط کاری پرجاذبه ایجاد کنید. جاذبه بالا
در اولین روز کاری آغاز می شود. تلاش زیادی روی برنامه های جهت دهی
کارکنان داشته باشید. عامل عمده ای که موجب می شود کارکنان بعد از ۹۰ روز
همچنان به شکل خوبی حضور داشته باشند. بستگی به نحوه برخورد با آنها در دو
روز اول کارشان دارد. مدیران باید با کارکنان جدید در هفته اول ملاقات و یک
مطالعه استخدامی را تقریباً بعد از یک ماه روی آنها داشته باشند. نتایج
این تحقیق می تواند در تعیین تفاوت بین آنچه انتظار داشتیم و الزامات آن
شغل، بسیار کمک کننـده باشد. مدیر باید بـه رفع این تفاوت کمک کند و آنچــه
را که می تواند موجب خروج زودهنگام آنها شود. شناسایی کند.
۳ - مدیران و یا روسای دمدمی مزاج را به کار
نگیرید. واقعیت این است که افراد خوب مدیران بد را ترک می کنند. نتایج یک
طرح تحقیقاتـی نشان می دهد که ۳۵درصد از پاســخ دهندگان، علت کنارگذاشتن
کار خود را رییس بلافصل خود ذکر کرده اند. کمپانی پیتزا روزا که یک فروشگاه
زنجیره ای با ۵۳ شعبه و ۳۰۰ پرسنل است هردو سال یکبار، روسای شعبههای خود
را بااستفاده از روش شاخص رضایت مشتری از پایین به بالا ارزیابی میکند.
پس از پایان ارزیابی، هیئت مدیره جلسه ای را با مدیران جهت بحث و بررسی
پیرامون موضوعهایی تشکیل می داده که روی کارکنان تاثیر می گذارند.
۴ - یک برنامه قدردانی در نظر بگیرید. سیستمهای
پاداش خیلی خوب هستند اما آنچه را که افراد واقعاً به آن نیاز دارند
قدردانی از آنهاست. در یک طرح تحقیقی اکثر پاسخ دهندگان در پاسخ به این
پرسش که چه چیزی موجب بیشترین نارضایتی شما در محیط کار می شود، اظهار
داشته اند: فقدان قدرشناسی. تنظیم برنامه ای برای ایجاد این احساس در افراد
که از آنها قدردانی می شود زیاد مشکل نیست. یک برنامه خوب طراحی شده، جو
دوستانه ای را ایجاد می کند و موجب می شود که افراد احساس خوبی به خود و
کارشان داشته باشند.
۵ - یک محیط کار پرانگیزه ایجاد کنید. سازمان
خوب، سازمانی است که دارای یک محیط کاری پرانگیزه باشد. توجه داشته باشید
که آنچه شما را بر می انگیزد لزوماً دیگران را برنمـــــی انگیزد. مدیرعامل
سازمانی، مطمئن بود که برای کارکنان پاداشهای نقدی بر هر چیز دیگری مرجح
است. در حالی که برعکس، پول اهمیت نداشت بلکه برای آنها پارکینگ مهم بود.
در آن سازمان مدیران و برخی از کارکنان رده بالا می توانستند درست کنار
ساختمان پارک کنند در حالی که بقیه کارکنان مجبور بودند چندین ساختمان
دورتر پارک کنند. با کسب چنین اطلاعاتی، برنامه ای تنظیم شد که کارکنان هم
بتوانند از پارکینگ مدیران استفاده کنند.
۶ - موضوع خانواده را جدی بگیرید. اکثر سازمانها
منافع تاثیر روابط خانوادگی - دوستانـه بر بهره وری و جذب کارکنان تشخیص
نمی دهند. شرکت تنسی از اولین شرکتهایی بود که موضوع خانواده را جدی گرفت و
آن را در اولویت اول قرار داد. و مدیران خود را به یک دوره آموزشی سه روزه
فرستاد. دوره شامل چگونگی مربیگری، ارتباط و مشاوره کارکنان بود. بخشی از
این دوره نیز شامل حساس کردن آنان به هزینه های جذب و ترک کارکنان و دلایل
اصلی ترک کار کارکنان بود. در نتیجه ساعات کار کارکنان دوبرابر افزایش یافت
و مشتریان بانک ۷ درصد افزایش یافت.تشخیص نمی دهند. شرکت تنسی از اولین
شرکتهایی بود که موضوع خانواده را جدی گرفت و آن را در اولویت اول قرار
داد. و مدیران خود را به یک دوره آموزشی سه روزه فرستاد. دوره شامل چگونگی
مربیگری، ارتباط و مشاوره کارکنان بود. بخشی از این دوره نیز شامل حساس
کردن آنان به هزینه های جذب و ترک کارکنان و دلایل اصلی ترک کار کارکنان
بود. در نتیجه ساعات کار کارکنان دوبرابر افزایش یافت و مشتریان بانک ۷
درصد افزایش یافت.
۷ - یک چتر نجات با خود داشتـه باشید. آیا مـی
توانید چتر بازی را خارج از هواپیما بدون هیچ آموزشی تصور کنید؟ بارها،
اولین هزینهای که در برنامه ریزی های اقتصادی حذف میشود برنامه های توسعه
ای و آموزشی است. در حالی که سازمانهایی که روی آموزش سرمایه گذاری می
کنند دستاوردهای بیشتری را از آنهایی که این کار را انجام نمی دهند. کسب می
کنند. در یک مطالعه تحقیقاتی روی ۳۱۰۰ کارگر امریکایی، توسط مرکز ملی
کیفیت آموزشی نیروی کار، مشخص شد که به طور متوسط ۱۰ درصد افزایش روی آموزش
کارکنان به افزایش ۸/۶ درصد بهره وری کل منجر گردیده بود. در صورتی که ۱۰
درصد افزایـش هزینه تجهیزات فقط۳/۴درصد بهـــره وری را افزایش داده بود.
۸ - برای عملکرد بالا، سطوح پایین به بالا سازمان
خود را درگیر کنید. مطالعات نشان داده است که درگیری کلیه کارکنان در سطوح
مختلف تاثیر عمده ای بر بهبود بهره وری، اخلاق وانگیزه ها خواهد داشت.
۹ - جمود ذهنی را بشکنید. بسیاری از سازمانها از
چیزی که شاید بشود آن را جمود ذهنی یا سندرم ما تا حالا این کار را آن طوری
انجام نداده ایم نامید، رنج می برند. شرکت رابر مید، یکی از نوآورترین
شرکتهای دنیاست. آنها صدها محصول جدید در سال - تقریباً روزی یک محصول جدید
- تولید می کنند. برای مثال آنها برای شبیه سازی ایده محصولات جدید تعدادی
از کارکنان خود را برای مطالعه روی اقلام آماده کردن غذاهای باستانی به
موزه ای در مصر فرستادند. همه کارکنان صرفنظر از موقعیت شان بایستی مترصد
ایده های جدیدا برای ارتقای بهره وری و منافع سازمان باشند. برای ارتقای
بهره وری و منافع سازمان باشند.
۱۰ - به تلفن مشتریان پاسخ دهید. در ایالات متحده
افراد استانداردهایشان را پایین آورده و خدمات به مشتریانشان از بعضی جهات
تنزل پیدا کرده است. آنها به طور کورکورانه ای پست صوتی و سیستم های تلفنی
اتوماتیک را طراحی و جایگزین کرده اند. دلیل به کارگیری این سیستم ها هم
این است که آنها تصور مـــی کنند این سیستم ها کم هزینه تر از حقوق فردی
برای پاسخ به تلفن ها هستند. در حالی که آنها اشتباه می کنند. استفاده از
این سیستم ها باعث یک رابطه خشک و غیررسمی بین سازمان و مشتری می گردد. به
علاوه جلوه ای از سردی، بی تفاوتی و بیگانگی است و مشتریان و پولهایشان را
به سمت منبع رضایت بخش تری سوق می دهد.
یکی از مسائلی که تمامی افراد
در یک جامعه و سازمان و ... روزانه با آن درگیر می باشند و شاید بتوان به
جرات بیان کرد تمامی انرژی فکری و جسمی آنان را در بر می گیرد شغل افراد می
باشد . در این میا ن سعی شده یک تعریفی از شغل و نحوه ارزیابی آن توسط
مدیرا ن انجام می گردد را ارائه کرده تا آنان بتوانند افراد زیر دست خود را
ارزیابی صحیحی کنند .
تعریف شغل:
-کاری که یک فرد در سن فعالیت خود، برای تحصیل
درآمد و گذران زندگی بر عهده گیرد و انجام دهد. این کار بنابر ماهیت خود می
تواند یدی یا فکری باشد. ( طبقه بندی مشاغل)
-طبق تعریف طبقه بندی بین المللی استاندارد مشاغی
:کوچکترین رده یا کوچکترین ,قسمت کار که به طور مشخص در سیستم طبقه بندی
تعیین می گردد.
رضایت مندی شغل:
بنا به تعریف لاک : حالتی مطبوع یا عاطفی و مثبت
حاصل از ارزیابی شغل یا تجارب شغلی تعریف نمود
عواملی که باعث رضایت از شغل می گردند:
در ابتدا با بدانیم رضایت از چه چیزی مطرحه می
باشد ,اسمیت ۶ بعد را نام می برد که افراد در مقابل با آن عکس العملهای
انفعالی از خود نشان می دهند.
-خود شغل: قلمرو وظایفی که کارکنان انجام می دهند
جالب می باشد
-حقوق و دستمزد: میزان حقوق دریافتی ,برابری
ادارکی در مورد حقوق و روش پراختی .
-فرصت های ارتقاء: دسترسی به فرصتهای واقعی برای
پیشرفت
-سرپرستی: تواناییهای فنی و مدیریتی سرپرستان و
ملاحظاتی که سرپرستان برای علائق کارکنان نشان می دهند.
-همکاران: میزان دوستی ,طلاحیت فنی و حمایتی که
همکاران نشان می دهند.
سنجش رضایت از شغل:
برای اندازه گیری رضایت از مشاغل روشها ی متعددی
وجود دارند که به طور خلاصه می توان به ۵ مورد آن اشاره نمود.
-مقیاسهای ارزیابی
-پیشامدهای بحرانی(رویدادهای حساس)
-مصاحبه ها
-رفتارهای آشکار
-گرایشهای عملی
مقیاسهای ارزیابی:
رایجترین روش برای رضایت از مشاغل می باشد که
بصورت گزارشهای کلامی مستقیم ارائه می گردد که می توان نمونه ای از آن را
پرسشنامه مینه سوتا نام برد.
پیشامدهای بحرانی:
این سنجش از دستاوردهای هرزبرگ می باشد. که
بصورتی عمل می گردد که از افراد خواسته می شود تا رویدادهای شغلی خود را که
خشنود کننده و ناخشنود کننده بود را توصیف کنند.
مصاحبه ها:
در این نوع ارزیابی از انواع مصاحبه ها کاربردی
,می توان مصاحبه انفرادی را بکار برد که ممکن است بصورت برنامه ریزی شده یا
غیر برنامه ریزی شده بکار گرفته شود.
رفتارهای آشکار:
این روش مخصوص مدیران می باشد که بصورت مشاهده
واقعی کارکنان بکار گرفته می شود.
گرایشهای عملی:
در این توع ارزیابی از افراد سوال می شود که چه
گرایشهای در مورد شغل خود دارند . در واقع طریقه ای است برای ارزیابی
بازخوردهای شغلی.
اهداف ارزشیابی مشاغل:
-پیدا کردن ارزش شغل ها نسبت به یکدیگر
-پرداخت مزد مناسب با ارزش شغل ها(درون سازمان در
مقایسه با خارج از سازمان)
روشهای ارزشیابی مشاغل:
-روش درجه بندی:
در این روش که یک روش کیفی می باشد و عموما در
کارگاههای با تعداد مشاغل محدود قابلیت اجرا دارد مشاغل سازمان را به طور
کلی با یکدیگر سنجیده و با توجه به اهمیتی و نقشی که در سازمان مربوطه
دارند نسبت به هم اولویت بندی می کند.
-روش طبقه بندی یا گروه بندی:
این روش که در کارگاهها و موسسات بزرگ و
سازمانهای که دارای تعداد مشاغل بسیار زیاد می باشند اجرا می گردند در این
طریق مشاغل را در گروههای مختلف و در فعالیتهای مختلف دسته بندی کرده و
گروههای شغلی را در این دسته ها تعیین و مشاغل را با این تطبیق می
دهندعموماً در سازمانهای کاربرد دارد که مشاغل زیر مجموعه ,رسته های شغلی
از نظر شرایط کاری و مهارت توانایی یکسانی را دارد.
-روش مقایسه عوامل:
در این روش ابتدا عوامل اصلی تشکیل دهنده مشاغل
را مشخص سپس مشاغل موجود ,در سازمان را در هر یک از عوامل تعیین شده اولویت
بندی نمود و در مجموع امتیاز بدست آمده برای هر شغلی از کل عوامل اولویت
بندی را نسبت به یکدیگر تعیین می کنیم. بطوری که ملاحظه می گردد این روش از
مقایس های اندازه گیری استفاده می شود یک روش کمی است.
-روش امتیازی:
در این روش فرعی و اصلی تشکلیل دهنده مشاغل در
کارگاه مشخص و برای هر عامل وزن یعنی می گردد سپس مساغل کارگاه با عوامل
تعیین شده اندازه گیری و ارزش مشاغل از جمع امیتاز بدست آمده عوامل هر شغل
بدست می آید.
یکی از مشکلات کارکنان در محیط
های کاری ، زمانبندی صحیح و منظم کارهای روزانه می باشد . مواردی از قبیل
رفت و آمد مکرر مراجعه کنندگان ، تلفن های پی در پی ، احضار کارمند توسط
کارفرما یا مراجعات سایر کارکنان و .... ،
یکی از مشکلات کارکنان در محیط های کاری ، زمانبندی
صحیح و منظم کارهای روزانه می باشد . مواردی از قبیل رفت و آمد مکرر
مراجعه کنندگان ، تلفن های پی در پی ، احضار کارمند توسط کارفرما یا
مراجعات سایر کارکنان و .... ،شاید هیچگاه در برنامه روزانه افراد منظور
نگردد اما مطمئناً موجب بروز وقفه در این زمانبندی خواهد شد. با توجه به
ماهیت این گونه امور که غیر قابل پیش بینی می باشند از این رو به ً زمانهای
وقفه کاری ً اشتهار دارند . تحقیقات نشان داده است که عوامل پیدایش
زمانهای وقفه ، در بیشتر مواقع نه تنها از لحاظ موضوعی ارتباط چندانی با
وظائف یک کارمند نداشته بلکه در زمان بروز ، موجب می گردند تا کارمند به
طور کلی از فعالیت در حال اجرای خود دست کشیده ، تمرکز خود را بر روی موضوع
قبلی از دست داده و با جدیت تمام به موضوع جدید رسیدگی نماید .جالب است
بدانید ، طبق محاسبات انجام گرفته ، حدوداً ۲۰ دقیقه طول می کشد تا کارمند
در صورت بازگشت به کار قبلی خود ، تمرکز خود را بر روی آن موضوع بازیابد .
حال بایستی به میزان ساعات تلف شده در هر روز
کاری فکر کنیم و متوجه شویم که چگونه مراجعات مکرر نامربوط و یا در برخی
اوقات مرتبط اما بد موقع همکاران و یا مراجعه کنندگان ، تا چه حد وقت
ارزشمند ما را از بین می برد !
راه حل چیست ؟ آیا بایستی این زمانهای وقفه را در
هر روز کاری داشته باشیم و یا در زمان برخورد با امور پیش بینی نشده و غیر
منتظره ، از انجام آن سر باز زنیم ؟ به نظر شما کدام یک صحیح تر است ؟طبق
بررسیهای صورت گرفته هیچ کدام از این دو روش راه حل مناسبی نمی باشند . یکی
از راه حلهای ساده جهت جلوگیری از ایجاد وقفه کاری ، این است که در طول
روز وقت مشخصی را جهت مشاوره با رئیس یا کارفرمای خود و یا جهت بررسی
مشکلات کاری همکاران و یا مراجعه کنندگان به آنان اعلام و در جدول روزانه
فعالیتهای خود درج نمائیم ، به نحوی که عملاًَ در آن زمانها کار دیگری
انجام ندهیم .با این کار رسماً به همکاران و مراجعه کنندگان خود اعلام می
کنیم که وقتی را جهت بررسی مسائل و مشکلات احتمالی و یا حتی مشاوره ، به
آنها تخصیص داده ایم و آماده همکاری با آنها هستیم . خواهید دید که پس از
مدتی آنها نیز به این شیوه عادت نموده و برنامه منظم تر و منسجم تری به
فعالیتهای روزانه خود می دهند .اما سوالی که بیش از همه مطرح است این است
که : چه مقدارزمان وقفه در برنامه زمانبندی روزانه می تواند مناسب باشد ؟
البته پاسخ این سئوال از شخصی به شخص دیگر متغیر می باشد . اما آنچه که
مسلم است ، این زمان بایستی مناسب و به اندازه ای باشد که کارمند در طول
مدت آن احساس راحتی نماید . به طور مثال اگر شما یک نیروی تازه کار در
سازمان هستید یقیناً در طول روز چند دقیقه ای بیش ، به زمان وقفه نیاز
ندارید ، این در حالی است که مدیر سازمان ممکن است در هر روز بیش از چند
ساعت از وقت خود را به این کار اختصاص دهد . در یک قاعده کلی ، پیشنهاد می
گردد که زمان وقفه کمی قبل و یا بعد از زمان صرف نهار یعنی در ساعات میانی
روز کاری باشد ، تا حداقل کارمند مطمئن باشد که بخشی از فعالیتهای روزانه
خود را به نحو احسن انجام داده است و با خیالی آسوده می تواند پاسخگوی
مراجعان خود باشد .
نویسنده : Eric Plantenberg
مترجم : راضیه بیگم سبحانی – کارشناس انفورماتیک
مجتمع فارس
حیات کاری مبتنی بر دانش و
کاردانی، نیازمند مهارتآموزی پایهای و حرفهگرا است. مهارتآموزی
درعینحال به یک هدف شخصی تبدیل میشود. مطالعات پژوهشی نشان میدهند که
مهارتآموزی، سرمایهگذاری خوبی در حوزهی اشتغال و بهرهوری است،
بهشرطیکه بنابه یک نیاز خاص، به آن اقدام شود، یا این که سازماندهی کار
نیز در همان حین گسترش یابد و مهارتهای جدید و پیشین، واقعاً در سازمان به
کار گرفته شوند
جامعهای که اصطلاحاً جامعهی دانشی نامیده میشود،
تعداد فزایندهای ازسیستمهای فنی و اجتماعی را عرضه میکند که از طریق
آنها میتوانیم با خلق سریع دانش، با نیازهای خاص خدمتگیران همگام
شویم.شاید بپرسید که آیا از منابع انسانی و فنی، خوب استفاده میشود یا نه؟
آیا فناوری بخوبی از تولید پشتیبانی میکند، و آیا به برقراری تماسهای
درونسازمانی و تماس با خدمتگیران کمک مؤثر میکند؟ آیا روابط داخلی و
دوجانبه بین کارکنان و مدیریت به گونهای سازماندهی شدهاند که به پیشبرد
روند خلق و اشاعهی دانش بینجامند؟
●اشتغال و شکلهای جدید کار
گرایش عمومی، به کارهایی است که وجه غالب آنها،
دانش است و توجه به چنین امری بهخودیخود، شرط اولیهی توسعهی سالم
مییاشد. باید از عوامل خاصی که اشتغال به آنها بستگی دارد، ارزیابی
دقیقتری به عمل آورد. باشکلهای بدیع کار، میتوان به مزایای ویژهای
درارتباط با اشتغال و بهرهوری دست یافت.به موجب یک بررسی تجربی که
بهوسیلهی «پکا ییلوستالو»[۳] انجام شد و بر شرکتهای فنلاندی متمرکز بود،
مکانهای کاری که امکان یادگیری مستمر در آنها فراهم شده بود، دارای
میانگین افزایش برابر با ۱۵ نفر بودند، درحالی که تعداد کارکنان مکانهای
کاری که فرصتی برای یادگیری و رشد فراهم نمیکردند، رو به کاهش بود.
متأسفانه فقط یک چهارم از مجموع مکانهای کاری در ردهی موارد مثبت قرار
داشتند.بررسیها همچنین نشان میدهند که اثرات اشتغال، بیشترند؛ گروهها،
کانونها، نوبتهای کاری، و محافل کیفی بیشتری به ظهور رسیدهاند. اگر
درمحل کار موفق به نوآوری در فرآیندها شویم، افزایش اشتغال در ارتباط با
دیگر عرصهها به سه برابر میرسد، و در صورت نوآوری درتولید، اختلاف در
پیامدهای اشتغال، به ۱۲ برابر میرسد.
●یادگیری و توسعهی سازمانی
حیات کاری مبتنی بر دانش و کاردانی، نیازمند
مهارتآموزی پایهای و حرفهگرا است. مهارتآموزی درعینحال به یک هدف شخصی
تبدیل میشود. مطالعات پژوهشی نشان میدهند که مهارتآموزی، سرمایهگذاری
خوبی در حوزهی اشتغال و بهرهوری است، بهشرطیکه بنابه یک نیاز خاص، به
آن اقدام شود، یا این که سازماندهی کار نیز در همان حین گسترش یابد و
مهارتهای جدید و پیشین، واقعاً در سازمان به کار گرفته شوند.در همین
ارتباط، مزایای فناورانه را نیز تنها هنگامی میتوان دریافت که حال و هوای
عملیات درمحیط شغلی ارتقا یابد. اگر ندانیم که چگونه درمحیط کار از
مهارتها یا از فناوری پیشرفته بهره بگیریم، یا اگر هدف ما درمحیط کار،
سودبردن از منابع عمومی و از جویندگان کار، بدون توجه به مسئولیتها و بدون
توجه به کارآیی واقعی باشد، در آن صورت، ایراد کار را تنها در مهارتآموزی
نباید جستجو کرد.خانمها و آقایان، برای بهرهگیری از سرمایهگذاریهای
فناورانه و مهارتآموزی، نیازمند سازماندهی مجدد کار هستیم. بهرهگیری از
سرمایهی فکری و مهارتآموزی به این معنا است که کانون توجه سیاست کار را
به سوی ابزارها و شیوههای توسعهی حیات کاری تغییر دهیم. باید از محلهای
کار در بهبود کارکردهایشان پشتیبانی کرد واین، کار آسانی نیست؛ هر چند که
ما پیششرطهای اطلاعاتی و سازمانی لازم برای این امر، و نیز مقدار تجربهی
عملی لازم را به دست آوردهایم. سیاست «توسعهی حیات کاری» در عرصهی صنعت
و پیشه[۴]، سیاست بسیار ثمربخشی است، زیرا عمدتاً از سرمایههای فنی و
انسانی موجود بهره میگیرد. به تبع اصطلاح معروف «تحقیق و توسعه»[۵] در
اینجا باید از «یادگیری و توسعهی سازمانی»[۶] سخن بگوییم.
●از دورکاری تا کار الکترونیکی
تعریف سنتی دورکاری، کار در مکانهایی غیر از
مکانهای کاری متعارف کارفرما، استفاده از فناوری اطلاعات یا فناوری
مخابرات و احتمالاً اوقات کاری انعطافپذیر را شامل میشده است. در بررسی
این مشخصهها، میبینیم که کاربرد فناوری مخابرات واطلاعات، امروزه پیششرط
تقریباً هرنوع کاری است. انجام کارهای شخصی بر محیطهای رابط کاربر[۷] و
شبکههای دادهای استوارند. اتصالات ]ارتباطی[ درونی و بیرونی محلهای کاری
و نیز انتقال اطلاعات و دادهها، از عناصر کار معمول ]وبهنجار[ هستند. بنا
به توافق محلی و شخصی، اوقات کاری، متنوع و گوناگون میشوند. فناوری سیار،
مثل تلفن همراه، برقراری تماس و انجام کار در هر مکانی را، عملاً ممکن
ساخته و در نتیجه تغییرات فنی و سازمانی، توصیف عمومی کار را در راستای
دورکاری گسترش داده است.علاوه بر نکات بالا، دریافتهایم که تأمین نیازهای
خدمتگیران، نیازمند همکاری دو جانبه در سطحی عمیقتر میباشد. این امر در
قالب عملکردی دریک زنجیرهی ارزش افزوده، یا در شبکهی ارزش افزوده نمود
مییابد: کارکنان غالباً در گروههایی کار میکنند که افراد تشکیلدهندهی
این گروهها از سوی سازمانهای مختلفی استخدامشدهاند.حتی محیط رابط یک
سازمان ممکن است انعطافپذیر باشد. یک سازمان کارآمد دارای همکاریهای
گسترده است، توزیعشونده است، و بلکه از بسیاری اتصالات و ارتباطات خود،
ارزش افزوده کسب میکند.به این دلیل، کار معمولاً به سمت و سویی تغییر شکل
میداد که تا دیروز، با واژهی دورکاری به آن اشاره میکردیم. امروز به
جای دورکاری، از کار الکترونیکی سخن میگوییم. البته این بدان معنا نیست که
حیات کاری، یکباره و یکسره، از نظر فناوری یا اوقات کاری، وضعیتی
انعطافپذیر یافته، یا این که غایت مطلوب ما چنین وضعیتی است. ولی در هر
حال، پیشرفتها مسیری را در پیش گرفته که دورکاری مثل کار ]متعارف[، یعنی
کار از طریق شبکههای دادهای، که در بسیاری جاها مستقر شده و پشتیبانی فنی
میشود، به شکلی خارقالعاده در حال گسترش است.مفهوم شبکه عرفاً با پرهیز
از تحرکات فیزیکی غیرلازم، صرفهجوییهای زیستمحیطی و تقسیم کار به
شیوهای که به لحاظ خطمشیهای منطقهای، مصلحتآمیز میباشد، پیوند خورده
است. این مضامین هنوز بحث روز هستند، و بحث دربارهی دورکاری به کاربردهای
عملی در این عرصهها منجر شده.
●کار الکترونیکی وکیفیت حیات کاری
تماسهای فزاینده و همواره فعال با بسیاری از
بخشها، هم تعداد فرایندهای کاری را افزایش میدهند و هم چرخهی مربوط به
آنها را تقویت میکنند. باید از مزایا و معایب شکلهای جدید کار، آگاه
باشیم. افزایش همزمان کیفیت حیات کاری و سوددهی، امکانپذیر است؛ بنابراین
میتوانیم از فرسودگی در کار، بیماری، و بازنشستگی زودهنگام پرهیز کنیم.
ابداً مجاز به وضعیتی نیستیم که درآن، تغییرات فنی و سازمانی درحیات کاری،
منجر به افزایش ازکارافتادگی شود.
●اهداف اقتصادی
در طی دورهی ۲۰۰ سالهی روشنگری، استدلال و
کارآیی، به قابلیت نامتوازنی از نظر فنی و سازمانی دست یافتهایم. درواقع،
سیستمهایی که خلق کردهایم، بهخودیخود، در صورتی که از محدودههای
زیستشناسی و بومشناسی[۸]، یا گسترهی انسانی فراتر بروند، بزرگترین تهدید
هستند.مسئلهی مهم دیگر، به مدیریت سیستمهای اقتصادی و فنی مربوط میشود.
هر روز باید از خود بپرسیم که آیا ما درخدمت این سیستمها هستیم، یا این
سیستمها درخدمت ما. ما کار نیستیم، ما انسانایم. نتایج کار باید برای
ساختن یک حیات ارزشمند انسانی مورد استفاده قرار گیرند، و درعین حال باید
مراقب باشیم که فشار بیش از حد بر محیط زیست وارد نکنیم. این نیازهای
گسترشیافتهی انسانی و بومشناسانه، مادهی اصلی آیندهی اقتصادی و مبنای
کنترل حیات راتشکیل میدهند.دراینجا ورود شرکتکنندگان ارجمند، سخنرانانی
که نظرات کارشناسانهی گرانبهای خود را ارائه میکنند و رؤسای همایش
«دورکاری ۲۰۰۱» به هلسینکی را صمیمانه خیرمقدم میگویم. رویداد حاضر که
مبتنی بر شبکهها، همکاری و یادگیری است، فقط به بحث درباره شکلهای جدید
کار نمیپردازد، بلکه خود، نمودی از این شکلهای نوین نیز هست.
[۱]. Tarja Filatov, “From telework to e-work –
humane organization of work”, in Telework ۲۰۰۱-Report of the ۸th
European Assembly on New Ways to Work. Helsinki: ۱۲-۱۴.۹.۲۰۰۱, pp. ۱۲-۱۴
[۲]. وزیر کار فنلاند
[۳]. Pekka Ylostalo
[۴]. business
[۵]. Research and Development (R&D)
[۶]. Learning and Organizational Development
(L&OD).
[۷]. user interfaces
[۸]. ecology
تارجا فیلاتف[۲]
مترجم: علیحسین قاسمی
دانشجوی دورهی دکتری اطلاعرسانی و کتابداری
دانشگاه فردوسی مشهد
نما مجله الکترونیکی پژوهشگاه
اطلاعات و مدارک علمی ایران
اکنون فناوری نوینی که در
اختیار مدیریت منابع انسانی و نیز دیگر مجریان ارشد موجود است با توسعه
الگو و مدلهای شایستگی عملکرد شغلی بالا در تسهیل و یکپارچهسازی سریع
فرایندهای نیروی انسانی میشتابد و استراتژی منابع انسانی و استراتژی کسب و
کار در یک راستا قرار می دهد و تضمین می کند که از سرمایهگذاری شرکت در
نیروی انسانی منابع سرشاری عاید خواهد شد.
اکنون فناوری نوینی که در اختیار مدیریت منابع
انسانی و نیز دیگر مجریان ارشد موجود است با توسعه الگو و مدلهای شایستگی
عملکرد شغلی بالا در تسهیل و یکپارچهسازی سریع فرایندهای نیروی انسانی
میشتابد و استراتژی منابع انسانی و استراتژی کسب و کار در یک راستا قرار
می دهد و تضمین می کند که از سرمایهگذاری شرکت در نیروی انسانی منابع
سرشاری عاید خواهد شد.با جایگزین شدن اقتصاد تولیدی به اقتصاد خدمت محور،
اهمیت سرمایه انسانی به عنوان عامل کلیدی بازار با قدرت فزاینده ای آشکار
شده است. شرکتها به این نتیجه رسیده اند که اگر بخواهند خود را متمایز از
دیگران بدانند و در بازار به رقابت بپردازند ملزم به استخدام، آموزش و
پرورش و نگهداری نیروی انسانی با استعدادهای برجسته هستند. پرسشی که در
اذهان افراد(مردم) می تواند باشد، درباره نقش سرمایه انسانی در موفقیت
سازمانی همیشه ذهن افراد را به خود مشغول کرده است. شرکتهایی نظیر
مایکروسافت و جنرال الکتریک مدتهای زیادی است نقش نیروی انسانی را به عنوان
عامل موفقیت تجارت (کسبوکار) خود به اثبات رسانده اند. رهبران سازمانهای
بسیار موفق ۵۰ درصد از وقت خود را به ارزشیابی پرورش و گزینش سرمایه های
انسانی شرکت خویش اختصاص داده اند. چیزی که برای خیلی ها هنوز روشن نیست،
رابطه افراد و منافع است. ارتباط مستقیمی بین افراد و منافع آنها وجود دارد
که می توان از آن به عنوان «شایستگی» نام برد. این سطح شایستگی نیروی کار
شرکت است که مشخص میکند که آن شرکت چگونه برنامهریزی و سازماندهی نماید و
داراییها (سرمایه، مواد خام، فناوری و نیروی انسانی) را کنترل کند. در
شرکتی با شایستگی بالا گرایش بر آن است که همه این داراییها به خوبی مدیریت
شود. ولی در شرکتهای با شایستگی پایین درست عکس این موضوع صادق است و باعث
می شود که منافع شرکت نابود گردد. به سخن دیگر، برای هر مسئله کسب و کار
موضوع شایستگی مطرح است. به عنوان مثال؛ مشکل تجهیزات ممکن است به
بیکفایتی و عدم شایستگی مهندسی طراح و سطح شایستگی تیم و گروهی باشد که با
آن تجهیزات کار میکنند. بنابراین ، «شایستگیها » از جمله مولفههای
تعیین کننده اثر بخشی سازمانی و منابع کسب و کار هستند. با وجود مدارک روشن
در این رابطه، شرکتها هنوز هم وقت بیشتری را به مشکلات کسب و کار
میپردازند، تا به نیازهای شایستگی (کارکنان) که در آغاز باعث بروز مشکل
شده است. دکتر دمینک ایده مهمی را بیان داشت مبنی بر اینکه «در نخستین
جایگاه باید به حل مشکلات پرداخت. همین موضوع در مورد مدیریت سرمایه انسانی
صادق است. بهره وری و سودآوری بالا مستلزم این است که از همان ابتدا
مشکلات را باید بر طرف ساخت.» ایجاد سازمانی با عملکرد بالا با پاسخ به این
پرسش آغاز می شود که اصولاً عملکرد بالا چیست؟ مطالعه ای که به وسیله
انجمن روان شناسی آمریکا صورت گرفته نشان داد که بین عملکرد بالا و متوسط
از نظر بهره وری اختلاف زیادی وجود دارد. در سطح مدیریت ارشد باور بر این
است که این اختلاف ۳۲ درصد و در سطح پایین تر ۱۹ درصد است. کلید شناخت
بهرهوری سازمانی در سطح مشاغل حرفه ای در توان سازمان برای آن دسته از
شایستگیهایی نهفته است که مجریان قوی را از مجریان ضعیف مشخص میسازد. این
تفاوتها را در اختلاف متمایز کننده شایستگی می شناسیم که با ایجاد الگوهای
عملکردهای با شایستگی بالا بازتاب این شایستگیها متمایز کننده است. اکنون
فناوری نوینی که در اختیار مدیریت منابع انسانی و نیز دیگر مجریان ارشد
موجود است با توسعه الگو و مدلهای شایستگی عملکرد شغلی بالا در تسهیل و
یکپارچهسازی سریع فرایندهای نیروی انسانی میشتابد و استراتژی منابع
انسانی و استراتژی کسب و کار در یک راستا قرار می دهد و تضمین می کند که از
سرمایهگذاری شرکت در نیروی انسانی منابع سرشاری عاید خواهد شد. سرمایه
گذاری در این گونه نرم افزار، سود هنگفتی را برای افرادی در بر خواهد داشت
که بدانند چگونه از آن به شکل معقول استفاده کنند.
نهادهای توسعهای در ایران همچون سازمان گسترش و نوسازی صنایع
در سالهای اول پس از پیروزی انقلاب، بنابر قوانین جدید و ضرورتهای پیش
آمده، از وظایف توسعهای خود دور شدند و به اموری همچون تصدیگری و
بنگاهداری روی آوردند، رویکردی که ظرف سالهای اخیر به ویژه در طول برنامه
سوم توسعه متوقف و به سمت و سوی هدفها و وظایف اصلی تغییر مسیر یافت.
در اصلاح این رویه، کماکان نگاه
اصلاح سختافزاری مدنظر بوده است، به این معنی که حتی با هدایت نهادهای
توسعهای همچون سازمان گسترش و نوسازی، عمدتا نگاه توسعه در بعد
سختافزاری، ماشینآلات و فناوری حاکم بوده و به بخشهایی همچون بحث نیروی
انسانی و مدیریت، کمتر نگاه توسعهای شده است در حالی که بخش عمدهای از
کندی حرکت توسعه صنعتی در ایران و موانع سر راه رشد اقتصادی کشور، بهرهوری
پایین مدیریت ناکارآمد و مشکلات ناشی از مسائل نیروی انسانی است.
این واقعیت که اساس حرکت هر جامعه برای رسیدن به
توسعه، عامل انسانی است، واقعیتی انکارناپذیر است که از سوی کارشناسان و
صاحبنظران اقتصادی کشور پذیرفته شده و بر آن اصرار میورزند. انسانها هم
عاملان توسعه و هم غایت نهایی آن هستند و به دلیل چنین اهمیتی، امروزه
توسعه مردم محور در مرکز ثقل مباحثات توسعه انسانی قرار دارد.
نگاهی به مفهوم توسعه انسانی نیز گویای تاکید بر
همین موضوع است. با توجه به اهمیت این موضوع، سازمان گسترش و نوسازی صنایع
ایران در استراتژیهای بنیادین خود، توسعه قابلیت مدیریت صنعتی کشور با
رویکرد ایجاد و توسعه سامانهای پرورش مدیر در کلاس جهانی را مدنظر قرار
داده و کمک به نوسازی صنایع را با رویکرد توانمندسازی سامانههای مدیریتی
در جهت ارتقای توان رقابتی در بازار جهانی در دستور کار دارد.
از بررسی وضعیت و نحوه تاثیرگذاری عوامل مربوط به
نیروی انسانی بر سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران نیز چنین برمیآید که
سازمان در عین اینکه از نظر توانایی بهکارگیری و ارتقای نیروی انسانی
وضعیت مناسبی دارد اما هنوز از نیروی کار متخصص بینیاز نیست.
با این حال، توانایی طراحی سیستمهای انگیزشی و
ظرفیت تغییر در ساختار سازمانی نیز در سازمان گسترش و نوسازی، متوسط
ارزیابی شده است. همچنین سطح علمی کارکنان خوب توصیف شده و سطح مهارت
کارکنان در حد متوسط ارزیابی شده است. براساس ارزیابی و بررسی صورت گرفته،
میزان تعهد و جدیت کارکنان سازمان و جو همکاری و دوستی میان کارکنان و
مدیران نیز خوب توصیف شده است. ضمن آنکه این بررسی بیانگر آن است که اوضاع
در سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران نسبت به وضعیت عمومی صنعت ایران به
مراتب بهتر است.
بررسی انجام شده در مورد دلایل رشد کشورهای صنعتی
توسعه یافته، نشان میدهد ارتقای کیفیت نیروی شاغل در بخش صنعت و تفاوت
سطح کیفی افراد شاغل در این کشورها با کشورهای دیگر در رشد صنعتی آنها نقش
مهمی داشته است. این درحالی است که بررسی سهم افراد شاغل در بخش صنعت به
تفکیک سطوح تحصیلی در سال ۷۸ بیانگر این مطلب است که ۶۵ درصد از نیروی کار
بخش صنعت را افراد زیر دیپلم و بی سواد تشکیل میدهند. ۲۴ درصد کارکنان
مدرک دیپلم و فقط ۱۱ درصد از کل شاغلان بخش صنعت تحصیلات دانشگاهی دارند.
این در حالی است که از میان ۲۱۲ مدیر سازمان
گسترش و نوسازی صنایع ایران، ۵/۱۵ درصد تحصیلاتی در سطح دکترا دارند و ۸/۵۱
درصد از آنان تا سطح کارشناسی ارشد دانش آموختهاند، ۵۴/۳۲ درصد از مدیران
سازمان نیز تحصیلاتی در سطح لیسانس دارند.همچنین میانگین سنی مدیران
سازمان ۴۹ سال است که از مجموع ۱۰۶ مدیر بین ۴۰ تا ۵۰ سال، ۹۸ مدیر بین ۵۰
تا ۶۵ سال و ۱۴ مدیر جوان ۳۰ تا ۴۰ سال است. ضمن آنکه معاونت منابع انسانی
با برگزاری دورههای آموزشی بسیار در راستای افزایش میزان دانش مدیران
سازمان و بالا بردن سطح بهرهوری نیروی انسانی شاغل در سازمان گام موثری
برداشته است.
برگزاری ۵۵ دوره آموزش حضوری در یک سال که یک
هزار و ۳۶۳ نفر در آن شرکت کرده و ۳۱۹ هزار و ۷۳۹ نفر – ساعت آموزش
دیدهاند، خود گواه این گام موثر است. ضمن آنکه برنامه آموزشهای غیرحضوری
فراوانی نیز در قالب دورههای مختلف برگزار شده است.
از عزم ایجاد شده در معاونت منابع انسانی و باور
حاکم بر مدیریت سازمان است که انرژی و پویایی مدیریت ارشد و امکان برگزاری
دورههای آموزشی ازجمله نقاط قوت سازمان به شمار میآید و فرصتها و
امکانات آموزشی و مطالعاتی برای نیروی انسانی سازمان در داخل و خارج کشور،
یکی از فرصتهای پیش روی سازمان محسوب میشود. و بالاخره در اهداف
استراتژیک سازمان پرورش ۴ هزار مدیر صنعتی در سطح کلاس جهانی و دستیابی به ۵
درصد رشد سالانه بهرهوری عوامل تولید در نظر گرفته شده است که حاکی از
توان، توجه و باور حاکم در سازمان نسبت به عوامل انسانی شاغل در مجموعه
است.
ارتباط با دیگران و تحکیم روابط
انسانی، نیاز متقابل انسانها به یکدیگر است و تحقق آن در گرو حل تعارضها و
یا به حداقل رساندن آن میباشد تا پیوند گروه و اعضاء اتفاق افتاده و
دستیابی به اهداف برپایه وحدت رویه، حسن انجام کار، آگاهی و شناخت مدیر و
کارمند میسر شود.بیشک چنین رویکردی در عرصه واحدهای کوچک اجتماعی یعنی
سازمانها، اجتنابناپذیر است.در این مقاله سعی شده است که نخست عوامل و
فشارهای درونسازمانی و سپس ویژگی و آثار آن و نیز استراتژی کاهش فشار شغلی
بیان شود تا در تبیین بهرهوری و افزایش آن در سازمانها، گامی مفید بر
داشته باشیم.
●فشار شغلی (فشار درونسازمانی):
در بسیاری از موارد، کارکنان واحدها تحتتأثیر
برخی از عوامل دچار استرس و اضطراب شده که در فرآیند شغلی آنان ت.ثیر بسیار
منفی میگذارد و کارکنان در پارهای از موارد بیآنکه بدانند چه ارگانیزمی
شغلی و انجام وظایف محوله، دچار خطا و لغزش شده و نقش خویش را در واحد
سازمانی خوب ایفا نمیکنند.
بیشک این امر موجب میشود که تحقق اهداف سازمان
نیز مختل گردد.
●عوامل فشار شغلی
۱. حجم کار زیاد: حجم کار زیاد از عوامل بحرانزا
برای کارکنان واحد بوده که احتمالاً ناشی از عدم تقسیم عادلانه کار در
ساختار سازمانی میباشد. حجم کار زیاد؛ عوامل انسانی درگیر را فرسوده، خسته
و بیانگیزه خواهد کرد.
همچنین شلوغی و انبوه کار؛ خلاقیت، نوآوری و
ابتکار را زایل میکند و کارکنان واحد نیز به نوعی روزمرگی گرفتار میشوند.
عدم توازن در تقسیم کار، تنشهای روحی و روانی را میان کارکنان بهوجود
آورده بهنحویکه ناخودآگاه حس حسادت و کینهتوزی میان آنان رواجیافته و
سایر ارزشهای پسندیده را خدشهدار میکند که این عوامل میتواند بهعنوان
مکانیزم فزاینده اضطراب و استرس شغلی بهحساب آید.
۲. سازمانهای غیررسمی درونسازمانی: تشکیل
سازمانهای غیررسمی، مدیریت واحد را در فرایندی برنامهریزی و تصمیمگیری
دچار مشکل و بحران خواهد کرد بهنحوی که در اجراء برنامههای تدوین شده
خدشه وارد میشود. این سازمانها نیز سایر کارکنان واحد را تحتتأثیر قرار
داده و منجر به از همگسیختگی در مجموعه سازمان میشوند. در این حالت اگر
هر یک از اجزاء واحد سازمانی بهمثابه یک حلقه از زنجیر فرایند تولید دچار
خدشه شود، سایر اعضاء را نیز متأثر خواهد کرد. لذا وجود سازمانهای غیررسمی
در واحدهای سازمانی از جمله عوامل فشار شغلی برای کارکنان و مدیران محسوب
شده و درنتیجه بهرهوری کاهش خواهد یافت.
۳. ارزشیابی نامناسب: بیان نقاط ضعف و قوت به شکل
منطقی و عادلانه نه تنها کسی را نمیآشوبد، بلکه راهکارهای مناسب در جهت
تغییر رفتار و رعایت اصل یادگیری محسوب میشود. سنجش مناسب و عادلانه منجر
به تشویق و ترغیب کارکنان واحدها و ارتقاء سطح کیفی کار (بهرهوری) شده و
چه بسا که تشویق بهعنوان تقویتکننده انگیزههای تضعیف شده برای انجام
بهتر وظایف تلقی شود. لذا با چنین رویکردی، رفتار کارکنان در راستای افزایش
کارآئی سوق پیدا میکند در حالیکه ارزیابی نامناسب و ناعادلانه نه تنها
موجبات رشد را فراهم نمیکند، بلکه باعث استرس، اضطراب، کاهش اعتمادبهنفس و
درگیری روانی افراد میشود.
۴. تعارض نقش: تعارض نقش به معنای عدم تطابق
شخصیت با شغل میباشد. تفاوتهای فردی، نقش مهمی در رفتار اجتماعی و
موفقیتهای علمی و یا شغلی دارد. اگر کارکنان واحدها، احساس کنند استعداد و
توانائی انجام کاری را که به آنها تفویض شده است را دارند هم در محیطکار
سازگار نشان میدهند و هم در جامعه و خانواده مورد رضایت و احترام خواهند
بود و برعکس اگر اشتغال فرد با بخشی از توانمندی و شخصیت وی سازگاری
نداشته باشد در اینصورت قسمتی از قابلیتهای وی معطل میماند و این امر
موجب بروز اختلال روانی شده و کارکنان واحد در مسیرهائی فعال میشوند که با
هدف سازمانی مغایرت دارد. تعارض نقش در واحدهای سازمانی، زیانبار خواهد
بود به همین دلیل بسیار مناسب است که در بخش ستادی هر سازمان، واحدی
استقرار یابد تا با شناسائی افرادی که با عدم رضایت قلبی، عشق و علاقه در
واحدها بهکار گمارده میشوند، اولاً در زمره مستخدمان در نیایند و ثانیاً
در صورت حدوث چنین امری با بررسی، آموزش و ارائه طریق در فعال کردن چنین
کارکنانی در جهت تحقق اهداف سازمانی گام بردارند. بنابراین مدیران واحد
باید در پی آن باشند تا با شناخت تفاوتهای فردی بپردازند، چه بسا که شناخت
تفاوتهای فردی میتواند آنها را در حل بسیاری از معضلات شغلی و سازمانی
افراد کمک کند.
بهترین شیوه هدایت تعارضهای سازمانی، داشتن
روابط اخلاقی و احترامآمیز با کارکنان در عین تعهد به قوانینی و مقررات
است. صداقت در گفتار، متانت در کردار و احترام و تواضع در برابر سایر
کارکنان همراه با رعایت قوانینی؛ حس اعتماد آنها را نسبت به مدیر افزایش
داده و زمینه اطلاعت از رهنمودهای او را فراهم میآورد. در هر حال چنین
رویکردی باعث میشود تا اهداف سازمانی تحقق یابد و افراد در ایفای نقش فردی
و اجتماعی خود موفقتر بوده و در نتیجه سازگاری با محیطکار و خانواده و
رضایتمندی شغلی حاصل آید.
●شرایط بد محیطکار
در شرایطی که ساختار محیطکاری افراد در اکثر
کشورهای توسعهیافته در حال دگرگونی بسیار عجیب و پیچیدهای میباشد در
بسیاری از واحدهای سازمانی کشورهای در حال توسعه، محیطکار از ناهنجاریهای
بسیاری رنج میبرد. در واقع کشورهای توسعهیافته در حرکت بیوقفه
اقتصادجهانی در حال دگرگون کردن شرایط محیطکار هستند و حتی در حال تدوین
شرایط کار از راه دور با هدف دستیابی به برنامهریزی انعطافپذیر میباشند و
از آن بهعنوان یک راهکار غالب یاد میکند، اما کشورهای در حال توسعه در
مفاهیم سنتی زمان و مکان محیطکار ماندهاند و در بسیاری از موارد در مرحله
ارائه خدمات اولیه و قدیمی متوقف شدهاند.در کشورهای توسعهیافته، مفاهیمی
از قبیل: کمبود نیروی انسانی، شرایط محیطکار و غیره و فنآوری و تنوع در
محیطکار، دیگر بهعنوان یک مشکل تلقی نمیشود، بلکه شرایط جدید محیط کار؛
اختلاط محیط کار و منزل، هتلهای مجتمع انجامکار، تهیه و آمادهسازی شرایط
تفریح، سرگرمی و تنوع در محیطکار، تازگی، طراوت و شادابی را به ارمغان
آورده و ارتباط مدیران با کارکنان در مکانهای مختلف از طریق ارتباطات
دیجیتالی به سهولت قابل انجام میباشد. حال اینکه شرایط بد محیطکاری، عدم
تنوع، یکنواختی شرایط محیطکار، عدم رعایت بهداشت، آراستگی و زیبائی
محلکار؛ کارمندان را دچار رخوت، افسردگی و بیتحرکی میکند.بنابراین لازم
است مدیران واحدهای سازمانی در سطح خرد و کلان با توجه به تأثیر زیباسازی
شرایط محیطکار، آرامش و جذابیت در افزایش بهرهوری و کاهش فشارروانی افراد
در تهیه و تدارک شرایط بهینهٔ محیطکار تلاش کنند.